نقدآگین
10.6K subscribers
2.74K photos
1.93K videos
67 files
5.05K links
«حقیقت، خواستار نقد است؛ نه مدح»
— بررسی پدیدارهای فرهنگی با رویکردی انتقادی

🔗 نقدآگين در پلتفرم‌ها:
t.me/Naqdagin/6435
⚡️⚡️توضیح ضروری:
t.me/Naqdagin/6155
Download Telegram
📕تازه این خلیفه «ایرانی است»

✍️ #بهرام_بسطامی

(۱/۲)

قدرت حافظهٔ هر فرد، ارتباط وثیقی با عمق رنج‌هایی که در طول حیات کوتاهش می‌کشد، دارد. ملتی که به هر دلیل ذهن‌شویی شده و ارتباطی جدی با تاریخ سرزمینش ندارد، و قهرمان‌هایش افرادی غیرملی و بلکه ضدایرانی‌اند، که از جهت فرهنگ و اندیشه نیز با فرهنگ اجدادی او تناسب معناداری ندارند، ناچارست که تجارب رنج‌بار مکررتر و بیشتری را تجربه کند تا حافظه‌اش از این طریق ساخته شود و در ادامهٔ حیات، به کارش آید.

یادم می‌آید که در جوانی در جمعی از به اصطلاح نواندیشان دینی ردهٔ چندم وارد شدم، و بخش‌هایی از کتاب تاریخ طبری که به تازگی چشمم به آن خورده بود، پیرامون کشتارهای مختلف و عظیمی که از ایرانیان در تجاوز مسلمانان به ایران شده بود را برایشان خواندم، و پرسیدم چگونه می‌شود شاگردان درجهٔ یک پيامبری «رحمت للعالمين»، چنين خون‌خوار و متجاوز و حریص بار آيند، که الواتی که دیده‌ایم مقابلشان قدیس جلوه کنند؟ مگر ما ایرانیان کافر و وحشی بودیم که اعراب بنا به حکم جهاد الله، هجوم بردند و با قتل‌عام و غارت و تجاوز و برده و کنیز‌گیری، طلب تمدن‌بخشی به ما را کردند؟

آن‌ها هیچ جوابی ندادند، جز توجیهاتی که از مطهری و... در ذهنشان باقی مانده بود، و مشخص بود بنا به دغدغهٔ شخصی خودشان، فکر و تحقیقی در این دست سؤال‌های مهم تاریخی نکرده‌بودند، و جواب منسجم و مستدلی از زبان خودشان نداشتند؛ تازه این قشر کتاب‌خوان غرب‌شناس و غیرحکومتی نواندیشان دینی بودند که به رانتی هم وصل نبودند و مثل ما مردم عادی زندگی می‌کردند.

وقتی ایرانیانی که در طول سال، نماز یا روزهٔ درستی هم به جا نمی‌‌آورند، چون کودکان نابالغ و بی‌حافظه، و بنا به تقلید از گله، در محرم سیاه می‌پوشند و در مراسم‌های عزاداری شرکت می‌کنند، بی‌‌آنکه ساعتی بیاندیشند که چرا؟ آنگاه طبیعی است که باید تماشاگر آن باشیم که رگ و ریشه‌های همان خلفای محمد و آلش، در آبان‌ خونین آن کنند که کردند، و در خوزستان نیز چنین منشی را نشان دهند که روزی در کردستان و بلوچستان نمایش داده بودند.

این جماعت آخوند روضه‌خوان، فقط بلد است روضۀ طفلان مسلم و فلسطين را بخواند تا بتواند بگریاند و برای خود مشروعیت رسانه‌ای و سکهٔ عدالت‌خواهی تقلبی ضرب کند؛ ورنه وقتی نوبت ملت ایران می‌رسد، وقتی نوبت مسلمانان سنی ایران یا بهاییان و بلوچ‌ها و عرب‌های اهواز و کردها و گیل‌ها و ترک‌ها می‌رسد، گفتمان غالب فقط گفتمان امنیتی (تجزیه، رسانه‌های دشمن و نفوذ و...) است و سپس، سرکوب با حداکثر قوا و فراخواندن حمایت‌گران تقلبی ملی‌گرایی با قرائت‌های سطحی و فاشیستی؛ یعنی همان سربازان سه‌تیغ‌کردهٔ برون‌مرزی حکومت اسلامی در تلویزیون‌هایی که با بودجه‌های عظیم ناشناس می‌چرخند.

همانطور که پان‌ایرانیست‌های‌ بدلی و فسیل ایرانی نیز، ۳۶۵ روز سال خفه‌اند و با حکومت انیرانی و ضد تک تک اقوام و نشانه‌های ایرانی هیچ کاری جز اشاراتی کنایی که خودشان و چند مریدشان می‌فهمند، ندارند؛ اما تا بخشی از ایرانیان واقعی کارد به استخوانشان می‌رسد، مثل یک سگ هار و شکاری به جانشان می‌افتند، و پشت آخوندهای ضدایران می‌روند و از دشمنان غربی و اسرائیلی و تجزیه‌طلبان و عربان منطقه سخن‌ها نقل قول می‌کنند، و حماسه‌سرایی واجب بودن اتحاد برای وطن را شروع می‌کنند، و جلسهٔ روضه‌خوانی ضرورت خفه‌ شدن و بلکه مردن و تکه تکه شدن اکثریت ایرانیان در این زیست ذلیلانه و تباه برای حفظ مرزهای مقدس ایران را برپا می‌کنند؛ چرا که ایران در ذهن آن‌ها چیزی کاملا غیر از فرد فرد ایرانیان است؛ ایران برای ‌آن‌ها از انسان‌ها و ایرانیان مقدس‌تر است؛ ایران صرفا ابزار غرور و منیت فردی‌شان است.

سخن را دراز نمی‌کنم و به اشاره می‌گویم که این جنایت‌ها و رذالت‌ها تازه در قرن ۲۱ و جلوی عدسی دوربین گوشی‌های هوشمند شهروندان ایرانی، و توسط خلیفه‌ای که ایرانی است رخ می‌دهد و همزمان، برای مردمان مسلمانی که امید احیای خلیفگی و منبع ارتزاق روضه‌خوانی، و وسیلهٔ مشروعیت‌سازی و تنش‌سازی و تحریم و انزوای داخلی ملت و سرکوب گروه‌های مختلف سیاسی به بهانهٔ در جنگ با جهان بودن‌اند، اشک تمساح ریخته می‌شود؛

همان خلیفه‌ای که برای مسلمان ایرانی، یا شیعهٔ دوازده امامی معتقد به ولایت فقیه که مخالف حکمرانی غیرعقلانی او باشد (برای مثال میرحسین موسوی)، پشیزی حقوق اولیه هم قائل نیست، و به قانون اساسی و بندهای اولیهٔ حقوق متهم و لزوم تشکیل دادگاه برای احراز و اثبات جرم، تجاوزی ده ساله می‌کند؛ همان مرجع تقلیدی که برای ایغورهای زیر یورش چین، حتا یک خط ناله هم نمی‌کند، و با طالبان وحشی نیز تبادلات مختلف سیاسی و فراسیاسی را جلو می‌برد تا برای منافع کوتاه مدت اطرافیانش، افغانستان را به کام تباهی دوباره بکشاند؛

(ادامه دارد)


نقدآگین
را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📕تازه این خلیفه «ایرانی است»

✍️ #بهرام_بسطامی

(۲/۲)

همان خلیفه‌ای که قصاب مسلمانان سوریه (بشار اسد) را رهبر شجاع «محور مقاومت» می‌نامد، و هیچ‌گاه به حرمت کلمه، عظمت راستی و قداست زبان باوری ندارد.

حال کمی پرندهٔ خیال را پرواز دهید و به چند قرن عقب‌تر بروید، جایی که نه تکنولوژی‌های رسانه‌ای غربی در میان بود، نه حقوق بشر و سازمان مللی که نظارت می‌کند و فشار می‌آورد، نه قوهٰ قضاییه و مجلسی جدا از ارادهٔ خلیفه پیامبر، نه وظیفهٔ دولت چیزی جز امنیت نظامی مرزها بود، و نه پادشاهی از ایرانیان و از دل زبان و فرهنگ خود این مردم حاکم بود؛ چنین خلیفه‌ای که مردم غیر هم زبان بیگانه را به حکم قرآن و حدیث، غنیمت و برده و کنیز خود می‌دید، و بنا به آنکه دین آن‌ها پست‌تر است، آن‌ها را لایق تحقیر و جزیه‌گیری و انواع فشار می‌دید، چگونه با پدران و مادران ما برخورد می‌کرد؟

اینجاست که شاید از طریق دانشگاه جمهوری اسلامی، بتوانیم فقط اندکی از تنبلی‌ خود در خواندن تاریخ را جبران کنیم، و بفهمیم که به چه بلایی دچار شده‌ایم؟ و این بلا برای امروز و دیروز (۴۳ سال اخیر) نبوده و باید خدا را شکر کرد که این دمل چرکین به سطح آمده، و در جلوی چشم جهان و خود ایرانیان جولان می‌دهد.

◼️امروز ظهر، تلویزیون خلیفه از «علامه» محمدرضا حکیمی در بیمارستان گزارش تهیه کرده بود؛ کسی که در کل عمرش سانسور کامل بود. این مرد شیفتهٔ اهل بیت و احادیث آن‌ها بود و به «مکتب تفکیک» تعلق داشت. فقيه و حديث‌شناسی بود که از نظر دانش اسلامی کل مجلس خفتگان و رهبر، با هم به گرد پایش هم نمی‌رسند؛ از لحاظ اخلاقی فردی وارسته بود و منتقد جدی حکومت کنونی، اما توانایی ذهنی و شجاعت فکری آن را نداشت که دریابد و اذعان کند که آنچه همهٔ عمرش را وقف آن کرده، به چیزی جز این کابوس نمی‌انجامید، و خود همان، بطور طیفی، از مبانی تئوریک حکمرانی خلفا در طی قرون بوده است. عمری به پای احادیث معصوم گذاشتن و معصوم را ملاک هدایت بشری دانستن و عقل را مکرر در مکرر تحقیر کردن، در نهایت به چه می‌انجامد؟! با کدام ابزار می‌توان در مقابل طالبان و داعش سنی و شیعه ایستاد و زنده‌زنده خورده نشد؟ با ابزار خودش که اگر از تو مسلط‌تر نباشد، راه تفسیر متفاوت و مطلوب قدرت و یافتن احادیث، آیات و تفاسیر مؤید را به خوبی بلد است؟

شاید اگر بخواهم به اختصار این شخصیت که وصی معلم (شبه) انقلاب ۵۷ بود را معرفی کنم، اشاره به این پرسش و پاسخ از اصغر طاهرزاده (ملقب به «استاد»، که علی خامنه‌ای را با عنوان «حضرت امام خامنه‌ای» معرفی می‌کند؛ و انواع پاچه‌خواری‌های حقیرانه را نسبت به خلیفه ابراز می‌دارد، و انواع خرافات، تناضات و تحجر‌ها در نوشته‌هایش موج می‌زند) کافی باشد. البته در وجه اخلاقی و شعور سیاسی، قیاس این فرد با حکیمی، قیاسی مع‌الفارق است، اما برای برای آن کسی که کمترین شناختی از حکیمی ندارد، چنین آشنایی اولیه‌ای بد نیست:

«سلام علیکم: مطلبی از استاد حکیمی نقل شده که می‌خواهم نظرتان را بدانم: «ملاصدرا هم از کتاب اسفار اربعه استغفار کرد»:

علامه، سالنامه شرق:
«ارزش دین به دو چیز است؛ تربیت و معرفت که جامع آن حکمت است و حکمت از طریق غیر وحی محال است. آنها که فلسفه را به حکمت برگرداندند آگاهانه یا ناخودآگاه خیانت کردند. حکمت علم استوار است و خاص قرآن. خود ملاصدرا اواخر عمر کتاب کوچکی دارد به نام «الحکمه العرشیه» که آن را پس از اسفار نوشته است. او در آن از اسفار نام برده و از این اثر فوق‌العاده و ستودنی خویش استغفار می‌کند و می‌گوید: خدایا در کتاب مطالبی است که به دین و سنت پیامبر ضرر می‌رساند. جمله او خبریه است نه شرطیه. نمی گوید اگر در کتاب مشکلی بود من استغفار می‌کنم، می‌گوید چنین چیزی هست و استغفار می‌کنم».


🔹باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مستحضرید که آقای حکیمی متعلق به جریان تفکیک هستند و این جریان، همه تلاشش‌شان آن است که طوری در جملات فیلسوفان بگردند و ثابت کنند آن‌ها مستبصر شده‌اند. یک زمانی در جملات علامه طباطبایی نشانه‌هایی را مطرح می‌کردند و حالا بحث ملاصدرا را. حضرت امام خمینی یک‌بار فرمودند از نمازهایی که خوانده‌ام، استغفار می‌کنم. آیا این بدین معنا است که عظمتِ جلال خدا را بالاتر از نمازی که خواندند می‌دانند؟ و یا به این معنا است که مستبصر شده‌اند و از این به بعد نماز نمی‌خوانند؟ جناب ملاصدرا تا آخر بر مبنای حکمت متعالیه و اصالت وجود که عین توحید است، پای‌بند می‌باشند. مگر می‌شود کسی حقایقی را که با عقل به‌دست آورده، زیر پا بگذارد؟! تأسف بنده از آن جهت است که چطور جریان تفکیک متوجه‌ی تاریخی که در آن قرار داریم نیستند و نمی‌دانند امروز اگر پشتوانه‌ی عقلی برای آموزه‌های دینی نداشته باشیم عملاً ما را متهم به انسان‌های خرافی و احساساتی و وَهم‌زده می‌کند».
(+)



نقدآگین
را دنبال کنید:
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
نقدآگین
#نقد_قرآن #نقد_ادبی چگونه محمد به شیوهٔ ادبی قرآن رسید؟ 🖌#ترجمه: #جیم_حا این اولین قسمت از مجموعۀ «#اعجاز_ادبی؟!» است که در آن به نقد ادعای بزرگ اعجاز ادبی می‌پردازیم. در این #مستند انتقادی، #سراج_حیانی به ادعای «اعجاز ادبی» قرآن می‌پردازد و با بیان اجمالی…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ببینید
#ارسالی_مخاطبان

✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح

این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسان‌ها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آن‌وقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.

اگر ریگی که به اتوبوسها حمله می‌کرد و فاجعه می‌آفرید با مردان مسلح روبرو می‌شد، آنوقت آن فجایع رخ نمی‌داد.

مسلح بودن در آمریکا، اشاره به آن دارد که هر وقت دولت خواست به توی شهروند آمریکا زور بگوید و حقوق اساسی شما را پایمال کند، توی شهروند مجازی از حق فرد خودت و جامعهٔ آمریکایی دفاع کنی! برای امام زمان هم که یاری‌اش کنیم امر شده که مسلح باشیم.

⬇️ در ادامه (اینجا) «خرافه‌‌گریزی؛ خوب یا بد؟» #یادداشت #بهرام_بسطامی پیرامون سخنان طرح شده در #پرونده «#دین‌گریزی» (اینجا) را بخوانید.



نقدآگین
را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام

🌾@Naqdagin
📕خرافه‌‌گریزی؛ خوب یا بد؟

✍️ #بهرام_بسطامی

(۱/۵)

واقعا نمی‌خواهم سیاسی باشم و اخبار مسخره‌ سیاستمداران را لحظه‌ای نیز بشنوم، اما سیاست از كودكی و درون خانه و مدرسه به من حمله کرده بود و تقریبا هر حفره‌ای را که می‌خواستم نفسی آزاد بکشم، مسدود کرده بود یا به گند کشیده بود. و هر چه بزرگتر می‌شدم به اینکه چقدر این سیاست با همه چیز من کار دارد و سرک می‌کشد و فرمان می‌دهد، آگاه‌تر می‌شدم.

حتا دین من تماما سیاسی است. یعنی سیاستمداران تاریخ، آن را بنا به مقتضیات روزشان با دروغ و دغل‌های کهکشانی پرداخته‌اند، و اسم باور از روی ترس (ترس از خدای دهشتناک و داعشی بعد مرگ، و خدایان داعشی در زمان حیات در جامعهٔ اسلامی) و جهل، به این دروغ‌های سترگ و متکثر را ایمان گذاشته‌اند و دیانت! یعنی اسم دروغ و بزدلی و برده‌صفتی را گذاشته‌اند «دیانت»؛ درحالی که «کلمه دین در اوستا به صورت دئنا آمده‌است و برگرفته از واژهٔ «دا» به معنای «اندیشیدن و شناختن» می‌باشد. ضمنا واژهٔ دهی نیز در سانسکریت از همین ماده‌است. «دئنا» یک اسم زنانه‌است که ترجمه آن به معنای «آنچه که دیده یا مشاهده می‌شود»، می‌باشد. در کتاب «دین زرتشتی؛ مقدمه‌ای بر ایمان باستانی»، پیتر کلارک نشان داده‌است که این اصطلاح ممکن است با ریشه اوستایی «ده» یا «دی»، به معنای «به دست آوردن درک و فهم»، پیوند داشته باشد» (به نقل از اینجا).

و اگر چو منی (که در حال تکثیریم در ایران امروز) از این دروغ‌های سطحی و احمقانه بالا بیاورم، و نتوانم به خورد وجدان و خردم بدهم، کافرم، دین‌ستیزم، ماده‌گرایم و شهوت‌پرستم، نطفه‌ام اشکال دارد و زنازاده‌ام و...، و ارزشم از یک آخوند مفت‌خوار زالوصفت بی‌سواد بی‌وجدان، که همهٔ ارزش‌های انسانی در مغز او وارونه است، پست‌تر است؛ بلکه از حیوانات و درختان نیز پست‌ترم (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) و نجس اطلاق می‌شوم؛ و حق حیات نیز ندارم طبق احادیث صحیح، و به جهنم و شکنجه‌گاه‌های دیوانه‌کنندهٔ الله خواهم رفت، طبق قول قرآن.

از کودکی به مغز من و میلیاردها انسان در تاریخ، واژه به وازهٔ این دروغ‌ها را ساعت‌ها و روزها و سال‌ها، چونان «حقیقت مطلق» فرو کرده‌اند و مجبورم کرده‌اند از رویشان مشق کنم؛ حفظشان کنم و امتحان بدهم و آینده‌ام (اعم از مادی و معنوی) را به تکرار طوطی‌وار این دروغ‌های کثیر و بزرگ و لزوم ایمان به آن‌ها گره خورده ببینم.

این جنایت و تجاوزهای تاریخی به من و نسل‌های متمادی کودکان معصوم را هیچ خدایی نکرد، بلکه خدا مثل همیشه ناظر جنایت‌ها و حماقت‌های بی‌پایان گونهٔ خودشیفته‌ و متوهم هموساپینس (انسان خردمند!) بود؛ مثل قرن‌هایی از تاریخ که شاهد قربانی شدن کودکان معصوم و حیوانات بی‌گناه برای رضای خدایان (کاهنان صاحبان معبد و خدایان) بود.

اما شما بکوشید که چنین جنایت و حماقت مضاعفی را با فرزندان خود مرتکب نشوید و نگذارید در یک نظام آموزشی عمیقا فاسد در نظر و عمل، پیر شوند و تمام استعدادها و امیدها و انگیزه‌ها و خصائل انسانی و بشری‌ و هنرها و زیبایی‌ها و لطافت‌ها و احساس‌ها و پرسش‌های طبیعی و وجودی‌شان به باد رود.

اگر می‌بینید که امروز مشکلاتی ابتدایی‌ چون واکسن، برق، آب، مسکن، کار و اینترنت و...بطور فراگیر داریم؛ اگر می‌بینید امروز رهبران دچار جنون و تفرعن و توهم توطئه و دچار انواع عقده‌ها و دروغ‌گویی‌ها و لاف‌زنی‌های بچگانه‌ای داریم که با زندگی چند نسل یک ملت، برای هیچ قمار می‌کنند؛ با یک مسألهٔ سادهٔ «آدم‌های بد که مختارانه خواستند بد شوند» روبرو نیستیم؛ بلکه با دروغ‌های درهم تنیده‌ای روبرو هستیم که قرن‌ها بر حجم، جرم و چگالی‌شان افزوده شده و قامت ما را چنان تا کرده‌اند که دیگر نمی‌دانیم با کجای این دیو هزار سر دروغ-خودفریبی باید جنگید تا از این دریای حماقت و رذالت خلاص شد؟

خرافه‌باوری، خودفریبی و مُسکن‌ اگر برای لحظه‌ای باشد، شاید ضرری نداشته باشد، اما اگر عمرت را بر خرافه‌ها و اوهام استوار کنی و جامعه‌ات بطور سیستماتیک چنین جامعه‌ای شود؛ ابدا با یک انتخاب شخصی و محترمانه روبرو نیستیم؛ بلکه با کرونا-طاعونی بسیار مخرب‌تر، تا حد ویرانی چند نسل و چند قرن و هزاره روبروایم.

خرافه مغز را عمیقا تنبل و معتاد می‌کند، و توانایی کندوکاو و سنجش را هر روز کمتر از دیروز می‌کند؛ با خرافه فرد ساده‌لوح‌تر می‌شود، و دغدغهٔ جستجوی حقیقت در هر مسأله، و شجاعت شک به باورهای مورد قبول جمعی بزرگ یا کوچک را از دست می‌دهد. خرافه منطق بین‌الاذهانی را نابود می‌کند، و ویروسی عمیقا اجتماعی و واگیردار است؛ چرا که انسان به هر حال حیوانی اجتماعی‌ست، و حداقل در سطح خانواده و دوستانش می‌تواند بدل به یک الگوی مولد و منتشرکنندهٔ ویروس شود، و منطق و روحیهٔ نقادی و جستجوگری روشمند را از فرد فرد اطرافیانش بگیرد یا از قوتشان بکاهد.

(ادامه دارد)




🌾@Naqdagin
📕خرافه‌‌گریزی؛ خوب یا بد؟

✍️ #بهرام_بسطامی

(۲/۵)

فقط یک بار لیست خرافاتی را که یک مسلمان شیعهٔ دوازده امامی ملتزم به ولایت فقیه و مصداقش باور دارد، بشمارید و بنویسید؛ حیرت می‌کنید.

باور به «اعجاز ادبی قرآن، اعجاز علمی قرآن، تنها کتاب مقدس تحریف نشده، و کتاب خود خود خدای خالق بودن قرآن، باور به کتاب خدا و سعادت بشریت بودن یک اثر هزار و خورده‌ای ساله با هزار و یک نقص، باور به حق امامت و پادشاهی ویژهٔ یک ژن خاص و معصومیتشان در هر موقعیتی، باور به وجود و ضرورت وجود امام زمانی هزار و خورده‌ای ساله برای سعادت بشر، باور به نظریهٔ مترقی «قدرت مطلقه و بدون نظارت عمومی یک آخوند، و لزوم اطاعت و عدم مخالفت با مصداقی که یک جمع آخوند، معصوم، اصلح و عادل دانسته‌اند تا آخر عمر آن پادشاه؛ باور به دزد و جاسوس و فاسد بودن اکثر مسؤلان نظام و رؤسای جمهور به جز شخص رهبر و خانواده‌اش و...»

مگر مغز چقدر توانایی دارد که مقاومت کند و زنده بماند؟ وقتی در آن حجم عظیم و به‌هم‌پیوسته‌ای از خرافات را از کودکی بریزید و انبارش را پر کنید، بسیاری از توانایی‌ها به سرعت یا به تدریج می‌سوزد و از بین می‌رود؛ و از مغز جز لشی که جز بدرد توالت رفتن، بچه درست کردن و غذا خوردن و پول درآوردن و سجده کردن و اطاعت از هر مافوق قدرتمند منتسب به مذهب نمی‌خورد، نمی‌ماند.

آن‌وقت انتظار دارید معجزه‌ای رخ دهد و در چنین جامعه‌ای انواع مجرمان و خلاف‌کاران با پرونده‌های کلان اقتصادی، یا تولیدکنندگان ارشد خرافات و اوهام و دروغ، به ریاست مجلس و ریاست جمهور و رهبری و...نرسند؟

سم اصلی خرافات و خرافه‌باوری، آزادی بیان و رسانه‌ها و دولت کوچک و کوچک‌تر است؛ و بطور عکس، هر چه رسانه‌ها و مطبوعات مستقل و شبکه‌های اجتماعی آزاد، بیشتر سر بریده شوند، و هیولای دولت و قوانینش بیشتر به هر سوراخی سرک بکشند و بخواهد از مردم (ایتام/رمه و گلهٔ ولی که صاحب جان و مال و ناموسشان است طبق فقه شیعی) «صیانت کنند»، خرافات و اوهام کنار مفاسد بزرگ و کلان رشد می‌کنند.

🔹دوست پیر خوش‌قلبی مسلمان و اهل قلم و بحث، چند وقت قبل این پست را ارسال کرده بود. من از هر نوع اسلحه‌ٔ سرد و گرم بیزارم؛ از گوشت حیوان هم به همچنین؛ ولی مگر ناچار نیستیم از مگس‌کش استفاده کنیم؟ یا سم سوسک در خانه‌های مدرنمان بریزیم تا سوسک‌ها درون دهان و غذایمان نروند؟ در خاورمیانه‌ای که مرد «دولت و دین» همه کاره است و در عین حال امنیت حداقلی و فیزیکی ما (غیر از امنیت اقتصادی و سیاسی و فکری و...)، در هجوم انواع سارقان بی‌کار و به فقر پرتاب شده، هر روز کمتر و کمتر می‌شود؛ آیا این حماقت آشکار (و یک خرافهٔ مدرن) نیست که مردم به آن تن داده‌اند که چنین حقی را از خود سلب کنند و برای احیای آن تکاپو نکنند؟! حقی که به عقل بنیانگذاران آمریکا و نویسندگان قانون اساسی‌اش نیز رسیده بود. و به عقل گذشتگان ما از چند هزار سال قبل تا همین اواخر نیز می‌رسید، اما در این زمینه، ما از مردمان جهان سنت نیز خرافی‌تر شده‌ایم و به خدای دولتی مدرن (که یک هزارم آن نیز در ایران وجود خارجی ندارد) مؤمن شده‌ایم؛ به همین‌خاطر دولتی که همهٔ اموالمان را هر سال با تورم و نابود کردن ارزش پول ملی آتش می‌زند و زندگی خود و فرزندانمان را ناممکن و بی‌‌افق کرده، می‌تواند به‌سادگی جولان دهد و درباره‌ٔ پوشش خودمان و همسر و خواهر و فرزندمان، دربارهٔ اینترنت خانهٔ ما و دیش ماهورهٔ بالای پشت‌بام‌مان هم نظر دهد؛ و بی‌شک اگر باز به او راه بدهیم، وارد حمام و توالت و تخت‌خواب ما هم خواهد شد تا بنا به اصول کافی وارد این مکان‌ها شویم و اعمال مختلف توصیه‌شده و مستحب را به جا آوریم.

یادم رفته بود که یکی از پروپاگاندهای مداوم تلویزیون را یادآور شوم. اخبار کشتاری که از مدارس آمریکا با فاصله‌ای نه چندان زیاد منتشر می‌کند و این را به حق ابتدایی بشری که نقض نشده (حق حمل و فروش اسلحه و دفاع از خود) ربط می‌دهد تا این حق را در ذهن مخاطبان تخریب کند و معادل بلبشو نشان دهد. درحالی که در مقایسه، اخبار کشت و کشتار حاصل از چاقو‌کشی و تجاوز در ایران و مدارسش، یا اخبار اسیدپاشی‌های وحشیانه، یا آمار برتر ما در کشتار حاصل از تصادفات در جهان (بخاطر کیفیت پایین ماشین‌های داخلی) و...را به اندازهٔ یک دهم آن هم تکرار نمی‌کند؛ و با همان منطق، که اینجا اتفاقا واردتر است، به ریشه‌هایی چون انحصار دولتی و رانت‌های ویرانگر صنعت خودرو، و عدم ایمینی خودروهای داخلی، یا عدم آموزش‌های لازم جنسی-عاطفی-روانی در مدارس و... نمی‌پردازد.

انسان عاقل، هر سخن بلندگوی مستقیم و انحصاری قدرت مطلقه را که اگر در روز، چند بار به مردمش دروغ نگوید، حقوق ماهیانه نمی‌گیرد را به عکس می‌کند، و عکس آن را صادق‌تر درنظر می‌گیرد، مگر اینکه خلافش ثابت شود.


(ادامه دارد)



نقدآگین
را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام

🌾@Naqdagin
🔹اما در مورد پدیدهٔ دین‌گریزی و اسلام‌گریزی، اگر به بخش 📕خرافه‌‌گریزی؛ خوب یا بد؟

✍️ #بهرام_بسطامی

(۳/۵)

اما در مورد پدیدهٔ دین‌گریزی و اسلام‌گریزی، اگر به بخش قابل توجهی از متن‌ها و سخنرانی‌ها که به بررسی ریشه‌های این پدیده می‌پردازند رجوع کنیم (برای مثال جناب گاو، نکونام، بنی‌صدر)، می‌بینیم که زبانی بسیار مبهم و کلی و انتزاعی-کتابی را برای توصیف پدیدهٔ مدنظرشان بکار می‌گیرند، که نتیجه بدست آمده از مقدمات نیز، بنا بر اینکه مبانی آن‌ها و واژگانی که به کار می‌گیرند روشن و دقیق نیست، و گاه اشتراک لفظ و دایرهٔ مصداقی‌اش بسیار وسیع است و نتیجتا به مغالطهٔ «اشتراک لفظ» نیز دچار می‌شوند؛ بیش از آنکه ما را به سمت درک واقعیت نزدیکتر کنند، به سمت تصدیق ایدهٔ اولیهٔ آن شخص مؤمن به یک مذهب خاص می‌برند.

برای مثال جناب گاو، نکونام و بنی‌صدر هر سه مسلمان شیعه هستند، و این فاکتور مهم را در بررسی‌های خود بطور جدی در نظر نمی‌گیرند و نمی‌کوشند به‌سان یک فرد محقق تا حد امکان، فراسوی مجراهای تنگ باور و پیش‌فرض‌های شخصی خود بروند؛ حداقل در ظواهر امر. یعنی هر سه از «دین‌گریزی» می‌گویند، درحالی که اولا باید از «اسلام‌گریزی» بگویند و مصداق را کوچکتر و قابل سنجش‌تر کنند. و هر سه از اسلام‌گریزی مفهومی منفی را مراد می‌کنند که بطور ضمنی یعنی، اگر روزی در نظرسنجی رسمی از مردم ایران، اکثریت اعلام کردند مسلمان نیستند، ما با جامعه‌ای تباه‌تر و فاسدتر و آشفته‌تر از جامعهٔ کنونی یا ایران چند دهه و چند سدهٔ قبل طرف خواهیم بود؛ که خود این محل جدی مناقشه است، که آیا در جهان و تاریخ چنین بوده؟ و اگر مردمی دین اسلام را نداشته‌باشند؛ حال یا دینشان را عوض کنند یا ناباور شوند و تکنولوژی‌های منسوخ شدهٔ پر از نقص و باگ چند هزار سال قبل اجدادشان را بخواهند اوراق کنند، اندیشهٔ راهنمای بدیل و تفکری برای زیست ندارند؟ و دچار فساد و یا حماقت و تباهی بیشتری می‌شوند؟

در واقع، گارد آن‌ها به عنوان یک مسلمان نیز بسیار بسته و متحجر است، و از موضع یک دیندار فرافرقه‌ای سخن نمی‌گویند، چرا که می‌دانیم، ادیان متعددی در جهان امروز وجود دارد؛ و گریز مردم یک کشور از دین ایکس، لزوما مساوی گریز از تمام مصادیق ادیان قدیم و جدید نیست. و یا نپذیرفتن باورهای سترگ خرافی‌ و اصلی ادیان سامی، به معنای بی‌سامانهٔ اخلاقی-فکری شدن فرد نیست؛ بلکه از قضا اکثرا افرادی که می‌توانند برخلاف جریان اصلی آب تاریخ و جهان شنا کنند، و دین موروثی و جامعهٔ بستهٔ خود و منافع حاصل از ریاکاری و تظاهر به قبول آن عقاید را ترک کنند، از نوعی فردیت قابل تقدیر و شجاعت و صداقت و پاکی و سادگی و خلوص بیشتر از اکثریت جامعهٔ مبتنی بر شعائر و باورهای دگم تاریخی برخوردارند.

ابراهیم (پدر ایمان‌ورزی ادیان سامی) نیز در جوانی (و قبل دچار شدن به انواع خرافات و خودشیفتگی‌های مذهبی)، تقریبا از سنخ مردمان ناباور امروز بود و بلکه بسیار رادیکال‌تر، چرا که نه تنها کل مقدسات آنان را با تبر خراب کرد و بدان‌ها توهین کرد، بلکه در نهایت آنان و باورهایشان را به سخره و طنز نیز کشید که کار الله‌ اکبرتان است؛ و از این فراتر رفت و گفت:
«به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه می پرستید بیزاری می‌جوییم، و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است....» (۴ ممتحنه).

به علاوه، عدم توجه به آمارهای جهانی و حرکت مردم جهان از تسلیم شدن به دو تکنولوژی تاریخی سامی (که اکثر جمعیت حال حاضرشان مدیون شمشیر و زور بوده) به سمت بی‌باوری به آن‌ها، باعث می‌شود پدیده‌ای تاریخی-تمدنی را پدیده‌ای سیاسی-امنیتی-روان‌شناختی فهم کنیم.

دین‌های تاریخی، مثل هر مکتب و ابزاری، تماما بشری و انسان ساخته‌اند، و هر پدیدار هستی و صنع بشری یک تاریخ انقضا نیز دارد؛ مگر اینکه دین‌ها و ابزارهای تاریخی بشر را معادل خود خدا و غایت بگیریم و باور داشته باشیم باید تک تک ادیان تاریخ که منقرض و منسوخ و گم شدند، باقی می‌ماندند؛ یا باور خودشیفته‌وار هر مؤمن مذهبی را به اسم روشنفکری به دوش کشیم که بله، مذهب ما مذهب آخر و مذهب برگزیدهٔ خدا و تاریخ است! و تا ابد و قیامت باقی می‌ماند و نباید مردم جهان از آن دل‌خسته شوند و نباید منقضی‌شده‌اش ببینند و اگر دیدند، نباید از آن بگریزند، یا اگر در دفن شدن و کنار کشیدن از سیطرهٔ زورمحور بر مناسبات سیاسی-اجتماعی-اقتتصادی حیات بشر مقاومت می‌کند، و جهانی را دچار تنش و جنگ و خشونت و رنج بی‌دلیل کرده، نباید با آن بستیزند و از حقوق زندگی انسانی خود دفاع کنند.

(ادامه دارد)


نقدآگین
را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام

🌾@Naqdagin
📕خرافه‌‌گریزی؛ خوب یا بد؟

✍️ #بهرام_بسطامی

(۴/۵)

در جهانی که عقلانیت و دانش و پرسشگری و جستجوگری بدل به روح زیست هرروزهٔ مردم شده است؛ این طبیعی‌ترین و فرخنده‌ترین اتفاق است که مردمانی برخلاف جبر جغرافیا و قدرت سیاسی، به سمت رها کردن تکنولوژی‌های فرسوده و منقضی‌شده بروند.

چگونه تلگرام هر روز و هر هفته آپدیت‌های جدید و بکلی قدرتمندی می‌آورد، اما کلام خدا که کلامی ثابت و ابدی تلقی می‌شود، و اساس باور یک مؤمن هم بر همین بنای کج استوار است، می‌تواند بشر جدید را راهنمایی کند؟

البته امثال بنی‌صدر ادعا می‌کنند که تفسیری به‌روز و اخلاقی و مدرن از دینی که خودشان باور دارند هم وجود دارد؛ که این اساس مناقشه‌های جدی ما با به اصطلاح نواندیشان دینی‌ست. و باور من، به طور اجمالی چنین است که این دست تفاسیر، با روح بخش‌های قابل توجهی از کتاب قرآن و سنت نبوی در تضاد است؛ و این‌ دست سخنان، کوشش محال و عبث عده‌ای مسلمان است که به‌درجه‌ای به روشنفکری و جهان جدید مبتلا شده‌اند و در برزخی بی‌انتها افتاده‌اند و دیگرانی را نیز به برزخ و نوعی سردرگمی جدی انداخته‌اند.

و تنها با خودفریبی و فریب می‌توانند تفاسیری متناقضی با صریح «متون مبین» منتسب به الله و رسول‌ش را بر فاهمهٔ عموم مسلمانان، غالب کنند؛ به همان روشی که بنی‌صدر، یک بار این کار را با خمینی (که کتاب ولایت فقیه منتشر شده‌اش در نجف را خوانده بود) در پاریس کرد و دید که اژدها با بزک یک جوان مسلمان غرب‌گرا، بدل به بلبل نمی‌شود؛ بلکه در نهایت به اصل خود باز می‌گردد و اتفاقا بسیار مهیب‌تر از حالت غیربزک‌شده‌اش عمل می‌کند و چند نسل و چند ملت منطقه را شخم می‌زند و افق فراسوی ایران و همسایگانش را به تاریکی می‌کشاند.

به همین مراجع تقلید کنونی نگاه کنیم. کسانی که از دین‌گریزی می‌نالند، کمتر روحانیت و مراجع تقلید را از مصادیق بارز دین‌گریزی می‌شناسند و اعلام می‌کنند. چرا که آنان مقید به همه آداب و ظواهر شرع اسلام هستند. اما آیا اینان را انسان‌های با وجدانی شفاف و زلال یافته‌ایم که برای جان و آبرو و امنیت و آرامش اقتصادی و حقوق و آزادی‌های سیاسی مردم ایران و حتا مسلمانان و شیعیانش، به شکل حداقلی هم دل می‌سوزانند و وقت می‌گذارند؟ یعنی این مصادیق و میوه‌های عینی التزام به آداب شرع و دین محمدی، چگونه اکثرا اینچنین درآمده‌اند که امید هیچ‌کس در ایران امروز به آن‌ها نیست؟ بلکه ترسشان از آنان است که در فلان سرکوب حکومتی و نمایش حکومتی بدل به بالی شوند برای تکفیر و حرام اعلام کردن انتخاب مردم مخالف حکومت؟
آخوندهایی چون موسا صدر نیز که دچار انواع اعواج و التقاط بودند، فرصت آشکار کردن بسیاری وجوه اسلامی‌شان را نیافتند؛ برای مثال حمایت او از حافظ اسد و مذهب در اقلیت علویان را جزو مذاهب اسلام وارد کردن، یک حرکت تماما سیاسی بود که در نهایت به انواع سرکوب‌ها و خشنوت‌های تاریخی قرن در سوریه انجامید. به همین ترتیب بی‌تفاوتی خلاف وجدان اخلاقی سیستانی در مسألهٔ ربایش زم یا خیز برداشتن دوبارهٔ طالبان وحشی در افغانستان و بسیاری سرکوب‌های خشن مردم در ایران، پیش چشم ما است.

باید قبول کنیم که اسلام در جهان، بدل به یک سد و بلکه عامل ارتجاعی و سقوط و مردار بر دوش شده که صرفا اسمی از آن مطرح است، تا بال معنویت و رشد انسانیت و سکوی پرش به آرمان‌های والای انسان امروز باشد؛ و این قصهٔ امروز و توطئهٔ چند کشور غربی و شرقی هم نیست؛ فقط کافی‌ست به منابع اسلامی رجوع کنیم تا ببینیم برخورد غالب پیامبر اسلام و خلفا با مخالفان اسلام و دیگر مذاهب طبق قرآن و حدیث چه بوده؟ برخورد جوامع مسلمان با منتقدان بزرگی و فرهیخته‌ای چون ابن‌مقفع و رازی چه بوده؟ کسی که دیگری‌های وسیعی را برای باورهای شخصی‌ خود خوار می‌کند، و با شعار ظاهری عبودیت و معنویت، فرعونیت خود و قبیله و دینش را بسط می‌دهد، نمی‌تواند ادعای رحمت و عشق برای جهانیان و تاریخ، و معنویت و سعادت و نجات بشریت هم بکند؛ نمی‌توان خدا و خرما را در واقعیت و حرف‌های غیرشعاری جمع کرد.


(ادامه دارد)



نقدآگین
را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام

🌾@Naqdagin
📕خرافه‌‌گریزی؛ خوب یا بد؟

✍️ #بهرام_بسطامی

(۵/۵)

آقایان با تفرعن اسم یکی از بدوی‌ترین و اصلاح‌نشده‌تری ادیان معاصر (اسلام)، و یکی از پرخرافات‌ترین ادیان (مسیحیت که شبیه تشیع است) را «دین به معنای عام می‌گذارند»، و سپس «پرایدگریزی» را «ماشین‌گریزی» نام‌گذاری می‌کنند، و می‌گویند بشر بی‌دین و اندیشه راهنما و اخلاق و معنویت شده است! اتفاقا همینکه بخش روشنفکر شدهٔ مؤمنان یک مذهب نیز، چنین با خودشیفتگی و با تفرعن و عدم دقت بیانی سخن می‌گویند، نشان از این دارد که این «اسلام‌گریزی» از یک عقلانیت و اخلاق و معنویت عمیق‌تری تبعیت می‌کند و بی‌حساب نیست؛ و عین «دین‌گرایی» و «معنویت‌خواهی» و وفاداری به ارزش‌های مشترک انسانی است.

مردمی که با جهان جدید و عقلانیت نو آشنا می‌شوند و دیگر مومنان تک کتابی‌ سابق (که حتا اکثرا سواد فهم ترجمه کتاب را نداشتند و عربی‌خوانی می‌کردند تا ثوابی در بعد مرگ ببرند و عذاب و زجر قبر و قیامتشان کم شود!) نیستند که کتاب خود را مرکز عالم و راهنمای بشریت بدانند، تازه از قبایل بدوی ماقبل تاریخ وارد جرگهٔ انسان‌های متمدن و شهرنشین در دهکدهٔ جهانی شده‌اند.

بیشترین زندانیان، اعدامی‌ها و اختلاس‌گران، دزدیدن‌ها از کار و رشوه، نظام اداری فاسد، عدم برخورد جدی و علنی و قاطع با اختلاس‌گران و مقدس‌دانی و وحشت از قدرت مستقر بنا به نظریات و احادیث دینی، در کدام نقاط کره زمین وجود دارند؟ آیا این‌ها به همان نگاه جزمی یک مسیحی-مسلمان از احکام خدا و کتاب خدا و کتاب هدایت بشر بر نمی‌گردد؟ آیا اصول راهنمایی که اجازه نقدشان در کشورهایی که اکثرا مسلمان‌اند، به احدی داده نمی‌شود، بواقع اصول هدایت و راهنما‌یند؟ یا اصول استبداد و قدرت مطلقه یک صنف و یک دسته مذهبی بر دیگر مردم و اصول کوری و سقوط جمعی؟

در کدام کشور اسلامی، در جهان معاصر و کل تاریخ هزار و چهارصد ساله، نقد قرآن و حدیث و صحابی و محمد، آزاد بوده و با ناقدان برخوردی انسانی شده و پاسخ نقد با استدلال و احترام و تکریم، و نه مغالطه‌ها و تهدیدها، و عملی کردن آن ها داده شده است؟ در خود قرآن یک جا ناقدان محترم دانسته نشده‌اند، و از آنان بابت شکاکیت و پرسشگری (تعقل غیرقرآنی) و دلیل و برهان‌جویی‌شان، به نیکی یاد نشده و مومنان را به الگوگیری از آنان در خردورزی دعوت ننموده است؛ سوای آنکه انواع مغالطه و تهمت و تحقیر و فحش و تهدید نصیبشان شده است؛ و در عمل نیز تار و مار شدند؛ و این بداخلاقی‌ها و دیگری‌ستیزی‌ها و تار و مارسازی‌ها به خود خدای مظلوم نسبت داده شده است و با نام دین، خنجرهای بسیاری بر معنویت و دینداری و زیست دانایی محور و آزادانه فرو رفته است. آیا واقعا از چنین جهان‌بینی مستبدانه‌ٔ دیگری‌ستیزی نباید گریخت؟ و حتا گریختن از دین داعش و جاعش و طالبان و بوکوحرام و مجاهدین خلق و... نیز حماقت طلقی می‌شود و بدان انگ منفی زده می‌شود به جای ستایش؟ وه که روشنفکران و عالمان مؤمن اگر چنین‌اند، وای از عوام مؤمنی که فرصت لختی درنگ و سؤال، و خود را جای دیگری‌های تاریخ و جهان گذاشتن، ندارند.


