فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.7K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝تعلیق دو استاد دانشگاه؟

بر اساس برخی گزارشات، آقایان #مهدی_مطیع و #محمد_سلطانی، از اساتید باسابقه و دانشیار گروه الهیات دانشگاه اصفهان، توسط هیئت انتظامی و ریاست دانشگاه تعلیق شده‌اند. همچنین حقوق این اساتید نیز قطع شده‌است.

گفته می‌شود اتهام این دو استاد برجسته قرآن و‌ نهج‌البلاغه، ضدیت با نظام و اسلام بوده‌است و مصداق آن، مطالب بیان‌شده در کلاس‌ها عنوان شده‌است. این اساتید درحالی تعلیق شده‌‌اند که هیچ حکم قضایی یا انتظامی برای آنان صادر نشده‌ و حتی هنوز به اتهاماتشان رسیدگی نیز نشده‌است. دانشگاه تنها اتهامتشان را ابلاغ کرده‌است.
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
📝📝📝مهدی محمودیان به زندان بازگشت

✍🏻امتداد-گروه خبر:
مهدی محمودیان، فعال سیاسی و روزنامه نگار به زندان بازگشت. او اسفند ماه سال گذشته به طور موقت از زندان آزاد شده بود.

محمودیان در حال حاضر برای سپری کردن حکم پرونده موسوم به دادخواهان سلامت به زندان بازگشته است.

محمودیان و تعدادی از وکلا و فعالان سیاسی و مدنی تصمیم به شکایت از مسئولانی که در ماجرای خرید واکسن تعلل کرده بودند داشته که بازداشت و به زندان محکوم شدند. این پرونده سال گذشته به دیوان رفته و توقف اجرای حکم برای متهمان آن گرفته شده بود. باوجود آنکه احکام دیگر افراد این پرونده شامل جریمه نقدی یا آزادی شده بود محمودیان به یک سال زندان محکوم شد.

@MostafaTajzadeh
📝📝📝 خطر بی دینی سیاسی بنام دین

✍️ محمود شفیعی

این یادداشت را به مناسبت ایام محرم و مبارزه امام حسین علیه السلام با "بی دینی سیاسی بنام دین" نگاشتم. ادعای یادداشت این است که در جهان اسلام، از صدر اسلام تا کنون، چه بسیار، گوهر دین، با اعمال حاکمان مدعی اسلام و حکومت دینی، بنام دین پایمال شده است. این نوع بی دینی، چون بنام دین صورت گرفته، همزمان دین و دنیای مسلمانان را به انحطاط کشانده است.

بنیاد دین راستین، ایمان و عمل صالح است. ایمان به خدا، انبیا، کتابهای آسمانی، غیب، ملائکه، معاد و دیگر امور الهی، از جمله متعلق های ایمان به شمار می رود. متعلق ایمان در کتب آسمانی مفصل بیان شده اند.

مصداق عمل صالح در محضر عقل عموم روشن است. انسان برخوردار از عقل سلیم این توانایی را دارد که اعمال شایسته و ناشایسته را بشناسد. بالاتر اینکه تمایل به خیرات و تنفر از بدیها در وجود آدمی سرشته شده است. بنابراین، ادیان الهی آنچه انسان با عقل سلیم درمی یابد، انسانها را به همان سو راهنمایی کرده اند؛ چرا که سرمنشا همه نیکی های عقل پایه نیز، فیض الهی است و آنچه در دین تشریع شده بازتاب دهنده موهبتهایی است که در متن خلقت انسان، خداوند بر بندگانش ارزانی داشته است.

براین اساس، "بی دینی سیاسی" وضعیتی است که  به تدریج، از طریق گسترش فسادهای اقتصادی و غیراقتصادی، در نهاد حکومت شکل می گیرد. اگر این وضعیت در نظام های تئوکراتیک (دولت‌های دینی) به وجود آید و هیات حاکمه فاسد برای تبرئه خود، از ظواهر دین به صورت ابزاری استفاده کنند، در این صورت است که، در واقع، انواع بی دینی ها ( ارتکاب انواع فسادها) بنام دین توجیه می گردد و "بی دینی  سیاسی بنام دین" پدید می آید.

بی دینی سیاسی نه تنها دنیای مردم را به خرابی می برد، دین آنان را نیز تباه می سازد. بی دینان سیاسی در نظام های دینی دولتمردانی هستند که وظایف ذاتی خود را مانند آبادانی (همان "استعمار البلاد"، به تعبیر علی علیه السلام در عهدنامه) و زمینه سازی برای گسترش خوبی ها در میان مردم (همان "استصلاح اهل"، به تعبیر علی علیه السلام) را فراموش می کنند و مالیات (همان "خراج"، به تعبیر علی علیه السلام)  را دلبخواهانه و بدون رضایت مردم، آنگونه که خود می پسندند، در راستای ماندگاری خود، هر چند بنام دین، هزینه می کنند. آنان خود را در مقابل بندگان خدا، پاسخگو نمی دانند؛ چرا که این قماش از حکومت گران خود را تافته جدا بافته می دانند؛ گویی که برگزیده مستقیم خدا هستند. آنان خود را محور حق می پندارند و اراده خود را معیار درستی و نادرستی تلقی می کنند. ارزش مردم تنها به اندازه ای است که بر آنان تقرب جویند و در خدمت سیستمی باشند که فرمانش دست آنهاست.

شوربختانه در تاریخ اسلام حکومت های دینی زیادی از این دست ظاهر شدند و چنان سنتی را در جهان اسلام نهادینه کرده و پایدار ساختند. کجروی سیاسی نهادینه شده در صدر اسلام دست به دست شد و میراث سیاسی سراسر تاریک، آن هم بنام دین، به مسلمانان امروز منتقل گشت.

اولیای حقیقی دین همواره در مبارزه با چنین حکومتهای دینی، با تمام وجود، کوشیده اند. آنان جان و مال خود را در همین راه در طبق اخلاص نهاده و در راه خدا همه را از کف نهاده اند.

حکومت های دینی معاویه و یزید، اولین نسخه از حکومت هایی است که بی دینی را بنام دین رواج دادند. امام حسین علیه السلام در مقابل چنین حکومت هایی به مبارزه برخاست. آن حضرت در توصیف حکومت دینی یزیدی رواج دهنده بی دینی فرمود: باید فاتحه اسلام (راستین) را خواند، چرا که امت اسلام به حاکمی چون یزید گرفتار شده است. در واقع امام علیه السلام با این سخن خطر حکمرانی آلوده به انواع فساد، اما، بنام دین را که بزرگترین قربانی آن خود دین خواهد بود، گوشزد می فرماید.

امام علی علیه السلام، از قبل، در ملاقاتی که با عثمان در وقت محاصره انجام داد، گوشزد کرده بود که بی دینی سیاسی(ارتکاب انواع مفاسد در سایه قدرت سیاسی) بنام دین چه خطر بزرگی در تاریخ اسلام بر جای خواهد گذاشت و چگونه فروغ دین را در تاریخ اسلام به محاق خواهد برد. آن پیش گویی، که ظاهرا امام علیه السلام از پیامبر گرامی اسلام دریافت کرده بود، با ظهور معاویه و فرزندش یزید، و تداوم نهادینه استبداد دینی در قالب حکومتهای اموی، عباسی، عثمانی و نیز، انواعی از سلطنت های اسلامی مطلقه و مشروطه و اشکالی از جمهوری های اسلامی در شرایط جدید تاریخی، در جهان اسلام تحقق یافت.

