فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.9K subscribers
10.8K photos
3.42K videos
520 files
29.3K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
🎬باشکوه‌ترین لحظه‌ی وفاق و همبستگی در تاریخ سینما

#پیتر_بردشاو منتقد مشهور گاردین زمانی در مقاله‌ای درباره سکانس تاثیرگذار «منم اسپارتاکوس» فیلم اسپارتاکوس اثر #استنلی_کوبریک نوشته بود:

این تکه از فیلم کوبریک باشکوه ترین لحظه اتحاد و همبستگی در تاریخ سینماست، جایی که مارکوس لیسینیوس کراسوس فرمانده کل قوای روم همه کسانی را که در شورش علیه این امپراتوری بپاخاسته بودند، مورد عفو و بخشش قرار میده و از خون‌شون میگذره، اونم تنها به یک شرط، اینکه اونها، اسپارتاکوس رو معرفی کنند.

اسپارتاکوس تصمیم میگیره از جای خودش بلند شه تا جان بقیه رو نجات بده و این باشکوه‌ترین لحظه اتحاد تاریخ سینما همین‌جا شکل می‌گیره، اطرافیان اسپارتاکوس یکی پس از دیگری بلند میشن و خودشون رو اسپارتاکوس معرفی می‌کنند و در ادامه اشکی که از چشمان رهبر قیام ضد برده‌داری برای دیدن این همه از خودگذشتگی سرازیر میشه، صحنه‌ای تاثیرگذار رو رقم می‌زنه. برده‌های سابق با این حرکتشون به کراسوس و کل امپراتوری روم یک پیام شفاف میفرستند،و اون اینکه؛اونها دیگه حاضر نیستند به زندگی قبل از شورش به رهبری اسپارتاکوس برگردند.
@MostafaTajzadeh
@tahlilvarasad
📝📝📝در تحلیل و هدف مشترک، اما ...مقایسه دو راهبرد متفاوت خاتمی و موسوی

✍🏿حسین نورانی‌نژاد

این یک ارزیابی غیر ارزشگذارانه درباره دو بیانیه آقایان خاتمی و موسوی و پیامدهای آن است.

اشتراکات:

- هر دو در توصیف وضع موجود و ریشه های آن اشتراک نظر فراولن دارند.

- هر دو از اصلاح‌پذیری سیستم ناامیدند.

- هر دو به ضعف قانون اساسی فعلی و تناقضات آن باور دارند.

-هیچ کدام راه حلی برای طرحشان ندارند. تداوم پاسخ به "چه باید کرد" یا به تعبیر درست‌تر، "چه باید بشود" بدون پاسخ به پرسش از چگونگی. به بیان دیگر، هر دو مقدمه هستند و نتیجه پیشنهادی برای اقدام جمعی ندارند.

افتراقات:

خاتمی همچنان در پی استفاده از ظرفیت‌های موجود از جمله قانون اساسی برای عبور گام به گام به شرایط مطلوب است. اما موسوی به گزینه عبور از ساختار فعلی و اولویت تدوین قانون اساسی جدید رسیده است.

مزایای راه موسوی:

۱. متناسب با وضع بحرانی موجود و عملکرد حاکمیت است. این حد از مقاومت غیر مردمسالار، غیر اخلاقی و زورگویانه در برابر هر نوع تغییر و اصلاح از درون، شایسته چنین واکنشی است.

۲. با خشم و یاس موجود سازگاری بیشتری دارد. در نتیجه آورده اجتماعی بالایی در بادی امر دارد.

۳. کانون تحول‌خواهی رادیکال را از خارج و نیروهای بعضا دور و بی‌ارتباط با مردم ایران، اما مورد حمایت ویژه سرویس‌های بیگانه به داخل آورده و احتمال مداخله بیگانگان را کاهش داده است.

۴. قدرت تصمیم‌گیری و روزآمد شدن موسوی، از او چهره‌ای قابل اتکا و جدی می‌سازد که مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

۵. در صورت تداوم اعتراضات و وقوع تحولات عمیق در آینده، آقای موسوی و همراهانش نقش موثری در سرنوشت آتی ایران خواهند داشت.

🔗برای مشاهده متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝نبرد فرش های قرمز

بیژن اشتری

در مرحله فرسودگی یک نظام اقتدارگرا گمان غالب مردم بر این است که تظاهرات خیابانی مهم‌ترین و چه بسا تنها عامل در سرنگونی چنین نظام‌هایی‌ست.

اما شمار قابل توجهی از اندیشمندانی که در باب مقوله گذار از دیکتاتوری به دموکراسی کار و تحقیق کرده‌اند نظر کاملا متفاوتی دارند و نمونه‌ی بارزش هم ساموئل هانتینگتون که معتقد است عامل اصلی در سرنگونی یک رژیم اقتدارگرا #منازعات_درونی نظام  است و نه تظاهرات خیابانی.به اعتقاد هانتینگتون تا زمانی که نظام اقتدارگرا دچار #ریزش نیروهایش نشده هیچ خللی در تداوم حیات و بقایش رخ نخواهد داد.
در اینجاست که مقوله" #فرش_قرمز" اهمیت حیاتی پیدا می‌کند.

مخالفان دموکرات نظام اگر به‌اندازه کافی هوشمند باشند که در برابر جداشدگان از رژیم و نیروهای منفعل آن فرش قرمز پهن کنند و آن‌ها را به سمت خود جلب کنند و دسته گل بر گردن آن‌ها بیندازند،  کار چنین نظامی برای بقا بسیار دشوار خواهد شد.البته طرف مقابل هم اگر به اندازه کافی شعور داشته باشد می‌تواند فرش قرمز خود را برای جلب نیروهای اپوزیسیون پهن کند.
اسم چنین تقابلی  را می‌توان گذاشت "نبرد فرش‌های قرمز"،نبردی که هر طرف در آن پیروز شود کل بازی را برده است.

امروز در خبرها خواندم که آقای رئیسی پیشنهادی زیر عنوان "بسته امتداد وحدت" به مقام رهبری ارائه کرده که در صورت موافقت ایشان "زمینه بازگشت ایرانیان خارج از کشور بدون آن‌که تحت تعقیب قضایی قرار بگیرند فراهم می‌شود و چهره‌های فرهنگی و دانشگاهیان به سر کارهای خود بازخواهند گشت."خبرگزاری  حکومتی نورنیوز اضافه کرده  که این پیشنهاد مورد موافقت رهبری قرار گرفته و به زودی اعلام عمومی خواهد شد.در آن‌سوی قضیه هم شاهدیم که چهره‌های شاخص اپوزیسیون از بیانیه اخیر آقای موسوی حمایت  گرمی کرده‌اند و غیره.

ملاحظه می‌کنید که هر دو طرف فرش‌های قرمزشان را حسابی پهن کرده‌اند.اما من موفقیت چندانی برای کارآیی فرش قرمز نظام  پیشبینی نمی‌کنم.دلیلش هم روشن است:در این چهار ماه گذشته نظام بدترین رفتار ممکن  را با چهره‌های فرهنگی و هنری و ورزشی و سیاسی و رسانه‌ای مملکت  داشته و چنان  زخم‌های عمیقی  به آن‌ها زده که بعید می‌دانم  به این زودی‌ها  التیام‌ پیدا  کند.علاوه بر این، تا زمانی که لشکر نادان و بی‌ادب سایبری در عرصه فضای مجازی فعال مایشاء است و محدودیت‌های اینترنتی ادامه دارد و‌ تندروها از تریبون‌های رسمی معترضان را تهدید میکنند و هر روز طرح و لایحه تازه‌ای برای برخورد با بی‌‌حجابان ارائه می‌شود و شمار زیادی از دگراندیشان در زندانند ، گمان نکنم کسی حاضر شود قدم روی فرش قرمز نظام بگذارد.

🆔️@tahkimmelat

@MostafaTajzadeh
📝📝📝 "گفت‌وگوی مؤثر"؛ مسئله این است.

✍️ علی زمانیان

چندی است که در باب ضرورت و اهمیت گفت‌وگو از منظرهای مختلف، توسط اندیشه‌ورزان متعدد، سخن رانده شده و می‌شود.
آن‌چه می‌گویند درست است و قابل تامل. به درستی که "گفت‌وگو"، ضرورتی بنیادین برای زیست مسالمت‌آمیز، اخلاقی و کارآمد است. زندگی که قرار است بر مدار صلح بچرخد، چاره‌ای جز "گفت‌وگو" ندارد.

قائلان به‌ضرورت گفت‌وگوی میان حاکمان و شهروندان، پیش‌فرض‌هایی دارند؛ یکی از آن‌ها همان است که مورد چالش و سوال این نوشته‌ است. پیش‌فرض‌شان این است که گویی ما اکنون در شرایط فقدان گفت‌وگو قرار داریم، به‌همین علت است که توصیه به گفت‌وگو می‌کنند.

