فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝 زنان و مقاومت مدنی
✍🏻 اریکا چنووت

زنان معمولاً در خط مقدّمِ جنبش‌های مقاومت مدنی قرار دارند.بعضی نمونه‌ها عبارت‌اند از راهبه‌هایی که در جنبش‌های دموکراسی‌خواهی در فیلیپین و برمه بدنِ خود را به صورت حائل و مانع بین نیروهای امنیتی و کنشگران قرار می‌دادند، زنان سیاه‌پوستِ عضو اقلیت‌های جنسی که جنبش «جان سیاهان مهم است» را در آمریکا سازمان‌دهی می‌کردند، زنان چای‌فروشی که بیرون از مقرِ ستاد ارتش سودان تحصن می‌کردند، مادربزرگ‌هایی که به خاطرِ نوه‌هایشان در برابر نظام دیکتاتوری در الجزایر مقاومت می‌کردند، زنان شاعر و نمایش‌نامه‌نویسی که رویدادهای انقلاب ۲۵ ژانویه‌ی مصر را ثبت می‌کردند، و زنان جوانی که امروز پیشگام جنبش جهانیِ مقابله با تغییرات اقلیمی هستند.

زنان همیشه نوآوری‌های تاکتیکیِ جدید و خلاقانه‌ای را ارائه کرده‌اند که بر غنای راه‌کارهای مهمی که امروز بدیهی به شمار می‌رود، افزوده‌‌ است. در قرن نوزدهم، «مجمع ارضیِ زنان» در ایرلند به امید دستیابی به استقلال ایرلند از سلطه‌ی بریتانیا راه‌کارهای جدیدی را برای عدم‌همکاری ابداع کرد. زنان ایرلندی به منظور کاهش قدرت اقتصادی بریتانیا، کارزاری به راه انداختند و از پرداخت اجاره‌بها و کمک به برداشتِ محصول خودداری کردند.

📎منبع و متن کامل
@
kaleme @MostafaTajzadeh
انسان هایی که یک عمر زندگی، جوانی و عمر خود را وقف رضای خدا و رهایی مردم کشورشان کرده اند همواره در حصر و بند غاصبان حاکمیت و حقوق این ملت بوده اند. برای سلامتی، رهایی و استخلاص هر چه زودتر گروگان های این ملت در دست حاکمیت استبدادی و ظالم دعا میکنیم.
@MostafaTajzadeh
‍ بازجوها دروغ می گویند..
فخرالسادات محتشمی پور

بازنشر
خاطرات سلول انفرادی(قسمت شصت و یک)

🟢 بازجو ملامتگرانه گفت «اصلا می‌دانی همه‌ی دوستان همسرت تعطیلات عید مرخصی بودند و او به خاطر شما در زندان مانده؟!» گویی شراره‌های آتش بود که از زبان او بر تمام وجود من پرتاب می‌شد. انگار تب کرده بودم. خیس عرق بودم و شاهد آنکه عملیات نادم‌سازی به شکلی ناجوانمردانه و موثر بر روی من اجرا می‌شود. همسرجان را روزه‌دار و رنجور در انفرادی‌اش تصور می‌کردم و دیگر دوستان را در کنار خانواده‌هایشان شاد و سرخوش. به خود می‌گفتم راستی اگر من بیرون بودم مصطفی هم پیش خانواده بود؟

🟢 بازجو که احساس می‌کرد برگ برنده‌ای رو کرده گفت «حالا هنوز وقت هست. کاملا به شما بستگی دارد. هرچه زودتر این برگه را امضا کنی، زودتر جبران مافات می‌شود.»

🟢 در سرم غوغایی بود. بر سر دوراهی سختی قرار گرفته بودم. سلامت همسرم و آسایش و راحتی او برایم آنقدر ارزش داشت که به پیشنهاد بازجو فکر کنم. در عین حال، وحشت از دسیسه‌های آنان و تبعات تصمیم سختی که باید می‌گرفتم مرا به تردید می‌انداخت. چهره‌ی مصمم همسرجان جلوی چشمم می‌آمد و به خود می‌گفتم حواست باشد چه می‌کنی. مبادا کاری کنی که زحمات یک و سال و نه ماهه‌ی او را هدر دهی.

🟢 گفتم «پس بیرون رفتن من منوط به این امضاست؟ یعنی دیگران هم که از انفرادی سپاه بیرون آمده‌اند همه تعهد و امضا داده‌اند.» گفت «همه‌شان بی‌ترديد. البته دلیلی ندارد کسی این را بداند. شما قرار نیست به کسی بگویی چطور بیرون رفته‌ای.»

🟢 داشتم پیش خودم شرایط آزادی پس از تعهد را مجسم می‌کردم. از انفعال و خفقان ناگزیری که از من موجودی بی‌هویت می‌ساخت حالم بد شد.

🟢 بازجو گفت «وقت تلف نکن خانم. اگر واقعا سلامت همسرت برایت مهم است امضا کن و برو بیرون دنبال کارهای پزشکی و حتی آزادی‌اش.»

🟢 حالت خفگی پیدا کرده بودم. در دامی که برایم پهن شده بود دست و پا می‌زدم. گفتم «باید فکر کنم. این تصمیمی نیست که بتوانم فی‌البداهه بگیرم.» بازجو گفت «چرا کار را سخت میکنی؟ امروز و فردا کردن چه فایده‌ای جز وقت تلف‌کردن دارد؟ اصلا شما باید شب عید می‌رفتی سر زندگی‌ات، بالاسر دخترت و ...» میان حرفش پریدم و گفتم «باید فکر کنم‌. فردا جواب می‌دهم.»

🟢 بازجو، شادمان از تأثیر صحبت‌هایش، پذیرفت که منتظر فردا بماند و من با همان حالت مردد برای انتخاب یکی از دو گزینه‌ی با افتخار ماندن در زندان و با منت و ذلت بیرون‌رفتن از زندان به سلولم بازگشتم.


@MostafaTajzade
📝📝📝 آیت الله بیات درباره رویت هلال:

«در رؤیت هلال‌ماه، اگر مکلف از قول منجمان و افراد اهل‌فن اطمینان کسب کند، برایش کفایت می‌کند».
#آیت_الله_بیات_زنجانی از فقهای عقل گرای شیعه اند. اواخر ۱۴۰۱ در دیداری که داشتیم ضمن بیان مطالب بکر و ارزشمندی درباره #آیت الله_منتظری فقیه بلند پایه معاصر، گفتند: بزرگترین گمشده و مشکل امروز حوزه های علمیه ما «عقل» است و جایگاه عقل و عقلانیت مغفول مانده است، همان موضوعی که در کتاب ارجمند خود«عدل، میزان خدا» در شرح این عبارت مطهری نوشته اند: عدل مقیاس دین است نه دین مقیاس عدل.
اگر به داده های قطعی علوم جدید در نجوم و تقویم، تمکین شود، دکان های زیادی که به بهانه رؤیت هلال گشوده اند، تخته می شود.

@emadbaghi
@MostafaTajzadeh
📝📝📝حکایت هلال ماه نو

✍🏻ابراهیم حنیف

امسال هم هلال ماه نو با وجود هوای ابری در نیمه غربی کشور از زیر عبای رهبری خود را نشان داد و ماه رمضان را یک روز زودتر اعلام کردند .

تعجب است آقایانی که در همه اوقات شرعی به دانشمندان موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران اقتدا می کنند ، چرا در حلول ماه
رمضان محاسبات آنان را نمی پذیرند ؟

مگر برای اطلاع از طلوع فجر و آغاز وقت نماز صبح کسی از اقایان به بالای بام می رود تا مطمئن شود فجر دمیده یا خیر ؟

مگر برای اطلاع از وقت نماز ظهر چوب شاخص در زمین فرو می کنند تا از زاویه خورشید متوجه شوند که ظهر شرعی اغاز شده ؟

چرا در تمام اوقات نماز و حلول ماه نو در یازده ماه دیگر طبق تقویم موسسه ژئو فیزیک عمل می کنند اما به ماه رمضان که می رسد نظر انان را صائب نمی دانند و حتما باید ستاد استهلال با کلی بودجه ، ماه را رصد کنند ؟

واقعیت این است که طبق تقویم موجود ، آخرین جمعه ماه رمضان مصادف با اول اردیبشت می شود .

از انجا که اعراب یک روز اختلاف افق را محاسبه می کنند ، لاجرم اول اردیبشت برای آنان روز اول شوال و عید فطر است و این یعنی روز قدس بر هوا خواهد بود . برای همین یک روز زودتر شروع کردند تا آخرین جمعه ماه رمضان برابر با ۲۵ فروردین باشد !

مفهوم این تغییر یعنی برای حاکمان خیلی مسلمان ما برگزاری روز قدس مهم تر از آغاز ماه رمضان است !

اما خداوند چیز دیگری می گوید " انما النسیء زیادة فی الكفر "( سوره توبه آیه ۳۷ ) زیاد و کم کردن روز های ماه زیاده روی در کفر است .
@MostafaTajzadeh
📝📝📝آقای وزیر قطع ارتباطات! یک فیلترشکن فروش که مثل خودتان متدین باشد سراغ ندارید؟

✍️محمد مهاجری

سلام. عیدتان مبارک

یکسال از عمر وزارت تان رفت اما هیچ وزیری در دولت آقای رئیسی به اندازه شما موردتوجه مردم نیست.قبول ندارید؟ همین الان شال و کلاه کنید و تا سر خیابان بروید؛ خواهید دید تعداد کسانی که شما را خواهند شناخت به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد.اما اگر به رهگذران بگویید چه کاره اید و واکنش مردم به خودتان را ببینید در می‌یابید چقدر برای مردم مهمید! لازم نیست بگویید مردم چه گفتند؛چون کاملا روشن است!

جناب وزیر! حواس تان هست در همین سال 1401 هربار در باره سرعت اینترنت و فیلترینگ و مسدودکردن پلتفرمهای خارجی و... از شما سوال کردند چه جوابی دادید؟ در همه پاسخهای شما یک جمله تکراری بود :" این موضوع به وزارتخانه من ربطی ندارد".

یعنی شما برای همین چیزهایی که به شما ربطی ندارد حقوق می گیرید؟ان همه دم و دستگاه و تشریفات و ماشین و کارمند و خدم و حشم را در اختیارتان قرار داده اند که بگویید به من ربطی ندارد؟ خب میلیونها آدم در این مملکت زندگی می‌کنند که این چیزها به آنها ربطی ندارد اما برایش نه حقوق می گیرند و نه امکاناتی در اختیار دارند!

جناب وزیر فیلترنت! دولت محترم سیزدهم 19ماه است هر روز و هرشب دارد تحریم را دور می زند؛ آنقدر دور زده که دیگر فرمانش نمی‌چرخد! مردم هم به تبعیت از همین دولت ،دائما دارند فیلترینگ را دور می‌زنند.

بارها مقامات وزارتخانه شما به ملت گفته اند فیلترشکن نصب نکنیدچون دشمنان اطلاعاتتان را می‌دزدند و می‌برند و آنالیز می‌کنند و سوء استفاده می‌کنند و سر بزنگاه افشا می‌کنند و بدبخت می‌شوید. اما این جماعت گوش‌شان به این حرفها بدهکار نیست؛ انگار حاضرند اطلاعات فوق مهم و بکلی سری گوشیهایشان را از جمله اوامر خانم خانه یا تازه‌ترین لطیفه‌ها علیه مسئولین یا آخرین آهنگها مثل "گنگستر آمل" را یکجا تحوبل دشمن بدهند اما این پلتفرمهای کاملا امن داخلی را که هیچکس شنود و رصد نمی‌کند نصب نکنند.
خطای بزرگ این ملت ناسپاس و حرف نشنو رابه بزرگواری خودتان ببخشید.

راستی آقای وزیر! کسانی که شما را می شناسند می گویند فردی بشدت متدین هستید.شهادت افرادی که این حرف را از انان شنیده ام برایم حجت است و به همین دلیل به تدین شما ایمان می‌آورم. براین اساس ایا ممکن است از شما خواهش کنم این ملت سرگشته را از دست فیلترشکنهای ناامن که سرنخش دست دشمن است نجات بدهید؟ دم دستتان فیلترشکن فروشی که مثل خودتان متدین باشد،سر در آخور دشمن نداشته باشد، باانصاف باشد و کلاهمان را برندارد؛ و مهمتر اینکه سر بزنگاه مثل وزارتخانه شما پای خود را روی سیم فشارندهد سراع ندارید که از او فیلترشکن بخریم؟
باور کنید از صبح تا شب دعاگویتان خواهیم بود و به جای غرهایی که موقع استفاده از اینترنت قراضه شما می زنیم، برایتان "خدا پدر بیامرزی" خواهیم فرستاد.

بعدالتحریر: از اینجا به بعد این نوشته را می‌خواستم خصوصی برای خودتان بفرستم.و به همین دلیل از یکی از مدیران ارشد وزارتخانه تان خواستم شماره تلفن شما را بعد از هماهنگی با خودتان به من بدهد.

الان 3ماه از آن تاریخ گذشته.
یا آن دوست عزیز پیام را به شما رسانده و شما به دمپایی تان هم حساب نکرده اید؛ یا کلا پیام مرا فیلتر کرده! و یا یقین داشته که پیام من ارزش آن را ندارد که وقت شما را بگیرد!

داستان از این قرار است که همه اهالی رسانه در دولت غربزده واداده تنبل ناتوان قبلی فارغ از اینکه به کدام تفکر سیاسی وابسته اند از اینترنت بدون فیلتر برخوردار بودند. شما که وزیر شدید شیر را بستید و فقط برای خودی های دولت تان باز گذاشتید.

پس از مدتی اشتباها اینترنت من ناگهان بدون فیلتر شد .این رانت ادامه داشت تا روزی که همسر محترمه رئیس جمهور یک دورهمی گذاشت و از همه جای دنیا زنانی را دعوت کرد. من هم نوشته کوتاهی در نقد آن داشتم و تاکید کردم آن دورهمی نه به لحاظ موضوع، نه به لحاظ مهمانان و نه به لحاظ میزبان در شان انقلاب اسلامی نبود.پول ملت هدر رفت و اعتبارش هوا شد.
دقیقا فردای همان روزی که نقدم منتشر شد، اینترنت بدون فیلترم قطع شد!

یقین دارم الان میگویید این ها به هم ربط نداشت. می‌پذیرم.. چون اولا در این دولت هیچ چیز به هیچ چیز ربط ندارد و ثانیا عادت همیشگی شما این است که بگویید "به وزارتخانه من ربط ندارد"!

این جملات را از ان روی ننوشتم که تقاضای اینترنت بدون فیلتر کنم. حاشا که چنین بخواهم.من نوه ان مادر بزرگ وارسته ای هستم که می‌گفت گوشت تن خود را بخور اما منت قصاب را نکش! بلکه از این جهت مطرح کردم که بپرسم فیلترشکن فروش متدین مثل خودتان سراغ ندارید؟! که عامل دشمن نباشد و گران نفروشد و دم به دم فیلترشکن قطع نشود؟

نوروزتان شادباد🌸🌺🌿🌻
@MostafaTajzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📝📝📝امروز در اولین پنجشنبه سال به مزار زیباترین و بهترین فرزندان آمل #غزاله_چلابی و #عرفان_رضائی عزیز، دو کشته‌ به تیر استبداد رفتم.

✍🏻 حسین رزاق

من آملی نیستم و فقط این چندسال اخیر در آمل هم زندگی کرده‌ام اما در تمام روزهای جنبش #زن_زندگی_آزادی، وقتی از پشت دیوارهای بلند اوین خبری از تسخیر خیابانهای آمل زیر گامهای اهالی‌اش میرسید، با افتخار از این شهر عزیز میگفتم.

امروز اما وقتی بر سر مزار غزاله و عرفان با مادران گرامی و شجاعشان هم‌صحبت شدم و روایت شب حادثه را شنیدم که چه بی‌باک پا به خیابان گذاشته‌اند، از فشارهای امنیتی که آنها را قوی کرده و در دادخواهی مصمم‌تر، جوان همسایه‌مان را دیدم که مسیری طولانی را تا مزار عرفان آمده بود تا با رفیق قدیمی‌اش تجدید عهد کند و با تمام کنترل‌های امنیتی باز مردم مزار این عزیزان را گلباران کرده‌ بودند، به ساکن این شهر بودن افتخار کردم.

اینروزها هر ساعتی که میگذرد به وضوح مردمی را میبینم که در مسیر صعب و سختِ رهایی وطن از سایه‌ی شوم استبداد، به آزادی و قطعیت پیروزی ایمان دارند و دمی کوتاه نمی‌آیند تا پایان این شب سیه.

@hoseinrazzagh @MostafaTajzadeh
📝📝📝زلزله_خوی

✍🏻یاسر عرب

سلام استاد بنده اهل شهرستان خوی‌ام مدتی است که اینجا زمین لرزه ما رو در آماده باش نگه داشته و گاه و بی گاه در شب و روز سرزده مارو زیارت می‌کند.

چندی پیش زلزله ای به بزرگی ۵.۹ اتفاق افتاد. این زلزه صدمات زیادی به خانه ها زد و برخی تا کنون در چادر ها زندگی می‌کنند.
این ها مقدمه برای سخن بود ...

اصل مطلب این که دو روز پیش پسر بچه ای ۱۶ ساله از دوستان فوت شد. در مراسم ختم، از عموی پسرک علت مرگش را جویا شدم و در جواب این را دریافتم که این خانواده هم اکنون سوگوار به دلیل آسیب دیدگی منزلشان از همان زلزله در چادر به سر میبرده اند (از ۸ بهمن ماه) متاسفانه این پسر از بیماری آسم رنج میبرده است.

چون هوا سرد و بارانی بود این عزیزان تصمیم گرفته بودند که چادر را با پلاستیک بپوشانند و این کار باعث کاهش سطح اکسیژن داخل چادر شده است. شب را همه خوابیده اند ولی صبح همه به غیر از این پسرک بیدار شده اند.

هدف از انشا کردن این جملات برای شما این است که بگویم بعد آن زلزله صد ها زلزله دیگر نیز آمده است که نمیدانم چند تای آن ها ۵ ویا بالای ۵ بوده اگر سری به سایت لرزه نگاری بزنید حال و هوای خوی را مشاهده خواهید کرد بنده نمیگویم زلزله کار ج آ بوده ولی میتوان این مرگ را تقصیر ج آ دانست بنده میتوانم تضمین کنم اگر دوباره زلزله ای به بزرگی ۵.۹ تکرار شود بدلیل آسیب دیدگی منازل این بار با فاجعه ای رو به رو خواهیم شد که نظیرش را در بم دیدم شهری خالی از سکنه و پر از آوار و جسد و این را برایتان گوشزد کنم که آنگونه که آقایان مدیران و مسئولان در رسانه میلی نشانتان دادند نبوده اوضاع نابسامان و سوء مدیریت در همه جا موج میزد و احتمالا دیده باشید در آن سرما نیرو های امنیتی با آبپاش هایی که در بالای ماشین های سیاه رنگشان هست به یاری مردم زلزله زده و کلافه و معترض از سوء مدیریت شتافتند و عده ای را که از خانه هایشان متواری شده و به دنبال چادر بودند را در آن سرما ، که شب ها به منفی ۱۲ درجه میرسید خیس کردند وقتی به این فکر میکنم که این دوستان کجا خودشان را خشک کردند فحش های چیزداری به ذهنم خطور می‌کند.

برادر عزیزم آقای عرب بنده از سال ها پیش کار های شما را دنبال میکنم و به اطلاعات و آگاهی و دغدغه مند بودن شما اعتماد کامل دارم و با اعتمادی که به این ها دارم از شما میپرسم به نظرتان این مردم رنج دیده چه باید بکنند؟ یا چگونه خود را تسلی بدهند؟
یا به چه دلخوش باشند؟ دولت، حکومت، تقدیر، خدا، یا چه شما بگویید چگونه این دوستمان که فرزند ۱۶ ساله اش را به خاک سپرد خودش را تسلی دهد؟

@yaser_arab57 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 زنجيرهايي كه به گذشته بندمان مي‌كند

✍🏻 سيدحسن اسلامي اردكاني

دو راهب جوان بودايي در مسير خود، به رودخانه‌اي رسيدند كه پل و پاياب نداشت. خانمي سرگردان و سرگشته ايستاده بود و نمي‌دانست چگونه از آب گذر كند. يكي از راهبان بي‌درنگ آن زن را به دوش گرفت و از آب گذراند و با همنوردش به مسير خود ادامه دادند. شبانگاه راهب دوم به اولي گفت: «امروز كار درستي نكردي! هرگونه تماس بدني با زنان براي ما ممنوع است.» راهب اول پاسخ داد: «من فقط چند دقيقه او را بر دوش كشيدم و تو تا الان او را بر دوش خود داري.»

اين داستان معروف بودايي، گوياي آن است كه ما بيش از حد به گذشته و افكار و خاطرات خود وابسته هستيم و در نهايت زنداني آنها مي‌شويم. يكي از راه‌هاي رهايي و رستگاري، آزاد كردن خود از اين خاطرات و افكار و انديشه‌هاي پريشان‌كننده است.

با نزديك شدن بهار و آغاز سال نو، به تكاپو مي‌افتيم و خود را براي نسيم‌هاي سبك بهاري آماده مي‌كنيم. دست به خانه‌تكاني مي‌زنيم، براي سال نو برنامه‌ريزي مي‌كنيم و مي‌كوشيم شخص متفاوتي بشويم. با اين حال، جز تغييرات ظاهري در لباس و خانه و محل كار، دگرگوني مشخصي در ما رخ نمي‌دهد و باز در آستانه سال آينده به فكر تغييرات اساسي مي‌افتيم و تصميمات جدي مي‌گيريم، اما نتيجه همان است و اين چرخه معيوب تكرار و تكرار مي‌شود. اين مشكل علل مختلف دارد كه در اين‌جا فقط به يكي از آنها مي‌پردازم: در بند گذشته ماندن.

ما هم‌زمان مي‌خواهيم پيش برويم و در عين حال برخي زنجيرهاي سنگين و كند و بندها را با خودمان مي‌كشيم و اين كار ما را دشوار مي‌كند. مي‌خواهيم بدن متناسبي داشته باشيم، اما همان عادات غذايي را نگه مي‌داريم. مي‌خواهيم زندگي پرتحركي داشته باشيم، اما شيوه‌هاي كهن بي‌تحركي را حفظ مي‌كنيم و مي‌خواهيم به روي دنيا لبخند بزنيم، اما كينه‌هاي كهن را با خودمان همچنان حمل مي‌كنيم.

هدف فكر و تامل، يافتن راه‌حل و گشودن راهي به سوي آينده است. به تعبير مولانا: «فكر آن باشد كه بگشايد رهي»، اما برخي افكار و باورهاي ما به جاي گشودن راه و سبكبار كردن ما، ما را به گذشته‌اي غمبار پيوند مي‌زند كه از آن گريزانيم و اين يكي از شگفتي‌هاي وجودي ما است كه از لباس‌هايي كه اندكي فرسودگي و كهنگي مي‌دهد خود را نجات مي‌دهيم، اما افكار و باورهايي كه ذهن ما را مسموم مي‌كنند با شيفتگي در خود نگه مي‌داريم. با اين افكار كه كمترين خاصيت‌شان آن است كه ما را از پيش رفتن باز مي‌دارند، چنان رفتار مي‌كنيم كه گويي محبوبان ابدي ما هستند.

افكاري كه ما را از پيش رفتن باز مي‌دارند و بارمان را سنگين مي‌كنند، انواعي دارند. شايد يكي از پيچيده‌ترين آنها، كينه و كين‌توزي باشد. به زبان ساده كينه‌توزي يعني آنكه خشمي را كه از كسي داريم و امكان ابرازش را نداريم، در خودمان نگه داريم تا زماني به بدترين شكل آن را آشكار كنيم و درس عبرتي به آن شخص هدف خشم خود بدهيم كه نه فقط او، بلكه دنيا هم فراموش نكند. اين تلاش براي درس عبرت دادن و انتقام گرفتن، گاه كامياب است و غالبا ناكام. مهم‌ترين مشكل اين انديشه آن است كه حتي اگر در كينه‌توزي خود موفق شويم، چنان بهاي سنگيني براي آن پرداخته‌ايم كه متوجه مي‌شويم انديشه كينه‌توزي، انديشه خوبي نبود. بارها تعبير «كينه شتري» را شنيده‌ايم، ولي نكته آن است كه ‌ظاهرا هيچ حيواني كينه به معناي «انساني» آن ندارد؛ يعني حيواني را نمي‌شناسيم كه ساليان درازي انديشه انتقام و تلافي را در ذهن خودش نگه دارد و منتظر زماني بماند تا با گرفتن انتقام «دلش خنك» شود. تنها انسان (يا حيوان ناطق) است كه از اين توان برخوردار است كه عقلانيت، منطق و حافظه درازمدت خود را در خدمت برآوردن پست‌ترين غرايز خصومت‌آميز خودش كند. اين «اشرف مخلوقات»، گاه چنان به «اسفل سافلين» سقوط مي‌كند كه هيچ واژه‌اي قادر به وصف آن نيست.

در آستانه سال نو، در كنار همه كارهايي كه تصميم داريم بكنيم و برنامه‌هاي بلندمدتي كه در پي اجراي آنها هستيم، بد نيست كه نگاهي به اين زنجيرهاي فكري و كينه‌هاي پنهان شده و آتش‌هاي زير خاكستر بيندازيم و در انتظار باد فرصت باشيم و بكوشيم با سينه‌هاي پاك از كينه به پيشواز بهار برويم.
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝چرا ماه ِ رمضون های دهه ۶۰ ، حال دیگه ای داشت؟

✍🏻 مصطفی داننده

ما دهه شصتی‌ها از رمضان یک خاطره مشترک داریم. بیدار شدن‌های سحر. به سن تکلیف نرسیده بودیم اما اصرار داشتیم که سحر بیدار بشیم. الا و بلا که ما می‌خواهیم روزه بگیریم.
بیدار شدنمون هم داستان خودش را داشت. ده دقیقه قبل از اذان با زور بیدار می‌شدیم. کشون کشون خودمون به سفره می‌رسوندیم، چند قاشق خورده نخورده برمی‌گشتیم تو رختخواب. حالا چرا این کار را می‌کردیم؟ چون خواب از سرمون نپره.
هم خواب را می‌خواستیم هم سحر رو.
وقتی می‌رفتیم مدرسه سرمون بالا بود که روزه‌ایم. وقتی معلم می‌پرسید کی روزه است؟ اینقدر دستمون می‌کشیدیم که می‌تونستیم لامپ کلاس بگیریم تو دستمون.
بی‌جون از مدرسه می‌رسیدیم خونه و با اصرار مادر که روزه کله گنجشکی هم قبول، ناهار می‌خوردیم و صبر می‌کردیم تا افطار.
روزگار گذشت و گذشت و خیلی از ماها که اون روزها با شور و شوق روزه می‌گرفتیم دیگه سحر بیدار نشدیم. دیگه روزه نگرفتیم. دیگه به پدر و مادرهامون نگفتیم ما را سحر بیدار کنند؟ چرا؟
جواب این سوال‌ را حاکمان باید بدهند؟ چه بلایی سر نسلی که با ذوق روزه کله گنجشگی می‌گرفتند، آورده‌اند؟ چرا کار را به جایی رسیده است که بخشی از آنهایی که در دوران دبستان، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه، حرف دینی شنیده‌اند، گردن راست می‌کنند و می‌گویند بس کنید این مسخره بازی را.
حتما آنها فقط حرف دینی شنیده‌اند و رفتار دینی ندیده‎‌اند.
واقعا باید از خودمان بپرسیم چرا قبل از آغاز ماه رمضان، باید به مسلمان این همه در مورد روزه خواری هشدار بدهیم؟ آنهایی که تجربه ماه رمضان در کشورهای مسلمان را دارند، به خوبی تفاوت آن کشورها را با ایران را حس می‌کنند. مردم بدون هیچ تشویق و تنبیهی روزه می‌گیرند و رعایت روزه‌دارها را می‌کنند.
شاید وقت آن است که کمی رفتار خودمان در زمینه دین را با دیگر کشورهای مسلمان مقایسه کنیم.
کافی است جلسات قرآن کشوری مثل مصر را با ایران مقایسه کنید. در این کشور آفریقایی، اقشار مختلف با ظاهرهای گوناکون حضور دارند اما در کشور تقریبا همه یک شکل!
واقعا چرا ریش داشتن و تسبیح انداختن، نشان دین‌داری شده است؟
دین دار کسی است که غیبت نمی‌کند، دروغ نمی‌گوید. دین دار کسی که حق مردم را نمی‌خورد. دین دار کسی است که رعایت حال همسایه را می‌کند.
این که ریش داشته باشی و تسبیح در دست گرفته باشی ولی وقتی به سرکار می‌روی، کارت ورود بزنی و بدون اینکه خروجت را ثبت کنی، به کارهای شخصی برسی و بعد حقوق کار نکرده را بگیری، چندان با دین داری جور در نمی‌آید.
کاش می‌شد ما هم به سمتی برویم که آدم‌ها را بر اساس چهره قضاوت نکنیم. اصلا عادت کنیم که قضاوت نکنیم اما سعی کنیم برداشت‌مان از آدم‌ها به خاطر رفتار آنها باشد حالا می‌خواهند هر جور که دوست دارند لباس بپوشند.
قبل از کرونا دادگاه‌هایی با محوریت فساد مالی در حال برگزاری بود. برخی از متهمان این دادگاه، تسبیح به دست داشتند و ریش در صورت و جای مُهر در پیشانی. همین دادگاه‌ها سند خوبی است که رفتار ما در قبال آدم‌ها بر اساس ظاهر نباشد.
و چه درست گفت مولوی در داستان موسی و شبان که «ما درون را بنگریم و حال را كی برون را بنگریم و قال را؟»

چن مطلب کوتاه و جالب در مورد ماه رمضان از کانال آرامش چهلسالگی :

https://t.me/chehel_salegi/12755
https://t.me/chehel_salegi/12681
https://t.me/chehel_salegi/15156
https://t.me/chehel_salegi/13067
https://t.me/chehel_salegi/12920
https://t.me/chehel_salegi/16593
https://t.me/chehel_salegi/16244
https://t.me/chehel_salegi/12857

@chehel_salegi @MostafaTajzadeh
📝📝📝«مهمونی، برنامه‌ای در تراز سیمای ملی؛ جنسیت‌زده با تمسخر و تحقیر مردم»

✍️ فریبا نظری

داشتن سرمایه اجتماعی و مقبولیت بالا در میان مخاطبین یک جامعه امتیاز ویژه‌ای برای یک برنامه تلویزیونی است. سال‌ها پیش کلاه قرمزی توانست با‌همه‌ی کاستی‌هایش، به این نقطه برسد. بگذریم که برخی افراد که هر ازگاهی چند در فضای سیاسی جامعه ظاهرشده و آتش به‌اختیار عمل می‌کنند، زمانی ماموریت داشتند به این عروسک مقبول جامعه بتازند و برعوامل تولید این مجموعه آنقدر سختی و فشار وارد کنند که از قاب تلویزیون ملی خارج شوند و البته موفق هم شدند.
در واقع می توان گفت نمایش عروسکی کلاه قرمزی، تبدیل به برند ویژه‌ی گروه تولیدکننده‌اش شد.

عروسکی ساده و نه چندان زیبا با حرفهای مردم عادی کوچه و بازار، شیرین و پذیرفتنی که فاصله چندانی با زندگی معمولی نداشت. #کلاه_قرمزی و عروسک همراهش #پسرخاله، مانند بقیه مردم ناراحت می شدند، شاد می شدند، از دروغ بدشان می آمد، به‌دیگران کمک می‌کردند، نون می‌گرفتند، نفت می‌گرفتند، به آدم‌ها گل می‌دادند، عاشق می‌شدند و از رنج و فقر مردم، رنج می‌کشیدند.

شاید اگر در یک کشور دیگر بود این عروسک شیرین و ساده و پرطرفدار، تبدیل به برندی ملی می شد به دلیل ویژگیهای مقبول کودکان و بزرگترها؛ اما در کشور ما جایش در قاب تلویزیون ملی با برنامه های دیگر پر شد.
سالها گذشت تا برنامه‌ی #مهمونی با عروسک های جدید بدون کلاه قرمزی و پسرخاله البته خارج از قاب تلویزیون و تقریبا ازسوی همان عوامل تولید؛ بینندگان مشتاق را از انتظار بیرون آورد.
بعد از چند قسمت از برنامه، سه نکته توجه نگارنده را به خود جلب کرد:
۱- جنسیت زدگی شخصیت ها و مضامین
۲- دوری شخصیت‌ها و مضمون برنامه از زندگی معمولی مردم جامعه
۳- شخصیت سوال برانگیز بچه به عنوان یک کودک کار

قیمه و کته دو شخصیت عروسکی و سهیلا یک بازیگر برنامه به شدت زنان یک بعدی و با تفکراتی جنسیت زده ترسیم شده اند. #کته و #سهیلا تمام رویایشان یافتن شوهر است.
میزبان مهمونی نیز مدام در این فکر است که برای سهیلا شوهری پیدا کند و سیروس را تشویق می‌کند که سهیلا را ببیند.
در یکی از قسمت ها مهمان محترم برنامه حتی پیشنهاد کرد برای اینکه کته شوهر پیدا کند، برود و دماغش را عمل کند.
بخش عاشقانه‌ها در قالب نمایشنامه‌های کوتاه دو‌نفره نیز ، ازهمین مضامین جنسیت‌زده برخوردار است و زنان عاشق در آن، موجوداتی بی‌عقل و تک‌بعدی و سطحی تصویر می‌شوند.

این شخصیت‌ها و مضامین کافی بود تا برنامه با علامت سوالی بزرگ در نزد بینندگان مواجه شود.

پس از وقفه‌ای چند ماهه هم‌زمان با التهابات و رخدادهای کم نظیر اعتراضی جامعه در #سال_۱۴۰۱، قسمت دوم برنامه مهمونی علامت سوال بیشتر و بزرگ‌تری کسب کرد.
این بار اما علاوه بر عبارات و مضامین #جنسیت‌زده و #تحقیر_آمیز_زنان، دغدغه‌ها و مسائل‌اجتماعی و #اعتراضات بخش زیادی از جامعه مورد #تمسخر و #تحقیر قرار گرفت. این برنامه تا همین جا با نقد تند مخاطبان روبرو شده‌است.

اما پرسش‌هایی مهم به ذهن متبادر می‌شود:

🔹 آیا برنامه‌ی #مهمونی، نسخه‌ی فیک برنامه اورجینال #کلاه_قرمزی است؟

🔹آیا مقبولیت و #سرمایه‌ی_اجتماعی عوامل تولید برند کلاه قرمزی، برباد رفته است؟

🔹آیا مخاطبان و درک آنان از برنامه های سرگرم‌کننده #تغییر کرده و دچار #دگرگونی شده‌است؟

🔹آیا مضامین جنسیت زده و #سکسیستی که با تحقیر نیمی از جامعه همراه است، توسط عموم جامعه پس زده می‌شود؟

🔹 و آیا این دگرگونی در سلیقه و درک مخاطبین، همان مطالبه‌ی #زن_زندگی_آزادی است که جامعه را این چنین تغییر داده است؟

🔹 آیا تولید کنندگان برنامه های سرگرمی، متوجه این #تغییر_نگرش_و_ذائقه‌ی_جامعه نشده اند؟

🔹 آیا تولیدکنندگان برنامه ها، ماموریت دارند شرایط #آنومیک و #نابهنجار جامعه را #عادی_سازی نمایند و به نوعی #نادیده بگیرند؟

🔹 آیا نسخه‌ی فیک کلاه قرمزی یعنی مهمونی به سطح استانداردهای رسانه ملی #تنزل پیدا کرده است؟

🔹 آیا این برنامه مصداق عبارت معروف #مارشال_مک_لوهان است که می‌گفت: رسانه، پیام است؟
و پیام #رسانه‌‌ی_ملی در حال‌حاضر، مقابله با مطالبه‌ی #زن_زندگی_آزادی است؟

https://t.me/Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
📝📝📝نگاهی به پیام رهبر به مناسبت تحویل سال

✍️نویسنده: ناشناس

۱. ایشان فرمودند شعار پارسال تا حدی محقق شده ولی در حد مطالبهٔ ایشان نبوده است!
یعنی شأن حاکم را «مطالبه گری» می دانند، نه «مسیولیت پذیری»!

۲. باز هم شعار اقتصادی. در دو دهه گذشته قریب به اتفاق یا همه شعارها اقتصادی بوده است ولی برآیند وضعیت اقتصادی کشور رو به افول گذاشته. آیا این تجربه عینی کافی نیست که متوجه شویم حکومت با «شعار» کارساز نیست؟ در دنیا «شعار دادن» شأن گروه هایی است که قدرت سیاسی و حکومتی ندارند. مثل سازمان بهداشت جهانی یا کلیسای کاتولیک و ... . ولی حاکمان سیاسی در کشورهای توسعه یافته سیاست گذاری می کنند و رسیدن به اهداف و سیاست ها را وظیفه و تکلیف خود می دانند و اگر نتوانستند به آنها برسند از مردم عذرخواهی کرده قدرت را واگذار می کنند.

۳. ایشان در عین اشاره به مشکلات اقتصادی ایران خاطرنشان کردند که دیگر کشورها هم مشکلات اقتصادی بزرگی دارند و به ویژه به ورشکستگی بانکها در برخی کشورهای با اقتصاد بزرگ و بدهی های چند تریلیون دلاری به عنوان مشکلاتی اشاره کردند که سخن ایشان را اثبات می کند و نشان می دهد آن اقتصادها هم مشکلاتی نظیر اقتصاد ایران دارند.
واضح است که اشاره ایشان به اقتصاد آمریکاست! اما توجه به دو نکته درباره مشکلات مذکور لازم است.
نکته اول اینکه در اقتصادهای آزاد و رو به رشد ورشکستگی بانکها نه تنها یک معضل بزرگ نیست بلکه لازمه رشد و توسعه است. در این کشورها بانک یک موسسه ورشکستگی ناپذیر نیست که مانند بانکهای ایران با هر گونه اشتباهی از سوی مدیریتش باقی بماند و ضررهای بانک را مردم جبران کنند. در آنجا بانک یک نقش مثبت و رقابتی در اقتصاد ایفا می کند که طبعا با اشتباه مدیریت بانک، آن بانک در رقابت عقب می افتد و نهایتا ورشکسته می شود. ورشکستگی به معنای سوخت شدن اموال بانک نیست بلکه به این معناست که انحلال بانک و دادن حق سهامداران و سپرده گذاران از راس المال بانک، به صرفه تر از استمرار آن است. بنابراین ورشکستگی هر بانکی به معنای حذف یک نهاد اقتصادی ضعیف و طبعا جایگزین شدن یک نهاد برتر و قوی تر است. این همان رمز پیشرفت اقتصادهای آزاد است.
نکته دوم اینکه بدهی بیش از ۳۰ تریلیون دلاری آمریکا نه تنها معضل این اقتصاد نیست بلکه نشان دهنده قدرت این اقتصاد در جلب اعتماد جهانیان به ثبات و پایداری خود است. زیرا بدهی دولتی در جهان به این معنا نیست که یک کشور بدبخت شده و قرض گرفته تا بدبختی های خود را دوا کند بلکه به این معناست که توان تبدیل سرمایه به سود را بیشتر از کشورهای دیگر دارد و لذا کشورهای دیگر ترجیح می دهند به جای اینکه اموال خود را در کشور خود سرمایه گذاری کنند با خرید اوراق قرضه کشور قوی تر در قدرت سودآوری آن کشور سهیم شوند. بنابراین آمریکا همچنان با ثبات ترین و مطمئن ترین و قدرتمندترین اقتصاد جهان از نظر جهانیان است و شاهدش این است که بیشترین بدهی را دارد. نکته جالب توجه این است که بعد از آمریکا بدهکاران ترین دولت، ارباب چین خودمان است که بیش از ۱۵ تریلیون دلار بدهی دارد و رهبر انقلاب قاعدتا این اقتصاد را رو به افول نمی داند.
جالب است بدانید که آمریکا در سال گذشته بیش از ۶ درصد رشد اقتصادی داشت و اقتصاد خود را دو تریلیون دلار افزایش داد (یعنی نزدیک به ۱۰ برابر کل اقتصاد ایران فقط رشد کرده آن هم در یک سال!) و چین هم تقریبا به همین اندازه یعنی دو تریلیون دلار رشد اقتصادی داشت که با توجه به کوچکتر بودن اقتصاد چین، درصد آن به بیش از ۸ درصد رسید. این رشدهای اقتصادی نشان می دهد که دنیا در اعتماد خود به اقتصاد آمریکا و چین اشتباه نکرده است و مال خود را در جای درستی سرمایه گذاری کرده است.

۴. رهبر انقلاب از بازگشایی بیش از ۱۰۰۰ واحد تولیدی ابراز رضایت کردند و این را از اقدامات مثبت دولت دانستند. می دانیم که یک واحد تولیدی اگر سودده باشد خودش به بقای خود ادامه می دهد و نیازی به دخالت منجی گرایانه دولت ندارد. بنابراین دولت پوپولیستی و نیمه کمونیستی ایران واحد‌های تولیدی زیان ده را از جیب مردم سر پا کرده است تا آمار اشتغال و تولید را به هر قیمتی ولو زیان دادن یک ملت بهبود بخشد. نتیجه این اقدام در طولانی مدت بسیار اسف‌بار خواهد بود.

با آرزوی رشد فهم و بینش اقتصادی ملت ایران و حاکمان آنها...!

@yaser_arab57 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 هنوز عضو هیأت علمی هستم و تدریس می‌کنم/ پروسه غیرقانونی اخراج فعلاً متوقف شده است/ تندروها روز و شب ندارند!

✍🏻
محسن برهانی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

در آذرماه ۱۴۰۱ و در بحبوحه اعتراضات، دو خبرگزاری معلوم‌الحال نامه عدم صلاحیت عمومی من را با آب و تاب منتشر کردند.

صلاحیت عمومی تنها در دو موقعیت بررسی می‌شود: جذب اولیه یا تبدیل وضعیت.

همچنین با اساتید رسمی-آزمایشی به دو صورت قطع همکاری می‌شود؛ ۱. صدور حکم از هیأت رسیدگی به تخلفات اعضای هیأت علمی ۲. بعد از تقاضای هیات علمی جهت تبدیل وضعیت.

درخصوص اینجانب هیچکدام از موارد فوق تحقق پیدا نکرده بود و انتشار یک نامه‌ اداری درون‌سازمانی (پاسخ به استعلامی عجیب) در رسانه‌ها، نشان از یک طراحی نخ‌نما برای تخریب و ترور شخصیت داشت تا ادعا شود برهانی در ابتدای مهرماه اخراج شده است و او در حقیقت روغن‌ ریخته را نذر امامزاده کرده است! طرح زشتی که کارگر نیفتاد و نتوانست افکار عمومی و دانشگاهیان را فریب دهد بلکه برعکس توطئه‌ای را افشا کرد. بعد از حساسیت افکار عمومی و حمایتهای رسانه‌ای حق‌طلبان بخش معقولی در حاکمیت، وزارت علوم و دانشگاه تهران نسبت به موضوع حساس شدند و به نظر میرسد نظرات این بخش عاقل بر طیف مقابل (سوپرانقلابی‌های رادیکال) غلبه کرده و پروسه غیرقانونی اخراج فعلاً متوقف شده است. چگونه و چرا؟ واقعاً اطلاعی ندارم فقط می‌دانم هنوز در عضو هیأت علمی دانشگاه تهران هستم و تدریس می‌کنم هرچند آن گروهک تندرو روز و شب ندارند!

اگر اساتید حقوق کیفری رویه‌های خلاف قانون برخی ضابطان و برخی محاکم را نقد نکنند، چه کسی باید نقد کند؟ نقد برخی رویه‌ها براساس قانون و شرع چرا نباید تحمل شود؟ وقتی منکَر علنی است و افراد با گوشت و پوست خود آن را درک می‌کنند، نقد هم باید علنی باشد. اتفاقاً مصداق اصلی نهی از منکر، همین تذکرات است نه اقدامات مبتذل رایج در خصوص حجاب و پوشش. بالاتر از همه، این تخلفات و مظالم به اسم دین انجام می‌شود، براستی هیچ وظیفه‌ای نداریم که به جامعه بگوییم اینها نسبتی با شریعت ندارد و خلاف ما انزل الله است؟ حضرات آنقدری که نگران زید و عمرو هستند، نگران خدا و پیغمبر هستند؟ هم اخلاقاً، هم شرعاً و هم عرفاً وظیفه بر تبیین و نقد داریم و سکوت جائز نیست.

الغرض
نه در شروع بلوای اخراج و هزینه‌تراشی برای دانشگاه تهران و نه در پایین آمدن فتیله آن، بنده نقشی نداشتم حال جماعتی راه افتاده‌اند و از من پاسخگویی می‌طلبند که چرا اخراج نشده‌ام؟ عجبا! از سایرین باید پرسید و نه از من. کار من معلمی است و این نوشتن‌ها را مصداق معلمی می‌دانم و خدا كند بر این عهد بمانم.

در خدمت دانشجویان هستم و آن گروهک منتظر تابستانند برای فتنه‌‌‌انگیزی.

العبدُ یدبّر و اللهُ يقدّر
@MostafaTajzadeh
🌱 @jamarannews
📝📝📝راه جمهور

✍🏻
خدیجه_گلین_مقدم

امروز وقت کردم و سخنرانی رهبری در مشهد به مناسبت سال نو (۱۴۰۲) را خواندم.

بخشی از سخنان ایشان👇

"دشمنان از طرح موضوع تحول، خواسته‌های ضد تحولی و کاملاً مخالف اهداف نظام دارند که متأسفانه در داخل هم برخی به تبعیت یا تقلید از آنها و یا با انگیزه های دیگر، همان حرف ها را با تغییراتی تکرار می کنند، که تغییر قانون اساسی یا ساختار نظام از جمله این حرف‌ها است."

تحلیل کوتاه و پیشنهاد

این موضوع که نگرانی ندارد. مردم که قسم نخوردند تا زنده هستند، از قانون اساسی ۴۵ سال پیش پیروی کنند. مردم می‌توانند تصمیم بگیرند که ساختار را تغییر بدهند یا نه. مگر به جز این است که هم قانون اساسی و هم ساختار باید خوشایند اکثریت مردم باشد؟

با همه این احوالات کار بسیار راحت است؛
نترسید!
برای یافتن حقیقتِ اینکه مردم چه می‌خواهند؛ دو موضوع فوق یعنی تغییر قانون اساسی و ساختار نظام به همه‌پرسی (رفراندوم) گذاشته شود.

هر چه ملت رای داد همان بشود.

نمی‌شود که حکومت کشور نامش جمهوری باشد و راه کشور غیر از راه جمهور!

@GalyanMoghaddam @MostafaTajzadeh
📝📝📝 چرا رژیم های توتالیتر با مردم خودشان بی رحم ترند تا با دشمنانشان ؟

✍️ مهدی تدینی

مادر استالین شبیه همۀ مادران دنیا بود. پسرش را مانند همۀ مادران دنیا دوست داشت و دربارۀ پسرش می‌گفت:
«پسری نمونه است. آرزو می‌کنم هر مادری پسری مانند او داشته باشد.»

اما اگر در جهان ده نفر دیگر مانند پسر او وجود داشت، احتمالاً نسل بشر منقرض می‌شد. نامش کِتِوان گِلادزه بود، زنی دردکشیده که زندگی سختی داشت و تنها چیزی که زندگی برایش گذاشته بود، همان پسر نمونه بود.

کِتِوان در نوجوانی خانه‌های مردم را تمیز می‌کرد تا پولی درآورد. با مردی کفاش ازدواج کرد. چند سالی زندگی خوب و نسبتاً متمولی داشتند. سه پسر به دنیا آورد. دو پسر اول مردند و فقط یوسف (همان استالین) برایش ماند.
شوهرش به زودی به الکل اعتیاد پیدا کرد و یوسف و مادرش را مرتب کتک می‌زد تا اینکه یک روز بی‌خبر گذاشت و رفت، و مادر دوباره با تمیز کردن خانۀ مردم خرج زندگی را درمی‌آورد.

می‌خواست این تک‌پسرش روحانی شود. اما روحانی‌ستیزترین فرمانروای قرن بیستم شد. البته برای مادرش پسری دلسوز ماند.

وقتی پس از انقلاب روسیه استالین به کادر رهبری کشور رسید، مصادف بود با حملۀ روسیه به گرجستان. مادر را به قصری منتقل کرد و اتاقی در اختیارش گذاشت.

