📘دربارۀ افتتاحیۀ المپیک پاریس
✍🏻 #ناهید_زمانیان
🍂 من قائل به لیبرالیسمم، اون هم از اون نوعش که اگه نزدیکم بشید باید واکسن بزنید. اما در نقد المپیک پاریس، یه چالش اساسی دارم با لیبرالهای منتقد جهان، که ای کاش صدام به گوششون میرسید. البته نگاه متفاوتی هم به المپیک دارم که از دریچۀ «نشانهشناسی و زیباشناسی»ست؛ از اینجهت که تا حدودی حوزهی مطالعاتیم هست و همین باعث میشه تا در کنار همهی اینها، یک بار هم از دریچهی فرم به سمت محتوا حرکت کنم.
🍂 اما اول باید تکلیفم رو با لیبرالیسمی که بهش متعهد هستم روشن کنم و درست از همین زاویه خودم و طرفداران این نوع تفکر رو به چالش میکشم.
❓پرسش اینجاست که لیبرالهای دنیا زمان افتتاحیه بازیهای جامجهانی فوتبال قطر کجا بودند؟! چرا کاری نکردند که تهیهکنندگان برنامهی قطر مثل فرانسه به عذرخواهی بیفتند؟! مگه در قطر سرو مشروب ممنوع نبود؟! مگر زنان هنرمندِ جشن مجبور نبودند با حجاب باشند؟! مگر سر تا پای جشن مملو از نمادهای دینی نبود؟! مگر در بین تماشاچیان مامور نایستاده بود که مبادا یکی پرچم شیر و خورشید دستش باشه؟! اصلا مگر جشن قطر تکصدایی نبود؟! ما در اون جشن فقط یک صدا رو میشنیدیم، چرا داد کسی درنیومد؟! چون قطر پولپاشی میکرد؟! یا چون لیبرالهای جهان هنوز نمیدونن که چپِ فرهنگی دیگه از تکعاملیتی درومده و مارکس در خاورمیانه همدستان بسیاری پیدا کرده؟!
🍂 این وضعیت ایسم دلبخواه ما در غربه. حالا فکر کنید در ایران چه خبره!! برای همینه که میگم باید مراقب باشیم خودِ «چپستیزی» تبدیل به ایدئولوژی نشه.
🍂 حالا از دریچه نشانهشناسی/زیباشناسی به مسئله نگاه کنیم: المپیک پاریس مملو از «ابتذال چپ» بود. انگار یکی دریچهی فاضلاب رو باز کرده بود و هر چی که در این سالها توی تونلهای زیرزمینی تلمبار شدهبود، یهویی ریخت بیرون. از این جهته که میگم اتفاقا خیلی خوب بود، چون یه دریچه باز کرد برای صحبت و نقد لیبرالها، اونم به شکل ژورنالیستی؛ روشی که اتفاقا باب طبع جامعه هم هست.
🍂 اما اما به موازات این اتفاق، یه جریان هنری عجیب هم در این جشن رخ داد که من اون رو مثبت میبینم. این بخش صحبتم رو هم با یک پرسش آغاز میکنم: چرا المپیک پاریس انقدر بحثبرانگیز شد؟! آیا همهش به دلیل بحث چپِ فرهنگی بود؟! من خیلی قاطع میگم " خیر".
🍂 اگر اسطوره خونده بودید و به صورت زنده جشن المپیک پاریس رو میدیدید، متوجه دیونیزوسی بودن این جشن میشدید. لوگوس به تمامی در این جشن حذف شدهبود؛ نمونهش همون «شام آخر»ی بود که کلی هم بحثبرانگیز شد. اجازه بدید برم به تاریخ مسیحیت.
🍂 دین مسیح بین یهود و اسلام قرار گرفته، اما شباهتی به این دو دین نداره. به این دلیل که تمام نمادهاش رو از اسطورههای یونان گرفته؛ مثلا بکرزایی مریم بهوفور در اسطورههای یونان وجود داره، یا متبرک بودن شراب و خون در کلیساها، ارجاع کامل به اسطوره دیونیزوس داره. کلا دین مسیحیت طرد لوگوس و بازخوانی دیونیزوسه. به همین دلیله که هنر اروپای مسیحی تونست رشد کنه.
🍂 تابلوی شام آخر، یک نقاشی دینی نیست! این نقاشی کاملا دیونیزوسیه. اگر به کسی که نمادهای مسیحیت رو نشناسه این تابلو رو نشون بدید، اصلا متوجه حضور پیامبرِ وحیانی در تابلو نمیشه. این رو با تمثالهای امامان در اسلام مقایسه کنید! این تابلو «یوسف و زلیخا» از اسکوویل رو ببیند (۱۸۵۴). این کجاش دینی محسوب میشه؟ کل هنر اروپا، حتی در قرون وسطا به همین شکل از اسطورهها الهام گرفته.
