#سوال_از_خدا
🤔#پرسش
❔آخوندی می گفت در قرآن آمده است که از خدا سوال نکنید بلکه این خدا است که از شما #سوال می کند برام سوال شد که بر این اساس ما اصلا نباید در رابطه با فلسفه احکام و دستورات سوال کنیم و الا #جهنمی هستیم ❗️این مطلب برام قابل قبول نیست ❕❕
💠#پاسخ💠
👌خداوند می فرماید ؛
" لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون" " هیچ کس بر کار خدا نمی تواند سوال کند ولی در کار آنها جای #سوال است "
🔰انبیاء 23
👌معنای آیه این است که خداوند آن چنان #حكيمانه جهان را نظم بخشيده كه جاى هيچ ايراد و گفتگو در آن نيست لذا هيچكس بر كار او نمىتواند خرده بگيرد و از آن سؤال كند، در حالى كه ديگران چنين نيستند و در افعالشان جاى ايراد و سؤال بسيار است.
❕گرچه در تفسير اين آيه مفسران، سخن بسيار گفتهاند، ولى آنچه در بالا گفته شد از همه #نزديكتر به نظر مىرسد.
👌توضيح اينكه ما دو گونه سؤال داريم؛
1⃣ يك نوع سؤال، سؤال #توضيحى است كه انسان از مسائلى بيخبر است و مايل است حقيقت آن را درك كند، حتى با علم و ايمان به اينكه كار انجام شده كار صحيحى بوده باز مىخواهد نكته اصلى و هدف واقعى آن را بداند، اينگونه سؤال در افعال خدا نيز جائز است، بلكه اين همان سؤالى است كه سرچشمه كاوشگرى و پژوهش در جهان خلقت و مسائل علمى #محسوب مىشود، و از اين گونه سؤالات چه در رابطه با عالم تكوين، و چه تشريع ياران پيامبر و امامان بسيار داشتند که نمونه آن را می توانیم در کتاب علل الشرایع شیخ #صدوق ببینیم .
2⃣اما نوع ديگر سؤال، سؤال #اعتراضى است، كه مفهومش اين است عمل انجام شده نادرست و غلط بوده، مثل اينكه به كسى كه عهد خود را بىدليل شكسته مىگوئيم تو چرا عهدشكنى مىكنى؟ هدف اين نيست كه توضيح بخواهيم بلكه #هدف آنست كه ايراد كنيم.
❕مسلما اين نوع سؤال در افعال خداوند حكيم معنى ندارد، و اگر گاهى از كسى سر بزند حتما به خاطر ناآگاهى است ولى جاى اين گونه سؤال در افعال ديگران بسيار است.
👌در حديثى از امام باقر علیه السلام مىخوانيم كه در جواب سؤال جابر جعفى از اين آيه چنين فرمود :
" براى اينكه او كارى را جز از روى حكمت و صواب انجام نمىدهد مورد بازخواست قرار نمی گیرد "
📚توحید صدوق ص397
👌 ضمنا از اين سخن به خوبى مىتوان نتيجه گرفت كه اگر كسى سؤالى از نوع دوم داشته باشد #دليل بر آنست كه هنوز خدا را به خوبى نشناخته و از حكيم بودن او آگاه نيست.
📚تفسیر نمونه ج 13 ص 385
#پرسمان_اعتقادی
https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔#پرسش
❔آخوندی می گفت در قرآن آمده است که از خدا سوال نکنید بلکه این خدا است که از شما #سوال می کند برام سوال شد که بر این اساس ما اصلا نباید در رابطه با فلسفه احکام و دستورات سوال کنیم و الا #جهنمی هستیم ❗️این مطلب برام قابل قبول نیست ❕❕
💠#پاسخ💠
👌خداوند می فرماید ؛
" لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون" " هیچ کس بر کار خدا نمی تواند سوال کند ولی در کار آنها جای #سوال است "
🔰انبیاء 23
👌معنای آیه این است که خداوند آن چنان #حكيمانه جهان را نظم بخشيده كه جاى هيچ ايراد و گفتگو در آن نيست لذا هيچكس بر كار او نمىتواند خرده بگيرد و از آن سؤال كند، در حالى كه ديگران چنين نيستند و در افعالشان جاى ايراد و سؤال بسيار است.
