خبر کوتاه بود:
ـ «اعدامشان کردند.»
خروش دخترک برخاست.
لبش لرزید.
دو چشم خستهاش از اشک پُر شد،
گریه را سر داد . . .
و من با کوششی پُر درد، اشکم را نهان کردم.
ـ چرا اعدامشان کردند؟
میپرسد ز من با چشم اشکآلود،
چرا اعدامشان کردند؟
ـ عزیزم، دخترم!
آنجا، شگفتانگیز دنیایی است:
دروغ و دشمنی فرمانروایی میکُند آنجا.
طلا: این کیمیای خونِ انسانها
خدایی میکُند آنجا.
شگفتانگیز دنیایی که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامنآلودهست.
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست.
در آنجا رهزنی، آدمکُشی، خونریزی آزادست،
و دستو پای آزادیست در زنجیر . . .
عزیزم، دخترم!
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی اعدامشان کردند!
و هنگامی که یاران،
با سرود زندگی بر لب،
بهسوی مرگ میرفتند،
امیدی آشنا میزد چو گُل در چشمشان لبخند.
بهشوق زندگی آواز میخواندند.
و تا پایان بهراه روشن خود باوفا ماندند.
عزیزم!
پاک کُن از چهره اشکت را، ز جا برخیز!
تو در من زندهای، من در تو: ما هرگز نمیمیریم.
من و تو با هزاران دگر،
این راه را دنبال میگیریم.
از آنِ ماست پیروزی.
از آنِ ماست فردا، با همه شادی و بهروزی.
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست.
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز،
نوید روز آزادیست.
✒️ هوشنگ ابتهاج
#واژه
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
ـ «اعدامشان کردند.»
خروش دخترک برخاست.
لبش لرزید.
دو چشم خستهاش از اشک پُر شد،
گریه را سر داد . . .
و من با کوششی پُر درد، اشکم را نهان کردم.
ـ چرا اعدامشان کردند؟
میپرسد ز من با چشم اشکآلود،
چرا اعدامشان کردند؟
ـ عزیزم، دخترم!
آنجا، شگفتانگیز دنیایی است:
دروغ و دشمنی فرمانروایی میکُند آنجا.
طلا: این کیمیای خونِ انسانها
خدایی میکُند آنجا.
شگفتانگیز دنیایی که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامنآلودهست.
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست.
در آنجا رهزنی، آدمکُشی، خونریزی آزادست،
و دستو پای آزادیست در زنجیر . . .
عزیزم، دخترم!
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی اعدامشان کردند!
و هنگامی که یاران،
با سرود زندگی بر لب،
بهسوی مرگ میرفتند،
امیدی آشنا میزد چو گُل در چشمشان لبخند.
بهشوق زندگی آواز میخواندند.
و تا پایان بهراه روشن خود باوفا ماندند.
عزیزم!
پاک کُن از چهره اشکت را، ز جا برخیز!
تو در من زندهای، من در تو: ما هرگز نمیمیریم.
من و تو با هزاران دگر،
این راه را دنبال میگیریم.
از آنِ ماست پیروزی.
از آنِ ماست فردا، با همه شادی و بهروزی.
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست.
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز،
نوید روز آزادیست.
✒️ هوشنگ ابتهاج
#واژه
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
برای روزنبرگها
هوشنگ ابتهاج
اعدامشان کردند...
📝 🎙 هوشنگ ابتهاج
#آوا
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#هنر_اعتراض
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
📝 🎙 هوشنگ ابتهاج
#آوا
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#هنر_اعتراض
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
"عروسک کوکی"
بیدار میشویم
سرها را به شانه میدوزیم
تکهای از خودمان را از آینه میکَنیم
راههای نرفته را توی شیار گردنمان حفر میکنیم
برای صبحانه تکهای نان کافیست
چای تلخ
قطره ای خون که از استخوان گونهمان میریزد
و این طور است که روزهای بطالت را آغاز میکنیم.
✒️ عطیه عطارزاده
📷 Milada Vigerova
#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director
بیدار میشویم
سرها را به شانه میدوزیم
تکهای از خودمان را از آینه میکَنیم
راههای نرفته را توی شیار گردنمان حفر میکنیم
برای صبحانه تکهای نان کافیست
چای تلخ
قطره ای خون که از استخوان گونهمان میریزد
و این طور است که روزهای بطالت را آغاز میکنیم.
✒️ عطیه عطارزاده
📷 Milada Vigerova
#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director