✍🏻 #نامه_ی_۵۲
🔰نامهاى از آن حضرت ( ع ) به امراى بلاد در باب اوقات نماز
اما بعد . نماز ظهر را تا زمانى با مردم بگزاريد كه سايه آفتاب به قدر جاى خفتن بزى گردد . و نماز عصر را زمانى با ايشان بگزاريد كه آفتاب سفيد باشد و تابنده و از روز آن قدر مانده باشد كه در آن دو فرسنگ راه توان پيمود . و نماز مغرب را تا زمانى با آنها بگزاريد كه روزه دار ، روزه مى گشايد و حاجى روانه منا مى گردد و نماز عشاء را زمانى با ايشان بگزاريد كه شفق پنهان گردد تا ثلثى از شب بگذر و نماز صبح را زمانى با ايشان بگزاريد كه هر كس صورت ديگرى را تواند شناخت و نماز را در حد توان ناتوانترينشان به جاى آريد ، كه موجب فتنه انگيزيشان نگرديد.
پيمانى مبند كه در آن تأويل را راه تواند بود و پس از بستن و استوار كردن پيمان براى بر هم زدنش به عبارتهاى دو پهلو كه در آنها ايهامى باشد ، تكيه منماى . و مبادا كه سختى اجراى پيمانى كه بر گردن گرفته اى و بايد عهد خدا را در آن رعايت كنى .
🌴🌴🌴
🔰نامهاى از آن حضرت ( ع ) به امراى بلاد در باب اوقات نماز
اما بعد . نماز ظهر را تا زمانى با مردم بگزاريد كه سايه آفتاب به قدر جاى خفتن بزى گردد . و نماز عصر را زمانى با ايشان بگزاريد كه آفتاب سفيد باشد و تابنده و از روز آن قدر مانده باشد كه در آن دو فرسنگ راه توان پيمود . و نماز مغرب را تا زمانى با آنها بگزاريد كه روزه دار ، روزه مى گشايد و حاجى روانه منا مى گردد و نماز عشاء را زمانى با ايشان بگزاريد كه شفق پنهان گردد تا ثلثى از شب بگذر و نماز صبح را زمانى با ايشان بگزاريد كه هر كس صورت ديگرى را تواند شناخت و نماز را در حد توان ناتوانترينشان به جاى آريد ، كه موجب فتنه انگيزيشان نگرديد.
پيمانى مبند كه در آن تأويل را راه تواند بود و پس از بستن و استوار كردن پيمان براى بر هم زدنش به عبارتهاى دو پهلو كه در آنها ايهامى باشد ، تكيه منماى . و مبادا كه سختى اجراى پيمانى كه بر گردن گرفته اى و بايد عهد خدا را در آن رعايت كنى .
🌴🌴🌴
✍🏻 #نامه_ی_۵۱
🔰نامه آن حضرت ( ع ) به كارگزارانش در امر خراج
از بنده خدا ، على امير المؤمنين به كارگزاران خراج . اما بعد . كسى كه از روز حساب ، روزى كه روى در آمدن دارد بيم به دل راه ندهد ، چيزى كه در آن روز نگهبانش خواهد بود پيشاپيش نفرستد . بدانيد ، كه آنچه به انجام دادنش مكلف شدهايد ، اندك است و پاداش آن بسيار . اگر در آنچه خداوند شما را از آن نهى كرده ، چون ستم و تجاوز ، عقابى نبود كه مردم از آن بترسند ، در اجتناب از آنها آن قدر ثواب هست كه مردم را براى ترك آنها بهانهاى نباشد . پس خود ، داد مردم را بدهيد و در معاشرت با آنان انصاف را فرو مگذاريد و براى برآوردن نيازهايشان ، حوصله به خرج دهيد . شما خازنان رعيت هستيد و وكيلان امت و سفيران امامان . كسى را كه نيازى دارد ، در برآوردن آن درنگ مكنيد آنسان ، كه به خشم آيد و او را از مطلوبش باز نداريد و براى گرفتن خراج ، جامه تابستانى و زمستانى مردم را يا ستورى كه با آن كار مىكنند يا بنده آنها را مفروشيد و هيچكس را براى درهمى تازيانه نزنيد و دست به مال هيچكس ، چه مسلمان و چه ذمى ، نبريد ، مگر آنكه ، اسبى يا سلاحى نزد آنان بيابيد كه بدان بر مسلمانان تجاوز كنند و مسلمانان را شايسته نيست كه اينگونه چيزها را در دست دشمن اسلام واگذارد تا سبب نيرومندى او بر ضد اسلام گردد . از خيرخواهى ديگران دريغ نكنيد و با سپاهيان رفتار نيكو را فرو مگذاريد و از يارى رعيت باز مايستيد و در تقويت دين درنگ روا مداريد . آنچه در راه خدا بر شما واجب است به جاى آريد ، زيرا خداوند سبحان از ما و شما خواسته است كه در سپاسگزاريش تا توانيم بكوشيم و تا توانمان هست ياريش كنيم . هيچ نيرويى جز از سوى خداوند نيست.
🌴🌴🌴
🔰نامه آن حضرت ( ع ) به كارگزارانش در امر خراج
از بنده خدا ، على امير المؤمنين به كارگزاران خراج . اما بعد . كسى كه از روز حساب ، روزى كه روى در آمدن دارد بيم به دل راه ندهد ، چيزى كه در آن روز نگهبانش خواهد بود پيشاپيش نفرستد . بدانيد ، كه آنچه به انجام دادنش مكلف شدهايد ، اندك است و پاداش آن بسيار . اگر در آنچه خداوند شما را از آن نهى كرده ، چون ستم و تجاوز ، عقابى نبود كه مردم از آن بترسند ، در اجتناب از آنها آن قدر ثواب هست كه مردم را براى ترك آنها بهانهاى نباشد . پس خود ، داد مردم را بدهيد و در معاشرت با آنان انصاف را فرو مگذاريد و براى برآوردن نيازهايشان ، حوصله به خرج دهيد . شما خازنان رعيت هستيد و وكيلان امت و سفيران امامان . كسى را كه نيازى دارد ، در برآوردن آن درنگ مكنيد آنسان ، كه به خشم آيد و او را از مطلوبش باز نداريد و براى گرفتن خراج ، جامه تابستانى و زمستانى مردم را يا ستورى كه با آن كار مىكنند يا بنده آنها را مفروشيد و هيچكس را براى درهمى تازيانه نزنيد و دست به مال هيچكس ، چه مسلمان و چه ذمى ، نبريد ، مگر آنكه ، اسبى يا سلاحى نزد آنان بيابيد كه بدان بر مسلمانان تجاوز كنند و مسلمانان را شايسته نيست كه اينگونه چيزها را در دست دشمن اسلام واگذارد تا سبب نيرومندى او بر ضد اسلام گردد . از خيرخواهى ديگران دريغ نكنيد و با سپاهيان رفتار نيكو را فرو مگذاريد و از يارى رعيت باز مايستيد و در تقويت دين درنگ روا مداريد . آنچه در راه خدا بر شما واجب است به جاى آريد ، زيرا خداوند سبحان از ما و شما خواسته است كه در سپاسگزاريش تا توانيم بكوشيم و تا توانمان هست ياريش كنيم . هيچ نيرويى جز از سوى خداوند نيست.
🌴🌴🌴
💠#نامه_۵۰💠
نامه اى از آن حضرت (ع) به فرماندهان لشكرها:
از بنده خدا على، امير المؤمنين به نگهبانان مرزها. اما بعد. شايسته است كه والى اگر مالى به دستش افتاد يا به نعمتى مخصوص گرديد، نسبت به افراد رعيتش دگرگون نشود. بلكه نعمتى كه خدا به او ارزانى مى دارد، سبب فزونى نزديكى او به بندگان و توجه و مهربانيش به برادرانش گردد.
بدانيد، حقى كه شما بر عهده من داريد، اين است كه چيزى را از شما مخفى ندارم، جز اسرار جنگ را و كارى را بى مشورت شما نكنم، جز اجراى حكم خدا را. و حقى را كه از آن شماست از موعد خود به تأخير نيفكنم و تا به انجامش نرسانم از پاى ننشينم و حق شما را به تساوى دهم. چون چنين كردم، بر خداست كه نعمت خود بر شما عنايت كند.
و بر شماست كه از من فرمان ببريد و اگر شما را فرا خواندم درنگ روا نداريد و در انجام دادن كارى، كه صلاح شما را در آن مى دانم، قصور مورزيد و در راه حق خود را به سختيها افكنيد.
اگر در آنچه مى گويم خلاف روا داريد، هيچكس در نزد من، خوارتر و بى ارج تر از آنكه سر بر تافته و به راه كج رفته است، نخواهد بود. من او را سخت عقوبت خواهم كرد و او را از عقوبت من رهايى نيست. پس اين فرمان را از هر كه بر شما امير است بپذيريد و در آنچه خداوند كارهايتان را بدان به صلاح مى آورد، از ايشان فرمان بريد. والسلام.
@Nahjolbalaghh
🌸🌸🌸🌸
نامه اى از آن حضرت (ع) به فرماندهان لشكرها:
از بنده خدا على، امير المؤمنين به نگهبانان مرزها. اما بعد. شايسته است كه والى اگر مالى به دستش افتاد يا به نعمتى مخصوص گرديد، نسبت به افراد رعيتش دگرگون نشود. بلكه نعمتى كه خدا به او ارزانى مى دارد، سبب فزونى نزديكى او به بندگان و توجه و مهربانيش به برادرانش گردد.
بدانيد، حقى كه شما بر عهده من داريد، اين است كه چيزى را از شما مخفى ندارم، جز اسرار جنگ را و كارى را بى مشورت شما نكنم، جز اجراى حكم خدا را. و حقى را كه از آن شماست از موعد خود به تأخير نيفكنم و تا به انجامش نرسانم از پاى ننشينم و حق شما را به تساوى دهم. چون چنين كردم، بر خداست كه نعمت خود بر شما عنايت كند.
و بر شماست كه از من فرمان ببريد و اگر شما را فرا خواندم درنگ روا نداريد و در انجام دادن كارى، كه صلاح شما را در آن مى دانم، قصور مورزيد و در راه حق خود را به سختيها افكنيد.
اگر در آنچه مى گويم خلاف روا داريد، هيچكس در نزد من، خوارتر و بى ارج تر از آنكه سر بر تافته و به راه كج رفته است، نخواهد بود. من او را سخت عقوبت خواهم كرد و او را از عقوبت من رهايى نيست. پس اين فرمان را از هر كه بر شما امير است بپذيريد و در آنچه خداوند كارهايتان را بدان به صلاح مى آورد، از ايشان فرمان بريد. والسلام.
@Nahjolbalaghh
🌸🌸🌸🌸
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۴۹
🔰نامه اے براے معاویه
اما بعد . دنيا آدمى را چنان به خود مشغول مى دارد ، كه از ديگر چيزها غافل مى گرداند . دنيا طلب از دنيا بهره اى نبرد ، جز آنكه ، آزمندى و شيفتگيش فزونى گيرد .
و آنچه از دنيا به چنگش افتاده او را از آنچه هنوز به دستش نيفتاده ، بى نياز نكند . پس از آن جدايى است ، از آنچه گرد آورده يا شكستن و در هم ريختن آنچه محكم كرده و انتظام داده . اگر از آنچه گذشته است پند گيرى ، باقى مانده را نگه توانى داشت . والسلام
🌴🌴🌴
✍🏻 #نامه_ی_۴۹
🔰نامه اے براے معاویه
اما بعد . دنيا آدمى را چنان به خود مشغول مى دارد ، كه از ديگر چيزها غافل مى گرداند . دنيا طلب از دنيا بهره اى نبرد ، جز آنكه ، آزمندى و شيفتگيش فزونى گيرد .
و آنچه از دنيا به چنگش افتاده او را از آنچه هنوز به دستش نيفتاده ، بى نياز نكند . پس از آن جدايى است ، از آنچه گرد آورده يا شكستن و در هم ريختن آنچه محكم كرده و انتظام داده . اگر از آنچه گذشته است پند گيرى ، باقى مانده را نگه توانى داشت . والسلام
🌴🌴🌴
Forwarded from اتچ بات
✍🏻 #نامه_ی_۴۵ (قسمت اول)
🔰نامه اى از آن حضرت ( ع ) به عثمان بن حنيف كه عامل او در بصره بود ، وقتى كه شنيد به مهمانى قومى از مردم بصره دعوت شده و به آنجا رفته است .
اما بعد . اى پسر حنيف به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافته اى . سفرهاى رنگين برايت افكنده و كاسه ها پيشت نهاده . هرگز نمى پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مى رانند و توانگران را بر سفره مى نشانند . بنگر كه در خانه اين كسان چه مى خورى ، هر چه را در حلال بودن آن ترديد دارى از دهان بيفكن و آنچه را ، كه يقين دارى كه از راه حلال به دست آمده است ، تناول نماى .
بدان ، كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مى كند و از نور دانش او فروغ مى گيرد . اينك امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است . البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد ، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد . به خدا سوگند ، از دنياى شما پاره زرى نيندوخته ام و از همه غنايم آن مالى ذخيره نكرده ام . و به جاى اين جامه ، كه اينك كهنه شده است ، جامه اى ديگر آماده نساخته ام .
آرى ، در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است ، « فدكى » بود كه قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . فدك و جز فدك را چه مى خواهم ؟ كه فردا ميعاد آدمى گور است .
در تاريكى آن آثارش محو مى شود و آوازه اش خاموش مى گردد . حفره اى كه هر چه فراخش سازند يا گور كن بر وسعتش افزايد ، سنگ و كلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنه هايش را توده هاى خاك فرو خواهد بست . و من امروز نفس خود را به تقوا مى پرورم تا فردا ، در آن روز وحشت بزرگ ، ايمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند . اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه هاى ابريشمين ، دست مى يابم . ولى ، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من مرا به گزينش طعامها بكشد و حال آنكه ، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد . يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد.....
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
🔰نامه اى از آن حضرت ( ع ) به عثمان بن حنيف كه عامل او در بصره بود ، وقتى كه شنيد به مهمانى قومى از مردم بصره دعوت شده و به آنجا رفته است .
اما بعد . اى پسر حنيف به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافته اى . سفرهاى رنگين برايت افكنده و كاسه ها پيشت نهاده . هرگز نمى پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مى رانند و توانگران را بر سفره مى نشانند . بنگر كه در خانه اين كسان چه مى خورى ، هر چه را در حلال بودن آن ترديد دارى از دهان بيفكن و آنچه را ، كه يقين دارى كه از راه حلال به دست آمده است ، تناول نماى .
بدان ، كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مى كند و از نور دانش او فروغ مى گيرد . اينك امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است . البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد ، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد . به خدا سوگند ، از دنياى شما پاره زرى نيندوخته ام و از همه غنايم آن مالى ذخيره نكرده ام . و به جاى اين جامه ، كه اينك كهنه شده است ، جامه اى ديگر آماده نساخته ام .
آرى ، در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است ، « فدكى » بود كه قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . فدك و جز فدك را چه مى خواهم ؟ كه فردا ميعاد آدمى گور است .
در تاريكى آن آثارش محو مى شود و آوازه اش خاموش مى گردد . حفره اى كه هر چه فراخش سازند يا گور كن بر وسعتش افزايد ، سنگ و كلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنه هايش را توده هاى خاك فرو خواهد بست . و من امروز نفس خود را به تقوا مى پرورم تا فردا ، در آن روز وحشت بزرگ ، ايمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند . اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه هاى ابريشمين ، دست مى يابم . ولى ، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من مرا به گزينش طعامها بكشد و حال آنكه ، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد . يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد.....
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#نامه_ی_۴۵ (قسمت دوم)
🔰 آيا چنان باشم كه شاعر گويد :
و حسبك داء آن تبيت ببطنة و حولك اكباد تحنّ الى القدّ « تو را اين درد بس كه شب با شكم سير بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغاله اى » آيا به همين راضى باشم كه مرا امير المؤمنين گويند و با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم ؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم ؟ مرا براى آن نيافريده اند كه چون چارپايان در آغل بسته كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است ، غذاهاى لذيذ و دلپذير به خود مشغولم دارد يا همانند آن حيوان رها گشته باشم كه تا چيزى بيابد و شكم از آن پر كند ، خاكروبه ها را به هم مى زند و غافل از آن است كه از چه روى فربهش مى سازند . و مرا نيافريده اند كه بى فايده ام واگذارند ، يا بيهوده ام انگارند ، يا گمراهم خواهند و در طريق حيرت سرگردانم پسندند ؟
گويى يكى از شما را مى بينم كه مى گويد ، اگر قوت پسر ابو طالب چنين است ، بايد كه ناتوانيش از پاى بيفكند و از نبرد با هماوردان و كوشيدن با دليران بازش دارد .
بدانيد ، كه آن درخت كه در بيابانها پرورش يافته ، چوبى سختتر دارد و بوته هاى سرسبز و لطيف ، پوستى بس نازك . آرى ، درختان بيابانى را به هنگام سوختن ، شعله نيرومندتر باشد و آتش بيشتر . من و رسول خدا ، مانند دو شاخه ايم كه از يك تنه روييده باشند و نسبت به هم چون ساعد و بازو هستيم . به خدا سوگند ، كه اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند و به نبرد من برخيزند ، روى برنخواهم تافت و اگر فرصت به چنگ آيد به جنگ بر مى خيزم و مى كوشم تا زمين را از اين شخص تبهكار كج انديش پاكيزه سازم . چنانكه گندم را پاك كنند و دانه هاى كلوخ را از آن بيرون اندازند .
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
🔰 آيا چنان باشم كه شاعر گويد :
و حسبك داء آن تبيت ببطنة و حولك اكباد تحنّ الى القدّ « تو را اين درد بس كه شب با شكم سير بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغاله اى » آيا به همين راضى باشم كه مرا امير المؤمنين گويند و با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم ؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم ؟ مرا براى آن نيافريده اند كه چون چارپايان در آغل بسته كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است ، غذاهاى لذيذ و دلپذير به خود مشغولم دارد يا همانند آن حيوان رها گشته باشم كه تا چيزى بيابد و شكم از آن پر كند ، خاكروبه ها را به هم مى زند و غافل از آن است كه از چه روى فربهش مى سازند . و مرا نيافريده اند كه بى فايده ام واگذارند ، يا بيهوده ام انگارند ، يا گمراهم خواهند و در طريق حيرت سرگردانم پسندند ؟
گويى يكى از شما را مى بينم كه مى گويد ، اگر قوت پسر ابو طالب چنين است ، بايد كه ناتوانيش از پاى بيفكند و از نبرد با هماوردان و كوشيدن با دليران بازش دارد .
بدانيد ، كه آن درخت كه در بيابانها پرورش يافته ، چوبى سختتر دارد و بوته هاى سرسبز و لطيف ، پوستى بس نازك . آرى ، درختان بيابانى را به هنگام سوختن ، شعله نيرومندتر باشد و آتش بيشتر . من و رسول خدا ، مانند دو شاخه ايم كه از يك تنه روييده باشند و نسبت به هم چون ساعد و بازو هستيم . به خدا سوگند ، كه اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند و به نبرد من برخيزند ، روى برنخواهم تافت و اگر فرصت به چنگ آيد به جنگ بر مى خيزم و مى كوشم تا زمين را از اين شخص تبهكار كج انديش پاكيزه سازم . چنانكه گندم را پاك كنند و دانه هاى كلوخ را از آن بيرون اندازند .
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
☀️☀️☀️
#نامه_ی_۴۵ (قسمت سوم)
🔰اى دنيا از من دور شو ، افسارت را به پشتت افكندم .
من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم و از آن پرتگاهها كه بر سر راه من كنده اى اجتناب كرده ام . آن گردن فرازانى كه با دليريهايت فريفتى ، اكنون كجايند ؟ آن مردمى ، كه به زرق و برقهايت مفتون ساختى ، چه شدند ؟ آرى همه در گور خفته اند . به خدا سوگند ، اگر تو موجودى مجسم بودى و پيكرى محسوس ، به خاطر آن گروه از بندگان خدا كه به سراب آرزوها فريفته اى و آنها را در گودالهايى كه بر سر راهشان تعبيه كرده اى ، سرنگون ساخته اى و پادشاهانى كه به ورطه نابودى سپرده اى و به آبشخور بلا آنجا كه هيچكس را از آن بازگشتنى نيست كشيده اى ، حد خد را بر تو جارى مى ساختم . فسوسا كه هر كس بر لغزشگاه تو پاى نهاد ، سرنگون شد و هركس كشتى بر گرداب تو راند ، غرقه گشت و هر كه از چنبر تو سر بيرون كشيد ، پيروز شد .
آنكه از تو در امان مانده ، باكى از آن ندارد كه روزگار بر او تنگ گيرد ، زيرا دنيا در نظر او روزى است بر آستان غروب . از نزد من دور شو ، در برابر تو سر فرود نمى آورم كه بر من سرورى جويى و زمام كارم را به دست تو نسپارم كه هر جا كه خواهى مرا بكشى . به خدا سوگند تا مشيت خداوند چه باشد كه نفس خويش را چنان پرورش دهم كه چون قرص نانى يابد شادمان شود و به جاى هر نانخورش به نمك قناعت ورزد . و چشمانم را چنان به گريه وادارم كه سرچشمه اشكش بخشكد و سرشكش به پايان رسد . آيا شتر ، شكم را به چرا انباشته است . و اينك به قرارگاه خود مى رود ؟ يا آن گوسفند از علف اشباع گشته و اينك به آغل خود روى مى نهد ؟
آيا على نيز سير شده و اينك از تلاش باز ايستاده است ؟ اگر على پس از ساليان دراز به آن گوسفند يا شتر رها شده در علفزار ، شباهت يافته باشد ، چشمش روشن باد .
خوشا به حال كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خويش صابر باشد و شب هنگام خواب را بر چشم خود حرام كند ، يا چون خواب بر او غلبه كند ، زمين را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد . در ميان مردمى كه از وحشت قيامت شب را زنده داشته اند و از جامه خواب دورى گزيدهاند و لبهايشان به ذكر پروردگارشان مى جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچيز گشته است . « اينان حزب خداوندند و حزب خداوند رستگارند . » پس اى پسر حنيف ، از خدا بترس . به همان چند قرص نان اكتفا كن تا از آتش رهايى يابى.
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
#نامه_ی_۴۵ (قسمت سوم)
🔰اى دنيا از من دور شو ، افسارت را به پشتت افكندم .
من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم و از آن پرتگاهها كه بر سر راه من كنده اى اجتناب كرده ام . آن گردن فرازانى كه با دليريهايت فريفتى ، اكنون كجايند ؟ آن مردمى ، كه به زرق و برقهايت مفتون ساختى ، چه شدند ؟ آرى همه در گور خفته اند . به خدا سوگند ، اگر تو موجودى مجسم بودى و پيكرى محسوس ، به خاطر آن گروه از بندگان خدا كه به سراب آرزوها فريفته اى و آنها را در گودالهايى كه بر سر راهشان تعبيه كرده اى ، سرنگون ساخته اى و پادشاهانى كه به ورطه نابودى سپرده اى و به آبشخور بلا آنجا كه هيچكس را از آن بازگشتنى نيست كشيده اى ، حد خد را بر تو جارى مى ساختم . فسوسا كه هر كس بر لغزشگاه تو پاى نهاد ، سرنگون شد و هركس كشتى بر گرداب تو راند ، غرقه گشت و هر كه از چنبر تو سر بيرون كشيد ، پيروز شد .
آنكه از تو در امان مانده ، باكى از آن ندارد كه روزگار بر او تنگ گيرد ، زيرا دنيا در نظر او روزى است بر آستان غروب . از نزد من دور شو ، در برابر تو سر فرود نمى آورم كه بر من سرورى جويى و زمام كارم را به دست تو نسپارم كه هر جا كه خواهى مرا بكشى . به خدا سوگند تا مشيت خداوند چه باشد كه نفس خويش را چنان پرورش دهم كه چون قرص نانى يابد شادمان شود و به جاى هر نانخورش به نمك قناعت ورزد . و چشمانم را چنان به گريه وادارم كه سرچشمه اشكش بخشكد و سرشكش به پايان رسد . آيا شتر ، شكم را به چرا انباشته است . و اينك به قرارگاه خود مى رود ؟ يا آن گوسفند از علف اشباع گشته و اينك به آغل خود روى مى نهد ؟
آيا على نيز سير شده و اينك از تلاش باز ايستاده است ؟ اگر على پس از ساليان دراز به آن گوسفند يا شتر رها شده در علفزار ، شباهت يافته باشد ، چشمش روشن باد .
خوشا به حال كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خويش صابر باشد و شب هنگام خواب را بر چشم خود حرام كند ، يا چون خواب بر او غلبه كند ، زمين را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد . در ميان مردمى كه از وحشت قيامت شب را زنده داشته اند و از جامه خواب دورى گزيدهاند و لبهايشان به ذكر پروردگارشان مى جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچيز گشته است . « اينان حزب خداوندند و حزب خداوند رستگارند . » پس اى پسر حنيف ، از خدا بترس . به همان چند قرص نان اكتفا كن تا از آتش رهايى يابى.
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✍🏻 #نامه_ی_۴۴
🔰از نامه آن حضرت ( ع ) به زياد بن ابيه
معاويه نامه اى به زياد نوشته تا او را بفريبد و در نسب به خود ملحق سازد .
دانستم كه معاويه نامه اى به تو نوشته و مى خواهد پاى عقلت را بلغزاند و عزمت را سست گرداند . از معاويه بر حذر باش كه او شيطان است و از او روبرو و پشت سر و راست و چپ نزد آدمى مى آيد تا به هنگام غفلت فرصت يافته مقهورش سازد و عقلش را بربايد . از ابو سفيان در مجلس عمر ، سخن ناسنجيده اى سر زد كه سبب آن هواى نفس و وسوسه هاى شيطان بود . به آن ادعا نه نسبى ثابت مى شود و نه كسى سزاوار ميراث مى گردد و كسى كه بدان دل بندد ، چونان كسى است كه ناخوانده به بزم شرابخواران درآيد و پيوسته از آن جمع برانندش ، يا مانند كاسه اى چوبينى است كه به پالان شتر مى آويزند كه در يك جاى قرار نگيرد و ثبات نيابد .
چون زياد اين نامه برخواند ، گفت : سوگند به خداى كعبه كه به برادرى من با معاويه شهادت داد . و اين خيال پيوسته در سر او بود تا آنگاه كه معاويه او را برادر خود خواند .
سخن حضرت ( ع ) « الواغل » كسى است كه به بزم شرابخواران هجوم مىآورد تا با ايشان شراب خورد و آنان پى در پى او را از خود مىرانند . « النّوط المذبذب » ، پياله يا كاسه يا چيزى شبيه به آن است كه به پالان شتر مىبندند و هر گاه شتر تند مىراند ، مىجنبد و به يك جاى قرار ندارد
🌴🌴🌴
✍🏻 #نامه_ی_۴۳
🔰از نامه آن حضرت ( ع ) به مصقلة بن هبيره شيبانى كه عامل او در اردشير خرّه بود
از تو خبرى به من رسيده ، كه اگر چنان كرده باشى ، خداى خود را به خشم آورده اى و امام خود را غضبناك كرده اى . تو غنايم جنگى مسلمانان را كه به نيروى نيزه ها و اسبانشان گرد آمده است و بر سر آنها خونها ريخته شده ، به جماعتى از عربهاى قوم خود ، كه تو را اختيار كرده اند ، بخشيده اى . سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده ، اگر اين سخن راست باشد ، از ارج خود در نزد من فرو كاسته اى و كفه اعتبار خود را سبك كرده اى . پس حقيقت پروردگارت را سهل مينگار و خوار مدان و دنيايت را به نابودى دينت آباد مگردان . كه در زمره زيانكارترين مردم در روز رستاخيز خواهى بود .
بدان ، كه مسلمانانى كه در نزد تو هستند ، يا در نزد ما هستند ، سهمشان از اين غنيمت برابر است . براى گرفتن سهم خود نزد من مى آيند و چون بگيرند ، باز مى گردند
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
🔰از نامه آن حضرت ( ع ) به زياد بن ابيه
معاويه نامه اى به زياد نوشته تا او را بفريبد و در نسب به خود ملحق سازد .
دانستم كه معاويه نامه اى به تو نوشته و مى خواهد پاى عقلت را بلغزاند و عزمت را سست گرداند . از معاويه بر حذر باش كه او شيطان است و از او روبرو و پشت سر و راست و چپ نزد آدمى مى آيد تا به هنگام غفلت فرصت يافته مقهورش سازد و عقلش را بربايد . از ابو سفيان در مجلس عمر ، سخن ناسنجيده اى سر زد كه سبب آن هواى نفس و وسوسه هاى شيطان بود . به آن ادعا نه نسبى ثابت مى شود و نه كسى سزاوار ميراث مى گردد و كسى كه بدان دل بندد ، چونان كسى است كه ناخوانده به بزم شرابخواران درآيد و پيوسته از آن جمع برانندش ، يا مانند كاسه اى چوبينى است كه به پالان شتر مى آويزند كه در يك جاى قرار نگيرد و ثبات نيابد .
چون زياد اين نامه برخواند ، گفت : سوگند به خداى كعبه كه به برادرى من با معاويه شهادت داد . و اين خيال پيوسته در سر او بود تا آنگاه كه معاويه او را برادر خود خواند .
سخن حضرت ( ع ) « الواغل » كسى است كه به بزم شرابخواران هجوم مىآورد تا با ايشان شراب خورد و آنان پى در پى او را از خود مىرانند . « النّوط المذبذب » ، پياله يا كاسه يا چيزى شبيه به آن است كه به پالان شتر مىبندند و هر گاه شتر تند مىراند ، مىجنبد و به يك جاى قرار ندارد
🌴🌴🌴
✍🏻 #نامه_ی_۴۳
🔰از نامه آن حضرت ( ع ) به مصقلة بن هبيره شيبانى كه عامل او در اردشير خرّه بود
از تو خبرى به من رسيده ، كه اگر چنان كرده باشى ، خداى خود را به خشم آورده اى و امام خود را غضبناك كرده اى . تو غنايم جنگى مسلمانان را كه به نيروى نيزه ها و اسبانشان گرد آمده است و بر سر آنها خونها ريخته شده ، به جماعتى از عربهاى قوم خود ، كه تو را اختيار كرده اند ، بخشيده اى . سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده ، اگر اين سخن راست باشد ، از ارج خود در نزد من فرو كاسته اى و كفه اعتبار خود را سبك كرده اى . پس حقيقت پروردگارت را سهل مينگار و خوار مدان و دنيايت را به نابودى دينت آباد مگردان . كه در زمره زيانكارترين مردم در روز رستاخيز خواهى بود .
بدان ، كه مسلمانانى كه در نزد تو هستند ، يا در نزد ما هستند ، سهمشان از اين غنيمت برابر است . براى گرفتن سهم خود نزد من مى آيند و چون بگيرند ، باز مى گردند
🌴🌴🌴
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✍🏻 #نامه_ی_۴۲
🔰نامه آن حضرت ( ع ) به عمر بن ابى سلمه مخزومى كه عامل آن حضرت در بحرين بود . او را عزل كرده و نعمان بن عجلان زرقى را به جاى او برگماشته است .
اما بعد . من نعمان بن عجلان زرقى را بر بحرين امارت دادم و تو را ، بى آنكه بر تو نكوهشى و سرزنشى باشد ، از آنجا برداشتم . تو وظيفه خويش در امارت ، نيك ، به جاى آوردى و امانتى را كه به تو سپرده بودم ، نيك ادا كردى . اينك به نزد من بيا . نه به تو بدگمانم و نه تو را ملامت مى كنم و نه متهم هستى و نه گنهكار . مى خواهم بر ستمكاران شامى بتازم و دوست دارم كه تو هم با من باشى . زيرا از كسانى هستى كه در جهاد با دشمن و برپاى نگهداشتن دين به تو پشتگرم توان شد . ان شاء الله
✍🏻 #نامه_ی_۴۱
🔰نامهاى از آن حضرت ( ع ) به يكى از كارگزاران خود
اما بعد . تو را در امانت خود شريك كردم . و يار و همراز خود شمردم و هيچيك از افراد خاندان من در غمخوارى و يارى و امانتدارى در نزد من همانند تو نبود . چون ديدى كه روزگار بر پسر عمت چهره دژم كرده و دشمن ، آهنگ جنگ نموده و امانت مردم تباهى گرفته و اين امت به تبهكارى دلير شده و پراكنده و بيسامان گرديده ، تو نيز با پسر عمت دگرگون شدى و با آنان كه از او رخ برتافته بودند ، رخ بر تافتى و چون ديگران او را فرو گذاشتى و با خيانتكاران همرأى و همراز شدى . نه پسر عمت را يارى كردى و نه امانتش را ادا نمودى . گويى در همه اين احوال ، مجاهدتت براى خدا نبوده و گويى براى شناخت طاعت خداوند حجت و دليلى نمى شناخته اى ؟ شايد هم مى خواسته اى كه بر اين مردم در دنيايشان حيله كنى و به فريب از غنايمشان بهرهمند گردى .
چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و شتابان ، تاخت آوردى و برجستى و هر چه ميسرت بود از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند ، برگرفتى و بربودى ، آنسان ، كه گرگ تيز چنگ بز مجروح را مى ربايد .
اموال مسلمانان را به حجاز بردى ، با دلى آسوده ، بى آنكه ، خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى . واى بر تو ، چنان مى نمودى كه ميراث پدر و مادرت را به نزد آنها مى برى . سبحان الله ، آيا به قيامت ايمانت نيست ، آيا از روز حساب بيمى به دل راه نمى دهى .
اى كسى كه در نزد من از خردمندان مى بودى ، چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست و ، حال آنكه ، آنچه مى خورى و مىآشامى از حرام است .
كنيزان خواهى خريد و زنان خواهى گرفت ، آن هم از مال يتيمان و مسكينان و مؤمنان و مجاهدانى كه خدا اين مالها را براى آنها قرار داده و بلاد اسلامى را به آنان محافظت نموده است . از خداى بترس و اموال اين قوم به آنان باز گردان كه اگر چنين نكنى و خداوند مرا بر تو پيروزى دهد ، با تو كارى خواهم كرد كه در نزد خداوند عذر خواه من باشد . با اين شمشير ، كه هر كس را ضربتى زده ام به دوزخش فرستاده ام ، تو را نيز خواهم زد . به خدا سوگند ، اگر از حسن و حسين چنين عملى سر مى زد نه با ايشان مدارا و مصالحه مى نمودم و نه هيچ يك از خواهشهايشان را بر مى آوردم ، تا آنگاه كه حق را از ايشان بستانم و باطلى را كه از ستم ايشان پاگرفته است ، بزدايم . به خدا ، آن پروردگار جهانيان ، سوگند كه آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان برده اى ، اگر به حلال به دست من مى رسيد ، دلم نمى خواست براى بازماندگانم به ميراث نهم . شتاب مكن ، گويى كه به پايان رسيده اى و در زير خاك مدفون شده اى و اعمالت را بر تو عرضه كرده اند و اكنون در جايى هستى كه ستمگر فرياد حسرت بر مى آورد و تباه كننده عمر ، آرزوى بازگشت به دنيا مى كند « و جاى گريز نيست
☀️☀️☀️
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
🔰نامه آن حضرت ( ع ) به عمر بن ابى سلمه مخزومى كه عامل آن حضرت در بحرين بود . او را عزل كرده و نعمان بن عجلان زرقى را به جاى او برگماشته است .
اما بعد . من نعمان بن عجلان زرقى را بر بحرين امارت دادم و تو را ، بى آنكه بر تو نكوهشى و سرزنشى باشد ، از آنجا برداشتم . تو وظيفه خويش در امارت ، نيك ، به جاى آوردى و امانتى را كه به تو سپرده بودم ، نيك ادا كردى . اينك به نزد من بيا . نه به تو بدگمانم و نه تو را ملامت مى كنم و نه متهم هستى و نه گنهكار . مى خواهم بر ستمكاران شامى بتازم و دوست دارم كه تو هم با من باشى . زيرا از كسانى هستى كه در جهاد با دشمن و برپاى نگهداشتن دين به تو پشتگرم توان شد . ان شاء الله
✍🏻 #نامه_ی_۴۱
🔰نامهاى از آن حضرت ( ع ) به يكى از كارگزاران خود
اما بعد . تو را در امانت خود شريك كردم . و يار و همراز خود شمردم و هيچيك از افراد خاندان من در غمخوارى و يارى و امانتدارى در نزد من همانند تو نبود . چون ديدى كه روزگار بر پسر عمت چهره دژم كرده و دشمن ، آهنگ جنگ نموده و امانت مردم تباهى گرفته و اين امت به تبهكارى دلير شده و پراكنده و بيسامان گرديده ، تو نيز با پسر عمت دگرگون شدى و با آنان كه از او رخ برتافته بودند ، رخ بر تافتى و چون ديگران او را فرو گذاشتى و با خيانتكاران همرأى و همراز شدى . نه پسر عمت را يارى كردى و نه امانتش را ادا نمودى . گويى در همه اين احوال ، مجاهدتت براى خدا نبوده و گويى براى شناخت طاعت خداوند حجت و دليلى نمى شناخته اى ؟ شايد هم مى خواسته اى كه بر اين مردم در دنيايشان حيله كنى و به فريب از غنايمشان بهرهمند گردى .
چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و شتابان ، تاخت آوردى و برجستى و هر چه ميسرت بود از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند ، برگرفتى و بربودى ، آنسان ، كه گرگ تيز چنگ بز مجروح را مى ربايد .
اموال مسلمانان را به حجاز بردى ، با دلى آسوده ، بى آنكه ، خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى . واى بر تو ، چنان مى نمودى كه ميراث پدر و مادرت را به نزد آنها مى برى . سبحان الله ، آيا به قيامت ايمانت نيست ، آيا از روز حساب بيمى به دل راه نمى دهى .
اى كسى كه در نزد من از خردمندان مى بودى ، چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست و ، حال آنكه ، آنچه مى خورى و مىآشامى از حرام است .
كنيزان خواهى خريد و زنان خواهى گرفت ، آن هم از مال يتيمان و مسكينان و مؤمنان و مجاهدانى كه خدا اين مالها را براى آنها قرار داده و بلاد اسلامى را به آنان محافظت نموده است . از خداى بترس و اموال اين قوم به آنان باز گردان كه اگر چنين نكنى و خداوند مرا بر تو پيروزى دهد ، با تو كارى خواهم كرد كه در نزد خداوند عذر خواه من باشد . با اين شمشير ، كه هر كس را ضربتى زده ام به دوزخش فرستاده ام ، تو را نيز خواهم زد . به خدا سوگند ، اگر از حسن و حسين چنين عملى سر مى زد نه با ايشان مدارا و مصالحه مى نمودم و نه هيچ يك از خواهشهايشان را بر مى آوردم ، تا آنگاه كه حق را از ايشان بستانم و باطلى را كه از ستم ايشان پاگرفته است ، بزدايم . به خدا ، آن پروردگار جهانيان ، سوگند كه آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان برده اى ، اگر به حلال به دست من مى رسيد ، دلم نمى خواست براى بازماندگانم به ميراث نهم . شتاب مكن ، گويى كه به پايان رسيده اى و در زير خاك مدفون شده اى و اعمالت را بر تو عرضه كرده اند و اكنون در جايى هستى كه ستمگر فرياد حسرت بر مى آورد و تباه كننده عمر ، آرزوى بازگشت به دنيا مى كند « و جاى گريز نيست
☀️☀️☀️
#کانال_نهج_البلاغه👇
@Nahjolbalaghh
Telegram
attach 📎
🍃 #نامه_۳۱
قسمت۴_شتاب در تربيت #فرزند
پسرم هنگامي كه ديدم سالياني از من گذشت، و توانايي رو به كاستي رفت، به نوشتن وصيّت براي تو شتاب كردم، و ارزشهاي اخلاقي را براي تو بر شمردم. پيش از آن كه أجل فرا رسد، و رازهاي درونم را به تو منتقل نكرده باشم، و در نظرم كاهشي پديد آيد چنانكه در جسمم پديد آمد، و پيش از آن كه خواهش ها و دگرگوني هاي دنيا به تو هجوم آورند، و پذيرش و اطاعت مشكل گردد، زيرا قلب نوجوان چونان زمين كاشته نشده، آماده پذيرش هر بذري است كه در آن پاشيده شود. پس در تربيت تو شتاب كردم، پيش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چيز ديگري مشغول گردد، تا به استقبال كارهايي بروي كه صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را كشيده اند، و تو را از تلاش و يافتن بي نياز ساخته اند، و آنچه از تجربيّات آنها نصيب ما شد، به تو هم رسيده، و برخي از تجربيّاتي كه بر ما پنهان مانده بود براي شما روشن گردد. پسرم درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكي از آنان شده ام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بوده ام، پس قسمت هاي روشن و شيرين زندگي آنان را از دوران تيرگي شناختم، و زندگاني سودمند آنان را با دوران زيانبارش شناسايي كردم، سپس از هر چيزي مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثه اي، زيبا و شيرين آن را براي تو برگزيدم، و ناشناخته هاي آنان را دور كردم، پس آنگونه كه پدري مهربان نيكيها را براي فرزندش ميپسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبيها تربيت كنم، زيرا در آغاز زندگي قرار داري، تازه به روزگار روي آورده اي، نيّتي سالم و روحي با صفا داري.
@Nahjolbalaghh
قسمت۴_شتاب در تربيت #فرزند
پسرم هنگامي كه ديدم سالياني از من گذشت، و توانايي رو به كاستي رفت، به نوشتن وصيّت براي تو شتاب كردم، و ارزشهاي اخلاقي را براي تو بر شمردم. پيش از آن كه أجل فرا رسد، و رازهاي درونم را به تو منتقل نكرده باشم، و در نظرم كاهشي پديد آيد چنانكه در جسمم پديد آمد، و پيش از آن كه خواهش ها و دگرگوني هاي دنيا به تو هجوم آورند، و پذيرش و اطاعت مشكل گردد، زيرا قلب نوجوان چونان زمين كاشته نشده، آماده پذيرش هر بذري است كه در آن پاشيده شود. پس در تربيت تو شتاب كردم، پيش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چيز ديگري مشغول گردد، تا به استقبال كارهايي بروي كه صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را كشيده اند، و تو را از تلاش و يافتن بي نياز ساخته اند، و آنچه از تجربيّات آنها نصيب ما شد، به تو هم رسيده، و برخي از تجربيّاتي كه بر ما پنهان مانده بود براي شما روشن گردد. پسرم درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكي از آنان شده ام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بوده ام، پس قسمت هاي روشن و شيرين زندگي آنان را از دوران تيرگي شناختم، و زندگاني سودمند آنان را با دوران زيانبارش شناسايي كردم، سپس از هر چيزي مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثه اي، زيبا و شيرين آن را براي تو برگزيدم، و ناشناخته هاي آنان را دور كردم، پس آنگونه كه پدري مهربان نيكيها را براي فرزندش ميپسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبيها تربيت كنم، زيرا در آغاز زندگي قرار داري، تازه به روزگار روي آورده اي، نيّتي سالم و روحي با صفا داري.
@Nahjolbalaghh
🍃 #نامه_۳۱
قسمت۵_روش #تربيت_فرزند
پس در آغاز تربيت، تصميم گرفتم تا كتاب خداي توانا و بزرگ را همراه با تفسير آيات، به تو بياموزم، و شريعت اسلام و احكام آن از حلال و حرام، به تو تعليم دهم و به چيز ديگري نپردازم. امّا از آن ترسيدم كه مبادا رأي و هوايي كه مردم را دچار اختلاف كرد، و كار را بر آنان شبهه ناك ساخت، به تو نيز هجوم آورد، گر چه آگاه كردن تو را نسبت به اين امور خوش نداشتم، امّا آگاه شدن و استوار ماندنت را ترجيح دادم، تا تسليم هلاكتهاي اجتماعي نگردي، و اميدوارم خداوند تو را در رستگاري پيروز گرداند، و به راه راست هدايت فرمايد، بنا بر اين وصيّت خود را اينگونه تنظيم كردهام. پسرم بدان آنچه بيشتر از به كار گيري وصيّتم دوست دارم ترس از خدا، و انجام واجبات، و پيمودن راهي است كه پدرانت، و صالحان خاندانت پيمودهاند. زيرا آنان آنگونه كه تو در امور خويشتن نظر ميكني در امور خويش نظر داشتند. همانگونه كه تو درباره خويشتن ميانديشي، نسبت به خودشان ميانديشيدند، و تلاش آنان در اين بود كه آنچه را شناختند انتخاب كنند، و بر آنچه تكليف ندارند روي گردانند، و اگر نفس تو از پذيرفتن سرباز زند و خواهد چنانكه آنان دانستند بداند، پس تلاش كن تا درخواستهاي تو از روي درك و آگاهي باشد، نه آن كه به شبهات روي آوري و از دشمنيها كمك گيري. و قبل از پيمودن راه پاكان، از خداوند ياري بجوي، و در راه او با اشتياق عمل كن تا پيروز شوي، و از هر كاري كه تو را به شك و ترديد اندازد، يا تسليم گمراهي كند بپرهيز. و چون يقين كردي دلت روشن و فروتن شد، و انديشهات گرد آمد و كامل گرديد، و ارادهات به يك چيز متمركز گشت، پس انديشه كن در آنچه كه براي تو تفسير ميكنم، اگر در اين راه آنچه را دوست ميداري فراهم نشد، و آسودگي فكر و انديشه نيافتني، بدان كه راهي را كه ايمن نيستي ميپيمايي، و در تاريكي ره ميسپاري، زيرا طالب دين نه اشتباه ميكند، و نه در ترديد و سرگرداني است، كه در چنين حالتي خود داري بهتر است.
@Nahjolbalaghh
قسمت۵_روش #تربيت_فرزند
پس در آغاز تربيت، تصميم گرفتم تا كتاب خداي توانا و بزرگ را همراه با تفسير آيات، به تو بياموزم، و شريعت اسلام و احكام آن از حلال و حرام، به تو تعليم دهم و به چيز ديگري نپردازم. امّا از آن ترسيدم كه مبادا رأي و هوايي كه مردم را دچار اختلاف كرد، و كار را بر آنان شبهه ناك ساخت، به تو نيز هجوم آورد، گر چه آگاه كردن تو را نسبت به اين امور خوش نداشتم، امّا آگاه شدن و استوار ماندنت را ترجيح دادم، تا تسليم هلاكتهاي اجتماعي نگردي، و اميدوارم خداوند تو را در رستگاري پيروز گرداند، و به راه راست هدايت فرمايد، بنا بر اين وصيّت خود را اينگونه تنظيم كردهام. پسرم بدان آنچه بيشتر از به كار گيري وصيّتم دوست دارم ترس از خدا، و انجام واجبات، و پيمودن راهي است كه پدرانت، و صالحان خاندانت پيمودهاند. زيرا آنان آنگونه كه تو در امور خويشتن نظر ميكني در امور خويش نظر داشتند. همانگونه كه تو درباره خويشتن ميانديشي، نسبت به خودشان ميانديشيدند، و تلاش آنان در اين بود كه آنچه را شناختند انتخاب كنند، و بر آنچه تكليف ندارند روي گردانند، و اگر نفس تو از پذيرفتن سرباز زند و خواهد چنانكه آنان دانستند بداند، پس تلاش كن تا درخواستهاي تو از روي درك و آگاهي باشد، نه آن كه به شبهات روي آوري و از دشمنيها كمك گيري. و قبل از پيمودن راه پاكان، از خداوند ياري بجوي، و در راه او با اشتياق عمل كن تا پيروز شوي، و از هر كاري كه تو را به شك و ترديد اندازد، يا تسليم گمراهي كند بپرهيز. و چون يقين كردي دلت روشن و فروتن شد، و انديشهات گرد آمد و كامل گرديد، و ارادهات به يك چيز متمركز گشت، پس انديشه كن در آنچه كه براي تو تفسير ميكنم، اگر در اين راه آنچه را دوست ميداري فراهم نشد، و آسودگي فكر و انديشه نيافتني، بدان كه راهي را كه ايمن نيستي ميپيمايي، و در تاريكي ره ميسپاري، زيرا طالب دين نه اشتباه ميكند، و نه در ترديد و سرگرداني است، كه در چنين حالتي خود داري بهتر است.
@Nahjolbalaghh
🍃 #نامه_۳۱
قسمت۶_ضرورت توجه به #معنويّات
پسرم در وصيّت من درست بينديش، بدان كه در اختيار دارنده مرگ همان است كه زندگي در دست او، و پديد آورنده موجودات است، همو ميميراند، و نابود كننده همان است كه دوباره زنده ميكند، و آن كه بيمار ميكند شفا نيز ميدهد، بدان كه دنيا جاودانه نيست، و آنگونه كه خدا خواسته است برقرار است، از عطا كردن نعمتها، و انواع آزمايشها، و پاداش دادن در معاد، و يا آنچه را كه او خواسته است و تو نميداني. اگر در باره جهان، و تحوّلات روزگار مشكلي براي تو پديد آمد آن را به عدم آگاهي ارتباط ده، زيرا تو ابتدا با ناآگاهي متولّد شدي و سپس علوم را فرا گرفتي، و چه بسيار است آنچه را كه نميداني و خدا ميداند، كه انديشهات سرگردان، و بينش تو در آن راه ندارد، سپس آنها را ميشناسي. پس به قدرتي پناه بر كه تو را آفريده، روزي داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگي تو فقط براي او باشد، و تنها اشتياق او را داشته باش، و تنها از او بترس. بدان پسرم هيچ كس چون رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم از خدا آگاهي نداده است، رهبري او را پذيرا باش، و براي رستگاري، راهنمايي او را بپذير، همانا من از هيچ اندرزي براي تو كوتاهي نكردم، و تو هر قدر كوشش كني، و به اصلاح خويش بينديشي، همانند پدرت نميتواني باشي. پسرم اگر خدا شريكي داشت، پيامبران او نيز به سوي تو ميآمدند، و آثار قدرتش را ميديدي، و كردار و صفاتش را ميشناختي، امّا خدا، خدايي است يگانه، همانگونه كه خود توصيف كرد، هيچ كس در مملكت داري او نزاعي ندارد، نابود شدني نيست، و همواره بوده است، اوّل هر چيزي است كه آغاز ندارد، و آخر هر چيزي كه پايان نخواهد داشت، برتر از آن است كه قدرت پروردگاري او را فكر و انديشه درك كند. حال كه اين حقيقت را دريافتي، در عمل بكوش آن چنانكه همانند تو سزاوار است بكوشد، كه منزلت آن اندك، و توانايياش ضعيف، و ناتوانياش بسيار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گريزان است، زيرا خدا تو را جز به نيكوكاري فرمان نداده، و جز از زشتيها نهي نفرموده است.
@Nahjolbalaghh
قسمت۶_ضرورت توجه به #معنويّات
پسرم در وصيّت من درست بينديش، بدان كه در اختيار دارنده مرگ همان است كه زندگي در دست او، و پديد آورنده موجودات است، همو ميميراند، و نابود كننده همان است كه دوباره زنده ميكند، و آن كه بيمار ميكند شفا نيز ميدهد، بدان كه دنيا جاودانه نيست، و آنگونه كه خدا خواسته است برقرار است، از عطا كردن نعمتها، و انواع آزمايشها، و پاداش دادن در معاد، و يا آنچه را كه او خواسته است و تو نميداني. اگر در باره جهان، و تحوّلات روزگار مشكلي براي تو پديد آمد آن را به عدم آگاهي ارتباط ده، زيرا تو ابتدا با ناآگاهي متولّد شدي و سپس علوم را فرا گرفتي، و چه بسيار است آنچه را كه نميداني و خدا ميداند، كه انديشهات سرگردان، و بينش تو در آن راه ندارد، سپس آنها را ميشناسي. پس به قدرتي پناه بر كه تو را آفريده، روزي داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگي تو فقط براي او باشد، و تنها اشتياق او را داشته باش، و تنها از او بترس. بدان پسرم هيچ كس چون رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم از خدا آگاهي نداده است، رهبري او را پذيرا باش، و براي رستگاري، راهنمايي او را بپذير، همانا من از هيچ اندرزي براي تو كوتاهي نكردم، و تو هر قدر كوشش كني، و به اصلاح خويش بينديشي، همانند پدرت نميتواني باشي. پسرم اگر خدا شريكي داشت، پيامبران او نيز به سوي تو ميآمدند، و آثار قدرتش را ميديدي، و كردار و صفاتش را ميشناختي، امّا خدا، خدايي است يگانه، همانگونه كه خود توصيف كرد، هيچ كس در مملكت داري او نزاعي ندارد، نابود شدني نيست، و همواره بوده است، اوّل هر چيزي است كه آغاز ندارد، و آخر هر چيزي كه پايان نخواهد داشت، برتر از آن است كه قدرت پروردگاري او را فكر و انديشه درك كند. حال كه اين حقيقت را دريافتي، در عمل بكوش آن چنانكه همانند تو سزاوار است بكوشد، كه منزلت آن اندك، و توانايياش ضعيف، و ناتوانياش بسيار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گريزان است، زيرا خدا تو را جز به نيكوكاري فرمان نداده، و جز از زشتيها نهي نفرموده است.
@Nahjolbalaghh
🍃 #نامه_۳۱
قسمت۷_ضرورت #آخرت_گرايي
اي پسرم من تو را از دنيا و تحوّلات گوناگونش، و نابودي و دست به دست گرديدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براي انسانها در آنجا فراهم است اطّلاع دادم، و براي هر دو مثالها زدم، تا پند پذيري، و راه و رسم زندگي بياموزي، همانا داستان آن كس كه دنيا را آزمود، چونان مسافراني است كه در سر منزلي بي آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد كوچ كردن به سرزميني را دارند كه در آنجا آسايش و رفاه فراهم است. پس مشكلات راه را تحمّل ميكنند، و جدايي دوستان را ميپذيرند، و سختي سفر، و ناگواري غذا را با جان و دل قبول ميكنند، تا به جايگاه وسيع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختيهاي طول سفر احساس ناراحتي ندارند، و هزينههاي مصرف شده را غرامت نميشمارند، و هيچ چيز براي آنان دوست داشتني نيست جز آن كه به منزل أمن، و محل آرامش برسند. امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهي است كه از جايگاهي پر از نعمتها ميخواهند به سرزمين خشك و بي آب و علف كوچ كنند، پس در نظر آنان چيزي ناراحت كنندهتر از اين نيست كه از جايگاه خود جدا ميشوند، و ناراحتيها را بايد تحمّل كنند.
@Nahjolbalaghh
قسمت۷_ضرورت #آخرت_گرايي
اي پسرم من تو را از دنيا و تحوّلات گوناگونش، و نابودي و دست به دست گرديدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براي انسانها در آنجا فراهم است اطّلاع دادم، و براي هر دو مثالها زدم، تا پند پذيري، و راه و رسم زندگي بياموزي، همانا داستان آن كس كه دنيا را آزمود، چونان مسافراني است كه در سر منزلي بي آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد كوچ كردن به سرزميني را دارند كه در آنجا آسايش و رفاه فراهم است. پس مشكلات راه را تحمّل ميكنند، و جدايي دوستان را ميپذيرند، و سختي سفر، و ناگواري غذا را با جان و دل قبول ميكنند، تا به جايگاه وسيع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختيهاي طول سفر احساس ناراحتي ندارند، و هزينههاي مصرف شده را غرامت نميشمارند، و هيچ چيز براي آنان دوست داشتني نيست جز آن كه به منزل أمن، و محل آرامش برسند. امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهي است كه از جايگاهي پر از نعمتها ميخواهند به سرزمين خشك و بي آب و علف كوچ كنند، پس در نظر آنان چيزي ناراحت كنندهتر از اين نيست كه از جايگاه خود جدا ميشوند، و ناراحتيها را بايد تحمّل كنند.
@Nahjolbalaghh
🍃 #نامه_۳۱
قسمت۸_معيارهاي #روابط_اجتماعي
اي پسرم نفس خود را ميزان ميان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را كه براي خود دوست داري براي ديگران نيز دوست بدار، و آنچه را كه براي خود نميپسندي، براي ديگران مپسند، ستم روا مدار، آنگونه كه دوست نداري به تو ستم شود، نيكوكار باش، آنگونه كه دوست داري به تو نيكي كنند، و آنچه را كه براي ديگران زشت ميداري براي خود نيز زشت بشمار، و چيزي را براي مردم رضايت بده كه براي خود ميپسندي، آنچه نميداني نگو، گر چه آنچه را ميداني اندك است، آنچه را دوست نداري به تو نسبت دهند، در باره ديگران مگو، بدان كه خود بزرگ بيني و غرور، مخالف راستي، و آفت عقل است، نهايت كوشش را در زندگي داشته باش، و در فكر ذخيره سازي براي ديگران مباش، آنگاه كه به راه راست هدايت شدي، در برابر پروردگارت از هر فروتني خاضعتر باش.
@Nahjolbalaghh
قسمت۸_معيارهاي #روابط_اجتماعي
اي پسرم نفس خود را ميزان ميان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را كه براي خود دوست داري براي ديگران نيز دوست بدار، و آنچه را كه براي خود نميپسندي، براي ديگران مپسند، ستم روا مدار، آنگونه كه دوست نداري به تو ستم شود، نيكوكار باش، آنگونه كه دوست داري به تو نيكي كنند، و آنچه را كه براي ديگران زشت ميداري براي خود نيز زشت بشمار، و چيزي را براي مردم رضايت بده كه براي خود ميپسندي، آنچه نميداني نگو، گر چه آنچه را ميداني اندك است، آنچه را دوست نداري به تو نسبت دهند، در باره ديگران مگو، بدان كه خود بزرگ بيني و غرور، مخالف راستي، و آفت عقل است، نهايت كوشش را در زندگي داشته باش، و در فكر ذخيره سازي براي ديگران مباش، آنگاه كه به راه راست هدايت شدي، در برابر پروردگارت از هر فروتني خاضعتر باش.
@Nahjolbalaghh
#نامه_۳۱
قسمت۹_تلاش در جمع آوري #زاد و #توشه
بدان راهي پر مشقّت و بس طولاني در پيش روي داري، و در اين راه بدون كوشش بايسته، و تلاش فراوان، و اندازه گيري زاد و توشه، و سبك كردن بار گناه، موفّق نخواهي بود، بيش از تحمّل خود بار مسئوليّتها بر دوش منه، كه سنگيني آن براي تو عذاب آور است. اگر مستمندي را ديدي كه توشهات را تا قيامت ميبرد، و فردا كه به آن نياز داري به تو باز ميگرداند، كمك او را غنيمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالي داري بيشتر انفاق كن، و همراه او بفرست، زيرا ممكن است روزي در رستاخيز در جستجوي چنين فردي باشي و او را نيابي. به هنگام بينيازي، اگر كسي از تو وام خواهد، غنيمت بشمار، تا در روز سختي و تنگدستي به تو باز گرداند، بدان كه در پيش روي تو، گردنههاي صعب العبوري وجود دارد، كه حال سبكباران به مراتب بهتر از سنگين باران است، و آن كه كند رود حالش بدتر از شتاب گيرنده ميباشد، و سرانجام حركت، بهشت و يا دوزخ خواهد بود، پس براي خويش قبل از رسيدن به آخرت وسائلي مهيّا ساز، و جايگاه خود را پيش از آمدنت آماده كن، زيرا پس از مرگ، عذري پذيرفته نميشود، و راه باز گشتي وجود ندارد.
@Nahjolbalaghh
قسمت۹_تلاش در جمع آوري #زاد و #توشه
بدان راهي پر مشقّت و بس طولاني در پيش روي داري، و در اين راه بدون كوشش بايسته، و تلاش فراوان، و اندازه گيري زاد و توشه، و سبك كردن بار گناه، موفّق نخواهي بود، بيش از تحمّل خود بار مسئوليّتها بر دوش منه، كه سنگيني آن براي تو عذاب آور است. اگر مستمندي را ديدي كه توشهات را تا قيامت ميبرد، و فردا كه به آن نياز داري به تو باز ميگرداند، كمك او را غنيمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالي داري بيشتر انفاق كن، و همراه او بفرست، زيرا ممكن است روزي در رستاخيز در جستجوي چنين فردي باشي و او را نيابي. به هنگام بينيازي، اگر كسي از تو وام خواهد، غنيمت بشمار، تا در روز سختي و تنگدستي به تو باز گرداند، بدان كه در پيش روي تو، گردنههاي صعب العبوري وجود دارد، كه حال سبكباران به مراتب بهتر از سنگين باران است، و آن كه كند رود حالش بدتر از شتاب گيرنده ميباشد، و سرانجام حركت، بهشت و يا دوزخ خواهد بود، پس براي خويش قبل از رسيدن به آخرت وسائلي مهيّا ساز، و جايگاه خود را پيش از آمدنت آماده كن، زيرا پس از مرگ، عذري پذيرفته نميشود، و راه باز گشتي وجود ندارد.
@Nahjolbalaghh
#نامه_۳۱
قسمت 13 شناخت دنيا پرستان
همانا دنيا پرستان چونان سگهاى درنده، عو عو كنان، براى دريدن صيد در شتابند، برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مىخورد، و بزرگترها كوچكترها را. و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّههاى نامعلومى در حركتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مىگيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چرانندهاى كه به چراگاهشان ببرد. دنيا آنها را به راه كورى كشاند. و ديدگانشان را از چراغ هدايت بپوشاند، در بيراهه سرگردان، و در نعمتها غرق شدهاند،
كه نعمتها را پروردگار خود قرار دادند. هم دنيا آنها را به بازى گرفته، و هم آنها با دنيا به بازى پرداخته، و آخرت را فراموش كردهاند. اندكى مهلت ده، بزودى تاريكى بر طرف مىشود، گويا مسافران به منزل رسيدهاند، و آن كس كه شتاب كند به كاروان خواهد رسيد. پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز آماده است همواره در حركت خواهد بود، هر چند خود را ساكن پندارد، و همواره راه مىپيمايد هر چند در جاى خود ايستاده و راحت باشد
#کانال_نهج_البـ۱۱۰ـلاغه
@Nahjolbalaghh
قسمت 13 شناخت دنيا پرستان
همانا دنيا پرستان چونان سگهاى درنده، عو عو كنان، براى دريدن صيد در شتابند، برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مىخورد، و بزرگترها كوچكترها را. و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّههاى نامعلومى در حركتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مىگيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چرانندهاى كه به چراگاهشان ببرد. دنيا آنها را به راه كورى كشاند. و ديدگانشان را از چراغ هدايت بپوشاند، در بيراهه سرگردان، و در نعمتها غرق شدهاند،
كه نعمتها را پروردگار خود قرار دادند. هم دنيا آنها را به بازى گرفته، و هم آنها با دنيا به بازى پرداخته، و آخرت را فراموش كردهاند. اندكى مهلت ده، بزودى تاريكى بر طرف مىشود، گويا مسافران به منزل رسيدهاند، و آن كس كه شتاب كند به كاروان خواهد رسيد. پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز آماده است همواره در حركت خواهد بود، هر چند خود را ساكن پندارد، و همواره راه مىپيمايد هر چند در جاى خود ايستاده و راحت باشد
#کانال_نهج_البـ۱۱۰ـلاغه
@Nahjolbalaghh
🔔بی اعتنایی امیر المومنین علیه السلام به دنیا
═════ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ════
#نهج_البلاغه
#علی_شناسی
💠اى دنيا از من دور شو، افسارت را به پشتت افكندم. من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم و از آن پرتگاهها كه بر سر راه من كنده اى اجتناب كرده ام.
🔸 آن گردن فرازانى كه با دلبريهايت فريفتى، اكنون كجايند آن مردمى، كه به زرق و برقهايت فریفتی? چه شدند آرى همه در گور خفته اند.
🔸به خدا سوگند، اگر تو موجودى مجسم بودى و پيكرى محسوس، به خاطر آن گروه از بندگان خدا كه به سراب آرزوها فريفته اى و آنها را در گودالهايى كه بر سر راهشان تعبيه كرده اى، سرنگون ساخته اى و پادشاهانى كه به ورطه نابودى سپرده اى و به آبشخور بلا -آنجا كه هيچكس را از آن بازگشتنى نيست كشيده اى، حد خدا را بر تو جارى مى ساختم.
🔸اما هیهات كه هر كس بر لغزشگاه تو پاى نهاد، سرنگون شد و هركس كشتى بر گرداب تو راند، غرقه گشت و هر كه از دام های تو رهایی یافت، پيروز شد. آنكه از تو در امان مانده، باكى از آن ندارد كه روزگار بر او تنگ گيرد، زيرا دنيا در نظر او روزى است بر آستان غروب.
از نزد من دور شو، در برابر تو سر فرود نمى آورم كه بر من سرورى جويى و زمام كارم را به دست تو نسپارم كه هر جا كه خواهى مرا بكشى.
📘 #نامه ۴۵
═════ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ════
#کانال_نهج_البلاغه📚
@Nahjolbalaghh
═════ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ════
#نهج_البلاغه
#علی_شناسی
💠اى دنيا از من دور شو، افسارت را به پشتت افكندم. من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم و از آن پرتگاهها كه بر سر راه من كنده اى اجتناب كرده ام.
🔸 آن گردن فرازانى كه با دلبريهايت فريفتى، اكنون كجايند آن مردمى، كه به زرق و برقهايت فریفتی? چه شدند آرى همه در گور خفته اند.
🔸به خدا سوگند، اگر تو موجودى مجسم بودى و پيكرى محسوس، به خاطر آن گروه از بندگان خدا كه به سراب آرزوها فريفته اى و آنها را در گودالهايى كه بر سر راهشان تعبيه كرده اى، سرنگون ساخته اى و پادشاهانى كه به ورطه نابودى سپرده اى و به آبشخور بلا -آنجا كه هيچكس را از آن بازگشتنى نيست كشيده اى، حد خدا را بر تو جارى مى ساختم.
🔸اما هیهات كه هر كس بر لغزشگاه تو پاى نهاد، سرنگون شد و هركس كشتى بر گرداب تو راند، غرقه گشت و هر كه از دام های تو رهایی یافت، پيروز شد. آنكه از تو در امان مانده، باكى از آن ندارد كه روزگار بر او تنگ گيرد، زيرا دنيا در نظر او روزى است بر آستان غروب.
از نزد من دور شو، در برابر تو سر فرود نمى آورم كه بر من سرورى جويى و زمام كارم را به دست تو نسپارم كه هر جا كه خواهى مرا بكشى.
📘 #نامه ۴۵
═════ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ════
#کانال_نهج_البلاغه📚
@Nahjolbalaghh
✨ #امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
🍀 وَ اعْلَمْ أَنَّكَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَكَ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا تُحِبُّ مَخَافَةَ مَكْرُوهٍ سَمَتْ بِكَ الْأَهْوَاءُ إِلَي كَثِيرٍ مِنَ الضَّرَرِ فَكُنْ لِنَفْسِكَ مَانِعاً رَادِعاً وَ لِنَزْوَتِكَ عِنْدَ الْحَفِيظَةِ وَاقِماً قَامِعاً
🌱 بدان اگر برای چیزهایی كه دوست می داری، یا آنچه را كه خوشایند تو نیست، خود را باز نداری، هوسها تو را به زیانهای فراوانی خواهند كشید، سپس نفس خود را باز دار و از آن نگهبانی كن، و به هنگام خشم، بر نفس خویش شكننده و حاكم باش.
📚 #نهج_البلاغه ، #نامه 56
#ڪانال_نهج_البـــلاغه📚
@Nahjolbalaghh
🍀 وَ اعْلَمْ أَنَّكَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَكَ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا تُحِبُّ مَخَافَةَ مَكْرُوهٍ سَمَتْ بِكَ الْأَهْوَاءُ إِلَي كَثِيرٍ مِنَ الضَّرَرِ فَكُنْ لِنَفْسِكَ مَانِعاً رَادِعاً وَ لِنَزْوَتِكَ عِنْدَ الْحَفِيظَةِ وَاقِماً قَامِعاً
🌱 بدان اگر برای چیزهایی كه دوست می داری، یا آنچه را كه خوشایند تو نیست، خود را باز نداری، هوسها تو را به زیانهای فراوانی خواهند كشید، سپس نفس خود را باز دار و از آن نگهبانی كن، و به هنگام خشم، بر نفس خویش شكننده و حاكم باش.
📚 #نهج_البلاغه ، #نامه 56
#ڪانال_نهج_البـــلاغه📚
@Nahjolbalaghh
❅✺✻نهج البلاغه امیر❅✺✻
💰 #دنیاشناسی_درنهج_البلاغه 1⃣ بخش اول : #دنیا، #آموزگار انسان ها : 🚩 بعضی از افراد در توجیه #اشتباه ها و #گناهان خویش، دنیا را متهم می کنند و می گویند دنیا ما را #فریب داد؛ در حالی که اگر به دقت بیندیشیم، این اشخاص هستند که #فریفته دنیا می شوند. 🔰 #امیرالمؤمنین…
🌆 #دنیاشناسی در نهج البلاغه
2⃣ بخش دوم
⛺ #منزل بعدی کجاست؟
✈ دنیا، سرای #کوچ کردن است، ولی مهم این است که #انسان به کجا کوچ می کند؛ آیا به سرزمینی سراسر #آسایش و #رفاه یا به محلی بی آب و علف و همراه با #مشقت و #رنج؟
🚥 آری، این #اعمال و #رفتار ماست که جایگاه ما را در #آخرت تعیین می کند و چگونگی زندگی ما را در آنجا رقم می زند.
🚧 #امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید: «همانا داستان آن کس که دنیا را شناخت، چونان مسافرانی است که در سرمنزلی بی آب و علف و دشوار اقامت داشته، قصد کوچ کردن به سرزمینی دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است. پس #مشکلات راه را تحمل می کنند و جدایی دوستان را می پذیرند و سختی سفر و ناگواری غذا را با جان و دل قبول می کنند تا به جایگاه وسیع و #منزلگاه_امن و با آرامش قدم بگذارند.
🚩 آنها از سختی های طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینه های مصرف شده را #غرامت نمی شمارند و هیچ چیز برای آنان دوست داشتنی نیست جز آنکه به منزل امن و محل آرامش برسند. اما داستان #دنیاپرستان ، همانند گروهی است که از جایگاهی پر از #نعمت ها می خواهند به #سرزمین_خشک و بی آب و علف کوچ کنند. پس در نظر آنان چیزی ناراحت کننده تر از این نیست که از جایگاه خود جدا می شوند و ناراحتی ها را باید تحمل کنند».
📚 #نهج_البلاغه ، قسمتی از #نامه ۳۱
ادامه دارد...
°♡|✾•🦋•✾|♡°
╔═════•••••✿♾🦋╗
@Nahjolbalaghh
╚🦋♾✿•••••═════╝
2⃣ بخش دوم
⛺ #منزل بعدی کجاست؟
✈ دنیا، سرای #کوچ کردن است، ولی مهم این است که #انسان به کجا کوچ می کند؛ آیا به سرزمینی سراسر #آسایش و #رفاه یا به محلی بی آب و علف و همراه با #مشقت و #رنج؟
🚥 آری، این #اعمال و #رفتار ماست که جایگاه ما را در #آخرت تعیین می کند و چگونگی زندگی ما را در آنجا رقم می زند.
🚧 #امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید: «همانا داستان آن کس که دنیا را شناخت، چونان مسافرانی است که در سرمنزلی بی آب و علف و دشوار اقامت داشته، قصد کوچ کردن به سرزمینی دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است. پس #مشکلات راه را تحمل می کنند و جدایی دوستان را می پذیرند و سختی سفر و ناگواری غذا را با جان و دل قبول می کنند تا به جایگاه وسیع و #منزلگاه_امن و با آرامش قدم بگذارند.
🚩 آنها از سختی های طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینه های مصرف شده را #غرامت نمی شمارند و هیچ چیز برای آنان دوست داشتنی نیست جز آنکه به منزل امن و محل آرامش برسند. اما داستان #دنیاپرستان ، همانند گروهی است که از جایگاهی پر از #نعمت ها می خواهند به #سرزمین_خشک و بی آب و علف کوچ کنند. پس در نظر آنان چیزی ناراحت کننده تر از این نیست که از جایگاه خود جدا می شوند و ناراحتی ها را باید تحمل کنند».
📚 #نهج_البلاغه ، قسمتی از #نامه ۳۱
ادامه دارد...
°♡|✾•🦋•✾|♡°
╔═════•••••✿♾🦋╗
@Nahjolbalaghh
╚🦋♾✿•••••═════╝