This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖤«سیاوش برای مردمش کشته شده، هنوز ۱۷ سالش هم نشده بود، ولی مثل یه قهرمان از پیش ما رفت.»
از اینستاگرام مادر #سیاوش_محمودی یا به قول مادرش «سیاوش نامدار ایران»
چطور میتوانیم از خون این عزیزترین جانهای فدا شده در راه آزادی وطن بگذریم؟
قسم به خون یاران ایستاده ایم تا پایان
🥀࿐჻ᭂ⸙🖤⸙჻ᭂ࿐
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
از اینستاگرام مادر #سیاوش_محمودی یا به قول مادرش «سیاوش نامدار ایران»
چطور میتوانیم از خون این عزیزترین جانهای فدا شده در راه آزادی وطن بگذریم؟
قسم به خون یاران ایستاده ایم تا پایان
🥀࿐჻ᭂ⸙🖤⸙჻ᭂ࿐
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
🔵 روایت مادر #سیاوش_محمودی از روزی که پسرش کشته شد:
سیاوش مامان میخوام از روزی بگم که از هم جدا شدیم. از آخرین روز. یادته چند ساعتی باهم بودیم؟
سر خیابون از مامان جدا شدی با دوستت نازی آباد قرار گذاشتی.
صدات کردم: سیاوش...
با حالت دویدن که داشتی میرفتی گفتی مامان برو من میام.اما نیومدی مامان.
وقتی اومدم خونه یهو مثل همیشه مامان نگرانت شد. بهت زنگ زدم، گوشیت رو روی حالت پرواز گذاشته بودی.
دل شورهی بدی گرفتم.
شامتو کنار گذاشتم. به ستایش گفتم میرم دنبال سیاوش.
وقتی اومدم به سمت خیابون نازی آباد برم دیدم خیابون رو بستن.
خیابون پر از دود و گاز اشکآور بود.
به سختی خودم رو به سمت خیابون که به سمت نازی آباد بود، رسوندم.
یاد صحنههای جنگ افتادم.
آشفته.
با دلی پر از استرس و نگرانی.
یه طرف مردم یه طرف بسیجیهای خود همون محل روبه روی بچههای خود محل ایستاده بودن.
هرچی صدات کردم پیدات نکردم.
یکی از دوستات گفت سیاوش اون طرف خیابون هست. به سمت بسیجیها که حیدر حیدرکنان به سمت مردم بودن.
رفتم وسط خیابون نشستم، دستامو بالا گرفتم، گفتم: من دنبال پسرم میگردم.
یکیشون منو به اون طرف خیابون پرت کرد و با باتوم زد.گفت باشه معرکه نگیر و من التماسکنان که توروخدا نزنید، همهی اونا بچه هستن.
من با عجله از خط اونجا رد شدم. وقتی رسیدم سر یکی دیگه از خیابونهای نازی آباد تاریکی مطلق و یه عالمه نیرو اونجا بود. نیروی امنیتی با پرچم یا ثارالله زرد رنگ خیلی زیاد بود.
وقتی رسیدم فقط متوجه شدم
در یکی از مغازهها باز شد گفت خانم بیایید داخل، میزنن.
با چشم گریان و استرس زیاد پناه گرفتم.
خیلی وحشتآور بود.
بیش از ۵۰ ۶۰ موتور سوار مسلح... چرا؟
یاد خرمشهر افتادم که عراقیها حمله کرده بودن.
چند دقیقه اونجا پناه آوردم که کمی دور شدن شروع به گشتن کردم.
هیچکس نبود.
خیابون خلوت اما کف خیابون سطل آشغال آتیش زده بودن. سنگ بود، دود بود، گاز اشکآور بود و مردم از توی کوچهها شعار میدادن.
سیاوش مامان خیلی گشتم اما پیدات نکردم.
حالم خیلی بد بود.
به دایی زنگ زدم گفتم سیاوش رو پیدا نمیکنم.
۵ ساعتی بود دنبالت میگشتم.
کنار خیابون گریهکنان منتظر دایی نشستم تا اومد.
فکر کردم حتما گرفتنت.
با ترس به چندتا گاردی نزدیک شدم گفتم اگه کسی رو بگیرید کجا میبرید؟
گفت برو کلانتری.
با یه حال خیلی بد به سمت کلانتری رفتم.
سر راه یه بیمارستان بود، یه لحظه قلبم یه ایست زد.
به برادرم گفتم بریم داخل سوال کنیم. گفت: نه چرا؟ نمیخواد.
به سمت کلانتری رفتم. خبری نبود.
دوباره برگشتم رسیدم به بیمارستان. خودت منو کشوندی داخل بیمارستان.
با یه عالمه استرس وارد شدم گفتم توی این شلوغیها کسی رو آوردن؟
گفتن آره برو اطلاعات.
جلو رفتم سوال کردم.
گفتن یه بچه رو آوردن اما فوت کرده.
دلم هوری ریخت.
هرکاری کردم که نشونم بدن گفتن اجازه ندارن چون مجهول الهویهس.
انقدر گریه کردم، داد زدم تا کارت عابر بانکی که توی جیبت بود رو نشونم دادن.
گفتن از پشت سر تیر خورده، دونفر اومدن توی حیاط بیمارستان رها کردن رفتن.
از اونجا تکون نخوردم.
ماندم تا خود صبح تا تورو جایی نبرن.
اما هنوز باور نداشتم.
چرا صبح نمیشه؟
میخوام ببینم.
هنوز باور نداشتم اما فریاد میزدم.
دیوانهوار تو خیابون نزدیک بیمارستان داد میزدم.
شب لعنتی تموم نمیشد.
حالم خیلی بد بود. تمام تنم میلرزید.
تا صبح شد و اجازه دادن تورو ببینم.
هنوز باور نداشتم.
سردخونه باز شد.
کاور رو باز کردم.
سیاوش من با فرق غرق خون با چشمان نیمه باز.
زانو زدم.
دست زیر سرت گذاشتم و فریاد میزدم.
دست زیر سرت گذاشتم که بوست کنم، دستم پر از خون شد.
مامان تورو پیدا کردم.
سیاوش گفتی برو میام اما نیومدی.
گفتی برو میام اما نیومدی...😭😭
@OmidIranAzad
سیاوش مامان میخوام از روزی بگم که از هم جدا شدیم. از آخرین روز. یادته چند ساعتی باهم بودیم؟
سر خیابون از مامان جدا شدی با دوستت نازی آباد قرار گذاشتی.
صدات کردم: سیاوش...
با حالت دویدن که داشتی میرفتی گفتی مامان برو من میام.اما نیومدی مامان.
وقتی اومدم خونه یهو مثل همیشه مامان نگرانت شد. بهت زنگ زدم، گوشیت رو روی حالت پرواز گذاشته بودی.
دل شورهی بدی گرفتم.
شامتو کنار گذاشتم. به ستایش گفتم میرم دنبال سیاوش.
وقتی اومدم به سمت خیابون نازی آباد برم دیدم خیابون رو بستن.
خیابون پر از دود و گاز اشکآور بود.
به سختی خودم رو به سمت خیابون که به سمت نازی آباد بود، رسوندم.
یاد صحنههای جنگ افتادم.
آشفته.
با دلی پر از استرس و نگرانی.
یه طرف مردم یه طرف بسیجیهای خود همون محل روبه روی بچههای خود محل ایستاده بودن.
هرچی صدات کردم پیدات نکردم.
یکی از دوستات گفت سیاوش اون طرف خیابون هست. به سمت بسیجیها که حیدر حیدرکنان به سمت مردم بودن.
رفتم وسط خیابون نشستم، دستامو بالا گرفتم، گفتم: من دنبال پسرم میگردم.
یکیشون منو به اون طرف خیابون پرت کرد و با باتوم زد.گفت باشه معرکه نگیر و من التماسکنان که توروخدا نزنید، همهی اونا بچه هستن.
من با عجله از خط اونجا رد شدم. وقتی رسیدم سر یکی دیگه از خیابونهای نازی آباد تاریکی مطلق و یه عالمه نیرو اونجا بود. نیروی امنیتی با پرچم یا ثارالله زرد رنگ خیلی زیاد بود.
وقتی رسیدم فقط متوجه شدم
در یکی از مغازهها باز شد گفت خانم بیایید داخل، میزنن.
با چشم گریان و استرس زیاد پناه گرفتم.
خیلی وحشتآور بود.
بیش از ۵۰ ۶۰ موتور سوار مسلح... چرا؟
یاد خرمشهر افتادم که عراقیها حمله کرده بودن.
چند دقیقه اونجا پناه آوردم که کمی دور شدن شروع به گشتن کردم.
هیچکس نبود.
خیابون خلوت اما کف خیابون سطل آشغال آتیش زده بودن. سنگ بود، دود بود، گاز اشکآور بود و مردم از توی کوچهها شعار میدادن.
سیاوش مامان خیلی گشتم اما پیدات نکردم.
حالم خیلی بد بود.
به دایی زنگ زدم گفتم سیاوش رو پیدا نمیکنم.
۵ ساعتی بود دنبالت میگشتم.
کنار خیابون گریهکنان منتظر دایی نشستم تا اومد.
فکر کردم حتما گرفتنت.
با ترس به چندتا گاردی نزدیک شدم گفتم اگه کسی رو بگیرید کجا میبرید؟
گفت برو کلانتری.
با یه حال خیلی بد به سمت کلانتری رفتم.
سر راه یه بیمارستان بود، یه لحظه قلبم یه ایست زد.
به برادرم گفتم بریم داخل سوال کنیم. گفت: نه چرا؟ نمیخواد.
به سمت کلانتری رفتم. خبری نبود.
دوباره برگشتم رسیدم به بیمارستان. خودت منو کشوندی داخل بیمارستان.
با یه عالمه استرس وارد شدم گفتم توی این شلوغیها کسی رو آوردن؟
گفتن آره برو اطلاعات.
جلو رفتم سوال کردم.
گفتن یه بچه رو آوردن اما فوت کرده.
دلم هوری ریخت.
هرکاری کردم که نشونم بدن گفتن اجازه ندارن چون مجهول الهویهس.
انقدر گریه کردم، داد زدم تا کارت عابر بانکی که توی جیبت بود رو نشونم دادن.
گفتن از پشت سر تیر خورده، دونفر اومدن توی حیاط بیمارستان رها کردن رفتن.
از اونجا تکون نخوردم.
ماندم تا خود صبح تا تورو جایی نبرن.
اما هنوز باور نداشتم.
چرا صبح نمیشه؟
میخوام ببینم.
هنوز باور نداشتم اما فریاد میزدم.
دیوانهوار تو خیابون نزدیک بیمارستان داد میزدم.
شب لعنتی تموم نمیشد.
حالم خیلی بد بود. تمام تنم میلرزید.
تا صبح شد و اجازه دادن تورو ببینم.
هنوز باور نداشتم.
سردخونه باز شد.
کاور رو باز کردم.
سیاوش من با فرق غرق خون با چشمان نیمه باز.
زانو زدم.
دست زیر سرت گذاشتم و فریاد میزدم.
دست زیر سرت گذاشتم که بوست کنم، دستم پر از خون شد.
مامان تورو پیدا کردم.
سیاوش گفتی برو میام اما نیومدی.
گفتی برو میام اما نیومدی...😭😭
@OmidIranAzad
لیلا مهدوی خطاب به جمهوری اسلامی | مرگ بر شما باد!
واکنش اعتراضی مادر جاویدنام سیاوش محمودی به مسئولان بیکفایت #فرقه_تبهکار جمهوری اسلامی درباره مسمومیتهای مشکوک سریالی دانشآموزان و حملات به مدارس
جاویدنام #سیاوش_محمودی نوجوان شانزده ساله در جریان خیزش ملی ایران، سیاُم شهریورماه در نازیآباد #تهران با شلیک مستقیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بقتل رسید.
#ایران_را_پس_میگیریم
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
واکنش اعتراضی مادر جاویدنام سیاوش محمودی به مسئولان بیکفایت #فرقه_تبهکار جمهوری اسلامی درباره مسمومیتهای مشکوک سریالی دانشآموزان و حملات به مدارس
جاویدنام #سیاوش_محمودی نوجوان شانزده ساله در جریان خیزش ملی ایران، سیاُم شهریورماه در نازیآباد #تهران با شلیک مستقیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بقتل رسید.
#ایران_را_پس_میگیریم
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 روز ۱۳ فروردین ماه ۱۴۰۲، در سیزده بدر، مادر جانفشان راه آزادی، سیاوش محمودی ۱۶ ساله همراه با جمعی دیگر از مردم بر سر مزار او رفتند
مادر سیاوش می گوید:
انتقامت را می گیرم مادر
به این راحتی از خونت نمی گذرم
#سیاوش_محمودی
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
مادر سیاوش می گوید:
انتقامت را می گیرم مادر
به این راحتی از خونت نمی گذرم
#سیاوش_محمودی
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
🔴 لیلی مهدوی، مادر جاویدنام "سیاوش محمودی"، با انتشار عکسی در استوری اینستاگرامش نوشته است:
«من به تنهایی یک لشکرم. سیاوشم عزیز دل مادر، دادخواه خونت هستم.»
#سیاوش_محمودی
#مهسا_امینی
#انقلاب_ایران
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
«من به تنهایی یک لشکرم. سیاوشم عزیز دل مادر، دادخواه خونت هستم.»
#سیاوش_محمودی
#مهسا_امینی
#انقلاب_ایران
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، خطاب به عاملان و آمران قتل جوانان و نوجوانان در جریان خیزش ملی ایران، نوشت: «امشب صدای حیدر، حیدر شنیدم. چه آشنا بود. شبی که به دنبال سیاوش خیابان را میگشتم، اون شب حیدر، حیدر کنان به بچههای مردم حمله میکردند. با نام حیدر بچهکشی کردی. امشب با نام حیدر، قرآن به سر گرفتی، طلب بخشش گناهان داری، بیزارم از دین شما نفرین به آیین شما...»
جاویدنام #سیاوش_محمودی نوجوان شانزده ساله در جریان خیزش ملی ایران، سیاُم شهریورماه در نازیآباد #تهران با شلیک مستقیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بقتل رسید.
#ایران_را_پس_میگیریم
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
جاویدنام #سیاوش_محمودی نوجوان شانزده ساله در جریان خیزش ملی ایران، سیاُم شهریورماه در نازیآباد #تهران با شلیک مستقیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بقتل رسید.
#ایران_را_پس_میگیریم
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
مادر #سیاوش_محمودی: پسرم را کشتند و نتوانست پیراهن بایرن مونیخ را بپوشد
مادر سیاوش محمودی از کشتهشدگان خیزش انقلابی با انتشار عکسی از سنگ مزار فرزندش با پیراهن بایرن مونیخ روی آن، نوشت: «به عنوان مادر دوست داشتم این عکس رو باشگاه بایر مونیخ ببینه که چه قهرمانی طرفدارش بوده. سیاوش این لباس رو با ذوق خرید اما نتونست بپوشه. فرزند ۱۶ ساله منو کشتن.»
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
مادر سیاوش محمودی از کشتهشدگان خیزش انقلابی با انتشار عکسی از سنگ مزار فرزندش با پیراهن بایرن مونیخ روی آن، نوشت: «به عنوان مادر دوست داشتم این عکس رو باشگاه بایر مونیخ ببینه که چه قهرمانی طرفدارش بوده. سیاوش این لباس رو با ذوق خرید اما نتونست بپوشه. فرزند ۱۶ ساله منو کشتن.»
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
🔺️مادر جانباخته راه میهن #سیاوش_محمودی در واکنش به درختی را به یاد پسر شهیدش در میدان آزادی تهران کاشته بود ولی عوامل حکومتی آن را کندند، در صفحه خود نوشت:
«شما دیگه چه موجودات کثیفی هستید که نه تنها دشمن ملت هستید دشمن طبیعت هم هستید.»
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
«شما دیگه چه موجودات کثیفی هستید که نه تنها دشمن ملت هستید دشمن طبیعت هم هستید.»
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام #سیاوش_محمودی از جانباختگان خیزش ملی #ایران در واکنش به سخنان معاون حقوقی ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور نظام فاسد جمهوری اسلامی ویدئویی بدون داشتن #حجاب_اجباری از خود منتشر کرد.
چند روز پیش محمد دهقان، معاون حقوقی ابراهیم رئیسی، گفته بود: جمهوری اسلامی بدون حجاب معنایی ندارد.
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
چند روز پیش محمد دهقان، معاون حقوقی ابراهیم رئیسی، گفته بود: جمهوری اسلامی بدون حجاب معنایی ندارد.
#اتحاد_ملی_ایران
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺️ استوری اینستاگرامی لیلی مهدوی مادر جانفشان راه آزادی زنده یاد #سیاوش_محمودی
«دستی که برای آزادی مشت نشه
برای گدایی دراز میشه...»
@OmidIranAzad
«دستی که برای آزادی مشت نشه
برای گدایی دراز میشه...»
@OmidIranAzad