✅تفاوت "زندگی" و "زندگانی"
🍊✨در اصل، «زندگانی» یعنی «طول مدت زندگی»؛ اما تفاوت معنایی این دو واژه بهمرور از بین رفته است و این دو بهصورت واژگان همگون درآمدهاند.
-مارال دوستی، آن ها
#کلمه
🌸||@Radioensha
🍊✨در اصل، «زندگانی» یعنی «طول مدت زندگی»؛ اما تفاوت معنایی این دو واژه بهمرور از بین رفته است و این دو بهصورت واژگان همگون درآمدهاند.
-مارال دوستی، آن ها
#کلمه
🌸||@Radioensha
#کلمه✨
_اگه راست میگی برای بینقش و نگار/ ساده/ نرم چی داری دوستی؟
+«لَشَن». در پارسی داشتیم.
_دیگه چی لازم دارید؟
+هیچی. همینو بپیچ میبرم؛)
#مارال_دوستی، آنها
🍁||@Radioensha
_اگه راست میگی برای بینقش و نگار/ ساده/ نرم چی داری دوستی؟
+«لَشَن». در پارسی داشتیم.
_دیگه چی لازم دارید؟
+هیچی. همینو بپیچ میبرم؛)
#مارال_دوستی، آنها
🍁||@Radioensha
انتساب:
پیوستگی چیزی با چیز دیگر. نسبت. خویشی.
انتصاب:
بهکار گماردن. برپا شدن. بهکاری قیام کردن.
#کلمه✨
-آنها
❄️||@Radioensha
پیوستگی چیزی با چیز دیگر. نسبت. خویشی.
انتصاب:
بهکار گماردن. برپا شدن. بهکاری قیام کردن.
#کلمه✨
-آنها
❄️||@Radioensha
بگوییم و بنویسیم
کُشتی کچ
نگوییم و ننویسیم
کُشتی کج
واژۀ انگلیسیِ catch را با واژۀ فارسیِ «کج» اشتباه نگیریم. کچفهم باشیم، نه کجفهم.
-منبع: گزینگویه.
#کلمه🌿
❄️||@Radioensha
کُشتی کچ
نگوییم و ننویسیم
کُشتی کج
واژۀ انگلیسیِ catch را با واژۀ فارسیِ «کج» اشتباه نگیریم. کچفهم باشیم، نه کجفهم.
-منبع: گزینگویه.
#کلمه🌿
❄️||@Radioensha
Forwarded from آنها (Maral Doosti)
🌿در مورد کلمه زن هفتههای گذشته نظر سنجی گذاشتم. شاید باورتون نشه اما گاهی کلمات دست ما رو میگیرند و صفحه به صفحه، دوره به دوره جابهجا میکنند. واژه «زن» هم از این دست بود.
📌واژه زن در زبان پهلوی که زبان اشکانیان و ساسانیان بوده، «کَن» بوده که از « کئینی» زبان اوستایی (سانسکریت) میاد. کن صاحب دو معناست: دارنده خانه و یا «دوست داشتن».
📌کن با پسوند ت بگونه «کنت» آمد که در زبان پهلوی معنای شهر میده، با دگرگونی «ت» به «د» که از معاملههای آوایی و بسیار رایجه «کَنت» به «کند» تبدیل شد که «کندو» خانه زنبور از همین تبدیل ساخته شد.
📌کن بعدها به « گِن» تبدیل شد و همین معنی، نظر محققان رو به خودش اختصاص داده و برخی ریشه اصلی زن یا زنانیدن رو «گن» میدونن.( در فرصتی مناسب در موردش حرف میزنیم).
.
زَنانیدَن(zánān-īdán) از مصدرهای زبانِ فارسیه.
بن اکنونش: زَنان
و
بن گذشتهاش: زَنانید
به معنی ۱- دوباره حیات دادن و زندگانی تازه بخشیدن
۲-صَفیر زدن ۳- فریاد کشیدن
⁉️سؤال اینجاست که «زن» رو از «زنانیدن» استخراج کردن یا زنانید رو از زن که بعد از دو هفته مطالعه و تحقیق هنوز هم نمیشه نظریهای داد. نه تنها نمیشه نظریهای داشت بلکه با گسترش تحقیق واژه «زنینه» هم به این حدس و ابهام اضافه شد. در نتیجه میشه به حضور این واژه در دورههای مختلف اشارهای کرد.
زن: مادینه انسان، مقابل مرد (دهخدا)
ژن: حیات بخش، مقابل مرد( زبان پهلوی و احتمالا صورت دیگر «کن»)
در دارابنامه طرطوسی که به سده ششم هجری یعنی دوره اول (قبل از مغول) برمیگرده واژه زنینه دیده شده. به سند:
«خون پادشاهان ریختن شوم باشد خاصه خون زنینه»
البته در این کتاب «مردینه» هم دیده میشه.
پیش از این ناصر خسرو نیز به «زنینه» اشاره کرده:
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه
🖇️احتمال کاملتر این است کن یا همان گن ریشه اصلی زن یا زنانیدن به معنی حیات دادن باشه.
#کشف #مارال_دوستی
#کلمه
#زن
این پژوهش ثبت شده و مربوط به شش سال قبل است.
@anhaaparat
📌واژه زن در زبان پهلوی که زبان اشکانیان و ساسانیان بوده، «کَن» بوده که از « کئینی» زبان اوستایی (سانسکریت) میاد. کن صاحب دو معناست: دارنده خانه و یا «دوست داشتن».
📌کن با پسوند ت بگونه «کنت» آمد که در زبان پهلوی معنای شهر میده، با دگرگونی «ت» به «د» که از معاملههای آوایی و بسیار رایجه «کَنت» به «کند» تبدیل شد که «کندو» خانه زنبور از همین تبدیل ساخته شد.
📌کن بعدها به « گِن» تبدیل شد و همین معنی، نظر محققان رو به خودش اختصاص داده و برخی ریشه اصلی زن یا زنانیدن رو «گن» میدونن.( در فرصتی مناسب در موردش حرف میزنیم).
.
زَنانیدَن(zánān-īdán) از مصدرهای زبانِ فارسیه.
بن اکنونش: زَنان
و
بن گذشتهاش: زَنانید
به معنی ۱- دوباره حیات دادن و زندگانی تازه بخشیدن
۲-صَفیر زدن ۳- فریاد کشیدن
⁉️سؤال اینجاست که «زن» رو از «زنانیدن» استخراج کردن یا زنانید رو از زن که بعد از دو هفته مطالعه و تحقیق هنوز هم نمیشه نظریهای داد. نه تنها نمیشه نظریهای داشت بلکه با گسترش تحقیق واژه «زنینه» هم به این حدس و ابهام اضافه شد. در نتیجه میشه به حضور این واژه در دورههای مختلف اشارهای کرد.
زن: مادینه انسان، مقابل مرد (دهخدا)
ژن: حیات بخش، مقابل مرد( زبان پهلوی و احتمالا صورت دیگر «کن»)
در دارابنامه طرطوسی که به سده ششم هجری یعنی دوره اول (قبل از مغول) برمیگرده واژه زنینه دیده شده. به سند:
«خون پادشاهان ریختن شوم باشد خاصه خون زنینه»
البته در این کتاب «مردینه» هم دیده میشه.
پیش از این ناصر خسرو نیز به «زنینه» اشاره کرده:
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه
🖇️احتمال کاملتر این است کن یا همان گن ریشه اصلی زن یا زنانیدن به معنی حیات دادن باشه.
#کشف #مارال_دوستی
#کلمه
#زن
این پژوهش ثبت شده و مربوط به شش سال قبل است.
@anhaaparat
#بدانیم📌
🪗💫«پیشواز» بهار یا «پیشباز» بهار؟
🌸در نگاه اول هم «پیشباز» درست است و هم «پیشواز»؛ اما «پیشباز» در متنهای گذشته به کسی گفته میشد که به استقبال مسافر یا میهمان میرفت و از فرط خوشحالی قبایش را از جلو میگشود. امروز آن کاربرد کنایی کلمه وجود ندارد و از طرفی بهلحاظ آوایی «پیشواز» برای فارسی زبان امروز تلفظ آسانتری دارد. بنابراین، در فارسی معیار امروز «پیشواز» درست است.
#کلمه
-منبع
❄️||@Radioensha
🪗💫«پیشواز» بهار یا «پیشباز» بهار؟
🌸در نگاه اول هم «پیشباز» درست است و هم «پیشواز»؛ اما «پیشباز» در متنهای گذشته به کسی گفته میشد که به استقبال مسافر یا میهمان میرفت و از فرط خوشحالی قبایش را از جلو میگشود. امروز آن کاربرد کنایی کلمه وجود ندارد و از طرفی بهلحاظ آوایی «پیشواز» برای فارسی زبان امروز تلفظ آسانتری دارد. بنابراین، در فارسی معیار امروز «پیشواز» درست است.
#کلمه
-منبع
❄️||@Radioensha
🪽دربارۀ «آچمز»
🐙÷ وقتی کسی را آچمز میکنید، او را در بنبست قرار میدهید و گیر میاندازید.
🦑÷ این اصطلاح در اصل مربوط به بازیِ شطرنج است.
«آچمز» دربارۀ مهرهای به کار میرود که محافظِ شاه است و اگر آن را حرکت دهند، شاه کیش میشود.
🪼÷ واژۀ ترکیِ «آچمز» از دو جزء تشکیل شدهاست:
آچ (باز کردن) + -مز (پسوندِ نفی).
بنا بر این «آچمز» در اصل یعنی بازنکردنی یا بازنشدنی.
🦋÷ واژۀ «آچار» نیز از همین ریشۀ ترکیِ «آچ» است، چون آچار ابزارِ باز کردنِ پیچ و مهره است.
#واژهشناسی #کلمه✨
-منبع: گزینگویهها
🩷||@Radioensha
🐙÷ وقتی کسی را آچمز میکنید، او را در بنبست قرار میدهید و گیر میاندازید.
🦑÷ این اصطلاح در اصل مربوط به بازیِ شطرنج است.
«آچمز» دربارۀ مهرهای به کار میرود که محافظِ شاه است و اگر آن را حرکت دهند، شاه کیش میشود.
🪼÷ واژۀ ترکیِ «آچمز» از دو جزء تشکیل شدهاست:
آچ (باز کردن) + -مز (پسوندِ نفی).
بنا بر این «آچمز» در اصل یعنی بازنکردنی یا بازنشدنی.
🦋÷ واژۀ «آچار» نیز از همین ریشۀ ترکیِ «آچ» است، چون آچار ابزارِ باز کردنِ پیچ و مهره است.
#واژهشناسی #کلمه✨
-منبع: گزینگویهها
🩷||@Radioensha
🦆اردک
اردک / اوردک از اور (خوار، پایین) + دک (فرو رفتن) ترکیب شده برابر با پرندهای که فرو میره. (در آب شیرجه میزنه).
#کلمه✨
-مارال دوستی
🩷||@Radioensha
اردک / اوردک از اور (خوار، پایین) + دک (فرو رفتن) ترکیب شده برابر با پرندهای که فرو میره. (در آب شیرجه میزنه).
#کلمه✨
-مارال دوستی
🩷||@Radioensha
🍉× اطوار یا اطفار؟
🍎× به نظرِ شما، کدام یک از صورتهای عنوان درست است؟ با جستوجو در چهار فرهنگِ دهخدا و معین و عمید و سخن دربارۀ هر کدام از آن واژهها به اطلاعاتِ زیر دست مییابیم:
🍓× اَطوار [Ɂatvār]: جمعِ طور [towr] بهمعنای
حالتها، کیفیتها، هیئتها، حالها، وضعها، حرکات و رفتار بیمزه، اَدا، ژست، قِر، ناز، اَشکال، اَنحا، روشها، کردارها، رفتارها، گونهها، نوعها
🍒× اَطفار [Ɂatfār]: دراَصل، جمعِ طور [towr] بنابراین نگاه کنید به اَطوار
🍅× فرهنگهای معین و عمید مدخلِ «اَطفار» را ثبت نکردهاند؛ ولی بهگواهیِ فرهنگهای دهخدا و سخن «اَطفار» صورتِ عامیانۀ «اَطوار» است.
🌶× بنابراین میتوان نتیجه گرفت که دستِکم در نوشتار، صورتِ معیارِ این واژه «اَدا و اَطوار» است. اکنون این پرسش مطرح میشود که اگر این دو واژه در معنا با هم تمایزی ندارند، پس چرا «اَطوار» به «اَطفار» تبدیل شده است. پاسخِ این پرسش را باید در واجشناسی جُست.
🍿× همان گونه که در آوانگاریِ دو واژۀ «اَطوار» و «اَطفار» میبینیم، واجهای /v/ و /f/ هر یک بعد از واجِ /t/ قرار گرفته است. ویژگیهای این سه واج به شرحِ زیر است:
🥩× واجِ /v/: صامت، لبیدندانی، سایشی، باواک
واجِ /f/: صامت، لبیدندانی، سایشی، بیواک
واجِ /t/: صامت، دندانیلثوی، انسدادی، بیواک
🍎× هر واج بر اثرِ مجاورت با واجهای قبل و بعد از خود و نیز اثرپذیری از آن واجها، به گونهای خاص تلفظ میشود. این گونههای خاص را در واجشناسی اصطلاحاً «واجگونه» مینامیم.
🍓× واجِ /v/ در واجشناسی دستِکم هفت نوع واجگونۀ حائزِ اهمیت دارد. یکی از این انواعِ واجگونۀ «نیمواکرفته» است که در این دو موقعیت پدید میآید:
🍉× ۱. در پایانِ واژه، قبل از سکوت و پس از صامتهای باواک
۲. در آغازِ هجای تکیهدار، پس از صامتهای بیواک
🍒× چنانکه پیداست، موقعیتِ واج /v/ در واژۀ «اَطوار [Ɂatvār]» با موردِ دوم کاملاً منطبق است؛ چون هم در آغازِ هجای تکیهدار واقع شده، هم پس از صامتِ بیواک که در این واژه همان واجِ /t/ است قرار گرفته است.
🌶× بنابراین واجِ /v/ در واژۀ [Ɂatvār] نیمواکرفته میشود و به سازگارترین واجگونهاش با /t/ تبدیل میگردد. این واجگونه بسیار شبیهِ واج /f/ تلفظ میشود؛ زیرا /f/ فقط از حیثِ مشخصۀ «باواکی/بیواکی» با آن واج /v/ اختلاف دارد.
🍫× با توجه به یافتههای بالا، نتیجه میگیریم که در تبدیلِ «اَطوار» به «اَطفار»، فرایندِ آواییِ «همگونیِ پیشروِ ناقص» رخ داده است. در همگونیِ پیشروِ ناقص، از دو صامتِ همنشین، آن که پیشتر است ثابت میماند و صامتی که پس از آن آمده دستخوشِ همگونی شده، برخی مشخصههای واجیِ صامتِ پیش از خود را به خود میگیرد. در این نمونه، واجِ /v/ مشخصۀ بیواکیِ واجِ /t/ را به خود گرفته و نیمواکرفته شده است.
🫕× نکته:
۱. تفاوت «واج: [phoneme]» با «واجگونه: [allophone]» در این است که واج ممیزِ معنا است، ولی واجگونه ممیزِ معنا نیست. بهبیانِ دیگر، واجگونهها شِقهای گوناگونِ تلفظیِ واجاند و دراَصلْ آوا هستند.
۲. در زبانِ فارسیِ معیارِ معاصر، در واژههایی که مقولۀ صرفیشان «اسم» است، هجای تکیهدار همیشه آخرین هجاست. مقولۀ صرفیِ «اَطوار» اسم است و آخرین هجایش «وار [vār]» است.
-منبع: معین پایدار
#کلمه✨
🩷📻||@Radioensha
🍎× به نظرِ شما، کدام یک از صورتهای عنوان درست است؟ با جستوجو در چهار فرهنگِ دهخدا و معین و عمید و سخن دربارۀ هر کدام از آن واژهها به اطلاعاتِ زیر دست مییابیم:
🍓× اَطوار [Ɂatvār]: جمعِ طور [towr] بهمعنای
حالتها، کیفیتها، هیئتها، حالها، وضعها، حرکات و رفتار بیمزه، اَدا، ژست، قِر، ناز، اَشکال، اَنحا، روشها، کردارها، رفتارها، گونهها، نوعها
🍒× اَطفار [Ɂatfār]: دراَصل، جمعِ طور [towr] بنابراین نگاه کنید به اَطوار
🍅× فرهنگهای معین و عمید مدخلِ «اَطفار» را ثبت نکردهاند؛ ولی بهگواهیِ فرهنگهای دهخدا و سخن «اَطفار» صورتِ عامیانۀ «اَطوار» است.
🌶× بنابراین میتوان نتیجه گرفت که دستِکم در نوشتار، صورتِ معیارِ این واژه «اَدا و اَطوار» است. اکنون این پرسش مطرح میشود که اگر این دو واژه در معنا با هم تمایزی ندارند، پس چرا «اَطوار» به «اَطفار» تبدیل شده است. پاسخِ این پرسش را باید در واجشناسی جُست.
🍿× همان گونه که در آوانگاریِ دو واژۀ «اَطوار» و «اَطفار» میبینیم، واجهای /v/ و /f/ هر یک بعد از واجِ /t/ قرار گرفته است. ویژگیهای این سه واج به شرحِ زیر است:
🥩× واجِ /v/: صامت، لبیدندانی، سایشی، باواک
واجِ /f/: صامت، لبیدندانی، سایشی، بیواک
واجِ /t/: صامت، دندانیلثوی، انسدادی، بیواک
🍎× هر واج بر اثرِ مجاورت با واجهای قبل و بعد از خود و نیز اثرپذیری از آن واجها، به گونهای خاص تلفظ میشود. این گونههای خاص را در واجشناسی اصطلاحاً «واجگونه» مینامیم.
🍓× واجِ /v/ در واجشناسی دستِکم هفت نوع واجگونۀ حائزِ اهمیت دارد. یکی از این انواعِ واجگونۀ «نیمواکرفته» است که در این دو موقعیت پدید میآید:
🍉× ۱. در پایانِ واژه، قبل از سکوت و پس از صامتهای باواک
۲. در آغازِ هجای تکیهدار، پس از صامتهای بیواک
🍒× چنانکه پیداست، موقعیتِ واج /v/ در واژۀ «اَطوار [Ɂatvār]» با موردِ دوم کاملاً منطبق است؛ چون هم در آغازِ هجای تکیهدار واقع شده، هم پس از صامتِ بیواک که در این واژه همان واجِ /t/ است قرار گرفته است.
🌶× بنابراین واجِ /v/ در واژۀ [Ɂatvār] نیمواکرفته میشود و به سازگارترین واجگونهاش با /t/ تبدیل میگردد. این واجگونه بسیار شبیهِ واج /f/ تلفظ میشود؛ زیرا /f/ فقط از حیثِ مشخصۀ «باواکی/بیواکی» با آن واج /v/ اختلاف دارد.
🍫× با توجه به یافتههای بالا، نتیجه میگیریم که در تبدیلِ «اَطوار» به «اَطفار»، فرایندِ آواییِ «همگونیِ پیشروِ ناقص» رخ داده است. در همگونیِ پیشروِ ناقص، از دو صامتِ همنشین، آن که پیشتر است ثابت میماند و صامتی که پس از آن آمده دستخوشِ همگونی شده، برخی مشخصههای واجیِ صامتِ پیش از خود را به خود میگیرد. در این نمونه، واجِ /v/ مشخصۀ بیواکیِ واجِ /t/ را به خود گرفته و نیمواکرفته شده است.
🫕× نکته:
۱. تفاوت «واج: [phoneme]» با «واجگونه: [allophone]» در این است که واج ممیزِ معنا است، ولی واجگونه ممیزِ معنا نیست. بهبیانِ دیگر، واجگونهها شِقهای گوناگونِ تلفظیِ واجاند و دراَصلْ آوا هستند.
۲. در زبانِ فارسیِ معیارِ معاصر، در واژههایی که مقولۀ صرفیشان «اسم» است، هجای تکیهدار همیشه آخرین هجاست. مقولۀ صرفیِ «اَطوار» اسم است و آخرین هجایش «وار [vār]» است.
-منبع: معین پایدار
#کلمه✨
🩷📻||@Radioensha