زیر سقف آسمان
10.2K subscribers
2.7K photos
587 videos
414 files
3.05K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️لوازم اعتراض مدنی و نفی اعتراض غیرمدنی: نفی خشونت علیه روحانیان

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۳ آبان ۱۴۰۱

در میانه‌ی یک جنبش اجتماعی‌ی بزرگ هستیم و برخی نیز بی‌توجه به آن‌چه می‌گذرد، بحثی انحرافی در باره‌ی خشونتپرهیزی را در میان آورده اند. از سوی دیگر با پدیده‌ی ناخوشایند اعتراض غیرمدنی و حتا اعتراض جنایی مواجه هستیم؛ اعتراضی که معطوف به نفی حقوق مدنی و اجتماعی‌ی دیگران است. در چنین بحثی از کجا باید آغاز کرد؟ پاسخ من این است: از بحث بسیار مهم حقوق معترضان.

در هر نظام اجتماعی (خواه کارخانه یا باش‌گاه فوتبال یا یک رژیم سیاسی) افرادی ناراضی وجود دارند و این نارضایتی ممکن است در قالب اعتراض بروز یابد و ابراز شود. پس نخست مدیران و حاکمان می‌بایست همان‌طور که برای خویش حق مدیریت و حکم‌فرمایی قائل هستند، برای دیگران نیز حق نقد و نیز حق اعتراض قائل شوند و حقوق معترضان را به‌رسمیت بشناسند. پس نخست باید حقوق معترضان -نه در روی کاغذ بل‌که در عمل- به‌رسمیت شناخته شود. این‌که به‌محض اعتراض نیروی سرکوب را به میان بیاوریم و اقدام به پرونده‌سازی و تهدید و سرکوب کنیم، در حقیقت به معنای عدم به‌رسمیت شناختن حقوق معترضان است. وقتی حقوق معترضان را به‌رسمیت نشناسیم و هیچ قانونی در حمایت از معترضان وجود نداشته باشد و حق و حقوق آنان را پاس‌داری نکند، چه‌طور انتظار داریم معترضان قانون را به‌رسمیت بشناسند؟!

عدم به‌رسمیت شناختن حقوق معترضان سبب غیرمشروع ساختن کل قانون در چشم آن‌ها می‌شود و اعتراضات را به سمت غیرمدنی شدن و جنایی شدن سوق می‌دهد. بسیار مضحک است که از خشونت و سرکوب علیه معترضان استفاده شود ولی از معترضان خواسته شود خشونت‌پرهیزانه رفتار کنند. پس استفاده از روش‌های سرکوب بدون به‌رسمیت شناختن حقوق معترضان، اعتراض غیرمدنی پدید می‌آورد. اعتراض غیرمدنی را من در مقابل اعتراض مدنی قرار می‌دهم. اعتراض مدنی اعتراضی است که با نفی حقوق دیگران هم‌راه نیست.

اما پیش‌نیاز اعتراض مدنی به‌رسمیت شناخته شدن قانونی و عملی‌ی حقوق معترضان است. اتفاقاً قانون باید به‌نحو بسیار استواری از معترضان حمایت کند زیرا معترضان اغلب فاقد قدرت و افرادی حاشیه‌ای شده در جوامع هستند. آن‌ها باید موسسات حامی‌ی خود را داشته باشند تا اعتراض‌شان هزینه‌‌ای به آنان تحمیل نکند. خیلی عجیب است که ما از معترضانی که برای اعتراض‌شان جان و هستی‌ و زنده‌گی‌ی خود را به خطر می‌اندازند، انتظار خشونتپرهیزی داشته باشیم. پس نخست باید بستر تحقق اعتراض مدنی فراهم شود تا اعتراض غیرمدنی نشود.

اما مشکل جدی‌ی دیگری در میان برخی از اهل اندیشه و نظر هم هست که هر شکلی از اعتراض را موجه می‌دانند. این اندیشه، مخرب است و باید مورد نقد جدی قرار گیرد. به‌عنوان مثال، تشویق به آزار و اذیت روحانیان که هیچ جرمی مرتکب نشده اند، اندیشه‌ی خطرناکی است که اکنون در برخی از ویدئوها دیده می‌شود. این نوع اعتراض، اعتراض مدنی نیست بل‌که اعتراضی غیرمدنی است. عمامه برداشتن از سر روحانیان (موسوم به «عمامه‌پرانی») یا خشونت لفظی یا عملی با آنان اعتراضی غیرمدنی است زیرا آنان الزاماً جرمی مرتکب نشده اند و تعرض به قلمروی شخصی‌ی آنان و سلب آسایش و امنیت آنان به‌هیچ‌وجه قابل دفاع نیست. اما متأسفانه برخی در حال ترویج و تبلیغ آن هستند (بنگرید به متن زیر: https://t.me/Naqdagin/4384).

من سال‌ها پیش در باره‌ی شدت خشم و نفرت در میان مردم از روحانیان چند بار هشدار داده ام و میزان آن را خطرناک و مخرب دانسته ام (بنگرید: https://fa.shafaqna.com/news/487604/). اما مورد ملامت و تحقیر کلامی‌ی برخی از روحانیان قرار گرفته ام (بنگرید به http://vasael.ir/fa/news/16050/). با این همه، به هیچ‌وجه نمی‌توانم از خشونت علیه قشری از جامعه (خواه روحانی خواه غیرروحانی) دفاع کنم بل‌که چنین رفتارهایی را غیرمدنی می‌دانم و آن را از مظاهر عدم بلوغ مدنی و سیاسی می‌دانم. بلوغ مدنی وقتی رخ می‌دهد که به‌رغم انبوه خشم و نفرتی که داریم، باز هم مدنی رفتار کنیم. روی‌آوری به رفتار غیرمدنی برای اطفای خشم و نفرت‌مان سبب بازتولید رفتارهای غیرمدنی در آینده خواهد شد.

بنابراین، اگر در میانه‌ی جنبش اجتماعی مردم بالغانه و مدنی رفتار کنند و به حقوق دیگران تعرض نکنند و در موارد غیرلزوم و آن‌جایی که ربطی به دفاع مشروع و دفاع از حقوق مدنی‌ی فرد ندارد، از اعمال خشونت و تحقیر پرهیز کنند، می‌توان به آینده‌ی این جامعه بیش‌تر امیدوار بود.




#خشونت
#روحانیت
#عمامه‌پرانی
#بلوغ_مدنی
#اعتراض_مدنی
#خشونت‌پرهیزی
#خیزش_اجتماعی
#حقوق_معترضان
#اعتراض_غیرمدنی
#جنایی‌شدن_اعتراض



@NewHasanMohaddesi
♦️لوازم اعتراض مدنی و نفی اعتراض غیرمدنی: نفی خشونت علیه روحانیان

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۳ آبان ۱۴۰۱

این تصویر از روی‌دادهای دی‌روز کرج (۱۲ آبان ۱۴۰۱) گرفته شده است که در آن با یک طلبه چنین رفتاری شده است. موقعیت این روی‌داد را نمی‌دانم چه بوده است. اما حمله به یک طلبه یا روحانی به صرف طلبه یا روحانی بودن غیرقابل دفاع است و من چنین رفتاری را محکوم می‌کنم.

🔸پس‌نوشت: هر جنبش و حرکتی باید بتواند خود را نقد کند و مشی و رفتاری بالغانه نشان دهد و از ورود به امور انحرافی بپرهیزد. اگر خشم و نفرتی در ما انباشته شده، خشم و نفرت‌مان را باید در قالب رفتاری مدنی ارتقا دهیم و تصعید کنیم و از آن به‌منزله‌ی یک منبع غنی‌ی انرژی بهره ببریم نه این‌که به‌نحو غیرمدنی آن‌ها را بیرون بریزیم.


#خشونت
#روحانیت
#عمامه‌پرانی
#اعتراض_مدنی
#خشونت‌پرهیزی
#خیزش_اجتماعی
#اعتراض_غیرمدنی
#جنایی‌شدن_اعتراض



@NewHasanMohaddesi
احتراما در خصوص مطلب امروز حضرتعالی ؛

لوازم اعتراض مدنی و نفی اعتراض مدنی ،نفى خشونت
علیه روحانیون

ممنونم و مثل همیشه بهره بردم

واقعیت این است که حضرتعالی بعنوان یک اندیشمند و جامعه شناس دردآشنا طبیعتا باید اینچنین دقیق و علمی بنویسید

واقعيتي ديگر این است که این نوشتارتان ارتباطی با اکثریت بدنه جوان معترضان دهه هشتادی در کف خیابان برقرار نمی کند
زیرا
آنان؛

۱-لباس روحانیت را بعنوان نماد حاکمیت در حافظه خود دارند
و هر جا ظلمی دیده اند یا آزادی های فردی و یا نیازهایشان سرکوب شده است
رد پای روحانیون برایشان مشهود بوده است
و اقليتي هم بعنوان روحاني وارسته هم نظاره گر و ساكت در برابر ظلم ها بوده اند
فلذا حافظه جمعی این نسل با نفرت از روحانیون بعنوان نماد حاکمیت آخوندی شکل گرفته است
بنظر می‌رسد عمامه پرانی بعنوان مدنی ترین شکل ابراز خشم و تخلیه فشارهای این نسل و ابراز بغض های فروخورده است
هر چند خشونت افراطی و ضرب و شتم آنان بنظر مذموم است

۲- این رفتار واکنشی و عکس العمل در برابر رفتار حاکمان و دستگاه های وابسته است که بعد از دستگیری معترضان با خشونت و قساوت با آنان برخورد می نمايند.

۳- بشخصه قبول دارم که اکثر این روحانیون حاضر در خیابان کمترین مسئوليت و اختيار را در سيستم موجود را دارند
بخصوص افراد مسن تر كه تا مساجد پياده روي مي كنند
و غالبا روحانيون سنتي هستند و دل خوشي هم از سيستم موجود ندارند
اما از نظر جوانان نماد حاكميت هستند
٤- حقيقتا باور دارم كه اين لباس تزوير و رياء است
و بر اساس روايت خودشون
نقل به مضمون :"اعرابي به مسجد وارد شد
و گفت كداميك از شما محمد هستيد؟"
پس مردم نتيجه گرفته اند لباس پيامبر لباس خاصي نبوده
و لباس مردم زمانه خويش بوده است
بقول جوونها جوري ميگن لباس پيامبر انگاري معاويه و يزيد اون زمان تي شرت و شلوار جين ميپوشيدن 😊😊

همانطور كه مستحضريد در بسياري نقاط ايران قديم هم عباء و دستار در لباس مردم معمول بوده است
كه در زمان رضا خان با آمدن كلاه پهلوي و كت و شلوار
طبيعتا لباس روحانيون بيشتر متمايز شده است
در خصوص روحانيون مسيحي آنها هم در كليسا لباس مخصوص دارند
و در مراسم دعا بر تن مي كنند
اما در خيابان ها لباس معمولي بر تن دارند
در تركيه هم با سابقه خلافت عثماني روحانيون در خيابان ها لباس معمولي بر تن دارند
و عمامه نمي گذارند و فقط در مساجد مي گذارند
البته قانونا هم ممنوع است
مانند داشتن حجاب در مدرسه كه بعنوان نماد مذهبي در مدارس ممنوع است

فلذا با شرايط اين روزها و بحكم عقل اگر روحانيون بناي لج بازي با مردم خشمگين را ندارند
بنظرم بهتر بود جنابعالي در صورت امكان و نداشتن عواقب سوء برايتان
به ايشان توصيه ميفرموديد
كه در مسير رفتن به مسجد و محل كار
براي امنيت خودشون
فعلا از
عمامه
عباء
و قبا
استفاده نكنند😊
يا اينكه توصيه را گوش نداده و صرفا جهت حفظ موقعيت اداري شون به قيمّت جان شون ريسك پوشيدن لباس آخوندي را متقبل مي شوند

نيك ميدانيد خودشون برايش حكم هم دارند
و تقيه رو خوب بلدند

اينجوري روي اعصاب جوانان خشمگين هم راه نمي روند و خودشون هم آسيب نمي بينند
بنظرم در صورت سقوط حكومت بسياري از حوزه هاي علميه به كازينو و ميكده و.. تبديل خواهد شد .
سيلي در راه است.

✍️پیام انتقادی‌ی یک مخاطب عزیز
۱۳ آبان ۱۴۰۱

#خشونت
#روحانیت
#عمامه‌پرانی
#اعتراض_مدنی
#خشونت‌پرهیزی
#خیزش_اجتماعی
#اعتراض_غیرمدنی
#جنایی‌شدن_اعتراض



@NewHasanMohaddesi
♦️جنبش اجتماعی و مغاک تقابل

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۳ آبان ۱۴۰۱

گاهی سخن گفتن بسیار دشوار می‌شود. بزن‌گاه‌هایی تاریخی هست که زبان ناکارآمد می‌شود. اما من می‌خواهم دقیقه و نکته‌ی حساسی را با مخاطبانی بگویم که بسیاری از آنان آکنده از خشم و نفرت و نارضایتی‌ی انباشته شده اند. چنین لحظه‌ی تاریخی‌ای می‌تواند سرنوشت یک ملت و یک کشور را تغییر بدهد.

نظام سیاسی‌ای که بدترین گزینه را برای مواجهه با معترضان مخالف خود برمی‌گزیند و با سرکوب همه‌جانبه می‌کوشد اعتراض مخالفان را خاموش کند، دچار سقوط اخلاقی می‌شود. در این وضع معترضان به‌لحاظ اخلاقی دست برتر را خواهند داشت.

اما وقتی مغاک سرکوب دهن می‌گشاید، خطری متوجه جنبش اجتماعی می‌شود: این‌که جنبش خلق و خوی مخالف را به‌تمامی از آن خود کند و مثل آن بشود. در طی‌ی تقابل، دو طرف مستعد این هستند که به‌سان هم بشوند. این‌جا است که تأکید بر اعتراض مدنی اهمیت پیدا می‌‌کند.

نیچه گزین‌گویه‌های بسیار تکان‌دهنده‌ای دارد که از آن‌ها بوی فرزانه‌گی‌ی بسیار ژرفی به مشام می‌رسد. او از مغاک تقابل سخن می‌گوید:

«آن که با هیولا می‌ستیزد، باید بپاید که خود در این میانه هیولا نشود. اگر دیرزمانی در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم خواهد دوخت.»

در باب مغاک تقابل تأمل کنیم.

https://t.me/NewHasanMohaddesi/7817
https://t.me/NewHasanMohaddesi/7818
#خشونت
#روحانیت
#عمامه‌پرانی
#اعتراض_مدنی
#خشونت‌پرهیزی
#خیزش_اجتماعی
#اعتراض_غیرمدنی
#جنایی‌شدن_اعتراض



@NewHasanMohaddesi
♦️عمامه‌پرانی /۱

✍️ محید یونسیان
۱۸ آبان ۱۴۰۱

عمامه‌پرانی پدیده نوظهوری نیست۔ برای اولین بار آبان ماه سال پنجاه وهفت، با این موضوع روبرو شدم؛ آن‌هم در بحبوحه‌ی شکل‌گیری خیزش‌های مردمی که چند ماه بعد منتج به انقلاب شد۔ در آن روزها بسیاری از روحانیون در مساجد و تکایا که اغلب محل اعتراضات مردمی بود تمایلی برای همراهی علنی با جوانان و مبارزین نداشتند و تنها گروه اندکی از روحانیون بودند که در خفا یا علنی از مبارزه‌ی مردم حمایت می کردند. یک روز که تجمع اعتراضی مردم در بیرون مسجد منجر به مداخله‌ی پلیس و ساواک شد مردم تلاش کردند که محاصره‌ی پلیس را بشکنند و متفرق شوند۔ گروهی از خانم‌ها که تعداد اندکی بودند گرفتار شدند و به سختی کتک خوردند۔ مردم از روحانی معتبر مسجد خواستند با آن‌ها همراه شود تا محاصره‌ی زنان شکسته شود اما این روحانی میان‌سال سعی کرد از سوی دیگری از مسجد خارج شود که باعث خشم جوانان شد و آن‌ها عمامه‌ی او را با چوب به زمین انداختند. گرچه همین فرد فردای پیروزی انقلاب همه کاره‌ی شهر و نماینده‌ی ولی فقیه شد و برای خود سوابق انقلابی بسیاری ردیف کرد۔

اما این اتفاق یک نشانه بود از اینکه روحانیت یک قشر و طبقه‌ای است که از توان بسیاری بالایی در تطبیق با شرایط برخوردار است و اساس این تطابق بر نیروی نهفته در نوع تربیت و پرورش آن‌ها قرار دارد که از این طبقه نیروی محافظه‌کار می‌سازد. امروز جامعه‌ی ما با این نیرو و قشر اجتماعی که اکنون می توان با کمی مسامحه آن را طبقه هم قلمداد کرد، پیوند خورده است۔ روحانیت تا زمانی که به بدنه‌ی اجتماعی و مردم متصل بود و مرجع حمایت و پشتیبانی را مردم می دانست، یک نیروی بالقوه اپوزیسیون بود و این همرنگی اجتماعی به آن‌ها دو توان ویژه داده بود: اول اینکه عموما همراه مردم و اکثریت باشد و دوم این‌که از این همدمی و همراهی برای تبدیل شدن به نیرویی هدایت‌گر بهره ببرد۔ این دو موضوع رمز محبوبیت روحانیت قبل از انقلاب بود۔ عمامه‌پرانی تا قبل از انقلاب به‌ندرت اتفاق می‌افتاد.

اما بعد از پیروزی انقلاب اتفاقاتی افتاد که می‌توان فضای امروز اجتماعی را ناشی از این اتفاقات دانست: اول و مهمترین موضوع قطع تدریجی ارتباط ارگانیک مردم و روحانیت است۔ دوم احساس بی نیازی روحانیت از حمایت مردم است۔ سوم جداشدن روحانیت از زندگی با مردم عادی است۔ چهارم تغییر تدریجی پایگاه طبقاتی است۔

اما در این میان واقعیت‌هایی وجود دارد که توانایی تعادل‌پذیری روحانیت را حفظ کرده است۔ نکته‌ی اول انشقاق است۔ روحانیون گرچه منافع، اهداف و راهبری‌های مشترک دارند اما انشقاق درونی موجب شده است که شکل ظاهری مشترکات حفظ و تفاوت‌ها عیان نشود. دوم اینک نابرابری و تبعیض در این قشر نیز شاید بیش از اقشار دیگر بوجود آمده و دامنه‌ی آن فراگیر شده است۔ در حال حاضر روحانیت به عنوان طبقه‌ی حاکم شناخته می‌شود۔ گروه و طبقه ای که احساس می کند دیگر نیازی به حمایت مردم برای بقا ندارد و پول، قدرت و نظم حاکم سیاسی جایگزین حمایت مردم شده است و متقابلا روحانیت احساس می کند که این مردم هستند که به حمایت آن‌ها نیاز دارند۔

در جنبش‌های اعتراضی یک صد سال اخیر همیشه روحانیت در کنار مردم بوده است، چون هیچ‌گاه در قدرت نبوده است. اما اکنون در قدرت است و جنبش های اعتراضی در بیشتر زمان در ایران علیه هیات حاکمه است. رو در رویی مردم و روحانیت جزئی از ماهیت جنبش کنونی است، چون اعتراضات علیه نادرستی عملکرد هیات حاکمه است. امروز روحانیت نماد و سمبل قدرت است؛ قدرتی که نه توان حل مشکلات را دارد و نه گوش شنوایی برای شنیدن اعتراض مردم۔

عمامه‌پرانی در واقع نوعی واکنش احساسی به تقابل مردم با سمبل قدرت است. اما این موضوع تنها در رویکرد به موضوع قدرت قابل تفسیر نیست، چون روحانیت به‌عنوان طبقه‌ی حاکم از انسجام برخوردار نیست. همان نیروی محافظه‌کاری و تطابق باعث شده است که روحانیت دچار انشقاق شود. بدنه‌ی روحانیت با سکوت و نظاره‌گری و عدم حمایت از اعتراض مردم نمی‌خواهد در برابر گروه حاکم قرار گیرد، چون با قطع ارتباط ارگانیک و حمایتی مردم عملا پشتیبان دیگری به جز گروه حاکم ندارد و نمی‌تواند در برابر حاکمیت بایستد؛ چون توان ایستادن ندارد، چون تکیه گاه ندارد۔ بدنه‌ی روحانیت در حال حاضر در بدترین شرایط تاریخی خود قرار دارد. لذا هنوز نتوانسته است انتخاب کند که آیا به تجربه‌ی تاریخی یعنی کنار مردم بودن تکیه کند یا در کنار قدرت حاکم بماند۔

ادامه دارد. 👇👇👇


#خشونت
#روحانیت
#عمامه‌پرانی
#اعتراض_مدنی
#خشونت‌پرهیزی
#خیزش_اجتماعی
#اعتراض_غیرمدنی
#جنایی‌شدن_اعتراض



@NewHasanMohaddesi
♦️عمامه‌پرانی /۲

✍️ محید یونسیان
۱۸ آبان ۱۴۰۱

👆عمامه‌پرانی در عین حال که حرکتی رادیکال و از نظر اخلاقی و انسانی سخیف و نپذیرفتی است، اما نشانه‌ای از خشم عمومی مردم است؛ خشمی که ریشه‌ی تاریخی و فرهنگی دارد. اعتراض به یک ناسپاسی تاریخی است. روحانیت در همه‌ی مراحل تاریخی از حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار بود و مردم بدون هیچ چش‌مداشتی این حمایت را با صرف هزینه‌ی فراوان اثبات کرده‌اند. اما همین روحانیت امروز مردم را تنها رها کرده است۔ پدیده‌ی عمامه‌پرانی البته ابعاد دیگری دارد که ارتباطی به خشم و اعتراض مردم ندارد۔

خیزش اجتماعی کنونی در ایران لایه‌ها و سویه‌های متفاوتی دارد که برای فهم و شناخت آن باید آن‌ها را از هم تفکیک کرد و پیچیدن یک نسخه واحد برای روبرو شدن با آن دلیل اصلی تفاوت‌های تحلیلی جامعه‌شناسان است۔ سویه‌ی اول تبعیض و بی عدالتی است۔ این سویه یک درد مزمن تاریخی است که هیچ‌گاه در تاریخ سه هزار ساله‌ی ایران درمان نشده است و استبداد تاریخی در نظام‌های سیاسی حاکم بر این سرزمین استمرار یافته و اکنون به یک عامل اعتراضی تبدیل شده است۔ سویه‌ی دوم فقدان تکیه‌گاه و مرجعیت نامطمئن امنیت است و در یک کلمه فقدان قانون است۔ تا قبل از انقلاب مرجعیت قانون سنت پادشاهی بود؛ همان سنتی که دو هزار و پانصد سال استمرار داشت. انقلاب مشروطه سعی کرد این مرجعیت را تغییر داده و قرارداد اجتماعی را جایگزین آن کند، اما شکست خورد. بعد از انقلاب ۵۷ این مرجعیت از سلطنت به دین سپرده شد و امروز حاصل آن به عیان قابل مشاهده است۔

یکی از مولفه‌های جنبش اعتراضی کنونی تغییر مرجعیت قانون از دین به قرارداد اجتماعی است که در شعار آزادی و دین‌گریزی نسل جوان جلوه‌گر شده است. اما دین‌گریزی به‌عنوان یک پدیده اعتراضی مسیرهای چندگانه و متفاوتی را می‌پیماید۔ مسیر اول اصلاح دین‌نگری است؛ مصلحانی که باور دارند که دین همچنان می تواند مرجع قانون وق رارداد اجتماعی باشد، به شرطی که آموزه‌های آن بازبینی و اصلاح شود۔ مسیر دوم دین‌ستیزی است۔ این باور در بخشی از جامعه شکل گرفته است که دین اساس و علت همه‌ی مشکلات است و باید از آن عبور کرد۔ در دین‌ستیزی دو رویکرد برجسته وجود دارد۔
رویکرد محافظه‌کارانه که می خواهد دین را از ساختار قدرت و نظم سیاسی کنار بنهد و رویکرد افراطی که اساسا دین را افیون تلقی می‌کند و با آن زاویه و تعارض حل نشدنی دارد۔

هر دو گروه دین‌ستیزان روحانیت را نماد دین سیاسی می‌دانند و با تعرض به این نماد اصرار دارند که این سویه را بر ماهیت جنبش کنونی به‌عنوان روح آن تحمیل کنند. اما واقعیت نمی تواند این‌گونه باشد. جنبش اعتراضی کنونی به‌رغم سویه‌های متفاوت آن یک جنبش اجتماعی متکثر است؛ جنبشی است که از استبدادستیزی، ازادی‌خواهی و عدالت‌جویی الهام می‌گیرد و نباید با دامن‌زدن یا تایید و سکوت در برابر سویه‌های دین‌ستیزی افراطی ماهیت آن را لوث کرد۔

دو گروه هستند که به این دین‌ستیزی افراطی دامن می‌زنند۔ گروه اول کسانی هستند که اساسا با جنبش اعتراضی مردم نسبتی ندارند و هدف‌های آن‌ها سیاسی، بیرونی و معطوف به راهبردهای زمانی و محدود به نتایج سیاسی است۔ تجزیه‌خواهان و وابستگان به قدرت‌های بیرونی در این زمره هستند۔
گروه دوم حامیان هسته‌ی قدرت‌اند که با بزرگ‌نمایی این پدیده در صدد تحریک دین‌خواهان و کشاندن آن‌ها به رویارویی با حامیان جنبش اعتراضی هستند۔ بلاشک عمامه‌پرانی و تعرض به روحانیون یک پدیده‌ی انحرافی است که تنها اهداف دو گروه ذکر شده را محقق می‌کند. عقل سلیم به ما می‌گوید که باید با تمام قوا در برابر آن ایستاد و از فروغلتیدن جنبش اجتماعی در گرداب افراط و بوجود امدن مسیرهای انحرافی جلوگیری کرد۔


#خشونت
#روحانیت
#عمامه‌پرانی
#اعتراض_مدنی
#خشونت‌پرهیزی
#خیزش_اجتماعی
#اعتراض_غیرمدنی
#جنایی‌شدن_اعتراض



@NewHasanMohaddesi
♦️عمامه‌پرانی، فقه و ریشه‌های خصومت

محمد باقی

۱۸ آبان ۱۴۰۱

این روزها بحث عمامه پرانی در محافل بسیار رایج شده است. غالبن این عمل را محکوم می کنند گر چه برخی به رغم محکومیت، آن را عکس‌العملی قابل فهم در قبال صنف روحانیت و نقشی که این صنف در حکمرانی کنونی دارد می دانند. با این حال تمامی نظرات و تحلیل های ارائه شده به «امر سیاسی» و شرایط جاری کشور توجه دارند و از این منظر به موضوع می نگرند.

با این وجود به نظر می رسد ما با خشم و نفرتی روبرو هستیم که گر چه با چاشنی سیاست ظهور و بروز کرده است اما ریشه های آن به سیاست محدود نیست و باید دلایل قانع کننده تری برای آن جستجو کرد.

شاید کلید فهم این وضعیت در «فقه و احکام» آن نهفته باشد. همه می دانند که بسساری احکام شرعی در فاهمه انسان امروزی مملو از تبعیض و غیر اخلاقی است.

زنان، دگر اندیشان، پیروان ادیان و مذاهب دیگر، حتی مسلمانان و شیعیانی که سبک متفاوتی در زندگی اتخاذ کرده اند؛  همه قربانی این تبعیض ها هستند.

این دسته بندی ها در زبان و گفتمان دینی تاریخی طولانی دارند و در مقام بسط و تعریف و تعیین تکلیف به عناوینی مجرمانه و تحقیر آمیز که مستوجب کیفر و جزا هستند تبدیل شده اند و مجازات های هر کدام در فقه و به تبع آن در قوانین جاری کشور به رسمیت شناخته شده و مبنای عمل است.

در «احکام شرعی» ، این گروه های بزرگ انسانی به مثابه جنس دوم و ضعیفه، مرتد، کافر، فاسق و... معرفی می شوند و همه قربانی «وضعیت طبیعی» یا «باور نظری» یا «سبک زندگی» خود می شوند.
به سادگی می توان در مورد هر کدام از این گروه ها موارد و سوابقی از مجازات های اعمال شده و قربانیان پر شمار را ذکر کرد اما صرفا برای نمونه به یک مورد بسنده می شود.

فرض کنید در تصادفی رانندگی یک دختر جوان فوت کرده و پدر پیرش زخمی شده است. این «زن جوان» پزشک متخصص، نان آور خانواده و دارای کمالات مختلف بسیار بوده است و پدرش «پیرمردی» از کار افتاده ۹۸ ساله بوده که جراحت دیده و فقط بیضه چپ اش از بین رفته است. طبق احکام شرعی که شکل قانونی نیز دارند و اکنون مبنای عمل هستند، به این پیرمرد بابت دیه دخترش با آن مشخصات ۵۰ شتر یا ما به ازای پولی آن به نرخ روز یعنی ۲۴۰ میلیون تومان پرداخت می شود و  اما برای بیضه چپ او  ۶۶ شتر یا حدود  ۳۱۷ میلیون تومان پرداخت می شود!  در این مثال با تبعیضی جنسیتی روبرو هستیم که کل شخصیت و کرامت انسانی زنان به زیر سوال رفته است.

با این وصف به نظر شما آیا در فهم و ذهن هر انسان اعم از زن و مرد؛ استعداد و پتانسیلی از نفرت برای مدافعان و حامیان و مروجان و مجریان  این افکار و احکام ایجاد نمی شود!؟

از این منظر به نظر می رسد که کاهش سطح خصومت و دشمنی با روحانیون به سیاست و حکمرانی کنونی، نوعی تقلیل گرایی است که امکان فهم ریشه های نزاع کنونی جامعه با آنان را نا ممکن می کند.

#خشونت
#روحانیت
#عمامه‌پرانی
#اعتراض_مدنی
#خشونت‌پرهیزی
#خیزش_اجتماعی
#اعتراض_غیرمدنی
#جنایی‌شدن_اعتراض



@NewHasanMohaddesi