شیخِ دیشب
303 subscribers
2.06K photos
219 videos
14 files
618 links
"ad se ipsum" [برای خود]
.
Fragments that may or may not be a part of a whole
Download Telegram
شیخِ دیشب
Photo
در اودیسه، برای ادوسئوس ۱۰ سال جنگ تروا و ۱۰ سال بازگشت به خانه به درازا می‌کشد. در میان‌ستاره‌ای [interstellar] از رسیدن کوپر به تِسِرکت (فضای چهار بعدی که در آن می‌تواند اتاق مورف را ببیند) نزدیک به بیست و پنج سال و تا زمان بازگشت به دخترش چند دهه دیگر می‌گذرد (مورف هنگام تجدید دیدار بیش از صد سال عمر دارد). به اندازهٔ اودیسه متوازن نیست ولی می‌توان گفت ربط میان‌ستاره‌ای به اودیسه از خود ۲۰۰۱: یک اودیسهٔ فضایی بسیار بیشتر است!
👍4
I need more friends for sharing biblical shitpost.
3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منظورتان اسکی از فرانک میلر و مایکل مان هست دیگر، نه؟
از این
👍1
It is one thing to see tracking and hiking in Death Stranding and fall in love with it, but I can say that I managed to repeat it— In a precise Kierkegaardian sense I repeated it. I repeated the experience of witnessing the picturesque scenery of "mountain knot city", along with extreme solitude.
For hours the only thing one could hear was the sound of the spikes on my shows and the tracking pole hiring the ice or snow. There were also momentary incidents of seeing crazy hikers passing with a t-shirt, not budging one bit about anything. One of them, an old man, told me: it's bright already (as if the headlight was redundant); it was 4 in the morning. A ghost helped me reach the end with minimal dialogue and a big patch of fruit leather. He vanished right before getting in the cabin car (telecabin). To me, the cabin was like the zipline in D. S. You reach a place by foot and you can make your way back easier with a little help from modern technology. It's all good.
All is grace.
1
Vergangenheit²
تفاوت آشکار آیین زرتشت با "تعالیم" کاسبکارانۀ ابراهیمی.
ناپاک و پلید بودن قربانی حیوانی یا انسانی از دیدگاه خاصی معنا دارد اما این دیدگاه به‌قطع با عقلانیت دینی فاصله دارد و در برخی موردها از تعصب گوینده خبر می‌دهد.

۱. حیوان قربانی کردن در بیشتر (اگر نه تمامیِ) جامعه‌های انسانی که بر پایهٔ دامداری و کشاورزی اداره می‌شد وجود داشته (نخستین اشاره به قربانی در کتاب مقدس داستان هابیل و قابیل است که به ترتیب چوپان و کشاورز بودند) و پیشینهٔ آن بسیار کهن‌تر از دین است و به دوران جادوگری بازمی‌گردد.

۲. معنای قربانی ممکن است به داد-و-ستد تعبیر شود (حتی از نقطه نظر مومن عامی)، اما این تعبیر تنها یکی از معناها و کاربردهای قربانی است. برای نمونه، در اساطیر یونانی اگاممنون برای فرونشاندن خشم خدایان ایفیگنیا، دختر خود، را قربانی می‌کند تا لشکر او به سلامت بتواند به تروا برسد. این داستان نشان می‌دهد که قربانی (که در اینجا قربانی انسانی است) به سنت سامی اختصاص ندارد. نمونه‌های بسیار دیگری از مناسک قربانی کردن اعم از سوختنی و خونی در دین یونانی و سایر اقوام اروپا و آفریقا، شرق دور و حتی ادیان ایرانی می‌توان یافت.

۳. در مورد ادیان سامی قربانی آیین چندکاربره و پیچیده‌ای است. اگر داستان ابراهیم و اسحاق (یا اسماعیل) به درستی فهمیده شود، این خداست که قربانی می‌خواهد و قربانی درست بر خلاف وعدهٔ او (گسترانیدن فرزندان ابراهیم در زمین) است. دست‌کم در این مورد خبری از داد-و-ستد نیست. در داستان عیسی (بنا به روایت مسیحی) این پسر خداست که قربانی می‌شود. خدا از این کار چه چیزی می‌ستاند؟ گاهی فرد عزیزترین چیز خود را به درگاه امر قدسی تقدیم می‌کند (چنان که هابیل با گوسفندان خود کرد) و در برابر آن چیزی او نمی‌خواهد.

۴. اصلاح آئین‌های مربوط به قربانی سوختنی و خونی نیز منحصر به زرتشتیان نیست، چه، در اشعیا ۱ و پاره‌های هراکلیتوسی (پارهٔ ۴۹ تصحیح ۱۸۹۸ یا پارهٔ ۱۲۹ و ۱۳۰ تصحیح ۱۸۷۷) نیز رد آن را می‌یابیم. حتی داستان ابراهیم و ذبح پسر را می‌توان اسطوره‌ای برای کنار گذاشتن آیین قربانی انسانی فهمید که پیش‌تر وجود داشته، چرا که در آخر یک قوچ به جای انسان بسمل می‌شود (همان‌طور که در دین زرتشتی قربانی شکل نمادین می‌یابد).

۵. به نظر من دین سامی یا زرتشتی نه یک قطب، بلکه هر یک جلوه‌ای از تفکر دینی بشر هستند که مانند هر پدیدهٔ بشری دیگر در طول زمان دچار دگرگونی شده‌اند و به سادگی نمی‌توان آن‌ها را به یک یا چند گزارهٔ کلی فروکاست. در مورد «قربانی کردن» که از حیث گسترهٔ تاریخی و جغرافیایی حتی از دست زرتشت و یهودیت نیز کار دشوارتر است.

خلاصه آن‌که ایرانی دست از «خوددودول‌طلاپنداری» بردار.
🥱5👍3👎1
"Shitposts and memes will make up for what is lost due to based and articulated takes."
—from the wisdom of Muadib, princes Irulan
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نزدیک به دو هفته از در شدن خبر مرگ راب راینر می‌گذرد. این خبر هیچ در من برنیانگیخت، چرا که از ده سال پیش تصمیم گرفتم تنها به دلیل اینکه کسی می‌میرد برایش ابراز تأسف نکنم. آنچه مایهٔ تأسف است مرگ فرد است، وگرنه که آدمیزاد میراست. از فیلم‌هایی که راب راینر در آن نقش داشته تنها شاهزاده عروس [the princes bride] را دیده بودم و دیگر به فکر بازبینی‌اش نیافتادم.
تا اینکه چند دقیقه پیش متوجه شدم آن مرحوم بازیگر نقش مکس دیوانه در گرگ وال استریت [the wolf of wall street] بود. در آن فیلم رنگارنگ و پرزرق-وـبرق و شلوغ این بزرگوار از چشم‌گیرترین رنگ‌ها بود. خدایش بیامرزد.
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آشنایی با مکس، از بامزه‌ترین سکانس‌های گرگ وال استریت [the wolf of wall street]
👍1
السدر مکینتایر خدابیامرز این فیلم را بسیار دوست داشت. در ارجاع به این در after virtue از حد افراط گذشته بود، تا آنجا که باید «با ارجاع مدام به بکت» را به ورنام می‌افزود.
در گشت-و-گذار در کارهای پیتر اُتول به این مورد برخوردم. گویا دو سال پیش نسخه‌ای از فیلم کالیگولا در شده که ۱ نمره (از مجموع ۵ نمره) از نسخهٔ سینمایی بهتر است. نقش کالیگولا را نیز مالکوم مکداول (نقش اصلی پرتقال کوکی [clockwork orange]) بازی کرده که جالب است.

کمابیش هم‌هنگام با در شدن این نسخه، جمع کتابخوانی‌ای داشتیم؛ کالیگولا واپسین کتاب آن بود.
2🤣1
Forwarded from شیخِ دیشب
«چقدر عبرت در این عروسک‌هاست، و ما از عروسک کمتریم. آن⁩ها مرده بودند و زندگی می​کرند، ما زندگی می​کنیم و مرده​‌ایم.»
ندبه، بهرام بیضایی
#مفهوم
💔5👍1
Forwarded from The Catcher in the Rye
فقط ایرانی‌بودن کافی نیست، ایرانی‌بودن مهمه ولی بار بزرگی‌ست بر دوش ما... ما با آنچه می‌سازیم، ایرانی هستیم؛ یعنی زبان، خاطره، فرهنگ، هویت.



بهرام بیضایی (۱۳۱۷-۱۴۰۴)
6
The Catcher in the Rye
بار بزرگی‌ست بر دوش ما.
این ممکن است تنها یک شعار نیمه‌پوچ بنماید، اما تحقق آن را به وضوح در تک‌تک جمله‌هایی که از جناب بیضایی خوانده‌ام حس کرده‌ام. ویژگی‌های فرهنگی عتیقه نیستند که روی طاقچه بگذاریم و به دهان کسی به آن اهانت کرد بکوبیم. فارسی موضوع فتیش نیست. فارسی‌زبان بودن (مانند ایرانی بودن و مسلمان بودن و دانشجو بودن یا...) میراث است، به این معنا که آن را با تعینات خاص‌اش از آن گذشتگان و پیشینیان به ارث می‌بریم و تعینات سپسین آن را با رفتار و انتخاب‌هایمان می‌دهیم. فارسی سخن گفتن مسئولیت دارد و من به‌آسانی و به‌شدت این مسئولیت را در کتاب ندبه دریافتم. هرچند آشنایی من با بیضاییِ فقید از حیث شماره ناچیز است، اما گمان می‌کنم از حیث کیفیت موثر بوده.
3