📘گفتگو ابزار آزمون ضد خشونت
(قسمت چهارم: مجاهدین خلق)
✍️ دکتر #احمد_فعال
۴- مجاهدین خلق
▪️ این جریان سیاسی در گفتگو کردن بدترین جریان سیاسی و فکری حاضر در صحنه اپوزسیون خارج از کشور هستند.
❌ هنوز به قدرت نرسیده راه تمرکز و تراکم و تقدیس قدرت را تا بن مایه روح و افکار و رفتار خود پیش بردهاند.
❌هنوز به قدرت نرسیده «امامزاده سازی» را از دورانی بسیار دور شروع کردهاند. رهبری سازمان هنوز به قدرت نرسیده صاحب «فرّهایزدی» است. در تاریخ ایرانیان فرّهایزدی محصول فتح و پیروزی یک سلطان یا یک امیر، علیه سلطان و امیر پیشین است. همینکه فتح حاصل شد، فرّ و شکوه یزدانی مانند یک پرنده بر سر فاتح مینشیند. فرّهایزدی مهره جادویی و حلقه اتصال زمینیان با عالم ملکوت است. این عبارت از رهبری سازمان نقل شده است که: «کسی از فاتح سوال نمیکند». بدینترتیب آنها تنها و تنها در اندیشه فتح و چیرگی بر نهادهای قدرت هستند.
▪️هیچیک از افراد این سازمان کمترین استقلال که بالاترین فضیلت یک انسان آزاده است، از خود ندارد. سازمان در هیبت یک خدای غول آسا، در افکار و رفتار آنها سنگینی میکند. حتی رهبری که در مقام فرّهایزدی قرار گرفته است، چندان استقلالی از خود ندارد. او نیز کم یا بیش عضوی از یک سازمان و یک ساختار متمرکز و جبری است. اراده سازمان تفوق بیچون و چرا بر اعضای آن دارد. سازمان «فصلالخطاب» است. سازمان مقیاس و معیار درست و نادرست، و معیار حق و باطل است.
▪️ مجاهدین خلق با این بینش راهنما خود را بر بام مفروضههای سخت و صلبی نشاندهاند که که گفتگوناپذیر است. هر نوع بحث و جدل با اعضای آن بیفایده و بیحاصل است. به هیچ استدلال و برهانی اعتناء نمیکنند. سازمان مجاهدین خلق مصداق آشکار یک جنبش توتالیتاریستی است. این جنبش پس از اقدامات تروریستی دهه ۶۰ سیر انحطاط فکری را پشت سر گذاشتند.
💢 در سالهای نخست انقلاب چندین اثر فکری از جمله سلسله مباحث تبیین جهان و از جمله فلسفه شعائر و چندین اثر دیگر از این سازمان منتشر شد. هر چند این آثار از عمق فلسفی و اندیشگی متوسطی هم برخوردار نبودند. اما آغاز یک کار فکری و درون سازمانی بود که میتوانست راه رشد و پویایی فکری و تولید اندیشه را در این سازمان بازگشاید. اما امروز پس از ۳۶ سال هیچ اثر فکری و فلسفی در حوزه مسائل جدید علوم سیاسی و روشنفکری، از این سازمان نمییابید. امروز سازمان مجاهدین از اندیشه کاملا تهی شده است. شبکه رسانهای آن جز ناسزاهای چندشآور و جعل اخبار و رویدادها، عملاً به یک شبکه تلویزیونی انتگریستی تبدیل شده است. سازمان مجاهدین خلق ایدئولوژی خود را با نوسازی تفسیر دینی شروع کرد، ولی امروز از آن ایدئولوژی جز یک پوستهای از تعصب و توجیه باقی نمانده است.
▪️در وجه سیاسی این سازمان با شعار جامعه بیطبقه توحیدی، به سوسیالیسم اسلامی شناخته میشد. اما سرنوشت آن به جایی کشید که با پولهای بادآورده که حاصل سرسپردگی است، و نزدیک شدن به بدنامترین چهرههای محافظه کار سرمایهداری آمریکا و شیوخ سرمایهدار منطقه، عملاً به یک میلیشیای سرمایهداری وحشی تقلیل پیدا کرده است.
▪️افراد این سازمان هیچ گاه اهل گفتگو نبودند. افرادی که وابسته به سازمان هستند، و یا سمپاتی سازمان را ناآگاهانه در پیش گرفتهاند، به دلیل ماهیت فصلالخطابی سازمان، مصداق آشکار «ثمّ بکم عمی فهم لایعقلون» هستند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(قسمت چهارم: مجاهدین خلق)
✍️ دکتر #احمد_فعال
۴- مجاهدین خلق
▪️ این جریان سیاسی در گفتگو کردن بدترین جریان سیاسی و فکری حاضر در صحنه اپوزسیون خارج از کشور هستند.
❌ هنوز به قدرت نرسیده راه تمرکز و تراکم و تقدیس قدرت را تا بن مایه روح و افکار و رفتار خود پیش بردهاند.
❌هنوز به قدرت نرسیده «امامزاده سازی» را از دورانی بسیار دور شروع کردهاند. رهبری سازمان هنوز به قدرت نرسیده صاحب «فرّهایزدی» است. در تاریخ ایرانیان فرّهایزدی محصول فتح و پیروزی یک سلطان یا یک امیر، علیه سلطان و امیر پیشین است. همینکه فتح حاصل شد، فرّ و شکوه یزدانی مانند یک پرنده بر سر فاتح مینشیند. فرّهایزدی مهره جادویی و حلقه اتصال زمینیان با عالم ملکوت است. این عبارت از رهبری سازمان نقل شده است که: «کسی از فاتح سوال نمیکند». بدینترتیب آنها تنها و تنها در اندیشه فتح و چیرگی بر نهادهای قدرت هستند.
▪️هیچیک از افراد این سازمان کمترین استقلال که بالاترین فضیلت یک انسان آزاده است، از خود ندارد. سازمان در هیبت یک خدای غول آسا، در افکار و رفتار آنها سنگینی میکند. حتی رهبری که در مقام فرّهایزدی قرار گرفته است، چندان استقلالی از خود ندارد. او نیز کم یا بیش عضوی از یک سازمان و یک ساختار متمرکز و جبری است. اراده سازمان تفوق بیچون و چرا بر اعضای آن دارد. سازمان «فصلالخطاب» است. سازمان مقیاس و معیار درست و نادرست، و معیار حق و باطل است.
▪️ مجاهدین خلق با این بینش راهنما خود را بر بام مفروضههای سخت و صلبی نشاندهاند که که گفتگوناپذیر است. هر نوع بحث و جدل با اعضای آن بیفایده و بیحاصل است. به هیچ استدلال و برهانی اعتناء نمیکنند. سازمان مجاهدین خلق مصداق آشکار یک جنبش توتالیتاریستی است. این جنبش پس از اقدامات تروریستی دهه ۶۰ سیر انحطاط فکری را پشت سر گذاشتند.
💢 در سالهای نخست انقلاب چندین اثر فکری از جمله سلسله مباحث تبیین جهان و از جمله فلسفه شعائر و چندین اثر دیگر از این سازمان منتشر شد. هر چند این آثار از عمق فلسفی و اندیشگی متوسطی هم برخوردار نبودند. اما آغاز یک کار فکری و درون سازمانی بود که میتوانست راه رشد و پویایی فکری و تولید اندیشه را در این سازمان بازگشاید. اما امروز پس از ۳۶ سال هیچ اثر فکری و فلسفی در حوزه مسائل جدید علوم سیاسی و روشنفکری، از این سازمان نمییابید. امروز سازمان مجاهدین از اندیشه کاملا تهی شده است. شبکه رسانهای آن جز ناسزاهای چندشآور و جعل اخبار و رویدادها، عملاً به یک شبکه تلویزیونی انتگریستی تبدیل شده است. سازمان مجاهدین خلق ایدئولوژی خود را با نوسازی تفسیر دینی شروع کرد، ولی امروز از آن ایدئولوژی جز یک پوستهای از تعصب و توجیه باقی نمانده است.
▪️در وجه سیاسی این سازمان با شعار جامعه بیطبقه توحیدی، به سوسیالیسم اسلامی شناخته میشد. اما سرنوشت آن به جایی کشید که با پولهای بادآورده که حاصل سرسپردگی است، و نزدیک شدن به بدنامترین چهرههای محافظه کار سرمایهداری آمریکا و شیوخ سرمایهدار منطقه، عملاً به یک میلیشیای سرمایهداری وحشی تقلیل پیدا کرده است.
▪️افراد این سازمان هیچ گاه اهل گفتگو نبودند. افرادی که وابسته به سازمان هستند، و یا سمپاتی سازمان را ناآگاهانه در پیش گرفتهاند، به دلیل ماهیت فصلالخطابی سازمان، مصداق آشکار «ثمّ بکم عمی فهم لایعقلون» هستند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘گفتگو ابزار آزمون ضد خشونت
(قسمت چهارم: مجاهدین خلق)
✍️ دکتر #احمد_فعال
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(قسمت چهارم: مجاهدین خلق)
✍️ دکتر #احمد_فعال
➖➖➖
🌾@Naqdagin
📘گفتگو ابزار آزمون ضد خشونت
(قسمت پنجم: حاصل کلام)
✍️ دکتر #احمد_فعال
❓ طرفدارن این چهار جریان هیچ گاه از خود نمیپرسند که وقتی به یک «ایده فصلالخطاب» معتقد هستند، به دلیل رأی نداشتن و عدم استقلال رأی، چه جایی برای گفتگو با دیگران باقی خواهند گذاشت؟
❓ به علاوه وقتی یک فرد و یا یک گروه نیازی به گفتگو نمیبیند و به حقانیت بیچون و چرای خود باور دارد، چه نیازی به بحث و استدلال کردن میبیند؟
استدلال زمانی است که شما وقتی دلیل میآورید، آماده شنیدن دلایل مخالف و نقد آن باشید. قرآن میگوید: «برهان خود را، ارائه دهید، اگر صادق هستید» . بنا به روایت قرآن، پیامبر آماده شنیدن دلایل است.
💢 شنیدن دلایل برای رد کردن آنها نیست، والا چه نیازی به ارائه دلایل بود؟
در شنیدن دلایل هم احتمال رد کردن وجود دارد و هم احتمال پذیرفتن. ارائه دلیل بدون نقد و بدون شنیدن دلایلِ مخالف آن، و یا شنیدن و بیاعتنایی کردن، مثل خطابه میماند. گاه ارائه دلایل، مانند روش کسانی میماند که با هدف خام کردن عوام و عوام فریبی، مورد استفاده قرار میدهند.
▪️ یک مثال میزنم، وقتی فلان فلسفه دان بنیادگرایی و یا سنتگرایی در کتابهای خود از دلایل فلسفی یاد میکند، با این هدف که یک امری را اثبات و یا رد کند، منتظر رد و یا نقد و یا ابطال نظرات خود نیست. چه آنکه او فقط برای مخاطبان و مریدان خود استدلال می آورد. از این نظر، حتی دلایل او اگر درست هم باشند، فاقد ماهیت استدلالی هستند. این دلایل اگر سفسطهآمیز هم نباشند، اما در واقعیت امر رشتهای از توجیهات سفسطهآمیزند که با هدف فریب دادن خود و دیگران صورت میگیرند.
هدف نویسنده در این تحلیلها این بود که گزارشی از جریان شناسی خشونت را در جامعه ارائه دهد. این جریان شناسی میتواند مورد بهره برداری کنش گران، روشنفکران و تحلیلگرانی باشد که نسبت به اعتراضهای دی ماه ۱۳۹۶ میخواهند درس بگیرند و درس بدهند.
پایان
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(قسمت پنجم: حاصل کلام)
✍️ دکتر #احمد_فعال
❓ طرفدارن این چهار جریان هیچ گاه از خود نمیپرسند که وقتی به یک «ایده فصلالخطاب» معتقد هستند، به دلیل رأی نداشتن و عدم استقلال رأی، چه جایی برای گفتگو با دیگران باقی خواهند گذاشت؟
❓ به علاوه وقتی یک فرد و یا یک گروه نیازی به گفتگو نمیبیند و به حقانیت بیچون و چرای خود باور دارد، چه نیازی به بحث و استدلال کردن میبیند؟
استدلال زمانی است که شما وقتی دلیل میآورید، آماده شنیدن دلایل مخالف و نقد آن باشید. قرآن میگوید: «برهان خود را، ارائه دهید، اگر صادق هستید» . بنا به روایت قرآن، پیامبر آماده شنیدن دلایل است.
💢 شنیدن دلایل برای رد کردن آنها نیست، والا چه نیازی به ارائه دلایل بود؟
در شنیدن دلایل هم احتمال رد کردن وجود دارد و هم احتمال پذیرفتن. ارائه دلیل بدون نقد و بدون شنیدن دلایلِ مخالف آن، و یا شنیدن و بیاعتنایی کردن، مثل خطابه میماند. گاه ارائه دلایل، مانند روش کسانی میماند که با هدف خام کردن عوام و عوام فریبی، مورد استفاده قرار میدهند.
