استاد محمد شجاعی
⬛️ یادتونه؟ اینجا براتون از خوشیهایِ این سه سالمون گفتیم .... گفتیم که هیچ دشمنی، هیچ هجمه ای، هیچ حملهای، مانع رفاقتهایِ ما نشـــد؟ هیچی توی این سه سال، باعث نشد از هم دلخور و دلگیر بشیــم .... آره نشـــد .... ◼️اما الآن دوساعته، که فاصله افتاده بین…
#خودمانی ، به یاد #عطیه_عباسی 🌹
۲۵ آبان ۹۸ /
حوالی ساعت ۹ صبح / ؛
💫 اللهم لک الحمدُ، حمدالشاکرینَ لک ...
✍ سپاس از آن خداوندیست که؛
میگیرد و میکَنَد و میبَرَد : تا بزرگت کند!
خداوندی که؛ قصد میکند تا ستونِ خیمهای را خراب کند؛ تا اهل خیمه بدانند، جبههی حق جز #توحید ، ستون دیگری ندارد.
خداوندی که عباسها را میگیرد، تا همه بدانند ؛ "وَما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْت، وَلکنَّ الله رمیٰ "
این عباس نیست که علمداری میکند ... عَلَم روی دوش خداست؛ اگر ببینیم !!
۲۵ آبان ۹۸ ؛ حوالی ساعت ۹ صبح ...
خداوند قصد کرد، از خانوادهی رسانهای نوپای ما، ستونی را بریزد؛ تا ما بزرگ شویم و بفهمیم، ستون جبههی حق، ایستادن روی پای الله است.
مهندس #عطیه_عباسی، طراح و گرافیست شایستهی این جبهه، شاید مدت یکسال است که میان ما نیست، اما یکسال است، که به یقین میتوان گفت؛ بیش از همیشه بوده ...
ولی با این تفاوت که اینبار دستانمان را گرفت، و صاف روی پای خدا نشاند! تا بیواسطه، نگاهمان به قدرت لایزالی باشد که #عطیه ها را به امدادمان میرساند✨.
خداوندی را سپاس؛
که قربانی بزرگی را از ما ستاند، تا قدرت بیمنتهای #توحید را در لشگر مهدوی ما، تثبیت کند!
خانواده رسانهای منتظران منجی "عج"
۲۵ آبان ۹۸ /
حوالی ساعت ۹ صبح / ؛
💫 اللهم لک الحمدُ، حمدالشاکرینَ لک ...
✍ سپاس از آن خداوندیست که؛
میگیرد و میکَنَد و میبَرَد : تا بزرگت کند!
خداوندی که؛ قصد میکند تا ستونِ خیمهای را خراب کند؛ تا اهل خیمه بدانند، جبههی حق جز #توحید ، ستون دیگری ندارد.
خداوندی که عباسها را میگیرد، تا همه بدانند ؛ "وَما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْت، وَلکنَّ الله رمیٰ "
این عباس نیست که علمداری میکند ... عَلَم روی دوش خداست؛ اگر ببینیم !!
۲۵ آبان ۹۸ ؛ حوالی ساعت ۹ صبح ...
خداوند قصد کرد، از خانوادهی رسانهای نوپای ما، ستونی را بریزد؛ تا ما بزرگ شویم و بفهمیم، ستون جبههی حق، ایستادن روی پای الله است.
مهندس #عطیه_عباسی، طراح و گرافیست شایستهی این جبهه، شاید مدت یکسال است که میان ما نیست، اما یکسال است، که به یقین میتوان گفت؛ بیش از همیشه بوده ...
ولی با این تفاوت که اینبار دستانمان را گرفت، و صاف روی پای خدا نشاند! تا بیواسطه، نگاهمان به قدرت لایزالی باشد که #عطیه ها را به امدادمان میرساند✨.
خداوندی را سپاس؛
که قربانی بزرگی را از ما ستاند، تا قدرت بیمنتهای #توحید را در لشگر مهدوی ما، تثبیت کند!
خانواده رسانهای منتظران منجی "عج"
#طرح_گرافیکی
✍️ روح که وسعت بگیرد ؛
دغدغههایش که اوج بگیرند ؛
چه در قالب تن باشد، چه نباشد؛
تا ابدیّت، برای لشگر خدا، مؤثر میاُفتد و خواهد افتاد !
✨ #امام علیهالسلام ، مظهر بقاست!
و آنکس که به معیّت با امام رسید ؛ جاودانه خواهد شد ....
میشوی تکثیر و صدها تو
در دل ما جای میگیرد!
میکشی با ما نفس، آری
#منتظر_هرگز_نمیمیرد ! (قاسم صرافان)
#عطیه_عباسی
@ostad_shojae
✍️ روح که وسعت بگیرد ؛
دغدغههایش که اوج بگیرند ؛
چه در قالب تن باشد، چه نباشد؛
تا ابدیّت، برای لشگر خدا، مؤثر میاُفتد و خواهد افتاد !
✨ #امام علیهالسلام ، مظهر بقاست!
و آنکس که به معیّت با امام رسید ؛ جاودانه خواهد شد ....
میشوی تکثیر و صدها تو
در دل ما جای میگیرد!
میکشی با ما نفس، آری
#منتظر_هرگز_نمیمیرد ! (قاسم صرافان)
#عطیه_عباسی
@ostad_shojae
#طرح_گرافیکی
گاهی برای رسیدن باید رفت!
از آنچه بودی و آنچه هستی ...
گاهی برای جاودانه شدن باید رفت!
به همانجا که در خیالت بدان متعلّق نبودی و نیستی!
💫اما در قاموس آسمان ؛
#رفتن همان لحظهی #رسیدن است.. بی هیچ تأخیر و فاصلهای!
از خودت که عبور میکنی؛ قدم بعدی خداست!
#عطیه_عباسی همان روزی به آسمان رسید، که خود قدیمیاش را جا گذاشت و به امامش دست داد✨.
#عشق ، مرز میان "رفتن" و "رسیدن" است!
عاشق که میشوی، جاگذاشتن همهی داشتهها، برای رسیدن، تنها لذت روزگارت خواهد بود.
@ostad_shojae
گاهی برای رسیدن باید رفت!
از آنچه بودی و آنچه هستی ...
گاهی برای جاودانه شدن باید رفت!
به همانجا که در خیالت بدان متعلّق نبودی و نیستی!
💫اما در قاموس آسمان ؛
#رفتن همان لحظهی #رسیدن است.. بی هیچ تأخیر و فاصلهای!
از خودت که عبور میکنی؛ قدم بعدی خداست!
#عطیه_عباسی همان روزی به آسمان رسید، که خود قدیمیاش را جا گذاشت و به امامش دست داد✨.
#عشق ، مرز میان "رفتن" و "رسیدن" است!
عاشق که میشوی، جاگذاشتن همهی داشتهها، برای رسیدن، تنها لذت روزگارت خواهد بود.
@ostad_shojae
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ 🎬 #خاطره_بازی #مثبت_شما
یکسال، ما بودیم و خاطرههایت!
ما بودیم و دست غیبیات!
ما بودیم و امدادهای همیشگیات!
در این ویدئو ؛
همسنگران #عطیه_عباسی ، از جریانات یکسال گذشته و اتفاقات و #خودمانی هایشان با او، حرف میزنند!
@ostad_shojae
یکسال، ما بودیم و خاطرههایت!
ما بودیم و دست غیبیات!
ما بودیم و امدادهای همیشگیات!
در این ویدئو ؛
همسنگران #عطیه_عباسی ، از جریانات یکسال گذشته و اتفاقات و #خودمانی هایشان با او، حرف میزنند!
@ostad_shojae
#سهشنبه_نوشت
بقیهالله خیرٌ لکم، إن کُنتم مؤمِنین. ۸۶/ هود
✍️ خدا که گفته بود... ما یادمان رفت!
خدا که نشانه گرفته بود... ما گم شدیم!
باید باور میکردیم حرف خالق زمین را...
"خیــر"؛ (همان تصویر آرام ذهن ما از آینده)،
زیر چتر باقیماندهی تام خدا، جا شده بود!
همان چتری که قرنهاست یادمان رفت، زیر تگرگ حادثهها، بازَش کنیم ...
✨یا أیّها الّذین آمنوا... باید ایمان بیاریم!
اوضاع اینچنین نمیماند؛
اگر فرمانِ زمین ، بدستِ صاحبِ زمان، بیفتد!
طرح؛ به یادگار ماند از #عطیه_عباسی
@ostad_shojae
بقیهالله خیرٌ لکم، إن کُنتم مؤمِنین. ۸۶/ هود
✍️ خدا که گفته بود... ما یادمان رفت!
خدا که نشانه گرفته بود... ما گم شدیم!
باید باور میکردیم حرف خالق زمین را...
"خیــر"؛ (همان تصویر آرام ذهن ما از آینده)،
زیر چتر باقیماندهی تام خدا، جا شده بود!
همان چتری که قرنهاست یادمان رفت، زیر تگرگ حادثهها، بازَش کنیم ...
✨یا أیّها الّذین آمنوا... باید ایمان بیاریم!
اوضاع اینچنین نمیماند؛
اگر فرمانِ زمین ، بدستِ صاحبِ زمان، بیفتد!
طرح؛ به یادگار ماند از #عطیه_عباسی
@ostad_shojae
#طرح_گرافیکی
🌨 زمستان رسید ..
اما یلدای امسال ؛ یلدایی متفاوت است!
یلدای تنهایی ما ؛
برای درک درد تنهاییهای دیگران، کافیست!
اگر؛ بخواهیم ...
عهد کنیم؛ سهمی از تنهاییهای دیگران را پُر کنیم!
و ...
سهمی از تنهاییهای هزارسالهی آن مرد را!
طرح به یادگار ماند از: #عطیه_عباسی
#یلدا
@ostad_shojae
🌨 زمستان رسید ..
اما یلدای امسال ؛ یلدایی متفاوت است!
یلدای تنهایی ما ؛
برای درک درد تنهاییهای دیگران، کافیست!
اگر؛ بخواهیم ...
عهد کنیم؛ سهمی از تنهاییهای دیگران را پُر کنیم!
و ...
سهمی از تنهاییهای هزارسالهی آن مرد را!
طرح به یادگار ماند از: #عطیه_عباسی
#یلدا
@ostad_shojae
#خودمانی
✍ رجب از نیمه گذشت ...
و هنوز بعضی از ما، از این ماه، برای حمام کردنِ روحمان، استفاده نکردیم!
و هنوز روحمان، وزن سنگین چرکهای قبل از رجب را، با خود بدوش میکشد ...
این رسم همهی مهمانی هاست ؛
برای حضور در مهمانی، اول استحمام میکنند، و بعد خود را میپیرایند و میآرایند ...
✨رجب فصل استحمام است؛ فصل سبک شدن ...
باید این تسبیح، به آخر نرسیده، تطهیر شویم.
طرح از؛ همسنگر آسمانی ما؛ #عطیه_عباسی
#أین_الرجبیون
#بوقت_دلتنگی
@ostad_shojae
✍ رجب از نیمه گذشت ...
و هنوز بعضی از ما، از این ماه، برای حمام کردنِ روحمان، استفاده نکردیم!
و هنوز روحمان، وزن سنگین چرکهای قبل از رجب را، با خود بدوش میکشد ...
این رسم همهی مهمانی هاست ؛
برای حضور در مهمانی، اول استحمام میکنند، و بعد خود را میپیرایند و میآرایند ...
✨رجب فصل استحمام است؛ فصل سبک شدن ...
باید این تسبیح، به آخر نرسیده، تطهیر شویم.
طرح از؛ همسنگر آسمانی ما؛ #عطیه_عباسی
#أین_الرجبیون
#بوقت_دلتنگی
@ostad_shojae
#خودمانی
✍ سحرهای آخر رمضانِ هرسال، آنقدر غریب و دلتنگ میگذشت، که از شبهای قدر، غصّهاش را میگرفتیم!
سحرهایی که یکی یکی، ساختِ مجموعههای مربوط به رمضان تمام میشد و، نگاهی به هم میکردیم و بجای آنکه چشمانمان برق بزند، با حسرت میگفتیم؛ شمارهی آخــــر بود....
ولی امسال، دلتنگی روزهای آخر، با دردی بزرگ همراه شد و ... به استخوانمان زد!
▫️ یکی از گرافیستهای هنرمند و قدرتمند خانوادهی رسانهای ما، بعد از پایان آخرین طرحهای رمضان، بدحال شد، و بعد از پیگیریهای درمانی فهمیدیم؛ برای داشتنش، فقط یک راه داریم؛ دست به دامان خدا شده و منتظر معجزه باشیم ...
گاهی چقدر معادلات خدا و انتظارات ما از دنیا، باهم فرق میکنند!
بعد از #عطیه_عباسی ، که دردش استخوانمان را سوزاند؛ این دومین ابتلای خانوادهی رسانهای منتظران منجی "عج" است.
شب آخر رمضان، منت بگذارید بر ما، و به رسم رفاقت، #فاطمه_تقدسی را دعا کنید.
▫️چهارشنبه شب (سحرِ پنجشنبه)، قرار است برای سلامتیاش، گوشهای، جمع شویم و احیا بگیریم!
نمیتوانیم در فضای حقیقی، میزبانتان باشیم، اما دعوت میکنیم بصورت مجازی (پخش زنده)، منت بگذارید و همراهمان باشید، شاید یک نفس شما، یک دعای شما، به آسمان نزدیکتر بود و شفیعمان شد و ...ما به اجابت رسیدیم. (زمان متعاقباً اعلام میگردد)
💫شکر از آنِ خداییاست که جز خیر، برای بندگانش نمیخواهد..(الحمدالله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمک)🌹
✍ سحرهای آخر رمضانِ هرسال، آنقدر غریب و دلتنگ میگذشت، که از شبهای قدر، غصّهاش را میگرفتیم!
سحرهایی که یکی یکی، ساختِ مجموعههای مربوط به رمضان تمام میشد و، نگاهی به هم میکردیم و بجای آنکه چشمانمان برق بزند، با حسرت میگفتیم؛ شمارهی آخــــر بود....
ولی امسال، دلتنگی روزهای آخر، با دردی بزرگ همراه شد و ... به استخوانمان زد!
▫️ یکی از گرافیستهای هنرمند و قدرتمند خانوادهی رسانهای ما، بعد از پایان آخرین طرحهای رمضان، بدحال شد، و بعد از پیگیریهای درمانی فهمیدیم؛ برای داشتنش، فقط یک راه داریم؛ دست به دامان خدا شده و منتظر معجزه باشیم ...
گاهی چقدر معادلات خدا و انتظارات ما از دنیا، باهم فرق میکنند!
بعد از #عطیه_عباسی ، که دردش استخوانمان را سوزاند؛ این دومین ابتلای خانوادهی رسانهای منتظران منجی "عج" است.
شب آخر رمضان، منت بگذارید بر ما، و به رسم رفاقت، #فاطمه_تقدسی را دعا کنید.
▫️چهارشنبه شب (سحرِ پنجشنبه)، قرار است برای سلامتیاش، گوشهای، جمع شویم و احیا بگیریم!
