فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝« اعتراض یا اغتشاش؟ »
چند ابهام و پرسش به بهانه‌ی آن‌چه در فرانسه می‌گذرد

✍️
فریبا نظری

چند روزی است که شاهد رخدادهایی در برخی شهرهای فرانسه هستیم و در رسانه‌ها نیز  تحلیل و تفسیرهای متفاوتی دراین خصوص می‌خوانیم و می‌بینیم. ازجمله در بسیاری از رسانه‌هایی که مخالف اعتراضات اخیر جنبش موسوم به #زن‌زندگی‌آزادی بوده و هستند و آن را اغتشاش تعدادی اغتشاش گر با هدایت دشمنان خارجی می‌دانند؛ از رخدادهای اخیر فرانسه، باعنوان اعتراض جمع کثیری از مردم و مواجهه‌ی خشونت‌آمیز پلیس آن کشور، نام می‌برند. 

به‌عنوان شهروند جامعه‌ای که ماه‌هاست با اعتراضات گروه‌ها و صنوف مختلف، روبروست؛ درعین حال که کنجکاو و منتظر اقدامات و کنش سیاسی مسئولان و متولیان امور در حوزه‌های سیاسی، نظامی، اجتماعی، رسانه‌ای، و امنیتی حاکمان فرانسه هستم، پرسش‌های بسیاری نیز برایم پیش آمده است که مایلم آن را با خوانندگان درمیان بگذارم.
(پیش‌از این نیز در یادداشتی به برخی از پرسش‌ها و ابهامات به‌طور مقایسه ای اشاره کردم)*

۱- چرا دولت فرانسه و در بالاترین سطح آن، رئیس جمهور این کشور، جان باختن یک نوجوان را به‌عنوان یک قتل و جنایت نابخشودنی؛ پذیرفت؟ و نه یک مرگ طبیعی با بیماری زمینه‌ای، یا خودکشی، یا حتی اقدام منجر به قتل نسبت به پلیس فرانسه؟

۲- چرا در طول چند شبانه روز گذشته، باوجود کنش‌های معترضین خشمگین همراه با تخریب ادارات و وسایل نقلیه و حملات تهاجمی به پلیس حاضر در خیابان‌ها، با وجود بیش از چهل هزار نفر از نیروهای ویژه‌ی پلیس در سطح شهرها و مناطق مختلف شهرهای فرانسه، معترضین دیگری کشته نشده‌اند؟ آیا حاکمان و پلیس فرانسه، وظیفه و دستور ندارند از نظام مستقر خود حتی با کشتن معترضان خشن و تخریب‌گر؛ دفاع کنند؟ و اگر ندارند، چرا بدین شیوه عمل می‌کنند؟

۳- چرا باوجود محکوم نمودن اقدامات تخریبی ناشی از خشم معترضین ازسوی رییس‌جمهور و سایر مدیران ارشد فرانسه، و دستور کنترل و جلوگیری از اعتراضات‌شان؛ هم‌چنان آن‌ها را معترضان خشمگین می‌دانند نه مشتی اغتشاش‌گر و خس و خاشاک و اراذل و اوباش؟ آیا مدیران ارشد فرانسه، حکمرانی و کشورداری نمی‌دانند؟

۴- چرا حوزه‌ی امنیتی فرانسه، اجازه داد مراسم خاکسپاری نوجوان کشته شده برگزار شود؟ چرا پیکر او بدون حضور خانواده به‌طور پنهانی در جایی به خاک سپرده نشد؟

۵ - چرا از حضور خبرنگاران و رسانه‌ها در انعکاس وقایع و رخدادهای خیابانی، جلوگیری نشده است؟

۶- دولت و پلیس فرانسه، با بازداشت‌شدگان و خانواده‌های شان چگونه برخورد خواهد کرد؟ آیا آن‌ها را از دانشگاه و محل کار، اخراج خواهد نمود؟ آیا حقوق و بیمه‌ی آن‌ها را قطع خواهدکرد؟آیا ممکن است معترضین را برای تخریب گسترده در شهر و حمله به پلیس و مراکز دولتی، به اعدام یا حبس‌های طولانی مدت محکوم نماید؟

۷- و چرا باوجود این‌همه تناقض و تفاوت تاکتیک و مواجهه میان آن‌چه در اعتراضات ایران و فرانسه ازسوی حاکمیت این دو سیستم رخ می‌دهد، هم‌چنان رسانه‌ی ملی و برخی رسانه‌های داخلی، در جایگاه ناصحی دلسوز و نگران حقوق انسان‌ها؛ در برابر اذهان آگاه ایرانیان، اخبار و تحلیل‌هایی ارائه می‌دهند که جز افزایش خشم و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به حاکمیت، برون‌دادی نخواهد داشت؟

وجود اعتراضات در جوامع مختلف امری طبیعی و بدیهی و تاحدودی حتی نشان‌گر سلامت و بهنجاری آن است. شیوه‌ی رویارویی حاکمیت جوامع با این اعتراضات نیز، نشان‌دهنده‌ی سلامت و بهنجاری حکمرانی و کشورداری حاکمان و رهبران آن‌هاست.

در رخدادهایی نظیر ایران و فرانسه، این موضوع  مهم و درخور تحلیل و توجه همه‌جانبه، در فضایی آزاد و بدون سوگیری است. تجربه مشابه در جوامع مختلف نشان داده است که بررسی درست و دقیق این‌گونه اعتراضات با به‌رسمیت شناختن آن‌ها و به‌ویژه جرقه و رخداد آغازین آن، دریچه‌ای برای رسیدن به نتایج مناسب، کنترل خشونت بیشتر، هم‌زبانی حکومت و جامعه برای رسیدن به آرامش و حل بحران پیش‌آمده خواهد بود.

*اعتراض یا اغتشاش؟ مسئله این است!
https://t.me/Sociologyofsocialgroups/833
@MostafaTajzadeh
@Sociologyofsocialgroups
📝📝📝« اصلاح‌طلب، اصول‌گرا! دیگه تمومه ماجرا! »

✍️ فریبا نظری

انتخابات دیگری در راه است، و مدتی است گفت‌وگو و بحث و جدل میان دو جریان سیاسی داخلی باعنوان #اصلاح‌طلبی و #اصول‌گرایی؛ رونق گرفته است.

گروهی به انتخابات برای #تحکیم_نظام، تأکید دارند. گروهی بر #تحریم آن اصرار می‌ورزند، و گروهی برای مشارکت در آن، چه در کسوت انتخاب شونده و چه در جایگاه انتخاب کننده؛ شرایطی پیشنهاد و یا توصیه می‌کنند. و گروهی نیز در پاسخ به این توصیه‌ها، #شرط گذاشتن و اما و اگر انتخاباتی را، نهی کرده و مشروط‌سازی را تنها ازسوی حاکمیت و نظام، مشروع و پذیرفته شده می‌دانند.

