📘الغای گشت ارشاد، نخستین آزمونِ آبرومندی
✍🏻 #رضا_زمان
🍂 نخستینِ آزمونِ داخلی برای دولتِ جدید، دولتِ اصلاحطلب با هدایتِ پزشکیان، «گشتِ ارشاد» است که از فرطِ بیآبرویی، با نامها و عناوین جدیدی شناخته میشود: «طرحِ نور»، «حجاببان» و «لایحه عفاف و حجاب». همهی اینها یک معنا بیش ندارد و آن «گشتِ ارشاد» است؛ یعنی سیاستِ ارشادِ دینی، با محوریّتِ حجابِ اجباری.
🍂 این نخستین چالش برای دولتی است که در هر حال، داعیهی اصلاح و تعمیر و تغییر دارد و طرفدارانش با امیدِ «بهبودِ تدریجی» به آن رأی دادند. نوع مواجههی دولتِ اصلاحطلب با «گشت ارشاد» سنجیدنی است.
🍂 وجود و حضورِ «گشتِ ارشاد» به هر نام و عنوانِ فریبندهای، بهمثابهی شکستِ «آبرومندی»، و به تعبیری، هزیمتِ «دولتِ آبرومند» است. پیششرطِ آبرومندی، التزام به حقوقِ جهانشمولِ بشر چونان حقوق بنیادین و اساسی است که، به تقریر رالز، در این فهرست قرار دارد: حقّ حیات، حقّ آزادی، حقّ مالکیّت، و حقّ برابریِ صوری.
🍂 میتوان دریافت که «گشتِ ارشاد» بالفعل و حتمی، دو حقّ اساسی از حقوقِ جهانشمول را ابطال و رد میکند: اوّل، حقّ آزادی؛ آزادی از هرگونه اجبار و تحمیل و آزادی در انتخابِ آزادانه. دوّم، حقّ برابریِ صوری؛ برابری افراد در برابر قانون و رفتارِ برابر دولت با شهروندان.
🍂 گشتِ ارشاد، با اجبارِ حجاب بر زنان، که در واقع تحمیل یک نحوه از زیست است، حقّ آزادی را از زنان ایرانی میستاند؛ اجبار حجاب، به مثابه نوعی بردهداری و کار اجباری است که سرکوبگر هر نوع آزادی است.
🍂 همچنین، گشتِ ارشاد سیاستِ تبعیض علیه زنان است که برابریِ صوری را آشکارا نقض میکند. در واقع، با وجودِ گشتِ ارشاد، برابریِ صوری میان زنانِ محجبه و زنانِ بیحجاب از میان میرود، امّا گشتِ ارشاد، بنابر تجربه، حقّ حیاتِ زنان را تهدید و حتّی در شرایط اضطرار نقض میکند. گشتِ ارشاد، دستکم عاملِ قتلِ سه زنِ ایرانی است: زهرا بنییعقوب (۱۳۸۶)، مهسا امینی (۱۴۰۱) و آرمیتا گراوند (۱۴۰۲).
🍂 در این سه فقره جنایت، گشتِ ارشاد حقّ حیات را نفی و نقض کرده است. پس، وجود آن خطری برای حقّ حیاتِ زنان هم هست. بنابراین، گشتِ ارشاد مطلقاً ناقضِ حقوقِ جهانشمولِ بشر است؛ از ابطالِ حقّ آزادی و برابری صوری تا تهدیدِ حقّ حیات.
🍂 نخستینِ خواست و ارادهی آبرومندی، الغای مطلقِ «گشتِ ارشاد» است؛ الغای هرگونه گشتِ ارشاد، با هر اسم و رسمی(طرح نور و غیره). دولت، اگر رو به سوی سیاستِ آبرومندی دارد، باید گشتِ ارشاد را به طور مطلق براندازد و به هر شکل ممکن، زور یا مذاکره، بساط گشتیها را از خیابانها جمع کند.
🗄پست مرتبط
📕اتراف و آزادی
📕فرصت و شانسِ اندکِ اصلاحطلبان حکومتی
#زنان #استمرارطالبان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @shahrvand_sabz
✍🏻 #رضا_زمان
🍂 نخستینِ آزمونِ داخلی برای دولتِ جدید، دولتِ اصلاحطلب با هدایتِ پزشکیان، «گشتِ ارشاد» است که از فرطِ بیآبرویی، با نامها و عناوین جدیدی شناخته میشود: «طرحِ نور»، «حجاببان» و «لایحه عفاف و حجاب». همهی اینها یک معنا بیش ندارد و آن «گشتِ ارشاد» است؛ یعنی سیاستِ ارشادِ دینی، با محوریّتِ حجابِ اجباری.
🍂 این نخستین چالش برای دولتی است که در هر حال، داعیهی اصلاح و تعمیر و تغییر دارد و طرفدارانش با امیدِ «بهبودِ تدریجی» به آن رأی دادند. نوع مواجههی دولتِ اصلاحطلب با «گشت ارشاد» سنجیدنی است.
🍂 وجود و حضورِ «گشتِ ارشاد» به هر نام و عنوانِ فریبندهای، بهمثابهی شکستِ «آبرومندی»، و به تعبیری، هزیمتِ «دولتِ آبرومند» است. پیششرطِ آبرومندی، التزام به حقوقِ جهانشمولِ بشر چونان حقوق بنیادین و اساسی است که، به تقریر رالز، در این فهرست قرار دارد: حقّ حیات، حقّ آزادی، حقّ مالکیّت، و حقّ برابریِ صوری.
🍂 میتوان دریافت که «گشتِ ارشاد» بالفعل و حتمی، دو حقّ اساسی از حقوقِ جهانشمول را ابطال و رد میکند: اوّل، حقّ آزادی؛ آزادی از هرگونه اجبار و تحمیل و آزادی در انتخابِ آزادانه. دوّم، حقّ برابریِ صوری؛ برابری افراد در برابر قانون و رفتارِ برابر دولت با شهروندان.
🍂 گشتِ ارشاد، با اجبارِ حجاب بر زنان، که در واقع تحمیل یک نحوه از زیست است، حقّ آزادی را از زنان ایرانی میستاند؛ اجبار حجاب، به مثابه نوعی بردهداری و کار اجباری است که سرکوبگر هر نوع آزادی است.
🍂 همچنین، گشتِ ارشاد سیاستِ تبعیض علیه زنان است که برابریِ صوری را آشکارا نقض میکند. در واقع، با وجودِ گشتِ ارشاد، برابریِ صوری میان زنانِ محجبه و زنانِ بیحجاب از میان میرود، امّا گشتِ ارشاد، بنابر تجربه، حقّ حیاتِ زنان را تهدید و حتّی در شرایط اضطرار نقض میکند. گشتِ ارشاد، دستکم عاملِ قتلِ سه زنِ ایرانی است: زهرا بنییعقوب (۱۳۸۶)، مهسا امینی (۱۴۰۱) و آرمیتا گراوند (۱۴۰۲).
🍂 در این سه فقره جنایت، گشتِ ارشاد حقّ حیات را نفی و نقض کرده است. پس، وجود آن خطری برای حقّ حیاتِ زنان هم هست. بنابراین، گشتِ ارشاد مطلقاً ناقضِ حقوقِ جهانشمولِ بشر است؛ از ابطالِ حقّ آزادی و برابری صوری تا تهدیدِ حقّ حیات.
🍂 نخستینِ خواست و ارادهی آبرومندی، الغای مطلقِ «گشتِ ارشاد» است؛ الغای هرگونه گشتِ ارشاد، با هر اسم و رسمی(طرح نور و غیره). دولت، اگر رو به سوی سیاستِ آبرومندی دارد، باید گشتِ ارشاد را به طور مطلق براندازد و به هر شکل ممکن، زور یا مذاکره، بساط گشتیها را از خیابانها جمع کند.
🗄پست مرتبط
📕اتراف و آزادی
📕فرصت و شانسِ اندکِ اصلاحطلبان حکومتی
#زنان #استمرارطالبان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @shahrvand_sabz
Telegram
نقدآگین
📺 آدمرباییِ «گشت ارشاد» به سبک موساد و جوخههای مرگ!
✍🏻 #عابد_توانچه
🍂 چندبار نگاه کنید. به صحنه دویدن ماموران چادری و روبندهپوش خوب دقت کنید. میبینید چطور میدوند؟ انگار این دو دختر ایرانی مسئول مرگ اسماعیل هنیه هستند یا تاسیسات نطنز را منفجر کردهاند.…
✍🏻 #عابد_توانچه
🍂 چندبار نگاه کنید. به صحنه دویدن ماموران چادری و روبندهپوش خوب دقت کنید. میبینید چطور میدوند؟ انگار این دو دختر ایرانی مسئول مرگ اسماعیل هنیه هستند یا تاسیسات نطنز را منفجر کردهاند.…
📘نشیمنگزِ آرمانخواهی
✍🏻 #محمدرضا_عین
🍂 زمانی که کیانوش در سریال شبهای برره توسط ماری گزیده شد (بررهایها به این مار «نشیمنگز» میگفتند) به جایی پرت شد که متعلق به آن نبود؛ نه آداب و رسوم آن دیار مال او بود، نه حتی هویت جنسی او (کیانوش نامی زنانه در برره بود).
🍂 کیانوش، روزنامهنگار (کاشف و عیانکنندۀ حقیقت)، در پی انتشار سرمقالهای انتقادی تبعید شدهبود به جایی که حتی جذام هم در آنجا حضور داشت؛ جایی با کمترین نظارتهای حکومتی. اما او، بهطریقی، سر از دیاری در برآورد که بهدنبال بهرسمیت شناختهشدن از طریق حاکمیت بود (بررهایها بهدنبال این بودند که «بخش» حساب شوند).
🍂 حال کیانوش برای بقای خود و فرار از جایی که آنجا را نمیشناخت و احتمالا توصیفهای آنجا ترسناکتر از واقعیتش بود، سعی میکرد که در میان بررهایها پذیرفته شود.
🍂 او البته در مبارزهی شریفش در شهر، سر تعظیم فرو نیاورد، اما در برره برابر هر خانِ بالا و پایینی، تبدیل به ملیجکی شدهبود که حتی تن به ازدواج با یکی از زنان این دیار هم داد.
🍂 خواننده میتواند با این سطح از برداشت با سریال موافق نباشد و برداشت دیگری داشتهباشد (مخصوصا آنکه شخص میتواند این سطح از برداشت را دور از ذهنیت کارگردانی چون مهران مدیری ببیند). اما من تا همینجا، برداشت و تفسیر خودم را به اتمام میرسانم؛ چرا که معتقدم در حد این تفسیر، مختصات نمادهای مورد نظرم را به مخاطب معرفی کردهام.
🍂 در این برداشت و حتی تمثیل، برره از نظر من به پایگاه اصلاحطلبانی نزدیک است که نهتنها شباهتی بسیار به حاکمیت دارند، بلکه چنان القا میکنند که شهروند برای بقای خود، مجبور به اتکای به آنهاست. و مهمتر آنکه برای این اتکا، مجبور است در آدابورسوم و فرهنگ آنها حل شود، و یا به تعبیری، این فرهنگ باید توسط کیانوش «درک» شود.
🍂 یکی از ترفندهای اصلاحطلبان برای کاهشِ سطح آرمانخواهی مردم، چیزیست که میتوانیم آن را «درک سیاستمدار» بخوانیم. در این ترفند، جایگاه و پتانسیل سیاستمدار، مخصوصا در زمانی که در قدرت است، «ضعیف، ومحدود»، و با توجیهِ تداوم فعالیت (فارغ از هرگونه اعتراض) «مطالبه و چانهزنی در سطوحِ قدرت» است.
🍂 این تشریح از سوی #اصلاحطلبان به طوری اعلام میشود که بیش از هرچیز اعم از روشنگری، جایگاه سیاستمدار را به مردم حقنه میکند. در واقع، گویی مردم در جایگاه سیاستمدار نشسته و باید او را «درک» کنند.
🍂 در پی این درکِ حاصل از تغییر جایگاه است که سطح آرمانخواهی نیز کاهش پیدا میکند. این درحالیست که اساسا باید مسئله را وارونه دید. بهعبارتی، این سیاستمدار است که باید ببیند در قد و اندازهی سطح آرمانخواهیِ مردم یا هر شهروند قرار میگیرد یا خیر.
🍂 در یک فعالیت مشترک سالم بین مردم و سیاستمدار، این اتفاقا سیاستمدار است که باید واقعبین باشد و با توجه به شرایط موجود، تدبیری بیاندیشد و سیاستِ موجود را نزدیکتر به آرمان شهروندان کند.
🍂 سیاستمدار ذاتا هیچگاه «آرمانخواه» نیست و نخواهد بود مگر در کسب قدرت بیشتر، اما این بدین معنی نیست که آرمانخواهیِ مردم باید با جایگاه سیاستمدار در تطابق باشد.
🍂 در واقع، اتفاقا این «آرمانخواهی مردم» در برابر «واقعگرایی سیاستمدار» است که خود را در قامت معیاری برای «کنترل قدرت» و «سنجشِ سیاستمدار» نشان خواهد داد.
🍂 به زبان بررهای، ما به جد نیازمندِ نشیمنگزی هستم که جایگاه مردم و سیاستمدار را تغییر داده و در مسیرِ درست خود قرار دهد. یکی از این نشیمنگزها به نظر من آرمانخواهی است.
#سیاست #استمرارطالبان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 #محمدرضا_عین
🍂 زمانی که کیانوش در سریال شبهای برره توسط ماری گزیده شد (بررهایها به این مار «نشیمنگز» میگفتند) به جایی پرت شد که متعلق به آن نبود؛ نه آداب و رسوم آن دیار مال او بود، نه حتی هویت جنسی او (کیانوش نامی زنانه در برره بود).
🍂 کیانوش، روزنامهنگار (کاشف و عیانکنندۀ حقیقت)، در پی انتشار سرمقالهای انتقادی تبعید شدهبود به جایی که حتی جذام هم در آنجا حضور داشت؛ جایی با کمترین نظارتهای حکومتی. اما او، بهطریقی، سر از دیاری در برآورد که بهدنبال بهرسمیت شناختهشدن از طریق حاکمیت بود (بررهایها بهدنبال این بودند که «بخش» حساب شوند).
🍂 حال کیانوش برای بقای خود و فرار از جایی که آنجا را نمیشناخت و احتمالا توصیفهای آنجا ترسناکتر از واقعیتش بود، سعی میکرد که در میان بررهایها پذیرفته شود.
🍂 او البته در مبارزهی شریفش در شهر، سر تعظیم فرو نیاورد، اما در برره برابر هر خانِ بالا و پایینی، تبدیل به ملیجکی شدهبود که حتی تن به ازدواج با یکی از زنان این دیار هم داد.
🍂 خواننده میتواند با این سطح از برداشت با سریال موافق نباشد و برداشت دیگری داشتهباشد (مخصوصا آنکه شخص میتواند این سطح از برداشت را دور از ذهنیت کارگردانی چون مهران مدیری ببیند). اما من تا همینجا، برداشت و تفسیر خودم را به اتمام میرسانم؛ چرا که معتقدم در حد این تفسیر، مختصات نمادهای مورد نظرم را به مخاطب معرفی کردهام.
🍂 در این برداشت و حتی تمثیل، برره از نظر من به پایگاه اصلاحطلبانی نزدیک است که نهتنها شباهتی بسیار به حاکمیت دارند، بلکه چنان القا میکنند که شهروند برای بقای خود، مجبور به اتکای به آنهاست. و مهمتر آنکه برای این اتکا، مجبور است در آدابورسوم و فرهنگ آنها حل شود، و یا به تعبیری، این فرهنگ باید توسط کیانوش «درک» شود.
🍂 یکی از ترفندهای اصلاحطلبان برای کاهشِ سطح آرمانخواهی مردم، چیزیست که میتوانیم آن را «درک سیاستمدار» بخوانیم. در این ترفند، جایگاه و پتانسیل سیاستمدار، مخصوصا در زمانی که در قدرت است، «ضعیف، ومحدود»، و با توجیهِ تداوم فعالیت (فارغ از هرگونه اعتراض) «مطالبه و چانهزنی در سطوحِ قدرت» است.
🍂 این تشریح از سوی #اصلاحطلبان به طوری اعلام میشود که بیش از هرچیز اعم از روشنگری، جایگاه سیاستمدار را به مردم حقنه میکند. در واقع، گویی مردم در جایگاه سیاستمدار نشسته و باید او را «درک» کنند.
🍂 در پی این درکِ حاصل از تغییر جایگاه است که سطح آرمانخواهی نیز کاهش پیدا میکند. این درحالیست که اساسا باید مسئله را وارونه دید. بهعبارتی، این سیاستمدار است که باید ببیند در قد و اندازهی سطح آرمانخواهیِ مردم یا هر شهروند قرار میگیرد یا خیر.
🍂 در یک فعالیت مشترک سالم بین مردم و سیاستمدار، این اتفاقا سیاستمدار است که باید واقعبین باشد و با توجه به شرایط موجود، تدبیری بیاندیشد و سیاستِ موجود را نزدیکتر به آرمان شهروندان کند.
🍂 سیاستمدار ذاتا هیچگاه «آرمانخواه» نیست و نخواهد بود مگر در کسب قدرت بیشتر، اما این بدین معنی نیست که آرمانخواهیِ مردم باید با جایگاه سیاستمدار در تطابق باشد.
🍂 در واقع، اتفاقا این «آرمانخواهی مردم» در برابر «واقعگرایی سیاستمدار» است که خود را در قامت معیاری برای «کنترل قدرت» و «سنجشِ سیاستمدار» نشان خواهد داد.
🍂 به زبان بررهای، ما به جد نیازمندِ نشیمنگزی هستم که جایگاه مردم و سیاستمدار را تغییر داده و در مسیرِ درست خود قرار دهد. یکی از این نشیمنگزها به نظر من آرمانخواهی است.
#سیاست #استمرارطالبان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین