زیر سقف آسمان
10K subscribers
2.83K photos
618 videos
420 files
3.11K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
4_5899977264342239430.pdf
54.6 KB
♦️بی تو به‌سر نمی‌شود

دکتر بهرام جلیلی تقویان
پزشک متخصص کودکان

۲۸ مرداد ۱۳۹۹

#شجریان
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️نگاهی گذرا به هانا آرنت

✍️دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۱ مهر ۱۴۰۰

#آرنت
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
نگاهی گذرا به هانا آرنت.pdf
6.5 MB
♦️نگاهی گذرا به هانا آرنت

✍️دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۱ مهر ۱۴۰۰

#آرنت
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️اولین تعطیلی‌ی ترومایی دل‌پذیر بود
گفت‌وگویی در باب کورونا


دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۹ مهر ۱۴۰۰

#کرونا
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
اولین تعطیلی ترومایی دلپذیر بود.pdf
3.3 MB
♦️اولین تعطیلی‌ی ترومایی دل‌پذیر بود
گفت‌وگویی در باب کورونا


✍️ دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۹ مهر ۱۴۰۰

#کرونا
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️نقد مولوی و استقبال از سخنان و آرای منتقدان

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۲۰ آبان ۱۴۰۰

🔻چنان‌که پیش از این نیز عرض کردم، مدتی است که به‌عنوان محقّق در جامعه‌شناسی‌ی خانواده، درگیر تکمیل نگارش کتابی تحت عنوان رساله‌ی عشق:‌ نگرشی مدرن هستم. برای این‌که بتوانم به مخاطب بگویم که منظوراَم از عشق چیست، ناگزیر شدم که از عشق در ادبیات فارسی و عشق در عرفان اسلامی نیز بنویسم تا به مخاطبان بگویم که مراد من از عشق همان چیزی نیست که در ادبیات فارسی‌ی قرون گذشته و نیز در عرفان اسلامی آمده است.

🔻از آن‌جا که میراث عرفانی‌ی ما شامل دریایی از آثار است، ناگزیر یکی از بزرگ‌ترین عارفان مسلمان یعنی مولوی را برگزیدم (شخصیتی که در دو دهه‌ی اخیر بازاری فرهنگی حول او شکل گرفته) تا بگویم آن‌چه من از عشق می‌گویم نه تنها ربط چندانی با ادبیات عارفانه‌ی مولوی و یحتمل امثال او در باره‌ی عشق ندارد بل‌که شاید بتوان گفت که با ضد آن پهلو می‌زند (البته در آغاز کار این نکته بر من معلوم نبود. در انجام کار بدین نتیجه رسیدم).

🔻برای این‌که بفهمم مولوی اصلاً چه‌گونه فکر می‌کند و کیست، همه‌ی تفسیرها و برداشت‌ها را در ابتدای کار کنار نهادم و گستاخانه و جسورانه رفتم سراغ پنج اثر برجای مانده از او یا منسوب به او و شروع کردم به استخراج سپهر معرفتی‌ی او یا به قول آرتور برت «حصار آرا»ی او (در کتاب مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین)، تا از این طریق دریابم که وقتی مولوی از عشق سخن می‌گوید، از چه سخن می‌گوید. بالاخره، به‌عنوان محقق، آموخته‌ام که آب را باید از سرچشمه نوشید. در ادامه‌ی کار، البته دریافت‌هایم را با آثار مفسران مولوی سنجیده‌ام و دریافته‌ام که تأویل‌‌گری و توجیه‌گری‌ در میان اهالی‌ی ادبیات و عرفان و فلسفه‌ و دیانت ما چه‌قدر غلیظ و شدید است.

🔻بخشی از این فصل در حال نگارش کتاب را (که بیش از پنجاه صفحه‌ است) در تلگرام و اینستاگرام منتشر کردم، تا واکنش‌ها را ببینم و برآوردی از کار خود داشته باشم و در ضمن گفت‌وگو‌های رسانه‌ای‌ی محتمل، چیزهای تازه‌ای یاد بگیرم و از این طریق به کار خود وسعت و ژرفا ببخشم.

🔻خوش‌بختانه این مطالب و نقد‌ها کم و بیش مورد توجه قرار گرفت و غیر از انواع توهین‌ها و ناسزاهایی که در اینستاگرام و تلگرام از سوی مولوی‌پرستان نثار ام شد، برخی صاحب‌نظران اعم از استادان فلسفه و ادبیات و ادیبان و نویسنده‌گان صاحب قلم نیز بدان‌ توجه نشان دادند و به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم وارد بحث و گفت‌وگو در این باره شدند.

🔻البته برخی از صاحب‌نظران ادبیات فارسی (به‌عنوان مثال آقای دکتر مصطفی جلیلی‌ی تقویان)، به‌تلویح یا به تصریح، فرمودند تو صلاحیت ورود به این عرصه را نداری، اما نشان ندادند که چرا صلاحیت ندارم (بنگرید به لینک زیر). لابد امروزه همه می‌دانند که صلاحیت ربطی به مدرک ندارد. صلاحیت یا عدم صلاحیت هر صاحب اثری را می‌بایست از مجرای بررسی‌ی اثر او نشان داد، و الّا همه‌ی حافظان قلمرو، غیر را به بی‌صلاحیتی متصّف می‌کنند؛ چنان‌که اهل دیانت دایماً دیگران را بی‌صلاحیت خوانده‌اند تا کسی وارد قلمرو بحث از دین نشود. البته من می‌دانم که استادان ادبیات در ایران نیز جز در موارد استثنایی، تاکنون مثل عالمان دین رفتار کرده‌اند و غیر را به‌طور کلی فاقد صلاحیت دانسته‌اند و روشن است که یک محقّق جامعه‌شناسی در نظر حافظان قلمروی ادبیات فارسی، به طریق اولی غیر و بی‌گانه محسوب می‌شود.

https://t.me/NewHasanMohaddesi/6698

🔻ضمن سپاس فراوان از همه‌ی عزیزان و سرورانی که به این بحث توجه نشان دادند، عرض می‌کنم که اغلب این مطالب و نوشته‌ها و نقدها در حد کلیات باقی مانده‌اند و از منظری بسیار بالابینانه و فرازین به موضوع پرداخته‌اند. من امید می‌برم که از نقدهای صریح‌تر و مستقیم‌تر نیز بهره‌مند شوم.

🔻اینک نظر شما را به نوشته‌های استاد ارج‌مند ادبیات فارسی‌ی واحد تهران مرکزی‌ی دانش‌گاه آزاد اسلامی آقای دکتر فیروز اسماعیل‌زاده جلب می‌کنم. این مطلب دی‌روز و امروز از دو مجرا برای من ارسال شده که هم از این استاد عزیز ادبیات فارسی و هم ارسال‌کننده‌گان عزیز فرهیخته، صمیمانه تشکر و قدردانی می‌کنم!👇👇👇



#نقد
#عشق
#مولوی
#تقویان
#تأویل‌گری
#توجیه‌گری
#حافظان_قلمرو
#بازار_فرهنگی_مولوی


@NewHasanMohaddesi
درود بر شما آقای دکتر محدثی

مطلب شما را خواندم. چند نکته به خاطرم رسید که بد ندیدم با شما و دوستان در میان بگذارم:

۱. نقد سنت به طور اعم و نقد مولوی به طور اخص به ویژه در مملکت عرفان زده و مولوی زده ما کاری شایسته و عملی بایسته است. من کاملا موافق نقد کسانی چون مولوی هستم.

۲. داشتن مدرک دکتری در یک رشته الزاما به معنای این نیست که دیگرانی که آن مدرک را ندارند فاقد صلاحیت برای اظهار نظر هستند. ولی این عدم الزام باز به معنای این نیست که هرکسی که مدرکی در رشته ای ندارد و یا مطالعاتش در آن زمینه خاص اندک است با دست یازیدن و چنگ زدن به اصل بالا شروع به اظهار نظر در آن زمینه خاص بکند فتامل.

۳. ادعای من چه بود؟ و دلیلم چه؟ هر دو در همان یادداشت کوتاه نخستم آمده است ولی شما دلتان نخواسته است ببینیدش🙂
ادعایم این بود: چیزی به نام معنویت سازنده از دل تصوف و عرفان ما درنمی آید. معنویت سازنده آدم را یاد شعارهای شریعتی می اندازد. عرفان برابری آزادی؛ یک آرمانشهر کاملا خیالی. دلیلم را هم با یک مثال توضیح دادم که درباره تنش بود. پس می بینید که چندان هم بی دلیل و بی محابا شما را به کم اطلاعی در زمینه تصوف نسبت ندادم.

۴. بعد هم در آخر گفتم برای ورود به مباحث غیر تخصصی بهتر است غور کنید یا با صاحب نظران آن رشته مشورت کنید. حرف بدی زدم؟

۵. نتیجه: به نظر من پروژه ای را که درباره عشق شروع کرده اید کار جالب و لازمی است به شرطی که دیگران قبلا کار نکرده باشند. امیدوارم این پروژه را زودتر به سرانجام برسانید تا ما هم از آن بهره مند شویم.


با احترام
♦️دکتر مصطفی جلیلی تقویان
دکتری ادبیات فارسی
۲۱ آبان ۱۴۰۰




🔸محدثی: درود متقابل! اما بعد:

ادعای کم‌اطلاعی و بی‌اطلاعی‌ی طرف گفت‌وگو ساده‌ترین و غیرمسؤولانه‌ترین شکل مواجهه با افکار و اندیشه‌های دیگران است. شما اگر سخنی در این باره برای گفتن دارید، باید با نقدتان بی‌اطلاعی‌ی طرف گفت‌وگوتان را نشان دهید و الا هر کسی به آن دیگری می‌تواند بگوید تو بی‌اطلاع و بی‌سوادی. بد نیست واژه‌ی زیر را جست‌وجو کنید تا قدری مطالعه کنید و اندکی با معنویت تحول‌آفرین آشنا بشوید:

transformative spirituality

لابد حالا من باید شما را به‌خاطر کم‌اطلاعی‌تان سرزنش کنم و بگویم از روی کم‌اطلاعی و مقایسه‌ی خیالی‌ی بحث من با بحث دکتر علی شریعتی، کم‌اطلاعی‌ی مرا نتیجه گرفته‌اید؟! می‌بینید این‌گونه داوری و موضع‌گیری چه‌قدر زشت و غیرمسؤولانه است!


#عشق
#عرفان
#مولوی
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️در باره‌ی غلامحسین خان ساعدی /۱

دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۵ آذر ۱۴۰۰


[مردی که در سکوت هیبت آدم بزرگ‌های خشن را داشت با آن سبیلش، وقتی درماندگی می‌دید مانند بچه‌ها گریه می‌کرد. زار می‌زد، نه فقط شانه که تمام وجودش می‌لرزید]
( م- بهنود)

چه‌طور می‌توانم آن را ردکنم و چه‌طور می‌توانم باور کنم؟!
حرف‌های پرویز ثابتی را می‌گویم.
وقتی
در " شب‌نشینی باشکوه" با ساعدی "چشم در برابر چشم" نشستم و با او در روزگاران غمبار ستم و اندوه مردمان، راز سر به مهر " آشفته حالان بیدار بخت" را نظاره کردم و بی" ترس و لرز" از
" ضحاک" زمانه آوازهای آزادی انسان را با هم‌پالکی همیشگیش بامدادِ شاعر زمزمه کردم.
می‌دانستم که او از جنس انسانی دیگرست
انسانی که شاید نشانی از ابر انسان نیچه دارد.

انسانی که شایسته انسانیت است.

[به نو کردن ماه
بر بام شدم
با عقیق و سبزه و آیینه
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پرواز کبوتر ممنوع است] ( ا- بامداد)

او را نمی‌توان اکنون قضاوت کرد
مگر از روی آثارش
از
عزاداران بِیل
از خانه‌های شهر ری
از گور و گهواره
او را باید از
اقتباس‌هایی که ازو صورت گرفته شناخت
از 'گاو' مهرجویی
گاو مش حسن
از آرامش در حضور دیگران
از دایره مینا.

" غریبه در شهر" مانده است گوهر مراد ما در زمانه‌ای که
" تاتار خندان"
( بخوانید پرویز ثابتی) "فصل گستاخی" را نخوانده ، اما درحق او تمام کرده است و چون جلادی
خاطرهِ آنهمه سختی و دربدری و تحمل مشقت را نادیده می‌گیرد
و او را در " مقتل" تاریخ
به قربانگاه نادانی و بی شرمی می‌کشاند....

ساعدی نویسنده‌ی رئالیسم
رئالیسم جادویی که برخلاف رئالیسم مارکز که پر بود از عشق و زندگی، لبریز بود از مرگ و جنون
و طبیب روانپزشک که همچون چخوف عاشقانه زندگی کرد
اما عشق او به طاهره
هیچگاه به فرجام نرسید
اولگای چخوف در کنارش بود در لحظه مرگ
و جام آخر را با هم نوشیدند
اما طاهره ....
[طاهره ازین تنهایی کشنده دارم می‌میرم...]

عشقی که البته سرشار از کابوس بود
کابوس تنهایی
کابوس رویاهای فراموش شده
کابوس آدمهای
بد سرانجام
بی سرانجام
ناتمامی از خصوصیات ساعدی بود
ناتمامی نه از نوع
والتر بنیامین که امید را در آن می‌جست
ناتمامی اندوهناک
در هستی
هستی گریزپای
هستی ‌نیازموده
هستی تنها شده آدمی

او نه تنها در کوران حوادث سال ۱۳۳۲ به‌خاطر عضویت در فرقه‌ی دموکرات آذربایجان به زندان افتاد که بعدها در زمان پهلوی دوم و بعدها در دوران ' ج ا' نیز زندانی افکار خویش بود و از ملک و مملکت خویش آواره شد.
زندان اوین هنوز شاید گفت وگوهای او با
' طاهره' ش هست
وقتی که می‌گفت:
گذشت روزگاران اگر همه چیز را کهنه و فرسوده می‌سازد بر آنچه که بین من و توست، سایه‌ی پوسیدگی و مرگ نینداخته است، همه چیز بین من و تو جوان و سالم و شکوهمند است.
از ساعدی که ۱۲ سال برای عشق طاهره نامه‌های بی‌بازگشت و پاسخ نوشت، می‌شود آیا انتظار داشت....

اما سخن آخر
در کجای دنیا نویسنده را به‌خاطر شخصی‌ترین موضوعات زندگیش حدود ۴۰ سال پس از مرگش چنین به مسلخ می‌برند؟!
در گفته‌های پرویز ثابتی وقتی می‌توان صحه گذاشت که او حال و روز درستی می‌داشت
حالا ۴۰ سال بعد انقلاب او مامور ویژه‌ی تخریب
همان اندک باقیمانده از فرهنگ و هنر این دیار شده
در ضعف‌های ساعدی تردیدی نیست
مگر اصلا انسانی هست که ضعف نداشته باشد
آن‌ هم ضعف غریزی که بسیاری مردمان سرکوب شده این دیار دچار آنند
اما معیار شناخت ساعدی آن‌ها نیست
آن بی‌حیایی‌هایی که پرویز خان می‌گوید البته آنقدر شور است که در مخیله هیچ کس نمی‌آید
مطب دلگشا محل رفت و آمد بزرگان بوده
آل احمد، شاملو، به آذین، طاهباز، م آزاد
و حالا با گفته‌های پرویز خان ثابتی به عشرت‌کده تبدیل شده....
نمی‌دانم
نه سند تاریخی هست
و نه از آن آدم‌ها کسی مانده..
[این فصل دیگری‌ست
که سرمایش
از درون
درک صریح زیبایی را
پیچیده می‌کند]
( ا- بامداد)


اما ساعدی را باید از کلمه‌ها و جملات و پاراگراف‌ها و داستان‌هایش واکاوی کرد ....

[...آواره مدت‌ها به هویت گذشتهٔ خویش، به هویت جسمی و روحی خویش آویزان است. و این آویختگی یکی از حالات تدافعی در مقابل مرگ محتوم در برزخ است. آویختگی به یاد وطن، آویختگی به خاطرهٔ یاران و دوستان، به هم‌رزمان و هم‌سنگران، به چند بیتی از حافظ یا نقل قولی چند از لاادریون و گاه گداری چند ضرب المثل عامیانه را چاشنی صحبت‌ها کردن، یا مزه ریختن و دیگران را به خنده واداشتن. اما آواره مدام در استحاله است. با سرعت تغییر شکل می‌دهد ، نه مثل غنچه‌ای که باز شود؛ چون گل چیده شده‌‌ای که دارد افسرده می‌شود ، می‌پلاسد ، می‌میرد.

ادامه دارد.👇

#ساعدی
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️در باره‌ی غلامحسین خان ساعدی /۲

دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۵ آذر ۱۴۰۰

عدم تحمل، زودرنجی، قهر و آشتی، تغییر خلق، گریهٔ آمیخته به خنده، ولخرجی همراه‌با خست، ندیدن دنیای خارج، آواره و ول گشتن، در کوچه‌های خلوت گریستن و دورافتاده‌ها را به اسم صدا کردن، مدام در فکر و هوای وطن بودن، پناه‌بردن به خویشتن خویش که آخر سر منجی می‌شود.

به نفرت آواره از آواره، یادشان می‌رود که هر دو زادهٔ کاشانهٔ خویش‌اند] ( گوهر مراد)

[قاصدک هان! چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی
خوش خبر باشی اما .. اما
گرد بام و در من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری
نه ز دیار و دیاری
باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک در دل من
همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که فریبی تو فریب
که دروغی تو دروغ

قاصدک، قاصدک، قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند]
( م- امید)


۱۴۰۰/۹/۴
🔸جملات داخل" " نام‌ کتاب‌های ساعدی است.
جملات داخل[ ]
از نویسندگان و شاعران دیگر است

#ساعدی
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️سیری در اندیشه‌ی گابریل مارسل

✍️ دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
پزشک متخصص کودکان
۲۸ آذر ۱۴۰۰


#مارسل
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
سیری_در_اندیشه‌ی_گابریل_مارسل_pdf_دکتر_تقویان.pdf
5.4 MB
♦️سیری در اندیشه‌ی گابریل مارسل

✍️ دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
پزشک متخصص کودکان
۲۸ آذر ۱۴۰۰


#مارسل
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️لمیدن مرگ بر بالیدن اندیشه

دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۱۸ دی ۱۴۰۰

#تقویان

@NewHasanMohaddesi
4_5960878405950901435.pdf
3.5 MB
♦️لمیدن مرگ بر بالیدن اندیشه

دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۱۸ دی ۱۴۰۰

#تقویان

@NewHasanMohaddesi
♦️عاشق شدن در دی‌ماه، مردن به وقت شهریور

✍️ دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۱۰ شهریور ۱۴۰۱

👇👇👇

🔸محدثی: وفات نویسنده‌ی ارج‌مند کشورمان را به خانواده‌ی ایشان و دوست‌داران‌شان و به اهل فرهنگ ایران تسلیت عرض می‌کنم!


#معروفی
#تقویان


@NewHasanMohaddesi
عاشق در دی ماه.pdf
1.7 MB
♦️عاشق شدن در دی‌ماه، مردن به وقت شهریور

✍️ دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۱۰ شهریور ۱۴۰۱


#معروفی
#تقویان


@NewHasanMohaddesi
Notes_220925_154102.pdf
2.2 MB
♦️۶۰ نکته‌ی کلیدی با هانا آرنت

دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۲۱ مهر ۱۴۰۱


#آرنت
#تقویان
#خشونت

@NewHasanMohaddesi
Notes_221219_114041.pdf
5.3 MB
♦️نگاهی به کتاب قدرت بی‌قدرتان

دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
پزشک متخصص کودکان

۱ دی ۱۴۰۱

#قدرت
#هاول
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
دوست خوبم
سلام
برای تبریک گفتن سال نو
وقتی دلت از خیلی چیزها گرفته
باید  به روبرو نگاه کنی
تا شاید
سوگ سالِ بد
را به فراموشی بسپاری
سالی که کلمات برای توصیفش
کم آوردند
و قلم به گریه می‌افتد از یادآوری‌اش
و برای همین می‌خواهم برایت
از  آینده بگویم
از همین چند ساعت مانده
تا  پایان سال
به امید سالی بهتر و بی‌ اندوه
و برای همین
می‌خواهم
سال خوبی را برایت آرزو
کنم
سالی پر از  چیزهای خوب
پر از فکرهای نو
پر از احساس‌های قشنگ
پر از لحظات ناب
پر از واژه‌های جدید
پر از کلمات عاشقانه
پر از جملات شورآفرین
پر از نو شدن در زیر باران طراوت
تازگی
شگفتی
و
حیرت‌های جذاب.

سالی پر از موسیقی
پر از کتاب‌های خوب
پر از فیلم‌های  درخشان
پر از شعرهای نو
غزل‌های دلکش
رمانهای ِ با پایان‌های خوب
داستان‌های کوتاهِ با مضمون‌های بلند
و سالی پر از نوشتن
گفتن و شنیدن
و مملو از دیدنی‌های خوب
و سرشار از عطرهای خاطره‌انگیز رویاها

سالی
خالی از اندوه
تهی از بدی
فارغ از پلشتی
بی هیچ دغدغه و ملال
و بدون ترس و
بی وحشتِ ناامیدی

سالی برای
ایران
ایرانی
برای انسان‌هایی که دوست‌شان داریم ماندن
برای برداشتن سنگینی ناملایمات از دوش
آدمِ خسته‌ی این سال‌ها
برای گفتن حرف‌هایِ امیدبخش
برای شنیدن زیباترین گفت‌وگوها

سالی
پر از تنهایی‌های خلاق
پر از شلوغی‌های نویدبخش

سالی برای شادکامی
شادخواری
و شادی‌آفریدن
سالی بدونِ مرگ‌های بی موقع
سالی برای آزادی زندانیانِ اندیشه
سالی برای آزادی سرود خواندن
برای رهایی
برای سکوت‌های منطقی
برای فریادهایِ به‌جا

سالی برای این‌که
دلت قرص باشد که
زندگی معنیِ دیگر آزادی‌ است
و حیات تحفه‌ای نیست اگر
رهایی در آن موج نزند

سالی
برای زندگی
و پر از زندگی
برایت آرزو می‌کنم

دکتر بهرام جلیلی تقویان
۲۹ اسفند ۱۴۰۱

#نوروز
#تقویان

@NewHasanMohaddesi
خطابه رویا_230402_174400.pdf
3.9 MB
♦️خطابه‌ی رویا

✍️ دکتر بهرام جلیلی‌ی
تقویان
۱۸ فروردین ۱۴۰۲


#تقویان


@NewHasanMohaddesi