در معاینه پزشکی قانونی گفته شده که به بدن جاویدنام ایران #مهسا_موگویی ۸۱ گلوله ساچمهای شلیک شده. هر نوع اکشن پلن حقوق بشری که بتواند اطلاعات دقیقی از سطوح فرماندهی لوکال و ضاربان تهیه کند، سلب کننده امنیت آنان و در جهت ریزش و تزلزل ساختار سرکوب تعریف میشود.
افشاگری اطلاعات باید به صورت دقیق و فالوآپ تغییرات باشند. وابستگان احتمالی در غرب شناسایی و با امکانات قضایی محلی ارزیابی شده تحت تعقیب قرار گیرند. میخواهیم ریزش از ساختار اتفاق بیفتد پس باید بارها و بارها به آن ضربات کاری وارد کرد و امنیت را حتی در زندگی خانوادگی آنان مختل کرد.
رویکردها از این پس برای پیروزی ضرورت دارد بر اساس سناریوی گروه مسالمتجو و نه مسالمتآمیز آنچنان که مجید توکلی میگوید تعریف شوند. بدون این رویکرد آسیبپذیر خواهیم بود و پیشرویها اتفاق نمیافتند. در تغییرات کلان که استراتژیک هستند، رویکرد HHL (مبتنی بر سناریو) راهگشایی دارد.
افشاگری اطلاعات باید به صورت دقیق و فالوآپ تغییرات باشند. وابستگان احتمالی در غرب شناسایی و با امکانات قضایی محلی ارزیابی شده تحت تعقیب قرار گیرند. میخواهیم ریزش از ساختار اتفاق بیفتد پس باید بارها و بارها به آن ضربات کاری وارد کرد و امنیت را حتی در زندگی خانوادگی آنان مختل کرد.
رویکردها از این پس برای پیروزی ضرورت دارد بر اساس سناریوی گروه مسالمتجو و نه مسالمتآمیز آنچنان که مجید توکلی میگوید تعریف شوند. بدون این رویکرد آسیبپذیر خواهیم بود و پیشرویها اتفاق نمیافتند. در تغییرات کلان که استراتژیک هستند، رویکرد HHL (مبتنی بر سناریو) راهگشایی دارد.
تنگناسازی، اعتبار سازی و توانمندسازی
متوقف کردن نیروی سرکوب
از سال ۲۰۱۹ به شکل ویژهتر به عملکرد نهادی حقوق بشری و گروه سیاسی نقدهایی وجود داشت که زمان ایجاد پارادایم شیفت در سیاستهای اجرایی برای مقابله با نهادهای سرکوب فرارسیده است. این یک موضوع بحرانی است و در آن مسأله گشایی و سناریوهای متعدد برای راهحل جویی به طور همزمان در اولویت قرار میگیرند.
بخش بزرگی از پیامد همافزایی نیروها، ایجاد امکانها و اقدام موثر در یک پلتفرم ائتلاف موقت برای گذار دموکراتیک است. مخاطبین مقابله با بحران، گرچه این جا و آنجا اقداماتی برای #تنگناسازی علیه نیروی سرکوب انجام دادهاند، اما روشن است که این اقدامات، منسجم و مبتنی بر برنامهریزی استراتژیک برای متوقف کردن بحران نبوده است.
در فقدان شرایط ایجاد کنندهی توقف و تنگناسازی، نیروی سرکوب ویژگیهای اجرایی سهل شدهی اجتماعی خود را از آغاز اعدامها بر پایهی پرونده سازی های منطقهای که اکنون #خانه_اصفهان و سایر پروندههای محاربه و افسادفیالارض در مناطق مختلف ایران اجرایی میکند.
پیشروی بحران را میتوان امروز در پیگیری پروندههای محاربه در تبریز و سهولت اعدامها در هرمزگان، بلوچستان، خراسان و کردستان دید.
پیشروی بحران به زیان ما و به سود نیروهای سرکوب، اشکال دیگری هماکنون و همچنان در حملات شیمیایی به مدارس دخترانه و تخریب زیر ساخت اقتصادی محفلهای جوانان به ویژه در کافهها نشان میدهد و با پایان یافتن سال تحصیلی به شکلی دیگر و اماکن عمومی به اجرایی کردن آن ادامه خواهد داد.
اینکه یک بحران پیشروی کرده را چگونه میتوان مهار کرد، به میزان زیادی در از خودگذشتگی گروههای سیاسی و حقوق بشری در شکستن پارادایم های پیشین سیاستگذاری شان بستگی دارد. دستکم هر نیرویی را که خلاف ارزشهای مقاومت مدنی در متوقف کردن سیستم سرکوب حرکت میکند، باید از بازی کنار گذاشت. فقدان مرجعیت سیاسی یکی از دلایل ظهور حاملان ایده خطرناک مذاکره با نهاد سرکوب مسلط در قدرت است.
اما برای میان مدت همه گروهها در ایجاد پارادایمهای تازه، ضرورت دارد به موضوع #اعتبارسازی و #توانمندسازی مجروحان اعتراضات در میدانهای بینالمللی توجه ویژه داشته باشند. این پیشنهاد نباید به عنوان یک امر ابزار سازی در برنامههای حزبی دیده شود چرا که پیشفرض اعتبارسازی نمایندگان اعتراضات در بیرون از ایران، پیشاپیش تضمین موفقیت اجتماعی خود را دارد و اعتبارسازی در اینجا در واقع تفویض موقعیت و ایجاد پلتفرم برای آنهاست.
پیشنهاد دوم پروژه ناامن سازی جهانی به زیان جمهوری اسلامی و وابستگان آن در خارج از کشور به صورت ضروری و فوری، یک طرح ویژه با اولویت بالاست که جز در مشارکت سیاسی گروهها اتفاق نمیافتد.
متوقف کردن نیروی سرکوب
از سال ۲۰۱۹ به شکل ویژهتر به عملکرد نهادی حقوق بشری و گروه سیاسی نقدهایی وجود داشت که زمان ایجاد پارادایم شیفت در سیاستهای اجرایی برای مقابله با نهادهای سرکوب فرارسیده است. این یک موضوع بحرانی است و در آن مسأله گشایی و سناریوهای متعدد برای راهحل جویی به طور همزمان در اولویت قرار میگیرند.
بخش بزرگی از پیامد همافزایی نیروها، ایجاد امکانها و اقدام موثر در یک پلتفرم ائتلاف موقت برای گذار دموکراتیک است. مخاطبین مقابله با بحران، گرچه این جا و آنجا اقداماتی برای #تنگناسازی علیه نیروی سرکوب انجام دادهاند، اما روشن است که این اقدامات، منسجم و مبتنی بر برنامهریزی استراتژیک برای متوقف کردن بحران نبوده است.
در فقدان شرایط ایجاد کنندهی توقف و تنگناسازی، نیروی سرکوب ویژگیهای اجرایی سهل شدهی اجتماعی خود را از آغاز اعدامها بر پایهی پرونده سازی های منطقهای که اکنون #خانه_اصفهان و سایر پروندههای محاربه و افسادفیالارض در مناطق مختلف ایران اجرایی میکند.
پیشروی بحران را میتوان امروز در پیگیری پروندههای محاربه در تبریز و سهولت اعدامها در هرمزگان، بلوچستان، خراسان و کردستان دید.
پیشروی بحران به زیان ما و به سود نیروهای سرکوب، اشکال دیگری هماکنون و همچنان در حملات شیمیایی به مدارس دخترانه و تخریب زیر ساخت اقتصادی محفلهای جوانان به ویژه در کافهها نشان میدهد و با پایان یافتن سال تحصیلی به شکلی دیگر و اماکن عمومی به اجرایی کردن آن ادامه خواهد داد.
اینکه یک بحران پیشروی کرده را چگونه میتوان مهار کرد، به میزان زیادی در از خودگذشتگی گروههای سیاسی و حقوق بشری در شکستن پارادایم های پیشین سیاستگذاری شان بستگی دارد. دستکم هر نیرویی را که خلاف ارزشهای مقاومت مدنی در متوقف کردن سیستم سرکوب حرکت میکند، باید از بازی کنار گذاشت. فقدان مرجعیت سیاسی یکی از دلایل ظهور حاملان ایده خطرناک مذاکره با نهاد سرکوب مسلط در قدرت است.
اما برای میان مدت همه گروهها در ایجاد پارادایمهای تازه، ضرورت دارد به موضوع #اعتبارسازی و #توانمندسازی مجروحان اعتراضات در میدانهای بینالمللی توجه ویژه داشته باشند. این پیشنهاد نباید به عنوان یک امر ابزار سازی در برنامههای حزبی دیده شود چرا که پیشفرض اعتبارسازی نمایندگان اعتراضات در بیرون از ایران، پیشاپیش تضمین موفقیت اجتماعی خود را دارد و اعتبارسازی در اینجا در واقع تفویض موقعیت و ایجاد پلتفرم برای آنهاست.
پیشنهاد دوم پروژه ناامن سازی جهانی به زیان جمهوری اسلامی و وابستگان آن در خارج از کشور به صورت ضروری و فوری، یک طرح ویژه با اولویت بالاست که جز در مشارکت سیاسی گروهها اتفاق نمیافتد.
بیاعتنایی به لیبرال دموکراسی در میان دو گروه در ایران وخامت سیاسی به بار میآورد. آنهایی که دست به فرافکنی با ایدههای ضد استعماری قرن بیستم، آن هم در زمان و مکان بیربط به حیات و تاریخ و فضای سیاسی ایرانی میزنند و به جای حق شهروندی و ساخت مدلهای ضد تبعیض در گذار دموکراتیک و پروسه دموکراتیک سازی، رویههای ملت سازی بر مبنای تبار منطقهی قومی را پیش میبرند و هم آنهایی که فرصت دولت سازی مدرن را به گذشته گرایی باستانی محدود کردهاند.
هر دو گروه، انسداد سیاسی در همبستگی را موقتا سبب ساز میشوند، دوری از مولفههای حداقلی برای گذاری دموکراتیک، محتوای مورد نیاز ما را معطل، معلق و فاسد میکند.
هر دو گروه، انسداد سیاسی در همبستگی را موقتا سبب ساز میشوند، دوری از مولفههای حداقلی برای گذاری دموکراتیک، محتوای مورد نیاز ما را معطل، معلق و فاسد میکند.
وهن وضعیت در دوران تمامیت خواهی
جمهوری اسلامی در دهه هفتاد و با همراهی ضمنی اصلاحطلبان، دست به قتل روشنفکران زد. مرحله بعدی منزوی و بیجامعه کردنشان بود و این کار را با بیاعتبارسازی آنان انجام داد. کسی که بیجامعه شده بود اساسا مخاطبی نداشت که با او حرف بزند. بسیاری میپرسند چرا روشنفکر نداریم یا چرا فرد موثر که تولید کنندهی فکر و حامل تخصص باشد، نمیبینیم؟ واقعیت این است که این افراد وجود دارند اما دیگر نیاز یک جامعهی خلع سلاح شده نیستند.
پروژه امنیتی پروپاگاندای شیعه، پیوند خود را با روایت چپول خطاب کردن همه چپها به علت پیامدهای انقلاب ۵۷، از هر کسی که گفتمانی درباره آزادی و عدالت داشت، پیش برد. جامعه به اضطرار و بحرانهای متعدد گرفتار شده بود و اکنون در اوج این وضعیت قرار دارد و میزان تابآوری در برابر شرایطی که از پیش تحملپذیر تلقی میشد را از دست داده است. بازههای زودهنگام خشم عمومی با اعتراضات انقلابی محور را باید در این چهارچوب دید.
آنهایی که با این پروژه، خواسته یا ناخواسته همسویی کردند در مواردی هم انتقادات درستی مطرح میکردند اما این موضوع، ترند امنیتی خود را یافته بود و از زمانی تبدیل به ایجاد شرایطی از بیاعتمادی و بیاعتبارسازی شد که گریبان حتی تئوریسین های راست را هم گرفت. روشنفکر ستیزی جامعه، معلول همین تراکنشهاست.
پروژه امنیتی بعدی در روایت سازی به جای روشنفکران، جایگزینهایی هم همواره معرفی میکرد. گرایش به نتیجه گرایی از صندوق رای که برای سالها رقیبی نداشت و همینطور قطعیت تغییر سیاسی با منشأ فقط گروه سیاسی محصول این دوران است. به همین علت هاست که در این جامعه، سلبریتی روی سکوهاست و روشنفکر سیاسی اساسا در حاشیه قرار گرفته است. این امتیاز این دوره نیست، وهن وضعیت است.
جامعهایه که نتوانسته به صورت فوری به موضوع براندازی پاسخ دهد و آن را اجرایی کند، هنوز روشنفکر ستیزی خود را حفظ کرده و این ستیز (و نه نقد) را اینبار متوجه گروههای سیاسی خواهد کرد. نهاد امنیتی هم به خوبی از شکلگیری شرایط، امکانها و روایتهای خود را میسازد تا تمامی ابزارهایی که برای تغییر محتمل هستند از جامعه بگیرد.
هر تغییر کلان و استراتژیک، زیربنای فکری و اجرایی خود را میخواهد و استحاله شدن در اجرا، همهی ایدهها را در تعلیق نگاه میدارد و از آنها رویه های بیمصرف میسازد.
جمهوری اسلامی در دهه هفتاد و با همراهی ضمنی اصلاحطلبان، دست به قتل روشنفکران زد. مرحله بعدی منزوی و بیجامعه کردنشان بود و این کار را با بیاعتبارسازی آنان انجام داد. کسی که بیجامعه شده بود اساسا مخاطبی نداشت که با او حرف بزند. بسیاری میپرسند چرا روشنفکر نداریم یا چرا فرد موثر که تولید کنندهی فکر و حامل تخصص باشد، نمیبینیم؟ واقعیت این است که این افراد وجود دارند اما دیگر نیاز یک جامعهی خلع سلاح شده نیستند.
پروژه امنیتی پروپاگاندای شیعه، پیوند خود را با روایت چپول خطاب کردن همه چپها به علت پیامدهای انقلاب ۵۷، از هر کسی که گفتمانی درباره آزادی و عدالت داشت، پیش برد. جامعه به اضطرار و بحرانهای متعدد گرفتار شده بود و اکنون در اوج این وضعیت قرار دارد و میزان تابآوری در برابر شرایطی که از پیش تحملپذیر تلقی میشد را از دست داده است. بازههای زودهنگام خشم عمومی با اعتراضات انقلابی محور را باید در این چهارچوب دید.
آنهایی که با این پروژه، خواسته یا ناخواسته همسویی کردند در مواردی هم انتقادات درستی مطرح میکردند اما این موضوع، ترند امنیتی خود را یافته بود و از زمانی تبدیل به ایجاد شرایطی از بیاعتمادی و بیاعتبارسازی شد که گریبان حتی تئوریسین های راست را هم گرفت. روشنفکر ستیزی جامعه، معلول همین تراکنشهاست.
پروژه امنیتی بعدی در روایت سازی به جای روشنفکران، جایگزینهایی هم همواره معرفی میکرد. گرایش به نتیجه گرایی از صندوق رای که برای سالها رقیبی نداشت و همینطور قطعیت تغییر سیاسی با منشأ فقط گروه سیاسی محصول این دوران است. به همین علت هاست که در این جامعه، سلبریتی روی سکوهاست و روشنفکر سیاسی اساسا در حاشیه قرار گرفته است. این امتیاز این دوره نیست، وهن وضعیت است.
جامعهایه که نتوانسته به صورت فوری به موضوع براندازی پاسخ دهد و آن را اجرایی کند، هنوز روشنفکر ستیزی خود را حفظ کرده و این ستیز (و نه نقد) را اینبار متوجه گروههای سیاسی خواهد کرد. نهاد امنیتی هم به خوبی از شکلگیری شرایط، امکانها و روایتهای خود را میسازد تا تمامی ابزارهایی که برای تغییر محتمل هستند از جامعه بگیرد.
هر تغییر کلان و استراتژیک، زیربنای فکری و اجرایی خود را میخواهد و استحاله شدن در اجرا، همهی ایدهها را در تعلیق نگاه میدارد و از آنها رویه های بیمصرف میسازد.
چه باید کرد؟ #خانه_اصفهان
چیزی که رژیم تروریست آدمکش میخواهد آشوب خشم و هیجان بی در و پیکر است که بتواند اندک شورهای انسانی باقیمانده را شناسایی کند. از شبکههایی که داریم مراقبت و برای لحظه انفجار موقعیت آماده سازی کنیم. پشت فراخوان های ناشناس توییتری نایستیم. از مقصر یابی دست برداریم.
هیچکس به تماشا نبوده و نیست. باید پذیرفت که نیاز به اکت حساب شده داریم. پوزیشن یابی درست برای ضربه زدن به سیستم سرکوب، اندیشه محوری وضعیت است. حتی اگر موضوع #خانه_اصفهان تبدیل به امر تحملناپذیر شد، افسار آن را به مراجع غیر پاسخگو نسپاریم. نهادهای حقوق بشری فارسی را برای تغییر بنیادین رویکردها پاسخگو کنیم. اهرمهای فشار منطقهای را در کشورهایی که زندگی میکنیم شناسایی کنیم.
بیش از پیش به ایجاد مرجعیت سیاسی برای اقدام استراتژیک پایبند باشیم و افرادی را که در خلأ همبستگی، این مدت با توهم ریزش ساختار سرکوب در شرایط قدرت، مماشات میکردند کنار بگذاریم. به زودی با نیروی غیر قابل مهار باز میگردیم و این چیزی نیست که حکومتی مانند جمهوری اسلامی بتواند برابر آن تاب بیاورد.
#IRGCterrorists
چیزی که رژیم تروریست آدمکش میخواهد آشوب خشم و هیجان بی در و پیکر است که بتواند اندک شورهای انسانی باقیمانده را شناسایی کند. از شبکههایی که داریم مراقبت و برای لحظه انفجار موقعیت آماده سازی کنیم. پشت فراخوان های ناشناس توییتری نایستیم. از مقصر یابی دست برداریم.
هیچکس به تماشا نبوده و نیست. باید پذیرفت که نیاز به اکت حساب شده داریم. پوزیشن یابی درست برای ضربه زدن به سیستم سرکوب، اندیشه محوری وضعیت است. حتی اگر موضوع #خانه_اصفهان تبدیل به امر تحملناپذیر شد، افسار آن را به مراجع غیر پاسخگو نسپاریم. نهادهای حقوق بشری فارسی را برای تغییر بنیادین رویکردها پاسخگو کنیم. اهرمهای فشار منطقهای را در کشورهایی که زندگی میکنیم شناسایی کنیم.
بیش از پیش به ایجاد مرجعیت سیاسی برای اقدام استراتژیک پایبند باشیم و افرادی را که در خلأ همبستگی، این مدت با توهم ریزش ساختار سرکوب در شرایط قدرت، مماشات میکردند کنار بگذاریم. به زودی با نیروی غیر قابل مهار باز میگردیم و این چیزی نیست که حکومتی مانند جمهوری اسلامی بتواند برابر آن تاب بیاورد.
#IRGCterrorists
سلمان رشدی: «ترور نباید ما را به وحشت بیندازد، خشونت نباید ما را از ادامه مسیر دلسرد کند، مبارزه ادامه دارد.»
پتانسیل مبارزان #چشم_برای_آزادی را دریابیم و همسویی جهانی را در فقدان روشنفکران لوکال با سلمان رشدی بر ضد اسلام سیاسی و لزوم حذف وجودی جمهوری اسلامی پیش ببریم. مبارزان چشم برای آزادی برای جنبش، اعتبارساز هستند و مشروعیت جهانی ما را گسترش میدهند.
پتانسیل مبارزان #چشم_برای_آزادی را دریابیم و همسویی جهانی را در فقدان روشنفکران لوکال با سلمان رشدی بر ضد اسلام سیاسی و لزوم حذف وجودی جمهوری اسلامی پیش ببریم. مبارزان چشم برای آزادی برای جنبش، اعتبارساز هستند و مشروعیت جهانی ما را گسترش میدهند.
برای بازنگریها و آماده سازی ۱۲۴ روز وقت داریم.
الگوی اعتصابات در ایران برای براندازی کار نمیکند، تضاد منافع بین کارگران و نفوذ امنیتی بین رهبران کارگری و بازداشت فعالین اصیل جنبش و تامین مالیِ نزدیک به غیر ممکن، این موضوع را مزمن برای نتیجهگیری میکند.
حقوقدانان و وکلا ضروری است که مکانیسمهای بینالمللی را برای توقف سیستم سرکوب بررسی کنند. یافتن اهرمهای فشار و همکاری با نیروهای سیاسی و نهادهای حقوق بشری برای اجرایی کردن آن در اولویت است.
پشتیبانی از اعتراضات خیابانی برای اجرایی شدن انقلاب به همبستگی سیاسی دموکراتیک بر روی حداقلها نیاز دارد. نیروی موسسِ همبستگی بر پایه تعهد به گفتگوها ست. به هر قیمتی باید به مذاکره و گفتگو برای گامهای اولیه باید پایبند بود.
الگوی اعتراضات خیابانی بر پایه نتیجه گیری برای اجرایی شدن انقلاب، تنها به آزاد کردن تهران وابستگی استراتژیک دارد. تضاد منافع برای اجرایی کردن مشارکت سیاسی و اصل عدد به پدیدار شناسی، تحلیل جمعیت و چشم انداز مشارکت کسانی که در سن اقتصادی تهران قرار دارند، نیاز فوری دارد.
بدون همبستگی دموکراتیک سیاسی امکان اجرای پروژه آزادی و تسخیر تهران وجود ندارد. مرجعیت سیاسی باید به جای مرجعیت رسانه در مدیریت فراخوانها و اعتراضات بنشیند. نیروهای معترض نباید بیهوده کشته شوند، پیشگیری از امکانهای پر ریسک به مدیریت تیم مقاومت مدنی از برترین متخصصان نیاز دارد.
همبستگی شکل گرفته به تیم سیاست بینالملل قدرتمند نیاز دارد. وظیفه این تیم جلب مشارکت بینالمللی و دوستیابی برای مدیریت چالشهای لحظات تغییر است.
اصل طلایی در تغییر:
استراتژی به معنای موقعیتیابی، چرخهای استراتژی به معنای سناریوهای پیش و رو را توسعه میدهد و داشتن سناریوهای متعدد و در نظر گرفتن امکانها به استراتژی بر مبنای عملکرد، تعالی میبخشد.
الگوی اعتصابات در ایران برای براندازی کار نمیکند، تضاد منافع بین کارگران و نفوذ امنیتی بین رهبران کارگری و بازداشت فعالین اصیل جنبش و تامین مالیِ نزدیک به غیر ممکن، این موضوع را مزمن برای نتیجهگیری میکند.
حقوقدانان و وکلا ضروری است که مکانیسمهای بینالمللی را برای توقف سیستم سرکوب بررسی کنند. یافتن اهرمهای فشار و همکاری با نیروهای سیاسی و نهادهای حقوق بشری برای اجرایی کردن آن در اولویت است.
پشتیبانی از اعتراضات خیابانی برای اجرایی شدن انقلاب به همبستگی سیاسی دموکراتیک بر روی حداقلها نیاز دارد. نیروی موسسِ همبستگی بر پایه تعهد به گفتگوها ست. به هر قیمتی باید به مذاکره و گفتگو برای گامهای اولیه باید پایبند بود.
الگوی اعتراضات خیابانی بر پایه نتیجه گیری برای اجرایی شدن انقلاب، تنها به آزاد کردن تهران وابستگی استراتژیک دارد. تضاد منافع برای اجرایی کردن مشارکت سیاسی و اصل عدد به پدیدار شناسی، تحلیل جمعیت و چشم انداز مشارکت کسانی که در سن اقتصادی تهران قرار دارند، نیاز فوری دارد.
بدون همبستگی دموکراتیک سیاسی امکان اجرای پروژه آزادی و تسخیر تهران وجود ندارد. مرجعیت سیاسی باید به جای مرجعیت رسانه در مدیریت فراخوانها و اعتراضات بنشیند. نیروهای معترض نباید بیهوده کشته شوند، پیشگیری از امکانهای پر ریسک به مدیریت تیم مقاومت مدنی از برترین متخصصان نیاز دارد.
همبستگی شکل گرفته به تیم سیاست بینالملل قدرتمند نیاز دارد. وظیفه این تیم جلب مشارکت بینالمللی و دوستیابی برای مدیریت چالشهای لحظات تغییر است.
اصل طلایی در تغییر:
استراتژی به معنای موقعیتیابی، چرخهای استراتژی به معنای سناریوهای پیش و رو را توسعه میدهد و داشتن سناریوهای متعدد و در نظر گرفتن امکانها به استراتژی بر مبنای عملکرد، تعالی میبخشد.
اینجا دربارهی استراتژی تغییر کلان سیاسی در دوران گذار دموکراتیک حرف زدم.
۱_ابتدای فایل تا ۸ دقیقه
۲_ دقیقه ۵۶
۳_ ساعت و دقیقه ۱:۵۳
https://www.youtube.com/live/8UOkU-S8NRY?feature=share
۱_ابتدای فایل تا ۸ دقیقه
۲_ دقیقه ۵۶
۳_ ساعت و دقیقه ۱:۵۳
https://www.youtube.com/live/8UOkU-S8NRY?feature=share
YouTube
برنامه "اجرایی" دموکراسی خواهان چه باید باشد - اسپیس توییتر - [Sam F. Noori]
فعال شدن گسل جنسی_جنسیتی در جامعه ما میتواند و مستعد آن است که به طور مداوم منجر به تولید امر تحملناپذیر در جامعه گردد. در برابر آن، مردانی که برای دههها دستکم از فضای نابرابر فرهنگی_حکومتی سود بردهاند، به آسودگی صحنه آزادی و حق زندگی را واگذار نمیکنند.
از سویی پیروزی بر پایهی مشارکتهای اجتماعی و سیاسی در حداکثر خود اتفاق میافتد. اگر نیروهای سیاسی روی ارزشهای مدرن اصرار نورزند و جدی نباشند، تغییر ضمنی در هواداران مسالهای معلق باقی میماند. جذب همسویی مردان، میتواند اقدام کلیدی چهرههای موثر سیاسی تعریف شود.
حتی پس از پیروزی و ایجاد دولت دموکراتیک، بدون ایجاد پارادایم های توصیفی در برنامهریزی استراتژیک، پارادایمهای تجویزی (اینجا پترنهای رفع تبعیض بر اساس قانون گذاری) کار نخواهند کرد. تعرض جنسی و بسیاری موضوعات بحرانی از این دست هستند.
نمودار دو کشور ایران و ایسلند، یکی در رتبه ۱۴۳ جهانی بین ۱۴۶ کشور و دیگری در رتبه یک جهانی و اعداد گزارش شکاف جنسیتی سال ۲۰۲۲ کاملا گویاست. تازه در این گزارش به دلیل نوع متدولوژی تهیه شاخصها، بسیاری جزییات بحرانی وضعیت زندگی زن ایرانی، ناگفته باقیمانده یا از منابع قدیمیتر است.
از سویی پیروزی بر پایهی مشارکتهای اجتماعی و سیاسی در حداکثر خود اتفاق میافتد. اگر نیروهای سیاسی روی ارزشهای مدرن اصرار نورزند و جدی نباشند، تغییر ضمنی در هواداران مسالهای معلق باقی میماند. جذب همسویی مردان، میتواند اقدام کلیدی چهرههای موثر سیاسی تعریف شود.
حتی پس از پیروزی و ایجاد دولت دموکراتیک، بدون ایجاد پارادایم های توصیفی در برنامهریزی استراتژیک، پارادایمهای تجویزی (اینجا پترنهای رفع تبعیض بر اساس قانون گذاری) کار نخواهند کرد. تعرض جنسی و بسیاری موضوعات بحرانی از این دست هستند.
نمودار دو کشور ایران و ایسلند، یکی در رتبه ۱۴۳ جهانی بین ۱۴۶ کشور و دیگری در رتبه یک جهانی و اعداد گزارش شکاف جنسیتی سال ۲۰۲۲ کاملا گویاست. تازه در این گزارش به دلیل نوع متدولوژی تهیه شاخصها، بسیاری جزییات بحرانی وضعیت زندگی زن ایرانی، ناگفته باقیمانده یا از منابع قدیمیتر است.
شعار #زن_زندگی_آزادی نماد مبارزه در فعالترین گسل ایرانی (جنسی/تی) است. به دلایل جامعه شناختی و ساختاری، ملی هم محسوب میشود و ریشه های مشترک خواهرانگی بین زنان ایرانی دارد. پناهگاه قدرتمند در ایجاد امر تحملناپذیر که گسلهای دیگر همواره پشت آن شهامت بروز اجتماعی مییابند.
این که تصور کنیم با عملکرد خطا در چند نیروی سیاسی، بیراهه میرود و فضای ایجاد شده را در اختیار حامیان شعارهای دیگر قرار میدهد، احتمالا معنای گسل های عمیق در جامعه را درک نکردهایم. جامعه ایرانی حدود ۲۰ میلیون حاشیهنشین دارد و بزرگترین بخش بیآینده شدگان در همین نقطه قرار دارند.
نیمی از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران، زن هستند که از حقوق صریح مربوط به بدن و حق سکشوال گرفته تا رصد امنیتی بارداری و بخش سلامت تا مشارکت اقتصادی و تا حق پوشش، آنها را در صریح ترین خطرات مرگ احتمالی در خیابان و جامعه قرار داده است.
هر جایی که بحران تبعیض از سطوح توجه به بحران عبور میکند، خطر مرگ انباشته و زودرس وجود دارد و مرگ را از دید ناظران و رسانه نامرئی میکند. مانند بحران تجاوز در تهران که پیامدهای مرتبط با آن در سکوت و مرگ برگزار میشود. انباشت و تولید امر تحملناپذیر از این نقطه آغاز میشود.
این که تصور کنیم با عملکرد خطا در چند نیروی سیاسی، بیراهه میرود و فضای ایجاد شده را در اختیار حامیان شعارهای دیگر قرار میدهد، احتمالا معنای گسل های عمیق در جامعه را درک نکردهایم. جامعه ایرانی حدود ۲۰ میلیون حاشیهنشین دارد و بزرگترین بخش بیآینده شدگان در همین نقطه قرار دارند.
نیمی از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران، زن هستند که از حقوق صریح مربوط به بدن و حق سکشوال گرفته تا رصد امنیتی بارداری و بخش سلامت تا مشارکت اقتصادی و تا حق پوشش، آنها را در صریح ترین خطرات مرگ احتمالی در خیابان و جامعه قرار داده است.
هر جایی که بحران تبعیض از سطوح توجه به بحران عبور میکند، خطر مرگ انباشته و زودرس وجود دارد و مرگ را از دید ناظران و رسانه نامرئی میکند. مانند بحران تجاوز در تهران که پیامدهای مرتبط با آن در سکوت و مرگ برگزار میشود. انباشت و تولید امر تحملناپذیر از این نقطه آغاز میشود.
گلرخ ایرایی از زندان:
«تنها راهِ ستیز، کف خیابان است که هربار اگرچه گامی به پیش، اما به ضرب باتوم و گلوله و ارعاب و عدم سازماندهیِ اعتراضات نافرجام ماند. نه سوار بر خودروهایمان و نه بر بالکن خانههایمان در سیاهی شب. نه با هشتگ و صدور بیانیه و محکوم کردنهای پی در پی. مشخصا در کف خیابان، بدون نقابی از “من نبودنها”»
این تصویر احتمالا برای توییتریها که هیچ، برای نیروهای سیاسی برون مرزی هم قابل هضم در سیستم گوارشی یارگیری بر ضد حکومت نیست. از چپترین تا راستترین در تجمع داخل زندان حضور داشتند. حقیقت این است که وفاداری به آزادی در تنگنای ملاحظات چپ و راست در دوران گذار دموکراتیک نمیگنجد.
حقیقت دوم این است که نیروی تصمیمگیر سیاسی در برون مرز فاقد همدردی و آستانهی رنج نزدیک است. آنکه درون ایران و بدتر زندان جمهوری اسلامی ست این حقیقت را در مغز استخوانهاش میفهمد. الزام برای پیروزی در او اضطرار است و برای بیرونیها بیزنس آینده و خصومت فرمها.
«تنها راهِ ستیز، کف خیابان است که هربار اگرچه گامی به پیش، اما به ضرب باتوم و گلوله و ارعاب و عدم سازماندهیِ اعتراضات نافرجام ماند. نه سوار بر خودروهایمان و نه بر بالکن خانههایمان در سیاهی شب. نه با هشتگ و صدور بیانیه و محکوم کردنهای پی در پی. مشخصا در کف خیابان، بدون نقابی از “من نبودنها”»
این تصویر احتمالا برای توییتریها که هیچ، برای نیروهای سیاسی برون مرزی هم قابل هضم در سیستم گوارشی یارگیری بر ضد حکومت نیست. از چپترین تا راستترین در تجمع داخل زندان حضور داشتند. حقیقت این است که وفاداری به آزادی در تنگنای ملاحظات چپ و راست در دوران گذار دموکراتیک نمیگنجد.
حقیقت دوم این است که نیروی تصمیمگیر سیاسی در برون مرز فاقد همدردی و آستانهی رنج نزدیک است. آنکه درون ایران و بدتر زندان جمهوری اسلامی ست این حقیقت را در مغز استخوانهاش میفهمد. الزام برای پیروزی در او اضطرار است و برای بیرونیها بیزنس آینده و خصومت فرمها.
همبستگیها در جوامع چند زبانی، چند فرهنگی و قومی ابتدا فرو میریزند و سپس هژمونی را دست به دست میکنند. تنها راه موفقیت، هژمونی توزیع شده بر مبنای پارتنرشیپ سیاسی است. دموکراتیک سازی با توجه ویژه به دو کلمه پیشروی میکند: consolidation و legitimacy
عینیت نیافتن یک هژمونی توزیع شده برای همبستگی، گذار از تمامیت خواهی را حتی اگر اتفاق بیافتد نمیتواند نتیجهی دموکراتیک آن را نهادینه یا تثبیت کند، در نتیجه آن را به گذار شکنجهآور و متعدد تبدیل میکند.
آدام پرزورسکی Adam Przeworski کتابی دارد که چکیدهی آن در این مقاله ۲۷ صفحهای بیانگر آن است که دموکراسیها در هر دورهای یا وضعیتی امکان ظهور دارند اما دموکراسی های فقیر بیشتر میمیرند!
هانتینگتون هم در کتاب موج سوم صفحه ۲۶۰ این وضعیت را بر اساس اصل منشأ و بقا دموکراسیها شرح میدهد که امکان نهادینگی دموکراتیک بر پایه توسعه اقتصادی شکل میگیرد که رهبری (leadership) سیاسی وقوع آنها را ممکن میسازد!
دموکراتیک سازی بر اساس موانع آن در هر ناحیه و جغرافیایی از پترنهای گوناگون تبعیت میکند. اهمیت آن بر این مبناست که اگر خواهان ایجاد یک سیستم برای دوره انتقالی هستید، عدم توسعه اقتصادی الزاما مانع مشارکت سیاسی نیست اما ریسک فقر، تهدید تعقیب کننده برای پایداری امر دموکراتیک است.
عینیت نیافتن یک هژمونی توزیع شده برای همبستگی، گذار از تمامیت خواهی را حتی اگر اتفاق بیافتد نمیتواند نتیجهی دموکراتیک آن را نهادینه یا تثبیت کند، در نتیجه آن را به گذار شکنجهآور و متعدد تبدیل میکند.
آدام پرزورسکی Adam Przeworski کتابی دارد که چکیدهی آن در این مقاله ۲۷ صفحهای بیانگر آن است که دموکراسیها در هر دورهای یا وضعیتی امکان ظهور دارند اما دموکراسی های فقیر بیشتر میمیرند!
هانتینگتون هم در کتاب موج سوم صفحه ۲۶۰ این وضعیت را بر اساس اصل منشأ و بقا دموکراسیها شرح میدهد که امکان نهادینگی دموکراتیک بر پایه توسعه اقتصادی شکل میگیرد که رهبری (leadership) سیاسی وقوع آنها را ممکن میسازد!
دموکراتیک سازی بر اساس موانع آن در هر ناحیه و جغرافیایی از پترنهای گوناگون تبعیت میکند. اهمیت آن بر این مبناست که اگر خواهان ایجاد یک سیستم برای دوره انتقالی هستید، عدم توسعه اقتصادی الزاما مانع مشارکت سیاسی نیست اما ریسک فقر، تهدید تعقیب کننده برای پایداری امر دموکراتیک است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گذار دموکراتیک در جایی که آشوب توزیع هژمونی داریم، پا گرفتن همبستگی همواره با خطر فروپاشی روبروست.
سرنوشت این ۸ نفر میتوانست به عنوان شتاب دهندههای انسانی در برپایی یک مدل همبستگی کار کند. شتاب دهندهها در سازمانیابی نقش ویژه در توسعهی مشروع و تثبیت موقعیت، جذب سرمایه و توسعه انسانی دارند.
به این صورت که فرض میکنیم طرح یک مدل تعریف شده از پارتنرشیپ سیاسی یا مشارکت سیاسی بین سازمانی نوشته شده است. اجرای آن نیازمند حداکثر مشروعیت در زمان فقدان انتخابات است.
این ۸ نفر میتوانستند همه بازیگران گذار دموکراتیک را شناسایی کنند و با غیر بازیگران نیز برای جذب مشارکت حداکثری سیاسی وارد گفتگو شوند. همه را ترغیب کنند که در چهارچوب یک مدل بین سازمانی، دموکراتیک و با محوریت سرزمین ایران، روند دموکراتیک سازی گذار را آغاز کنند.
در نهایت این ۸ نفر میتوانستند با عناوینی خاص کنار همبستگی بین سازمانی شکل گرفته بایستند، حامیان، مشاوران یا سفیران ویژه همبستگی. خاص نوشتم چون برای من تزیینی نیست. همبستگی نفوذ و مشروعیت جهانی نیاز دارد و این ۸ نفر منشأ شتاب اثرگذاری میتوانند باشند.
مشروطه خواهان اگر برایشان مهم است که از وجود و موقعیت فرد کلیدی شان محافظت شود، نباید او را وارد کارهای اجرایی_رهبری مرتبط با همبستگی کنند. نمیتوانید برای فردی نقش غیر مداخلهگر در سیاست در زمان دولت دموکراتیک تعریف کنید ولی در دوره پیش از آن برایش نقش رهبری سیاسی قائل شوید.
گروه پادشاهی خواهان با این کار در حال سوزاندن رضا پهلوی هستند و تا حد زیادی هم موفق شدهاند. در شرایط نوشته شده، نیروی سیاسی سازمانی منسوب به رضا پهلوی در همبستگی و کار اجرایی حضور خواهد داشت نه شخص او یا اطرافیانی که شدیدا مخرب وضعیت او هستند.
این موضوع دربارهی دیگران نیز به شکل دیگری صادق است. امکان موفقیت روند دموکراتیک سازی تنها با نیروهای سیاسی بین سازمانی به موفقیت میرسد و انکار گروههای موجود و رفتن به سمت ایجاد سازمان شخصی، تقریبا غیرممکن است که به موفقیت دست یابد.
به این صورت که فرض میکنیم طرح یک مدل تعریف شده از پارتنرشیپ سیاسی یا مشارکت سیاسی بین سازمانی نوشته شده است. اجرای آن نیازمند حداکثر مشروعیت در زمان فقدان انتخابات است.
این ۸ نفر میتوانستند همه بازیگران گذار دموکراتیک را شناسایی کنند و با غیر بازیگران نیز برای جذب مشارکت حداکثری سیاسی وارد گفتگو شوند. همه را ترغیب کنند که در چهارچوب یک مدل بین سازمانی، دموکراتیک و با محوریت سرزمین ایران، روند دموکراتیک سازی گذار را آغاز کنند.
در نهایت این ۸ نفر میتوانستند با عناوینی خاص کنار همبستگی بین سازمانی شکل گرفته بایستند، حامیان، مشاوران یا سفیران ویژه همبستگی. خاص نوشتم چون برای من تزیینی نیست. همبستگی نفوذ و مشروعیت جهانی نیاز دارد و این ۸ نفر منشأ شتاب اثرگذاری میتوانند باشند.
مشروطه خواهان اگر برایشان مهم است که از وجود و موقعیت فرد کلیدی شان محافظت شود، نباید او را وارد کارهای اجرایی_رهبری مرتبط با همبستگی کنند. نمیتوانید برای فردی نقش غیر مداخلهگر در سیاست در زمان دولت دموکراتیک تعریف کنید ولی در دوره پیش از آن برایش نقش رهبری سیاسی قائل شوید.
گروه پادشاهی خواهان با این کار در حال سوزاندن رضا پهلوی هستند و تا حد زیادی هم موفق شدهاند. در شرایط نوشته شده، نیروی سیاسی سازمانی منسوب به رضا پهلوی در همبستگی و کار اجرایی حضور خواهد داشت نه شخص او یا اطرافیانی که شدیدا مخرب وضعیت او هستند.
این موضوع دربارهی دیگران نیز به شکل دیگری صادق است. امکان موفقیت روند دموکراتیک سازی تنها با نیروهای سیاسی بین سازمانی به موفقیت میرسد و انکار گروههای موجود و رفتن به سمت ایجاد سازمان شخصی، تقریبا غیرممکن است که به موفقیت دست یابد.
صورتبندی گروههای سیاسی بر اساس سازماندهی از بالا تبیین کننده وضعیت رقابتی در سطح است و شناسایی کنندهی انرژی انباشته برای تغییر وضعیت نیست. زنان و بیآینده شدگان از هر طیف اگر قابل جستجو در گروههای سیاسی نباشند، باید فاتحهی عناوین صورتبندی شده را خواند.
تبعا برای جذب مشارکت حداکثری سیاسی، نیروی میهن دوستی میتواند یک تکیهگاه ویژه برای فراخوانی نیروها باشد اما چیزی که عمیقتر است این است که بتوانیم در همبستگی با واژگانی نشان دهیم که آپارتاید جنسی را اعتراف میکنیم و برای پذیرش بیکم و کاست آزادی و حق فردی همراهی میکنیم.
تبعا برای جذب مشارکت حداکثری سیاسی، نیروی میهن دوستی میتواند یک تکیهگاه ویژه برای فراخوانی نیروها باشد اما چیزی که عمیقتر است این است که بتوانیم در همبستگی با واژگانی نشان دهیم که آپارتاید جنسی را اعتراف میکنیم و برای پذیرش بیکم و کاست آزادی و حق فردی همراهی میکنیم.