▪️ یک مثال میزنم، وقتی فلان فلسفه دان بنیادگرایی و یا سنتگرایی در کتابهای خود از دلایل فلسفی یاد میکند، با این هدف که یک امری را اثبات و یا رد کند، منتظر رد و یا نقد و یا ابطال نظرات خود نیست. چه آنکه او فقط برای مخاطبان و مریدان خود استدلال می آورد. از این نظر، حتی دلایل او اگر درست هم باشند، فاقد ماهیت استدلالی هستند. این دلایل اگر سفسطهآمیز هم نباشند، اما در واقعیت امر رشتهای از توجیهات سفسطهآمیزند که با هدف فریب دادن خود و دیگران صورت میگیرند.
هدف نویسنده در این تحلیلها این بود که گزارشی از جریان شناسی خشونت را در جامعه ارائه دهد. این جریان شناسی میتواند مورد بهره برداری کنش گران، روشنفکران و تحلیلگرانی باشد که نسبت به اعتراضهای دی ماه ۱۳۹۶ میخواهند درس بگیرند و درس بدهند.
پایان
➖➖➖
🌾@Naqdagin
نقدآگین
▪️توضیح و تبیینِ شش مغالطه در گفتار زیدآبادی و خانوادهٔ به اصطلاح روشنفکریِ دینی! ▪️در این فایل، به شش #مغالطه پرکاربرد که از قضا آقای زید آبادی هم در ادعای اخیرشان مبنی بر اینکه منتقدان دین داعشی و داعشی صفت هستند، دچارش شدند، پرداختیم. به ترتیب: ▫️مغالطه…
📘مغالطهی خامنهای در تفسیر قرآن
✍️#مهدی_خلجی
#یادداشت
#اسلام_سیاسی #بنیادگرایی #مغالطه
#سید_قطب
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️#مهدی_خلجی
#یادداشت
#اسلام_سیاسی #بنیادگرایی #مغالطه
#سید_قطب
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📘مغالطهی خامنهای در تفسیر قرآن
✍️#مهدی_خلجی
علی خامنهای در گفتار روز مبعث خود برای اثبات مشروعیت حکومت اسلامی به آیاتی از قرآن استناد کرد که پیش از او سید قطب در تفسیر ایدئولوزیک و بدعتآمیزش، فی ظلال القرآن، بدانها تمسک جسته است تا «حاکمیت» و «حکم الهی» را به «حکومت مذهبی» برگرداند و معنا کند.
این مغالطهای آشکار است. به آسانی میتوان نشان داد که این ادعا چیزی جز تفسیر به رأی آیات قرآن نیست، و نه با الفاظ قرآن سازگار است، نه با اسباب نزول آیات، و تاریخ قرآن.
دهههاست که آراء سید قطب در این باره - همراه دیگر دیدگاههای او - به تفصیل نقد و رد شده، ولی چون اسلامگرایان به عقائد خود به طور جزمی باور دارند، و خود را پایبند اصول گفتوگو نمیدانند، همچنان بر مدعیات باطل خود ماندهاند و ایمان کهنه و موهوم خود بدانها را حفظ کردهاند، حاضر نیستند که در اصول اعتقادی خود بازنگری کنند، و با آزمودن آنها با تاریخ و واقعیت از صحت و سلامت آن اطمینان حاصل کنند، نه با بریدن و روی گرداندن از آن دو.
به طور خلاصه، در آیات قرآن هیچ اشارهای به مشروعیت حکومت دینی وجود ندارد.
آیاتی را که آقای خامنهای امروز خواند، مانند آیه ۴۴ سورهی مائده (و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون) کاملاً به خطا تأویل و معنا کرد.
«حکم کردن» در این آیه و در آیات مشابه به معنای داوری کردن و قضاوت کردن است، نه حکومت کردن!
مادهی حکم در قرآن ۲۱۱ بار آمده و فقط در سورهی مائده ۱۳ بار ذکر شده، و همه جا به معنای فیصله دادن نزاع و قضاوت است، یعنی همانچیزی که در فرهنگهای لغت ثبت شده است.
بنابراین، معنای آیه این است: کسی که طبق آنچه خداوند نازل کرده نزاع را فیصله ندهد یا داوری نکند، از کافران است.
روایتهای متعددی در اسباب نزول این آیه آمده که اغلب به مضمونی واحد اشاره دارند: یهودیان از پیامبر اسلام خواستند که در مسألهای مربوط به ایشان (در اغلب روایتها حدّ زنا) حکم کند. یعنی گروهی مشخص از یهودیان از پیامبر خواستند دربارهی مسألهای خاص میان آنها قضاوت کند و فتوا دهد. این هیچ ارتباطی با حاکمیت الهی و حکومت مذهبی ندارد.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️#مهدی_خلجی
علی خامنهای در گفتار روز مبعث خود برای اثبات مشروعیت حکومت اسلامی به آیاتی از قرآن استناد کرد که پیش از او سید قطب در تفسیر ایدئولوزیک و بدعتآمیزش، فی ظلال القرآن، بدانها تمسک جسته است تا «حاکمیت» و «حکم الهی» را به «حکومت مذهبی» برگرداند و معنا کند.
این مغالطهای آشکار است. به آسانی میتوان نشان داد که این ادعا چیزی جز تفسیر به رأی آیات قرآن نیست، و نه با الفاظ قرآن سازگار است، نه با اسباب نزول آیات، و تاریخ قرآن.
دهههاست که آراء سید قطب در این باره - همراه دیگر دیدگاههای او - به تفصیل نقد و رد شده، ولی چون اسلامگرایان به عقائد خود به طور جزمی باور دارند، و خود را پایبند اصول گفتوگو نمیدانند، همچنان بر مدعیات باطل خود ماندهاند و ایمان کهنه و موهوم خود بدانها را حفظ کردهاند، حاضر نیستند که در اصول اعتقادی خود بازنگری کنند، و با آزمودن آنها با تاریخ و واقعیت از صحت و سلامت آن اطمینان حاصل کنند، نه با بریدن و روی گرداندن از آن دو.
به طور خلاصه، در آیات قرآن هیچ اشارهای به مشروعیت حکومت دینی وجود ندارد.
آیاتی را که آقای خامنهای امروز خواند، مانند آیه ۴۴ سورهی مائده (و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون) کاملاً به خطا تأویل و معنا کرد.
«حکم کردن» در این آیه و در آیات مشابه به معنای داوری کردن و قضاوت کردن است، نه حکومت کردن!
مادهی حکم در قرآن ۲۱۱ بار آمده و فقط در سورهی مائده ۱۳ بار ذکر شده، و همه جا به معنای فیصله دادن نزاع و قضاوت است، یعنی همانچیزی که در فرهنگهای لغت ثبت شده است.
بنابراین، معنای آیه این است: کسی که طبق آنچه خداوند نازل کرده نزاع را فیصله ندهد یا داوری نکند، از کافران است.
روایتهای متعددی در اسباب نزول این آیه آمده که اغلب به مضمونی واحد اشاره دارند: یهودیان از پیامبر اسلام خواستند که در مسألهای مربوط به ایشان (در اغلب روایتها حدّ زنا) حکم کند. یعنی گروهی مشخص از یهودیان از پیامبر خواستند دربارهی مسألهای خاص میان آنها قضاوت کند و فتوا دهد. این هیچ ارتباطی با حاکمیت الهی و حکومت مذهبی ندارد.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
📘مغالطهی خامنهای در تفسیر قرآن
✍️#مهدی_خلجی
#یادداشت
#اسلام_سیاسی #بنیادگرایی #مغالطه
#سید_قطب
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️#مهدی_خلجی
#یادداشت
#اسلام_سیاسی #بنیادگرایی #مغالطه
#سید_قطب
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
نقدآگین
📕اسلام رحمانی و پارادوکسِ آبغورهی فلزی #علیرضاموثق #یادداشت #نقد_اسلام #روشنفکران_دینی #اسلام_رحمانی 📒منتشره در کانال نقدآگین (اینجا)، و سایت تریبون زمانه (اینجا) #بازتاب_نقدآگین ➖➖➖ ✅ نقدآگین را دنبال کنید: 📽 یوتیوب 📸 اینستاگرام 🌾@Naqdagin
📚#بازتاب_نقدآگین
(مقالات جز یک مورد، از #علیرضاموثق میباشند)
1️⃣محمد؛ عارف عامی و توتالیتر
📕بهزودی همراه با نشر چاپ دوم (ویراستاری دوم) جلد اولِ کتاب «مرگ مسمّای اسلام و بقای نامش» در نقدآگین منتشر میشود، منتشره در سایت تریبون زمانه (اینجا)
2️⃣شاه یا خمینی؟ (دکتر سروش و یک انتخاب خطیر)
📕منتشره در کانال نقدآگین (اینجا)، و سایت تریبون زمانه (اینجا)
3️⃣«معضل جمع اسلام با عقلانیت و عدالت» و «چالشهای بی پایان دکتر سروش»
📕منتشره در کانال نقدآگین (اینجا)، و سایت تریبون زمانه (اینجا)
4️⃣عقل زاینده در برابر عقل بلعنده (#راتین_مهراسپند)
زمان مطالعه: ۲۴ دقیقه
📕منتشره در سایت تریبون زمانه (اینجا)
5️⃣بیانیهی جمعی از منتقدانِ اسلام در خصوصِ سهم و نقش اسلام در ظلم به بهائیان
📕منتشره در کانال نقدآگین (اینجا)، و سایت تریبون زمانه (اینجا)
#بازتاب_نقدآگین
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(مقالات جز یک مورد، از #علیرضاموثق میباشند)
1️⃣محمد؛ عارف عامی و توتالیتر
📕بهزودی همراه با نشر چاپ دوم (ویراستاری دوم) جلد اولِ کتاب «مرگ مسمّای اسلام و بقای نامش» در نقدآگین منتشر میشود، منتشره در سایت تریبون زمانه (اینجا)
2️⃣شاه یا خمینی؟ (دکتر سروش و یک انتخاب خطیر)
📕منتشره در کانال نقدآگین (اینجا)، و سایت تریبون زمانه (اینجا)
3️⃣«معضل جمع اسلام با عقلانیت و عدالت» و «چالشهای بی پایان دکتر سروش»
📕منتشره در کانال نقدآگین (اینجا)، و سایت تریبون زمانه (اینجا)
4️⃣عقل زاینده در برابر عقل بلعنده (#راتین_مهراسپند)
زمان مطالعه: ۲۴ دقیقه
📕منتشره در سایت تریبون زمانه (اینجا)
5️⃣بیانیهی جمعی از منتقدانِ اسلام در خصوصِ سهم و نقش اسلام در ظلم به بهائیان
📕منتشره در کانال نقدآگین (اینجا)، و سایت تریبون زمانه (اینجا)
#بازتاب_نقدآگین
➖➖➖
🌾@Naqdagin
#هستیکاوی
📘واژگان آسمان را ذبح میکنند
✍️ #بهرام_بسطامی
یادداشت زیر تقدیم میشود به جناب خسرو یزدانی گرامی، بابت متنی که با عنوان «زمانهی یک پندار» (اینجا) نوشتند، و زمینهای برای قلمی شدن این یادداشت را در پگاه امروز فراهم ساختند.
#یادداشت
#دین_و_نادین #معنویت
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📘واژگان آسمان را ذبح میکنند
✍️ #بهرام_بسطامی
یادداشت زیر تقدیم میشود به جناب خسرو یزدانی گرامی، بابت متنی که با عنوان «زمانهی یک پندار» (اینجا) نوشتند، و زمینهای برای قلمی شدن این یادداشت را در پگاه امروز فراهم ساختند.
#یادداشت
#دین_و_نادین #معنویت
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📘واژگان آسمان را ذبح میکنند
✍️ #بهرام_بسطامی
(۱/۲)
پدر پیرم هزار کتاب مقدس را خوانده است؛ او مکررا با واژهی خدا و محمد و موسی و عیسی به ارگاسم میرسد. او افیون خود را برتر از افیونهای نو میپندارد. تصور او از معنویت، خواندن مداوم یک سری متن خاص است. او معنویت را در گذشته میجوید. او با جهان صمیمی نیست؛ یعنی زیبایی بی حد و شگفت جهان آنگونه که هست را نمیبیند؛ زیبایی لبخند یک کودک، زیبایی بوسهای بر لبان یک معشوق در آغاز صبح، و خنده کردن و رقصیدن و بازی کردن بی دلیل با کودکان را نمیفهمد! چون بنظرش همهی اینها با مرگ تمام میشوند، پس خدایی نیستند و جاودان و غایتی به ذاته؛ بلکه دنیوی و پستند و غریزی، مگر با نیت جلب رضایت خدایی در آسمان، و رسیدن به بهشتش و دور شدن از دوزخش انجام شوند.
او دنیا را تنها از دریچهی شرطیشدگیهای کودکیش میفهمد و آن را به خودی خود معنادار و زیبا و شگفتانگیز نمیبیند.
او از رازها میگوید، که در جهان قدیم بود؛ اما من در حجم تملکی که بر حقایق نشان میدهد و تفرعن و خودمداریاش، هیچ راز حل نشده و پنهانی نمیبینم و نتیجتا تواضعی راستین!
او که جز شعر دیگران را نمیگوید، و خود و یکسری انبان از کتابها را مرکز حقیقتهای جهان میداند، و در ذهنش حقیقت در گذشتهای طلایی است، و حقیقت تمامش در آن چند کتاب فرسوده یافت میشود و بیان شده؛ و برایش حقیقت در یکسری آداب ابدی-ازلی است که ملائک برای ما آوردهاند، و اگر کسی سواد و وقت خواندن آن کتب آسمانی را نداشته باشد، و بخت تحمل آن آداب خندهآور دولّا و راست شدنهای مکرر را نداشته باشد، گرگ است و خوک؛ نهایتا با تخفیف الاغ!
نمیدانم شما هم اینطور هستید یا خیر؟ که از کسانی که زیاد با واژهی خدا و واژههای کتب مقدس خودارضایی میکنند، چه سیاستمدار و چه پاپ و چه شاعر، بترسید؟ یعنی بترسید از اینکه به احتمال زیاد، به چیزهای واقعی و زیبای هر روزه و چیزهای کوچک و انسانی و طبیعی حیات شگفتانگیز ما بیتفاوتند؟ و به دردهای واقعی من و شما به چشم تقدیر و بلای خدایان برای گناهان و غفلت ما از آن عالیمقامان (از بیکاری همیشهی نظارهگر ما) مینگرند؟
او مرا به خودمحوری و خودپرستی متهم میکند و هر روز و هر شب از اخلاق و معنویت میگوید و قصههای در حافظهاش را تکرار میکند و به ارگاسم میرسد! ولی من جز زبانش هیچ جنبشی معنویی در عمل و وجودش نمیبینم. باور ندارم کسی که زیاد اسم خدایان را (مثل کاغذ توالت) بهره میبرد، انسان حقیقتا معنویی است. انسان معنوی شاید حتی یک بار هم نامی از خدایی نبرد، حتی از انسانیت و اخلاق!
انسان معنوی شاید، مرتب دیگران را گمراه نبیند و مثل نوح تقاضای عذاب و مرگ آنان را نکند. انسان معنوی شاید دنبال نصیحت خلق الله، مرتب دنبال یک منبر جدید نگردد.
انسان معنوی در ذهن بسیار کوچک و محدود من، شاید آن دختر پرستاری باشد که با وجود یتیم بودن و بی همسر و فرزند بودن، در سن ۳۸ سالگی، در وسط کرونا میان مریضهایی که میتوانند هر لحظه مرگش را رقم زنند میرود، و برایشان لبخند و کلمات محبتآمیز و نوازش میآورد و با زبان بی زبانی میگوید من اینجا هستم، تا شما نگران چیزی نباشید.
شاید این دختر برای اخلاقش نیاز به هیچ خدایی و هویج بهشت بی پایانی نداشته باشد. و همین او را معنویتر میکند در چشمان من.
البته پدر پیرم، او را گرگی از میان گرگها میبیند! مگر میشود انسان بدون واژههای کتب باستانی-نیاکانی و واژه خدا، دست مریض و پیری و بیماری را ببوید و ببوسد و نوازش کند و بگیرد و برایش شببیداری بکشد و مرگ هم به شوخی بگیرد؟! حتما توطئهای در میان است و فراماسونرها و یهودیان میخواهند او را وسیلهای برای تخفیف خدایان قوم و قبیلهی ما قرار دهند! یا آن دختر قصد دارد در نهان دست آن بیماران همنوعش را مثل گرگ بدرد! یا بدنبال پول و قدرت بیشتر چنین محبت میکند و با جانش بازی میکند!
مگر میشود بدون آنکه نماز و قربانی به درگاه خدایان ببرد، و انجیل و گاهان و قرآن را از بر بخواند از خودِ محبت بی دریغ و دلنگرانی دائمی دیگران، لذت برد؟ و زیبایی را بخاطر زیبایی دوست بدارد و معنای حیات خودش بیابد؟
مگر میشود؟
پدر پیر من خیلی به عالم و آدم بدبین است! حتی به دین-مکتب فلسفی کهن جین هندیها هم که نظیر چنین باورها و اعمال عجیبی دارند، بدبین است و آنها را دیندار نمی داند! مگر دیندارِ بی خدایانِ برتر و خالق هم داریم؟ کتابِ مقدسِ بی خالق؟! و بی تکیه اساسی به خدایان و لزوم ایمان به تابوی فکری و امر غیر معقول و غیرقابل پرسش و جستجوی عقلی؟ بدون حتی اجازهی قربانی به درگاه آن خدایان منتظر خون و ترس و خشیت ما؟! یعنی خدایان را خوار بداری و خود را معنوی و دیندار هم بدانی، ای متفرعن خودپرست شکمبارهی شهوتپرست جین؟!!
آری پدر پیرم به آینده هم بدبین است و...
(ادامه دارد)
🌾@Naqdagin
✍️ #بهرام_بسطامی
(۱/۲)
پدر پیرم هزار کتاب مقدس را خوانده است؛ او مکررا با واژهی خدا و محمد و موسی و عیسی به ارگاسم میرسد. او افیون خود را برتر از افیونهای نو میپندارد. تصور او از معنویت، خواندن مداوم یک سری متن خاص است. او معنویت را در گذشته میجوید. او با جهان صمیمی نیست؛ یعنی زیبایی بی حد و شگفت جهان آنگونه که هست را نمیبیند؛ زیبایی لبخند یک کودک، زیبایی بوسهای بر لبان یک معشوق در آغاز صبح، و خنده کردن و رقصیدن و بازی کردن بی دلیل با کودکان را نمیفهمد! چون بنظرش همهی اینها با مرگ تمام میشوند، پس خدایی نیستند و جاودان و غایتی به ذاته؛ بلکه دنیوی و پستند و غریزی، مگر با نیت جلب رضایت خدایی در آسمان، و رسیدن به بهشتش و دور شدن از دوزخش انجام شوند.
او دنیا را تنها از دریچهی شرطیشدگیهای کودکیش میفهمد و آن را به خودی خود معنادار و زیبا و شگفتانگیز نمیبیند.
او از رازها میگوید، که در جهان قدیم بود؛ اما من در حجم تملکی که بر حقایق نشان میدهد و تفرعن و خودمداریاش، هیچ راز حل نشده و پنهانی نمیبینم و نتیجتا تواضعی راستین!
او که جز شعر دیگران را نمیگوید، و خود و یکسری انبان از کتابها را مرکز حقیقتهای جهان میداند، و در ذهنش حقیقت در گذشتهای طلایی است، و حقیقت تمامش در آن چند کتاب فرسوده یافت میشود و بیان شده؛ و برایش حقیقت در یکسری آداب ابدی-ازلی است که ملائک برای ما آوردهاند، و اگر کسی سواد و وقت خواندن آن کتب آسمانی را نداشته باشد، و بخت تحمل آن آداب خندهآور دولّا و راست شدنهای مکرر را نداشته باشد، گرگ است و خوک؛ نهایتا با تخفیف الاغ!
نمیدانم شما هم اینطور هستید یا خیر؟ که از کسانی که زیاد با واژهی خدا و واژههای کتب مقدس خودارضایی میکنند، چه سیاستمدار و چه پاپ و چه شاعر، بترسید؟ یعنی بترسید از اینکه به احتمال زیاد، به چیزهای واقعی و زیبای هر روزه و چیزهای کوچک و انسانی و طبیعی حیات شگفتانگیز ما بیتفاوتند؟ و به دردهای واقعی من و شما به چشم تقدیر و بلای خدایان برای گناهان و غفلت ما از آن عالیمقامان (از بیکاری همیشهی نظارهگر ما) مینگرند؟
او مرا به خودمحوری و خودپرستی متهم میکند و هر روز و هر شب از اخلاق و معنویت میگوید و قصههای در حافظهاش را تکرار میکند و به ارگاسم میرسد! ولی من جز زبانش هیچ جنبشی معنویی در عمل و وجودش نمیبینم. باور ندارم کسی که زیاد اسم خدایان را (مثل کاغذ توالت) بهره میبرد، انسان حقیقتا معنویی است. انسان معنوی شاید حتی یک بار هم نامی از خدایی نبرد، حتی از انسانیت و اخلاق!
انسان معنوی شاید، مرتب دیگران را گمراه نبیند و مثل نوح تقاضای عذاب و مرگ آنان را نکند. انسان معنوی شاید دنبال نصیحت خلق الله، مرتب دنبال یک منبر جدید نگردد.
انسان معنوی در ذهن بسیار کوچک و محدود من، شاید آن دختر پرستاری باشد که با وجود یتیم بودن و بی همسر و فرزند بودن، در سن ۳۸ سالگی، در وسط کرونا میان مریضهایی که میتوانند هر لحظه مرگش را رقم زنند میرود، و برایشان لبخند و کلمات محبتآمیز و نوازش میآورد و با زبان بی زبانی میگوید من اینجا هستم، تا شما نگران چیزی نباشید.
شاید این دختر برای اخلاقش نیاز به هیچ خدایی و هویج بهشت بی پایانی نداشته باشد. و همین او را معنویتر میکند در چشمان من.
البته پدر پیرم، او را گرگی از میان گرگها میبیند! مگر میشود انسان بدون واژههای کتب باستانی-نیاکانی و واژه خدا، دست مریض و پیری و بیماری را ببوید و ببوسد و نوازش کند و بگیرد و برایش شببیداری بکشد و مرگ هم به شوخی بگیرد؟! حتما توطئهای در میان است و فراماسونرها و یهودیان میخواهند او را وسیلهای برای تخفیف خدایان قوم و قبیلهی ما قرار دهند! یا آن دختر قصد دارد در نهان دست آن بیماران همنوعش را مثل گرگ بدرد! یا بدنبال پول و قدرت بیشتر چنین محبت میکند و با جانش بازی میکند!
مگر میشود بدون آنکه نماز و قربانی به درگاه خدایان ببرد، و انجیل و گاهان و قرآن را از بر بخواند از خودِ محبت بی دریغ و دلنگرانی دائمی دیگران، لذت برد؟ و زیبایی را بخاطر زیبایی دوست بدارد و معنای حیات خودش بیابد؟
مگر میشود؟
پدر پیر من خیلی به عالم و آدم بدبین است! حتی به دین-مکتب فلسفی کهن جین هندیها هم که نظیر چنین باورها و اعمال عجیبی دارند، بدبین است و آنها را دیندار نمی داند! مگر دیندارِ بی خدایانِ برتر و خالق هم داریم؟ کتابِ مقدسِ بی خالق؟! و بی تکیه اساسی به خدایان و لزوم ایمان به تابوی فکری و امر غیر معقول و غیرقابل پرسش و جستجوی عقلی؟ بدون حتی اجازهی قربانی به درگاه آن خدایان منتظر خون و ترس و خشیت ما؟! یعنی خدایان را خوار بداری و خود را معنوی و دیندار هم بدانی، ای متفرعن خودپرست شکمبارهی شهوتپرست جین؟!!
آری پدر پیرم به آینده هم بدبین است و...
(ادامه دارد)
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
📘واژگان آسمان را ذبح میکنند
✍️ #بهرام_بسطامی
یادداشت زیر تقدیم میشود به جناب خسرو یزدانی گرامی، بابت متنی که با عنوان «زمانهی یک پندار» (اینجا) نوشتند، و زمینهای برای قلمی شدن این یادداشت را در پگاه امروز فراهم ساختند.
#یادداشت
#دین_و_نادین #معنویت…
✍️ #بهرام_بسطامی
یادداشت زیر تقدیم میشود به جناب خسرو یزدانی گرامی، بابت متنی که با عنوان «زمانهی یک پندار» (اینجا) نوشتند، و زمینهای برای قلمی شدن این یادداشت را در پگاه امروز فراهم ساختند.
#یادداشت
#دین_و_نادین #معنویت…
📘واژگان آسمان را ذبح میکنند
(۲/۲)
..و عذاب قوم بیخدا شده را نزدیک میبیند و خدایش، خدای گذشته و پس پریروزهاست، نه خدایی در همین نزدیک و در دستان و قلب آن دختر و نگاهش که آینده را زیبا میبیند و میسازد.
پدر پیر من، همیشه سرش در کتب مقدس است. خدا را درون آن واژههای سیاه و تاریک تاریخ جستجو میکند. به نظرش خدا گم شده و درون آن تاریکیها جامانده است. به همین خاطر با تسبیحِ همیشه در دستش، می کوشد رسنی اندازد و آن خدا و خدایان و پیامبری که میتواند او و جهان را نجات دهد، از دل واژههای سیاه آن کتابها در آورد.
من هم با کتابها مشکل خاصی ندارم. اما من بخش سفید کتابها و نگفتههای آنها را بیشتر دوست دارم. به همین خاطر از نوجوانی، بر زیر قسمتهای سیاهشان خط میکشیدم و حاشیهنویسیها می کردم و سوالهای بسیاری که در ذهنم فوران می کرد، مینوشتم، با چند علامت سوال و تعجب!
آخر خدا حتما به همهی ما وحی می کند، ولو به شکل سوال؛ مگر میشود اگر خدایی باشد، خدایی چنین ظالم و گم و گور و ناتوان باشد که به من و شما وحی نکند و ما را با خود جهان (بسان مظهرش) آنگونه که هست، آشنا نکند؟ و ما را به یک مشت کتاب که معلوم نیست چه سیری در نگارششان در زمان سیطرهی قدرتهای تمامیتخواه و استبدادی جهان طی شده، عودت دهد؟
وقتی زیادی کتابها را میخواندم، درون قبلم حس میکردم حقیقتا از خدا دور شدهام، و بعد میرفتم و گریه می کردم و معذرت می خواستم از خدا! آخر چرا نویسندگان این کتابها اینقدر زشتی و پلشتی و صفات حقیر و تنگمنشانه و بد به خدا نسبت دادهاند؟ مگر خدا هم از جنس ما نیست؟ خدای آنها چرا اینقدر بدخواه و بدبین و بدباور و تنگنظر و پر خشم است؟
البته مدتی قبلتر، کتابها به من وهمِ برتری از دیگر مردم کافر را میدادند. دیگران در نظرم دنیاپرست و خوک و گرگ و نجس جلوه میکردند و دستانم را پس از دست دادن با آنها میشستم تا یکوقت نمازم باطل نشود(!) (هر چند از این کار هم حس گناه میکردم و مدت زیادی نتوانستم تابش بیاورم)، آخر آنها کتاب های مقدس من و حقایق یقینی مورد اعتقاد من را نمیخواندند و حفظ نبودند؛ آخر آنها مثل من ۵ بار نماز نمیخواندند و مسجد را خانهی خدا نمی دیدند! آنها حتما گرگ بودند، مگر میشود بی خدا بود و از خدا نترسید و نماز نخواند و آدم بود؟ یعنی یک آدم بسیار معمولی که در حدّ وسع هوای دیگران را دارد و به همسایه و همسر و فرزندش احترام میگذارد و در همه چیز بر انصاف و یگانهبینی پایبندی نشان میدهد؟ و معنا را در خود زندگی و بودن می یابد، در همین افعالی که بسیاری از مالکان معنویت(!) جز با نیت دیده شدن توسط خدایی در آسمانها نمیتوانند انجامش دهند!
آن دختر به من آموخت که میشود. و بدون حتی یک کلمه آموخت. با وجودش آموخت که میشود. گویی وجودش همان قسمتهای سفید کتابهای مقدس بودند که در آغاز چندان توانا به خواندنشان نبودم. سیاهی همیشه جلوهگرتر است و نادیدنیها پنهان از نظرهای کمسو و بیطلب.
شاید به همین خاطر پدرم خدا را که این همه جهان پر از اوست نمیبیند، و به انبانی از کتابها دل بسته است و با عینک ذرهبینیاش شب و روز دنبال او میگردد و مرتب از ترس نماز و ورد میخواند. وردهایی از پیش تعینشده و مقدس؛ البته به جهت کهن بودن و به زبانِ غیر عمومی/غیرعادی بودن! گویی هر چه خدا عجیب و غریبتر باشد و دورتر از انسان، ترسناکتر و پرستیدنیتر است. اما به نظرم این خدا نیست و عشق و دوستی، این اوج خودپرستی و تفرعن و خیال پرستی پدرم است که خود را مخفی کرده است پشت واژگان.
چه بسیار واژگانی که واژگون واقعیت آنگونه که هست، هستند و ذهنها را از مواجهه با خود واقعیت دور میدارند. خصوصا واژهپردازیهای شاعرانه و شاعرانهترین واژه که خداست که امکان بازی با ذهن و رهزنی ذهن عامه را بسیار دارد.
و کسانی از آن بسیار و مکرر بهره می برند که به قدرت سحر کلامشان (در ذهن شرطی شده آدمیان به این واژه) توجه دارند؛ نظیر سیاست پیشگان، پاپها و شاعران.
برخلاف مومنانی انگشت شماری که از نزدیک دیدهام و زیستشان برایم الگو بوده است، که تا نهایت ممکن از سخن پیرامون این واژه برای دیگران پرهیز میکنند و آن را تا حد امکان نمیآلایند. بلکه آن را زیست می کنند و تحقق و عینیت میبخشند با خدمت به انسان و طبیعت.
و جالب آنکه مغز ادیان را به زعمشان با قلب گرفتهاند (یا حتی در فطرت خود از پیش داشتهاند) و بدلیل مشغولیت شبانه روزیشان در عمل (خدمت به دیگری اعم از انسان و طبیعت)، وقت نمییابند مثل عامهی خودمومنبینان و عالمان دین، مکرر این کتب را تورق کنند و آیاتشان را حفظ کنند و برای دیگران بازگو کنند و دانشِ دینی یا قدرتِ سخنوریِ خود را بنمایانند (مثل ۳ گروهی که ذکر شد)، یا گروهی را تکفیر کنند و در جهت نجات ذهن دنیا به سوی تئولوژی و نظام باوری خاص بکوشند!
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(۲/۲)
..و عذاب قوم بیخدا شده را نزدیک میبیند و خدایش، خدای گذشته و پس پریروزهاست، نه خدایی در همین نزدیک و در دستان و قلب آن دختر و نگاهش که آینده را زیبا میبیند و میسازد.
پدر پیر من، همیشه سرش در کتب مقدس است. خدا را درون آن واژههای سیاه و تاریک تاریخ جستجو میکند. به نظرش خدا گم شده و درون آن تاریکیها جامانده است. به همین خاطر با تسبیحِ همیشه در دستش، می کوشد رسنی اندازد و آن خدا و خدایان و پیامبری که میتواند او و جهان را نجات دهد، از دل واژههای سیاه آن کتابها در آورد.
من هم با کتابها مشکل خاصی ندارم. اما من بخش سفید کتابها و نگفتههای آنها را بیشتر دوست دارم. به همین خاطر از نوجوانی، بر زیر قسمتهای سیاهشان خط میکشیدم و حاشیهنویسیها می کردم و سوالهای بسیاری که در ذهنم فوران می کرد، مینوشتم، با چند علامت سوال و تعجب!
آخر خدا حتما به همهی ما وحی می کند، ولو به شکل سوال؛ مگر میشود اگر خدایی باشد، خدایی چنین ظالم و گم و گور و ناتوان باشد که به من و شما وحی نکند و ما را با خود جهان (بسان مظهرش) آنگونه که هست، آشنا نکند؟ و ما را به یک مشت کتاب که معلوم نیست چه سیری در نگارششان در زمان سیطرهی قدرتهای تمامیتخواه و استبدادی جهان طی شده، عودت دهد؟
وقتی زیادی کتابها را میخواندم، درون قبلم حس میکردم حقیقتا از خدا دور شدهام، و بعد میرفتم و گریه می کردم و معذرت می خواستم از خدا! آخر چرا نویسندگان این کتابها اینقدر زشتی و پلشتی و صفات حقیر و تنگمنشانه و بد به خدا نسبت دادهاند؟ مگر خدا هم از جنس ما نیست؟ خدای آنها چرا اینقدر بدخواه و بدبین و بدباور و تنگنظر و پر خشم است؟
البته مدتی قبلتر، کتابها به من وهمِ برتری از دیگر مردم کافر را میدادند. دیگران در نظرم دنیاپرست و خوک و گرگ و نجس جلوه میکردند و دستانم را پس از دست دادن با آنها میشستم تا یکوقت نمازم باطل نشود(!) (هر چند از این کار هم حس گناه میکردم و مدت زیادی نتوانستم تابش بیاورم)، آخر آنها کتاب های مقدس من و حقایق یقینی مورد اعتقاد من را نمیخواندند و حفظ نبودند؛ آخر آنها مثل من ۵ بار نماز نمیخواندند و مسجد را خانهی خدا نمی دیدند! آنها حتما گرگ بودند، مگر میشود بی خدا بود و از خدا نترسید و نماز نخواند و آدم بود؟ یعنی یک آدم بسیار معمولی که در حدّ وسع هوای دیگران را دارد و به همسایه و همسر و فرزندش احترام میگذارد و در همه چیز بر انصاف و یگانهبینی پایبندی نشان میدهد؟ و معنا را در خود زندگی و بودن می یابد، در همین افعالی که بسیاری از مالکان معنویت(!) جز با نیت دیده شدن توسط خدایی در آسمانها نمیتوانند انجامش دهند!
آن دختر به من آموخت که میشود. و بدون حتی یک کلمه آموخت. با وجودش آموخت که میشود. گویی وجودش همان قسمتهای سفید کتابهای مقدس بودند که در آغاز چندان توانا به خواندنشان نبودم. سیاهی همیشه جلوهگرتر است و نادیدنیها پنهان از نظرهای کمسو و بیطلب.
شاید به همین خاطر پدرم خدا را که این همه جهان پر از اوست نمیبیند، و به انبانی از کتابها دل بسته است و با عینک ذرهبینیاش شب و روز دنبال او میگردد و مرتب از ترس نماز و ورد میخواند. وردهایی از پیش تعینشده و مقدس؛ البته به جهت کهن بودن و به زبانِ غیر عمومی/غیرعادی بودن! گویی هر چه خدا عجیب و غریبتر باشد و دورتر از انسان، ترسناکتر و پرستیدنیتر است. اما به نظرم این خدا نیست و عشق و دوستی، این اوج خودپرستی و تفرعن و خیال پرستی پدرم است که خود را مخفی کرده است پشت واژگان.
چه بسیار واژگانی که واژگون واقعیت آنگونه که هست، هستند و ذهنها را از مواجهه با خود واقعیت دور میدارند. خصوصا واژهپردازیهای شاعرانه و شاعرانهترین واژه که خداست که امکان بازی با ذهن و رهزنی ذهن عامه را بسیار دارد.
و کسانی از آن بسیار و مکرر بهره می برند که به قدرت سحر کلامشان (در ذهن شرطی شده آدمیان به این واژه) توجه دارند؛ نظیر سیاست پیشگان، پاپها و شاعران.
برخلاف مومنانی انگشت شماری که از نزدیک دیدهام و زیستشان برایم الگو بوده است، که تا نهایت ممکن از سخن پیرامون این واژه برای دیگران پرهیز میکنند و آن را تا حد امکان نمیآلایند. بلکه آن را زیست می کنند و تحقق و عینیت میبخشند با خدمت به انسان و طبیعت.
و جالب آنکه مغز ادیان را به زعمشان با قلب گرفتهاند (یا حتی در فطرت خود از پیش داشتهاند) و بدلیل مشغولیت شبانه روزیشان در عمل (خدمت به دیگری اعم از انسان و طبیعت)، وقت نمییابند مثل عامهی خودمومنبینان و عالمان دین، مکرر این کتب را تورق کنند و آیاتشان را حفظ کنند و برای دیگران بازگو کنند و دانشِ دینی یا قدرتِ سخنوریِ خود را بنمایانند (مثل ۳ گروهی که ذکر شد)، یا گروهی را تکفیر کنند و در جهت نجات ذهن دنیا به سوی تئولوژی و نظام باوری خاص بکوشند!
➖➖➖
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
📘واژگان آسمان را ذبح میکنند
✍️ #بهرام_بسطامی
یادداشت زیر تقدیم میشود به جناب خسرو یزدانی گرامی، بابت متنی که با عنوان «زمانهی یک پندار» (اینجا) نوشتند، و زمینهای برای قلمی شدن این یادداشت را در پگاه امروز فراهم ساختند.
#یادداشت
#دین_و_نادین #معنویت…
✍️ #بهرام_بسطامی
یادداشت زیر تقدیم میشود به جناب خسرو یزدانی گرامی، بابت متنی که با عنوان «زمانهی یک پندار» (اینجا) نوشتند، و زمینهای برای قلمی شدن این یادداشت را در پگاه امروز فراهم ساختند.
#یادداشت
#دین_و_نادین #معنویت…
📕دلنوشته ای از پدر پیر به فرزند نابخرد!
(پاسخی به «واژگان آسمان را ذبح میکنند»)
✍️#عباس_اشراقی
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
(پاسخی به «واژگان آسمان را ذبح میکنند»)
✍️#عباس_اشراقی
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📕دلنوشته ای از پدر پیر به فرزند نابخرد!
(پاسخی به «واژگان آسمان را ذبح میکنند»)
✍️#عباس_اشراقی
فرزندم ! میگویند که از نشانههای نادانی گفتن به وقت خاموشی و خاموشی به وقت گفتن است. از پدر پیرت بشنو که تو وقت خوبی را برای خاموشی و اندیشه ورزی از دست دادی.
پدر پیرت نه از تمجید های کودکانه ات در آغاز دلشاد می شد و نه از ناسزا های امروزت دلگیر، چون از آغاز بر این اندیشه بود که با بازگویی تجربه اش از زندگی یاری رسان چشمان ات برای گزینش راه زندگی باشد.
پدر پیرت می خواست و می خواهد که تو دیگر راه رفته ی او را نپیمایی، میخواست و می خواهد که تو در یابی که راه رفتن با پاهای عاریتی دوام چندانی ندارد، تا بر پاهای خود تکیه کرده و زندگی را خود تجربه کنی.
پدر پیرت می خواست و می خواهد که تو دریابی که اندیشه ورزی وادی هولناکی است متفاوت از تکرار طوطی وار کلمات قصار این و آن.
می خواست و می خواهد که تو با بال های اندیشه ی خود پرواز را بیاموزی تا با دو سه بال و پر زدن محتضرانه از توش و توان نیافتاده و به ناسزا گویی نیفتی.
می خواست و می خواهد که تو جهان را از دریچه ی چشمان این و آن ننگریسته و زیبایی هایش را با چشمان خود ببینی و با دست های خود لمس کنی.
فرزندم ! پدر پیرت آرزو های زیادی در سر دارد که آنها را از درون « کتاب های مقدس کهنه » بیرون نکشیده، هرچند که کتابخانه ای آراسته و پربار دارد. آرزوهایش برآمده از فضای دود گرفته ی میخانه ها و سکوت وهم آور کتابخانه ها نیست. بذر آنها را تلاطمات و دغدغه های زندگی یی پر شر و شور پرورانده که دشوار در ذهن کودکانه ات جای گیرد.
پدر پیرت ترا نه به خود که به خود خویشتن ات می خواند چون می داند که قرارش بر این نبوده که به جای تو زندگی را تجربه کند.
پدر پیرت ترا به آنچنان بزرگی و نژادگی یی می خواند که هرگز نشانی از آنها در کتاب ها نخواهی یافت. آنها برخاسته از نوعی از زیستنند و هماهنگ با زندگی.
پدر پیرت از تو نمی خواهد که کمبود های او را در زندگی برطرف کنی، دغدغه اش این است که کمبودی نداشته باشی.
پدر پیرت می خواست و می خواهد که مهرورزی را به تو بیاموزد. دریغ و درد که در آغازین گام ها ناامیدش کردی.
پدر پیرت برایت آرزوی تندرستی و شادکامی و پیروزی دارد و همچنان با آرزو هایش می زید و اندیشناک توست.
13/03/2021
✍️#بهرام_بسطامی
درود عباس عزیز؛
تشکر از مهر و لطف و چوب پدرانهتان.
جالب است که گویی پسران دنیا، و پدران دنیا با هم، عموما، شباهت های جدی دارند؛ برخی خطابهایتان به پسر عینا خطاب پدرم بود که از پیش خدا با من سخن میگفت، و من را از بالای عرش خود خطاب می کرد.
باز هم متشکرم از اینکه حداقل جواب دادید که باید واقعا به حسن نظر تاویل کرد: چرا که پدران نسلهای قبل، عموما با پسرانشان گپ ولو از موضع بالا هم نمیزنند، خصوصا در بازهی نسل پدرانِ پدران ما، هر چه پدر سکوت میکرد و با فرزندش صحبت نمیکرد، خداگونهتر و ابهتآمیزتر و پدرتر جلوه میکرد (شبیه جناب یزدانی گرامی)؛
درحالی که چنین خدا و پدری، خدا رو شکر در جهان جدید (به عنوان یک حسن، از اقیانوس زشتیاش بخواهیم بیابیم) کاملا محو شده، و به پدرهای صمیمی و دوست و هم گپ و همبازی با فرزندان تبدیل شده است.
اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
در بلا هم می چشیم لذات او
مات او مات اوییم مات او
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
(پاسخی به «واژگان آسمان را ذبح میکنند»)
✍️#عباس_اشراقی
فرزندم ! میگویند که از نشانههای نادانی گفتن به وقت خاموشی و خاموشی به وقت گفتن است. از پدر پیرت بشنو که تو وقت خوبی را برای خاموشی و اندیشه ورزی از دست دادی.
پدر پیرت نه از تمجید های کودکانه ات در آغاز دلشاد می شد و نه از ناسزا های امروزت دلگیر، چون از آغاز بر این اندیشه بود که با بازگویی تجربه اش از زندگی یاری رسان چشمان ات برای گزینش راه زندگی باشد.
پدر پیرت می خواست و می خواهد که تو دیگر راه رفته ی او را نپیمایی، میخواست و می خواهد که تو در یابی که راه رفتن با پاهای عاریتی دوام چندانی ندارد، تا بر پاهای خود تکیه کرده و زندگی را خود تجربه کنی.
پدر پیرت می خواست و می خواهد که تو دریابی که اندیشه ورزی وادی هولناکی است متفاوت از تکرار طوطی وار کلمات قصار این و آن.
می خواست و می خواهد که تو با بال های اندیشه ی خود پرواز را بیاموزی تا با دو سه بال و پر زدن محتضرانه از توش و توان نیافتاده و به ناسزا گویی نیفتی.
می خواست و می خواهد که تو جهان را از دریچه ی چشمان این و آن ننگریسته و زیبایی هایش را با چشمان خود ببینی و با دست های خود لمس کنی.
فرزندم ! پدر پیرت آرزو های زیادی در سر دارد که آنها را از درون « کتاب های مقدس کهنه » بیرون نکشیده، هرچند که کتابخانه ای آراسته و پربار دارد. آرزوهایش برآمده از فضای دود گرفته ی میخانه ها و سکوت وهم آور کتابخانه ها نیست. بذر آنها را تلاطمات و دغدغه های زندگی یی پر شر و شور پرورانده که دشوار در ذهن کودکانه ات جای گیرد.
پدر پیرت ترا نه به خود که به خود خویشتن ات می خواند چون می داند که قرارش بر این نبوده که به جای تو زندگی را تجربه کند.
پدر پیرت ترا به آنچنان بزرگی و نژادگی یی می خواند که هرگز نشانی از آنها در کتاب ها نخواهی یافت. آنها برخاسته از نوعی از زیستنند و هماهنگ با زندگی.
پدر پیرت از تو نمی خواهد که کمبود های او را در زندگی برطرف کنی، دغدغه اش این است که کمبودی نداشته باشی.
پدر پیرت می خواست و می خواهد که مهرورزی را به تو بیاموزد. دریغ و درد که در آغازین گام ها ناامیدش کردی.
پدر پیرت برایت آرزوی تندرستی و شادکامی و پیروزی دارد و همچنان با آرزو هایش می زید و اندیشناک توست.
13/03/2021
✍️#بهرام_بسطامی
درود عباس عزیز؛
تشکر از مهر و لطف و چوب پدرانهتان.
جالب است که گویی پسران دنیا، و پدران دنیا با هم، عموما، شباهت های جدی دارند؛ برخی خطابهایتان به پسر عینا خطاب پدرم بود که از پیش خدا با من سخن میگفت، و من را از بالای عرش خود خطاب می کرد.
باز هم متشکرم از اینکه حداقل جواب دادید که باید واقعا به حسن نظر تاویل کرد: چرا که پدران نسلهای قبل، عموما با پسرانشان گپ ولو از موضع بالا هم نمیزنند، خصوصا در بازهی نسل پدرانِ پدران ما، هر چه پدر سکوت میکرد و با فرزندش صحبت نمیکرد، خداگونهتر و ابهتآمیزتر و پدرتر جلوه میکرد (شبیه جناب یزدانی گرامی)؛
درحالی که چنین خدا و پدری، خدا رو شکر در جهان جدید (به عنوان یک حسن، از اقیانوس زشتیاش بخواهیم بیابیم) کاملا محو شده، و به پدرهای صمیمی و دوست و هم گپ و همبازی با فرزندان تبدیل شده است.
اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
در بلا هم می چشیم لذات او
مات او مات اوییم مات او
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
📕دلنوشته ای از پدر پیر به فرزند نابخرد!
(پاسخی به «واژگان آسمان را ذبح میکنند»)
✍️#عباس_اشراقی
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
(پاسخی به «واژگان آسمان را ذبح میکنند»)
✍️#عباس_اشراقی
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📕پیرامونِ «روشنفکرنما»
تجاوز به زبان و حکومت توتالیتر
✍️#مهدی_خلجی
(۱/۲)
ملّا علی خامنهای در سخنان امروزش گفت حکومت ایران با «روشنفکرنماها» و «دگراندیشها» مشکلی ندارد. او تصریح کرد: «این مسئله ما نیست ما با اندیشه شما کاری نداریم. دشمنی نباید بکنید».
«روشنفکر نما» کیست؟ و چه تفاوتی با «روشنفکر» دارد؟
پسوند «نما» یعنی ظاهر و شکل بیرونی چیزی یا کسی. بنابراین، «روشنفکرنما» مثل «روحانینما» یعنی کسی که ظاهر روشنفکر دارد ولی در باطن روشنفکر نیست؛ لابد تاریکفکر است، یا مثلاً روحانینما، به واقع، روحانی نیست، و درونی ناروحانی دارد. ظاهر او فریبنده است و «حقیقت» را میپوشاند.
کاربرد پسوند «نما» برای کلماتی که مشروعیتی نسبی یا مطلق دارند، مانند «انقلابینما»، یکی از ویژگیهای زبانی نظامهای توتالیتر (تمامیتخواه) است.
در این رژیمها کسانی که از قدرت سیاسی برخوردارند به «حقیقت» نیز دسترسی بیشتر و نزدیکتری دارند، و در نتیجه میتوانند باطن انسانها را با نورافکن اقتدار یکهسالارانهی خود بنگرند و به واقعیتهای پنهان زیر کلاه و مقنعهی او پی ببرند.
در رژیمهای توتالیتر، رهبران نه تنها تمنای قدرت مطلقه دارند، که خود را دانای کل نیز میدانند، و علاوه بر آن، هیچ تقید و تعهدی به معیارهای عمومی و اتکاپذیر برای همگان حس نمیکنند.
براین بنیاد، داوریهای آنها حسب مصلحت وقت است، و محک عیار چندانی جز بقای در قدرت و سست کردن پا و پایهی حریفان و رقیبان و شکست دشمنان در میان نیست.
رهبران توتالیتر همه دچار کیش شخصیتاند، و از این جهت شیخ و فاشسیتشان یکی است. هیچ تعلق اجتماعی مهمتر از «تعهد عملی به ولی فقیه/شاهنشاه آریامهر» وجود ندارد، و بدون اثبات چنین سرسپردگی سراسری امکان سیاستورزی و عمل جمعی به طور کلی کاهش و بل زوال مییابد.
همانطور که لشک کولاکوفسکی دربارهی استالینیسم توضیح میدهد، حتی اعتقاد به ایدئولوژی حاکم نباید مانعی بر سر راه بیعت و طاعت مطلق از رهبری گردد:
💬«در شوروی استالین، بقایای هرگونه ایمانی به ایدئولوژی کمونیستی به عنوان پدیدهای که میتوانست مستقل از رهبر و رهنمودهای جاری حزب ملاک عمل و هدفی پرستیدنی باشد، نابود میشد.
💬هدف یک نظام توتالیتر نابودی تمامی شکلهای حیات اجتماعی است که از سوی دولت تحمیل و کنترل نمیشود؛ از این طریق آدمیان از یکدیگر جدا میمانند و به ابزاری صرف در دست دولت بدل میشوند.
💬شهروند به دولت تعلق دارد و نباید به هیچ چیز دیگری، حتی ایدئولوژی دولتی وفادار باشد. شاید این گفته تناقضآمیز به نظر آید، ولی برای کسانی که عملکرد اینگونه نظامها را از درون دیدهاند، سخن شگفتآوری نیست! تمامی شکلهای طغیان علیه حزب حاکم، تمام «انحرافها» و «تجدیدنظرطلبیها» همه دار و دستهها و فراکسیونها و سرانجام همهی شورشها جملگی به همان ایدئولوژی توسل میجستند که حزب متولیاش بود.
💬ناچار تجدید نظری در این ایدئولوژی لازم بود؛ همگان میبایست بدانند که دیگر حق ندارند به میل و ارادهی خود به این ایدئولوژی متوسل شوند… حزب اساساً یک اندام ایدئولوژیک بود… ایمان [به ایدئولوژی] میبایست آنقدر مبهم و نامشخص باشد که از آن بتوان برای توجیه هر حرکت سیاسی استفاده کرد و در عین حال ادعا کرد که «آموزه» تغییر واقعی نکرده است.
💬ناگزیر آنها که ایمانشان را جدی میگرفتند میخواستند خود به تفسیر بپردازند و ببینند که آیا این یا آن اقدام سیاسی با روایت استالین از مارکسیسم-لنیسنیسم سازگاری دارد یا نه. ولی نفس همین کار آنان را به رغم ابراز وفاداریشان به استالین به منتقدانی بالقوه و شورشیانی علیه دولت بدل میکرد.» (جریانهای اصلی مارکسیسم، عباس میلانی، ج. ۳/ صص. ۱۰۸-۱۰۹)
🔻میبینیم که چقدر شبیه وضعیت اصلاحطلبان حکومتی و حتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی است.
باری، شأن اصلی رهبری جمهوری اسلامی آن است که خود را عالیترین مرجع تعریف مفهوم «دشمن» و تعیین مصداق آن میداند.
مشکلتر آنکه معیارهای مشخص و معین و ثابتی برای «دشمنشناسی» وجود ندارد؛ در نتیجه، هم معیارها سیالاند، هم مصداقها بینهایت.
هر شهروندی ولو رئیس جمهوری کشور فردا میتواند تحت نام دشمن شناخته شود - اگر ولی فقیه اراده کند و مصلحت ببیند-.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾@Naqdagin
تجاوز به زبان و حکومت توتالیتر
✍️#مهدی_خلجی
(۱/۲)
ملّا علی خامنهای در سخنان امروزش گفت حکومت ایران با «روشنفکرنماها» و «دگراندیشها» مشکلی ندارد. او تصریح کرد: «این مسئله ما نیست ما با اندیشه شما کاری نداریم. دشمنی نباید بکنید».
«روشنفکر نما» کیست؟ و چه تفاوتی با «روشنفکر» دارد؟
پسوند «نما» یعنی ظاهر و شکل بیرونی چیزی یا کسی. بنابراین، «روشنفکرنما» مثل «روحانینما» یعنی کسی که ظاهر روشنفکر دارد ولی در باطن روشنفکر نیست؛ لابد تاریکفکر است، یا مثلاً روحانینما، به واقع، روحانی نیست، و درونی ناروحانی دارد. ظاهر او فریبنده است و «حقیقت» را میپوشاند.
کاربرد پسوند «نما» برای کلماتی که مشروعیتی نسبی یا مطلق دارند، مانند «انقلابینما»، یکی از ویژگیهای زبانی نظامهای توتالیتر (تمامیتخواه) است.
در این رژیمها کسانی که از قدرت سیاسی برخوردارند به «حقیقت» نیز دسترسی بیشتر و نزدیکتری دارند، و در نتیجه میتوانند باطن انسانها را با نورافکن اقتدار یکهسالارانهی خود بنگرند و به واقعیتهای پنهان زیر کلاه و مقنعهی او پی ببرند.
در رژیمهای توتالیتر، رهبران نه تنها تمنای قدرت مطلقه دارند، که خود را دانای کل نیز میدانند، و علاوه بر آن، هیچ تقید و تعهدی به معیارهای عمومی و اتکاپذیر برای همگان حس نمیکنند.
براین بنیاد، داوریهای آنها حسب مصلحت وقت است، و محک عیار چندانی جز بقای در قدرت و سست کردن پا و پایهی حریفان و رقیبان و شکست دشمنان در میان نیست.
رهبران توتالیتر همه دچار کیش شخصیتاند، و از این جهت شیخ و فاشسیتشان یکی است. هیچ تعلق اجتماعی مهمتر از «تعهد عملی به ولی فقیه/شاهنشاه آریامهر» وجود ندارد، و بدون اثبات چنین سرسپردگی سراسری امکان سیاستورزی و عمل جمعی به طور کلی کاهش و بل زوال مییابد.
همانطور که لشک کولاکوفسکی دربارهی استالینیسم توضیح میدهد، حتی اعتقاد به ایدئولوژی حاکم نباید مانعی بر سر راه بیعت و طاعت مطلق از رهبری گردد:
💬«در شوروی استالین، بقایای هرگونه ایمانی به ایدئولوژی کمونیستی به عنوان پدیدهای که میتوانست مستقل از رهبر و رهنمودهای جاری حزب ملاک عمل و هدفی پرستیدنی باشد، نابود میشد.
💬هدف یک نظام توتالیتر نابودی تمامی شکلهای حیات اجتماعی است که از سوی دولت تحمیل و کنترل نمیشود؛ از این طریق آدمیان از یکدیگر جدا میمانند و به ابزاری صرف در دست دولت بدل میشوند.
💬شهروند به دولت تعلق دارد و نباید به هیچ چیز دیگری، حتی ایدئولوژی دولتی وفادار باشد. شاید این گفته تناقضآمیز به نظر آید، ولی برای کسانی که عملکرد اینگونه نظامها را از درون دیدهاند، سخن شگفتآوری نیست! تمامی شکلهای طغیان علیه حزب حاکم، تمام «انحرافها» و «تجدیدنظرطلبیها» همه دار و دستهها و فراکسیونها و سرانجام همهی شورشها جملگی به همان ایدئولوژی توسل میجستند که حزب متولیاش بود.
💬ناچار تجدید نظری در این ایدئولوژی لازم بود؛ همگان میبایست بدانند که دیگر حق ندارند به میل و ارادهی خود به این ایدئولوژی متوسل شوند… حزب اساساً یک اندام ایدئولوژیک بود… ایمان [به ایدئولوژی] میبایست آنقدر مبهم و نامشخص باشد که از آن بتوان برای توجیه هر حرکت سیاسی استفاده کرد و در عین حال ادعا کرد که «آموزه» تغییر واقعی نکرده است.
💬ناگزیر آنها که ایمانشان را جدی میگرفتند میخواستند خود به تفسیر بپردازند و ببینند که آیا این یا آن اقدام سیاسی با روایت استالین از مارکسیسم-لنیسنیسم سازگاری دارد یا نه. ولی نفس همین کار آنان را به رغم ابراز وفاداریشان به استالین به منتقدانی بالقوه و شورشیانی علیه دولت بدل میکرد.» (جریانهای اصلی مارکسیسم، عباس میلانی، ج. ۳/ صص. ۱۰۸-۱۰۹)
🔻میبینیم که چقدر شبیه وضعیت اصلاحطلبان حکومتی و حتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی است.
باری، شأن اصلی رهبری جمهوری اسلامی آن است که خود را عالیترین مرجع تعریف مفهوم «دشمن» و تعیین مصداق آن میداند.
مشکلتر آنکه معیارهای مشخص و معین و ثابتی برای «دشمنشناسی» وجود ندارد؛ در نتیجه، هم معیارها سیالاند، هم مصداقها بینهایت.
هر شهروندی ولو رئیس جمهوری کشور فردا میتواند تحت نام دشمن شناخته شود - اگر ولی فقیه اراده کند و مصلحت ببیند-.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
علی خامنهای: «برخی روشنفکرنماها عنوان دگراندیش را برای خود در برابر جمهوری اسلامی انتخاب کردند. من در یک سخنرانی گفتم ما با اندیشه شما مشکل نداریم اما دشمنی نکنید.»!
...
با اندیشه و اعتقادهای دینی متفاوت غیرحکومتی شما مشکلی نداریم اما اگر اندیشه و اعتقادهای…
...
با اندیشه و اعتقادهای دینی متفاوت غیرحکومتی شما مشکلی نداریم اما اگر اندیشه و اعتقادهای…
📕پیرامونِ «روشنفکرنما»
تجاوز به زبان و حکومت توتالیتر
✍️#مهدی_خلجی
(۲/۲)
بر این روی، معضل اصلی حتی وجود ایدئولوژی اسلامی نیست، بلکه غیاب آن با حضور ولی فقیه است! در هر شرایطی رهبری قادر و مجاز است که نورافکن دشمنشناس خود را به باطن هر شهروندی بتاباند و او را این یا آن -نما تشخیص دهد و مستوجب عقاب و عذاب.
برگردیم به همین مثال «روشنفکرنما».
در زبان آیت الله خامنهای معلوم نیست کدامیک خوب است و کدامیک بد؟!
هم به روشنفکری میتازد و هم به «روشنفکرنمایان»؛ در حالی که منطقاً وقتی کسی را «روشنفکرنما» میخوانیم یعنی ظاهر او را خوب میدانیم، و از روشنفکری تلقی مثبتی داریم.
اما چه چاره که قدرت مطلقه، منطق نمیشناسد؛ از تناقضگویی پروایی ندارد، و وجدان اخلاقی آن در برفابرف دیو سپید پای دربند به خوابی سنگین فرورفته است.
پینوشت:
✍️#بهرام_بسطامی
باید به موارد مشترک متعدد اشتراک زبانی سلطنتطلبان و حکومت سلطانی اسلامی نیز دقت نمود.
من بسیار از زبان سلطنتطلبان، فحش و ناسزا و انگهای مطلقگرایانه نسبت به کلیت جریان روشنفکری (اعم از دینی، لیبرال، چپ) شنیدهام؛ درحالی که اکثرشان حتی یک کتاب آنها را نمیتوانند بخوانند، چه برسد به آنکه خوانده باشند؛ به همین خاطر در نقدشان جز دشنام به کلیت روشنفکری و یکسری اسم که در اینجا و آنجا خواندهاند، نمیبینید.
جالب آن است که اینها نیز مشابه سلطان کنونی کشور، به کلیت جریان روشنفکری همین پسوند تحقیریِ «روشنفکرنما» را میدهند. اینکه در موقعیتهای مختلف، زبانِ بهظاهر اپوزسیون با قدرت سلطانی مستقر شباهتهای جدی پیدا میکند، ابدا بیعلت نیست.
هر دو با اندیشمندان علوم انسانی ایران و جهان، و جریان روشنفکری ستیز آشکار دارند تا از این بظاهر بیاعتبارسازی مغزهای اندیشهگر یک ملت، بتوانند سیاستمداران کمسواد و خودشیفتهی محبوب خود را دانای کل بشناسانند و مطلق و معصوم و بری از هر گونه خطای جدی جلوه دهند و روزی به این طریق به آمال کودکیشان برسند؛ شاه و امامِ زمان ناجی که در صدر قرار میگیرد و ایران را برخلاف شاهِ کنونی (که مشکل اصلیش عضویت در «ژن/فرقهای تبهکار» است و عدم عضویت در «ژن/فرقهی برتر پهلوی»، یعنی یک تصور کاملا ارتجاعی و پیشامدرن از مقولهی قدرت) به دروازههای تمدن بزرگ میرساند!
البته او فقط سلطنت میکند(!) و بر تخت خدایی جلوس میفرماید و سخنرانی میکند و نصیحت میکند و نماد وحدت ملت (در نظر اینان که با روشنفکران چنین برخورد میکنند: گله) میشود (ولو با سرکوبِ تمام عیار تمامی جریانها و اقوام و افرادی که حالشان از او به هم میخورد یا او را لایق حتی مدیریت یک رستوران هم نمیدانند، و نتیجتا جزو ملت نیستند)، و ابدا حکومت نمیکند و در اجرائیات مداخله نمیکند (یعنی ادعای اولیهی حتی خمینی در قبل رسیدن به قدرت و رهبر کنونی وقتی مساله رسیدگی به مسئولیتهایش در وضع کشور میشود).
در ذهنهای سلطهطلب، هنوزم که هنوز است شاه مطلق است و بی نقدهایی جدی، ولو در موضوع کودتایی که بیش از ۵۰ سال ما را در دامن غربستیزی و آمریکاستیزی کاریکاتوری، کور و ایرانسوز، حتی بیش از چین و روسیه انداخت؛
سلطان/امام مطلق است، ولو آن سیاستمدار بیش از ۴۰ سال قبل تبدیل به فسیل شده باشد و قدرتی ظاهری نیز از او نمانده باشد، برای آن ارواح کوتوله، هنوز اربابی مطلق و معصوم است و ناجیای تنها و تنها ناجی وطن.
ارواحی که بدون یک شاهِ و امامِ معصومِ بالای سر، خود را هیچ میدانند؛ هر چند در حقیقت هم هیچاند، چون اصالت وجودیِ آنها فکر و فردیتشان نیست، بلکه وجود آن شخصیت و خاندانی است که خود را در آن ذوب شده میبینند و تمامیت هویتشان را در نام او مییابند:
«من آنی هستم که شاهم آن ابرمرد و اسپرمهای برتر و ژنهای وحدتساز او است».
و به همین خاطر هر جا صحبت کوچکترین نقدی، ولو همدلانه بر آن امام معصوم و آریایی شده باشد، این بردگان شخصیتیِ ارباب سر میرسند و سطح سواد و ادبیات مشعشع خود و سیلی از مغالطات کودکانهشان را نمایان میکنند.
آنها بردگان ابدی ارباباند، ولو دینستیز باشند و بظاهر شکلی مدرن بگیرند، حتی در نقد اسلامشان نیز جز نگاهی اهورا-اهریمنی و قومی-قبیلگی و نگاهی حقیرانه و مطلقگرا و پر از تهمتهای سخیف جنسی و.. نمیبینید؛ درحالی که دین اجدادی را نیز مثل یک برده عَلم میکنند و جز زیباییهای غلو شدهاش را بر نمیشمارند و از کورش و زرتشت چنان میگویند، که حداقل روشنفکر دینی (که او را تنها به مالهکش تقلیل میدهند و خدمات و هزینههای بسیارش در رشد و شکوفایی فکری جامعه را نمیبینند) نیز جرات نمیکند از علی و محمد چنین تصویر مطلقگرایانهای بتراشد.
➖➖➖
🌾@Naqdagin
تجاوز به زبان و حکومت توتالیتر
✍️#مهدی_خلجی
(۲/۲)
بر این روی، معضل اصلی حتی وجود ایدئولوژی اسلامی نیست، بلکه غیاب آن با حضور ولی فقیه است! در هر شرایطی رهبری قادر و مجاز است که نورافکن دشمنشناس خود را به باطن هر شهروندی بتاباند و او را این یا آن -نما تشخیص دهد و مستوجب عقاب و عذاب.
برگردیم به همین مثال «روشنفکرنما».
در زبان آیت الله خامنهای معلوم نیست کدامیک خوب است و کدامیک بد؟!
هم به روشنفکری میتازد و هم به «روشنفکرنمایان»؛ در حالی که منطقاً وقتی کسی را «روشنفکرنما» میخوانیم یعنی ظاهر او را خوب میدانیم، و از روشنفکری تلقی مثبتی داریم.
اما چه چاره که قدرت مطلقه، منطق نمیشناسد؛ از تناقضگویی پروایی ندارد، و وجدان اخلاقی آن در برفابرف دیو سپید پای دربند به خوابی سنگین فرورفته است.
پینوشت:
✍️#بهرام_بسطامی
باید به موارد مشترک متعدد اشتراک زبانی سلطنتطلبان و حکومت سلطانی اسلامی نیز دقت نمود.
من بسیار از زبان سلطنتطلبان، فحش و ناسزا و انگهای مطلقگرایانه نسبت به کلیت جریان روشنفکری (اعم از دینی، لیبرال، چپ) شنیدهام؛ درحالی که اکثرشان حتی یک کتاب آنها را نمیتوانند بخوانند، چه برسد به آنکه خوانده باشند؛ به همین خاطر در نقدشان جز دشنام به کلیت روشنفکری و یکسری اسم که در اینجا و آنجا خواندهاند، نمیبینید.
جالب آن است که اینها نیز مشابه سلطان کنونی کشور، به کلیت جریان روشنفکری همین پسوند تحقیریِ «روشنفکرنما» را میدهند. اینکه در موقعیتهای مختلف، زبانِ بهظاهر اپوزسیون با قدرت سلطانی مستقر شباهتهای جدی پیدا میکند، ابدا بیعلت نیست.
هر دو با اندیشمندان علوم انسانی ایران و جهان، و جریان روشنفکری ستیز آشکار دارند تا از این بظاهر بیاعتبارسازی مغزهای اندیشهگر یک ملت، بتوانند سیاستمداران کمسواد و خودشیفتهی محبوب خود را دانای کل بشناسانند و مطلق و معصوم و بری از هر گونه خطای جدی جلوه دهند و روزی به این طریق به آمال کودکیشان برسند؛ شاه و امامِ زمان ناجی که در صدر قرار میگیرد و ایران را برخلاف شاهِ کنونی (که مشکل اصلیش عضویت در «ژن/فرقهای تبهکار» است و عدم عضویت در «ژن/فرقهی برتر پهلوی»، یعنی یک تصور کاملا ارتجاعی و پیشامدرن از مقولهی قدرت) به دروازههای تمدن بزرگ میرساند!
البته او فقط سلطنت میکند(!) و بر تخت خدایی جلوس میفرماید و سخنرانی میکند و نصیحت میکند و نماد وحدت ملت (در نظر اینان که با روشنفکران چنین برخورد میکنند: گله) میشود (ولو با سرکوبِ تمام عیار تمامی جریانها و اقوام و افرادی که حالشان از او به هم میخورد یا او را لایق حتی مدیریت یک رستوران هم نمیدانند، و نتیجتا جزو ملت نیستند)، و ابدا حکومت نمیکند و در اجرائیات مداخله نمیکند (یعنی ادعای اولیهی حتی خمینی در قبل رسیدن به قدرت و رهبر کنونی وقتی مساله رسیدگی به مسئولیتهایش در وضع کشور میشود).
در ذهنهای سلطهطلب، هنوزم که هنوز است شاه مطلق است و بی نقدهایی جدی، ولو در موضوع کودتایی که بیش از ۵۰ سال ما را در دامن غربستیزی و آمریکاستیزی کاریکاتوری، کور و ایرانسوز، حتی بیش از چین و روسیه انداخت؛
سلطان/امام مطلق است، ولو آن سیاستمدار بیش از ۴۰ سال قبل تبدیل به فسیل شده باشد و قدرتی ظاهری نیز از او نمانده باشد، برای آن ارواح کوتوله، هنوز اربابی مطلق و معصوم است و ناجیای تنها و تنها ناجی وطن.
ارواحی که بدون یک شاهِ و امامِ معصومِ بالای سر، خود را هیچ میدانند؛ هر چند در حقیقت هم هیچاند، چون اصالت وجودیِ آنها فکر و فردیتشان نیست، بلکه وجود آن شخصیت و خاندانی است که خود را در آن ذوب شده میبینند و تمامیت هویتشان را در نام او مییابند:
«من آنی هستم که شاهم آن ابرمرد و اسپرمهای برتر و ژنهای وحدتساز او است».
و به همین خاطر هر جا صحبت کوچکترین نقدی، ولو همدلانه بر آن امام معصوم و آریایی شده باشد، این بردگان شخصیتیِ ارباب سر میرسند و سطح سواد و ادبیات مشعشع خود و سیلی از مغالطات کودکانهشان را نمایان میکنند.
آنها بردگان ابدی ارباباند، ولو دینستیز باشند و بظاهر شکلی مدرن بگیرند، حتی در نقد اسلامشان نیز جز نگاهی اهورا-اهریمنی و قومی-قبیلگی و نگاهی حقیرانه و مطلقگرا و پر از تهمتهای سخیف جنسی و.. نمیبینید؛ درحالی که دین اجدادی را نیز مثل یک برده عَلم میکنند و جز زیباییهای غلو شدهاش را بر نمیشمارند و از کورش و زرتشت چنان میگویند، که حداقل روشنفکر دینی (که او را تنها به مالهکش تقلیل میدهند و خدمات و هزینههای بسیارش در رشد و شکوفایی فکری جامعه را نمیبینند) نیز جرات نمیکند از علی و محمد چنین تصویر مطلقگرایانهای بتراشد.
➖➖➖
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📕پیرامونِ «روشنفکرنما»
(تجاوز به زبان و حکومت توتالیتر)
✍️#مهدی_خلجی
#یادداشت
#فلسفه_سیاسی #زبان
#توتالیتاریسم #ولایت_مطلقه_فقیه #استالینیسم #سلطنتطلبان
#لشک_کولاکوفسکی
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
(تجاوز به زبان و حکومت توتالیتر)
✍️#مهدی_خلجی
#یادداشت
#فلسفه_سیاسی #زبان
#توتالیتاریسم #ولایت_مطلقه_فقیه #استالینیسم #سلطنتطلبان
#لشک_کولاکوفسکی
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
نقدآگین
#بشنوید 🎧گزیده ای از «الله ارباب شکنجهگر بخشنده و مهربان؛ محمد قاتل غارتگر عادل و مهربان» دکتر سروش در این سخنرانی تازه، خلاصه ای از ۳۰ نشست درسگفتارهای #دین_و_قدرت را ارائه میدهد و نظرات چالشبرانگیز و نقادانهای را طرح میکند که میتواند مقدمهای برای… – گزیده ای از «الله ارباب شکنجهگر بخشنده و مهربان؛ محمد قاتل غارتگر…
📘واقعیتتراشیهای معوج عبدالکریم سروش
✍️دکتر #حمیدرضا_آیتاللهی
🌐برشی از یادداشت را در کانال نقدآگین (اینجا)، و متن کامل این مقاله را در تلگراف (اینجا) یا خبرگزاری ایلنا (اینجا) بخوانید.
⏰ زمان تقریبی مطالعه: ۱۴ دقیقه
📘یادداشت مرتبط:
▪️توهمهای اسلامی
▪️قدح در خون: عبدالکریم سروش و بوسه بر تیغ
▪️محمد شخصیتی قدرتگرا و سلطهجو
▪️اسلام قاصم الجبارین و شگفتی دکتر سروش
📻مدیای مرتبط:
🎧گزیده ای از «الله ارباب شکنجهگر بخشنده و مهربان؛ محمد قاتل غارتگر عادل و مهربان»
#یادداشت
#اندیشه #اسلامگرا #نقد_روشنفکران #روشنفکران_دینی #دین_و_قدرت
#عبدالکریم_سروش
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️دکتر #حمیدرضا_آیتاللهی
🌐برشی از یادداشت را در کانال نقدآگین (اینجا)، و متن کامل این مقاله را در تلگراف (اینجا) یا خبرگزاری ایلنا (اینجا) بخوانید.
⏰ زمان تقریبی مطالعه: ۱۴ دقیقه
📘یادداشت مرتبط:
▪️توهمهای اسلامی
▪️قدح در خون: عبدالکریم سروش و بوسه بر تیغ
▪️محمد شخصیتی قدرتگرا و سلطهجو
▪️اسلام قاصم الجبارین و شگفتی دکتر سروش
📻مدیای مرتبط:
🎧گزیده ای از «الله ارباب شکنجهگر بخشنده و مهربان؛ محمد قاتل غارتگر عادل و مهربان»
#یادداشت
#اندیشه #اسلامگرا #نقد_روشنفکران #روشنفکران_دینی #دین_و_قدرت
#عبدالکریم_سروش
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📘واقعیتتراشیهای معوج عبدالکریم سروش
✍️دکتر #حمیدرضا_آیتاللهی
سالیان متمادی است آقای سروش از عناصر دین، اسلام، جامعه، حکومت، معرفت، رؤیا، صراط و شریعت نقاشیهایی متفاوت ترسیم میکند که بسیاری از مردم، آن را نسبت به خودشان بیگانه میبینند. مردم این تصویرسازیها را با آنچه خود از واقعیت سراغ دارند و با پیشینه و سازمان فکریشان در تضاد مییابند. برای توجیه این ناهمگونی گفته میشود این هم نقشی از طبیعت است؛ اگر اشکال دارد، بگویید اعوجاج آن کجاست؟ اغلب مردم لایههای پنهان فریب و شعبده را نمیبینند، ولی میگویند خیلی غریب و ناسازوار و غیرواقعی است. هنر آقای سروش در ایجاد خطای باصره این است که پنهان ساختن فریبها در لایههای مخفی ترسیم نامعقولشان از حقیقت، به این سادگیها مشخص نمیشود. جویندگان حقیقت مشتاقانه به دنبال آن هستند که کژتابیهای سخنان ایشان و شگردهای بیانی شأن در ترسیم نامناسب از واقعیت نشان داده شود تا با فهمیدن شگردها بدانند چرا نباید گرفتار این شعبده شوند. این نوشتار به بازنمایی برخی از این لایههای پنهان پرداخته است.
هرچه ایشان فریاد میزند وحی رؤیای رسولانه است نه الهام کلام الهی، برخی از این که ترسیم بسیار دور از ذهنی از واقعیت شده است و شعبدهای جدید در راه است، مشتاقانه فقط آن را تماشا میکنند، ولی از تماشاخانه که بیرون میآیند، خوشبختانه قرآن را با تمام جان، کلام الهی میدانند و به خوبی احساس میکنند خداوند با آنها سخن میگوید. شعبده تماشاخانه، تأثیری در زندگی واقعی آنها و مسیری که بهترین مسیر زندگی میدانند ندارد. هرچه تقلای او را میبینند تا نشان دهد قیامت فنومنال (پدیداربنیاد) است و واقعیت آن برخاسته از شرایطِ خشونتِ اقتدارگرایانه پیامبر، اما مردم بی توجه به این سر و صداها، واقعی بودن آن را با جان و دل قبول میکنند. هرچه با انواع رطب و یابس چنین نشان داده میشود که آخرتِ پیامبر اکرم با قیامت حضرت عیسی دو نگاه فنومنال است و واقعیتی اینگونه نمیتواند با تصور شما وجود داشته باشد، بلکه القا زورمدارانه آنها از برداشت شخصیشان از یک حالت درونی خودشان است، کسی زندگی خود را بر این اساس تنظیم نمیکند و هر کس راه خود را میرود. بله؛ گهگاهی سرک میکشند تا از دیدن شعبدهای جدید لذت ببرند و لحظهای سرگرم هیجانِ اعجاب دروغین خود میشوند. ولی روز به روز، بر درستی راههای قبلی خود باورمندتر میشوند و اندک مردمیرا که سر در گرو آن سخنان دارند، فریب خورده تر مییابند. مردم فوج فوج حلقه باورهای راستین قبلی خود را بی اعتنا به قیل و قالهای آقای سروش میگسترانند و در تجمعات شورمندانهشان همچون راهپیمایی بدرقه پیکر پاک و باصفای شهید حاج قاسم سلیمانی، برای آن نوع نواندیشیِ بدعت وار ارزشی قائل نمیشوند. و الله متم نوره.
🌐متن کامل این یادداشت را در تلگراف (اینجا) یا خبرگزاری ایلنا (اینجا) بخوانید.
⏰ زمان تقریبی مطالعه: ۱۴ دقیقه
📘یادداشت مرتبط:
▪️توهمهای اسلامی (به قلم #علیرضاموثق در نقد همین یادداشت)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️دکتر #حمیدرضا_آیتاللهی
سالیان متمادی است آقای سروش از عناصر دین، اسلام، جامعه، حکومت، معرفت، رؤیا، صراط و شریعت نقاشیهایی متفاوت ترسیم میکند که بسیاری از مردم، آن را نسبت به خودشان بیگانه میبینند. مردم این تصویرسازیها را با آنچه خود از واقعیت سراغ دارند و با پیشینه و سازمان فکریشان در تضاد مییابند. برای توجیه این ناهمگونی گفته میشود این هم نقشی از طبیعت است؛ اگر اشکال دارد، بگویید اعوجاج آن کجاست؟ اغلب مردم لایههای پنهان فریب و شعبده را نمیبینند، ولی میگویند خیلی غریب و ناسازوار و غیرواقعی است. هنر آقای سروش در ایجاد خطای باصره این است که پنهان ساختن فریبها در لایههای مخفی ترسیم نامعقولشان از حقیقت، به این سادگیها مشخص نمیشود. جویندگان حقیقت مشتاقانه به دنبال آن هستند که کژتابیهای سخنان ایشان و شگردهای بیانی شأن در ترسیم نامناسب از واقعیت نشان داده شود تا با فهمیدن شگردها بدانند چرا نباید گرفتار این شعبده شوند. این نوشتار به بازنمایی برخی از این لایههای پنهان پرداخته است.
هرچه ایشان فریاد میزند وحی رؤیای رسولانه است نه الهام کلام الهی، برخی از این که ترسیم بسیار دور از ذهنی از واقعیت شده است و شعبدهای جدید در راه است، مشتاقانه فقط آن را تماشا میکنند، ولی از تماشاخانه که بیرون میآیند، خوشبختانه قرآن را با تمام جان، کلام الهی میدانند و به خوبی احساس میکنند خداوند با آنها سخن میگوید. شعبده تماشاخانه، تأثیری در زندگی واقعی آنها و مسیری که بهترین مسیر زندگی میدانند ندارد. هرچه تقلای او را میبینند تا نشان دهد قیامت فنومنال (پدیداربنیاد) است و واقعیت آن برخاسته از شرایطِ خشونتِ اقتدارگرایانه پیامبر، اما مردم بی توجه به این سر و صداها، واقعی بودن آن را با جان و دل قبول میکنند. هرچه با انواع رطب و یابس چنین نشان داده میشود که آخرتِ پیامبر اکرم با قیامت حضرت عیسی دو نگاه فنومنال است و واقعیتی اینگونه نمیتواند با تصور شما وجود داشته باشد، بلکه القا زورمدارانه آنها از برداشت شخصیشان از یک حالت درونی خودشان است، کسی زندگی خود را بر این اساس تنظیم نمیکند و هر کس راه خود را میرود. بله؛ گهگاهی سرک میکشند تا از دیدن شعبدهای جدید لذت ببرند و لحظهای سرگرم هیجانِ اعجاب دروغین خود میشوند. ولی روز به روز، بر درستی راههای قبلی خود باورمندتر میشوند و اندک مردمیرا که سر در گرو آن سخنان دارند، فریب خورده تر مییابند. مردم فوج فوج حلقه باورهای راستین قبلی خود را بی اعتنا به قیل و قالهای آقای سروش میگسترانند و در تجمعات شورمندانهشان همچون راهپیمایی بدرقه پیکر پاک و باصفای شهید حاج قاسم سلیمانی، برای آن نوع نواندیشیِ بدعت وار ارزشی قائل نمیشوند. و الله متم نوره.
🌐متن کامل این یادداشت را در تلگراف (اینجا) یا خبرگزاری ایلنا (اینجا) بخوانید.
⏰ زمان تقریبی مطالعه: ۱۴ دقیقه
📘یادداشت مرتبط:
▪️توهمهای اسلامی (به قلم #علیرضاموثق در نقد همین یادداشت)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegraph
واقعیتتراشیهای معوج عبدالکریم سروش
به گزارش ایلنا، حمیدرضا آیت اللهی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن فلسفه دین، در یادداشتی به سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش درباره قدرت و دین پاسخ داده است: واقعیتتراشی معوج و ادعاهای سست برای القا «دین قدرت است» توسط آقای سروش سالیان…
نقدآگین
📘واقعیتتراشیهای معوج عبدالکریم سروش ✍️دکتر #حمیدرضا_آیتاللهی 🌐برشی از یادداشت را در کانال نقدآگین (اینجا)، و متن کامل این مقاله را در تلگراف (اینجا) یا خبرگزاری ایلنا (اینجا) بخوانید. ⏰ زمان تقریبی مطالعه: ۱۴ دقیقه 📘یادداشت مرتبط: ▪️توهمهای اسلامی…
📕توهمهای اسلامی
✍️ #علیرضاموثق
#یادداشت
#اندیشه #نقد_آسلام
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #علیرضاموثق
#یادداشت
#اندیشه #نقد_آسلام
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📕توهمهای اسلامی
✍️ #علیرضاموثق
از میان مخاطبان محترم کانال، لطفاً در صورت دسترسی و امکان، به نویسندهٔ مقالهٔ مورد نظر (اینجا) راجع به موضوعِ دین و قدرت (آقای حمیدرضا آیت اللهی) بفرمایید که تعداد قابل توجهی از مردم، هم از دکتر سروش عبور کرده اند و هم از اسلام داعشی (اسلام، کمابیش خود داعش است) و این امر قابل پژوهش است و در موردش پژوهش نیز شده است و البته در میانِ اشخاصِ «به نام مسلمان»، عده ای مسمای اسلام را تغییر دادهاند و نام فرآوردهای دیگر را اسلام میگذارند. این بخش از مردم، به نحو طیفی، از دکتر سروش تا عوام کوچه و بازار را در بر میگیرد.
نویسندهٔ مذکور بر چه اساسی، عوامی که بعضاً حدود ۷٠ انسانِ گوشت و پوست و خوندار را در مراسم تدفین سردار قاسم سلیمانی، گلهوار زیر دست و پا له کردند و کشتند؛ اولاً) در اکثریت میداند و ثانیاً) خداشناسی و وحیشناسی و معادشناسی و بهشتشناسی و جهنمشناسی و جهانشناسی و کیهانشناسی و فقهشناسیشان را منطبق با قرآن و سنت نبوی (و خرافات و اباطیلش) تلقی میکند؟
از مقولهٔ وثاقت تاریخی متون مرجع در اسلام و از سایر نقدهای قابل طرح نسبت به مدعیاتِ مقالهٔ مورد بحث، و از جهنمی دیدنِ یک مرتدِ حتی «اخلاقی و عالِم و مؤمن به تصوری از خدا» در قرآن (بقره: ۲۱۷) و مآلاً ضایع نمودنِ تمام اعمالِ نیکش، و از نسبتِ این امر با «عدالت و عشق» و نیز از نسبتش با ادعای متوهمانه و متفرعنانهٔ «رحمة للعالمین و کامل کنندهٔ مکارم اخلاق و اسوهٔ حسنه بودنِ محمد بن عبدالله، برای تمام انسانها در تمام زبانها و زمانها و مکانها» میگذرم. فقط در پایان تأکید میکنم که نعمتهای لاسوگاسیِ بهشتی، و حوریِ نار پستان و غلمان و شراب و عسل و به طور کلی، رحم و محبتِ الله (این سلطانِ مستبد و توتالیتر و مذکر) و رسولِ عامیش نیز تنها نصیبِ بردگان و غلامانِ دربارِ ارباب، و نصیبِ اهلِ تعبد و جزم و جمود نسبت به یک مشت گزارهٔ خطاناک و عرفی و تاریخی و بشری و اسطورهای و قبیلهای و استبدادی و مردسالار و داعشی میشود.
با سپاس
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #علیرضاموثق
از میان مخاطبان محترم کانال، لطفاً در صورت دسترسی و امکان، به نویسندهٔ مقالهٔ مورد نظر (اینجا) راجع به موضوعِ دین و قدرت (آقای حمیدرضا آیت اللهی) بفرمایید که تعداد قابل توجهی از مردم، هم از دکتر سروش عبور کرده اند و هم از اسلام داعشی (اسلام، کمابیش خود داعش است) و این امر قابل پژوهش است و در موردش پژوهش نیز شده است و البته در میانِ اشخاصِ «به نام مسلمان»، عده ای مسمای اسلام را تغییر دادهاند و نام فرآوردهای دیگر را اسلام میگذارند. این بخش از مردم، به نحو طیفی، از دکتر سروش تا عوام کوچه و بازار را در بر میگیرد.
نویسندهٔ مذکور بر چه اساسی، عوامی که بعضاً حدود ۷٠ انسانِ گوشت و پوست و خوندار را در مراسم تدفین سردار قاسم سلیمانی، گلهوار زیر دست و پا له کردند و کشتند؛ اولاً) در اکثریت میداند و ثانیاً) خداشناسی و وحیشناسی و معادشناسی و بهشتشناسی و جهنمشناسی و جهانشناسی و کیهانشناسی و فقهشناسیشان را منطبق با قرآن و سنت نبوی (و خرافات و اباطیلش) تلقی میکند؟
از مقولهٔ وثاقت تاریخی متون مرجع در اسلام و از سایر نقدهای قابل طرح نسبت به مدعیاتِ مقالهٔ مورد بحث، و از جهنمی دیدنِ یک مرتدِ حتی «اخلاقی و عالِم و مؤمن به تصوری از خدا» در قرآن (بقره: ۲۱۷) و مآلاً ضایع نمودنِ تمام اعمالِ نیکش، و از نسبتِ این امر با «عدالت و عشق» و نیز از نسبتش با ادعای متوهمانه و متفرعنانهٔ «رحمة للعالمین و کامل کنندهٔ مکارم اخلاق و اسوهٔ حسنه بودنِ محمد بن عبدالله، برای تمام انسانها در تمام زبانها و زمانها و مکانها» میگذرم. فقط در پایان تأکید میکنم که نعمتهای لاسوگاسیِ بهشتی، و حوریِ نار پستان و غلمان و شراب و عسل و به طور کلی، رحم و محبتِ الله (این سلطانِ مستبد و توتالیتر و مذکر) و رسولِ عامیش نیز تنها نصیبِ بردگان و غلامانِ دربارِ ارباب، و نصیبِ اهلِ تعبد و جزم و جمود نسبت به یک مشت گزارهٔ خطاناک و عرفی و تاریخی و بشری و اسطورهای و قبیلهای و استبدادی و مردسالار و داعشی میشود.
با سپاس
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
📕توهمهای اسلامی
✍️ #علیرضاموثق
#یادداشت
#اندیشه #نقد_آسلام
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #علیرضاموثق
#یادداشت
#اندیشه #نقد_آسلام
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
نقدآگین
📽وقتی یک مرجع تقلید هم توجیه اشتباهات قرآن را بازیی شکست خورده میداند! آيت الله #کمال_حیدری : مصحف به غلط موسوم به قرآن (قرائت حفص، فردی شهره به فسق، دروغ و جعل در حدیث)، صدها ايراد ادبى و گرامرى دارد! اين كليپ در ادامهی کلیپ پینشدهی قبلى «کتابی که…
📘افسانهٔ تحریفناپذیری قرآن
✍️#دیوانگیر
📘یادداشتهای مرتبط:
▪️نقش قرآن در سقوط اخلاق
▪️ضعف استدلالی قرآن در توجیهِ نیاوردن معجزه!
▪️خوانش سریانی-آرامی قرآن؛ کشف بهشتی بیحور و غلمان
▪️رسالهای انتقادی در باب اعجاز قرآن
▪️ملاحظاتی انتقادی در آیهی قصاص
📽ترجمهی اختصاصی و مدیای مرتبط:
▪️وقتی یک مرجع تقلید هم توجیه اشتباهات قرآن را بازیی شکست خورده میداند!
▪️حقایقی پیرامون قرآن که نمیدانید (ا و ۲ و ۳)
▪️کمالحیدری: قرآن اصلی دست ما نیست رفقا
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
🌾@Naqdagin
✍️#دیوانگیر
📘یادداشتهای مرتبط:
▪️نقش قرآن در سقوط اخلاق
▪️ضعف استدلالی قرآن در توجیهِ نیاوردن معجزه!
▪️خوانش سریانی-آرامی قرآن؛ کشف بهشتی بیحور و غلمان
▪️رسالهای انتقادی در باب اعجاز قرآن
▪️ملاحظاتی انتقادی در آیهی قصاص
📽ترجمهی اختصاصی و مدیای مرتبط:
▪️وقتی یک مرجع تقلید هم توجیه اشتباهات قرآن را بازیی شکست خورده میداند!
▪️حقایقی پیرامون قرآن که نمیدانید (ا و ۲ و ۳)
▪️کمالحیدری: قرآن اصلی دست ما نیست رفقا
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
🌾@Naqdagin