🎞نقد فیلم و سریال🎞
#چالش_دوتایی خب چالش امشب رو به تقابل دو کارگردانِ مهم و تاثیرگذار فعلی سینما اختصاص میدیم: کوئنتینتارانتینو یا کریستوفرنولان؟ انتخاب شما کدوم شخص و چرا ؟
انتخاب خودم تارانتینو هست
همه گفتید نولان
همه گفتید نولان
👍8👎1
#چالش_دوتایی
چالش امشب رو به دو نحوه روایت اختصاص میدیم:
شاه پیرنگ یا ضدِ پیرنگ؟ انتخاب شما کدوم هست؟
توجه: شاه پیرنگ دارای زمان خطی، رابطه علت و معلولی و واقعیت پایدار
ضدِ پیرنگ دارای زمان غیر خطی ، شانس بجای رابطه علت و معلولی و واقعیت ناپایدار
چالش امشب رو به دو نحوه روایت اختصاص میدیم:
شاه پیرنگ یا ضدِ پیرنگ؟ انتخاب شما کدوم هست؟
توجه: شاه پیرنگ دارای زمان خطی، رابطه علت و معلولی و واقعیت پایدار
ضدِ پیرنگ دارای زمان غیر خطی ، شانس بجای رابطه علت و معلولی و واقعیت ناپایدار
👎1
🎞نقد فیلم و سریال🎞 pinned «#چالش_دوتایی چالش امشب رو به دو نحوه روایت اختصاص میدیم: شاه پیرنگ یا ضدِ پیرنگ؟ انتخاب شما کدوم هست؟ توجه: شاه پیرنگ دارای زمان خطی، رابطه علت و معلولی و واقعیت پایدار ضدِ پیرنگ دارای زمان غیر خطی ، شانس بجای رابطه علت و معلولی و واقعیت ناپایدار»
#چالش_دوتایی
خب... میرسیم به چالش جدید👌
انتخاب بین دو نابغه تاریخ سینما:
چارلیچاپلین یا باسترکیتون؟؟؟
خب... میرسیم به چالش جدید👌
انتخاب بین دو نابغه تاریخ سینما:
چارلیچاپلین یا باسترکیتون؟؟؟
👍3👎1
فیلم و سریال و..... اگه مونده دانلود کنید که ممکنه با اینترنت طبقاتی دیگه دسترسیها قطع بشه. نهایت بشینید از فیلیمو و... ببینید. تازه اگه همه تلویزیون هوشمند و مودم داشته باشن و بتونن هزینه اشتراک جفتش رو بدن
😢3👎2
#چالش_دوتایی
چالش امشب رو به تقابل دو کارگردان مهم غیرهالیوودی اختصاص میدیم👌
میشاییلهانکه یا بلاتار؟
چالش امشب رو به تقابل دو کارگردان مهم غیرهالیوودی اختصاص میدیم👌
میشاییلهانکه یا بلاتار؟
🤬1
🎞نقد فیلم و سریال🎞 pinned «#چالش_دوتایی چالش امشب رو به تقابل دو کارگردان مهم غیرهالیوودی اختصاص میدیم👌 میشاییلهانکه یا بلاتار؟»
فردا داریم میریم سینما تا فیلم سعیدروستایی رو ببینیم
امیدوارم کار خوبی باشه و مجدد ما رو به روستایی امیدوار کنه
امیدوارم کار خوبی باشه و مجدد ما رو به روستایی امیدوار کنه
❤4
🎞نقد فیلم و سریال🎞
فردا داریم میریم سینما تا فیلم سعیدروستایی رو ببینیم امیدوارم کار خوبی باشه و مجدد ما رو به روستایی امیدوار کنه
قطعا از برادران لیلا بهتر بود
شروع خوبی داره . از اواسط افت میکنه ولی خوب جمعش میکنه
ارزش داره سینما ببینید ولی در مجموع به پیرپسر نمیرسه
شروع خوبی داره . از اواسط افت میکنه ولی خوب جمعش میکنه
ارزش داره سینما ببینید ولی در مجموع به پیرپسر نمیرسه
❤8👎1
شماره ۲۲ فیلمکاو با پروندهای مفصل از تارانتینو
نسخه pdf رو از فیدیبو میشه تهیه کرد و نسخه کاغذی هم داره توزیع میشه.
خودم تو این شماره مطلب ندارم ولی انصافا براش زحمت کشیدن 👌👏
#فیلمکاو
نسخه pdf رو از فیدیبو میشه تهیه کرد و نسخه کاغذی هم داره توزیع میشه.
خودم تو این شماره مطلب ندارم ولی انصافا براش زحمت کشیدن 👌👏
#فیلمکاو
❤7
#چالش_دوتایی
چالش امروز رو به تقابل دو کارگردان مهم سینمای ایران اختصاص دادیم
اصغرفرهادی یا شهراممکری؟
چالش امروز رو به تقابل دو کارگردان مهم سینمای ایران اختصاص دادیم
اصغرفرهادی یا شهراممکری؟
👎2❤1🤔1
سلام رفقا
فیلم و سریال مهجور یا آندرریتد چی معرفی میکنید؟
ایرانی خارجی هم فرقی نداره
فیلم و سریال مهجور یا آندرریتد چی معرفی میکنید؟
ایرانی خارجی هم فرقی نداره
👎2
#ارسالی_از_شما
نقد تطبیقی و تحلیلی دو نسخه از فیلم "کتاب جنگل" (2016 و 2018)
فیلم "کتاب جنگل" یکی از شناخته شدهترین روایتهای سینمایی از قصهی معروف رودیارد کیپلینگ است. در سالهای اخیر، دو نسخهی متفاوت از این داستان ساخته شدهاند: یکی توسط دیزنی در سال ۲۰۱۶ به کارگردانی جان فاورو، و دیگری با عنوان "موگلی: افسانه جنگل" در سال ۲۰۱۸ توسط اندی سرکیس. این دو نسخه با وجود شباهتهای ظاهری، دو جهان متفاوت از نظر سبک، پیام، شخصیتپردازی و ساختار اخلاقی را به تصویر میکشند. در این متن، تلاش میکنم این دو اثر را از جنبههای مختلف بررسی و تحلیل کنم، بهویژه با تمرکز بر تفاوت در شخصیتپردازی، کشمکشها و پیامهای فلسفی نهفته در هرکدام.
سبک روایی
نسخهی ۲۰۱۶ در سبک روایی تند و مهیج و به مخاطب عرضه می شود. همچنین این فیلم تمرکز خود را بیشتر بر روی قصه و محوریت سرگرمی استوار ساخته است. در مقابل، نسخهی ۲۰۱۸ فضایی تیره، خاکستری و واقعگرایانه دارد که مخاطب آن بیشتر نوجوانان و بزرگسالان هستند. گرافیک نسخه ۲۰۱۶ بسیار نرم و چشمنواز است، اما گاهی حس کارتونی میدهد؛ در حالی که نسخه ۲۰۱۸ با طراحی چهرهها و بدن حیوانات، نوعی زخمخوردگی و خشونت نهفته را منتقل میکند. در این نسخه خالقان کمابیش توانسته اند میان شخصیت پردازی عمیق و داستان جذاب، تعادل ایجاد کنند؛ به صورتی که اثر، پیکره ی خود را نه آن قدر فلسفی و شخصیت محور بنا میکند که کسل کننده شود و نه آن قدر در سطح و قصه گویی وقف می شود که زودگذر و هیجانی به نظر برسد. البته باید در نظر داشت این تعادل در حد خیلی مطلوبی هم قرار ندارد و در بخش هایی کاستی های دراماتیک به چشم می خورند. به عنوان مثال بالو چه در شخصیت پردازی و چه در پیرنگ آن طور که باید خوب از آب در نیامده است. دلایل و توضیحات بیشتر در بخش شخصیت پردازی و نقش بالو و باگیرا ذکر خواهد شد.
شخصیتپردازی شیرخان
در نسخه ۲۰۱۶، شیرخان یک شرور کلاسیک است؛ قدرتمند، خشن و ضد انسان. او نماد تهدید فیزیکی است و انگیزهاش از بین بردن موگلی بهخاطر انسان بودن اوست. جثه ی بزرگی دارد و بسیار با ابهت و ترسناک به نظر می رسد. آن قدر غرور و قدرت دارد که به تنهایی در برابر گله ای پر از حیوانات وحشی ایستادگی می کند و با آنها می جنگند. اما در نسخه ۲۰۱۸، شیرخان یک شخصیت عمیقتر و روان زخم خورده است. او قربانی خشونت انسانها بوده و زخم هایی فیزیکی و روانی از گذشته با خود دارد. دشمنیاش با موگلی فقط از روی نژادپرستی حیوانی نیست، بلکه از حافظهای تلخ و کابوسگونه (دشمنی دیرینه با انسان ها و آسیب دیدگی) سرچشمه میگیرد. او نه فقط یک هیولا، بلکه یک موجود تراژیک است. بنابراین ریشه و انگیزه های رفتاری شیرخان جدیدتر، از منظر کیفیت جان و عمقی قوی تر دارد.
باگیرا، عقل جنگل
در فیلم ۲۰۱۶، باگیرا نقشی مشابه معلمی خردمند دارد؛ آرام، قانونمدار و مراقب. در مقابل، نسخهی ۲۰۱۸، باگیرا را به یک جنگجوی زخم خورده تبدیل میکند که گذشتهای در کنار انسانها داشته و برخوردی تلخ با دنیای جنگل دارد. او گاهی سختگیر، تلخ و عصبی است ولی در عمق وجودش مهربان و پدرانه. عشقش به موگلی فقط از وظیفه یا قانون نیست، بلکه ریشه در گذشتهای مشترک با انسانها دارد. باگیرا ۲۰۱۸ شخصیتی چند لایه، خاکستری و انسانیتر است. در نتیجه ریشه ی رفتاری باگیرا هم درست مانند شیرخان پرداخت درستی دارد.
ساختار کشمکش و درگیری
در نسخهی ۲۰۱۶، حجم درگیریها بیشتر است: باگیرا دوبار با شیرخان درگیر میشود، گرگها با شیرخان میجنگند، بالو وارد میشود، و در نهایت موگلی در صحنهای پر زرق و برق با آتش با شیرخان روبهرو میشود. اما این درگیریها اغلب سطحی و فیزیکیاند. در مقابل، نسخهی ۲۰۱۸ با آنکه درگیریها کمترند، ولی از نظر روانی و فلسفی عمیقترند.
دعوای نهایی بین موگلی و شیرخان، با حضور شکارچی، فیلها و کشمکش درونی موگلی، نه فقط یک مبارزه بلکه گرهگشایی اخلاقی داستان است. به علاوه می توان گفت نبرد نهایی میان موگلی و شیرخان جدی تر و غیر قابل پیشبینی تر از نسخه ی ۲۰۱۶ است.
از آن سو شاه میمون، در نسخه ۲۰۱۶ به هیبتی غولآسا و دور از منطق در میآید؛ آنچنان بزرگ و سهمگین که بیشتر به افسانههای کابوسوار شباهت دارد تا به یک پادشاه جنگلی.
مار افسانهای جنگل، «کا» حالا تنها به مهاجمی کمرنگ بدل شده؛ حضوری گذرا و کوتاه که استعداد و جای پرداخت بیشتری داشت. فقط حمله ای به موگلی می کند و سپس با بالو درگیر می شود. نکته عجیب آنجاست که این درگیری که می توانست برای مخاطب بسیار سینمایی و جذاب باشد، در اوایل کار به صحنه ی بعدی کات می خورد!
نقد تطبیقی و تحلیلی دو نسخه از فیلم "کتاب جنگل" (2016 و 2018)
فیلم "کتاب جنگل" یکی از شناخته شدهترین روایتهای سینمایی از قصهی معروف رودیارد کیپلینگ است. در سالهای اخیر، دو نسخهی متفاوت از این داستان ساخته شدهاند: یکی توسط دیزنی در سال ۲۰۱۶ به کارگردانی جان فاورو، و دیگری با عنوان "موگلی: افسانه جنگل" در سال ۲۰۱۸ توسط اندی سرکیس. این دو نسخه با وجود شباهتهای ظاهری، دو جهان متفاوت از نظر سبک، پیام، شخصیتپردازی و ساختار اخلاقی را به تصویر میکشند. در این متن، تلاش میکنم این دو اثر را از جنبههای مختلف بررسی و تحلیل کنم، بهویژه با تمرکز بر تفاوت در شخصیتپردازی، کشمکشها و پیامهای فلسفی نهفته در هرکدام.
