ReporterNews
Video
⚫️من #داریوشم ، من کشته شدم … بیست و یک ساله …من اهل زاهدانم ، تقدیرم این بود که زاهدان در خانواده ای فقیر به دنیا بیایم ، آنجایی که آرزوی بچه ها پوشیدن کفش و داشتن شناسنامه است … گفتم بچه ها ، دو روز پیش دو تای دیگر را فرستادند اینجا ، هنوز کوچکند و دلتنگ زندگی … دو ساله و سه ساله ! منفجر شدند و صدای انفجار بمب پاکستانی هنوز در فضای مجازی می آید ،جایشان امن است .
◾️داستانم را بگویم! ، ۸ کلاس درس خواندم با سختی، خانواده فقیرم من دو برادر دیگر نیز داشتم دیگر نتوانستند کمک کنند ، برای آرزوهایم راهی تهران شدم ، هشت سال شب و روز پادویی و کارگری ، در یک رستوران استخدام شدم ، آنقدر سرشار از استعداد بودم که شدم بهترین آشپر رستوران ، صاحب رستوران یک شعبه در استرالیا داشت و میگفت اگر کارهایم جور شود، مرا به استرالیا میفرستد ، و اندیشیدن به این آرزو مرا شوق ادامه میداد ، تصمیم گرفتم پس اندازم را موتوری بخرم تا بتوانم پول بیشتری دربیارم ، آخر یکی به من قول داده بود سربازی اجباری را می‌شود با پول خرید !! در کشوری که به بچه هایش شناسنامه نمیدهند با پول رشوه خدمات اجباری میفروشند ! لعنت به تقدیر من !حدود یکم مهرماه بود سر کارم میرفتم، خیابان در آشوب انقلاب مهسا # میسوخت ، مبهوت بودم که مرا گرفتند ، کتک زدند ، مزدوری گفت ؛ مال کجایی؟ گفتم من غریبم اینجا ، از زاهدانم ! گفت ؛ میکشمت سنی کثیف ، بلوچ تروریست! چندین روز شکنجه شدم… من مرده بودم ، اگر دختری که در تهران دوستش میداشتم نبود! هرگز جسدم از کهریزک بیرون نمی آمد ، او بود که به خانواده گم شدنم را خبر داد ، همه جا دنبالم گشتند ، یکی از فامیل در کلانتری زاهدان کار می‌کرد ، آخر او بود که با هزار ترفند جسد له شده ام را از کهریزک تحویل گرفت ، خانواده‌ام تهدید شدند ،گفتند بگویید در تهران خود کشی کرده! و روی سنگ مزارم تاریخ مرگم را جعل کردند تا به حوادث انقلاب بی ربط باشد و با کارد آشپزخانه ای لبخند را از صورتم گرفتند … خبر نگاری از زاهدان که داستانم را آشکار کرد او را ربودند او را نیز کشتند …تقدیرم این بود ما از سرزمین نفرین شدگانیم … که اتباع بیگانه بر آن حکومت می‌کنند …
#داریوش_ریگی
#زاهدان #علیه_فراموشی
#مرگ_بر_جمهوری_اسلامی
#رای_نمیدهم
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#KingRezaPahalvi
➡️ @reporter_news2
➡️ www.reporternews.net
◾️داستانم را بگویم! ، ۸ کلاس درس خواندم با سختی، خانواده فقیرم من دو برادر دیگر نیز داشتم دیگر نتوانستند کمک کنند ، برای آرزوهایم راهی تهران شدم ، هشت سال شب و روز پادویی و کارگری ، در یک رستوران استخدام شدم ، آنقدر سرشار از استعداد بودم که شدم بهترین آشپر رستوران ، صاحب رستوران یک شعبه در استرالیا داشت و میگفت اگر کارهایم جور شود، مرا به استرالیا میفرستد ، و اندیشیدن به این آرزو مرا شوق ادامه میداد ، تصمیم گرفتم پس اندازم را موتوری بخرم تا بتوانم پول بیشتری دربیارم ، آخر یکی به من قول داده بود سربازی اجباری را می‌شود با پول خرید !! در کشوری که به بچه هایش شناسنامه نمیدهند با پول رشوه خدمات اجباری میفروشند ! لعنت به تقدیر من !حدود یکم مهرماه بود سر کارم میرفتم، خیابان در آشوب انقلاب مهسا # میسوخت ، مبهوت بودم که مرا گرفتند ، کتک زدند ، مزدوری گفت ؛ مال کجایی؟ گفتم من غریبم اینجا ، از زاهدانم ! گفت ؛ میکشمت سنی کثیف ، بلوچ تروریست! چندین روز شکنجه شدم… من مرده بودم ، اگر دختری که در تهران دوستش میداشتم نبود! هرگز جسدم از کهریزک بیرون نمی آمد ، او بود که به خانواده گم شدنم را خبر داد ، همه جا دنبالم گشتند ، یکی از فامیل در کلانتری زاهدان کار می‌کرد ، آخر او بود که با هزار ترفند جسد له شده ام را از کهریزک تحویل گرفت ، خانواده‌ام تهدید شدند ،گفتند بگویید در تهران خود کشی کرده! و روی سنگ مزارم تاریخ مرگم را جعل کردند تا به حوادث انقلاب بی ربط باشد و با کارد آشپزخانه ای لبخند را از صورتم گرفتند … خبر نگاری از زاهدان که داستانم را آشکار کرد او را ربودند او را نیز کشتند …تقدیرم این بود ما از سرزمین نفرین شدگانیم … که اتباع بیگانه بر آن حکومت می‌کنند …
#داریوش_ریگی
#زاهدان #علیه_فراموشی
#مرگ_بر_جمهوری_اسلامی
#رای_نمیدهم
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#KingRezaPahalvi
➡️ @reporter_news2
➡️ www.reporternews.net