پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.62K subscribers
2.02K photos
172 videos
54 files
5.78K links
بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی !!!

🗯پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!!

👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه

طرح شبهه و سوال :

@poorseman

سایت ipasookh.ir

تمام کانالهای ما :

https://yek.link/ipasookh
Download Telegram
#سپاه_اسامه

🤔#پرسش

آیا راست است که پیامبر در روزهای پایانی عمرش لشکری ترتیب دادند که به خارج مدینه بروند و ابوبکر و عمر هم جزء #لشکر بودند اما آنان از دستور پیامبر سرپیچی کردند ❗️هدف پیامبر از این عمل چه بود

💠#پاسخ💠

👌پیامبر گرامی در واپسین روزهای عمرش اسامه بن زید که #جوانی حدودا هجده ساله بود برای فرماندهی سپاهی بزرگ که بزرگان اصحاب هم در آن بودند برگزید تا جهت نبرد به خارج #مدینه بروند .

ابن سعد از علمای اهل سنت می نویسد ؛

« پیامبر خدا اسامه را بر انگیخت و او را مامور کرد که سوران را به سوی بلقاء ببرد ، جایی که پدرش و جعفر کشته شده بودند ، پس اسامه و یارانش خود را تجهیز کردند و در جرف اردو زدند ( اصحاب از پیوستن به سپاه اسامه تمرد می کردند ) پیامبر با سر بسته بیرون آمد و سه بار فرمود سپاه اسامه را روانه کنید »

📚الطبقات الکبری ج2 ص248

📚تاریخ یعقوبی ج2 ص113

👌از ابن #عمر نقل می کند ؛

« پیامبر سپاهی را آماده کرد که ابوبکر و عمر هم در آن بودند و اسامه بن زید را فرمانده سپاه نمود ، مردم به دلیل جوان بودن اسامه به او طعنه می زدند ، خبر به پیامبر رسید ، به منبر رفت و فرمود به فرماندهی اسامه طعنه زده اند و پیش از این نیز به فرماندهی پدرش طعنه می زدند در حالی که آن دو هر دو شایسته اند »

📚الطبقات الکبری ج4 ص66

📚صحیح بخاری ج4 ص1620

👌بلاذری می نویسد ؛

« در سپاه اسامه ، ابوبکر و عمر و سر شناسانی از مهاجر و انصار #حضور داشتند »

📚انساب الاشراف ج2 ص115

📚شرح نهج البلاغه ج6 ص52

اصحاب به قدری در پیوستن به سپاه اسامه کوتاهی می کردند که پیامبر فرمود ؛

« سپاه اسامه را تجهیز کنید ، خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه #تخلف کند »

📚الملل و النحل ج1 ص23

📚شرح نهج البلاغه ج6 ص52

علی علیه السلام فرمود ؛

« پیامبر خدا در بیماری که به وفات انجامید ، فرمان داد تا سپاهی برای اسامه سامان دهند ، پیامبر خدا هر آن کس را که می ترسید شورش و ستیزه کند و یا با من دشمنی کند با این سپاه روانه ساخت و حتی از مهاجران و انصار و مسلمانان و منافقان کسی را باقی نگذارد مگر آنکه مامور به حضور در سپاه اسامه کرد تا مرا از ولایت نرانند و امور مردم را پس از پیامبر به دست نگیرند ...اما اصحاب فرمانده خود را در میان سپاه بر جای نهادند و شتابان بر اسب ها سوار شدند و به سوی انحلال پیمانی که خداوند برای من و پیامبرش در گردن آنها بسته بود روانه شدند و آن را گشودند و پیمان خدا و پیامبرش را شکستند و تنها نظر خود را اجرا کردند ...»