سبک روایی
نسخهی ۲۰۱۶ در سبک روایی تند و مهیج و به مخاطب عرضه می شود. همچنین این فیلم تمرکز خود را بیشتر بر روی قصه و محوریت سرگرمی استوار ساخته است. در مقابل، نسخهی ۲۰۱۸ فضایی تیره، خاکستری و واقعگرایانه دارد که مخاطب آن بیشتر نوجوانان و بزرگسالان هستند. گرافیک نسخه ۲۰۱۶ بسیار نرم و چشمنواز است، اما گاهی حس کارتونی میدهد؛ در حالی که نسخه ۲۰۱۸ با طراحی چهرهها و بدن حیوانات، نوعی زخمخوردگی و خشونت نهفته را منتقل میکند. در این نسخه خالقان کمابیش توانسته اند میان شخصیت پردازی عمیق و داستان جذاب، تعادل ایجاد کنند؛ به صورتی که اثر، پیکره ی خود را نه آن قدر فلسفی و شخصیت محور بنا میکند که کسل کننده شود و نه آن قدر در سطح و قصه گویی وقف می شود که زودگذر و هیجانی به نظر برسد. البته باید در نظر داشت این تعادل در حد خیلی مطلوبی هم قرار ندارد و در بخش هایی کاستی های دراماتیک به چشم می خورند. به عنوان مثال بالو چه در شخصیت پردازی و چه در پیرنگ آن طور که باید خوب از آب در نیامده است. دلایل و توضیحات بیشتر در بخش شخصیت پردازی و نقش بالو و باگیرا ذکر خواهد شد.
شخصیتپردازی شیرخان
در نسخه ۲۰۱۶، شیرخان یک شرور کلاسیک است؛ قدرتمند، خشن و ضد انسان. او نماد تهدید فیزیکی است و انگیزهاش از بین بردن موگلی بهخاطر انسان بودن اوست. جثه ی بزرگی دارد و بسیار با ابهت و ترسناک به نظر می رسد. آن قدر غرور و قدرت دارد که به تنهایی در برابر گله ای پر از حیوانات وحشی ایستادگی می کند و با آنها می جنگند. اما در نسخه ۲۰۱۸، شیرخان یک شخصیت عمیقتر و روان زخم خورده است. او قربانی خشونت انسانها بوده و زخم هایی فیزیکی و روانی از گذشته با خود دارد. دشمنیاش با موگلی فقط از روی نژادپرستی حیوانی نیست، بلکه از حافظهای تلخ و کابوسگونه (دشمنی دیرینه با انسان ها و آسیب دیدگی) سرچشمه میگیرد. او نه فقط یک هیولا، بلکه یک موجود تراژیک است. بنابراین ریشه و انگیزه های رفتاری شیرخان جدیدتر، از منظر کیفیت جان و عمقی قوی تر دارد.
باگیرا، عقل جنگل
در فیلم ۲۰۱۶، باگیرا نقشی مشابه معلمی خردمند دارد؛ آرام، قانونمدار و مراقب. در مقابل، نسخهی ۲۰۱۸، باگیرا را به یک جنگجوی زخم خورده تبدیل میکند که گذشتهای در کنار انسانها داشته و برخوردی تلخ با دنیای جنگل دارد. او گاهی سختگیر، تلخ و عصبی است ولی در عمق وجودش مهربان و پدرانه. عشقش به موگلی فقط از وظیفه یا قانون نیست، بلکه ریشه در گذشتهای مشترک با انسانها دارد. باگیرا ۲۰۱۸ شخصیتی چند لایه، خاکستری و انسانیتر است. در نتیجه ریشه ی رفتاری باگیرا هم درست مانند شیرخان پرداخت درستی دارد.
ساختار کشمکش و درگیری
در نسخهی ۲۰۱۶، حجم درگیریها بیشتر است: باگیرا دوبار با شیرخان درگیر میشود، گرگها با شیرخان میجنگند، بالو وارد میشود، و در نهایت موگلی در صحنهای پر زرق و برق با آتش با شیرخان روبهرو میشود. اما این درگیریها اغلب سطحی و فیزیکیاند. در مقابل، نسخهی ۲۰۱۸ با آنکه درگیریها کمترند، ولی از نظر روانی و فلسفی عمیقترند.
دعوای نهایی بین موگلی و شیرخان، با حضور شکارچی، فیلها و کشمکش درونی موگلی، نه فقط یک مبارزه بلکه گرهگشایی اخلاقی داستان است. به علاوه می توان گفت نبرد نهایی میان موگلی و شیرخان جدی تر و غیر قابل پیشبینی تر از نسخه ی ۲۰۱۶ است.
از آن سو شاه میمون، در نسخه ۲۰۱۶ به هیبتی غولآسا و دور از منطق در میآید؛ آنچنان بزرگ و سهمگین که بیشتر به افسانههای کابوسوار شباهت دارد تا به یک پادشاه جنگلی.
مار افسانهای جنگل، «کا» حالا تنها به مهاجمی کمرنگ بدل شده؛ حضوری گذرا و کوتاه که استعداد و جای پرداخت بیشتری داشت. فقط حمله ای به موگلی می کند و سپس با بالو درگیر می شود. نکته عجیب آنجاست که این درگیری که می توانست برای مخاطب بسیار سینمایی و جذاب باشد، در اوایل کار به صحنه ی بعدی کات می خورد!
👏3👎2
شخصیت کا(۲۰۱۸) اتحاد با موجودی رمزآلود و پیشگو که بیش از آن که نماد تعادل طبیعی باشد، تجلی خرافات و پیشگوییهای بومی است و قصه را به سمت جادو و اسطورههای محلی سوق میدهد؛ گویی روایت دیگر به منطق درونی زیستبوم وفادار نیست، بلکه در تلاش است تا ذهن مدرن را با افسانههای قدیم و تخیلهای گوناگون درآمیزد.
موگلی، پیام فلسفی و اخلاقی فیلم
در نسخهی ۲۰۱۶، موگلی قهرمانی کودکانه است که در پایان با حیوانات متحد میشود. اما در نسخهی ۲۰۱۸، موگلی در دوگانگی هویتی میان انسان و حیوان رنج میبرد. از نظر خودش نه به طور کامل به انسانها تعلق دارد و نه به حیوانات.
نسخهی ۲۰۱۶ همچنان در چارچوب خیر و شر سنتی باقی میماند. شیرخان تجسم شر است و موگلی قهرمان داستان. اما در نسخهی ۲۰۱۸، خطکشیهای مطلق (از نوع نادرست) کنار گذاشته میشود. شکارچی انسان، که به ظاهر شیک و باشخصیت است، بهخاطر حس قدرت، دست به قتل بیهدف حیوانات میزند. از سوی دیگر، رئیس گرگها (آکیلا) با وجود اینکه نماد قانون است، در برابر فداکاری موگلی، او را طرد میکند، چرا؟ چون از قانون پیروی نکرده است. این پیام ظریف به وضوح میگوید: بیعدالتی، تعصب و خشونت نه فقط در انسانها، بلکه در میان حیوانات هم هست.
اما فراتر از جلوههای بصری و طراحیهای اغراقآمیز، کتاب جنگل ۲۰۱۸ با چالشی بنیادین در سطح معناشناسی و فلسفی روبهروست.
در اینجا جا دارد برای فهم بهتر مطلب نگاهی کوتاه هم به نسخه ی قدیمی دیزنی داشته باشیم. موگلی کودک طبیعت است، اما کودک انسان نیز هست؛ او در پایان، راه دهکده را در پیش میگیرد، نه به سبب طرد جنگل، بلکه به سبب پذیرش آنچه در ذات اوست و رابطهاش با حیوانات هم حفظ میشود.
در مقابل، بخشی از محتوای نسخه ۲۰۱۸ بر انسان ستیزی پنهانی بنا شده است. انسانها یا درندهاند، یا نادان؛ کودکانش شکنجهگر، و بزرگسالانش شکارچیان فاسد. در چنین فضایی، موگلی نه تنها به دهکده پشت میکند، بلکه سیمای او نیز به هیبت آغازینش بازمیگردد. نیمه وحشی، برهنه، و وفادار به غریزه.
در این نگاه، بودن در کنار گرگها ترجیح دارد بر ورود به جامعهی انسانی.
اما آیا این گریز از انسان بودن، راهحل است؟ اگر انسانها اشتباه میکنند، آیا باید انسان بودن را ترک گفت؟ موگلی فرزند انسان است، و بازگشت او به جنگل، هرچند نمادین و شورانگیز، اما نوعی انکار حقیقت هویتی است. موگلی به سبب انسان بودنش است که عقل دارد و میتواند به جای زور و پنجه، خردمندانه بجنگد و دست بالا را داشته باشد. همینطور احساسات عمیق و شعورش را مدیون هویت و ریشه های انسانی اش است. روایت جدید، به جای پیوند دادن دو جهان، در این مورد خاص و مهم شکاف را عمیقتر میکند.
شخصیت بالو و مطالب پایانی
نسخهی ۲۰۱۶ کتاب جنگل شخصیتهای بالو و باگیرا نقش فعال و پررنگی در خط اصلی داستان دارند. بالو موگلی را از خطر نجات میدهد، با او رابطهای گرم و صمیمی میسازد، و حتی جانش را برای نجات او در برابر شیرخان به خطر میاندازد. در نتیجه عنصر اخلاقی ایثار و از خودگذشتگی را به عرصه ی ظهور می گذارد و در کنار ساخت عناصر بیرونی مانند کشمکش و نبرد، خود این شخصیت و رابطه اش با موگلی نیز به خوبی در اثر جای پایش را محکم می کند. باگیرا هم درست مانند بالوی همین نسخه در لحظات کلیدی و پر خطر، در کنار موگلی حضور دارد.
اما در نسخهی ۲۰۱۸، هرچند شخصیت پردازی باگیرا در چند لایه حفظ شده، ولی نقش وی در پیشبرد داستان کمتر است. از طرفی باید گفت درباره بالو اوضاع فرق می کند. اگر باگیرا شخصیت پردازی عمیقی دارد، بالو حتی در همین امر هم نسبتاً نا موفق در شخصیت ساخته و پرداخته می شود. نه رابطه ی معناداری با موگلی می سازد و نه نقش آنچنان مهمی را از خود ایفا می کند.
در کل آنها بیشتر بهعنوان همراهان ثانویه ظاهر میشوند تا نیروهای فعال در تحولات بیرونی اصلی. با اینکه فضای نسبتاً جدیتر و واقعگرایانهتر شخصیتی این نسخه ممکن است باعث این موضوع شده باشد، اما میشد با حفظ همین حال و هوا، حضور آنها را در روایت پررنگتر و تأثیرگذارتر کرد.
✍🏼 محمد پارسا داوودیان
@NaghdeFilmoSerial
موگلی، پیام فلسفی و اخلاقی فیلم
در نسخهی ۲۰۱۶، موگلی قهرمانی کودکانه است که در پایان با حیوانات متحد میشود. اما در نسخهی ۲۰۱۸، موگلی در دوگانگی هویتی میان انسان و حیوان رنج میبرد. از نظر خودش نه به طور کامل به انسانها تعلق دارد و نه به حیوانات.
نسخهی ۲۰۱۶ همچنان در چارچوب خیر و شر سنتی باقی میماند. شیرخان تجسم شر است و موگلی قهرمان داستان. اما در نسخهی ۲۰۱۸، خطکشیهای مطلق (از نوع نادرست) کنار گذاشته میشود. شکارچی انسان، که به ظاهر شیک و باشخصیت است، بهخاطر حس قدرت، دست به قتل بیهدف حیوانات میزند. از سوی دیگر، رئیس گرگها (آکیلا) با وجود اینکه نماد قانون است، در برابر فداکاری موگلی، او را طرد میکند، چرا؟ چون از قانون پیروی نکرده است. این پیام ظریف به وضوح میگوید: بیعدالتی، تعصب و خشونت نه فقط در انسانها، بلکه در میان حیوانات هم هست.
اما فراتر از جلوههای بصری و طراحیهای اغراقآمیز، کتاب جنگل ۲۰۱۸ با چالشی بنیادین در سطح معناشناسی و فلسفی روبهروست.
در اینجا جا دارد برای فهم بهتر مطلب نگاهی کوتاه هم به نسخه ی قدیمی دیزنی داشته باشیم. موگلی کودک طبیعت است، اما کودک انسان نیز هست؛ او در پایان، راه دهکده را در پیش میگیرد، نه به سبب طرد جنگل، بلکه به سبب پذیرش آنچه در ذات اوست و رابطهاش با حیوانات هم حفظ میشود.
در مقابل، بخشی از محتوای نسخه ۲۰۱۸ بر انسان ستیزی پنهانی بنا شده است. انسانها یا درندهاند، یا نادان؛ کودکانش شکنجهگر، و بزرگسالانش شکارچیان فاسد. در چنین فضایی، موگلی نه تنها به دهکده پشت میکند، بلکه سیمای او نیز به هیبت آغازینش بازمیگردد. نیمه وحشی، برهنه، و وفادار به غریزه.
در این نگاه، بودن در کنار گرگها ترجیح دارد بر ورود به جامعهی انسانی.
اما آیا این گریز از انسان بودن، راهحل است؟ اگر انسانها اشتباه میکنند، آیا باید انسان بودن را ترک گفت؟ موگلی فرزند انسان است، و بازگشت او به جنگل، هرچند نمادین و شورانگیز، اما نوعی انکار حقیقت هویتی است. موگلی به سبب انسان بودنش است که عقل دارد و میتواند به جای زور و پنجه، خردمندانه بجنگد و دست بالا را داشته باشد. همینطور احساسات عمیق و شعورش را مدیون هویت و ریشه های انسانی اش است. روایت جدید، به جای پیوند دادن دو جهان، در این مورد خاص و مهم شکاف را عمیقتر میکند.
شخصیت بالو و مطالب پایانی
نسخهی ۲۰۱۶ کتاب جنگل شخصیتهای بالو و باگیرا نقش فعال و پررنگی در خط اصلی داستان دارند. بالو موگلی را از خطر نجات میدهد، با او رابطهای گرم و صمیمی میسازد، و حتی جانش را برای نجات او در برابر شیرخان به خطر میاندازد. در نتیجه عنصر اخلاقی ایثار و از خودگذشتگی را به عرصه ی ظهور می گذارد و در کنار ساخت عناصر بیرونی مانند کشمکش و نبرد، خود این شخصیت و رابطه اش با موگلی نیز به خوبی در اثر جای پایش را محکم می کند. باگیرا هم درست مانند بالوی همین نسخه در لحظات کلیدی و پر خطر، در کنار موگلی حضور دارد.
اما در نسخهی ۲۰۱۸، هرچند شخصیت پردازی باگیرا در چند لایه حفظ شده، ولی نقش وی در پیشبرد داستان کمتر است. از طرفی باید گفت درباره بالو اوضاع فرق می کند. اگر باگیرا شخصیت پردازی عمیقی دارد، بالو حتی در همین امر هم نسبتاً نا موفق در شخصیت ساخته و پرداخته می شود. نه رابطه ی معناداری با موگلی می سازد و نه نقش آنچنان مهمی را از خود ایفا می کند.
در کل آنها بیشتر بهعنوان همراهان ثانویه ظاهر میشوند تا نیروهای فعال در تحولات بیرونی اصلی. با اینکه فضای نسبتاً جدیتر و واقعگرایانهتر شخصیتی این نسخه ممکن است باعث این موضوع شده باشد، اما میشد با حفظ همین حال و هوا، حضور آنها را در روایت پررنگتر و تأثیرگذارتر کرد.
✍🏼 محمد پارسا داوودیان
@NaghdeFilmoSerial
👎3❤1👍1
👍3👎2
🎞نقد فیلم و سریال🎞 pinned «#چالش_دوتایی چالش امروز رو به تقابل دو کارگردان ژاپنی اختصاص میدیم کوروساوا یا کوبایاشی؟»