Rasoolematam#رسول_ماتم 💞
11 subscribers
2.79K photos
1.68K videos
121 files
477 links
هرگز ستم پایدار نبوده و نیست 💞
Download Telegram
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ارسالی آقای هاشمی. شنیدن و دیدن داره این شعر خوانی زیبا


سپاسگزارم آقای هاشمی. پاینده باشید


#زهرا_وهاب_ساقی

https://t.me/sheresaghi52
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
سخنان "ماکسیم گورکی" نویسنده انقلابی روسیه در ۱۰۵ سال پیش!

در جهان سه گونه دزد هست
١- دزد معمولی
٢- دزد سیاسی
٣- دزد مذهبی

و اما دزدان معمولی کسانی‌اند که؛
پول،
کیف،
جیب،
ساعت،
زر و سیم،
وسایل خانه‌ و.......شما را برای سیرکردن شکم‌ خودشان و فرزندانشان میدزدن.

دزدان سیاسی کسانی‌اند که؛
آینده،
آرزوها،
رویاها،
کار،
زندگی،
حق،
حقوق،
دسترنج،
دستمزد،
تحصیلات،
توانایی،
اعتبار،
آبرو،
سرمایه‌های ملی شما
و حتی مالیات شما را می‌دزدند و چپاول می‌کنند!
و شما را در سیه‌روزی و بدبختی نگه‌ می‌دارند...

دزدان مذهبی کسانی‌ هستند که؛
این دنیای زیبایتان را،
جرات اندیشید‌ن‌تان را،
علم و دانش‌تان را،
عقل و خِردتان را،
جشن و شادمانی‌تان را،
سلامتی تن و روان‌تان را،
دارایی‌ و مال‌تان را
و ...... می‌دزدند!
و تازه یک چیزهایی نیز به شما گران می‌فروشند!
مانند
خرافات،
جهل،
غم،
اندوه،
سوگواری،
افسردگی و............!
دزدان مذهبی با سخنان فریبنده ،

سواری می‌گیرند
شما را در فرومایگی ، فقر ، بدبختی ، نکبت و........
نگه می‌دارند!
  
تفاوت جالب اینها در اینست که؛
دزدان معمولی،
شما را انتخاب می‌کنند،

اما شما، دزدان سیاسی  و دزدان مذهبی را خودتان انتخاب می‌کنید
و به آنها ارج می‌دهید و آنها را بزرگ میشمارید.

تفاوت دیگر و بزرگتر اینکه؛ دزدان معمولی؛
تحت تعقیب پلیس قرار می‌گیرند،
دستگیر می‌شوند،
شکنجه می‌شوند،
شلاق می‌خورند،
زندان می‌روند، 
دست‌ و پایشان را به چپ و راست می‌بُرند،
تحقیر می‌شوند و.......!

اما دزدان سیاسی و مذهبی؛ 
هر دو توسط قانون و پلیس حمایت و محافظت می‌شوند!
پست و مقام بالاتری می گیرند، زور می‌گویند،
ستم می‌کنند
و از شما طلبکار هم می شوند و.......!

سخنرانی "ماكسيم گوركى" نويسنده نامدار روس در کانون نویسندگان روس در سال ۱۹۱۶ مسکو!

#زهرا_وهاب_ساقی
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
با تو بودن خوب است
با تو بودن چیزی است
مثل یک خوشه ی نور
در دل مزرعه ی تیره ی شب
مثل‌عطر نفس خیس هماغوشی باران با خاک
مثل روحی شده از تیرگی عصیان پاک
با تو بودن چیزی است
مثل سوزندگی شعله ی آتش یا نه
مثل لبخند اجاقی روشن
که در آن شعله به آهنگ جنون می رقصد
با تو بودن رازی ست
که شبی پیله از آن
پرده برداشته است
پیش چشم تر کرمی خفته
با تو بودن رازی است
که مرا
به پریدن وسط حوضچه ی سبز خیال
وسط چله ی سوزان لب سرخ تو واداشته است
با تو بودن خوب است
با تو بودن وقتی
عطر گیسوی تو هوش ازسر آدم ببرد
باتو بودن حتی
وسط رویا نیز
می‌کشد روح مرا در پی تو
تا خیابانی دور
تا سرابی پر آب
تا کویری سرسبز
تا خزانی پر گل
با تو بودن خوب است
با تو بودن وقتی چشم های تو  مرا
می نشاند به تماشای طبیعت در خویش
با تو بودن دل را
می کشاند به بیابانی دور که در آن
بوته ی خار با  تن شعله ی سوزنده خورشید قراری دارد
با تو بودن خوب است ...

#زهرا_وهاب_ساقی
https://t.me/sheresaghi52

۲۸تیر ۴۰۲
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
هیچ رنجی حق ندارد حالِ ما را بد کند
یا به روی ما تمام‌ راه ها را سد کند

در ادایِ دینِ خود دنیا به ما آشفتگان،
حق ندارد بیش از این ها باید و شاید کند

دودمانِ شادیِ ما را به یغما برد غم
تا خودش را با تبار شادها هم قد کند

زندگی هرگز پیام دوستی مان را نخواند
مرگ بادش گر که دست دوستی را رد کند

شیخِ ما گر کفر مطلق بود با تدلیس زهد:
مرگ بادش گر که ما را چون خودش مرتد کند

یا شبی با عزم  آبادانی دنیای خویش:
جان مردم را اسیر خشم دیو و دد کند

سهمِ ما را از خوشی دندانِ آز زاهدان
حق ندارد اینچنین آسوده، صفر از صد کند

در پیِ احقاقِ حقی مانده در محبس مباد؛
پایِ عزم ملتی را ترس، بی مقصد کند

چوب خطِ سوگواری های مردم پر شده
رزق ما را کاش عشقی، شادی ممتد کند


#زهرا_وهاب_ساقی


۱۹مرداد۴۰۲
https://t.me/sheresaghi52
نشانِ بغضِ نهان، خنده ی کذایی ماست
سکوت را بشکن؛ وقت همصدایی ماست

من و تو طالب حقیم اگر چه می دانیم
شکنجه پاسخ بی چونِی از چرایی ماست

خمیده  قامت مان زیر خط تیره ی فقر
زبانِ دستِ تهی، شرحِ بی نوایی ماست

دهان خونی این زخم های بی سر و پا
نشان دیگری از درد بی دوایی ماست

همیشه فکر جدایی، همیشه قصه ی کوچ
دلیل هر شبِ  کابوس آشنایی ماست

بخوان به گوش قفسهای سرد مرگ آور
که مرگ کنج قفس اول رهایی ماست


#زهرا_وهاب_ساقی

گروه گنج نامه


۱۱شهریور ۴۰۲

#بازگشت_مشروطه
#قانون_اساسی_مشروطه
#من_وکالت_می_دهم
#شاهزاده_را_صدا_کن 💞💙💞
#سالگرد_انقلاب_مهسا
#جواد_روحی

#IRGCterrorists
#جمهوری_اسلامی_تروریست

👇👇👇👇👇
@Rasoolematam
👆👆👆👆👆

در پناه خرد #رسول_ماتم 💞🤚

#مهسا_امینی
#پاینده_ایران_شاهنشاهی_جاوید_شاه 🖤💙🖤
#رضا_شاه_روحت_شاد
#شاهنشاه_روحت_شاد
پشت دروازه های خسته شهر
لشکری ازفریب پنهان بود
هرطرف چشم می دویدآنجا
جنگل وحشی بیابان بود

برلب ابرهای بی باران
خنده ی نم نمی نمی ماسید
باغها خشک وبیشه هاتشنه
قحطی ابر و باد وباران بود

یک شب از درز چشم دروازه
اژدهایی مخوف واردشد
شهرِبی جان پناهِ بی یاور
سخت از هیبتش پریشان بود

اژدها با سیاه لشکرخویش
یک شبه عشق را به یغما برد
ما به چشمان خویشتن دیدیم
شهرعاشق چقدرعریان بود

شهرِ در انحصار تاریکی
زیر پای دروغ جان می داد
گرچه از برق چشم عاشق ما
گاه گاهی ستاره باران بود

پای یک قطره دلخوشی صدبار
از شب اندیشگان رکب خوردیم
ما که دلهای ساده مان گرمِ
دست های سپید ایمان بود

فصل،فصل خزان دلهابود
باغ شد قتلگاه عاشق ها
در‌ شب انجماداندیشه
شعله ای درخیال عصیان بود

پای احقاق حق خود مردیم
خواجه در لاک زهد پنهان شد
شرم سجاده داد می زد که‌
باز هم در خیال کتمان بود

هرچه در باتلاق رنگ و ریا
روح چرکین خویش را می شست
روی سجاده ریاکاریش
باز هم رد پای شیطان بود