نتیجه: اگر امروز حاکمان اسلامی در تعدادی از کشورهای اسلامی، بر مسلمانان بنام دین حکمرانی می کنند، باید با خود-انتقادی و حساب کشیدن از خود، هر لحظه از خود بپرسند: آیا حکومت اسلامی که آنان فرمانش را در دست دارند، مصداقی از آن حکومت هاست که بنام دین، بساط بی دینی
📌 ادامه اینجا

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 چرا زنان آماج حملات هستند؟  

✍️ مهران صولتی

هر روزی که می گذرد تنگناهای زنان در ایران ابعاد نگران کننده تری پیدا می کند. قانون حجاب اجباری با تنگ نظرانه ترین تفسیر ممکن در حال تصویب است و فرآیند سخت گیری بر جوانان و هنرمندان هر روز گسترده تر می شود. فعالیت گشت ارشاد نیز به بهای نفی کرامت زنان به طور رسمی احیا شده و روندهای آسیب زای گذشته ادامه یافته است. به رغم نارضایتی گسترده شهروندان و احتمال زبانه کشیدن آتش زیر خاکستر اعتراضات اما جای شگفتی است که هم چنان شاهد تداوم رویه های موجود هستیم. اما چرا زنان تا این حد آماج حملات هستند و چه دلایلی برای تداوم شیوه های ناصواب گذشته در مواجهه با ایشان وجود دارد؟

تداوم مناسبات مرد سالارانه: اگر چه ایران تحولات عمیقی را در عرصه جنسیتی سپری کرده و مفهوم برابری جنسیتی به نحوی ژرف در اذهان بسیاری از جوانان رسوخ کرده است ولی ساخت قدرت هم چنان صبغه ای مرد سالار و تبعیض آمیز دارد. گواه روشن آن هم فقدان مشارکت سیاسی زنان در نهادهای سیاسی همچون ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و شورای نگهبان است. در کل‌ کشور هم حضور زنان در مدیریت های سیاسی از ۳.۵ درصد فراتر نمی رود. این در حالی است که مطابق برخی از پژوهش ها بین میزان مشارکت اجتماعی زنان با افزایش رشد اقتصادی کشورها رابطه مستقیم وجود دارد.

کنترل بدن زن به مثابه ابزار سلطه: در خوانش سنتی از اسلام زنان تحت مالکیت مردان، جنس درجه دوم و ملک طلق همسران خود تلقی می شوند. در این نگاه سراسر بدن زن به مثابه عورتی تلقی می شود که باید از نگاه های نامحرم مصون بماند. هم چنین زنان متهم اصلی عرصه اغواگری و به انحراف کشاندن مردان تلقی شده و از همین رو باید از دیدگان پنهان بمانند. به دلیل همین مفروضات است که کنترل بدن زنان از جمله نوع پوشش، نحوه بستن موی سر، زیور آلات، نحوه خروج از خانه، و ورود به برخی اماکن عمومی از قبیل استادیوم ها مورد سخت گیری های شدید قرار می گیرد.

جلوگیری از پرورش نسلی متفاوت: زنان به دلیل ارتباط نزدیک با کودکان در سال های نخست زندگی از بیشترین میزان تاثیرگذاری بر تربیت فرزندان خود برخوردارند. از همین رو هر گونه قبض و بسط در باورهای آنان می تواند بر نحوه پرورش نسل های آینده تاثیر گذار باشد. از آن جایی که به دلیل افول وجوه مردسالارانه تربیت اکنون این زنان هستند که واجد نقشی ممتاز در تعیین سرنوشت فرزندان خود شده اند، حکومت می کوشد تا با تبلیغ خانه داری، همسرداری، و فرزند آوری به عنوان وظایف اصلی زنان هم چنان به تربیت نسلی اطاعت پذیر و وفادار نسبت به ارزش های سیاسی خود امیدوار باشد.

توقف پیشرفت همه جانبه زنان: جهان به جز اندکی استثناء از همه سو شاهد افزایش حضور اجتماعی زنان است، به طوری که برخی از ایده زنانه شدن جهان و تلطیف مناسبات خشن کنونی سخن می گویند. در ایران هم بعد از زنانه شدن دانشگاه اکنون برخی از زنانه شدن شهر (نعمت الله فاضلی)، و تغییر روابط اجتماعی آن حرف می زنند. حتی در بعضی از کشورهای توسعه یافته اینک زنان در عرصه اشتغال گوی سبقت را از مردان ربوده اند. حال با این اوصاف می توان نتیجه گرفت که تهاجمات اخیر صبغه ای دن کیشوت وار یافته و صرفا موجب اتلاف منابع و منافع بیشتر خواهد شد. بی تردید حضور توفانی زنان همه موانع را از سر راه برخواهد داشت...

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝درآمد سرانه مردم ایران در سال 55 دوبرابر سال 1401 است!

درآمد سرانه به قیمتهای امروز در سال 55 حدود 151 میلیون تومان بوده؛ یعنی دو برابر این رقم در سال 1401 و سال 90، 50 درصد بالاتر از سال 1401 .

پ.ن. درآمد سرانه، یعنی تولید ناخالص ملی که استهلاک و مالیات از آن خارج شده، تقسیم بر جمعیت.

💰 @gheimat_ir @MostafaTajzadeh
📝📝📝 ظاهربینی دینی

✍️عباس عبدی

این ایام به ویژه دهه اول محرم فصل عزاداری است و طبعاً حال و هوای شهرها و روستاهای کشور نیز متفاوت از دیگر روزهای سال است. این پرسش مطرح است که چه نسبتی میان دینداری و مناسک وجود دارد؟ آیا مسلمانانی که چنین مناسکی ندارند دیندار نیستند؟ کدام ویژگی‌ها و مناسک مُعَرِّف بهتری برای سنجش دینداری هستند؟

اگر بخواهیم اصلی‌ترین مناسک دینی را که در طول سال جاری و ساری است معرفی کنیم، به طور طبیعی پس از حج که طبعا محدودیت حضور دارد، نمازهای جماعت در مسجد است. هر چند این فریضه نیز به دلایلی در ایران دچار مساله شده است، ولی در هر حال بهترین سنجه عینی برای دیدن ظاهر عمل به دینداری است. سپس روزه داری و مراسم رمضان در کنار آن قرار می‌گیرد، در ادامه نیز حضور در اعیاد بزرگ و‌مناسبت‌های دینی هستند.

از سوی دیگر معیارهای ریشه‌ای‌تری هم داریم که اهمیت اصلی را در سنجش دینداری دارند. سلامت اخلاقی، مبارزه با ظلم، رفع فقر و تبعیض، نبودن فساد و دروغ و ریاکاری و... اینها اهم نتایج دینداری است که اگر نباشند، معلوم است آنچه که دینداری می‌نامیم، حتماً انحرافی از دین است.

سنجیدن معتبر همه اینها ممکن و در عین حال دقیق است. در بسیاری از مطالعات و پیمایش‌ها و نیز آمارهای قضایی و غیرقضایی برخی از اینها دیده می‌شوند و قابل مقایسه با گذشته خودمان و یا با سایر کشورها هستند.

اولویت این سنجه‌ها هم در شاخص‌های محتوایی است. برای مثال اگر از غدیر صحبت می‌کنیم، در درجه اول باید از میزان تقید به مضامین و ارزش‌های تبلیغی امام علی که در نهج‌البلاغه آمده و در دسترس است بگوییم و نه از طول و عرض جشن آن.