اما آیا اکنون جامعه با حکومت‌اش سخن نمی‌گوید و سکوت کرده است؟ با کدام شکل از فقدان گفت‌‌وگو مواجه هستیم؟

بر این باورم که اشکالی از "گفت‌وگو"، هیچ‌گاه قطع‌ نشده و اساسا قطع‌شدنی هم نیست؛ زیرا گفت‌وگو را در انواع و اشکال مختلف می‌فهمم. گفت‌وگو در چهره‌ها و شیوه‌های متکثر رخ می‌دهد؛ آن را نباید صرفا در رد و بدل کردن کلام و مجموعه‌ای از واژگان، خلاصه کرد. البته گفت‌وگوی گفتاری و آن هم با رعایت ضوابط و قواعد، مثال اعلای گفت‌وگو است. اما آیا "گفت‌وگو" همین یک شکل و فرم را دارد؟
گویا عموم آنان که در باب "گفت‌وگو" سخن می‌گویند، صرفا نمونه‌ی اخیر را در کانون توجه خود دارند.

مدعای این پاره‌‌نوشته‌ی کوتاه این است که جز شکل اعلای گفت‌وگو، سایر شیوه‌ها و اشکالِ آن در جریان است و ارتباط میان طرفین به‌قوت جریان دارد.
مگر ما در گفت‌وگو چه می‌کنیم؟ دست‌کم یکی از کارکردهای گفت‌وگو که البته اصلی‌ترین هم هست، ارائه و انتقال:
آن‌چه می‌اندیشیم،
آن‌گونه که می‌فهمیم،
و آن‌گونه که قضاوت می‌کنیم.
در یک کلام، مبادله‌ی رای و نظر در باره‌ی موارد و موضوعاتی است که در آن اختلاف نظر داریم.
از این‌رو، ما خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، مستمرا درحال انتقال ایده‌ها، نظرها، نگرش‌ها، قضاوت‌ها، خواسته‌ها و حتی عواطف و احساسا‌ت‌مان به‌دیگران هستیم.
اگر چنین است، پس مشکل کجاست؟

صداها، نواها، نظرها و ناله‌ها بسیار بلند و رسا برای همگان قابل شنیدن است؛ مشکل نشنیدن نیست، همه می‌شنوند حتی حاکمان.
مشکل، نادیده گرفتن و به‌هیچ انگاشتن است. مشکل، اهمیت قائل نبودن برای امر مهم است. به‌تعبیر مولانا، مشکل، کمبود آب نیست، بلکه تشنه نبودن است.

آب کم‌جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست

مسئله، فقدان نظر و پیام نیست، نظرها و پیا‌م‌‌ها در همه‌جا منتشر است؛ می‌شنوند، اما برای‌شان اهمیت ندارد، به رسمیت‌اش نمی‌شناسند و بی‌توجه از آن عبور می‌کنند.
یک جلسه‌ی مهمانی را در نظر بگیرید. بزرگ‌تر‌ها دو‌به‌دو و یا به‌نحو جمعی با یک‌دیگر سرگرم گفت‌وگو هستند. کودکی در آن میان نیز گاهی چیزکی می‌گوید. همگی صدایش را می‌شنوند اما هیچ‌کس به او اهمیت نمی‌دهد. او می‌گوید، اما از آن‌جا که در سلسله مراتب ترجیحات، ارزش‌ها و مسائل مهم دیگران قرار ندارد؛ نظر، خواسته و ناله‌اش نادیده انگاشته شده و به همین علت، بی‌اثر می‌ماند. صدای او هم در میان صداهاست اما صدایی عقیم.

🔻 در این موقعیت چه باید کرد؟:

۱. اولین راه را مولانا پیش پای ما می‌گذارد و آن، صبوری، تداوم و اصرار بر گفتن و هرچه بیش‌تر گفتن‌ است. از نظر مولانا، این گفتن‌ها روزی اثرگذار خواهد شد.

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

حافظ اما به‌طعنه می‌گوید:
گویند سنگ لَعل شود در مَقامِ صبر
آری شود، ولیک به خونِ جگر شود

۲. بیش از هرچیز باید شیوه‌هایی برای اثربخشی گفت‌وگو جستجو و یا خلق کرد. آن‌چه مهم است، "گفت‌وگوی اثربخش" است. به‌سخن دیگر، به‌جای پرداختن به "گفت‌وگوی عقیم"، چاره‌ای باید تا سخن، موثر گردد، تا مجبور به شنیدن‌اش شوند. صدای بی‌قدرت، محکوم به زوال است.
"گفت‌وگوی عقیم" شبیه همان است که در گنجینه‌ی ضرب‌المثل‌ها انعکاس یافته است که می‌گویند:" یک‌گوشش در و یک‌گوشش دروازه".

مسئله‌ی ما، "گفت‌وگو" نیست، بلکه به‌دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که چگونه می‌توانیم گفت‌‌وگوی مؤثر داشته باشیم؟ استلزامات و ابزار لازم آن کدام است؟ و چه باید کرد که حاکمان چاره‌ای نداشته باشند جز توجه اثربخش به صدای جامعه.‌ - .....۱۴۰۱/۱۱/۲۵
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝چرا درمانده‌ایم!؟

✍️ حسن نراقی

ما ایرانی‌ها با تمامی ابزار قدرت‌مان ترسو هستیم و شجاعت را در مورد اخلاق خیلی لازم نمی‌دانیم. شاید ریشه‌اش این باشد که که ایرانی جماعت معمولا از امنیت بی‌بهره بوده، امنیت اجتماعی، امنیت شغلی و خانوادگی و بالاتر از همه امنیت معیشتی ...

خودمحوری و برتری‌جویی ما باعث شده حتی وقتی در موقع نیاز مشاوری برای خود انتخاب می‌کنیم بدون آنکه خودمان بخواهیم کارمان با مشاور به جدل می‌کشد. چه در حقیقت مشاور می‌گیریم که تاییدمان کند نه راهنمایی.

من در کاستی‌ها و نقصان‌ها، مرزی بین دولت و مردم قائل نیستم و باور دارم محال است سخت‌گیرترین دولت‌ها هم بتوانند و یا جرات کنند خارج از بستر فکری مردم اقدام به انجام کاری بکنند باور بفرمایید بزرگواری از خودمان است...!!

حالا کارمان به جایی رسیده که وزارت ارشاد می‌گوید ایران از نظر برخورداری از امکانات میراث فرهنگی و جهانگردی جز پنج کشور اول دنیاست اما سهم‌مان از درآمد جهانگردی یک‌هزارم آن است.

حکومت در بدترین وضعش باز برخاسته از همین مردم است و حداقل نگاه داشته شده از همین مردم

یاد اول انقلاب می‌افتم که واقعا خیلی‌ها باور کرده بودند که دیگر نیازی به پلیس و دادگستری و به تبع آن زندان ندارند. زندان‌ها را قرار بود موزه و پارک کنیم و دانشگاه. حالا ببینید کار به کجا کشیده که معاون فرهنگی تربیتی زندان‌های کشور محاسبه کرده که در هر 52 ثانیه یک نفر راهی زندان می‌شود و بین خروجی آن و تعداد واردین هیچ تناسبی وجود ندارد.

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 نسخه‌های بانک مرکزی برای مهار سرکشی دلار

✍🏻 مرتضی افقه:

رئیس کل بانک مرکزی تصور می‌کند با گفتاردرمانی می‌تواند بر قیمت دلار تاثیر بگذارد، ولی تا زمانی که سرمایه اجتماعیِ از دست رفته به دلیل خُلف وعده‌هایی که دولتمردان انجام داده اند برنگردد، این نوع صحبت کردن تاثیرگذار نیست.

افقه ادامه داد: البته رئیس کل بانک مرکزی راه دیگری نیز ندارد، زیرا تمام راه‌هایی که در اختیارش بود را به شکل اقدامات کنونی در حال پیمودن است از جمله آن‌ها راه اندازی مرکز مبادله ارز و طلا و ثبات قیمت دلار ۲۸۵۰۰ تومانی در سامانه نیماست.

فروش دلار ۴۵ هزار تومانی از سوی بانک مرکزی که هنر نیست
🔺عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در مورد نرخ دلار ناخدا به اقتصاد ۲۴ گفت: اگر قیمت دلار در مرکز مبادله ارز و طلا به قیمت بازار آزاد باشد که بانک مرکزی هنری نکرده، زیرا دلار به این قیمت به راحتی در بازار آزاد در دسترس است و اگر به قیمت ۴۳ هزار و ۹۰۰ تومانی صرافی‌ها باشد که احتمال ایجاد رانت ارزی است و مردم به راحتی می‌توانند آن را از این سامانه بخرند و در بازار آزاد بفروشند.

افقه ادامه داد: هنر این است که دلار مورد نیاز مردم نیز به قیمت ۲۸۵۰۰ تومان به دست آن‌ها برسد؛ اما مادامی که بانک مرکزی دلار را به قیمت بازار آزاد بفروشد که هنر نیست.

این اقتصاددان در مورد ثبات قیمت دلار در ۴۰ روز اخیر گفت: اثر روانی تغییر رئیس کل بانک مرکزی تخلیه شده و اینک شاهد بازگشت قیمت دلار به روند طبیعی خود هستیم؛ لذا متغیر فعال موثر بر قیمت دلار مربوط به بیرون از بانک مرکزی و عوامل غیر اقتصادی مثل برجام و بدبینی نسبت به آینده، تورم و هجوم مردم برای خرید دلار برای تبدیل ریال به دلار است که موجب گرانی دلار و ارز شده است. / اقتصاد بیست و چهار

♦️
کانال تخصصی اقتصاد
@MostafaTajzadeh
🎧#بشنوید

🎙منتخب
#صوت #سید_مصطفی_تاجزاده در کلاب هاوس

#تاجزاده: اگر می‌خواهید جمهوری اسلامی بماند، دمکراتیکش کنید. بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند.

📌یکی از چیزهای عجیبی که باز توی این تحریف‌ها صورت گرفته است، من این را ۲-۳ بار عرض کردم. با بازجوها هم یک‌وقتی این بحث را داشتم. می‌گفتند آقا! حفظ نظام اوجب واجبات است. این مال آیت‌الله خمینی است.

📌می‌گفتم شما از حفظ نظام، اوجب واجبات است این را در می‌آورید که با هر روشی، با هر سرکوبی، با هر بگیروببندی به قول خودتان با چنگ و دندان می‌خواهید از نظام پاسداری کنید؟

📌من به شما یک راه عقلانی نشان می‌دهم. از شما این سوال را می‌کنم. بروید ببینید، بپرسید، بگویید رژیم‌های دیکتاتوری باثبات هستند یا رژیم‌های دمکراتیک؟

📌اگر می‌خواهید جمهوری اسلامی بماند، دمکراتیکش کنید. بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند.

📌اگر دیکتاتوری کنید، ولو توی شش‌ماه، یک‌سال، دوسال، ممکن است بتوانید مردم را سرکوب کنید؛ دیریازود ور خواهید افتاد.

📌من صریح بگویم خدمت شما. من حتی بین استبداد دینی و استبداد سکولار، اگر امر مخیر شود بین این دوتا؛ حتما استبداد سکولار را ترجیح می‌دهم. چون خطرش را برای دین و دنیای مردم کمتر از استبداد دینی می‌دانم.

📌معلوم است که یک دمکراسی آزادی که همه باشند، ایده‌آل من است و از همه چیز بیشتر ترجیح می‌دهم. ای‌کاش یک روزی بتوانیم در ایران شاهد استقرارش باشیم. ولی تا آن‌وقت که فعلا این نظام هست.

📌بدانید دخالت سپاه، هم خود سپاه را از چشم مردم می‌اندازد. هم اختلافات را به درون سپاه می‌کشد. به‌نفعش است کنار بکشد.

📌بگوید من یک سپاه ملی هستم. همان جایگاهی را پیدا کند که دوره جنگ بود.

📌آیت‌الله خمینی‌اش دوره جنگ اجازه نداد سپاه مقدرات کشور را در دست بگیرد.

📌آیت‌الله خامنه‌ای حق ندارد، دوره صلح مقدرات ما را دست سپاه بدهد، این فاجعه است.

📌بله، در کوتاه‌مدت می‌توانید شما آدم‌ها را ساکت بکنید و ما هم هیچ کاری نتوانیم بکنیم. اما این جواب نمی‌دهد.

🆔@MostafaTajzadeh
🆔️@policyonline123
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned «🎧#بشنوید 🎙منتخب #صوت #سید_مصطفی_تاجزاده در کلاب هاوس #تاجزاده: اگر می‌خواهید جمهوری اسلامی بماند، دمکراتیکش کنید. بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند. 📌یکی از چیزهای عجیبی که باز توی این تحریف‌ها صورت گرفته است، من این را ۲-۳ بار عرض کردم. با بازجوها هم…»
خاطرات سلول انفرادی

🟩 قسمت چهل و سوم

🟢 شبی به نماز ایستاده بودم که دخترک مهتابی مراقب در را گشود و پلاستیک نان و پنیر را داخل گذاشت.

🟢 پس از چند لحظه، متوجه صدای خش‌خشی شدم و بعد چشمم به جمال سوسک بزرگی روشن شد که در لابلای پلاستیک جیره‌ی افطارم جولان می‌داد.

🟢 نماز را که سلام دادم به در زدم، چون نمیشد معطل دیدن تکه‌ی مقوا توسط مراقب بمانم. او آمد و پرسید چه می‌خواهم. با لبخند گفتم «در سلول مهمان ناخوانده داریم.» با تعجب نگاهم کرد. گفتم «درب را باز کن.»

🟢 وقتی درب سلول باز شد، سوسک را نشانش دادم. جیغی کشید و گفت «الان برادرها را صدا می‌زنم.» من که از این وضعیت خنده‌ام گرفته بود گفتم «نه، این زشت است که آن‌ها را خبر کنید و بگویند خانم ها از سوسک می‌ترسند. شما فقط جارو و خاک‌اندازی بیاور تا من این موجود مزاحم را بیرون بیندازم، بعد هر کار خواستی بکن.»

🟢 از این لحظه بود که سعی کردم به نوعی با این مزاحمین بدمنظر کنار بیایم چون چاره‌ی دیگری نبود. اما مشکل من این بود که همیشه از کار مشمئزکننده‌ی کشتن سوسک‌ها بیزار بودم. از طرفی، شب و نیمه‌شب هم نمی‌توانستم آن‌ها را بیرون بیندازم، پس باید سروصدای سکوت‌کششان را تحمل می‌کردم تا صبح شود و چاره‌ای بیاندیشم.

🟢 یکی دو روز بعد از این حادثه‌ی طنزآلود، وقتی قرار بود به هواخوری بروم، گفتند «همه‌ی وسایلت را وسط سلول بگذار. قرار است سمپاشی کنند.» خدا می‌داند هدف فقط سمپاشی بود یا غیر آن! اما من تنها دلواپس دیدن و برداشتن خودکار، آن غنیمت گرانبهای اولین روزهای بازجویی که زیر فرش می‌گذاشتمش، و نوشته‌های اندک لابلای صفحات مفاتیح بودم که خوشبختانه به خیر گذشت و ظاهراً اغماض فرمودند‌.

🟢 اما سمپاشی برای نابودکردن مزاحمین سلول و بند دوالف افاقه نکرد. هواخوری کوچک ما همچنان با وجود سوسک‌های مرده و ته‌سیگارها و خاک و خاشاک موجود در آن بدمنظر بود و اعتراض‌های من به وضعیت بهداشتی آن بند مخصوص سپاه هم به جایی نرسید چون می‌گفتند «برای کارهای خدماتی بودجه نداریم.»

🟢 پاسخ من هم این بود که «این زندانی‌های بی‌گناه را آزاد کنید هزینه‌ها کم می‌شود.» و گفتم «یک جارو بدهید من حیاط را تمیز کنم.» ولی این درخواست کاملا جدی من را بازجو شوخی گرفت.

🟢 در آستانه فرارسیدن بهار هم بازجو را متوجه بیداری دوباره طبیعت کردم و گفتم «چه خوب میشد اگر جعبه‌ای بنفشه می‌خریدید و در باغچه می‌کاشتید تا آمدن بهار را خیر مقدم گویند.» حتی برای کاشتن گل‌ها هم اعلام آمادگی کردم.

@MostafaTajzadeh
♻️ تمنای فهمی رهایی‌بخش از آن برانگیختگی

🌸در خاموشی‌ی روزگاران که عصر پرهیز از دانایی و تحقیر روشنایی‌ی خرد بود ، شعاع زیست کسی باعث رحمت شد، چنانکه در خشم جهل ، حِلمِ خُلقِ او به معرفتی نیکو و رهایی‌بخش انجامید.

🍀محمد ، اشراف‌زاده‌ای که بر خاندان معزز قریش شورید و بر کلمات تاریک اکابر نجد عربستان و کاهنان معابد ادیان زمان ، آذر آگاهی افشاند ، اتصال زلال معرفت هستی را در قبول نور بر قلب خویش پذیرنده شد. او به پاس فروغی که بر فؤاد فردانیتش تابید ، خویشتن را چراغی ساخت فراراه قبایل عرب خشمگین و خشونت سالار، و با کتابت نور ، قرائت شعور را فریضه‌ی مردمان کرد. بعثت پیامبری چنو در چنان دورانی ، خود معجزتی بلند بود تا رحمت و شفقت جای محنت و خشونت را پر کند .

