🔹اگرخنجر دوستان خورده آیم....
💢واکنش #علی_محمد_مودب به صحبت های #ابراهیم_حاتمی_کیا در اختتامیه جشنواره فیلم فجر
✅ @Rahnava_ir
💢واکنش #علی_محمد_مودب به صحبت های #ابراهیم_حاتمی_کیا در اختتامیه جشنواره فیلم فجر
✅ @Rahnava_ir
کاش یک روزمثل شماسینه ستبر کنم
وبایستم وبا صدای رسا فریاد برآورم که
#من_وابسته_ام #من_سرباز_این_نظامم...
💢واکنش #حسین_حقیقی به صحبت های #ابراهیم_حاتمی_کیا دراختتامیه جشنواره فیلم فجر
✅ @Rahnava_ir
وبایستم وبا صدای رسا فریاد برآورم که
#من_وابسته_ام #من_سرباز_این_نظامم...
💢واکنش #حسین_حقیقی به صحبت های #ابراهیم_حاتمی_کیا دراختتامیه جشنواره فیلم فجر
✅ @Rahnava_ir
🔹ابراهیم را وسط آتش دیدم!
🔸یادداشت #احمد_بابایی در پاسداشت #ابراهیم_حاتمی_کیا
💢میخواستم بگویم «کاش آوینی زنده بود و ابراهیم ما را وسط آتش میدید» به این کلام ناقص، خندهام گرفت! آوینی که از همه مدعیان زندگی «زندهتر» است و نزد پروردگارش روزی میخورَد؛ آوینی الان «وابستهتر» از قبل، گره گشایی میکند؛ او هنوز هم «سرباز این نظام» است؛ یعنی درستش این است که بگویم سربازی این نظام، ترخیص و بازنشستگی ندارد، «شهید» که بشوی تازه، وابستهتر و سربازتر میشوی!
💢ابراهیم را وسط آتش دیدم! چشمهایش، تلاطم داشت... او خوب میدانست که هنرش هزینه بردار است، او بعد از سی سال روی سِن رفتن، میدانست که اثر هنرمندان استشهادی (چون آوینی)، مثل کشتی نوح است که تا موج طوفان نرسیده، درگیر استهزاء اراذل فرهنگی و سیاسی خواهد شد؛ او خوب میدانست که کشتی هنر در ساحل گیشه، امنتر است اما کشتی نوح برای طوفانها ساخته میشود! ابراهیم، از هنرش کشتی نوح ساخته بود. کشتی نوح، را با ساحل گیشه چه کار !؟
💢هنرمندی که خود را وابسته به نظامِ شهدا میداند، در صورت لزوم، عملیات استشهادی خواهد کرد. ققنوسِ شهید آوینی، «حاج کاظمِ» سینمای ما، ابراهیم، در اوج هنرمندی و رندی، درست وسط آتشِ استهزاء و درست وسط طوفانِ بی غیرتیِ مسندنشینان فرهنگی، یک تنه، تنها و مردانه، بارِ دفاع از حیثیت «عباسهای انقلاب» را به دوش کشید.
💢بالای سِن، وقتِ «حاج کاظم» شده بود انگار! ققنوس آوینی، بال بالی زد و خاکستر دلش خودشیفتههای مفت خور را بی آبرو کرد. حاج کاظمِ قصهی ما، مشتِ خود را گره کرده بود و چشم در چشم دوربینها، شیشه دکان عرق فروشهای سینما را خرد کرد!
💢اگر به کار انقلاب نیاید، شیشه جشنواره فجر را باید در چشم عمروعاصهای سینما خرد کرد؛ ابراهیم، حق داشت، بغض کند... ققنوس، حق داشت، بال بال بزند... حاج کاظم حق داشت بخاطر عباس، آبرویش را پیش شهدا به حراج بگذارد...
yon.ir/XBAXr
✅ @Rahnava_ir
🔸یادداشت #احمد_بابایی در پاسداشت #ابراهیم_حاتمی_کیا
💢میخواستم بگویم «کاش آوینی زنده بود و ابراهیم ما را وسط آتش میدید» به این کلام ناقص، خندهام گرفت! آوینی که از همه مدعیان زندگی «زندهتر» است و نزد پروردگارش روزی میخورَد؛ آوینی الان «وابستهتر» از قبل، گره گشایی میکند؛ او هنوز هم «سرباز این نظام» است؛ یعنی درستش این است که بگویم سربازی این نظام، ترخیص و بازنشستگی ندارد، «شهید» که بشوی تازه، وابستهتر و سربازتر میشوی!
💢ابراهیم را وسط آتش دیدم! چشمهایش، تلاطم داشت... او خوب میدانست که هنرش هزینه بردار است، او بعد از سی سال روی سِن رفتن، میدانست که اثر هنرمندان استشهادی (چون آوینی)، مثل کشتی نوح است که تا موج طوفان نرسیده، درگیر استهزاء اراذل فرهنگی و سیاسی خواهد شد؛ او خوب میدانست که کشتی هنر در ساحل گیشه، امنتر است اما کشتی نوح برای طوفانها ساخته میشود! ابراهیم، از هنرش کشتی نوح ساخته بود. کشتی نوح، را با ساحل گیشه چه کار !؟
💢هنرمندی که خود را وابسته به نظامِ شهدا میداند، در صورت لزوم، عملیات استشهادی خواهد کرد. ققنوسِ شهید آوینی، «حاج کاظمِ» سینمای ما، ابراهیم، در اوج هنرمندی و رندی، درست وسط آتشِ استهزاء و درست وسط طوفانِ بی غیرتیِ مسندنشینان فرهنگی، یک تنه، تنها و مردانه، بارِ دفاع از حیثیت «عباسهای انقلاب» را به دوش کشید.
💢بالای سِن، وقتِ «حاج کاظم» شده بود انگار! ققنوس آوینی، بال بالی زد و خاکستر دلش خودشیفتههای مفت خور را بی آبرو کرد. حاج کاظمِ قصهی ما، مشتِ خود را گره کرده بود و چشم در چشم دوربینها، شیشه دکان عرق فروشهای سینما را خرد کرد!
💢اگر به کار انقلاب نیاید، شیشه جشنواره فجر را باید در چشم عمروعاصهای سینما خرد کرد؛ ابراهیم، حق داشت، بغض کند... ققنوس، حق داشت، بال بال بزند... حاج کاظم حق داشت بخاطر عباس، آبرویش را پیش شهدا به حراج بگذارد...
yon.ir/XBAXr
✅ @Rahnava_ir
🔹سروده #محسن_ناصحی در واکنش به صحبت های #ابراهیم_حاتمی_کیا در اختتامیه جشنواره فیلم فجر
صدا زد ، اهل استهزا شنیدند
اگرچه سخت بود اما شنیدند
قدم برداشت سِن لرزید سِن ریخت
صدای گامهایش را شنیدند
تبر در دستِ ابراهیم غرّید
تبر فریاد زد ، بتها شنیدند
صلابت داشت ، طوفان داشت ، او را
هم از کوه و هم از دریا شنیدند
در آن سو مردم پائین شکستند
در این سو مردم بالا شنیدند
کسی می خواند گویا أینَ عمار
جهانی گوش شد ، گویا شنیدند
شب حمله است شاید ، یا علی شد
شب حمله است ، یا زهرا شنیدند
به وقت شام طوفانی شد ، او را
سحر ، تا مسجد الاقصی شنیدند
صدا را بعد ابراهیم ، مردم
هم از موسی هم از عیسی شنیدند
صدا حق است ، می پیچد ، مهم نیست
اگر امروز یا فردا شنیدند
t.me/RahnavaMedia/546
—---—
🎼به باشگاه ترانه و موسیقی راه بپیوندید👇👇
✅ t.me/joinchat/AAAAADuyEbYvS4n_usdRXQ
صدا زد ، اهل استهزا شنیدند
اگرچه سخت بود اما شنیدند
قدم برداشت سِن لرزید سِن ریخت
صدای گامهایش را شنیدند
تبر در دستِ ابراهیم غرّید
تبر فریاد زد ، بتها شنیدند
صلابت داشت ، طوفان داشت ، او را
هم از کوه و هم از دریا شنیدند
در آن سو مردم پائین شکستند
در این سو مردم بالا شنیدند
کسی می خواند گویا أینَ عمار
جهانی گوش شد ، گویا شنیدند
شب حمله است شاید ، یا علی شد
شب حمله است ، یا زهرا شنیدند
به وقت شام طوفانی شد ، او را
سحر ، تا مسجد الاقصی شنیدند
صدا را بعد ابراهیم ، مردم
هم از موسی هم از عیسی شنیدند
صدا حق است ، می پیچد ، مهم نیست
اگر امروز یا فردا شنیدند
t.me/RahnavaMedia/546
—---—
🎼به باشگاه ترانه و موسیقی راه بپیوندید👇👇
✅ t.me/joinchat/AAAAADuyEbYvS4n_usdRXQ
Telegram
مدیا راهنوا