بعد از او بر هر چه رو كردم
ديدم افسون سرابی بود
آنچه میگشتم به دنبالش
وای بر من، نقش خوابی بود
#فروغ_فرخزاد
ديدم افسون سرابی بود
آنچه میگشتم به دنبالش
وای بر من، نقش خوابی بود
#فروغ_فرخزاد
درگذشت پر شتاب لحظههای سرد
چشمهای وحشی تو در سکوت خویش
گرد من دیوار میسازد
میگریزم از تو در بیراهههای راه
#فروغ_فرخزاد
#درپرتو_شب 🌙
@Navae_Del1401
چشمهای وحشی تو در سکوت خویش
گرد من دیوار میسازد
میگریزم از تو در بیراهههای راه
#فروغ_فرخزاد
#درپرتو_شب 🌙
@Navae_Del1401
افسوس!
من با تمام خاطره هایم
از خون، که جز حماسه ی خونین نمی سرود
و از غرور، غروری که هیچگاه
خود را چنین حقیر نمی زیست
در انتهای فرصت خود ایستاده ام
و گوش می کنم:
نه صدایی!
و خیره می شوم:
نه ز یک برگ جنبشی!
و نام من که نفس آن همه پاکی بود
دیگر غبار مقبره ها را هم بر هم نمی زند.
#فروغ_فرخزاد
من با تمام خاطره هایم
از خون، که جز حماسه ی خونین نمی سرود
و از غرور، غروری که هیچگاه
خود را چنین حقیر نمی زیست
در انتهای فرصت خود ایستاده ام
و گوش می کنم:
نه صدایی!
و خیره می شوم:
نه ز یک برگ جنبشی!
و نام من که نفس آن همه پاکی بود
دیگر غبار مقبره ها را هم بر هم نمی زند.
#فروغ_فرخزاد
آن روزها رفتند
آن روزهائی کز شکاف پلکهای من
آوازهایم، چون حبابی از هوا لبریز، میجوشید
چشمم به روی هر چه میلغزید
آنرا چو شیر تازه مینوشید
گوئی میان مردمکهایم
خرگوش ناآرام شادی بود
هر صبحدم با آفتاب پیر
به دشتهای ناشناس جستجو میرفت
شبها به جنگلهای تاریکی فرو میرفت
#فروغ_فرخزاد
آن روزهائی کز شکاف پلکهای من
آوازهایم، چون حبابی از هوا لبریز، میجوشید
چشمم به روی هر چه میلغزید
آنرا چو شیر تازه مینوشید
گوئی میان مردمکهایم
خرگوش ناآرام شادی بود
هر صبحدم با آفتاب پیر
به دشتهای ناشناس جستجو میرفت
شبها به جنگلهای تاریکی فرو میرفت
#فروغ_فرخزاد
من از دیار عروسکها میآیم
از زیر سایههای درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصلهای خشک تجربههای عقیم دوستی و عشق ..
#فروغ_فرخزاد
از زیر سایههای درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصلهای خشک تجربههای عقیم دوستی و عشق ..
#فروغ_فرخزاد
چون نگهبانی
که در کف مشعلی دارد
میخرامد شب !
میان شهر خواب آلود
خانهها با روشناییهایِ رویایی
یک به یک در گیر و دار
بوسهی بدرود ...
#فروغ_فرخزاد
که در کف مشعلی دارد
میخرامد شب !
میان شهر خواب آلود
خانهها با روشناییهایِ رویایی
یک به یک در گیر و دار
بوسهی بدرود ...
#فروغ_فرخزاد
در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
هر کجا مینگرم، باز هم اوست
که به #چشمان تَرم #خیره #شدهاست!
#فروغ_فرخزاد
پس چرا دیده ز دیدارم بست
هر کجا مینگرم، باز هم اوست
که به #چشمان تَرم #خیره #شدهاست!
#فروغ_فرخزاد
من از دیار عروسکها میآیم
از زیر سایههای درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصلهای خشک تجربههای عقیم دوستی و عشق ..
#فروغ_فرخزاد •
از زیر سایههای درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصلهای خشک تجربههای عقیم دوستی و عشق ..
#فروغ_فرخزاد •
آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفانی
کاش یارای گفتنم باشد
#فروغ_فرخزاد
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفانی
کاش یارای گفتنم باشد
#فروغ_فرخزاد