نمیتوانیم در فضای حقیقی، میزبانتان باشیم، اما دعوت میکنیم بصورت مجازی (پخش زنده)، منت بگذارید و همراهمان باشید، شاید یک نفس شما، یک دعای شما، به آسمان نزدیکتر بود و شفیعمان شد و ...ما به اجابت رسیدیم. (زمان متعاقباً اعلام میگردد)
💫شکر از آنِ خداییاست که جز خیر، برای بندگانش نمیخواهد..(الحمدالله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمک)🌹
استاد محمد شجاعی
#توئیت استاد شجاعی Twitter.com/m_shojae در سوگ همسفر عاشق و جوان ما◼️ #عطیه_عباسی @ostad_shojae
💢 ۲۵ آبان؛
و نبض زندگیِ جهادی ما، کمی نامنظم شد!
✍ ۲۵ آبان ۱۳۹۸ بود؛ که نفرستادند دنبالت...
خودشان آمدند و چقدر آسان دل به دلشان دادی و رفتی!
دقیقاً همین ساعتها بود؛ کمی بعد از اذان صبح،
تب داشتی، و اهل خانه گمان میکردند، هذیان میگویی! کسی فکرش را نمیکرد داری از تولد باشکوهت خبر میدهی!
بسختی چشم گشودی و نفس نفس زنان گفتی؛ امام حسین علیهالسلام بود! با اشک، خواستم دستانم را رها نکند! دستانم را گرفت و...
چشمانت را که بستی؛ ما ساعت تولد تو را، ثبت کردیم!
۲۵ آبان ۱۴۰۰ است و ما دو سال دیگر را، با حضور متفاوتی از تو که فقط چشم نمیبیندش، به این رزم عظیم ادامه دادیم!
اما حتماً میدانی هنوز گوشهی قلبمان، درد میکند! اسمت که میآید، نمیدانیم چرا، نفسمان هم بند میآید!
۲۵ آبان است، و سالروز تولدت به آسمان، مصادف شد با روز پرواز بانوی قم، فاطمهی معصومه سلامالله علیها
همان خانمی که نمیدانیم، میان تو و ایشان چه گذشت؛ فقط میدانیم؛ پروانگی در طواف امام را، در مکتبش آموخته بودی؛
من خوب شدم، عشق تو پروانگیام بود
این خوب شدن، هدیهی دیوانگیام بود.
#عطیه_عباسی (معصومه)
طراحی بالا، یادگاری اوست!
@ostad_shojae
و نبض زندگیِ جهادی ما، کمی نامنظم شد!
✍ ۲۵ آبان ۱۳۹۸ بود؛ که نفرستادند دنبالت...
خودشان آمدند و چقدر آسان دل به دلشان دادی و رفتی!
دقیقاً همین ساعتها بود؛ کمی بعد از اذان صبح،
تب داشتی، و اهل خانه گمان میکردند، هذیان میگویی! کسی فکرش را نمیکرد داری از تولد باشکوهت خبر میدهی!
بسختی چشم گشودی و نفس نفس زنان گفتی؛ امام حسین علیهالسلام بود! با اشک، خواستم دستانم را رها نکند! دستانم را گرفت و...
چشمانت را که بستی؛ ما ساعت تولد تو را، ثبت کردیم!
۲۵ آبان ۱۴۰۰ است و ما دو سال دیگر را، با حضور متفاوتی از تو که فقط چشم نمیبیندش، به این رزم عظیم ادامه دادیم!
اما حتماً میدانی هنوز گوشهی قلبمان، درد میکند! اسمت که میآید، نمیدانیم چرا، نفسمان هم بند میآید!
۲۵ آبان است، و سالروز تولدت به آسمان، مصادف شد با روز پرواز بانوی قم، فاطمهی معصومه سلامالله علیها
همان خانمی که نمیدانیم، میان تو و ایشان چه گذشت؛ فقط میدانیم؛ پروانگی در طواف امام را، در مکتبش آموخته بودی؛
من خوب شدم، عشق تو پروانگیام بود
این خوب شدن، هدیهی دیوانگیام بود.