با این حال پرسش این است که چرا مسئولین کشور به جای ارجاع به آمارها و شاخص‌ها و سنجه‌های معتبر و مرتبط با دینداری به مسایل ظاهری و بدون ربط با فلسفه دینداری اشاره می‌کنند؟ در واقع چرا بجای واجبات بر مستحبات تاکید دارند؟ مگر نه اینکه بعثت برای برپایی قسط و تکمیل مکارم اخلاقی و از این قبیل است؟ خوب چرا نشانگرهای این ویژگی‌ها را نمی‌سنجید و به جای آن به شاخص‌های ظاهرگرایانه روی آورده می‌شود؟

مهم‌ترین علت این رفتار غلبه ظاهرگرایی است که خود را در شکل‌های گوناگون نشان می‌دهد. ریاکاری نتیجه روشن این رفتار است که اتفاقاً از شاخص‌های منفی دینداری است. چرا برخی افراد حتی در جوانی و میانسالی چند داغ مهر در پیشانی دارند، در حالی که بیش‌تر مراجع با ۸۰ سال عبادت از داشتن چنین نشانی محروم هستند؟

چرا ظاهر بسیار مذهبی با ریش‌های آراسته و انگشتر عقیق و تسبیح شاه‌مقصود و ذکر همیشگی و دایم‌الوضو دارند ولی بعداً اخباری از آنان شنیده می‌شود که دود از کله همه بلند می‌شود؟ این ظاهرگرایی بلای جان دینداری و ترویج آن است. بویژه اگر توجه کنیم که دین باید با باطن و رابطه فرد با خداوندی که طبعاً دانا به همه امور و قلب‌های افراد است کار داشته باشد و ظاهرگرایی دقیقاً به معنای آن است که دین را از رابطه فرد و خدا به رابطه فرد با فرد و ظاهر تقلیل می‌دهد.

این رویکرد است که در گزارش آقای وزیر ارشاد درباره رواج دینداری به این صورت بازتاب پیدا می‌کند که؛ سال گذشته ۸۱ درصد جوانان و نوجوانان سیاه بر تن کرده‌اند و شاید از این تحول بزرگ! این نتیجه را گرفته‌اند که؛ جامعه ایران نسبت به ۵۰ سال پیش باایمان‌تر، مومن‌تر و عفیفانه‌تر شده است! و هیچ شاخصی برای این ادعاهای گزاف ندارند در حالی که تمامی شواهد حاکی از معکوس بودن این مسیر دارد.

چه شاهدی روشن‌تر از برخی از منصوبین این وزارتخانه که در احکام ظاهرگرایانه با صفات بسیار عرفانی و غلوآمیز تعریف و به پست و مقام منسوب می‌شوند، ولی در باطن چنان هستند که کل مقامات وزارتخانه متبوع از شنیدن اخبارش شرمنده می‌شوند. این وضعیت نتیجه ظاهرگرایی به همراه گروه‌گرایی افراطی است.

علت دیگری هم که برای توجیه استناد به این گزارش‌ها وجود دارد ترس از تبعات پذیرش واقعیت است. حکومتی که با ادعا و هدف رواج دینداری شکل گرفته، اگر نتیجه معکوس داشته باشد، پس باید بپذیرند که این فلسفه؛ از اساس یا به دلیل کارکردهای موجود ناکارآمد و بی‌نتیجه بوده، سهل است که نتیجه عکس داشته است.

طبیعی است که از این مسیر باید برگشت و به این راه ادامه نداد. اگر چنین واقعیتی در جامعه باشد که هست، آنگاه برای نادیده گرفتن و قلب واقعیت باید روایتی جدید از واقعیت را در روی کاغذ جعل کرد یا واقعیت را به گونه دیگری که مطلوب آن نتیجه‌گیری است دید، بدون اینکه کسی آن را نقد کند.

بسیاری از این گزارش‌ها که مقامات رسمی اعلام می‌کنند فاقد اعتبار علمی و نیز سوگیرانه و نادرست است فقط برای قانع کردن مقامات به وجود واقعیاتی است که وجود خارجی ندارد. والسلام.

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝دیدار جمعی از رزمندگان و جانبازان جنگ تحمیلی از شهرهای قم و تهران در ماه محرم با خانواده زنده ياد سهراب اعرابی از جانباختگان جنبش سبز


سهراب اعرابی در ۲۵ خرداد سال ۸۸ در راهپیمایی سکوت با شلیک مستقیم گلوله جنگى  به شهادت رسید. تصویر معصومانه او در کنار مادر با شال و دستبند سبز از نمادهای جنبش سبز شد.

مادر داغدار او خانم "پروین فهیمی" در همه این سال‌ها صبورانه و با پیگیری بسیار همواره در پی ایجاد انسجام میان خانواده‌های داغدیده بود تا بدین وسیله پناهی باشد برای آن عزيزان و مايه اميد ايران و تمامى ايرانيان.

ايشان در اين ديدار،  ضمن قدردانی از حضور رزمندگان و جانبازان، با تاکید بر اهمیت این دیدارها افزود؛ اگر همدلی و هم‌دردی مردم با من نبود هرگز نمی‌توانستم به تلاش خود در این مسیر ادامه دهم.

جمله او یادآور نکته ای بود که #میرحسین_موسوی در بیانیه شماره ۱۸ بر آن تاکید داشت:

"روی آوردن به خانه‌های خود و قبله قراردادن آنها و توسعه شبکه‌های پایدار اجتماعی" زیرا که مردم "ماوای اقتدار" هستند و همبستگی  اجتماعی بزرگترین سرمایه‌ ملی ما است.

در این دیدار که در آغاز ماه محرم صورت گرفت رزمندگان و جانبازان حاضر با تاکید بر مسئولیت خویش در قبال خانواده‌های آسیب دیده اعلام کردند ما رزمندگان دیروز و شرمندگان امروز هستيم. اما باور داریم برای نجات ایران باید قدم برداشت و هرکس هرکجا هست باید یک قدم به جلو بیاید.بعنوان کمترین وظیفه انسانی و برای دلجویی، همدردی و هم‌افزایی با خانواده‌های محترم آسيب ديدگان، به اینگونه دیدارها ادامه خواهیم داد.

به اميد ايرانى آباد و آزاد و فردايى روشن براى ايرانيان

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝 افاضات اضافه| در کنکور تقلب کرده‌اند! بی‌حجاب که نبودند

برای آنهایی که هفته گذشته متوجه شدند بخشی از نوشته‌های یومیه عوام‌الملک منتشر نشده باید عرض کنیم که یادداشت ناقص افاضات در هفته گذشته یک دلیل عوامی داشته که حالا به آن اشاره شده است.


چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲ : امروز به همراه عوام‌النسا و ابوی و حاج خانم و اخوی برای امر خیر راهی خرم‌آباد شدیم. قرار است عروس از لرستان بیاوریم. جاده از تهران تا خرم‌آباد در بعضی نقاط آسفالت و کیفیت خوبی داشت. با توجه به مشغله فراوان مهرداد در مسئله جا و زمین مجانی برای صاحبان اولاد، وضعیت راه‌ها خیلی هم خوب است. بعد از ظهر به خرم‌آباد رسیدیم. دمای هوا حدود ۴۴ درجه بود. غروب در شهر خرم‌آباد گشتی زدیم. خوشبختانه ترافیک شهر طوری بود که باعث شد دلتنگ تهران نشویم.

جهت مطالعه متن کامل کلیک کنید

@MostafaTajzadeh

@didarnews1| @didarnewsir
📝📝📝نظام چیست؟

✍🏻
سعید حجاریان

بریده‌ای از متن:

واژگانی مانند دولت، حکومت و رژیم معمولاً در گفتارها و مکتوبات فارسی به‌جای یکدیگر به‌کار می‌روند. ادبیات سیاسی سالیان اخیر نیز مواردی دیگر را به واژگان پیشین اضافه کرده و بعضی اغتشاش‌های مفهومی را پدید آورده است.

دولت، در معنای (state) معمولاً در ادبیات دانشگاهی به‌کار گرفته می‌شود. دولت مفهومی دو سطحی است: الف) قوه‌ی مجریه‌ی حکومت یک کشور که گاهی وقت‌ها به دولت-ملت شناخته می‌شود. ب) کل ساختار اقتدار سیاسی در یک کشور. دولت در معنای دوم، به ظرف سیاست اشاره دارد که در ایران امروز رهبری، قوای سه‌گانه و نیروهای نظامی را شامل می‌شود.

حکومت، در معنای (government) سطحی پایین‌تر از دولت را توصیف می‌کند و عموماً به قوه مجریه اطلاق می‌شود. البته، بعضی اصحاب فکر در ایران معتقدند به‌دلیل آنچه در گفتار و افواه رسوب کرده، نیک آن است که دولت را در برابر قوه‌ی مجریه و حکومت را وسیع‌تر تعریف کنیم.

علاوه بر این دو باید به مفهوم حاکمیت (sovereignty) نیز اشاره داشت. حاکمیت بالاترین قدرت است که بالادست او دستی نیست و به تعبیر بُدن مطلق و دائم است. این مطلقیت در انواع نظام‌های سیاسی به اشکال متفاوت ساری و جاری است.

اما کلمه «رژیم»؛ این واژه عموماً در چارچوبی حقوقی-سیاسی تعریف می‌شود. مثلاً زمانی‌که می‌گوییم رژیم حقوقی دریای خزر از کدهای حقوقی مرتبط با حقوق دریاها در چارچوب حقوق بین‌الملل سخن ‌می‌گوییم...

و یا زمانی‌که می‌گوییم رژیم شاهنشاهی یا رژیم صهیونیستی بیشتر مقصودمان تخفیف و بی‌اعتبار کردن نظام حاکم بر این کشورهاست و عموماً هم به شخص حاکم اشاره داریم مانند رژیم صدام، رژیم مبارک و جز این‌ها.

به بیان دیگر، رژیم معادل کلمه‌ (regimentation) است که می‌توان آن را «هنگ‌آسا شدن» نیز خواند؛ وضعیت خودکامگی یا بعضاً سلطه نظامیان.

متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5928

#سعید_حجاریان #سیاست #دولت
@MostafaTajzadeh
📝📝📝منتظری؛ آن که دست مرا گرفت...

✍🏻 محمدحسین روانبخش

همیشه فکر می‌کردم نمی‌توانم تاب بیاورم. زودتر از آن‌که فکر می‌کردم به شک افتادم. فرشته‌هایم از آسمان سقوط می‌کردند و اسطوره‌هایم توزرد از آب درمی‌آمدند! می‌دیدم که آن‌هایی که برایم بزرگ بودند، وقتی کمی به آن‌ها نزدیک می‌شوی چقدر حقیر به نظر می‌رسند. جاه و مقام چقدر آدم‌ها را فریب می‌دهد، عوض می‌کند یا نه، ذات‌شان را آشکار می‌کند.

زود فهمیدم که بسیاری از آن‌هایی  که فکر می‌کردم نمونه اعلای مسلمانی و مدعیان درجه یک انقلابی‌‌گری و ایثار و علمند، دنبال منافع خودشان هستند، دنیاطلبی و قدرت‌خواهی و تکبر سراپای وجودشان را فراگرفته است و در همان حال، برای پستی یا عنوانی توخالی، یا بزرگداشتی حاضر به هزار چاپلوسی هستند! حالم خراب بود؛ به شک افتادم و گفتم چقدر برای‌مان قصه‌های دروغ گفته‌اند و کرامات عجیب و غریب تعریف کرده‌اند تا خرمان کنند... یک نفر باید بود تا نجاتم می‌داد.

اولین بار که دیده بودمش نوجوان بودم و او قائم‌مقام رهبری بود. بار دوم بیست سال بعد بود؛ بعد از پایان حصر ظالمانه‌ای که پنج سال طول کشیده بود؛ نگاهش کردم و دیدم هیچ فرقی نکرده. نه آن روز که نفر دوم مملکت بود دفتر و دستک و ادا و اطواری داشت، نه امروز که اسیری از بند آزاد شده بود که با حکومت و قدرت فرسنگ‌ها فاصله داشت، چیزی از شجاعت و شخصیتش کم شده بود. خیلی‌ها برایم از عرش به فرش سقوط کرده بودند اما این شیخ ساده بی‌آلایش داشت از قدرت تصورم بالاتر می‌رفت. چطور می‌توان این همه از قید و بند دنیا آزاد بود.

فهمش سخت نیست اما خیلی‌ها نمی‌خواهند بفهمند، چون فهمیدنش تف سربالاست و روی صورت خودشان می‌افتد. پسرش را مجاهدین ترور کرده بودند اما تنها کسی بود که ایستاد و گفت نمی‌شود کسانی را که محاکمه شده‌اند و دوران محکومیت را طی می‌کنند، با روشی غیردینی به جوخه اعدام سپرد... برای این‌که لهش کنند عنوان قائم مقام رهبری را گرفتند و عنوان شیخ ساده‌لوح را به او دادند؛ خم به ابرو نیاورد. بعد هم در مقابل هر انحرافی ایستاد و فریاد زد؛ ریختند و غارت کردند و از اعدامش سخن گفتند، حصرش کردند و در قم تنها و غریب ماند اما خم به ابرو نیاورد. برای من حجتی برای مسلمانی ساخته می‌شد.

آقای باقی مصاحبه‌ای با او کرده بود و از او درباره این می‌پرسید که عده‌ای عقیده داشتند در سال‌های ۶۷ و ۶۸ آقای منتظری می‌توانست چند ماه ساکت باشد و اعتراض نکند تا رهبر شود. آقای منتظری جواب داد: من بگذارم مردم را بکشند، خلاف شرع بشه برای این که من بعدا رهبر بشم، میخوام صد سال سیاه رهبر نشم... چقدر او بزرگ بود.

برای من اسطوره‌ای از نو ساخته شده بود. کسی که حجت مسلمانی من بود و دستم را گرفت و نگذاشت مدعیان دروغین مسلمانی و بزرگی، دین مرا از من بگیرند، برای من او نمونه کوچکی بود از علی، وقتی که حکومت برایش از کفش پاره‌ای کم ارزش‌تر بود، نمونه کوچکی بود از حسین که ذلت را نمی‌پذیرفت، نمونه‌ای از همه آنچه از ائمه برایمان تعریف کرده بودند...

و پایان حیاتش، آخرین معجزی که می‌شد از خدا دید. شرایط به گونه‌ای شد که اصحاب قدرت مجبور شدند تجلیل عظیم مردم را در تشییع او نظاره کنند و نتوانند مانع تحقق آخرین آرزوی منتظری، دفن شدن در کنار فرزند شهیدش شوند... و آن دنیای آقای منتظری را که تصور می‌کنم یاد این آیات امیدبخش می‌افتم: ان الابرار لفی نعیم علی الارائک ینظرون تعرف فی وجوههم نضره النعیم یسقون من رحیق مختوم ختامه مسک و فی ذلک فلینافس المتنافسون.

سوم محرم سالروز وفات آیت الله منتظری

@MostafaTajzadeh
📝📝📝هشدار جبهه اصلاحات ایران نسبت به سیر قهقرایی و انحطاط دانشگاه‌های کشور

#جبهه_اصلاحات_ایران در بیانیه‌ای نسبت به سیر قهقرایى نگران‌کننده دانشگاه‌ها به دلیل اعمال سیاست‌های مدیریتی سیاست‌زده، ضدعلم و واپسگرایانه هشدار داد. متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خداوند رحمان و رحیم
رویکردهای #ایدئولوژیک، سیاست‌زده، جناحی، #واپسگرا و ضد علم در سیستم آموزش عالی کشور، اعتبار و کارآمدی نهاد دیرپای دانشگاه در ایران را مورد #تهدید جدی قرار داده است.

پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و‌ #تحولات انقلاب فرهنگی، نهاد دانشگاه به‌مرور توانسته بود جایگاه کم‌ و بیش شایسته‌‌ای را با تکیه بر استقلال در عرصه‌های علمی، پژوهشی و اجتماعی به‌دست بیاورد و ذخیره ارزشمندی از #دانشمندان و دانش‌پژوهان و نیروی انسانی توانمند را در خود جای دهد.

به‌ویژه در دوران #اصلاحات، دانشگاه به قلب تپندۀ تحولات و نوزایی علمی و فکری در کشور تبدیل شد؛ چنانکه تداوم آن می‌توانست چرخ‌های توسعۀ علمی، فرهنگی و اقتصادی کشور را با اتکا به توان و دانش ایرانی محقق سازد. اما در دوره خسارت‌بار آقای احمدی‌نژاد این سیر متوقف و در برابر روند روبه‌رشد دانشگاه سد نهاده شد.