📚الخصال ج2 ص371

📚الاختصاص ص170

👌شیخ #مفید می نویسد ؛

« نظر پیامبر بر این بود که گروهی از مهاجران نخستین و انصار را با سپاه اسامه رهسپار کند تا هنگام وفاتش کسی در مدینه نباشد که در خلافت علی اختلاف ایجاد کند و برای پیشی جستن در فرمانروایی بر مردم طمع کند ، او می خواست راه را برای کسی که جانشین پس از خود کرده بود هموار کند تا هیچ کس در حقی که او داشت با او ستیزه نکند اما مردم از فرمان پیامبر سرپیچی کردند تا پیامبر از دنیا رفت »

📚الارشاد ج1 ص180



#پرسمان_اعتقادی

https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
#رضا_ضامن_آهو

🤔#پرسش

چرا به امام رضا ضامن آهو می گویند ❗️آیا آنچه مردم می گویند که امام ضامن مادر #آهویی شد تا برود و فرزندش را شیر دهد و به نزد شکارچی باز گردد واقعیت دارد


💠#پاسخ💠

👌آنچه در بین مردم در مورد این نامگذاری رواج دارد آن است که می گویند #صیادی قصد شکار آهویی را داشت ، آهو خود را به امام رضا رسانده و می گوید من دو بچه شیری دارم که گرسنه اند ، شما ضمانت مرا نزد شکارچی بکنید تا بروم و بچه هایم را شیر دهم و باز گردم ، امام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی کرد ، آهو رفت و باز گشت ، شکارچی از این جریان منقلب شد و وقتی متوجه امام رضا شد آهو را آزاد و عذر خواهی کرد و امام نیز مبلغ قابل توجهی به شکارچی داد .

این جریان در مورد امام رضا علیه السلام در منابع #حدیثی ما نیامده است ، بلکه شبیه آن در باب معجزات پیامبر گرامی و امام سجاد نقل شده است .

نقل است که روزی پیامبر گرامی در صحرایی راه می رفت ، ناگاه شنیدند که منادی ندا می دهد یا رسول الله ، پیامبر نظر کرد و #آهویی را دید که بسته اند ، آهو گفت این اعرابی من را شکار کرده است و من دو طفل در این کوه دارم ، مرا رها کن که بروم و آن ها را شیر دهم و برگردم .پیامبر او را رها کرد و رفت و فرزندان خود را شیر داد و بازگشت ، چون اعرابی این صحنه را مشاهده کرد ، آهو را آزاد کرد و مسلمان شد »

📚الخرائج ج1 ص37

📚قصص الانبیاء ص32

👌ابن شهر آشوب روایت می کند ؛

« آن آهو را #یهودی شکار کرده بود ، آهو چون به نزد فرزندان خود رفت و قصه خود را برایشان گفت ، آنها گفتند رسول خدا ضامن تو شده است و منتظر است ، ما شیر نمی خوریم تا به خدمت آن حضرت برویم ، آنها به نزد پیامبر آمدند و دو بچه آهو صورت های خود را به #پای پیامبر می مالیدند ، پس یهودی گریست و مسلمان شد و گفت آهو را رها کردم ...»

📚مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص132

شبیه این جریان در مورد امام سجاد علیه السلام نیز نقل شده است ؛

📚کشف الغمه ج2 ص321

📚بحار الانوار ج46 ص30


👌اما آنچه در مورد امام رضا علیه السلام در منابع حدیثی ما نقل شده است #داستان زیر است ؛

شیخ صدوق نقل می کند که حاکم رازی می گوید ؛

💠 « مرا ابو جعفر عتبی به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد ، روز پنجشنبه برای زیارت امام رضا از او اجازه خواستم. او در پاسخ به من گفت آنچه در بارۀ این مشهد یعنی مرقد امام رضا برای من اتفاق افتاده برای شما نقل می کنم ؛

در روزگار #جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه به غارت زائران می‌ پرداختم ، لباس‌ها، خرجی، نامه‌ها و حواله‌هایشان را به زور از آنان می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به‌ ناچار، آهو به کنار دیوار حرم پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمی‌شد.

👌هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود یعنی کنار دیوار حرم دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه ‌مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم #آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.

👌آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم ...»

📚عیون الاخبار ، صدوق ، ج2 ص285

📚بحار الانوار ، ج49 ص334



#پرسمان_اعتقادی

https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
#رضا_ضامن_آهو

🤔#پرسش

چرا به امام رضا ضامن آهو می گویند ❗️آیا آنچه مردم می گویند که امام ضامن مادر #آهویی شد تا برود و فرزندش را شیر دهد و به نزد شکارچی باز گردد واقعیت دارد


💠#پاسخ💠

👌آنچه در بین مردم در مورد این نامگذاری رواج دارد آن است که می گویند #صیادی قصد شکار آهویی را داشت ، آهو خود را به امام رضا رسانده و می گوید من دو بچه شیری دارم که گرسنه اند ، شما ضمانت مرا نزد شکارچی بکنید تا بروم و بچه هایم را شیر دهم و باز گردم ، امام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی کرد ، آهو رفت و باز گشت ، شکارچی از این جریان منقلب شد و وقتی متوجه امام رضا شد آهو را آزاد و عذر خواهی کرد و امام نیز مبلغ قابل توجهی به شکارچی داد .

این جریان در مورد امام رضا علیه السلام در منابع #حدیثی ما نیامده است ، بلکه شبیه آن در باب معجزات پیامبر گرامی و امام سجاد نقل شده است .

نقل است که روزی پیامبر گرامی در صحرایی راه می رفت ، ناگاه شنیدند که منادی ندا می دهد یا رسول الله ، پیامبر نظر کرد و #آهویی را دید که بسته اند ، آهو گفت این اعرابی من را شکار کرده است و من دو طفل در این کوه دارم ، مرا رها کن که بروم و آن ها را شیر دهم و برگردم .پیامبر او را رها کرد و رفت و فرزندان خود را شیر داد و بازگشت ، چون اعرابی این صحنه را مشاهده کرد ، آهو را آزاد کرد و مسلمان شد »

📚الخرائج ج1 ص37

📚قصص الانبیاء ص32

👌ابن شهر آشوب روایت می کند ؛

« آن آهو را #یهودی شکار کرده بود ، آهو چون به نزد فرزندان خود رفت و قصه خود را برایشان گفت ، آنها گفتند رسول خدا ضامن تو شده است و منتظر است ، ما شیر نمی خوریم تا به خدمت آن حضرت برویم ، آنها به نزد پیامبر آمدند و دو بچه آهو صورت های خود را به #پای پیامبر می مالیدند ، پس یهودی گریست و مسلمان شد و گفت آهو را رها کردم ...»

📚مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص132

شبیه این جریان در مورد امام سجاد علیه السلام نیز نقل شده است ؛

📚کشف الغمه ج2 ص321

📚بحار الانوار ج46 ص30


👌اما آنچه در مورد امام رضا علیه السلام در منابع حدیثی ما نقل شده است #داستان زیر است ؛

شیخ صدوق نقل می کند که حاکم رازی می گوید ؛

💠 « مرا ابو جعفر عتبی به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد ، روز پنجشنبه برای زیارت امام رضا از او اجازه خواستم. او در پاسخ به من گفت آنچه در بارۀ این مشهد یعنی مرقد امام رضا برای من اتفاق افتاده برای شما نقل می کنم ؛

در روزگار #جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه به غارت زائران می‌ پرداختم ، لباس‌ها، خرجی، نامه‌ها و حواله‌هایشان را به زور از آنان می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به‌ ناچار، آهو به کنار دیوار حرم پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمی‌شد.

👌هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود یعنی کنار دیوار حرم دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه ‌مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم #آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.

👌آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم ...»

📚عیون الاخبار ، صدوق ، ج2 ص285

📚بحار الانوار ، ج49 ص334



#پرسمان_اعتقادی

https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA