اتحاد ملی ایران
36.1K subscribers
56.5K photos
49.2K videos
199 files
7.99K links
هموطن سکوتت رافریادکن اندیشه ات رابیدارکن وجهلت راکنار بگذار بعد با فنجانی قهوه بسراغم بیا تا ازآزادی سخن بگوییم
ماباآگاهی به آزادی میرسیم!
اینستاگرام
Instagram.com/omidiranazad
X
x.com/OmidIranAzad
Download Telegram
پارسال همین‌موقع‌ها، ‎#سیدمحمد_حسینی، به یکی
از هم‌بندها که داره با وثیقه آزاد می‌شه، می‌گه:
«به مادرت بگو برام دعا کنه، من مادر ندارم...»

#فرزند_ایران
@OmidIranAzad
🔵 #ارسالی از سوی #فرزند_ایران ، گرانمایه استاد ارجمند جناب #فرهاد :
@OmidIranAzad
🔻بنام ایران 🔻

‍ ماجرای #فرخی_یزدی و دوخته شدن دهانش
معروف به شاعر دهان دوخته

سالهاست که مرتجعین سرخ و سیاه با برافروختن آتش ضد پهلوی سعی در سیاه کردن و مخدوش کردن چهره سلسله ملی گرا و ملیت دوست پهلوی دارند و حتی پس از فوت رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه فقید نیز دست از این ستیزه جویی که در واقع ایران ستیزی ست برنداشته اند.

تمامی شایعاتی که برای مخدوش کردن چهره سلسله ای که نجات ایران در سیاستهایشان بود و جان و عمرشان را در راه اعتلای ایران گذاشتند ، همگی از تفکرات ارتجاع سرخ چپ مارکسیستی و و سیاه متحجر آخوندیسمی سرچشمه گرفته و همچنان نیز ادامه دارد.
جهان سرخ و سیاه دست در دست هم تا دوستداران ایران را نابود کنند که دشمنی خود را به اثبات برسانند.
نمونه هایی که قطعا در کشف حقیقت ماجرا به تدریج بارها ارائه گردیدو میهن دوستان مبارز ، پرده از راز توطئه گشودند و مردم را از این باور غلط گونه آگاه نمودند.
یکی دیگر از توطئه های ارتجاع که خوی جنایتکاری را به سپهسالار وطن یعنی رضاشاه نسبت داده اند، موضوع فرخی یزدی و ماجرای دوخته شدن دهانش است که قلم بدستان مرتجع سرخ چپول بنام رضاشاه تاریخ را جعل کردندو مرتجع سیاه روحانیون نیز در بالای منبرهای هذیان پرور خود ، بدست مردم سپردند تا چهره اش را مخدوش کنند.

ماجرای دوخته شدن دهان فرخی دروغ نیست کاملا واقعه تاریخی بوده اما نه در زمان حاکمیت رضاشاه و نه به دستور رضاشاه
زمان دوخته شدن لبان فرخی یزدی ، رضاخان سروان ارتش بود یعنی هنوز سردار سپه نشده بود و این موضوع در عهد قاجار و  قبل از انقراض سلسله قاجاریه صورت گرفته. درواقع هیچگونه ارتباط تاریخی از جانب رضاشاه با این موضوع وجود نداشت.
ماجرا ازین قرار بود که در جریان مبارزات مشروطه خواهی فرخی شاعری بود در یزد که علیه مخالفین مشروطه شعر میگفت و مقالات و بیانیه پخش میکرد تا در سال ۱۲۹۷ یعنی دوسال قبل از کودتای معروف توسط #ضیغم_الدوله حاکم وقت یزد بهمراه ده نفر از همراهانش دستگیر میشوند
این واقع در #کتاب_حکم_میکنم به نوشته #آرمان_مستوفی نیز به نقل از نزدیکترین دوست فرخی که شاهد ماجراست روایت میکند

روانشاد #علی_اکبر_بافقی دوست بسیار نزدیک فرخی در یادداشتی که توسط فرزند وی آقای محمود بافقی نشر یافته داستان دوخته شدن دهان فرخی و زندانی و شکنجه شدنش را چنین توصیف می نماید :
در زمان حکومت #ضیغم_الدوله_قشقائی ...

@OmidIranAzad
اتحاد ملی ایران
🔵 #ارسالی از سوی #فرزند_ایران ، گرانمایه استاد ارجمند جناب #فرهاد : @OmidIranAzad 🔻بنام ایران 🔻 ‍ ماجرای #فرخی_یزدی و دوخته شدن دهانش معروف به شاعر دهان دوخته سالهاست که مرتجعین سرخ و سیاه با برافروختن آتش ضد پهلوی سعی در سیاه کردن و مخدوش کردن چهره سلسله…
🔵 در زمان حکومت #ضیغم_الدوله_قشقائی ...
@OmidIranAzad
فرخی یزدی و چند نفر از دوستانش که ۱۰ نفر بودند برای گردش وجلسه به باغ خان می روند و شب هنگام ناگهان مأموران حکومتی به باغ ریخته و پس از ضرب و شتم بسیار همگی را گرفته و با پای پیاده به شهر آورده وزندانی وشکنجه می کنندصبح روز بعد که مصادف با نوروز ۱۲۹۷ هست همه را نزد ضیغم الدوله می برند در حین انتقال فرخی به دوستانش می گوید وقتی نزدیک ضیغم الدوله رسیدیم همگی باید بگوییم زنده باد مشروطه اگر ما را هم با چوب زدند نباید التماس و زاری کنیم ما هم همانطور که فرخی گفته بود موقعی که وارد محوطه حکومتی شدیم، با صدای بلند فریاد زدیم زنده باد مشروطه و چند بار آن را تکرار کردیم تا برابر اتاق پنجم به دری رسیدیم که ضیغم الدوله حاکم یزد آنجا ایستاده بود در این موقع ضیغم الدوله خطاب به ما گفت پدرسوخته ها کارتان به جایی رسیده که روز و شب جلسه تشکیل داده و علیه حکومت ما توطئه می کنید؟ میدهم شما را چوب بزننددر آن هنگام فرخی با صدای بلند و رسا :گفت: شما زمانی می توانید ما را چوب بزنید که از زیر بار قانون خارج شوید و…ضیغم الدوله عصبانی شد و فریاد زد جلاد جلاد ولی گویا جلاد بیرون رفته بود، آنگاه گفت: اگر جلاد نیست پس نخ و سوزن بیاورید تا خودم دهان این پدر سوخته را بدوزم و بعد هم گفت: اول او را چوب بزنید و سپس دهانش را بدوزید. بلافاصله فراشها آمدند و فرخی را انداختند زیر فلک و چوب زدند فرخی نیم ساعتی هیچ نگفت یک وقت جاسب پهلوان آمد جلو و چندین ترکه انار از حوض آب که جلوی پنج دری بود بیرون کشید و گفت: بگذارید این پدر سوخته را که به حضرت اشرف توهین کرده است بکشم و آنقدر او را زد تا خون از پاهایش جاری شد و از حال رفت بعد هم میر غضب آمد و همانجا دهان فرخی را با نخ و سوزن دوخت و به هر یک از ما هم ۱۰۰ ضربه چوب زدند و مجددا به زندان بردند در زندان هم آنقدر ما را شکنجه کردند که دیگر قابل تحمل نبود و بعد از هفت هشت ساعت میر غضب به زندان آمد و نخ های لبان فرخی را که کاملا مجروح شده بود چید و دهان او را باز کرد. پس از یک هفته که در زندان بودیم از طرف ضیغم الدوله پیغام آوردند که اگر میخواهید آزاد شوید باید نفری صد تومان جریمه بدهید فرخی گفت نباید پول بدهید و  شعری را با زغال بر دیوار نوشت

زمانی که قرار بود آزاد شویم فرخی شعری را که در زندان سروده بود نوشت و به من داد و گفت وقتی بیرون رفتی آن را بده به دوستان، من نیز آن شعر را بردم و به دوستان فرخی دادم، اگرچه آن شعر کاملا در نظرم نیست اما چند بیتی از آن که چنین آغاز میشد در خاطرم مانده است.

ای دموکرات بت با شرف نوع پرست که طرفداری ما رنجبران خوی تو هست
اندرین دوره که قانون شکنی دلها خست گرزهم مسلک خویشت خبری نیست بدست
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته ام تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام
ضیغم الدوله چو قانون شکنی پیشه نمود از همان پیشه ی خود ریشه ی خود تیشه نمود
https://t.me/OmidIranAzad/133385

تا  میهن دوستی زنده است ، حقیقت نیز زنده خواهد ماند
.
مجموعه #اتحاد_ملی_ایران
#فرهاد