بنظر می‌رسد اما یک نکته و گزاره‌ی مهم و اساسی مورد #غفلت هردو گروه و نیز ساختار کلی حاکمیت قرار گرفته است، و آن باور و کنش #جمهور یعنی قاطبه‌ی مردم این سرزمین درباره‌ی پدیده‌ای به نام #انتخابات در شرایط و زمان کنونی است.
۱- آیا جمهور و قاطبه‌ی ایرانیان، آماده‌ی انتخابات هستند؟
۲- آیا در شرایط کنونی، تمایل به شرکت در انتخابات دارند؟
۳- آیا حاکمیت پس‌از آغاز اعتراضات اخیر آغازشده از سال ۱۴۰۱ در جنبش موسوم به #زن‌زندگی‌آزادی، هم‌چنان از #مشروعیت کافی برای برگزاری یک انتخابات برخوردار است؟
۴- آیا جریانات سیاسی داخل کشور، به‌ویژه پس‌از نوع مواجهه با اعتراضات اخیر و مطالبات گروه‌هایی از جمهور؛ هم‌چنان دارای #مقبولیت و جایگاه قابل اطمینان و توجه عمومی و اجتماعی هستند؟
۵- آیا حاکمیت، به توان و صلاحیت قدرت تشخیص و انتخاب جمهور، اعتماد دارد؟
۶- آیا الگو و #مدل آزمون نشده‌ای( به جز آن‌چه در چنددهه‌ی گذشته جریان داشته و موجب بروز نارضایتی گروه‌هایی از جمهور شده) برای پیاده‌سازی پس‌از انتخابات، جهت ارائه به جمهور جامعه؛ وجود دارد؟
۷- آیا کاستی‌ها، نواقص، خطاها، ایرادات مدل‌ها و الگوهای پیشین مدیریتی و اجرایی انتخابات گذشته، شناسایی شده است؟

پاسخ به پرسش‌های بالا، منفی یا مثبت؛ بنظر می‌رسد زمان آن رسیده که به #گزاره‌ی_خبری مهمی که در قالب #شعار در اعتراضات مختلف از سال ۱۳۹۶تا امروز از جمهور شنیده می‌شود، اعتنا شود.

پیش از آن‌که دو جریان سیاسی با زیرشاخه های خود، درگیر جدل‌های انتخاباتی شوند و خود را به مطالبات جمهور معترض، بی‌تفاوت نشان دهند؛ باید بپرسند: اگر ماجرای ما تمام است، ماجرای آغازین چیست و کدام است؟

نادیده‌انگاری و انکار این گزاره‌ی مهم خبری از درون جامعه، اصل خبر را محو و حذف نمی‌سازد و اگر دو جریان سیاسی و نیز حاکمیت به‌عنوان ذی‌نفع انتخابات؛ خوب گوش بسپارند، هم‌چنان صدایی شنیده می‌شود:
اصلاح‌طلب! اصول‌گرا!
دیگه تمومه ماجرا!

۱۴ تیر ۱۴۰۲
 
@Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
📝📝📝 « آیا ایرانیان، به پایان حجاب اجباری رسیده‌اند؟»

✍️ فریبا نظری

در خبرها خواندیم که شاعر و نویسنده‌ی خاطره‌ساز ایران، #احمدرضا_احمدی از میان ما رخت بربست و اندوهی بر فضای فرهنگی ایران برجای گذاشت. گویا مرگ انسان‌های نیک‌اندیش و نیک‌گفتار نیز، سبب حرکتی نو و بارقه‌ی امید برای تغییر و تحول است، هم‌چون زندگی و کردار ایشان.

امروز بدرقه‌ی پیکر این هنرمند از محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در #پایتخت با حضور دوست‌داران ایشان و اهل هنر و خانواده‌ی محترم‌شان انجام شد‌. آن‌چه توجه مرا بخود فراخواند، حضور دختر استاد یعنی #ماهوراحمدی و تعداد زیادی از زنان مشایعت کننده‌ی پیکر ایشان بدون حجاب اجباری در این مراسم بود. آن‌هم در یکی از حساس‌ترین مراکز فرهنگی و هنری ریشه‌دار این سرزمین که تاریخ تأسیس آن به پیش‌از انقلاب سال ۵۷ می‌رسد. 
حضور بدون حجاب اجباری ماهور احمدی و همراهی او در بلند کردن تابوت پیکر پدر که همواره در مراسم و آیین خاکسپاری؛ در انحصار مردان بوده است، در کسوت میزبان این مراسم؛ کنشی متفاوت از هنجارهای گفتمان رسمی جامعه‌ی ماست.

و این نویدبخش پیش‌بردن مطالبات انسانی بدور از جنسیت زدگی زنان و مردانی است که آگاهانه خواستار زدودن کلیشه‌های جنسیتی و هژمونی سلطه و اجبار و نبود آزادی هستند.
بنظر گویا این رخداد بر پایان #حجاب‌اجباری در این سرزمین، اشارتی نزدیک دارد و آنانی را که معتقد و دوستدار حجاب هستند، با قلب و اندیشه‌ای آرام و بدون دغدغه، به ایرانی برای همه‌ی ایرانیان امیدوارتر می‌سازد. دغدغه‌ای از جنس پایمال نمودن حقوق هم‌وطنانی که سال‌هاست نتوانسته‌اند مانند اینان، آن گونه که می‌خواهند انتخاب و زندگی کنند.

و این یکی از برکات مطالبه‌ی #زن‌زندگی‌آزادی است...
بایدکه
ایمان بیاوریم به آغاز فصلی گرم و سبز ...

۲۲ تیر ۱۴۰۲

@Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
📝📝📝« مطالبه‌ی همه‌ی ایرانیان: مردم سیستان و بلوچستان، حق زندگی دارند! »

✍️
فریبا نظری

مدتی است که رسانه‌های داخلی از مشکلات بزرگ زندگی روزمره‌ی هم‌وطنان استان #سیستان_و_بلوچستان، خبر و گزارش می‌دهند.
مشکلاتی هم‌چون:
۱- #بحران_آب با قطع مستمر آن در مناطقی که شرایط استفاده از آب لوله کشی دارند
۲- عدم دسترسی به آب سالم و آشامیدنی در مناطقی که هنوز شرایط استفاده از آب لوله کشی ندارند
۳- خطر مرگ و صدمات جسمی و روانی در #هوتک ها به‌عنوان منابع آب همراه با خطر #حمله‌ی_گاندوها به‌ویژه برای #کودکان_آب‌بر
۴- #طوفان گرد و خاک شدید
۵- افزایش گرمای هوا

در کناراین مشکلات و خطرات جدی، چالش‌ها و گرفتاری‌ها و مسائلی نیز سال‌ها و دهه‌ها استان سیستان و بلوچستان را در چنبره‌ی وحشتناک و مرگ‌بار خود، فراگرفته است.
برخی‌از مهمترین آن‌ها عبارتنداز:
۱- فقرمطلق و نبود امکانات برای رفع نیازهای نخستین زنده‌ماندن و حیات
۲- کمبود آرد و نان 
۳- کاهش قدرت خرید و مصرف #گوشت قرمز و سفید خانواده‌ها
۴- کاهش مصرف میوه و سبزیجات
۵- کاهش مصرف لبنیات
۶- کاهش مصرف اقلام بهداشتی
۷- کاهش سرانه اوقات فراغت
۸- افزایش #بازماندگی_از_تحصیل
۹- بالابودن نرخ #بیکاری
۱۰- کمبود دارو و خدمات بهداشت و درمان
۱۱ - مشکلات نداشتن #شناسنامه
۱۲- کمبود چشمگیر فضای آموزشی کودکان و نوجوانان
۱۳- نبود فضاهای فرهنگی و تفریحی و ورزشی مانند کتابخانه، باشگاه ورزشی، پارک در بسیاری از شهرها و نقاط استان
۱۴- و در مجموع: نبود #عدالت و وجود #تبعیض‌سیاسی_فرهنگی_اجتماعی_اقتصادی در استان

پرسش‌هایی مهم و اساسی پس‌از رصد این اخبار و آمار به ذهن متبادر می‌شود:

1️⃣ آیا مردم استان سیستان و بلوچستان، #حق_زندگی دارند؟
2️⃣ آیا این استان، بخشی از سرزمین و کشور ایران و تحت حاکمیت رسمی نظام جمهوری اسلامی‌؛ شمرده می‌شود؟
3️⃣ چند دهه زمان لازم بوده و هست تا مشکلات این استان، رفع شده و از کمترین حقوق حیات انسانی بهره‌مند شوند؟
4️⃣ آیا #اراده‌ای برای حل و رفع مشکلات فجیع و بحران‌های ویران‌گر استان سیستان و بلوچستان در  ساختارهای مختلف حاکمیت، وجود دارد؟
5️⃣ اگر پاسخ به این پرسش‌ها مثبت است، چرا دهه‌هاست زیست فردی و جمعی مردمان این استان، در شرایط فلاکت فاجعه‌باری قرار دارد؟
6️⃣ پیشنهاد متولیان و مسئولان امر، برای چگونگی پرسش و پیگیری مطالبات هم‌وطنان سیستان و بلوچستان، چیست؟
7️⃣ چه کسی #پاسخ‌گوی خسارات جانی و مادی و روانی و زندگی ازبین رفته و #محرومیت‌های_مستمر مردمان این استان است؟
 8️⃣ آیا این #مزد مردم درحاشیه مانده‌ی دور از مرکز است که همواره بیشترین امیدواری به حاکمیت و نظام را داشته، و بالاترین #مشارکت سیاسی و اجتماعی را در ادوار مختلف انتخابات این کشور داشته‌اند؟
9️⃣ چرا و تا چه زمانی، تبعیض و بی‌عدالتی جزئی جداناشدنی از سیاست‌گذاری‌های راهبردی و اجرایی حاکمیت برای این استان و مردمان این دیار خواهد بود؟
🔟  و درنهایت چه زمانی، رویای زندگی معمولی برای مردمان استان سیستان و بلوچستان، به حقیقت می‌پیوندد؟ و متناسب با شأن و جایگاه شهروندی خود به‌عنوان یک ایرانی در سرزمین مادری خود، با آرامش و رفاه نسبی؛ زندگی خواهند کرد؟

آن‌چه در اعتراضات اخیر آغازشده از سال ۱۴۰۱ تاکنون در جنبش موسوم به
#زن‌زندگی‌آزادی در استان سیستان و بلوچستان دیده شده و هم‌چنان تداوم دارد، قابل تأمل و توجه و درایت کافی و اساسی است. این صدای درونی گروهی از ایرانیان است که سال‌ها، دیده و شنیده نشده‌اند و اکنون ضروری است به خوبی و بااحترام دیده و شنیده شوند.

۱۸ تیر ۱۴۰۲

@Sociologyofsocialgroup
@MostafaTajzadeh
📝📝📝«گشت ارشاد ازبین نمی‌رود؛ بلکه از حالتی به‌حالت دیگر تبدیل می‌شود!»

✍️فریبا نظری

در دهمین ماه از اعتراضات آغازشده از سال ۱۴۰۱ پس‌از جان‌باختن #مهساامینی در بازداشتگاه #گشت‌ارشاد پلیس امنیت اخلاقی و جنبش موسوم به #زن‌زندگی‌آزادی، این خبر اعلام شد:
« سخنگوی فراجا از استقرار گشت‌های خودرویی و پیاده پلیس در سراسر کشور با هدف انجام مأموریت‌ها و برخورد با افرادی که بر هنجارشکنی‌های اجتماعی اصرار دارند، خبر داد »( اقتصادنیوز).

بازتاب این خبر، بیشتر بر یک محور تمرکز داشته است: چرایی بازگشت گشت ارشاد!

اما به اعتقاد نگارنده، گشت ارشاد ازبین نرفته بود که بخواهد دوباره بازگردد. بلکه این سیستم و شیوه‌ای است که در چهار دهه‌ی گذشته، از حالتی به حالت دیگر تغییر یافته و می‌یابد و اسامی مختلفی برای آن انتخاب شده‌است.

به برخی‌از شیوه‌ها و اسامی گشت ارشاد درطی چند دهه‌ی گذشته اشاره می‌شود:
1️⃣ گشت #کمیته‌های انقلاب اسلامی( از سال ۱۳۵۷)
2️⃣ گشت ثارالله #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی( از سال ۱۳۵۸)
3️⃣ گشت جندالله #ژاندارمری( ابتدای دهه‌ی شصت) 
4️⃣ طرح مبارزه با بدحجابی #وزارت‌کشور  ( دهه‌ی هفتاد و ابتدای دهه‌ی هشتاد )
5️⃣ گشت ارشاد نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ( از نیمه‌ی سال ۱۳۸۵)
6️⃣ گشت امنیت اجتماعی( از نیمه‌ی دوم دهه‌ی هشتاد)
7️⃣ گشت ارشاد پلیس امنیت اخلاقی( از ابتدای دهه‌ی نود تا سال ۱۴۰۱)
8️⃣ حراست، حفاظت، انتظامات، و یا کمیته‌ی انضباطی دانشگاه‌ها، مدارس، وزارت‌خانه‌ها، ادارات، بیمارستان‌ها، سازمان‌ها، فرودگاه‌ها، ترمینال‌های مسافری، و دیگر حوزه‌های زیست عمومی و اجتماعی افراد و حتی داخل خودروهای شخصی و محدوده‌ی زیست فردی شهروندان جامعه
9️⃣  واکنون، گشت برخورد با هنجارشکنی اجتماعی نیروی انتظامی (از تیرماه ۱۴۰۲)

چند پرسش مهم:
۱- چرا سیستم کنترل حجاب اجباری و سبک زندگی شهروندان، تا این اندازه برای حاکمیت؛ اهمیت دارد؟
۲ - چرا حاکمیت به‌طور مستمر، نام و صورت گشت ارشاد را تغییر داده، به‌روز کرده و با اسامی و شیوه‌های مختلف اما با هدف و مأموریت و ماهیتی یکسان؛ از آن رونمایی می‌کند؟
۳- چرا حاکمیت در تعامل و #دیپلماسی خارج از مرزها، نرمش قهرمانانه نشان می‌دهد ولی در داخل کشور، حاضر به هیچ‌گونه همراهی و شنیدن مطالبات و صدای مردم نیست؟
۴- آیا حاکمیت در داخل کشور، در قبضه‌ی کارگزارانی از جنس #گروه‌فشار قراردارد؟
۵- آیا حاکمیت، #قدرت‌تحلیل و تبیین و تفسیر واقعیات جامعه‌‌ی امروز ایران را ازدست داده‌است؟
۶ - آیا منافع بزرگتری از حاکمیت درپس فضای #دو‌قطبی مطالبه و مقابله با حجاب اجباری، درمعرض خطر و اهمیت محفوظ داشتن است؟
۷ - آیا تصور حاکمیت از مشغله و چالش #فقرشدید و مشکلات اقتصادی عموم جامعه، فراموشی و واسپاری مطالبات جنبش #زن‌زندگی‌آزادی شامل: عدالت، آزادی، حق انتخاب، برابری، محو استبداد و انسداد سیاسی_ اجتماعی، احترام، حقوق شهروندی برابر، آسایش، رفاه، سلامت جسم و جان، شأن منطقه‌ای و جهانی؛ ازسوی معترضان و کنش‌گران است؟
۸ - آیا حاکمیت پیشاپیش در آستانه‌ی فرارسیدن اعتراضات آغازشده از سال ۱۴۰۱، به استقبال معترضین و خانواده‌های #دادخواه جنبش #زن‌زندگی‌آزادی می‌رود تا صدای ایشان را به کلی، محو و حذف کند؟
۹ - آیا حاکمیت می‌خواهد پیش‌از فرارسیدن یک‌سالگی رخداد بدنامی گشت ارشاد در شهریور سال ۱۴۰۱، توان #کنش‌گری و #مطالبه‌گری جامعه‌‌ی پرتلاطم و معترض را بسنجد و محک بزند؟
۱۰ - و درنهایت، شیوه و عنوان و سازوکار بعدی گشت ارشاد، چگونه خواهدبود؟

شاید تصور شود صلاح مملکت خویش خسروان دانند!، اما گویا این‌بار خسروان حقیقی مملکت؛ همین مردم کنش‌گر و مطالبه‌گر هستند..

 @MohandesMirHosseinMousavi @MostafaTajzadeh
📝📝📝 « پیامد تعطیلی رستوران‌ها، حذف تفریح مردم یا افزایش بیکاری و آسیب‌های اجتماعی؟ »

✍️ فریبا نظری

رفتن به رستوران و خوردن غذا با خانواده، یکی از تفریحاتی است که در دوران مدرن بر زیست بشر افزوده شد. غذا کارکردهای مختلف و مهمی دارد:
-رفع نیازهای زیستی
- لذت و شادی
- ارتباط با دیگران
- شناخت فرهنگ جوامع
- احساس امنیت جسمی و روانی
اما غذاخوردن در رستوران‌ها و واحد‌های غذایی بیرون از محل سکونت، افزون بر کارکردهای اشاره‌شده، پنج ویژگی دیگر نیز دارد:
۱- تفریح با کسانی که به‌عنوان هم‌غذا انتخاب می‌کنیم
۲- کنشی برای پاسداشت مناسبت‌هایی که دوست می‌داریم
۳- برقراری ارتباط شغلی( تجاری، هنری، علمی، سیاسی) با دیگرانی که علاقمند به همکاری با آن‌ها هستیم
۴- برطرف نمودن کنجکاوی و اشتیاق به تجربه‌ی زیسته‌ با سایر طبقات اجتماعی
۵- آشنایی با سبک و ذائقه‌ی غذایی دیگر فرهنگ‌ها از نظر نوع غذا، آداب سرو، مصرف کنندگان

این موارد ممکن است درباره‌ی افرادی که به اجبار شرایط زیستی (شغلی یا آموزشی) ناگزیر به خوردن غذا در واحد‌های غذایی بیرون از محل سکونت خود هستند، کارکرد و مصداق نداشته باشد. برخی‌از جامعه‌شناسان نیز کارکردهای مثبتی برای غذاخوردن در رستوران‌ها قائل نیستند.

حال اگر متغیرها و عوامل طبیعی یا غیرطبیعی در یک جامعه، منجربه تعطیلی مراکز غذایی و رستوران‌ها شود، چه رخ خواهدداد؟
- آیا صرفا تفریحات گروهی و ارتباطات انسانی و لذت و شادی از مردمان آن جامعه، سلب خواهدشد؟
- یا درچرخه‌ی زیست اجتماعی و فردی آن جامعه نیز تأثیر گذاشته و تعداد زیادی از شاغلین این واحدها، بیکار شده و منبع درآمد خود را ازدست می‌دهند؟

نگارنده چندسالی در رشته‌ی آشپزی، هتل‌داری و گردشگری به تدریس جامعه‌شناسی غذا پرداخته و در جریان واکاوی این پرسش مهم، با یکی‌از دانشجویان سابق خود که سرآشپز حرفه‌ای است و حدود دو دهه تجربه‌ی زیسته‌ی آکادمیک و کاری دارد؛ درخصوص تعداد افراد شاغل در یک واحد غذایی گفتگو کردم:
 ۱- معمولا در رستوران های معمولی که‌ در سطح شهر مشغول به فعالیت هستند تعداد نفرات زیادی کار نمی‌کنند. چند نفری در آشپزخانه و چند نفری در سالن به‌علاوه‌ی بخش صندوق و مدیریت که میانگین این افراد بین ۱۰ تا ۳۰ نفر هستند.
۲- اما در رستوران‌های بزرگ که فروش خیلی بالا دارند مثل رستوران هانی و یا رستوران جوان و همین‌طور در کترینگ‌های بزرگ مثل فارسی و دونا، تعداد نفرات زیادی دربخش های مختلف مشغول به کار هستند.

تعدادی از این بخش‌‌ها را مثال می‌زنم:
آفلود و دیگ‌شویی، تولید، توزیع، صنایع و برنامه‌ریزی، منابع انسانی، کنترل کیفیت، تحقیق و توسعه، پرسیون گرم و سرد، انبار، تامین، فروش، قنادی، تاسیسات، IT و…،  میانگین افراد شاغل در این بخش‌ها به صورت مستقیم و غیرمستقیم، حدود ۷۰۰ نفر #نیروی_انسانی است.
پس از مرور و دقت درتعداد شاغلین واحد‌های غذایی کوچک و بزرگ در توضیحات این سرآشپز محترم، بهتر متوجه وخامت اوضاع و شرایط درصورت #تعطیلی و مسدودی واحدهای غذایی که در آن افراد زیادی مشغول به فعالیت هستند؛ می‌شویم. 

برخی‌از مهم‌ترین مشکلات واحد‌های غذایی در شرایط بحران‌زای اقتصادی امروز کشور، عبارتنداز:
۱- اجاره‌ی زیاد و بی‌ثبات واحدها
۲- مالیات سنگین
۳- تورم تصاعدی مواد اولیه غذایی
۴- سختی کار
۵- حقوق پایین مستخدمین و روزمزد بودن آن‌ها
۶- کاهش استقبال نیروی جویای کار
۴- افت شدید مشتری بدلیل فقر عمومی

برخی‌از پیامدهای تعطیلی واحد‌های غذایی و رستوران‌ها به دلایل مختلفی چون کرونا، بحران‌های اقتصادی، و نیز دلایل سیاسی نظیر مبارزه با حجاب اختیاری زنان شاغل یا مراجع به این مراکز به‌ویژه پس‌از جنبش #زن‌زندگی‌آزادی؛ عبارتست‌از:
۱- ضررمالی فساد مواد اولیه در قالب پسماند
۲-افزایش آمار بیکاران
۳- تأثیر بیکاری شاغلین مراکز بر خانواده‌های شان
۴- ورود احتمالی به چرخه‌ی آسیب‌های اجتماعی بیکارشدگان( سرقت، اعتیاد، قاچاق، خودکشی، قتل، خشونت‌خانگی)
۵- حذف تفریح گروهی و خطر افسردگی و اختلال سلامت روان
۶- خدشه و لطمه به اصنافی که در گردش پویای یک واحد غذایی با آن در ارتباط مالی و کاری هستند، مانند: مراکز فروش و تعمیر ابزار آشپزی صنعتی و تجاری، مراکز تأمین‌کننده‌ی مواد اولیه‌ی غذایی، مراکز تأمین‌کننده‌ی مواد بهداشتی

واحد‌های غذایی و رستوران‌ها، یک چرخه‌ی زنده و پویا از زیست تعاونی و هم‌یاری و هم‌کنشی گروهی مردم، در هر جامعه هستند. بودنشان در دوران امروز زندگی بشر، ضروری و دارای کارکرد است. هنگامی‌که با عوامل طبیعی یا غیرطبیعی، هر واحد غذایی #تعطیل، #پلمپ و از رده خارج می‌شود، بخشی از این چرخه‌ی هم‌زیستی و هم‌کنشی پویای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی؛ می‌میرد. و با مردن خود، آدم‌های زیادی را به نابودی می‌کشاند.

جامعه‌ی امروز ایران، نیازمند زندگی است نه مرگ!
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 « ترانه‌های اعتراضی/ بخش هشتم

🎼 دوران جنبش
زنزندگیآزادی ( آغازشده از سال ۱۴۰۱ تاکنون)/ قسمت ۱

✍🏻 فریبا نظری


در هفت بخش گذشته، ترانه‌های اعتراضی را از دوران مشروطیت تا جنبش سبز مرور کردیم، و برخی از کارکردهای این نوع ترانه‌ها را برشمردیم. در بخش هشتم، ترانه‌های اعتراضی دوران جنبش موسوم به #زن‌زندگی‌آزادی را بررسی می‌کنیم. تولید این آثار از شهریور سال ۱۴۰۱ پس از جان باختن #مهساامینی در بازداشتگاه گشت ارشاد پلیس امنیت اخلاقی آغاز و تاکنون ادامه داشته‌است. از نظر زمانی بیشتر این ترانه‌های اعتراضی در فاصله‌ی مهر ۱۴۰۱ تا پایان اسفند همان سال تولید شده‌اند.

متن کامل در INSTANT VIEW
@Sociologyofsocialgroups
@MostafaTajzadeh
📝📝📝« ترانه‌ی #برای، پرفورمنس اعتراضی خشونت‌پرهیز در ستایش زندگی معمولی و حسرت نبود آن »

درحاشیه‌ی نوشتار پژوهشی ترانه‌های اعتراضی

✍️ فریبا نظری

ماه‌ها مطالعه، بررسی و شنیدن ترانه‌های اعتراضی از دوران مشروطیت تاکنون در دوران جنبش #زن‌زندگی‌آزادی، نگارنده را بدین نکته‌ی مهم رهنمون ساخت که اگر حاکمیت، اپوزیسیون داخلی و برون‌مرز، و گروه‌های مختلف مردم(موافق یا مخالف این اعتراضات) خواهان شناخت، درک، حمایت این جنبش هستند؛ اجرای ترانه‌ی #برای #شروین_حاجی‌پور را بارها و بارها بشنوند و ببینند.
 
این ترانه، شفاف‌ترین، آشکارترین، ساده‌ترین و صادقانه‌ترین بیانیه‌ی غیررسمی این جنبش است که محور آن #زندگی‌طلبی، #آزادیخواهی و #برابری‌خواهی است

متن کامل
@Sociologyofsocialgroups/970 نکاتی درباره‌ی*
@MostafaTajzadeh
📝📝📝« بازگشت قهرمانان ملی و انسجامی که از کف رفت… »

✍️ فریبا نظری

تقدیم به روح بلند #محمدحسن_ترکمان، مادر دلیر و پدر قهرمانش
و رحیم قمیشی، قهرمان ملی وطن

پرده‌ی نخست:
 فردا ۲۶ مرداد است، ۳۳ سال پیش‌از این در ۲۶ مرداد ۱۳۶۹؛ قهرمانان ملی وطن پس‌از سال‌ها اسارت در اردوگاه‌های کشور عراق به‌عنوان طرف جنگ هشت ساله به ایران بازگشتند.
در تاریخ جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق، دو رخداد منجربه بروز و ظهور انسجام ملی شگفت و چشم‌گیر شد:
۱- آزادسازی خرمشهر عزیز در سوم خرداد ۱۳۶۱
۲- ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ و آغاز فرآیند بازگشت اسرا و قهرمانان ملی به وطن
از رخداد نخست به دلیل کمی سن، چیزی شخصا بیاد ندارم اما در اسناد و آرشیو مطبوعات و منابع مختلف نیز خاطرات خانواده و اطرافیان شنیدم و خواندم و دیدم که گویی ایران در خرمشهر خلاصه شده بود و جامعه‌ی متکثر و متنوع آن روزگار، همه باهم شادمانه در خیابان‌ها جشن پیروزی گرفتند.

اما رخداد دوم را خود به چشم دیدم و حس کردم که گویی همه‌ی ایرانیان، منتظر بازگشت اسیر جنگی خویش در قامت قهرمان ملی بودند، شهرها و روستاها صحنه‌ی خوشآمد باشکوه و واقعی مردم به اسرای رنجور و خسته‌ی دور از وطن بود. آن‌روز نیز، فارغ‌از همه‌ی تبعیض‌ها و ستم‌ها و رنج‌ها و کاستی‌ها و انحرافات از مطالبات عمومی انقلاب سال ۵۷؛ در فضای ایران یک سخن حاکم بود: خوشآمد و استقبال مهربانانه از قهرمانان ملی وطن!

پرده‌ی دوم:
توصیف حضور گروهی از رزمندگان و قهرمانان ملی در منزل جان‌باخته‌ی اعتراضات جنبش#زنزندگیآزادی محمدحسن ترکمان ازسوی #رحیم_قمیشی یکی‌از همین قهرمانان ملی:
« می‌دانم پدر محمدحسن هم تصور می‌کرد، بعد از آزادی‌اش از اسارت، پس از ۸ سال سیاه، روزهای سخت او تمام می‌شوند.
وقتی محمدحسن به دنیا آمد تجسم بزرگ شدن و ازدواج پسر جوانش، او را به وجد می‌آورد.
نمی‌دانست سرنوشت چه برایش رقم زده!
دوستانم به دیدار همرزم‌ دلشکسته و صبورشان رفتند. چقدر جای من و همه دوستان دیگر خالی بوده.
محمدحسن در بابل ضمن درس خواندن در دانشگاه، کاری را راه‌اندازی کرده بود. تا قبل از اینکه دژخیمان نگویند هر کس شعار "زن زندگی آزادی" داد، پاسخش گلوله سربی و آتشین است!!
همان که روانه قلب محمدحسن غریب کردند.
و حالا دکتر ترکمان ما، فهمیده بازگشت همۀ ما، یک اسارت دیگر بوده.
دوستانم می‌گویند مادر محمدحسن شجاعانه می‌گفت؛
من تا آخر عمر ساکت نخواهم نشست، سکوت من خیانت به پسرم و خیانت به همه فرزندان ایران است، خیانت به آیندگان است.
او می‌گفت چقدر پسرش به او دلگرمی می‌داده، برای ساختن ایران نباید خسته شد و یا جوان‌ها را تنها گذاشت.
محمدحسن و دوستان شهیدش از دل ما نمی‌روند
درود بر مادر شیردلش خانم سجادیان
درود بر پدر آزاده و دردکشیده‌اش دکتر ترکمان 
درود بر روح بزرگ محمدحسن عزیز»

چه بر سر این سرزمین رفت؟
چه‌شد که فرزندان قهرمانان ملی وطن این‌چنین مغضوب و  دشمن شدند؟
حاکمان چه سرمایه‌ای یافتند که قهرمانان ملی وطن را در راه آن، قربانی نمودند؟
چه شد که حتی دادخواهی آنان را برای خون برزمین ریخته شده‌ی عزیزانشان، برنمی‌تابند؟
چه شد که با این قهرمانان، بیش‌از آن می‌کنند که دشمن در اردوگاه‌های جنگ هشت ساله با ایشان کرد؟

از آن انسجام اجتماعی ملی تا این فضای تیره و غم‌آلود ستم و تبعیض و شکاف، چه روزگاری بر این سرزمین رفته است…

که هرچه از قدر و منزلت آن انسجام بگوییم، کم گفته‌ایم و هرچه دروصف سرمایه‌ای که ازدست داده‌ایم، بنویسیم بازهم حق مطلب را ادا نساخته‌ایم
...
عمق درد و ستم و شکاف آن‌جاست که یک قهرمان ملی درپس سال‌ها اسارت در اردوگاه دشمن، دردمندانه می‌گوید:
... حالا دیگر دکتر ترکمان ما، فهمیده بازگشت همه‌ی ما یک اسارت دیگر بوده...
ما را رها کنید در این رنج بی‌حساب...

۲۵ مرداد۱۴۰۲

@Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
📝📝📝« دیاسپورای* ایرانی و رویارویی با رخداد قرآن‌سوزی »

✍️ فریبا نظری

در طی ماه‌های گذشته شاهد چند مورد قرآن‌سوزی( و نیز پاره‌کردن قرآن ) در کشور سوئد و دانمارک بودیم. این پدیده ازمنظر جامعه‌شناختی ابعاد مختلفی برای بررسی و تبیین دارد که از منظور این نوشتار خارج است. آن‌چه از نظر نگارنده مورد توجه و تأمل قرار گرفته، کنش ایرانیان مقیم و مهاجر کشورهای دیگر نسبت به این رخداد است. این موضوع درقیاس با تجمعات اعتراضی ایرانیان در یک‌سال اخیر پس‌از جان‌باختن #مهساامینی؛ جای پرسش جدی دارد. 

بررسی اخبار رسانه‌ها و بازتاب آن در شبکه‌های اجتماعی نشان‌گر آن است که گویا دیاسپورای ایرانی ( ایرانیان مهاجر )خارج‌از کشور که عمدتا مسلمان هستند و در بستر خانوادگی عرفی آشنا با قرآن رشد یافته و به صورت ظاهری هم که شده با آموزه‌های عرفی احترام به‌آن آشنا هستند؛ درکنار کنش‌های اعتراضی فردی و جمعی سازمان‌دهی شده در همراهی با اعتراضات جنبش #زن‌زندگی‌آزادی در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا؛ تمایل و اراده‌ی بسیاراندکی در اعتراض به رخداد قرآن‌سوزی داشته و دارند.
اما چرا چنین است؟

برخی‌از مهم‌ترین علل این عدم حضور یا کنش کم‌رنگ و کم‌تعداد را می‌توان چنین برشمرد.
شما چه فکر می‌کنید؟
کدام‌یک از دلایل زیر سبب حضور کم‌رنگ یا عدم حضور ایرانیان خارج‌از کشور در تجمعات اعتراضی به رخداد قرآن‌سوزی این ماه‌ها؛ شده است؟
۱- اعتقاد به حق آزادی بیان انسان‌ها بدون حد و حصر
۲- حمایت از انجام کنش قرآن‌سوزی درراستای حق آزادی بیان با سکوت و بی‌تفاوتی
۳- عدم پذیرش این اقدامات به‌عنوان کنش نژادپرستانه و نفرت‌پراکنانه
۴- تجربه‌ی زیسته‌ی ایرانیان در ایران تحت لوای حکومتی که داعیه دار اسلام و تشیع در جهان است
۵- اسلام ستیزی و اسلام‌هراسی
۶- احتمال سوءبرداشت سیاسی از همراهی با تجمعات اعتراض به قرآن‌سوزی
۷- باور به اینکه احترام قرآن با سوزاندن و یا پاره‌کردن ظاهری آن، خدشه‌دار نمی‌شود
۸- کاهش باورهای دینی
۹- افزایش باورهای سکولار
۱۰- افزایش باورهای دین‌ناباوری و یا خداناباوری
۱۱- تغییر دین از اسلام به ادیان دیگر
۱۲- اعتراض به حکومت های استبدادی دینی با بی‌تفاوتی و عدم اعتراض به این رخداد
۱۳- بی‌اهمیت بودن این رخداد در قیاس با رخدادهای یک‌ساله‌ی اخیر داخل کشور پس‌از جان‌باختن #مهساامینی
۱۴- وجود اولویت‌های ضروری دیگر در زندگی آنان و اهمیت کمتر این رخداد برای ایشان

هریک از این دلایل که موثر بر نوع کنش دیاسپورای ایرانی باشد، نشان‌از ظهور تغییرات جدید و پیچیده‌ی فرهنگی در نظام شخصیتی ایرانیان دارد.

آیا بقول #پارسونز، مجموعه‌ی کنش‌گران ایرانی خارج‌از کشور بر حسب رابطه‌شان با موقعیت‌شان و با یکدیگر و به واسطه‌ی یک نظام ساختار بندی شده‌ی فرهنگی و نهادهای مشترک مشخص نمی‌شوند؟

آیا نظام اجتماعی که الگویی تعاملی برآمده از نقش‌ها و هنجارهای اجتماعی در عرصه‌های مختلف نظیر خانواده، مسجد( عبادتگاه دینی)، حزب، بازار، دانشگاه، و رسانه است و پارسونز این نظام را مانند موجودی زنده تشبیه می‌کند؛ از کارکردهای انطباق، دست‌یابی به هدف، یکپارچگی و حفظ الگو بقای نظام اجتماعی و تداوم آن‌؛ فاصله گرفته است؟

آیا همان‌گونه که پارسونز معتقد است ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی، چگونگی کنش افراد را شکل می‌دهد؛ ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی تغییریافته و برساخته‌ای کنش ایرانیان خارج‌از کشور را درخصوص رخداد قرآن‌سوزی، در سکوت و عدم حضور در تجمعات اعتراضی بدان شکل داده است؟

آیا این تغییرات ارزش‌های فرهنگی عمومی، نشان‌گر آن‌است که نهاد دینی جامعه‌ی اولیه‌ی ایرانیان مهاجر که مسئولیت ثبات اخلاقی جامعه را بر عهده داشته و دارد؛ از وظایف درست خود در خرده نظام‌های جامعه، دور شده و کارکرد خود را ازدست داده و دچار کژکارکردی شده است؟

این‌ها پرسش‌های به غایت مهمی است که رسیدن به پاسخ آن‌ها، نیازمند بررسی و پژوهش‌های دقیق و عمیق است و ذهن پرسش‌گر اندیشمندان را بخود فرامی‌خواند.

#دیاسپورا: به گروه‌های پراکنده از مردم اطلاق می‌شود که دارای ریشه مشترکی هستند و از خانه خود رانده شده یا فرار کرده‌اند. ایجاد جوامع دور از میهن می‌تواند خودخواسته یا ناخواسته باشد.
برای مطالعه‌ی بیشتر

@Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
📝📝📝« آیا انقلاب فرهنگی سوم درحال رخ‌دادن است؟»

✍️
فریبا نظری

از فرآیند پاک سازی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی ایران با هدف اسلامی‌سازی نهاد دانشگاه و نیز نزدیکی حوزه و دانشگاه، به انقلاب فرهنگی یاد می‌شود.

برخی‌از مشخصات اصلی تحولات این دوران عبارتنداز:
۱- دوره‌ی زمانی مستمر و مستقیم از خرداد سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲
۲- براساس فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی
۳- زیرنظر ستاد انقلاب فرهنگی، اعضای اولیه ستاد انقلاب فرهنگی عبارت بودند از: علی شریعتمداری، محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلال‌الدین فارسی.
۴- تعطیلی ۳۰ ماهه‌ی دانشگاه‌ها
۵- اهداف اصلی:
- تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای تدریس در دانشگاه‌ها
- گزینش دانشجو
- اسلامی‌کردن جو دانشگاهها و تغییر برنامه‌های آموزشی دانشگاه‌ها، به صورتی که محصول کار آن‌ها در خدمت مردم قرار گیرد

۶- اقدامات انجام‌شده:
- بازبینی محتوای کتاب‌های درسی
- حذف تفکرات چپ‌گرا
- اخراج دانشجویان و استادان بهائی از دانشگاه
- اسلامی‌سازی جنسیتی نهاد دانشگاه شامل: جداسازی جنسیتی، اجباری کردن حجاب، محدودیت جنسیتی آموزش و تحصیل در برخی رشته‌ها، پاک‌سازی‌ جنسیتی متون درسی 
- گزینش استادان و دانشجویان
- بازگشایی دانشگاه‌ها
- تأسیس دانشگاه‌ها و نهادهای جدید آموزش عالی
- تلاش برای احیای پژوهش در دانشگاه‌ها به علت تعلیق فعالیت‌های پژوهشی اساتید و پژوهش‌گران تصفیه‌شده و مهاجر به خارج از کشور، و نیز جایگزینی تدریس به‌جای پژوهش به دلیل کمبود استاد

۷- تبدیل ستاد انقلاب فرهنگی به شورای عالی انقلاب فرهنگی در آذر سال ۱۳۶۳ با تصویب لایحه‌ی دولت وقت در مجلس شورای اسلامی و فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی

انقلاب فرهنگی دوم

به دنبال اخراج چند تن از استادان دانشگاه، انتصابات جدید و پاره‌ای محدودیت‌ها در دانشگاه‌ها، در دوره‌ی نخست ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، منتقدان دولت نگرانی‌هایی در مورد شروع #انقلاب_فرهنگی_دوم اظهار نمودند. هم‌زمان مدیرکل وقت امور فرهنگی وزارت علوم، ضمن تأکید بر اینکه بحث انقلاب فرهنگی دوم از ناحیه وزارت علوم مطرح نشده‌ است، اضافه کرد:
 «به نظرم مقصود از طرح انقلاب فرهنگی دوم شالوده‌شکنی و در نور دیدن اساس‌ها و بنیادها نیست بلکه طرح این بحث تلاش برای جدا شدن از فرهنگ و وضع موجود و رسیدن به فرهنگ و وضع مطلوب است»( شرق، خرداد ۱۳۸۶).
 در نقطه مقابل روزنامه‌ی دولتی ایران، در دولت وقت محمود احمدی‌نژاد؛ اظهار نظر منتقدان دولت در مورد شروع انقلاب فرهنگی را هیاهوی تبلیغاتی خواند ( قدیانی، خرداد ۱۳۸۶).
پایان مهر ۱۳۸۴ احمدی‌نژاد در دیدار با استادان بسیجی دانشگاه‌های کشور، آنان را خطاب پیام خود قرار داد و گفت: 
«... باید فضای دانشگاه‌ها به غایت #انقلابی و #آرمانی باشد تا پیشرفت و جهش علمی در کشور رخ دهد. تحولات بزرگ را در این فضا می‌توان زمینه‌سازی کرد. ریشه بسیاری از مشکلات دانشگاه‌ها مبانی علمی دارد. نظام آموزشی و نوع نگاهی که به تولید علم حاکم است، باید عوض شود. دانشگاه‌ها باید پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. #بسیج می‌تواند این موضوع را در متن جامعه جاری کند».

برخی‌از ویژگی‌ها و اقدامات این دوره عبارتست‌از:
۱- دوره‌ی زمانی از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲
۲- اخراج، بازنشستگی اجباری و پیش‌از موعد، و تعلیق اساتید
۳- تعلیق، اخراج و ستاره‌دار کردن دانشجویان کنش‌گر و فعال مدنی
۴- اعمال مجدد جداسازی و محدودیت‌های جنسیتی در نهاد دانشگاه
۵- جذب فله‌ای افراد به‌عنوان اساتید و هیأت علمی دانشگاه‌ها
۶- فاجعه‌ی جذب ۳۷۰۰ بورسیه‌ی تقلبی

انقلاب فرهنگی سوم

با روی کار آمدن دولت سیزدهم، به‌ویژه با آغاز اعتراضات سال ۱۴۰۱ پس‌از جان‌باختن #مهساامینی در جنبش #زن‌زندگی‌آزادی، فرآیند و پروسه‌ی پاک‌سازی‌ نهاد دانشگاه از اساتید و دانشجویان غیرخودی و منتقد و کنش‌گر؛ با برچسب‌ها و توجیهات متنوع و گاه بدون توضیح و شفافیت خبری برای افکار عمومی، شتاب باورنکردنی و گسترده‌ای بخود گرفته است.

آیا انقلاب فرهنگی سوم درحال رخ‌دادن است؟
  
۵ شهریور ۱۴۰۲
@Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
📝📝📝 « آن‌چه در یک‌سال اخیر بر ما گذشت »

✍️ فریبا نظری

مدتی است که در جمع‌های دوستانه، خانوادگی، علمی، آموزشی و رسانه‌ای؛ سخن بر اینست که آیا در سالگرد جان‌باختن #مهساامینی، اتفاقی خواهد افتاد یا خیر؟
به گمان نگارنده اتفاقات بسیاری در سالی که گذشت* رخ‌داده که باهم مروری به برخی‌از آن‌ها می‌کنیم. برای درک و نظم بهتر این رخدادها در دسته‌بندی زیر قرار گرفته‌اند:

داخلی

الف_ اقتصادی
۱- کوچک‌‌تر شدن سفره‌های مردم
۲- افزایش فقرشدید در جامعه
۳- کاهش ارزش پول ملی
۴- افزایش فاصله‌ی طبقاتی
۵- افزایش بی‌سابقه‌ی تورم
۶- افزایش اعتراضات کارگران، بازنشستگان، معلمان از مشکلات معیشتی

ب_ اجتماعی
۱- افزایش اعتراضات گروه‌های مختلف مردم
۲- افزایش مقاومت مدنی در زیست اجتماعی
۳- اعتراض عمومی به ظلم و بی‌عدالتی
۴- اعتراض به انکار و نادیده انگاری مردم معترض و مطالبه‌گر
۵- تلاش برخی رسانه‌های داخلی و نیز برخی رسانه‌های برون‌مرزی برای قطبی‌سازی جامعه
۶- نفرت‌پراکنی برخی مسئولین لشکری و کشوری
۷- افزایش آسیب‌های اجتماعی
۸- افزایش مهاجرت ایرانیان
۹- افول پایگاه و منزلت روحانیون
۱۰-کاهش اعتبار رسانه‌های داخلی ازجمله صدا و سیمای ملی
۱۱-خدشه‌دار شدن حیثیت نهاد دانشگاه
۱۲-خدشه‌دار شدن باورهای دینی جامعه
۱۳-سیاسی _امنیتی شدن باورهای دینی و آیین‌های مذهبی
۱۴-افزایش اعتبار رسانه‌های برون‌مرزی و شبکه‌های اجتماعی
۱۵-آگاهی عمومی از شهرها و مناطق دور از پایتخت و به‌دنبال آن افزایش حساسیت و توجه عمومی به مشکلات و رخدادهای این مناطق
۱۶- افزایش شدت مشکلات زیست محیطی همچون: خشکی دریاچه‌ی ارومیه، شدت فرونشست زمین،  آسیب تولیدات داخلی
۱۷- اعتراف برخی مسئولین به تأثیرات زیانبار تحریم‌های جهانی
۱۸- رشد کمی و کیفی هنرهای اعتراضی

ج_ سیاسی
۱- افزایش فاصله‌ی ملت از حاکمیت
۲- کاهش سرمایه‌ی اجتماعی حاکمیت در ابعاد اعتماد و مشارکت اجتماعی در حوزه‌های سیاسی، دینی، مدنی
۳- احیای دوباره‌ی جنبش دانشجویی
۴- آغاز شکل‌گیری و اعلام موجودیت جنبش دانش آموزی
۵- تبدیل تعدادی از طرفداران نظام به کنش‌گران منتقد و هم صدایی آن‌ها با اعتراضات اخیر
۶- حضور نوجوانان معترض و دگراندیش در اعتراضات اخیر
۷- اعلام آشکارتر مطالبات زنان
۸- اعلام وجود و اعتراضات صریح‌تر فعالین مدنی اقوام و مذاهب 
۹- هم صدایی شهرهای بزرگ و کوچک در اعتراضات اخیر 
۱۰-اعتراض خانواده‌های جان‌باختگان و بازداشت شدگان به بی‌عدالتی و بی‌قانونی رویه‌های قضایی
۱۱-هم صدایی و هم‌دلی بسیاری از مردم با خانواده‌های آسیب‌دیدگان اعتراضات اخیر
۱۲- کاهش ترس مردم از اعتراض و دادخواهی
۱۳-همراهی آشکار علمای اهل سنت به‌ویژه در کردستان، سیستان و بلوچستان، گلستان، آذربایجان غربی
۱۴- همراهی بسیاری از گروه‌های مرجع با اعتراضات اخیر هم چون: معلمان مدارس، استادان دانشگاه‌ها، هنرمندان، ورزشکاران
۱۵- بازتاب اعتراض به تضییع حقوق شهروندی معترضین و خانواده‌های دادخواه ایشان
۱۶- خروج پلیس از کارکردهای خود در قبال حفظ امنیت جامعه
۱۷- به چالش کشیده شدن و مخاطب قرارگرفتن بالاترین سطوح حاکمیت در اعتراضات اخیر
۱۸- خشونت کلامی برخی معترضین
۱۹- افزایش خشونت در مقابله و سرکوب اعتراضات
۲۰- جان‌باختن و مصدومیت تعدادی از معترضین
۲۱- آشکار شدن شکاف گفتمانی نسل کنش‌گر انقلاب و جنگ هشت ساله با حاکمیت
۲۲- تضاد گفتمانی طرفداران حاکمیت با اعتراضات اخیر و همراهی آنان با نظام
۲۳- تداوم اعتراضات اخیر در اشکال مختلف
۲۴- به چالش کشیده شدن سیاست خارجی نظام در افکار عمومی
۲۵- افزایش شدت برخورد حاکمیت با کنش‌گران گروه‌های مرجع همچون: معلمان مدارس، استادان دانشگاه‌ها، ورزشکاران، هنرمندان
۲۶- افزایش شدت برخورد و محدودیت کنش‌گران کارگری، زنان، اقوام
۲۷- تداوم تثبیت نظام جمهوری اسلامی
۲۸- تغییر برخی رویه‌‌های سیاست خارجی نظام

خارجی

۱- هم‌کنشی ایرانیان خارج‌از کشور در همراهی با اعتراضات داخل
۲- آشکار شدن اختلافات اپوزیسیون خارج‌از کشور
۳- عدم حمایت دولت‌های خارجی از مطالبات اپوزیسیون خارج‌از کشور
۴- تقابل گفتمانی اپوزیسیون خارج‌از کشور با نوع مطالبات معترضین داخل کشور
۵-عدم ضریب نفوذ راهبری‌های اپوزیسیون خارج‌از کشور در اعتراضات اخیر داخل کشور
  
توجه به نکات زیر، مهم و ضروری است:
۱- حتما اتفاقات دیگری هست که در این نوشتار مغفول مانده است.
۲- بدیهی است همه‌ی این رخدادها در یک‌سال اخیر، شکل نگرفته و برخی‌از آن‌ها حاصل یک دوره‌ی زمانی چند ساله و برخی نیز برون‌داد چند دهه‌ی گذشته است.
۳- سرعت و شدت برون‌داد وقایع و رخدادهای یک‌سال اخیر پس‌از جان‌باختن #مهساامینی در جنبش اعتراضی #زن‌زندگی‌آزادی، قابل توجه و تأمل است.

۸ شهریور ۱۴۰۲
@Sociologyofsocialgroups/905
*نگاهی بر نظام‌های چهارگانه ایران...
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 « چند پرسش مهم درخصوص رخداد دردناک جان‌باختن زندانیان معترض دربند»

✍️ فریبا نظری

چرا در رخداد تکرار شونده‌ی درگذشت ناگهانی و پرسش‌برانگیز زندانیان دربند طی سال‌های اخیر هم چون: هدی صابر، کاووس سیدامامی، بکتاش آبتین، محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی‌فر، بهنام محجوبی، و اخیرأ #جوادروحی (معترض جنبش #زن‌زندگی‌آزادی)؛ پاسخی درست و منطقی و شفاف به بازماندگان و افکار عمومی ازسوی مقامات قضایی و امنیتی، داده نمی‌شود؟

چرا دستور انجام تحقیقات قضایی بی‌طرفانه باهدف کشف حقیقت و شناخت عاملان و آمران احتمالی _هم‌چون مورد #سعید‌مرتضوی جنایت‌کار پرونده‌ی دردناک کهریزک سال ۱۳۸۸، صادر و اقدام لازم صورت نمی‌گیرد؟ گرچه او مجازات نشد اما جامعه از حقیقت آن جنایت آگاه شد. 

چرا در همه‌ی این رخدادها، پاسخ غیرمسئولانه و خلاف واقع تکراری و مشابه خودکشی یا بیماری ناگهانی یا سابقه‌ی بیماری‌های روانی و اعصاب و اعتیاد زندانی؛ به‌عنوان علت مرگ اعلام می‌شود؟

چرا پس‌از جان‌باختن افراد، محترمانه و انسان دوستانه باهدف تسکین و تسلای بازماندگان و حفظ شأن و جایگاه حاکمیت در نزد جامعه؛ پیام تسلیت به خانواده ازسوی عالی‌ترین سطوح نظام همراه با اظهار تأسف از مرگ یک انسان، ابلاغ و منتشر نمی‌شود؟

باتوجه به مسئولیت حفظ جان زندانیان با سیستم قضایی، چرا در پیام تسلیت ابلاغی به بازماندگان اطمینان خاطر داده نمی‌شود که دستگاه قضایی و اطلاعاتی کشور، همه‌ی تلاش خود را برای کشف حقیقت جان‌باختن دردناک این افراد دربند؛ خواهد نمود و نتیجه را به آگاهی خانواده و افکار عمومی خواهد رساند؟

چرا پیکر افراد جان‌باخته با رعایت عزت و حقوق انسانی به خانواده‌های ایشان تحویل نمی‌شود تا ضمن وداع آخر با عزیزانشان، در محلی که موردنظر بازماندگان یا احیانا فرد جان‌باخته می‌باشد؛ خاکسپاری شوند؟

چرا پیکر فرد جان‌باخته، پنهانی، بدون اطلاع و حضور خانواده در مکانی پرت و دور از زادگاه و آرامستان موردنظر بازماندگان؛ مدفون می‌شود؟ این چه بی‌تدبیری امنیت ملی برای جامعه‌ای آشفته و مستعد پریشانی و خشم است؟ چگونه این موضوع آشکار به ذهن متولیان امنیتی و قضایی نمی‌رسد؟

آیا تعمدی در ایجاد نفرت* و بروز خشم و نارضایتی بیشتر جامعه در این رخداد تکرارشونده، وجود دارد؟ تا هرچه بیشتر به انسداد سیاسی ختم شود؟

آیا استمرار قطع زندگی افراد معترض دربند، با شیوه‌ی انکار، اعلام دلایل تکراری غیرشفاف، و محروم‌سازی بازماندگان از وداع آخر و خاکسپاری آزادانه پیکر عزیزانشان؛ که به رویه‌ای غیرقانونی و غیرانسانی تبدیل شده، دلایل کافی برای اعلام عزای عمومی در این کشور نیست؟

۱۱ شهریور ۱۴۰۲

https://t.me/Sociologyofsocialgroups/1084
* آن‌که نفرت بکارد، بی‌گمان خشم درو خواهد کرد
@Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh