نوینکتاب
برای مظلومیت بچههای بیکلاس! @NovinketabGooya
دیروز #روز_دانش_آموز بود. اما من به حرمت #خون شهیدان پشت نیمکتنشین این آب و خاک، دندان بر سر جگر گذاشتم و حرفم را یک روز بیشتر در دلم حبس کردم.
#چهل_سالگی سن پختگی و بلوغ و تکامل است. (این جمله را یادتان باشد)
چند روز پیش برای یک موضوعی مجبور شدم (تاکید میکنم مجبور شدم وگرنه شاید به این زودیها سیلی نمیخوردم) واژهی #مدارس_مناطق_محروم را توی #گوگل بزنم و به دنبال تصاویرش باشم. آنچه تحویل گرفتم چیزی جز فَوَرانِ فاجعه نبود. درست مثل همان دیوارهای خشتیِ نیمبند بعضی از کلاسهای توی عکسها فرو ریختم. کاش میشد یکی توی گوگل مینوشت «این جستوجو حاوی تصاویر تکاندهنده و ناراحتکننده است»
اما کسی ننوشته بود و من هم تا تهِ آن #جام_زهر را سر کشیدم و همهی تصاویر را با کنجکاویِ همراه با درد دیدم. مدارس کپری، کلاسهای زیر آفتاب، دخترکانی که کف کلاس دفتر مشقشان خاکی میشد، پسرکهایی که از همان بچگی غرورشان خط خطی میشد، تخته سیاههای درب و داغانی که بیش از همه در مقابل این بچهها اظهار شرمندگی و ابراز روسیاهی میکردند و... همه و همه بُغضی میشد و مثل چاقو زیر گلویم مینشست.
ماندهام با این همه خیّر مدرسهساز با این همه دستگاههای عریض و طویل و بودجه ها و ادارات و ارگان های ریز و درشت، چرا هنوز بچههایی در این سرزمین هستند که بزرگترین حسرتشان نشستن پشت نیمکتی حتی کهنه و رنگ پریده یا نفس کشیدن در کلاسی است که در آن نه از سیلیِ سرمایِ زمستان خبری باشد، نه آفتابِ داغِ نفسگیرِ تابستان.
راستی نمیشود از این سفرهی عریض و طویل برای این بچهها هم لقمه ای کوچک گرفت؟ نمیشود آنها هم سهم خود را بردارند؟
نمیشود در میان اینهمه نجومیبگیرِ قناعتپیشه! برای آنها هم #حق_تحصیل و #کمک_هزینه_تحصیلی و کمکهزینه خرید #کتاب قائل شد؟
کاش مسئولان ما در قبال فردای #ایران اندکی مسئول بودند.
راستی چهل سالگی سن بلوغ است!
پینوشت: درد آنقدر درشت بود که یادم رفت از #شین_آباد ها و #اتوبوس های پشت و رو شدهی بچههای در حسرت اردو حرفی بزنم. بچهها حلالمان کنید.
عکس: مهین محمدزاده – تسنیم
@NovinketabGooya
#چهل_سالگی سن پختگی و بلوغ و تکامل است. (این جمله را یادتان باشد)
چند روز پیش برای یک موضوعی مجبور شدم (تاکید میکنم مجبور شدم وگرنه شاید به این زودیها سیلی نمیخوردم) واژهی #مدارس_مناطق_محروم را توی #گوگل بزنم و به دنبال تصاویرش باشم. آنچه تحویل گرفتم چیزی جز فَوَرانِ فاجعه نبود. درست مثل همان دیوارهای خشتیِ نیمبند بعضی از کلاسهای توی عکسها فرو ریختم. کاش میشد یکی توی گوگل مینوشت «این جستوجو حاوی تصاویر تکاندهنده و ناراحتکننده است»
اما کسی ننوشته بود و من هم تا تهِ آن #جام_زهر را سر کشیدم و همهی تصاویر را با کنجکاویِ همراه با درد دیدم. مدارس کپری، کلاسهای زیر آفتاب، دخترکانی که کف کلاس دفتر مشقشان خاکی میشد، پسرکهایی که از همان بچگی غرورشان خط خطی میشد، تخته سیاههای درب و داغانی که بیش از همه در مقابل این بچهها اظهار شرمندگی و ابراز روسیاهی میکردند و... همه و همه بُغضی میشد و مثل چاقو زیر گلویم مینشست.
ماندهام با این همه خیّر مدرسهساز با این همه دستگاههای عریض و طویل و بودجه ها و ادارات و ارگان های ریز و درشت، چرا هنوز بچههایی در این سرزمین هستند که بزرگترین حسرتشان نشستن پشت نیمکتی حتی کهنه و رنگ پریده یا نفس کشیدن در کلاسی است که در آن نه از سیلیِ سرمایِ زمستان خبری باشد، نه آفتابِ داغِ نفسگیرِ تابستان.
راستی نمیشود از این سفرهی عریض و طویل برای این بچهها هم لقمه ای کوچک گرفت؟ نمیشود آنها هم سهم خود را بردارند؟
نمیشود در میان اینهمه نجومیبگیرِ قناعتپیشه! برای آنها هم #حق_تحصیل و #کمک_هزینه_تحصیلی و کمکهزینه خرید #کتاب قائل شد؟
کاش مسئولان ما در قبال فردای #ایران اندکی مسئول بودند.
راستی چهل سالگی سن بلوغ است!
پینوشت: درد آنقدر درشت بود که یادم رفت از #شین_آباد ها و #اتوبوس های پشت و رو شدهی بچههای در حسرت اردو حرفی بزنم. بچهها حلالمان کنید.
عکس: مهین محمدزاده – تسنیم
@NovinketabGooya
عصر دیروز اولین گردهمایی اعضای باشگاه کتابخوانی #جمله در #شهر_کتاب_ابن_سینا بهاهتمام خانم #الهام_فلاح و با حضور #مهدی_یزدانی_خرم، نویسندهی کتاب منتخب این برنامه، کتاب #خون_خورده، برگزار شد.
گفتگو با نویسندهی کتاب و پرسش و پاسخ از بخشهای پررونق برنامهی دیروز بود.
حامی اولین برنامهی باشگاه کتابخوانی جمله، #نوین_کتاب_گویا بود. که در پایان برنامه نیز هدایایی را، بهرسم یادبود، به نویسنده و سه نفر از کسانی که در اولین کتابخوانی این برنامه مشارکت داشتند، اهدا کرد.
#نوین_کتاب_گویا
#کتاب_صوتی
#کتاب_بشنوید
@NovinketabGooya
گفتگو با نویسندهی کتاب و پرسش و پاسخ از بخشهای پررونق برنامهی دیروز بود.
حامی اولین برنامهی باشگاه کتابخوانی جمله، #نوین_کتاب_گویا بود. که در پایان برنامه نیز هدایایی را، بهرسم یادبود، به نویسنده و سه نفر از کسانی که در اولین کتابخوانی این برنامه مشارکت داشتند، اهدا کرد.
#نوین_کتاب_گویا
#کتاب_صوتی
#کتاب_بشنوید
@NovinketabGooya
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شناختنامه
#سیاوش_کسرایی (زادۀ 5 اسفند 1305 – درگذشتۀ 19 بهمن 1374)
🔸سیاوش کسرایی، شاعر و از اعضای کانون نویسندگان ایران و از فعالان سیاسی چپگرای تاریخ معاصر ایران بود. کسرائی دانشآموخته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و از بنیانگذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود. او سالیان دراز در حزب تودهٔ ایران فعالیت داشت.
🔸سیاوش کسرائی، سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است. وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند. از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشه_های_تبر، #خانگی، #با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
________
🟠 @Novinketab_pub
#سیاوش_کسرایی (زادۀ 5 اسفند 1305 – درگذشتۀ 19 بهمن 1374)
🔸سیاوش کسرایی، شاعر و از اعضای کانون نویسندگان ایران و از فعالان سیاسی چپگرای تاریخ معاصر ایران بود. کسرائی دانشآموخته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و از بنیانگذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود. او سالیان دراز در حزب تودهٔ ایران فعالیت داشت.
🔸سیاوش کسرائی، سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است. وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند. از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشه_های_تبر، #خانگی، #با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
________
🟠 @Novinketab_pub