بر سر بی پناه قصه ی ما
گرچه ویرانه بود سقف امید
باز با حسرت رهایی خویش
چشم در راه مرد میدان


#زهرا_وهاب_ساقی

👇👇👇👇👇
@Rasoolematam
👆👆👆👆👆

در پناه خرد #رسول_ماتم 💞🤚
پشت دروازه های خسته شهر
لشکری ازفریب پنهان بود
هرطرف چشم می دویدآنجا
جنگل وحشی بیابان بود

برلب ابرهای بی باران
خنده ی نم نمی نمی ماسید
باغها خشک وبیشه هاتشنه
قحطی ابر و باد وباران بود

یک شب از درز چشم دروازه
اژدهایی مخوف واردشد
شهرِبی جان پناهِ بی یاور
سخت از هیبتش پریشان بود

اژدها با سیاه لشکرخویش
یک شبه عشق را به یغما برد
ما به چشمان خویشتن دیدیم
شهرعاشق چقدرعریان بود

شهرِ در انحصار تاریکی
زیر پای دروغ جان می داد
گرچه از برق چشم عاشق ما
گاه گاهی ستاره باران بود

پای یک قطره دلخوشی صدبار
از شب اندیشگان رکب خوردیم
ما که دلهای ساده مان گرمِ
دست های سپید ایمان بود

فصل،فصل خزان دلهابود
باغ شد قتلگاه عاشق ها
در‌ شب انجماداندیشه
شعله ای درخیال عصیان بود

پای احقاق حق خود مردیم
خواجه در لاک زهد پنهان شد
شرم سجاده داد می زد که‌
باز هم در خیال کتمان بود

هرچه در باتلاق رنگ و ریا
روح چرکین خویش را می شست
روی سجاده ریاکاریش
باز هم رد پای شیطان بود

بر سر بی پناه قصه ی ما
گرچه ویرانه بود سقف امید
باز با حسرت رهایی خویش
چشم در راه مرد میدان


#زهرا_وهاب_ساقی

👇👇👇👇👇
@Rasoolematam
👆👆👆👆👆

در پناه خرد #رسول_ماتم 💞🤚
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
حق طعمه ی صیادی یک قوم لئیم است
حال جگر خون شده ی خلق، وخیم است

در سفره ی درویشی این مردم ساده
دزدی نچشیده عسلِ  زهر سهیم است

هر شب یکی از جمعیت قافله کم شد
در خانه ی ویرانه ی ما دزد مقیم است


آنکس که دم از بندگی حضرت حق زد
دیدیم فقط بنده ی جاه و زر و سیم است

ای قافله تشنه ی درمانده بدانید
این ابر که افکنده به سر، سایه عقیم است

این زخم که از خنجر زاهد به دل ماست
برده ست ز کف طاقتمان بسکه
عظیم است

خواندیم و شنیدیم که از ماست که برماست
این در به دری حاصل آن خبط قدیم است

#زهرا_وهاب_ساقی

۱۴شهریور۴۰۲
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سنگربندی مزدوران رژیم با تجهیزات نظامی در برابر مردم دلیر بلوچستان در #سالگرد_جمعه_خونین_زاهدان!! آدینه هفتم مهر ماه ۲۵۸۲ شاهنشاهی، زاهدان دور و بر مسجد مکی ✋️💞✋️


آمدند از راه تا این شهر را ویران کنند
خلق را غارت کنند و دشت را عریان کنند

خود سر و سامان بگیرند از شب بیچارگان
در پناه روز، ما را بی سر و سامان کنند

جامه ی تزویر بر تن سبحه ی ایمان به کف
آمدند از راه تا پیکار با شیطان کنند

با دل زنگار بسته از ریا  می خواستند
روی شرک آلود را آیینه ی عرفان کنند

ناخدایانی به گرداب ضلالت مبتلا
کو که خود را جانشین نوح کشتیبان کنند؟!

