Renani Mohsen / محسن رنانی
77.8K subscribers
80 photos
40 videos
53 files
401 links
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید.



لینک تارنمای محسن رنانی:
www.renani.net
Download Telegram
.


👈 ایران در سایه خشونت؟

✍️ محسن رنانی

خشونت شاخ و دم ندارد. وقتی در تحلیل سیاست یا در بحث توسعه می‌گوییم فضا «خشونت آمیز» است، به معنی پرتاب سنگ و چماق و گلوله به سوی هم نیست، بلکه به معنی «وجود احتمال خشونت» است. یعنی وجود نگرانی هر یک از مدعیان قدرت یا مطالبه‌گران میدان سیاست یا نهادها و کنشگران جامعه مدنی از این که طرف مقابل، با رفتاری غیرقابل ‌پیش‌بینی، قدرت یا منافع او را تضعیف یا تخریب کند. یعنی «ترس از این که» یکی از طرفین بازی، دست به رفتاری خارج از قانون یا خارج از عرف یا خارج از اصول و قواعد پذیرفته شده بزند، به‌گونه‌ای که ممکن است موجب ضربه به قدرت یا منافع طرف مقابل ‌شود.

همین که من اکنون در نوشتن این یادداشت باید ده‌ها ملاحظه و خط قرمز را رعایت کنم، چون «نمی‌دانم» در صورت عبور از خط قرمز‌ها چه برخوردی با من خواهد شد؛ همین‌که در ماه گذشته نهادهایی مانع برگزاری آزادانه مراسم بدْرود و خاکسپاری پیکر شاعر و نویسنده ایرانی، بکتاش آبتین، شدند؛ همین که حکومت به زندانیان سیاسی عنوان زندانیان امنیتی می‌دهد تا دادگاههای آنها را غیرعلنی برگزار کند؛ همین که هر روز منتظریم خبر تجمع اعتراضی یکی از قشر‌ها یا گروههای اجتماعی نظیر معلمان، بازنشستگان، جانبازان، کارگران یا رانندگان را بشنویم؛ همین‌که فعالیت برخی از کانون‌ها و انجمن‌های صنفی در کشور غیرقانونی اعلام می‌شود؛ همین که دنبال بهانه می‌گردند تا جمعیت امام علی را منحل کنند؛ همین که منتقدان و معارضان نظام در خارج از کشور، به جای تلاش برای گفت‌وگو با یکدیگر و گفت‌وگو با حکومت،‌ یکسره از براندازی سخن می‌گویند‌‌‌‌؛ همین که حکومت وقتی یک مخالف یا کسی که به جاسوسی متهم است را دستگیر می‌کند حتما می‌کوشد از او اعترافات تلویزیونی بگیرد و پخش کند؛ همین که در انتخابات ریاست‌جمهوری همه رقیبان جدی رد صلاحیت می‌شوند؛ همین که علی‌رغم بحران آب و گاز در کشور، دولت،‌ جرأت نمی‌کند قیمت‌گذاری آب و گاز را واقعی کند یا آنها را سهمیه‌بندی‌ کند یا کشت برخی اقلام کشاورزی را ممنوع کند؛ همین که به یک مرجع تقلید به خاطر دیدارش با یک سیاستمدار منتقد حمله می‌شود؛ همین‌که رهبران محصور جنبش سبز را نه محاکمه می‌کنند نه آزاد؛ همین که ایرانیان، بالا‌ترین نرخ خرید خانه در ترکیه را دارند؛ همین‌که هی وزارت خارجه تضمین می‌دهد اما کسی از ایرانیان مهاجر، باز‌نمی‌گردد؛ همین‌که نمی‌دانند ارز ۴۲۰۰ تومانی را حذف کنند یا نه و هی اخبار ضدونقیض درز می‌دهند؛ همین که بعد از فروریختن بورس در سال گذشته، هیچ مقامی جرأت نکرد از مردم عذرخواهی کند؛ همین‌که مقامات ارشد کشور سالهاست در نشست عمومی با خبرنگاران شرکت نمی‌کنند؛ همین که نتایج تحقیق درباره سقوط هواپیمای اوکراینی را منتشر نمی‌کنند؛ همین‌که از ۲۵۰ حزب دارای مجوز، ۱۴۰ تای آنها غیرفعال هستند و از ۱۱۰ تای فعال هم هیچ خبری نیست؛ و دهها «همین‌که»ی دیگر، همگی به معنی «ترس بالقوه»‌ی یک گروه از گروه‌های دیگر و به معنی «ظرفیت بالقوه خشونت» در جامعه ماست. در یک کلام،‌ جامعه ما در زیر «سایه خشونت» زیست می‌کند.

براساس مطالعات داگلاس نورث،‌ برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳، بذر توسعه فقط آنگاه جوانه می‌زند که جامعه از زیر سایه خشونت، عبور کرده باشد. وقتی سایه خشونت روزبه‌روز سنگین‌تر می‌شود به معنی آن است که ما روز‌به‌روز از «امکان توسعه»‌ دورتر می‌شویم. از نظر نورث، توسعه وقتی امکان تحقق می‌یابد که منافع، منابع و رانت‌های کشور نه در بستری از تهدید، خشونت و رقابت‌های مخرب و حذفی، بلکه بر بستری از عقلانیت و گفت‌وگو و همکاری و رقابت‌های قاعده‌مند توزیع شود یا تخصیص یابد.

پس از نیم‌قرن نظریه‌پردازی علمی برای مساله توسعه، امروز تقریبا در میان عالمان توسعه اجماع وجود دارد که همه آن‌چه که به عنوان عامل (یا مانع) توسعه در جوامع مختلف مطرح‌ می‌شود، نقش خود را از طریق کاهش (یا افزایش) احتمال یا «ظرفیت بالقوه خشونت» بازی می‌کند. یعنی ممکن است کشوری هیچگاه درگیر جنگ و خونریزی نباشد اما وجود ظرفیت بالقوه خشونت، نمی‌گذارد پیش‌شرط‌های توسعه در آن محقق شود. ناکامی جمهوری اسلامی در تحقق دستاورهای مطلوب در حوزه رفاه و توسعه کشور، و شکست پی‌در‌پی برنامه‌های توسعه و سند‌ چشم‌انداز ۲۰ ساله کشور را از این دریچه (وجود دائمی ظرفیت بالقوه خشونت در داخل یا با خارج) باید دید.

خلاصه نظریه نورث و همکارانش که در کتاب «در سایه خشونت» آمده است‌ را می‌توانید در یکی از لینک‌های زیر، که توسط «مجموعه ایران پایدار» (این‌جا) تولید شده است، ببینید:

کلیپ ۹ دقیقه ای از خلاصه کتاب:

https://t.me/iranepaydar_official/163

پادکست نیم ساعته از خلاصه کتاب:

https://t.me/iranepaydar_official/164

متن ۳۸ صفحه ای از خلاصه کتاب:

https://t.me/iranepaydar_official/165


محسن رنانی / یکم بهمن ۱۴۰۰
.
.
هشتمین جلسه «شنبه‌های میان‌فرهنگی»

سخنران:
دکتر محسن رنانی
دیالوگ یعنی توسعه

شنبه ۲ بهمن، ساعت ۱۸
لینک پیوستن به نشست:
https://www.skyroom.online/ch/mmfallah/isiph

افراد غیر عضو انجمن جهت شرکت در نشست با روابط عمومی انجمن ارتباط برقرار کنند:
ارسال پیام در واتساپ به شماره 09022135358
و یا ارسال پیام به ایمیل
interculturalstudies.ir@gmail.com
.
.
👈👈 ایران بر لبه تیغ

🌺 (به افتخار محمد فاضلی)
ـــــــــــــــــــــــــ

✍️ محسن رنانی

پدربزرگم می‌گفت در روستایی نزدیک زادگاهش، مردی حکیم بود که با طبابت، اخلاق نکو و زبان بی‌پروایش در دل اهالی جایی باز کرده بود. کدخدای روستا از قدیم با او مشکل داشت و رفتار نیکو و احترام مردم به او را خوش نمی‌داشت؛ گویی گمان می‌کرد هرچه مردم به حکیم احترام بگذارند از قدرت او کم می‌شود. کدخدا دلش‌ می‌خواست محبوبیت و احترام فقط مختص خودش باشد؛ مردم، فقط از او بترسند و فقط به او امید داشته‌ باشند. روزی حکیم در کوچه، متوجه سرفه های خشک کدخدا شد؛ به او گفت کدخدا نوکرت را بفرست تا برای سینه‌ات دوا بدهم؛ کدخدا با خشم به او نگریست و رد شد.

فردا حکیم همسر کدخدا را دید و به او گفت بهتر است هرچه زودتر سرفه‌های کدخدا را درمان کنید. همسر کدخدا با بی‌محلی، هیچ‌ نگفت، راهش را کج کرد و رفت. روزی دیگر حکیم، نوکر کدخدا را دید، او را صدا زد، به طبابت‌خانه برد و بسته‌‌ای دارو به او داد و گفت: این‌ها را بده کدخدا بخورد و اگر تا یک هفته دیگر سرفه‌هایش خوب نشد به من خبر بده. ساعتی بعد پسر کوچک کدخدا آمد و با تندی به حکیم گفت که دیگر حق ندارد بگوید کدخدا بیمار است و باید درمان شود. چند هفته گذشت و باز روزی حکیم در گذرِ محله متوجه شد که کدخدا همان سرفه‌ها را دارد. به برادر کدخدا که در گذر، مغازه داشت گفت برادرت را بیاور تا من معاینه کنم و دارو بدهم، اگر با داروی من خوب نشود، احتمالا مشکل جدی است و باید او را برای درمان به شهر ببرید. عصر که شد پسر بزرگ کدخدا به طبابت‌خانه حکیم رفت و با لگد میز حکیم را وارونه کرد و با فریاد گفت یک‌بار دیگر بگویی پدر من بیمار است، جایت در این روستا نخواهد بود.

در ماههای بعد سرفه‌های کدخدا شدیدتر ادامه یافت و حکیم هر آدم موثری را در روستا می‌دید، می‌گفت از من نشنیده بگیرید، اما بروید این کدخدا را برای درمان به شهر ببرید؛ این سرفه‌ها نشانه خوبی نیست. ولی کسی جرأت نمی‌کرد مساله را به طور جدی دنبال کند. تا این که چند ماه بعد، شبی از شب‌های سرد و برفی زمستان، کدخدا به سرفه‌ افتاد و ساعت‌به‌ساعت سرفه‌هایش شدیدتر شد و بعد در اواخر شب بود که خون بالا آورد و به حالت نزاری در بستر افتاد. فردا پسرانش تصمیم گرفتند او را برای درمان به شهر ببرند، اما برف و بوران تمام راهها را بسته بود. یکی دو روز بعد، با هر سختی بود او را به شهر بردند اما پزشکان گفتند دیر شده است، کاری نمی‌شود کرد. کدخدا چند روزی در بیمارستان بستری بود تا درگذشت.

پسران کدخدا پیش از آن که جنازه پدر را برای خاکسپاری به روستا ببرند، اول به خانه حکیم رفتند و او را به باد کتک گرفتند؛ آنقدر زدند که حکیم دیگر نای راه رفتن نداشت؛ سپس تمام لوازم او را به کوچه ریختند و او را از روستا بیرون کردند و تهدید کردند که اگر دیگر به روستا بازگردد خونش را خواهند ریخت. حکیم همچنان که لنگان از روستا دور می‌شد، زیر لب زمزمه می‌کرد:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم / که در طریقت ما کافری است رنجیدن.

و چنین شد که تا سالهای سال دیگر هیچ حکیمی جرأت نکرد برای طبابت به آن روستا برود و روزگار درازی بیماری دمار از روزگار آن روستا برآورد.

خبر کوتاه بود: دکتر محمد فاضلی،‌ از دانشگاه اخراج شد. وقتی خبر را خواندم یاد داستان پدربزرگم افتادم. فاضلی جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد. او خودش را در محدوده تنگ دانشگاه اسیر نکرد؛ فکر و قلم و جوانی و نیرویش را به هر سویی که تخصص‌اش اجازه می‌داد کشید تا به سهم خود برای بهبود حال ایران تلاش کند. کتاب «ایران بر لبه تیغ» آخرین اثر دکتر محمد فاضلی و حاصل تأملات او درباره ایران است. شاید این کتاب هم یکی از سندهای جرم او برای اخراجش بوده باشد. دعوت می‌کنم همگی این کتاب را بخوانیم و به دیگران توصیه کنیم که بخوانند تا با یکی از جرائم محمد فاضلی، جامعه‌شناس دانشمند و دغدغه‌مند آشنا شویم. او در این کتاب تلاش ارزشمندی کرده است برای شناسایی دردهای ایران و ارایه‌ نسخه‌هایی برای درمان آن. همه‌مان باید دردهای ایران را دقیق‌تر بشناسیم و راه درمان آن را بدانیم تا دیگر فریب‌مان ندهند. توصیه می‌کنم این کتاب را بخوانید و نوروز امسال نیز آن را به دیگران هدیه دهید.

برای خواندن معرفی کوتاه و یا تهیه کتاب به پیوند زیر بروید:
https://pooyeshfekri.com/product/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%84%D8%A8%DB%80-%D8%AA%DB%8C%D8%BA/


برای مشاهده گفت‌وگوی مفصل ویدیویی با دکتر فاضلی درباره کتاب، به پیوند زیر بروید:
https://www.aparat.com/v/8awB2


برای خواندن دیگر نوشته‌های دکتر فاضلی،‌ به کانال تلگرامی او در لینک زیر بروید:
https://t.me/fazeli_mohammad


محسن رنانی / ۳ بهمن ۱۴۰۰
.
.
.
.

👈👈 غنی‌سازی و توسعه


(چگونه غنی‌سازی، ما را در علم و اقتصاد فقیر کرد!)


✍️ محسن رنانی


برای مطالعه متن کامل، به لینک زیر بروید:

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/874-2022-01-28-09-19-20
.
.
.
.
👈👈 جوانان، آخرین سرمایه‌های ایران

(معرفی کتاب آسیب‌شناسی نخبگی در ایران)


✍️ محسن رنانی


برای مطالعه متن کامل یادداشت، به لینک زیر بروید: 👇👇

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/875-2022-02-03-11-36-10
.
.
.
هرمز کیش، قشم مات؟
پویش فکری توسعه
⁉️ هرمز کیش، قشم مات؟

🔊 #فایل_صوتی
▪️ یادداشت دکتر محسن رنانی

🎙 گوینده: دکتر سجاد فتاحی

🔻متن یادداشت را از طریق لینک زیر بخوانید:
renani.net/texts/notes/866-2022-01-06-06-49-35

@pooyeshfekri
[Forwarded from پادکست سکه]

🎤 اپیزود شصت‌ویکم پادکست سکه

"جایگاه ایران در مسیر توسعه جهانی کجاست؟"

تعریف توسعه چیست؟ شروط لازم و کافی توسعه چیست؟ الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی راهکارهای مناسبی برای توسعه ایران ارائه می‌دهد؟ آیا رهبران حکومت ایران برای قدم گذاشتن کشور در مسیر توسعه باید ایدئولوژی‌های سابق خود را کنار بگذارند؟ ویژگی‌های دولت مدرن چیست؟ آیا باید به آینده ایران خوشبین‌ بود؟ چرا؟

مهمان: محسن رنانی

میزبان: مهدی ناجی
تدوین و تنظیم: ایمان اسلام‌پناه
گوینده: علیرضا تقوی
تولید محتوا: محمدعلی مردان
کارگردان: بهداد گیلزاد‌کهن
اسپانسر: آرین رشد افزا (آرا) / یکتانت

کانال تلگرامی دکتر محسن رنانی


برای شنیدن اپیزود شصت‌ویکم پادکست سکه این‌جا را کلیک کنید

یا آن را از طریق اپلیکیشن‌های پادگیر بشنوید👇
Castbox | Spotify | ApplePodcast
GooglePodcast
#اپیزود_شصت‌ویکم
#نردبان_توسعه
@Sekke_Podcast
.
👈 برنامه‌ریزی به مثابه سیستم زنده

✍️ محسن رنانی

یکی از علل مدیریتی شکست فرایند توسعه در ایران، برنامه‌های پنج‌ساله توسعه بوده است. «برنامه‌ریزی جامع و مرکز محور» در قرن بیستم کشورهای زیادی، از جمله ایران را، به باتلاق «توسعه‌ی نامتوازن» فرود برد. برنامه‌های پنج‌ساله توسعه ایران نه تنها متکی به نظریه مستحکمی در مورد توسعه ایران نبودند بلکه حتی از نظر ساختاری هم انسجام نداشتند. آنها بیشتر «حدیث آرزومندی» مقامات ارشد کشور بودند که بدون توجه به آماده بودن یا نبودن بستر‌ها و زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران توسط دولت‌ها تدوین می‌شدند. این حدیث آرزومندی بویژه در برنامه عمرانی پنجم شاه و سند چشم‌انداز بیست‌ساله جمهوری اسلامی، که مبنای برنامه‌های اخیر توسعه بوده است، خیلی خوب نمایان شده است. متاسفانه در طی هفت دهه برنامه‌ریزی، کم‌کم برنامه‌ریزی به یک پرستیژ برای مقامات و دولت‌ها تبدیل شد و نهادها و سازوکار‌های زیادی حول آن شکل گرفت. در‌پی‌آن نیز برنامه‌ریزی به شکل یک عادت و سنت دولتی درآمد، مثل آیین نوروزی، که گویی اگر در هر دولتی اجرا نشود هویت آن دولت زیر سوال می‌رود (سخنرانی سال ۱۳۹۴ مرا با عنوان «برنامه‌ریزی به مثابه آیین نوروزی» این‌جا ببینید).

نکته مهم این‌ است که برخی از فرایندهای توسعه نیافتگی ما، بویژه در سالهای پس از انقلاب، از دل خود برنامه‌های توسعه شکل گرفت. برنامه‌‌ریزی جامع در ایران توسط نهادهای دولتی کم‌دانش و ناکارآمد، یکی از عوامل انحراف فرایند توسعه در ایران بوده است. یکی از کسانی که از همان سالهای آغاز برنامه ریزی پس از جنگ، برنامه‌ریزی جامع توسعه برای ایران را نقد می‌کرد، اقتصاددان برجسته، مرحوم دکتر حسین عظیمی بود. او معتقد بود که به علت همان ناکارآمدی و عقب‌ماندگی نهادهای دولتی بویژه نهاد برنامه‌ریزی، در ایران بهتر است به سراغ برنامه‌ریزی غیرجامع با رویکرد «هسته‌های خط دهنده» برویم.

به گمان من جمهوری اسلامی اگر می‌خواهد بیش از این به فرایند توسعه ایران ضربه نزند یا باید جشن پایان برنامه‌ریزی را اعلام کند و پایش را از کفش توسعه کشور دربیاورد و برود سراغ انجام وظایف اصلی و کلاسیک دولت‌های مدرن که بدون آنها اصولا سخن گفتن از توسعه، گزاف است. همان وظایفی که تقریبا سه مورد از پنج‌تای کلیدی آنها را حکومت پس از انقلاب به امان خدا رها کرده است (امنیت خارجی، نظم داخلی، انتشار و حفظ ارزش پول، تعریف و تضمین استانداردها، تعریف و تضمین حقوق مالکیت، پنج وظیفه سنتی و کلاسیک‌ها دولت‌هاست که در کتاب «بازار یا نابازار؟» نشان داده‌ام که در دوران پساانقلاب، نسبت به سه وظیفه آخر تقریبا یک غفلت عمومی در حکومت شکل گرفته است). یا این که نظام برنامه‌ریزی را به سوی برنامه‌ریزی مشارکتی تغییر دهد. ادامه روند موجود را دیگر نمی‌گویم خسارتبار است بلکه می‌گویم خیانت به فرایند توسعه ملی است. (دلایل ضرورت تحول در نظام سنتی برنامه‌ریزی را در سال ۱۳۷۹ در سخنرانی‌ای در خود سازمان برنامه‌وبودجه با عنوان «گذار از برنامه‌ریزی به فرایندسازی » مطرح کرده‌ام.)

اما اکنون جلوتر می‌روم و می‌گویم اگر نظام برنامه‌ریزی به یک «سامانه زنده‌ی پویا» تبدیل نشود بسیار خسارتبار خواهد بود و بهتر است متوقف شود. این بحث را در مقدمه‌ای که بر کتاب جدید دکتر حسین عظیمی نوشته‌ام خیلی خلاصه باز کرده‌ام.

کتاب «برنامه‌ریزی توسعه در ایران» یک آسیب‌شناسی جدی از مساله نظام برنامه‌ریزی در ایران ارایه می‌کند. این کتاب را دو تن از پژوهشگران و کارشناسان برجسته حوزه اقتصاد و برنامه‌ریزی با همت و جدیت تمام و بر اساس دیدگاههای مرحوم دکتر حسین عظیمی تدوین کرده‌‌اند که به آنان دستمریزاد می‌گوییم.

مقدمه من بر این کتاب با عنوان «نظام برنامه‌ریزی به مثابه یک سیستم زنده» به موضوعی توجه می‌دهد که نه تنها معضل جدی نظام برنامه‌ریزی است، بلکه معضل جدی نظام سیاسی، نظام دین و نظام علم در ایران نیز هست. درعین‌حال خوانش این مقدمه کوتاه، در حد طرح مساله، نشان می‌دهد که چرا نظام سیاسی مبتنی نظام فقهی شیعه، در این چهل سال، در مدیریت جامعه شکست خورده است؛ چون درجه زنده‌بون و پویایی فقه خیلی پایین‌تر از درجه زنده‌بودن و پویایی جامعه امروز ایران است.

برای خواندن مقدمه من بر این کتاب، این‌جا را کلیک کنید.

برای دریافت رایگان فایل پی‌دی‌اف نسخه کامل کتاب، این‌جا را کلیک کنید.

محسن رنانی / ۲۲ بهمن ۱۴۰۰


@Renani_Mohsen

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/878-2022-02-11-16-20-52
.
.
.
👈 بازار یا نابازار؟

✍️ محسن رنانی

« بازار یا نابازار؟»؛ من چقدر خام بودم. فکر می‌کردم مشکل اقتصاد ایران در این است که سیاست‌گذار پاسخ این سوال را نمی‌داند و با پاسخ به این سوال، می‌توان به سیاست‌گذار اقتصادی کمک کرد تا به سوی سیاست‌گذاری اقتصادی پاکیزه‌تر و کم‌هزینه‌تر حرکت کند. اصلا گمان نمی‌کردم که سیاست‌گذاری باشد که حتی وقتی فهمید، بر خطای خود اصرار کند؛ یا سیاست‌گذاری باشد که بر نفهمیدن خودش اصرار کند. بعدها در مباحث «انتخاب عمومی» و «اقتصاد سیاسی» بود که‌ فهمیدم چرا سیاست‌مداران ممکن است حتی وقتی واقعیت را می‌فهمند یا به خطای خود پی‌می‌برند، باز هم بر تصمیم خطای خود اصرار بورزند.

دوره دکتری من هفت سال طول کشید که چهار سال آن صرف نوشتن رساله ام شد. عنوان رساله‌ام «موانع نهادی کارایی نظام اقتصادی بازار در ایران» بود که بعدا از دل این رساله، کتاب «بازار یا نابازار؟» بیرون آمد. دو سال ‌و نیم روی رساله‌ام کار کرده بودم و بیش از صدوپنجاه صفحه از آن را تدوین کرده‌ بودم. فکر می‌کردم کار رساله تقریبا تمام است. وقتی استاد راهنمایم (مرحوم علامه دکتر محمدحسین تمدن جهرمی) آن را دید، یک سوال از من پرسید. گفت «بازار را تعریف کن». من که صدوپنجاه صفحه در وصف نقاط قوت و ضعف بازار و علل شکست آن در اقتصاد ایران نوشته بودم، به مِن‌مِن افتادم. گفتم استاد، بازار یک مفهوم اولیه است که یک فهم مشترک حاصل از تجربه درباره آن وجود دارد؛ بنابراین آن را مفروض می‌گیریم و می‌رویم سراغ تحلیل کارکردها و ویژگی‌هایش. فرمود «نع». تا بازار را نفهمی و تعریف نکنی بقیه حرفهایت بی‌پایه خواهد بود. برو بازار را بفهم و تعریف کن و رساله‌ات را از نو بنویس. همین باعث شد که تدوین رساله‌ام یک سال و اندی دیگر طول بکشد و حجم رساله ام به حدود سه برابر افزایش یابد. و اکنون می‌فهمم که پیرمرد چه لطفی کرد در حق من که چنان سخت گرفت.

اگر از من بپرسند بهترین کتابم کدام است، با آن که یک ربع قرن پیش و در اوج خامی آن را نوشته‌ام، همچنان می‌گویم «بازار یا نابازار؟». این کتاب از دل عشق و امید بیرون آمد. بر عکس کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» که از دل ترس بیرون آمد.

وقتی من تز دکتری خودم را می‌نوشتم، سالهای اولیه پس از جنگ بود که در فضایی آکنده از امید به آینده کشور، سیاست‌گذاری اقتصادی ایران به سوی گشودن درهای اقتصاد و کاهش مداخله دولت و تقویت سازوکارهای بازار خیز گرفته بود. اما همچنان خطاهای مهمی در تصمیمات رخ می‌داد. گمان می‌کردم مشکل سیاست‌‌گذاری اقتصادی در جمهوری اسلامی این است که اقتضائات نظام اقتصادی بازار را نمی‌فهمد و اگر بفهمد خودش را اصلاح می‌کند. اما گمان من به‌خطا بود چون هنوز مفاهیمی همچون «حکومت نفوذهای ناهمگن»، «دولت رانتی»، «اقتصاد سیاسی خودکامگی» و «نظام اقتصادی ایدئولوژیک» را وجدان نکرده بودم.

به علت آن‌که ناشر این کتاب یک موسسه دولتی بود، نمی‌دانم ناکارایی اداری بود یا ملاحظات دیگر که این کتاب در دولت‌های مختلف مورد بی‌مهری قرار می‌گرفت و باوجود نایاب بودن آن در کتابفروشی‌ها، فواصل چاپهای بعدی آن، هشت سال، پنج سال و یازده سال بوده است. بالاخر ویراست دوم این کتاب در تابستان امسال منتشر شد و ناشر بر خلاف چاپ قبلی که مقدمه مرا به طور کامل حذف کرده بود، در این چاپ، مقدمه بیست‌وسه صفحه‌ای مرا بدون هیچ تغییری منتشر کرد. از این بابت از ناشر محترم بسی سپاسگزارم. این مقدمه خیلی خلاصه دیدگاه مرا نسبت به چرایی شکست سازوکار بازار در اقتصاد ایران باز می‌نماید. در واقع در مقدمه، فراتر از مطالب فصول کتاب، آنچه اکنون درباره مشکلات ریشه‌ای اقتصاد ایران می‌اندیشم را به‌گونه‌ای چکیده آورده‌ام. در این چاپ بسیاری از جداول بهنگام شده است و تحلیل‌های مربوط به اقتصاد ایران نیز متناسب با تحولات دو دهه اخیر، تکمیل شده اند.

گمانم بر این است که هنوز هم به زبان فارسی کتابی که تا این حد ریز و دقیق مفهوم و زوایای بازار را کاویده باشد و تمایز بازار به عنوان نظام را از بازار به عنوان نهاد و بازار به عنوان ابزار روشن کرده باشد و شرایط تحقق یک نظام اقتصادی بازاری و موانع تحقق آن در اقتصاد ایران را وارسی کرده باشد، نداریم. مطالعه این کتاب برای دانشجوی اقتصاد ضروری و برای دانشجویان سایر علوم اجتماعی بسیار روشنگر خواهد. بود.

محسن رنانی / ۲۸ بهمن ۱۴۰۰

برای تهیه کتاب این‌جا را کلیک کنید

معرفی کتاب توسط روزنامه شرق (۱۳۸۹)
.
.
.
👈 آسیب‌شناسی نخبگی در ایران

(انتشار فایل پی‌دی‌اف کتاب)


✍️ محسن رنانی

به تجربه دریافته‌ام که نوشته‌هایی که از دلم ریشه‌ گرفته یا بر شهودم متکی بوده، بسیار اثرگذارتر از سایر نوشته‌هایم بوده است. چهار سال روی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» کار کردم. اما این کتاب که حاصل اندیشه‌سوزی و عقلانیت‌ورزی من روی موضوع بود، نه آن‌گاه که در سال ۸۷ در پنج نسخه و به صورت پوشیده برای مقامات ارشد کشور ارسال کردم و نه وقتی در سال ۹۴ نسخه الکترونیک آن به صورت عمومی منتشر شد،‌ مورد هیچ اقبالی، نه از سوی مقامات نه از سوی جامعه نخبگی،‌ قرار نگرفت و اثری بر سیاست‌های اتمی کشور نگذاشت.

همچنین است سرنوشت سه یادداشتی که با عنوان «قصه‌هایی درباره گناه و توسعه» منتشر کردم و خیلی برای نوشتن آنها فسفر سوزاندم و چند ماه روی آنها کار کردم و چند بار بازنویسی کردم. وقتی این یادداشت‌ها منتشر شد نه در میان سیاست‌گذاران نه در میان جامعه اثری در حد تلنگر نیز نداشت.

بر عکس، یادداشت «فردا اول خلقت است» کلا فقط نیم ساعت از من وقت گرفت اما در مجموع رسانه‌‌های مجازی، بیش از ده میلیون بار دیده و خوانده شده است. در شامگاه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ بود که دکتر مرادی (فلیسوف آموزش) پیام داد که «فردا اول مهر است نمی‌خواهی چیزی بنویسی؟»؛ و من چون آن ایام خیلی با موضوع تربیت و توسعه درگیر شده بودم، گفتم چرا و قلم را برداشتم وهر چه بر دلم جاری شد نوشتم.

کتاب «آسیب‌شناسی نخبگی در ایران» نیز از همین کارهای دلی بود. اصلا قراری بر نوشتن کتاب نبود. در شهریور ۱۳۹۵ رئیس بنیاد نخبگان اصفهان تماس گرفت و گفت جلسه‌ای با نخبگان داریم شما بیا صحبت کن و من قبول نمی‌کردم. پس از اصرار فراوان، گفتم من اگر بیایم در نقد نخبگان صحبت می‌کنم و بر بیماری‌های نخبگی دست می‌گذارم و تمام عملکرد بنیاد نخبگان را زیر سوال می‌برم. ایشان گفت مشکلی نیست. راستش پیش از آن خیلی درباره آسیب‌هایی که آموزش و پرورش و آموزش عالی ما به نخبگان می‌زنند فکر کرده بودم اما هیچگاه چیزی ننوشته بودم یا درباره آن صحبت نکرده بودم. اما همیشه به دلم بود که در این باره چیزی بنویسم.

پیش از سخنرانی شاید حدود نیم ساعت روی چارچوب بحثم فکر کردم، اما یک سخنرانی دلی از کار درآمد، از آنهایی که به دل خودم هم نشست (فایل صوتی‌اش را این‌جا بشنوید). وقتی از جلسه سخنرانی بیرون آمدم به خودم گفتم این مباحث حیف است نانوشته بماند روزی کتاب «آسیب شناسی نخبگی در ایران» را خواهم نوشت. اما آن روز هیچگاه فرا نرسید و اصلا به علت سیل موضوعاتی که هر روز درگیرش می‌شدم اصلا موضوع تدوین کتاب نخبگی از دستور کار فکری‌ام خارج شد.

تا آن که در اواخر سال ۹۹ بود که دوستی پیام داد این کتاب شما که عنوانش «آسیب شناسی نخبگی در ایران» است را از کجا می‌شود تهیه کرد. پاسخ دادم من چنین کتابی ندارم. فورا تصویر جلد کتاب را برایم فرستاد. تعجب کردم بعد از پیگیری متوجه شدم که مدیران دلسوز موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی (وابسته به وزارت علوم)، چند سال بعد، این سخنرانی را شنیده اند و تصمیم به انتشار آن به عنوان یک کتاب گرفته اند. پس سخنرانی مرا به یک ویراستار بسیار حرفه‌ای و دقیق و البته دلسوز سپرده بودند؛ او هم به زیباترین نحو این سخنرانی را به یک متن نوشتاری در قامت یک کتاب تبدیل کرده بود.

وقتی کتاب را تهیه کردم از روی نگرانی ظرف یک ساعت کل آن را خواندم تا ببینم حرفهای مرا خراب نکرده باشند، اما از این همه نیک‌اندیشی، زحمت و دقت حظ کردم. به ایشان و مدیران موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی دستمریزاد می‌گویم. چنین کار باکیفیتی معمولا از یک نهاد دولتی بعید است. و متاسفانه نمی دانم چرا ناشر، نام ویراستار را درشناسنامه کتاب نیاورده است.

وقتی کتاب را خواندم انصافا هم از حرفهای نویسنده (ببخشید از سخنرانی خودم 🙈🙈) که هیچکدام یادم نبود کیف کردم و هم از کار ویراستار. خدا به هر دوی آنها سلامتی و طول عمر عطا کند!! قوانین این عالم این‌جوری است. یک کاری که از دل برآید و قصد رشوت و منتی در آن نباشد در این عالم شکوفه می‌کند و به بار می‌نشیند.

از وقتی که در ماه پیش این کتاب را در یادداشتی معرفی کردم، ‌تقریبا همه نسخه‌های موجود آن فروش رفت و نسخه‌های چاپ بعدی آن هم تمام شد.
و چنین شد که تصمیم گرفتم برای آن که علاقه‌مندان و همه کسانی که نگران تخریب استعدادهای کودکان و جوانان نخبه این کشور هستند، این کتاب را بخوانند ، فایل پی.دی.اف آن را منتشر کنم.

لطفا فقط یک ساعت وقت بگذارید و این کتاب را در فایل زیر بخوانید و برای هر کس که با کودک و نوجوان سروکار دارد، یا فرزند بین صفر تا ۱۸ سال دارد بفرستید و توصیه کنید بخواند. چهل سال آسیب زدن به جوانان و نخبگان‌مان کافی است. لطفا سیاستگذاران آموزش و پرورش و مربیان پیش دبستان و معلمان دبستان نیز بخوانند.

👇👇 فایل کتاب 👇👇
.
.
👈 درک دموکراسی

✍️ محسن رنانی


یک فریب بزرگ در ایران این است که هم مردم دیرزمانی باور داشتند و هم مقامات همچنان می‌گویند که ما دموکراسی داریم چون انتخابات داریم. و می‌گویند ما در چهل سال گذشته هر سال یک انتخابات داشته‌ایم، پس خیلی مردمسالاریم!! از آن بدتر این است که گمان می‌کنیم هر چه نرخ مشارکت در انتخابات بیشتر باشد نرخ مشروعیت نظام سیاسی بالاتر است. و فریب بالاتر این که اگر مثلا فلان حزب یا نامزد، ۸۰ درصد آراء ‌را ببَرد، فکر می‌کنیم آن فرد یا حزب خیلی دموکراتیک انتخاب شده است.

در‌حالی‌که می‌شود شما هر روز برای مسائل پیش پا افتاده انتخابات برگزار کنید یا حتی تمام مدیران ادارات و شهردارها و مدیران مدارس و ... را با انتخابات برگزینید اما قدرت‌های اصلی سیاسی و اقتصادی در انحصار گروه خاصی قرار داشته باشد.

می‌شود شما یک نظام غیردموکرات و انحصارگرا و فاسد و رانت‌خوار داشته باشید، به‌گونه‌ای که همه گروههای مردم از روی کار آمدن هر رقیبی از گروه مقابل وحشت داشته باشند. آنگاه مردم برای این که رقیب روی کار نیاید و روزگارشان را سیاه نکند به صندوق ها هجوم ببرند و نرخ مشارکت را به ۹۰ درصد برسانند.

می‌شود همه کاندیدهای جدی را حذف کنیم و بخش‌های زیادی از مردم را ناامید کنیم و بعد طرفداران خودمان بیایند رای بدهند و کاندیدای ما با ۸۰ درصد آراء برنده شود و بعد هورا بکشیم که ما با رأی درصد بالایی از رأی‌دهندگان انتخاب شده‌ایم.

هیچکدام از این ها نشانه دموکراتیک بودن یک نظام سیاسی یا یک انتخابات نیست. دستکم نظریه دموکراسی نشان داده است که اگر سایر لوازم و مقدمات و شرایط دموکراسی برقرار نباشد، اثر انتخابات بر بهروزی و رفاه و سعادت آینده یک جامعه، خیلی خسارت‌بارتر از حالتی است که مقامات را با روش شیروخط انتخاب کنیم.

اصولا در جامعه‌ای که مردم و نظام سیاسی، دموکراسی و اهمیت و ارزش آن را وجدان کرده‌اند، هیچگاه انتخاباتی که در آن مثلا ۹۰ یا ۸۰ درصد مردم پیرو یک عقیده باشند یا به یک حزب یا فرد رأی بدهند، پیدا نمی‌کنید. دموکراسی بر بستر تکثر می‌روید و خودش تکثر آفرین است. اگر در جامعه‌ای یکدستی دیدید (از هر جنسی) باور نکنید که آن جامعه دموکرات باشد. دموکراسی واقعی مزرعه‌ای است که از همه گیاهان و گل‌ها و درختان و حتی علف‌های هرز در آن می‌روید و اجازه نمی‌دهد یک فکر و یک حزب و یک ایدئولوژی همه دلها را برباید یا همه قدرت‌ها و عرصه‌ها را در اختیار بگیرد.

خطای دیگرمان این است که اصولا دموکراسی را به انتخابات گره زده‌ایم. «انتخابات» یک روش تصمیم‌گیری در نظام‌های دموکراسی است. شما می‌توانید کشور دموکراتی باشید اما اصلاً انتخابات نداشته باشید و برعکس. شما کافی است یک سازوکار آزادانه (فرصت برابر) برای ورود به قدرت، به همه گروهها بدهید؛ خواه این فرصت برابر از طریق انتخابات باشد یا از طریق مثلا یک نظام سلسله مراتبی کارشناسی و یا حتی از طریق شیروخط. برخی نظام‌های قضایی دنیا، انتخابات ندارند اما فرایند صعود صاحب منصبان قضایی به مراتب بالای قدرت از طریق یک نظام سلسه مراتبی کارشناسی یا ارشدیت حرفه‌ای است و این هم نوعی انتخاب دموکراتیک است که همه برای ورود به آن سازوکار، شانس برابر دارند.

یک نظام سیاسی مبتنی بر انتخابات، بدون تفکیک واقعی قوا، بدون یک نظام اداری (بوروکراسی) سالم و کارآمد، بدون یک نظام مالیاتی عادلانه، بدون یک دادگستری باکفایت، بدون رسانه‌های آزاد، بدون آزادی کامل نقد و بیان، بدون تأمین حقوق پایه بشر و بدون تضمین حقوق اقلیت‌های مذهبی، نژادی، جنسی و سیاسی، دموکراتیک نخواهد بود.

بی‌پرده می‌گویم: در جامعه‌ای که آزار حیوانات رواج دارد؛ سلول انفرادی وجود دارد؛ دادگاه بدون هیات منصفه برگزار می‌شود؛ افراد به خاطر مذهب یا افکارشان از نامزدی در انتخابات محروم می‌شوند؛ نخبگان به خاطر قومیت‌شان به مدیریت‌های بالای نظام تدبیر راه ندارند؛ بخشی از جامعه به علت مذهبشان حق شهروندی ندارند و فرزندان آنها حق مدرسه رفتن و دانشگاه رفتن ندارند؛ درصد بزرگی از جامعه به علت تفاوت مذهبی با مذهب اکثریت، حق ساختن عبادتگاه ندارد؛ آموزش زبان‌های بومی و قومی ممنوع است؛ و اگر کسی مقامات ارشد را محترمانه نقد کند دستگیر می‌شود؛ در چنین جامعه‌ای‌ برگزاری انتخابات با وجود این محدودیت‌ها و تبعیض‌ها نوعی تمسخر دموکراسی است.

کتاب «درک دموکراسی» را بیست سال پیش، با مشارکت دکتر محمد خضری ترجمه کردیم. یک کتاب تحلیلی و درسی دانشگاهی درباره ویژگی‌های نظام‌های دموکراتیک مدرن است. به علت دولتی بودن ناشر، هم چاپ آن طولانی شد و هم دیگر هیچگاه به این کتاب فرصت تجدید چاپ داده نشد. بعدها اجازه انتشار را خودم از ناشر گرفتم. اکنون فایل این کتاب را در اختیار دانشجویان رشته‌‌های علوم اجتماعی و سایر علاقه‌مندان قرار می‌دهم.

محسن رنانی / ۱۲ اسفند ۱۴۰۰

👇👇 فایل پی‌دی‌اف کتاب 👇👇
.
.
.
.
👈 کتاب توسعه

از ۱۳۲۷ که سازمان برنامه و بودجه تاسیس شده است تا کنون، بیش از هفت دهه است که برنامه‌ریزی توسعه داریم. اما هنوز «نظریه ملی توسعه» نداریم و هنوز «کتاب ملی توسعه» نداریم. یعنی دولت‌ها برنامه‌های توسعه را، به عنوان اسناد یا کتاب‌هایی که حدیث آرزومندی مقامات ارشد کشور در آنها ثبت می‌شد، به مجلس می‌فرستادند و برای تحقق آن آرزوهای غیرواقعی، یا دستکم ناهمگون با ساختار نهادی و اقتصادی کشور، نیز منابع کشور را صرف می‌کردند. و تا امروز ما بخش اعظم منابع کشور را تخلیه کرده‌ایم، در‌حالی که هنوز تا رسیدن به شرایط آستانه‌ای توسعه (نه خود توسعه) فرسنگ‌ها فاصله داریم.

با یک توصیف، توسعه وقتی رخ می‌دهد که یک جامعه توانایی تبدیل تجربه‌ها و دانش‌ ضمنی خود به دانش آشکار و نیز مهارت تبدیل تجربه‌ها به نهادها و فرایند‌های پایدار و بلندمدت را پیدا کند. می‌گویند وقتی در سال ۱۳۲۹ نفت ملی شد، علت این که ما توانستیم خودمان پالایشگاه آبادان را با کارشناسان داخلی اداره کنیم این بود که انگلیسی‌ها تمام اطلاعات و تجارب مربوط به اداره پالایشگاه را ثبت و مستند کرده بود. مثلا در فلان قطعه از فلان قسمت از برج تقطیر شماره یک، پیچ شماره ۱۲ چند دور باید به راست پیچانده شود تا به اندازه مناسب سفت شود.

حالا ما بخش اعظم منابع کشور را به نام برنامه‌های توسعه صرف کرده‌ٔایم اما نمی‌دانیم کدام برنامه چقدر به اهداف خود رسید و چقدر نرسید و چرا نرسید و اشکال کار کجا بود؛ و یا این که نمی‌توانیم عملکرد برنامه‌ها را با یکدیگر مقایسه کنیم. علتش این است که ما حتی گران‌‌ترین فعالیت‌های توسعه ای کشور را نیز مستند‌سازی نکرده‌ایم. البته سازمان برنامه‌و‌بودجه (یا سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی سابق) که کارش نظریه‌پردازی، تدوین و نظارت بر اجرای برنامه‌های توسعه بود، یا با مداخله مقامات عالی نمی‌توانست به کار اصلی خودش بپردازد یا در یک دوره هایی فقط به مدیریت بودجه یا همان «حسابدار ملی» تبدیل شد. در آخر هم تمام سرمایه انسانی که طی چند دهه در این سازمان تجمیع شده بود را حضرت محمود رحمت‌الله علیه، طی معجزه‌ای، با دستور انحلال این سازمان، دود فرمودند.

در هر صورت، مراقبت از فرایند‌های توسعه ملی نیازمند رصد و پایش منظم این فعالیت‌هاست و بدون تولید منظم شاخص‌هایی که این فرایند را در طول زمان و سال به سال مقایسه کند، و حتی بتوان از طریق آنها عملکرد دولت‌های مختلف را مقایسه کرد، نمی توان ارزیابی درستی از مسیر توسعه کشور داشت. چنان‌که اکنون بعد از سه دهه که برنامه‌ریزی توسعه در سالهای بعد از انقلاب شروع شده است، شاخص‌ها نشان می‌دهند که چه انحراف‌های بزرگی داشته‌ایم و بهنگام نفهمیده‌ایم و بنابراین عدم توازن‌های توسعه‌ای به تدریج تمام بخش‌های اقتصادی و غیر اقتصادی را فراگرفته است.

«پویش فکری توسعه» که از سال ۹۷ با هدف ترویج مفاهیم توسعه و رصد فرایند‌های توسعه ملی شروع به فعالیت کرد، با تاسیس «رصدخانه توسعه»، نخستین «کتاب توسعه» را در سال ۱۳۹۹ به عنوان «نسخه مقدماتی» منتشر کرد که در آن ۱۳ کلان‌شاخص، ۱۲۴ زیرشاخص و ۷۳۴ نماگر توسعه برای ساخت شاخص‌های تجمیعی و ترکیبی توسعه کشور و مقایسه آنها با سایر کشورهای جهان مورد استفاده قرار گرفته است. مثلا با ساخت شاخص «نردبان توسعه» نشان داده شده است که اگر با وضعیت کنونی توسعه در جهان، نردبان توسعه را صد پله در نظر بگیریم، ایران اکنون روی پله ۳۹ است و اگر بخواهد با سرعتی که در ده سال گذشته داشته است حرکت کند نزدیک به ۸۰ سال زمان می‌برد تا به موقعیتی که امروز سوئیس دارد برسد (سوئیس به عنوان کشور دارنده بالاترین رتبه کلی توسعه در جهان). البته ایران در دهه گذشته در مجموع شاخص‌های توسعه، پیشرفت داشته است ولی این‌ پیشرفت آنقدر آهسته بوده که رتبه ایران در حال بدتر شدن بوده است.

امسال نیز «پویش فکری توسعه» با ارتقاء کیفیت شاخص‌های تجمیعی و ترکیبی توسعه، در حال تدوین کتاب صفر توسعه (توسعه ۱۴۰۰) است که در ۱۶ اردیبهشت سال آینده (روز ملی توسعه و روز اعتدال بهاری) رونمایی خواهد شد. در سالهای بعد نیز به صورت منظم کتاب توسعه یک، دو، سه ... (برای سالهای ۴۰۱، ۴۰۲ و ...) منتشر خواهد شد.

کسانی که تمایل دارند در فرایند تدوین کتاب مشارکت کنند و نیز نهادها و موسسات و شرکت‌های بخش خصوصی که تمایل دارند به عنوان ماموریت اجتماعی خود، از انتشار منظم و سال به سال «کتاب توسعه» پشتیبانی کنند، می‌توانند با دبیرخانه پویش فکری توسعه (این‌جا) تماس بگیرند.

خلاصه «کتاب توسعه ۱۳۹۹» را در این پیوند ببنید.

فایل پی‌دی‌اف کامل و رنگی «کتاب توسعه ۱۳۹۹» را نیز در این‌جا بارگیری کنید.

محسن رنانی / ۱۹ اسفند ۱۴۰۰
.
.
.
.
👈 به زخم‌های ایران سلام کنیم

✍️ محسن رنانی


روزی که من از تمرکز بر فعالیت‌های دانشگاهی به عرصه کنشگری و روشنفکری اجتماعی آمدم برخی از دوستان و همکاران دانشگاهی‌ام اعتراض کردند که «چرا کار آکادمیک که در آن موفق بوده‌ای را رها کرده‌ای و به حوزه روشنفکری رفته‌ای؟». پاسخم این بود: من علم را برای علم نمی‌خواهم. اگر علم نتواند دردی از دردهای مردم کشورم را درمان کند به چه دردی می‌خورد؟ گرچه معتقدم نظام علم جهانی دارد رنج بشری را کاهش می‌دهد اما ما شده‌ایم نشخوار کننده علم جهانی و دانشگاهمان به کارخانه تولید «مقاله‌های بازتولیدی» تبدیل شده است تا مقاماتمان هورا بکشند که ما رتبه چندم تولید علم در جهان را داریم. من نمی‌خواهم در این تقلب مشارکت کنم.

حالا احساس می‌کنم کار روشنفکری نیز به پایان راه خود رسیده است ............

ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید: 👇👇👇

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/881-2022-03-11-07-50-16
.
.
.
.
.
👥 گفت‌وگو یعنی توسعه:

(سقوط سیاست از عقلانیت به هوشمندی)


📝 گزارش شرق از سخنرانی محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب «روایت مقصود فراستخواه از مسئله توسعه در ایران»

@pooyeshfekri

▪️ ما به اشتباه گمان می‌کردیم باید گفت‌وگو کنیم تا بفهمیم چگونه به سمت توسعه برویم. در طول ‏«گفت‌وگوهای توسعه» دریافتیم که گفت‌وگو خود توسعه است؛ گفت‌وگو یعنی توسعه. ملتی که مهارت ‏گفت‌وگو دارد توسعه یافته است و ملتی که توسعه یافته است مهارت گفت‌وگو دارد. ‏

▪️ انقلاب مشروطیت، تغییر رژیم قاجار، نهضت ملی شدن نفت، انقلاب اسلامی و به گمانم حتی ‏جنبش سبز همگی از جنس انقلاب بودند. اما اینها همه انقلاب‌هایی بودند که به این‌خاطر به‌وجود ‏آمدند که نخبگان ما گفت‌وگو بلد نبودند.

▪️در آغاز فکر می‌کردیم وقتی روایت‌های صاحب‌نظران ایرانی از مساله توسعه ایران تدوین و منتشر شود، ممکن است برخی‌شان برای تحلیل همه تاریخ معاصر ایران به کار بیایند. کم‌کم متوجه شدیم هر روایت تصویری و گوشه‌ای از تاریخ توسعه ایران و نقشه توسعه ایران را تبیین، توصیف و ترسیم می‌کند؛ یعنی هر روایت برای یک برهه خاص از تاریخ ایران کاربرد دارد و نباید انتظار داشته باشیم یک صاحب‌نظر تئوری‌اش مثلا برای کل صد سال اخیر جواب بدهد.

▪️ مثلا «روایت محمود» (نظریه دکتر محمود سریع‌القلم) برای یک زمانه کاربرد دارد و «روایت مسعود»‌ (نظریه دکتر نیلی) برای یک زمان دیگر و «روایت مقصود» هم برای دوره‌ای دیگر. به گمان من در بین روایت‌هایی که تا به اینجا تدوین شده است، مثلا روایت دکتر سریع‌القلم و روایت دکتر نیلی مربوط به عصر نرمالیتی ایران هستند؛ یعنی اینها تحلیل‌هایشان و توصیه‌هایشان برای زمانی است که جامعه و سیاست ما از شرایط نرمال، بهنجار و عادی برخوردار باشد. در این صورت محمود می‌گوید راه‌حل توسعه ما در ادغام‌شدن در اقتصاد جهانی است و مسعود می‌گوید راه‌حل توسعه ما در سرمایه‌گذاری انبوه و بزرگ‌مقیاس صنعتی است. ولی هیچ‌کدام از اینها الان راه‌حل ما نیست، چون آنها فقط برای شرایط بهنجاری و عادی‌بودگی ایران تدوین شده‌اند.

▪️ اما امروز که ما در میانه بحرانیم و افق نداریم، راه‌حل‌مان چیست و کجاست؟ وقتی تأمل می‌کردم، دیدم روایتی که الان، در این لحظه تاریخ ایران، بتواند راهکار بدهد و نسخه بنویسد، «روایت مقصود» است؛ به‌ویژه مسئله تأکید دکتر فراستخواه بر کنشگر مرزی.

▪️ ما الان در شرایطی هستیم که اعتماد به نفس نظام تدبیر در حال کاهش است و این یک خطر ‏تاریخی است. وقتی اعتماد به نفس پایین می‌آید امکان تصمیمات بزرگ و افق‌گشایانه و جراحی‌های ‏ساختاری از دست می‌رود. یعنی نظام تدبیر دیگر نمی‌تواند در ثبات و آرامش و با اعتماد به‌نفس ‏تصمیمات بزرگ بگیرد. در این صورت تصمیمات نظام تدبیر از سطح عقلانیت (‏rationality‏) به ‏سطح هوش (‏Intelligence‏) سقوط می‌کند.

▪️ در بحران‌هایی که اعتمادبه‌نفس نظام تدبیر پایین می‌آید، تصمیمات، شتابزده و در خفا و بدون ‏گفت‌وگوی جمعی و بدون مشارکت نخبگان و ناقدان گرفته می‌شود و به همین خاطر، تصمیمات از ‏سطح عقلانیت به سطح هوشمندی سقوط می‌کند ......

🔻متن کامل گزارش سخنرانی محسن رنانی را در سایت روزنامه شرق بخوانید:
sharghdaily.com/fa/tiny/news-849926

🔸 فایل PDF صفحه اول روزنامه شرق:
static3.sharghdaily.com/servev2/7cG7j4GIHLBz/i1kub06DEUw,/01.pdf

🔸 فایل PDF گزارش فوق در روزنامه شرق:
static2.sharghdaily.com/servev2/p9XqtK1ACnrF/i1kub06DEUw,/09.pdf

📗 برای کسب اطلاعات بیشتر و تهیه کتاب «روایت مقصود فراستخواه از مسئله توسعه در ایران» به صفحه زیر مراجعه کنید:
pooyeshfekri.com/product/روایت-مقصود-فراستخواه-از-مسأله-توسعه


@pooyeshfekri
.
.
مقاله پژوهشی

👈 توسعه انسانی و شکوفایی انسانی:
تاکیدی بر اهمیت مهارتهای غیرشناختی

✍️ زهرا منتظری - محسن رنانی

مجله پژوهش‌های اقتصادی ایران/ شماره ۹۰ / بهار ۱۴۰۱

https://ijer.atu.ac.ir/article_13221_ef84b6a0a57f83537894d975e5507050.pdf
.
.
🔹 توسعه در ایران از کجا آغاز می شود؟ 🔹

" تاملی انتقادی بر آخرین مواضع محسن رنانی"

✍️ مهران صولتی

@solati_mehran

محسن رنانی اقتصاد دان پرآوازه در نشست؛ " همایش ملی روز توسعه" از توهماتی گفت که به زعم او مسیر حرکت به سوی توسعه را به اشتباه به او نشان داده است. برخی از برجسته ترین نکات رنانی در این نشست عبارتند از:

🔺 نظریه توسعه نه از ذهن متفکران بلکه از بطن جامعه می آید

🔺 گفتمان ها ساخته نمی شوند بلکه از دل گفت و گو بیرون می آیند

🔺 مهارت های پرورش کودک به تولید گفتمان و سپس تولید تئوری منجر می شود

🔺 به جای تئوری توسعه نیازمند شاخص هایی برای آن هستیم

بر خلاف گفته رنانی توسعه بدون تمهید مقدمات مناسب از درون جامعه نمی آید. توسعه امری هدفمند است که نیاز به مرکز، گفتمان و برنامه دارد. تجربه دولت های شرق آسیا هم نشان داد که اتفاقا دولت هم در این زمینه به شدت نقش و سهم دارد. به عبارت دیگر توسعه امری تصادفی نیست بلکه کاملا برنامه ریزی شده است! از همین رو اگر چه بدیهی است که وجود یک زمینه اجتماعی قدرت مند برای توسعه یافتگی ضرورت دارد ولی نمی توان امر توسعه را تا آماده شدن زمینه اجتماعی آن به تعویق انداخت!

برخلاف باور رنانی گفتمان ها از هیچ نمی رویند و تنها محصول گفت و گو هم نیستند. گفتمان ها ساخته می شوند، پر و‌بال می گیرند، غیریت سازی می کنند، هژمونیک می شوند و در نهایت رو به افول می روند. جامعه هم آوردگاهی از حضور گفتمان های متنوع است که با یکدیگر تضارب دارند. از سوی دیگر گفتمان ها حاصل مجموعه ای از شرایط مساعد عینی و ذهنی هستند که می تواند به ظهور و تداوم یک گفتمان خاص بینجامد!

بعد از تجربه موفقیت آمیز حلقه های کیان و ارغنون در دهه هفتاد، پویش فکری توسعه توانست به همت رنانی فصل نوینی را در فراگیر ساختن ایده توسعه بگشاید. توسعه نیاز به مرکزی برای برنامه ریزی دارد که باید بتواند آرای اندیشمندان را در این زمینه استخراج و به جامعه عرضه کند. البته با توجه به فقدان گفت و گوی هدفمند در ایران نیکوتر آن بود که این پویش می توانست زمینه گفت و گوی میان روشنفکران و نظریه پردازان را با بکدیگر و با محوریت توسعه فراهم آورد!

رنانی اگر چه از فقدان فراگیر شدن گفتمان توسعه در این چند ساله گلایه دارد ولی باید بداند که طبقه متوسط حاملان اصلی این ایده هستند. همان طبقه ای که در دهه ۹۰ به شدت لاغر شده و از جایگاه اصلی خود افول کرده اند. همچنین در جامعه ای که به دلیل عملکرد نادرست حاکمیت، سیاست "بقاء" جایگزین سیاست" ارتقاء" شده و جامعه با بحران هایی هم چون گسترش فقر، بیکاری، تخریب محیط زیست، و حکمرانی ناکارآمد مواجه است توسعه نمی تواند اولویت نخست بسیاری از مردم باشد!

🔹 نکته پایانی: رنانی بر ضرورت ارائه شاخص هایی برای توسعه به دولت های مختلف تاکید می ورزد تا آن ها قادر باشند فاصله خود را از توسعه یافتگی اندازه گیری کنند، غافل از این که دولت های بعد از انتخابات ۱۴۰۰ اساسا با مفهومی به نام توسعه مشکل داشته و شاخص های آن را هم به رسمیت نخواهند شناخت. رونق شبه علم، توهمات ایدئولوژیک، تصمیمات عجولانه و غیر کارشناسی به نام مدیریت جهادی و روحیه انقلابی در این دوره مقوله توسعه را با چالش های فزاینده ای روبرو خواهند ساخت!

@solati_mehran
@pooyeshfekri
📢 پویش فکری توسعه و خانه اندیشمندان علوم انسانی،

🤝 با مشارکت
▫️انجمن جامعه شناسی ایران
▫️انجمن علوم سیاسی ایران
▫️انجمن حقوق شناسی ایران

برگزار می کنند؛

📗 نشست رونمایی از کتاب توسعه (گزارش صفر ۱۴۰۰)

ارائه کتاب ۱۴۰۰: دکتر مرتضی درخشان

🎙سخنرانان:
▪️دکتر محسن محبی
▪️دکتر کیومرث اشتریان

👥 اعضای پنل:
▫️ دکتر محسن رنانی
▫️دکتر هما داوودی گرمارودی
▫️دکتر محمد فاضلی
▫️دکتر حجت اله میرزایی
▫️دکتر محمدرضا اسلامی

📆 دوشنبه، ۱۰ مردادماه ساعت ۱۶ تا ۱۹:۳۰

📍تهران، خیابان استاد نجات اللهی، جنب خیابان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی

🟢 شرکت برای عموم با رعایت پروتکل های بهداشتی آزاد است.

@pooyeshfekri
.
✍️ تقوای توسعه
👈 ‏(باز هم تکذیبیه)

اخیر مطلب یکسانی با دو عنوان متفاوت (یکی با عنوان «تقریبا دیگر امیدی به حکومت نیست!» و ‏دیگری با عنوان «جشن مثلا ده کیلومتریِ غدیر، بیشتر یا کمتر!») به نام من در فضای مجازی در ‏چرخش است که با تذکر مکرر دوستان تصمیم گرفتم جعلی بودن آن را این‌جا به اطلاع شما برسانم. ‏

با این توضیح که بخش اول مطلب یادشده اقتباس غیردقیقی از یکی از سخنرانی‌های من است؛ ولی ‏بخش دوم آن کاملا جعلی و افزوده شده است و نگارش آن با سبک قلم من نیز تفاوت آشکار دارد.‏

سالها پیش که گزین‌گویه‌هایی از مرحوم دکتر شریعتی دست‌به‌دست می‌شد، خود من هم اگر از متن آن ‏خوشم می‌آمد بدون آن که درستی انتساب آن را به دکتر شریعتی بررسی کنم، بازپخش می‌کردم. ‏زمان بُرد تا متوجه شدم که آن شیوه، یک کار ضدتوسعه است. تقوای توسعه، رعایت همین چیزهای ‏کوچک است؛ و توسعه با همین چیزهای ساده شروع می‌شود. افراد یک جامعه، خیلی باید رشد کنند و ‏قدرت روحی‌شان خیلی باید بالا برود تا بتوانند یک سانتی‌متر کمتر روی پدال گاز خودرو فشار بیاورند؛ و ‏نیم متر قبل از خط عابر پیاده بایستند؛ و پوسته شکلات‌شان‌ را تا پیاده شدن از خودرو، چند دقیقه در ‏دست‌شان نگهدارند؛ و یک پیام گردشی که از درستی آن مطمئن نیستند را بازپخش نکنند؛ و اطلاعات ‏خصوصی افراد را (حتی وقتی آنها را نمی‌شناسند) در فضای عمومی منتشر نکنند و ... .‏

ای کاش برخی کانال‌ّهای تلگرامی که مخاطبان خیلی زیادی دارند در یک تقسیم کار جمعی سازوکاری برای ‏راستی آزمایی برخی پیام‌های گردشی که فراگیر می‌شوند، ایجاد کنند. اگر هر کانال تلگرامیِ پرمخاطب، در ‏همان حوزه‌ای که فعالیت دارد، درباره پیام‌های جعلی و دروغ همان حوزه نیز اطلاع رسانی کند، بخشی ‏از این آشفتگی فضای مجازی کاهش می‌یابد.‏

در مورد من، هر نوشته یا مطلبی که در تارنمای رسمی‌ام در نشانی‏
www.renani.net
یا در کانال ‏تلگرامی‌ام در نشانی
@Renani_Mohsen‏ ‌
وجود ندارد از من نیست. تمام مطالبی که از من انتشار ‏می‌یابد حتما در این دو جا نیز منتشر می‌شود.‏

محسن رنانی / ۱۴ مرداد ۱۴۰۱‏
.
.
کتیک - قسمت 1 - گفتگویی درباره کتاب توسعه کرمانشاه
پویش فکری توسعه
🔊 #فایل_صوتی برنامه #کتیک
1️⃣ قسمت ۱ - گفتگویی درباره کتاب توسعه کرمانشاه

📹 در سری برنامه های کتیک به معرفی و بررسی کتاب هایی که پیرامون مباحث توسعه تدوین و نگاشته شده اند، می پردازیم.

📺 فیلم برنامه:
t.me/PooyeshFekri/950

👥 مهمانان: دکتر محسن رنانی، دکتر نریمان محمدی
🎙 با اجرای: امیرحسین پوره

📓 کتاب توسعه کرمانشاه را می توانید از طریق سایت پویش فکری توسعه به صورت اینترنتی خریداری کنید:
pooyeshfekri.com/product/کتاب-توسعه-کرمانشاه
#کتابخوانی_توسعه
@pooyeshfekri
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #کتیک - قسمت ۱ - گفتگویی درباره کتاب توسعه کرمانشاه

📹 در سری برنامه های کتیک به معرفی و بررسی کتاب هایی که پیرامون مباحث توسعه تدوین و نگاشته شده اند، می پردازیم.

📺 موضوع این قسمت: معرفی و بررسی کتاب توسعه کرمانشاه

👥 مهمانان: دکتر محسن رنانی، دکتر نریمان محمدی
🎙 با اجرای: امیرحسین پوره

📓 کتاب توسعه کرمانشاه را می توانید از طریق سایت پویش فکری توسعه به صورت اینترنتی خریداری کنید:
pooyeshfekri.com/product/کتاب-توسعه-کرمانشاه

#کتابخوانی_توسعه
@pooyeshfekri
.
.
👈 کتاب صفر توسعه
✍️ محسن رنانی

کتاب صفر توسعه (کتاب توسعه ۱۴۰۰) منتشر شد. این نخستین کتاب از یکصد کتابی است که ‏امیدوارم تا پایان این قرن (هر سال یک «کتاب توسعه») توسط پویش فکری توسعه منتشر شود. این، ‏کتاب نیست، بلکه یک خط‌کش است، «خط‌کش توسعه».

در یکصد سال گذشته، بی‌ نقشه علمی (نظریه توسعه) و بی خط‌کش (شاخص‌های ارزیابی)، در راه ‏توسعه گام نهادیم و برای تداوم این رفتن، بخش‌ اعظم منابع نفت را سوزاندیم، منابع آب را تبخیر ‏کردیم، معادن را تخلیه کردیم و جنگل‌ها را تراشیدیم. در این یکصدسال، نقشه‌ راه‌ توسعه کشور، ‏همان حدیث آرزومندی و منویات مقامات عالی بوده است که هربار در «برنامه‌های عمرانی» یا ‌‏«برنامه‌های توسعه»، یا کتاب «به سوی تمدن بزرگ» یا سند «چشم‌انداز بیست ساله» منعکس ‏شده و برای سالهای بلندی تمام منابع و امکانات کشور برای تحقق آن آرزوهای عمدتاً متوهمانه، ‏بسیج شده است. و در آخر آنچه برای ملت ما مانده است، یا باد بوده یا تورم بوده یا فقر بوده یا ‏شکاف طبقاتی. و طُرفه آن‌که معماران این برنامه‌ها، هیچ خط‌کش یا شاقولی هم برای اندازه‌گیری بنایی ‏که در اندیشه ساخت آن بودند معرفی نمی‌کردند. و هیچ بنیادی و نهادی نیز در عمل مسئول دیده‌بانی ‏و رصد این طرح‌های عظیم نبود. در واقع نهادهایی بوده است (مثل سازمان برنامه)، اما در این نهادها ‏کسی را توان یا جرأت آن نبود که شاقول را بگذارد کنار دیوار سیاست‌ها و برنامه‌ها و بگوید آقایان این ‏دیوار کج است و هرچه پیش می‌رود کج‌تر می‌شود. و البته این سکوت تحقیرآمیز، خاصیت «نان ‏دولت» خوردن است که در همه حکومت‌ها بوده است.‏

کتاب توسعه، کتاب نیست،‌ خط‌کشی است که به کمک آن می‌توانیم سال‌به‌سال و برنامه‌به‌برنامه و ‏دولت‌به‌دولت، روندها و مسیر حرکت توسعه را در کشورمان دیده‌بانی کنیم. این نخستین بار است که ‏یک نهاد پژوهشی مدنی چنین وظیفه سنگینی را بر عهده می‌‌گیرد (البته نسخه مقدماتی کتاب توسعه ‏یک بار نیز در سال ۱۳۹۹ توسط پویش فکری توسعه منتشر شده است).‏

هنر این کتاب این است که علاوه بر تحلیل نمودارها و شاخص‌های توسعه در حوزه‌های مختلف ‌‏(اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فردی و محیط زیستی)، به کمک نزدیک به 83 هزار داده و ‏اطلاعات، و از دل سه هزار شاخص و نماگر، توانسته است 380 شاخص توسعه را استخراج و به ‏کمک آنها نقشه توسعه ایران را ترسیم کند. ‏

به نقشه توسعه ایران (نقشه زیر) نگاه کنید. ترکیب سه رنگ پرچم ایران، متشکل از 380 مربع است ‏که هر مربع نماینده یک شاخص است. خانه‌های سبز شاخص‌هایی هستند که حداقل ده واحد (از ‏صد واحد) بالاتر از میانگین جهانی هستند. خانه‌های سفید شاخص‌هایی هستند که در محدوده ‏میانگین جهانی هستند (ده واحد پایین تا ده واحد بالای میانگین جهانی) و خانه‌های قرمز رنگ ‏شاخص‌هایی هستند که ده واحد و بیشتر، زیر میانگین جهانی هستند. دقت کنید، در این نقشه، همه ‏شاخص‌های ضعیف با رنگ قرمز در پایین نقشه ایران کنار هم چیده شده‌اند و همه شاخص‌های ‏متوسط با رنگ سفید در وسط نقشه و همه شاخص‌های قوی با رنگ سبز در بالای نقشه، تا رنگ ‏پرچم ایران را تداعی کنند. این بدین معنی است که در سالهای آینده، هرچه رنگ نقشه ایران به سمت ‏سبزی برود یعنی، به طورکلی و در سطح ملی، ما داریم به سمت توسعه بیشتر، حرکت می‌کنیم؛ و اگر ‏به سمت قرمزی بیشتر برود به معنی پس‌روی کشور است. نقشه توسعه امروز ایران بیشتر به قرمزی ‏می‌زند. یعنی از 380 شاخص توسعه در سطح ملی، 158 تای آن بسیار پایین‌تر از میانگین جهانی است. ‏این حاصل یکصد سال فروش نفت و تلاش‌های دو نظام سیاسی در ایران و هفت دهه برنامه‌ریزی ‏توسعه است. اکنون به نقشه توسعه دانمارک نگاه کنید (نقشه بعدی)، تقریبا کل نقشه به سبزی می ‏زند. دانمارکی که نفت ندارد و تنها یکصد سال است که مرزهایش به شکل کشور مستقل امروزی ‏تثبیت شده است و تنها از بعد از جنگ جهانی دوم فرصت یافت درباره توسعه خودش فکری و کاری ‏بکند.‏

با دست‌و‌فرمانِ امروز نظام تدبیر، این که اصولا در سالهای آینده نقشه توسعه ایران به سوی سبزی ‏بیشتر می‌رود یا نه هنوز معلوم نیست. آیا مردم صبوری لازم را برای گذار آرام از این دوره دارند؟‌ آیا ‏حکومت اصولا توسعه می‌خواهد؟ آیا اگر توسعه می‌خواهد اصولا توانایی ایجاد «فضای امکان» برای ‏توسعه را دارد؟ این‌ پرسش‌ها دستکم الان پاسخ روشنی ندارد. اما کتاب توسعه دستکم می‌تواند راه را بر ‏ادعاهای شعاری و فریبناک دولت‌های مختلف در زمینه توسعه ببندد.‏

اما علی‌رغم همه این دشواریها، نگرانی‌ها و ابهامات، تحولاتی که امروز زیر پوست جامعه و اقتصاد ما در ‏جریان است، چنان قدرتمند است که به گمانم از این پس دستکم حکومت دیگر نمی‌تواند مانع ‏تحولات .........‏

برای خواندن ادامه مطلب به پیوند زیر بروید:‏

http://www.renani.net/index.php/texts/notes/885-2022-08-25-14-26-26
.
.