یادداشت B
162 subscribers
238 photos
62 videos
85 files
95 links
Download Telegram
کسی زنگ ساعت موعود را می‌نواخت
و رویا روی سنگ ریزه‌ها می‌دوید
کسی در مرزها کلمه‌ای برای عبور
همیشه داشت
و رویا روی سنگ ریزه‌ها می‌دوید

مثل نو روز که شب چهارشنبه‌سوری می‌سوخت
دیدارش آن‌قدر دل تنگ می‌خواست
که یک کلمه در آن پس‌انداز نمی‌شد

خواب نیمه شب و سحرگاه نداشت
و رویا روی سنگ ریزه‌ها
داغ شدن نان‌ مرغوبی
کنار دبستان شهید حیدری بود

رویا فرشته بود
رویا پرنده بود
رویا با رنگ‌های وارنگ روی پرچمی بدون خاک
رویا شمایلی بود و آرمیدنش نبود


بردیا موسوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهره آغداشلو سال ۲۰۲۰:
خطاب به دختران معترض به جمهوری اسلامی:
سر بریده تو هیچ خفته‌ای را بیدار نخواهد کرد. کمی عاقل باشید، دفعه دیگه خواستید پست (اعتراضی) بگذارید به مادرتون فکر کنید... همه این‌ها before هستند :))
After:
شهره آغداشلو:
وای لباسش چه خوبه، بابا زن، زندگی آزادی اصلا
ابدِ من
🔥
بهترین_راه_مقاومت_مدنی_طراحی_کمپین.pdf
1.7 MB
کاری از گروه دوستان ما
به اشتراک بگذارید لطفا
یادداشت B
Video
مکتب اکباتان
اکباتان تهران به تنهایی مکتبی برای اعتراضات انقلابی

آنها زنده یاد آیدا رستمی بزرگ را داشتند، پزشک شرافتمندی که مجروحان را درمان می‌کرد. آنها گروه رقص خود را دارند که همه کشور را تا بلوچستان به رقص و پشتیبانی دعوت می‌کند. آنها تجمعات اعتراضی عمومی دارند، اعتراضات شبانه و شعاردهندگان شبانه را دارند. هم‌اکنون زندانیان ویژه خود را دارند. شب گذشته نیز اعتراضات الهام‌بخش خود را با له کردن تصویر علی خامنه‌ای داشتند‌.
پرچم بچه‌های اکباتان بالاست.
Forwarded from یادداشت B
در ستایش سپیده قلیان
قهرمان کسی است که برای چیزی درست و انسانی می‌جنگد

بردیا موسوی

سپیده، جوانی ۲۸ ساله است. او اکنون آن‌قدر قدرتمند و صدای ما ستم دیده‌ها از نظام وحشت و ترور شده که اگر از او می‌نویسیم به پاس قدردانی است، به پاس احترام به تفکر زندگانی است که جور و ظلم را بر نمی‌تابند. به پاس و یادبود زندانی در هوای رنج و درد وطن است.
سپیده را از آنجا می‌شناسم که صدای زن‌های زندانی و بی‌گناه است. از آنجا می‌شناسم که آزادی را می‌فهمد و به ما یاد داد که حتی در تاریک‌ترین دوره می‌توان شهامت داشت، شجاع بود و ایستاد.

این عادت تلخ ایرانی بودن است که ضرورت دارد آن را بشکنیم و به جای ستایش از مردگان از زندگان پیشرو یاد کنیم. از آنان که تبعیض را در گوشت و تن و روان زندگی کرده‌اند. آنها که در حاشیه مانده‌اند، صدایی ندارند و رنجی مضاعف را به چندین باره مردن هر روزه به دوش می‌کشند.

وقتی از قهرمان حرف می‌زنیم، اولین معنای متبادر، انسانی است که رقابتی ورزشی را برنده شده. اما معنای دیگر قهرمان و معادل دیگرش پهلوان، اشاره به کسی دارد که برای چیزی درست و انسانی می‌جنگد. انسانی که جایگاه نیک را فهمیده و در سوی درست تاریخ ایستاده است. این که جامعه به قهرمان نیاز دارد در این معنا نهفته است و در این الگو که هر تغییری را مدیون نشانه‌ها می‌داند، برانگیختگی جمعی ایجاد می‌کند، انرژی تولید می‌کند و اندیشه‌ها را مجالی برای حرکت است. مسئولیت فردی ما در وجود قهرمانان، رد پایی برای رهایی از رخوت و ملال دارد.

این نوشته‌ برای سپیده قلیان، هم سرشار از احساسات است و نیز لبریز از افتخار به وجود فردی که وقتی از او می‌نویسیم، تبیین مسئولیت فردی ماست. صدای او باشیم که صدای رساتری برای ما از بیدادگاه وطن بود.
همه جنگ‌ها آتش‌بس دارند الا جنگ با دیکتاتوری. کاش ده روز آتش‌بس اعلام می‌کردند، ده روز به دیدار خانواده می‌رفتیم. خواهرم را می‌دیدم، خواهر زاده‌ها را، مادرم را می‌دیدم. رشت را می‌دیدم. تهران را ...
کاش ده روز آتش‌بس می‌دادند.
آخرین پست مژگان خانم مادر ژینا در اینستاگرام

نازم به سر زلف تو ای دختر ایران
کز پرده برون رفت و به هم ریخت جهانی
در دنیای امروز ما که پیچیدگی، صفت ثابت بسیاری پدیده‌هاست، برای تحلیل وضعیت یا فراخوان نیروها زیاد می‌شنویم که می‌پرسند: برنامه‌‌ت چیه!؟ به نظرم مدت‌هاست که زمانش رسیده که دست‌کم از رویکرد تفکر انتقادی برای موضوعات پیچیده و کلان از واژگان استراتژی استفاده کنیم. این که برنامه شما چیست تنها می‌تواند نگاهی به یک برنامه آخر هفته یا خرید یک محصول غذایی باشد.

ماجرا می‌تواند گاهی بیشتر قابل اندیشیدن باشد که از عبارت strategic planning استفاده کنیم که همچنان گرچه دیدگاهی بر پایه پارادایم های تجویزی است اما همچنان به دایره‌های تو در تو از مفهوم استراتژی نظر دارد.
دارند مادرم را توی قبر می‌گذارند
دارند دختر فراری را
سال دو هزار و چند
زنده در گور می‌گذارند
چشم اندازی گوش بریده بودند شهرها
ترس‌ هاش در دهان انباشته
نه آن‌که رعد نشانه از فریادش بود
و برق
گوری که از روبرو باز می‌شد
و حتی سبزینه‌ها رباینده بودند
تاریک نه
چیزها بود که از روشنایی می‌سوختند

به نام تو که در خیابان باریدی
در زندان‌ها باریدی
سخنگوی کلافی پیچیده در گردنت بودی
و شفافیت موازی رنگ‌ها
و از ملامت بازوهات که باد را ندیده
در مجالی معلوم...

راه می‌رود راه می‌رود
نشسته می‌میرد می‌ایستد و باز راه می‌رود
ایستاده می‌میرد و باز راه می‌رود
تاب مرگ دوباره نیست
پرنده‌ی کوچکی را از گوشه‌ی چشم‌هاش آزاد می‌کند

بردیا موسوی
روزی که استانبول رسیدم
چهار صندلی داشتم
و چند کتاب برای زیر لپ‌تاپم
تا بالاتر بیاید
صندلی راستم ملافه خیسی داشت
روی صندلی چپ چیزی نبود
اما گربه‌ها
فقط
صندلی کنار پنجره را دوست داشتند

بردیا موسوی
End Gender Apartheid
بخوانید، امضا کنید، منتشر کنید
این کارزار تلاشی بین‌المللی ست برای به رسمیت شناخته شدن آپارتاید جنسی علیه زنان و اقلیت جنسی از نظر قوانین جهانی مانند آنچه در آپارتاید نژادی در آفریقا گذشت.
در راس این کارزار زنان افغان و ایرانی قرار دارند.
https://endgenderapartheid.today/
کلماتم روی زمین راه می‌روند
از سوز پنجره روی پهلوها
از هواکش به کتف‌ها
و از ورودی
خودشان را روی پاها می‌کوبند
از یک لحظه که آفتاب را می‌بینی
همان دم که خیابان را
همان لحظه که دوش آب را رها می‌کنی
کلماتم روی زمین راه می‌روند
به خیابان می‌روند
و دوباره
به آغوشم باز می‌گردند

بردیا موسوی
سارا با موهای قرمز
توی اعلامیه ستاره بود
همیشه رنگ‌شان می‌کرد و بعد
قصه‌ای می‌سرود
سارا با موهای قرمز
نقاشی‌های فرش را دوباره می‌بافت
از آنچه روز را شبانه می‌کند
و شب را بازیکنی تمام کننده
از آنچه‌ بر دو کودکش گذشته بود
سارا با موهای قرمز
از تنور خاموش اما داغ می‌گفت
از آبله که ضد خاطرات شده بودند
از سیر تا دیار می‌گفت
سارا با موهای قرمز
گورستانی نزدیک خانه‌اش داشت
همه‌ی این شعر را با مردهای مرده تعریف می‌کرد
و به خانه بر می‌گشت.

بردیا موسوی
...
‏چه کسانی که خود را با هویتی چون میهن دوست یا ملی‌گرا معرفی می‌کنند و چه افرادی که جامعه خود را یک ملت می‌دانند، اخلاقی نیست که در معرض اتهام‌زنی یا تحقیر قرار گیرند. فاشیست خوانی مخاطب در وضعیت استقرار تمامیت خواهی، فرافکنی از شناسایی و مبارزه با فاشیزم هولناکی به نام ج-ا است.

‏هویت سیاسی-فرهنگی و هویت جنسی-جنسیتی رویکردی متمایز در مواجهه دارند. اولی می‌تواند مورد نقد قرار گیرد اما دومی امری فردی و مرتبط با کرامت انسانی است و باید از نظر حقوقی و قضایی محافظت شود. موضوعی که مشارکت اجتماعی و گفتگو را از کار می‌اندازد نادیده انگاری تمایزها ست.

‏کسانی که دانش آن را دارند و می‌توانند منافع ملی را شناسایی و ترویج کنند در حال پرداختن به یک ترم حقوقی جهانی در روابط سیاسی هستند و هر جا کسی گفت ملی، الزاما با یک فاشیست روبرو نیستید و جایی هم اگر کسی از حق تعیین سرنوشت گفت الزاما جدایی طلب، دیگری یا دشمن نیست.

‏ادبیات گفتگو اگر در یک فضای آزادی بیان می‌گذرد قابل دستکاری از نظر کلمات، جهت‌دهی و جاری سازی خشونت بر آن نیست. ممکن است فضای گفتگو مبتنی بر عدالت ترمیمی باشد که اساسا وضعیت انتقادی نیست و با موضوعی که در بستر این کلمات می‌گذرد به کلی متفاوت است.