🏹کانال پیکان ایرانشهر🏹
1.92K subscribers
9.16K photos
9.62K videos
260 files
3.51K links
ورود به گروه پیکان ایرانشهر :

https://t.me/+9LdhQDxqJac0NDhi

آرشیو پیکان ایرانشهر
@arshivpikaniranshahr
Download Telegram
برگی از تاریخ

خاطرات ابراهیم یزدی [ جاسوس ارشد سازمان CIA و رابط کارتر برای کمک به خمینی برای ایجاد شورش و سرنگونی دولت شاهنشاهی ] :

در سال ۱۳۷۱ که به ایران آمده بودم به دیدن مرحوم مهندس بازرگان رفتم و صحبت از جنگ ایران و عراق شد.
از ایشان پرسیدم که آیا واقعا نمیشد از این جنگ پیشگیری کرد ؟
مهندس خاطره‌ای را در این زمینه نقل کردند که دانستن آن برای آیندگان خالی از لطف نیست :
۵ ماه قبل از حمله صدام حسین به ایران در ۳۰ فروردین ۱۳۵۹ تیتر بزرگ روزنامه کیهان این بود : « امام ارتش عراق را به قیام بر علیه صدام دعوت کرد »
در اوایل اردیبهشت ۱۳۵۹ شورای انقلاب از من خواستند برای رسیدگی به مسئله مهمی جلسه شورا را تشکیل دهیم ، وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد ، گفتند آقای دعائی گزارشی دارند.
آقای دعائی گفت: در چند ماه اخیر هر چند روز یکبار مرا به وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق اعتراض می‌کنند اما هفته گذشته شخص صدام حسین مرا احضار کرد و پس از بیان اعتراض شدید خود نسبت به دخالت‌ها گفت : این وضع برای من قابل تحمل نیست، شما بروید تهران و به آقای خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر مایلند خود من [ صدام ] شخصا به ایران می‌آیم تا با مذاکره اختلافات را حل کنیم و اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند، یک هیئت عالی رتبه به ایران میفرستم و یا آنها یک هیئت برای مذاکره به عراق بفرستند تا اختلافات حل شود، چون در صورت ادامه این وضع ، مطمئن باشید راهی جز حمله نظامی به ایران نخواهم داشت.
شورای انقلاب تصمیم میگیرد که آقای دعائی به همراه مهندس بازرگان و دکتر بهشتی برای تعیین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند.
در این دیدار ابتدا آقای دعائی شرح کامل ماجرا و تهدید صدام را بیان میکند و رهبر انقلاب در پاسخ به او میگویند: محلش نگذارید !!
سپس مهندس بازرگان به استدلال میپردازد که باید توجه کرد که امروز موقعیت ما در جهان به علت انقلاب چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم همه از طرف مقابل حمایت خواهند کرد، از این گذشته وضعیت ارتش به علت اعدام بسیاری از فرماندهان ارشد آن خوب نیست و به کلی فاقد روحیه لازم برای جنگیدن است، بنابراین واجب است از وقوع هرگونه جنگ احتمالی پیشگیری کنیم.
رهبر انقلاب باز میگویند: محلش نگذارید !!!
مجددا دکتر بهشتی شروع به استدلال میکند که آیت‌الله خمینی تحمل نمیکند و از جای خود بر می‌خیزند و برای بار سوم میگویند : گفتم که محلش نگذارید و به طرف در حرکت می‌کنند.
چند ماه بعد جنگ میشود و یک میلیون ایرانی کشته و صدها هزار نفر مجروح میشوند و بیش از هزار و سیصد میلیارد دلار خسارت مادی به کشور وارد می‌شود
#ننگ_بر_شورشیان_۵۷
#لعنت_به_خمینی
#ایران_و_پس_میگیریم👊
@Paykan_Iranshahr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روح‌الله خمینی، ۱۴ بهمن ۱۳۶۳: #قرآن می‌گوید #بکشید، #بزنید، #حبس_کنید

چرا هی آیات رحمت را می‌خوانید؟ چرا سوره برائت و آیات قتال را نمی‌خوانید؟ قرآن می‌گوید بکشید، بزنید، حبس کنید.

امیرالمومنین اگر قرار بود مسامحه کند شمشیر نمی‌کشید ۷۰۰ نفر را یکدفعه بکشد. تا آخر اشخاصی که ضدش قیام کرده بودند کشت
#لعنت_به_خمینی
#هم_اسلام_هم_قران_هر_دو_فدای_ایران

@Paykan_Iranshahr
برگی از تاریخ

خاطرات ابراهیم یزدی [ جاسوس ارشد سازمان CIA و رابط کارتر برای کمک به خمینی برای ایجاد شورش و سرنگونی دولت شاهنشاهی ] :

در سال ۱۳۷۱ که به ایران آمده بودم به دیدن مرحوم مهندس بازرگان رفتم و صحبت از جنگ ایران و عراق شد.
از ایشان پرسیدم که آیا واقعا نمیشد از این جنگ پیشگیری کرد ؟
مهندس خاطره‌ای را در این زمینه نقل کردند که دانستن آن برای آیندگان خالی از لطف نیست :
۵ ماه قبل از حمله صدام حسین به ایران در ۳۰ فروردین ۱۳۵۹ تیتر بزرگ روزنامه کیهان این بود : « امام ارتش عراق را به قیام بر علیه صدام دعوت کرد »
در اوایل اردیبهشت ۱۳۵۹ شورای انقلاب از من خواستند برای رسیدگی به مسئله مهمی جلسه شورا را تشکیل دهیم ، وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد ، گفتند آقای دعائی گزارشی دارند.
آقای دعائی گفت: در چند ماه اخیر هر چند روز یکبار مرا به وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق اعتراض می‌کنند اما هفته گذشته شخص صدام حسین مرا احضار کرد و پس از بیان اعتراض شدید خود نسبت به دخالت‌ها گفت : این وضع برای من قابل تحمل نیست، شما بروید تهران و به آقای خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر مایلند خود من [ صدام ] شخصا به ایران می‌آیم تا با مذاکره اختلافات را حل کنیم و اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند، یک هیئت عالی رتبه به ایران میفرستم و یا آنها یک هیئت برای مذاکره به عراق بفرستند تا اختلافات حل شود، چون در صورت ادامه این وضع ، مطمئن باشید راهی جز حمله نظامی به ایران نخواهم داشت.
شورای انقلاب تصمیم میگیرد که آقای دعائی به همراه مهندس بازرگان و دکتر بهشتی برای تعیین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند.
در این دیدار ابتدا آقای دعائی شرح کامل ماجرا و تهدید صدام را بیان میکند و رهبر انقلاب در پاسخ به او میگویند: محلش نگذارید !!
سپس مهندس بازرگان به استدلال میپردازد که باید توجه کرد که امروز موقعیت ما در جهان به علت انقلاب چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم همه از طرف مقابل حمایت خواهند کرد، از این گذشته وضعیت ارتش به علت اعدام بسیاری از فرماندهان ارشد آن خوب نیست و به کلی فاقد روحیه لازم برای جنگیدن است، بنابراین واجب است از وقوع هرگونه جنگ احتمالی پیشگیری کنیم.
رهبر انقلاب باز میگویند: محلش نگذارید !!!
مجددا دکتر بهشتی شروع به استدلال میکند که آیت‌الله خمینی تحمل نمیکند و از جای خود بر می‌خیزند و برای بار سوم میگویند : گفتم که محلش نگذارید و به طرف در حرکت می‌کنند.
چند ماه بعد جنگ میشود و یک میلیون ایرانی کشته و صدها هزار نفر مجروح میشوند و بیش از هزار و سیصد میلیارد دلار خسارت مادی به کشور وارد می‌شود
#ننگ_بر_شورشیان_۵۷
#لعنت_به_خمینی
#ایران_و_پس_میگیریم👊
@Paykan_Iranshahr