زور فراوان برای یک خواست مشخص
-------
مردم معترض انحلال گشت ارشاد را طلب میکردند. هنوز هم بخش مهمی از آنها تقاضایی بیش از این ندارند. همه چیز میتوانست به نحو دیگری رقم بخورد. مردم تقاضای خود را طرح کنند، متولیان امر بشنوند، رسیدگی کنند و تقاضای مردم را پاسخ دهند. اگر چنان میشد، فصلی از ارتباط تازه میان مردم با یکدیگر و میان مردم و ساختار سیاسی برقرار میشد.
چنین نشد. چرا که نظام نمیخواهد یاد هم نگرفته با مردم گفتگو کند. همیشه خیال میکند یک قدم عقب بگذارد فرومیریزد. فورا به درون یک قلعه فرار میکند. در و پنجرهها را میبندد و چشم تیز میکند تا مردم را کنترل کند. اگر کنترل نشدند به سمتشان هدفگیری میکند. معلوم نیست چرا هیچوقت با مردم حرف نمیزند.
مردم هم در تجربه چند دهه گذشته چیز دیگری یاد گرفتهاند. ابتدا برای حل یک مساله خاص به میدان میآیند. درست مثل ماجرای اخیر که مرگ جانسوز یک دختر کرد جوان آنها را به عرصه کشانید. در همان زمان که برای حل مساله خاص شعار میدادند میدانستند هیچ نتیجهای ندارد. گوش شنوایی در کار نیست. پس عصبانی میشوند یکباره به اصل و فرع نظام ناسزا میگویند. دیگر خواست مشخصی ندارند، خواستشان ویرانی تام همه سازوکارهای موجود و بنای یک وضعیت تازه است.
آنچه مردم یاد گرفتهاند با آنچه نظام یادگرفته یکدیگر را تکمیل میکنند. مردم بقاء نظام را هدف میگیرند، آنها هم با شتاب به درون قلعههای خود فرار میکنند، در و پنجرهها را میبندند و همه توان خود را در جهت سرکوب مردم به کار میبندند.
به حسب تجربیات گذشته، بالاخره ماجرا خاتمه پیدا میکند. در حالیکه قهری عمیق در میان افتاده و همه چیز به زمان دیگری موکول شده است. نظام دستگاههای اطلاعاتی امنیتی خود را برای رویدادهای بعدی تجهیز میکند و دستگاههای تبلیغاتی خود را فعال میکند. نه برای اقناع مردم، بلکه برای کسب اعتماد و اطمینان درونی خودش. از شب تا صبح تبلیغ میکند تا جایی که خودش خیال کند تمام حق از آن اوست و مردم جز به باطل اعتراض نکردهاند. مردم نیز منتظر روزی میمانند که نظام ضعیفتر شده باشد و آنها شاید نیرومندتر.
هر دو سو، یا دستکم یک سوی ماجرا باید یک بازی تازه بکند. یک بازی خارج از آنچه تاکنون آموخته است. متاسفانه امیدی به نظام نیست که یکبار هم شده با مردم گفتگو کند و از نهاد گشت ارشاد برای جلب رضایت مردم عقب بنشیند. اجازه بدهد مردم احساس پیروزی کنند. وحشت نکند از اینکه یک قدم عقب نشسته است. اگر در حوزه خصوصی این علامت ضعف باشد، در حوزه عمومی این کار به معنای نمایندگی کردن مردم است. متاسفانه به نظام مستقر امیدی نیست اما میتوان از مردم خواست تجربه تازهای بکنند.
جنبشی که اینک در میان است، در سرشت خود یک اتفاق زنانه برای انحلال گشت ارشاد بود. اما اقشار مختلف مردم به دلایل متعدد، به این جنبش پیوستهاند. کسانی مسائل دیگری دارند و در خواستشان محقاند. گسترش جنبش، احساس قدرت بیشتری در جمع تولید میکند، به نحوی که دیگر آن خواست اولیه را ناچیز میشمارند. ماجرا از یک رویداد معطوف به یک هدف خاص، به یک رویداد عمیق تبدیل میشود. یک نسل تحقیر شده برای اثبات خود خیابانها را پر میکند. لاجرم آن دور پر هزینه تکرار میشود. نظام قلعه نشین میشود و مردم سرکوب. همه چیز به سرعت به مبارزه برای بقاء تبدیل میشود.
این دور باطل خطرناک، منابع زیرزمینی خشم و کینه تولید کرده است. با هر دور تازه، بر حجم و گستره این منابع افزوده میشود. کاش مردم یک تجربه تازه را رقم بزنند. این جنبش را در همان سرشت زنانهاش حراست کنند و خواست دختران و زنان را از نظام بخواهند. اجازه دهند یک فرصت برای معامله و کسب امتیاز مدنی فراهم شود. همه چیز خواستن به معنای هیچ چیز به دست نیاوردن است. همه چیز خواستن ذخیره آتش برای یک روز خطرناک است.
زور فراوان برای کسب یک امتیاز مشخص، سیاست را دوباره حیات میبخشد. افق آینده تنها در پرتو حیات سیاسی زنده امکان پذیر است. ما در حال نزول به قلمرو پیشاسیاسی هستیم.
@javadkashi @MostafaTajzadeh
-------
مردم معترض انحلال گشت ارشاد را طلب میکردند. هنوز هم بخش مهمی از آنها تقاضایی بیش از این ندارند. همه چیز میتوانست به نحو دیگری رقم بخورد. مردم تقاضای خود را طرح کنند، متولیان امر بشنوند، رسیدگی کنند و تقاضای مردم را پاسخ دهند. اگر چنان میشد، فصلی از ارتباط تازه میان مردم با یکدیگر و میان مردم و ساختار سیاسی برقرار میشد.
چنین نشد. چرا که نظام نمیخواهد یاد هم نگرفته با مردم گفتگو کند. همیشه خیال میکند یک قدم عقب بگذارد فرومیریزد. فورا به درون یک قلعه فرار میکند. در و پنجرهها را میبندد و چشم تیز میکند تا مردم را کنترل کند. اگر کنترل نشدند به سمتشان هدفگیری میکند. معلوم نیست چرا هیچوقت با مردم حرف نمیزند.
مردم هم در تجربه چند دهه گذشته چیز دیگری یاد گرفتهاند. ابتدا برای حل یک مساله خاص به میدان میآیند. درست مثل ماجرای اخیر که مرگ جانسوز یک دختر کرد جوان آنها را به عرصه کشانید. در همان زمان که برای حل مساله خاص شعار میدادند میدانستند هیچ نتیجهای ندارد. گوش شنوایی در کار نیست. پس عصبانی میشوند یکباره به اصل و فرع نظام ناسزا میگویند. دیگر خواست مشخصی ندارند، خواستشان ویرانی تام همه سازوکارهای موجود و بنای یک وضعیت تازه است.
آنچه مردم یاد گرفتهاند با آنچه نظام یادگرفته یکدیگر را تکمیل میکنند. مردم بقاء نظام را هدف میگیرند، آنها هم با شتاب به درون قلعههای خود فرار میکنند، در و پنجرهها را میبندند و همه توان خود را در جهت سرکوب مردم به کار میبندند.
