🔺علیرضا کیخا، مدیرکل صداوسیمای مرکز سیستان و بلوچستان شد
▫️پیمان جبلی در حکمی علیرضا کیخا را به سمت مدیرکل صداوسیمای مرکز سیستان و بلوچستان منصوب کرد
▫️کیخا متولد ۱۳۵۸ و دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی است و سوابقی مانند عضو هیئت اندیشه ورز قرارگاه فرهنگی استان سیستان و بلوچستان، مسئول برگزاری اولین جشنواره عمار استان، عضو شورای راهبردی بنیاد خاتم استان، جانشین سازمان بسیج دانشجویی کشور، جانشین فرمانده سپاه استان در بسیج اقشار، فرمانده ناحیه بسیج دانشجویی استان و جانشین فرمانده سپاه استان در قرارگاه پیشرفت و آبادانی و موسس اولین دورههای طرح ولایت استان و....در کارنامه اش دیده میشود.
نبضصداوسیما | @iribnabz @MostafaTajzadeh
▫️پیمان جبلی در حکمی علیرضا کیخا را به سمت مدیرکل صداوسیمای مرکز سیستان و بلوچستان منصوب کرد
▫️کیخا متولد ۱۳۵۸ و دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی است و سوابقی مانند عضو هیئت اندیشه ورز قرارگاه فرهنگی استان سیستان و بلوچستان، مسئول برگزاری اولین جشنواره عمار استان، عضو شورای راهبردی بنیاد خاتم استان، جانشین سازمان بسیج دانشجویی کشور، جانشین فرمانده سپاه استان در بسیج اقشار، فرمانده ناحیه بسیج دانشجویی استان و جانشین فرمانده سپاه استان در قرارگاه پیشرفت و آبادانی و موسس اولین دورههای طرح ولایت استان و....در کارنامه اش دیده میشود.
نبضصداوسیما | @iribnabz @MostafaTajzadeh
🖌 چه شد که به این روز افتادیم؟
(درنگی در «فرهنگِ رسمی» جامعۀ ایرانی پس از انقلاب 1357؛ برای خودآگاهی به بحران کنونی)
اردشیر منصوری - دی 1401
یادآوری: در ساختنِ وضعیتی که به سرخطهای آن اشاره خواهیم کرد، البته حاکمان نقش اصلی را داشتهاند، اما همراهی/ سکوتِ نخبگان و قشرهای مختلف مردم در نهادینهشدنِ این رویههای ناسالم و دلآزار بیتأثیر نیست. فردای بهتر برای ایران و ایرانی، بدون خودیابی و نقد و اصلاح فرهنگی بعید است.
💢نشانگان دهگانۀ تخریب فرهنگی و اجتماعی، که غفلت از آنها زمینهساز شکاف امروزین ملت-دولت، رکود و انسداد اجتماعی-سیاسی، و اعتراضهای اخیر شد؛ تحلیلی با رویکرد نقادانه از منظر اخلاق و حتی دین!
1️⃣نشاندنِ «مرگ» به جای «صلح و زندگی»
-کدام مردم و فرهنگ را در طول تاریخ سراغ داریم که به اندازۀ ایرانِ چهلواندیسال اخیر، با شعار: «مرگ بر این، مرگ بر آن» حتی یک مناسک عبادیِ سنتی را ختم کند؟ آن هم مراسمی که در طول هزارواندی سال در سنت اسلامی با «سلام» (که متضمن پیام صلح و سلامت) ختم میشد. اسلام سیاسی-انقلابی، پایانبندیِ «نمازهای جماعت» سنتی مختوم به «درود و رحمت الهی» (السلامعلیکم و رحمهالله و برکاته) را با «مرگ بر...» ختم میکند! حکومتِ انقلابی این را ساخت، اما تعجب/اعتراض ندید، بلکه غالباً همراهی دید!
2️⃣اولویت یافتنِ «سوک» بر «شادی»
-تقویم کدام جامعه-کشور را میشناسیم که بهاندازۀ تقویمِ ج. اسلامی در آن «مرگ و سوک» پیشوایان و چهرههای سیاسی اصالت یافته، با تعطیلات رسمی گره خورده، و زندگیِ عادی در آن ایام سوک تعطیل باشد، و تظاهر به سوک چنان ارزشی بیابد که ناهمراهی با آن حتی عقوبت/محرومیت در پی داشته باشد؟ (سیاه پوشیدن/نپوشیدن، شادیِ عادی را بر خود دیگران در این ایام ممنوع دانستن)!
یاد باد آن سخن مشهورِ حکیم توس: چو شادی بکاهی بکاهد روان/ خرد گردد اندر میان ناتوان (فردوسی)
3️⃣عادیشدنِ انواع «دروغ» (تحریف، بزرگ/کوچکنمایی)، به جایِ شفافیت و «راستی»
-دراینباره کافی است بهطور تصادفی یکی از شبکههای رسانۀ رسمی-دولتی ملاحظه شود؛ مستغنی از تشریح.
4️⃣«ریا» و تزویر بهجای «رواداری» و «یکرنگی»
-کدام مردم مانند ایرانیان دو چهرۀ کاملاً جدا دارند؟ کافی است مقایسه شود عکسِ شناسنامه/گذرنامۀ شهروند زنِ ایرانی با شناسنامه/گذرنامۀ زنان همۀ کشورهای جهان؛ و نیز تصویر بازتاب یافته زن/مرد ایرانی در رسانۀ دولتی با هر برداشتی غیردولتی از سبک زندگی مردم ایران؛ و انواع سانسورهای نظامیافتۀ مفتضح در وزارتی ویژۀ این کار (موسوم به فرهنگ و ارشاد).
5️⃣نقضِ «حریم خصوصی» و عادیشدنِ «تفتیش عقیده» و «فضولیِ حاکمیتی» در سبک زندگی مردم
-کدام ملتی چون ما، هنوز در انواع فرمهای مختلف ثبتنامِ تحصیلی/ استخدامی، مجبور است در بخش مشخصاتِ هویتی، دین و مذهبش را اظهار کند و در مصاحبهها به پرسش از: مرجع تقلید، تعداد تکههای کفن میّت، آداب نماز و روخوانیِ متنِ مقدس پاسخ گوید؟ و در صدر همه عادیشدنِ «حجابِ اجباری» و مزاحمتِ نهادیۀ «گشتِارشاد» تا سر حد تحقیر و ستاندنِ جان، علیه آنان که پوشششان مطابق میل حاکمیت نیست!
6️⃣ تبلیغ رسمی خاکساری/جاننثاریِ رعیتوار در برابر والی، به جای عزتِ شهروندی و مطالبهگری
- بهیاد آوریم شعارهای دهۀ شصت را در برابر بنیانگذارِ راحل (خدایا تا انقلاب مهدی او را نگه دار و از عمر ما بکاه و به عمر او افزا)؛ و در دهههای بعد: اجباری شدنِ شعار: «اللهاکبر، جانم فدای رهبر» برای دانشآموزان مدارس هر صبحگاه پیش از روانه شدن به کلاس درس!
7️⃣«خودبرترپنداری» و «گزافگویی»، بهجای «فروتنی»، خودانتقادی و خوداصلاحی
-مثال: اینگونه در همۀ اظهارها به دلیل برخورداری از «اسلام-شیعه-دوازدهامامی-ولایی) خود را حق مطلق و بهترین اعلام کردن، و دیگران را فروتر دانستن، با وجود قرارداشتن در ردیف فاسدترین کشورها با شاخصهای جهانیِ corruption! عملاً غفلت از آموزۀ قرآنی: «أتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم».
8️⃣اولویت «دشمنتراشی» بهجای «دوستیورزی» و حسن تعامل با جهان
-بدون شرح
9️⃣اولویت کین و انتقام بهجای عفو و مودت
- بدون شرح
🔟انواع تبعیض (مذهبی/ جنسیتی/...) بهجای عدالت و برابری
- بدون شرح
راستی، آیا عادتشدگیِ این نقاط ضعف فرهنگی و عدمِ حیرت شهروندان (حتی اکثریت نخبگان سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-هنری، از استادان دانشگاهها تا مبلغانِ منصف دینی) دربرابر این نشانههای عدمِ سلامت، و جدی نگرفتن نقد ناقدان «خیرخواه-دگراندیش» در این سالها، زمینهساز وضعیتِ نابسامانی کنونی نیست؟
آیا جا افتادنِ شعار «زن-زندگی-آزادی» نشان از آن دارد که ملت ایران به یک آگاهی تاریخی برای عبور از غفلتها رسیده است؟
ایدون باد👇👇👇
@ardeshirmansouri @MostafaTajzadeh
(درنگی در «فرهنگِ رسمی» جامعۀ ایرانی پس از انقلاب 1357؛ برای خودآگاهی به بحران کنونی)
اردشیر منصوری - دی 1401
یادآوری: در ساختنِ وضعیتی که به سرخطهای آن اشاره خواهیم کرد، البته حاکمان نقش اصلی را داشتهاند، اما همراهی/ سکوتِ نخبگان و قشرهای مختلف مردم در نهادینهشدنِ این رویههای ناسالم و دلآزار بیتأثیر نیست. فردای بهتر برای ایران و ایرانی، بدون خودیابی و نقد و اصلاح فرهنگی بعید است.
💢نشانگان دهگانۀ تخریب فرهنگی و اجتماعی، که غفلت از آنها زمینهساز شکاف امروزین ملت-دولت، رکود و انسداد اجتماعی-سیاسی، و اعتراضهای اخیر شد؛ تحلیلی با رویکرد نقادانه از منظر اخلاق و حتی دین!
1️⃣نشاندنِ «مرگ» به جای «صلح و زندگی»
-کدام مردم و فرهنگ را در طول تاریخ سراغ داریم که به اندازۀ ایرانِ چهلواندیسال اخیر، با شعار: «مرگ بر این، مرگ بر آن» حتی یک مناسک عبادیِ سنتی را ختم کند؟ آن هم مراسمی که در طول هزارواندی سال در سنت اسلامی با «سلام» (که متضمن پیام صلح و سلامت) ختم میشد. اسلام سیاسی-انقلابی، پایانبندیِ «نمازهای جماعت» سنتی مختوم به «درود و رحمت الهی» (السلامعلیکم و رحمهالله و برکاته) را با «مرگ بر...» ختم میکند! حکومتِ انقلابی این را ساخت، اما تعجب/اعتراض ندید، بلکه غالباً همراهی دید!
2️⃣اولویت یافتنِ «سوک» بر «شادی»
-تقویم کدام جامعه-کشور را میشناسیم که بهاندازۀ تقویمِ ج. اسلامی در آن «مرگ و سوک» پیشوایان و چهرههای سیاسی اصالت یافته، با تعطیلات رسمی گره خورده، و زندگیِ عادی در آن ایام سوک تعطیل باشد، و تظاهر به سوک چنان ارزشی بیابد که ناهمراهی با آن حتی عقوبت/محرومیت در پی داشته باشد؟ (سیاه پوشیدن/نپوشیدن، شادیِ عادی را بر خود دیگران در این ایام ممنوع دانستن)!
یاد باد آن سخن مشهورِ حکیم توس: چو شادی بکاهی بکاهد روان/ خرد گردد اندر میان ناتوان (فردوسی)
3️⃣عادیشدنِ انواع «دروغ» (تحریف، بزرگ/کوچکنمایی)، به جایِ شفافیت و «راستی»
-دراینباره کافی است بهطور تصادفی یکی از شبکههای رسانۀ رسمی-دولتی ملاحظه شود؛ مستغنی از تشریح.
4️⃣«ریا» و تزویر بهجای «رواداری» و «یکرنگی»
-کدام مردم مانند ایرانیان دو چهرۀ کاملاً جدا دارند؟ کافی است مقایسه شود عکسِ شناسنامه/گذرنامۀ شهروند زنِ ایرانی با شناسنامه/گذرنامۀ زنان همۀ کشورهای جهان؛ و نیز تصویر بازتاب یافته زن/مرد ایرانی در رسانۀ دولتی با هر برداشتی غیردولتی از سبک زندگی مردم ایران؛ و انواع سانسورهای نظامیافتۀ مفتضح در وزارتی ویژۀ این کار (موسوم به فرهنگ و ارشاد).
5️⃣نقضِ «حریم خصوصی» و عادیشدنِ «تفتیش عقیده» و «فضولیِ حاکمیتی» در سبک زندگی مردم
-کدام ملتی چون ما، هنوز در انواع فرمهای مختلف ثبتنامِ تحصیلی/ استخدامی، مجبور است در بخش مشخصاتِ هویتی، دین و مذهبش را اظهار کند و در مصاحبهها به پرسش از: مرجع تقلید، تعداد تکههای کفن میّت، آداب نماز و روخوانیِ متنِ مقدس پاسخ گوید؟ و در صدر همه عادیشدنِ «حجابِ اجباری» و مزاحمتِ نهادیۀ «گشتِارشاد» تا سر حد تحقیر و ستاندنِ جان، علیه آنان که پوشششان مطابق میل حاکمیت نیست!
6️⃣ تبلیغ رسمی خاکساری/جاننثاریِ رعیتوار در برابر والی، به جای عزتِ شهروندی و مطالبهگری
- بهیاد آوریم شعارهای دهۀ شصت را در برابر بنیانگذارِ راحل (خدایا تا انقلاب مهدی او را نگه دار و از عمر ما بکاه و به عمر او افزا)؛ و در دهههای بعد: اجباری شدنِ شعار: «اللهاکبر، جانم فدای رهبر» برای دانشآموزان مدارس هر صبحگاه پیش از روانه شدن به کلاس درس!
7️⃣«خودبرترپنداری» و «گزافگویی»، بهجای «فروتنی»، خودانتقادی و خوداصلاحی
-مثال: اینگونه در همۀ اظهارها به دلیل برخورداری از «اسلام-شیعه-دوازدهامامی-ولایی) خود را حق مطلق و بهترین اعلام کردن، و دیگران را فروتر دانستن، با وجود قرارداشتن در ردیف فاسدترین کشورها با شاخصهای جهانیِ corruption! عملاً غفلت از آموزۀ قرآنی: «أتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم».
8️⃣اولویت «دشمنتراشی» بهجای «دوستیورزی» و حسن تعامل با جهان
-بدون شرح
9️⃣اولویت کین و انتقام بهجای عفو و مودت
- بدون شرح
🔟انواع تبعیض (مذهبی/ جنسیتی/...) بهجای عدالت و برابری
- بدون شرح
راستی، آیا عادتشدگیِ این نقاط ضعف فرهنگی و عدمِ حیرت شهروندان (حتی اکثریت نخبگان سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-هنری، از استادان دانشگاهها تا مبلغانِ منصف دینی) دربرابر این نشانههای عدمِ سلامت، و جدی نگرفتن نقد ناقدان «خیرخواه-دگراندیش» در این سالها، زمینهساز وضعیتِ نابسامانی کنونی نیست؟
آیا جا افتادنِ شعار «زن-زندگی-آزادی» نشان از آن دارد که ملت ایران به یک آگاهی تاریخی برای عبور از غفلتها رسیده است؟
ایدون باد👇👇👇
@ardeshirmansouri @MostafaTajzadeh
👆🔺ادامه🔺
جستجوی گشایش در کار فروبستۀ ایران امروز/2
اردشیر منصوری- آذر 1401
بخش دوم: استراتژی متکثر
🔹 یک- حکومتها لزوماً در یکی از دو نقطۀ قطبی: الف)«دموکراتیکِ تمامعیار» یا ب)«دیکتاتوریِ مطلق» قرار ندارند. کشورهای گوناگون عملاً در نقطهای بین طیف 0-100 از نظر مقدار دموکراتیک بودن قرار میگیرند. مؤسسۀ «خانۀ دموکراسی» (freedom house) که از سال 2010 کار خود را آغاز کرده و کشورهای جهان را بر اساس شاخصِ دمکراتیک-دیکتاتوری یا DD Index (Democracy-Dictatorship) میسنجد، در میان انواع مختلف کشورهای دمکراتیک یا دیکتاتوری، نوع حکومت ایران را «دیکتاتوریِ مدنی» (Civilian Dictatorship) تشخیص داده، و به وضعیت آزادی در ایران در سال 2021 نمرۀ 17 از 100 داده است. کشورهایی هستند که وضعی بدتر از ایران دارند؛ بدینسان که «دیکتاتوری تکحزبی»، یا «دیکتاتوری نظامی» در آنها حاکم است، با نمرۀ کمتر از ایران. برای مثال وضعیت سومالی و کرهشمالی بدتر از ایران است. یادآوری این نکته فقط بدین دلیل است که در تشخیص موقعیت خود واقعبین باشیم و از دو پرتگاه خوشبینیِ گزاف و بدبینیِ مفرط بپرهیزیم که هر دو منشأ تشخیص نادرست و تصمیم خطا خواهند بود. اگر گفته میشود که وضعیت ایران «دیکتاتوریِ مطلق» نیست، نباید به معنای چشمپوشی بر وضعیتِاسفبار تلقی شود، بلکه از آن روست که به تحولخواهان نویدی دهد تا همان توان نسبیِ «جامعۀ مدنی» ایران را مغفول نگذارند و از نیروی آن برای تحول سود جویند.
🔹دو- مرور جریانهای تاریخی مشابه؛ از انقلابهای کلاسیک دنیا: 1789 فرانسه، انقلاب باشکوه انگلیس (که درواقع اصلاح بود و نه انقلاب)، و 1917 روسیه گرفته، تا فروپاشی شوروی و تحولات متأخر سالهای2010-2011 اروپا، آمریکا و جنبشهای موسوم به بهار عربی، بصیرتافزا هستند و باید از درسآموختههای آنها استفاده کرد، اما باید توجه داشت که لزوماً احوال جوامع و حکومتها یکسان نیست و همواره میتوان بر اساس تفاوت موقعیتها، پیشبینیهای متفاوت داشت. (تعدادی منبع برای مطالعه در این باره در پست بعدی معرفی خواهد شد).
سه- در میان انواع تجاربِ جنبشهای انقلابی سه فرجام قابل مشاهده است: 1-فروپاشی نظام مستقر در اثر پیروزی جنبش انقلابی 2-بقای رژیم مستقر و سرکوبیِ جنبش انقلابی 3- انعطاف رژیم مستقر در برابر خواست مردم، تندادن به تغییر و خودداری از تحمیل هزینۀ گزاف به مردم و حکومت. خوب است حاکمانِ بابصیرت و نیز مردمِ دوراندیش بهراحتی گزینۀ (3) را ندیده نگیرند. اما صد البته اگر انتخاب از گزینۀ (3) به (2) و (1) میل کند، یا نشان از غلبۀ تأسفبار دستگاه سرکوب دارد، یا فروپاشیِ پرهزینۀ نظام مستقر که این هم در جای خود عاری از تأسف نیست.
3- مسلماً، به تعبیرِ شاملو «بودن بِه از نبود شدن» است، یعنی کسی تا ناچار نشود تن به شکنجه و مرگِ فجیع و خونریزی و خشونتِ حداکثری نمیدهد. اما اگر امر دایر شود به انتخاب بین: الف) ذلت و زوال تدریجی، یا ب) خطرپذیری و تلاش برای رهایی، حتی با امید کم به پیروزی، ممکن است آن کس که بر هراس غریزی غلبه میکند گزینۀ (ب) را برگزیند. کاش حاکمان بر این دقیقه وقوف داشتند، و پیش از آن که سیل عظیم از تجمیع قطرههای معترض راه بیفتد، و به تعبیر واتسلاف هاول «قدرتِ» انبوهِ «بیقدرتان» به حرکت در آید، روزنههایی برای تنفس و مذاکره و اصلاح باز بگذارند.
با این مقدمات، تصمیمِ عملگرایانه و نیز اخلاقی این است که تحولخواهان با استراتژی چندگانه وارد عمل شوند و تنها به یک گزینه (مثلاً فقط انقلابگرایی و نفی کاملِ گزینۀ اصلاح، یا اصلاحگرایی و نفی کامل گزینۀ انقلاب) اکتفا نکنند. استراتژی چندگانه هم قدرت چانهزنی با حاکمیت (در صورتِ نرمشدن احتمالی و تندادن به اصلاح)، و هم قدرت ائتلاف با جریانهای مختلفِ معترض و بسیجکنندگی حداکثری (در صورتِ ناگزیرشدنِ وضعیت انقلابی) را بالا میبرد. براستی اگر، حتی با احتمال کم، عقلانیتی در گرایشی از حاکمیت بیدار شود که یا تن به اصلاحات ساختاری بدهد، یا با خشونت و خونریزی کمتر قدرت به معترضان تفویض گردد و از دو طرف خونِ کمتری ریخته شود، چرا این کار صورت نگیرد؟
🔹همواره طیفی از راههای:
- مذاکرۀ سنجیده و مطالبهگرانه با حکومت
- نافرمانی مدنی
- مبارزۀ خشونتپرهیز، و در شرایط خاص و ناگزیر «خشونت کم و مشروع» با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی، مورد استفادۀ تحولخواهان سیاسی جهان بوده است. @MostafaTajzadeh
جستجوی گشایش در کار فروبستۀ ایران امروز/2
اردشیر منصوری- آذر 1401
بخش دوم: استراتژی متکثر
🔹 یک- حکومتها لزوماً در یکی از دو نقطۀ قطبی: الف)«دموکراتیکِ تمامعیار» یا ب)«دیکتاتوریِ مطلق» قرار ندارند. کشورهای گوناگون عملاً در نقطهای بین طیف 0-100 از نظر مقدار دموکراتیک بودن قرار میگیرند. مؤسسۀ «خانۀ دموکراسی» (freedom house) که از سال 2010 کار خود را آغاز کرده و کشورهای جهان را بر اساس شاخصِ دمکراتیک-دیکتاتوری یا DD Index (Democracy-Dictatorship) میسنجد، در میان انواع مختلف کشورهای دمکراتیک یا دیکتاتوری، نوع حکومت ایران را «دیکتاتوریِ مدنی» (Civilian Dictatorship) تشخیص داده، و به وضعیت آزادی در ایران در سال 2021 نمرۀ 17 از 100 داده است. کشورهایی هستند که وضعی بدتر از ایران دارند؛ بدینسان که «دیکتاتوری تکحزبی»، یا «دیکتاتوری نظامی» در آنها حاکم است، با نمرۀ کمتر از ایران. برای مثال وضعیت سومالی و کرهشمالی بدتر از ایران است. یادآوری این نکته فقط بدین دلیل است که در تشخیص موقعیت خود واقعبین باشیم و از دو پرتگاه خوشبینیِ گزاف و بدبینیِ مفرط بپرهیزیم که هر دو منشأ تشخیص نادرست و تصمیم خطا خواهند بود. اگر گفته میشود که وضعیت ایران «دیکتاتوریِ مطلق» نیست، نباید به معنای چشمپوشی بر وضعیتِاسفبار تلقی شود، بلکه از آن روست که به تحولخواهان نویدی دهد تا همان توان نسبیِ «جامعۀ مدنی» ایران را مغفول نگذارند و از نیروی آن برای تحول سود جویند.
🔹دو- مرور جریانهای تاریخی مشابه؛ از انقلابهای کلاسیک دنیا: 1789 فرانسه، انقلاب باشکوه انگلیس (که درواقع اصلاح بود و نه انقلاب)، و 1917 روسیه گرفته، تا فروپاشی شوروی و تحولات متأخر سالهای2010-2011 اروپا، آمریکا و جنبشهای موسوم به بهار عربی، بصیرتافزا هستند و باید از درسآموختههای آنها استفاده کرد، اما باید توجه داشت که لزوماً احوال جوامع و حکومتها یکسان نیست و همواره میتوان بر اساس تفاوت موقعیتها، پیشبینیهای متفاوت داشت. (تعدادی منبع برای مطالعه در این باره در پست بعدی معرفی خواهد شد).
سه- در میان انواع تجاربِ جنبشهای انقلابی سه فرجام قابل مشاهده است: 1-فروپاشی نظام مستقر در اثر پیروزی جنبش انقلابی 2-بقای رژیم مستقر و سرکوبیِ جنبش انقلابی 3- انعطاف رژیم مستقر در برابر خواست مردم، تندادن به تغییر و خودداری از تحمیل هزینۀ گزاف به مردم و حکومت. خوب است حاکمانِ بابصیرت و نیز مردمِ دوراندیش بهراحتی گزینۀ (3) را ندیده نگیرند. اما صد البته اگر انتخاب از گزینۀ (3) به (2) و (1) میل کند، یا نشان از غلبۀ تأسفبار دستگاه سرکوب دارد، یا فروپاشیِ پرهزینۀ نظام مستقر که این هم در جای خود عاری از تأسف نیست.
3- مسلماً، به تعبیرِ شاملو «بودن بِه از نبود شدن» است، یعنی کسی تا ناچار نشود تن به شکنجه و مرگِ فجیع و خونریزی و خشونتِ حداکثری نمیدهد. اما اگر امر دایر شود به انتخاب بین: الف) ذلت و زوال تدریجی، یا ب) خطرپذیری و تلاش برای رهایی، حتی با امید کم به پیروزی، ممکن است آن کس که بر هراس غریزی غلبه میکند گزینۀ (ب) را برگزیند. کاش حاکمان بر این دقیقه وقوف داشتند، و پیش از آن که سیل عظیم از تجمیع قطرههای معترض راه بیفتد، و به تعبیر واتسلاف هاول «قدرتِ» انبوهِ «بیقدرتان» به حرکت در آید، روزنههایی برای تنفس و مذاکره و اصلاح باز بگذارند.
با این مقدمات، تصمیمِ عملگرایانه و نیز اخلاقی این است که تحولخواهان با استراتژی چندگانه وارد عمل شوند و تنها به یک گزینه (مثلاً فقط انقلابگرایی و نفی کاملِ گزینۀ اصلاح، یا اصلاحگرایی و نفی کامل گزینۀ انقلاب) اکتفا نکنند. استراتژی چندگانه هم قدرت چانهزنی با حاکمیت (در صورتِ نرمشدن احتمالی و تندادن به اصلاح)، و هم قدرت ائتلاف با جریانهای مختلفِ معترض و بسیجکنندگی حداکثری (در صورتِ ناگزیرشدنِ وضعیت انقلابی) را بالا میبرد. براستی اگر، حتی با احتمال کم، عقلانیتی در گرایشی از حاکمیت بیدار شود که یا تن به اصلاحات ساختاری بدهد، یا با خشونت و خونریزی کمتر قدرت به معترضان تفویض گردد و از دو طرف خونِ کمتری ریخته شود، چرا این کار صورت نگیرد؟
🔹همواره طیفی از راههای:
- مذاکرۀ سنجیده و مطالبهگرانه با حکومت
- نافرمانی مدنی
- مبارزۀ خشونتپرهیز، و در شرایط خاص و ناگزیر «خشونت کم و مشروع» با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی، مورد استفادۀ تحولخواهان سیاسی جهان بوده است. @MostafaTajzadeh
Freedom House
Iran: Freedom in the World 2021 Country Report | Freedom House
See the Freedom in the World 2021 score and learn about democracy and freedom in Iran.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 شورش یا جنبش اجتماعی؟/ مناظره پرویز امینی و حمیدرضا جلایی پور درباره وقایع اخیر
▫️چه عنوانی میتوان روی اعتراضهای شهریور ۱۴۰۱ گذاشت؟
▫️پرویز امینی، جامعهشناس سیاسی و مدرس دانشگاه وقایع ماهها اخیر را یک شورش اجتماعی میخواند. او معتقد است در شورش اجتماعی معترضان خشم و نارضایتی انباشته دارند و مانند جنبش و انقلاب یک ایدئولوژی واحد در آن جریان ندارد.
▫️حمیدرضا جلایی پور، جامعهشناس و فعال سیاسی اما برخلاف امینی، اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ را یک جنبش اجتماعی میداند. او اعتراضهای سال ۹۸،۹۶ و ۸۸ را هم در رده جنبش دستهبندی میکند.
▫️مناظره این دو جامعهشناس که ۱۴ آذر ماه برگزار شده است، به زودی از اکوایران منتشر میشود.
📺 @ecoiran_webtv @MostafaTajzadeh
▫️چه عنوانی میتوان روی اعتراضهای شهریور ۱۴۰۱ گذاشت؟
▫️پرویز امینی، جامعهشناس سیاسی و مدرس دانشگاه وقایع ماهها اخیر را یک شورش اجتماعی میخواند. او معتقد است در شورش اجتماعی معترضان خشم و نارضایتی انباشته دارند و مانند جنبش و انقلاب یک ایدئولوژی واحد در آن جریان ندارد.
▫️حمیدرضا جلایی پور، جامعهشناس و فعال سیاسی اما برخلاف امینی، اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ را یک جنبش اجتماعی میداند. او اعتراضهای سال ۹۸،۹۶ و ۸۸ را هم در رده جنبش دستهبندی میکند.
▫️مناظره این دو جامعهشناس که ۱۴ آذر ماه برگزار شده است، به زودی از اکوایران منتشر میشود.
📺 @ecoiran_webtv @MostafaTajzadeh
Audio
🎙 شناسنامه اعتراضها/ مناظره پرویز امینی و حمیدرضا جلالیپور درباره وقایع اخیر
▫️جنبش یا شورش اجتماعی؟ ماهیت اعتراضهای شهریور ۱۴۰۱ چیست؟ چرا اعتراضات طولانی شد؟ مطالبات مردم تاچه در سطوح بالای دولتی شنیده شد؟ اینها تعدادی از سوالاتی است که از پرویز امینی و حمیدرضا جلایی پور پرسیده شد.
▫️پرویز امینی، جامعهشناس سیاسی و مدرس دانشگاه وقایع ماهها اخیر را یک شورش اجتماعی میخواند. او معتقد است در شورش اجتماعی معترضان خشم و نارضایتی انباشته دارند و مانند جنبش و انقلاب یک ایدئولوژی واحد در آن جریان ندارد.
▫️حمیدرضا جلایی پور، جامعهشناس و فعال سیاسی اما برخلاف امینی، اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ را یک جنبش اجتماعی میداند. او اعتراضهای سال ۹۸،۹۶ و ۸۸ را هم در رده جنبش دستهبندی میکند.
▫️گفتنی است مناظره این دو جامعهشناس، ۱۴ آذر ماه برگزار شده است.
📺 @eco_voice @MostafaTajzadeh
▫️جنبش یا شورش اجتماعی؟ ماهیت اعتراضهای شهریور ۱۴۰۱ چیست؟ چرا اعتراضات طولانی شد؟ مطالبات مردم تاچه در سطوح بالای دولتی شنیده شد؟ اینها تعدادی از سوالاتی است که از پرویز امینی و حمیدرضا جلایی پور پرسیده شد.
▫️پرویز امینی، جامعهشناس سیاسی و مدرس دانشگاه وقایع ماهها اخیر را یک شورش اجتماعی میخواند. او معتقد است در شورش اجتماعی معترضان خشم و نارضایتی انباشته دارند و مانند جنبش و انقلاب یک ایدئولوژی واحد در آن جریان ندارد.
▫️حمیدرضا جلایی پور، جامعهشناس و فعال سیاسی اما برخلاف امینی، اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ را یک جنبش اجتماعی میداند. او اعتراضهای سال ۹۸،۹۶ و ۸۸ را هم در رده جنبش دستهبندی میکند.
▫️گفتنی است مناظره این دو جامعهشناس، ۱۴ آذر ماه برگزار شده است.
📺 @eco_voice @MostafaTajzadeh
◽️سعید مدنی تنها به اسم مدنی نیست، به صفت هم به غایت مدنی است. مردی که عمری در تتبع و تحقیق در احوال گروههای مطرود و آسیب دیده اجتماع گذراند و برای آن راهکارهای عملی و گرهگشا ارائه کرد. استادی که جامعه شناسی را از دالان تنگ دانشگاه به کف جامعه پیوند زد. مصلحِ مشفقی که دوست و دشمن بر خیرخواهی و نیکنفسی و علم و استقلال و سلامت نفس او مذعن و گواه هستند.
۹ سال حبس و بند برای چنین اندیشمندِ فرهیخته ای واجد چه پیامی برای اصلاح جویان و عموم مردم است؟
✍🏻 #علی_نیکجو
#از_رنجی_که_میبریم
https://www.instagram.com/p/CmlVbLCKRwT/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🆔@alipsychiatrist @MostafaTajzadeh
۹ سال حبس و بند برای چنین اندیشمندِ فرهیخته ای واجد چه پیامی برای اصلاح جویان و عموم مردم است؟
✍🏻 #علی_نیکجو
#از_رنجی_که_میبریم
https://www.instagram.com/p/CmlVbLCKRwT/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🆔@alipsychiatrist @MostafaTajzadeh
📢 واکنش عباس عبدی به بیانیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: همین آقایان با این ادبیات و رویکرد، مملکت را به اینجا کشاندهاند
🗣 عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی:
◀️ با دیدن این بیانیه چندان نیازی نیست که دنبال علت و چرایی رویگردانی مردم و جوانان از انقلاب و اسلام بود، همین بیانیه بهتنهایی گویا است.
◀️ اگر روحانیت با این ادبیات و رویکرد با منتقدان برخورد کرده باشد، طبیعی است که باید به وضعیت کنونی رسیده باشیم.
◀️ هنگامی که در یک متن به نسبت کوتاه، بارها از کلمات تحقیر و توهینآمیزی چون ورشکسته سیاسی، همسو با دشمن و استکبار، همپیمان با غرب، مقامپرست، اقلیت خودباخته و واگرا و تهی از اخلاق و انصاف و معلومالحال! و کلمات مشابه دیگر استفاده کنند، آن هم نه علیه کفار و بیگانگان، بلکه علیه روحانیون دیگری که در همین حوزه درس خواندهاند؛ دیگر چه جای بحث و بررسی و گفتوگو میماند؟!/هم میهن
_
✅ @MostafaTajzadeh
🗣 عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی:
◀️ با دیدن این بیانیه چندان نیازی نیست که دنبال علت و چرایی رویگردانی مردم و جوانان از انقلاب و اسلام بود، همین بیانیه بهتنهایی گویا است.
◀️ اگر روحانیت با این ادبیات و رویکرد با منتقدان برخورد کرده باشد، طبیعی است که باید به وضعیت کنونی رسیده باشیم.
◀️ هنگامی که در یک متن به نسبت کوتاه، بارها از کلمات تحقیر و توهینآمیزی چون ورشکسته سیاسی، همسو با دشمن و استکبار، همپیمان با غرب، مقامپرست، اقلیت خودباخته و واگرا و تهی از اخلاق و انصاف و معلومالحال! و کلمات مشابه دیگر استفاده کنند، آن هم نه علیه کفار و بیگانگان، بلکه علیه روحانیون دیگری که در همین حوزه درس خواندهاند؛ دیگر چه جای بحث و بررسی و گفتوگو میماند؟!/هم میهن
_
✅ @MostafaTajzadeh
آیت الله منتظری و رساله حقوق
رضا زمان
این بخش کوتاه از «رسالهی حقوق» اثر آیتالله حسینعلی منتظری است، که در فصل «حقوق متقابل ملّتها نسبت به یکدیگر» آمده است(درباب این رساله پیشتر یادداشتی نوشته بودم). رسالهای که با اثبات حقوق فطری و طبیعی انسانها، بهدلیل انسانبودن انسانها و کرامت ذاتی مردمان، آغاز شده است به مقولهی حقوق ملل میرسد. هرچند این مقوله در این رساله، بسیار ناقص و ناکام است، امّا میتوان گفت برجستهترین و مهمّترین نکتهی این مقوله در این رساله، همین بخش است.
رسالهی حقوق منتظری، چنانچه پیداست، اصل را بر استقلال ملّتها و حاکمیّتها و همچنین عدم دخالت در امور دیگر کشورها میگذارد. هر کشوری میتواند دین، نوع حکومت و حاکمان مستقلّ خود را داشته باشد، و افرادی از ملّتها و دولتها حقّ دخالت در این امور را ندارد. امّا بلافاصله، منتظری شرط و قید میآورد. در واقع میفهمیم این اصل، مطلق و نامشروط نیست. بلکه رسالهی منتظری، اصل استقلال و عدم دخالت را مشروط و مقیّد میکند.
بنابر ادّعای منتظری در رسالهی حقوق: الف. اصل استقلال و مصونیّت برای تمام کشورها صادق نیست بلکه متعلّق است به کشورهایی که حاکمیّت آنها «مورد رضایت مردم» است. در واقع، قید مهمّ رساله در اینجا نه شریعت است، نه ملّیّت، بلکه «رضایت مردم» است. ترجمهی لیبرالی این سخن، این است که کشورهای دموکراتیک حقّ استقلال و مصونیّت از دخالت خارجی را دارند، چون مورد رضایت مردماند. ب. دخالت در امور دیگر کشورها، از قبیل دین و حکومت و حاکمان، در شرایط خاصّ جایز است. دخالت در امور داخلی کشورها، به دو شرط مُجاز است: یکی اینکه، حکومتِ حاکم بر کشور «تحمیلی» باشد و خود مردم از دیگر ملل «درخواستِ کمک» کنند تا شرایط خود را «تغییر» دهند. دوّم اینکه، مسئلهای مربوط به «سرنوشت همهی ملل» درمیان باشد، مانند ساخت سلاحهای کُشتار جمعی(بمب اتمی). در این دو حالت، دخالت مُجاز است. پ. دخالت و برخورد، به منظور «صیانت از سلامت و امنیّت انسانها» و به جهت «تغییر شرایط» مشروع است.
این بسیار جالب و شگفتآور است که رسالهی یک فقیه درباب حقوق که از سُنّت فقاهت و فرهنگ اسلامی بیرون آمده است، جایی را برای اصلی باز میکند که اصل لیبرالی است و متفکّران و فیلسوفان لیبرال آن را تقریر کردهاند، یعنی اصل «دخالتِ بشردوستانه». رساله، بحث درباب انواع و اقسام دخالت را باز گذاشته است و از نوع و جنس برخورد، سخنی نگفته است. و جالب است که یک فقیه با نگاه اصولی به حقوق بشر، به همین اصل رسیده است ولی روشنفکر ما از آن غافل مانده است. @MostafaTajzadeh
رضا زمان
این بخش کوتاه از «رسالهی حقوق» اثر آیتالله حسینعلی منتظری است، که در فصل «حقوق متقابل ملّتها نسبت به یکدیگر» آمده است(درباب این رساله پیشتر یادداشتی نوشته بودم). رسالهای که با اثبات حقوق فطری و طبیعی انسانها، بهدلیل انسانبودن انسانها و کرامت ذاتی مردمان، آغاز شده است به مقولهی حقوق ملل میرسد. هرچند این مقوله در این رساله، بسیار ناقص و ناکام است، امّا میتوان گفت برجستهترین و مهمّترین نکتهی این مقوله در این رساله، همین بخش است.
رسالهی حقوق منتظری، چنانچه پیداست، اصل را بر استقلال ملّتها و حاکمیّتها و همچنین عدم دخالت در امور دیگر کشورها میگذارد. هر کشوری میتواند دین، نوع حکومت و حاکمان مستقلّ خود را داشته باشد، و افرادی از ملّتها و دولتها حقّ دخالت در این امور را ندارد. امّا بلافاصله، منتظری شرط و قید میآورد. در واقع میفهمیم این اصل، مطلق و نامشروط نیست. بلکه رسالهی منتظری، اصل استقلال و عدم دخالت را مشروط و مقیّد میکند.
بنابر ادّعای منتظری در رسالهی حقوق: الف. اصل استقلال و مصونیّت برای تمام کشورها صادق نیست بلکه متعلّق است به کشورهایی که حاکمیّت آنها «مورد رضایت مردم» است. در واقع، قید مهمّ رساله در اینجا نه شریعت است، نه ملّیّت، بلکه «رضایت مردم» است. ترجمهی لیبرالی این سخن، این است که کشورهای دموکراتیک حقّ استقلال و مصونیّت از دخالت خارجی را دارند، چون مورد رضایت مردماند. ب. دخالت در امور دیگر کشورها، از قبیل دین و حکومت و حاکمان، در شرایط خاصّ جایز است. دخالت در امور داخلی کشورها، به دو شرط مُجاز است: یکی اینکه، حکومتِ حاکم بر کشور «تحمیلی» باشد و خود مردم از دیگر ملل «درخواستِ کمک» کنند تا شرایط خود را «تغییر» دهند. دوّم اینکه، مسئلهای مربوط به «سرنوشت همهی ملل» درمیان باشد، مانند ساخت سلاحهای کُشتار جمعی(بمب اتمی). در این دو حالت، دخالت مُجاز است. پ. دخالت و برخورد، به منظور «صیانت از سلامت و امنیّت انسانها» و به جهت «تغییر شرایط» مشروع است.
این بسیار جالب و شگفتآور است که رسالهی یک فقیه درباب حقوق که از سُنّت فقاهت و فرهنگ اسلامی بیرون آمده است، جایی را برای اصلی باز میکند که اصل لیبرالی است و متفکّران و فیلسوفان لیبرال آن را تقریر کردهاند، یعنی اصل «دخالتِ بشردوستانه». رساله، بحث درباب انواع و اقسام دخالت را باز گذاشته است و از نوع و جنس برخورد، سخنی نگفته است. و جالب است که یک فقیه با نگاه اصولی به حقوق بشر، به همین اصل رسیده است ولی روشنفکر ما از آن غافل مانده است. @MostafaTajzadeh
🔴 ابطال علوم انسانی اسلامی
✍️شهاب الدین حائری شیرازی
اگر اختلاس و بی_عرضگی نباشد؛ [با فن اقتصاد، کشور اداره میشود.] اقتصاد یک علمی نیست که آسمانی باشد و قرآن به ما یاد بدهد!
جوادی آملی
١٤٠١/٤/٧
@ajavadiamoli
📌حاشیه
این سخن ایت الله جوادی آملی ابطال نظریه مشهور حاکمیتی علوم انسانی اسلامی است.
متاسفانه ج ا بجای استفاده از ذخائر علمی دانش آموخته های علوم انسانی(که منشاءغربی دارند) به عنوان یک فراورده بشری مفید، در جهت بهبود اوضاع جامعه، با یک پیش فرض باطل که علوم انسانی فعلی مال غرب است وبه درد اداره جامعه به روش اسلامی نمی خورد، در حال اداره جامعه به روش دوران پیشامدرن است یعنی دوران پرفروغ قاجار!
قبل از مدون شدن علوم انسانی یعنی علوم مرتبط با شناخت وکنترل و بهبود حال فرد وجامعه، دوران اداره جامعه با زور و سرنیزه است.
بشر اما کم کم به شناخت قانونمندی های روانی فرد و جامعه دست یافت وبا کمک دانشمندان سعی در اداره بهینه جامعه نمود.
تاسیس دانشگاه تهران و حضور علم مدرن در دوره رضاخانی به واگذاری مشاغل سنتی روحانیت چون قضاوت و تربیت و اموزش به دانش اموخته های دانشگاه انجامید، لذا نگاه روحانیت وحوزه به دانشگاه نگاه به رقیب بود.
پس از انقلاب همین نگاه به حذف بسیاری درس خوانده های دانشگاه که نگاه کارشناسانه شان به مسائل با روحانیت تفاوت داشت با برچسب های نظیر غرب زده وسکولار انجامید.
درس خوانده دانشگاه به راحتی با بسیاری از دستورهایی که حکم شرع خوانده می شد کنار نمی امدند و انها را دارای تبعات منفی در زمان حاضر می دانستند.
امروز اما بسیاری از مجتهدین و درس خوانده های حوزه مثل دانشگاهیان، تصمیمهای مهم وتاثیر گذاری چون حجاب اجباری و تسخیر سفارت امریکا و قطع رابطه با این کشور و تلاش برای فتح و آزادی فلسطین و استمرار جنگ ۸ ساله را از نقطه نظر دینی نیز مردود می دانند.
پس از ۴۰ سال، آثار حذف متخصصین علوم انسانی با عناوین غرب زده وسکولار از عرصه تصمیم گیری ها، نشان داد اداره جامعه با دستور به کمک دانشگاهیان بله قربان گو و کسانی که وظیفه خود را به به و چَه چَه و ابداع تئوری حول دستور حاکمیت می دانند به معنای اداره پرتنش و کم بهره وپر تلفات جامعه است.
علوم انسانی را اگر علومی پدیدار شناسانه بدانیم چنانچه هست، نمی تواند اسلامی وغیر اسلامی داشته باشد چرا که در شناخت یک پدیده، اعتقاد فرد موثر نیست.
@MostafaTajzadeh
https://t.me/virayeshe_zehn
✍️شهاب الدین حائری شیرازی
اگر اختلاس و بی_عرضگی نباشد؛ [با فن اقتصاد، کشور اداره میشود.] اقتصاد یک علمی نیست که آسمانی باشد و قرآن به ما یاد بدهد!
جوادی آملی
١٤٠١/٤/٧
@ajavadiamoli
📌حاشیه
این سخن ایت الله جوادی آملی ابطال نظریه مشهور حاکمیتی علوم انسانی اسلامی است.
متاسفانه ج ا بجای استفاده از ذخائر علمی دانش آموخته های علوم انسانی(که منشاءغربی دارند) به عنوان یک فراورده بشری مفید، در جهت بهبود اوضاع جامعه، با یک پیش فرض باطل که علوم انسانی فعلی مال غرب است وبه درد اداره جامعه به روش اسلامی نمی خورد، در حال اداره جامعه به روش دوران پیشامدرن است یعنی دوران پرفروغ قاجار!
قبل از مدون شدن علوم انسانی یعنی علوم مرتبط با شناخت وکنترل و بهبود حال فرد وجامعه، دوران اداره جامعه با زور و سرنیزه است.
بشر اما کم کم به شناخت قانونمندی های روانی فرد و جامعه دست یافت وبا کمک دانشمندان سعی در اداره بهینه جامعه نمود.
تاسیس دانشگاه تهران و حضور علم مدرن در دوره رضاخانی به واگذاری مشاغل سنتی روحانیت چون قضاوت و تربیت و اموزش به دانش اموخته های دانشگاه انجامید، لذا نگاه روحانیت وحوزه به دانشگاه نگاه به رقیب بود.
پس از انقلاب همین نگاه به حذف بسیاری درس خوانده های دانشگاه که نگاه کارشناسانه شان به مسائل با روحانیت تفاوت داشت با برچسب های نظیر غرب زده وسکولار انجامید.
درس خوانده دانشگاه به راحتی با بسیاری از دستورهایی که حکم شرع خوانده می شد کنار نمی امدند و انها را دارای تبعات منفی در زمان حاضر می دانستند.
امروز اما بسیاری از مجتهدین و درس خوانده های حوزه مثل دانشگاهیان، تصمیمهای مهم وتاثیر گذاری چون حجاب اجباری و تسخیر سفارت امریکا و قطع رابطه با این کشور و تلاش برای فتح و آزادی فلسطین و استمرار جنگ ۸ ساله را از نقطه نظر دینی نیز مردود می دانند.
پس از ۴۰ سال، آثار حذف متخصصین علوم انسانی با عناوین غرب زده وسکولار از عرصه تصمیم گیری ها، نشان داد اداره جامعه با دستور به کمک دانشگاهیان بله قربان گو و کسانی که وظیفه خود را به به و چَه چَه و ابداع تئوری حول دستور حاکمیت می دانند به معنای اداره پرتنش و کم بهره وپر تلفات جامعه است.
علوم انسانی را اگر علومی پدیدار شناسانه بدانیم چنانچه هست، نمی تواند اسلامی وغیر اسلامی داشته باشد چرا که در شناخت یک پدیده، اعتقاد فرد موثر نیست.
@MostafaTajzadeh
https://t.me/virayeshe_zehn
Telegram
ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
نگاه محمدحسن(شهاب الدین)حائری شیرازی به مسائل روز
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
📗 بارها گفته شده که "جنبش های توتالیتر" از آزادی های دموکراتیک برای از میان برداشتن همین آزادی ها سو استفاده می کنند.این قضیه تنها به زیرکی اهریمنیِ رهبران جنبش و ساده دلیِ کودکانه توده ها ارتباط ندارد.آزادی های دموکراتیک، باید برپایه برابری همه شهروندان در برابر قانون، استوار باشند.اما با این همه، این آزادی ها تنها در جایی معنا و کارکرد ارگانیک پیدا می کنند که شهروندان آنجا، در گروه هایی عضویت داشته و از جانب خود در این گروه ها نماینده داشته باشند و یا در یک نوع سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی قرار داشته باشند. فروریختگی نظام طبقاتی یعنی نظام قشربندی اجتماعی و سیاسی دولت های ملی اروپا، که بی گمان" یکی از رویدادهای مهیج در تاریخ اخیر آلمان" بود، برای پیدایش نازیسم بسیار موثر افتاد؛ درست همچنان که عدم وجود قشربندی اجتماعی در میان جمعیت اکثرا روستایی روسیه، این" مردم پراکنده و محروم از هرگونه آموزش سیاسی که تقریبا با هیچ ایده ای آشنایی نداشتند تا براثر آن به یک اقدام متعالی دست بزنند" برای بلشویک ها در جهت واژگونی حکومت دموکراتیک کرنسکی بسیار مطلوب بود.
@MostafaTajzadeh
📗 توتالیتاریسم
#هانا_آرنت
#محسن_ثلاثی
#نشر_ثالث
#معرفی_کتاب
#علی_نیکجو
#فلسفه_سیاسی
🆔@alipsychiatrist
@MostafaTajzadeh
📗 توتالیتاریسم
#هانا_آرنت
#محسن_ثلاثی
#نشر_ثالث
#معرفی_کتاب
#علی_نیکجو
#فلسفه_سیاسی
🆔@alipsychiatrist
Telegram
attach 📎
🔴 آگاهان آویخته به دار، در خدمت خدایان
✍️ حسن ماکیانی
تکیه به سرنیزه توان داد لیک
بر سرِ سرنیزه نباید نشست
(ملکالشعرای بهار)
▫️در تاریخ آمده است در زمان خلافت مقتدر عباسی از طرف شاه بلغار نامهای بهدست او رسید که برای دیدار از سرزمین بلغار کسی را بفرستد. مقتدر نیز احمدبنفضلان را برای این مأموریت برگزید.
▫️وی در این سفر آنچه را بین قوم خزرها و بلغارهای نزدیک رودخانه ولگا دیده و از آن شگفتزده شده بود را چنین ذکر نموده است «هرگاه این قوم با شخصی زیرک، هوشمند و آگاه برخورد کنند، او را دستگیر کرده طنابی به گردنش میبندند و به درختی میآویزند تا در طول زمان متلاشی شود. استدلال آنها این است که هوشمندان و آگاهان از اینگونه، باید در خدمت خدایان ما باشند.» ابنفضلان در کتاب غرایب روزگار خود این سخن کنایهآمیز، که ورد زبان تاتارها و خزرها بود را چنین آورده است «اگر خیلی بدانید، به دارتان میآویزند و اگر خیلی فروتنی کنید، پایمالتان میکنند.»
▫️دردآور اینجاست که امروز در سده ۱۵ هجری تقریبا دوازده سده بعد از دوران مقتدر عباسی و ابنفضلان، در سرزمین ما، ایران ناظر رفتارهای چون دوران خلیفه مقتدر عباسی هستیم! زندان، شکنجه و حصر اندیشه، به دار کشیدن و… دیکتاتور شاید داغ و درفش را پیروزی بداند، اما این پیروزی نیست. «بر سرِ سرنیزه نشستن» است و حاصلش فنا و نابودی.
@MostafaTajzadeh
✍️ حسن ماکیانی
تکیه به سرنیزه توان داد لیک
بر سرِ سرنیزه نباید نشست
(ملکالشعرای بهار)
▫️در تاریخ آمده است در زمان خلافت مقتدر عباسی از طرف شاه بلغار نامهای بهدست او رسید که برای دیدار از سرزمین بلغار کسی را بفرستد. مقتدر نیز احمدبنفضلان را برای این مأموریت برگزید.
▫️وی در این سفر آنچه را بین قوم خزرها و بلغارهای نزدیک رودخانه ولگا دیده و از آن شگفتزده شده بود را چنین ذکر نموده است «هرگاه این قوم با شخصی زیرک، هوشمند و آگاه برخورد کنند، او را دستگیر کرده طنابی به گردنش میبندند و به درختی میآویزند تا در طول زمان متلاشی شود. استدلال آنها این است که هوشمندان و آگاهان از اینگونه، باید در خدمت خدایان ما باشند.» ابنفضلان در کتاب غرایب روزگار خود این سخن کنایهآمیز، که ورد زبان تاتارها و خزرها بود را چنین آورده است «اگر خیلی بدانید، به دارتان میآویزند و اگر خیلی فروتنی کنید، پایمالتان میکنند.»
▫️دردآور اینجاست که امروز در سده ۱۵ هجری تقریبا دوازده سده بعد از دوران مقتدر عباسی و ابنفضلان، در سرزمین ما، ایران ناظر رفتارهای چون دوران خلیفه مقتدر عباسی هستیم! زندان، شکنجه و حصر اندیشه، به دار کشیدن و… دیکتاتور شاید داغ و درفش را پیروزی بداند، اما این پیروزی نیست. «بر سرِ سرنیزه نشستن» است و حاصلش فنا و نابودی.
@MostafaTajzadeh
✅فقط، "اسلام قرآنی” *
(در تکریم جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی)
✍️:عبدالمجید الشرفی(نواندیش تونسی)
ترجمه: عبدالله ناصری طاهری
جوامع اسلامی معاصر از تغییرات دیگر جوامع متأثرند، اگر چه در این جوامع فقط نظر فردی حاکم و بر مشکلات سرپوشی باشد، آن هم با این توجیه که بیان مشکلات گناهی نابخشودنی در حق دین و جامعه است. در حالی که پنهان کردن مشکل تنها به مصلحت افرادی است که منافع شان اقتضاء کرده تا شرایط جامعه تغییر نکند. این ها فراموش کرده اند قول شوقی ضیف را که: ای فرعون! زمان دیکتاتوری و حکومت خودکامگان سپری شده است:
زمان الفرد یا فرعون ولی
و دالت دولة المتجبرينا
اگر جوامع اسلامی که با آهنگی سریع در حال تغییراند و می خواهند در ساخت تمدن معاصر جهان نقشی داشته باشند باید سر از برف بیرون آورده و دور از انتظار معجزهٔ هرگز رخ نداده، با معضل های
تهدید کنندهٔ اسلام سنتی رویارو شده و دو کار کنند: ۱- بالا بردن سطح درآمد و زندگی خود با بهره گیری از فناوری ها در تولید و ۲- بهره گیری از تضارب آراء و تلاش دانشمندان گفتمان های گوناگون.
چگونگی تکوین مدرنیته در جامعه عجیب است و تأثیر آن قطعی و یقینی. از جمله مهم ترین ارزشهای آن ، این که انسان ، آزاد است و مختار و مسئول و همین از
ویژگی های اسلام قرآنی به شمار است. هر کس باید تبعات آزادی عملش را قبول کند. زیرا آگاهانه انتخاب کرده است. آزادی و اختیار انسان بدان معنا است که
انسان با “حقیقت” رابطه دارد، رابطه ای تنگاتنگ و هیچ فردی حقیقت را بر او تحمیل نمی کند. او به واسطه انگیزه ای درونی و دور از هر فشار خارجی، حقیقت را درک می کند. پس نهادینه کردن ارزش
های اخلاقی و یا انهدام آن به نوع استفاده از آزادی مطلق بشر بستگی دارد. این واقعیت را باید پذیرفت.
هر چند در گذشته، مجموعه اسلام، مجموعه متکاملی بوده و به نیاز جامعهٔ آن روز پاسخ می داده، اکنون باید بر اساس مبانی جدید که با شرایط دوران معاصر و ارزش های آن متناسب است بازسازی شود. از مهم ترین مبانی جدید، یکی حقوق انسان مسلمان است که نباید در آن دخل و تصرف کرد و یا آن را کاهش داد. اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر پیمان نامه های بین المللی ، حقوق مذکور را تبیین می کنند. از این حقوق نیز وظایف غیر قابل انکاری زاده می شود.بعضی از این وظایف به مصلحت تمام بشر است و برخی دیگر به سود انسان مسلمان. پیش تر انسان مسلمان ابتدا مکلف بود و بعد حقوقی برایش تعیین می شد. علاوه بر این، میان تکالیف “خواص و عوام” و “مرد و زن” تفاوت زیادی بود. برای رسیدن به (زیست) مطلوب باید تمام مسلمانان از این زاویه جدید به انسان و رشد او بنگرند؛ رشدی که به او فرصت می دهد تا میراثناکارآمد و غیر عصرانی گذشته را رها کرده و به موضوعاتی بپردازد که پیشتر سخنی از آن نبود و با توجه به مطالبات مشروع خود مثل آزادی، عدالت، مساوات و کرامت انسانی به ساخت “آیندهٔ بهتر” بنگرد. این تصویر امیدبخش، به رغم مشکل و معضل بسیار و عقب ماندگی جوامع مسلمان، همان چیزی است که روشنفکر مغربی، عبدو فیلالی انصاری آن را “خودآگاهی جدید اسلامی” می نامد و در سالهای اخیر آن را به خوبی شاهدیم.
*: این متن از کتاب “الاسلام بین الرسالة و التاريخ" که ترجمه-ویراست جدید آن با عنوان اسلام میان حقیقت و تاریخ مجوز چاپ نگرفت. البته چاپ قبلی با عنوان اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخی (نشر
کویر) شاید در دسترس باشد.
@MostafaTajzadeh
(در تکریم جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی)
✍️:عبدالمجید الشرفی(نواندیش تونسی)
ترجمه: عبدالله ناصری طاهری
جوامع اسلامی معاصر از تغییرات دیگر جوامع متأثرند، اگر چه در این جوامع فقط نظر فردی حاکم و بر مشکلات سرپوشی باشد، آن هم با این توجیه که بیان مشکلات گناهی نابخشودنی در حق دین و جامعه است. در حالی که پنهان کردن مشکل تنها به مصلحت افرادی است که منافع شان اقتضاء کرده تا شرایط جامعه تغییر نکند. این ها فراموش کرده اند قول شوقی ضیف را که: ای فرعون! زمان دیکتاتوری و حکومت خودکامگان سپری شده است:
زمان الفرد یا فرعون ولی
و دالت دولة المتجبرينا
اگر جوامع اسلامی که با آهنگی سریع در حال تغییراند و می خواهند در ساخت تمدن معاصر جهان نقشی داشته باشند باید سر از برف بیرون آورده و دور از انتظار معجزهٔ هرگز رخ نداده، با معضل های
تهدید کنندهٔ اسلام سنتی رویارو شده و دو کار کنند: ۱- بالا بردن سطح درآمد و زندگی خود با بهره گیری از فناوری ها در تولید و ۲- بهره گیری از تضارب آراء و تلاش دانشمندان گفتمان های گوناگون.
چگونگی تکوین مدرنیته در جامعه عجیب است و تأثیر آن قطعی و یقینی. از جمله مهم ترین ارزشهای آن ، این که انسان ، آزاد است و مختار و مسئول و همین از
ویژگی های اسلام قرآنی به شمار است. هر کس باید تبعات آزادی عملش را قبول کند. زیرا آگاهانه انتخاب کرده است. آزادی و اختیار انسان بدان معنا است که
انسان با “حقیقت” رابطه دارد، رابطه ای تنگاتنگ و هیچ فردی حقیقت را بر او تحمیل نمی کند. او به واسطه انگیزه ای درونی و دور از هر فشار خارجی، حقیقت را درک می کند. پس نهادینه کردن ارزش
های اخلاقی و یا انهدام آن به نوع استفاده از آزادی مطلق بشر بستگی دارد. این واقعیت را باید پذیرفت.
هر چند در گذشته، مجموعه اسلام، مجموعه متکاملی بوده و به نیاز جامعهٔ آن روز پاسخ می داده، اکنون باید بر اساس مبانی جدید که با شرایط دوران معاصر و ارزش های آن متناسب است بازسازی شود. از مهم ترین مبانی جدید، یکی حقوق انسان مسلمان است که نباید در آن دخل و تصرف کرد و یا آن را کاهش داد. اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر پیمان نامه های بین المللی ، حقوق مذکور را تبیین می کنند. از این حقوق نیز وظایف غیر قابل انکاری زاده می شود.بعضی از این وظایف به مصلحت تمام بشر است و برخی دیگر به سود انسان مسلمان. پیش تر انسان مسلمان ابتدا مکلف بود و بعد حقوقی برایش تعیین می شد. علاوه بر این، میان تکالیف “خواص و عوام” و “مرد و زن” تفاوت زیادی بود. برای رسیدن به (زیست) مطلوب باید تمام مسلمانان از این زاویه جدید به انسان و رشد او بنگرند؛ رشدی که به او فرصت می دهد تا میراثناکارآمد و غیر عصرانی گذشته را رها کرده و به موضوعاتی بپردازد که پیشتر سخنی از آن نبود و با توجه به مطالبات مشروع خود مثل آزادی، عدالت، مساوات و کرامت انسانی به ساخت “آیندهٔ بهتر” بنگرد. این تصویر امیدبخش، به رغم مشکل و معضل بسیار و عقب ماندگی جوامع مسلمان، همان چیزی است که روشنفکر مغربی، عبدو فیلالی انصاری آن را “خودآگاهی جدید اسلامی” می نامد و در سالهای اخیر آن را به خوبی شاهدیم.
*: این متن از کتاب “الاسلام بین الرسالة و التاريخ" که ترجمه-ویراست جدید آن با عنوان اسلام میان حقیقت و تاریخ مجوز چاپ نگرفت. البته چاپ قبلی با عنوان اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخی (نشر
کویر) شاید در دسترس باشد.
@MostafaTajzadeh
نامه نرگس محمدی از زندان اوین
🔴 تعرض جنسی به زنان، ابزاری برای سرکوب معترضان است
▫️نرگس محمدی، فعال حقوق بشر در نامهای از زندان «تعرض جنسی به زنان معترض را ابزاری برای سرکوب معترضان دانسته است» و در ادمه نوشته : «در روزهای اخیر تعدادی از بازداشت شدگان وقایع اخیر از محل دستگیریشان در خیابان ها و از سلولهای انفرادی بندهای امنیتی اوین و برخی بازداشتگاههای نامعلوم و از زندان قرچک ورامین به بند عمومی زندان اوین منتقل شده اند که روایت های تکان دهنده ایاز شیوه تعرض به زنان دارند.»
▫️خانم محمدی در این نامه تعرض به زنان معترض را «جنایات حکومت» توصیف کرده که «افشا نکردن آن موجب تداوم این شیوه سرکوبگرانه علیه زنان» میشود. نرگس محمدی یکی از روایات را چنین بازگو میکند: «یکی از این دختران پس از بازداشت در تجمعات اعتراضی توسط دو نیروی امنیتی سوار موتور میشود. یک مامور در جلو مینشیند و یک مامور در عقب مینشیند و دختر در میان راه بارها مورد اذیت و آزار و تعرض جنسی قرار میگیرد.»
▫️در روایتی دیگر: «یکی دیگر از زنان بازداشتی حکایت کرده است که در سلول بازجویی در زندان قرچک مورد تعرض فیزیکی از ناحیه سینههایش توسط بازجو قرار میگیرد که پس از داد و فریاد او، بازجو از سلول بیرون میرود.»
▫️در این نامه خانم محمدی همچنین به نحوه بازداشت یکی از فعالان شناخته شده زن اشاره میکند که «آثار کبودی و زخم بر روی شکم و دور مچ دست و پایش دیده میشد. حین انتقال به زندان با دستبند یک دست و پایش را به گیرههای بالای سرش در ماشین بسته بودند و در حالتی که او آویزان بوده با دست مورد تعرض جنسی قرار گرفته است.»
▫️در این نامه خانم نرگس محمدی به اعزام زنان بازداشتی به اداره آگاهی شاپور اشاره میکند و مینویسد: «آگاهی شاپور یکی از بدنامترین و مخوفترین بازداشتگاههای تهران است و ضرب و شتم و آویزان کردن و شکنجههای فیزیکی برای اقرار گرفتن و اعتراف در آن امری رایج است و آمار چشمگیری از کشته شدگان در بازجوییها را دارد.» این فعال حقوق بشر در ادامه افزوده: «با وجود گزارش کردن این موارد به مسئولان مربوطه، هیچگونه پیگیری از سوی آنها صورت نگرفته است.»
▫️او به دادخواهی زندانیان از حشمتالله حیاتالغیب، رییس سازمان زندانهای تهران، کاظم قریب آبادی مسئول حقوق بشر قوه قضائیه و زهره الهیان نماینده مجلس اشاره میکند که «نه تنها بیتاثیر بوده است، بلکه صدا و سیمای حکومتی حکومت در برنامه ۲۰:۳۰ این اتفاقات را تکذیب کرده و پس از اعتراض بازداشتیها به این نوع برخورد ویدا ربانی و مژگان اینانلو که از جمله معترضان بودند، از زندان قرچک به اوین متقل کردهاند تا اعتراضشان شنیده نشود.»
▫️خانم محمدی با اشاره به اینکه «کشور من ماهها است که شاهد خیزش عظیم مردمی و اعتراضات گسترده خیابانی است»، حضور زنان در این مبارزات را تاثیرگذار خوانده و نوشته: «حکومت استبدادی زنستیز برای همین برخورد خشونت آمیز با زنان را شدت بخشیده است.»
@MostafaTajzadeh
🔴 تعرض جنسی به زنان، ابزاری برای سرکوب معترضان است
▫️نرگس محمدی، فعال حقوق بشر در نامهای از زندان «تعرض جنسی به زنان معترض را ابزاری برای سرکوب معترضان دانسته است» و در ادمه نوشته : «در روزهای اخیر تعدادی از بازداشت شدگان وقایع اخیر از محل دستگیریشان در خیابان ها و از سلولهای انفرادی بندهای امنیتی اوین و برخی بازداشتگاههای نامعلوم و از زندان قرچک ورامین به بند عمومی زندان اوین منتقل شده اند که روایت های تکان دهنده ایاز شیوه تعرض به زنان دارند.»
▫️خانم محمدی در این نامه تعرض به زنان معترض را «جنایات حکومت» توصیف کرده که «افشا نکردن آن موجب تداوم این شیوه سرکوبگرانه علیه زنان» میشود. نرگس محمدی یکی از روایات را چنین بازگو میکند: «یکی از این دختران پس از بازداشت در تجمعات اعتراضی توسط دو نیروی امنیتی سوار موتور میشود. یک مامور در جلو مینشیند و یک مامور در عقب مینشیند و دختر در میان راه بارها مورد اذیت و آزار و تعرض جنسی قرار میگیرد.»
▫️در روایتی دیگر: «یکی دیگر از زنان بازداشتی حکایت کرده است که در سلول بازجویی در زندان قرچک مورد تعرض فیزیکی از ناحیه سینههایش توسط بازجو قرار میگیرد که پس از داد و فریاد او، بازجو از سلول بیرون میرود.»
▫️در این نامه خانم محمدی همچنین به نحوه بازداشت یکی از فعالان شناخته شده زن اشاره میکند که «آثار کبودی و زخم بر روی شکم و دور مچ دست و پایش دیده میشد. حین انتقال به زندان با دستبند یک دست و پایش را به گیرههای بالای سرش در ماشین بسته بودند و در حالتی که او آویزان بوده با دست مورد تعرض جنسی قرار گرفته است.»
▫️در این نامه خانم نرگس محمدی به اعزام زنان بازداشتی به اداره آگاهی شاپور اشاره میکند و مینویسد: «آگاهی شاپور یکی از بدنامترین و مخوفترین بازداشتگاههای تهران است و ضرب و شتم و آویزان کردن و شکنجههای فیزیکی برای اقرار گرفتن و اعتراف در آن امری رایج است و آمار چشمگیری از کشته شدگان در بازجوییها را دارد.» این فعال حقوق بشر در ادامه افزوده: «با وجود گزارش کردن این موارد به مسئولان مربوطه، هیچگونه پیگیری از سوی آنها صورت نگرفته است.»
▫️او به دادخواهی زندانیان از حشمتالله حیاتالغیب، رییس سازمان زندانهای تهران، کاظم قریب آبادی مسئول حقوق بشر قوه قضائیه و زهره الهیان نماینده مجلس اشاره میکند که «نه تنها بیتاثیر بوده است، بلکه صدا و سیمای حکومتی حکومت در برنامه ۲۰:۳۰ این اتفاقات را تکذیب کرده و پس از اعتراض بازداشتیها به این نوع برخورد ویدا ربانی و مژگان اینانلو که از جمله معترضان بودند، از زندان قرچک به اوین متقل کردهاند تا اعتراضشان شنیده نشود.»
▫️خانم محمدی با اشاره به اینکه «کشور من ماهها است که شاهد خیزش عظیم مردمی و اعتراضات گسترده خیابانی است»، حضور زنان در این مبارزات را تاثیرگذار خوانده و نوشته: «حکومت استبدادی زنستیز برای همین برخورد خشونت آمیز با زنان را شدت بخشیده است.»
@MostafaTajzadeh
▪️ برای نخبهی زندانی؛ مهدی مقدری مترجم و پژوهشگر سیاسی
♦️ نگاهی به کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» اثر آبراهام لونثال و سرجیو بیتار/ ترجمهی مهدی مقدری
✍️ حسن مایلی
▪️ مقدمه
🔻 کتاب «گذارهای دموکراتیک از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» فصل نتیجهگیریِ کتاب مفصل «گذارهای دموکراتیک؛ گفتوگو با رهبران جهان» است که «آبراهام لونثال و سرجیو بیتار» با همکاری «مؤسسهی بینالمللی دموکراسی و دستیاری انتخاباتی» توسط انتشارات دانشگاه «جانز هاپکینز» منتشر کردند و در ایران فصل نتیجهگیری آن در قالب کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» توسط مهدی مقدری ترجمه و توسط نشر نگاه معاصر منتشر شده است.
▪️ مسئلهی اصلی کتاب
🔻 مسئلهی اصلی این کتاب همانطور که از عنوان آن پیداست بررسی راهبردهای گذار از حاکمیت اقتدارگرا به حکمرانی دموکراتیک است. «لونثال و بیتار» در کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ گفتگو با رهبران جهان» بر پایهی گفتگو با ۱۳ رهبر سیاسی از نُه کشور برزیل، شیلی، غنا، اندونزی، مکزیک، فیلیپین، لهستان، اسپانیا و آفریقای جنوبی که به حکمرانی دموکراتیک دست یافتند چگونگی پایان دادن به رژیمهای سرکوبگر و برآمدن دموکراسیهای برگشت ناپذیر را شرح میدهند. «لونثال و بیتار» در این کتاب چالشها و اهداف هر یک از رهبران یاد شده و همچنین راهبردهای هر یک برای پایان دادن به زمامداری اقتدارگرا و برساختن حکمرانی دموکراتیک را مورد بررسی قرار دادهاند. آنها در این کتاب با برجسته کردن شباهتها و تفاوتهای نُه گذار نشان میدهند رهبران سیاسیِ رژیمهای اقتدارگرا که آمادهی پشتیبانی از گذار به دموکراسی بودند و نیز مبارزان جنبشهای مخالفِ حاکمیت مرکزی چگونه فرایند این گذار را تسهیل و ممکن کردهاند.
🔻 این کتاب شامل شش بخش است. در بخش اول خطوط گسترده نُه گذار دموکراتیک موفق مورد بررسی قرار میگیرد و در بخش دوم چالشهای پیاپی گذارهای دموکراتیک مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش سوم با عنوان آموختن از رهبران سیاسی، نقش موثر رهبران در گذار دموکراتیک شرح داده میشود و در بخش چهارم چارچوبهای تغییر برای گذار به حکمرانی دموکراتیک مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش پنجم ویژگیهای رهبری سیاسی و در بخش ششم با عنوان نگاه رو به جلو با ذکر چند نکته مهم راهبردهای کلی ارائه میشود. علاوه بر بخشهای یاد شده در انتهای کتاب نیز زندگینامه کوتاهی از رهبران موفق در گذار از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک شرح داده شده است.
▪️ نگاهی به فصول کتاب
▫️بخش اول: خطوط گسترده نُه گذار دموکراتیک موفق
🔻 در بخش اول لونثال و بیتار به بررسی خطوط گسترده نُه گذار موفقیتآمیز اشاره میکنند. آنها در این فصل یادآور میشوند بیشتر گذارها از زمامداری استبدادی به سمت دموکراسی فرایندی گسترده بودهاند نه رویدادی انفرادی! در این بخش با اشاره به رویدادهایی نظیر تحلیف نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی، پیروزی کارزار انتخاباتی نَه در سال ۱۹۸۸ در شیلی و همچنین شکست عجیب کمونیستها در انتخابات نیمهآزاد ۱۹۸۹ در لهستان به نقش رویدادهای نمادین در شتابدهی به گذارهای دموکراتیک اشاره میشود. به علاوه به نقش رویدادهای غیرمنتظره در تسهیل یا کند نمودن فرایند گذار اشاره میشود و با ذکر چندین رویداد غیرمنتظره نظیر فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی نهایی شوروی که سبب تسهیل فرآیند گذار در لهستان شدند، اهمیت این رویدادها را برجسته میکنند.
🔻 در این بخش فرایند گذار، یک فرایند زیگزاگی با پیشرفتها و عقبنشینیهای گاه و بیگاه توصیف میشود که البته بسته به هر تجربهای دارای سرعت متفاوت است. در این بخش همچنین ذکر میشود که گرچه گذارها دارای برخی ویژگیهای مشترک هستند؛ اما از نظر جنبهی پیدایشِ رژیمهای اقتدارگرا و دنباله و خط سیرشان متفاوت هستند. رژیمهای اقتدارگرا در این نُه گذار از نظر میزان کنترل قلمرو ملی، فرمان پذیری شهروندان از جمله شهروندان با پیشینهیهای مختلف قومی، باورهای مذهبی و وفاداری منطقهای، متفاوت بودند و درنتیجه هریک از این تفاوتها به طور قابل توجهی در فرایند گذارهای صورت گرفته اثرگذار بود. در ادامه با اشاره به تجربهی شیلی و برزیل تداوم و بهبود احزاب سیاسی، نهادها و سنتهای سیاسی از پیش موجود عامل تسهیل گذار معرفی میشوند و نشان میدهد که با قدرت نسبی نهادهای مدنی، مجالس قانونگذاری و قضایی، نیروهای مسلح، پلیس، اطلاعات و دیگر خدمات امنیتی مشروط ...........
▪️ متن کامل را در لینک زیر بخوانید 👇
حسن مایلی/ نگاهی به کتاب گذارهای دموکراتیک
📌@MostafaTajzadeh
♦️ نگاهی به کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» اثر آبراهام لونثال و سرجیو بیتار/ ترجمهی مهدی مقدری
✍️ حسن مایلی
▪️ مقدمه
🔻 کتاب «گذارهای دموکراتیک از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» فصل نتیجهگیریِ کتاب مفصل «گذارهای دموکراتیک؛ گفتوگو با رهبران جهان» است که «آبراهام لونثال و سرجیو بیتار» با همکاری «مؤسسهی بینالمللی دموکراسی و دستیاری انتخاباتی» توسط انتشارات دانشگاه «جانز هاپکینز» منتشر کردند و در ایران فصل نتیجهگیری آن در قالب کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» توسط مهدی مقدری ترجمه و توسط نشر نگاه معاصر منتشر شده است.
▪️ مسئلهی اصلی کتاب
🔻 مسئلهی اصلی این کتاب همانطور که از عنوان آن پیداست بررسی راهبردهای گذار از حاکمیت اقتدارگرا به حکمرانی دموکراتیک است. «لونثال و بیتار» در کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ گفتگو با رهبران جهان» بر پایهی گفتگو با ۱۳ رهبر سیاسی از نُه کشور برزیل، شیلی، غنا، اندونزی، مکزیک، فیلیپین، لهستان، اسپانیا و آفریقای جنوبی که به حکمرانی دموکراتیک دست یافتند چگونگی پایان دادن به رژیمهای سرکوبگر و برآمدن دموکراسیهای برگشت ناپذیر را شرح میدهند. «لونثال و بیتار» در این کتاب چالشها و اهداف هر یک از رهبران یاد شده و همچنین راهبردهای هر یک برای پایان دادن به زمامداری اقتدارگرا و برساختن حکمرانی دموکراتیک را مورد بررسی قرار دادهاند. آنها در این کتاب با برجسته کردن شباهتها و تفاوتهای نُه گذار نشان میدهند رهبران سیاسیِ رژیمهای اقتدارگرا که آمادهی پشتیبانی از گذار به دموکراسی بودند و نیز مبارزان جنبشهای مخالفِ حاکمیت مرکزی چگونه فرایند این گذار را تسهیل و ممکن کردهاند.
🔻 این کتاب شامل شش بخش است. در بخش اول خطوط گسترده نُه گذار دموکراتیک موفق مورد بررسی قرار میگیرد و در بخش دوم چالشهای پیاپی گذارهای دموکراتیک مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش سوم با عنوان آموختن از رهبران سیاسی، نقش موثر رهبران در گذار دموکراتیک شرح داده میشود و در بخش چهارم چارچوبهای تغییر برای گذار به حکمرانی دموکراتیک مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش پنجم ویژگیهای رهبری سیاسی و در بخش ششم با عنوان نگاه رو به جلو با ذکر چند نکته مهم راهبردهای کلی ارائه میشود. علاوه بر بخشهای یاد شده در انتهای کتاب نیز زندگینامه کوتاهی از رهبران موفق در گذار از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک شرح داده شده است.
▪️ نگاهی به فصول کتاب
▫️بخش اول: خطوط گسترده نُه گذار دموکراتیک موفق
🔻 در بخش اول لونثال و بیتار به بررسی خطوط گسترده نُه گذار موفقیتآمیز اشاره میکنند. آنها در این فصل یادآور میشوند بیشتر گذارها از زمامداری استبدادی به سمت دموکراسی فرایندی گسترده بودهاند نه رویدادی انفرادی! در این بخش با اشاره به رویدادهایی نظیر تحلیف نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی، پیروزی کارزار انتخاباتی نَه در سال ۱۹۸۸ در شیلی و همچنین شکست عجیب کمونیستها در انتخابات نیمهآزاد ۱۹۸۹ در لهستان به نقش رویدادهای نمادین در شتابدهی به گذارهای دموکراتیک اشاره میشود. به علاوه به نقش رویدادهای غیرمنتظره در تسهیل یا کند نمودن فرایند گذار اشاره میشود و با ذکر چندین رویداد غیرمنتظره نظیر فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی نهایی شوروی که سبب تسهیل فرآیند گذار در لهستان شدند، اهمیت این رویدادها را برجسته میکنند.
🔻 در این بخش فرایند گذار، یک فرایند زیگزاگی با پیشرفتها و عقبنشینیهای گاه و بیگاه توصیف میشود که البته بسته به هر تجربهای دارای سرعت متفاوت است. در این بخش همچنین ذکر میشود که گرچه گذارها دارای برخی ویژگیهای مشترک هستند؛ اما از نظر جنبهی پیدایشِ رژیمهای اقتدارگرا و دنباله و خط سیرشان متفاوت هستند. رژیمهای اقتدارگرا در این نُه گذار از نظر میزان کنترل قلمرو ملی، فرمان پذیری شهروندان از جمله شهروندان با پیشینهیهای مختلف قومی، باورهای مذهبی و وفاداری منطقهای، متفاوت بودند و درنتیجه هریک از این تفاوتها به طور قابل توجهی در فرایند گذارهای صورت گرفته اثرگذار بود. در ادامه با اشاره به تجربهی شیلی و برزیل تداوم و بهبود احزاب سیاسی، نهادها و سنتهای سیاسی از پیش موجود عامل تسهیل گذار معرفی میشوند و نشان میدهد که با قدرت نسبی نهادهای مدنی، مجالس قانونگذاری و قضایی، نیروهای مسلح، پلیس، اطلاعات و دیگر خدمات امنیتی مشروط ...........
▪️ متن کامل را در لینک زیر بخوانید 👇
حسن مایلی/ نگاهی به کتاب گذارهای دموکراتیک
📌@MostafaTajzadeh
Telegraph
♦️ نگاهی به کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» اثر آبراهام لونثال و سرجیو بیتار/ ترجمهی مهدی مقدری
▪️ برای نخبهی زندانی؛ مهدی مقدری مترجم و پژوهشگر سیاسی گاهی ✍ حسن مایلی ▪️ مقدمه 🔻 کتاب «گذارهای دموکراتیک از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» فصل نتیجهگیریِ کتاب مفصل «گذارهای دموکراتیک؛ گفتوگو با رهبران جهان» است که «آبراهام لونثال و سرجیو بیتار»…
☑️ مولاوردی درباره خروج ایران از کمیسیون مقام زن: مشارکت یک کشور در سیاستگذاریهای جهانی مؤثر است
✔️از نظر ماهیتی و ساختاری این کمیسیون ذاتا کارکرد ترویجی و مشورتی دارد.از قدرت قهری برخوردار نیست. کشورها در این فرایند تشریک مساعی میکنند و کشور عضو میتواند در هنجارگذاریها و قاعدهگذاریهای جهانی دخالت کرده و نفوذ و تأثیر لازم را از خود به جای گذارد.
✔️درخواست این عضویتها و بهنتیجهرساندن آن، تماما توسط وزارت خارجه صورت میگیرد و معاونت هیچ نقش و تأثیری چه در درخواست عضویت، چه در به نتیجه رساندن و چه در پیگیری تحقق چنین برنامه هایی ندارد.
✔️در آن سالها با اتهاماتی مثل این مواجه بودیم که تابع محض و مجری بیچون و چرای اوامر، دستورات و سیاستهای دیکتهشده مجامع بینالمللی هستیم و این عضویت مصداقی از خیانت قلمداد شد، اما قبل و بعدا با استاندارد دوگانهای مواجه بوده ایم که عضویت ایران در دولت دهم در کمیسیون مقام زن بهعنوان یک دستاورد و خبری خوش بازتاب رسانهای پیدا میکند، اما عضویت ایران در هیئت اجرائی نهاد زنان ملل متحد در دولت یازدهم به مدت سه سال که درخواست آن و تقاضای عضویت هم در دولت دهم داده شده بود، به عنوان مصداقی از خیانت و نه خدمت، به جامعه و به افکار عمومی معرفی میشود. این رویکرد و سیاست یک بام و دو هوایی با دو رویداد و دو واقعه مشابه جای سؤال دارد.
✔️ایراد استانداردهای دوگانه همانطورکه در سطح بینالمللی مذموم است، در سطح داخلی هم باید مذموم باشد. چطور میتوان این دوگانگی را توجیه کرد که عملکرد برخی کشور های عضو به وضوح ناقض حقوق بشر و حقوق زنان است؛ ولی کماکان عضو محسوب میشوند. منکر این استانداردهای دوگانه و منکر این سیاسی کاریها نمیتوان شد. اما اگر اینجا اینگونه برخورد با مباحث را نمیپسندیم، قطعا در داخل هم نباید به اینگونه رویکردها رضایت دهیم./شرق
@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
✔️از نظر ماهیتی و ساختاری این کمیسیون ذاتا کارکرد ترویجی و مشورتی دارد.از قدرت قهری برخوردار نیست. کشورها در این فرایند تشریک مساعی میکنند و کشور عضو میتواند در هنجارگذاریها و قاعدهگذاریهای جهانی دخالت کرده و نفوذ و تأثیر لازم را از خود به جای گذارد.
✔️درخواست این عضویتها و بهنتیجهرساندن آن، تماما توسط وزارت خارجه صورت میگیرد و معاونت هیچ نقش و تأثیری چه در درخواست عضویت، چه در به نتیجه رساندن و چه در پیگیری تحقق چنین برنامه هایی ندارد.
✔️در آن سالها با اتهاماتی مثل این مواجه بودیم که تابع محض و مجری بیچون و چرای اوامر، دستورات و سیاستهای دیکتهشده مجامع بینالمللی هستیم و این عضویت مصداقی از خیانت قلمداد شد، اما قبل و بعدا با استاندارد دوگانهای مواجه بوده ایم که عضویت ایران در دولت دهم در کمیسیون مقام زن بهعنوان یک دستاورد و خبری خوش بازتاب رسانهای پیدا میکند، اما عضویت ایران در هیئت اجرائی نهاد زنان ملل متحد در دولت یازدهم به مدت سه سال که درخواست آن و تقاضای عضویت هم در دولت دهم داده شده بود، به عنوان مصداقی از خیانت و نه خدمت، به جامعه و به افکار عمومی معرفی میشود. این رویکرد و سیاست یک بام و دو هوایی با دو رویداد و دو واقعه مشابه جای سؤال دارد.
✔️ایراد استانداردهای دوگانه همانطورکه در سطح بینالمللی مذموم است، در سطح داخلی هم باید مذموم باشد. چطور میتوان این دوگانگی را توجیه کرد که عملکرد برخی کشور های عضو به وضوح ناقض حقوق بشر و حقوق زنان است؛ ولی کماکان عضو محسوب میشوند. منکر این استانداردهای دوگانه و منکر این سیاسی کاریها نمیتوان شد. اما اگر اینجا اینگونه برخورد با مباحث را نمیپسندیم، قطعا در داخل هم نباید به اینگونه رویکردها رضایت دهیم./شرق
@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
Telegram
attach 📎
🔴 به پاس صد روز مقاومت
✍️ مجتبی نجفی
🔺مقاومت مدنی مردم ایران در برابر استبداد دینی در شکل جنبش زن، زندگی و آزادی، صد روزه شد. صد روز از قتل مهسا امینی گذشت و چه نامهای نیک و جاودانهای به او اضافه نشد.
🔺مسیر تحقق ایران سکولار، مدنی، ایران همبسته متکثر آغاز شده. این میتواند نقطه نهایی تحولات تاریخ معاصر از مشروطه تا کنون باشد و آغازی نو بر تمدن نوین ایرانی حول سه محور وحدت سرزمینی، تکثر و آزادی و جامعه مدنی ناظر و پژوهشگر... باشد.
🔺مای معترض ایرانی صد روز در قالب این جنبش مقاومت کرده اما مقاومت برای مهار قدرت مطلقه و پایان دادن به ویروس نحس دیکتاتوری، بیش از صد سال است آغاز شده. ذهنیت بسیاری از ایرانیان در این مدت به این نتیجه رسیده برای توسعه ایران برای همزیستی مسالمتآمیز، نیاز به برچیدن این درخت سترگ دیکتاتوری داریم.
🔺جمهوری اسلامی لق شده، روند سکولاریزاسیون ایران چندین دهه است آغاز شده، خواستند به نام خدا بر ما حکومت کنند زیراب یکی از اساسیترین نهادهای مرجع که علیه ایران شهروند مدار است را زدند. به عبارتی کار طرفداران ایران شهروندمدار را آسان کردند. اگر از بازههای زمانی کوتاه مدت بیرون بیاییم خدمت ناخواسته روحانیت در تسهیل روند ایران سکولار را به خوبی خواهید دید.
@MostafaTajzadeh
📎منبع و متن کامل
@kaleme
✍️ مجتبی نجفی
🔺مقاومت مدنی مردم ایران در برابر استبداد دینی در شکل جنبش زن، زندگی و آزادی، صد روزه شد. صد روز از قتل مهسا امینی گذشت و چه نامهای نیک و جاودانهای به او اضافه نشد.
🔺مسیر تحقق ایران سکولار، مدنی، ایران همبسته متکثر آغاز شده. این میتواند نقطه نهایی تحولات تاریخ معاصر از مشروطه تا کنون باشد و آغازی نو بر تمدن نوین ایرانی حول سه محور وحدت سرزمینی، تکثر و آزادی و جامعه مدنی ناظر و پژوهشگر... باشد.
🔺مای معترض ایرانی صد روز در قالب این جنبش مقاومت کرده اما مقاومت برای مهار قدرت مطلقه و پایان دادن به ویروس نحس دیکتاتوری، بیش از صد سال است آغاز شده. ذهنیت بسیاری از ایرانیان در این مدت به این نتیجه رسیده برای توسعه ایران برای همزیستی مسالمتآمیز، نیاز به برچیدن این درخت سترگ دیکتاتوری داریم.
🔺جمهوری اسلامی لق شده، روند سکولاریزاسیون ایران چندین دهه است آغاز شده، خواستند به نام خدا بر ما حکومت کنند زیراب یکی از اساسیترین نهادهای مرجع که علیه ایران شهروند مدار است را زدند. به عبارتی کار طرفداران ایران شهروندمدار را آسان کردند. اگر از بازههای زمانی کوتاه مدت بیرون بیاییم خدمت ناخواسته روحانیت در تسهیل روند ایران سکولار را به خوبی خواهید دید.
@MostafaTajzadeh
📎منبع و متن کامل
@kaleme
Telegraph
به پاس صد روز مقاومت
مقاومت مدنی مردم ایران در برابر استبداد دینی در شکل جنبش زن، زندگی و آزادی، صد روزه شد. صد روز از قتل مهسا امینی گذشت و چه نامهای نیک و جاودانه ای به او اضافه نشد. پیامهای این مقاومت مشخص است: ایران کره شمالی نمیشود ایران سوریه نمیشود ایران ملک شخصی دیکتاتوری…
Forwarded from اتچ بات
🔴 سید مصطفی تاجزاده در ملاقات با همسرش فخرالسادات محتشمی پور گفت:
📌متأسفانه تبعیض جنسیتی در زندان، موجب آزار مضاعف زنان زندانی سیاسی است.
محدودیت های که بعید است از طرف مسئولین زندان باشد و به نظر میرسد توسط مقامات قضائی اعمال می شود.
📌برای مثال برای ۶۰ زن زندانی سه تلفن وجود دارد که موجب محدودیت تماس تلفنی آنان با خانواده هایشان می شود در حالی که برای تقریبا هر ده مرد زندانی یک تلفن موجود است. علاوه برآن مردان امکان تماس در روزهای پنج شنبه و جمعه را دارند در حالیکه زنان از این امکان هم محرومند.
📌همچنین برای ۶۰ زندانی سیاسی زن روزانه تنها دو نسخه روزنامه اعتماد و یک نسخه روزنامه اطلاعات تهیه می شود در حالیکه مردان این امکان را دارند که با هزینه خود روزنامههای مورد نظرشان را تهیه کنند. این فرصت و امکان برای زنان وجود ندارد.
📌وی همچنین خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب برای بررسی موضوع تعرض به زنان زندانی شد و گفت: هشدار خانم نرگس محمدی را مبنی بر تعرض به برخی زنان زندانی باید جدی گرفت و تنها راه ارزیابی آن تشکیل یک کمیته حقیقت یابی معتبر و ملی است که موضوع را به طور دقیق بررسی کند و نتیجه را به اطلاع مردم برساند. با توجه به شخصیت و سابقه و اعتبار خانم محمدی هشدارهای ایشان قابل تأمل و توجه است.
@BashgaheZanan
@MostafaTajzadeh
📌متأسفانه تبعیض جنسیتی در زندان، موجب آزار مضاعف زنان زندانی سیاسی است.
محدودیت های که بعید است از طرف مسئولین زندان باشد و به نظر میرسد توسط مقامات قضائی اعمال می شود.
📌برای مثال برای ۶۰ زن زندانی سه تلفن وجود دارد که موجب محدودیت تماس تلفنی آنان با خانواده هایشان می شود در حالی که برای تقریبا هر ده مرد زندانی یک تلفن موجود است. علاوه برآن مردان امکان تماس در روزهای پنج شنبه و جمعه را دارند در حالیکه زنان از این امکان هم محرومند.
📌همچنین برای ۶۰ زندانی سیاسی زن روزانه تنها دو نسخه روزنامه اعتماد و یک نسخه روزنامه اطلاعات تهیه می شود در حالیکه مردان این امکان را دارند که با هزینه خود روزنامههای مورد نظرشان را تهیه کنند. این فرصت و امکان برای زنان وجود ندارد.
📌وی همچنین خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب برای بررسی موضوع تعرض به زنان زندانی شد و گفت: هشدار خانم نرگس محمدی را مبنی بر تعرض به برخی زنان زندانی باید جدی گرفت و تنها راه ارزیابی آن تشکیل یک کمیته حقیقت یابی معتبر و ملی است که موضوع را به طور دقیق بررسی کند و نتیجه را به اطلاع مردم برساند. با توجه به شخصیت و سابقه و اعتبار خانم محمدی هشدارهای ایشان قابل تأمل و توجه است.
@BashgaheZanan
@MostafaTajzadeh
Telegram
attach 📎
واکنش نظامیان به قیامهای مردمی در حکومتهای اقتدارگرا
حاکمان اقتدارگرا در مواجهه با قیامهای مردمی از نیروی نظامی به عنوان ابزار سرکوب استفاده میکنند. نظامیان در چنین مواقعی گزینههای مختلفی دارند: یا کنار بایستند، یا از جنبش مردمی حمایت کنند، یا کودتا کنند، و یا اطاعت امر کنند و قیام را سرکوب کنند. در این مواقع نظامیان بر اساس چه منطق و محاسباتی تصمیم میگیرند؟ چه عواملی ممکن است منجر به سرپیچی نیروهای نظامی از سرکوب شود؟ در چه شرایطی نظامیان ممکن است بیطرف در پادگانها بمانند و یا حتی به مردم بپیوندند؟ مسالمت یا خشونتآمیز بودن جنبشها چه تاثیری در رفتار نظامیان دارد؟ سلسهمراتب درونی، انسجام و فرهنگ سازمانی و چارچوب روابط نیروهای سیاسی-نظامی چه نقشی ایفا میکنند؟
دانشکده مبحث جدیدی را برای پاسخ به این پرسشها - که این روزها به ذهن بسیاری خطور کرده - باز کرده تا به معرفی الگوهای تحلیلی و تجربههای مطرح جهانی بپردازد. منابع پژوهشی این مبحث را دکتر رویا ایزدی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه رودآیلند، انتخاب کرده که سالهاست دربارهی نیروهای مسلح مطالعه و تحقیق میکند.
نخستین پژوهشی که به آن میپردازیم از آلبرشت و اوهل است که در سال ۲۰۱۶ زاویهی جدیدی برای تحلیل رفتار متفاوت نیروهای نظامی در مواجهه با اعتراضات مردمی ارائه کردند.
آلبرشت و اوهل پیشنهاد میکنند که رفتار نظامیان را باید در چارچوب دو سطح از روابط تحلیل کرد: روابط فرماندهان نظامی با زمامداران سیاسی و روابط فرماندهان نظامی با سربازان زیردست.
چنین چارچوب تحلیلیای ما را ناچار میکند تا از این تصور اشتباه که ارتشها یک دستگاه منسجم با ماهیتی یکپارچه هستند، دست بکشیم و به جای آن «ارتش را متشکل از بخشهای مجزا ببینیم و منافع، راهبردها و کنشهای افسران و سربازان را جداگانه تحلیل کنیم. … نهاد نظامی یک بازیگر واحد نیست، بلکه مجموعهی متغیری از بازیگران را در بر میگیرد که در هویتی مشترک با هم سهیم هستند؛ اما تعلقات و تعهداتی منعطف و قابلِ تغییر و منافعی بالقوه ناهمگون و جدای از هم دارند.»
تصمیم هر کدام از این دو طیف برای اینکه، بنا به قول مشهور آلبرت هیرشمن، کدام گزینه را از بین «خروج، مقاومت و وفاداری» برگزینند، تأثیر متفاوتی میتواند داشته باشد و برآیند این تصمیمات است که شیوهی مواجههی نظامیان با قیامهای مردمی در رژیمهای اقتدارگرا را رقم میزند.
آلبرشت و اوهل با تقسیم عاملیتها در نیروی نظامی سه الگو برای موقعیتهای سرپیچی یا تمرد نظامیان استخراج کردهاند:
▪️ «تمرد افقی» که در آن سربازان و درجهداران و افسران ردهپایین تمرد میکنند، ولی افسران ردهبالا به زمامداران وفادار میمانند؛ مانند سوریه.
▪️ «تمرد عمودی» که در آن افسران ردهبالا به همراه واحدهای تحت امرشان تمرد میکنند؛ مانند یمن.
▪️ «وفاداری دوجانبه» که هم افسران ردهبالا وفادار میمانند و هم ردههای پایین ارتش؛ مانند بحرین.
وقتی فرماندهان نظامی دستور سرکوب را دریافت میکنند، به محاسبهی سود و زیان رفتار خود میپردازند. آنها برای آیندهی نزدیک قمارهای پراحتمالِ کمضرر را، و برای آیندهی دور قمارهای کماحتمال پرسود را ترجیح میدهند.
دو عامل در منطق محاسباتی فرماندهان برای اینکه به حکومت وفادار بمانند یا نه موثر است:
▪️ اول، برآوردشان از طول عمر نظام، اینکه افق پایان حکومت را نزدیک ببینند و فکر کنند وفاداری به حکومت نفع چندانی برایشان نخواهد داشت.
▪️ دوم، میزان و امکان هماهنگی میان فرماندهان به صورت خودمختارانه، بدون اینکه به گوش زمامداران برسد، و آنها از صحبتهای درگوشی افسران باخبر شوند.
چکیدهای از این پژوهش را میتوانید در مطلب زیر بخوانید:
خروج، مقاومت، وفاداری: نظامیان و تظاهرات در رژیمهای اقتدارگرا
https://daneshkadeh.org/military-protest/9814/
در مطلب زیر هم میتوانید تحلیلی از سه واکنش متفاوت نظامیان به قیامهای مردمی را در سه کشور بحرین، یمن و سوریه مطالعه کنید. در قیام مردم بحرین هم فرماندهان و هم سربازان به زمامداران وفادار ماندند. در شورش یمن برخی فرماندهان عالی به همراه یگانهای تحت امرشان تمرد کردند. در سوریه، افسران ارشد عمدتا در برابر قیام مردمی به رژیم وفادار ماندند. اما با گذشت یکسال از بحران، نظامیان دونرتبه در سطحی وسیع تصمیم به فرار و مقاومت گرفتند:
بحرین، یمن و سوریه: الگوهای وفاداری و تمرد نظامیان
https://daneshkadeh.org/military-protest/9816/
@MostafaTajzadeh
@Eshraghi_Alireza
حاکمان اقتدارگرا در مواجهه با قیامهای مردمی از نیروی نظامی به عنوان ابزار سرکوب استفاده میکنند. نظامیان در چنین مواقعی گزینههای مختلفی دارند: یا کنار بایستند، یا از جنبش مردمی حمایت کنند، یا کودتا کنند، و یا اطاعت امر کنند و قیام را سرکوب کنند. در این مواقع نظامیان بر اساس چه منطق و محاسباتی تصمیم میگیرند؟ چه عواملی ممکن است منجر به سرپیچی نیروهای نظامی از سرکوب شود؟ در چه شرایطی نظامیان ممکن است بیطرف در پادگانها بمانند و یا حتی به مردم بپیوندند؟ مسالمت یا خشونتآمیز بودن جنبشها چه تاثیری در رفتار نظامیان دارد؟ سلسهمراتب درونی، انسجام و فرهنگ سازمانی و چارچوب روابط نیروهای سیاسی-نظامی چه نقشی ایفا میکنند؟
دانشکده مبحث جدیدی را برای پاسخ به این پرسشها - که این روزها به ذهن بسیاری خطور کرده - باز کرده تا به معرفی الگوهای تحلیلی و تجربههای مطرح جهانی بپردازد. منابع پژوهشی این مبحث را دکتر رویا ایزدی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه رودآیلند، انتخاب کرده که سالهاست دربارهی نیروهای مسلح مطالعه و تحقیق میکند.
نخستین پژوهشی که به آن میپردازیم از آلبرشت و اوهل است که در سال ۲۰۱۶ زاویهی جدیدی برای تحلیل رفتار متفاوت نیروهای نظامی در مواجهه با اعتراضات مردمی ارائه کردند.
آلبرشت و اوهل پیشنهاد میکنند که رفتار نظامیان را باید در چارچوب دو سطح از روابط تحلیل کرد: روابط فرماندهان نظامی با زمامداران سیاسی و روابط فرماندهان نظامی با سربازان زیردست.
چنین چارچوب تحلیلیای ما را ناچار میکند تا از این تصور اشتباه که ارتشها یک دستگاه منسجم با ماهیتی یکپارچه هستند، دست بکشیم و به جای آن «ارتش را متشکل از بخشهای مجزا ببینیم و منافع، راهبردها و کنشهای افسران و سربازان را جداگانه تحلیل کنیم. … نهاد نظامی یک بازیگر واحد نیست، بلکه مجموعهی متغیری از بازیگران را در بر میگیرد که در هویتی مشترک با هم سهیم هستند؛ اما تعلقات و تعهداتی منعطف و قابلِ تغییر و منافعی بالقوه ناهمگون و جدای از هم دارند.»
تصمیم هر کدام از این دو طیف برای اینکه، بنا به قول مشهور آلبرت هیرشمن، کدام گزینه را از بین «خروج، مقاومت و وفاداری» برگزینند، تأثیر متفاوتی میتواند داشته باشد و برآیند این تصمیمات است که شیوهی مواجههی نظامیان با قیامهای مردمی در رژیمهای اقتدارگرا را رقم میزند.
آلبرشت و اوهل با تقسیم عاملیتها در نیروی نظامی سه الگو برای موقعیتهای سرپیچی یا تمرد نظامیان استخراج کردهاند:
▪️ «تمرد افقی» که در آن سربازان و درجهداران و افسران ردهپایین تمرد میکنند، ولی افسران ردهبالا به زمامداران وفادار میمانند؛ مانند سوریه.
▪️ «تمرد عمودی» که در آن افسران ردهبالا به همراه واحدهای تحت امرشان تمرد میکنند؛ مانند یمن.
▪️ «وفاداری دوجانبه» که هم افسران ردهبالا وفادار میمانند و هم ردههای پایین ارتش؛ مانند بحرین.
وقتی فرماندهان نظامی دستور سرکوب را دریافت میکنند، به محاسبهی سود و زیان رفتار خود میپردازند. آنها برای آیندهی نزدیک قمارهای پراحتمالِ کمضرر را، و برای آیندهی دور قمارهای کماحتمال پرسود را ترجیح میدهند.
دو عامل در منطق محاسباتی فرماندهان برای اینکه به حکومت وفادار بمانند یا نه موثر است:
▪️ اول، برآوردشان از طول عمر نظام، اینکه افق پایان حکومت را نزدیک ببینند و فکر کنند وفاداری به حکومت نفع چندانی برایشان نخواهد داشت.
▪️ دوم، میزان و امکان هماهنگی میان فرماندهان به صورت خودمختارانه، بدون اینکه به گوش زمامداران برسد، و آنها از صحبتهای درگوشی افسران باخبر شوند.
چکیدهای از این پژوهش را میتوانید در مطلب زیر بخوانید:
خروج، مقاومت، وفاداری: نظامیان و تظاهرات در رژیمهای اقتدارگرا
https://daneshkadeh.org/military-protest/9814/
در مطلب زیر هم میتوانید تحلیلی از سه واکنش متفاوت نظامیان به قیامهای مردمی را در سه کشور بحرین، یمن و سوریه مطالعه کنید. در قیام مردم بحرین هم فرماندهان و هم سربازان به زمامداران وفادار ماندند. در شورش یمن برخی فرماندهان عالی به همراه یگانهای تحت امرشان تمرد کردند. در سوریه، افسران ارشد عمدتا در برابر قیام مردمی به رژیم وفادار ماندند. اما با گذشت یکسال از بحران، نظامیان دونرتبه در سطحی وسیع تصمیم به فرار و مقاومت گرفتند:
بحرین، یمن و سوریه: الگوهای وفاداری و تمرد نظامیان
https://daneshkadeh.org/military-protest/9816/
@MostafaTajzadeh
@Eshraghi_Alireza
دانشکده | چکیده بحثهای دانشگاهی و تجربههای جهانی دربارهی مسایل محلی
خروج، مقاومت، وفاداری: نظامیان و تظاهرات در رژیمهای اقتدارگرا | دانشکده
نظامیان هنگام قیامهای مردمی سه گزینه دارند: اول، به دستور سرکوب اعتنا نکنند و در پادگان بمانند یا حتی از کشور خارج شوند. دوم، فعالانه در برابر سران حکومت بایستند، از قیام مردمی حمایت و یا حتی کودتا کنند. سوم، اطاعت امر کنند و قیام مردمی را سرکوب کنند |
✅☘️رضا نصری
خانم شیرین عبادی ظاهراً یک بار دیگر مفهوم «حق تعیین سرنوشت» را با «حق تجزیه کشور» مترادف دانسته است! از ایشان پرسیدهاند اگر «مردم یا بخشی از جامعه» بخواهند طی یک سازوکار مدنی و پس از طی کردن فرایندهای قانونی «از ایران جدا شوند»، آیا این «حق» باید به آنها داده شود یا خیر؛ و ایشان پاسخ دادهاند «معلومه که باید حق تعیین سرنوشت به آنها اعطا شود»! و سپس به تشریح چگونگی اعطا و اجرای این «حق» پرداختهاند!
اینکه خانم عبادی با اهداف سیاسی - و احیاناً به قصد باج دادن به گروهها تجزیهطلب و تحکیم روابط اپوزیسیون با آنها - چنین موضعی گرفته یا اینکه بخاطر محدود بودن دانش حقوقیاش در این حوزه چنین سخنی به میان آورده محل بحث نیست. اما از آنجا که در کسوت حقوقدان سخن میگویند، جا دارد دستکم این چند نکته حقوقی به ایشان و کسانی که احیاناً تحت تاثیر این قبیل اظهارات خام قرار میگیرند یادآوردی شود:
اول اینکه در حقوق بینالملل، «اصل تعیین سرنوشت» شامل «حق» تجزیه یا جدایی بخشی از خاک یک کشور - بر خلاف اصل حاکمیت و تمامیت ارضی آن - نمیشود. در حقوق بینالملل، حق تعیین سرنوشت اساساً در چارچوب حق رهایی از «استعمار» و سرکوب «خارجی» به رسمیت شناخته شده است. پس اینکه خانم عبادی پیشاپیش این «حق» را به گروههای تجزیهطلب اعطا کرده، این ذهنیت را تداعی میکند که ایشان ایران را «استعماگر» یا «اِشغالگر» بخشی از سرزمینهای مورد نظر - مثلاً اِشغالگر استان آذربایجان - میداند!
دوم اینکه در حقوق بینالملل، حق تعیین سرنوشت به صورت خاص به «ملت»ها - طبق تعریف دقیق کلمه - اعطا شده است؛ نه اینکه آنطور که خانم عبادی میگوید حقوق بینالملل این حق را برای «بخشی از جامعه» یا »افرادی که میخواهند به هر دلیل جدا بشوند» به رسمیت شناخته باشد! یعنی طبق حقوق بینالملل، «مدعی استقلالطلبی» باید دارای معیارها و مولفههای عینی و ذهنی یک «ملت» به مفهوم خاص کلمه باشد؛ حال اینکه موضع خانم عبادی اینطور تداعی میکند که او اقوام ایرانی - مثل اقوام کُرد، بلوچ، عرب و آذربایجانی - را ملتهایی جدا از «ملت ایران» میداند یا اینکه میخواهد این «حق تجزیه ایران» را سخاوتمندانه به هر فرد و گروهی که به هر دلیل خواستار تکهتکه کردن کشور باشد اعطا نماید!
سوم اینکه اگر خانم عبادی و همفکرانشان بخواهند - علیرغم حقوق بینالملل - حق تجزیه کشور را (تحت عنوان حق تعیین سرنوشت) به افرادی که چنین مطابهای دارند اعطا کنند، یک پرسش دیگر نیز از این قرار مطرح میشود: اگر حقوق بینالملل را چارچوب مناسبی برای حلوفصل این موضوع نمیدانند، فرض را باید بر این گذاشت که قصد دارند در چارچوب حقوق داخلی چنین حقی را بین متقاضیان توزیع نمایند! لذا، در قانون اساسی فعلی اصل حاکمیت ملی و اصل تمامیت ارضی از اصول خدشهناپذیر نظام حقوقی کنونی تعریف شده است. آیا از موضع خانم عبادی و همفکرانشان باید چنین برداشت کرد که قصد دارند قانون اساسی را به نحوی تغییر دهند که در آن اصل تمامیت ارضی تغییرپذیر و مذاکرهپذیر گردد؟ یعنی میخواهند یک بستر حقوقی فراهم آورند که بتوانند در آن در کسوت دولت آینده، تمامیت ارضی کشور را - مثلاً با این توجیه که متقاضیان مورد سرکوب و تبعیض قرار میگیرند - با آنها به مذاکره بنشینند؟
آنوقت در قانون اساسی جدید، تغییرپذیری و مذاکرهپذیری تمامیت ارضی کشور فقط شامل متقاضیان داخلی خواهد شد یا اینکه دولتها و اشخاص حقیقی و حقوقی خارجی نیز میتوانند برای. جدایی بخشی از خاک ایران به صورت قانونی ثبتنام و اقدام کنند؟ مثلاً آیا اصلاحات مد نظر ایشان در قانون اساسی «جزایر سهگانه» را نیز مشمول معامله با متقاضیان اماراتی خواهد کرد یا اینکه در چنین مواردی کمی حیا خواهند کرد؟
امیدوارم خانم عبادی دیگر کارگزاران اپوزیسیون حداقل این جسارت را پیدا کنند - که ولو برخلاف میل حامیان سعودی و دیگران- برخی موضوعات را از «خطوط قرمز» ملی و اخلاقی خود تلقی کنند. @MostafaTajzadeh
خانم شیرین عبادی ظاهراً یک بار دیگر مفهوم «حق تعیین سرنوشت» را با «حق تجزیه کشور» مترادف دانسته است! از ایشان پرسیدهاند اگر «مردم یا بخشی از جامعه» بخواهند طی یک سازوکار مدنی و پس از طی کردن فرایندهای قانونی «از ایران جدا شوند»، آیا این «حق» باید به آنها داده شود یا خیر؛ و ایشان پاسخ دادهاند «معلومه که باید حق تعیین سرنوشت به آنها اعطا شود»! و سپس به تشریح چگونگی اعطا و اجرای این «حق» پرداختهاند!
اینکه خانم عبادی با اهداف سیاسی - و احیاناً به قصد باج دادن به گروهها تجزیهطلب و تحکیم روابط اپوزیسیون با آنها - چنین موضعی گرفته یا اینکه بخاطر محدود بودن دانش حقوقیاش در این حوزه چنین سخنی به میان آورده محل بحث نیست. اما از آنجا که در کسوت حقوقدان سخن میگویند، جا دارد دستکم این چند نکته حقوقی به ایشان و کسانی که احیاناً تحت تاثیر این قبیل اظهارات خام قرار میگیرند یادآوردی شود:
اول اینکه در حقوق بینالملل، «اصل تعیین سرنوشت» شامل «حق» تجزیه یا جدایی بخشی از خاک یک کشور - بر خلاف اصل حاکمیت و تمامیت ارضی آن - نمیشود. در حقوق بینالملل، حق تعیین سرنوشت اساساً در چارچوب حق رهایی از «استعمار» و سرکوب «خارجی» به رسمیت شناخته شده است. پس اینکه خانم عبادی پیشاپیش این «حق» را به گروههای تجزیهطلب اعطا کرده، این ذهنیت را تداعی میکند که ایشان ایران را «استعماگر» یا «اِشغالگر» بخشی از سرزمینهای مورد نظر - مثلاً اِشغالگر استان آذربایجان - میداند!
دوم اینکه در حقوق بینالملل، حق تعیین سرنوشت به صورت خاص به «ملت»ها - طبق تعریف دقیق کلمه - اعطا شده است؛ نه اینکه آنطور که خانم عبادی میگوید حقوق بینالملل این حق را برای «بخشی از جامعه» یا »افرادی که میخواهند به هر دلیل جدا بشوند» به رسمیت شناخته باشد! یعنی طبق حقوق بینالملل، «مدعی استقلالطلبی» باید دارای معیارها و مولفههای عینی و ذهنی یک «ملت» به مفهوم خاص کلمه باشد؛ حال اینکه موضع خانم عبادی اینطور تداعی میکند که او اقوام ایرانی - مثل اقوام کُرد، بلوچ، عرب و آذربایجانی - را ملتهایی جدا از «ملت ایران» میداند یا اینکه میخواهد این «حق تجزیه ایران» را سخاوتمندانه به هر فرد و گروهی که به هر دلیل خواستار تکهتکه کردن کشور باشد اعطا نماید!
سوم اینکه اگر خانم عبادی و همفکرانشان بخواهند - علیرغم حقوق بینالملل - حق تجزیه کشور را (تحت عنوان حق تعیین سرنوشت) به افرادی که چنین مطابهای دارند اعطا کنند، یک پرسش دیگر نیز از این قرار مطرح میشود: اگر حقوق بینالملل را چارچوب مناسبی برای حلوفصل این موضوع نمیدانند، فرض را باید بر این گذاشت که قصد دارند در چارچوب حقوق داخلی چنین حقی را بین متقاضیان توزیع نمایند! لذا، در قانون اساسی فعلی اصل حاکمیت ملی و اصل تمامیت ارضی از اصول خدشهناپذیر نظام حقوقی کنونی تعریف شده است. آیا از موضع خانم عبادی و همفکرانشان باید چنین برداشت کرد که قصد دارند قانون اساسی را به نحوی تغییر دهند که در آن اصل تمامیت ارضی تغییرپذیر و مذاکرهپذیر گردد؟ یعنی میخواهند یک بستر حقوقی فراهم آورند که بتوانند در آن در کسوت دولت آینده، تمامیت ارضی کشور را - مثلاً با این توجیه که متقاضیان مورد سرکوب و تبعیض قرار میگیرند - با آنها به مذاکره بنشینند؟
آنوقت در قانون اساسی جدید، تغییرپذیری و مذاکرهپذیری تمامیت ارضی کشور فقط شامل متقاضیان داخلی خواهد شد یا اینکه دولتها و اشخاص حقیقی و حقوقی خارجی نیز میتوانند برای. جدایی بخشی از خاک ایران به صورت قانونی ثبتنام و اقدام کنند؟ مثلاً آیا اصلاحات مد نظر ایشان در قانون اساسی «جزایر سهگانه» را نیز مشمول معامله با متقاضیان اماراتی خواهد کرد یا اینکه در چنین مواردی کمی حیا خواهند کرد؟
امیدوارم خانم عبادی دیگر کارگزاران اپوزیسیون حداقل این جسارت را پیدا کنند - که ولو برخلاف میل حامیان سعودی و دیگران- برخی موضوعات را از «خطوط قرمز» ملی و اخلاقی خود تلقی کنند. @MostafaTajzadeh
🔺آزادی بیان، آزادی پس از بیان یا آزادگی بیان؟!
