دادن یک #هدیه ، دراز کردن دستی برای #کمک ، دادن یک مشورت #خوب و سازنده به کسی. آیا از اینکه هدیهای به کسی بدهی خرسند میشوی؟ بیتردید #بخشش یک #فضیلت است. با وجود این چند لحظه #فکر کن. آیا وقتی از کسی کمک میخواهی، احساس ناراحتکنندهای داری؟ یا وقتی چیزی از کسی میگیری؟ یا وقتی کسی به تو توجه میکند و برایت دل میسوزاند؟
#قرار_شبانه بیست و دوم را از دست ندهید. حرفهای درگوشیِ قرارِ امشب حالتان را خوب میکند. چون قطعا به خودتان و روابطتان با دقت بیشتری نگاه میکنید.
@NovinketabGooya
#قرار_شبانه بیست و دوم را از دست ندهید. حرفهای درگوشیِ قرارِ امشب حالتان را خوب میکند. چون قطعا به خودتان و روابطتان با دقت بیشتری نگاه میکنید.
@NovinketabGooya
نوینکتاب
#کتاب_راهنمای_رزم_آور_نور #پائولو_کوئلیو مترجم: #آرش_حجازی با صدای: #میکایيل_شهرستانی انتخاب موسیقی: #فرشاد_آذر_نیا @NovinketabGooya
#کتاب_صوتی #رزم_آور_نور اثری از #پائولو_کوئلیو را با صدای گرم #میکايیل_شهرستانی میشنویم. کوئلیو با پیش کشیدن مفهوم «رزمآور نور» تلاش دارد خصوصیاتی را که به نظرش #انسان باید داشته باشد در قالب این #شخصیت فرضی بریزد؛ کاری که شاید بتوان گفت در مقیاسی متفاوت و در حیطهای متفاوت، #نیچه در کتاب #چنین_گفت_زرتشت انجام داد و خصوصیات ابر انسان مورد نظرش را به تصویر کشید.
از دید کوئلیو #انسان پیوسته باید رزم کند و قدمی دیگر به جلو بردارد. هر چند شاید چنین دیدگاهی در کتاب مستقیما پیدا نشود، اما اگر این نگاه را تعمیم بدهیم میشود بگوئیم کوئلیو معتقد است هیچ انسانی قرار نیست تمام نوع انسان را نجات دهد؛ هر رزمآور نور انسانی است که در نهایت یک گام به #بشر #کمک میکند پیش برود و نه بیشتر؛ حتی اگر خاطرهی آن انسان فراموش شود در خاطرهی جمعی نوع بشر رد او خواهد ماند.
@NovinketabGooya
از دید کوئلیو #انسان پیوسته باید رزم کند و قدمی دیگر به جلو بردارد. هر چند شاید چنین دیدگاهی در کتاب مستقیما پیدا نشود، اما اگر این نگاه را تعمیم بدهیم میشود بگوئیم کوئلیو معتقد است هیچ انسانی قرار نیست تمام نوع انسان را نجات دهد؛ هر رزمآور نور انسانی است که در نهایت یک گام به #بشر #کمک میکند پیش برود و نه بیشتر؛ حتی اگر خاطرهی آن انسان فراموش شود در خاطرهی جمعی نوع بشر رد او خواهد ماند.
@NovinketabGooya
نوینکتاب
برای مظلومیت بچههای بیکلاس! @NovinketabGooya
دیروز #روز_دانش_آموز بود. اما من به حرمت #خون شهیدان پشت نیمکتنشین این آب و خاک، دندان بر سر جگر گذاشتم و حرفم را یک روز بیشتر در دلم حبس کردم.
#چهل_سالگی سن پختگی و بلوغ و تکامل است. (این جمله را یادتان باشد)
چند روز پیش برای یک موضوعی مجبور شدم (تاکید میکنم مجبور شدم وگرنه شاید به این زودیها سیلی نمیخوردم) واژهی #مدارس_مناطق_محروم را توی #گوگل بزنم و به دنبال تصاویرش باشم. آنچه تحویل گرفتم چیزی جز فَوَرانِ فاجعه نبود. درست مثل همان دیوارهای خشتیِ نیمبند بعضی از کلاسهای توی عکسها فرو ریختم. کاش میشد یکی توی گوگل مینوشت «این جستوجو حاوی تصاویر تکاندهنده و ناراحتکننده است»
اما کسی ننوشته بود و من هم تا تهِ آن #جام_زهر را سر کشیدم و همهی تصاویر را با کنجکاویِ همراه با درد دیدم. مدارس کپری، کلاسهای زیر آفتاب، دخترکانی که کف کلاس دفتر مشقشان خاکی میشد، پسرکهایی که از همان بچگی غرورشان خط خطی میشد، تخته سیاههای درب و داغانی که بیش از همه در مقابل این بچهها اظهار شرمندگی و ابراز روسیاهی میکردند و... همه و همه بُغضی میشد و مثل چاقو زیر گلویم مینشست.
ماندهام با این همه خیّر مدرسهساز با این همه دستگاههای عریض و طویل و بودجه ها و ادارات و ارگان های ریز و درشت، چرا هنوز بچههایی در این سرزمین هستند که بزرگترین حسرتشان نشستن پشت نیمکتی حتی کهنه و رنگ پریده یا نفس کشیدن در کلاسی است که در آن نه از سیلیِ سرمایِ زمستان خبری باشد، نه آفتابِ داغِ نفسگیرِ تابستان.
راستی نمیشود از این سفرهی عریض و طویل برای این بچهها هم لقمه ای کوچک گرفت؟ نمیشود آنها هم سهم خود را بردارند؟
نمیشود در میان اینهمه نجومیبگیرِ قناعتپیشه! برای آنها هم #حق_تحصیل و #کمک_هزینه_تحصیلی و کمکهزینه خرید #کتاب قائل شد؟
کاش مسئولان ما در قبال فردای #ایران اندکی مسئول بودند.
راستی چهل سالگی سن بلوغ است!
پینوشت: درد آنقدر درشت بود که یادم رفت از #شین_آباد ها و #اتوبوس های پشت و رو شدهی بچههای در حسرت اردو حرفی بزنم. بچهها حلالمان کنید.
عکس: مهین محمدزاده – تسنیم
@NovinketabGooya
#چهل_سالگی سن پختگی و بلوغ و تکامل است. (این جمله را یادتان باشد)
چند روز پیش برای یک موضوعی مجبور شدم (تاکید میکنم مجبور شدم وگرنه شاید به این زودیها سیلی نمیخوردم) واژهی #مدارس_مناطق_محروم را توی #گوگل بزنم و به دنبال تصاویرش باشم. آنچه تحویل گرفتم چیزی جز فَوَرانِ فاجعه نبود. درست مثل همان دیوارهای خشتیِ نیمبند بعضی از کلاسهای توی عکسها فرو ریختم. کاش میشد یکی توی گوگل مینوشت «این جستوجو حاوی تصاویر تکاندهنده و ناراحتکننده است»
اما کسی ننوشته بود و من هم تا تهِ آن #جام_زهر را سر کشیدم و همهی تصاویر را با کنجکاویِ همراه با درد دیدم. مدارس کپری، کلاسهای زیر آفتاب، دخترکانی که کف کلاس دفتر مشقشان خاکی میشد، پسرکهایی که از همان بچگی غرورشان خط خطی میشد، تخته سیاههای درب و داغانی که بیش از همه در مقابل این بچهها اظهار شرمندگی و ابراز روسیاهی میکردند و... همه و همه بُغضی میشد و مثل چاقو زیر گلویم مینشست.
ماندهام با این همه خیّر مدرسهساز با این همه دستگاههای عریض و طویل و بودجه ها و ادارات و ارگان های ریز و درشت، چرا هنوز بچههایی در این سرزمین هستند که بزرگترین حسرتشان نشستن پشت نیمکتی حتی کهنه و رنگ پریده یا نفس کشیدن در کلاسی است که در آن نه از سیلیِ سرمایِ زمستان خبری باشد، نه آفتابِ داغِ نفسگیرِ تابستان.
راستی نمیشود از این سفرهی عریض و طویل برای این بچهها هم لقمه ای کوچک گرفت؟ نمیشود آنها هم سهم خود را بردارند؟
نمیشود در میان اینهمه نجومیبگیرِ قناعتپیشه! برای آنها هم #حق_تحصیل و #کمک_هزینه_تحصیلی و کمکهزینه خرید #کتاب قائل شد؟
کاش مسئولان ما در قبال فردای #ایران اندکی مسئول بودند.
راستی چهل سالگی سن بلوغ است!
پینوشت: درد آنقدر درشت بود که یادم رفت از #شین_آباد ها و #اتوبوس های پشت و رو شدهی بچههای در حسرت اردو حرفی بزنم. بچهها حلالمان کنید.
عکس: مهین محمدزاده – تسنیم
@NovinketabGooya
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«کمک! پدر و مادرها به مدرسه میآیند» یه عنوان دیگه از مجموعهی «مدرسهی نابودکنندگان اژدها» نوشتهی کیت مک مولانه که با ترجمهی فرزانه مهری و خوانش اعظم حبیبی منتشر شده. شخصیت اصلی این مجموعه داستانها پسری به نام ویگلافه که توسط مرد دورهگردی با مدرسه اژدهاکشی آشنا میشه و بعد از ورود به این مدرسه به اون علاقهمند میشه. در این داستان قرار است همه پدر و مادرها به مدرسهی نابودکنندگان اژدها بیایند. اما ویگلاف نگران است و میترسد که پدرش شوخیهای مسخره بکند و یا مادرش سوپ کلم بدمزه برای همه بیاورد.
🎧 #کمک_پدر_و_مادرها_به_مدرسه_می_آیند
نویسنده: #کیت_مک_مولان
مترجم: #فرزانه_مهری
گوینده: #اعظم_حبیبی
موسیقی: #مهدی_زارع و #سبا_شادجو
لینک خرید و دانلود:
https://goo.gl/MmfiiB
@NovinketabGooya
🎧 #کمک_پدر_و_مادرها_به_مدرسه_می_آیند
نویسنده: #کیت_مک_مولان
مترجم: #فرزانه_مهری
گوینده: #اعظم_حبیبی
موسیقی: #مهدی_زارع و #سبا_شادجو
لینک خرید و دانلود:
https://goo.gl/MmfiiB
@NovinketabGooya