فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
45.1K subscribers
10.9K photos
3.42K videos
520 files
29.5K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
✍️ مهران صولتی

🖊 چرا نگاه جمهوری اسلامی به نقش رسانه ها معیوب و توهم آلود است؟!

چند سال پیش و در بازدید از نمایشگاه کتاب تهران به غرفه ای رسیدم که کتابی را عرضه می کرد با عنوان؛ " پیشرفت هایی که غرب اجازه نداد از آن ها مطلع شویم". مضمون کتاب هم فهرستی از دستاوردهایی بود که گویا در رسانه های غربی بازتاب نیافته است. نوجوانی پرشور جلو آمد و با حرارت درباره نقش غرب در پنهان سازی پیشرفت های ایرانیان سخن می گفت. از او پرسیدم چرا مصلای تهران که محل برگزاری نمایشگاه است باید بعد از گذشت نزدیک به چهل سال هم چنان ناتمام باقی بماند؟ آیا این هم تقصیر غرب بوده است؟ پاسخی نداشت. در پایان گفت و گو به او گفتم؛ آثار پیشرفت ها را مردم باید در زندگی روزمره خود ببینند تا باور کنند!

جمهوری اسلامی معتقد است که در زمانه " جنگ روایت ها" به سر می برد و رسانه های پرشمار غربی هر روز می کوشند تا پیشرفت های کشور را از دیدگان جهانیان و ایرانیان پنهان سازند. راهکار مقابله هم به زعم ایشان حضور در جهاد " روایت سازی" است یعنی هر چه بیشتر از آینده ای پرامید و نوید بخش سخن گفته شود. شاید به همین دلیل بود که روزنامه همشهری نوشت؛ بهترین راه مقابله با اعتراضات این است که هر روز تکرار کنیم ما در حال پیشرفت هستیم و غرب با دمیدن در کوره اعتراضات می خواهد مانع شود. به باور ایشان بخش عمده ای از معترضان تحت تاثیر فضای مجازی و روایت سازی غربیان به خیابان آمده اند.

مدتی پیش ابراهیم رئیسی در دیدار با نخبگان تصریح کرد؛ " پیشرفت هایی داشته ایم که حتی نخبگان نیز از آن بی خبرند" . بعد از این اظهار نظر برخی به درستی گفتند که؛ " پیشرفت دیدنی است نه خبر دادنی!" این همان نکته ظریفی است که جمهوری اسلامی از آن غافل مانده است. به بیان دیگر می توان گفت که نظام سیاسی ایران درباره نقش رسانه ها در جهت دهی به افکار عمومی دچار توهم است، یعنی هم روایت های رسانه ای را بسیار موثر می داند و هم مخاطبان این رسانه ها را افرادی خنثی و منفعل می انگارد. هر دو این گزاره ها غیر علمی و توهم آلود است.

واقعیت این است که با توجه به کثرت رسانه های ارتباطی و نقش آفرینی مخاطبان در دریافت، تفسیر، پذیرش یا رد پیام ها اکنون باید از نقش مخاطب فعال در قبال رسانه ها سخن گفت. به عبارت روشن تر؛ نه رسانه ها به اندازه چند دهه پیش فرمانده اند و نه مخاطبان به اندازه گذشته فرمانبر. البته روشن است که رسانه ها هر چه بی طرفانه تر، حرفه ای تر و خلاقانه تر عمل کنند از نفوذ بیشتری بر مخاطبان خود برخوردار خواهند بود ولی نکته مهم این جاست که این تاثیر هم در صورتی وجود خواهد داشت که با واقعیت های عینی و ملموس برای مخاطبان هماهنگی داشته باشد.

از سوی دیگر پیشرفت های یک کشور اگر متکی بر آزادی و مشارکت سیاسی مردم نباشد پایدار نخواهد بود. از همین رو پیشرفت های صورت گرفته در دوران پیش از انقلاب (حرکت به سوی تمدن بزرگ)، نه تنها به افزایش مقبولیت حکومت شاه نینجامید بلکه بیش از پیش به انقلابیون برای مشروعیت زدایی از سیستم بهانه داد. فروپاشی شوروی سابق هم تجربه مشابهی بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بدون توسعه دموکراتیک و وجود رسانه هایی که بتوانند آزادانه از نارسایی های حکمرانی در یک کشور انتقاد کنند نمی توان نسبت به باور پذیری روایت های رسمی که از پیشرفت مملکت سخن می گویند خوش بین بود.
🆔 @MostafaTajzadeh
‍ ‍ «اکبر سلاخ و محمود قاتل»


◀️تهران در شوک جنایتی فجیع فرورفته بود. قاتلی بی‌رحم زن و سه فرزندش را به قتل رسانده و زیورآلات زن را دزدیده بود. دوران رضاشاه بود و چنین رخدادی در شهر تهران که داستان امنیت بی‌مانند آن ورد زبان‌ها بود به حیثیت شهر و حکومت آسیب جدی می‌زد. چه خبر شده بود که راهزنی بی‌سروپا به خود اجازه داده در مرکز امنیت ایران دست به چنین عمل شنیعی بزند!

◀️چهل‌وهشت ساعت مهلت داده شد تا این پلشت بدنهاد بازداشت، محاکمه و به دار مجازات آویخته شود. مأموران نظمیه سخت‌کوشانه به کار افتادند و افراد مظنون زیادی را بازداشت کردند تا از آن‌ها بازجویی کنند. روز اول گذشت و قاتل خبیث پیدا نشد، اما روز دوم خبر آمد آن نابکار دستگیر شده و به گناهش اعتراف کرده است. مردی به نام «اکبر سلاخ» که کارش سلاخی گوسفند بود و هنگام بازداشت نشانه‌های شک‌برانگیز هم در او فراوان بود. چاقوی سلاخی، لباس خونی و تخصص و توانایی در به کارگیری چاقو... ضمن این‌که اهل آن محل بود، از آن محدوده گذر کرده بود و معروف هم بود که شب‌ها به خوشگذرانی و عرقخوری می‌رود و چه‌بسا برای عیاشی شبانه‌اش چشم طمع به زیورآلات مقتولۀ بی‌گناه داشته است. اما جدای از این نشانه‌ها او به قتل اعتراف کرده بود و ادله دیگر بی‌معنا بود وقتی قاتل به کردار زشت خود اعتراف کرده بود.

◀️ شهر در بهت فرورفته بود و اعادۀ حیثیت امنیت شهر ایجاب می‌کرد قاتل پست‌فطرت بی‌درنگ اعدام شود. اما ناگهان خبر آمد شخص دیگری بازداشت شده و او نیز به قتل اعتراف کرده است! نفر دوم «محمود»نامی بود که گویا برای فروش چند تکه طلا نزد زرگر رفته بوده و زرگر تیزبین نشانه‌های خون را در درزهای طلاها دیده بوده و مرد را تحویل مأموران داده بوده است. محمود هم بی‌درنگ به قتل اعتراف می‌کند و معلوم می‌شود قاتل واقعی همین محمود است که بی‌شرمانه برای چند تکه طلا چهار نفر از یک خانواده را سلاخی کرده است. اما پس آن اکبر سلاخ بیچاره چرا به قتل اعتراف کرده بود؟ کسی که به قتل اعتراف می‌کند می‌داند مجازات مرگ در انتظارش است! پس یا دیوانه است، یا دست از زندگی شسته است یا...

◀️ قضیه ساده بود. با اکبر در بازجویی کاری کرده بودند که او اعتراف به قتل و اعدام شدن را خوشبختی می‌دانست! وقتی از او پرسیدند چرا به گناه نکرده اعتراف کرده است، پاسخ داد هر کس یک نوبت دچار دستبندهای قپانی و اماله‌های آب‌جوش و کشیدن ناخن‌ها و شکستن بندبند انگشت‌ها و آویخته شدن از بیضه‌ها شده باشد می‌داند که اقرار کردن به جرم نکرده و هر چه زودتر مردن، پیش آن‌ها عروسی و جایزه و انعام است!

◀️ وقتی فردی به جرم ــ کرده یا ناکردۀ ــ خود اعتراف می‌کرد، پای اعترافاتش را امضا می‌کرد و فرداروز روزنامه‌ها اعترافاتش را جار می‌زدند، همه به اهدافشان می‌رسیدند: امنیت دوباره تضمین می‌شد، قدرت مأموران اثبات می‌شد، درز تصادفی در دیوار امنیتی پُر می‌شد، اولیای دم قدری آرام می‌گرفتند، میل انتقامگیری مردم ارضا می‌شد، خاطر جریحه‌دارشدۀ جامعه التیام می‌یافت، و از همه مهم‌تر، لیاقت آن مأمور(ان) امنیه که قاتل را بازداشت کرده و مُقُر آورده بود اثبات می‌شد و یک‌شبه همه‌چیز به حالت عادی بازمی‌گشت... وقتی در پیدا شدن قاتل این همه مزایا و فواید وجود داشت دیگر چه اهمیتی داشت که آیا این قاتل واقعاً مرتکب قتل شده بود یا نه
!

