ایران در چهاردیواری شوم
محمد فاضلی - جامعهشناس
فکر میکنم یک چهاردیواری هست که ایران و ایرانیان را در بر گرفته و وضع امروز را ساخته است. چهار دیوار این چهاردیواری به شرح زیر است.
دیوار اول. حکومت متصلب: منظورم از تصلب حکومت، نپذیرفتن الزامات حکمرانی مدرن نظیر ضرورت سازماندهی، تحزب، حق اعتراض مؤثر، پذیرش تنوع و تکثر؛ و قبول نکردن بزرگ شدن جامعه ایران و نیاز به تغییر شیوه حکمرانی در چنین جامعهای توسط هسته اصلی قدرت است. حکومت همچنین خواستار بسط سیطره خود بر همه عرصههای فردی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با ناکارآمدترین مداخلههاست. نتیجه این وضعیت گسترش ناکارآمدی، زوال اعتماد نهادی و کاهش اعتماد به ارکان و رویههای حکمرانی است.
دیوار دوم. دشمنی خارجی: ایران صرفنظر از نوع حکومتی که در آن وجود دارد، و به علت موقعیت ژئوپلتیکاش، در معرض انواع دشمنیها بوده و هست. جمهوری اسلامی هم به دلایل ایدئولوژیک و روندهای طیشده در ۴۳ سال گذشته، انگیزههای دشمنی خارجی را افزوده است. منطقه خاورمیانه نیز در دوران رقابتهای ژئوپلتیک میان چین و آمریکا، تحولات روسیه، رخدادهای بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و بهار عربی در یک دهه گذشته، و در دوران رقابتهای ترکیه، عربستان و با حضور اسرائیل، کانونی مستعد ناامنی و مداخله کشورها در امور یکدیگر برای رسیدن به اهداف ژئوپلتیک، سیاسی و نظامی است. این شرایط احساس ناامنی حکومت را افزایش داده و نیروهای اجتماعی، سیاسی و فکری مهم را از تکرار سرنوشتهای خاورمیانهای یک دهه اخیر ترسانده است.
دیوار سوم. بوروکراسی ناکارآمد: بوروکراسی ایرانی از زمان پیدایش شکل مدرن آن در دوره قاجار و بعدها شکلگیری هستههای اصلی آن در دوران رضاشاه تا به امروز، از میزان بالای ناکارآمدی، نقصان و فقدان ظرفیت برای شناسایی و زمینهسازی برای حل مسألههای جامعه ایران ناتوان بوده است. عملکرد این بوروکراسی صفر نبوده و در ترکیب با منابع عظیم نفتی، سطوحی از توسعه زیرساختی و مدرن شدن جامعه ایرانی را هم به همراه آورده، اما به همان میزان نیز نارضایتی، فساد، نابرابری، تخریب محیطزیست، سردرگمی و تنفر در جامعه خلق کرده است.
دیوار چهارم. بیاعتمادی فرد مستأصل بیپناه: فرد ایرانی مواجهشده با ناکارآمدی بوروکراسی انباشته از ناکارآمدی و فساد؛ در برابر تصلبهای حکمرانیای که در چند دهه گذشته ناتوان از حل کردن مسائلی نظیر تورم دورقمی، بیکاری بالا، رشد اقتصادی پایین، ناکارآمدی رسانهها، حل مناقشه با جهان و رفع تحریمها؛ و در برابر سطح بالایی از دشمنی خارجی، شرایط ناامنی مداوم و زندگی غیرعادی، تحریمهای مداوم و فشار سنگین رسانهای؛ به سطح بالایی از بیاعتمادی (ناشی از عوامل داخلی)، بیپناهی و استیصال (ناشی از عوامل داخلی و خارجی) رسیده است.
چرخه شوم
✅ این چهاردیواری جامعه ایران را در بر گرفته و چرخه شوم و خردکننده پدید آورده است. حکومت بر اثر تجربه سطح بالایی از دشمنی خارجی و بیاعتمادی شکلگرفته بین مردم و حکومت، دائماً دایره کسانی را که میتواند به آنها اعتماد کند، تنگتر کرده است. تنگتر شدن حلقه افراد قابل اعتماد، بوروکراسی ناکارآمد را از آدمهای کارآمد خالی کرده و هر گونه اصلاحات در آن را نیز به دلیل بیاعتمادی جامعه و هزینه بالای احتمالی، و فقدان آدمهای کارآمد، دشوار یا ناممکن کرده است. این بوروکراسی انباشته شده از خودیهای قابل اعتماد اما نه الزاماً کارآمد، فشلتر شده و بر گستره نارضایتی و بیپناهی شهروند افزوده، و دیوار بیاعتمادی بین شهروند و حاکمیت را هم بلندتر کرده است.
✅ جامعه ناراضی از ناکارآمدیهای بوروکراسی و مصائب تصلب حکمرانی، خصیصه جنبشی و اعتراضی پیدا کرده و با هر رخدادی که ماشه را بچکاند (نظیر فوت خانم مهسا امینی)، عصیانش علیه تصلبهای حکمرانی (نظیر گشت ارشاد) و ناکارآمدیهای بوروکراسی را به شکلی تندشونده بروز میدهد.
✅ امکان سوءاستفاده خارجی از حرکتهای اعتراضی به علاوه انتقال مرجعیت رسانهای به خارج از ایران (که بر اثر تصلبهای حکمرانی و ناکارآمدی بوروکراسی رسانهای خلق شده)، حکومت را میترساند و اصرارش بر نشنیدن صدای جامعه معترض، امنیتی شدن و رویههای متصلب را بیشتر و اصلاح بوروکراسی را دشوار یا ناممکن میکند. همه اینها در نهایت بیاعتمادی و بیپناهی فرد مستأصل را بیشتر میکنند.
✅ اگر این تحلیل درست باشد، برونرفت با گشودن در و پنجرههایی در دیوارهای این چهاردیواری شوم، ممکن میشود. نقطه آغاز – برای ساختن هر آینده بهتری – پذیرش بحران و اجماع بر سر عوامل توضیحدهنده چرایی پیدایش وضع موجود است.
@fazeli_mohammad @MostafaTajzadeh
محمد فاضلی - جامعهشناس
فکر میکنم یک چهاردیواری هست که ایران و ایرانیان را در بر گرفته و وضع امروز را ساخته است. چهار دیوار این چهاردیواری به شرح زیر است.
دیوار اول. حکومت متصلب: منظورم از تصلب حکومت، نپذیرفتن الزامات حکمرانی مدرن نظیر ضرورت سازماندهی، تحزب، حق اعتراض مؤثر، پذیرش تنوع و تکثر؛ و قبول نکردن بزرگ شدن جامعه ایران و نیاز به تغییر شیوه حکمرانی در چنین جامعهای توسط هسته اصلی قدرت است. حکومت همچنین خواستار بسط سیطره خود بر همه عرصههای فردی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با ناکارآمدترین مداخلههاست. نتیجه این وضعیت گسترش ناکارآمدی، زوال اعتماد نهادی و کاهش اعتماد به ارکان و رویههای حکمرانی است.
دیوار دوم. دشمنی خارجی: ایران صرفنظر از نوع حکومتی که در آن وجود دارد، و به علت موقعیت ژئوپلتیکاش، در معرض انواع دشمنیها بوده و هست. جمهوری اسلامی هم به دلایل ایدئولوژیک و روندهای طیشده در ۴۳ سال گذشته، انگیزههای دشمنی خارجی را افزوده است. منطقه خاورمیانه نیز در دوران رقابتهای ژئوپلتیک میان چین و آمریکا، تحولات روسیه، رخدادهای بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و بهار عربی در یک دهه گذشته، و در دوران رقابتهای ترکیه، عربستان و با حضور اسرائیل، کانونی مستعد ناامنی و مداخله کشورها در امور یکدیگر برای رسیدن به اهداف ژئوپلتیک، سیاسی و نظامی است. این شرایط احساس ناامنی حکومت را افزایش داده و نیروهای اجتماعی، سیاسی و فکری مهم را از تکرار سرنوشتهای خاورمیانهای یک دهه اخیر ترسانده است.
دیوار سوم. بوروکراسی ناکارآمد: بوروکراسی ایرانی از زمان پیدایش شکل مدرن آن در دوره قاجار و بعدها شکلگیری هستههای اصلی آن در دوران رضاشاه تا به امروز، از میزان بالای ناکارآمدی، نقصان و فقدان ظرفیت برای شناسایی و زمینهسازی برای حل مسألههای جامعه ایران ناتوان بوده است. عملکرد این بوروکراسی صفر نبوده و در ترکیب با منابع عظیم نفتی، سطوحی از توسعه زیرساختی و مدرن شدن جامعه ایرانی را هم به همراه آورده، اما به همان میزان نیز نارضایتی، فساد، نابرابری، تخریب محیطزیست، سردرگمی و تنفر در جامعه خلق کرده است.
دیوار چهارم. بیاعتمادی فرد مستأصل بیپناه: فرد ایرانی مواجهشده با ناکارآمدی بوروکراسی انباشته از ناکارآمدی و فساد؛ در برابر تصلبهای حکمرانیای که در چند دهه گذشته ناتوان از حل کردن مسائلی نظیر تورم دورقمی، بیکاری بالا، رشد اقتصادی پایین، ناکارآمدی رسانهها، حل مناقشه با جهان و رفع تحریمها؛ و در برابر سطح بالایی از دشمنی خارجی، شرایط ناامنی مداوم و زندگی غیرعادی، تحریمهای مداوم و فشار سنگین رسانهای؛ به سطح بالایی از بیاعتمادی (ناشی از عوامل داخلی)، بیپناهی و استیصال (ناشی از عوامل داخلی و خارجی) رسیده است.
چرخه شوم
✅ این چهاردیواری جامعه ایران را در بر گرفته و چرخه شوم و خردکننده پدید آورده است. حکومت بر اثر تجربه سطح بالایی از دشمنی خارجی و بیاعتمادی شکلگرفته بین مردم و حکومت، دائماً دایره کسانی را که میتواند به آنها اعتماد کند، تنگتر کرده است. تنگتر شدن حلقه افراد قابل اعتماد، بوروکراسی ناکارآمد را از آدمهای کارآمد خالی کرده و هر گونه اصلاحات در آن را نیز به دلیل بیاعتمادی جامعه و هزینه بالای احتمالی، و فقدان آدمهای کارآمد، دشوار یا ناممکن کرده است. این بوروکراسی انباشته شده از خودیهای قابل اعتماد اما نه الزاماً کارآمد، فشلتر شده و بر گستره نارضایتی و بیپناهی شهروند افزوده، و دیوار بیاعتمادی بین شهروند و حاکمیت را هم بلندتر کرده است.
✅ جامعه ناراضی از ناکارآمدیهای بوروکراسی و مصائب تصلب حکمرانی، خصیصه جنبشی و اعتراضی پیدا کرده و با هر رخدادی که ماشه را بچکاند (نظیر فوت خانم مهسا امینی)، عصیانش علیه تصلبهای حکمرانی (نظیر گشت ارشاد) و ناکارآمدیهای بوروکراسی را به شکلی تندشونده بروز میدهد.
✅ امکان سوءاستفاده خارجی از حرکتهای اعتراضی به علاوه انتقال مرجعیت رسانهای به خارج از ایران (که بر اثر تصلبهای حکمرانی و ناکارآمدی بوروکراسی رسانهای خلق شده)، حکومت را میترساند و اصرارش بر نشنیدن صدای جامعه معترض، امنیتی شدن و رویههای متصلب را بیشتر و اصلاح بوروکراسی را دشوار یا ناممکن میکند. همه اینها در نهایت بیاعتمادی و بیپناهی فرد مستأصل را بیشتر میکنند.
✅ اگر این تحلیل درست باشد، برونرفت با گشودن در و پنجرههایی در دیوارهای این چهاردیواری شوم، ممکن میشود. نقطه آغاز – برای ساختن هر آینده بهتری – پذیرش بحران و اجماع بر سر عوامل توضیحدهنده چرایی پیدایش وضع موجود است.
@fazeli_mohammad @MostafaTajzadeh
🔴تناسب هدف و روش
✍️عباس عبدی
🔘این یادداشت در پی اشاره به نکتهای است که احتمالاً برخی از اصولگرایان و بانیان وضع موجود موافق آن نباشند ولی ایرادی ندارد اگر بخوانند و آن را نقد کنند، شاید به نتیجه خوبی برسیم.
🔘رسیدن به هر هدفی اعم از فردی یا جمعی و حکومتی، مستلزم استفاده از ابزار مناسب آن است. پیچهای شش ضلعی را با پیچ گوشتی و پیچهای شیاردار را با آچار باز نمیکنند. چه بسا استفاده از ابزار نامناسب موجب هرز شدن و تخریب پیچ شود، و دیگر نتوان آن را به صورت متعارف باز کرد.
🔘نکته دیگر اینکه هر اقدام اجتماعی یا حتی فردی، آثار کوتاهمدت و میانمدت و بلندمدت دارد. مثلاً با گفتن دروغ ممکن است کار ما در کوتاهمدت راه بیفتد ولی پس از مدتی که دروغ ما آشکار شد، کل اعتبارمان زایل میشود و برای کسب اعتماد دوباره باید هزینه زیادی پرداخت کنیم.
🔘بالاخره عوارض جانبی برخی اقدامات و سیاستها ممکن است از نتایج یا دستاوردهای مستقیم آن مهمتر باشد.
🔘با این ملاحظات فرضیه بنده این است که اجباری کردن «حجاب شرعی» و برخورد با زنان در قالب گشت ارشاد، یکم؛ شیوه غیر موثر در مسأله حجاب است. دوم؛ آثار کوتاهمدت آن در برابر آثار منفیِ میان و بلندمدت آن بسیار ناچیز است. سوم؛ عوارض جانبی این اقدام چنان هولناک است که به ضد هدف اولیه تبدیل شده است.
🔘در باره اولین استدلال باید گفت که قانون جزا مبتنی بر مجرمانه دانستن افعال، فقط در مواردی کاربرد دارد که عدم رعایت آن فعل، نظم اجتماعی را دچار اختلال میکند. سرقت، قتل، مستی در حال رانندگی، اختلاس، جاسوسی و... و موارد مشابه، جملگی نظم اجتماعی را مختل می کنند، لذا به تناسب برای آنها مجازات تعیین میشود.
🔘اصولاً کسی نیست که با جرم دانستن این موارد مخالف باشد. ولی در جامعه ایران پوشش شرعی (و نه پوشش به معنای عام) چنین وضعی را ندارد به همین علت است که اکثریت مردم مخالف تلقی شدن آن به عنوان جرم هستند و در عمل هم اغلب با زنان فاقد پوشش شرعی مواجهیم و هیچ اختلالی هم در نظم اجتماعی نمیافتد یا اگر هم برخی معتقدند که عوارضی دارد در برابر عوارض اصل ممنوعیت چیز چندان چشمگیری نیست.
🔘در حالی که ممکن نیست سرقت را از دایره رفتارهای مجرمانه خارج کنید و جامعه حتی برای یک لحظه روی خوش ببیند. یک علت دیگر که الزام به رعایت پوشش شرعی در قالب قانون جزا نمیگنجد، عدم اجرای آن است. بعید است که هیچ موردی از زنان با این قانون (به طور دقیق) محاکمه و مجازات شده باشند.
🔘آثار کوتاهمدت گشت ارشاد میتواند موجب شود که زنان بیشتری آن را رعایت کنند، به این معنی که قدری روسری یا شال را جلو و عقب بکشند، یا دگمه مانتو را دستکاری کنند و امثال آن. این فقط برای افراد ظاهربین جالب است، ولی واقعیت حتی در کوتاهمدت چیز دیگری است.
🔘خیلی از کسانی که با مانتوهای مورد نظر گشت ارشاد از وزرا خارج میشوند، همان جا، دگمههایش را دوباره جدا میکنند و به خانه میروند. ولی اثر بسیار بد این رفتار در میانمدت و بلندمدت یا در تعارض میان خانه و عرصه عمومی است.
🔘ما در خانه به نحوی لباس میپوشیم که طبعاً در عرصه عمومی متفاوت از آن میپوشیم، ولی اگر محتوای کلی پوشش و نه شکل و ظاهرش در خانه و عرصه عمومی در تضاد باشند، یعنی در جمعهای خانوادگی و مهمانی به گونهای لباس بپوشند که در تقابل با اجبار آن در عرصه عمومی است، فرد را دچار دوگانگی رفتاری میکند، بویژه برای کودکان و نوجوانان غیر قابل پذیرش و فهم است.
🔘لذا آنان به این تعارض و دوگانگی تن نمیدهند. به احتمال فراوان دهه هشتادیها در مواجهه با مسأله حجاب چنین تجربهای را دارند که زیر بار این حد از تعارض نمیروند. البته تحقق این قاعده که؛ «مردم از هر چه منع شوند به آن حریصتر میشوند» نیز اثر بلند مدت دیگری است که موجب تشدید گرایش به برداشتن حجاب میشود.
🔘اثرات جانبی این قانون و گشت ارشاد نیز بسیار مهمتر از اصل مسأله حجاب است. هر زنی که پایش به گشت ارشاد میرسد، طبعاً احساس میکند که با او به عنوان یک مجرم برخورد میکنند، در حالی که او اصلاً چنین حس و برداشتی از رفتار خود ندارد.