به حسب تجربیات گذشته، بالاخره ماجرا خاتمه پیدا میکند. در حالیکه قهری عمیق در میان افتاده و همه چیز به زمان دیگری موکول شده است. نظام دستگاههای اطلاعاتی امنیتی خود را برای رویدادهای بعدی تجهیز میکند و دستگاههای تبلیغاتی خود را فعال میکند. نه برای اقناع مردم، بلکه برای کسب اعتماد و اطمینان درونی خودش. از شب تا صبح تبلیغ میکند تا جایی که خودش خیال کند تمام حق از آن اوست و مردم جز به باطل اعتراض نکردهاند. مردم نیز منتظر روزی میمانند که نظام ضعیفتر شده باشد و آنها شاید نیرومندتر.
هر دو سو، یا دستکم یک سوی ماجرا باید یک بازی تازه بکند. یک بازی خارج از آنچه تاکنون آموخته است. متاسفانه امیدی به نظام نیست که یکبار هم شده با مردم گفتگو کند و از نهاد گشت ارشاد برای جلب رضایت مردم عقب بنشیند. اجازه بدهد مردم احساس پیروزی کنند. وحشت نکند از اینکه یک قدم عقب نشسته است. اگر در حوزه خصوصی این علامت ضعف باشد، در حوزه عمومی این کار به معنای نمایندگی کردن مردم است. متاسفانه به نظام مستقر امیدی نیست اما میتوان از مردم خواست تجربه تازهای بکنند.
جنبشی که اینک در میان است، در سرشت خود یک اتفاق زنانه برای انحلال گشت ارشاد بود. اما اقشار مختلف مردم به دلایل متعدد، به این جنبش پیوستهاند. کسانی مسائل دیگری دارند و در خواستشان محقاند. گسترش جنبش، احساس قدرت بیشتری در جمع تولید میکند، به نحوی که دیگر آن خواست اولیه را ناچیز میشمارند. ماجرا از یک رویداد معطوف به یک هدف خاص، به یک رویداد عمیق تبدیل میشود. یک نسل تحقیر شده برای اثبات خود خیابانها را پر میکند. لاجرم آن دور پر هزینه تکرار میشود. نظام قلعه نشین میشود و مردم سرکوب. همه چیز به سرعت به مبارزه برای بقاء تبدیل میشود.
این دور باطل خطرناک، منابع زیرزمینی خشم و کینه تولید کرده است. با هر دور تازه، بر حجم و گستره این منابع افزوده میشود. کاش مردم یک تجربه تازه را رقم بزنند. این جنبش را در همان سرشت زنانهاش حراست کنند و خواست دختران و زنان را از نظام بخواهند. اجازه دهند یک فرصت برای معامله و کسب امتیاز مدنی فراهم شود. همه چیز خواستن به معنای هیچ چیز به دست نیاوردن است. همه چیز خواستن ذخیره آتش برای یک روز خطرناک است.
زور فراوان برای کسب یک امتیاز مشخص، سیاست را دوباره حیات میبخشد. افق آینده تنها در پرتو حیات سیاسی زنده امکان پذیر است. ما در حال نزول به قلمرو پیشاسیاسی هستیم.
@javadkashi @MostafaTajzadeh
◼️ مگر میشود در این شرایط امیدوار بود/نبود؟
🍀 چرا باید #محمدرضا_جلایی_پور را قدر دانست؟
🖋 محمدمهدی مجاهدی
▪️ در جامعهای که مطابق آخرین پیمایش ملی، بیش از ۷۵ درصد مردم آن، فردا را بهتر از امروز نمیبینند، تعجبی ندارد اگر کسانی که از امید میگویند و به امیدواری فرا میخوانند، متهم شوند؛ اتهاماتی از قبیل خوشخیالی، ناواقعگرایی، آرزواندیشی، سیاستزدگی، رفاهزدگی، بیاعتنایی به وضعوحال زندگی مردم، بیاطلاعی از بنبستهای سیاسی و سیاستی و مدیریتی کشور، ناآشنایی با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و زیستمحیطی ایران، بیخبری از مخاطرات منطقهای و جهانی که بقای این سامان را از درون و برون تهدید میکند، و حتی همدستی با پدیدآورندگان این اوضاع بد برای پوشاندن بدی اوضاع.
▪️ مگر میشود در این شرایط امیدوار بود؟ این استفهامِ انکاری، یعنی پرسشی که به خود پاسخ منفی میدهد، بد طراحی شده است و از این رو، هر پاسخی به آن بیراه است. پذیرشِ پاسخِ مثبت به این پرسش، انگار مستلزم انکار واقعیات است، و پذیرشِ پاسخِ منفی، گویی به معنای سهیم شدن در چرخهی نابودی کشور.
به جای این پرسش منکرانه، در گام نخست باید پرسید: «شرایط امیدواری چیست؟»
▪️ امیدواری پیش از هرچیز، مشروط است به رهایی از دو تیرهی اصلی از دشمنان امید، که در لباس مبدَّلِ امیدواری، ما را به مغاک نومیدی میکشند: یکی امید مُحال، و دیگری امید بیمحل.
امید محال یعنی امیدواری به وقوع محالات، و امید بیمحل یعنی امیدواری به حصول نتیجهای متفاوت بدون کوشش برای تغییر مقدمات. معرفی مفصل این دو تیرهی اصلی از رهزنان امید را از جمله در این مقاله آوردهام:
https://t.me/MMojahedi/631
▪️ پس از رهایی از این دو تیره امید سرد و تاریک، چراغ «امید بهبودباورانه» کمکم جان و جلا میگیرد. امید بهبودباورانه دقیقا از زیر آوار فهم و درک بحرانها و تهدیدها جوانه میزند و نه فارغ و غافل از آنها.
▪️ امید بهبودباورانه یعنی برگرفتن این مشعل راهنما و افقگشا: «وضع و حال ما آدمیان در این جهان چنان است که اگر با امید به امکان بهبود اوضاع، تواناییهای خود را دستمایهی کنشهایی خلاقانه و حلمسألهای کنیم، اوضاع و احوال جامعه دستکم بدتر از وقتی نمیشود که نومیدانه دست به کنش ببریم، یا بهکلی دست از کنش بکشیم.»
▪️ چنان که در دو سال اخیر در مواضع مختلف استدلال کردهام، سرچشمهی «سیاست امید» از درون شهروندانی میجوشد که دستکم دو ویژگی دارند: اولاً، از هاویهی امیدهای مُحال و بیمحل رهیدهاند و روی از افقهای آشفتهی مقصریابی و خودقربانیپنداری و انتقامکشی و مردهریگ اندیشههای منقرض و موزهای گرداندهاند و در عوض، یکسره نگران مسؤولیت سیاسی و اجتماعی خویش برای فهم و حل مسائل مشترک در جهت تأمین خیرات عمومی اند. ثانیاً، در این مسیر، هرجا و به هر کاری که هستند، به شیوهای گفتوگویی زندگی میکنند، یعنی در مشارکتی حلمسألهای و نقادانه و خلاقانه و فعالانه برای کشف و حذف خطا، مسؤولانه و مشفقانه و توانمندانه در تکاپوی ساختنِ راهحل مسائل اند.
▪️ اینچنین، سیاست امید گونهای سبک زندگی است که از جمله از چشمهی روشن این اندیشه مینوشد که راه حل مسائل ساختنی است نه یافتنی و کوشش امیدوارانهی ما برای حل مسأله، بر امکانات و توانشهای ما و محیط برای حلمسأله و نیز بر قابلیتهای مسأله برای حلشدن میافزاید. این بهویژه وضعوحال مسائلی حیاتی است که بقای ما بهمثابهی سامانی سیاسی و اجتماعی در گرو حل آنها به نفع خیر عمومی است.
▪️ یکی از راههای توضیح تفاوت میان امید بهمثابهی بهبود باوری فعالانه از یکسو، با امید مُحال و امید بیمحل از سوی دیگر، تمایز نهادن میان مفهوم توانش (یا قابلیت) از یکسو، و مفهوم ظرفیت از سوی دیگر است. ظرفیت یعنی امکانات موجود ما و مسأله و محیطی که درآن ما با مسأله دست و پنجه نرم میکنیم. ولی توانش یعنی قابلیتهایی برای حل مسأله که از خلال کنشها و واکنشهای فعالانه و خلاقانهی ما شکل میگیرد، قابلیتهایی برای حل مسأله که در غیاب کنشها و واکنشهای ناشی از عاملیت فعالانه و خلاقانهی ما اساساً حاصل نمیشدند، و بخشی از امکانات و ظرفیتهای ما و مسأله و محیط ما برای حل مسأله نمیبودند. به تعبیر دیگر، «ظرفیت» اشاره به ويژگیهای ایستا در مقطعی خاص و محدود از زمان دارد، در حالی که «توانش» مشتقی است از سازوکار پویا و تعاملی میان عاملیت کنشگران خلاق و محیط کنش. امید بهمثابهی بهبودباوری فعالانه یعنی فراتر رفتن از «ظرفیت»های موجود برای گشودن «توانش»های نو.
🍀 جامعهای پرمسأله مانند ایران باید کنشگران بهبودباور و خلاقی مانند #محمدرضا_جلایی_پور را که به صرافت طبع و به راهنمایی تجربه و خرد، چنین شیوهی زیستی را میورزند و میپراکنند قدر بداند و بر صدر بنشاند. @MostafaTajzadeh
🍀 چرا باید #محمدرضا_جلایی_پور را قدر دانست؟
🖋 محمدمهدی مجاهدی
▪️ در جامعهای که مطابق آخرین پیمایش ملی، بیش از ۷۵ درصد مردم آن، فردا را بهتر از امروز نمیبینند، تعجبی ندارد اگر کسانی که از امید میگویند و به امیدواری فرا میخوانند، متهم شوند؛ اتهاماتی از قبیل خوشخیالی، ناواقعگرایی، آرزواندیشی، سیاستزدگی، رفاهزدگی، بیاعتنایی به وضعوحال زندگی مردم، بیاطلاعی از بنبستهای سیاسی و سیاستی و مدیریتی کشور، ناآشنایی با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و زیستمحیطی ایران، بیخبری از مخاطرات منطقهای و جهانی که بقای این سامان را از درون و برون تهدید میکند، و حتی همدستی با پدیدآورندگان این اوضاع بد برای پوشاندن بدی اوضاع.
▪️ مگر میشود در این شرایط امیدوار بود؟ این استفهامِ انکاری، یعنی پرسشی که به خود پاسخ منفی میدهد، بد طراحی شده است و از این رو، هر پاسخی به آن بیراه است. پذیرشِ پاسخِ مثبت به این پرسش، انگار مستلزم انکار واقعیات است، و پذیرشِ پاسخِ منفی، گویی به معنای سهیم شدن در چرخهی نابودی کشور.
به جای این پرسش منکرانه، در گام نخست باید پرسید: «شرایط امیدواری چیست؟»
▪️ امیدواری پیش از هرچیز، مشروط است به رهایی از دو تیرهی اصلی از دشمنان امید، که در لباس مبدَّلِ امیدواری، ما را به مغاک نومیدی میکشند: یکی امید مُحال، و دیگری امید بیمحل.
امید محال یعنی امیدواری به وقوع محالات، و امید بیمحل یعنی امیدواری به حصول نتیجهای متفاوت بدون کوشش برای تغییر مقدمات. معرفی مفصل این دو تیرهی اصلی از رهزنان امید را از جمله در این مقاله آوردهام:
https://t.me/MMojahedi/631
▪️ پس از رهایی از این دو تیره امید سرد و تاریک، چراغ «امید بهبودباورانه» کمکم جان و جلا میگیرد. امید بهبودباورانه دقیقا از زیر آوار فهم و درک بحرانها و تهدیدها جوانه میزند و نه فارغ و غافل از آنها.
▪️ امید بهبودباورانه یعنی برگرفتن این مشعل راهنما و افقگشا: «وضع و حال ما آدمیان در این جهان چنان است که اگر با امید به امکان بهبود اوضاع، تواناییهای خود را دستمایهی کنشهایی خلاقانه و حلمسألهای کنیم، اوضاع و احوال جامعه دستکم بدتر از وقتی نمیشود که نومیدانه دست به کنش ببریم، یا بهکلی دست از کنش بکشیم.»
▪️ چنان که در دو سال اخیر در مواضع مختلف استدلال کردهام، سرچشمهی «سیاست امید» از درون شهروندانی میجوشد که دستکم دو ویژگی دارند: اولاً، از هاویهی امیدهای مُحال و بیمحل رهیدهاند و روی از افقهای آشفتهی مقصریابی و خودقربانیپنداری و انتقامکشی و مردهریگ اندیشههای منقرض و موزهای گرداندهاند و در عوض، یکسره نگران مسؤولیت سیاسی و اجتماعی خویش برای فهم و حل مسائل مشترک در جهت تأمین خیرات عمومی اند. ثانیاً، در این مسیر، هرجا و به هر کاری که هستند، به شیوهای گفتوگویی زندگی میکنند، یعنی در مشارکتی حلمسألهای و نقادانه و خلاقانه و فعالانه برای کشف و حذف خطا، مسؤولانه و مشفقانه و توانمندانه در تکاپوی ساختنِ راهحل مسائل اند.
▪️ اینچنین، سیاست امید گونهای سبک زندگی است که از جمله از چشمهی روشن این اندیشه مینوشد که راه حل مسائل ساختنی است نه یافتنی و کوشش امیدوارانهی ما برای حل مسأله، بر امکانات و توانشهای ما و محیط برای حلمسأله و نیز بر قابلیتهای مسأله برای حلشدن میافزاید. این بهویژه وضعوحال مسائلی حیاتی است که بقای ما بهمثابهی سامانی سیاسی و اجتماعی در گرو حل آنها به نفع خیر عمومی است.
▪️ یکی از راههای توضیح تفاوت میان امید بهمثابهی بهبود باوری فعالانه از یکسو، با امید مُحال و امید بیمحل از سوی دیگر، تمایز نهادن میان مفهوم توانش (یا قابلیت) از یکسو، و مفهوم ظرفیت از سوی دیگر است. ظرفیت یعنی امکانات موجود ما و مسأله و محیطی که درآن ما با مسأله دست و پنجه نرم میکنیم. ولی توانش یعنی قابلیتهایی برای حل مسأله که از خلال کنشها و واکنشهای فعالانه و خلاقانهی ما شکل میگیرد، قابلیتهایی برای حل مسأله که در غیاب کنشها و واکنشهای ناشی از عاملیت فعالانه و خلاقانهی ما اساساً حاصل نمیشدند، و بخشی از امکانات و ظرفیتهای ما و مسأله و محیط ما برای حل مسأله نمیبودند. به تعبیر دیگر، «ظرفیت» اشاره به ويژگیهای ایستا در مقطعی خاص و محدود از زمان دارد، در حالی که «توانش» مشتقی است از سازوکار پویا و تعاملی میان عاملیت کنشگران خلاق و محیط کنش. امید بهمثابهی بهبودباوری فعالانه یعنی فراتر رفتن از «ظرفیت»های موجود برای گشودن «توانش»های نو.
🍀 جامعهای پرمسأله مانند ایران باید کنشگران بهبودباور و خلاقی مانند #محمدرضا_جلایی_پور را که به صرافت طبع و به راهنمایی تجربه و خرد، چنین شیوهی زیستی را میورزند و میپراکنند قدر بداند و بر صدر بنشاند. @MostafaTajzadeh
Telegram
MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی
🍀چشمانداز «سیاست امید» در عصر عسرت
🖋 محمدمهدی مجاهدی
۱۱ اسفندماه ۱۳۹۶
@mmojahedi
امید اجتماعی رشتهی پیوند و مایهی قرار و رمز بقای سامان سیاسی است. این رشتهی پیوند که سست شود یا بگسلد، سامان سیاسی دستخوش بیقراری و نااستواری میشود. هرچه ژرفا و گسترهی…
🖋 محمدمهدی مجاهدی
۱۱ اسفندماه ۱۳۹۶
@mmojahedi
امید اجتماعی رشتهی پیوند و مایهی قرار و رمز بقای سامان سیاسی است. این رشتهی پیوند که سست شود یا بگسلد، سامان سیاسی دستخوش بیقراری و نااستواری میشود. هرچه ژرفا و گسترهی…
📝" شما مسئولید "
بسمه تعالی
♦️پیرو درخواست قانونی و مستند به نص صریح قانون اساسی جمعی از عدالتخواهان از فرمانداری تهران در خصوص صدور مجوز تجمع در مخالفت با گشت موسوم به ارشاد و عدم پاسخگویی فرمانداری پس از پیگیریهای مکرر، موارد زیر به اطلاع می رسد:
🔻بی توجهی وزارت کشور و عدم پاسخگویی سریع و صریح به این درخواست قانونی از عدم برسمیت شناسی قانون اساسی و آرمانهای انقلاب از جانب دستگاه ها و نهاد های رسمی حکایت میکند. هدایت درخواست های قانونی به بن بست های سلیقه ای و فراقانونی مسیر خطرناکی است که جز تحمیل هزینه به کشور، تقویت تصور ناکارمدی و انسداد در ساختار سیاسی و ناامید کردن مردم برای پیشبرد مطالبات خودت ذیل قانون اساسی هیچ ثمره ای ندارد.
🔻جای بسی تعجب و تاسف است که پیرو این نامه و درخواست قانونی، به جای دعوت از سوی وزارت کشور به منظور تنظیم مقدمات تجمع قانونی، امضاءکنندگان از سوی دادسرا و پلیس امنیت فراخوانده شدند! آیا پاسخ یک درخواست قانونی، اجابت و تمهید امور از سوی وزارت کشور است یا دعوت به پلیس امنیت؟!
🔻ما امضا کننده این نامه معتقدیم رسیدگی به اعتراضات مدنی مردم در سر فصل ها و موضوعات مختلف تنها راه اصلاح امور و نجات ایران است. این در حالیست که با توجه به شواهد به نظر می آید جریانی که تلاش برای القای بنبست مطلق سیاسی در حل مسائل کشور دارد به نفوذ گستردهای در بخشهای مهمی از حاکمیت دست یافته تا افکار عمومی را به این نتیجه برسانند که امیدی به کنشهای قانونی برای اصلاح امور نیست!
🔻حال که به مطالبه اعتراض به روند کنونی گشت ارشاد از مسیر قانونی پاسخی شایسته ای از جانب نهادهای رسمی دریافت نشده، طبیعی است که مسئولیت هر گونه یاس افرینی، خشونت و تخاصم های اجتماعی در آینده و تکرار حوادث تلخی مانند آنچه برای مرحومه مهسا امینی رخ داد با نهادها و جریانهایی باشد که ظاهراً هیچ نوع التفات و اراده ای به اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ندارند .
والسلام
#شما_مسئولید
🔹اسامی امضاءکنندگان:
🔸مهدی نصیری
🔸سلمان کدیور
🔸امیر تفرشی
🔸وحید اشتری
🔸میلاد دخانچی
🔸میلاد گودرزی
🔸امیر خراسانی
🔸یاسر عرب
🔸مرتضی کیا
🔸محمدرضا اصنافی
🔸محمدحسین بادامچی
🔴@MostafaTajzadeh
بسمه تعالی
♦️پیرو درخواست قانونی و مستند به نص صریح قانون اساسی جمعی از عدالتخواهان از فرمانداری تهران در خصوص صدور مجوز تجمع در مخالفت با گشت موسوم به ارشاد و عدم پاسخگویی فرمانداری پس از پیگیریهای مکرر، موارد زیر به اطلاع می رسد:
🔻بی توجهی وزارت کشور و عدم پاسخگویی سریع و صریح به این درخواست قانونی از عدم برسمیت شناسی قانون اساسی و آرمانهای انقلاب از جانب دستگاه ها و نهاد های رسمی حکایت میکند. هدایت درخواست های قانونی به بن بست های سلیقه ای و فراقانونی مسیر خطرناکی است که جز تحمیل هزینه به کشور، تقویت تصور ناکارمدی و انسداد در ساختار سیاسی و ناامید کردن مردم برای پیشبرد مطالبات خودت ذیل قانون اساسی هیچ ثمره ای ندارد.
🔻جای بسی تعجب و تاسف است که پیرو این نامه و درخواست قانونی، به جای دعوت از سوی وزارت کشور به منظور تنظیم مقدمات تجمع قانونی، امضاءکنندگان از سوی دادسرا و پلیس امنیت فراخوانده شدند! آیا پاسخ یک درخواست قانونی، اجابت و تمهید امور از سوی وزارت کشور است یا دعوت به پلیس امنیت؟!
🔻ما امضا کننده این نامه معتقدیم رسیدگی به اعتراضات مدنی مردم در سر فصل ها و موضوعات مختلف تنها راه اصلاح امور و نجات ایران است. این در حالیست که با توجه به شواهد به نظر می آید جریانی که تلاش برای القای بنبست مطلق سیاسی در حل مسائل کشور دارد به نفوذ گستردهای در بخشهای مهمی از حاکمیت دست یافته تا افکار عمومی را به این نتیجه برسانند که امیدی به کنشهای قانونی برای اصلاح امور نیست!
🔻حال که به مطالبه اعتراض به روند کنونی گشت ارشاد از مسیر قانونی پاسخی شایسته ای از جانب نهادهای رسمی دریافت نشده، طبیعی است که مسئولیت هر گونه یاس افرینی، خشونت و تخاصم های اجتماعی در آینده و تکرار حوادث تلخی مانند آنچه برای مرحومه مهسا امینی رخ داد با نهادها و جریانهایی باشد که ظاهراً هیچ نوع التفات و اراده ای به اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ندارند .
والسلام
#شما_مسئولید
🔹اسامی امضاءکنندگان:
🔸مهدی نصیری
🔸سلمان کدیور
🔸امیر تفرشی
🔸وحید اشتری
🔸میلاد دخانچی
🔸میلاد گودرزی
🔸امیر خراسانی
🔸یاسر عرب
🔸مرتضی کیا
🔸محمدرضا اصنافی
🔸محمدحسین بادامچی
🔴@MostafaTajzadeh
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
🖊عامل ماشه: یادآوریی هشدار در بارهی «وضعیت نارضایتیی انفجاری»
دیروز دیدم که خانم فائزه هاشمی در گفتوگو با بیبیسی و در پاسخ به این پرسش که «چه شد که مرگ مهسا امینی چنین اتحادی در میان بسیاری از ایرانیان بهوجود آورد؟» گفتند که
🔹«واقعاً آدم نمیدونه چرا جامعه و به هر حال مردم ایران این جور سر این قضیه به هم ریختند و آشفته شدند ... . چون از این اتفاقات زیاد بود. یعنی چند سال پیش آقای ستار بهشتی هم این اتفاق براش افتاد ... . شاید کرد بودن این دختر، جوان بودن این دختر، با حجاب بودن این دختر ... نمیدونم اینها همه دست به دست همدیگر داد. ...» (۱۴۰۱، اینستاگرام بیبیسی).🔹
در مقام یادآوری ذکر میکنم که پدیدههای اجتماعی منطق خاص خود را دارند. خیزش اجتماعیی کنونی هم منطق خاص خود را دارد. شش خرداد امسال (یعنی ۱۱۶ روز پیش) در بارهی وضعیت نامطلوبی که جامعهی ما در آن بهسر میبرد، هشدار دادم و گفتم که جامعهی ما در «وضعیت نارضایتیی انفجاری» قرار دارد و میبایست در سیاستهای داخلی و خارجی تجدید نظر اساسی صورت گیرد:
«مخاطبان متعدد بارها از ما بهعنوان کارشناس اجتماعی در بارهی وضع موجود میپرسند. مردم میخواهند بدانند که کشور در چه وضعی قرار دارد. ... من قبلاً (۱۳ دی ۱۳۹۶) بعد از یک خیزش اجتماعی به تفصیل در بارهی انباشت نارضایتی که منتهی به بحران مشروعیت میشود، سخن گفتم و توضیح دادم که چهگونه انباشت نارضایتی سرانجام میتواند به خیزشهای اجتماعیی مداوم منتهی شود. ... اما وقتی نارضایتیی انباشته شده، مدیریت نمیشود و تحولی نیز در جهت کاهش آن رخ نمیدهد بلکه وضعیت ناراضی کننده تداوم مییابد یا حتا تقویت میشود، شرایط نامطلوبتری برای سیستم یا هر کل اجتماعیای که درگیر انباشت نارضایتی است، پدید میآید: وضعیت نارضایتیی انفجاری. ... اکنون میتوان حدس زد که ما در وضعیت نارضایتیی انفجاری قرار داریم. در این وضعیت نارضایتی گسترش یافته و بخش قابل توجهی از جمعیتِ کل اجتماعیی مربوطه را دربر میگیرد. افراد در این وضعیت به اَشکال گوناگونی ابراز نارضایتی میکنند. آستانهی تحمل پایین میآید. اَشکال افسردهگی و اشکال پرخاشگری نسبت به دیگران و سازمانها و اشخاص مسؤول و حتا خشونت با نزدیکان و اطرافیان و حتا خودزنی و خودکشیها افزایش مییابد. ...وقتی وضعیت اینگونه میشود، هر اتّفاقی در هر ابعادی که رخ دهد (حتا فرو ریختن یک ساختمان در یک شهر)، نیز به مدیریت کلان ربط داده میشود و مقصر، درست یا غلط، در کلانترین سطح جستوجو میشود. باری، وضعیت نارضایتیی انفجاری تجدید نظری اساسی را طلب میکند» (محدثی، ۶ خرداد ۱۴۰۱).
یکبار دیگر یادآوری میکنم که جهان اجتماعی ساز و کارهای درونیی خاص خود را دارد. هر کاری نمیتوان در آن انجام داد و به هر نحوی نمیتوان با امور اجتماعی مواجه شد. هر کنشی پی آمدهایی دارد و هر نوع مدیریتی آثاری دارد.
مطرح کردن عللی چون «کرد بودن» دختر جوانی که قربانیی عملکرد گشت ارشاد شده است (مرحوم مهسا امینی) یا بحث از دستهای خارجی یا عملکرد رسانهها و اموری از این قبیل، بحثهایی فرعی یا بهکلی بیربط اند. تا این مشکل از اساس و بهنحو جدی حل نشود، هر رویدادی میتواند بهمنزلهی عامل ماشه عمل کند و خیزشی اجتماعی را از دل این وضعیت نارضایتیی انباشته شده، راه بیاندازد.
بنابراین، ضرورت دارد در سیاستهای داخلی و خارجیی کشور تجدید نظر بنیادی صورت گیرد تا بتوان تحولات را مدیریت کرد و الا تحولات، دنیای ما را مدیریت خواهند کرد یا با خود خواهند برد.
🆔 @MostafaTajzadeh
🖊عامل ماشه: یادآوریی هشدار در بارهی «وضعیت نارضایتیی انفجاری»
دیروز دیدم که خانم فائزه هاشمی در گفتوگو با بیبیسی و در پاسخ به این پرسش که «چه شد که مرگ مهسا امینی چنین اتحادی در میان بسیاری از ایرانیان بهوجود آورد؟» گفتند که
🔹«واقعاً آدم نمیدونه چرا جامعه و به هر حال مردم ایران این جور سر این قضیه به هم ریختند و آشفته شدند ... . چون از این اتفاقات زیاد بود. یعنی چند سال پیش آقای ستار بهشتی هم این اتفاق براش افتاد ... . شاید کرد بودن این دختر، جوان بودن این دختر، با حجاب بودن این دختر ... نمیدونم اینها همه دست به دست همدیگر داد. ...» (۱۴۰۱، اینستاگرام بیبیسی).🔹
در مقام یادآوری ذکر میکنم که پدیدههای اجتماعی منطق خاص خود را دارند. خیزش اجتماعیی کنونی هم منطق خاص خود را دارد. شش خرداد امسال (یعنی ۱۱۶ روز پیش) در بارهی وضعیت نامطلوبی که جامعهی ما در آن بهسر میبرد، هشدار دادم و گفتم که جامعهی ما در «وضعیت نارضایتیی انفجاری» قرار دارد و میبایست در سیاستهای داخلی و خارجی تجدید نظر اساسی صورت گیرد:
«مخاطبان متعدد بارها از ما بهعنوان کارشناس اجتماعی در بارهی وضع موجود میپرسند. مردم میخواهند بدانند که کشور در چه وضعی قرار دارد. ... من قبلاً (۱۳ دی ۱۳۹۶) بعد از یک خیزش اجتماعی به تفصیل در بارهی انباشت نارضایتی که منتهی به بحران مشروعیت میشود، سخن گفتم و توضیح دادم که چهگونه انباشت نارضایتی سرانجام میتواند به خیزشهای اجتماعیی مداوم منتهی شود. ... اما وقتی نارضایتیی انباشته شده، مدیریت نمیشود و تحولی نیز در جهت کاهش آن رخ نمیدهد بلکه وضعیت ناراضی کننده تداوم مییابد یا حتا تقویت میشود، شرایط نامطلوبتری برای سیستم یا هر کل اجتماعیای که درگیر انباشت نارضایتی است، پدید میآید: وضعیت نارضایتیی انفجاری. ... اکنون میتوان حدس زد که ما در وضعیت نارضایتیی انفجاری قرار داریم. در این وضعیت نارضایتی گسترش یافته و بخش قابل توجهی از جمعیتِ کل اجتماعیی مربوطه را دربر میگیرد. افراد در این وضعیت به اَشکال گوناگونی ابراز نارضایتی میکنند. آستانهی تحمل پایین میآید. اَشکال افسردهگی و اشکال پرخاشگری نسبت به دیگران و سازمانها و اشخاص مسؤول و حتا خشونت با نزدیکان و اطرافیان و حتا خودزنی و خودکشیها افزایش مییابد. ...وقتی وضعیت اینگونه میشود، هر اتّفاقی در هر ابعادی که رخ دهد (حتا فرو ریختن یک ساختمان در یک شهر)، نیز به مدیریت کلان ربط داده میشود و مقصر، درست یا غلط، در کلانترین سطح جستوجو میشود. باری، وضعیت نارضایتیی انفجاری تجدید نظری اساسی را طلب میکند» (محدثی، ۶ خرداد ۱۴۰۱).
یکبار دیگر یادآوری میکنم که جهان اجتماعی ساز و کارهای درونیی خاص خود را دارد. هر کاری نمیتوان در آن انجام داد و به هر نحوی نمیتوان با امور اجتماعی مواجه شد. هر کنشی پی آمدهایی دارد و هر نوع مدیریتی آثاری دارد.
مطرح کردن عللی چون «کرد بودن» دختر جوانی که قربانیی عملکرد گشت ارشاد شده است (مرحوم مهسا امینی) یا بحث از دستهای خارجی یا عملکرد رسانهها و اموری از این قبیل، بحثهایی فرعی یا بهکلی بیربط اند. تا این مشکل از اساس و بهنحو جدی حل نشود، هر رویدادی میتواند بهمنزلهی عامل ماشه عمل کند و خیزشی اجتماعی را از دل این وضعیت نارضایتیی انباشته شده، راه بیاندازد.
بنابراین، ضرورت دارد در سیاستهای داخلی و خارجیی کشور تجدید نظر بنیادی صورت گیرد تا بتوان تحولات را مدیریت کرد و الا تحولات، دنیای ما را مدیریت خواهند کرد یا با خود خواهند برد.
🆔 @MostafaTajzadeh
🔷🔷🔷
بیانیه انجمن دندانپزشکی ایران درباره درگذشت تاسف بار مهسا امینی
در شرایطی که تحریمهای ظالمانه، تورم و مشکلات اقتصادی زندگی و معیشت اکثریت مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده و وضعیتی سخت را برای کشور رقم زده است، برخوردهای فراقانونی و ناشایست «گشت ارشاد» که آخرین آن فاجعه تلخ و تاسف بار درگذشت مهسا امینی بود، موجب کاهش اعتماد مردم به نیروی انتظامی شده است. بنظر میرسد نیاز به تجدید نظر در برخی سیاستهای فرهنگی و نیز وظایف این نهاد،یکی از ملزومات امروز جامعه می باشد.
انجمن دندانپزشکی ایران با پرهیز از ورود به مسایل سیاسی ، موضوع اخیر را یک مطالبه عمومی از طرف مردم میداند و ضمن محکوم کردن رفتارهای خشن و ناشایست اتفاق افتاده و اظهار تاسف از این اتفاق و همدردی با خانواده مهسا امینی، موارد زیر را خواستار است:
۱- توقف فعالیت های گشت ارشاد با هدف جلوگیری از هتک حرمت دختران و زنان با فرهنگ ایران زمین
۲-رسیدگی بدون اغماض به حادثه تاسف بار پیش آمده برای مهسا امینی و برخورد قانونی و بر اساس عدالت اجتماعی با عوامل آن و نیز اطلاع رسانی نتیجه رسیدگی به مردم.
۳- ترک رفتارهای خشونت آمیز و برخوردهای قهر آمیز با معترضین که در چارچوب قانون اساسی اعتراض مسالمت آمیز دارند. برای پرهیز از این امر اعطای مجوز به تجمعات اعتراضی در چارچوب قانون یک خواسته حداقلی است که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد.
انجمن دندانپزشکی ایران
@MostafaTajzadeh
🔷🔷🔷
https://t.me/idadent
بیانیه انجمن دندانپزشکی ایران درباره درگذشت تاسف بار مهسا امینی
در شرایطی که تحریمهای ظالمانه، تورم و مشکلات اقتصادی زندگی و معیشت اکثریت مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده و وضعیتی سخت را برای کشور رقم زده است، برخوردهای فراقانونی و ناشایست «گشت ارشاد» که آخرین آن فاجعه تلخ و تاسف بار درگذشت مهسا امینی بود، موجب کاهش اعتماد مردم به نیروی انتظامی شده است. بنظر میرسد نیاز به تجدید نظر در برخی سیاستهای فرهنگی و نیز وظایف این نهاد،یکی از ملزومات امروز جامعه می باشد.
انجمن دندانپزشکی ایران با پرهیز از ورود به مسایل سیاسی ، موضوع اخیر را یک مطالبه عمومی از طرف مردم میداند و ضمن محکوم کردن رفتارهای خشن و ناشایست اتفاق افتاده و اظهار تاسف از این اتفاق و همدردی با خانواده مهسا امینی، موارد زیر را خواستار است:
۱- توقف فعالیت های گشت ارشاد با هدف جلوگیری از هتک حرمت دختران و زنان با فرهنگ ایران زمین
۲-رسیدگی بدون اغماض به حادثه تاسف بار پیش آمده برای مهسا امینی و برخورد قانونی و بر اساس عدالت اجتماعی با عوامل آن و نیز اطلاع رسانی نتیجه رسیدگی به مردم.
۳- ترک رفتارهای خشونت آمیز و برخوردهای قهر آمیز با معترضین که در چارچوب قانون اساسی اعتراض مسالمت آمیز دارند. برای پرهیز از این امر اعطای مجوز به تجمعات اعتراضی در چارچوب قانون یک خواسته حداقلی است که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد.
انجمن دندانپزشکی ایران
@MostafaTajzadeh
🔷🔷🔷
https://t.me/idadent
Telegram
🇮🇷 جامعه دندانپزشكی ايران 🇮🇷
این كانال رسما متعلق به جامعه (علمی) دندانپزشكی ايران میباشد. همچنین اخبار مربوط به انجمن (صنفی) دندانپزشکی ایران را پوشش میدهد.
آینده ایران در گرو بحران حکمرانی
اسماعیل نوشاد
فوت غم انگیز و تراژیک مهسا امینی مانند یک چاشنی انفجاری در انبار باروت نارضایتیهای انباشته جامعه ایران عمل کرده است. تحلیل وضعیت با توجه به پیچیدگیهای امروز جامعه ایران مجالی گسترده میطلبد، اما در حد یک یادداشت کوتاه میتوان نقاطی را روشن کرد.
اول از همه اشتباههای مکرر حاکمیتی که نمیخواهد قبول کند مفاهیمی چون جامعه، توده، حقوق و شهروند، مفاهیمی جدید و علمی هستند و در گذشته سنت سیاسی و فقهی ما وجود نداشتهاند. حاکمیت فکر میکند که توده را میتوان با ایجاد ترس ساکت کرد. این اشتباه ناشی از عدم درک مفهوم توده است. توده فرد نیست که بترسد، توده خیلی به مفهوم انرژی نزدیک است و تا راه گردش و تخلیهاش را پیدا نکند، مقاومتش به صورت زنجیرهای تکرار شونده برمیگردد؛ چنانچه از سال ۸۸ تاکنون این دورههای خروش تناوبی توده را شاهدیم. این فرایند تا پاسخ درخور نیابد تکرار میشود. حاکمیت بجای فهم این وضعیت با گزارههای شرعی میخواهد این انباشت انرژی را مسدود کند که کاری بیهوده است. لیبیدوی جمعی ما در این ساخت متصلب توان حرکت ندارد. اینجا مسئله غریزه حیات است و مدیران بیسواد این تنش اساسی را درک نمیکنند. انرژی حیات جمعی ما نیاز به میدانی جهت چرخش دارد تا خودش را در حوزههای جمعیتی و اقتصادی بازتولید کند. حاکمیت به جای درک شرایط با سیاستهای غلط چون حجاب اجباری و مبارزه با تفریحات تودهای نشاط آور- که همگان بدان نیاز دارند و عامی و نخبه نمیشناسد- جریان اجتماعي را آشفته و بیقرار کرده است. حاکمیت باید حقوق طبیعی جامعه را به رسمیت بشناسد.
دومین مشکل از جانب اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. این اپوزیسیون با انقلاب ایران به گونهای برخورد میکند که گویی یک اشتباه بوده و میتوان تاریخ را به عقب بازگردانید. این حرف هم بی پایه است. تاریخ اگر ندارد. تنها واقعیت جامعه ایران همین است که در جریان است و المثنا ندارد. بازگشت به دوران پهلوی یا احیای سلطنت به آن سبک یا دیگر آرمانشهرهای جریانهای رقیب انقلاب ۵۷، چیزی بیش از فانتزیهای گروههای پرتاب شده به بیرون تاریخ نیست و به جای کمک کردن به وضعیت، اذهان را سردرگم و آشفته میکند.
سومین مشکل این است که پس از اینکه گردش توده میسر گردید، جامعه با خطر سقوط در ورطه آنارشیسم مواجه میشود. آینده ای که بسیاری از مؤمنان و اخلاقمداران و محافظه کاران سنتی امروز از آن در هراسند و همواره میگویند که اگر سد امنیتی از مقابل لیبیدوی جنسی کنار برود چه و چه میشود. اینجا هم باز مشکل از حاکمیت و عدم درک جامعه مدرن است. حاکمیت به معنای قدرت سخت باید از کف خیابان عقب بنشیند و به خودش اعتماد کند و اجازه ظهور گفتار یا گفتارهای سیاسی را بدهد. این گفتارها افکار عمومی را در یک فرایند آزاد و دموکراتیک به دست میگیرند و ایجاد هژمونی و مشروعیت سیاسی میکنند. اینجاست که پای حقوق شهروندی وسط میآید و قدرت سخت بدل به اقتدار میشود. حقوق شهروندی در عین استیفای حقوق افراد، آنها را نسبت به حق یکدیگر مسئول کرده و بدین ترتیب آنارشیسم رخت بر میبندد. توسعه این حقوق از وجهی دیگر رانت و ویژهخواری را محدود میکند و در نهایت باید به حذف آن بیانجامد. غایت یک ساختار حقوقی تام حذف طبقات طولی و رانتی و شمول همگان در یک نظام عرضی و برابر قانونی است. بدین ترتیب افق اقتصادی هم گشوده میشود و امید به جامعه باز میگردد. با این فرایند توده به مردم و جامعه شهروندان تبدیل میشود.
شرحی که گذشت ممکن است دور و دراز به نظر برسد اما ارادهای انقلابی در جهت آغاز آن با ایجاد یک شوک روانی میتواند جامعه را به مسیر امید بخش بازگرداند.
یک تذکر به اهالی قدرت اینجا لازم است. حرکت در خلاف این جریان تاریخی که جامعه ایران از انقلاب مشروطه تاکنون آن را برگزیده است، سرانجامی جز فروپاشی ندارد. این به زیان همگان است. در وضعیت فعلی که هژمونی و مشروعیت حکومت در ذهن مردم از بین رفته و بنابراین نه با شهروندان بلکه با توده طرف هستیم، ترساندن توده ازین عاقبت بیهوده است. همانطور که گفتیم توده ترس را نمیفهمد و تا مسیر گردش و تخلیه انرژی را پیدا نکند به مقاومت و تنش ادامه میدهد، حتی اگر این تخلیه یک فروپاشی آخرالزمانی باشد. این البته اشتباه خود حاکمیت و احزاب سیاسی ایران بوده است که گفتارهای سیاسی و بنابراین مشروعیت هژمونیک را از بین بردهاند. بنابراین به هوش باشید و راه صلاح را اختیار کنید. احتمالا این آخرین فرصت شماست. دولت وقتی مشروعیت را از دست بدهد، به قدرتی لخت بدل میشود که هنوز قدرتش سر جاست و توان اداره قهری جامعه را دارد. وضعیتی که به نظر میرسد جمهوری اسلامی در آن گیر افتاده است.
ادامه متن در لینک زیر 👇
https://t.me/noshad35/2303
@MostafaTajzadeh
اسماعیل نوشاد
فوت غم انگیز و تراژیک مهسا امینی مانند یک چاشنی انفجاری در انبار باروت نارضایتیهای انباشته جامعه ایران عمل کرده است. تحلیل وضعیت با توجه به پیچیدگیهای امروز جامعه ایران مجالی گسترده میطلبد، اما در حد یک یادداشت کوتاه میتوان نقاطی را روشن کرد.
اول از همه اشتباههای مکرر حاکمیتی که نمیخواهد قبول کند مفاهیمی چون جامعه، توده، حقوق و شهروند، مفاهیمی جدید و علمی هستند و در گذشته سنت سیاسی و فقهی ما وجود نداشتهاند. حاکمیت فکر میکند که توده را میتوان با ایجاد ترس ساکت کرد. این اشتباه ناشی از عدم درک مفهوم توده است. توده فرد نیست که بترسد، توده خیلی به مفهوم انرژی نزدیک است و تا راه گردش و تخلیهاش را پیدا نکند، مقاومتش به صورت زنجیرهای تکرار شونده برمیگردد؛ چنانچه از سال ۸۸ تاکنون این دورههای خروش تناوبی توده را شاهدیم. این فرایند تا پاسخ درخور نیابد تکرار میشود. حاکمیت بجای فهم این وضعیت با گزارههای شرعی میخواهد این انباشت انرژی را مسدود کند که کاری بیهوده است. لیبیدوی جمعی ما در این ساخت متصلب توان حرکت ندارد. اینجا مسئله غریزه حیات است و مدیران بیسواد این تنش اساسی را درک نمیکنند. انرژی حیات جمعی ما نیاز به میدانی جهت چرخش دارد تا خودش را در حوزههای جمعیتی و اقتصادی بازتولید کند. حاکمیت به جای درک شرایط با سیاستهای غلط چون حجاب اجباری و مبارزه با تفریحات تودهای نشاط آور- که همگان بدان نیاز دارند و عامی و نخبه نمیشناسد- جریان اجتماعي را آشفته و بیقرار کرده است. حاکمیت باید حقوق طبیعی جامعه را به رسمیت بشناسد.