🍂 وقتی پای برنامۀ المپیک نشسته بودم، حس کسی رو داشتم که داره دورهی «آشوبِ پیشاآفرینش» رو میبینه. در تمام اسطورههای دنیا، این دوره وجود داره. در این دوره همهچیز به شکل دیونیزوسی وجود داره و دنیا باید حرکت کنه تا بهش شکل بده. در این آشوب، هیچ برچسبی مثل «همجنسگرایی» و غیره وجود نداره، خانواده تعریف نداره، زن و مرد مشخص نیستند و الیآخر.
🍂 " زبان" پس از این دوره ساخته میشه تا بتونه به این آشوب نظم بده. درست مثل المپیک پاریس که " زبان" رو به حرکت واداشت. در این المپیک از نظم المپیکهای گذشته خبری نبود. به تعبیر مسلمانان، شما اینجا دیگه با جلال و شکوه مواجه نبودی، بلکه شاهد جمال و دیونیزوس بودی.
🍂 اگر بخوام برای دقایقی از تعلقات لیبرالیستی خودم فاصله بگیرم و فقط به هنر به مثابهی تاریخ نگاه کنم، باید بگم که المپیک پاریس یک آشوب هنری بود. این آشوب رو با پستمدرنیسم اشتباه نگیرید. پستمدرنیسم زبان رو لال میکنه در حالیکه آشوب پیشاتاریخی زبان رو به حرکت وادار میکنه؛ همچنانکه المپیک پاریس برعکس جشن قطر، زبان رو به حرکت وادار کرد.
🍂 یکی از زیباترین و البته پرثمرترین لحظات من، زمانیست که فقط از دریچهی فرم و هنر به مسئله نگاه میکنم؛ فارغ از هر چیزی، حتی لیبرالیسم.
#نقد_فرهنگ #اسطورهشناسی #هنر
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @nahidestan
✍🏻 #ناهید_زمانیان
🍂 من قائل به لیبرالیسمم، اون هم از اون نوعش که اگه نزدیکم بشید باید واکسن بزنید. اما در نقد المپیک پاریس، یه چالش اساسی دارم با لیبرالهای منتقد جهان، که ای کاش صدام به گوششون میرسید. البته نگاه متفاوتی هم به المپیک دارم که از دریچۀ «نشانهشناسی و زیباشناسی»ست؛ از اینجهت که تا حدودی حوزهی مطالعاتیم هست و همین باعث میشه تا در کنار همهی اینها، یک بار هم از دریچهی فرم به سمت محتوا حرکت کنم.
🍂 اما اول باید تکلیفم رو با لیبرالیسمی که بهش متعهد هستم روشن کنم و درست از همین زاویه خودم و طرفداران این نوع تفکر رو به چالش میکشم.
❓پرسش اینجاست که لیبرالهای دنیا زمان افتتاحیه بازیهای جامجهانی فوتبال قطر کجا بودند؟! چرا کاری نکردند که تهیهکنندگان برنامهی قطر مثل فرانسه به عذرخواهی بیفتند؟! مگه در قطر سرو مشروب ممنوع نبود؟! مگر زنان هنرمندِ جشن مجبور نبودند با حجاب باشند؟! مگر سر تا پای جشن مملو از نمادهای دینی نبود؟! مگر در بین تماشاچیان مامور نایستاده بود که مبادا یکی پرچم شیر و خورشید دستش باشه؟! اصلا مگر جشن قطر تکصدایی نبود؟! ما در اون جشن فقط یک صدا رو میشنیدیم، چرا داد کسی درنیومد؟! چون قطر پولپاشی میکرد؟! یا چون لیبرالهای جهان هنوز نمیدونن که چپِ فرهنگی دیگه از تکعاملیتی درومده و مارکس در خاورمیانه همدستان بسیاری پیدا کرده؟!
🍂 این وضعیت ایسم دلبخواه ما در غربه. حالا فکر کنید در ایران چه خبره!! برای همینه که میگم باید مراقب باشیم خودِ «چپستیزی» تبدیل به ایدئولوژی نشه.
🍂 حالا از دریچه نشانهشناسی/زیباشناسی به مسئله نگاه کنیم: المپیک پاریس مملو از «ابتذال چپ» بود. انگار یکی دریچهی فاضلاب رو باز کرده بود و هر چی که در این سالها توی تونلهای زیرزمینی تلمبار شدهبود، یهویی ریخت بیرون. از این جهته که میگم اتفاقا خیلی خوب بود، چون یه دریچه باز کرد برای صحبت و نقد لیبرالها، اونم به شکل ژورنالیستی؛ روشی که اتفاقا باب طبع جامعه هم هست.
