زیر سقف آسمان
10K subscribers
2.84K photos
619 videos
420 files
3.12K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️تاریخ‌نگار ملیگرا و اشتباهات بزرگ در تاریخنگاری: چندین خطای بزرگ در یک صفحه

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱ مهر ۱۴۰۳

دانش‌جویان درس تاریخ اجتماعی‌ی ایران هر بار از من خواستند برای هر دوره‌ی تاریخ این سرزمین (فلات ایران)، برخی آثار تاریخی‌ی معتبر را معرفی کنم. امّا من هر بار با نوعی شرمنده‌گی در برابر این خواست‌شان امتناع کردم، زیرا هر قدر که کتب تاریخی را در تاریخنگاری‌ی ایرانی بیش‌تر می‌کاوم، بیش‌تر پی می‌برم که نباید این آثار ایده‌ئولوژیک را به دانش‌جویان ام به‌عنوان آثار معتبر معرفی کنم بل‌که بر عکس باید آن‌ها را به‌عنوان مصادیقی از تاریخنگاری‌ی ایده‌ئولوژیک به آنان بشناسانم. نمونه‌ اش اثر سه جلدی‌ی خانم شیرین بیانی در باره‌ی دین و دولت در ایران عهد مغول است.

تاریخ‌نگار ملّی‌گرای ایرانی شیرین بیانی بر آن است که مغولان «در هجوم به ایران و فتح آن با معتقدات مردم روبه‌رو بوده‌ اند که می‌بایست یا آن را ریشه‌کن کنند یا با آن کنار آیند؛ و این نبردی بود که تا زمان اسلام آوردن حکومت مغولی مستقرّ در ایران و در نتیجه بازسازی نیروی مغلوبین همچنان ادامه داشت» (بیانی، ۱۳۷۰: هفت). این غریب‌ترین سخنی است که می‌توان در باره‌ی مردمان چندخداپرست گفت؛ زیرا چنین مردمانی در برابر پی‌روان ادیان مختلف مدارای بالایی را بروز می‌دهند و به‌طور معمول وقتی به جوامع واجد ادیان یگانه‌پرستانه یا ادیان عاری از بت‌پرستی وارد می‌شوند، بسیار محتمل است که چندخداپرستی و بت‌پرستی را وا نهند؛ چنان‌که مغولان چنین کردند و پس از مواجهه با اسلام و مسیحیّت و بودیسم، بسیاری‌شان مسلمان، مسیحی، یا بودایی شدند.

مغولان چنان مدارای دینی‌ی بالایی از خود نشان دادند که بسیاری از صاحب‌نظران ایرانی از توضیح و تبیین آن درمانده شدند و تبیین‌های عجیب و غریبی را مطرح کرده اند که همه‌گی ناشی از فقدان آشنایی با فرهنگ دینی‌ی چندخداپرستانه است.

بیانی در ادامه سخن غریب‌تری می‌گوید: «قوم غالب [مغولان] کوشش در تحمیل سلطة همه‌جانبة خود داشت، و از سوی دیگر، ایرانیان با ظرافت و دقت و تردستی در صدد نجات هویّت تاریخی و معتقدات خویش برآمدند» (همان: هفت و هشت). البتّه نوشتن چنین سخنان خودمدارانه‌ای در ستایش خودی از مورّخ ملّی‌گرا امری پیش‌پاافتاده است، اما اگر مورّخ قدری از خودمداری فاصله بگیرد و فقط اندکی با جامعه‌شناسی آشنا باشد، می‌داند که تمام اقوام جهان‌گشا، وقتی در معرض فرهنگ و تمدّن پیچیده‌تر و سطح بالاتر قوم مغلوب قرار گرفتند، در آن فرهنگ و تمدّن مردم مغلوب غوطه‌ور شدند و از آن فرهنگ‌پذیر شدند و دست‌کم بر حسب میزان توان و شایسته‌گی‌شان، بخشی از عناصر آن فرهنگ و تمدّن را از آنِ خود ساختند؛ هم‌چون ایرانیان عصر هخامنشی در فرهنگ بابلی و عربان مسلمان و مغولان چندخداپرست در فرهنگ ایرانی. به عنوان مثالی دیگر، مغولان خط را از ایغورها أخذ کردند (سیکلوس، ۱۳۷۷: ۶۳۷ به نقل از هاردی، ۱۳۷۷: ۶۳۷) هم‌چنان‌که ایرانیان باستان در عصر هخامنشی خطّ میخی را از فرهنگ سومری گرفتند.