🔘در نتیجه احساس توهین و تحقیر و تخفیف میکند. پس از آن روایت خود را نزد خانواده، دوستان و هر جای دیگری از نحوه برخوردها بیان میکند که تخم کینه و نفرت کاشته شده را پراکنده میکند. این کاری است که هیچ متهم به قتل یا سرقت نمیتواند انجام دهد، و این تحقیر آثار خودش را در اتفاقات اخیر نشان داد.
🔘آیا ممکن است دوباره این تجربه شکست خورده را تکرار کنیم؟ در بیشتر حوزهها مشابه چنین تجربیاتی دیده میشود.
نواصولگرایان حاکم برای بسیاری از اهداف خود، ابزارهای نامناسب انتخاب میکنند، سپس از اهداف خود دفاع میکنند در حالی که ابزارشان نامناسب و زیانبار است. @MostafaTajzadeh
✍️عباس عبدی
🔘این یادداشت در پی اشاره به نکتهای است که احتمالاً برخی از اصولگرایان و بانیان وضع موجود موافق آن نباشند ولی ایرادی ندارد اگر بخوانند و آن را نقد کنند، شاید به نتیجه خوبی برسیم.
🔘رسیدن به هر هدفی اعم از فردی یا جمعی و حکومتی، مستلزم استفاده از ابزار مناسب آن است. پیچهای شش ضلعی را با پیچ گوشتی و پیچهای شیاردار را با آچار باز نمیکنند. چه بسا استفاده از ابزار نامناسب موجب هرز شدن و تخریب پیچ شود، و دیگر نتوان آن را به صورت متعارف باز کرد.
🔘نکته دیگر اینکه هر اقدام اجتماعی یا حتی فردی، آثار کوتاهمدت و میانمدت و بلندمدت دارد. مثلاً با گفتن دروغ ممکن است کار ما در کوتاهمدت راه بیفتد ولی پس از مدتی که دروغ ما آشکار شد، کل اعتبارمان زایل میشود و برای کسب اعتماد دوباره باید هزینه زیادی پرداخت کنیم.
🔘بالاخره عوارض جانبی برخی اقدامات و سیاستها ممکن است از نتایج یا دستاوردهای مستقیم آن مهمتر باشد.
🔘با این ملاحظات فرضیه بنده این است که اجباری کردن «حجاب شرعی» و برخورد با زنان در قالب گشت ارشاد، یکم؛ شیوه غیر موثر در مسأله حجاب است. دوم؛ آثار کوتاهمدت آن در برابر آثار منفیِ میان و بلندمدت آن بسیار ناچیز است. سوم؛ عوارض جانبی این اقدام چنان هولناک است که به ضد هدف اولیه تبدیل شده است.
🔘در باره اولین استدلال باید گفت که قانون جزا مبتنی بر مجرمانه دانستن افعال، فقط در مواردی کاربرد دارد که عدم رعایت آن فعل، نظم اجتماعی را دچار اختلال میکند. سرقت، قتل، مستی در حال رانندگی، اختلاس، جاسوسی و... و موارد مشابه، جملگی نظم اجتماعی را مختل می کنند، لذا به تناسب برای آنها مجازات تعیین میشود.
🔘اصولاً کسی نیست که با جرم دانستن این موارد مخالف باشد. ولی در جامعه ایران پوشش شرعی (و نه پوشش به معنای عام) چنین وضعی را ندارد به همین علت است که اکثریت مردم مخالف تلقی شدن آن به عنوان جرم هستند و در عمل هم اغلب با زنان فاقد پوشش شرعی مواجهیم و هیچ اختلالی هم در نظم اجتماعی نمیافتد یا اگر هم برخی معتقدند که عوارضی دارد در برابر عوارض اصل ممنوعیت چیز چندان چشمگیری نیست.
🔘در حالی که ممکن نیست سرقت را از دایره رفتارهای مجرمانه خارج کنید و جامعه حتی برای یک لحظه روی خوش ببیند. یک علت دیگر که الزام به رعایت پوشش شرعی در قالب قانون جزا نمیگنجد، عدم اجرای آن است. بعید است که هیچ موردی از زنان با این قانون (به طور دقیق) محاکمه و مجازات شده باشند.
🔘آثار کوتاهمدت گشت ارشاد میتواند موجب شود که زنان بیشتری آن را رعایت کنند، به این معنی که قدری روسری یا شال را جلو و عقب بکشند، یا دگمه مانتو را دستکاری کنند و امثال آن. این فقط برای افراد ظاهربین جالب است، ولی واقعیت حتی در کوتاهمدت چیز دیگری است.
🔘خیلی از کسانی که با مانتوهای مورد نظر گشت ارشاد از وزرا خارج میشوند، همان جا، دگمههایش را دوباره جدا میکنند و به خانه میروند. ولی اثر بسیار بد این رفتار در میانمدت و بلندمدت یا در تعارض میان خانه و عرصه عمومی است.
🔘ما در خانه به نحوی لباس میپوشیم که طبعاً در عرصه عمومی متفاوت از آن میپوشیم، ولی اگر محتوای کلی پوشش و نه شکل و ظاهرش در خانه و عرصه عمومی در تضاد باشند، یعنی در جمعهای خانوادگی و مهمانی به گونهای لباس بپوشند که در تقابل با اجبار آن در عرصه عمومی است، فرد را دچار دوگانگی رفتاری میکند، بویژه برای کودکان و نوجوانان غیر قابل پذیرش و فهم است.
🔘لذا آنان به این تعارض و دوگانگی تن نمیدهند. به احتمال فراوان دهه هشتادیها در مواجهه با مسأله حجاب چنین تجربهای را دارند که زیر بار این حد از تعارض نمیروند. البته تحقق این قاعده که؛ «مردم از هر چه منع شوند به آن حریصتر میشوند» نیز اثر بلند مدت دیگری است که موجب تشدید گرایش به برداشتن حجاب میشود.
🔘اثرات جانبی این قانون و گشت ارشاد نیز بسیار مهمتر از اصل مسأله حجاب است. هر زنی که پایش به گشت ارشاد میرسد، طبعاً احساس میکند که با او به عنوان یک مجرم برخورد میکنند، در حالی که او اصلاً چنین حس و برداشتی از رفتار خود ندارد.
🔘در نتیجه احساس توهین و تحقیر و تخفیف میکند. پس از آن روایت خود را نزد خانواده، دوستان و هر جای دیگری از نحوه برخوردها بیان میکند که تخم کینه و نفرت کاشته شده را پراکنده میکند. این کاری است که هیچ متهم به قتل یا سرقت نمیتواند انجام دهد، و این تحقیر آثار خودش را در اتفاقات اخیر نشان داد.
🔘آیا ممکن است دوباره این تجربه شکست خورده را تکرار کنیم؟ در بیشتر حوزهها مشابه چنین تجربیاتی دیده میشود.
نواصولگرایان حاکم برای بسیاری از اهداف خود، ابزارهای نامناسب انتخاب میکنند، سپس از اهداف خود دفاع میکنند در حالی که ابزارشان نامناسب و زیانبار است. @MostafaTajzadeh
چند تصور و آرزو که می توانست رخ دهد تا این روزها را نبینیم....
امیر دبیری مهر
۱-تصور کنید بعد از حادثه تلخ مرگ مهسا امینی بلافاصله فرمانده ناجا می امد تلویزیون و اعلام می کرد ((فارغ از اینکه دخترم مهسای عزیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته یا نگرفته من از خانواده ایشان عذرخواهی می کنم این دختر امانت در دست ناجا بود و از مسوولیت ما کم نمی شود.))
۲-رییس پلیس تهران یا امنیت اخلاقی به احترام افکار عمومی استعفا می دادند.این همه مدیر توانا داریم یکی دیگر جایگزین می شد قحط الرجال که نیست .. مسوولان جمهوری اسلامی هم که همگی تشنه ی خدمت اند نه قدرت
۳- تعدادی از نمایندگان دولت ومجلس حضوری برای عرض تسلیت به منزل مهسا می رفتند .
۴- اقایان رییسی و قالیباف اعلام می کردند عملکرد گشت ارشاد بازنگری و در صورت نیاز جمع اوری خواهد شد.
۵_ وزارت کشور زمان و مکان مشخصی را برای حضور معترضین و سخنرانی نمایندگان آنها اعلام می کرد و پلیس هم مسوولیت امنیت انها را بر عهده می گرفت.
۶-صداوسیما از موافقان و مخالفان حجاب اجباری و گشت ارشاد دعوت می کرد با آزادی کامل دلایل خود را بیان کنند.
۷_ نمایندگان مجلس در بیانیه ای اعلام می کردند همه جانبه مدافع حقوق ملت خواهند بود و اجازه تضییع ان را نخواهند داد.
۸- قوه قضاییه اعلام می کرد اجازه نخواهد داد کسی با موضع گیری نابخردانه احساسات و عواطف مردم را در خصوص حادثه مهسا خدشه دار کند....
۹- ستاد کل نیروهای مسلح هرگونه دخالت نیروهای مسلح اعم از بسیج وسپاه را نهی ونفی می کرد زیرا این نیروها فقط برای دفاع از ملت در برابر تجاوز بیگانگان ایجاد شدند و لاغیر..
ایا اگر این کارها که از یک فهم بالا و شعور حکمرانی و نگاه پدرانه به مردم منبعث می شود انجام می شد
دیگر رسانه های خارجی مجالی برای دادخواهی مهسا و تحریک افکار عمومی پیدا می کردند؟!!!
ایا شاهد کشته شدن این حجم از نوجوانان مظلوم و بی گناه و مدافعین نظم و امنیت می بودیم؟!!!
ایا لازم بود ۲۰ روز اینترنت و شبکه های اجتماعی را قطع کنیم و صدها میلیارد تومان به کسب و کارها لطمه بزنیم؟؟!!!
ایا لازم بود این این حجم شهروند و روزنامه نگار و فعال سیاسی بازداشت و زندانی شوند؟؟؟
ایا این حجم از اعتبار و مشروعیت جمهوری اسلامی کاسته می شد؟؟!!! و این مقدار از اعتماد عمومی کاسته می شد؟؟!
و خیلی خسارتهای دیگر که شرح ان در این مجال نمی گنجد
پاسخ من کمترین این است:
اگر تدبیر و عقلانیت سیاسی و خرد حکمرانی و مهر و تقوا و اخلاق و خداباوری به اندازه کافی در نظام تصمیم گیری بود اقدامات بالا در ۴۸ ساعت انجام می شد و این همه تندباد حوادث رویرانی به بار نمی اورد ..
از آن بالاتر اگر تدبیر و عقل و مصلحت سنجی و مهربانی و رحمانیت کافی وجود داشت اساسا مهسا جان نمی باخت بلکه با خاطر ه ای خوش از سفر به تهران الان در سقز پاییز زیبای کردستان را به تماشا می نشست....
https://t.me/andishkadeye_kherad @MostafaTajzadeh
امیر دبیری مهر
۱-تصور کنید بعد از حادثه تلخ مرگ مهسا امینی بلافاصله فرمانده ناجا می امد تلویزیون و اعلام می کرد ((فارغ از اینکه دخترم مهسای عزیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته یا نگرفته من از خانواده ایشان عذرخواهی می کنم این دختر امانت در دست ناجا بود و از مسوولیت ما کم نمی شود.))
۲-رییس پلیس تهران یا امنیت اخلاقی به احترام افکار عمومی استعفا می دادند.این همه مدیر توانا داریم یکی دیگر جایگزین می شد قحط الرجال که نیست .. مسوولان جمهوری اسلامی هم که همگی تشنه ی خدمت اند نه قدرت
۳- تعدادی از نمایندگان دولت ومجلس حضوری برای عرض تسلیت به منزل مهسا می رفتند .
۴- اقایان رییسی و قالیباف اعلام می کردند عملکرد گشت ارشاد بازنگری و در صورت نیاز جمع اوری خواهد شد.
۵_ وزارت کشور زمان و مکان مشخصی را برای حضور معترضین و سخنرانی نمایندگان آنها اعلام می کرد و پلیس هم مسوولیت امنیت انها را بر عهده می گرفت.
۶-صداوسیما از موافقان و مخالفان حجاب اجباری و گشت ارشاد دعوت می کرد با آزادی کامل دلایل خود را بیان کنند.
۷_ نمایندگان مجلس در بیانیه ای اعلام می کردند همه جانبه مدافع حقوق ملت خواهند بود و اجازه تضییع ان را نخواهند داد.
۸- قوه قضاییه اعلام می کرد اجازه نخواهد داد کسی با موضع گیری نابخردانه احساسات و عواطف مردم را در خصوص حادثه مهسا خدشه دار کند....
۹- ستاد کل نیروهای مسلح هرگونه دخالت نیروهای مسلح اعم از بسیج وسپاه را نهی ونفی می کرد زیرا این نیروها فقط برای دفاع از ملت در برابر تجاوز بیگانگان ایجاد شدند و لاغیر..
ایا اگر این کارها که از یک فهم بالا و شعور حکمرانی و نگاه پدرانه به مردم منبعث می شود انجام می شد
دیگر رسانه های خارجی مجالی برای دادخواهی مهسا و تحریک افکار عمومی پیدا می کردند؟!!!
ایا شاهد کشته شدن این حجم از نوجوانان مظلوم و بی گناه و مدافعین نظم و امنیت می بودیم؟!!!
ایا لازم بود ۲۰ روز اینترنت و شبکه های اجتماعی را قطع کنیم و صدها میلیارد تومان به کسب و کارها لطمه بزنیم؟؟!!!
ایا لازم بود این این حجم شهروند و روزنامه نگار و فعال سیاسی بازداشت و زندانی شوند؟؟؟
ایا این حجم از اعتبار و مشروعیت جمهوری اسلامی کاسته می شد؟؟!!! و این مقدار از اعتماد عمومی کاسته می شد؟؟!
و خیلی خسارتهای دیگر که شرح ان در این مجال نمی گنجد
پاسخ من کمترین این است:
اگر تدبیر و عقلانیت سیاسی و خرد حکمرانی و مهر و تقوا و اخلاق و خداباوری به اندازه کافی در نظام تصمیم گیری بود اقدامات بالا در ۴۸ ساعت انجام می شد و این همه تندباد حوادث رویرانی به بار نمی اورد ..
از آن بالاتر اگر تدبیر و عقل و مصلحت سنجی و مهربانی و رحمانیت کافی وجود داشت اساسا مهسا جان نمی باخت بلکه با خاطر ه ای خوش از سفر به تهران الان در سقز پاییز زیبای کردستان را به تماشا می نشست....
https://t.me/andishkadeye_kherad @MostafaTajzadeh
Telegram
اندیشکده خرد
امیر دبیری مهر
پژوهشگر و دانشور علوم انسانی
رییس موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
«اندیشه و قلم »
این کانال آگهی می پذیرد
تماس با ادمین
@amirmedya
www.dabirimehr.ir
پژوهشگر و دانشور علوم انسانی
رییس موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
«اندیشه و قلم »
این کانال آگهی می پذیرد
تماس با ادمین
@amirmedya
www.dabirimehr.ir
باز نشر نامه فخرالسادات محتشمی پور به دختر رهبری
فخرالسادات محتشمی پور در نامه ای خطاب به بشری خامنه ای، دختر مقام رهبری، به شرح گوشه ای از آنچه بر منتقدان آیت الله خامنه ای می رود پرداخت.
همسر مصطفی تاجزاده در این نامه که به مناسبت روز زن و ولادت زهرا در سال ٩۲ نگاشته شده از دختر رهبری خواسته است تا بیشتر در مورد آنچه بر خانواده های زندانیان سیاسی می رود بخواند، و از وی پرسیده است:” براستی چرا باید زنان شما از موهبت خانواده ای گرم و برقرار برخوردار باشند و زنان منتقدانتان آواره به اصطلاح دادسرا و دادستانی و دادگاه باشند برای جرائم ناکرده همسرانشان؟”
محتشمی پور که خود نیز مدتی در انفرادی سپاه به سر برده با اشاره به این نکته که ساواک با خانواده زندانیان سیاسی و حتی براندازان و خرابکاران کاری نداشت به مقایسه برخوردهای صورت گرفته با خانواده های زندانیان سیاسی در دو رژیم پرداخته و می نویسد: “همسران و مادران و فرزندان زندانیان سیاسی رژیم گذشته که عزیزانشان توسط ساواک به قساوت تمام شکنجه و آزار شدند، هرگز قادر به درک درد امروز ما نیستند. چرا که جنس این درد تنها فیزیکی نیست تنها جسم را صدمه نمی زند، روح و روان را پریشان می کند این شکنجه های سپید که ساواک آن را نمی دانست. از مادرت بپرس دخترم نیک می داند که ساواک را با خانواده زندانی سیاسی که خرابکارش می خواند، کاری نبود و حتی کوچکترین تلاشی برای ایجاد فشار روانی روی خانواده ها مبذول نمی داشت. چه رسد به ممنوع الخروج و ممنوع التحصیل و ممنوع الاشتغال و ممنوع المعامله و ممنوع و ممنوع و ممنوع کردن و تهدید کردن و ارعاب کردن و احضار کردن و بازداشت کردن و محکوم کردن! می دانم که آقایان از این قیاس ها ناخشنودند اما چه باک ما برای اصلاح ناگزیر از پرده برداری هستیم اما این پرده ها آن چنان پوسیده اند که خود تصاویر پشت شان را به خوبی نمایان می کنند.”
وی در پایان نامه خود آورده است:”شنیده بودم که در حوالی شما نیز تکثر افکار و تضارب آراء هست و برخی کمی تا قسمتی جرأت عرض اندام و ابراز وجود و اظهار نظر در برابر بعضی های دیگر را دارند. خواستم حجت تمام شود، خدا کند که بشود!”
متن این نامه در ادامه می آید:
به نام خدا
سلام دخترم. روزت و روز ولادت بانوی ستم ستیز و افشاگر قدرت پرستان، زهرای اطهر(س) بر تو مبارک.
روز زن و روز مادر و ولادت حضرت زهرا (س) و نیز روز معلم همگی بهانه های خوبی هستند که یک زن –مادر- معلم، قلم به دست بگیرد و برای هرکسی که می تواند حامل پیامی باشد، بنویسد!
من یک زنم بشری خانم خامنه ای! زنی که درست دیشب هم زمان با ولادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (س) حبس غیرقانونی همسرش به جرم نقد قانونی و مشفقانه نظامی که خود در شکل گیری آن سهم و نقش داشته است، چهارساله شد! زنی که مرداد ماه همین سال به اصطلاح حماسه اقتصادی- سیاسی، حصر غیرقانونی همسرش در زندان سه ساله خواهد شد و روز بیستم همین اردیبهشت باشکوه روزه داری اعتراضی او برای همه حق کشی ها و بی عدالتی ها و اعمال غیرقانونی در موردش، دو سال و نیمه می شود. من یک زنم و روز زن قرار است بر من مبارک شود در حالی که همسرم را تنها هر هفته دقایقی از پشت شیشه های دوجداره می توانم ببینم و صدایش را از طریق گوشی که گوش های نامحرم نیز شنوای غیرمجاز آنند، بشنوم! و دراین عید هم چون اعیاد پیشین از همین اندک نیز دریغ داشته می شوم.
من یک زنم! زنی که هنگام جاری شدن خطبه عقدمان بزرگی ما را توصیه به «سازش» کرد که امروز نامش را به ناروا اسباب بزرگی خویش می کنند و مرامش را فرومی گذارند! من یک زنم با همه عواطف و احساس و شرایط و ملزومات زنانگی که برای متحجرین قابل فهم نیست. همان ها که عمری است نام فاطمه لقلقه زبانشان است و از او هیچ نمی دانند و اگر می دانستند تبعیض را با افتخار بر زنان سرزمینشان روا نمی داشتند. من زنی هستم که کوشیده ام الگوی زندگی خویش را براساس آموزه های همه دوران کودکی و بزرگسالی سرور زنان دو عالم فاطمه (س) قرار دهم و تا جان در بدن دارم دست از حمایت همسرم و مطالبه همه حقوق انسانی، شرعی و قانونی اش برندارم.
با همان برهان قاطع که مادرمان زهرا، خیر کثیری که مودّتش اجر رسالت است، با خورندگان حق خود و حق شویش احتجاج می کرد: براستی چرا باید زنان شما از موهبت خانواده ای گرم و برقرار برخوردار باشند و زنان منتقدانتان آواره به اصطلاح دادسرا و دادستانی و دادگاه باشند برای جرائم ناکرده همسرانشان! و دخترش زینب را الگوی خویش قرار داده ام که در برابر ستمگران آلوده دست به خون اهل بیت، زبانش هرگز به لکنت نیفتاد. زینبی که سر بالا گرفت و یزیدیان را در همان بارگاه طاغوتی خودشان رسوا کرد!
ادامه در پست بعدی
فخرالسادات محتشمی پور در نامه ای خطاب به بشری خامنه ای، دختر مقام رهبری، به شرح گوشه ای از آنچه بر منتقدان آیت الله خامنه ای می رود پرداخت.
همسر مصطفی تاجزاده در این نامه که به مناسبت روز زن و ولادت زهرا در سال ٩۲ نگاشته شده از دختر رهبری خواسته است تا بیشتر در مورد آنچه بر خانواده های زندانیان سیاسی می رود بخواند، و از وی پرسیده است:” براستی چرا باید زنان شما از موهبت خانواده ای گرم و برقرار برخوردار باشند و زنان منتقدانتان آواره به اصطلاح دادسرا و دادستانی و دادگاه باشند برای جرائم ناکرده همسرانشان؟”
محتشمی پور که خود نیز مدتی در انفرادی سپاه به سر برده با اشاره به این نکته که ساواک با خانواده زندانیان سیاسی و حتی براندازان و خرابکاران کاری نداشت به مقایسه برخوردهای صورت گرفته با خانواده های زندانیان سیاسی در دو رژیم پرداخته و می نویسد: “همسران و مادران و فرزندان زندانیان سیاسی رژیم گذشته که عزیزانشان توسط ساواک به قساوت تمام شکنجه و آزار شدند، هرگز قادر به درک درد امروز ما نیستند. چرا که جنس این درد تنها فیزیکی نیست تنها جسم را صدمه نمی زند، روح و روان را پریشان می کند این شکنجه های سپید که ساواک آن را نمی دانست. از مادرت بپرس دخترم نیک می داند که ساواک را با خانواده زندانی سیاسی که خرابکارش می خواند، کاری نبود و حتی کوچکترین تلاشی برای ایجاد فشار روانی روی خانواده ها مبذول نمی داشت. چه رسد به ممنوع الخروج و ممنوع التحصیل و ممنوع الاشتغال و ممنوع المعامله و ممنوع و ممنوع و ممنوع کردن و تهدید کردن و ارعاب کردن و احضار کردن و بازداشت کردن و محکوم کردن! می دانم که آقایان از این قیاس ها ناخشنودند اما چه باک ما برای اصلاح ناگزیر از پرده برداری هستیم اما این پرده ها آن چنان پوسیده اند که خود تصاویر پشت شان را به خوبی نمایان می کنند.”
وی در پایان نامه خود آورده است:”شنیده بودم که در حوالی شما نیز تکثر افکار و تضارب آراء هست و برخی کمی تا قسمتی جرأت عرض اندام و ابراز وجود و اظهار نظر در برابر بعضی های دیگر را دارند. خواستم حجت تمام شود، خدا کند که بشود!”
متن این نامه در ادامه می آید:
به نام خدا
سلام دخترم. روزت و روز ولادت بانوی ستم ستیز و افشاگر قدرت پرستان، زهرای اطهر(س) بر تو مبارک.
روز زن و روز مادر و ولادت حضرت زهرا (س) و نیز روز معلم همگی بهانه های خوبی هستند که یک زن –مادر- معلم، قلم به دست بگیرد و برای هرکسی که می تواند حامل پیامی باشد، بنویسد!
من یک زنم بشری خانم خامنه ای! زنی که درست دیشب هم زمان با ولادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (س) حبس غیرقانونی همسرش به جرم نقد قانونی و مشفقانه نظامی که خود در شکل گیری آن سهم و نقش داشته است، چهارساله شد! زنی که مرداد ماه همین سال به اصطلاح حماسه اقتصادی- سیاسی، حصر غیرقانونی همسرش در زندان سه ساله خواهد شد و روز بیستم همین اردیبهشت باشکوه روزه داری اعتراضی او برای همه حق کشی ها و بی عدالتی ها و اعمال غیرقانونی در موردش، دو سال و نیمه می شود. من یک زنم و روز زن قرار است بر من مبارک شود در حالی که همسرم را تنها هر هفته دقایقی از پشت شیشه های دوجداره می توانم ببینم و صدایش را از طریق گوشی که گوش های نامحرم نیز شنوای غیرمجاز آنند، بشنوم! و دراین عید هم چون اعیاد پیشین از همین اندک نیز دریغ داشته می شوم.
من یک زنم! زنی که هنگام جاری شدن خطبه عقدمان بزرگی ما را توصیه به «سازش» کرد که امروز نامش را به ناروا اسباب بزرگی خویش می کنند و مرامش را فرومی گذارند! من یک زنم با همه عواطف و احساس و شرایط و ملزومات زنانگی که برای متحجرین قابل فهم نیست. همان ها که عمری است نام فاطمه لقلقه زبانشان است و از او هیچ نمی دانند و اگر می دانستند تبعیض را با افتخار بر زنان سرزمینشان روا نمی داشتند. من زنی هستم که کوشیده ام الگوی زندگی خویش را براساس آموزه های همه دوران کودکی و بزرگسالی سرور زنان دو عالم فاطمه (س) قرار دهم و تا جان در بدن دارم دست از حمایت همسرم و مطالبه همه حقوق انسانی، شرعی و قانونی اش برندارم.
با همان برهان قاطع که مادرمان زهرا، خیر کثیری که مودّتش اجر رسالت است، با خورندگان حق خود و حق شویش احتجاج می کرد: براستی چرا باید زنان شما از موهبت خانواده ای گرم و برقرار برخوردار باشند و زنان منتقدانتان آواره به اصطلاح دادسرا و دادستانی و دادگاه باشند برای جرائم ناکرده همسرانشان! و دخترش زینب را الگوی خویش قرار داده ام که در برابر ستمگران آلوده دست به خون اهل بیت، زبانش هرگز به لکنت نیفتاد. زینبی که سر بالا گرفت و یزیدیان را در همان بارگاه طاغوتی خودشان رسوا کرد!
ادامه در پست بعدی
نامه فخرالسادات محتشمی پور به بشری خامنه ای (بخش دوم)
و من یک مادرم! مادری که چهار سال است سعی می کنم دردهای خویش را پنهان کنم تا دل نازک فرزندانم بیش از این رنجه نگردد. هرچند ما را بیت الاحزانی نیست که در زمان ذبح ارزش های انسانی و اسلامی و انقلابی مان توسط نااهلان و نامحرمان بدان پناه بریم و زار بگرییم اما شب، خود موهبتی است برای پناهنده شدن به آغوش همیشه گشاده معبودی که عالم اسرار است و شنوای بینا و به درستی که نیکو انتقام گیرنده ای است. باری من یک مادرم. مادری که درد دوری از همسر را همزمان با زخم های پی در پی به روحش با هجوم سپاه ابلیس بر زندگی فرزندانش تاب آورده است.
خوب است بخوانی آن چه بر خانواده زندانی خاص بیت شریف رفته است تا اگر تاکنون ندانسته ای بدانی که چه می گذرد در آن حوالی! من یک مادرم و نیک می دانم در چنین روزی وقتی که نه تنها دیدار بلکه شنیدن صدای فرزندان از مادر دریغ شود چه حالی خواهد داشت؟ البته مادران جوان هنوز وقت لازم دارند تا این حس و حال را عمیقا درک کنند اما اگر نمی دانی بپرس از آمرینی که رهبران خدوم جنبش سبزی را که متعلق به کثیری از مردم ایران است، به حصر غیرقانونی کشیده اند که چرا باید بانو رهنورد در حصر باشد، او که حق بسیار بر گردن همه ما زنان انقلابی دارد با نوشته های روشنگرش و حق بسیار برگردن جامعه علمی و فرهنگی مان دارد با تحقیقات و پژوهش ها و هنرمندی هایش و حق بسیار بر مردمان ستم دیده این سال هایمان دارد با همراهی هایش و حق گویی هایش، چرا از دیدار فرزندانش در این روز و روزهای دیگر محروم است و از این فاجعه بارتر، چرا با یک تلفن ناتمام زهر کینه و خشم مأموران اطلاعاتی به جان او و فرزندانش می نشیند؟!
از آمران اعمال همه شرایط غیرقانونی بر فرزندان سبز ایران زمین که به ستم گرفتار بند و حبس و حصرند بپرس که چرا فرزند تاجزاده و تاجزاده ها از دیدار پدر محرومند و چرا فرزند دور از وطن ممنوع الخروج، و در واقع ممنوع الورود شده تاجزاده حتی از شنیدن صدای گرم پدر محروم است. این همه بدعت در اجرای قانونی که فی نفسه معیوب است و نیازمند اصلاح اما نیم بندش هم به منصه عمل در نمی آید از کدام ذهن و اندیشه اهریمنی بیرون می تراود و به زبان کدام انسان بوی از انسانیت نابرده ای انشاء می شود؟ مگر می شود انسان بود و عواطف انسانی را نادیده گرفت؟ مگر می شود مسلمان بود و در ایام عید و سرور مسلمین کام را بر مردمانی از جنس خود و از قوم خود و از کیش خود تلخ کرد و این همه نامردمی را بر مظلومین روا داشت؟!
من یک مادرم بشری جان و درد مادری را که روز عید فرزندش از غصه انفرادی بابا به خود می پیچد خوب می فهمم. شاید تو آن گونه که باید این دردها را نشناسی اما مادرت و همه زنانی که زمانی همسر زندانی سیاسی بوده اند، باید دردآشنا باشند! از آن ها بپرس تا برایت وصف کنند عمق فاجعه را. اما نه، این توصیه نابخردانه ای است! همسران و مادران و فرزندان زندانیان سیاسی رژیم گذشته که عزیزانشان توسط ساواک به قساوت تمام شکنجه و آزار شدند، هرگز قادر به درک درد امروز ما نیستند. چرا که جنس این درد تنها فیزیکی نیست تنها جسم را صدمه نمی زند، روح و روان را پریشان می کند این شکنجه های سپید که ساواک آن را نمی دانست. از مادرت بپرس دخترم نیک می داند که ساواک را با خانواده زندانی سیاسی که خرابکارش می خواند، کاری نبود و حتی کوچکترین تلاشی برای ایجاد فشار روانی روی خانواده ها مبذول نمی داشت. چه رسد به ممنوع الخروج و ممنوع التحصیل و ممنوع الاشتغال و ممنوع المعامله و ممنوع و ممنوع و ممنوع کردن و تهدید کردن و ارعاب کردن و احضار کردن و بازداشت کردن و محکوم کردن! می دانم که آقایان از این قیاس ها ناخشنودند اما چه باک ما برای اصلاح ناگزیر از پرده برداری هستیم اما این پرده ها آن چنان پوسیده اند که خود تصاویر پشت شان را به خوبی نمایان می کنند.
بشری خانم خامنه ای!
من یک همسرم و یک مادرم و یک فرزند! فرزندی که این روزها در ایام که به نام مادر نام گذاری شده کمتر سراغ او می روم برای این که خاطر عزیزش را که به شادی ما شاد است و غصه های ما دل نازنینش را پاره پاره می کند، مکدر نکنم. مادری که خود روزی همسر یک زندانی سیاسی بود و غصه های خود را در ازای راحت فرزندانش پنهان می کرد و در خلوت خویش اشک می ریخت و دردها را به جان می خرید تا شویش در راه حقی که گام گذاشته استوار بماند. حالا مادر به من می گوید: این روزها را ما هم داشته ایم دخترم. می گذرد! به خدایشان واگذار کن! و من نالان می گویم: مادر هرگز روزگار شما چون روزگار ما نبوده است. چرا که شما و زندانیان سیاسی که به واقع برانداز سلطنت بودند، از یک حکومت دینی و از مدعیان عدالت علوی زخم نخوردید. و ما در حالی که فقط زبان به نقد گشوده ایم چنین ظلمی را زیاده از آن چه شما دیدید، تحمل می کنیم.
من یک فرزندم.
ادامه در پست بعدی
و من یک مادرم! مادری که چهار سال است سعی می کنم دردهای خویش را پنهان کنم تا دل نازک فرزندانم بیش از این رنجه نگردد. هرچند ما را بیت الاحزانی نیست که در زمان ذبح ارزش های انسانی و اسلامی و انقلابی مان توسط نااهلان و نامحرمان بدان پناه بریم و زار بگرییم اما شب، خود موهبتی است برای پناهنده شدن به آغوش همیشه گشاده معبودی که عالم اسرار است و شنوای بینا و به درستی که نیکو انتقام گیرنده ای است. باری من یک مادرم. مادری که درد دوری از همسر را همزمان با زخم های پی در پی به روحش با هجوم سپاه ابلیس بر زندگی فرزندانش تاب آورده است.
خوب است بخوانی آن چه بر خانواده زندانی خاص بیت شریف رفته است تا اگر تاکنون ندانسته ای بدانی که چه می گذرد در آن حوالی! من یک مادرم و نیک می دانم در چنین روزی وقتی که نه تنها دیدار بلکه شنیدن صدای فرزندان از مادر دریغ شود چه حالی خواهد داشت؟ البته مادران جوان هنوز وقت لازم دارند تا این حس و حال را عمیقا درک کنند اما اگر نمی دانی بپرس از آمرینی که رهبران خدوم جنبش سبزی را که متعلق به کثیری از مردم ایران است، به حصر غیرقانونی کشیده اند که چرا باید بانو رهنورد در حصر باشد، او که حق بسیار بر گردن همه ما زنان انقلابی دارد با نوشته های روشنگرش و حق بسیار برگردن جامعه علمی و فرهنگی مان دارد با تحقیقات و پژوهش ها و هنرمندی هایش و حق بسیار بر مردمان ستم دیده این سال هایمان دارد با همراهی هایش و حق گویی هایش، چرا از دیدار فرزندانش در این روز و روزهای دیگر محروم است و از این فاجعه بارتر، چرا با یک تلفن ناتمام زهر کینه و خشم مأموران اطلاعاتی به جان او و فرزندانش می نشیند؟!
از آمران اعمال همه شرایط غیرقانونی بر فرزندان سبز ایران زمین که به ستم گرفتار بند و حبس و حصرند بپرس که چرا فرزند تاجزاده و تاجزاده ها از دیدار پدر محرومند و چرا فرزند دور از وطن ممنوع الخروج، و در واقع ممنوع الورود شده تاجزاده حتی از شنیدن صدای گرم پدر محروم است. این همه بدعت در اجرای قانونی که فی نفسه معیوب است و نیازمند اصلاح اما نیم بندش هم به منصه عمل در نمی آید از کدام ذهن و اندیشه اهریمنی بیرون می تراود و به زبان کدام انسان بوی از انسانیت نابرده ای انشاء می شود؟ مگر می شود انسان بود و عواطف انسانی را نادیده گرفت؟ مگر می شود مسلمان بود و در ایام عید و سرور مسلمین کام را بر مردمانی از جنس خود و از قوم خود و از کیش خود تلخ کرد و این همه نامردمی را بر مظلومین روا داشت؟!
من یک مادرم بشری جان و درد مادری را که روز عید فرزندش از غصه انفرادی بابا به خود می پیچد خوب می فهمم. شاید تو آن گونه که باید این دردها را نشناسی اما مادرت و همه زنانی که زمانی همسر زندانی سیاسی بوده اند، باید دردآشنا باشند! از آن ها بپرس تا برایت وصف کنند عمق فاجعه را. اما نه، این توصیه نابخردانه ای است! همسران و مادران و فرزندان زندانیان سیاسی رژیم گذشته که عزیزانشان توسط ساواک به قساوت تمام شکنجه و آزار شدند، هرگز قادر به درک درد امروز ما نیستند. چرا که جنس این درد تنها فیزیکی نیست تنها جسم را صدمه نمی زند، روح و روان را پریشان می کند این شکنجه های سپید که ساواک آن را نمی دانست. از مادرت بپرس دخترم نیک می داند که ساواک را با خانواده زندانی سیاسی که خرابکارش می خواند، کاری نبود و حتی کوچکترین تلاشی برای ایجاد فشار روانی روی خانواده ها مبذول نمی داشت. چه رسد به ممنوع الخروج و ممنوع التحصیل و ممنوع الاشتغال و ممنوع المعامله و ممنوع و ممنوع و ممنوع کردن و تهدید کردن و ارعاب کردن و احضار کردن و بازداشت کردن و محکوم کردن! می دانم که آقایان از این قیاس ها ناخشنودند اما چه باک ما برای اصلاح ناگزیر از پرده برداری هستیم اما این پرده ها آن چنان پوسیده اند که خود تصاویر پشت شان را به خوبی نمایان می کنند.
بشری خانم خامنه ای!
من یک همسرم و یک مادرم و یک فرزند! فرزندی که این روزها در ایام که به نام مادر نام گذاری شده کمتر سراغ او می روم برای این که خاطر عزیزش را که به شادی ما شاد است و غصه های ما دل نازنینش را پاره پاره می کند، مکدر نکنم. مادری که خود روزی همسر یک زندانی سیاسی بود و غصه های خود را در ازای راحت فرزندانش پنهان می کرد و در خلوت خویش اشک می ریخت و دردها را به جان می خرید تا شویش در راه حقی که گام گذاشته استوار بماند. حالا مادر به من می گوید: این روزها را ما هم داشته ایم دخترم. می گذرد! به خدایشان واگذار کن! و من نالان می گویم: مادر هرگز روزگار شما چون روزگار ما نبوده است. چرا که شما و زندانیان سیاسی که به واقع برانداز سلطنت بودند، از یک حکومت دینی و از مدعیان عدالت علوی زخم نخوردید. و ما در حالی که فقط زبان به نقد گشوده ایم چنین ظلمی را زیاده از آن چه شما دیدید، تحمل می کنیم.
من یک فرزندم.
ادامه در پست بعدی
نامه فخرالسادات محتشمی پور به بشری خامنه ای (بخش سوم)
من یک فرزندم!
فرزند یک زندانی سیاسی! اما درزمان حبس پدر سن من کم تر از آن بود که اینک خاطرات بی واسطه ای از آن دوران برایم باقی مانده باشد. آن چه می دانم همه آن است که مادر گاه و بی گاه و این روزها بیشتر برایم نقل کرده است. بشری جان توهم یک فرزندی ولی فرزندی متولد روزهای فراغ بال و راحت خیال، فرزند روزهای خوشه چینی انقلاب که درد زندانی بودن پدر را نداشت و ندارد. اما من با وجود این که خاطرات اندکی از آن روزها دارم، نشانی از درد در وجودم باقی است. مادر می گوید این چال روی گونه چپ جای میخی است که روزی از روزهای پی جویی های کار پدر توسط او، مرا مجروح کرده است. آری دخترم درد در هنگام تبسم بر صورت من نقش می بندد درست از همان قسمت چال گونه چپ و بدین سان به یاد می آورم که «خلق الانسان فی کبد» اما این روزها نشان درد در چهره و اندام و حتی بیان و گفتار آدم هایی که من در حوالی اوین و پلاک ۱۰۰ و دیگر زندان ها و در حوالی دادگاه و دادسرا می بینم آن چنان عمیق و گویاست که هرگز جای انکار باقی نمی گذارد. این دردها در بعضی از ما به سرطان منجر شده اما سرطان هم دیگر درد بی درمانی نیست. درد بی درمان امروز ما درد هجران است. کز نیستان تا مرا ببریده اند، وز نفیرم مرد و زن نالیده اند! درد امروز ما بی اخلاقی است که پلیدی های نشخوار شده در دهان بی خردان به ناحق برکشیده را به سطح جامعه می پراکند و تعفن ناشی از آن تنفس را برای همه مان دشوار کرده است. درد بی وجدانی آدم هایی که ارز مرجع را به جای خرید دارو به خرید اتوموبیل های لوکس اختصاص می دهند تا چپاولگران دستشان بازتر باشد و کلیه فروشان صفشان طویل تر شود. درد ما همان ختم بر قلوب و سمع و ابصار است دخترجان! و این دردها را تنها خدا درمان کردن می تواند.
و من فرزند- همسر- مادر این مرقومه را برای تو فرزند- همسر- مادری از نسل نو نگاشتم تا یادآور شوم که هر یک از ما در جایگاهی که هستیم نسبت به جامعه خود و مردمان خود مسئولیت و تکلیف و وظیفه داریم چه رسد به این که آقازاده باشیم و دستمان به کسانی برسد که کار به دستشان است و امرشان مطاع است حتی برای قانون گذاران و حتی قانون گریزان! خواستم یادآور شوم که فردا روز جزای همه ماست نه فقط فرودستان جامعه و رعیت که دسترنجشان سفره اغنیا را رنگارنگ کرده است و رأیشان زینت حکومت ها بوده است و حضورشان مایه انبساط خاطر و رضایت ملوک! شنیده بودم که در حوالی شما نیز تکثر افکار و تضارب آراء هست و برخی کمی تا قسمتی جرأت عرض اندام و ابراز وجود و اظهار نظر در برابر بعضی های دیگر را دارند. خواستم حجت تمام شود، خدا کند که بشود!
فخرالسادات محتشمی پور
همسر آزاده دربند سید مصطفی تاجزاده (زندانی خاص جمهوری اسلامی) @MostafaTajzadeh
من یک فرزندم!
فرزند یک زندانی سیاسی! اما درزمان حبس پدر سن من کم تر از آن بود که اینک خاطرات بی واسطه ای از آن دوران برایم باقی مانده باشد. آن چه می دانم همه آن است که مادر گاه و بی گاه و این روزها بیشتر برایم نقل کرده است. بشری جان توهم یک فرزندی ولی فرزندی متولد روزهای فراغ بال و راحت خیال، فرزند روزهای خوشه چینی انقلاب که درد زندانی بودن پدر را نداشت و ندارد. اما من با وجود این که خاطرات اندکی از آن روزها دارم، نشانی از درد در وجودم باقی است. مادر می گوید این چال روی گونه چپ جای میخی است که روزی از روزهای پی جویی های کار پدر توسط او، مرا مجروح کرده است. آری دخترم درد در هنگام تبسم بر صورت من نقش می بندد درست از همان قسمت چال گونه چپ و بدین سان به یاد می آورم که «خلق الانسان فی کبد» اما این روزها نشان درد در چهره و اندام و حتی بیان و گفتار آدم هایی که من در حوالی اوین و پلاک ۱۰۰ و دیگر زندان ها و در حوالی دادگاه و دادسرا می بینم آن چنان عمیق و گویاست که هرگز جای انکار باقی نمی گذارد. این دردها در بعضی از ما به سرطان منجر شده اما سرطان هم دیگر درد بی درمانی نیست. درد بی درمان امروز ما درد هجران است. کز نیستان تا مرا ببریده اند، وز نفیرم مرد و زن نالیده اند! درد امروز ما بی اخلاقی است که پلیدی های نشخوار شده در دهان بی خردان به ناحق برکشیده را به سطح جامعه می پراکند و تعفن ناشی از آن تنفس را برای همه مان دشوار کرده است. درد بی وجدانی آدم هایی که ارز مرجع را به جای خرید دارو به خرید اتوموبیل های لوکس اختصاص می دهند تا چپاولگران دستشان بازتر باشد و کلیه فروشان صفشان طویل تر شود. درد ما همان ختم بر قلوب و سمع و ابصار است دخترجان! و این دردها را تنها خدا درمان کردن می تواند.
و من فرزند- همسر- مادر این مرقومه را برای تو فرزند- همسر- مادری از نسل نو نگاشتم تا یادآور شوم که هر یک از ما در جایگاهی که هستیم نسبت به جامعه خود و مردمان خود مسئولیت و تکلیف و وظیفه داریم چه رسد به این که آقازاده باشیم و دستمان به کسانی برسد که کار به دستشان است و امرشان مطاع است حتی برای قانون گذاران و حتی قانون گریزان! خواستم یادآور شوم که فردا روز جزای همه ماست نه فقط فرودستان جامعه و رعیت که دسترنجشان سفره اغنیا را رنگارنگ کرده است و رأیشان زینت حکومت ها بوده است و حضورشان مایه انبساط خاطر و رضایت ملوک! شنیده بودم که در حوالی شما نیز تکثر افکار و تضارب آراء هست و برخی کمی تا قسمتی جرأت عرض اندام و ابراز وجود و اظهار نظر در برابر بعضی های دیگر را دارند. خواستم حجت تمام شود، خدا کند که بشود!
فخرالسادات محتشمی پور
همسر آزاده دربند سید مصطفی تاجزاده (زندانی خاص جمهوری اسلامی) @MostafaTajzadeh
🔹 چرا جمهوری اسلامی در تربیت "دهه هشتادی" ها شکست خورده است؟
✍️ مهران صولتی
☘️ حسین یکتا عضو قرارگاه عمار (کلیپ پیوست) در حال تبیین نقشه های دشمن برای تاثیر گذاشتن روی دهه هشتادی هاست. یکتا ملایم سخن می گوید. طنازی می کند و حتی از مقدسات برای جا انداختن استدلال های خود مایه می گذارد. ویژگی هایی که به جز آخری خیلی در میان انقلابیون سابقه ندارد. یکتا را می توان یکی از نمایندگان شاخص جمهوری اسلامی در مواجهه با دهه هشتادی ها دانست. ولی واقعیت این است که این تلاش ها هم نتوانسته به پرورش نسلی در تراز آرمان های انقلاب اسلامی بینجامد. چرا؟
✅ نظام سیاسی در ایران ایدئولوژیک است و ایدئولوژی؛ سازه ای انتزاعی برای توجیه تبعیض، توهم آفرینی و غیریت سازی است. تربیت مبتنی بر ایدئولوژی لاجرم عمودی، آمرانه و انعطاف ناپذیر است. همچنین این نوع تربیت مونولوگ وار و بی اعتنا به علوم تربیتی نوین بوده و مخاطبان را افرادی منفعل می پندارد.
✅ در آموزش و پرورش ایران سعی می شود تا حقیقت از طریق موعظه و نصیحت، به مخاطب عرضه شود حال آن در جهان امروز معلم بیشتر یک تسهیل گر است و باید صرفا موقعیت های آموزشی را برای مخاطبان فراهم آورد. به عبارت دیگر دانش آموزان باید در کشف حقیقت مشارکت فعال داشته باشند که اکنون ندارند.
✅ تربیت در نظام تعلیمی ایران منقطع از تجربیات سیاسی دوره های مختلف در نظر گرفته می شود. دهه شصتی ها و هفتادی ها در آوردگاه جنگ و اصلاحات جامعه پذیر شدند ولی دهه هشتادی ها در معرض دیجیتالی شدن زندگی روزمره و انقباض ساخت سیاسی در کشور قرار داشته اند. به دلیل غیبت روشنفکران نیز فضایی برای تحولات عمیق معرفتی شکل نگرفته است.
✅ در آموزش و پرورش ایران تربیت بدون در نظر گرفتن ویژگی های شخصیتی "دهه هشتادی" ها مانند؛ فردگرایی، جهان اندیشی، سنت گریزی و اقتدار ستیزی پیگیری می شود. مشکل مهم تر اما این جاست که حتی در صورت اذعان مسئولان به این واقعیت ها، ساختارهای آموزشی موجود امکان تحول در این راستا را نداشته و لاجرم وضعیت آسیب زای کنونی ادامه می یابد.
✅ تربیت در ایران به صورت گلخانه ای و بدون توجه به تنگناهای اقتصادی، انسداد سیاسی و محدودیت های فرهنگی انجام می شود. حال آن که دانش آموزان به طور روزانه و از طریق رسانه ها در معرض دریافت اطلاعات زیادی در این حوزه ها هستند. وجود این شکاف نه تنها تربیت را بی اثر می کند بلکه موجب افزایش بی اعتمادی نسبت به نهادهای رسمی می شود.
🔹 نکته پایانی: تربیت "دهه هشتادی" ها به سبک مربیانی مانند حسین یکتا اگر چه با زبان امروزی تری انجام می شود ولی هنوز هم به شدت ایدئولوژیک و شعار زده است. واقعیت این است که تربیت این نسل بیش از سخنان زیبا، نیازمند مشارکت کودکان و نوجوانان در فراهم آوردن موقعیت های آموزشی، کاهش تمرکز گرایی، افزایش مدرسه محوری، و بهره گیری از تجربیات جهانی است.
@solati_mehran
@MostafaTajzadeh
#آموزش_و_پرورش
#دهه_هشتادی_ها
#حسین_یکتا
✍️ مهران صولتی
☘️ حسین یکتا عضو قرارگاه عمار (کلیپ پیوست) در حال تبیین نقشه های دشمن برای تاثیر گذاشتن روی دهه هشتادی هاست. یکتا ملایم سخن می گوید. طنازی می کند و حتی از مقدسات برای جا انداختن استدلال های خود مایه می گذارد. ویژگی هایی که به جز آخری خیلی در میان انقلابیون سابقه ندارد. یکتا را می توان یکی از نمایندگان شاخص جمهوری اسلامی در مواجهه با دهه هشتادی ها دانست. ولی واقعیت این است که این تلاش ها هم نتوانسته به پرورش نسلی در تراز آرمان های انقلاب اسلامی بینجامد. چرا؟
✅ نظام سیاسی در ایران ایدئولوژیک است و ایدئولوژی؛ سازه ای انتزاعی برای توجیه تبعیض، توهم آفرینی و غیریت سازی است. تربیت مبتنی بر ایدئولوژی لاجرم عمودی، آمرانه و انعطاف ناپذیر است. همچنین این نوع تربیت مونولوگ وار و بی اعتنا به علوم تربیتی نوین بوده و مخاطبان را افرادی منفعل می پندارد.
✅ در آموزش و پرورش ایران سعی می شود تا حقیقت از طریق موعظه و نصیحت، به مخاطب عرضه شود حال آن در جهان امروز معلم بیشتر یک تسهیل گر است و باید صرفا موقعیت های آموزشی را برای مخاطبان فراهم آورد. به عبارت دیگر دانش آموزان باید در کشف حقیقت مشارکت فعال داشته باشند که اکنون ندارند.
✅ تربیت در نظام تعلیمی ایران منقطع از تجربیات سیاسی دوره های مختلف در نظر گرفته می شود. دهه شصتی ها و هفتادی ها در آوردگاه جنگ و اصلاحات جامعه پذیر شدند ولی دهه هشتادی ها در معرض دیجیتالی شدن زندگی روزمره و انقباض ساخت سیاسی در کشور قرار داشته اند. به دلیل غیبت روشنفکران نیز فضایی برای تحولات عمیق معرفتی شکل نگرفته است.
✅ در آموزش و پرورش ایران تربیت بدون در نظر گرفتن ویژگی های شخصیتی "دهه هشتادی" ها مانند؛ فردگرایی، جهان اندیشی، سنت گریزی و اقتدار ستیزی پیگیری می شود. مشکل مهم تر اما این جاست که حتی در صورت اذعان مسئولان به این واقعیت ها، ساختارهای آموزشی موجود امکان تحول در این راستا را نداشته و لاجرم وضعیت آسیب زای کنونی ادامه می یابد.
✅ تربیت در ایران به صورت گلخانه ای و بدون توجه به تنگناهای اقتصادی، انسداد سیاسی و محدودیت های فرهنگی انجام می شود. حال آن که دانش آموزان به طور روزانه و از طریق رسانه ها در معرض دریافت اطلاعات زیادی در این حوزه ها هستند. وجود این شکاف نه تنها تربیت را بی اثر می کند بلکه موجب افزایش بی اعتمادی نسبت به نهادهای رسمی می شود.
🔹 نکته پایانی: تربیت "دهه هشتادی" ها به سبک مربیانی مانند حسین یکتا اگر چه با زبان امروزی تری انجام می شود ولی هنوز هم به شدت ایدئولوژیک و شعار زده است. واقعیت این است که تربیت این نسل بیش از سخنان زیبا، نیازمند مشارکت کودکان و نوجوانان در فراهم آوردن موقعیت های آموزشی، کاهش تمرکز گرایی، افزایش مدرسه محوری، و بهره گیری از تجربیات جهانی است.
@solati_mehran
@MostafaTajzadeh
#آموزش_و_پرورش
#دهه_هشتادی_ها
#حسین_یکتا
Telegram
attach 📎
Mabani Khoshounat parhizi (1).pdf
1.7 MB
کتاب «مبانی مبارزهی خشونتپرهیز» با ترجمهی فرهاد میثمی منتشر شد.
فرهاد میثمی:
این ترجمه، برگِ سبزی تقدیمی است به همهی فعّالانی که در مسیرِ حقِ تشکیلِ سندیکاها و تشکّلهای مستقلّ صنفی و مدنی، رنجهای فراوانی را به جان خریدهاند؛ از تحمّلِ زندان و تبعید گرفته تا انواع محرومیتهای اجتماعی، اخراج، قطع حقوق و غیره.
به کارگران، معلّمان، دانشجویان، فعالان حقوق زنان، وکلا، بازنشستگان و... که ایستادگیشان نمونهی عملیِ یکی از مطالبِ اساسیِ این کتاب است؛ جنبشهای اجتماعی از دو رُکنِ اصلی تشکیل میشوند: «سازنده» و «اعتراضی». غفلت از رکن «سازنده»، عامل شکستِ اغلبِ جنبشهای اجتماعی است. پرندهی جنبش اجتماعی نمیتواند فقط با یک بال اوج بگیرد. تشکّلیابی در عینِ مؤثرتر کردن کنشهای اعتراضی، امکانِ کنشهای «سازنده» را نیز فراهم میکند. همین امر، اهمیتِ ایستادگی پای تشکلیابیِ مستقل از حاکمیت را برای حال و آیندهی ایران دوچندان میسازد.
با احترامِ عمیق به پایداریشان
فرهاد میثمی
پاییز ۱۴۰۱ ، زندان رجاییشهر
#فرهیختگان راهی به رهایی @MostafaTajzadeh
فرهاد میثمی:
این ترجمه، برگِ سبزی تقدیمی است به همهی فعّالانی که در مسیرِ حقِ تشکیلِ سندیکاها و تشکّلهای مستقلّ صنفی و مدنی، رنجهای فراوانی را به جان خریدهاند؛ از تحمّلِ زندان و تبعید گرفته تا انواع محرومیتهای اجتماعی، اخراج، قطع حقوق و غیره.
به کارگران، معلّمان، دانشجویان، فعالان حقوق زنان، وکلا، بازنشستگان و... که ایستادگیشان نمونهی عملیِ یکی از مطالبِ اساسیِ این کتاب است؛ جنبشهای اجتماعی از دو رُکنِ اصلی تشکیل میشوند: «سازنده» و «اعتراضی». غفلت از رکن «سازنده»، عامل شکستِ اغلبِ جنبشهای اجتماعی است. پرندهی جنبش اجتماعی نمیتواند فقط با یک بال اوج بگیرد. تشکّلیابی در عینِ مؤثرتر کردن کنشهای اعتراضی، امکانِ کنشهای «سازنده» را نیز فراهم میکند. همین امر، اهمیتِ ایستادگی پای تشکلیابیِ مستقل از حاکمیت را برای حال و آیندهی ایران دوچندان میسازد.
با احترامِ عمیق به پایداریشان
فرهاد میثمی
پاییز ۱۴۰۱ ، زندان رجاییشهر
#فرهیختگان راهی به رهایی @MostafaTajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned «باز نشر نامه فخرالسادات محتشمی پور به دختر رهبری فخرالسادات محتشمی پور در نامه ای خطاب به بشری خامنه ای، دختر مقام رهبری، به شرح گوشه ای از آنچه بر منتقدان آیت الله خامنه ای می رود پرداخت. همسر مصطفی تاجزاده در این نامه که به مناسبت روز زن و ولادت زهرا در…»
Forwarded from اتچ بات
🗓تاریخنگار زندان؛
✅سه شنبه ۱۲ مهرماه ۱۴۰۱؛
🔴«حسین ماهینی» بازیکن سابق تیم ملی ایران با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«معین حاجی زاده» زندانی سیاسی پس از تحمل ۳۷ ماه حبس از زندان اوین آزاد شد.
🔴«مهدی کهیاری» شهروند ساکن شیراز توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«علی سالم» روزنامه نگار و دبیر حوزه اندیشه روزنامه شرق در منزل شخصی خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
🔴«شروین حاجی پور» با تودیع قرار وثیقه آزاد شد. وی چند روز پس از انتشار قطعه “برای” توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری منتقل شده بود.
🔴««فاتح محمودی و میثم بهشتی» در تهران، «آرش عفتی» در تبریز، «سهراب خجسته و حسین عزیزنصری» در مشهد و «محسن خان محمدی نفری» در کرمانشاه طی روزهای اخیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.
🔴«علیرضا آزاد و محمد مهدی محمدی» دانشجویان دانشگاه سراسری صنعتی شریف، «آناهیتا هاشمی پور» دانشجوی کارشناسی روانشناسی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی تهران، «علی جلیلیان، سپهر باسامی و محمدامین موسوی» دانشجویان رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه سراسری فردوسی مشهد و «یحیی پاتشیک پور» دانشجوی ارشد هنر دانشگاه شهید باهنر کرمان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
✅چهارشنبه ۱۳ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«سامان یاسین» خواننده پاپ کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شد.
🔴«کیان احمدی» شهروند ساکن پاوە توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به کرمانشاه منتقل شد.
🔴«پریا برنایی» که در ارتباط با اعتراضات سراسری بازداشت شده بود، با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«یوسف کاری» فعال مدنی توسط نیروهای امنیتی در اردبیل بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«سیروان ناصرزاده و مسعود محمدی و شهرام گرگانی» شهروندان ساکن اشنویه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
🔴«احسان آزاد» شهروند ساکن یاسوج توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود همراه با ضرب و شتم بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«محسن طهماسبی، حسین درواری، آرین اقبال، عادل طالبی و میرعماد میرمیرانی (جادی)» طی روز های گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
✅پنجشنبه ۱۴ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«مونا برزوئی» ترانه سرا با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«صدیقه مرادی» شهروند بازداشتی ساکن تهران با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت آزاد شد.
🔴«باوان لطفی» که در ارتباط با اعتراضات سراسری بازداشت شده بود، با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«اسرا بیگ محمدی» شهروند ساکن دیواندره توسط نیروهای امنیتی در محل کار خود بازداشت شد.
🔴«معین منصوری ترشیزی» دانشجوی دانشگاه سراسری فردوسی مشهد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد
🔴«عسگر اکبرزاده، میثم جولانی و سعید صادقی فر» فعالین مدنی با پایان مراحل بازجویی به زندان اردبیل منتقل شدند.
🔴«خبات فدایی» هنرمند اهل روستای بوریدر، از توابع شهرستان سروآباد و ساکن تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
🔴«حسین صفامنش» خواننده اهل کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. وی با اعلام عدم همکاری با وزارت فرهنگ و ارشاد و صدا و سیمای جمهوری اسلامی نوشت: «رسالت یک هنرمند بر این است که در بزنگاه های تاریخی در کنار مردمش باشد. تا وقتی که مردم در کف خیابان باشند، استیج برگزاری کنسرت من هم در خیابان است نه در تالار وحدت و نه در برج میلاد.»
✅جمعه ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«محمد غلام زاده» دانشجوی بازداشتی به زندان تهران بزرگ منتقل شد.
🔴«علیرضا فولادی» دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی مشهد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
🔴«ستار کاظمی زاده» شهروند اهل کرمانشاه در جریان اعتراضات سراسری بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«زهره سرو» زندانی سیاسی در پی حال نامساعد جسمی، از زندان اوین به بیمارستان طالقانی تهران اعزام شد. سطح عفونت موجود در خون وی افزایش چشمگیری داشته و به گفته پزشکان، احتمال آسیب جدی به قلب و ریه این زندانی وجود دارد.
✅شنبه ۱۶ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«حامد سعیدی» معلم، در سقز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
🔴«لطف الله احمدی» شهروند بازداشتی ساکن سنندج با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.
🔴«بهار زنگی بند» فعال حقوق زنان که از ۲۰ روز پیش در بازداشت بسر میبرد با تودیع قرار وثیقه از زندان سنندج آزاد شد.
🔴«یاسر غفار منش» در یاسوج و «احمد میاحی» در اهواز در منزل پدری خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
🔴«امیررضا دوزنده» دانشجوی دانشگاه سراسری مازندران و «سعید ایلخانی» دانشجوی دانشگاه آزاد شهر ملکان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🆔@MostafaTajzadeh
✅سه شنبه ۱۲ مهرماه ۱۴۰۱؛
🔴«حسین ماهینی» بازیکن سابق تیم ملی ایران با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«معین حاجی زاده» زندانی سیاسی پس از تحمل ۳۷ ماه حبس از زندان اوین آزاد شد.
🔴«مهدی کهیاری» شهروند ساکن شیراز توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«علی سالم» روزنامه نگار و دبیر حوزه اندیشه روزنامه شرق در منزل شخصی خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
🔴«شروین حاجی پور» با تودیع قرار وثیقه آزاد شد. وی چند روز پس از انتشار قطعه “برای” توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری منتقل شده بود.
🔴««فاتح محمودی و میثم بهشتی» در تهران، «آرش عفتی» در تبریز، «سهراب خجسته و حسین عزیزنصری» در مشهد و «محسن خان محمدی نفری» در کرمانشاه طی روزهای اخیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.
🔴«علیرضا آزاد و محمد مهدی محمدی» دانشجویان دانشگاه سراسری صنعتی شریف، «آناهیتا هاشمی پور» دانشجوی کارشناسی روانشناسی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی تهران، «علی جلیلیان، سپهر باسامی و محمدامین موسوی» دانشجویان رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه سراسری فردوسی مشهد و «یحیی پاتشیک پور» دانشجوی ارشد هنر دانشگاه شهید باهنر کرمان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
✅چهارشنبه ۱۳ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«سامان یاسین» خواننده پاپ کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شد.
🔴«کیان احمدی» شهروند ساکن پاوە توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به کرمانشاه منتقل شد.
🔴«پریا برنایی» که در ارتباط با اعتراضات سراسری بازداشت شده بود، با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«یوسف کاری» فعال مدنی توسط نیروهای امنیتی در اردبیل بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«سیروان ناصرزاده و مسعود محمدی و شهرام گرگانی» شهروندان ساکن اشنویه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
🔴«احسان آزاد» شهروند ساکن یاسوج توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود همراه با ضرب و شتم بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«محسن طهماسبی، حسین درواری، آرین اقبال، عادل طالبی و میرعماد میرمیرانی (جادی)» طی روز های گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
✅پنجشنبه ۱۴ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«مونا برزوئی» ترانه سرا با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«صدیقه مرادی» شهروند بازداشتی ساکن تهران با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت آزاد شد.
🔴«باوان لطفی» که در ارتباط با اعتراضات سراسری بازداشت شده بود، با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
🔴«اسرا بیگ محمدی» شهروند ساکن دیواندره توسط نیروهای امنیتی در محل کار خود بازداشت شد.
🔴«معین منصوری ترشیزی» دانشجوی دانشگاه سراسری فردوسی مشهد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد
🔴«عسگر اکبرزاده، میثم جولانی و سعید صادقی فر» فعالین مدنی با پایان مراحل بازجویی به زندان اردبیل منتقل شدند.
🔴«خبات فدایی» هنرمند اهل روستای بوریدر، از توابع شهرستان سروآباد و ساکن تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
🔴«حسین صفامنش» خواننده اهل کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. وی با اعلام عدم همکاری با وزارت فرهنگ و ارشاد و صدا و سیمای جمهوری اسلامی نوشت: «رسالت یک هنرمند بر این است که در بزنگاه های تاریخی در کنار مردمش باشد. تا وقتی که مردم در کف خیابان باشند، استیج برگزاری کنسرت من هم در خیابان است نه در تالار وحدت و نه در برج میلاد.»
✅جمعه ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«محمد غلام زاده» دانشجوی بازداشتی به زندان تهران بزرگ منتقل شد.
🔴«علیرضا فولادی» دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی مشهد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
🔴«ستار کاظمی زاده» شهروند اهل کرمانشاه در جریان اعتراضات سراسری بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔴«زهره سرو» زندانی سیاسی در پی حال نامساعد جسمی، از زندان اوین به بیمارستان طالقانی تهران اعزام شد. سطح عفونت موجود در خون وی افزایش چشمگیری داشته و به گفته پزشکان، احتمال آسیب جدی به قلب و ریه این زندانی وجود دارد.
✅شنبه ۱۶ مهر ماه ۱۴۰۱؛
🔴«حامد سعیدی» معلم، در سقز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
🔴«لطف الله احمدی» شهروند بازداشتی ساکن سنندج با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.
🔴«بهار زنگی بند» فعال حقوق زنان که از ۲۰ روز پیش در بازداشت بسر میبرد با تودیع قرار وثیقه از زندان سنندج آزاد شد.
🔴«یاسر غفار منش» در یاسوج و «احمد میاحی» در اهواز در منزل پدری خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
🔴«امیررضا دوزنده» دانشجوی دانشگاه سراسری مازندران و «سعید ایلخانی» دانشجوی دانشگاه آزاد شهر ملکان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🆔@MostafaTajzadeh
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ریشهیابی اعتراضات؛ ابعاد اقتصادی و غیراقتصادی
💢دکتر علینقی مشایخی استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف در گفتوگویی با «فردای اقتصاد» اعتراضات نسل جدید را از ابعاد مختلف اقتصادی و غیراقتصادی ریشهیابی کرد. در این گفتوگو، مباحث مهمی در خصوص علل عدم شکلگیری بستر گفتوگو بین گروههای مختلف جامعه و نیز گفتوگوی بیننسلی مطرح شد و راهکارهای پیشگیری از گسترش شکافهای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به این پرسش پاسخ داده شد که نخبگان و حاکمیت چه مسئولیتی دارند.
ویدئوی کامل این گفتوگو را در فردای اقتصاد ببینید
@Feghtesad @MostafaTajzadeh
💢دکتر علینقی مشایخی استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف در گفتوگویی با «فردای اقتصاد» اعتراضات نسل جدید را از ابعاد مختلف اقتصادی و غیراقتصادی ریشهیابی کرد. در این گفتوگو، مباحث مهمی در خصوص علل عدم شکلگیری بستر گفتوگو بین گروههای مختلف جامعه و نیز گفتوگوی بیننسلی مطرح شد و راهکارهای پیشگیری از گسترش شکافهای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به این پرسش پاسخ داده شد که نخبگان و حاکمیت چه مسئولیتی دارند.
ویدئوی کامل این گفتوگو را در فردای اقتصاد ببینید
@Feghtesad @MostafaTajzadeh
استقلال قضایی از دو منظر
جاوید قربان اوغلی
هنگامی که خبر ۸ سال زندان مصطفی را شنیدم، در عین ناباوری از این حکم و بهت و حیرت از تصمیم قاضی، بی اختیار خاطره ای از نلسون ماندلا در ذهنم خطور کرد. ماندلا ۲۷ سال از عمر خود را در زندان گذراند.زندانبان خود را عفو کرد.عبارت معروف "می بخشم ولی فراموش نمی کنم" را در مقابل کاخ باکینگهام فریاد کرد و به اسطوره گذشت در اوج قدرت در رفتار شخصی و " مدارا" در سیاست ورزی لقب گرفت.
ماندلا طی دوران مبارزه برای آزادی سه بار در دادگاه رژیم نژاد پرست حاکم بر کشورش محاکمه شد. در ۵ دسامبر سال ۱۹۵۶ ماندلا به اتهام" تحریک به اعتصاب و دعوت به نافرمانی مدنی" به اتفاق ۱۵۰ نفر دستگیر و در دادگاه رو در روی قاضی قرار گرفت. محاکمه دوم پس از هفده ماه گریز از دست پلیس و بازداشت در ۵ اوت سال ۱۹۶۲ بود.اتهام ماندلا در محکمه دوم " خروج غیر قانونی" از کشور و دعوت به اعتصاب بود که طی آن به ۵ سال زندان محکوم شد.دادگاه سوم ماندلا در خلال محکومیت و پس از آن بود که رژیم آپارتاید کنگره ملی آفریقا را غیر قانونی اعلام کرد.کنگره ملی پس از سرکوب وحشیانه مبارزات مدنی سیاه پوستان با پیشنهاد ماندلا مبارزه مسلحانه را در پیش گرفت. ماندلا مبتکر و موسس سازمان مخفی کنگره تحت عنوان " نیزه ملت" بود. رهبری این سازمان را نیز خود عهده دار شد. پس از تاسیس نیزه ملت برای تامین سلاح و آموزش به صورت مخفیانه و با نام و پاسپورت جعلی از کشور خارج و به اتیوپی، مصر و مراکش و الجزایر سفر کرده بود.
در ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۳ پلیس ضد شورش رژیم با یورش سراسری پلیس به مقرهای کنگره، کلیه رهبران کنگره ملی بازداشت شدند. ماندلا در ۱۱ ژوئن ۱۹۶۴ به اتفاق ۷ نفر از معروف تربن رهبران کنگره درشهر ژوهانسبورگ در دادگاه ریونیا ( Rivonia) محاکمه شد. در همین دادگاه بود که دفاعیه معروف و ماندگار خود را قرائت کرد. در حالی که رژیم آپارتاید به دلیل اتهامات متهمان با عنوان "خیانت به کشور " در انتظار صدور احکام اعدام بود، رای قاضی سفید پوست محکمه برای هر ۸ نفر حکم "حبس ابد" بود. رژیم ماندلا و همدستان او را برای گذراندن دوران محکومیت به زندان مخوف جزیره روبن ( Roben Island ) فرستاد.
دادگاه اول ماندلا از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱ طول کشید و در نهایت "رومپف" قاضی سفید پوست محکمه بر برائت ماندلا و متهمان حکم داد. اجازه دهید ماجرای دادگاه اول را از زبان ماندلا و از کتاب خاطرات او تحت عنوان راه دشوار آزادی( long walk to freedom ) عینا نقل کنم: این کتاب به همت خانم مهوش غلامی ترجمه و توسط موسسه اطلاعات به زیور طبع آراسته شد است. ماندلا می نویسد:
"....قاضی رومپف با چکش خود ضربه زد. دادستان درخواست بسیار عجیبی کرد و گفت قصد دارد ادعا نامه اش را عوض کند. این آخرین لحظات بود و برای چنین اقدامی دو سال دیر شده بود. دادگاه درخواست دادستان را رد کرد. تماشاگران دادگاه نیز تایید نظر قضات را زیر لب زمزمه کردند. منشی دادگاه فریاد زد" سکوت دادگاه را رعایت کنید". قاضی رومپف اعلام کرد هیات منصفه سه نفره دادگاه رای نهایی را صادر کرده است. سکوت بر دادگاه حاکم بود.
بله، کنگره ملی آفریقا در تلاش بود دولت کاملا متفاوتی را جایگزین دولت سازد. بله، کنگره ملی آفریقا در طول عملیات تخلف از قوانین غیرعادلانه از راه های اعتراض غیرقانونی استفاده کرده است. بله، برخی از رهبران کنگره ملی آفریقا سخنرانی هایی در حمایت از اعمال خشونت ایراد کردند. و بله، در کنگره ملی آفریقا گرایشی قوی و چپگرا وجود داشت که در دیدگاه های ضد امپریالیستی، ضد غربی و گرایش به شوروی نمایان بود. اما: بر اساس همه شواهد عرضه شده به این دادگاه و بر اساس حقایقی که ما به آنها پی برده ایم برای دادگاه ناممکن است که اینطور نتیجه گیری کند که کنگره ملی آفریقا در صدد سرنگون کردن دولت از راه های خشونت آمیز بوده است. یعنی به این شکل که توده های مردم مجبور شوند علیه دولت مستقیما از عملیات خشونت آمیز استفاده کنند.
قاضی رومپف بعد از چهل دقیقه سخنرانی گفت:" بنابراین متهمان بی گناه شناخته شده و تبرئه می شوند".
جایگاه تماشاگران از خوشحالی و فریادهای شادی منفجر شد ...بعد از چهار سال دادگاه و معرفی دهها بازجو و ارائه هزاران سند و دهها هزار صفحه شهادت نامه ،سرانجام دولت در کار خود ناموفق بود"☆ (غلامی، صص ۷- ۳۳۶)
ماندلا در توصیف نحوه دادرسی و صدور حکم چنین نتیجه گیری می کند:
" از نظر من حکم دادگاه نمایانگر بیطرفی سیستم قضایی کشور نبود ...با وجود این باید گفت دادگاه ها تنها جایی در آفریقای جنوبی بودند کهدر آن ها یک افریقایی[منظور ماندلا سیاه پوستان هستند] می توانست صدای خود را به گوش دیگران برساند.و در آنجا هنوز حکومت قانون اعمال می شد"( همان ص ۳۳۸). ادامه 👇👇👇👇👇@MostafaTajzadeh
جاوید قربان اوغلی
هنگامی که خبر ۸ سال زندان مصطفی را شنیدم، در عین ناباوری از این حکم و بهت و حیرت از تصمیم قاضی، بی اختیار خاطره ای از نلسون ماندلا در ذهنم خطور کرد. ماندلا ۲۷ سال از عمر خود را در زندان گذراند.زندانبان خود را عفو کرد.عبارت معروف "می بخشم ولی فراموش نمی کنم" را در مقابل کاخ باکینگهام فریاد کرد و به اسطوره گذشت در اوج قدرت در رفتار شخصی و " مدارا" در سیاست ورزی لقب گرفت.
ماندلا طی دوران مبارزه برای آزادی سه بار در دادگاه رژیم نژاد پرست حاکم بر کشورش محاکمه شد. در ۵ دسامبر سال ۱۹۵۶ ماندلا به اتهام" تحریک به اعتصاب و دعوت به نافرمانی مدنی" به اتفاق ۱۵۰ نفر دستگیر و در دادگاه رو در روی قاضی قرار گرفت. محاکمه دوم پس از هفده ماه گریز از دست پلیس و بازداشت در ۵ اوت سال ۱۹۶۲ بود.اتهام ماندلا در محکمه دوم " خروج غیر قانونی" از کشور و دعوت به اعتصاب بود که طی آن به ۵ سال زندان محکوم شد.دادگاه سوم ماندلا در خلال محکومیت و پس از آن بود که رژیم آپارتاید کنگره ملی آفریقا را غیر قانونی اعلام کرد.کنگره ملی پس از سرکوب وحشیانه مبارزات مدنی سیاه پوستان با پیشنهاد ماندلا مبارزه مسلحانه را در پیش گرفت. ماندلا مبتکر و موسس سازمان مخفی کنگره تحت عنوان " نیزه ملت" بود. رهبری این سازمان را نیز خود عهده دار شد. پس از تاسیس نیزه ملت برای تامین سلاح و آموزش به صورت مخفیانه و با نام و پاسپورت جعلی از کشور خارج و به اتیوپی، مصر و مراکش و الجزایر سفر کرده بود.
در ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۳ پلیس ضد شورش رژیم با یورش سراسری پلیس به مقرهای کنگره، کلیه رهبران کنگره ملی بازداشت شدند. ماندلا در ۱۱ ژوئن ۱۹۶۴ به اتفاق ۷ نفر از معروف تربن رهبران کنگره درشهر ژوهانسبورگ در دادگاه ریونیا ( Rivonia) محاکمه شد. در همین دادگاه بود که دفاعیه معروف و ماندگار خود را قرائت کرد. در حالی که رژیم آپارتاید به دلیل اتهامات متهمان با عنوان "خیانت به کشور " در انتظار صدور احکام اعدام بود، رای قاضی سفید پوست محکمه برای هر ۸ نفر حکم "حبس ابد" بود. رژیم ماندلا و همدستان او را برای گذراندن دوران محکومیت به زندان مخوف جزیره روبن ( Roben Island ) فرستاد.
دادگاه اول ماندلا از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱ طول کشید و در نهایت "رومپف" قاضی سفید پوست محکمه بر برائت ماندلا و متهمان حکم داد. اجازه دهید ماجرای دادگاه اول را از زبان ماندلا و از کتاب خاطرات او تحت عنوان راه دشوار آزادی( long walk to freedom ) عینا نقل کنم: این کتاب به همت خانم مهوش غلامی ترجمه و توسط موسسه اطلاعات به زیور طبع آراسته شد است. ماندلا می نویسد:
"....قاضی رومپف با چکش خود ضربه زد. دادستان درخواست بسیار عجیبی کرد و گفت قصد دارد ادعا نامه اش را عوض کند. این آخرین لحظات بود و برای چنین اقدامی دو سال دیر شده بود. دادگاه درخواست دادستان را رد کرد. تماشاگران دادگاه نیز تایید نظر قضات را زیر لب زمزمه کردند. منشی دادگاه فریاد زد" سکوت دادگاه را رعایت کنید". قاضی رومپف اعلام کرد هیات منصفه سه نفره دادگاه رای نهایی را صادر کرده است. سکوت بر دادگاه حاکم بود.
بله، کنگره ملی آفریقا در تلاش بود دولت کاملا متفاوتی را جایگزین دولت سازد. بله، کنگره ملی آفریقا در طول عملیات تخلف از قوانین غیرعادلانه از راه های اعتراض غیرقانونی استفاده کرده است. بله، برخی از رهبران کنگره ملی آفریقا سخنرانی هایی در حمایت از اعمال خشونت ایراد کردند. و بله، در کنگره ملی آفریقا گرایشی قوی و چپگرا وجود داشت که در دیدگاه های ضد امپریالیستی، ضد غربی و گرایش به شوروی نمایان بود. اما: بر اساس همه شواهد عرضه شده به این دادگاه و بر اساس حقایقی که ما به آنها پی برده ایم برای دادگاه ناممکن است که اینطور نتیجه گیری کند که کنگره ملی آفریقا در صدد سرنگون کردن دولت از راه های خشونت آمیز بوده است. یعنی به این شکل که توده های مردم مجبور شوند علیه دولت مستقیما از عملیات خشونت آمیز استفاده کنند.
قاضی رومپف بعد از چهل دقیقه سخنرانی گفت:" بنابراین متهمان بی گناه شناخته شده و تبرئه می شوند".
جایگاه تماشاگران از خوشحالی و فریادهای شادی منفجر شد ...بعد از چهار سال دادگاه و معرفی دهها بازجو و ارائه هزاران سند و دهها هزار صفحه شهادت نامه ،سرانجام دولت در کار خود ناموفق بود"☆ (غلامی، صص ۷- ۳۳۶)
ماندلا در توصیف نحوه دادرسی و صدور حکم چنین نتیجه گیری می کند:
" از نظر من حکم دادگاه نمایانگر بیطرفی سیستم قضایی کشور نبود ...با وجود این باید گفت دادگاه ها تنها جایی در آفریقای جنوبی بودند کهدر آن ها یک افریقایی[منظور ماندلا سیاه پوستان هستند] می توانست صدای خود را به گوش دیگران برساند.و در آنجا هنوز حکومت قانون اعمال می شد"( همان ص ۳۳۸). ادامه 👇👇👇👇👇@MostafaTajzadeh
مصطفی تاج زاده به ۸ سال زندان محکوم شد. انسانی خلیق، صادق ، پاک دست ، سیاست ورزی خشونت گریز و کنشگری با اعتقاد راسخ به گفتگو برای برون رفت از بن بست و بحران. تاج زاده در وقایع ناگوار پس از انتخابات ۱۳۸۸ نیز ۷ سال از عمر خود را در زمان حاکمیت اسلام در نظام " جمهوری اسلامی ایران" در زندان گذرانده بود. هفت سال زندان هم باعث نشد کینه کسی را به دل بگیرد. تمام دغدغه اش ایران و سرنوشت "انقلاب"ی بود که در سال ۱۳۵۷ به عنوان یکی از مهمترین رودیدادهای قرن گذشته رقم خورد و در آفرينش و به ثمر نشستن آن نقش ایفا کرد. با همه گرایش ها و گروه های فکری از جمله براندازان و طرفداران خشونت مناظره و از مبارزه مدنی و اصلاحات سخن گفت. مناظره او با مراد ویسی ادعانامه تاج زاده علیه اعمال خشونت در سیاست ورزی و مخالفت صریح با براندازان است.
سالهای متمادی است که او را می شناسم. چند سالی هم همسایه بودیم و لاجرم بیشتر همدیگر را می دیدیم. دو دختر مصطفی و فخرالسادات (عارفه و فاطمه ) و دو دختر من در مدرسه تزکیه درس می خواندند. قرار گذاشته بودیم به نوبت " سرویس" دخترها برای مدرسه باشیم. خانه ای از خود نداشت. در منزل پدر همسرش زنده یاد " محتشمی پور" زندگی ساده و بی پیرایه ای داشت.
بی هیچ قضاوت پیشاپیش، از قوه قضایبه و رئیس آن که آمادگی خود را برای " شنیدن انتقاد و اعتراض مردم " اعلام کرده ، درخواست دارم اولا ،نظر خود را در باره حکم قاضی رومپف در دادگاه "رژیم آپارتاید " و تبرئه ماندلا و دیگر بازداشت شدگان اعلام نماید. و دوم اینکه به عنوان قاضی القضات نظام اسلامی دستور فرمایند ادله محکومیت ۸ سال زندان تاج زاده در "محکمه اسلامی " که باید نمادی از عدل علی باشد از قاضی دادگاه تاج زاده سوال شود.
☆ غلامی ، مهوش. راه دشوار آزادی، خاطرات نلسون ماندلا، انتشارات اطلاعات ، ۱۳۸۷
۲۰ مهر ۱۴۰۱ @MostafaTajzadeh
سالهای متمادی است که او را می شناسم. چند سالی هم همسایه بودیم و لاجرم بیشتر همدیگر را می دیدیم. دو دختر مصطفی و فخرالسادات (عارفه و فاطمه ) و دو دختر من در مدرسه تزکیه درس می خواندند. قرار گذاشته بودیم به نوبت " سرویس" دخترها برای مدرسه باشیم. خانه ای از خود نداشت. در منزل پدر همسرش زنده یاد " محتشمی پور" زندگی ساده و بی پیرایه ای داشت.
بی هیچ قضاوت پیشاپیش، از قوه قضایبه و رئیس آن که آمادگی خود را برای " شنیدن انتقاد و اعتراض مردم " اعلام کرده ، درخواست دارم اولا ،نظر خود را در باره حکم قاضی رومپف در دادگاه "رژیم آپارتاید " و تبرئه ماندلا و دیگر بازداشت شدگان اعلام نماید. و دوم اینکه به عنوان قاضی القضات نظام اسلامی دستور فرمایند ادله محکومیت ۸ سال زندان تاج زاده در "محکمه اسلامی " که باید نمادی از عدل علی باشد از قاضی دادگاه تاج زاده سوال شود.
☆ غلامی ، مهوش. راه دشوار آزادی، خاطرات نلسون ماندلا، انتشارات اطلاعات ، ۱۳۸۷
۲۰ مهر ۱۴۰۱ @MostafaTajzadeh
🟢 مدافعان جدید گفتگو، برای اثبات صداقت خود، حکم هشت سال زندان برای تاجزاده صادر کردهاند! واکنش کاربران:
✍ پروانه سلحشوری
☘ ۸ سال حبس برای #تاجزاده که اصلاح و گفتگو را باور داشت. غیر از حقارت و ضعف این حکم پیام دیگری نداشت. #مهسا_امینی
✍ سید حمید نیکروش
☘ - رئیس قوه قضائیه دعوت کرده به گفت و گو
- تاجزاده به ۸ سال زندان محکوم شده
- یا خیلی خیلی باهاش گفت و گو دارن
یا ما دعوت نامه رو درست نخوندیم
دعوت به گفت و گو و صرف کتک و زندان بوده لابد
✍ قبله عالم
☘ در راستای گفتگوی آزاد #تاجزاده هست سال حبس گرفت
#مهسا_امینی #Mahsa_Amini
✍ مجتبی فکور
☘ اگر اعتراض و نقد دارید بیایید گفتگو کنیم، بعدش هم برید زندان!
#مصطفی_تاجزاده
#مهسا_امینی
✍ محمد اسکندری قادی
☘ #آخرین_سنگر
#تاجزاده در شبی که رکورد شنونده ی کلاب هاوس شکست، از اصل نظام در مقابل براندازی دفاع کرد
خشونت را نفی کرد
قائل به گفتگو بود
به رهبر نقد داشت و حتی یک کلمه توهین نکرد
انتخابات آزاد با هر نتیجه را راه حل میدانست.
و این حکم تیر خلاص شما بر همه شعارهای قبل و الان شما است
✍ عارف محبی
☘ دیروز اژه ای گفت بیاید گفت و گو
امروز ۸ سال حبس برای #تاجزاده
زیبا نیست آیا؟ این دم خروس و قسم حضرت عباس
✍ سارا معصومی
☘ براي #مصطفي_تاجزاده كه روزي نوشته بود:
نصرانی را گفتند اسلام بیاور. گفت اگر اسلام آن است که بایزید (بسطامی) است، نتوانم و اگر این است که شمایید، نخواهم! (تذکرهالاولیا عطارنیشابوری)
✍ یاشار دارابیان
☘ من اینطوری مینویسم:
فردای روزی که قاضی القضات گفت بیاید گفتگو کنیم، ۵ سال زندان برای کسی که مطالبهی گفتگو میکرد بریدند
#تاجزاده_را_آزاد_کنید #مهسا_امینی
✍ علی محمدی
☘ #مصطفی_تاجزاده به اتهامات اجتماع و تبانی بر علیه امنیت ملی، نشر اکاذیب و اقدام تبلیغی علیه نظام جمعاً به «هشت سال حبس» محکوم شد.
خب، جناب اژهای! میفرمودید! گفتگو کنیم، اما در تالار گفتگوی اوین!
✍ جوگیر تنها
☘ برای نرگس محمدی و مصطفی تاج زاده به ترتیب ۳ و ۵ سال حبس دوباره بریدید آن وقت ما را دعوت به گفت و گو می کنید ؟
تک تک کشته شدگان و زندانی هایمان را برگردانید شاید گفت و گو کردیم !
#مهسا_امینی
✍ جعفر صالحی
☘ اولین چراغ دعوت به گفتگو رو با مصطفی تاجزاده روشن کردن. ملت بشتابید که جناب اژه ای دارالگفتگو تاسیس کرده.
#مصطفی_تاجزاده
✍ حسین کرمانپور
☘ همزمان با دعوت مردم به #گفتگو توسط قاضیالقضات، قاضی زیر مجموعه ایشان، ۸ سال زندان برای #تاجزاده میبرد تا اگر هنوز گفتگو را شروع نکردید حواستان به تاوانش باشد! تاجزاده سلاح برداشته بود؟ خیر! فقط باب گفتگوی شفاف را گشود.
✍ امیر تاجرنیا
☘ حکم طولانی آقای #تاجزاده نشان میدهد اقتدارگرایان اگر برای سرکوب اعتراضات برنامه داشته باشد،برای رو به رو شدن با منطق دست و پايشان بسته است.
✍ مهدی ایرانی
☘ ظاهراً به خلاف #تاجزاده، جمهوری اسلامی به براندازی علاقه داره.
✍ سعید مروارید
☘ فردای روزی که قاضی القضات گفت بیایید گفتگو کنیم ، ۵ سال زندان برای #مصطفی_تاجزاده بریدند.
@MostafaTajzadeh
✍ پروانه سلحشوری
☘ ۸ سال حبس برای #تاجزاده که اصلاح و گفتگو را باور داشت. غیر از حقارت و ضعف این حکم پیام دیگری نداشت. #مهسا_امینی
✍ سید حمید نیکروش
☘ - رئیس قوه قضائیه دعوت کرده به گفت و گو
- تاجزاده به ۸ سال زندان محکوم شده
- یا خیلی خیلی باهاش گفت و گو دارن
یا ما دعوت نامه رو درست نخوندیم
دعوت به گفت و گو و صرف کتک و زندان بوده لابد
✍ قبله عالم
☘ در راستای گفتگوی آزاد #تاجزاده هست سال حبس گرفت
#مهسا_امینی #Mahsa_Amini
✍ مجتبی فکور
☘ اگر اعتراض و نقد دارید بیایید گفتگو کنیم، بعدش هم برید زندان!
#مصطفی_تاجزاده
#مهسا_امینی
✍ محمد اسکندری قادی
☘ #آخرین_سنگر
#تاجزاده در شبی که رکورد شنونده ی کلاب هاوس شکست، از اصل نظام در مقابل براندازی دفاع کرد
خشونت را نفی کرد
قائل به گفتگو بود
به رهبر نقد داشت و حتی یک کلمه توهین نکرد
انتخابات آزاد با هر نتیجه را راه حل میدانست.
و این حکم تیر خلاص شما بر همه شعارهای قبل و الان شما است
✍ عارف محبی
☘ دیروز اژه ای گفت بیاید گفت و گو
امروز ۸ سال حبس برای #تاجزاده
زیبا نیست آیا؟ این دم خروس و قسم حضرت عباس
✍ سارا معصومی
☘ براي #مصطفي_تاجزاده كه روزي نوشته بود:
نصرانی را گفتند اسلام بیاور. گفت اگر اسلام آن است که بایزید (بسطامی) است، نتوانم و اگر این است که شمایید، نخواهم! (تذکرهالاولیا عطارنیشابوری)
✍ یاشار دارابیان
☘ من اینطوری مینویسم:
فردای روزی که قاضی القضات گفت بیاید گفتگو کنیم، ۵ سال زندان برای کسی که مطالبهی گفتگو میکرد بریدند
#تاجزاده_را_آزاد_کنید #مهسا_امینی
✍ علی محمدی
☘ #مصطفی_تاجزاده به اتهامات اجتماع و تبانی بر علیه امنیت ملی، نشر اکاذیب و اقدام تبلیغی علیه نظام جمعاً به «هشت سال حبس» محکوم شد.
خب، جناب اژهای! میفرمودید! گفتگو کنیم، اما در تالار گفتگوی اوین!
✍ جوگیر تنها
☘ برای نرگس محمدی و مصطفی تاج زاده به ترتیب ۳ و ۵ سال حبس دوباره بریدید آن وقت ما را دعوت به گفت و گو می کنید ؟
تک تک کشته شدگان و زندانی هایمان را برگردانید شاید گفت و گو کردیم !
#مهسا_امینی
✍ جعفر صالحی
☘ اولین چراغ دعوت به گفتگو رو با مصطفی تاجزاده روشن کردن. ملت بشتابید که جناب اژه ای دارالگفتگو تاسیس کرده.
#مصطفی_تاجزاده
✍ حسین کرمانپور
☘ همزمان با دعوت مردم به #گفتگو توسط قاضیالقضات، قاضی زیر مجموعه ایشان، ۸ سال زندان برای #تاجزاده میبرد تا اگر هنوز گفتگو را شروع نکردید حواستان به تاوانش باشد! تاجزاده سلاح برداشته بود؟ خیر! فقط باب گفتگوی شفاف را گشود.
✍ امیر تاجرنیا
☘ حکم طولانی آقای #تاجزاده نشان میدهد اقتدارگرایان اگر برای سرکوب اعتراضات برنامه داشته باشد،برای رو به رو شدن با منطق دست و پايشان بسته است.
✍ مهدی ایرانی
☘ ظاهراً به خلاف #تاجزاده، جمهوری اسلامی به براندازی علاقه داره.
✍ سعید مروارید
☘ فردای روزی که قاضی القضات گفت بیایید گفتگو کنیم ، ۵ سال زندان برای #مصطفی_تاجزاده بریدند.
@MostafaTajzadeh
#میر_حسین_موسوی :
در همین قانون به صراحت اعلام می شود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است .
اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوء استفاده از موقعیت خود را پیدا نمی کند ( ب / ۱۱ )
#چهار_هزارو_دویست_و_پنجاه_و_نه _روز_زندان !
چه تلخ میشماریم روزشمار #زندان ( #حصر_خانگی ) #غیر_قانونی ، غیراخلاقی ، غیر شرعی و #ظالمانه را ،
به #یادآریم_۴۲۵۹_روز ...
#ننگ_است_فراموشی
#میر_حسین_موسوی
@mirehosein @MostafaTajzadeh
در همین قانون به صراحت اعلام می شود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است .
اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوء استفاده از موقعیت خود را پیدا نمی کند ( ب / ۱۱ )
#چهار_هزارو_دویست_و_پنجاه_و_نه _روز_زندان !
چه تلخ میشماریم روزشمار #زندان ( #حصر_خانگی ) #غیر_قانونی ، غیراخلاقی ، غیر شرعی و #ظالمانه را ،
به #یادآریم_۴۲۵۹_روز ...
#ننگ_است_فراموشی
#میر_حسین_موسوی
@mirehosein @MostafaTajzadeh
حمایت چهرههای هنر و ادب فلسطین از جنبش «زن، زندگی، آزادی»
ویدیوی اول: رشا حلوه، نویسندهی برجستهی فلسطینی در حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» مردم ایران میگوید: «از بچگی به ما گفتهاند که دولت ایران کنار مردم ما ایستاده و برای آزادی ما میکوشد... ولی ما میدانیم رژیمی که مردم خودش را میکشد و زنانش را سرکوب میکند، نمیتواند به آزادی مردم ما کمک کند.»
.
ویدیوی دوم: نای البرغوثی، خواننده و موزیسین مطرح فلسطینی، قطعهای را به یاد مهسا امینی خوانده است.
البرغوثی همچنین با انتشار پستی با خانوادهی مهسا امینی ابراز همدردی کرده و نوشته است که این وظیفهی ماست که علیه خشونت، نژادپرستی، سکسیسم و تمام بیعدالتیها در سراسر دنیا بایستیم.
ترجمهها از صفحات توییتر سودابه رخش و حسن اسدی زیدآبادی.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی @MostafaTajzadeh
ویدیوی اول: رشا حلوه، نویسندهی برجستهی فلسطینی در حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» مردم ایران میگوید: «از بچگی به ما گفتهاند که دولت ایران کنار مردم ما ایستاده و برای آزادی ما میکوشد... ولی ما میدانیم رژیمی که مردم خودش را میکشد و زنانش را سرکوب میکند، نمیتواند به آزادی مردم ما کمک کند.»
.
ویدیوی دوم: نای البرغوثی، خواننده و موزیسین مطرح فلسطینی، قطعهای را به یاد مهسا امینی خوانده است.
البرغوثی همچنین با انتشار پستی با خانوادهی مهسا امینی ابراز همدردی کرده و نوشته است که این وظیفهی ماست که علیه خشونت، نژادپرستی، سکسیسم و تمام بیعدالتیها در سراسر دنیا بایستیم.
ترجمهها از صفحات توییتر سودابه رخش و حسن اسدی زیدآبادی.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی @MostafaTajzadeh
برای تاجزاده کلاه از سر بردارید.
چند سالی هست که با سید مصطفی از نزدیک رابطه دارم و تقریباً کمتر هفته ای بوده که مطلبی برایش نفرستاده باشم. اگر وارد عرصهٔ نگارش گشته و برخی از صاحبان قلم برجستهٔ کشور با بزرگواری نوشته هایم را منتشر می نمایند،بی شک مدیون این مرد بزرگ هستم.
مردی که برای فردای بهتر مردم این سرزمین از درافتادن با صاحبان قدرت نهراسید و بر خلاف بسیاری از اصلاح طلبان حاضر به پوشیدن لباس محافظه کاری نشد.او به خوبی دریافته بود که ایران در خطر است و شوربختانه هر دو جناح حاکم بر سرنوشت مردمان سوراخ دعا را گم کرده اند.او متوجه گسست بدنهٔ اجتماعی اصلاحات از سران شده بود،همانطور که دریافته بود که حاکمیت از مردم بریده، نه مشروعیت دارد و نه مقبول مردمان است.این مرد بزرگ بر خلاف تمام همفکران حزبی و غیر حزبی خود،رخت عافیت طلبی از تن کند و بی مماشات به اصل پرداخت و از حواشی حذر کرد.بنیان های نادرست را هدف گرفت و از فرو غلتیدن در ورطهٔ روزمرگی با تبیین یک راهبرد صحیح گذر نمود.در این مسیر نه اهل تندروی بود و نه از گفتن حقایق به خاطر ناخشنودی تمامیت خواهان ابا داشت.قدم به قدم با حاکمیت اتمام حجت کرد تا به خلایق نشان دهد این نظام با آرمانهای انقلاب اسلامی هیچ نسبتی ندارد.
در انتخابات ۱۴۰۰ با علم به اینکه رد صلاحیت خواهد شد،پا به عرصه گذاشت.نطق کاندیداتوری خود را مبدل به محاکمهٔ حاکمیت کرد و انذار داد که این طریق به مرگ جمهوریت منتهی خواهد شد. در آن اثنا در نامه ای خصوصی او را به تندی نقد کرده و متهم به دوگانگی رفتار نمودم.گفتم که اگر حاکمیت تو را تائید صلاحیت کند،چه خواهی کرد؟اگر به رقابت مشغول شوی،مشروعیت نظامی را که صلاحیت بسیاری از صلحا از جمله زنان را رد کرده پذیرفته ای و اگر انصراف دهی جمعی که برای تغییر به تو دل بسته اند،ناامید می سازی،حداقل می گفتی که آمده ای از این فرصت برای اعلام مواضع و به چالش کشیدن حاکمیت استفاده کنی.ویسی فرستاد و سخت گله کرد که تو چرا؟تو که مرا خوب می شناسی،حداقل متن سخنرانی مرا می خواندی و آنگاه اینگونه بیرحمانه به من می تاختی،گفت به سردبیر کانال گفته ام بی کم و کاست آن را منتشر کند و تمام مطلب را در معرض دید همگان قرار دهند.
مدت مدیدی تنها دلمشغولی او گفتگو با مخالفان بود،یادش بخیر در مناظره با شهردار فعلی به اتفاق دوستی عزیز در محل حاضر بودم.بارها و بارها به خاطر لاطاعلات زاکانی از کوره در رفتم و حتی یکبار بنا داشتم به هر دو بتازم که دست اندرکاران مراسم جواز صادر نکردند،اما او چون همیشه آرام و با طمانینه در برابر کسی که آداب مناظره را هم نمی داند اقامهٔ برهان می کرد.یکبار با طلبه ای که حتی طریقت معاشرت نمی دانست به گفتگو نشست،به او اعتراض کردم که این بابا در شأن شما نبود چرا با او همکلام شدید،متواضعانه گفت من برای نشان دادن وضعیت نامطلوب حاکم از هیچ فرصتی نخواهم گذشت.
کلاب هاوس که فرصتی بی بدیل در اختیار همهٔ کنشگران سیاسی قرار داد،او را مصمم تر به ادامهٔ راه و توسعهٔ باب گفتمان نمود.هر آنکه کمی اهل انصاف باشد اذعان می کند که او با استفاده از این فرصت، بی نظیرترین دفاعیه ها را از انقلاب اسلامی داشت.او به تنهایی روایات اپوزسیون از واقعیات رخداد ۵۷ را به چالش کشید و نشان داد که آنچه امروز بر کشور حاکم است بر خلاف قرار و مدارهای اول انقلاب بوده است.با صبری بی نظیر بسیاری را که جز به براندازی نظام فکر نمی کنند به گفتگو و اصلاحات ساختاری اما بدون خشونت دعوت نمود.بارها و بارها از سوریه شدن ایران نالید و به مخالفان هشدار داد که مسیر آنان وطن را تکه تکه خواهد کرد.
این چه نظامی است که یک یک علاقه مندان ناصح خود را در بند می کند؟چرا نصایح دلسوزانه آنها را به دشمنی و عناد تفسیر می کند؟چرا از نقد امثال تاجزاده را که بی مزد و منت و برای تصحیح امور ارائه می گردد بهره نمی گیرد؟ مگر نتیجه این خیرخواهی دوام حکومت شمایان نیست؟
آی حاکمان نابخرد،هرگز از خود پرسیده اید که وقتی جوانان پر تب و تاب برخورد شما با امثال تاجزاده را می نگرند،در بارهٔ اصلاح چه فکری خواهند کرد؟می دانید با این شیوه راه مفاهمه را می بندید؟ متوجه پیامد این راهبرد هستید؟گمان دارید که نسل متنفر از شمایان با احکامی چنین ظالمانه چه سیاستی در برابر شما اتخاذ می نماید؟
مرد بزرگ، هنوز چند ماهی از اسارت ناجوانمردانه ات سپری نشده که نتایج عدم توجه به هشدارهایت در حال ظهور و بروز است.می دانم اگر امروز در بند انفرادی شب را روز نمی کردی با تمام توان برای جلوگیری از افتادن وطن در ورطهٔ نابودی سر از پا نمی شناختی،اینک به احترام تو راد مرد که تمام هم و غم طول زندگانیت اعتلای ایران و ایرانی بوده از جا برمی خیزم و در برابرت سر تعظیم فرو می آورم.ای کاش همین لحظه بندهایت بگسلد و همچنان برای عظمت این مرز و بوم با تمام توان بخروشی. عزت زیاد
چند سالی هست که با سید مصطفی از نزدیک رابطه دارم و تقریباً کمتر هفته ای بوده که مطلبی برایش نفرستاده باشم. اگر وارد عرصهٔ نگارش گشته و برخی از صاحبان قلم برجستهٔ کشور با بزرگواری نوشته هایم را منتشر می نمایند،بی شک مدیون این مرد بزرگ هستم.
مردی که برای فردای بهتر مردم این سرزمین از درافتادن با صاحبان قدرت نهراسید و بر خلاف بسیاری از اصلاح طلبان حاضر به پوشیدن لباس محافظه کاری نشد.او به خوبی دریافته بود که ایران در خطر است و شوربختانه هر دو جناح حاکم بر سرنوشت مردمان سوراخ دعا را گم کرده اند.او متوجه گسست بدنهٔ اجتماعی اصلاحات از سران شده بود،همانطور که دریافته بود که حاکمیت از مردم بریده، نه مشروعیت دارد و نه مقبول مردمان است.این مرد بزرگ بر خلاف تمام همفکران حزبی و غیر حزبی خود،رخت عافیت طلبی از تن کند و بی مماشات به اصل پرداخت و از حواشی حذر کرد.بنیان های نادرست را هدف گرفت و از فرو غلتیدن در ورطهٔ روزمرگی با تبیین یک راهبرد صحیح گذر نمود.در این مسیر نه اهل تندروی بود و نه از گفتن حقایق به خاطر ناخشنودی تمامیت خواهان ابا داشت.قدم به قدم با حاکمیت اتمام حجت کرد تا به خلایق نشان دهد این نظام با آرمانهای انقلاب اسلامی هیچ نسبتی ندارد.
در انتخابات ۱۴۰۰ با علم به اینکه رد صلاحیت خواهد شد،پا به عرصه گذاشت.نطق کاندیداتوری خود را مبدل به محاکمهٔ حاکمیت کرد و انذار داد که این طریق به مرگ جمهوریت منتهی خواهد شد. در آن اثنا در نامه ای خصوصی او را به تندی نقد کرده و متهم به دوگانگی رفتار نمودم.گفتم که اگر حاکمیت تو را تائید صلاحیت کند،چه خواهی کرد؟اگر به رقابت مشغول شوی،مشروعیت نظامی را که صلاحیت بسیاری از صلحا از جمله زنان را رد کرده پذیرفته ای و اگر انصراف دهی جمعی که برای تغییر به تو دل بسته اند،ناامید می سازی،حداقل می گفتی که آمده ای از این فرصت برای اعلام مواضع و به چالش کشیدن حاکمیت استفاده کنی.ویسی فرستاد و سخت گله کرد که تو چرا؟تو که مرا خوب می شناسی،حداقل متن سخنرانی مرا می خواندی و آنگاه اینگونه بیرحمانه به من می تاختی،گفت به سردبیر کانال گفته ام بی کم و کاست آن را منتشر کند و تمام مطلب را در معرض دید همگان قرار دهند.
مدت مدیدی تنها دلمشغولی او گفتگو با مخالفان بود،یادش بخیر در مناظره با شهردار فعلی به اتفاق دوستی عزیز در محل حاضر بودم.بارها و بارها به خاطر لاطاعلات زاکانی از کوره در رفتم و حتی یکبار بنا داشتم به هر دو بتازم که دست اندرکاران مراسم جواز صادر نکردند،اما او چون همیشه آرام و با طمانینه در برابر کسی که آداب مناظره را هم نمی داند اقامهٔ برهان می کرد.یکبار با طلبه ای که حتی طریقت معاشرت نمی دانست به گفتگو نشست،به او اعتراض کردم که این بابا در شأن شما نبود چرا با او همکلام شدید،متواضعانه گفت من برای نشان دادن وضعیت نامطلوب حاکم از هیچ فرصتی نخواهم گذشت.
کلاب هاوس که فرصتی بی بدیل در اختیار همهٔ کنشگران سیاسی قرار داد،او را مصمم تر به ادامهٔ راه و توسعهٔ باب گفتمان نمود.هر آنکه کمی اهل انصاف باشد اذعان می کند که او با استفاده از این فرصت، بی نظیرترین دفاعیه ها را از انقلاب اسلامی داشت.او به تنهایی روایات اپوزسیون از واقعیات رخداد ۵۷ را به چالش کشید و نشان داد که آنچه امروز بر کشور حاکم است بر خلاف قرار و مدارهای اول انقلاب بوده است.با صبری بی نظیر بسیاری را که جز به براندازی نظام فکر نمی کنند به گفتگو و اصلاحات ساختاری اما بدون خشونت دعوت نمود.بارها و بارها از سوریه شدن ایران نالید و به مخالفان هشدار داد که مسیر آنان وطن را تکه تکه خواهد کرد.
این چه نظامی است که یک یک علاقه مندان ناصح خود را در بند می کند؟چرا نصایح دلسوزانه آنها را به دشمنی و عناد تفسیر می کند؟چرا از نقد امثال تاجزاده را که بی مزد و منت و برای تصحیح امور ارائه می گردد بهره نمی گیرد؟ مگر نتیجه این خیرخواهی دوام حکومت شمایان نیست؟
آی حاکمان نابخرد،هرگز از خود پرسیده اید که وقتی جوانان پر تب و تاب برخورد شما با امثال تاجزاده را می نگرند،در بارهٔ اصلاح چه فکری خواهند کرد؟می دانید با این شیوه راه مفاهمه را می بندید؟ متوجه پیامد این راهبرد هستید؟گمان دارید که نسل متنفر از شمایان با احکامی چنین ظالمانه چه سیاستی در برابر شما اتخاذ می نماید؟
مرد بزرگ، هنوز چند ماهی از اسارت ناجوانمردانه ات سپری نشده که نتایج عدم توجه به هشدارهایت در حال ظهور و بروز است.می دانم اگر امروز در بند انفرادی شب را روز نمی کردی با تمام توان برای جلوگیری از افتادن وطن در ورطهٔ نابودی سر از پا نمی شناختی،اینک به احترام تو راد مرد که تمام هم و غم طول زندگانیت اعتلای ایران و ایرانی بوده از جا برمی خیزم و در برابرت سر تعظیم فرو می آورم.ای کاش همین لحظه بندهایت بگسلد و همچنان برای عظمت این مرز و بوم با تمام توان بخروشی. عزت زیاد
✅آنچه شرط بلاغ بود با تو گفتم
منتظر میمانم که ببینم خسروان با این کشور چه خواهند کرد
✍️مهدی نصیری
در سال 77 در اوج رونق نشریه صبح بود که نسبت به روند حکمرانی در کشور به خصوص در ارتباط با مساله فساد مالی و اداری دچار مساله و نوعی یأس شدم و در فروردین 79 نشریه صبح را علی رغم تاکید رهبری بر تداوم انتشار آن، تعطیل کردم و به درس و مطالعه و فعالیت کارمندی تا سال 88 پرداختم و در این مدت تا سه ـ چهار سال پیش، از فعالیت سیاسی ـ مطبوعاتی تا حد زیادی ـ جز مواردی معدود ـ برکنار بودم. ورود مجددم به عرصه مطبوعات و سیاسی نویسی وقتی بود که هر روز اخبار وحشتناکی از اختلاس اموال ملت در رسانه ها و فضای مجازی منتشر میشد و این در واقع تحقق پیش بینی من در اواسط دهه هفتاد بود که هشدار داده بودم اگر امروز این نشتی فساد مالی را در نظام اداری با بیل سد نکنید بعدا با پیل هم نمی توانید سد کنید.
کشتار مردم در آبان 98 برایم بسیار تکان دهنده بود اما در عین حال همچنان بر این باور و امید بودم که می توان از همفکری بین جناحها حرف زد و نظام را نسبت به پاره ای اصلاحات و بازنگریهای گفتمانی و عملکردی متقاعد کرد و در این راستا بود که گفتگوهای تصویری عصر حیرت را راه اندازی کردم و با 13 تن از چهره های سرشناس سیاسی گفتگو و در فضای مجازی منتشرکردم.
آخرین انتخابات مجلس که با نظارت استصوابی شورای نگهبان و نهادهای امنیتی صورت گرفت و ضعیف ترین مجلس پس از انقلاب را رقم زد، نگران کننده بود اما با تکرار شدیدتر همین نظارت و مهندسی در انتخابات ریاست جمهوری که آشکارا فاصله گیری اکثریت را از نظام نشان داد، ته مانده امیدهایم برای اصلاحات از بین رفت و دیگر برای ادامه گفتگوهای عصر حیرت هم دلیلی ندیدم، چرا که معلوم شد نظام تصمیم خودش را برای تحقق یک حاکمیت یکدست و صد در صد مطیع و عاری از هر گونه نقد جدی گرفته است و دیگر با کسی شوخی ندارد و حتی آقای علی لاریجانی را هم که در تمام سالهای فعالیت سیاسی اش چیزی از اطاعت و ولایت مداری کم نگذاشته اما بالاخره چون آدم اهل فکری است گاهی نقدی ابراز می دارد، دیگر تحمل نمی کند.
پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 از نظر من مشروعیت نظام از جهت رکن جمهوریت زیر سئوال رفت و احساس کردم باید صریح و بدون تعارف با نهادهای عالی حرف زد و نسبت به آینده کشور و جمهوری اسلامی که حالا دیگر آکنده از نآکارآمدی و بحران و نارضایتی است هشدار داد.
در این ایام با نگارش یادداشتهایی در فضای مجازی به سهم و اندازه درک و فهم و تجربه اندک خودم، هم اشکالات و دردها را به نحوی کلی توضیح دادم و هم درمانها را.
با بروز حوادث اخیر پس از ماجرای گشت ارشاد و مرگ دلخراش و تکان دهنده مهسا امینی که منجر به زلزله ای شد که هنوز با پس لرزه های آن مواجه هستیم، فلش نهادهای امنیتی متوجه روزنامه نگاران و هنرمندان و ورزشکاران و همه کسانی شده که در این ماجرا موضوع گشت ارشاد و حجاب اجباری را نقد کردند در حالی که این برخورد، واجد خطای تحلیلی بزرگی است که همچنان نمی خواهد اعماق بحرانهای موجود در ایران را ببیند و قبل از آن که بسیار دیر شود برای آن چاره اندیشی کند.
در هر صورت احساسم اینست که نظام ممکن است پس از این همه حادثه و ضایعه به جای شنیدن صدای مردم و معترضان وارد فاز برخورد با نویسندگانی چون بنده و صاحبنظران منتقد شود که قطعا هیچ دستاوردی برای نظام نخواهد داشت و تنها ممکن است انفجار اجتماعی را به تاخیر انداخته تا در فرصت و با بهانه ای دیگر با ابعادی سهمگینتر برگردد.
این تحلیلی کاملا ناپخته است که کسانی فکر کنند عامل شورشها و اعتراضات اخیر کنشگری قلمی امثال من ویا مثلا آقای سید مصطفی تاجزاده است. نسل جوانی که این روزها در خیابانها می آید اساسا امثال ماها و حتی چهره های سیاسی مشهور را نمیشناسد تا از نوشته های ما تاثیر بپذیرد. مخاطبان نوشته های امثال من، پیش از هر کس مسئولان و نهادهای نظام است و نه جوانان و مردمی که اکنون به ستوه آمده اند.
احساسم اینست که من ظرف دو سه سال اخیر همه انتقادهایی را که به ذهنم می رسید همراه با راه حلها با مسئولان و عالیترین سطوح سیاسی مطرح کردم و به تعیبر شاعر آنچه شرط بلاغ بود گفتم و اگر تاکنون شنیده نشده، پس از این هم شنیده نخواهد شد و من باید به تکرار مکررات رو بیاورم که برای همه ملال آورست. ضمن آن که اینترنت نیز با انسداد مواجه شده و کار را مشکل کرده.
بنا بر این اکنون در این نوشته اعلام میکنم که تا اطلاع بعدی به موضوعات سیاسی حساسیت برانگیز نخواهم پرداخت و مانند میلیونها نفر دیگر منتظر میمانم که ببینم خسروان با این ملک و کشور چه خواهند کرد و آیا مسیری جدید را برای اصلاح امور در پیش خواهند گرفت یا آن که ایران را به دست گردباد و طوفانهایی که در افق نمایان است، خواهند سپرد و زمام اعتراضات را به دست براندازان خواهند داد.
@MostafaTajzadeh
منتظر میمانم که ببینم خسروان با این کشور چه خواهند کرد
✍️مهدی نصیری
در سال 77 در اوج رونق نشریه صبح بود که نسبت به روند حکمرانی در کشور به خصوص در ارتباط با مساله فساد مالی و اداری دچار مساله و نوعی یأس شدم و در فروردین 79 نشریه صبح را علی رغم تاکید رهبری بر تداوم انتشار آن، تعطیل کردم و به درس و مطالعه و فعالیت کارمندی تا سال 88 پرداختم و در این مدت تا سه ـ چهار سال پیش، از فعالیت سیاسی ـ مطبوعاتی تا حد زیادی ـ جز مواردی معدود ـ برکنار بودم. ورود مجددم به عرصه مطبوعات و سیاسی نویسی وقتی بود که هر روز اخبار وحشتناکی از اختلاس اموال ملت در رسانه ها و فضای مجازی منتشر میشد و این در واقع تحقق پیش بینی من در اواسط دهه هفتاد بود که هشدار داده بودم اگر امروز این نشتی فساد مالی را در نظام اداری با بیل سد نکنید بعدا با پیل هم نمی توانید سد کنید.
کشتار مردم در آبان 98 برایم بسیار تکان دهنده بود اما در عین حال همچنان بر این باور و امید بودم که می توان از همفکری بین جناحها حرف زد و نظام را نسبت به پاره ای اصلاحات و بازنگریهای گفتمانی و عملکردی متقاعد کرد و در این راستا بود که گفتگوهای تصویری عصر حیرت را راه اندازی کردم و با 13 تن از چهره های سرشناس سیاسی گفتگو و در فضای مجازی منتشرکردم.
آخرین انتخابات مجلس که با نظارت استصوابی شورای نگهبان و نهادهای امنیتی صورت گرفت و ضعیف ترین مجلس پس از انقلاب را رقم زد، نگران کننده بود اما با تکرار شدیدتر همین نظارت و مهندسی در انتخابات ریاست جمهوری که آشکارا فاصله گیری اکثریت را از نظام نشان داد، ته مانده امیدهایم برای اصلاحات از بین رفت و دیگر برای ادامه گفتگوهای عصر حیرت هم دلیلی ندیدم، چرا که معلوم شد نظام تصمیم خودش را برای تحقق یک حاکمیت یکدست و صد در صد مطیع و عاری از هر گونه نقد جدی گرفته است و دیگر با کسی شوخی ندارد و حتی آقای علی لاریجانی را هم که در تمام سالهای فعالیت سیاسی اش چیزی از اطاعت و ولایت مداری کم نگذاشته اما بالاخره چون آدم اهل فکری است گاهی نقدی ابراز می دارد، دیگر تحمل نمی کند.
پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 از نظر من مشروعیت نظام از جهت رکن جمهوریت زیر سئوال رفت و احساس کردم باید صریح و بدون تعارف با نهادهای عالی حرف زد و نسبت به آینده کشور و جمهوری اسلامی که حالا دیگر آکنده از نآکارآمدی و بحران و نارضایتی است هشدار داد.
در این ایام با نگارش یادداشتهایی در فضای مجازی به سهم و اندازه درک و فهم و تجربه اندک خودم، هم اشکالات و دردها را به نحوی کلی توضیح دادم و هم درمانها را.
با بروز حوادث اخیر پس از ماجرای گشت ارشاد و مرگ دلخراش و تکان دهنده مهسا امینی که منجر به زلزله ای شد که هنوز با پس لرزه های آن مواجه هستیم، فلش نهادهای امنیتی متوجه روزنامه نگاران و هنرمندان و ورزشکاران و همه کسانی شده که در این ماجرا موضوع گشت ارشاد و حجاب اجباری را نقد کردند در حالی که این برخورد، واجد خطای تحلیلی بزرگی است که همچنان نمی خواهد اعماق بحرانهای موجود در ایران را ببیند و قبل از آن که بسیار دیر شود برای آن چاره اندیشی کند.
در هر صورت احساسم اینست که نظام ممکن است پس از این همه حادثه و ضایعه به جای شنیدن صدای مردم و معترضان وارد فاز برخورد با نویسندگانی چون بنده و صاحبنظران منتقد شود که قطعا هیچ دستاوردی برای نظام نخواهد داشت و تنها ممکن است انفجار اجتماعی را به تاخیر انداخته تا در فرصت و با بهانه ای دیگر با ابعادی سهمگینتر برگردد.
این تحلیلی کاملا ناپخته است که کسانی فکر کنند عامل شورشها و اعتراضات اخیر کنشگری قلمی امثال من ویا مثلا آقای سید مصطفی تاجزاده است. نسل جوانی که این روزها در خیابانها می آید اساسا امثال ماها و حتی چهره های سیاسی مشهور را نمیشناسد تا از نوشته های ما تاثیر بپذیرد. مخاطبان نوشته های امثال من، پیش از هر کس مسئولان و نهادهای نظام است و نه جوانان و مردمی که اکنون به ستوه آمده اند.
احساسم اینست که من ظرف دو سه سال اخیر همه انتقادهایی را که به ذهنم می رسید همراه با راه حلها با مسئولان و عالیترین سطوح سیاسی مطرح کردم و به تعیبر شاعر آنچه شرط بلاغ بود گفتم و اگر تاکنون شنیده نشده، پس از این هم شنیده نخواهد شد و من باید به تکرار مکررات رو بیاورم که برای همه ملال آورست. ضمن آن که اینترنت نیز با انسداد مواجه شده و کار را مشکل کرده.
بنا بر این اکنون در این نوشته اعلام میکنم که تا اطلاع بعدی به موضوعات سیاسی حساسیت برانگیز نخواهم پرداخت و مانند میلیونها نفر دیگر منتظر میمانم که ببینم خسروان با این ملک و کشور چه خواهند کرد و آیا مسیری جدید را برای اصلاح امور در پیش خواهند گرفت یا آن که ایران را به دست گردباد و طوفانهایی که در افق نمایان است، خواهند سپرد و زمام اعتراضات را به دست براندازان خواهند داد.
@MostafaTajzadeh