🍂 اما اما به موازات این اتفاق، یه جریان هنری عجیب هم در این جشن رخ داد که من اون رو مثبت میبینم. این بخش صحبتم رو هم با یک پرسش آغاز میکنم: چرا المپیک پاریس انقدر بحثبرانگیز شد؟! آیا همهش به دلیل بحث چپِ فرهنگی بود؟! من خیلی قاطع میگم " خیر".
🍂 اگر اسطوره خونده بودید و به صورت زنده جشن المپیک پاریس رو میدیدید، متوجه دیونیزوسی بودن این جشن میشدید. لوگوس به تمامی در این جشن حذف شدهبود؛ نمونهش همون «شام آخر»ی بود که کلی هم بحثبرانگیز شد. اجازه بدید برم به تاریخ مسیحیت.
🍂 دین مسیح بین یهود و اسلام قرار گرفته، اما شباهتی به این دو دین نداره. به این دلیل که تمام نمادهاش رو از اسطورههای یونان گرفته؛ مثلا بکرزایی مریم بهوفور در اسطورههای یونان وجود داره، یا متبرک بودن شراب و خون در کلیساها، ارجاع کامل به اسطوره دیونیزوس داره. کلا دین مسیحیت طرد لوگوس و بازخوانی دیونیزوسه. به همین دلیله که هنر اروپای مسیحی تونست رشد کنه.
🍂 تابلوی شام آخر، یک نقاشی دینی نیست! این نقاشی کاملا دیونیزوسیه. اگر به کسی که نمادهای مسیحیت رو نشناسه این تابلو رو نشون بدید، اصلا متوجه حضور پیامبرِ وحیانی در تابلو نمیشه. این رو با تمثالهای امامان در اسلام مقایسه کنید! این تابلو «یوسف و زلیخا» از اسکوویل رو ببیند (۱۸۵۴). این کجاش دینی محسوب میشه؟ کل هنر اروپا، حتی در قرون وسطا به همین شکل از اسطورهها الهام گرفته.
🍂 وقتی پای برنامۀ المپیک نشسته بودم، حس کسی رو داشتم که داره دورهی «آشوبِ پیشاآفرینش» رو میبینه. در تمام اسطورههای دنیا، این دوره وجود داره. در این دوره همهچیز به شکل دیونیزوسی وجود داره و دنیا باید حرکت کنه تا بهش شکل بده. در این آشوب، هیچ برچسبی مثل «همجنسگرایی» و غیره وجود نداره، خانواده تعریف نداره، زن و مرد مشخص نیستند و الیآخر.
🍂 " زبان" پس از این دوره ساخته میشه تا بتونه به این آشوب نظم بده. درست مثل المپیک پاریس که " زبان" رو به حرکت واداشت. در این المپیک از نظم المپیکهای گذشته خبری نبود. به تعبیر مسلمانان، شما اینجا دیگه با جلال و شکوه مواجه نبودی، بلکه شاهد جمال و دیونیزوس بودی.
🍂 اگر بخوام برای دقایقی از تعلقات لیبرالیستی خودم فاصله بگیرم و فقط به هنر به مثابهی تاریخ نگاه کنم، باید بگم که المپیک پاریس یک آشوب هنری بود. این آشوب رو با پستمدرنیسم اشتباه نگیرید. پستمدرنیسم زبان رو لال میکنه در حالیکه آشوب پیشاتاریخی زبان رو به حرکت وادار میکنه؛ همچنانکه المپیک پاریس برعکس جشن قطر، زبان رو به حرکت وادار کرد.
🍂 یکی از زیباترین و البته پرثمرترین لحظات من، زمانیست که فقط از دریچهی فرم و هنر به مسئله نگاه میکنم؛ فارغ از هر چیزی، حتی لیبرالیسم.
#نقد_فرهنگ #اسطورهشناسی #هنر
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @nahidestan
Telegram
نقدآگین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 دگرگونیِ اصلِ «پویایی» به اصلِ «شیطانی»
🎙#جوزف_کمبل؛ اسطورهشناس آمریکایی و استاد ادبیات در کالج سارالارنس نیویورک؛ تخصص او اسطورهشناسی تطبیقی و دینشناسی تطبیقی بود.
🖌#ترجمه: شهرام مهرافروز
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🎙#جوزف_کمبل؛ اسطورهشناس آمریکایی و استاد ادبیات در کالج سارالارنس نیویورک؛ تخصص او اسطورهشناسی تطبیقی و دینشناسی تطبیقی بود.
🖌#ترجمه: شهرام مهرافروز
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin