کانون قرآن و عترت
450 subscribers
2.99K photos
535 videos
20 files
271 links
▫️◽️◻️



🟡کانون دانشجویی🧑‍🎓، فرهنگی📚 و مذهبی📿
«قرآن و عترت» دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه

🌐 آدرس صفحه کانون در اینستاگرام:
🔺 https://instagram.com/quet_kums?utm_medium=co

📩 آیدی ادمین کانال جهت ارتباط و انتقادات و پیشنهادات:
🔺 @Hnazar20
Download Telegram
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚اهمیت تعلیم و تعلّم

📖 در كتاب مناقب آل ابى طالب آمده است:
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه‌السّلام يكى از فرزندان خود را به مكتب خانه‌اى فرستاد.
پس از گذشت چند روزى، معلّم👨‍🏫 - كه عبدالرّحمان سلمى نام داشت - سوره مباركه ((الحمد)) را به وى تعليم نمود.
بعد از آن كه فرزند، از مكتب به منزل مراجعت كرد، سوره حمد را براى پدرش #امام_حسين عليه‌السّلام قرائت نمود.
امام سلام اللّه عليه، به جهت اين آموزش معلّم، مبلغى معادل يك هزار دينار💵؛ و نيز هزار حُلّه به وى اهداء كرده و او را تشويق و دل‌گرم نمود، همچنين دهانش را پُر از دُرّ💎 كرد.🍃
شخصى كه شاهد👀 اين جريان بود، از اين برخورد تعجّب كرد و سپس لب به اعتراض گشود؛ و اظهار داشت: آيا آن همه هدايا به يك معلّم پرداخت مى شود؟!🤔
#امام_حسين عليه‌السّلام در پاسخ به او، با متانت چنين فرمود: اين هدايا نسبت به كار معلّم كه همانا تعليم و تربيت فرزندان است بسيار ناچيز و بى ارزش خواهد بود.
و سپس اشعارى را بدين مضمون سرود:
هنگامى كه دنيا به تو روى آورد؛ پس تا مى توانى به وسيله آن به مردم نيكى و احسان كن، پيش از آن كه دنيا از تو روى گرداند؛ و تو ناتوان و عاجز گردى.
و توجّه داشته باش كه نه جود و سخاوت، نيكى و محبّت را نابود مى‌گرداند؛ و نه بخل و حسادت مى‌تواند اموال و ثروتى را، تا ابد نگه دارد.

📌منبع: بحار الا نوار: ج ۴۴، ص 1۱۹۱، مناقب آل ابى طالب: ج ۳، ص ۶۶، حلية الابرار: ج ۳، ص ۱۸۳، ح ۴.

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚بزرگوارى و اهميّت نعمت خداوند

📖 روزى از روزها #امام_حسين عليه‌السّلام در حال داخل شدن به مکانی، تكّه نانى 🍞 را مشاهده نمود، آن را برداشت و تحويل غلام خود داد و فرمود: هنگامى كه خارج شدم آن را به من بازگردان.
غلام لقمه نان را از حضرت گرفت؛ و پس از آن كه آن را تميز و نظيف كرد، خورد.
وقتى كه حضرت بيرون آمد، غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: آن لقمه نان را چه كردى؟ غلام عرضه داشت: يا ابن رسول اللّه! آن را تميز كردم و خوردم.
#امام_حسين عليه‌السّلام فرمود: همانا تو در راه خداوند متعال و به جهت خوشنودى و رضايت او آزاد كردم.🌷
در اين هنگام شخصى در آن حوالى حاضر بود و متوجّه اين جريان گرديد، به همين جهت جلو آمد و خطاب به حضرت كرد و عرضه داشت: اى سرورم! - به همين سادگى - او را آزاد گرداندى؟!
#امام_حسين عليه‌السّلام فرمود: بلى، چون از جدّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود:
🍃هركس لقمه نانى را كه بر روى زمين يا در جایی افتاده است، ببيند و آن را بردارد و تميز كند؛ و تناول نمايد، در درونش استقرار نمى‌يابد مگر آن كه خداوند متعال او را از آتش دوزخ آزاد و رها گرداند.🍃
و سپس #امام_حسين عليه‌السّلام افزود: من نخواستم كسى را كه خداوند مهربان از آتش 🔥 آزاد نموده، عبد و غلام من باشد، به همين جهت او را آزاد كردم.

📌منبع: عيون الا خبار: ج 2، ص 43، ح 154، بحارالا نوار: ج 66 ص 433، و ج 80، ص 186، وسائل الشيعه : ج 1، ص 254. ضمنا همين داستان را به بعضى ديگر از معصومين عليهم السّلام نسبت داده اند؛ و در كتابهاى مختلفى وارد شده است.

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚ارزش احترام به مومن

📖 سلمان مى ‌گويد:
به حضور رسول خدا (ص) رفتم، ديدم آن حضرت به بالشى تكيه داده است، آن را به سوى من افكند و سپس فرمود:

«ای سلمان! هر مسلمانى كه وارد بر برادر مسلمانش گردد، و آن برادر مسلمان براى احترام وارد شده، متّكائى در اختيار او بگذارد، خداوند گناهانش را مى ‏آمرزد».🍂

📌منبع: سيرت #پيامبر اعظم و مهربان‏، محمد محمدى اشتهاردى‏، انتشارات ناصر، قم، ۱۳۸۵، ص۱۶۵.

#عترت
@Quet_kums
🖌#روایت‌هایی_از_معصومین علیهم‌السلام

📚 شرط برای ضمانت بهشت

📖 حضرت #امام_صادق (عليه السلام) فرمود: عده اى از انصار خدمت #پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده پس از سلام، عرض كردند: «يا رسول‌الله، حاجتى داريم».
فرمودند: «چيست حاجت شما؟»
گفتند: «درخواست بزرگى است.»
فرمود: «هرچه هست بگوئيد.»
گفتند: «مى‌خواهيم براى ما بهشت را ضمانت بفرمائيد.»

#پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) سر به زير انداخت و يا چيزى بر روى زمين مى‌كشيد، پس از لحظه‌اى سر برداشته فرمود: «ضمانت مى‌كنم به شرط اينكه از احدى چيزى نخواهيد و سؤال نكنيد.»
پس از اين شرط، خود را مقيد نمودند كه سؤال نكنند؛ به طورى كه در مسافرت هنگام سوارى اگر شلاق يكى از آنها مى‌افتاد از ترس سؤال و درخواست، به كسى نمى‌گفت آن را بدهد. پياده مى‌شد و برمى‌داشت، حتى بر سر سفره آب مى‌خواست يك نفر از او نزديك‌تر به آب بود نمى‌گفت آب را بده از جا حركت كرده آب مى‌خورد.🍃

📌منبع: فروع كافى، جزء ۴، ص ۲۱.

#عترت
@Quet_kums
💠🔅💠

🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم‌السلام)


💫 شغل اهل بهشت


✍🏼 عبدالله‌بن‌عمر مى‏گويد:
مردى خدمت پيامبر (ص) آمد، عرض كرد:
يا رسول الله! شغل اهل بهشت چيست؟
فرمود:

«راستى و راستگويى؛ هرگاه بنده‌اى راست گويد، نيكوكار است و هر كه نيكوكار باشد، در امان است و هر كه در امان باشد، وارد بهشت مى‏‌شود».🍃

عرض كرد:
يا رسول، كار اهل جهنّم چيست؟
فرمود:

«دروغگويى؛ هرگاه بنده‏‌اى دروغ گويد، بدكار است و هرگاه بدكار شد، كافر است و هرگاه كافر شد، وارد آتش🔥 دوزخ مى‌شود.»


📚 منبع: مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام
ترجمه تنبيه‌الخواطر، مسعودبن‌عيسى؛ ورام‌بن‌أبي فراس، ترجمه محمدرضا عطائی، بنياد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى: ش ۱۳۶۹، ص ۹۹

#عترت

@Quet_kums
💠🔅💠

🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم السلام)


💫 جمع کردن هیزم


رسول اكرم صلّی اللّه علیه و آله در یكی از مسافرت‌ها با اصحابش در سرزمینی خالی و بی‌علف فرود آمدند. به هیزم🪵 و آتش🔥 احتیاج داشتند، فرمود:
«هیزم جمع كنید».

عرض كردند: «یا رسول اللّه! ببینید این سرزمین چقدر خالی است! هیزمی دیده👀 نمی‌شود».

فرمود: 
«در عین حال هركس هر اندازه می‌تواند جمع كند».

اصحاب روانه🚶‍♂صحرا شدند، بادقت به روی زمین نگاه می‌كردند و اگر شاخه كوچكی می‌دیدند، برمی‌داشتند.
هركس هر اندازه توانست ذره ذره جمع كرد و با خود آورد. همین‌كه همه افراد هر چه جمع كرده بودند روی هم ریختند، مقدار زیادی هیزم جمع شد.

در این وقت رسول اكرم فرمود:
«گناهان كوچك هم مثل همین هیزم‌های كوچك است، ابتدا به نظر نمی‌آید، ولی هر چیزی جوینده و تعقیب‌كننده‌ای دارد؛ همان‌طور كه شما جستید و تعقیب كردید این قدر هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا می‌شود و یك روز می‌بینید از همان گناهان خرد كه به چشم نمی‌آمد، انبوه عظیمی جمع شده‌است.🍂


📚 منبع: داستان راستان، شهید مطهری، جلد اول

#عترت

@Quet_kums
🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم السلام)


💫 نجات جوان با رضایت مادر

مرحوم شیخ مفید، به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت نماید:

🔅 روزی به رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله، خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدّتی است در سکرات مرگ و جان دادن به‌سر می‌برد و نمی‌میرد.
چون حضرت رسول بر بالین آن جوان حضور یافت، فرمود:
بگو «لا إلهَ إلاّ اللّه»؛ ولی مثل این‌که زبان جوان قفل شده‌باشد و نمی‌توانست حرکت دهد، حضرت چند بار تکرار نمود و جوان بر گفتن کلمه طیّبه «لا إلهَ إلاّ اللّه» قادر نبود.

🔅 زنی در کنار بستر جوان مشغول پرستاری از او بود، حضرت از آن زن سؤال نمود: آیا این جوان مادر دارد؟
پاسخ داد: بلی، من مادر او هستم.
حضرت فرمود: آیا از فرزندت ناراحت و ناراضی می‌باشی؟
گفت: آری، مدّت پنج سال است که با او سخن نگفته‌ام.
حضرت پیشنهاد داد: از فرزندت راضی شو.
عرض کرد: به احترام شما از او راضی شدم و خداوند نیز از او راضی باشد.

🔅 سپس حضرت به جوان فرمود: بگو «لا إلهَ إلاّ اللّه»، در این موقع آن جوان سریع کلمه طیّبه را بر زبان خود جاری کرد.
بعد از آن، حضرت به او فرمود: دقّت کن، اکنون چه می‌بینی؟
عرض کرد: مردی سیاه‌چهره با لباس‌های کثیف و بدبو همین الان در کنارم می‌باشد و سخت گلوی مرا می‌فشارد.

🔅 حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله، اظهار نمود:
بگو:
«یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ، وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثیرِ، إقبَلْ مِنِّی الْیَسیرَ، وَاعْفُ عنّیِ الْکَثیرَ، إنّکَ اءنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیم».
ای کسی‌که عمل ناچیز را پذیرا هستی و از خطاهای بسیار در می‌گذری، کمترین عمل مرا بپذیر و گناهان بسیارم را بببخشای؛ همانا که تو آمرزنده و مهربان هستی‌.

🔅 وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت فرمود: اکنون چه می‌بینی؟
گفت: مردی خوش‌چهره و سفید روی و خوش‌بو با بهترین لباس، در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سیاه‌چهره رفت.
حضرت فرمود: بار دیگر آن جملات را بخوان، وقتی تکرار کرد، در همان لحظه روح از بدنش خارج شد و به دست پر برکت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، نجات یافت و سعادتمند گردید.🍃


📚 منبع: بحارالانوار، ح ۹۲،ص ۳۴۲ به نقل از امالی شیخ مفید، ج ۱، ص ۶۳.

#عترت

@Quet_kums
🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم‌السلام)


💫 مثالی برای روز قیامت

🔅 پيغمبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) روزى به سلمان و اباذر هر كدام درهمى داد.
سلمان درهم خود را انفاق كرد و به بينوائى بخشيد ولى اباذر صرف مخارج خانواده خود كرد.
روز بعد، حضرت دستور داد آتشى🔥 افروختند و سنگى را بر روى آن گذاردند. همين‌كه سنگ گرم شد و حرارت شعله‌هاى آتش در دل آن اثر كرد، سلمان و اباذر را پيش‌خواند و فرمود: 
هر كدام بايد بالاى اين سنگ برويد و حساب درهم ديروز را بدهيد.

🔅 سلمان بدون درنگ و ترس، پاى بر سنگ گذاشت و گفت ( انفقت فى سبيل الله)؛ در راه خدا دادم.

وقتى‌كه نوبت اباذر رسيد، ترس او را فرا گرفت. از اين‌كه پاى برهنه روى سنگ بگذارد و تفصيل مصرف يك درهم را بدهد، در تحير بود.

🔅 پيغمبر (ص) فرمود: 
از تو گذشتم زيرا تاب گرماى اين سنگ را ندارى و حسابت به طول مى‌انجامد ولى بدان صحراى محشر از اين سنگ گرم‌تر است و تابش آفتاب قيامت، شعله‌هاى فروزان آتش سوزان‌تر! سعى كن با حساب پاك و دامنى نيالوده به معصيت وارد محشر شوى.🍂


📚 منبع: خزينة‌الجواهر، ص ۳۵۶

@Quet_kums
🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم‌السلام)


💫 بهترین سعادت برای زنان

🔅حضرت على (ع) مى‌فرمايد:
با جمعى از اصحاب در محضر رسول خدا (ص) نشسته‌بوديم، پيامبر(ص) به ما رو كرد و فرمود:
به من خبر دهيد كه براى زن چه چيز خوب است و خير و سعادت او در چيست ؟

🔅 همه ما از پاسخ به اين سوال، درمانده شديم تا اين‌كه متفرّق گشتيم و به خانه آمدم و به حضرت زهرا (س) گفتم که پيامبر (ص) چنين سؤالی از ما نموده و ما از پاسخ به اين سوال درمانديم.

🔅 حضرت فاطمه (س) فرمود:
من پاسخ اين سوال را مى‌دانم.
خَيْرٌ لِلنّساءِ اَنْ لا يَرينَ الرِّجالَ وَ لا يَر اهُنَّ الرِّجال
بهترين دستور براى زنان آن است كه نه آن‌ها، مردان نامحرم را بنگرند و نه مردان نامحرم، آن‌ها را ببينند.

🔅 به محضر مقدس رسول خدا (ص) بازگشتم و عرض كردم:
سوالى كه فرموديد كه چه چيز براى زنان بهتر است؛ بهترين چيز آن است كه نه مردان نامحرم آن‌ها را بنگرند و نه آن‌ها مردان نامحرم را ببينند.

🔅 پيغمبر اسلام (ص) فرمود:
تو وقتى كه نزد من بودى، پاسخ به اين سوال را نتوانستى بدهى! چه كسى اين پاسخ را به تو آموخت؟
عرض كردم:
حضرت فاطمه (س) به من آموخت.
پيغمبر (ص) خوشحال شد و فرمود:
اِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى؛ فاطمه (س) پاره تن من است.💞


📚 منبع: بحارالانوار | ۴۳/۵۴
حجاب بيانگر شخصيت زن | ۱۱۷


@Quet_kums
🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم‌السلام)


💫 حیا و پوشیدگی


☀️ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید:
روزی شخص نابینائی اجازه گرفت و به خانه فاطمه (س) آمد و حضرت خود را از او پوشاند.

☀️ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به او فرمود:
چرا از این نابینا حجاب گرفتی در حالی‌که او تو را نمی‌بیند؟

☀️ فاطمه (س) در جواب گفت:
اگر او مرا نمی‌بیند، من که او را می‌بینم؛ به‌علاوه او بوی نامحرم را که استشمام می‌کند!

☀️ رسول خدا (ص) فرمود:
شهادت می‌دهم که تو پاره تن من هستی.


📚 منبع: بحارالانوار | جلد ۴۳، ۹۱

@Quet_kums
🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم‌السلام)


💫 دِگَربينى  


امام حسن (عليه‌السلام) گويد:
يك شب جمعه مادرم را ديدم كه در محراب عبادت ايستاد و همواره نماز مى‌گذارد و در ركوع و سجود بود تا شب به صبح رسيد و شنيدم كه براى زنان و مردان مومن با ذكر نام آن‌ها دعا🤲🏼 مى‌كند اما براى خود دعا نمی‌كند.

عرض كردم:
مادر!
چرا براى خود دعا نمى‌كنى همان‌گونه كه براى ديگران دعا مى‌كنى‌؟

فرمود:
🍃 فرزندم! اول همسايه، بعد اهل خانه 🍃


📚 منبع: كشف‌الغمه، ج۲، ۹۶
علل‌الشرايع، ج۱، باب۱۴۵

@Quet_kums
🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم‌السلام)


💫 رعایت حق مجلس و هم‌صحبت



حضرت صادق آل محمّد (صلوات‌اللّه عليهم اجمعين) حكايت فرمايد:

🔅 در يكى از روزها، شخصى از مسلمان‌ها به محضر مبارك امام سجّاد (علیه‌السّلام) وارد شد و پس از عرض سلام، به حضرت عرضه داشت:
اى پسر رسول خدا!
در فلان مجلس با جمعى از دوستان نشسته‌بوديم كه شنيديم شخصى نسبت به شما ناسزا مى‌گفت و توهين مى‌كرد و در بين صحبت‌هاى ناپسندش گفت:
علىّ‌بن‌الحسين عليهماالسّلام گمراه و بدعت‌گذار است.

🔅 امام زين‌العابدين (ع) پس از شنيدن سخنان آن شخص فرمود:
تو حقّ مجلس و هم‌چنين حقّ كسانى را كه با تو هم‌صحبت بودند، رعايت نكردى چون سخنانى كه در آن مجلس مطرح شده‌بود، امانت بود.
چرا سخنان گوينده را از آن مجلس به بيرون منتقل كردى و اسرار او را فاش نمودى؟!
و تو حقّ مرا هم رعايت نكردى چون چيزى‌كه من از ديگران نسبت به خود نمى‌دانستم، فاش كردى و مرا در جريان آن قرار دادى.

🔅 و سپس آن حضرت افزود:
آيا نمى‌دانى كه چنگال مرگ، همه انسان‌ها و نيز ما را مى‌ربايد؟!
و بعد از آن، همه ما زنده خواهيم‌گشت و در روز قيامت محشور خواهيم‌شد و بايد در ميعادگاه و دادگاه عدل الهى پاسخ‌گوى اعمال و گفتار خويش ‍ باشيم؛ دادگاهى كه خداوند متعال قاضى و حاكم آن خواهدبود.

🔅 و آن‌گاه امام (ع) در ادامه فرمايشات و نصيحت‌هاى خود اظهار نمود:
پس سعى كن هميشه از سخن‌چينى و غيبت پشت سر ديگران اجتناب و دورى كنى، وگرنه همنشين سگان آتشين خواهى‌شد.


📚 احتجاج طبرسى | ج ۲، ص۱۴۵، ح۱۸۳


@Quet_kums
🖌 #روایت‌هایی_از_معصومین (علیهم‌السلام)


💫 کارگر و آفتاب


🔅 امام صادق (علیه‌السلام) جامه زبر كارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم بود.
چنان فعالیت كرده‌بود كه سراپایش را عرق گرفته بود.

🔅 در این حال ابوعمرو شیبانی واردشد و امام را در آن تعب‌ و‌ رنج مشاهده‌كرد.
پیش خود گفت شاید علت این‌كه امام شخصا بیل به‌دست گرفته و متصدی این كار شده، این است كه كسی دیگر نبوده و از روی ناچاری خودش دست‌به كار شده.

جلو آمد و عرض كرد: 
«این بیل را به من بدهید، من انجام می‌دهم».

امام فرمود: «نه، من اساسا دوست دارم كه مرد برای تحصیل روزی، رنج بكشد و آفتاب بخورد».

🍃 «انی احب ان یتأذی الرجل بحرّالشمس فی طلب المعیشة.» 🍃


📚 داستان راستان | شهید مطهری، جلد اول


@Quet_kums