🍁اکنون که در اندوه بی‌پایان فروبستگی‌ها غرقه‌ایم و حروف آیین‌ها و مسالک شبه دینی بشر را می‌رنجاند ، رجوع و فهم پیام کوتاه او در یوم‌النشور و عید بعث و ظهور ، اقراء خواهد بود ، زیرا خوانش فهم تازه‌ای از شعور زندگی اساس‌العدل و حکمت اکنونیت است.

🍃پیامبرانی به سان محمد در تنکای تاریخ ، بقای ستمکاری را تردید کرده‌اند ، جاودان‌نمایی‌ی تحریف حقیقت را به انکار آمده‌اند و به شرافت سیف و سخن بر نقاب ارباب جور خاک افشانده‌اند. ستودن هر کلامی که در عهد خود وفا به ازادی‌ی قوم خسته‌ی خود کرده باشد ، نعت آزادی ی زندگی برای زنان و مردان فردای ماست . از اینرو نعت روز بعثت پیامبری برگزیده در سرزمینی سوخته و ویران ، که حقوق زنان را فراخی بخشید و مردمان را از خشم به حلم فراخواند ، سزاوار احترام خواهد بود ، تا رهروان او نیز گام‌های نخست وی را به سوی بهبود زیست بشریت پیشرو شوند.

🌹 بر رهپویان طریقت محمدی در این مبعث نو ، هنگام که چشم انسان به نور "زن ،زندگی، آزادی" خیره می‌شود ، تمنای فهمی ژرف و رهایی‌بخش از آن برانگیختگی ضرورت دارد . با آرزوی نیل و اتصالی آفریننده به بعثت نبی‌ی اسلام ، این روز نکو را به باورمندان نبوت او تبریک می‌گوییم.

🌿ایران فردا

#ایران_فردا
#عید_مبعث
https://bit.ly/3IzxK3Z
https://t.me/iranfardamag @MostafaTajzadeh
📝📝📝به خوبی آگاهیم

✍️فرهاد قنبری

وقتی می گوییم جهان سومی هستیم و باید بی هیچ توهم و خود بزرگ بینی مانند دانش آموز ابتدایی بسیاری از مسائل را از کشورهای توسعه یافته جهان بیاموزیم، منظورمان این نیست که جهان اولی ها پورشه و هیوندا سوار می شوند و ما چرا پراید و پیکان سوار می شویم.

تفاوت جهان اولی و جهان سومی مسئله ای بسیار بنیادی تر و پیچیده تر از ظاهر و لباس و خانه و مدل خودرو و موبایل است. جهان اولی و سومی بودن مانند ساکنان یک آپارتمان نیست که بگوییم آنها طبقه اول و دوم هستند و ما طبقه سوم.
جهان سوم، شیوه و شکلی از بودن و فهمیدن جهان است، جهان سومی و جهان اولی بودن پایه هایش را بر روی بافت های نرم مغز انسان استوار می کند.

به خوبی آگاهیم وقتی در چنین جامعه ای و با چنین سنت متصلبی که به شدت هم تحت استعمار رسانه ای است و هنوز در دوره جنینی تفکر به سر می برد و هنوز با ساختارهای تودرتو و پیچیده اجتماع انسانی آشنایی چندانی ندارد، وارد گفتگو می شویم و سخنی مخالف سخنی که دوست دارد بشنود بر زبان می آوریم، پا روی چه مین خطرناکی می گذاریم.

به خوبی آگاهیم، در جامعه ای با تاریخ استبدادی چند هزارساله که آشناییش با فلسفه و اندیشه مدرن هنوز به یک قرن نمی رسد را نمی توانیم و نباید با جامعه ای که از پنج قرن پیش ماکیاول و دکارت و مونتسکیو و اسپینوزا و کانت و هگل و دستگاه عریض فلسفی داشته است مقایسه نماییم. به خوبی آگاهیم در جامعه ای که تا یک قرن پیش آزادی را «کلمه قبیحه» می دانست و عربده و شعبده و معرکه گیری قوت غالب زندگی اجتماعیش بود را نمی توان با جامعه انگلیس و فرانسه و آلمانی که از پنج قرن پیش سنت فلسفه سیاسی داشته مقایسه کرد.

به خوبی آگاهیم که در جامعه ای که چند دهه است تحت شدیدترین و بی سابقه ترین حملات امپریالیسم رسانه ای قرار دارد، سخن از حقیقت و آزادی و عدالت و استقلال اندیشه چه صبر ایوبی می خواهد. جامعه ای که در این جنگ بی رحمانه، خود به دشمن بی رحم خود تبدیل شده است و برای دشمنانش کف و هورا سر می دهد.

ذهنیت جهان سومی، آزادی را جاده یک طرفه ای می بیند که برای به کرسی نشاندن نظر خویش می تواند با رگ باد کرده و فحاشی و توهین هر اندیشه مخالف و منتقد و متفاوتی را مزدور و بی شرف خطاب نماید و حتی یک هزارم درصد در درستی مسیری که در پیش گرفته تردید به خود راه ندهد.

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 چرا دروازه‌های توسعه‌ بسته شده است‌؟

✍️ اکبر جباری

من گمان دارم، مسیر توسعه، اکنون برای آن‌دسته از کشورهایی که تاکنون نتوانسته‌اند در این مسیر قرار گیرند، دیگر بسته شده و امکانی برای خروج از عقب ماندگی جهان سومی ندارند. دروازه‌های توسعه تا سه دهه‌ی پیش باز بود و هر کشوری که حاکمانش روی خوش به عقلانیت و توسعه نشان میدادند، می‌توانستند وارد جهان توسعه یافته شوند اما اکنون دیگر چنین امکانی وجود ندارد و آن دسته از کشورهایی که در این سه دهه به جای ورود به نظم جهانی توسعه یافتگی و پذیرش عقلانیت حاکم در آن به اموری مانند تولید تسلیحات هسته‌ای و افزایش توان نظامی روی آوردند (نمونه بارز آن پاکستان) از این قافله دور ماندند و درهای توسعه بر روی ایشان بسته شد. دلیل اینکه چرا چنین است و دیگر نمی‌توان امیدی به توسعه این کشورها داشت، اولا به شرایط تاریخی مقوله توسعه ارتباط دارد و ثانیا به خواست و اراده کشورهای توسعه یافته که همواره نیاز به کشورهای عقب مانده و توسعه نیافته دارند تا از رهگذر خشونت و تلاطم‌ها و نابسامانی‌های داخلی این کشورها، که نوعی بازشناسی "خود" دربرابر "دیگری" است، چرخه اقتصادی "خود" را بچرخانند. خرید نفت ارزان، فروش تسلیحات مهمترین دستاورد وجود کشورهای توسعه نیافته برای کشورهای توسعه یافته است. همین امر، کشورهای توسعه یافته را راغب می‌سازد تا در حفظ و ابقای نظامهای توتالیتر در کشورهای توسعه نیافته کوشا باشند.

این کشورهای توسعه نیافته که پاکستان نمونه برجسته آن است، که برغم داشتن تسلیحات اتمی، از توسعه نیافتگی رنج می‌برد، درون بازی پوچ و بی‌حاصلی افتاده است که از یکسو وجود یک دشمن (هند) را برای خود لازم و ضروری می بیند تا بتواند افزایش توان نظامی را موجه و قابل قبول سازد، از دیگر سو، وجود جریانهای دینی بنیادگرا، جامعه را از یک زیست عقلانی بی‌بهره ميسازد پ این بازی پوچ، اصلی‌ترین عامل در استمرار این عقب ماندگی و بیرون ماندن از جاده جهانی توسعه است.
در چنین موقعیتی، کودتا یا حتی انقلاب در نظم و ساختار سياسی چنین کشورهایی، منجر به توسعه نخواهد شد. پاکستان محکوم به سلاح هسته‌ای است و این محکومیت یعنی باید از درون مشغول بنیادگرایی و در بیرون با یک دشمن فرضی طرف باشد. سلاح هسته‌ای مهمترین مانع برای ورود به جریان توسعه این کشور شده است. نظام سیاسی در پاکستان، هرگز نیازی به توسعه نمی‌بیند، چراکه سلاح هسته‌ای دارد که به‌مثابه قدرت بازدارنده، توهم بی‌نيازی را برای او رقم می‌زند.

درهای توسعه برای همیشه برای پاکستان بسته است، چراکه از یکسو قابل تصور نیست که پاکستان به دوران پیش از سلاح هسته‌ای بازگردد و از دیگرسو، هویت‌اندیشان بنیادگرا، در جهان مدرن، بهترین کارکرد تمایز "خود" و "دیگری" برای دنیای توسعه یافته را دارند. فراموش نباید کرد که شهر مدرن، بیرون از "خود"، جایی دارد که فاضلاب شهری را در آنجا جمع میکند تا عنداللزوم با بازیافت آن انرژی لازم را بدست آورد. وجود کشورهای توسعه نیافته، برای دنیای مدرن، در حکم همان فاضلابهای شهری است.

وجود کشورهای توسعه یافته‌ای که در عین حال مجهز به تسلیحات هسته‌ای هستند، ارتباطی به این مساله و کشورهای توسعه نیافته ندارد. چین، هند، و کشورهای توسعه یافته‌ای که توان هسته‌ای نیز دارند، در دورانی پا به مسیر توسعه یافتگی گذاشتند که هنوز چیزی به نام بنیادگرایی شکل نگرفته بود و مقوله‌ای به نام هویت، دامنگیرشان نشده بود. چین و هند، مساله‌ای به نام "غرب" نداشتند. آنها غرب را در مقابل هویت خود نمی‌دیدند و اگر تقابلی هم بین چین و آمریکا وجود دارد، تقابل سیاسی و اقتصادی است. از همینرو هیچ مقاومتی برای بکار بستن عقلانیت غربی در مسیر توسعه نداشتند و این عقلانیت را مانعی برای خود نمی‌دیدند. از همینرو با پذیرش این عقلانیت، توانستند هم در مسیر توسعه گام نهند و هم توان نظامی و هسته‌ای خود را افزایش دهند.

بواقع، چین و هند و سایر کشورهای توسعه یافته‌ای که مجهز به تسلیحات هسته نیز هستند، حوالت تاریخی غرب را پذیرفته‌اند و خواهی نخواهی، غربی شده‌اند. این کشورها دریافته‌اند که در جهان مدرن، چیزی غیر از غرب، اساسا وجود خارجی ندارد. پذیرش این امر، و کنار نهادن هویت‌اندیشیِ موهومِ شرقی و قرار گرفتن در مسیر تاریخی و جهانی توسعه که همان مسیر تاریخی سلطه و هژمونی غرب (به معنای فلسفی، نه سیاسی) بود، منجر به توسعه یافتگی و قدرت اتمی‌اش شد.

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 معرفی کتاب: کشف حجاب: بازخوانی یک مداخله مدرن
«روشنک خانبلوکی؛ عضو گروه مطالعات زنان؛ دی ماه ۱۴۰۱»

کتاب « کشف حجاب: بازخوانی یک مداخله مدرن» نوشته فاطمه صادقی است. کتاب دارای ۶ فصل و ۱۰۱ صفحه است که اولین چاپ آن در سال ۱۳۹۲ش توسط نشر نگاه معاصر به چاپ رسیده است.

حق انتخاب پوشش زنان، یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های زنان قبل از مدرنیته بوده است. هر چند با گذر سال‌ها تلاش و مبارزه، هنوز هم یکی از اساسی‌ترین و چالش برانگیز‌ترین خواسته‌های جامعه امروز ایران است. واکاوی پدیده تاریخی و اجتماعی کشف حجاب همراه با بازشناسی تاریخ جنبش زنان در ایران و سایر کشورها سوالاتی جدی را مطرح می‌کند. بستر تحولات سیاسی اقتصادی ایران در زمان رضاه شاه و مناسبات قدرت‌ و آغاز مدرنیته نیز از عوامل مهم تاثیرگذار در این دوره هستند.

بر خلاف این تصور ‌برساخته که «مسئله‌شدن» حجاب را مطلقا با ساز و کار دستگاه حکومتی رضاخانی برای کشف حجاب گره می‌زند، از اواخر دوره‌ی قاجار آرام‌آرام دگرگونی محسوسی در حجاب عمومی ایجاد شده بود: « در این روند، بسیاری از زنانِ شهری چادر سنتی کمردار و روبنده‌ی سفید را کنار گذاشتند و به‌تدریج به سمت پوشیدن چادر چرخی رفتند که در واقع با تغییرات جزئی، همان چادری است که امروز زنان به سر می‌کنند. بسیاری از دخترانِ دانش‌آموز هم پیش از کشف حجاب همین چادر چرخی را بر تن می‌کردند و روبنده را کنار گذاشته بودند.»

فاطمه صادقی نویسندهٔ کتاب معتقد است در واقعه کشف حجاب اساساً فاعلیت زنان (به مفهوم سوژه بودن خود زنان و نه ابژه بودن) دیده نشده است و روایتی پدرسالارانه، جانبدارانه و یکسویه از آن صورت گرفته که دولت‌ها از آن به نفع خود سود برده‌اند. به بیانی دیگر دولت‌‌های قبل و بعد از انقلاب پنجاه و هفت این جریان را مصادره به مطلوب کرده‌اند.

کشف حجاب، هر چند خواسته چندین ساله فعالان زن بوده است ولی اجرای شتابزده آن در راستای مشروعیت بخشیدن به دولت رضاشاه پیش رفت و متاسفانه با پایان یافتن حکومت پهلوی در سال پنجاه و هفت نیز در جریان سامان دهی مناسبات قدرت نوبنیاد، با تکرار حذف فاعلیت خود زنان روبرو شد، این بار نیز مداخله‌ای اصلی و جدی و البته به شکل معکوس و فوری صورت گرفت. این بحث که چه عواملی باعث شد که یکی به زور بستاند و دیگری به عکس آن عمل کند، موضوعی است که می‌بایست به آن توجه ویژه داشت.

کتاب ضمن اشاره تاریخی به موضوعات ایران در زمان رضاخان تلاش دارد با نگاهی انتقادی به کشف حجاب اجباری به آثار آن در زندگی اجتماعی زنان بپردازد، نویسنده همچنین مسئله حجاب در کشورهای ترکیه و آسیای مرکزی را نیز بررسی می‌کند و سرانجام به تحلیل کشف حجاب از دیدگاه غرب می‌پردازد و به روايت‌ها و بازنمايی‌هایی اشاره دارد که با رویکردی منفی و مثبت از اين واقعه را به تصویر کشیدند.

او بیان می‌دارد برخلاف تصور عمومی در مورد سفر رضاشاه به ترکیه، عناصر دیگری نیز در عزم رضاشاه در اجرای امر کشف حجاب دخالت داشت. به عقیده نویسنده، کشف حجاب جهت مشروعیت بخشیدن به حکومت رضا شاه اجرا شد هرچند در عمل با جوابی معکوس و بر ضد رضا شاه عمل کرد.

صادقی ضمن تفصیل موضوع کشف حجاب سعی دارد توجه خواننده را به آثار آن در زندگی سیاسی و اجتماعی افراد معطوف دارد تا ضمن داشتن رویکردی زنانه به موضوع کشف حجاب دیدگاه خود را از پژوهش‌های دیگر در این زمینه جدا سازد و به بازخوانی جدیدی از موضوع برسد و به روشن کردن زوایای مغفول آن بپردازد.

در نهایت نویسنده کتاب تلاش دارد تا تاریخ اجتماعی را در برابر تاریخ سیاسی قرار بدهد و تصویری برای خواننده‌اش بسازد که تنها نمی‌کوبد بلکه این طور ادامه می‌دهد که کشف حجاب با هدفی فرا‌تر از بحث آزادی زنان در دستور کار دولت پهلوی اول قرار گرفته بود.

ضمن توصیه به مطالعه کتاب، قابل ذکر است که بحث فوق نیاز به کنکاش و تلاشی بیشتر جهت گردآوری و بررسی نظرات متفاوت دارد که همراه با تحلیل‌های عمیق‌تر در ابعاد اجتماعی، تاریخی و سیاسی از واقعهٔ به نقش و فاعلیت زنان با استفاده از روش‌های پژوهشی دیگر اشاره دارد.

خواندن این کتاب در این دوره تاریخی ایران توصیه می‌شود تا شاید با بررسی و واکاوی بیشتر پرسش‌های پژوهش از دیدگاههای مختلف، ابعاد بیشتری از مجادله تاریخی بر سر حجاب روشن شود.

کانال علمی مطالعات زنان

https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg @MostafaTajzadeh
📝📝📝 آیت‌الله جوادی آملی: فقر اقتصادی ننگ است
فقر دو گونه است، فقر اقتصادی و فقر طبیعی؛ جلوی فقر طبیعی را نمی شود گرفت، بچه بودن، پیر شدن، بیمار شدن و فقری که از این موارد سر چشمه بگیرد، ننگ نیست؛ اما فقر اقتصادی ننگ است و لذا باید به سمتی حرکت کنیم که فقری نباشد، نه اینکه فقیری نباشد.

کمک به فقرا دو جور است، یکی کمک به فقیر است و دیگری فقرزدایی است؛ ما یک امر عاطفی داریم و یک امر عقلانی؛ امر عاطفی که کمک به فقیر است در همه کشورهای جهان هست و در همه آنها نهادی که به فقرا کمک می کند نیز وجود دارد، اما ما پیرو امیرالمومنین علی (علیه السلام) هستیم که فرمود: «لو تَمثّل لِی الفقر رجلاً لَقَتلتُهُ»؛ من اگر فقر را ببینم، گردن فقر را می زنم! من نیامدم به فقیر کمک کنم، من آمده ام جلوی فقر را بگیرم! وظیفه اصلی ما این است که جلوی فقر گرفته شود.

حفظ آبرو و عزت مومنین یک کار اسلامی است و لذا باید زمینه تولید و اشتغال برای همگان فراهم شود تا بتوانند با عزت و آبرو، بر سر سفره خود بنشینند و عزتمندانه زندگی کنند.

در اسلام اجیر شدن مکروه است، چرا که دین می گوید می خواهیم کریم باشید و کرامت داشته باشید، ما نمیخواهیم که تنها شکم افراد سیر شود، بلکه میخواهیم آبرومندانه زندگی کنید.

خداوند در اولین آیاتی که بر پیامبر گرامی اسلامی نازل کرده است می فرماید: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ﴾؛ این اولین حرف خداست: من خدای اکرم هستم. فقیه درس فقه می دهد و طبیب درس طب و مهندس درس هندسه، خداوند اکرم درس کرامت می دهد و می خواهد انسان با کرامت زندگی_کند.

یارانه یک کار رئوفانه و مهربانانه است، اما قبلا هم گفتیم که پول یارانه باید صرف تولید و اشتغال و کار شود تا همه بر سر سفره خود بنشینند و زندگی عزتمندانه داشته باشند. / فرارو

♦️
کانال تخصصی اقتصاد
@MostafaTajzadeh
📝📝📝فقر مهمترین علت رواج ترک تحصیل در ایران

مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی نوشته است که آمار ترک تحصیل نوجوانان دوره متوسطه اول در سال ۹۳ تا ۱۴۰۰، افزایش پیدا کرده و از ۶۰ هزار نفر به بیش از ۱۵۴ هزار نفر رسیده است. خبرگزاری ایسکانیوز در گزارشی به بررسی ریشه‌های ترک تحصیل پرداخته و گسترش فقر را عامل اصلی ترک تحصیل اعلام کرده و نوشته است که فقر، مشکلات فرهنگی، کمبود امکانات در روستاها و حاشیه شهرها، مشکلات کودکان استثنایی و بیمار و نبود انگیزه همه دست به دست هم داده تا شاهد ترک تحصیل ۲۷۹ هزار دانش‌آموز باشیم.

💠 گفتار اقتصادی
@MostafaTajzadeh
📝📝📝در باب حداقل دستمزد

✍️دکترداود سوری

هر سال در انتهای سال و موسم بودجه، بحث میزان افزایش دستمزد در سال آتی دغدغه‌ای است که ذهن کارگر و کارفرما را به خود مشغول می‌کند. این دغدغه به‌ویژه در سال‌های اخیر که نرخ تورم فزاینده است و آستانه‌های جدیدی را ثبت کرده، بسیار جدی و مهم است. به استثنای سال گذشته که دستمزد برخی از کارگران بیش از نرخ تورم افزایش یافت، در سال‌های گذشته همواره نرخ رشد دستمزد کمتر از نرخ تورم بوده که این به معنی کاهش تدریجی قدرت خرید مزد و حقوق‌بگیران است.

به عبارت دیگر در این سال‌ها به‌رغم اینکه کارگران به همان میزان سال‌های گذشته کار کرده و زحمت کشیده‌اند، ولی توان آنها در خرید کالا و خدمات کاهش پیدا کرده است. اگر چه این کاهش، منحصر به مزد و حقوق‌بگیران بخش خصوصی نیست، اما آنها غالبا در مقابل تورم بی‌پناه‌تر از مزد و حقوق بگیران بخش عمومی و دولتی هستند. در طرف مقابل کارفرمایان قرار دارند، سرمایه‌گذارانی که شاید به‌صورت جزئی با افزایش قیمت‌ها در فروش محصولات خود همراه باشند، اما تورم، بازار محصولات آنها را نیز کوچک و در مقابل سیاست‌های متعدد و بعضا متناقض دولت شکننده می‌کند. شاید در صورت‌های مالی بسیاری از صنایع، سهم نسبی هزینه‌های دستمزد کم باشد، اما در عمل از معدود متغیرهایی است که کارفرمایان می‌توانند درباره آن چانه‌زنی کنند.

مبنای تعیین دستمزد در یک اقتصاد آزاد، اصطلاحا، ارزش تولید نهایی کارگر و به‌عبارتی سهمی از ارزش ریالی کالا یا خدمت تولیدشده است که می‌توان آن را به نیروی کار منتسب کرد. در چنین نظامی دستمزد یکسان برای دو فرد یکسان حتی در شغلی مشابه، دیگر مفهومی ندارد و تعیین دستمزد نه به‌صورت دستوری و هماهنگ که بر اساس شرایط بازار نیروی انسانی و بازار محصول تولیدی، بین کارگر و کارفرما انجام می‌گیرد. ازاین‌روست که در چنین نظامی تمرکز سیاستگذار بر فراهم آوردن فضایی است که در آن سرمایه‌گذاری انجام شود و تقاضا برای نیروی کار افزایش یابد.

تمرکز نیروی کار بر کارآیی بیشتر برای حفظ شغل (نه پیدا کردن شغل) است و البته، لازمه شکل‌گیری چنین فضایی، اتخاذ سیاست‌های معطوف به رشد اقتصادی و کاهش تورم است. در این نظام، غالبا برای اعمال سیاست‌های اجتماعی، سیاست تعیین حداقل دستمزد دنبال می‌شود و در این زمینه خط فقر و حداقل پذیرفته‌شده از رفاه اجتماعی نقش اساسی به عهده دارد. در اقتصاد دستوری که در آن دولت در چارچوبی هماهنگ تصمیم می‌گیرد نیروی کار را در طبقات معدودی طبقه‌بندی کند و هر سال او باشد که تعیین کند دستمزد هر طبقه چقدر باشد، دیگر دغدغه اصلی دولت، تامین بودجه لازم برای پرداخت دستمزدهاست و دغدغه نیروی کار هم پیدا کردن شغل (نه حفظ شغل) و رفتن به طبقات دستمزدی بالاتر است.
ازآنجاکه دولت تنها بر سطح دستمزد بخش عمومی نظارت دارد و در بخش خصوصی تنها با تعیین حداقل دستمزد حضور دارد، حداقل دستمزد تنها برای آن بخشی از نیروی کار مهم است که نتوانسته‌اند در بخش عمومی شغلی بیابند. در بازار نیروی انسانی بخش خصوصی همچنان قانون عرضه و تقاضا حکمرانی می‌کند؛ اما به‌دلیل قلت رشد اقتصادی، قیمت‌گذاری دستوری محصولات نهایی و قوانین محدودکننده کار و تامین اجتماعی، تقاضای کار محدود است که موجب می‌شود سهم بیشتری از نیروی کار بخش خصوصی حداقل دستمزد را دریافت کنند. بی‌دلیل نیست که بررسی ترکیب خانوارهای فقیر نشان می‌دهد خانوارهای با سرپرست شاغل در بخش خصوصی (به‌عنوان مزد و حقوق‌بگیر) بیشترین تراکم را در میان فقرا دارند. شاید در وهله اول به نظر برسد افزایش حداقل دستمزد بتواند مساله فقر را برای این گروه حل کند؛ اما این هنگامی درست است که کارفرمایان بدون تعدیل نیروی کار، کاهش فعالیت یا تغییر تکنولوژی قادر به تامین اقتصادی هزینه‌های مالی آن باشند. شکی نیست که در چارچوب اقتصادی دستوری با توصیف فوق، چالش تعیین نرخ دستمزد به زیان نیروی کار ماندگار و پایاست.

♦️
کانال تخصصی اقتصاد
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 همین ۴ قلم؛ یعنی داشتن یک زندگی عادی!

✍️ مصطفی داننده

طی روزهای اخیر فیلمی از «یاسر جبرائیلی» رئیس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاست‌های کلی نظام منتشر شده است که در آن گفته می‌شود «مردم ایران فقط در ۴ قلم کالا مشکل دارند که شامل مسکن، سلامت، خودرو و غذا می‌شود.»