🔸نقل است که در " جزیره سرگردانی " دو نفر با هم بحث می کردند و به نتیجه نمی رسیدند:
اولی: ما در اینجا آزادی بیان نداریم!
ب: اتفاقا آزادی بیان داریم، اما آزادی پس از بیان را نداریم!
الف: چه فرقی می کند؟
ب: در برخی از کشورها مانند چین و کره شمالی، اساسا سخن گفتن ممکن نیست، یعنی افراد در وضعیت " قبل از بیان " هم آزاد نیستند.
اما در اینجا می توان حرف زد، اما ممکن است بعدا به دردسر دچار شد!
اولی: وضعیتی که می گویی به نوعی شامل کشورهایی چون ترکیه و روسیه می شود، اما ماهیتا فرقی با هم ندارند.
مشاجره ادامه می یابد تا اینکه فرد سومی می آید و معما را می گشاید:
سومی: دوستان دعوا نکنید! بحث بر سر آزادی بیان و آزادی پس از بیان نیست، اینها کالعدم هستند، ما " آزادگی بیان " را داریم!
به این معنی افرادی که بی باکتر از بقیه هستند و سرشان هم برای دردسر درد می کند، حرف می زنند و هزینه اش را هم پرداخت می کنند!
بقیه هم که می ترسند، سکوت پیشه می کنند!
🔸ظاهرا طرح نمایندگان مجلس برای جرم انگاری اخبار "منفی" که فضای تنگ رسانه ای موجود را بیش از پیش می بندد، تمثیلی از وضع پیشگفته است و از انواع آزادی بیان، فقط نوع سوم آن را باقی می گذارد!
توضیح اینکه در رده بندی سال امسال آزادی مطبوعات، ایران در کنار کره شمالی و اریتره در قعر جدول قرار گرفته است.
جرم انگاری اخبار منفی که شامل مواردی چون " بزرگ نمایی به قصد ضربه زدن به جامعه " می شود، مانند اتهام " تبلیغ علیه نظام "، مستعد آن است که مرز میان نقد سازنده و قانونی با خشونت و خرابکاری را مخدوش و عملا به محدود شدن و بلاموضوعی اولی و نقض صریح قانون اساسی بینجامد.
روشن است که با بخشنامه و دستور نمی توان به مصاف فضای مجازی و گردش آزاد اطلاعات رفت و مجراهای متعدد و متنوع خبررسانی را مسدود کرد.
در واقع راهکاری به جز تغییر روش مراجع رسانه ای داخلی وجود ندارد.
صدا و سیما و بنگاه های خبری دولتی و نیمه دولتی باید اصل مواجهه عقیدتی و سیاسی را با مقوله خبر کنار بگذارند و خبر را به معنای آنچه واقعا رخ داده، بپذیرند.
تقسیم خبر به خوب و بد، اسلامی و غیر اسلامی و خیر و شر! و اطلاع رسانی گزینشی و همراه با سوگیری، راهکاری مربوط به گذشته است که در عصر انفجار اطلاعات پاسخگو نیست.
از قضا طرحی که نمایندگان مجلس بدنبال تصویب هستند، در صورت اجرا در یک نظام حقوقی بیطرف می تواند به تعقیب قضایی بسیاری از رسانه ها و دستگاه های خبری رسمی منجر شود.
رسانه هایی که از بودجه بیت المال ارتزاق، ولی منافع اقلیتی کوچک را در اطلاع رسانی لحاظ می کنند.
اگر رسانه های رسمی سانسور و حذف گزینشی "وقایع اتفاقیه" را کنار بگذارند و اعتماد از دست رفته مخاطبان را بازیابی نمایند، مرجعیت رسانه ای به داخل بر می گردد و اصولا نیازی به بخشنامه و داغ و درفش نمی ماند!
صد البته بیطرفی و راستگویی رسانه های رسمی، منوط به وجود آزادی بیان در موسع ترین تفسیر آن است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1 @MostafaTajzadeh
🔸نقل است که در " جزیره سرگردانی " دو نفر با هم بحث می کردند و به نتیجه نمی رسیدند:
اولی: ما در اینجا آزادی بیان نداریم!
ب: اتفاقا آزادی بیان داریم، اما آزادی پس از بیان را نداریم!
الف: چه فرقی می کند؟
ب: در برخی از کشورها مانند چین و کره شمالی، اساسا سخن گفتن ممکن نیست، یعنی افراد در وضعیت " قبل از بیان " هم آزاد نیستند.
اما در اینجا می توان حرف زد، اما ممکن است بعدا به دردسر دچار شد!
اولی: وضعیتی که می گویی به نوعی شامل کشورهایی چون ترکیه و روسیه می شود، اما ماهیتا فرقی با هم ندارند.
مشاجره ادامه می یابد تا اینکه فرد سومی می آید و معما را می گشاید:
سومی: دوستان دعوا نکنید! بحث بر سر آزادی بیان و آزادی پس از بیان نیست، اینها کالعدم هستند، ما " آزادگی بیان " را داریم!
به این معنی افرادی که بی باکتر از بقیه هستند و سرشان هم برای دردسر درد می کند، حرف می زنند و هزینه اش را هم پرداخت می کنند!
بقیه هم که می ترسند، سکوت پیشه می کنند!
🔸ظاهرا طرح نمایندگان مجلس برای جرم انگاری اخبار "منفی" که فضای تنگ رسانه ای موجود را بیش از پیش می بندد، تمثیلی از وضع پیشگفته است و از انواع آزادی بیان، فقط نوع سوم آن را باقی می گذارد!
توضیح اینکه در رده بندی سال امسال آزادی مطبوعات، ایران در کنار کره شمالی و اریتره در قعر جدول قرار گرفته است.
جرم انگاری اخبار منفی که شامل مواردی چون " بزرگ نمایی به قصد ضربه زدن به جامعه " می شود، مانند اتهام " تبلیغ علیه نظام "، مستعد آن است که مرز میان نقد سازنده و قانونی با خشونت و خرابکاری را مخدوش و عملا به محدود شدن و بلاموضوعی اولی و نقض صریح قانون اساسی بینجامد.
روشن است که با بخشنامه و دستور نمی توان به مصاف فضای مجازی و گردش آزاد اطلاعات رفت و مجراهای متعدد و متنوع خبررسانی را مسدود کرد.
در واقع راهکاری به جز تغییر روش مراجع رسانه ای داخلی وجود ندارد.
صدا و سیما و بنگاه های خبری دولتی و نیمه دولتی باید اصل مواجهه عقیدتی و سیاسی را با مقوله خبر کنار بگذارند و خبر را به معنای آنچه واقعا رخ داده، بپذیرند.
تقسیم خبر به خوب و بد، اسلامی و غیر اسلامی و خیر و شر! و اطلاع رسانی گزینشی و همراه با سوگیری، راهکاری مربوط به گذشته است که در عصر انفجار اطلاعات پاسخگو نیست.
از قضا طرحی که نمایندگان مجلس بدنبال تصویب هستند، در صورت اجرا در یک نظام حقوقی بیطرف می تواند به تعقیب قضایی بسیاری از رسانه ها و دستگاه های خبری رسمی منجر شود.
رسانه هایی که از بودجه بیت المال ارتزاق، ولی منافع اقلیتی کوچک را در اطلاع رسانی لحاظ می کنند.
اگر رسانه های رسمی سانسور و حذف گزینشی "وقایع اتفاقیه" را کنار بگذارند و اعتماد از دست رفته مخاطبان را بازیابی نمایند، مرجعیت رسانه ای به داخل بر می گردد و اصولا نیازی به بخشنامه و داغ و درفش نمی ماند!
صد البته بیطرفی و راستگویی رسانه های رسمی، منوط به وجود آزادی بیان در موسع ترین تفسیر آن است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1 @MostafaTajzadeh
☑️در باب افاضات آقای علمالهدی
✍🏻 محسن آرمین
آقای سید محمد خاتمی اخیراً با صدور بیانیهای در باره اعتراضات مردمی اخیر ضمن تأکید بر ضرورت اصلاحات ساختاری خاطر نشان کرد: «جامعه با شعار زیبای زن زندگی آزادی حرکت خود را به سوی آینده بهتر نشان میدهد» متعاقب این بیانیه آقای علم الهدی امام جمعه مشهد در خطبههای نماز جمعه قبلدر تعریض به سید محمد خاتمی افاضه کرده است: «یک بی دینی پیدا شده میگوید شعار زیبای زن زندگی آزادی و خجالت نمیکشد که از آن لباس و ادعای خودش. این شعار زیباست؟
✔️باید اعتراف کنم به رغم این که به حکم سابقه شنیدن سخنان دور از عقل و شرع و اخلاق از آقای علم الهدی دور از انتظار نیست، تصور نمیرفت از منبر نماز جمعه چنین بی محابا مرتکب فعل حرام شود و روحانی فرهیختهای چون آقای خاتمی را بی دین بخواند، زیرا کسی که عمری در کسوت روحانیت به سر برده هرقدر هم بدون صلاحیتهای علمی لازم جایگاه امامت جمعه مرکز یک استان را اشغال کرده باشد، حداقل احادیث و فتاوای فریقین در حرمت تکفیر مسلمان به گوشش خورده است. او باید شنیده باشد که رسول خدا فرمود: «کسی که مسلمانی را به کفر متهم کند همچون قاتل اوست»
✔️به رغم انبوه مستندات دینی که فقط اندکی از آن را آوردم پرسیدنی است چطور آقای علم الهدی با این جسارت و پردهدری مسلمان وارستهای مانند سید محمد خاتمی را به بی دینی متهم میکند.
✔️نماز جمعه فرصتی است برای طرح مسایل سیاسی و اجتماعی مسلمانان. اظهار نظرهای آقای علم الهدی در تحلیل حوادث اخیر به مراتب شگفتآنگیزتر و شنیدنیتر از سخنان ایشان در باره امام زمان و انتظار فرج است: «این اصطلاح «حجاب اجباری» که به غلط بر زبانها جاری میشود، این را آمریکاییها دارند در دهان مردم قرار میدهند در حالی که حجاب ما مردمی است.» اعتیار ادعای ایشان مبنی بر ارجاع حوادث اخیر به توطئه آمریکا البته بر همگان روشن است، اما اگر با خواندن این عبارات تصور کردهاید آقای علم الهدی هم نهایتاً فهمیدهاند اصرار بر قانون الزام حجاب به رغم مخالفت اکثریت جامعه عملی خلاف عقل و تدبیر و فاقد مبنای شرعی است، سخت در اشتباهید. چون چند جمله بعد افاضه میفرمایند «بیحجابی ناهنجاری است، کشف حجاب ناهنجاری است، جامعه را به فساد کشاندن و جوانان معصوم جامعه با اندام و سر برهنه یک زن بیحجاب لاابالی را در منجلاب شهوت و فساد کشاندن، ناهنجاری است. ... بیحجابی منشاء فساد و حکومت موظف است به عنوان پیشگیری از منشاء فساد جلوی بیحجابی را بگیرد نه این که حجاب اجباری است» چکیده افاضات ایشان این است: در ایران حجاب اجباری نیست بلکه بی حجابی ممنوع است!!!
✔️با مرور این سخنان دیگر لازم نیست در پی پاسخ به این سؤال باشیم که چرا آقای علم الهدی به رغم آن همه تأکیدهای دینی به این صراحت و جسارت به انسان متدین و فرهیختهای چون سید محمد خاتمی تهمت بی دینی می زند. انصافاً از کسی که در یک خطبه این همه بی مبنا و متناقض سخن میگوید و چندان در بند منطق و قایل به ربط نیست چه انتظاری جز این می توان داشت؟ من مطمئنم آقای سید محمد خاتمی دقیقاً به همین خاطر حتی در مقام پاسخ به وی هم بر نمیآید.
🔹متن کامل
@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
✍🏻 محسن آرمین
آقای سید محمد خاتمی اخیراً با صدور بیانیهای در باره اعتراضات مردمی اخیر ضمن تأکید بر ضرورت اصلاحات ساختاری خاطر نشان کرد: «جامعه با شعار زیبای زن زندگی آزادی حرکت خود را به سوی آینده بهتر نشان میدهد» متعاقب این بیانیه آقای علم الهدی امام جمعه مشهد در خطبههای نماز جمعه قبلدر تعریض به سید محمد خاتمی افاضه کرده است: «یک بی دینی پیدا شده میگوید شعار زیبای زن زندگی آزادی و خجالت نمیکشد که از آن لباس و ادعای خودش. این شعار زیباست؟
✔️باید اعتراف کنم به رغم این که به حکم سابقه شنیدن سخنان دور از عقل و شرع و اخلاق از آقای علم الهدی دور از انتظار نیست، تصور نمیرفت از منبر نماز جمعه چنین بی محابا مرتکب فعل حرام شود و روحانی فرهیختهای چون آقای خاتمی را بی دین بخواند، زیرا کسی که عمری در کسوت روحانیت به سر برده هرقدر هم بدون صلاحیتهای علمی لازم جایگاه امامت جمعه مرکز یک استان را اشغال کرده باشد، حداقل احادیث و فتاوای فریقین در حرمت تکفیر مسلمان به گوشش خورده است. او باید شنیده باشد که رسول خدا فرمود: «کسی که مسلمانی را به کفر متهم کند همچون قاتل اوست»
✔️به رغم انبوه مستندات دینی که فقط اندکی از آن را آوردم پرسیدنی است چطور آقای علم الهدی با این جسارت و پردهدری مسلمان وارستهای مانند سید محمد خاتمی را به بی دینی متهم میکند.
✔️نماز جمعه فرصتی است برای طرح مسایل سیاسی و اجتماعی مسلمانان. اظهار نظرهای آقای علم الهدی در تحلیل حوادث اخیر به مراتب شگفتآنگیزتر و شنیدنیتر از سخنان ایشان در باره امام زمان و انتظار فرج است: «این اصطلاح «حجاب اجباری» که به غلط بر زبانها جاری میشود، این را آمریکاییها دارند در دهان مردم قرار میدهند در حالی که حجاب ما مردمی است.» اعتیار ادعای ایشان مبنی بر ارجاع حوادث اخیر به توطئه آمریکا البته بر همگان روشن است، اما اگر با خواندن این عبارات تصور کردهاید آقای علم الهدی هم نهایتاً فهمیدهاند اصرار بر قانون الزام حجاب به رغم مخالفت اکثریت جامعه عملی خلاف عقل و تدبیر و فاقد مبنای شرعی است، سخت در اشتباهید. چون چند جمله بعد افاضه میفرمایند «بیحجابی ناهنجاری است، کشف حجاب ناهنجاری است، جامعه را به فساد کشاندن و جوانان معصوم جامعه با اندام و سر برهنه یک زن بیحجاب لاابالی را در منجلاب شهوت و فساد کشاندن، ناهنجاری است. ... بیحجابی منشاء فساد و حکومت موظف است به عنوان پیشگیری از منشاء فساد جلوی بیحجابی را بگیرد نه این که حجاب اجباری است» چکیده افاضات ایشان این است: در ایران حجاب اجباری نیست بلکه بی حجابی ممنوع است!!!
✔️با مرور این سخنان دیگر لازم نیست در پی پاسخ به این سؤال باشیم که چرا آقای علم الهدی به رغم آن همه تأکیدهای دینی به این صراحت و جسارت به انسان متدین و فرهیختهای چون سید محمد خاتمی تهمت بی دینی می زند. انصافاً از کسی که در یک خطبه این همه بی مبنا و متناقض سخن میگوید و چندان در بند منطق و قایل به ربط نیست چه انتظاری جز این می توان داشت؟ من مطمئنم آقای سید محمد خاتمی دقیقاً به همین خاطر حتی در مقام پاسخ به وی هم بر نمیآید.
🔹متن کامل
@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
Telegraph
در باب افاضات آقای علمالهدی
امتداد- محسن آرمین: آقای سید محمد خاتمی اخیراً با صدور بیانیهای در باره اعتراضات مردمی اخیر ضمن تأکید بر ضرورت اصلاحات ساختاری خاطر نشان کرد: «جامعه با شعار زیبای زن زندگی آزادی حرکت خود را به سوی آینده بهتر نشان میدهد» متعاقب این بیانیه آقای علم الهدی…