یادداشت B
162 subscribers
238 photos
62 videos
85 files
95 links
Download Telegram
‏موضوع سلطنت طلبان به کنار، جمهوری خواهان بیرون هیچ وقت به توافق نمی‌رسند و یکی از این دو شاخه (ملت‌چی و ملی‌گرای کلاسیک) اگر بتواند پیوندی به عمق استراتژیک خیابان ایجاد کند، بازی گذار سیاسی را می‌برد(تقریبا غیر ممکن). در کوتاه مدت اما تحولات بزرگ در داخل ایران و در ساختار بالادستی روی می‌دهد که امروز همه زیر عنوان تغییرات از درون درباره‌‌ی آن می‌گویند.
‏تغییرات از درون یک خطر بزرگ هم به همراه دارد. اگر حتی در ظاهر یک مشروعیت سیاسی نوین بسازد، همه‌ی عدم مشروعیت سازی که از سال ۹۶ توسعه یافته، انرژی اجتماعی‌اش خالی می‌شود و به ساختار تازه اعتماد می‌کند و به صندوق رای باز می‌گردد و ایده‌ی تغییر از راه خیابان برای مدت طولانی به فراموشی سپرده می‌شود. پارادایم شیفت‌های ناقص در ساختار گاهی می‌توانند چند دهه دوام بیاورند و تنها حسن آن این است که شاید فرصتی برای ساخت نهادهای مردم‌نهاد فراهم شود.
‏تنها راه خروج از بن‌بست در نیروهای بیرون، ساخت نیروی سوم است که گذار سیاسی را از پیرمردها آغاز کند و فضای تازه‌ای به طور ویژه برای زنان و جوانان ایجاد کند. گروه تازه تنها به دو چیز متعهد خواهد بود، سیاست حرفه‌ای بر پایه‌ی ارزش‌های دموکراتیک سازی و حذف تعصب گروهی. کلمات هیچ گروهی به اندازه‌ی آینده‌ی ایران مهم نیست که لجاجت او ارزشی در کارزار سیاست داشته باشد.
‏⁧ #زن_زندگى_آزادى
‎گاهی استراتژی را تحقیر می‌کنند به برنامه. در حالی که استراتژی اساسا و فقط پلن نیست و یکی از متدولوژی های ۷ یا ۱۰ گانه در روند شناخت است که استراتژی را می‌سازد. به همین خاطر اولین بار در این فضا از «استراتژی تغییر» نوشتم و نه برنامه!‏

ایجاد پارادایم شیفت‌های ناقص، دشمن شماره یک عدم مشروعیت است. نقطه‌ی ثقل دیگر اپوزیسیون خارج از کشور نیست و این موضوع مجددا به درون ساختار قدرت بازگشته. هشدار بزرگ برای اپوزیسیون خارج از کشور این است که مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی که عموما تحلیل‌گران موافق‌اند که از محدوده سال ۹۵-۹۶ آغاز شده، ابدی نیست. البته در مارکت قدرت، دیگر خریداری برای خاتمی_روحانی سازی وجود ندارد ولی ایجاد یک پارادایم شیفت هر چند ناقص می‌تواند مشروعیت زدایی را چندین دهه از انرژی اجتماعی خالی و دلخوش به راه حلی از سر استیصال کند. بلایی که بر سر مصری‌ها در روند جایگزینی اخوانی‌ها و بازگشت مجدد استبداد السیسی داشت. هر چند به تمامی نمی‌شود قیاس دقیقی داشت، چرا که ارتشی‌ها در مصر در انزجار مطلق اجتماعی قرار ندارند. به هر روی متغیرها برای اکنون معطوف به ساختار قدرت هستند و اعتراضات خیابانی به راحتی می‌تواند مهندسی و بهره‌برداری شوند. آنچه به راه حل نزدیک است، بازسازی پیکره اپوزیسیون و حذف دشمنان گذار دموکراتیک از هر گروه است.
‏⁧ #زن_زندگى_آزادى
درس‌های ساده از انقلاب ژینا مهسا امینی

کاری موثر برای ایران انجام بده

درس دوم اینکه تا اطلاع ثانوی نقطه‌ی کانونی فشار و تغییر دیگه اپوزیسیون خارج از کشور نیست.
‏درس سوم: فقط پادشاهی خواهان رو مقصر عدم همبستگی اعلام و اصرار کردن سطحی نگریه.
‏درس چهارم اینکه ⁧ #زن_زندگى_آزادى⁩ خودش ملیه و نیاز نیست اتیکت تباری بزنیم.
‏درس پنجم اینکه دموکراتیک سازی نقطه‌ی کانونی ضعیف در حاشیه چالش‌ها ست.
‏درس ششم: مقاومت مدنی به شکل سازمان دهی شده وجود نداره
‏درس هفتم: پیرمردها مانع بزرگ انقلاب هستند
‏درس هشتم: همه‌ی بادکنک‌ها ترکیدند
‏درس نهم: جامعه مدنی کردستان قویه و هیچ ربطی به احزاب کرد ندارند.
‏درس دهم: تغییر از راه خیابان و فقط در تهران شدنیه
‏درس یازدهم: اعتماد رو باید بسازی، گوش او باش تا چشم تو باشه!

‏درس اول هم قبلا گفتم:
کاری موثر برای ایران انجام بده
یادداشت B
https://twitter.com/nashraasoo/status/1689936589663686656?s=46
‏راستش از زمانی که این گفتگو منتشر شد تردید داشتم بنویسم اما به هر حال و صرفا بر اساس این گفتگو و چند نوشته‌ی پراکنده که از آصف بیات خواندم، می‌نویسم.
‏انگار روی ذهن تحلیل‌گر ماده‌ای تاخیری پاشیده باشند‌ و به ایران که می‌رسد، نزدیک به رویکرد مشروعیت قدرت و مطالبه‌ی غیر ممکن و مصلحت جویانه و در انتظار پاسخ از قدرت توتالیتر در وضعیت معلق باقی می‌ماند. از عبارت: «اگر باز هم به درخواست‌های مردم پاسخ داده نشود» استفاده می‌شود که نفی کننده‌ی مهم‌ترین اصل گذار سیاسی یعنی عدم مشروعیت در نهادهای مستقر است. دیدگاه آصف بیات رویکردی کاملا طبقه محور، اصلاح‌طلب به وقت مقاومت، آکادمیک در گوشه‌ی امن و بدون درگیری و ایجاد اغتشاش در موضوع تسخیر قدرت و مقاومت مدنی پس از نواختن زنگ گذار است. برای بسیاری از ایران گریخته‌ها مخصوصا جنبش سبزی‌ها و نو اصلاح‌طلبان امروزی که در سایه‌‌ و‌ کمین تحولات ایران برای بهره‌برداری نشسته‌اند، این دیدگاه، شیرین و خواستنی است و طرفداران زیادی دارد. اما آفت این دیدگاه، انفعال است و حتی ترویج کننده‌ی آن. تحلیل‌گر در یک سطح پایینی و پیش از سال ۹۶ گیر کرده است و شاید حقیقتا درک دقیقی از به لرزه درآمدن چندین ساله‌ی گذار سیاسی که بنیان نظام اسلامی را نشانه رفته ندارد. او در تعلیق می‌کوشد و در کوشش او نشانی از پیوستگی تحولات مقاومت مدنی وجود ندارد. حکومت اسلامی این گونه اندیشیدن و نوشتن را دوست دارد و متاسفم که این را می‌نویسم و دقیقا به همین دلیل است که ترجمه‌ی کتاب‌های او در ایران بدون بحران منتشر می‌شوند. احتمالا هیچ بخش از این پژوهش‌ها از بخش نیم‌متری استخر آن طرف‌تر نمی‌روند. چون اساسا برای ایجاد چالش با حکومت نوشته نمی‌شوند.
‏برای دوران کنونی بیشتر به روشنفکران و متخصصانی نیاز است که هر چه در توان دارند روی پشتوانه‌های تئوریک و همزمان جاری سازی استراتژی بر اساس سناریو در گذار دموکراتیک بگذارند. هر چیزی که در متن واقعه یا مربوط به آن برای تغییر مستقیم و نشانه‌روی به مغز قدرت نباشد، اکت بیهوده و گاهی زیان‌‌بار است.
‏پارادایم مستر مقاومت مدنی برای ایران تسخیر خیابان های ویژه در تهران است و پارادایم پشتیبان آن، نیروی ویژه مدیریت کننده‌ی سیاسی. در انقلاب‌ شهری و به ویژه چند دهه‌ی اخیر، پارادایم پشتیبان همواره نقطه‌ی کانونی پیروزی و ⁧ #اقدام_تعیین_کننده⁩ در لحظه‌ی صفر است. اینکه چه زمانی پشتیبان را بازخوانی یا شیفت کنید، امروز بحران تصمیم‌گیری روشنفکر و تکنوکرات ایرانی است نه سیاستمداران. در ایران به شکل منحصر به فردی، پارادایم مستر، مستعد نتیجه‌گیری است. این موضوع از مدل ذهنی چهره‌ها پیروی نمی‌کند و به جای آن به معنای پوزیشن و سناریو در استراتژی با شیفت در پارادایم نزدیک‌تر است.
◼️مراقبت از خیابان و ضدیت با عاشورایی شدن
روشنفکران حرفه‌ای و پارادایم شیفت در وضعیت انتقال سیاسی

کنشگر سیاسی تابع مدل ذهنی است و روشنفکر حرفه‌ای تعارض‌ها در پارادایم تبیین شده و روی میز را نسبت به سیستم انتقال سیاسی می‌بیند. مدل ذهنی ممکن است آلوده به وفاداری به سازمان باشد اما روشنفکر حرفه‌ای، زمان خداحافظی با پارادایم را به جامعه‌ی هدف اعلام می‌کند.

درباره‌ی گذار سیاسی از دید ترم سیاسی از نظام‌ها و سیستم‌های انتقالی گفته می‌شود و بی‌درنگ به دلیل پویا بودن سیستم‌ها، جستجوی پترن‌ها در اولویت #استراتژی_تغییر قرار می‌گیرد. #اقدام_تعیین_کننده در ارزیابی ‌‌پترن‌ها و ابتدایی ترین چیزی که باید به آن توجه شود این است که ساخت مشروعیت (legitimacy) برابر مشروعیت ویران شده از حکومت خودکامه مطرح شده است و نیز ساخت مشروعیت بر اساس تقویت و نهادینه کردن (consolidation) مفاهیم و ارزش‌های بنیادین لیبرال دموکراسی ترویج و تشویق می‌شود و برای این سفر و پردازشی که در بستر زمانی و استراتژی می‌گذرد، نهاد سازی در اولویت پیشینی از هر چیزی قرار می‌گیرد.

برای رویارویی با جمهوری اسلامی در ۴۴ سال گذشته، پارادایم هایی در این سال‌ها ساخته شده که هدف آن ساخت سازمان و تشکیلات، صرفا نبوده و طبعا هدف مفهومی آن بدون قضاوت رویکرد، نهادسازی برای پیش‌برد دموکراتیک سازی در ایران بوده است. با پذیرش این پیش‌فرض‌ها ضروری است یک بار دیگر به آنچه انجام شده و برای آن زحمات بسیاری نیز کشیده شده، نگاهی انداخت.
چندین پرسش کلیدی وجود دارد و پاسخ تشریحی و دقیق به آنها مشخص می‌کند که آیا دستگاه متنوع فکری_سیاسی، سازمانی، رسانه‌ای و حقوق بشری برای تامین مخاطرات بحرانی موفق عمل کرده است یا خیر!

پرسش اول: سیاست های استراتژیک گروه‌های سیاسی آیا مدیریت کننده‌ یا نیروی عامل در پشتیبانی موثر از مقاومت مدنی عمل کرده است؟ این پرسش تعیین کننده‌ی این است که سیاست‌های خیابانی را در وضعیت گذار بین سال‌های ۹۶ تا به امروز چه کسی/ کسانی تبیین می‌کنند؟ این نقطه‌ی بحرانی از این نظر اهمیت دارد که هدف پیش‌آهنگان خیابان قطعا گرفتن نتیجه و پیروزی است و نه کشته شدن یا آسیب دیدن، ولی چرا این سیاست‌ها که تعیین کننده آن نامعلوم است ما را به طور غالب در وضعیت عاشورایی، هرج و مرج و نامعلومی برای نتیجه گرفتن قرار داده است؟

پرسش دوم: نقش نهادها و سازمان‌های سیاسی در پیش‌برد یک اعتصاب فلج کننده چیست؟ چرا هیچ گونه دانش مدون و برنامه‌ای از طرف گروه‌ها برای انجام آن وجود ندارد؟ آیا اعتصاب فلج کننده اساسا در وضعیت کنونی ایران شدنی است؟

پرسش سوم: پروتکل دقیق و راه خروج نیروی سرکوب، آیا طراحی شده است؟

پرسش چهارم: آیا برای جلب حمایت خارجی در جاری سازی استراتژی تغییر با کشورهای همسایه ایران و قدرت‌های عامل گفتگویی شده است؟

پرسش پنجم: ترویج امر دموکراتیک

ترویج امر دموکراتیک در پایه‌گذاری و پیش‌برد یک دوره موفقیت‌آمیز انتقالی نقش اساسی و تعیین کننده دارد. نظریه پردازان عموما روی چندین موضوع کم و بیش توافقی عمومی دارند: موضوعاتی نظیر سازماندهی، آزادی بیان، آزادی‌های مدنی، حق شهروندی، عدالت و نهاد قضایی پیش و پس از گذار، پذیرش تکثر سیاسی و رسانه های آزاد و مانند آن.

پرسش ویژه اینجاست که آیا پارادایم های ایجاد شده توسط گروه‌های مخالف، تامین کننده حرکت‌های اجرایی همسو با این موارد بوده‌اند؟

پرسش ششم: برای نهادینه کردن امر دموکراتیک آیا استراتژی تعریف شده وجود دارد؟ به طور مشخص یکی از موضوعاتی که به آن توجه نمی‌شود مراقبت از دست‌آوردها و مشروعیت سازی به دست آمده است، آیا پارادایم های کنونی می‌توانند یا سیاست‌های توصیفی برای نهادینه سازی دارند؟
ارزیابی این پرسش‌ها با توجه به اتفاقات و عملکرد ۱۱ ماه گذشته در چهره‌ها و نیروهای سیاسی، روشن می‌کند که آیا زمان تغییر و کنترل و بررسی است یا زمان خداحافظی با پارادیم‌های مسدود کننده!
‏کوتاه از روزهای ایران

‏حکومت، تنش‌ها در حجاب اجباری را هر روز بیشتر تحریک می‌کند، زن‌های جوان هم نشان داده‌اند که تسلیم شدنی نیستند. گازوییل و ارتباط استراتژیک آن با صنعت حمل و نقل موضوع ویژه‌‌ی دیگری است که بحران کلیدی لجستیک حکومت در آن قرار دارد و بنزین که عمومی ترین نقطه از سرایت بحران اقتصادی است در کنار چاپ روز افزون اسکناس به ناچار و مجددا چاه رژیم در برانگیختن افرادی خواهد شد که چیزی برای از دست دادن ندارند. موضوع آب نیز در این میان جایگاه خاص خود را دارد.

‏نهادهای اطلاعاتی در وضعیت استیصال حتی پس از تجربه‌ی ۱۱ ماه گذشته هنوز تصور می‌کنند مدیریت اعتراضات در دست فعالین مدنی یا سیاسی از هر طیف است. بازداشت های پیشگیرانه مانند روزهای مهر ۱۴۰۱ آغاز شده‌اند و این تصور و تحلیل احتمالا برای آن‌ها همچنان برجسته است که می‌توانند با ایجاد ترس در مشارکت اعتراضی، از تشکیل گروه‌های معترض پیشگیری کنند.

‏شاید نقطه‌ی قوت رژیم را تنها در عرصه جهانی باید جستجو کرد که هنوز حتی یک ضربه‌ی اساسی از مخالفان خود دریافت نکرده است. آن هم در شرایطی که در صف‌آرایی بحران های داخلی، پایداری معترضان، عناصر انقلابی و عدم مشروعیت رژیم را هنوز روشن نگاه داشته است ولی در صفوف اپوزیسیون حکومت در خارج از ایران‌ فقط نوعی تشریفات یادبود در جریان است.

‏در وضعیت بینا کشوری، مجروحان و پناهجویان در تنهایی مطلقی به سر می‌برند و روزانه و هفتگی اخبار دیپورت معترضان به گوش می‌رسد و عملا از سوی اپوزیسیون و سازمان های حقوق بشری اقدام موثر یا در پیش گرفتن برنامه مشترکی مشاهده نمی‌شود. یکی از همین آدم‌های اشتباهی زمانی در صحن دادگاه آبان تریبونال درباره‌‌ی کوتاهی سازمان متبوعش گفته بود: «بضاعت ما همین است». خب احتمالا کوتاه‌ترین جمله و ترغیب درباره‌ی برداشتن امید از یک کلاسیک پوشالی است.
‏⁧ #زن_زندگى_آزادى
‏مناظره‌ای بین مجید توکلی و بیژن عبدالکریمی اخیرا منتشر شده است که در آن عبدالکریمی در توصیف وضعیت ایران می‌گوید: ما در ایران با معادله چهل مجهولی مواجهیم! کل ریتوریک خودش را طوری پیش می‌برد که ای مخاطب، ما با یک نمایش پیچیدگی مطلق روبرو هستیم (Appeal to Complexity). و در نتیجه امکان‌های تغییر و جایگزینی نداریم.

‏در مدیریت تغییرِ آمیخته در وضعیت بحران همواره به ما آموخته و تاکید کرده‌اند که رویکردها و استدلال‌ها برای امکان تغییر را با اولویت بالا در توقف مرگ جاری کنید! جایی که ساختارها و نهادها تولید کننده‌ی مرگِ مدام هستند نباید در تله‌ی تئوری گذار طولانی مدت و رنج‌آور (tormented transition) افتاد.

‏تفکر انتقادی_سیاسی مرتبط با موضوع به این امر دلالت می‌کند که مردمان جامعه تا ابد خود را در موقعیت شکنجه‌آور مرتبط با عدم مشروعیتِ قدرت توتالیتر محصور نمی‌کنند. ما با حکومتی مواجه هستیم که بیش از ۸۰۰ نفر را وحشیانه و آشکارا به قتل رسانده و نماینده‌ی بدنام خود را که از قضا مدافع سرسخت قاسم سلیمانی ‌و سپاه تروریستی است به سر میز مناظره برای تقلیل عدم مشروعیت سیستم و ترویج دست‌آورد استقلال ملی اعزام می‌کند.

‏هر گروهی که استراتژی مبتنی بر راه‌حل‌های طولانی و مزمن را تشویق می‌کند، احتمالا یا در برساخت سازماندهی مشکل دارد یا ارتباطی با کالکتیوهای جامعه‌ی هدف خود ندارد. عمدتا ذهنیت‌های حتمی بودن خیالی و نه اراده گرایانه انقلاب، تئوری اصلی آنهاست.

‏اکنون زمان مذاکره و زنده کردن راهبردهای اصلاح‌طلبی و اعتبار سازی برای نمایندگانش نیست. زمانه‌ی کنونی حفظ مرزبندی ها با قدرت ‌توتالیتر برای توقف مرگ است. نه تنها مرزبندی بلکه مداومت بر بی اعتباری حامیان ظاهرا خیرخواه آنان است. ما در موقعیت کدخدا منشی برای چاره جویی نیستیم. چیزی که ما را از همه طرف محصور کرده، مرگ است، علیه آن بجنگیم ‌و سنگرهای عدم مشروعیت سیستم مسلط را حفظ کنیم و در کوتاه مدت، چاره‌جویی برای متحد کردن نیروهای دموکراتیک و ملی را سرمشق کنیم.

لینک مناظره:

https://youtu.be/z-Y-G0dxCZk
‏بعد از گذشت یک سال از اعتراضات ۱۴۰۱ هنوز رضا پهلوی در برابر چند روزنامه‌نگار منتقد قرار نگرفته است. موضوعاتی که در این جلسه مطرح شد عموما در بخشی بدیهیات و تکرار مکررات و در بخشی واقعا به قدری تکان دهنده و تاسف‌آور است که به روشنی نشان می‌دهد متاسفانه او ابدا در جایگاه یک رهبر سیاسی، چه نوع فعال و چه نوع تشریفاتی نیست.

‏دلیل آن هم روشن است. رضا پهلوی هیچ‌گاه به طور دقیق مشخص نکرده که چه نقشی در میان تحولات ایران دارد. درباره‌‌ی بسیاری موضوعات اساسا اطلاعاتی ندارد و این بسیار غم‌انگیز است. درباره اینترنت و انتقال پول به ایران بعد از یک سال تازه می‌گوید که باید بررسی و اعتماد سازی شود. یعنی ایشان خبر ندارند بسیاری گروه‌ها موفق شده‌اند و تعداد بسیار زیادی استارلینک به داخل ایران رفته است؟

‏حتی کمک‌های مالی همین‌طور. بحث اعتصابات از پیش از اعتراضات هم به دلایل مشخص در گروه‌های بسیاری بحث شد و کاملا روشن بود که ابدا و قطعا امکان تغذیه مالی طولانی مدت و موثر اعتصابات فلج کننده وجود ندارد. اما برای آن پول جمع شد و درباره‌ی آن پاسخی داده نشد.

‏رضا پهلوی دقیقا نمی‌داند برای جاری سازی گذار چگونه باید اقدام شود. گاهی از نقش پشتیبانی کننده می‌گوید گاهی اطرافیان او را رهبر مطلق سیاسی معرفی می‌کنند و در نهایت دوباره به منزل اول باز می‌گردند. واقعیت این است که خاندان سلطنتی روی حفظ احترام و شأن و شکوه سلطنت بیش از هر چیزی حساس هستند و از آن مراقبت می‌کنند.

‏چیزی که عملا در حال انجام است پایگاه سازمانی و حلقه اطراف ایشان روی پس از گذار، حساب ویژه باز کرده‌اند و نه پیش از آن. در عین حال هر نوع حرکتی که بخواهد گذار سیاسی را مدیریت کند با نفی و تکفیر گروه او مواجه خواهد شد. دلیل آن هم مشخص است. رضا پهلوی و اطرافیانش کاملا آگاه هستند که هر گروهی که گذار سیاسی را به پیروزی برساند خود نیز ساز و کار تاسیس حکومت آینده را اجرایی خواهد کرد. بنابراین هنوز تشبیه قدیمی تا حدود زیادی کار می‌کند: رضا پهلوی هواپیمایی است که در باند فرودگاه نشسته است اما نه خود پرواز می‌کند و نه می‌گذارد دیگران پرواز کنند. اما دیگران آغاز کرده‌اند و هم از او و هم از کسانی که نابودی ایران را می‌خواهند، خواهند گذشت. آینده از آن کسانی است که ایران را دوست دارند، خود را متعلق به آن می‌دانند و برای فرد فرد شهروندان آن می‌خواهند پروسه‌ای دموکراتیک را جاری کنند.
‏⁧ #زن_زندگى_آزادى

https://x.com/naderifar/status/1695299840836866492?s=46
وقتی پیش از گذار و استراتژی تغییر، پروژه شما نیست؛ حرف از عدالت انتقالی یک شوخی است!
‏[نوشته‌ای از ۱۳ مارچ ۲۰۲۳]

‏به نظر می‌رسد برآیند تسخیر قدرت با گفتمان سازی و سازمان یابی در کنار هم مشخص می‌کنند که کدام نیروها دست بالاتر را در تغییر معادلات و مسیر گذار سیاسی رقم می‌زنند.

‏تعارض تجربه‌ها و منافع همچنان در شیلی فضای دوگانه‌ای از انجام کمال و تمام عدالت انتقالی و وفاداری به دوران پینوشه را همزمان حمل می‌کند. همه چیز از کمپین نه به پینوشه (۵ اکتبر ۸۸) و اتحاد احزاب علیه او شکل گرفت ولی نهایتا ساختار سیاسی برآمده پیش از Rettig Report از دوگانه‌ی رادیکالِ گذار از فجایع دوران پینوشه که بیش از دو هزار قربانی نقض حقوق بشر و ناپدید سازی قهری داشت و هدف گزارش رتیگ که نام حقیقت و آشتی ملی را دنبال می‌کرد، به دومی متوسل شد.

‏شیلی نوعی گذار درونی آرام و بدون خون‌ریزی را دنبال کرد و گزارش رتیگ و بسیاری شکایت‌های پس از آن گرچه افراد بسیاری را به پای دادگاه و عدالت کشاند اما همچنان این پرسش مطرح است که تا چه اندازه پروسه بهبودیابی ملی در گذار دموکراتیک و عدالت انتقالی آن به طور موثر عمل می‌کند؟
دولت شیلی سرانجام پذیرفت که برنامه جستجوی ملی nacional de búsqueda قربانیان را دنبال کند

‏رییس‌جمهور شیلی در روز رسمی ناپدید شدگان قهری گفت: «تعهد به حقیقت و عدالت، خاموش شدنی نیست و همیشه با ما خواهد بود.»
ترجمه از گاردین

‏دولت شیلی برنامه‌‌ی مورد انتظار خود را برای جستجوی قربانیان ناپدیدشدگان قهری و اعدام‌های سیاسی در زمان دیکتاتوری آگوستو پینوشه که با یک کودتا در سپتامبر ۵۰ سال پیش آغاز شده بود، اعلام کرد.
‏برنامه جستجوی ملی با هدف شناسایی شرایط و وضعیت‌هایی که در آن هر فرد به طور قهری ناپدید شده، دسترسی به اسناد دولتی را تضمین کرده است و جبران و ضمانت‌هایی برای خانواده‌های قربانیان فراهم می‌آورد.

‏برای اولین بار است که دولت شیلی مسؤولیت جستجوی قربانیان دیکتاتوری پینوشه را که از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ ادامه داشت، پذیرفته است. این موضوع با وجود تلاش‌های بی‌وقفه خانواده‌ها و صدها پرونده قانونی که توسط قوه قضائیه اتخاذ شده بود، به نتیجه رسیده است.

‏رئیس‌جمهور گابریل بوریک، در یک مراسم که بیرون کاخ ریاست‌جمهوری شیلی در روز جهانی قربانیان ناپدیدشدگان قهری برگزار شده بود، این برنامه را اعلام کرد.
‏او گفت: «این برنامه به عنوان یک سیاست دائمی دولت مورد نظر قرار گرفته است و به همین دلیل ضروری محسوب می‌شود. تعهد به حقیقت و عدالت، خاموش شدنی نیست و همیشه با ما خواهد بود.»

‏در مجموع، ۴۰,۱۷۵ نفر به عنوان قربانیان جرائم تحت دیکتاتوری پینوشه ثبت شده‌اند که متهم به جرائمی از جمله زندان و شکنجه تا اعدام شده‌اند.
‏از این تعداد ۱۰۹۲ نفر به عنوان ناپدیدشدگان قهری و ۳۷۷ نفر به عنوان قربانیان اعدام‌های سیاسی ثبت شده‌اند. برخی از آنها در اقیانوس آرام انداخته شده یا در قبرهای کم عمق در صحرای آتاکاما و مکان‌های دیگر دفن شده‌اند.

‏از زمان بازگشت به دموکراسی در سال ۱۹۹۰، جسد تنها ۳۰۷ قربانی از ناپدیدشدگان پیشین شناسایی شده است.
‏لوئیس کوردرو، وزیر دادگستری و حقوق بشر گفت: «این برنامه تلاش‌های خانواده‌ها را به یک سیاست عمومی و دائمی تبدیل می‌کند.» دو نفر از اعضای خانواده او در سال ۱۹۷۳ ربوده شده‌اند و نه آنها و نه پیکرهای آنها تا به حال پیدا نشده‌اند.

‏«این اولین بار است که دولت مسؤولیت جستجو را بنا به ضرورت پذیرفته است، چرا که این جرائم توسط دولت و نمایندگان آن در زمینه‌ی یک سیاست سرکوب انجام شده است.»

‏پس از هشت ماه مشاوره با خانواده‌های قربانیان و سایر سازمان‌ها، دولت شیلی اکنون اطلاعات مربوط به شهروندان ناپدیدشده را که از سال ۲۰۲۱ به طور نمادین در لیست انتخاباتی ثبت شده‌اند، برای اولین بار در مرکز توجه قرار می‌دهد. بودجه‌ی این برنامه نیز گفته شده که در میانه‌ی ماه سپتامبر تعیین خواهد شد.

‏اما فعالان مدعی شده‌اند که هنوز نیاز به کار بیشتری است. آلوارو گونزالس معاون انجمن خانواده‌های بازداشت‌شدگان ناپدیدشده، گفت: «این نشان‌دهنده نیت خوب دولت است و ضروری است که سیاستی همسو با دولت داشته باشیم.‌ اما ما هنوز شک داریم در مورد اینکه چگونه بدون همکاری نیروهای مسلح که می‌گویند هیچ اطلاعاتی درباره‌ی جزییات جنایت‌های انجام شده ندارند، می‌توانیم به همکاری موثری دست یابیم، در حالی که می‌دانیم اینطور نیست.»

‏«پیمان‌های سکوت» بین مرتکبان تجاوز به حقوق بشر و اعضای نیروهای مسلح به طور مداوم تلاش‌ها برای جلب عدالت را متوقف کرده است.

‏این مسئله با یک قانون عفو در سال ۱۹۷۸ پیچیده‌تر شده است که مرتکبان و همدستان همه جرائم انجام شده بین ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ - زمانی که کودتای پینوشه، رئیس‌جمهور سالوادور آلنده، را سرنگون کرد - تا ۱۰ مارس ۱۹۷۸ را معاف می‌کند، بدون اینکه بین جرائم عادی و جرائم با انگیزه‌ی سیاسی تمایز قائل شود.

‏پس از بازگشت به دموکراسی، نیروهای مسلح اطلاعات خاصی را ارائه داده و در زمینه تحقیقات قضائی به تسهیلات و سوابق، دسترسی‌های محدودی را اجازه داده‌اند. افراد دیگری نیز اعترافاتی کرده یا محققان را به مکان‌های قبرها و شواهد دیگر هدایت کرده‌اند.

‏خانواده‌های قربانیان از روزهای اول دیکتاتوری پینوشه، وظیفه جمع‌آوری آخرین اثرات شناخته شده از عزیزان خود را بر عهده گرفته‌اند. در سال ۱۹۷۶، لاویکاریا دلا، یک سازمان حقوق شهروندی، با جزئیات و مکان‌ها، شبکه‌های غول‌پیکری به نام لاسابانا یا ورق را ایجاد کرد.

‏جستجو در دهه ۱۹۹۰ تسریع پیدا کرد، اگرچه شرایط انتقال حساس به دموکراسی به این معنا بود که پیشرفت با دقت دارد انجام می‌شود. دادگاه‌های شیلی از آن زمان ۵۸۴ پرونده ربوده شدن افراد، ۱۶۹ قتل و ۸۵ دفن غیرقانونی در زمان دیکتاتوری را ثبت کرده‌اند.
‏⁦
‏ادامه ترجمه از گاردین:

‏در مورد اخیر، دادگاه عالی شیلی در روز سه‌شنبه حکم ۲۵ سال زندان را برای ربودن و قتل ویکتور خارا خواننده مشهور صادر کرد که در آن هفت نظامی سابق در سال ۱۹۷۳ مرتکب آن شده بودند.
‏همسر بریتانیایی او جوان خارا و فرزندان او نیز به عنوان غرامت هر یک ۱۵۰ میلیون پسو (۱۴۰ هزار پوند) دریافت خواهند کرد.

‏ویکتور خارا پس از کودتای پینوشه در یک استادیوم سر پوشیده‌ی کوچک در مرکز سانتیاگو به شدت شکنجه شد. پیکر او با ۴۴ گلوله که به او شلیک شده بود در یک چاله نزدیک به اصلی‌ترین قبرستان شهر با استخوان‌های شکسته‌ی گردن و سایر استخوان‌های درهم شکسته بدنش رها شده بود.
‏پینوشه در سال ۲۰۰۶ فوت کرد بدون اینکه برای جرایمی که در دوران او انجام شده بود مجازات شود.
‏ کوردورو می‌گوید: ربودن قهری «یک جرم است که هر روز خانواده‌ها را با فقدان عزیزانشان مجدداً قربانی می‌کند».
‏«برای بیشتر ما، ۵۰ سال انتظار، طولانی است. اما برای خانواده‌ها امروز، دیروزِ مجسم شده‌ی آنهاست.»

https://www.theguardian.com/world/2023/aug/30/chile-announces-much-anticipated-plan-to-search-for-pinochet-victims
همبستگی، ارزشی پیشینی برای تغییر و دموکراتیک سازی

‏اندازه‌گیری آغاز گذار و احتمال وقوع انقلاب و سناریوهای احتمالی، قاعدتا گروه‌های سیاسی را بر آن می‌دارد که با توجه به منابع، امکانات و تجربیات تاریخیِ منطقه برای کمک به وقوع بهینه انقلاب و ساخت دولت دموکراتیک تلاش کنند. استخراج ارزش‌های منتج از لیبرال دموکراسی، از اولین گام‌هاست. ‏

نقدهای تندی که درباره افراد جرج تاون می‌گویند از جمله اینکه رفتار سیاسی آنها موجب توقف پیشروی در سیاست‌های خیابانی شد، تا حدودی دقیق و درست است اما یک طرفه هم نیست. واقعیت این است حتی زمانی که رضا پهلوی از جرج تاون خارج شد افراد باقی مانده هم نتوانستند با یکدیگر همکاری کنند. این یک واقعیت پیش چشم ماست که همبستگی ارزش دموکراتیکِ پیشینی، اندیشیده و موثر است و می‌تواند هدایت‌گر انرژی و تغییر سناریو در سیاست‌های خیابانی باشد.

‏همبستگی می‌تواند توزیع کننده‌ی انرژی رهبری در نقاط کانونی باشد و در هنگام پیشروی سیاست‌ها در خیابان، مراجع مدیریت کننده‌ی وضعیت را در لحظات نزدیک به صفر بسازد. برای آنها پاسخ‌های توصیفی داشته باشد و پارادایم‌های توصیفی را برای دموکراتیک سازی نهادینه کند. سیاست خیابانی در نقطه‌ی آغازین مبتنی بر تعریفی از استراتژی بر مبنای ترفند ploy بود اما همبستگی می‌توانست نقطه‌ی کانونی آن را به طور مستمر و موثر تغییر دهد.

‏متاسفانه در هیچ یک از افراد مشارکت کننده در جرج تاون، نه موضوع تخصصیِ ساخت پارتنرشیپ سیاسی سازمانی مطرح بود و نه حتی به طور فردی اما اندیشیده و مبتنی بر برنامه‌ریزی استراتژیک پیش رفت. همبستگی اساسا اجرایی می‌شود تا مشروعیت سازی را ترویج کند و از دل آن به چشم‌اندازهای گروه‌های متنوع مردمی متصل شود.

‏همبستگی نباید از آزمون و خطا بهراسد و طبعا موفقیت‌ها را باید برجسته و بازاریابی کند. انتظاری که وجود دارد یا داشت این بود که این افراد دست‌کم به عنوان موسّسان یک پارتنرشیپ سیاسی اقدام کنند اما در نهایت تبدیل به صندلی‌هایی شدند که گویی ضروری است به طور نمادین هر بار کسی به آن اضافه شود. از مجموع چیزهایی که از هر شش نفر در آن دوران شنیدم متوجه شدم دانشی نسبت به political transition وجود ندارد.

‏همبستگی را می‌توان یک ارزش پیشینیِ منتج و برساخته برای قدم‌های اولیه در تعریف لیبرال دموکراسی در ایران تلقی کرد. نیروی سیاسی ساخته شده و متفق باید نقش خود را به عنوان مدیریت کننده‌ی هر نوع سیاست خیابانی در مقاومت مدنی تعریف کند. از انحراف مسیرها به دست افراد نادان جلوگیری کند و با تشکیل تیم‌های تخصصی، سناریوهایی برای مدیریت لحظه به لحظه‌ی مقابله و مواجهه با سیستم سرکوب ارائه دهد. قطعا لازم نیست که بسیاری از آنها عمومی شوند اما تعلیق و انفعال و حرکات نمایشی غیرموثر نابود کننده‌ی امر دموکراتیک در بدو تولد هستند.

‏این که چه زمانی، برای انجام مذاکره، زمان طلایی است؟ اینکه چه راهی برای خروج افرادی از سیستم سرکوب که می‌خواهند به مردم بپیوندند تعریف می‌کنید؟ ددلاین ها کجا هستند؟ همه و همه نشان از ساعت‌ها کار مشاوره‌ای، دقیق و تخصصی دارد که باید پاسخ داده شود. همین‌طور اگر آینده را برای نتیجه‌گیری در خیابان با توجه به موقعیت تمرکز قدرت تعریف کنید و در عین حال از عاشورایی شدن وضعیت پیشگیری کنید، نشان می‌دهد که به طور دایم در حال تغییر پوزیشن برای نتیجه‌گیری بهتر هستید.
‏از [ «آینده ایران و استراتژی تغییر» که ممکن است به صورت کتاب منتشر شود]
‏هه‌نگاو گزارش داده دست‌کم ۷۰ عضو خانواده کشته شدگان اعتراضات در پنج ماه گذشته بازداشت شدند. واکنش رژیم از بازداشت، ربودن و کشتن مخالفان پس از اعتراضات، نشان می‌دهد که آن‌‌ها توده‌های موثر و مصمّم را هدف قرار داده‌اند و نه چهره‌هایی که به طور کلاسیک، جهان آنان را می‌شناسد.

‏حماقت نهادهای غربی همین جاست که به راحتی در دام این دوگانه سازی‌ها می‌افتند. نهاد امنیتی هم در بین مخالفان با این ترفند شکاف ایجاد می‌کند تا وارد بازی مبارز خوب و مبارز بد بیافتند. چه بسا همین حالا هم بعضی رویکرد برجسته کردن بعضی کشته شدگان را در پیش گرفته‌اند.

‏چه فعالان قدیمی و چه فعالان و آسیب دیدگانی که در رویش‌های تازه، مجال مطرح شدن می‌یابند باید حمایت شوند و مواضع سیاسی نباید محک ارزشمندی مبارز خوب و بد قرار گیرند. فقط یک دشمن داریم که باید نابود شود: جمهوری اسلامی

‏تریبون‌ها در غرب عموما در اختیار آن دسته از فعالین و نهادهایی است که چشم‌اندازهای متفاوتی به سیستم سرکوب یا ریزش آن دارند. خطرناک ترین اقدام‌ها آن‌هایی هستند که پیش از زانو زدن نهاد سرکوب از غرب می‌خواهند که مقابل تروریستی اعلام شدن سپاه مقاومت کند.

‏طیف دوم نهادهایی در غرب هستند که ترند روز متناسب با روایت‌های مسلط چپ را دنبال می‌کنند. برجسته سازی هویت های قومی و حقوق زنان، نه با رویکردی که به نابودی جمهوری اسلامی کمک کند، رویکردی که شما را تشویق به اصلاحات مدنی و واژه‌ی منحوس فرهنگ سازی بدون دولت می‌کنند.

‏امیدوارم از کلمات بالا این طور برداشت نکنید که با حقوق اقلیت از هر نوع مخالفم. صرفا دیدگاه غربی را نشان دادم که سابقه کثافت باری از نوع نروژی و آلمانی را در حمایت از طالبان در پیشینه‌ی خود دارند.

‏طیف سوم چپ‌هایی هستند که گرچه قبلا خاستگاه مذهبی داشتند اما اکنون در حال نزدیک کردن خود به ترند هویت طلبی و حقوق زنان در شکل نمایشی و مسخ شده هستند. همه‌ی این گروه‌ها چند پارگی بین مخالفان را توسعه می‌دهند و نقطه کانونی نابودی ج.ا را از توجه خارج می‌کنند.
خطاب به آقای پهلوی: ‏

مشروطه خواهی تجربه‌ی ارزشمند تاریخی ماست که می‌توان برای اکنون در دموکراتیک سازی و ساخت لیبرال دموکراسی در ایران بهره برد. از آقای پهلوی دعوت می‌کنم پس از افتضاح اخلاقی شب گذشته، پایان سلطنت را رسما به هواداران اعلام کنند و در صف ملی‌گرایان برای تقویت جمهوری در گذار دموکراتیک کوشش کنند.

‏این موثرترین اقدام شما برای جلوگیری از قطبی شدن فضا خواهد بود. شما توانایی رهبری وضعیت و خاستگاه مشروطه خواهی را ندارید. تصمیم‌گیری درست در جهت وفاق نیروهای ملی_مدنی در لحظات بحرانی تاریخ، گاهی می‌تواند بزرگ‌ترین خدمت به ملت ایران باشد.

‏جامعه‌ی ما در ایران روی ارزش‌های دموکراتیک، ملی و با خون هم‌میهنان مان در جای جای ایران ایستاده است. آن را قربانی تنش‌ها و قطبی شدن فضا نکنید. ایرانیان بیش از هر زمانی پیوند خود را با یکدیگر به مفهوم متعالی آزادی گره زده‌اند، پشت این جمهوری ارزش‌ها بایستید و بیش از این فضا را معطل چند گانگی و تفریق نکنید.

‏این کار می‌تواند انرژی مضاعفی برای اتحاد نیروها ایجاد کند و از نیرنگ شوم کشورهای همسایه که خواب‌های تیره برای این مرز و بوم دیده‌اند، پیشگیری کند. می‌تواند توجه کشورهای غربی را نیز در شکل‌گیری نوعی حمایت جهانی قدرتمند بربیانگیزد.

‏اما این تصمیم شماست که یا خود را در معرض یک تغییر پارادایم بزرگ برای ایران قرار دهید یا همچنان با بی‌مسوولیتی درباره اعتصابات و نافرمانی مدنی و بسیاری موضوعات مناقشه برانگیز و غیر شفاف مالی به تشنج در فضا دامن بزنید. ⁦
‏⁧ #زن_زندگى_آزادى
◼️از پیکان پشمالو تا کت واک با زن زندگی آزادی!


فعالین مدنی، هنری و تریبون دار ما بیشتر هوادار این فکر هستند که تصرف جامعه‌ی مدنی غرب یعنی همه چیز یا لااقل بیشتر چیزها و اگر به حرف آنان گوش کنیم، پیوند به آنها یعنی تضمین پذیرش پیروزی ما در آینده.

پارادایم‌های مسلط جامعه مدنی فعالین ما در خارج از ایران در همین نقطه‌ها آرمیده است.

من ترجیحا آن را بر اساس رویکرد به دو بخش تقسیم می‌کنم. رویکرد دوم بخش امروزی شده، نگاه اراده گرایانه و معطوف به تغییر است. نگاهی که مناسبات بینش و دانش خود را با امر دموکراتیک سازی و گذار استراتژیک به طور همزمان پیوند زده است.

رویکرد گروه دوم مبتنی بر اجتماع سیاسی برای گره زدن تغییر در ایجاد دولت دموکراتیک است. به همین دلیل رکن چهارم تغییر مدنی که پیش‌تر هم از آن به عنوان حمایت قدرت‌های خارجی یاد کردم، اینجا معنا می‌یابد.


دسته‌ی اول اما همواره دو کار ثابت در دو گروه متفاوت می‌کنند: گروهی از آنها را فعالین پر شفقتی می‌بینم که تصور می‌کنند با اکت مدنی در اشکال گوناگون، می‌توانند اثرات عمیقی ایجاد کنند. گاهی بسیار هم مثبت و اثربخش بوده‌اند. گرچه آنها نیز طیف هستند و نباید همه را با یک چوب زد.

انواع پرفورمنس‌های هنری از پیکان پشمالو گرفته تا فستیوال های ارزشمند ادبی و هنری تا هفته مد نیویورک و کت واک با زن زندگی آزادی! از این دسته هستند.

کار دوم اما مخرب این طیف، برجسته کردن سازمان و فعال مدنی اروپایی، پناه گرفتن پشت قدرت او و فروختن این ایده به آنهاست که تنها گروه بر حقی که باید ببینید ما هستیم، باقی فاشیست‌ها هستند. ویژگی دیگر مخرب این طیف بو کشیدن فرصت‌های مالی برای بازی با حقوق بشر است.

چپ و راست هم ندارد، حتی ابایی ندارند که صدای زندانی دیگر را از داخل ایران که از اتحاد گروه‌ها برای پیشروی گذار می‌گوید خفه کنند. غالبا هم در قلب اروپا جانشان در خطر است، مدام هم گزارش‌های بی‌پایه این ور آن‌ور می‌فرستند، یکی دو تا هم نیستند و متاسفانه نتایج ارزشمند دیگر اعضای طیف را هم مخدوش می‌کنند.

چرا که مناسبات و پیوندها ایجاب می‌کند و دست‌های نامریی آن را تقویت می‌کنند تا فقط صدای مسلطی که پایگاههای قدرت سیاسی خاص داخل کشور می‌خواهد برجسته شود.

فعالیت مدنی و تمرکز روی جامعه مدنی غرب اگر بدون اولویت بخشی به مذاکرات با رهبران سیاسی برای جلب حمایت آنان در لحظات تغییر و تاسیس دولت دموکراتیک باشد، اندازه آب بینی بز هم نمی‌ارزد.

اینجا دوباره می‌توانیم یک نقطه کانونی برای هم‌زمانی نیروها تعریف کنیم. جامعه مدنی+گذار دموکراتیک برای تاسیس دولت دموکراتیک. باقی تفاله‌ها را باید از بالون بیرون انداخت.
#زن_زندگى_آزادى
‏افراد برجسته سیاسی در خارج از ایران از عدم اعتماد به نفس رنج می‌برند و از احتمال شکست و ملامت می‌ترسند. بخشی از این ترس به موضوع تفکیک داخل و خارج باز می‌گردد و اگر سر سوزن از انقلاب سوریه درس گرفته بودیم حالا به نیروی خارج از کشور نمی‌گفتیم که نهایتا هماهنگ کننده باشند. همان خطی که نهادهای امنیتی هم براش خرسند هستند.

‏بعضی از شما که طیف‌های مختلف را نمایندگی می‌کنید بالای چند میلیون دنبال کننده دارید. این خوشبختی حکومت اسلامی در ایران است که توانسته عدم اعتماد به نفس و ترس شما را شناسایی کند. واقعیت این است که همه چیز به اثر گذاری شبکه‌های اجتماعی برمی‌گردد و دقیقا اینستاگرام!

‏واقعیت دوم این است که شما متاثر از توییتر هستید که اساسا نقش پایینی و کم اولویتی در اثرگذاری‌ها بر انقلاب ⁧ #مهسا_امینی⁩ داشته است. ترس‌ها را کنار بگذارید و همسو با ارزش‌های خیابان فراخوان بدهید و مردم را کنار یکدیگر نگه دارید.
‏مسوولیت بزرگ شما ترویج امر دموکراتیک است تا همزمانی ارزش‌های دموکراتیک را فزونی دهد.

‏ ⁧ #زن_زندگى_آزادى