| حوصله |
بدخلق و کسل این طرف و آن طرف میرفت و در جواب «چِت شده؟»هایم میگفت: نمیدونم... نمیدونم چرا حوصله ندارم...
دلگرفتگیهای ناگهانی و به ظاهر بیدلیل، اتفاق عجیبی نبود، نیست، و بعد از این هم بارها و بارها تکرار خواهد شد. همین که وسطِ یک چای خوردنِ عصرگاهی بعد از یک روز نسبتا خوب، کشف میکنی که اندازهی یک ساعت پیشت حوصله نداری، همین که وسط خندههای بلندت ساکت میشوی و میبینی یک جایی ته دلت ناآرام است، همین کلافگیها و بیقراریهایی که در یک لحظه میآید و هیچ جوره خوب نمیشود و دلیلش نه در نگاه دور و بریهاست، نه در گفتگوهای سر صبحی، نه در هوای نیمه ابری. همین به هم ریختگیهای عمیق که هر چه دنبال دلیلش میگردی، خودش را نشان نمیدهد.
اما فکر کردم شاید خیلی هم بیدلیل نباشد. بیقراریای که هیچ چیز آرامَش نمیکند، بیدلیل باشد؟ بیبهانه؟
نگاهش کردم و با اطمینانی از ته قلبم گفتم: شاید اون وقتایی که بیدلیل حالت بده و دلت میگیره، گمشدهت یه گوشهی دنیا دلگیر نشسته و داره غصههاشُ میشمره... دل دو تا نیمه به هم وصله...
#دلنوشته
#آنا_جمشیدی
🎼 @ParsaRafiee
بدخلق و کسل این طرف و آن طرف میرفت و در جواب «چِت شده؟»هایم میگفت: نمیدونم... نمیدونم چرا حوصله ندارم...
دلگرفتگیهای ناگهانی و به ظاهر بیدلیل، اتفاق عجیبی نبود، نیست، و بعد از این هم بارها و بارها تکرار خواهد شد. همین که وسطِ یک چای خوردنِ عصرگاهی بعد از یک روز نسبتا خوب، کشف میکنی که اندازهی یک ساعت پیشت حوصله نداری، همین که وسط خندههای بلندت ساکت میشوی و میبینی یک جایی ته دلت ناآرام است، همین کلافگیها و بیقراریهایی که در یک لحظه میآید و هیچ جوره خوب نمیشود و دلیلش نه در نگاه دور و بریهاست، نه در گفتگوهای سر صبحی، نه در هوای نیمه ابری. همین به هم ریختگیهای عمیق که هر چه دنبال دلیلش میگردی، خودش را نشان نمیدهد.
اما فکر کردم شاید خیلی هم بیدلیل نباشد. بیقراریای که هیچ چیز آرامَش نمیکند، بیدلیل باشد؟ بیبهانه؟
نگاهش کردم و با اطمینانی از ته قلبم گفتم: شاید اون وقتایی که بیدلیل حالت بده و دلت میگیره، گمشدهت یه گوشهی دنیا دلگیر نشسته و داره غصههاشُ میشمره... دل دو تا نیمه به هم وصله...
#دلنوشته
#آنا_جمشیدی
🎼 @ParsaRafiee