#عطیه_عباسی (معصومه)
طراحی بالا، یادگاری اوست!
@ostad_shojae
استاد محمد شجاعی
💢 ۲۵ آبان؛ و نبض زندگیِ جهادی ما، کمی نامنظم شد! ✍ ۲۵ آبان ۱۳۹۸ بود؛ که نفرستادند دنبالت... خودشان آمدند و چقدر آسان دل به دلشان دادی و رفتی! دقیقاً همین ساعتها بود؛ کمی بعد از اذان صبح، تب داشتی، و اهل خانه گمان میکردند، هذیان میگویی! کسی فکرش را نمیکرد…
▪️ #خودمانی
✍ و امروز ؛
از همان روزها بود که ناگهان حس میکنی دنیا میایستد و دیگر نمیگردد!
از همان روزها که یکدفعه خشکت میزند، پاهایت بیحس میشود، و نه میتوانی بروی، نه بنشینی ....
امروز از همان روزها بود که ما سه سال پیش هم یکبار تجربه اش کرده بودیم!
همان روزی که گرافیست بیست و هشت سالهی تیممان ( #عطیه_عباسی )، ناگهان چشمانش را بست و دیگر بیدار نشد ...
💫و ما آن روزها و در آن مصیبت، باهم عهد کردیم پای آرمانمان محکم بایستیم و جلو برویم ...
✍ و امروز ؛
از همان روزها بود که ناگهان حس میکنی دنیا میایستد و دیگر نمیگردد!
از همان روزها که یکدفعه خشکت میزند، پاهایت بیحس میشود، و نه میتوانی بروی، نه بنشینی ....
امروز از همان روزها بود که ما سه سال پیش هم یکبار تجربه اش کرده بودیم!
همان روزی که گرافیست بیست و هشت سالهی تیممان ( #عطیه_عباسی )، ناگهان چشمانش را بست و دیگر بیدار نشد ...
💫و ما آن روزها و در آن مصیبت، باهم عهد کردیم پای آرمانمان محکم بایستیم و جلو برویم ...
#حرف_سوم
۲۵ آبان ۹۸ /
ما درحالی #عطیه_عباسی گرافیست جوان، عاشق، متعهد و دغدغه مندمان را به سمت منزلگاه ابدیاش بدرقه کردیم که :
نمیدانستیم این تازه اولِ راه است و ما، باید تا وقتی قصدِ رسیدن داریم، پردههای دلبستگی را یکی یکی کنار بزنیم و به قدرتی جز "یگانه قدرت عالم" تکیه نکنیم.
تا بیاموزیم فقط اوست که منشاء اثر است!
و هیچ مخلوقِ اثرگذاری، اثری از خویش ندارد.🌟
۲۵ آبان ۹۸ /
ما درحالی #عطیه_عباسی گرافیست جوان، عاشق، متعهد و دغدغه مندمان را به سمت منزلگاه ابدیاش بدرقه کردیم که :
نمیدانستیم این تازه اولِ راه است و ما، باید تا وقتی قصدِ رسیدن داریم، پردههای دلبستگی را یکی یکی کنار بزنیم و به قدرتی جز "یگانه قدرت عالم" تکیه نکنیم.
تا بیاموزیم فقط اوست که منشاء اثر است!
و هیچ مخلوقِ اثرگذاری، اثری از خویش ندارد.🌟
💌صلوات بر #امام_باقر "علیهالسلام"؛
ـ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى، وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى، وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ.
اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ، وَ مَنَاراً لِبِلادِكَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِكَ وَ مُتَرْجِماً لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ عَنْ مَعْصِيَتِهِ؛
فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِين».
ـ مصباح المتهجد، ج۱، ص۴۰۳✨
پ . ن :
طرح به یادگار ماند از گرافیست آسمانی مجموعه منتظران منجی علیهالسلام، #عطیه_عباسی
مهمان و همنشین امام محمد باقر علیهالسلام باشند انشاءالله.
@Ostad_Shojae
ـ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى، وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى، وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ.
اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ، وَ مَنَاراً لِبِلادِكَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِكَ وَ مُتَرْجِماً لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ عَنْ مَعْصِيَتِهِ؛
فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِين».
ـ مصباح المتهجد، ج۱، ص۴۰۳✨
پ . ن :
طرح به یادگار ماند از گرافیست آسمانی مجموعه منتظران منجی علیهالسلام، #عطیه_عباسی
مهمان و همنشین امام محمد باقر علیهالسلام باشند انشاءالله.
@Ostad_Shojae
استاد محمد شجاعی
#منتظر_هرگز_نمی_میرد ربّنا فَتَقَبَّل منّا هذا القربان .... اولین سرباز رفت! مادرش لحظه آخر گفت؛ خدایا این قربانی را از ما بپذیر! خواهر... بسلامت برو که ما باهم عهد بستیم، هیچ گزند تلخی، ما را از راهمان باز ندارد. به جای تو هم کار میکنیم... تا آب در دل…
#گپ_روز
#موضوع_روز : ستونهای قدرت ما در جهان درون.
✍️ ساعت حوالی ۹ صبح بود، نشسته بودم در صحن پشتیِ حرم «سیدعلاءالدین حسین» در نزدیکیهای حرم شاهچراغ.
• بالای یک قبر، زمینگیر بودم و چشمانم قدرت نداشت باز بماند.
هی سنگین میشد و روی هم میافتاد، ولی من میفهمیدم قلبم کشش دیدن صحنههایِ درجریان را ندارد، و سعی میکند درب چشمانم را قفل کند.
• کسی داشت شانههای او را تکان میداد، و کسی هم این بالا، کنار من داشت میگفت؛ «عطیه» یادت بماند، فرشتههای خدا که آمدند سراغت، بگو :
«الله رب من است» «قرآن کتاب من است» «محمد صلواتالله علیه نبی من است» و ... «علی و حسن و حسین و ......علیهمالسلام امام من هستند»
• او این اسامی را میگفت و من با او سفر میکردم به خاطرات عطیه!
آن موقعها «استدیو انسان تمام» نداشتیم که برای طرحهای ایام شهادت یا ولادتِ هر کدام از اهل بیت علیهمالسلام مقالهی لازم را از واحد محتوا تحویل بگیرد و بر اساس محتوا بصورت تیمی پوستر طراحی کند.
• آن موقعها چند گرافیست افتخاری داشتیم که از راه دور گرافیک صفحات استاد را پشتیبانی میکردند و عطیه یکی از آنها بود. دختری 28 ساله از شیراز که تمام وقت و بصورت جهادی با ما کار میکرد.
و علی بن ابیطالب امامی /
و حسن بن علی امامی /
و حسین بن علی امامی /
و .........
• او میگفت و من یکی یکی یادم میآمد عطیه چند ماه قبل از شهادتها و ولادتها زنگ میزد به من و میگفت؛ من پوستر شهادت امام رضا جانم را میزنم، من پوستر ولادت امام هادی جانم را طراحی میکنم و ...
و تمام آنچه در چنته داشت را برای این پوسترها میریخت وسط میدان !
• با خودم گفتم این حاجآقا که نمیداند برای تو اینها اسامی نیستند که بخواهد یادآوری کند تا فراموششان نکنی!
او نمیداند این اسامی در قلب تو حیات داشتهاند، نبضشان درون سینه تو میزده، این اسامی داراییهاییاند که قبل از ورود تو به این خانهی تنگ، درون تو خانه کردهاند. چطور آدم چیزی که درونش خانه دارد را فراموش میکند؟
• به خودم آمدم ... بابا داشت با چشمانت خداحافظی میکرد و مامان با صدای بلند «ربّنا فتقبّل مِنّا هذَا القُربان» میخواند.
قد و قامتشان را نگاه کردم، راست بود و سربلند!
✘ ریشهی عشق درون عطیه را در سروقامتی این پدر و مادر داغدار اما آرام پیدا کردم!
عاشقی یاد بچهشان داده بودند.... مرحبا
از همان عاشقیها که امروز علّت آرامش خودشان بود.
(چنانچه مایلید میتوانید از طریق هشتگ #عطیه_عباسی درمورد ایشان بیشتر بدانید.)
@ostad_shojae | montazer.ir
#موضوع_روز : ستونهای قدرت ما در جهان درون.
✍️ ساعت حوالی ۹ صبح بود، نشسته بودم در صحن پشتیِ حرم «سیدعلاءالدین حسین» در نزدیکیهای حرم شاهچراغ.
• بالای یک قبر، زمینگیر بودم و چشمانم قدرت نداشت باز بماند.
هی سنگین میشد و روی هم میافتاد، ولی من میفهمیدم قلبم کشش دیدن صحنههایِ درجریان را ندارد، و سعی میکند درب چشمانم را قفل کند.
• کسی داشت شانههای او را تکان میداد، و کسی هم این بالا، کنار من داشت میگفت؛ «عطیه» یادت بماند، فرشتههای خدا که آمدند سراغت، بگو :
«الله رب من است» «قرآن کتاب من است» «محمد صلواتالله علیه نبی من است» و ... «علی و حسن و حسین و ......علیهمالسلام امام من هستند»
• او این اسامی را میگفت و من با او سفر میکردم به خاطرات عطیه!
آن موقعها «استدیو انسان تمام» نداشتیم که برای طرحهای ایام شهادت یا ولادتِ هر کدام از اهل بیت علیهمالسلام مقالهی لازم را از واحد محتوا تحویل بگیرد و بر اساس محتوا بصورت تیمی پوستر طراحی کند.
• آن موقعها چند گرافیست افتخاری داشتیم که از راه دور گرافیک صفحات استاد را پشتیبانی میکردند و عطیه یکی از آنها بود. دختری 28 ساله از شیراز که تمام وقت و بصورت جهادی با ما کار میکرد.
و علی بن ابیطالب امامی /
و حسن بن علی امامی /
و حسین بن علی امامی /
و .........
• او میگفت و من یکی یکی یادم میآمد عطیه چند ماه قبل از شهادتها و ولادتها زنگ میزد به من و میگفت؛ من پوستر شهادت امام رضا جانم را میزنم، من پوستر ولادت امام هادی جانم را طراحی میکنم و ...
و تمام آنچه در چنته داشت را برای این پوسترها میریخت وسط میدان !
• با خودم گفتم این حاجآقا که نمیداند برای تو اینها اسامی نیستند که بخواهد یادآوری کند تا فراموششان نکنی!
او نمیداند این اسامی در قلب تو حیات داشتهاند، نبضشان درون سینه تو میزده، این اسامی داراییهاییاند که قبل از ورود تو به این خانهی تنگ، درون تو خانه کردهاند. چطور آدم چیزی که درونش خانه دارد را فراموش میکند؟
• به خودم آمدم ... بابا داشت با چشمانت خداحافظی میکرد و مامان با صدای بلند «ربّنا فتقبّل مِنّا هذَا القُربان» میخواند.
قد و قامتشان را نگاه کردم، راست بود و سربلند!
✘ ریشهی عشق درون عطیه را در سروقامتی این پدر و مادر داغدار اما آرام پیدا کردم!
عاشقی یاد بچهشان داده بودند.... مرحبا
از همان عاشقیها که امروز علّت آرامش خودشان بود.
(چنانچه مایلید میتوانید از طریق هشتگ #عطیه_عباسی درمورد ایشان بیشتر بدانید.)
@ostad_shojae | montazer.ir