از ۱۹۲۷ که استالین قدرت را در شوروی قبضه کرد، همواره چند نگهبان از مادرش در تفلیس مراقبت می‌کردند.
اما وقتی مادر در ۱۹۳۷ در تنهایی درگذشت، استالین برای خاکسپاری نرفت.

آن روزها درگیر دسیسه‌ای شریرانه بود تا پاکسازی بزرگی به راه اندازد، قربانی اول هم توخاچفسکی بود، ژنرال بلندپایه و محبوب روس.

آرنت در جلد سوم کتاب «عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر»، جمله‌ای تکان‌دهنده دربارۀ استالین دارد که می‌توان روزها به آن اندیشید و بر خود لرزید. می‌گوید:

جنگی که رایش سوم [یعنی هیتلر] با همۀ ابزارهای جنایتکارانه علیه اتحاد شوروی به پیش برد، همچنان قربانیان بسیار کم‌تری بر جا گذاشت تا «جنگی» که استالین در دهۀ ۱۹۳۰ علیه کشور خود به راه انداخت.»*

جمله را دوباره و سه‌باره بخوانید و به خاطر بسپارید.
پیش‌تر در نوشتاری به جمله‌ای از ارنست نولته، دیگر اندیشمند آلمانی، در این باره اشاره کرده‌ام که در کنایۀ تکان‌دهندۀ مشابهی می‌گوید،

*استالین بزرگ‌ترین رهبر کمونیست‌های جهان بود و هیتلر بزرگ‌ترین دشمن کمونیست‌های جهان، اما استالین کمونیست‌های بسیار بیش‌تری را کشت تا هیتلر!*

و باز باید جملۀ تکان‌دهندۀ دیگری، این بار از الکساندر سولژنیتسین، نویسندۀ پرآوازۀ روس اشاره کنم که با کتاب «مجمع‌الجزایر گولاگ» دوزخ هولناک شوروی را بر جهانیان برملا می‌کند.
او در همین کتاب می‌نویسد:

این آدم‏ها که ۲۴ سال خوشبختی کمونیستی را به جان چشیده‏ اند، در ۱۹۴۱ چیزی می‏دانستند که هیچ‏کس در جهان نمی‏دانست: می‏دانستند که در کل سیارۀ زمین و در کل تاریخ رژیمی خبیث‏تر، خونخوارتر و همزمان هوشمندتر از رژیم بولشویستی که خود را شوروی می‏نامد وجود ندارد؛ می‏دانستند که نه به لحاظ نابودگری و توان پایداری و نه به لحاظ هدف‏گذاری رادیکال و تمامیت‏خواهی مطلق و یکپارچه، هیچ رژیم زمینی دیگری با آن همسنگ نیست، حتی رژیم بچه‌‏مدرسه‏‌ایِ هیتلر...»*

سولژنیتسین هیتلر را در برابر استالین «بچه‌مدرسه‌ای» می‌نامد. اما داستان چیست؟ مسئله چیزی است که در همان جملۀ آرنت بیان شد.
آرنت شرح می‌دهد رژیم‌های توتالیتر چگونه در کشور خود مانند فاتحانی بیگانه رفتار می‌کنند و اتفاقاً اوج قساوت را در کشور خود و علیه ملت خود بروز می‌دهند.
آرنت می‌نویسد:

حاکم توتالیتر مانند فاتحی بیگانه به گنج‌ها و ثروت‌های کشور خود تنها به منزلۀ منبع غارت می‌نگرد که به او امکان می‌دهد برنامه‌های جنبش برای فتح جهان را به پیش راند.*

او فقط به همین متعهد است و این یعنی هیچ ملت، مردم و سرزمینی این بهره‌کشی چپاولگرانۀ نظام‌مند را پایانی نمی‌نهد. این فرایند هیچ درجۀ اشباعی نمی‌شناسد، زیرا در اصل می‌تواند به حدی نامتناهی استمرار یابد.*

بنابراین حاکم توتالیتر از فاتح بیگانه بدتر است؛ به گونه‌ای است که انگار از هیچ‌جا نیامده است و کارهای چپاولگرانه و تجاوزگرانه‎اش در نهایت به سود هیچ‌کس نیست...*

جنبش‌های توتالیتر هر جا باشند در خانۀ خودشانند، مانند دستۀ ملخ‌ها که هر جا فرود آیند آن‌جا خانه‌شان است.*

در این میان کشوری که... میهن دیکتاتور توتالیتر است، حتی وضع ناگوارتری دارد تا مناطقی که به تصرف او درآمده است، زیرا هیچ‌ جای دیگر بی‌رحمی سرکوبگری نمی‌تواند چنین ابعاد نظام‌مند و مؤثری به خود گیرد.»
@MostafaTajzadeh
📝📝📝تفاوت اعتراض‌های مردمی در کشورهای دموکراتیک و کشورهای دیکتاتوری

✍️ بیژن اشتری

در یک کشور دموکراتیک جنبش‌ اعتراضی مردمی هرگز به براندازی حکومت منجر نخواهد شد.
تا هنگامی که ابزار موثری برای تغییر دولت و تغییر سیاست‌های رسمی در دسترس مردم قرار دارد، نه نیازی به براندازی هست نه اساسا براندازی معنا و مفهومی دارد.
منظورم از آن «ابزار موثر»، صندوق آرا است.

به دلیل وجود همین ساز و کار در حکومت های دموکراتیک جنبش‌های اعتراضی توده‌ای نهایتا به رفرم و اصلاح منتهی می‌شود نه براندازی.کمااینکه جنبش دانشجویی فرانسه در پنجاه و پنج سال پیش با آن عظمت و گستردگی حیرت‌انگیزش صرفا منجر به تغییر دولت و رفرم‌های سیاسی و اجتماعی شد و کلیت نظام دموکراتیک نه تنها آسیبی ندید بلکه قوی‌تر هم شد.

کمااینکه جنبش اعتراضی آمریکایی آفریقایی تباران در آمریکای دهه‌های پنجاه و شصت میلادی صرفا به رفرم‌های سیاسی و اجتماعی منجر شد و ساختارهای دموکراتیک آمریکا را منسجم‌تر و قوی‌تر از پیش ساخت.
داستان اعتراضات اخیر در فرانسه هم از همین مقوله است.حداکثر چیزی که از این اعتراض ‌ها حاصل می‌شود انجام رفرم‌های سیاسی و رفع نقایص ساختاری حکومت و تقویت هر چه بیشتر بنیان‌های دموکراتیک کشور است.
جنبش‌های اعتراضی مردمی فقط در نظام ‌های دیکتاتوری منجر به براندازی می‌شود زیرا راه رفرم و اصلاحات در این حکومت‌ها بسته است.

این،نکته ساده‌ای بود محض یادآوری به تبلیغات‌چی‌های رژیم جمهوری اسلامی که از اعتراض ‌های اخیر در فرانسه و اسراییل به وجد آمده ‌اند و از صبح تا شب درباره براندازی قریب الوقوع این حکومت‌ها یاوه‌بافی می‌کنند.

@A_pajhohi
@MostafaTajzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 حکمرانی اقتصادی در لحظۀ بزنگاه است

▫️مسعود نیلی اقتصاددان و محمد فاضلی جامعه‌شناس با تحلیل وقایع رخ‌داده در سال جاری اعتقاد دارند: وضعیت امروز، میراث چالش‌های گذشته است اما نحوۀ مواجهه با این چالش‌ها نظام حکمرانی را به لحظۀ بزنگاه رسانده است.

▫️نظام حکمرانی یا برای وضعیت پیش‌آمدۀ کنونی قواعد جدیدی وضع می‌کند یا اقتصاد ایران در مسیر کنونی ادامه خواهد داد. مسیری که از نظر این دو‌تحلیل‌گر می‌تواند ابرچالش‌های کنونی را به ابرفشارهای اقتصادی به جامعه تبدیل کند.

▫️این میزگرد با همکاری هفته‌نامۀ «تجارت فردا» و «اکوایران» برگزار شده است و از طریق این لینک، خارج از محیط تلگرام نیز در دسترس کاربران قرار دارد.
@MostafaTajzadeh
بازنشر نامه همسر یک زندانی سیاسی (فخرالسادات محتشمی‌پور)؛ به همسر یک آقازاده (زهرا حداد عادل)

سلام زهراجان!
امیدوارم حالت خوب و خُلقت به جا باشد. راستش را بخواهی دوست نداشتم مخاطب این نامه، همسر یک آقازاده باشد. اما خب، انگار مقدّرات فراتر از خواست و امیال آدم‌هاست و همیشه چرخ گردون به میل ما نمی‌چرخد. درواقع علت اصلی نگارش این نامه، معرفی آقازاده‌ای است که به عقیده و طبق اظهار همسرجان، پرونده او و من که همسرجانش باشم، به دست اوست و این آقازاده کسی نیست جز همسر شما، شاگرد پانزده یا شانزده سال پیشِ منِ معلم تاریخ در مدرسه فرهنگ!

باری دست تصادف ما را بار دیگر کنار هم آورد و این‌بار نه در مدرسه، بلکه در محیط مجازی که من اینجا در منتهی‌الیه شمال شرق پایتخت، مثل همه شب‌های تنهایی و بی‌همسری نشسته‌ام پشت مانیتور و انگشت بر تکمه‌های کیبورد می‌فشارم تا واژگان سرد و بی‌روح، بر صفحه این ابزار دیجیتال جان بگیرند و مفاهیم از مغز فعال من، به دل گرم تویی که نمی‌دانم در کجای پایتختی، راه یابند. باشد که بازهم مادّه بشود واسطه خیر و ناقل معنا به آدم‌های جوینده حقیقت!



زهرای عزیز!
بارها به شما گفته بودم که معلمی را چقدر دوست دارم و معلمی بچه‌های فرهنگ، جور دیگری دوست‌داشتنی بود. بچه‌های فهیمی که از خانواده‌های فرهنگ‌دوست و فرهنگ‌شناس به این مدرسه پای گذاشته بودند تا دوره انتقالی از دبیرستان به دانشگاه را به‌نحو مطلوب طی کنند و من در تمامِ مدتِ تدریس، نهایت تلاشم را می‌کردم تا رشته تاریخ را به رشته مطلوب و منتخب شاگردانم تبدیل کنم و چه کار طاقت‌فرسایی بود این پروژه آشتی‌دادن نسل شما با درس تاریخ! من اما خسته نشدم و از پای ننشستم و امیدوارانه کلاس درس را به موزه و کتابخانه و نمایشگاه و نشست‌های علمی منتقل کردم و جایم را با شما عوض کردم و شاگردوار به شما گوش کردم تا با‌هم و در کنار هم تاریخ‌خوان و تاریخ‌دان شویم!



یادت هست زهراخانم اردوی چندروزه به استان خوزستان را در اولین تعطیلی زمستانی آن سال سرد؟ من علی‌رغم اینکه با فرزندانم هم‌سفر شما شدم، از همان لحظه ورود به قطار، مادری و معلمی را وداع گفته در کسوت دوستی با شما هم‌دل و هم‌کلام شدم و در تمام مدت سفر، سعی کردم با بهره‌گیری از جادوی هم‌زبانی، شنونده درددل‌هایی باشم که سال‌ها در دل‌های معصوم شما سنگینی می‌کرد. خوب یادم هست همه شکوه‌های آن روزها را از فاصله‌ای که میان دو نسل و میان بچه‌ها و اولیاء وجود داشت؛ و همه شکایت‌ها از فضای بی‌اعتمادی و تحمیل عقاید و اجبار به پذیرش عرف و عادت و سنت. آن روزها شاید من به اندازه همه سال‌های معلمی از شماها یاد گرفتم و آموخته‌هایم تا هم‌امروز برایم ارجمند و قابلِ‌اعتنا و بهره‌گیری بوده و هست.

🔗برای مشاهده متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝سلام یار دربندم

✍🏻فخرالسادات محتشمی پور

امیدوارم در این هفتمین روز از سال نو خودت و یار هم بندت آقا سعید مدنی و همه‌ی زندانیان بی‌گناه اسیر ستم خوب باشید و در این ماه زیبای خدا و بهار قرآن ما را هم از دعای خیر فراموش نکنید.

من هم اینک که در حال نوشتن نامه ای دیگر برایت هستم، پایین تر از دامنه‌ی کوه دماوند کنار جویی نشسته ام که آب روانی دارد.

دلبندم!
در این هوای مه آلود چشم هایم از دیدن آسمان ابری زیبا سیر نمی شود. بهار با تمام توان در حال جلوه گری است. در کوچه های روستا که قدم میزنم، صدای سلام گل‌های خودروی زیبا را، زرد و سپید و بنفش و‌نارنجی، می شنوم و لاله های هنوز نشکفته بهاری در باقیمانده‌‌ی دشتهای زیبا که تکه تکه شده و سنگ و آهن و سیمان به مصاف دلربایی هایشان آمده است، به انتظار نوبت عاشقی نشسته اند.

شکوفه های بهاری سپید و صورتی هم که هدیه‌ی شگفت انگیز خدای خالق زیبایی هاست به ما بندگانش که متأسفانه خیلی قدرشناس نیستیم.

چشم‌هایم از دیدن این همه زیبایی سیر نمی شود اما من آن ها را می بندم و به زمزمه طبیعت و صدای آرام‌بخش جریان آب در جوی گوش می سپارم که همه تسبیح ذات لایزال الهی است. و در عالم خیال پای در اوین و خلوتگه تو‌ می گذارم.

یار دلربایم!
چقدر خوشحالم که سال هشتاد و نه مرا گرفتند و به زندان افکندند. بارها از آن ها تشکر کردم که سخاوتمندانه درب زندان را به رویم گشودند تا از نزدیک با آن فضا آشنا شوم. البته شکنجه گاه انفرادی سپاه برای من چندان خوفناک نبود. چون نهایت دقت را داشتند تا خود واقعی شان را نشانم ندهند و مثلا به من بفهمانند که هرچه از ستم های عریان واقع شده در بازداشتگاه ها و زندان هایشان گفته و نوشته ایم دروغ است.

من می گفتم شما هرچه را پیش چشم من انکار کنید، شکنجه‌ی سپید را که وقیحانه در مورد خودم اعمال می شود نمی توانید انکار کنید. بعد از آزادی یکی از بازداشتی های هشتادوهشت چقدر شرمنده ام کرد وقتی برایم نوشت درست همان موقع که شما در حال بازجویی مؤدبانه ای بودید من در اتاق دیگری در حال کتک خوردن بودم!

به بازجوها می گفتم به من فرصت مطالعاتی دادید هرچند نتوانستم مطالعه تمام و کمالی بکنم. به عکس تو که دوران‌های عجیبی را در انفرادی سپاه و انفرادی سازمان زندان ها و حالا هم در شرایطی خاص می گذرانی. کاش همه آن روزها و‌این روزها را ثبت کنی تا بماند برای تاریخ، برای آیندگان.

مصطفی جان!
سختی و اندوه نبودنت کنارمان در همه ماه‌های پیشین یک طرف، این هفت روز یک طرف. این همه کینه و سنگدلی از کسانی که می گویند باید حکومت را به دست امام زمان بسپارند عجیب است. این همه ریا و‌ دغلکاری و ستم برای چند روز بیشتر ماندن در قدرت از جانب کسانی که عبرت از تاریخ را به دیگران توصیه می کنند، مایه‌ی تحیر است.

اما همه‌ی سختی ها را تحمل می کنیم زیرا می دانیم براثر صلابت و استواری تو‌ و دیگر آزادگان دربند و ایفای مسئولیت خطیر روشنگری تان پروژه‌ی زندان شکست خورده است و صدای شما رساتر از قبل به گوش می رسد.

عزیزترینم!
تو بارها به بازجوها و فرماندهانشان گفته بودی انتخاب باشماست؛ من در داخل و بیرون زندان صریح نقد می کنم و اشتباهات حکومت را متذکر می شوم اما به طور طبیعی از زندان صدایم بیشتر به گوش مردم می رسد.
و چه انتخاب خوبی کرده اند دشمنان حقیر و کینه توزت. پژواک صدای حقت تا دوردستها شنیده می شود.

به امید دیدارت
فخری
۷ فروردین ماه ۱۴۰۲
@MostafaTajzadeh
میرحسین موسوی عزادار شد
میرعبدالله، برادر بزرگتر مهندس میرحسین موسوی درگذشت.

@MostafaTajzadeh
☑️پیام تسلیت سید محمد خاتمی خطاب به میرحسین موسوی به مناسبت درگذشت برادر او

@MostafaTajzadeh
@emtedadnet