اختیارات گسترده‌ای که در دوران آقای #خاتمی به دانشگاه‌ها داده شده بود، در دوره دوم دولت آقاى احمدی‌نژاد سلب شد و نظارت و کنترل حداکثری به شورای عالی انقلاب فرهنگی سپرده شد که نهادی فراقانونی و مغایر با استقلال و‌ مدیریت علمی دانشگاه‌ها بود. در همین راستا، حاکم شدن نگاه امنیتی به حوزه دانشگاه و ورود حراست‌ها به حیطۀ فعالیت‌های دانشجویی، اعمال #محدودیت و فشار بر تشکل‌های دانشجویی منتقد، اعمال دستورالعمل‌های غیر شفاف و غیر علمی برای جذب و ارتقاء استادان، تصویب آیین‌نامه‌های سخت‌گیرانه و تنگ‌نظرانه برای کمیته‌های انضباطی و اعمال شیوه‌های آمرانه و غیر دموکراتیک در انتخاب رؤسای دانشکده‌ها از جمله سیاست های انقباضی دولت آقاى احمدی‌نژاد در قبال دانشگاه‌ها بود.

این روند به جایی رسید که حتی احکام هیأت‌های امنای دانشگاه‌ها را به‌جای #رئیس_جمهور و وزیر علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر بکند و نقش وزارت علوم در اموری چون تعیین امتحان دکتری و مصاحبه‌ها نیز به حداقل برسد. ستاره‌دار کردن دانشجو‌یان منتقد، اعطای بورس‌های ویژه‌ به نورچشمی‌ها، بازنشسته کردن اساتید برجسته و مستقل، گسترش بی حساب و کتاب تعداد دانشگاه‌ها، کاهش کیفیت محصولات دانشگاهی و تنزل شأن و منزلت دانشگاه از دیگر مظاهر خسارت‌بار آن دوران بود.

در دوره آقای روحانی، این سیاست‌ها تا حدی متوقف و از فشارهای مختلف بر #دانشگاه کاسته شد، اما به دلیل اولویت‌های دیگرِ دولت، آیین‌نامه‌های سخت‌گیرانه تغییر نکرد. سخت‌گیری و حساسیت منفی در سطوح عالی حاکمیت به نهاد دانشگاه تا حدی بود که از بین گزینه‌های مختلف آقای روحانی برای تصدی وزارت علوم و به رغم معرفی بیست و یک گزینه #وزارت از سوی ایشان، در نهایت افراد دیگری توصیه شدند و به حداقل‌ها تمکین شد.

در این دوره به‌ واسطۀ رأی معنادار مردم به آقاى روحانی، دامنه فضای امنیتی تا حدودی کاهش پیدا کرد، فعالیت‌های علمی رواجی روبه رشد یافت، روند #مهاجرت ثابت ماند و به‌ رغم فشارها برای جذب هیأت علمی بدون طی مسیرهای مستقل و ضوابط آکادمیک، روند جذب استادان دانشگاه بهبود پیدا کرد.

اما بار دیگر با روی کار آمدن دولت آقاى رئیسى این روند متوقف شد و وضعیت به دوران ناهنجار و تلخ دولت آقاى احمدی‌نژاد و بلکه بدتر از آن بازگشت. پروژۀ ناتمامی که یک بار با رأی غافلگیرانه و شگفتى‌ساز مردم به‌مدت هشت سال متوقف مانده بود، با یک برنامه‌ریزی حساب شده و حداکثری در وزارت‌خانه‌های علوم و ‌بهداشت دولت آقاى رئیسی و با انتخاب هدفمند افراد معتقد به ایده‌های کنترلی و ضد علمی، با سرعت از سر گرفته شد و به جریاناتى مثل بسیج اساتید و ‌جبهۀ پایداری بیشترین نقش در تعیین سرنوشت دانشگاه‌ها داده شد.

در لینک زیر بخوانید:
https://sobhema.news/?p=23589
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کل سرشت قیام امام حسین «نه» گفتن به سلطان ستمگر و قیام علیه حاکم ظالم برای بسط عدالت است

خون من موج زند کاخ ستمگر لرزد
محو باطل به فدا کردن جان می‌ارزد

گرچه زین حادثه مجروح دل اهل ولاست
شرف اهل ولا حادثه کرببلاست

هیئت عزاداران کوی شیخداد
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 گریز از نابرابری با مالیات

✍️ توماس پیکتی
اقتصاددان نابرابری

نابرابری یکی از مسائل اصلی جهان امروز است. این مساله در چند دهه گذشته روند افزایشی داشته است. نابرابری فزاینده ناشی از عوامل مختلفی مانند تمرکز ثروت، نقش سرمایه در تولید درآمد و توزیع نابرابر منابع است. سطوح بالای نابرابری برای جامعه مضر است؛ زیرا می‌‌‌تواند به ناآرامی اجتماعی، بی‌‌‌ثباتی سیاسی و عدم‌رشد اقتصادی منجر شود. وقتی بخش کوچکی از جمعیت سهم قابل‌توجهی از ثروت و درآمد را در اختیار داشته باشد، می‌‌‌توان عدم‌تعادل بین قدرت و نفوذ را در جامعه ایجاد کرد. در پرداختن به این موضوع، سیاست‌‌‌هایی مانند مالیات تصاعدی بر ثروت و ارث، همکاری جهانی برای مبارزه با فرار مالیاتی و افزایش شفافیت در معاملات مالی جزو مواردی هستند که می‌توان پیشنهاد داد. تاکید بر اهمیت آموزش و دسترسی به فرصت‌‌‌ها برای همه افراد به‌منظور کاهش نابرابری امری ضروری است.

به‌طور کلی، نظر منتقدان نابرابری در جهان این است که این موضوع مشکل مبرمی است که باید از طریق مداخلات سیاسی برای اطمینان از توزیع عادلانه‌‌‌تر ثروت و درآمد مورد توجه قرار گیرد. من در کتاب «سرمایه در قرن بیست‌ویکم» به بررسی روندهای تاریخی نابرابری اقتصادی پرداخته و راه‌حل‌‌‌های سیاستی را برای پرداختن به این موضوع پیشنهاد کرده‌‌‌ام؛ تحقیقاتی که چند قرن را در بر گرفته و داده‌های کشورهای مختلف را تجزیه و تحلیل می‌کند تا بفهمد ثروت و درآمد چگونه در طول زمان توزیع شده است.

💠 گفتار اقتصادی
@MostafaTajzadeh
📝📝📝انواع شهروندان

✍️ حسین بشیریه

انفعال سیاسی لزوما به معنی بی تفاوتی سیاسی نیست. ممکن است کسی هم از سیاست آگاه باشد و هم دیدگاه سیاسی خاصی داشته باشد ولی عملا در سیاست مشارکت نکند. این نوع شهروند را می توان شهروند آگاه غیر فعالی نامید که احساس بیگانگی می کند. از سوی دیگر، کسی ممکن است از سیاست و مسائل آن آگاه نباشد اما به دلیل تحریک و بسیج احزاب یا رهبران سیاسی در سیاست مشارکت کند. چنین شهروندی را می توان ناآگاه فعال خواند. دو نوع شهروند دیگر باقی می ماند: یکی شهروند آگاه فعال که نمونه آرمانی شهروند در حکومت مردم سالار است و دوم شهروند ناآگاه غیرفعال که معمولا در نظام های سیاسی بسته و خودکامه نمودار می شود، اما گاهی در دموکراسی ها هم یافت می شود.

طبعا میان دلایل مشارکت نکردن شهروند آگاه غیرفعال و شهروند ناآگاه غیرفعال تفاوت هایی هست. داوری درباره برتری شهروند ناآگاه فعال و یا ناآگاه غیرفعال به داوری درباره انواع نظام های سیاسی می کشد. شهروند ناآگاه غیرفعال در نظام های مردم سالاری یکی از موانع تحکیم نظام به شمار می آید اما شهروند ناآگاه فعال ممکن است اساس مردم سالاری را به خطر اندازد، زیرا معمولا در نظام های سیاسی مردم فریب و در جامعه های توده ای چنین شهروندی نمودار می شود. از این رو می توان گفت که شهروند ناآگاه غیرفعال کمتر از شهروند ناآگاه فعال ممکن است به اساس مردم سالاری گزند برساند، چرا که، همان طور که گفتیم، مردم فریبان با تشویق مشارکت توده ها در سیاست کار را به سود خود تمام می کنند.

شهروند آگاه و غیرفعال معمولا در میان دگراندیشان و مخالفان نظام سیاسی یافت می شود. از این رو، مشارکت نکردن آنها در سیاست معنی‌دارتر از مشارکت شهروندان ناآگاه فعال است. طبعا هدف آسیب شناسی بی تفاوتی و بی سیاسی تبدیل شهروندان ناآگاه و غیرفعال و شهروندان آگاه و غیرفعال و سرانجام شهروندان آگاه و فعال خواهد بود. به طورکلی طیفی از شهروندان را می توان تصور کرد که در یک سوی آن شهروندان آگاه وفعال و سوی دیگر آن شهروندان غیر آگاه و غیرفعال قرار می گیرند.

دلیل بی تفاوتی سیاسی، به معنی مشارکت نکردن انتخابی و آگاهانه و عمدی را، معمولا در خصلت اساسا غیر مردم سالارانه نظام سیاسی می جویند، در حالی که عدم مشارکت ناآگاهانه بیشتر در بین اقشار خاصی چون تهیدستان و جوانان و اقلیت ها و زنان در نظام های مردم سالار دیده می شود. اما در میان طبقات متوسط و گروه های سنی میانه به بالا نرخ مشارکت افزایش می یابد.

پژوهش های میدانی معمولا میان متغیرهایی چون آگاهی از مسائل سیاسی، میزان علاقه به سیاست و احساس خرسندی و یا ناخرسندی از سیاست های رایج از یک سو و فعالیت یا عدم مشارکت سیاسی از سوی دیگر پیوندهایی یافته‌اند. در این پژوهشها باور به عدم تأثير رأی افراد در زندگی سیاسی، باور به شباهت و یا عدم تفاوت عمده میان مواضع احزاب یا نامزدهای گوناگون، بی اعتمادی آنها به کارایی و اثرگذاری حکومت، سابقه تقلب در انتخابات، باور به آزاد و منصفانه نبودن انتخابات، به عنوان موانع اصلی مشارکت «علاقه مندان منفعل» بررسی شده است.
📗از این‌جا تا ناکجا "دیباچه‌ای بر آسیب‌شناسی سیاسی"

🆔
@MostafaTajzadeh
📝📝📝حسرت

✍🏻
نعمت الله فاضلی،

هر کس حسرت یا حسرت هایی دارد. به قول آدام فیلیپس در کتاب "حسرت؛ در ستایش زندگی نازیسته"(۱۴۰۰) انسان ها در کنار زندگی زیسته، زندگی نازیسته ای دارند، زندگی هایی که برای ما ممکن بود اما "از دستمان رفته یا از ما گریخته اند".

 فیلیپس می گوید این احساس فقدان یا از دست دادن برای زندگی ما اهمیت دارد و "زندگی ما را تعریف می کنند." این زندگی نازیسته "در دل زندگی های مان نهفته است".

با این معیار و محک، هر کس می تواند حسرت یا حسرت هایش را بفهمد. شما هم مثل من حسرتی دارید که در دل زندگی تان پنهان است.

اما حسرت من چیست؟ حسرتم این است که در جایگاه روشنفکر و کسی که زندگی ام با کار فکری تعریف شده و کارگر فکری ام، بتوانم یا می توانستم خدمتی ماندگار و سازنده به ملتم کنم، خدمتی که قرن ها به تک تک مردم ایران سود رساند و سازنده و برازنده هر ایرانی باشد.

به تازگی کتاب "میرزا فتحعلی آخوندزاده، طلایه دار مدرنیسم سیاسی در ایران" (۱۴۰۲) به بازار آمده است. مجموعه مقالاتی است که فرهاد سلیمان نژاد آنها را گردآوری و ویرایش کرده است. اولین کتابی است که می بینم از روی غرض و مرض ایدیولوژیک درباره آخوندزاده نیست.

آخوندزاده ایده های ماندگاری خلق کرد و در ساختن ایران معاصر اثرگذار شد. یکی از آنها طرح مساله اهمیت و ضرورت سوادآموزی همگانی و تاسیس نظام مدرسه ای جدید بود، ایده ای که میرزا حسن رشدیه و امیرکببر و دیگران آن را تحقق بخشیدند. آخوندزاده به بیان خودش در اندیشه "تربیت ملت" بود، تربیتی که هر ایرانی را شایسته و شهروند کند.

روشنگران و روشنفکران بزرگ ایران در دوره معاصر هر کدام خالق ایده های سازنده ای بودند.

هر چند ایدیولوگ هایی مثل آل احمد اینها را ندیدند و گاه حتی ایده های ویرانگری مثل "غربزدگی " را طرح کردند، ایده ای که خسارت های جبران ناپذیری بر ملت ما وارد کرد و هنوز هم این خسارت ها ادامه دارد.

حسرتم این است که کاش می توانستم ایده ای بیافرینم که صد و پنجاه سال بعد کسی مثل سلیمان نژاد و همکارانش بگویند روحش شاد، اندیشه او به ملت ایران خدمت کرد.

خدمت به ملت و وطن کار بزرگی است. هر کس در جایگاه و نقشی که دارد می تواند خادم ملت باشد. سیاستمدار و بازرگان و صنعتگر و معلم و هر پیشه ای، می تواند خادم واقعی باشد.

مثالی بزنم. همین لحظه که می نویسم "نوحه نقادانه" تازه یزدی ها در شب اول محرم را شنیدم. چند سالی است این نوحه خوانی نقادانه صدای جامعه شده است. حتی نوحه خوان هم می تواند خدمتی ماندگار کند. خلاقیت بشر انتها ندارد و همه می توانند خلاق باشند.

این خدمت نه تنها نام نیک می آفریند، بل بالاترین حس رضایت از زندگی را ایجاد می کند.  گمان نمی کنم ارزش انسانی و اجتماعی بالاتر از این وجود داشته باشد.

البته دانشمندان و اندیشمندانی هستند که خادم بشریت اند. مخترعان و کاشفان و نوآوران بزرگ، مثل کاشف پنسیلین یا مخترع الکتریسته، و هزاران کاشف دیگر به همه بشریت خدمت کرده اند. خدمت به همه بشریت ارزشمندتر از خدمت به وطن است، چه این خدمت شامل وطن هم می شود.

برای روشنفکر و معلم مردم شناسی متوسط الحالی مثل من هم این حسرت باقی است که کاش می توانستم و بتوانم برای ایران و مردم آن سخن و ایده ای بیافرینم که موجب سازندگی و پیشرفت سرزمینم و مردم آن شود.

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝 تحلیلی درباره ناترازی پولی و فنر تازه اقتصاد ایران

✍️ سیامک قاسمی

برای اولین بار حداقل در ۱۲ سال اخیر رشد پایه پولی اقتصاد ایران با شدت قابل توجهی - بیشتر از ده درصد - بیشتر از رشد نقدینگی بوده است و این یک ناترازی تازه در اقتصاد است.

با توجه به ترکیب پایه پولی که حاصل جمع خالص دارایی‌های خارجی بانک مرکزی، خالص بدهی دولت به بانک مرکزی و خالص بدهی بانک‌ها به بانک‌ مرکزی است، این رشد شدید پایه پولی را باید ناشی از اضافه برداشت شديد بانک‌ها از بانک مرکزی یا همان افزایش شدید خالص بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی دانست.

اما داستان چیست؟ داستان در تغییر سیاست دولت رییسی است که مسیر جبران کسری بودجه و تسهیلات تکلیفی را به جای بانک مرکزی بر روی دوش شبکه بانکی سوار کرده است و این بدهی‌های دولت به بانک‌ها، باعث افزایش ناترازی شدید سیستم بانکی و استقراض از بانک مرکزی شده است.

این میزان قفل شدن منابع سيستم بانکی در تسهیلات بانک‌ها به دولت، منجر به کاهش توان وام‌دهی یا همان توان خلق پول بانک‌ها شده و به همین دلیل ضریب فزاینده بانکی از ۸ درصد به ۷.۳ رسیده است و در نتیجه سرعت رشد نقدینگی کند شده است.

بدیهی است که این ناترازی هم مثل هر ناترازی دیگری باید به تراز در اقتصاد تبدیل شود و با توجه یه نقش حیاتی سیستم بانکی در تامین مالی کسب‌وکارها بویژه کوچک و متوسط، رکود و کاهش سرعت گردش پول و عدم امکان وام‌دهی بانک‌ها ناشی از این انقباض، دامن اکثر کسب‌وکارها را گرفته و خواهد گرفت.

به نظر می‌رسد فنر جدیدی در اقتصاد ایران ایجاد شده است، فنر پایه ‌پولی بر زیر نقدینگی .

@siamak_ghassemi @MostafaTajzadeh
📝📝📝جولان فـقر؛ بررسی تغییرات افت معیشت در یک دهه گذشته

✍🏻هم‌میهن- فرزانه طهرانی
: خط فقر متوسط کشوری در سال ۱۴۰۰ برای یک خانوار چهارنفره حدود چهار میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود و در شهریور ۱۴۰۱ به هفت میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسید. متناسب نبودن درآمد و هزینه‌ها سبب شده در آغاز قرن جدید بیش از ۳۰ درصد از جمعیت کشور به زیر خط فقر سقوط کند.

درحالی‌که در تهران خط فقر سال ۱۴۰۰ بیش از هشت میلیون و ۶۸۰ هزار تومان محاسبه شده است، حداقل دستمزد چهار میلیون و ۲۳۶ هزار تومان بوده است. در سال ۱۴۰۱ نیز باوجود آنکه خط فقر در تهران بیش از ۷.۱۴ میلیون تومان محاسبه شده است اما حداقل دستمزد ۶ میلیون و ۷۲۵ هزار تومان تصویب شد یعنی درآمد با فاصله زیاد، زیر خط فقر بوده است.

بررسی داده‌های هزینه و درآمد خانوار نشان می‌دهد در سال ۱۳۹۸ نسبت به سال ۱۳۹۰ متوسط مصرف مرغ ۱۱ درصد، گوشت قرمز ۵۲درصد، لبنیات ۳۵درصد و برنج ۳۴درصد کاهش یافته است. بنابراین خانوار ایرانی در مواجهه با روند فزاینده فقر، هم از سایر هزینه‌ها کاسته و به هزینه خوراک افزوده و هم از میزان خوراک خود کم کرده است.

متن کامل
@MostafaTajzadeh

@emtedadnet
📝📝📝بررسی اعتراضات ۱۴۰۱ در ایران از دیدگاه علم جامعه‌شناسی

همایش جنبش‌های اجتماعی، رسانه‌ها و فرهنگ در بخش های مختلف «جنبش‌ها و مفاهیم و نظریه‌ها»، «سیاست فرهنگی و جنبش‌های اجتماعی»، «رسانه‌ها و جنبش‌های اجتماعی» و «تغییرات ارزشی و جنبش‌های اجتماعی» برگزار شد.

به گزارش ایسنا، هادی خانیکی رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در همایش جنبش‌های اجتماعی، رسانه‌ها و فرهنگ، گفت: جنبش‌های اجتماعی بر اساس دیدگاه مانوئل کاستلز ویژگی‌هایی از قبیل هویت طلبی، میل به تغییر معناهای ارزش‌های جامعه، واکنش به بی‌عدالتی، احساسات سرشار از خشم و امید، عاملیت، به چالش کشیدن قدرت، داشتن طیف وسیعی از راهکارها، نامتمرکز بودن رهبری، استفاده از شبکه‌های مجازی دارند.

ادامه گزارش👇🏻
@MostafaTajzadeh

@hadikhaniki
📝📝📝 جنایت به نام دین؛ از عاشورا تا روزگار ما

✍️ محمدحسین روانبخش

حسین (ع) را نه بیگانه‌ها کشتند و نه کافران؛ «امت رسول‌الله» بودند و دین‌دارانی که بر مسلمانی‌شان افتخار می‌کردند. اما چگونه همین دین‌داران نه بر قتل حسین، که بر هزاران ستم که بر خانواده‌اش روا داشته شد، راضی بودند و خشنود از آنچه در کربلا شد، انگار مسلمانی‌شان را پس از آن بیمه شده می‌دانستند!

داستان غریبی است و پاسخ‌های مختلفی به این سوال داده شده؛ اما پاسخی که شاید کمتر به آن توجه شده، نکته‌ای است که استاد بزرگوار دکتر مصطفی محقق‌داماد در کتاب «فاجعه‌ جهل مقدس» متذکر شده اند:

«مطالعه در تاریخ ادیان، این امر را ثابت می‌کند که تعلیمات دینی، چه آن که وصولش مستقیم باشد مانند آنان که در زمان‌های اولیه پیشوایان دینی زیسته‌اند و رهنمودهای آنان را درک کرده‌اند ، و چه غیرمستقیم باشد مثل مردمی که در زمان ما زندگی دینی دارند و معارف دینی را از مکتوبات و منقولات دریافت کرده و خود با عمل تجربه می‌کنند‌ نه بر اساس برخورد چهره به چهره با پیشوایان دینی، همه ثابت کننده این امر است که اگر با خوی خشونت‌طلبی، حسد، هواپرستی، تفوق‌طلبی و امثال این گونه خصائل، انسان‌ها قدم در وادی دین نهاده‌اند، نتیجه دین‌داری آنان چیزی جز ازدیاد و فزونی همین خصائل نبوده است. به دیگر سخن، این گونه افراد پس از ورود به جامعه مومنین ناخودآگاه از دین به نفع همان خصائل خویش استفاده ابزاری نموده‌اند، در حالی که فکر می‌کنند که برای دین قدم برمی‌دارند و وظیفه دینی خود را انجام می‌دهند.» ( ص۱۵۶)

این نکته دقیق و شریف، نه پاسخی برای جنایت‌کاری در کربلا، که پاسخی است برای همه ستم‌هایی است که در طول تاریخ ( و شاید بیشتر از همیشه در روزگار ما) به نام دین انجام می‌شود. کم نیستند آدم‌هایی که قبل از این‌که مسلمان باشند، «انسان» نشده‌اند و برای اخلاق انسانی و حقوق انسان‌ها ارزشی قائل نیستند؛ می‌تازند و می‌زنند و تهدید می‌کنند و می‌کشند به نام دین...

اینکه «هر روز عاشوراست و هر زمینی کربلا» را این گونه هم می‌توان فهمید: همیشه و در هر جایی به نام دین جنایت می‌شود؛ بخصوص وقتی آن‌هایی که پارسایی انسانی ندارند، به نام دین قدرت می‌گیرند و حکومت می‌کنند.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝«آیا کلان‌شهر تهران، دوستدار سالمندان و کودکان است؟ »

✍️ فریبا نظری

حدود دودهه است که بنابر اهمیت زیست فردی و اجتماعی #کودکان و #سالمندان، شهرهایی در دنیا با نام شهر دوستدار کودک و نیز شهر دوستدار سالمند؛ مورد توجه برنامه‌ریزان و مدیران شهری قرار گرفته‌است.
طی همکاری مشترک وزارت کشور با یونیسف برای اجرای ابتکار جهانی شهرهای دوستدار کودک در ایران،  پس از بررسی نتایج ارزیابی شهرهای متقاضی پایلوت شهر دوستدار کودک، دوازده شهر بر اساس ارزیابی عملکرد به عنوان شهرهای منتخب برای پایلوت انتخاب شدند که (به ترتیب الفبا) عبارتند از شهرهای اِوز، بندرعباس، تبریز، تهران، رشت، سمنان، شیراز، کرمان، گرگان، مشهد، همدان و یزد. شایان ذکرست دریافت نشان و #برند شهر دوستدار کودک #یونیسف زمانی صورت می گیرد که شهر مورد نظر چرخه‌ی شهر دوستدار کودک را به صورت موفقیت‌آمیز تکمیل کرده باشد (unisef.org).

در اخبار و اطلاعات دیگری نیز بدست آمد که دو کلان‌شهر #تهران و #اصفهان در حال تلاش برای کسب عنوان شهر دوستدار سالمند هستند.
این تلاش‌ها را به فال نیک گرفته و برخی‌از شاخص‌ها و ویژگی‌های شهرهای دوستدار کودکان و سالمندان را مرور می‌کنیم.

برخی‌از ویژگی‌های شهر دوستدار سالمند:
۱- فضاهای باز و بناهای عمومی متناسب با حضور فعال و تحرک مستقل برای زیست اجتماعی
۲- دسترسی مناسب به #حمل_و_نقل_عمومی برای بهره‌مندی سالمندان از خدمات عمومی شهر  
۳- دسترسی به #مسکن_مناسب‌سازی شده برای سالمندان به‌منظور زیست امن و راحت و مستقل
۴- ایجاد شرایط برای #مشارکت‌اجتماعی و مدنی و نیز اشتغال دوباره‌ی سالمندان داوطلب کار باهدف تثبیت و افزایش سلامت روان و انسجام اجتماعی
۵- ارتقای فرهنگ عمومی جامعه با نهادینه کردن #احترام و پذیرش سالمندان
۶- #گردش_آزاد_اطلاعات و ارتباطات متنوع با رسانه‌های گسترده و متنوع‌تر به‌منظور احساس روزآمدی و تازگی زیست فردی و اجتماعی
۷- #خدمات_بهداشتی و حمایت‌های اجتماعی مناسب، قابل دسترس و با کمترین هزینه برای حفظ سلامتی و استقلال
۸- نبود امکان #خشونت نسبت به سالمندان در زیست شهری
۹- خدمات اوقات فراغت #شاد و بدون هزینه‌

برخی‌از ویژگی‌های شهر دوستدار کودک:
۱- امنیت و #ایمنی در فضای شهر
۲- پایداری و استمرار زندگی کودک در فضای شهر
۳- وجود #محیط_زیست_سالم
۴-امکان بیان نظرات و دخالت در تصمیم‌گیری‌ها
۵- امکان تامین دسترسی به نیازها
۶- وجود فرصت #تفریح و #بازی ایمن و سالم
۷- امکان شرکت در اجتماع
۸- نبود #خشونت نسبت به کودکان 

اکنون بیایید کلان‌شهر تهران را در ذهن‌مان مرور کنیم و زیست کودکان و سالمندان را در آن، به تصویر درآوریم؛ چه می‌بینیم؟
1️⃣ آیا امنیت و ایمنی آمدوشد، مشارکت، تفریح، مراجعه برای دریافت خدمات مختلف کودکان و سالمندان در کلان‌شهر تهران فراهم است؟
2️⃣ آیا محیط زیست این شهر برای کودکان و سالمندان، دارای سلامت است؟
3️⃣ آیا فضاهای باز و بناهای عمومی برای حضور ایشان، ایمنی و کاربری آسان و راحتی دارد؟
4️⃣ آیا وضعیت تردد خودروها، موتورسیکلت‌ها و وسایل نقلیه‌ی عمومی کلان‌شهر تهران؛ درجهت حفظ سلامت، راحتی و ایمنی کودکان و سالمندان است؟
5️⃣ آیا امکان مشارکت اجتماعی و مدنی برای آن‌ها در شهر تهران، وجود دارد؟
6️⃣ آیا زیست شخصی و شهری در کلان‌شهر پایتخت به کودکان و سالمندان؛ احساس امنیت و احترام می‌دهد؟
7️⃣ آیا مکان‌هایی به‌منظور برنامه‌های دوره‌ای شاد و جمعی برای کودکان و سالمندان در پایتخت وجود دارد؟
8️⃣ اگر دایره‌ی ارزیابی این ویژگی‌ها و امکانات را به کلان‌شهرهای دیگر و شهرهای کوچک‌تر و دورتر از پایتخت گسترش دهیم، وضعیت چگونه خواهدبود؟
9️⃣ باتوجه به گسترش #شهرنشینی و و افزایش سالمندی در ایران، و نیز شرایط و امکانات نامناسب زیست شهری گروه‌های با نیازهای ویژه کودکان و سالمندان، چگونه بر #سیاست_افزایش_جمعیت؛ تأکید می‌شود؟

این پرسش‌ها می‌تواند برای گروه‌های دیگر جمعیتی با نیازهای ویژه و خاص، مانند زنان و معلولان با انواع معلولیت؛ مطرح و مورد ارزیابی و توجه قرارگیرد. 

کلان‌شهر تهران با جایگاه پایتخت، متعلق به همه‌ی ایرانیان است و شایسته است که امکان زیست امن، آسان، محترمانه، شاد، آرام، سلامت، باهزینه‌های معتدل و درتوان متوسط گروه‌های مختلف مردم؛ در آن وجود داشته باشد.

شوربختانه پس‌از مدتی زندگی در این کلان‌شهر، درمی‌یابیم که با شهری #دوستدارناامنی، #آلودگی، #بی‌قانونی، باهزینه‌های سرسام‌آور زیست شخصی و اجتماعی روبرو هستیم که فرسنگ‌ها با شهر دوستدار کودکان، سالمندان، معلولان، زنان و همه‌ی شهروندان؛ فاصله دارد.

۳۱ تیر ۱۴۰۲

@Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
📝📝📝برای آنکه بودنش برکت بود و رفتنش عبرت"

✍🏻سید امیر خرم

اول - در افسانه های کهن آمده است پس از آنکه اسکندر مقدونی پادشاه مقدونیه ، داریوش سوم را شکست داد و بر ایران سلطه یافت ، روزی در مسیر خود از کنار قبرستان روستایی عبور می‎کرد. چندان که نگریست ، مشاهده کرد که بر سنگ قبور آن گورستان ، طول مدت حیات مردگان ، جملگی چند ماه و یا حداکثر چند سال است . اسکندر تعجب کرد و از پیرمرد روشن ضمیری که در آن نزدیکی بود، سوال کرد که راز کوتاهی عمر ساکنان این روستا در چیست . پیرمرد گفت از اتفاق عمر ساکنان این روستا چندان بلند است که عموما در ایام کهولت از دنیا می‎روند، لیکن رسم در این روستا آن است که تنها آن بخش از عمر درگذشتگان را که در خدمت مردم بوده اند و به سایرین نیکی کرده اند، عمر او می‎دانند و بر سنگ گور او نیز تنها همان ایام را نقش می‎زنند. سپس پیر روشن ضمیر خطاب به اسکندر گفت ، ای اسکندر مباد چنان زندگی کنی که بر سنگ گورت بنویسند اسکندر از همان روز که زاده شد، مرده بود.

بر همین طریق ، دور از خرد نیست اگر بر سنگ قبر مرحوم آیت الله منتظری بنویسند:

"اینجا کسی آرمیده است که سالیان سال به بزرگی زیست و در عمر دراز خود، جز به نیکی عمل ننمود و جز به عدالت سخن نگفت ".


متن کامل

@MostafaTajzadeh
@va3moharam