❕گرچه در تفسير اين آيه مفسران، سخن بسيار گفتهاند، ولى آنچه در بالا گفته شد از همه #نزديكتر به نظر مىرسد.
👌توضيح اينكه ما دو گونه سؤال داريم؛
1⃣ يك نوع سؤال، سؤال #توضيحى است كه انسان از مسائلى بيخبر است و مايل است حقيقت آن را درك كند، حتى با علم و ايمان به اينكه كار انجام شده كار صحيحى بوده باز مىخواهد نكته اصلى و هدف واقعى آن را بداند، اينگونه سؤال در افعال خدا نيز جائز است، بلكه اين همان سؤالى است كه سرچشمه كاوشگرى و پژوهش در جهان خلقت و مسائل علمى #محسوب مىشود، و از اين گونه سؤالات چه در رابطه با عالم تكوين، و چه تشريع ياران پيامبر و امامان بسيار داشتند که نمونه آن را می توانیم در کتاب علل الشرایع شیخ #صدوق ببینیم .
2⃣اما نوع ديگر سؤال، سؤال #اعتراضى است، كه مفهومش اين است عمل انجام شده نادرست و غلط بوده، مثل اينكه به كسى كه عهد خود را بىدليل شكسته مىگوئيم تو چرا عهدشكنى مىكنى؟ هدف اين نيست كه توضيح بخواهيم بلكه #هدف آنست كه ايراد كنيم.
❕مسلما اين نوع سؤال در افعال خداوند حكيم معنى ندارد، و اگر گاهى از كسى سر بزند حتما به خاطر ناآگاهى است ولى جاى اين گونه سؤال در افعال ديگران بسيار است.
👌در حديثى از امام باقر علیه السلام مىخوانيم كه در جواب سؤال جابر جعفى از اين آيه چنين فرمود :
" براى اينكه او كارى را جز از روى حكمت و صواب انجام نمىدهد مورد بازخواست قرار نمی گیرد "
📚توحید صدوق ص397
👌 ضمنا از اين سخن به خوبى مىتوان نتيجه گرفت كه اگر كسى سؤالى از نوع دوم داشته باشد #دليل بر آنست كه هنوز خدا را به خوبى نشناخته و از حكيم بودن او آگاه نيست.
📚تفسیر نمونه ج 13 ص 385
#پرسمان_اعتقادی
https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🔸#ادامه 👇
👌آنگاه امام عليه السلام با صراحت وارد بحث شد و رو به وليد بن عتبه كرد و فرمود: «اى امير! ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و محلّ نزول رحمت الهى مى باشيم. خداوند (اسلام را) با ما آغاز كرد و با ما پايان برد. در حالى كه يزيد مردى است فاسق، مىگسار، قاتل بى گناهان و آن كسى كه آشكارا مرتكب فسق و فجور مى شود.
❕بنابراين، هرگز شخصى مانند من، با #مردى همانند وى بيعت نخواهد كرد! ولى به هر حال بگذار صبح شود و به انتظار بمانيم و ببينيم كدام يك از ما، به خلافت و بيعت شايسته تريم!».
📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18- 19؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 184 (با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 44، ص 325.
❕مرحوم صدوق مى گويد: امام عليه السلام به وليد فرمود ؛
«اى پسر عُتبه! تو مىدانى كه ما اهل بيت كرامت و بزرگوارى و معدن رسالتيم، و ماييم آن نشانه هاى حق كه خدا به دلهايمان سپرده و زبان ما را بدان گويا ساخته كه به اذن خداوند گويا است. سپس #فرمود: از جدّم رسول خدا شنيدم كه مىفرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است!» اكنون من چگونه با خاندانى كه رسول خدا درباره آنان چنين فرمود، بيعت نمايم؟!».
📚امالی صدوق ص 130
❕اين سخن صريح از يك سو با دليل عقلى، يزيد را محكوم مى كرد، چرا كه يك فرد آلوده به فسق و فجور و قتل بيگناهان هرگز سزاوار خلافت و حكومت بر مردم نيست، و از سوى ديگر با #دليل نقل؛ زيرا پيامبر اسلام با صراحت فرمود خلافت بر دودمان ابوسفيان حرام است.
❕اين سخنان همچون پتكى بر سر وليد فرود آمد، و فهميد با كسى روبرو است كه آشيانه اش بسيار بلند است و در اين دامها هرگز نمى افتد.
👌فرداى آن روز، امام عليه السلام براى شنيدن خبرها، از منزل بيرون آمد؛ در بين راه با مروان بن حكم برخورد كرد. مروان گفت: اى اباعبداللَّه! نصيحتى به تو مى كنم؛ از من بشنو كه خير و صلاح تو در آن است پيشنهاد مى كنم با اميرالمؤمنين! يزيد بيعت كنى كه براى دين و دنياى تو سودمندتر است!امام عليه السلام كلمه استرجاع (انا للّه و انّا اليه راجعون) را بر زبان #جارى ساخت و فرمود:
« زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد بشود بايد فاتحه اسلام را خواند!».
👌مروان با خشم و غضب از امام عليه السلام جدا شد و به نزد وليد رفت و آنچه را كه از امام شنيده بود، براى وى بازگو كرد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 24_ مقتل الحسین ج 1 ص 185
👌مطابق نقل ابن شهر آشوب، وقتى اين ماجرا (سهل انگارى وليد، در بيعت گرفتن از امام حسين عليه السلام) به يزيد رسيد، بلافاصله وليد را از فرمانروايى مدينه بركنار و مروان را به جاى وى #منصوب كرد .
📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 96
❕دیدار امام با ولید در ساعات پايانى روز شنبه بود و حضرت در ساعات آخر شب يكشنبه 28 رجب به اتفاق فرزندان و برادرزادگان و برادران و كليه اعضاى خاندانش به جز محمد حنفيه- رحمة اللّه عليه- رهسپار مكّه گرديد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 34
👌امام عليه السلام بعد از خوددارى و استنكاف از بيعت با يزيد و در واقع اعلان جنگ به حكومت بنى اميّه، همان تفاله هاى دوران جاهليّت عرب، ناگزير از سفر به سوى كوفه بود، زيرا نفوذ بنى اميه در #مدينه كه در دوران حكومت عثمان به اوج خود رسيده بود، هنوز در ميان افراد سرشناس و متنفّذ مدينه زياد بود، و مكّه نيز به عنوان حرم امن خدا بايد از هرگونه درگيرى بركنار باشد.
❕در حالى كه كوفه مركز شيعيان و علاقه مندان اهل بيت عليهم السلام بود و اگر اختلاف و پراكندگى و ترس و بزدلى را از خود دور مى كردند ساقط كردن حكومت يزيد و يزيديان #منفور براى آنان كار مشكلى نبود.
❕به هر حال امام عليه السلام بعد از مخالفت علنى با بيعت و به طور كل با حكومت يزيد و آل ابى سفيان ناچار از اين سفر بود.
📚عاشوراء ...، مکارم شیرازی ، ص 327
#پرسمان_اعتقادی
https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185
https://sapp.ir/poorseman
👌آنگاه امام عليه السلام با صراحت وارد بحث شد و رو به وليد بن عتبه كرد و فرمود: «اى امير! ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و محلّ نزول رحمت الهى مى باشيم. خداوند (اسلام را) با ما آغاز كرد و با ما پايان برد. در حالى كه يزيد مردى است فاسق، مىگسار، قاتل بى گناهان و آن كسى كه آشكارا مرتكب فسق و فجور مى شود.
❕بنابراين، هرگز شخصى مانند من، با #مردى همانند وى بيعت نخواهد كرد! ولى به هر حال بگذار صبح شود و به انتظار بمانيم و ببينيم كدام يك از ما، به خلافت و بيعت شايسته تريم!».
📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18- 19؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 184 (با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 44، ص 325.
❕مرحوم صدوق مى گويد: امام عليه السلام به وليد فرمود ؛
«اى پسر عُتبه! تو مىدانى كه ما اهل بيت كرامت و بزرگوارى و معدن رسالتيم، و ماييم آن نشانه هاى حق كه خدا به دلهايمان سپرده و زبان ما را بدان گويا ساخته كه به اذن خداوند گويا است. سپس #فرمود: از جدّم رسول خدا شنيدم كه مىفرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است!» اكنون من چگونه با خاندانى كه رسول خدا درباره آنان چنين فرمود، بيعت نمايم؟!».
📚امالی صدوق ص 130
❕اين سخن صريح از يك سو با دليل عقلى، يزيد را محكوم مى كرد، چرا كه يك فرد آلوده به فسق و فجور و قتل بيگناهان هرگز سزاوار خلافت و حكومت بر مردم نيست، و از سوى ديگر با #دليل نقل؛ زيرا پيامبر اسلام با صراحت فرمود خلافت بر دودمان ابوسفيان حرام است.
❕اين سخنان همچون پتكى بر سر وليد فرود آمد، و فهميد با كسى روبرو است كه آشيانه اش بسيار بلند است و در اين دامها هرگز نمى افتد.
👌فرداى آن روز، امام عليه السلام براى شنيدن خبرها، از منزل بيرون آمد؛ در بين راه با مروان بن حكم برخورد كرد. مروان گفت: اى اباعبداللَّه! نصيحتى به تو مى كنم؛ از من بشنو كه خير و صلاح تو در آن است پيشنهاد مى كنم با اميرالمؤمنين! يزيد بيعت كنى كه براى دين و دنياى تو سودمندتر است!امام عليه السلام كلمه استرجاع (انا للّه و انّا اليه راجعون) را بر زبان #جارى ساخت و فرمود:
« زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد بشود بايد فاتحه اسلام را خواند!».
👌مروان با خشم و غضب از امام عليه السلام جدا شد و به نزد وليد رفت و آنچه را كه از امام شنيده بود، براى وى بازگو كرد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 24_ مقتل الحسین ج 1 ص 185
👌مطابق نقل ابن شهر آشوب، وقتى اين ماجرا (سهل انگارى وليد، در بيعت گرفتن از امام حسين عليه السلام) به يزيد رسيد، بلافاصله وليد را از فرمانروايى مدينه بركنار و مروان را به جاى وى #منصوب كرد .
📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 96
❕دیدار امام با ولید در ساعات پايانى روز شنبه بود و حضرت در ساعات آخر شب يكشنبه 28 رجب به اتفاق فرزندان و برادرزادگان و برادران و كليه اعضاى خاندانش به جز محمد حنفيه- رحمة اللّه عليه- رهسپار مكّه گرديد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 34
👌امام عليه السلام بعد از خوددارى و استنكاف از بيعت با يزيد و در واقع اعلان جنگ به حكومت بنى اميّه، همان تفاله هاى دوران جاهليّت عرب، ناگزير از سفر به سوى كوفه بود، زيرا نفوذ بنى اميه در #مدينه كه در دوران حكومت عثمان به اوج خود رسيده بود، هنوز در ميان افراد سرشناس و متنفّذ مدينه زياد بود، و مكّه نيز به عنوان حرم امن خدا بايد از هرگونه درگيرى بركنار باشد.
❕در حالى كه كوفه مركز شيعيان و علاقه مندان اهل بيت عليهم السلام بود و اگر اختلاف و پراكندگى و ترس و بزدلى را از خود دور مى كردند ساقط كردن حكومت يزيد و يزيديان #منفور براى آنان كار مشكلى نبود.
❕به هر حال امام عليه السلام بعد از مخالفت علنى با بيعت و به طور كل با حكومت يزيد و آل ابى سفيان ناچار از اين سفر بود.
📚عاشوراء ...، مکارم شیرازی ، ص 327
#پرسمان_اعتقادی
https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185
https://sapp.ir/poorseman