نقدآگین
را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام

🌾@Naqdagin
⬛️ زن از چشم الله

(پیرامون
مستند «پریود»)

✍️ #بهرام_بسطامی

(۱/۲)
نمی‌دانم آیا واقعا آخوند، مداح و بسيجی‌ای هست که با دیدن نظیر این‌ رنج‌ها، خصوصا نسبت به زنان عشایر ایران که مولدترین‌ها اعضای جامعه هستند، آن هم در سال ۲۰۲۱ میلادی و ۱۴۰۰ هجری-شمسی و بعد ۴۳ سال از انقلاب و قدرت‌گیری آخوندها، دچار سرگیجه شدید و حالت عذاب وجدان و گریه شود؟ به‌گونه‌ای که کل افسانهٔ مبتنی بر دروغ‌ها و تناقض‌های بزرگ و متعدد به‌اصطلاح رایج غلط «قیام حسین» از یادش برود و با خدای خود عهد و نذر کند تا بدین زنده‌ها و رنج‌های مستهلک‌کننده و عبثشان نرسد، مراسم عزاداری پوچ‌شده و کارناوالی‌شده را تعطیل کند؟ آخر آدم سالم روانی برای مردگان هزار و خورده‌ای سال قبل، که اکنون در بهشت حوریان و غلمان‌های قرآن در شادی مطلق‌اند، که تازه معلوم نیست چند درصد از این افسانه‌سرایی‌های شاخ‌دار هم راست باشد، گریه می‌کند، قمه می‌زند، گل‌مالی می‌کند، بر سر و سینه‌اش با هیجان می‌زند، پول و زمان و انرژی خرج می‌کند، ولی برای انسان‌های زنده و گوشت و پوست و استخوان‌دار هموطن و خانواده‌ و همسایه‌اش که اسیر انواع رنج‌های قابل جلوگیری‌اند، هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌کند و بی‌تفاوت، و مثل اینکه مرده‌اند و بلکه اصلا در جهان نبوده و نیستند، از کنارشان می‌گذرد و به زیست روزمرهٔ خود می‌پردازد؟

نمی‌دانم آیا الله جز حمایت یک‌سویه در دعواهای محمد و یاری در فزودن حرم‌سرایش و سرکوب خواست‌ها و مطالبات زنانش و بدگویی و تهدیدشان، و سپس نمایش زنان در معراج بدو، که اکثر اهل جهنم‌ را تشكيل می‌دهند و الله ارحم‌الراحمین(!) و عادل(!) از همه جایشان آویزانشان کرده(!)، نمی‌توانست میان چند هزار آیه با ربط و بی‌ربط به زندگی، چند آیه از حقوق اولیه زنان و برخورد درست و معقول در مشکلات طبیعی حاصل از خلقت حکیمانه‌اش، به طور دقیق و صریح بگوید؟

◾️به جای امر به کتک زدنشان، نمی‌توانست آیه‌ای بیاورد که در اختلافات شما مردان کوتاه بیایید و چون زور بیشتری دارید حرمت زنان را به هیچ‌وجهی نشکنید و سؤاستفاده از توانایی‌هایتان نکنید؛ زنان مزارع و املاک شما نیستند (آیه ۲۲۳ بقره زنان را تا حد کشتزار مردان فرومی‌کاهد)؛ انسان‌های آزاد و برابر با شمایگان‌اند و هیچ انسانی ملک دیگری نیست؟
◾️و قرار نیست مثل موش و خرگوش، در هر سطح شعور و توان زیستی که هستید، بچه بکارید، آن هم هر چقدر شد و توان بدنی داشتید، و هر چه بیشتر بهتر(!) چرا که امت محمد گسترده‌تر از نظر عدد شود، گناهانتان ریخته می‌شود ولو کیفیت امت محمد از نوع مصرف‌کنندهٔ صرف خاورمیانه‌ای و در جنگی هزار ساله‌ برای هیچ و پوچ عقاید باشد!
◾️یا آیه‌ای بفرستد که رابطه با دیگری و حتا سکس را، رابطه‌ای انسانی‌تر و زیبا‌شناسانه‌تر بکنید؛ ناسلامتی شما آدمید(!) که ملائک از سر مأموری و معذوری و وحشت از من، بر شما سجده کردند!
◾️آیا نمی‌توانست به موارد متعدد تعرض فیزیکی، زبانی، حقوقی و عاطفی مردان به حقوق زنان اشاره کند، و بگوید در جاهایی که زن مورد تعرض قرار گرفته، همانطور که برای حق مردان آیه نازل کرده و تا امر به تحریم و کتک زدن هم پیش رفته، آیاتی را نازل کند که نشان دهد نویسندگان قرآن یکسری مرد بادیه‌نشین پایین‌تنه‌پرست عرب نبوده‌اند، بلکه خدای بی‌جنسیت بوده که هوای هر دو سو، خصوصا بخش مورد ستم تاریخی را بیشتر داشته؟

این حکومت که هوای سوخت‌، لباس و مسکن مزدورانش چون نصرالله، حوثی‌ها و حماس را دارد، آیا بعد ۴۰ سال بلعیدن از سفره، نمی‌تواند یک مرکز بهداشتی در هر جا که ایرانیان ساکنن‌اند بزند و نوار بهداشتی و سایر اقلام مورد نیاز زنان و مردان را (خصوصا در مناطق محروم) به دستشان بطور رایگان برساند و آموزش‌های لازم را بدهد؟مگر چقدر بودجه می‌برد و سفره‌های چرب آقایان مجلس و دولت با حقوق‌های چند ده‌میلیونی و پاداش بازنشستگی چند صد میلیونی را تنگ می‌کند؟ آیا در سختی و هزینه، معادل فتح ماه و پرتاب همهٔ ایرانیان به قله‌های معنویت و آدمیت مد نظر اسلام است؟

یا حوزه‌های علمیه که به هر ده‌کوره‌ای ملایی می‌فرستند، نمی‌توانند به طلاب و زنانشان، یکسری آموزش‌های اساسی مربوط به مسائل اساسی و روزمرۀ زنان و مردان را هم بياموزند و بخواهند که در تبلیغ‌هایشان حداقل هر سال چند روز را به این آموزش‌ها اختصاص دهند تا خمس و پول نفت و بودجه اختصاصی‌شان درصدی حلال‌شان شود؟

سند ۲۰۳۰ که که جهانیان پذیرفته‌اند، برای رشد هم‌جنسگرایی و فحشا و...است(!)، مثل واکسن فایزر و مدرنا که برای گذاشتن جی‌پی‌اس و جاسوسی از ۸۰ میلیون ایرانی بوده(!)، خب حداقل به این همه طلبه که از مردم ارتزاق می‌کنند، یکسری آموزش‌های حداقلی مربوط به امور طبیعی زنان و مردان را بدهید تا مردم از این همه خرافات، خودسرکوبی و ترس‌های بیهوده و مخرب رها شوند.

(ادامه دارد)


نقدآگین
را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام

🌾@Naqdagin