خطای فاحش دیگر شیرین بیانی (فقط در همان صفحه‌ی هفت نه همه‌ی کتاب) بحث او از «فرهنگ ملّی» آن هم در عصر خوارزمشاهیان (یعنی عصر تسلط ترکان خوارزم‌شاهی) و سپس دوره‌ی مغولان است. او از «دینِ آمیخته شده با فرهنگ ملی» سخن می‌گوید. او البته وجود «فرهنگ ملی» را در عصر خوارزمشاهیان مفروض گرفته است و نیازی ندیده که از عناصر و مؤلفه‌های این «فرهنگ ملی» در عصر خوارزمشاهیان بحث بکند و شواهدی ارایه کند و مثل دیگر اهل نظر ایده‌ئولوژی‌اندیش بر اساس قاعده‌ی «چنین است چون قاعدتاً باید چنین باشد» عمل کرده است. ما می‌گوییم در عصر خوارزمشاهیان «فرهنگ ملی» وجود داشته و شما هم بپذیرید که وجود داشته!


🔻منابع:
بیانی، شیرین (۱۳۷۰) دین و دولت در ایران عهد مغول، جلد اول. تهران: نشر دانشگاهی، چاپ دوم.

سیکلوس، بولسکو (۱۳۷۷) «دین بودایی در مغولستان» در هاردی، فریدهلم (۱۳۷۷) ادیان آسیا. ترجمه‌ی عبدالرحیم گواهی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوّم.


#تاریخ‌نگاری
#تاریخ_مغول
#شیرین_بیانی
#تاریخ‌نگاری_ملی‌گرا
#تاریخ‌نگاری_ایده‌ئولوژیک
@NewHasanMohaddesi
♦️تبیین جغرافیایی‌ی بت‌پرستی‌ی مغولان: نتیجه‌ی تهی‌دستی‌ی مورّخ ملّی‌گرا در دانش دین‌پژوهی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۳ مهر ۱۴۰۳


🔻شرح تصویر:

دکتر شیرین بیانی (اسلامی‌ ندوشن) /

دکترای
تاریخ از سوربن فرانسه/

استاد تمام دانش‌گاه تهران/

تخصص:
تاریخ مغول و مغول‌شناسی/

نویسنده‌ی کتاب سه جلدی‌ی "دین و دولت در ایران عهد مغول
"/

و برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال به خاطر همین اثر سه جلدی




👇👇👇

#دین_مغولان
#شیرین_بیانی
#چندخداپرستی
#تاریخ‌نگاری_ملی‌گرا

@NewHasanMohaddesi
♦️تبیین جغرافیایی‌ی بت‌پرستی‌ی مغولان: نتیجه‌ی تهی‌دستی‌ی مورخ ملیگرا در دانش دین‌پژوهی /۱

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۳ مهر ۱۴۰۳


بیانی دین‌داری‌ی مغولان چندخداپرست را «یگانه‌پرستی ناقص» خوانده است. او در توصیف دینِ مغولان از «خدای یگانه و ایزدان دیگر» یاد می‌کند (همان: ۲). همین تعبیر نشان از ضعف دانش دین‌پژوهانه‌ی مورّخ می‌دهد، زیرا خدای یگانه نمی‌تواند در کنار ایزدان دیگر قرار گیرد؛ هم‌چنان‌که در اسلام، الله نمی‌تواند «ارباب متفرّقون» را تاب آورد . آن‌چه بیانی «یگانه‌پرستی‌ی ناقص» می‌داند، دقیقاً چیزی است که در اسلام «شرک» خوانده شده است. توصیف بیانی از دین مغولان ما را به یاد دین اعراب پیشا اسلامی می‌اندازد که در آن الله خدای دور دست و خدای آسمان‌ها است و بتان دیگر خدایان دمِ دست اند. در میان مغولان، خدای دوردست تنگری نام دارد:

«دین مغولان، که آن را آیین شمنی نامیده‌اند، از دین سایر اقوام ساکن استپهای جنوبی روسیه و قسمت غربی منطقة آسیای میانه جدا نبوده است. آیین شمنی عبارت بوده است از نوعی یگانه‌پرستی ناقص، که در آن ایزدان ایزدان گوناگون با مرتبه‌های پایینتر، در نگاهداری و نظم کائنات با خدای یکتا سهیم شناخته می‌شدند؛ و بتهای گوناگونی به‌عنوان مظاهر این ایزدان پرستش می‌شده است. به‌علاوه، در این آیین ارواح نیک و ارواح پلید، فرشتگان و اهریمنان، در زندگی روزمره اهمیت اساسی داشته‌اند. خرافات و جادوگری به‌منزلة عاملی برای مصون ماندن از مصایب و چشم‌زخمها، و ایمن ماندن از بلایای آسمانی و زمینی، چون رعد و برق، زلزله، سیل، قحطی، بیماری و غیره، در میان مغولان رواج داشته و یکی از ارکان اساسی و اصلی اعتقادات دینی آنان بوده است. بدیهی است که نمادهای ادیان قبایل نخستین، چون فتیش، توتم و تابو در آیین شمنی مشاهده می‌شود. شمن‌ها، که بهتر است آنان را جادوگر یا روحانی-پزشک بنامیم، برگزاری تشریفات دینی و انجام دادن عملیات ساحری و معالجة بیماران روانی و جسمی را به‌عهده داشته‌اند؛ و چون سراسر زندگی روزمرة مغولان آکنده از خرافات و تلاش در دوری گزیدن از بلایا و دفع ارواح پلید بوده است، این عدّه بر امور زندگی آنها مسلّط بوده‌اند و زعمای واقعی ایلات را رؤسای روحانی تشکیل می‌داده‌اند. در نزد پیروان آیین شمنی، دنیای مردگان نه تنها شامل دنیای روحانی، بلکه دربرگیرندة جهان جسمانی نیز بوده است و آنان بر این عقیده بودند که فرد پس از مرگ، زندگی را همچنان تا ابد ادامه می‌دهد؛ به این ترتیب، بهشت و دوزخ، به تعبیر سایر ادیان، در نزد آنان مفهومی نداشته است. مغولان با چنین طرز تفکر مذهبی و فرهنگ مابعدالطبیعی ، حکومت خویش را پی‌ریزی کردند و برای تسخیر سرزمینهای بزرگ و متمدنی که فرهنگهایی ریشه‌دار و پربار داشتند، از مغولستان پای بیرون گذاشتند. آنها روحیة خرافه‌پرستی را به‌همراه خود برای ملل متمدن به ارمغان بردند» (بیانی، ۱۳۷۰: ۲).

چنان‌که می‌بینیم، بیان مورّخ ملّی‌گرای ایرانی سوگیرانه است و با به‌کارگیری‌ی مفاهیمی هنجارین نظیر «خرافه» و «خرافه‌پرستی» نوشته اش از جنبه‌ی توصیفی فراتر رفته و به نوعی ارزش‌داوری و تحقیر پدیده‌ی مورد بحث (فرهنگ و دین مغولان) منتهی می‌شود. بحث او در باره‌ی فقدان ایده‌ی بهشت در دین مغولان نیز به‌نظر خطاآمیز است. توصیف میرچا الیاده از شمنیسم مغولان به خوبی نشان می‌دهد که تنگری یک خدای دور دست و خدای خالق بوده است. الیاده در باره‌ی دین‌داری‌ی چنگیزخان و نگاه تنزیهی‌ی او به تنگری می‌نویسد:

«تنگری معبد و پرستشگاهی نداشت و بعید به نظر می‌رسد که او را به شکل بت یا تندیشی نشان داده باشند. چنگیزخان در مباحثة مشهورش با امام بخارا، گفته بود: «کل کیتی و کائنات خانة خداست، چه فایده‌ای دارد که یک مکان خاص (مثلاً مکه) را تعیین کنید تا به آنجا بروید؟» مانند همه جای دیگر، خدای آسمانی آلتایی‌ها همه چیز را می‌داند و دانای کل است. مغول‌ها هنگام ادای سوگند می‌گفتند: «باشد که خداوند بداند!» سرداران و فرمانداران نظامی برای دعا کردن به درگاه خداوند بر قلة کوه‌ها (نمونه یا مظهر مرکز گیتی) صعود می‌کردند یا قبل از نبردهایشان، جدا از سایرین در خیمة خود می‌ماندند (گاه مانند چنگیزخان به مدت سه روز)، در حالی که سربازان از خداوند کمک می‌خواستند. تنگری نارضایتی خود را از طریق نشانه‌های کیهانی ظاهر می‌ساخت: ستاره‌های دنباله‌دار، قحطی‌ها و سیل‌ها» (الیاده، ۱۳۹۶: ۱۶).

ادامه دارد. 👇👇👇


#دین_مغولان
#شیرین_بیانی
#چندخداپرستی
#تاریخ‌نگاری_ملی‌گرا

@NewHasanMohaddesi
♦️تبیین جغرافیایی‌ی بت‌پرستی‌ی مغولان: نتیجه‌ی تهی‌دستی‌ی مورخ ملیگرا در دانش دین‌پژوهی /۲

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۳ مهر ۱۴۰۳


نویسنده‌ی جامع‌التّواریخ (یا تاریخ غازانی) نیز از بت‌پرستی سخن می‌گوید نه آن‌چه شیرین بیانی یگانه‌پرستی‌ی ناقص خوانده است. رشیدالدین فضل‌الله همدانی آورده است که غازان خان بت‌پرستان را مسلمان کرده است: «سلطان محمود غازان [...] تمام اقوام اُویغُور و مُغول و آذرپرستان و بت‌پرستان را در دایرة اسلام آورد، و بتخانه‌ها و معابد نامشروع را بکلّی برانداخت، و روی زمین از مشرکان و مخالفان دین بپرداخت» (همدانی، ۱۳۷۳: ۲۸۹). خلیلی نیز بر آن است که مغولان بت‌پرست بوده اند و از بت‌های نمدین آنان نوشته است:

«کاوش دربارة ارتباط آیین مغولان با یکتاپرستی از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا بعدها منکو قاآن یکی از ایلخانان مغولی به صراحت خود و اجدادش را «موحد» معرفی می‌کند و می‌گوید: «ما مغولان معتقدیم که فقط یک خدا هست. پدران ما همه موحد بودند و خدای را به یگانگی می‌دانستند و می‌پرستیدند و هرگز بت را سجده نکردند». امّا بدون شک سخن منکو قاآن را که در دورة همزیستی با پیروان ادیان آسمانی بیان شده است، نمی‌توان با اطمینان پذیرفت. در واقع، هرچند دربارة اهمیت خدای آسمان در میان شمنیست‌ها فراوان گفتگو شده است، برخی روایت‌های تاریخی نشان می‌دهد که مغولان تا اندازة زیادی به بت‌پرستی نیز گرایش داشته‌اند. بر اساس این روایات، هر فرد مغولی لوح مخصوصی داشت که ناظر بر خدای یگانه بود و روی آن کلماتی چون «آسمان»، «عرش»، «خدای قادر متعال» و از این قبیل نگاشته شده بود و او آن را بالای دیوارة چادر خود نصب می‌کرد. از میان این بت‌واره‌ها یا اشیایی که خدای آفریننده را به یاد مغولان می‌آورد، بیش از همه به بت «ناتیگی» پیچیده در لفافی از نمد اشاره شده است که او را ایزدِ محصول و فراوانی می‌دانسته‌اند و در جایی در میان خانواده از او نگهداری می‌کرده‌اند در حالی که زن و فرزندان او را نیز همانند یک خانواده کامل تجسم می‌بخشیده‌اند. اهمیت این بت‌واره در خانوادة مغولی تا بدان پایه بوده که مارکوپولو، سیاح ایتالیایی که همزمان با روزگار اعتلای مغولان به شرق سفر کرده بود، بر اساس مشاهدات خود گزارش می‌کند که مغولان هنگام غذا خوردن ابتدا با یک تکه‌گوشت دهان این بت و سپس زن و فرزندانش را چرب می‌کردند و سپس شرابی را برای ادای احترام به خدایان بر زمین می‌ریختند و پس از اینکه مطمئن می‌شدند که خدایان سهم خود را از غذا گرفته‌اند، خوردن و نوشیدن را آغاز می‌کردند. اما ناتیگی تنها بت مغولان نبود، ظاهراً افزون بر ناتیگی خدایان نَمَدین دیگری نیز در میان مغولان پرستیده می‌شده‌اند. این خدایان به شکل بت‌واره‌هایی در آستانة در ورودی هر خانه آویخته می‌شدند و در واقع نمادهای زندگی بودند. در آیین شمنیسم افزون بر خدای یکتا و خدایان دیگر که در قالب بت‌ها تجسد یافته بودند، ارواح نیک و ارواح پلید فرشتگان و اهریمنان نیز در زندگی روزمرة مغولان اهمیت داشتند چرا که مغولان بر این باور بودند که هر کدام از این ارواح حافظ و پاسدار بخشی از زندگی آن‌هایند. در اینجا باید به یکی دیگر از اعتقادات مغولان دربارة تقدیس دو عنصر آب و آتش هم اشاره کرد. در میان مغولان بدوی رسم بود که همواره در برابر هر چادری آتشی فروزان روشن نگه دارند و از شعله‌های فروزندة آن برای زندگی و حیات خود یاری و انرژی بطلبند، این آتش هرگز خاموش نمی‌شد چرا که عالوه بر روشنایی و حرارت، تطهیرکننده هم به شمار میرفت. افزون بر آتش، تقدیس آب نیز در میان مغولان به باوری کهن بازمی‌گشت، باوری که می‌گفت ارواح مقدس در کنار آب‌های زلال خانه دارند. این ارواح هماره برای مغولان مقدس بوده‌اند، چرا که شمنیست‌ها در معرفت‌شناسی خود، شفای بیماران و رَستن از هر خطری را در گرو تسخیر ارواح یا گفتگو با آنان می‌دانسته‌اند؛ دقیقا به دلیل همین تقدس و اهمیت بوده که مغولان قانونی داشتند که بنا بر آن در روزهای مشخصی از سال، آبتنی در آب یا برداشتن آب با ظرف فلزی از رودخانة مقدس ممنوع بود. آن‌ها معتقد بودند بروز برخی بلایای طبیعی و از جمله صاعقه‌های نابودگر در نتیجة آلوده کردن آب‌های مقدس که زیستگاه فرشتگان حامی آدمیان است رخ می‌دهد. البته تفسیر مغولان دربارة پدیده‌های طبیعی همیشه هم به همین سادگی نبوده است گاه آنها دربارة چنین اموری نگاهی کاملاً اساطیری داشته‌اند، از جمله فضل‌الله همدانی در این باره روایت می‌کند که «پیش مغولان چنان است که صاعقه از حیوانی مانند اژدها پدید می‌آید و در آن دیار مشاهده می‌کنند که از هوا بر زمین می‌افتد و دُم را بر زمین می‌زند و بر خود می‌پیچد و از دهن او آتش می‌ریزد» (خلیلی، ۱۳۹۷: ۲۵-۲۴).


ادامه دارد. 👇👇👇


#دین_مغولان
#شیرین_بیانی
#چندخداپرستی
#تاریخ‌نگاری_ملی‌گرا

@NewHasanMohaddesi
♦️تبیین جغرافیایی‌ی بت‌پرستی‌ی مغولان: نتیجه‌ی تهی‌دستی‌ی مورخ ملیگرا در دانش دین‌پژوهی /۳

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۳ مهر ۱۴۰۳


توصیف محقّقان دیگری که از دین مغولان سخن گفته اند، همه‌گی بیان‌گر وجود شکلی از چندخداپرستی در میان مغولانی است که به ایران و چین و اروپا و روسیه حمله کرده اند. برتولد اشپولر در توصیف دین مغولان می‌نویسد:

«هنگامیکه مغولان برسـرزمینهاي پهناور دست یافتند، پیرو عقیدة شـمنی بودند، که در آن اصول معتقدات کاملاً مشـخص نگردیده بود. دین آنان رویهمرفته از اجراي مناسک مخصوص، جادوگري و احضار ارواح تشـکیل می‌شد. به همین سبب است، که برخی از مـورخین مغولاـن را اصولاً بی‌دین می‌خواننـد، و یـا مـورخین روسـی از دیـن آنـان اظهـار بی‌اطلاعی می‌کننـد. این اظهـار بی‌اطلاعی می‌توانـد هم‌چنین نشانة آن باشد، که آنان نتوانسـته‌اند دین مغول را بشناسـند، و با توجه به اینکه دین مغولان فاقد اصولی بود، که در ادیان جهانی کاملاً تکامل یافته است، این امر موجب تعجب نمی‌گردد. با این‌همه بی‌شک دین‌ مغولان داراي اصولی بوده است. مغولان به خـداي یگانه ایمان داشـتند، اگرچه گاه‌گاه به وجود خدایان فرعی نیز در کنارخداي یگانه معتقد بودند- بی‌آنکه روابط آنانرا کاملاً مشخص کرده باشند. مغولان آفرینش آسمان‌ها و زمین را به خداي یگانه نسبت می‌دادند، و او را منشأ خوشبختی و بدبختی می‌دانستند. آنان پس از مرگ منتظر حیاتی بودند، که به حیات دنیوي شباهت کامل داشت. به عقیـدة مغولان خـداي یکتـا فرمـانروائی روي زمین را به آنهـا اعطاء کرده بود، و خان‌ها رسالت داشـتند، که ارادة خالق را به فعل مبدل کنند، و به همین مناسبت روی نشان‌ها و اسـناد خود این کلمات را می‌نوشـتند «منگو تنگري کوچونـدور» یعنی «به خواسـتة خداونـد جاوید» و ایـن جمله نیز که «آسـمان را یـک خـدا و زمین را یک فرمانروا شایسـته است» بر پایة همین عقیـده اسـتوار است. این جمله در دهه‌هاي نخست هجوم مغولان نیروي معنوي بزرگی داشته است» (اشپولر، ۱۳۸۶ :۱۷۵-۱۷۴).
امّا مغولان در کنار پرستش تنگری -خدای بزرگ و خدای آسمان- درست مثل ایرانیان باستان، برخی از مظاهر طبیعت را تقدیس می‌کردند و خدایان دیگری که از نمد ساخته شده بودند را نیز می‌پرستیدند و وظایفی را در قبال این بت‌های‌شان انجام می‌دادند:

«صور عبادت نیز بسیار ساده بود. آنان خورشید به خصوص خورشید طالع، ماه و دگرگونی‌هاي مختلف آسمان را ستایش می‌کردنـد، و تصـور اژدهـائی در این جریـان نقش بسـیار مهمی را به عهـده داشت. پرسـتش خورشـید مغولان را متوجه جنوب می‌کرد. آنان در هنگام خسوف و کسوف طبل‌ها را به صدا درمی‌آوردند، تا نیروهاي شـیطانی را تار و مار کنند. آنان هم‌چنین زمین را به‌عنوان مادر همة موجودات تعظیم و تکریم می‌کردند. مغولان براي پرسـتش خورشـید، به سـمت جنوب سه بـار به حـالت رکوع درمی‌آمدنـد، و در عین حال انگشت‌هاي میانه را به کف دست می‌چسـباندند، و سق می‌زدند. آنان به مناسـبت‌هاي مختلف نوشابه‌هاي گوناگون را نثار خـدایان می‌کردند، به این ترتیب که ظرف‌هاي مملو از نوشابه را با اداي «ورد» به هوا پرتاب می‌کردند. سوگند آنان در هنگام عقد قرارداد به این ترتیب بود: از ظرفی که گاه‌گاه سکه‌اي زرین در آن قرار داشت، خون می‌آشامیدند. مغولان موظف بودند، چنان‌چه به یکی از هم‌قسمان و یا بستگان آنان تجاوز شود، انتقام‌جوئی کنند، اما این رسم در زمان چنگیزخان رفته رفته رو به فراموشی‌ نهاد. علاوه برخداي یگانه، که او را عقل می‌پنداشتند، بت‌هائی از نمد ساخته بودند، و براي تکثیر گله‌ها هدایائی نثار آنان می‌کردند، و نیز از آشامیـدنی‌هاي خـود بـه پیشـگاه این بت‌هـا می‌ریختنـد. گاه‌گـاه نیز دهـان آنـانرا بـا چربی -و نیز بـا غـذاهائی که خـود می‌خوردند-چرب می‌کردند. بعدها براي آنکه به قوانین چنگیزخان نیرو بخشند، او را نیز در میان خدایان جا دادند. در میـان مغولان از توتمیسم نشانی نیست. شـمن‌ها نقش مشاوران روحانی را به عهـده داشـتند. آنـان رویهمرفته خرافات را رواج می‌دادنـد، و خـود را بـا جـادوگري سـرگرم می‌نمودنـد. امـا چنـانکه دیگران به جـادوگري می‌پرداختنـد، آنـانرا سـرزنش می‌کردنـد. از آنجـائیکه مغولان از جادوگري بیم داشـتند، جادوگران را سـخت عـذاب می‌دادنـد. فاطمه نـدیمه توراکینا در اثر شکنجـه اقرار کرد، که جـادوگري می‌کرده است (1246 م) و پس از آن او را غرق کردنــد. رانـدن عرابة بت‌ها نیز از وظائف شمن‌ها بود. آنهـا اعیـاد را جشن می‌گرفتنـد، و ویلهلم فن روبروك یک بـار ناظر یکی از این جشن‌ها بوده است (احتمالاً جشـن بهار که تاریـخ آن متغیر بوده است)، که در آن شـمن‌ها مادیانهاي سـفید را (براي تأمین مصـرف شـیر فرمانروا) تبرك می‌کردنـد، ...


ادامه دارد. 👇👇👇

#دین_مغولان
#شیرین_بیانی
#چندخداپرستی
#تاریخ‌نگاری_ملی‌گرا

@NewHasanMohaddesi
♦️تبیین جغرافیایی‌ی بت‌پرستی‌ی مغولان: نتیجه‌ی تهی‌دستی‌ی مورخ ملیگرا در دانش دین‌پژوهی /۴

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۳ مهر ۱۴۰۳


و شیرهاي تخمیرشده را به دور می‌ریختند، و براي نخستین بار از شیر تازه می‌نوشیدند. از آن گذشته در آغاز هر ماه در برابر بت‌ها جشن کوچکی گرفته می‌شد» (همان: ۱۷۶-۱۷۵).

مغولان علاوه بر پرستش خدای بزرگ و باورمندی به نقش و تأثیرات الوهی‌ی بت‌ها در زنده‌گی‌شان، به حضور و تأثیرات ارواح گوناگون در جهان و زنده‌گی‌شان باورمند بوده اند و از ارواح و تأثیر منفی‌شان هراس داشته اند و در زنده‌گی‌ی خود محرّمات و تابوهای متعدّدی داشته اند:

«علاوه بر محرّمات عمومی، چون صـید و قتل پرندگان جوان، شکست دو استخوان وسیلة یکدیگر، زدن ضربه به اسبان با دهانة آنها، اصـطکاك تیر با تازیانه و یا ایستادن روي تازیانه دسـتوراتی مشاهده می‌گردد، که ناشی از ترس مغولان در برابر ارواح است، و منابع تاریخی از این ترس گزارش داده‌انـد. به همین سـبب در هنگام گرفتن ماه و یا خورشـید شـیپور می‌نواختند، و حملات جنگی را تنها در آغاز و یا نیمة ماه‌هاي قمري شروع می‌کردند. هم‌چنین ترس از اینکه پايان انسان آستانة در را لمس کند، و یـا بـازگشت از راهی که انسـان رفته است (همانطور که منکو انجام داد) و یا به‌طورکلی رفتن به اردوگاههاي پیشـین تا هنگامیکه اثر اجاق‌ها در آن دیـده می‌شود، بی‌تردید با این عقاید مربوط است. می‌توان گفت که برخی از این معتقدات مسـتقیماً با جادوگري ارتبـاط داشـته است. چون نمی‌خواهیم آنچه را که گـذشت بـا نظـائر این عقایـد در زمـان حال مقایسه کنیم، لـذا نمی‌توان با قطعیت گفت که کدامیک از این آداب و رسوم با ترس از ارواح و کدامیک با جادوگري مربوط بوده است. آداب طهارت نیز با آنچه گذشت، بستگی نزدیک دارد. آلوده کردن آب با ادرار، آب بینی و یا شستن لباسهاي کثیف و نیز فرو بردن چـاقو در آتش و یـا درآوردن اغـذیه از ظروف با چاقو ممنوع بوده است. مغولان تصور می‌کردنـد، که با این کارها رعد و برق ایجاد خواهد شد. منع آلودگی آب ضمناً از نظر بهداشتی هم مفید بود، و نیز گزارش می‌دهند که در تابستان نهرهاي آب را از میان قراقوروم می‌گذراندند، تا به این وسـیله شهر را نظافت کنند. اما مقررات مغولان در مورد آب براي مسلمانان، که طبق دسـتورات دینی خود ناگزیر ازشسـتشو بودند، ایجاد اشـکال می‌کرد به این سـبب اوکتاي خود را ناگزیر دید، که در این مورد گذشت و مدارا نماید و از دستورات کوته‌بینانة جغتاي جلوگیري کند. در مورد خوردن گوشت حیوانات مختلف براي مغولان منعی وجود نـداشت، اما اشـیاء صاعقه‌زده، و نیز مردمی که درخانه‌هاي صـاعقه‌زده سـاکن بودنـد، و رمه‌هـائی‌که برق در میـان آنهـا زده بود، تنها درصورتی تطهیر می‌شدنـد، که آنها را از میان دو آتش بگذرانند. اشـخاص و اشـیائی که از نظر مغولان بـدین‌سان آلوده شـده بودنـد، بـایستی براي مـدتی طولانی از اردوي قاآن دور بمانند. همین دستور براي ما ترك مردگان نیز وجود داشت. آندره لنگ‌ژومون فرستادة پاپ و همراهانش مجبور بودند، دو بار از میان دو آتش بگذرند. نخستین آتش او و هدایا را تطهیر کرد؛ و اما آتش دوم به آن جهت بود، که کیوك، که هدایا براي او مقرر شده بود، در آن میان از دنیا رفت» (همان: ۱۸۰-۱۷۸).

همه‌ی این توصیفات نشان می‌دهند که فرهنگ دینی‌ی مغولان چندخداپرستانه است و تعابیری چون «یگانه‌پرستی‌ی ناقص» برای توصیف این نوع فرهنگ دینی، گم‌راه‌کننده و نادرست است.

مورّخ ملّی‌گرای ایرانی که دست اش از دانش دین‌پژوهی تهی بوده و یگانه‌پرستی را در میان مغولان اصل گرفته است، از تبیین بت‌پرستی در میان مغولان ناتوان مانده و لاجرم دست به تببین جغرافیایی‌ی بت‌پرستی‌ی مغولان زده است و چنین سخنان شگفتی‌آوری را بر قلم خویش جاری کرده است:


«مغولان با وجود اعتقاد راسخ به «آسمان آبی جاویدان» یا خدای یگانه، که در ماورای طبیعت وجود داشت، و کلّ طبیعت مظاهری از او بود، بتهایی از آن خدا و سایر ایزدان ساخته بودند و در خانه‌های خود نگاه می‌داشتند، و هر یک را در مواقعی خاصّ پرستش می‌کردند. این تعارض، یعنی خداپرستی از یکسو و بت‌پرستی از سوی دیگر، به دلیل جهان‌بینی خاصّ آنان بود که چون در وضع اقلیمی سخت و در منطقه‌ای دوردست و جدا از سرزمینهای متمدن می‌زیستند، به منظور رویاروئی با مصایب و سختیهای زندگی، و به سبب عدم دسترسی به آسمان احساس نیاز مبرمی به پشتیبان و نگهبانی ذوات قابل لمس و نزدیک به خود می‌کردند. از این رو، خدا و مباشرانش را از آسمان به زمین و چادرهای خود کشیده بودند تا در کنار آنان احساس امنیت و آسایش کنند. به همین دلیل است که بسیاری از کسان، حتّی آنان که خود از مغولستان دیدن کرده بودند، به اشتباه مغولها را بت‌پرست دانسته‌اند» (بیانی، ۱۳۷۰: ۴).

پایان

#دین_مغولان
#شیرین_بیانی
#چندخداپرستی
#تاریخ‌نگاری_ملی‌گرا

@NewHasanMohaddesi