This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مهاباد
🎈حضور گسترده مردم انقلابی در مراسم
چهلم جاویدنام #زانیار_ابوبکری
از جانباختگان اعتراضات اخیر شهر مهاباد
۱۵ آذر
#چرکنویس
#مهسا_امینی
🎈حضور گسترده مردم انقلابی در مراسم
چهلم جاویدنام #زانیار_ابوبکری
از جانباختگان اعتراضات اخیر شهر مهاباد
۱۵ آذر
#چرکنویس
#مهسا_امینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مهاباد
🎈حضور گستردە مردم در مراسم چهلم
جاویدنام #زانیار_ابوبکری
از جانباختگان خیزش انقلابی #ژن_ژیان_ئازادی
۱۵ آذر
#چرکنویس
#مهسا_امینی
@Rfrens
🎈حضور گستردە مردم در مراسم چهلم
جاویدنام #زانیار_ابوبکری
از جانباختگان خیزش انقلابی #ژن_ژیان_ئازادی
۱۵ آذر
#چرکنویس
#مهسا_امینی
@Rfrens
#مهاباد
🎈بر اساس گواهی فوت و پرونده پزشکی
#زانیار_ابوبکری ، یکی از جان باختگان
#جنبش_انقلابی_مردم_ایران
در #مهاباد بود،
که علت مرگ وی ، پارگی سیاهرگ
بر اثر اصابت گلوله جنگی بوده است.
۲۱ آذر
#چرکنویس
#مهسا_امینی
@Rfrens
🎈بر اساس گواهی فوت و پرونده پزشکی
#زانیار_ابوبکری ، یکی از جان باختگان
#جنبش_انقلابی_مردم_ایران
در #مهاباد بود،
که علت مرگ وی ، پارگی سیاهرگ
بر اثر اصابت گلوله جنگی بوده است.
۲۱ آذر
#چرکنویس
#مهسا_امینی
@Rfrens
#زانیار_ابوبکری، قرار بود ۲۵ آبان ۱۴۰۱ با دختری که سالها دوست داشت ازدواج کند. زانیار و نامزدش، پنجم آبان، از بالای بلندیای در حال تماشای مراسم چهلم کشتهشدگان اعتراضات در #مهاباد بودند که صدای شلیک گلوله آمد و پهبادها از بالای سرشان رد شدند.
زانیار از نامزدش جدا شد و به همراه مادرش به سمت جمعیت رفت. مادرش که دید نیروهای جمهوریاسلامی در حال تیراندازی شدید به سمت مردم هستند خواست او را از جمعیت دور کند. زانیار از روی زمین سنگی برداشت و به مادرش گفت: «بذار همین یک دونه رو بزنم به این بیشرفا بعد بریم.»
و بعد زانیار دست مادرش را گرفت و فریاد زد فرار کن. اولین قدم را با مادرش برداشتند که ناگهان مادرش دید زانیار بر روی زمین افتاده و میگوید: آخ مادرجان… مادرش فکر کرد پای پسرش به جایی گیر کرده. میخواست کمکش کند بلند شود که دید تمام تن زانیار خون است. گلوله به شکمش خورده بود.
زانیار ابوبکری ۲۱ ساله در آغوش مادرش، درحالیکه چند قدم آنطرفتر نامزدش داشت نگاهش میکرد تا برگردد با گلولهی نیروهای جمهوریاسلامی مجروح شد و چند ساعت بعد از شدت خونریزی جان باخت.
#چرکنویس
#مهسا_امینی
@Rfrens
زانیار از نامزدش جدا شد و به همراه مادرش به سمت جمعیت رفت. مادرش که دید نیروهای جمهوریاسلامی در حال تیراندازی شدید به سمت مردم هستند خواست او را از جمعیت دور کند. زانیار از روی زمین سنگی برداشت و به مادرش گفت: «بذار همین یک دونه رو بزنم به این بیشرفا بعد بریم.»
و بعد زانیار دست مادرش را گرفت و فریاد زد فرار کن. اولین قدم را با مادرش برداشتند که ناگهان مادرش دید زانیار بر روی زمین افتاده و میگوید: آخ مادرجان… مادرش فکر کرد پای پسرش به جایی گیر کرده. میخواست کمکش کند بلند شود که دید تمام تن زانیار خون است. گلوله به شکمش خورده بود.
زانیار ابوبکری ۲۱ ساله در آغوش مادرش، درحالیکه چند قدم آنطرفتر نامزدش داشت نگاهش میکرد تا برگردد با گلولهی نیروهای جمهوریاسلامی مجروح شد و چند ساعت بعد از شدت خونریزی جان باخت.
#چرکنویس
#مهسا_امینی
@Rfrens