همین ۴ قلم که آقای جبرائیلی به آن اشاره کردند شامل همه زندگی مردم می‌شود و بسیاری امروز به خاطر همین ۴ قلم، زندگی‌شان به مشکل اساسی خورده است و هرکاری می‌کنند که وضعیت به سامانی داشته باشند، نمی‌شود که نمی‌شود. اصلا بسیاری از جوانان به خاطر همین مسکن، غذا، خودرو و سلامت، زندگی مشترک را آغاز نمی‌کنند و از آن هراس دارند. در این سال‌ها بارها تکرار کرده‌ایم که تنها خواسته مردم از دولت‌ها، داشتن یک زندگی عادی است. حالا زندگی عادی چیست؟ همین که در این ۴ قلمی که جبرائیلی به آن اشاره کرده است، مشکل نداشته باشند.

این که یک فرد بعد از سال‌ها کار نمی‌تواند یک خودرو برای خودش داشته باشد یا داشتن خانه حتی در جنوبی‌ترین نقاط شهرها که قیمت پایین‌تری نسبت به دیگر نقاط دارند، تبدیل به آرزو شده است یعنی در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که شرایط غیر عادی است. وقتی پدر خانواده مجبور است برای خریدن یک لپ‌تاپ ساده یا یک تبلت وام بگیرد یا بخشی از حقوق چندماه خود را پس انداز کند تا یک خواسته فرزندش را برآورده کند، یک ما عادی نیستیم.

این که قیمت یکی از بی‌کیفیت‌ترین خودروهای جهان، در ایران نزدیک به ۳۰۰ میلیون تومان است، یعنی وضعیت زندگی ما عادی نیست. همین پراید که الان تبدیل به الماسی دست نیافتنی شده است، راه‌کاری بود برای کمک به زندگی بخشی از مردم. توصیه بخشی از مردم به آنهایی که دخل‌شان به خرج‌شان نمی‌رسید، این بود که یک پراید لیزینگ کنند و بعد از کار با چرخی در شهر، کسری‌های زندگی خود را جبران کنند اما حالا باید چند وام بگیرند تا بتوانند یک پراید ساده و بدون آپشن! بخرند.

حالا اینها مسائل اقتصادی است. در جنبه‌های دیگر زندگی هم مسیر عادی بودن را طی نمی‌کنیم. زندگی عادی، باید کمترین چالش‌های فرهنگی و اجتماعی را داشته باشد. کدام جامعه را سراغ دارید که این چنین دچار دو قطبی‌‌های بی‌شمار باشد؟ در زمانه‌ای که بسیاری از کشورها درگیر موضوعات اساسی هستند ما در ایران همچنان درگیر سانسور، بگیر و ببند و صیانت هستیم. جهانیان در حال صدور تولیدات فرهنگی خود هستند و ما فکر فیلتر کردن هستیم.

زندگی عادی، باید مسئولینی داشته باشد که فکر نکنند با شعار دادن می‌شود مشکلات کشور را حل کرد. هیچ کجای دنیا حتی ساده‌ترین کارها هم با حرف زدن حل نشده است. امیدوارم به مرحله‌ای برسیم که مردمی بودن را در بهبود زندگی مردم جست‌وجو کنیم نه با حرکات پوپولیستی. امیدوارم به زمانی برسیم که شایستگی دلیل انتخاب افراد برای مسئولیت‌های مختلف باشد نه انقلابی بودن یا فارغ التحصیلی از دانشگاه امام صادق(ع).

@kaleme @MostafaTajzadeh
📝📝📝 ۶ دهه رقابت اقتصادی ایران با قدرت‌های منطقه‌ و اقتصادهای نوظهور

داده‌های منتشر شده از سوی بانک جهانی نشان می‌دهد که تولید ناخالص داخلی (GDP) ایران در سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹-۱۳۳۸ خورشیدی) ۱.۶ برابر تولید ناخالص داخلی رژیم صهیونیستی اما معادل ۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی ترکیه بوده است.

بر اساس ارقام بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۱۹۶۰، کمی بیش از ۴.۲ میلیارد دلار بود که این رقم برای ترکیه بیش از ۱۴ میلیارد دلار و برای رژیم صهیونیستی نیز ۲.۶ میلیارد دلار گزارش شده است.

با رخداد شوک نفتی اول در سال ۱۹۷۳، تولید ناخالص داخلی ایران (۲۷.۱ میلیارد دلار) از ترکیه (۲۵.۶ میلیارد دلار) پیشی می‌گیرد؛ در این سال تولید ناخالص داخلی عربستان سعودی نیز نزدیک به ۱۵ میلیارد دلار بود.

اما از یک سال پیش از رخداد انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و آغاز روندی نزولی تولید و صادرات نفت ایران به دلیل اعتصاب‌های کارگری، تولید ناخالص داخلی عربستان سعودی با عبور از مرز ۸۰ میلیارد دلار بالاتر از ایران قرار گرفت؛ این رقم همزمان با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ و وقوع شوک نفتی دوم به بیش از ۱۱۲ میلیارد دلار بالغ شد، در حالی که تولید ناخالص داخلی دیگر رقبای منطقه‌ای یعنی ایران و ترکیه با فاصله‌ای اندک در مرز ۹۰ میلیارد دلار قرار داشت.

البته تولید ناخالص داخلی ایران در فاصله سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۹ بیش از دو رقیب سنتی خود یعنی ترکیه و عربستان سعودی بود. هر چند برخی کارشناسان این رخداد را ناشی از بازگشت دوباره درآمدهای نفتی به چرخه اقتصاد ایران و مدیریت اقتصادی خوب دولت وقت می‌دانند ولی به زعم گروهی از کارشناسان، اصرار دولت و بانک مرکزی درگیرِ جنگ با عراق بر حفظ نرخ رسمی دلار در ۷ تومان و محاسبه معادل دلاری تولید ناخالص داخلی بر پایه این نرخ، در حالی که نرخ رایج در بازار طی ماه‌های پایانی جنگ به حدود ۱۰۰ تومان رسیده بود، موجب برآورد بیش از واقع تولید ناخالص داخلی ایران در این دوره شده است.

چرا که مطابق آمار بانک جهانی، رشد اقتصادی ایران در سال ۱۹۸۴، منفی ۷.۱ درصد، در سال ۱۹۸۶، منفی ۹.۸ درصد، در سال ۱۹۸۷، منفی ۰.۲ درصد و در سال ۱۹۸۸ هم منفی ۶.۱ درصد بوده است. در مجموع، طی ۴ سال از ۷ سالی که تولید ناخالص داخلی ایران از تمامی رقبای منطقه‌ این کشور از جمله عربستان، ترکیه، امارات و اسرائیل بالاتر بوده، رشد اقتصادی آن منفی بوده است. در سه سالی هم که رشد اقتصادی ایران مثبت بوده، برآیند آن مانع از منفی شدن رشد ۷ سال مورد گزارش نشده است؛ چرا که رشد اقتصادی سال ۱۹۸۳، ۱۱.۱، رشد اقتصادی سال ۱۹۸۵، ۱.۹ و رشد اقتصادی ۱۹۸۹ نیز ۶.۱ درصد بوده است.

این در حالی بوده که مثلا ترکیه در در فاصله سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۹ شاهد متوسط رشد اقتصادی ۵ درصدی بوده ولی اوج‌گیری نرخ تورم در این کشور طی دهه ۱۹۸۰ (در محدوده ۳۰ تا ۹۴ درصد) موجب افت نرخ رسمی برابری لیر ترکیه مقابل دلار آمریکا شد.

در هر صورت، از سال ۱۹۹۰ به این سو، تولید ناخالص داخلی عربستان سعودی و ترکیه از ایران پیشی گرفته است. همچنین از سال ۲۰۱۸ نیز تولید ناخالص داخلی اسرائیل و امارات عربی متحده هم ارقام بالای ۴۰۰ میلیارد دلار را تجربه کرده و از تولید ناخالص داخلی ایران که در سال ۲۰۲۰ تا ۲۴۰ میلیارد سقوط کرده، عبور کرده‌اند. حتی در سال ۲۰۲۱ نیز با وجود ثبت تولید ناخالص داخلی ۳۶۰ میلیارد دلاری برای ایران، تولید ناخالص داخلی اسرائیل و امارات عربی متحده افزون بر ۴۰۰ میلیارد دلار بوده و رقم این شاخص برای دو کشور ترکیه و عربستان سعودی بالای ۸۰۰ میلیارد دلار گزارش شده است.

مقایسه تولید ناخالص داخلی ایران با برخی کشورهای نفتی و اقتصادهای نوظهور نیز نشان می‌دهد که رقم این شاخص برای ایران، کره جنوبی و نیجریه در سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹-۱۳۳۷ خورشیدی) نزدیک به ۴ میلیارد دلار بوده است. در این سال، تولید ناخالص داخلی نروژ ۵ میلیارد دلار، تولید ناخالص داخلی ونزوئلا ۸ و تولید ناخالص داخلی مکزیک و برزیل نیز به ترتیب ۱۳ و ۱۷ میلیارد دلار بوده است.

اما مطابق گزارش بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی کره جنوبی در سال ۲۰۲۱ به بیش از ۱۸۱۱ میلیارد دلار رسیده در حالی که رقم این شاخص برای ایران تنها ۳۶۰ میلیارد دلار بوده است. همچنین، ویتنام که در دهه ۱۹۸۰ میلادی، تولید ناخالص داخلی کمتر از ۲۰ میلیارد دلار داشته، در سال ۲۰۲۱ با ثبت رقم ۳۶۶ میلیارد دلاری بالاتر از ایران قرار گرفته است.

تولید ناخالص داخلی برزیل (۱۶۰۹ میلیارد دلار)، مکزیک (۱۲۷۳ میلیارد دلار)، آرژانتین (۴۸۷ میلیارد دلار)، ونزوئلا (۴۸۲ میلیارد دلار)، نروژ (۴۸۲ میلیارد دلار) و نیجریه (۴۴۱ میلیارد دلار) هم در سال ۲۰۲۱ بیش از ایران گزارش شده است./یورونیوز

💠 گفتار اقتصادی
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 استراتژی غرب نسبت به ایران

✍️محمود سریع القلم

بعنوان یک پایه تئوریک حکمرانی، دولت فعلی دموکرات معتقد است ضمنِ افزایش تولید ناخالص داخلی ۲۵ تریلیون دلاری آمریکا، تحولات جهانی باید به گونه ای مدیریت و چینش شوند که آمریکا بتواند به اهداف اقتصادی خود برسد و دموکرات ها یک بار دیگر ریاست جمهوری را در ۲۰۲۵ از آن خود کنند. تمام اقدامات دولت بایدن بر این پایه استوار است. از این رو، بنیان سیاست خارجی آمریکا در دولت بایدن، «برون سپاری» (Outsourcing)، بدون درگیری های دراز مدت و «سردردهای سیاسی» است. استرالیا، کره جنوبی، ژاپن و هند در برابر چین به کار گرفته شده اند؛ لهستان، آلمان، فرانسه، انگلستان و کشورهای اسکاندیناوی در برابر روسیه همکاری می کنند و اسراییل و عربستان، برون سپاری ایران را به عهده گرفته اند.

با توجه به اینکه حدود ۳.۵ میلیارد نفر از جمعیت جهان زیر پوشش رسانه های مجازی آمریکا قرار دارند، این نوع فعالیت در شکل دهی به اذهان و حتی عرضۀ اطلاعات می توانند جایگاه استراتژیک ایفا کنند. در کلیت سیاست خارجی آمریکا حتی ۵ درصد از انرژی و توجه به خاورمیانه اختصاص پیدا نمی کند. به طور طبیعی و به عنوان یک اهرمِ قدرتمند فشار، دولت های غربی از آزادی خواهی، دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و اقلیت ها دفاع می کنند ولی برای تحققِ این اهداف، منافع اقتصادی و داخلی خود را به خطر نمی اندازند.

واشنگتن با افزایش فشار بر چین، عراق، ترکیه، امارات و هند، سیاست فشار دیجیتالی و مدیریت سخت تر تحریم ها را به عنوان بخشی از Plan B در پیش گرفته است. تیم بایدن در سیاست خارجی هم تمرکز دارد و هم دیسیپلین. عربستان و اسراییل هم اکنون به مراتب فعال تر از آمریکا و اروپا نسبت به ایران عمل می کنند. می توان گفت حداقل تا دو سال آینده که دولت بایدن، امور را در دست دارد، روش Remote Control امریکا در رابطه با ایران ادامه خواهد داشت. بنیان های این روش عبارتند از: انزوای سیاسی، جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی، فعالیت گسترده مجازی برای نمایش تناقضات داخلی مانند ناکارآمدی، افزایش نرخ تورم، محدودیت های مدنی و محدودیت های شایسته سالاری و منوط کردن عموم گشایش های مالی به تایید وزارت خزانه داری.

روش فعلی امریکا در قبال ایران، شباهت فراوانی با مفروضات و استراتژی آمریکا نسبت به کمونیسم و شوروی در دوران جنگ سرد دارد که توسط روس شناس آمریکایی George Kennan طراحی شده بود. او که از نظر عمق درک از روسیه/ شوروی/ کمونیسم، نمونۀ دومی در تاریخ دیپلماسی آمریکا ندارد، معتقد بود تقابل با شوروی هیچ نیازی به کار نظامی ندارد؛ شوروی یک سیستم خود مخرب است (Self-Destructive) و با طراحی استراژی سیاسی سدّ نفوذ (Containment) و تشدیدِ تناقضات داخلی آن، با گذشت زمان به Implosion سیستم منتهی می شود. از منظر او، آمریکا لزومی ندارد خود مستقیماً بانی اقداماتی علیه شوروی شود، بلکه پیرامون یک موضوع و فقط ناکارآمدی آن سیستم، کار مقایسه ای و تبلیغی انجام دهد. جُرج کِنِن اعتقاد داشت هرچند مردم به آزادی و دموکراسی علاقمندند، اما قبل از آن می خواهند زندگی کنند و به ثبات اقتصادی و کارآمدی فکر می کنند. فقط تمرکز تبلیغاتی بر ناکارآمدی های شوروی کافی است.

پلن B غرب نسبت به ایران، طیفی از عناصر مختلف را در بر دارد که یکی از آنها بلند کردن چوب مخالفان حاکمیت است. ماهیت یک حکومت برای غربی ها اصل نیست، اصل در تنظیم پایدار منافع مشترک است. دموکراسی در داخل کشورهای غربی یک اصل جدی، متقن و مورد تفاهم است، اما در سیاست خارجی، اهرمی تنومند و جذاب برای فشار است.

🔗لینک متن کامل
@MostafaTajzadeh
@virayeshe_zehn
📝📝📝 گذار توافقی یگانه راه رستگاری ملی ایرانیان است!

✍🏻 مصطفی قهرمانی

رخدادهای همراه با درد و رنج و خون ماه‌ها و سال‌های گذشته تصویرگر یک بحران عمیق عدم مشروعیت، فساد گسترده و ناکارآمدی در ساختار حقیقی و حقوقی نظام حکمرانی در میهن ما می‌باشد. ناظر بر این اتفاقات ناگوار و جهت برون‌رفت جامعه از این شرایط بحرانی پیشنهادات فراوانی از جانب شخصیّت‌ها و نیروهای سیاسی در ساحت حاکمیت و اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور مطرح گردیده‌اند.

هیچ حاکمیتی داوطلبانه حاضر به انجام همه‌پرسی در مورد مشروعیت وجودی خود نمی‌باشد مگر آنکه به انجام آن مجاب گردد. پذیرش و استجابت این مطالبه عمومی بایستی به وسیله ابزار و اهرم‌های خود به حاکمیت تفهیم گردد.

هدف مرحله‌ای یا نهایی باید بازگشت به قانون اساسی منهای ولایت‌فقیه در صدر انقلاب بهمن باشد. تا این مرحله حتی با حاکمیت نیز می‌توان به یک توافق رسید، زیرا که تمامی راهکارها در چهارچوب قانون اساسی یی انجام خواهد گرفت که انقلاب با آن به پیروزی رسیده است و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، شورای انقلاب و دولت موقت انقلاب اسلامی بر سر آن توافق داشتند و آن‌را تصویب کرده بودند.

جهت اجتناب از شکل‌گیری یک وضعیت سستی و خلاء قدرت همراه با خطر فروپاشی و اسقاط دولت تا زمان تشکیل نهاد مرکزی حاکمیتی جایگزین که «حاکمیت شهروندی» به جای ولایت فقیه را نمایندگی خواهد کرد بر سر حضور رهبری فعلی در جایگاه کنونی‌اش مادامی که او در قید حیات است می‌توان به توافق رسید و تضمین‌های لازم را ارائه کرد.

برای انجام راهکار اجماع‌محور و کسب توافقات اولیّه اجرایی و عملی ساختن آن به یک «هیات امنای ملی» متشکل از معمرین موجه و معتمد ملت همانند خاتمی‌ها و حسن روحانی‌ها و ناطق‌نوری‌ها و مهندس توسلی‌ها و مصطفی تاج‌زاده‌ها … نیاز است و نه کسانی که از ابتدا با مشی براندازانه گذار از قانون اساسی فعلی را بدون توجه و عنایت به “عِده و عُده” به شعار مرکزی و نهایی خود بدل ساخته‌اند.

www.instagram.com/nehzate_azadi
@nehzatazadiiran

📎 متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
https://telegra.ph/nai-02-11-2