دین ستیزانی که با تفسیر قرآن‌قادرند
شرک خود را در نقاب جهلشان پنهان کنند

می شود صد چشمه خون جاری اگر از مکرشان
چشم هامان همدلی با حضرت باران کنند

ما که می میریم اما می رسد آن روز که
خویش را از شرم پشت یادِ ما پنهان کنند

#زهرا_وهاب_ساقی

۸ مهر ۴۰۲

#قوم_لوط
#اجرتان_با_حضرت_لوط

#من_وکالت_می_دهم ✋️💞✋️

#IRGCterrorists
#جمهوری_اسلامی_تروریست

👇👇👇👇👇
@Rasoolematam
👆👆👆👆👆

در پناه خرد #رسول_ماتم 💞🤚

#مهسا_امینی
#پاینده_ایران_شاهنشاهی_جاوید_شاه 🖤💙🖤
#رضا_شاه_روحت_شاد
#شاهنشاه_روحت_شاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بین انبوهی از ریاکاری،معنی عشق بی ریا گم‌شد
ده به تاراج راهزن ها رفت؛خانه ی امن کدخدا گم شد

یک نفر در شبی پر از نیرنگ،شاه باز یقین ما را کشت
زیر رگبار خونی تردید؛عاقبت سایه ی خدا گم شد

به امید بهشت پوشالی،در لنجزار دوزخ افتادیم
پیش پای سپاه وحشی خوف،ناگهان لشکر رجا گم شد

ابرهای غلیظ تیره دلی،آسمانِ نیاز را پر کرد
در مه ذهن های آشفته،راه دروازه ی دعا گم شد

تکیه دادیم بر کرشمه ی شیخ؛دین و ایمانمان به یغما رفت
تا قلم شد دو پای باور ما؛از بد حادثه عصا گم شد

زیر بار  شقاوتی پنهان،زرد شد رنگ و روی بخشایش
در شبستان خسّت دنیا،سایه ی مرد با سخا گم شد

سرمان گرم شد بی دل سردی،رد شدیم از هم و نفهمیدیم
حرمت دوستی کجا افتاد؟!سایه ی عاشقی کجا گم شد


باید از این مسیر ظلمانی،تا کمی نور هست برگردیم
ما که لبخندهای لاغرمان،وسط آه واره ها گم شد

#زهرا_وهاب_ساقی

۱۶مهر۴۰۲

#ما_ملت_کبیریم_ایران_را_پس_می_گیریم
#بازگشت_مشروطه
#قانون_اساسی_مشروطه
#من_وکالت_می_دهم
#شاهزاده_را_صدا_کن ✋️💞✋️

👇👇👇👇👇
@Rasoolematam
👆👆👆👆👆

در پناه خرد #رسول_ماتم 💞🤚

#مهسا_امینی
#پاینده_ایران_شاهنشاهی_جاوید_شاه 🖤💙🖤
#رضا_شاه_روحت_شاد
#شاهنشاه_روحت_شاد
گل نیلوفر از دلتنگی مرداب می ترسد
شب تاریک ما از رویت مهتاب می ترسد

کویر ذهنهای قهر با آوازه ی جنگل
به تکرارِ سراب از داستانِ آب می ترسد

به جا مانده ست عکسی خیس از لبخندها اما:
نگاهِ عکس هم از تنگنای قاب می ترسد

چه  پنهان است در پشت ندامت از خطاکاری
که ابلیس از دروغ توبه ی تواب می ترسد

به صدق نیت زاهد مردد مانده شیطان هم
نماز از قامت شیطانِ در محراب می ترسد

گدا را  واژه ی سلطان، نخواهد کرد شاه ای دل
که شاهِ عالم از بی اصلی القاب می ترسد

رسیده وقت بیداری به فردا شک نکن ای دل
که صبح‌ِ روشن از قلبی که شد در خواب می ترسد


#زهرا_وهاب_ساقی


۱۶آبان‌۴۰۲

#آرمیتا_گراوند
#آبان_ماه_پادشاهان
#آبان_خونین
#آبان_ادامه_دارد
#بازگشت_مشروطه
#قانون_اساسی_مشروطه
#من_وکالت_می_دهم
#شاهزاده_را_صدا_کن ✋️💞✋️
#سالگرد_انقلاب_مهسا

#IRGCterrorists
#جمهوری_اسلامی_تروریست

👇👇👇👇👇
@Rasoolematam
👆👆👆👆👆

در پناه خرد #رسول_ماتم 💞🤚

#مهسا_امینی
#پاینده_ایران_شاهنشاهی_جاوید_شاه 🖤💙🖤
#رضا_شاه_روحت_شاد
#شاهنشاه_روحت_شاد
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
سرِ بی سایه ی ما را، سر و سامانی نیست
شهر قحطی زده در فکر فراوانی نیست

عشق رفته است به تاراج تنفر هر چند
قصه ی عشق به جز شرح پریشانی نیست

دین آلوده به شک نور یقین را کشته ست
هنر شیخ به جز سفسطه درمانی نیست

می برم رشک به دوران زلیخا اینجا
یوسفی هست اگر؛ یوسف کنعانی نیست

سگ‌ چوپان گله را داد به یک زوزه ی گرگ
دشت خفت و  خبر از هی هی چوپانی نیست

نیمه شب کفر شبیخون زده بر مسجد شهر
داغ این ننگ؛ برازنده ی پیشانی نیست

باغ سبزی که نمودند به ما دوزخ بود
آیه هاشان به خدا، آیت رحمانی نیست

کسب تکلیف کن از مرشد دیگر ای دل
آنچه گفتند به ما اصل مسلمانی نیست

#زهرا_وهاب_ساقی
۱۳ بهمن ۴۰۲
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
آن خاک  که در لاک فغان رفت وطن بود
باغی که به تاراج خزان رفت وطن بود

آن گربه ی زخمی که پی لقمه ی نانی
هر گوشه نگاهش نگران رفت وطن بود

آن خاک که عمری غم همسایه بدل داشت
و آخر خودش از یاد جهان رفت وطن بود

اویی که پی حق خودش با تن زخمی
در مسلخ غم دلنگران رفت وطن بود

خاکی که به خون خواهی سهراب و سیاوش
از قامت او تاب و توان رفت وطن بود

شهری که شبی مرکب ایمان نفیسش
با سر  به سراشیب گمان رفت وطن بود

آن سر که به ناحق وسط شهر پر از ظلم
بر دار ستم وقت اذان رفت وطن بود

تصویر بهشتی که سراسیمه به دوزخ
از کرده ی بد مذهبیان رفت وطن بود

این خورده رکبِ از قِبَلِ زهد که آرام
در کام فنا ناله کنان رفت وطن بود

ما در پی درمان تو بودیم که گفتند
عشقی که از این خانه عیان رفت وطن بود


#زهرا_وهاب_ساقی
۲۷ اسفند ۴۰۲ بداهه سرایی تصویری
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
برد از یاد کبوتر؛ فکرتان پرواز را
از گلوی سرخ قمری؛ زمزم آواز را

اعتراضی بغض کرده در گلوها پا گرفت
تا گرفتید از دهان ها؛ فرصت ابراز را

بسته خواهد شد زبانش از تلکم عاقبت
آنکه منکر بود راز نغمه های ساز را

در مَثَل گنجشک ماییم و شمایان بازها
بر زمین خواهد زد این گنجشک روزی باز را

رو به سیل خشم مردم سد اگر بودی بدان
می گذارد پشت سر این سیل، دست انداز را

آخرین اعجازتان مرگ است اما می زند
طعنه هایی سخت سنگین عالم این اعجاز را

دزد بر تخت است؛ حق در گیر و دار مرگ؛ آه
درد خواهد کشت؛ مردان سخن پرداز را


#زهرا_وهاب_ساقی

۶ اردیبهشت ۴۰۳

#نه_به_اعدام
Forwarded from شعر ساقی (زهرا وهاب) (زهرا وهاب)
آن خاک  که در لاک فغان رفت وطن بود
باغی که به تاراج خزان رفت وطن بود

آن شیر پریشان که پی لقمه ی نانی
هر گوشه نگاهش نگران رفت وطن بود

آن خاک که عمری غم همسایه بدل داشت
و آخر خودش از یاد جهان رفت وطن بود

اویی که پی حق خودش با تن زخمی
در مسلخ غم دلنگران رفت وطن بود

خاکی که به خون خواهی سهراب و سیاوش
از قامت او تاب و توان رفت وطن بود

شهری که شبی مرکب ایمان نفیسش
با سر  به سراشیب گمان رفت وطن بود

آن سر که به ناحق وسط شهر پر از ظلم
بر دار ستم وقت اذان رفت وطن بود

تصویر بهشتی که سراسیمه به دوزخ
از کرده ی بد مذهبیان رفت وطن بود

این خورده رکبِ از قِبَلِ زهد که آرام
در کام فنا ناله کنان رفت وطن بود

ما در پی درمان تو بودیم که گفتند
عشقی که از این خانه عیان رفت وطن بود


#زهرا_وهاب_ساقی
۲۷ اسفند ۴۰۲ بداهه سرایی تصویری