#معرفي_جاذبه_گردشگري
#نقله_بر نام دهستانی جنگلی و سرسبز است در ۴۵ کیلومتری جاده #رشت به قزوین و مشرف بر سپیدرود. این دهستان جزء شهر تازه تاسیس #رستم_آباد رودبار است. نقله بر شامل روستاهای کوچکتری چون: کوله کش، پیرسرا، مازیان وحبیب آباد میباشد.
انتخاب: ماري
@BiutifulIran
#نقله_بر نام دهستانی جنگلی و سرسبز است در ۴۵ کیلومتری جاده #رشت به قزوین و مشرف بر سپیدرود. این دهستان جزء شهر تازه تاسیس #رستم_آباد رودبار است. نقله بر شامل روستاهای کوچکتری چون: کوله کش، پیرسرا، مازیان وحبیب آباد میباشد.
انتخاب: ماري
@BiutifulIran
❑ چرا باید #ایران را دوست داشت؟
علیاشرف درویشیان
#ایران را دوست دارم چونکه مزرعههای سرسبز و معطّر برنج شمال را دوست دارم. چون جنگلهای انبوه #مازندران و #رشت را دوست دارم. ایران را دوست دارم چون فردوسی و شاهنامهاش را دوست دارم. چون رستم و سهراب و گردآفرید و تهمینه را دوست دارم. چون #شیراز را دوست دارم. حافظ و سعدی را دوست دارم. چون #کرمانشاه را دوست دارم و ابوالقاسم لاهوتی شاعر نامدار کرمانشاهی را دوست دارم. باغهای کرمانشاه و درختهای آلوچه و انگور و سیب و گلابیاش را دوست دارم. چون بیستون و شیرین و فرهاد را دوست دارم. چون لالههای واژگون #لرستان را دوست دارم. ایران را دوست دارم زیرا دکتر محمد مصدق، خسرو روزبه، خسرو گلسرخی و قهرمانانی چون بیژن جزنی و سعید سلطانپور و محمد مختاری و جعفر پوینده و همهی جانباختگان راه آزادی را دوست دارم. ایران را دوست دارم چون سرزمین پدری و اجدادی من است و مزار عزیزانم در آن است. پدر، مادر، مادربزرگ و همهی کسانم در آن خوابیدهاند. ایران را دوست دارم چون مقامهای سهگاه و چهارگاه و شور و دشتی و همایون و افشاری و در نهایت شجریان و آوازش را دوست دارم. و سهتار و کمانچه و دف و تنبور را دوست دارم. ایران را و باباکرم را دوست دارم. اینها تکههایی از پازل شخصیت و هویت مرا تشکیل میدهند. بدون اینها که گفتم من بیهویت خواهم بود.
ایران را دوست دارم و آبگوشت و کوفتهی ایرانی را و آشهای مختلف و ترید و شلهزرد و شلهقلمکار و انواع شربتها را دوست دارم. و بوی عطر گلاب قمصر #کاشان را دوست دارم. بوی چادر مادربزرگم را و جهان پهلوان تختی و پهلوان حسین گلزار کرمانشاهی را و نامجو را و همهی کسانی که برای اعتلای نام ایران کوشیدهاند.
ایران را دوست دارم و صادق هدایت و بوف کورش را و داش آکل را و شنگول و منگول را و بزرگ علوی را و استاد محمد باقر مؤمنی و جلال آل احمد و استادم دکتر سیمین دانشور را و دکتر امیرحسین آریانپور را.
اینها همه بخشی از هویت من هستند و اگر اینها نبودند من پادرهوا و ول بودم. اما اینها همه، آن گل، آن آش، آن شعر و آن تصنیفها همه شخصیت مرا ساختهاند و من شدم آنچه که امروز هستم.
ایران را و فرش #کاشان و شلهزرد روز اربعین و همهی اینها را دوست دارم و روی همهی اینها ایران را دوست دارم و سرزمین دلیرپرور #کُردستان را و کردها و شاعران و نویسندگان و مبارزان کرد را دوست دارم. کوچههای بچگیام را که در ایران است دوست دارم. معلمهای گذشته ام را، استادانم را، همه و همه را دوست دارم و ایران را که جایگاه ستار خان و باقر خان و یارمحمد خان کرمانشاهی و صفر خان و صمد بهرنگی است دوست دارم. ایران را دوست دارم زیرا شعرهای شاملو و فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی را دوست دارم.
و در پایان کلمهی «پایان» را دوست دارم زیرا وقتی در دوران بچگیام در مدرسه مشقهایم تمام میشد و به پایان میرسیدم شاد میشدم چون میدانستم که دوران زحمتها و خستگیهایم به پایان رسیده است.
@BiutifulIran
علیاشرف درویشیان
#ایران را دوست دارم چونکه مزرعههای سرسبز و معطّر برنج شمال را دوست دارم. چون جنگلهای انبوه #مازندران و #رشت را دوست دارم. ایران را دوست دارم چون فردوسی و شاهنامهاش را دوست دارم. چون رستم و سهراب و گردآفرید و تهمینه را دوست دارم. چون #شیراز را دوست دارم. حافظ و سعدی را دوست دارم. چون #کرمانشاه را دوست دارم و ابوالقاسم لاهوتی شاعر نامدار کرمانشاهی را دوست دارم. باغهای کرمانشاه و درختهای آلوچه و انگور و سیب و گلابیاش را دوست دارم. چون بیستون و شیرین و فرهاد را دوست دارم. چون لالههای واژگون #لرستان را دوست دارم. ایران را دوست دارم زیرا دکتر محمد مصدق، خسرو روزبه، خسرو گلسرخی و قهرمانانی چون بیژن جزنی و سعید سلطانپور و محمد مختاری و جعفر پوینده و همهی جانباختگان راه آزادی را دوست دارم. ایران را دوست دارم چون سرزمین پدری و اجدادی من است و مزار عزیزانم در آن است. پدر، مادر، مادربزرگ و همهی کسانم در آن خوابیدهاند. ایران را دوست دارم چون مقامهای سهگاه و چهارگاه و شور و دشتی و همایون و افشاری و در نهایت شجریان و آوازش را دوست دارم. و سهتار و کمانچه و دف و تنبور را دوست دارم. ایران را و باباکرم را دوست دارم. اینها تکههایی از پازل شخصیت و هویت مرا تشکیل میدهند. بدون اینها که گفتم من بیهویت خواهم بود.
ایران را دوست دارم و آبگوشت و کوفتهی ایرانی را و آشهای مختلف و ترید و شلهزرد و شلهقلمکار و انواع شربتها را دوست دارم. و بوی عطر گلاب قمصر #کاشان را دوست دارم. بوی چادر مادربزرگم را و جهان پهلوان تختی و پهلوان حسین گلزار کرمانشاهی را و نامجو را و همهی کسانی که برای اعتلای نام ایران کوشیدهاند.
ایران را دوست دارم و صادق هدایت و بوف کورش را و داش آکل را و شنگول و منگول را و بزرگ علوی را و استاد محمد باقر مؤمنی و جلال آل احمد و استادم دکتر سیمین دانشور را و دکتر امیرحسین آریانپور را.
اینها همه بخشی از هویت من هستند و اگر اینها نبودند من پادرهوا و ول بودم. اما اینها همه، آن گل، آن آش، آن شعر و آن تصنیفها همه شخصیت مرا ساختهاند و من شدم آنچه که امروز هستم.
ایران را و فرش #کاشان و شلهزرد روز اربعین و همهی اینها را دوست دارم و روی همهی اینها ایران را دوست دارم و سرزمین دلیرپرور #کُردستان را و کردها و شاعران و نویسندگان و مبارزان کرد را دوست دارم. کوچههای بچگیام را که در ایران است دوست دارم. معلمهای گذشته ام را، استادانم را، همه و همه را دوست دارم و ایران را که جایگاه ستار خان و باقر خان و یارمحمد خان کرمانشاهی و صفر خان و صمد بهرنگی است دوست دارم. ایران را دوست دارم زیرا شعرهای شاملو و فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی را دوست دارم.
و در پایان کلمهی «پایان» را دوست دارم زیرا وقتی در دوران بچگیام در مدرسه مشقهایم تمام میشد و به پایان میرسیدم شاد میشدم چون میدانستم که دوران زحمتها و خستگیهایم به پایان رسیده است.
@BiutifulIran
Forwarded from اتچ بات
#رشت
#برف_زمستونی اسفند۴۰۲
زیبا و شیرین اما دلش سرد
یخ در بهشته
این برف و شیره
قدیما مادر بزرگا میگفتن؛ اگر کسی برف شیره بخوره تا سال دیگه سرما نمیخوره!
حواسشونم به این بوده که برف اول و دوم را نبایست خورد و برف سوم مناسبتره، هم برای اینکه میخواستن بچهها با رفتن به میون برف و سرما ، سینه پهلو نکنن و هم میدونسن که برف اول آلودگیها و گرد و خاک هوا را با خودش روی زمین میاره.
برف رو از روی خاک برنمیداشتن. برفای تختهای چوبی حیاط، بامهای سفالی و هر جای دور از دسترس پاکتر بود. بعضی وقتها هم یه جای خلوتی سفره پارچهای پهن میکردن مثل مهمونی که قراره برسه.
ازونطرف انگورایی رو که تو تابستون چیده بودن و شیره سیاهرنگ و شیرینش را گرفته بودن را روی برف میریختن .
مادرا و مادربزرگا همین برف و شیرهخوردن رو به مراسمی برای دورهمیاشون تبدیل میکردن. شاید هم در سنتای باستانی ایران نشونهای از پاکشدن یا کسب سلامتی باشه.
انگار که برف پلیدیا را میشست و میبرد.
یا سعی میکردن برف سرد را به شکل خوراکی خوشایندی در بیارن و از این راه سختی سرما را شکست بدن .
شاید هم یک سرگرمی ساده و شادی کوچکی بود که در زندگی روزانه به اون احتیاج داشتند.
📹: سهیلا کاویانی
🎼 رد پا از مسعود درویش
@My_BeautifulIran
#برف_زمستونی اسفند۴۰۲
زیبا و شیرین اما دلش سرد
یخ در بهشته
این برف و شیره
قدیما مادر بزرگا میگفتن؛ اگر کسی برف شیره بخوره تا سال دیگه سرما نمیخوره!
حواسشونم به این بوده که برف اول و دوم را نبایست خورد و برف سوم مناسبتره، هم برای اینکه میخواستن بچهها با رفتن به میون برف و سرما ، سینه پهلو نکنن و هم میدونسن که برف اول آلودگیها و گرد و خاک هوا را با خودش روی زمین میاره.
برف رو از روی خاک برنمیداشتن. برفای تختهای چوبی حیاط، بامهای سفالی و هر جای دور از دسترس پاکتر بود. بعضی وقتها هم یه جای خلوتی سفره پارچهای پهن میکردن مثل مهمونی که قراره برسه.
ازونطرف انگورایی رو که تو تابستون چیده بودن و شیره سیاهرنگ و شیرینش را گرفته بودن را روی برف میریختن .
مادرا و مادربزرگا همین برف و شیرهخوردن رو به مراسمی برای دورهمیاشون تبدیل میکردن. شاید هم در سنتای باستانی ایران نشونهای از پاکشدن یا کسب سلامتی باشه.
انگار که برف پلیدیا را میشست و میبرد.
یا سعی میکردن برف سرد را به شکل خوراکی خوشایندی در بیارن و از این راه سختی سرما را شکست بدن .
شاید هم یک سرگرمی ساده و شادی کوچکی بود که در زندگی روزانه به اون احتیاج داشتند.
📹: سهیلا کاویانی
🎼 رد پا از مسعود درویش
@My_BeautifulIran
Telegram
attach 📎