کانون قرآن و عترت
466 subscribers
3.11K photos
559 videos
26 files
275 links
▫️◽️◻️



🟡کانون دانشجویی🧑‍🎓، فرهنگی📚 و مذهبی📿
«قرآن و عترت» دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه

🌐 آدرس صفحه کانون در اینستاگرام:
🔺 https://instagram.com/quet_kums?utm_medium=co

📩 آیدی ادمین کانال جهت ارتباط و انتقادات و پیشنهادات:
🔺 @Hnazar20
Download Telegram
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚رعایت شخصیت فقیر

📖 مردى از انصار به خدمت #امام_حسين عليه‌السلام رسيد و از او درخواست كمك كرد.
امام عليه‌السلام فرمود: اى برادر انصارى آبروى خود را از درخواست حضورى حفظ كن🍃 و حاجتت را در نامه‌اى✉️ بنويس من انشاء‌اللّه به آن عمل كرده به گونه‌اى كه شاد گردى.
آن مرد هم در نامه نوشت: اباعبداللّه! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و بر گرفتن آن اصرار مى‌ورزد، به او بگو به من مهلتى بدهد.
امام علیه السلام نامه را خواند📜 به منزل رفت و كيسه‌اى آورد كه هزار دينار در آن بود همه را به مرد فقير داد و فرمود: با پانصد دينار آن وام خود را بپردازد و با پانصد دينار ديگر زندگى خود را اداره كن و جز از يكى از اين سه كس درخواستن نكن: مرد ديندار يا صاحب مروت و يا اصيل و خانواده دار، زيرا ✔️انسان ديندار به هنگام درخواست ديگران با كمك به آنها دينش را حفظ مى‌كند و ✔️انسان با مروت بخاطر مروتى كه دارد از كمك نكردن شرم دارد، و ✔️انسان اصيل مى‌داند كه تو با درخواستى كه كردى از آبروى خود مايه گذاردى و با آن برآوردن حاجتت آبروى تو را حفظ می‌كند.🌱

📌منبع: تحت العقول

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚کرامت و بزرگواری #امام_حسين(ع)

📖 روزي #امام_حسين(ع) از جایی عبور ميكرد ديد جواني به سگي غذا مي‌دهد، به او فرمود:«به چه انگيزه اين گونه به سگ مهرباني مي‌کني؟»🌱
او عرض كرد: من غمگين هستم، مي‌خواهم با خشنود كردن اين حيوان غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد، اندوه من از اين رو است كه من غلام يك نفر يهودي هستم و مي‌خواهم از او جدا شوم.💔
#امام‌_حسين‌(ع) با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند، #امام_حسين(ع) دويست دينار به يهودي داد، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد.
يهودي گفت: اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به در خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به غلام بخشيدم و آن پول مال خودتان باشد.🌴
امام همان‌دم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشيد وقتي كه همسر يهودي، اين بزرگواري را از #امام_حسين(ع) ديد، گفت:«من مسلمان شدم و مهريه‌ام را به شوهرم بخشيدم.» و به دنبال او شوهرش گفت:«من نيز مسلمان شدم و اين خانه ام را به همسرم بخشيدم.»☀️

📌منبع: کتاب مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۷۵(به طور تلخیص)

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚بخشش

📖 (انس) گويد: نزد #امام_حسين عليه‌السلام بود كه كنيزى بر او وارد شد و يك دسته گل💐 به او تقديم كرد.
امام عليه‌السلام به او فرمود: تو را به خاطر خدا آزاد🕊 كردم.
انس گويد: من گفتم: او يك دسته گل كه بهائى ندارد براى تو آورد آنگاه او را آزاد مى كنى؟🤔
امام عليه السلام فرمود: خداوند اين گونه ما را ادب كرده و در #قرآن فرموده است:
🌷وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا🌷
يعنى: هرگاه مورد تحيتى قرار گرفتيد بهتر از آن تحيت كنيد يا همان گونه پاسخ گوئيد.
و بهتر از اين تحيتى كه او به من داشت آزادى او مى‌باشد.👌

📌منبع: تحت العقول

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚زنده شدن زنی مرده

📖 مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود آورده است:
عدّه اى در حضور مبارك ا#مام_حسين عليه‌السّلام نشسته بودند، كه ناگاه جوانى گريه كنان😭 وارد شد.
#امام_حسين عليه‌السّلام به او فرمود: چرا گريان و ناراحت هستى؟
جوان اظهار داشت: هم اكنون مادرم بدون آن كه وصيّتى كرده باشد، فوت نمود و از دنيا🌎 رفت؛ و او اموال💵 بسيارى داشت، پيش از آن كه بميرد به من گفت كه بدون مشورت با شما هيچ دخالت و تصرّفى در اموالش نكنم.
پس #امام_حسين عليه‌السّلام به كسانى كه آنجا حضور داشتند فرمود: برخيزيد تا به طرف منزل🏠 اين زنى برويم كه از دنيا رفته است.
لذا همگى حركت كردند و به منزلى كه جنازه زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوى درب🚪 اتاق ايستادند.
در اين هنگام حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه‌السّلام دعائى🤲 را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده، زنده🫀 شد.
همين كه زنده شد، نشست و پس از گفتن شهادتين، نگاهى به امام عليه‌السّلام انداخت و گفت: اى سرورم! سخنى بفرما و مرا به دستورات خود راهنمايى نما.🍃
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه‌السّلام داخل اتاق شد و بر بالشى تكيه داد و فرمود: هم اينك وصيّت كن، خداوند تو را رحمت نمايد.
زن اظهار داشت: اى پسر رسول خدا! من اموالى چنين و چنان در فلان مكان دارم، يك سوّم آن‌ها را به شما مى‌دهم تا در هر راهى كه مصلحت مى‌دانى، مصرف نمايى.
و دو سوّم ديگر آن‌ها را به اين پسرم مى‌دهم؛ البتّه به شرط آن كه او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام باشد.🥀
ولى چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامى اموال خودم را در اختيار شما قرار مى‌دهم؛ چون كه مخالفين شما هيچ حقّى در اموال مؤمنين ندارند.
سپس آن زن از حضرت خواهش🙏 نمود كه بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل كفن و دفنش را نيز خود حضرت بر عهده گيرد.

📌منبع: بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۱۸۰، به نقل از كتاب خرايج مرحوم راوندى

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚پیر و کودکان

📖 پيرمردى👨‍🦳 مشغول وضو🚰بود، اما طرز صحيح وضو گرفتن را نمى‌دانست. #امام_حسن و #امام_حسين عليهم‌السلام كه در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پيرمرد را ديدند👀. جاى ترديد نبود، تعليم🧑‍🏫 مسائل و ارشاد جاهل واجب است؛ بايد وضوى صحيح را به پيرمرد ياد داد، اما اگر مستقيما به او گفته شود وضوى تو صحيح نيست، گذشته از اينكه موجب رنجش خاطر او ميشود، براى هميشه خاطره تلخى از وضو خواهد داشت. به علاوه از كجا كه او اين تذكر را براى خود تحقير تلقى نكند، و يك باره روى دنده لجبازى نيفتد و هيچ وقت زير بار نرود.🍃
اين دو طفل انديشيدند🤔 تا به طور غير مستقيم او را متذكر كنند. در ابتد با يكديگر به مباحثه پرداختند و پيرمرد میشنيد👂
يكى گفت: «وضوى من از وضوى تو كاملتر است».
ديگرى گفت: «وضوى من از وضوى تو كاملتر است».
بعد توافق كردند كه در حضور پيرمرد هر دو نفر وضو بگيرند و پيرمرد حكميت كند. طبق قرار عمل كردند و هر دو نفر وضوى صحيح و كاملى جلوی چشم پيرمرد گرفتند. پيرمرد تازه متوجه شد كه وضوى صحيح چگونه است و به فراست، مقصود اصلى دو طفل را دريافت و سخت تحت تاثير محبت بى شائبه و هوش و فطانت آنها قرار گرفت.

گفت: «وضوى شما صحيح و كامل است من پيرمرد نادان هنوز وضو ساختن را نمى دانم. به حكم محبتى كه بر امت جد خود داريد، مرا متنبه ساختيد، متشكرم.»


📌منبع: داستان راستان، شهید مطهری، جلد دوم
بحارالانوار، جلد ۱۰، ص۸۹

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚کرامت در مجازات

📖 طبق آنچه تاريخ ‌نويسان نگاشته‌اند:
يكى از پيش خدمتان #امام_حسين عليه‌السّلام خلافى مرتكب شد كه مستحقّ عقوبت و تاديب گشت.
به همين جهت، حضرت اباعبداللّه الحسين عليه‌السّلام دستور داد تا نامبرده تاديب و تنبيه شود.
وليكن پيش از آن كه غلام مجازات شود، خود را به مولايش #امام_حسين عليه‌السّلام رساند و عرضه داشت: اى سرورم! خداوند متعال در #قرآن كريم فرموده است:
🌷وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ🌷.
پس حضرت با مشاهده حالت او؛ و شنيدن اين آيه مباركه قرآن تبسّمى نمود و فرمود: او را رها سازيد، من خشم خود را فرو نشاندم.
آن‌گاه پيش‌خدمت گفت: 🌷وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ🌷
#امام_حسين عليه‌السّلام با شنيدن اين قطعه از آيه شريفه، خطاب به غلام كرد و اظهار داشت: از تو گذشتم و تو را مورد عفو و بخشش خود قرار دادم.🍃
در اين هنگام، غلام كرامت و بخششى بيش از اين تقاضا كرد و اظهار داشت: 🌷وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ🌷 يعنى؛ خداوند متعال نيكوكاران و كرامت كنندگان را دوست دارد.
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه‌السّلام با ديدن حالت غلام و تلاوت آخرين قسمت آيه مباركه #قرآن، فرمود: همانا من تو را به جهت خشنودى و رضايت خداوند متعال آزاد كردم.
و پس از آن دستور داد تا همچنين هديه‌اى🎁 مناسب، كه رفع مشكل و نياز غلام كند به وى عطاء گردد.

📌منبع: حياة الامام الحسين عليه‌السّلام: ج 1، ص 124، بحارالا نوار: ج 44، ص 195، حليةالابرار: ج 3، ص 183، ج 4.

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚اهمیت تعلیم و تعلّم

📖 در كتاب مناقب آل ابى طالب آمده است:
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه‌السّلام يكى از فرزندان خود را به مكتب خانه‌اى فرستاد.
پس از گذشت چند روزى، معلّم👨‍🏫 - كه عبدالرّحمان سلمى نام داشت - سوره مباركه ((الحمد)) را به وى تعليم نمود.
بعد از آن كه فرزند، از مكتب به منزل مراجعت كرد، سوره حمد را براى پدرش #امام_حسين عليه‌السّلام قرائت نمود.
امام سلام اللّه عليه، به جهت اين آموزش معلّم، مبلغى معادل يك هزار دينار💵؛ و نيز هزار حُلّه به وى اهداء كرده و او را تشويق و دل‌گرم نمود، همچنين دهانش را پُر از دُرّ💎 كرد.🍃
شخصى كه شاهد👀 اين جريان بود، از اين برخورد تعجّب كرد و سپس لب به اعتراض گشود؛ و اظهار داشت: آيا آن همه هدايا به يك معلّم پرداخت مى شود؟!🤔
#امام_حسين عليه‌السّلام در پاسخ به او، با متانت چنين فرمود: اين هدايا نسبت به كار معلّم كه همانا تعليم و تربيت فرزندان است بسيار ناچيز و بى ارزش خواهد بود.
و سپس اشعارى را بدين مضمون سرود:
هنگامى كه دنيا به تو روى آورد؛ پس تا مى توانى به وسيله آن به مردم نيكى و احسان كن، پيش از آن كه دنيا از تو روى گرداند؛ و تو ناتوان و عاجز گردى.
و توجّه داشته باش كه نه جود و سخاوت، نيكى و محبّت را نابود مى‌گرداند؛ و نه بخل و حسادت مى‌تواند اموال و ثروتى را، تا ابد نگه دارد.

📌منبع: بحار الا نوار: ج ۴۴، ص 1۱۹۱، مناقب آل ابى طالب: ج ۳، ص ۶۶، حلية الابرار: ج ۳، ص ۱۸۳، ح ۴.

#عترت
@Quet_kums
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖤🥀
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود

▫️شب زیارتی #امام_حسين علیه‌السلام🕊🍃

@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚بزرگوارى و اهميّت نعمت خداوند

📖 روزى از روزها #امام_حسين عليه‌السّلام در حال داخل شدن به مکانی، تكّه نانى 🍞 را مشاهده نمود، آن را برداشت و تحويل غلام خود داد و فرمود: هنگامى كه خارج شدم آن را به من بازگردان.
غلام لقمه نان را از حضرت گرفت؛ و پس از آن كه آن را تميز و نظيف كرد، خورد.
وقتى كه حضرت بيرون آمد، غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: آن لقمه نان را چه كردى؟ غلام عرضه داشت: يا ابن رسول اللّه! آن را تميز كردم و خوردم.
#امام_حسين عليه‌السّلام فرمود: همانا تو در راه خداوند متعال و به جهت خوشنودى و رضايت او آزاد كردم.🌷
در اين هنگام شخصى در آن حوالى حاضر بود و متوجّه اين جريان گرديد، به همين جهت جلو آمد و خطاب به حضرت كرد و عرضه داشت: اى سرورم! - به همين سادگى - او را آزاد گرداندى؟!
#امام_حسين عليه‌السّلام فرمود: بلى، چون از جدّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود:
🍃هركس لقمه نانى را كه بر روى زمين يا در جایی افتاده است، ببيند و آن را بردارد و تميز كند؛ و تناول نمايد، در درونش استقرار نمى‌يابد مگر آن كه خداوند متعال او را از آتش دوزخ آزاد و رها گرداند.🍃
و سپس #امام_حسين عليه‌السّلام افزود: من نخواستم كسى را كه خداوند مهربان از آتش 🔥 آزاد نموده، عبد و غلام من باشد، به همين جهت او را آزاد كردم.

📌منبع: عيون الا خبار: ج 2، ص 43، ح 154، بحارالا نوار: ج 66 ص 433، و ج 80، ص 186، وسائل الشيعه : ج 1، ص 254. ضمنا همين داستان را به بعضى ديگر از معصومين عليهم السّلام نسبت داده اند؛ و در كتابهاى مختلفى وارد شده است.

#عترت
@Quet_kums
🔰#بخوانیم


🔺 وقایع روز اول #محرم سال ۶۱ هجری قمری

▪️#امام_حسين علیه‌السلام پس از دريافت نامه‌های فراوان از اهالی كوفه، مبنی بر بيعت با امام، نماینده خود، مسلم بن عقيل(ع) را به کوفه فرستاد. مسلم(ع) پس از اطمينان از صداقت كوفيان، نامه‌ای برای #امام_حسین(ع) نوشت و آن حضرت را به كوفه دعوت كرد.

▪️#امام_حسين(ع) در روز هشتم ذی‌الحجه سال ۶۰ قمری به همراه خانواده و ياران خود عازم كوفه شد. اما در بين راه در توقفگاه زرود، خبر شكست قيام شيعيان كوفه و شهادت مظلومانه مسلم بن عقيل(ع) بدست مزدوران عبيدالله بن زياد را دريافت كرد.

▪️حر بن يزيد از سوی حصين بن نمير مأموريت داشت كه مانع ورود امام به كوفه گردد. در توقفگاه عذيب نامه‌ای از عمر بن سعد فرمانده نظامی سپاه عبيدالله بن زياد بدست حر بن يزيد رسيد و او را مأمور كرد كه بر #امام_حسين(ع) سخت گيرد و او را از بيابانی خشك و فاقد آب و آبادانی گذر دهد.

▪️حر بن يزيد بر #امام_حسين(ع) سخت گرفت و او را به سرزمينی غيرآباد وارد و مجبور به توقف نمود. #امام_حسين(ع) ناچار به توقف در این سرزمین شد و فرمودند: نام اين مكان چيست؟ گفتند: كربلا.

🔘#امام_حسين(ع) همين كه نام كربلا را شنيد، فرمود:

«اَللّهُمَّ اِنّي اَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البَلاءِ.»
سپس فرمود: «اين جا، مكان كرب و بلا و محل محنت است، پس فرود آييد كه منزل و خيمه‌گاه ما اين جا است. اين زمين، محل ريختن خون ما است و در اين مكان، قبرهاي ما واقع مي‌گردد. اين‌ها را جدم محمد مصطفي صلی الله علیه و آله به من خبر داده است...»🥀


•|@Quet_kums|•