پی‌نوشت‌ها:

1️⃣ پیش از این پستی دربارۀ «اصغر قاتل»، دیگر قاتل نامی تهران داشتیم. بنگرید به این لینک:
https://t.me/tarikhandishi/1486
2️⃣ ماجرای «محمود قاتل» در جلد اول کتاب «تهران قدیم» نوشتۀ جعفر شهری آمده است (ص ۳۹۵-۳۹۹). جعفر شهری (۱۲۹۳-۱۳۷۸) نویسنده و پژوهشگر تاریخ، چند اثر تاریخی دارد اما آثار او نوعی تاریخ‌نگاری کوچه‌وبازاری است و دقت‌های لازم در پژوهش‌های علمی را ندارد، ولی کتاب‌هایش بسیار خواندنی است.
3️⃣ در پیوست محمود قاتل را در میدان سپه سر دار می‌بینید

مهدی تدینی
@MostafaTajzadeh
👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "وکالت و عدالت"

▪️سرمقاله روزنامه هم‌میهن در نقد بازداشت محمدحسن کامفیروزی، وکیل روزنامه‌نگاران و دانشجویان

✍️ گرچه همه عناصر تشکیل‌دهنده جامعه برای بقای آن مهم و ضروری هستند، ولی هرکدام کارویژه خاص خود را دارند. مثلا نهاد پزشکی با کارویژه سلامت، نهاد رسانه با عنصر آزادی، نهادهای سیاسی با امر مشارکت، نهاد دانشگاه با توسعه و علم درگیر و معرف وضعیت آنها هستند. کارویژه نهاد وکالت نیز با عدالت است.

✍️ به میزانی که هرکدام از این نهادها قدرتمند و موثر باشند، شرایط موضوع مرتبط با آنها نیز بهتر و مطلوب‌تر است. ازاین‌رو، وضعیت عدالت را می‌توان از طریق جایگاه نهاد مربوط به آن یعنی دادگستری از یک‌سو و نهاد وکالت از سوی دیگر سنجید.

✍️ وکلا به عللی غالبا افرادی محافظه‌کار هستند، اصولا کسانی که با حقوق سروکار داشته باشند، چنین هستند مگر اینکه با بنیان حقوقی حاکم در تقابل باشند که در این صورت وکالت را نمی‌پذیرند.

✍️ به‌علاوه وکلا به علت تسلط بر مفاهیمی حقوقی به‌طور حرفه‌ای از انجام جرایم به‌ویژه آشکار پرهیز می‌کنند. وکلا بال دوم عدالت هستند.

✍️ اگر عدالت را حکم کردن براساس قانون تعریف کنیم، رسیدن به حق و صدور رای عادلانه، بدون حضور وکیل قابل تصور نیست، چون قاضی به تنهایی قادر به کشف حقیقت نیست، به‌ویژه در نظام حقوقی ما که قضات از فرط زیادی پرونده فرصت خاراندن سر خود را هم ندارند.

✍️ در نظام حقوقی عدالت‌محور، قاضی برای صدور حکم دقیق از وجود وکیل استقبال می‌کند، چون او کار را برای صدور رایی مستدل و محکم، آسان می‌کند. به‌علاوه، وکیل می‌تواند موکل خود را قانع کند که حکم عادلانه صادر شده است؛ کاری که قاضی نمی‌تواند انجام دهد.

✍️ همه اینها گفته شد تا به بازداشت آقای کامفیروزی وکیل خوشنام فعالان رسانه‌ای از جمله خانم الهه محمدی خبرنگار هم‌میهن پرداخته شود.

✍️ گرچه او فرزند شهید است، ولی نه ما و نه خودش طبعا معتقد نیستیم که از این حیث امتیازی حقوقی نصیب وی شود، اتفاقا مخالف این نوع امتیازات یا تبعیض‌ها هستیم. تبعیض‌هایی که به شیوه‌های گوناگون دیده می‌شود از جمله در مواجهه با رسانه‌ها و مطبوعات مستقل که بعضا برای انتشار مطالب و اخبار رسانه‌های حکومتی هم مورد سوال قرار می‌گیرند، درحالی‌که آن رسانه‌ها با آرامش کار خود را می‌کنند.

✍️ در هر حال، عوارض این نحوه مواجهه با وکلای دادگستری در درجه اول گریبان اعتبار عادلانه بودن احکام را می‌گیرد. وکلای دادگستری باید مدافع مردم و جامعه در برابر دادستان‌ها باشند، این کار بدی نیست که عده‌ای می‌خواهند آن را تحت عنوان دفاع از مجرم تخطئه کنند.

✍️ دادگاه باید در این دعوا بی‌طرف باشد ولی هنگامی که وکیل به‌واسطه انجام فعالیت حرفه‌ای خود در دست بازپرس و دادیار و بازجو قرار گیرد، موازنه از میان رفته و عدالت مورد پرسش جدی قرار خواهد گرفت.

🔅متن کامل سرمقاله امروز روزنامه هم‌میهن را در لینک زیر بخوانید:

https://b2n.ir/x26160
@MostafaTajzadeh
☑️تاثیر بازداشت محمدعلی کامفیروزی بر پرونده‌های موکلینش

✍🏻شادی مکی: محمدعلی باقرپور، وکیل کامفیروزی در گفت‌وگو با امتداد درباره چگونگی بازداشت موکل خود گفته است: کامفیروزی روز چهارشنبه بازداشت شده است، درحالی‌که او هیچ اخطاریه یا احضاریه‌ای جهت حضور در دادسرا دریافت نکرده و بدون طی تشریفات قانونی بازداشت شده است. علت بازداشت او مشخص نیست.

✔️سعید پارسایی، همسر الهه محمدی درباره تاثیر بازداشت کامفیروزی بر روند پرونده الهه به هم‌میهن گفت: در حال حاضر که دفاع آخر از الهه اخذ شده و این احتمال وجود دارد که به‌زودی کیفرخواست او صادر شود و پرونده به دادگاه برود،‌ کامفیروزی می‌توانست پرونده را بخواند و به ما کمک کند. بازداشت او در چنین شرایطی قطعا وضعیت را برای الهه و ما که نگران وضعیت او هستیم، سخت‌تر می‌کند. تقریبا دو روز پیش از بازداشت کامفیروزی با او جلسه‌ای داشتم و او هنوز دسترسی به پرونده نداشت. کامفیروزی منتظر صدور کیفرخواست بود تا پرونده به دادگاه ارسال و شعبه رسیدگی‌کننده مشخص شود تا وکیل بتواند پرونده را مطالعه کند. با بازداشت کامفیروزی عملا این مسئله امکان‌پذیر نیست.

🔹متن کامل

@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
☑️دادگاه مژگان ایلانلو برگزار شد/ اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام از جمله اتهامات وارد شده

روز سه شنبه گذشته دادگاه مژگان ایلانلو مستند ساز و فعال حقوق زنان در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری برگزار شد.

✔️این جلسه در نخستین ساعات اولیه صبح بدون اطلاع قبلی به خانم ایلانلو و خانواده ی ایشان و عدم برخورداری از حقوق اولیه من جمله انتخاب و حضور وکیل برگزار شد.

✔️در این دادگاه غیر علنی، قاضی، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی و خارجی، تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، تشویق مردم به فساد و فحشا و اخلال در نظم و آسایش عمومی را بعنوان اتهامات او مطرح کرد.

✔️مژگان ایلانلو ضمن رد تمامی اتهامات وارده، برگزاری دادگاه بدون طی مسیر قانونی مصرح در قوانین قوه قضاییه را غیر قانونی دانست.

✔️مژگان ایلانلو ۶۰ روز است که توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شده است و این مدت را در بند ۲ الف زندان اوین و زندان زنان قرچک سپری کرده است.
@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
✍️ شیخ محمد در مسکو، عالیجناب شی در ریاض!

🖊محمدرضا اسلامی

در حالی که ایرانیان به شدت درگیر مسایل خود هستند و منازعات درونی به سطحی خاص رسیده، اعراب ولی رویکرد جدیدی در روابط بین الملل را دنبال می کنند.

با آنکه سفر رئیس جمهو‌ر چین به عربستان انعکاس وسیعی در رسانه های ایرانی داشت، ولی سفر بن زاید و دیدارش با پوتین انعکاس زیادی در رسانه های فارسی نداشت. با این حال، سفر شیخ محمد به روسیه (آنهم در اوج جنگ اوکراین) پیامهای مهمی به خارج از دنیای عرب داشت که در این خصوص ذکر موارد ذیل ضروری است:

۱- هر دو دیدارِ بن سلمان با رئیس جمهور چین و دیدار شیخ محمد با رئیس جمهور روسیه را باید در یک پکیج/چارچوب دید و آن «حس جدید عربی» یا «هویت جدید عربی» است.

پس از سالهای طولانی، اکنون اعراب حاشیه خلیج در یک نقطه ی «تغییر رفتار» نسبت به #آمریکا قرار گرفته اند ‌و در تعریف هویت جدید عربی می کوشند که از ذیل نام آمریکا خارج شوند.

۲- برای مثال قطر جام جهانی فوتبال‌ را برگزار می‌کند. اجرای پروژه ای بزرگ در این سطح بیش از آنکه ذیل فوتبال یا درآمدزایی از توریست تعریف شود، ذیل هویت جدید قطری تعریف می شود. هویتی که می خواهد پیام به دنیای جدید بدهد: «من هستم و من عرضه دارم».

۳– نگاهی داشته باشیم به جزئیات سفر شیخ محمد و دیدارش با پوتین آنهم در روزهایی که عالیجناب مشغول قتل عام در اوکراین است.
سه شنبه ۱۱ اکتبر این دیدار انجام شد. براساس ترنسکریپت ی که کرملین از مشروح مذاکرات منتشر کرده (لینک):

✔️ حرفهای پوتین خیلی صریح و همزمان صمیمانه است. او به صراحت به شیخ محمد می گوید:
می دانم که شما نگران وضعیت نیروگاه هسته ای
Zaporozhye Nuclear Power Plant
هستی(!)

✔️ پوتین به شیخ محمد اطمینان می دهد که درباره مسایل این نیروگاه (در جنگ) با گروسی حرف زده!

همچنین پوتین به نگرانیهای #امارات درباره اوکراین اشاره می کند؛

✔️ او درباره حجم #مبادله_تجاری روسیه و امارات صحبت کرده؛

✔️ او درباره #اوپک و #سوریه هم صحبت کرده.

🔷در طرف مقابل، صحبتهای شیخ محمد هم جالب است:

✔️ اشاره می کند که نخستین دبیرستان روسی را در امارات افتتاح کرده اند. اضافه می کند که چهار هزار ۴۰۰۰ شرکت روس در امارات کار می کنند و لذا دبیرستان روسی لازم بوده (نحوه دیدگاه و نگاه بین المللی را در توجهِ یک شیخ ببینید)؛
This year we will also mark the opening of the first Russian school in the Emirates.

✔️‌بن زاید اشاره می کند که سطح مبادلاتِ تجاری امارات و روسیه از دو و نیم میلیارد دلار به پنج میلیارد دلار افزایش پیدا کرده؛
(العجب)

✔️ و می گوید سالیانه پانصدهزار‌ توریست روسی از امارات بازدید می کنند.
(آه از نهاد انسان بلند می شود)

✔️شیخ محمد گفته دلیلِ «عدم دیدارشان با پوتین در سه سال گذشته» #کرونا بوده؛ اما فارغ از تعارفاتی که این دو با هم مبادله کردند، یکی از دلایل این سفر می‌تواند به تهدیدات صورت گرفته توسط آمریکائیها علیه امارات و سعودی باز ‌گردد که مبتنی بر تلاش برای خروجِ سامانه‌های پدافندی آمریکایی از این دو کشور بوده؛ (احتمالا درخواست طرف اماراتی برای دریافت سامانه‌های پدافندی از روسها).

✔️ یک هفته بعد از تصمیم اوپک برای کاهش تولید نفت (و در شرایطی که قیمت یک گالن بنزین در کالیفرنیا به هفت دلار رسید) بن زاید، در میانه ی جنگ اوکراین به صدای بلند (و با اعتماد به نفسِ ناشی از جایگاهِ سرزمینش در دنیای امروز) دارد می گوید که امارات «با همه» در ارتباط است.

دیپلماسی فعال شیخ محمد در ارتباط دو سویه با غرب و شرق!

۴- اعراب به نقطه ای رسیده اند که «احساس قدرت نسبی» می کنند و این احساس جدید با نوعی از «حس اعتماد به نفس» هم همراه شده به نحوی که گمان می کنند اکنون وقت آن است که پروژه های جدید و بزرگ را با «رقبای آمریکا» در منطقه آغاز کنیم. الان وقت مخابره پیام به واشنگتن است:
هی جو! ما هستیم، ولی از موضع قدرت.

۵- دنیا، دنیای قدرت است و در دنیای بشر همیشه ضعیف پایمال است؛ ولی چه نیکوست که اگر کسی قصد قوی شدن دارد، لااقل مقطعی یا مدت زمان مشخصی بتواند انرژی محدود خویش را از منازعه های داخلی و تقابلهای فرساینده خارجی دور نگه دارد. اعراب، در یک مقطع سی - چهل ساله در برابر آمریکا صبوری پیشه کردند تا بتوانند به «استقرار نسبی» و «توسعه مدرن» دست پیدا کنند و حال امروز، روزگار جدیدی است و احوال جدید!

پیام سفر شیخ محمد به غرب بسیار صریح تر‌ و تلخ تر از پیام سفر «عالیجناب شی» به ریاض بود.

وقتی کشوری در جایگاه مستحکم و در مسیر #توسعه قرار گیرد، در میز بازی بزرگان، طرفِ حساب (و گفتگوی) «هر دو طرف» واقع می شود. نه اینکه تکه زمینی باشد افتاده در گوشه ای، که هیچ یک از طرفین جدی نگیرندش.

بله! باید قوی شد ولی برای قوی شدن، صبوری لازم است، و نه هر روز پنجه در صورت کسی کشیدن.
@MostafaTajzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰مهدی مقدری پژوهشگری دغدغه‌مند و کنشگری خشونت‌پرهیز است که همواره اندیشه دموکراسی و حکمرانی خوب داشته است. مروری بر آثارش تلاش‌های او را در این راستا آشکار می‌کند.

🔰هجده روز از بازداشت او می‌گذرد.

@MostafaTajzadeh
مشارکت کمتر اعتراض بيشتر

🔖 اشاره: قريب به صد روز است كه نقاط زيادي در كشور، صحنه حضور مردم معترض است. اين اعتراضات نسبت به اعتراضاتي كه در سال‌هاي قبل رخ داده طولاني‌تر شده و مي‌توان گفت نسبت به آنچه پيش‌تر رخ داده ريشه‌دارتر است. جامعه‌شناسان زيادي با تكيه بر مفاهيمي مانند «بر هم خوردن رابطه قدرت و مسووليت»، «آشتي‌ناپذير شدنِ تصويرِ آينده» و «انباشتِ نارضايي ‌‌»درباره علل بروز اين اعتراضات توضيح داده‌اند. اين توضيحات اگرچه تبييني درباره عوامل اجتماعي بروز اعتراض ارايه مي‌دهند، اما اختصاصي به اعتراضات ۱۴۰۱ ندارند. براي تبيين اين اعتراضات، علاوه بر علل اجتماعي يادشده، بايد سراغ علت‌هايي رفت كه نقش‌آفريني‌شان در سال‌هاي اخير به صورت ويژه افزايش يافته باشد. متن پيش رو تلاش مي‌كند تا با تحليل ريزش آراي انتخاباتي در سال‌هاي اخير و مقايسه مقادير آن در نقاط معترض و غير‌معترض، كاهش مشاركت سياسي را به عنوان يكي از مهم‌ترين عوامل براي فهم چرايي بروز، تداوم و تشديد اين اعتراضات و بعضا به خشونت كشيده شدن آن پيشنهاد كند. (اعتماد)
@MostafaTajzadeh
🔗 پیوند گزارش:
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/194971
@yekhezaran
⬅️ همه تحولات اخیر نشان می‌دهد که جامعه ایران، در آستانه تغییرات بزرگ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است/

⬅️ بسیاری از مردم از حق داشتن نماینده واقعی محروم بوده‌اند/

⬅️ سال‌هاست، همه ارکان نظام، فقط در انحصار جریانی است که خود را حق مطلق می‌داند و بر همه دستگاه‌های سیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری، تقنینی، برنامه ریزی و اجرایی، حاکمیت داشته است/

⬅️ اعضای مجلس خبرگان به جای آنکه وظیفه خود را نظارت بر رهبری بدانند، حمایت و تبعیت محض از رهبری را وظیفه خود دانسته‌اند/

⬅️ متاسفانه حاکمیت ایدئولوژیک یک تفکر مطلق نگر و خود حق انگار، سبب شده است که تکثر در سلایق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی به رسمیت شناخته نشود/

⬅️ ناکارآمدی نظام، موجب عدم توان حل مسائل از جمله مشکلات درهم تنیده اقتصادی و رکود تورمی حاکم، فقر و تورم و گرانی و بیکاری و ناکارآمدی سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی برای دفاع از منافع ملی و پیشرفت کشور شده است/

⬅️ متاسفانه، به جای باور به اقناع‌سازی و رضایت‌مندی افکار عمومی، مجموعه حاکمیت، راه حل بحران را سرکوب اعتراضات، افزایش بازداشت‌ها، محاکمات و اخیرا صدور شتابزده احکام و اجرای اعدام می‌داند/

⬅️راه حل، اصلاحات و تغییرات اساسی در ساختار قانون اساسی برای تحقق آرمان‌های انقلاب، تضمین جمهوریت و اعمال حق حاکمیت ملی و دستیابی به عدالت و آزادی و کرامت انسانی در فرایندی آزاد و دموکراتیک و مبتنی بر ارزش‌های مقبول ملت است/

⬅️راه حل، پذیرش و رسمیت حقوق قانونی همه ایرانیان، خصوصا حق اعتراض بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسی است. در غیر این صورت، حکومت، هر اعتراضی را اغتشاش قلمداد نموده و با آن مقابله می‌کند و چرخه نا آرامی و خشونت استمرار می‌یابد/

⬅️جامعه، خصوصا نسل دهه هفتاد، هشتاد و نودی‌ها، تغییرات بسیار گسترده ای در حوزه های فرهنگی- اجتماعی داشته اند و اجبار در پذیرش سبک خاصی از فرهنگ و زندگی را نمی پذیرند/

⬅️انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها، امیدوار است که حاکمیت به جای آن که فقط صدای ملت را در راهپیمایی‌های حامیان و بلندگوهای حکومتی، جست و جو کند، به دنبال شنیدن صدای واقعی ملت و شنیدن نگاه کارشناسی خبرگان ملت از همه جریان‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد/

بیانیه تحلیلی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها پیرامون تحولات اخیر ایران

مجموعه اعتراضاتی که در طول سه ماه گذشته، پس از جان باختن مشکوک و رازآلود خانم مهسا امینی در مرکز پلیس امنیت اخلاقی، در شهرها، مدارس، دانشگاه ها و بازار و کارخانجات کشور، اتفاق افتاده است، بی شک، بزرگ ترین جنبش اعتراضی در تمام سال‌های پس از انقلاب است.
جنبشی که زندگی و آزادی را برای همه زن و مرد ایرانی مطالبه می‌کند. آن چه در پهنه گسترده ایران درشهرها، خیابان‌ها، دانشگاه‌ها و مدارس ایران می گذرد، قابل مقایسه با حوادث تیرماه ۷۸، حوادث انتخابات ۸۸، دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ و اعتراضات تابستان ۱۴۰۰ نیست.

متن کامل در:

https://modaresinpress.ir/news/3134/
@MostafaTajzadeh
@anjomanemodaresin
🔺شاه و شاعر: یک قطره خون بی موقع!

عوامل بسیار در تبدیل نارضایتی اجتماعی موجود در کشور به خیزش انقلابی سال های 56 و 57 تاثیرگذار بودند.
گرچه کمبود مشروعیت رژیم بر اثر کودتای 28 مرداد، تا حدی به سبب رشد اقتصادی سریع کشور در دهه چهل جبران شده بود، اما جهل سیاسی آن در دهه پنجاه زخم های کهنه را از نو گشود.
اشتباهات تاکتیکی دهه پنجاه که از جهل سیاسی قوه عاقله رژیم ناشی می شد، مشروعیت کارکردی - مقبولیت ناشی از رشد اقتصادی مداوم و توسعه قابل ملاحظه کشور - آن را به قهقهرا برد.
در کنار تشکیل حزب رستاخیز و تغییر تقویم و افزایش روزافزون "غرور نفتی " شاه، اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان از اشتباهات عمده ای بود که افکار عمومی را از وی رویگردان نمود.
در ابتدای این دهه که چریک های مجاهد و فدایی با بی پروایی تمام، اقتدار رژیم را به چالش کشیده بودند، دستگاه به یک نمایش قدرت به منظور بازتعریف نظم مطلوب، نیازمند بود.
پرویز ثابتی معاون ساواک با دستگیری اعضای یک محفل سیاسی کم اهمیت خواست با یک تیر دو نشان بزند:
نخست به هدف پیشگفته جامه عمل بپوشاند و دوم با نشان دادن ساواک بعنوان چشم و گوش دستگاه و حافظ خانواده سلطنتی، منافع نهادی خود را تامین نماید.
در یک سیستم سیاسی بسته که آزادی بیان و گردش طبیعی اطلاعات وجود ندارد، دور نیست که منویات اشخاص و نهادها در بسته بندی های جذاب به زمامداران و تصمیم گیران حقنه شود.
در سال 51 ناگهان رسانه ها از کشف یک گروه مارکسیستی خبر دادند که نقشه ربودن ولیعهد دوازده ساله ایران را کشیده اند!
حقیقت قضیه این بود که اینها محفلی دوستانه و علاقمند به کتاب و سینما و هنر بودند و یک بار در یکی از گعده هایشان به شوخی به طرح ربودن رضا پهلوی و مبادله وی با زندانیان سیاسی اشاره شده بود.
جاسوسی که ساواک در میان آنها کاشته بود، بی خبر از نقشه هولناک پرویز ثابتی معاون ساواک، این خبر را به سرپل هایش رسانده بود.
از اینجا کار ثابتی با بزرگ کردن بیش از اندازه قضیه و طراحی سناریویی خیالی آغاز شد.
متهمان اما به سه دسته تقسیم شدند. دسته ای از همان اوان توبه نامه نوشته و به تدریج بخشوده شدند.
دسته دوم به دفاع حقوقی پرداخته و اتهامات را منکر شدند.
دسته سوم که عبارت بودند از خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان، یک گام به بالاتر رفته و به اصطلاح به دفاع ایدئولوژیک دست زدند.
این دو نفر محکمه را به نمایش محاکمه شاه و رژیمش تبدیل کرده و بی پروا به استقبال مرگ شتافتند.
اشتباه دوم دستگاه امنیتی این بود که جریان محاکمه را مستقیما از تلویزیون دولتی پخش کرد.
سناریوسازان ساواک به زعم خود فکر می کردند که موقع مناسبی برای نمایش سیمای "منحوس" مارکسیست های اسلامی و رسوا کردن آنهاست.
مارکسیسم اسلامی اصطلاح محبوب شاه برای بدنام کردن مخالفان بود.
ساواک با این نمایش می خواست به بدنه محافظه کار جامعه بگوید، چریک های مسلح ضد رژیم، افرادی التقاتی و ناقص الایمان هستند و باورهایشان با معتقدات اسلامی منافات دارد.
همزمان بنا داشت با اعدام آنها و نمایش شدت عمل، بدنه دانشجویی هوادارشان را مرعوب نماید.
تیر ساواک به سنگ خورد!
گلسرخی با احترام درباره اسلام حرف زد و امام حسین را شهید بزرگ خلق های خاورمیانه نامید و مولا علی و مولا حسین و ابوذر و سلمان پارسی را در کنار مبارزان سکولار و سوسیالیست معاصر نشاند!
در فضایی آزاد این می توانست سند تایید حرف شاه درباره التقاطی بودن مخالفانش باشد.
اما استبداد و خفقان موجود، شوری مضاعف به بیانات گلسرخی بخشید و حس مشترکی را میان مردم پدید آورد:
مارکسیسم اسلامی، آن اعوجاج فکری مدهشی که شاه می گوید نیست و "شهادت " گلسرخی شاهدی بر این مدعاست!
شهامت و شجاعت افسانه ای گلسرخی در دادگاه و خون دامن گیر شاعر، دامن شاه را گرفت و محکمه ی گلسرخی به سرمایه ای اجتماعی برای انقلاب در راه تبدیل شد.
نتیجه ستایش همزمان مذهبی ها و اسلامی ها از گلسرخی وکرامت وتبدیل آنها به یکی ازاسطوره های انقلابی، اتحادعمل مخالفان شاه بود.
به عبارت بهتر آنهابدون قرابت فکری وسیاسی، در پروژه سرنگونی شاه باهم متحد شدندواز سرمایه ی مرگ گلسرخی بهره بردند.
این برنامه اتحاد عمل به گونه ای بود که حتی مساله ای چالش زا مانند حجاب اسلامی، به سمبل وحدت آنها تبدیل شد و چپ ها با گشاده دستی، تضادهای فرهنگی با مسلمانان را به سود تضاد عمده خلق و امپریالیسم، نادیده گرفتند.
شاه شاعری شریف را شهید کرد و خون سیاوش انقلاب آتی بر زمین جاری شد.
سالها بعد امیرحسین فطانت، خبررسان ساواک در محفل گلسرخی، کتابی نوشت بنام: یک فنجان چای بی موقع!
او در این غمنامه گفت که اگر آن روز کرامت او را به فنجانی چای در تریای دانشکده دعوت نمی کرد و آن حرف ناپخته - گروگان گیری ولیعهد - را بر زبان نمی راند، ساواک فرصت پرونده سازی نمی یافت و این خون ها بر زمین نمی ریخت!
#صلاح_الدین_خدیو @MostafaTajzadeh
@sharname1
🟩 مدعیان گفتگو ١۶۴ روز پیش او را به بند و زندان کشیدند، با این خیال خام که صدایش را خاموش کنند! صدایش رساتر شد و مخاطبانش بیشتر.

🟢 منتخب توییت‌های مصطفی تاجزاده

۱۳ آذر ۱۴۰۰: ‏«در ۱۰۰ روز نخست ریاست جمهوری رئیسی: دلار ۱۲٪، سکه طلا ۱۱٪، قیمت مسکن ۵٪، اجاره مسکن ۲۱٪ و پراید ۱۷٪ رشد داشته‌اند»(علیزاده). اگر دولت جوان/مومن/انقلابی نتواند سریعا به ‎#تحریم‌ها و ‎#خودتحریمی‌ها پایان دهد، زودتر از آنچه تصور می‌کنند، ‎#حکومت_یکدست اقلیت زمین‌گیر می‌شود.

۲ آذر ۱۴۰۰: ‏میلیاردها دلار ثروت ملی خرج حفظ بشار اسد شد تا سهم ‎#ایران از اقتصاد ‎#سوریه ۳درصد شود؟ چرا از این تجربه درس نمی‌گیرید که نظامیگری در غیاب دیپلماسی آینده‌نگر، و تسلط میدان بر دیپلماسی، نه تنها به اقتدار پایدار نمی‌انجامد بلکه فرصت‌های اقتصادی را تخریب می‌کند؟ ‎#عمق_استراتژیک

۷ آبان ۱۴۰۰: ‏امام‌جمعه مشهد: «با هوشیاری رئیس‌جمهور ۳هزار پمپ بنزین مشکلش حل شد. یک استاد می‌گفت این عمل رئیس‌جمهور دو واحد درسی علوم سیاسی است.» مردم نگران آسیب‌پذیری روزافزون سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشورند و ‎#علم‌الهدی مشغول جابجائی مرزهای ‎#مجیزگویی درباره‌ی ماه‌داماد است.

۱۱ مهر ۱۴۰۰: ‏عضو هیات رئیسه مجلس: «ایرانیان با ‎#خرید_ملک ترکیه را از ورشکستگی نجات دادند. از ۹۷ تا ۹۹ معادل ۷ میلیارد دلار برای خرید ملک در ‎#ترکیه از ایران خارج شده است.» یکی دیگر از پیامدهای ‎#تحریم که کمتر به آن توجه می‌شود؛ فرار سرمایه از کشور به علت تیره‌شدن چشم‌انداز سیاسی آن.

۷ مهر ۱۴۰۰: ‏چرا ‎#مهدی_محمودیان برای روشن‌کردن شمع و امضای بیانیه ۷۷نفری در محکومیت سرکوب اعتراضات آبان۹۸ باید ۴سال حبس بکشد و ‎#عزیز_قاسم‌زاده سخنگوی کانون صنفی فرهنگیان گیلان باید بازداشت شود؟ نتیجه تحقیقات درباره مرگ مشکوک ‎#امیرحسین_حاتمی کی منتشر می‌شود؟ ‎#اصلاحات_قضایی

@MostafaTajzadeh
خداوند نیز انتقاد را می پذیرد !

✍️سید محمد ناظم زاده

اعتراض و انتقاد نشانه قدرت عقل و قوت منطق، رمز ترقی و شکوفایی، مظهر توانایی و دانایی، دعوت به قانون و رهایی است.

با این همه، ارزش انتقاد و اعتراض فراموش شده است و به آن بی اعتنایی و بلکه با آن مقابله نیز می شود.

برای رسیدن به ارزش انتقاد و اعتراض مراجعه می کنیم به آیه سی ‏ام سوره بقره قرآن کریم، که در داستان خلقت آدم، فرشتگان الهی اعتراض کردند؛ "چرا نسلی آفریده می شود که به تباهی و خونریزی می پردازد؟" که در آنجا خداوند برای آنکه آنان را قانع سازد و انتقاد آنان را بی پاسخ نگذارد، صحنه ای آفرید که ارزش آدم بر فرشتگان روشن گردد.

بدین گونه که فرشتگان از نام و اسرار و چگونگی زمین و آسمان و کوهها بی اطلاع بودند ولی آدم پاسخ تمامی آنان را می دانست.

همانطور که روشن است خداوند از آفرینش نسل بشر خبر داد، سپس ملائکه بر آن اعتراض کردند و در نهایت خداوند جواب قانع کننده ‏ای می دهد.

با تفکر در آیه فوق، نکاتی روشن خواهد شد که در ذیل به آن اشاره می شود:

۱. انتقاد، حق همه کس؛
چون خداوند به انسان شعور، فهم و عقل عنایت فرموده، به او نیز حق انتقاد و ابراز عقیده داده است. و چون این حق در سرشت و طبیعت اوست لذا هیچ مقامی حق ممانعت از آن را ندارد. چنانچه خداوند به ملائکه حق اظهار نظر را داد و از آن جلوگیری نکرد.

۲. فراهم ساختن زمینه انتقاد؛
خداوند می توانست از آفرینش انسان به ملائکه خبر ندهد، لکن خبر داد تا زمینه اعتراض فراهم شود تا آنچه آنان در ضمیر خود دارند ابراز نمایند و ملائکه نسبت به ارزش و برتری انسان بی شائبه شوند. پس نه تنها نباید از انتقاد ممانعت کرد بلکه باید مجال اظهار نظر و صحنه ابراز عقیده را بوجود آورد.

۳. انتقاد از همه کسان؛
وقتی قرآن کریم اعتراض، انتقاد و اظهار نظر ملائکه نسبت به خداوندی که هیچگونه عیب و نقصی ندارد را می آورد، به ما می فهماند که می توان نسبت به دیگرانی که دارای هزاران نقص و عیب هستند، انتقاد کرد.

۴. انتقاد جرم و گناه نیست؛
در این داستان با اینکه ملائکه انتقاد تندی نسبت به خداوند تعالی داشتند، خداوند آنان را مجازات نکرد و از درگاه خویش طرد نکرد. پس، انتقاد را نباید به عنوان سرکشی، مخالفت و معصیت تلقی کرد و نباید مجازات، تبعید، زندان و سلب حقوق اجتماعی را به دنبال داشته باشد.

۵. سر باز نزدن از انتقاد؛
دیکتاتور ها و قدرتهای باطل، انتقاد را چیز سنگینی می پندارند و همین که حرف مخالف را بشنوند از آن سر باز می زنند. ولی در این داستان خداوند انتقاد تند فرشتگان و پاسخ بسیار با ملاطفت خویش را نقل می کند تا به قدرتمندان بیاموزد که زیر بار انتقاد بروند و از آن شانه خالی نکنند.

۶. انتقاد پاسخ می طلبد؛
اگر کسی مورد انتقاد واقع شد لازم است پاسخ دهد، نه اینکه بدون توجه، به کار خود ادامه دهد. در واقع برای مردم دو حق در اینجا هست، یکی حق انتقاد و دیگری حق مطالبه جواب.

۷. انتقاد، نشانه پشتوانه ای استوار؛
کسی که کارش از زیربنا و پشتوانه قوی فکری برخوردار است بسیار مایل است که از او انتقاد شود تا با توضیح و پاسخ، ارزش کار خود را روشن کند. زیرا که انتقاد همانطور که زبان انتقاد گران را باز می کند، گوش آنها را نیز برای شنیدن جواب آماده می سازد.

۸. ترس از انتقاد؛
کسی که کار او بر اساس منطق نباشد، از انتقاد می ترسد؛ زیرا که خود را سست و لغزان می بیند. بنابراین انتقاد و اعتراض برای افراد با منطق، سازنده است و برای افرادی که از روی عقل و فهم کار نکرده و از سلاح زور و قدرت کار را به پیش می برند، مخرب می باشد.

۹. انتقاد، جنگ حرف با حرف؛
بین انتقاد و عیب جویی مرز دقیق و حساسی است. فرد عیب جو به دنبال یافتن عیب و نقص دیگران است و خوبی ها و کمال دیگران را در نظر نمی گیرد و تمام قصدش کوبیدن طرف مقابل است. اما انتقادگر به دنبال حقیقت و رفع عیب و نقص از کارها و اشخاص است و هدف او نشان دادن و بازکردن راه رشد و کمال است. بنابراین انتقاد و اعتراض جنگ حرف است با حرف، نه شخص با شخص.

۱۰. انتقاد از خود؛
خود را پاییدن و در خود کاویدن، کلید سعادت و سلامت است و این "انتقاد از خود"، مساله ای است که اولیا و انبیای بزرگ الهی در جاهای زیادی به آن اشاره و گوشزد کرده اند. چنانچه از حضرت مسیح نقل شده است که: "چرا خسی را که در پای برادرت هست را می بینی ولی شاخه فرو رفته در چشم خودت را نمی بینی؟!"
@MostafaTajzadeh
💢توییتر فارسی یکپارچه علیه بیانیه چین با عربستان و شورای همکاری خلیج فارس: حتی کاربران ارزشی و انقلابی هم اعتراض کردند

🔹به‌دنبال انتشار بیانیه چین با عربستان و شورای همکاری خلیج فارس بر علیه ایران و تمامیت ارضی آن، موجی از واکنش‌های اعتراضی به این بیانیه منتشر شد و بیش از ۳۲ هزار توییت و ۱۸۰ هزار ریتوییت توسط حدود ۲۲هزار کاربر در این راستا منتشر شد.

🔸تحلیل شبکه بازنشرهای توییت‌های مربوط به این مضوع نشان می‌دهد که همه جریانات سیاسی در توییتر، از جمله کاربران ارزشی و انقلابی، به این بیانیه اعتراض کرده‌اند و به همین دلیل نیز همه این جریانات در گراف نزدیک به یکدیگر قرار گرفته‌اند.

🔹بر این اساس، کاربران مخالف جمهوری اسلامی ۵۷درصد از شبکه، کاربران اصلاح‌طلب ۲۳ درصد از شبکه، کاربران ارزشی و انقلابی ۱۶درصد از شبکه و کاربران طرفدار کی‌پاپ کره‌ای 4درصد از شبکه را تشکیل داده‌اند.

🔸این یافته‌ها نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان اعتراض گسترده‌ای به این بیانیه داشته‌اند. اما کاربران ارزشی و انقلابی اگرچه به بیانیه چین اعتراض کرده‌اند، اما بسیاری از آن‌ها نیز سکوت پیشه کرده و به همین دلیل نیز سهم کمتری از سایر جریانات سیاسی داشته‌اند. در سوی دیگر نیز، کاربران برانداز نسبت به موضوعات مشابه، مثل ماجرای تحریم دیجیکالا، مشارکت کمتری داشته و بیشتر سکوت کرده‌اند. دلیل این سکوت‌ها جای تحلیل بیشتر دارد.

🔹نکته قابل تأمل دیگر، جایگاه وزیر خارجه ایران، حسین امیرعبداللهیان، در گراف است که در حاشیه خوشه کاربران انقلابی قرار گرفته و به‌نظر می‌رسد کمتر از سمت بدنه اصلی جریان انقلابی حمایت شده است.

❇️کانال تحلیل شبکه‌های اجتماعی مجازی
📲 @socialMediaAnalysis @MostafaTajzadeh
♦️ #سیدمحمد_خاتمی: سپاه و ارتش باید فدای مردم شوند، نه رهبر!

حساب رسمی #سیدمحمد_خاتمی در اینستاگرام و تلگرام با انتشار بخشی از وصیت‌نامه آیت‌الله خمینی، به رفتار سپاه و ارتش با آیت‌الله خامنه‌ای و بالعکس واکنش نشان داده و نوشته است:

🔻«سپاه باید پشت مردم باشد. اصل مردم‌اند. ارتش هم باید پشت مردم باشد. ارتش و سپاه باید بگویند: جانم فدای مردم. اگر بگویند جانم فدای رهبر، انحراف است. اصل مردم‌اند. رهبر هم جانش فدای مردم است. ما همه برای مردمیم. سپاه باید از حقوق مردم دفاع کند. پشتیبان مردم باشد. اگر بگوید جانم فدای رهبر که این می‌شود همان زمان شاه. پس مردم برای چی انقلاب کردند؟ (امام خمینی، صحیفه نور، جلد سوم، پاراگراف ۱۳۲)»


🆔@MostafaTajzadeh
📄بی نقشی ایران در ژئوپولتیک آینده / چرا چین با عربستان قرارداد بست؟

✍️ داوود حشمتی

✔️دولت رئیسی در حالی بر سر کار آمد که «نگاه به شرق» در دستور کار آنها بود و حتی از این هم فراتر رفتند و توصیه می‌شد که دولت باید از «نگاه به شرق» به سمت «شرق گرایی» حرکت کند. اما ماحصل سیاست «شرق گرایی» دولت سیزدهم، لطف «شی جی پینگ» به ابراهیم رئیسی در همان ماه اول دولتش بود که بی کفایتی واکسن «برکت» را جبران کرد و واکسن های کرونایی که مخبر وعده داده بود به ایران داد.

✔️حالا امروز اگر وضعیت را بررسی کنیم می‌بینیم که دستاورد دولت رئیسی در «شرق گرایی» هم به اندازه «احیای برجام» هیچ بوده است. به عکس آن، دستاوردهای عربستان در این حوزه را می‌توان سفر رئیس جمهور چین به عربستان و امضای دوبیانیه ای که محتوای آن بخش های واضحی علیه ایران داشت.

✔️حالا سئوال این است که «آیا چین از ایران عبور کرده و به طور کامل به سمت احیای راه ابریشم جایگزین یعنی مسیرهای دیگر در جنوب و شمال حرکت کرده است؟»

✔️به نظر می‌رسد هنوز فرصت برای ایران باقی است. چینی‌ها استاد ایجاد توازن هستند. آنها تخم مرغ‌هایشان را در سبد هیچ کشوری به‌طور کامل و انحصاری قرار نمی‌دهند. همزمان که با آمریکا روابط تجاری دارند، با اروپا هم به‌طور جداگانه و روسیه به طور ویژه کار و تجارت می‌کنند. فقط کافی است به ابتکار چین با عنوان طرح «کمربند و جاده» نگاه کنیم که از 7 مسیر جداگانه طراحی شده است. طرحی که با 900 میلیارد دلار سرمایه بزرگ‌ترین طرح سرمایه‌گذاری است که تاکنون توسط یک کشور ارائه شده‌ است. همچنین توجه داشته باشیم که چین حتی در خرید نفت هیچ وقت خودش را به یک کشور مانند ایران، عربستان یا روسیه وابسته نمی‌کند.

✔️به نظر من چین بیشتر از این نمی‌توانست (و یا نخواست) خود را معطل عادی شدن شرایط داخلی و بین‌المللی ایران نگاه دارد. برای همین هم سفر عربستان برای شی جی پینگ ترتیب داده شد تا به کریدورهای شمال ایران (آسیای میانی و ترکیه به اروپا) و کریدور جنوی (مسیر کشورهای عربی به عربستان) سرعت بخشیده شود. اما بدترین بخش بیانیه ها همگرایی چین با کشورهای عربی در ارتباط با جزایر سه گانه است که باید دید در آینده چین چرا حاضر شده است برخلاف رویه معمول خود وارد مناقشاتی این چنین شود. آیا چین تلاش می کند از این کارت برای امتیازگیری بیشتر از ایران استفاده کند؟

✔️حالا باید پرسید ایران در چه شرایطی است؟ به نظر من آخرین فرصت‌ها برای ایران در دسترس است. در صورتی که ایران نتواند پرونده هسته ای و شرایط داخلی خود را عادی سازی کند، چین کریدور ایران و سرمایه گذاری هایی که می‌تواند در ایران داشته باشد را فعلا کنار می‌گذارد تا بعدها ببیند چه اتفاقی رقم بخورد.

✔️اما یک واقعیت روشن هم در مورد سیاست خارجی دولت ابراهیم رئیسی وجود دارد. این دولت شعار «شرق گرایی» داد، اما درعمل تنها به دنبال میز مذاکره با آمریکا و احیای برجام دوید. سرانجامش را هم می‌بینیم که رئیس جمهور چین به ایران سفر نمی‌کند (چون ایران امروز هیچ چیز برای عرضه به چین ندارد). اما در عوض نه تنها به عربستان می‌رود بلکه پای بیانیه ای را امضاء می‌کند که علیه ایران است. این نتیجه و خروجی سیاست «شرق گرایی» است.

✔️در آن سو اما عربستان هم در مقابل آمریکا ایستاد و نفت بیشتر به بازار عرضه نکرد و هم از چین درحال استفاده است. آمریکا نیز ناگزیر است بر همین اساس شرایط خود را با عربستان تنظیم کند.

✔️در مجموع اینکه آخرین فرصت‌ها برای ایران در دسترس است. در صورتی که مسئولان نتوانند سیاست داخلی را آرامش ببخشند، و پرونده بین المللی ایران را از تنش خارج کند، فرصت سرمایه گذاری چین در ایران و از سوی دیگر فرصت عادی سازی شرایط ایران اقتصادی در ایران را هم از دست خواهد داد. در این وضعیت مسئول مستقیم آنچه در آینده بر سر ایران می‌آید، برعهده کسانی است که امروز تصمیم گیرنده هستند. با وضعیت فعلی ایران ناگهان چشم باز می‌کند و می‌بیند شمال و جنوب ایران با سرعت در حال توسعه است، اما ایران همچون تکه‌ای رها شده در این میان باقی مانده است.

@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
زن، زندگی، آزادی: آشوب در خواب زمانه
(متن کامل)

محمدرضا کلاهی
(روزنامه اعتماد، شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱)

امروز بیش از دو ماه است که آشوب،‌ بخشی از روزمرگی ما شده است. در این آشوب مسأله نسل نیست، گرچه دگرگونی‌های نسلی غیرمنتظره‌ای هم همراه داشته است. سیاست از دنیای بزرگ‌سالان در بسطی ناگهانی تا دنیای بچه‌مدرسه‌ای‌ها کشیده شد. در ماه‌ها و سال‌های پیش از این، گه‌گاه که با بچه‌های مدرسه‌ای صحبت می‌کردم، چیزی نه از سیاست می‌دانستند نه اصلاً هیچ علاقه‌ای داشتند. چیزی که نسل «کی پاپِ» الکی خوش دانسته می‌شد، چه‌گونه ناگهان به رادیکال‌ترین شکل اعتراض خیابانی پیوند خورد؟ یا شاید «کی پاپی‌ها» از همان ابتدا «سیاسی» بودند اما در چهارچوب گفتمان مسلط، سیاسی بودن‌شان رؤیت‌ناپذیر بوده. در این صورت باید گفت مسأله، پیوند خوردن نسل کی پاپ با سیاست خیابانی نیست. مسأله تولد سوژه‌ی جدیدی است که با برهم زدن عمیق آرایش نیروها، دارد به گفتمان تازه‌ای شکل می‌دهد که معنای تاکنون پنهانِ سیاست را رؤیت‌پذیر می‌کند. این سوژه‌ي جدید کیست؟
@MostafaTajzadeh
ادامه یادداشت را این‌جا بخوانید.

لینک یادداشت در روزنامه اعتماد
☑️جهان و ایران را خوب می‌شناخت!برای علیرضا خوشبخت و دیگر خبرنگاران در بند

✍️ عباس آخوندی

✔️علیرضا را چندسالی است که می‌شناسم. خبرنگاری حرفه‌ای، کاردان و متعهد به اخلاق خبرنگاری. فزون‌تر آنکه خبرنگاری که شرایط ایران و جهان را می‌فهمد و عمیقا دل‌بسته‎ی ایران و وطن‌خواه است. علیرضایی که من می‌شناسم، بی‌گمان در هیچ حرکتی که منجر به تجزیه‌ی ایران یا اثری از وابستگی به خارج داشته باشد یا موجب بی‌ثباتی و تضعیف ایران شود، شرکت نکرده و نمی‌کند.

✔️زمانی که او و همسرش سرکار خانم زهرا توحیدی و دیگر خبرنگاران که پاره‌ای از آنان را از نزدیک دیده‌بودم، بازداشت کردند، بسیار با خود اندیشیدم که با چه تحلیل و مستندی این بازداشت‌ها می‌تواند اتفاقی رخ داده باشد. به هیچ نتیجه‌ای نرسیدم، جز جوزدگی، شتاب و به‌قولی اقدام پیش‌گیرانه که البته اثری معکوس گذاشت.

✔️علیرضا که دارای دانشنامه مهندسی عمران است، دغدغه‌ای فراتر از کار مهندسی داشت. از این رو، از اشتغال در این حرفه که احیانا می‌توانست رفاه و آسایش بیشتری برای او فراهم آورد خودداری کرد و به دنیای رسانه قدم گذاشت. آن‌هم نه‌تنها به‌طور تجربی که تا حد مدرک دکتری در علوم سیاسی به تحصیل ادامه داد و سال گذشته فارغ‌التحصیل شد. هرگاه با او صحبت می‌کردم از عمق دید تاریخی او از ایران لذت می‌بردم.

✔️می‌توانم شهادت دهم که جریان‌های سیاسی ایران را خوب می‌شناخت. نگاه انتقادی او به همه‌ی جریان‌ها از جمله جریان اصلاح‌طلبی که او به آن منسوب بود برایم بسیار جالب بود. این نشانه‌ی اصالت مواضع و صداقت او در رویارویی با واقعیت خارجی بود. جای او بی‌گمان زندان نیست.

🔹متن کامل

@MostafaTajzadeh
@emtedadnet
🔸از رنج و از امید؛ تقدیم به کودکان و نوجوانان وطنم

🔹مهدی معتمدی مهر

📌پاییز ۱۴۰۱ با اندوه و دلهره و هجوم واژگان مخوف و ضربات ترس و تنبیه و ستم و جهل آمد و با انکار کودکی‌های ما و نادیده گرفتن رسالت و حق آدمی بر تعیین سرنوشتش. پاییز ۱۴۰۱ با مصیبت و فاجعه و آوار خبرهای شوم و پیراهن سیاه آمد. پیراهن سیاه پاییز ۱۴۰۱ بوی خون می‌دهد؛ بوی مرگ. بوی زندگی ِ از نفس‌افتاده مهسا، حدیث، نیکا، سارینا. بوی نابودی و فروپاشی، بوی خون فردا می‌دهد و به طرح آرزوهای ملتی نقش بسته که بیش از یک صد سال است، مطالبه‌ای جز آزادی، عدالت، صلح، برابری و توسعه ایران ندارد.

📌با آن که عزاپوش مهسا و حدیث و نیکا و سارینا و دیگر کسانی هستیم که جسم‌شان خاموشی گرفت و با آن که از شادی و عشق و هنر محروممان کرده‌اند و با آن که اراده‌گرایان اراده کرده‌اند که مایوس و دلسرد یا دست کم به سکوت وادارمان کنند، اما به شدت و بیش از هر زمانی در طول تاریخ غم‌بار و اهانت‌دیده سرزمین هفت‌هزار ساله‌مان، امیدواریم و خورشیدی بر اندیشه و زبان‌ و دست‌هایمان مان جاری است که بر نور و حقیقت و شجاعت و آگاهی، گواهی می‌دهد.

📌ما کودکان و نوجوانان پاییز ۱۴۰۱ و شهروندان فردای ایران از روزنی به قامت تاریخ و به‌گستردگی آسمان و زمین و دریا و کوه، بشارت می‌دهیم که پاییز دارد به آخر می‌رسد و کلاغ‌‌های وحشت و انزوا، چاره‌ای جز شمردن جوجه‌های کریه و بیمار و از نفس‌افتاده‌اشان نخواهند داشت و لاجرم خواهند پذیرفت که این وطن را به ما کودکان و نوجوانان و زنان و مردان صبور و پایدار واگذارند.

📌ما می‌خواهیم در ایران زندگی کنیم. ما خواهان «زندگی» هستیم و به رشد و بلوغ اجتماعی شهروندان ایران به ویژه نقش و جایگاه بی‌بدیل زنان در مسیر آینده باور داریم. ما به آزادی و کرامت بشر و حاکمیت قانون باور داریم و از همین رو، مومنانه و از صمیم جان، فریادمان را به اهتزاز در می‌آوریم: «زن، زندگی، آزادی»
@Raahchannel
@MostafaTajzadeh
📎متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
https://telegra.ph/NAI-12-18-2
حوالی میدان انقلاب، امروز

امروز برای کاری اداری از ساعت8 تا 30/ 12 در حوالی میدان انقلاب و خیابانهای اطراف دانشگاه تهران را یا موضوع پوشش بانوان وراندازی کردم. حاصل این وراندازی:
1. از میان اکثر خانم ها به جرأت می توانم بگویم از صد نفر تنها 20 نفر حجابشان کامل نبود و مابقی به هر طریقی کم یا زیاد پوشش داشتند.(البته می دانم که نمی توان زمستان را به تنهایی ملاک برای ارزیابی قرار داد).
2 . سن آنانی که حجاب کامل نداشتند نوعا دهه نودی و بخشی، دهه هشتادی بودند.(همین ها که در سرودی ذکر خیرشان بود).
3. بر خلاف نگرانی مدافعان حجاب اجباری و آنانی که بی حجابی را مساوی با ترویج شهوت و هوس رانی می دانند؛ کسی به کسی کاری نداشت؛ کسی به دیگری با نگاه تعرض نگاه نمی کرد از لودگی و هیزی و فساد و فحشا چیزی دیده نشد.
4. گاه بی حجاب کامل همراه با دارای حجاب کامل(چادر) قدم و گپ می زدند و هیچ یک لازم نمی دید به دیگری با دید تعارض بنگرد و در باره نوع پوشش تذکر دهد هر دو یگدیگر را پذیرفته بودند.
5. در ضلع متصل به خیابان دانشگاه تهران، دسته 40 یا 50 نفری از گارد ویژه ضد شورش با تجهیزات کامل و بعضا دارای تفنگ ساچمه ای حضور داشتند. برخی نشسته و برخی ایستاده. اما اینها هم خسته بودند، خسته! برای چه آمده بودند نمی دانم! از میان آنها بانوان مختلف رد می شدند، چیزی به چیزی نبود! دختران استرسی نداشتند و آرامش داشتند که از وَن ارشاد خبری نیست.(احساس آرامش و امنیت چه زیباست).
پی نوشت:
گرچه نمی توان در این چند ساعت، آن هم در یک نقطه از شهر، درباره کل شهر یا کشور قضاوتی داشت(به ویژه این که من جامعه شناس نیستم) اما در وسع اندکم به این نتیجه رسیدم که اگر حجاب اجباری نباشد اکثر بانوان خود بخود و با اختیار، با هر طریقی و به لحاظ کمی یا کیفی آن را مراعات می کنند. به نظرم نگاه خود آنان به گیسوانشان، نگاه ارزشی و کرامتی است. یعنی اگر به لحاظ برداشت شخصی یا عرفی هم نگاه کنند، صیانت از موی خود یا فیزیک بدن را حقی و احترامی برای خودشان می دانند. به همین جهت است که در در مترو دختر خانم بی حجابی که مردی کنارش نشست، خودش را جمع و جور می کرد تا لمسی و لو ناچیز اتفاق نیفتد. (این قضاوت شاید مورد پذیرش برخی نباشد)
اما تمام هزینه های مادی و معنوی که صرف قانون گذاری یا اجرای خشن برای حجاب شد، جز خسارت چیز دیگری در پی نداشت.(مانند دیگر آموزه های شریعت که با اجبار فقط خسارت محض است). در این سه ماه گذشته پس از فاجعه مهسا امینی دختر کرد هموطن، این خسارات مادی و معنوی به اوج خود رسید و البته جرقه ای شد برای دیگر مطالبات انباشته شده حد اقل 80 درصد جامعه که از حکمرانی موجود به شدت ناراضی بوده و هستند. اما حیف که نظام سیاسی که مسئول امنیت آن وزیر کشور است می گوید: «افراد بازداشتی در اغتشاشات اخیر چند خصوصیت داشتند اول اینکه در خانواده ای بودند که خانواده آنها مشکل داشتند و خیلی درگیر مسائل ضداخلاقی بودند، برخی‌ها هم دچار توهمات برگرفته از بازی های اینترنتی بودند». با این گونه تحلیل های آبدوغ خیاری نمی توان به درستی درک درست و درمانی از جامعه و معترضان داشت. برای همین است که نظام سیاسی روز به روز به تجهیز بخش امنیتی پرداخته است تا بخش های دیگر!

@lotfi_mojtaba @MostafaTajzadeh
آیا آسیب‌رسانی به اموال، «مقاومت مدنی» محسوب می‌شود؟🔻

✍️ این متن را فرهاد میثمی در زندان رجائی‌شهر ترجمه کرده است با این توضیح: «متن حاضر ترجمه‌‌ای است از صفحات ۵۷ و ۵۸ کتابِ ایستادگی مدنی: آن‌‌چه هرکس باید بداند، نوشته‌‌ی اریکا چنووِت (استاد حقوق بشر و امور بین‌‌الملل در هاروارد)؛ منتشر شده در سال ۲۰۲۱. ترجمه و طرح برخی از مباحث این کتاب به‌‌معنای موافقت مترجم با تمام یا حتی اکثر مطالبِ مطرح شده نیست بلکه در راستای افزودن بر دستمایه‌‌های گفت‌‌وگو، تأمل و بسط تنوع و امکان‌‌های اندیشه‌‌ورزی در جنبش‌‌های اجتماعی است. در عین‌‌حال، موضوعاتی که در این کتاب مطرح شده مستقل از میزان موافقت یا مخالفت ما با محتوای آن‌‌ها، موضوعاتِ اساسیِ بسیاری از بحث‌‌های داغِ این روزهای جامعه‌‌ی جنبشیِ ایران هستند. از‌‌‌‌این‌‌رو به مترجمان و ناشران علاقمند پیشنهاد می‌‌کنم به ترجمه‌‌ی کامل و نشر این کتاب همت گمارند؛ به هر آن‌‌کس که از دستش برآید.»

✍️ «آیا آسیب‌‌‌رسانی به اموال، «مقاومت مدنی» محسوب می‌‌‌شود؟‌‌‌‌‌‌ نظرات در‌‌‌این‌‌‌باره متفاوتند. اغلبِ متخصصانِ این عرصه، مبارزه‌‌‌ی خشونت‌‌‌پرهیز را آن کنشی می‌دانند که توسط مردمانی غیر‌‌‌مسلّح انجام شود که به کسی آسیب بدنی نمی‌‌‌زند یا کسی را تهدید به آن نمی‌‌‌کند. [در این چارچوب،] آسیب به اموال اگر به‌‌‌صورتی دقیق و با‌‌‌قاعده صورت گیرد و پیامی روشن دربر داشته باشد، می‌‌‌تواند یک روشِ بی‌‌‌خشونتِ کارشکنی در امور لحاظ شود. اما اگر این امر به‌‌‌صورتی لگام‌‌‌گسیخته، بی‌‌‌هدف و حساب‌‌‌نشده صورت گیرد یا پیامی مبهم و دوپهلو ارسال کند مبنی بر این‌‌‌که شاید مرتکبینِ آن قصد صدمه به اشخاص را هم داشته باشند، در این‌صورت خیلی‌‌‌ها ممکن است آسیب به اموال را وضعیتی مبهم [و مستعدّ خشونت] تلقّی کنند، با آن‌‌‌که به‌‌‌شیوه‌‌‌ای خشونت‌‌‌بار صورت نگرفته است.»

✍️ یک مثال مشهور در این زمینه به دسامبر ۱۷۷۳ [و آغاز فرآیندهای منجر به استقلال آمریکا] بازمی‌‌‌گردد. در آن‌‌‌زمان، حدود ۶۰ آمریکاییِ معترض و هوادار استقلال [از بریتانیا] که خود را به شکل سرخ‌‌‌پوستانِ موهاوک در‌‌‌آورده بودند در بندر بوستون وارد سه کشتی بازرگانی شده و ۳۴۲ صندوق چای را به دریا ریختند. آنان با وسواس فراوان دقت می‌‌‌کردند که اموالی را بی-جهت تخریب نکنند؛ حتی بنابر قول مشهور، یک قفل آهنی را که هنگام بازکردن درب انباری شکسته بودند، جایگزین کردند. این کار بی تردید به هیچ‌کس آسیب جسمانی نرساند؛ در عین‌حال، پیامی روشن برای مقاماتِ استعمارگرِ بریتانیایی دربرداشت مبنی بر اینکه مستعمره‌نشینان قادر به وارد کردن خسارات اقتصادی هستند ــ چنانکه در این مثال، فقط در یک شب، خسارت وارده بالغ بر ۱۰هزار لیره شد (معادلِ بیش از ۱/۵ میلیون پوندِ امروز). عاملان این کار به‌‌‌‌طرزی گسترده توسط سایر انقلابیون تحسین و به‌‌‌‌عنوان میهن‌‌‌‌پرست مورد ستایش قرار گرفتند. همچنین سایر رهبرانِ طرفدار استقلال که مایل به جدا‌‌‌‌شدن از بریتانیای کبیر به‌‌‌‌شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌ای بیش‌‌‌‌تر تدریجی، گام‌‌‌‌به‌‌‌‌گام و مذاکره‌‌‌‌محور بودند نیز از محکوم کردنِ آنان اجتناب کردند. دو قرن بعد، در طی دهه‌ی ۱۹۶۰ در ایالات‌‌‌‌متحده، برخی فعالانِ ضدّ‌‌‌‌جنگ کارت‌های آماده‌به‌خدمتِ [نظامی]شان را ــ که جزء اموال فدرال محسوب می‌‌‌‌شد ــ به‌‌‌‌عنوان اعتراض به جنگ ویتنام سوزاندند و از بین بردند. فعالانِ ضدّ‌‌‌‌جنگ دیگری در تلاش برای پیشگیری یا خاتمه‌‌‌‌دادن به ستیزه‌‌‌‌جویی‌‌‌‌ها سعی کردند سلاح‌‌‌‌ها و مهماتی را از‌‌‌‌بین ببرند. در تمام این موارد، تخریب اموال در عین اجتناب از آسیب‌‌‌‌رسانی [بدنی] به‌‌‌‌دیگران صورت گرفت، اهدافی دقیق و معیّن داشت، و پیامی روشن از هدفی خشونت‌‌‌‌پرهیز را به نمایش می‌‌‌‌گذاشت.

✍️ بسیاری از شاهدان درباره‌‌‌‌ی پیام این اَعمال سردرگم می‌‌‌‌شوند. ممکن است برای ناظران مسئله شود که: آیا تظاهرکنندگان فقط دارند خشم خود را خالی می‌‌‌‌کنند؟ یا در حالِ نافرمانی در برابر اقتدار مقامات هستند؟ آیا دارند با بی‌‌‌‌مبالاتی، کسب‌وکارهای محلّی را نابود می‌کنند؟ یا در حالِ هدف قراردادنِ کسب‌وکارهای خاصی به‌‌‌‌عنوان تلافی هستند؟ آیا قصدشان فرستادنِ پیامی گسترده‌‌‌‌تر درباره‌‌‌‌ی ضرورتِ نابودی سرمایه‌‌‌‌داری و نابرابر‌‌‌‌ی‌‌‌‌های اقتصادیِ ناشی از آن است؟ اگر آنان عزمِ نابودی سرمایه‌‌‌‌داری را کرده‌اند، چه چیزی را به‌‌‌‌جای آن قرار است بنا نهند؟ چه‌‌‌‌کسانی در آن جامعه‌‌‌‌ی جدید پذیرفته و چه‌‌‌‌کسانی از آن طرد و حذف خواهند شد؟ @MostafaTajzadeh
@NashrAasoo 💭
آیا آسیب­‌رسانی به اموال، «مقاومت مدنی» محسوب می‌­شود؟ (قسمت دوم) 🔻

✍️ در قسمت قبلیِ این نوشتار با بخشی از نظرگاه اریکا چنووِت درباره‌­ی این­که آیا آسیب­‌رسانی به اموال، «ایستادگی مدنی» محسوب می­‌شود یا نه آشنا شدیم. دیدیم که از این دیدگاه، «ایستادگی مدنی» صرفاً در بستر کلّیِ مبارزه‌­ی خشونت‌­پرهیز توسط مردمانی غیرمسلّح معنا می‌­یابد. بررسی و ارزیابیِ مصادیق «خشونت»، معمولاً در سه حوزه‌ صورت می‌­پذیرد: ۱- جسم(جان) ۲- اموال ۳- شأن(احترام). در هر حوزه، این امر بررسی می­‌شود که آیا آسیب­‌ها در حیطه­‌ی آن حوزه الزاماً مصداق خشونت محسوب می‌شوند یا خیر. درصورت پاسخِ منفی، آیا کلّ آن حوزه اساساً به مصداق‌­یابیِ خشونت بی‌­ارتباط است، یا در آن حوزه، طیفی از اَعمال و آسیب‌­ها وجود دارد که بسته به نوع و شدت­شان ممکن است مصداق خشونت باشند یا نباشند.

✍️ از نظر چنووِت، فقط آسیب‌­های وارده در حوزه‌ی اول (جسم و جان) الزاماً مصداق خشونت محسوب می‌­شوند؛ از ­این ­رو، عملی که به آسیب جسمی یا جانی منجر شود، «ایستادگی مدنی» نیست. اما از همین نظرگاه، آسیب به دارایی‌­ها الزاماً مصداق خشونت محسوب نمی‌­شود بلکه این امر بستگی به شرایط دارد؛ در شرایطی می‌­تواند عملی خشونت‌­ورزانه باشد و در شرایطی خیر. از این منظر، مواردی از آسیب به اموال نظیر ریختن صندوق­‌های چای به دریا یا آتش زدنِ جمعیِ کارت‌­های آماده به خدمتِ نظامی (که در مثال­‌های قسمتِ اولِ این نوشتار آمده) مصداق ایستادگی مدنی بودند؛ چون بدون ایجاد هیچ­گونه آسیب جسمی، و ضمناً دقیق و با­ برنامه انجام شده و دارای پیامی روشن بوده‌­اند. اما مواردی نظیر شکستن شیشه‌­ی خودروهای عبوری یا آتش‌­زدن خانه­‌ها، مصادیق بارز نقض ایستادگی مدنی محسوب می‌شوند. درباره‌­ی حوزه‌­ی سوم (احترام)، از نظر چنووِت قرار نیست که جنبش­‌ها لزوماً دارای ادبیاتی با رویکرد دوستانه، یا حتی محترمانه یا مؤدبانه باشند. لذا حوزه­‌ی احترام که دیگرانی خدشه به آن را جزء خشونت کلامی به حساب می­‌آورند، در این دیدگاه ربطی به تعیین مصادیق خشونت ندارد و بنابر­این موضوعیتی هم برای منافات با «ایستادگی مدنی» در آن نیست.

✍️ اما واضعِ اصطلاح «مقاومت مدنی» ــ مهاتما گاندی ــ در یادداشتی در روزنامه­‌ی هاریجان ذیل مفهوم «عدم‌­خشونت، فراتر از صِرفِ خودداری از کشتن است.» که ۲۵ روز پس از ترور و جان باختنش منتشر شد، این­گونه به بحث ورود کرده است: «کسانی­ که به خشونت معتقدند طبیعی است که آن­ را به­ کار گیرند، با این شعار که "دشمن خود را از پای درآورید و هنگامی که ضرورت ایجاب کند، آشکارا یا در خفا به او و اموالش آسیب برسانید." اما باید بدانیم که نتیجه­‌ی این تفکر جز عمیق‌­تر کردن نفرت، تسرّی آن و بروز حس انتقام­‌جویی در هر دو طرف، چیز دیگری نیست... . برخی نظریه­‌پردازانِ دیگر در کشور ما هند، نظریه‌­ای با این مضمون ارائه کرده‌­اند که: "هرگز نباید حریف خود را از پای درآوریم دچار آسیبِ بدنی کنیم یا بکُشیم، ولی می‌­توانیم اموالش را تخریب کنیم." نکته این­جاست­‌ که وقتی ما سخن از "اموال او" به میان می‌آوریم مرتکب خطا شده‌­ایم، چرا­که آن­‌کس که او را حریف می‌نامیم از خود هیچ مالی ندارد و آن مقداری که دارد را هم، ما ناگزیر از تأمینِ هزینه‌هایش بوده‌ایم. بنابراین، آن­چه تخریب می­‌کنیم در حقیقت متعلّق به خودِ ماست... پس آن­چه در دستِ اوست، جز امانتی از جانب ما نیست و در نهایت نیز هزینه­‌ی ویرانی­‌ها را خود باید بپردازیم و بی­گناهان را با پرداختِ مالیات­‌های کمرشکن و تحمّل عواقب آن وادار به این کار کنیم. بنابراین آن تلقّی از عدمِ‌خشونت که صرفاً خودداری از کشتنِ دیگران را شامل شود و خودداری از نابودیِ اموال را شامل نشود، از دید من برتر از خشونت نیست...»
@MostafaTajzadeh
@NashrAasoo 💬