سیمونه گذشتهٔ دردآلوده دارد، در نوجوانی پدرش بیمار شد؛ مادرش بـا آن‌که زیاد کار می‌کرد باز هم برای ادارهٔ خانواده پول نداشت. خواهرهای زیبای سـیمونه در مقابل مزد کم در خـیاطی مـی‌کردند، بدون این‌که امیدی به خواستگار داشته باشند. سیمونه مدتی نزد مردی چوپانی می‌کند. بعد خدمت کار کشیش می‌شود، اما خانواده‌اش از فقر نجات نمی‌یابند.

📕 کتاب:چشم های سیمونه
✍🏻 اثر: #گراتزیا_دلدا

📚 @PDFsCom

📕 کتاب:چشم های سیمونه
✍🏻 اثر: #گراتزیا_دلدا

📚 @PDFsCom

📎 #_یک_تکه_کتاب

ماریانا اطاعت کرده است، تمام عمر اطاعت کرده است. به توصیه و به اجبار این و آن اطاعت کرده است تا ثروتی بی پایان در پیرامونش گسترده شود. ثروتی که برای او چیزی نداشته است جز تنهایی و حصاری ناگزیر.
ماریانا با ایجاد حصاری خودخواسته، حصاری که به دور قلب و خلوتش می کشد، به ستیز با حصار پیرامونش می پردازد و در عمق وجودش به انتظار می نشیند.
دلددا در چشم های سیمونه تصویرگر تنهایی های زنی است که رباینده تنها گنجینه ای را که مالک مطلق آن است، انتظار می کشد. و چه کسی می تواند راز گذر از حصار پیرامون آن گنجینه را دریابد، جز سیمونه، چشم های سیمونه، چشم های یک راهزن.

📕 چشم های سیمونه
✍🏻 #گراتزیا_دلدا

لینک و آدرس دانلود این کتاب 👇
https://t.me/PDFsCom/17136

📚 @PDFsCom

زمان، از هر قاضی‌ای بهتر قضاوت می‌کند. صبر و تحمل و شجاعت، تنها شاهدانی هستند که رشوه نمی‌گیرند.

📕 کبوترها و بازها
✍🏻 #گراتزیا_دلدا

📚 @PDFsCom