دومین مشکل از جانب اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. این اپوزیسیون با انقلاب ایران به گونهای برخورد میکند که گویی یک اشتباه بوده و میتوان تاریخ را به عقب بازگردانید. این حرف هم بی پایه است. تاریخ اگر ندارد. تنها واقعیت جامعه ایران همین است که در جریان است و المثنا ندارد. بازگشت به دوران پهلوی یا احیای سلطنت به آن سبک یا دیگر آرمانشهرهای جریانهای رقیب انقلاب ۵۷، چیزی بیش از فانتزیهای گروههای پرتاب شده به بیرون تاریخ نیست و به جای کمک کردن به وضعیت، اذهان را سردرگم و آشفته میکند.
سومین مشکل این است که پس از اینکه گردش توده میسر گردید، جامعه با خطر سقوط در ورطه آنارشیسم مواجه میشود. آینده ای که بسیاری از مؤمنان و اخلاقمداران و محافظه کاران سنتی امروز از آن در هراسند و همواره میگویند که اگر سد امنیتی از مقابل لیبیدوی جنسی کنار برود چه و چه میشود. اینجا هم باز مشکل از حاکمیت و عدم درک جامعه مدرن است. حاکمیت به معنای قدرت سخت باید از کف خیابان عقب بنشیند و به خودش اعتماد کند و اجازه ظهور گفتار یا گفتارهای سیاسی را بدهد. این گفتارها افکار عمومی را در یک فرایند آزاد و دموکراتیک به دست میگیرند و ایجاد هژمونی و مشروعیت سیاسی میکنند. اینجاست که پای حقوق شهروندی وسط میآید و قدرت سخت بدل به اقتدار میشود. حقوق شهروندی در عین استیفای حقوق افراد، آنها را نسبت به حق یکدیگر مسئول کرده و بدین ترتیب آنارشیسم رخت بر میبندد. توسعه این حقوق از وجهی دیگر رانت و ویژهخواری را محدود میکند و در نهایت باید به حذف آن بیانجامد. غایت یک ساختار حقوقی تام حذف طبقات طولی و رانتی و شمول همگان در یک نظام عرضی و برابر قانونی است. بدین ترتیب افق اقتصادی هم گشوده میشود و امید به جامعه باز میگردد. با این فرایند توده به مردم و جامعه شهروندان تبدیل میشود.
شرحی که گذشت ممکن است دور و دراز به نظر برسد اما ارادهای انقلابی در جهت آغاز آن با ایجاد یک شوک روانی میتواند جامعه را به مسیر امید بخش بازگرداند.
یک تذکر به اهالی قدرت اینجا لازم است. حرکت در خلاف این جریان تاریخی که جامعه ایران از انقلاب مشروطه تاکنون آن را برگزیده است، سرانجامی جز فروپاشی ندارد. این به زیان همگان است. در وضعیت فعلی که هژمونی و مشروعیت حکومت در ذهن مردم از بین رفته و بنابراین نه با شهروندان بلکه با توده طرف هستیم، ترساندن توده ازین عاقبت بیهوده است. همانطور که گفتیم توده ترس را نمیفهمد و تا مسیر گردش و تخلیه انرژی را پیدا نکند به مقاومت و تنش ادامه میدهد، حتی اگر این تخلیه یک فروپاشی آخرالزمانی باشد. این البته اشتباه خود حاکمیت و احزاب سیاسی ایران بوده است که گفتارهای سیاسی و بنابراین مشروعیت هژمونیک را از بین بردهاند. بنابراین به هوش باشید و راه صلاح را اختیار کنید. احتمالا این آخرین فرصت شماست. دولت وقتی مشروعیت را از دست بدهد، به قدرتی لخت بدل میشود که هنوز قدرتش سر جاست و توان اداره قهری جامعه را دارد. وضعیتی که به نظر میرسد جمهوری اسلامی در آن گیر افتاده است.
ادامه متن در لینک زیر 👇
https://t.me/noshad35/2303
@MostafaTajzadeh
Telegram
گنوس
آینده ایران در گرو بحران حکمرانی
اسماعیل نوشاد
فوت غم انگیز و تراژیک مهسا امینی مانند یک چاشنی انفجاری در انبار باروت نارضایتیهای انباشته جامعه ایران عمل کرده است. تحلیل وضعیت با توجه به پیچیدگیهای امروز جامعه ایران مجالی گسترده میطلبد، اما در حد یک…
اسماعیل نوشاد
فوت غم انگیز و تراژیک مهسا امینی مانند یک چاشنی انفجاری در انبار باروت نارضایتیهای انباشته جامعه ایران عمل کرده است. تحلیل وضعیت با توجه به پیچیدگیهای امروز جامعه ایران مجالی گسترده میطلبد، اما در حد یک…
💢دیگر برای همیشه بس است!
✍️ احمد زیدآبادی :
♦️ پیش از این بارها در کلابهاوس توضیح داده بودم که اگر خشم و هیجان بر فضا غالب شود، کمیت امثال من لنگ میشود و حرفهایمان اگر هم سبب ناراحتی و انزجار طرفهای مختلفِ صحنه ی بازی نشود، عمدتاً نادیده گرفته میشود.
♦️در واقع اینک سه نیروست که در صحنه ی بازی حضور دارند. نخست جوانانی که احساس عمیقِ نادیدهانگاری فرهنگی، طردشدگی سیاسی، حاشیهنشینی اقتصادی و در یک کلام، احساس حذف از روند تصمیمگیری و سلب اراده و آزادی خود برای انتخاب نوع زندگی خود میکنند.
♦️من فشارِ ناشی از این تحقیرشدگی و نادیدهانگاری و خشم و طغیان ناشی از آن را با پوست و گوشت و استخوانم لمس میکنم و کمال همدردی را با آن دارم.
♦️سرزمین ملی یعنی جغرافیایی که فرصت برابر برای تک تک شهروندان خود بدون هرگونه تبعیضی فراهم باشد و این مهمترین نکتهای است که نظام حاکم بر کشور ما گویی اصلاً آن را به رسمیت هم نمیشناسد چه رسد به آنکه بدان عمل کند.
♦️در واقع، قشر محدودی با عناوینی چون مکتبی، حزباللهی، ارزشی، انقلابی.. تمام نظام تصمیمگیری و مدیریتهای منبعث از آن را در همۀ سطوحش، گونهای ارث ازلی و خدادادی برای خود میداند و تنها معیارِ زندگی عمومی و خصوصی را نیز منحصر به شیوۀ زندگی خود میشناسد و بقیۀ اقشار جامعه را به تقلید از آن شیوه فرا میخواند و یا آنها را کلاً بیگانه به شمار میآورد؛ چنانکه گویی حق و حقوقی از این سرزمین ملی ندارند و هر فریاد اعتراضشان باید خفه شود!
♦️بسیاری از افراد این قشر، چنان در پیلههای ذهنی خود محدود ماندهاند که اصلاً امکان ارتباط ذهنی با دیگر اقشار جامعه را ندارند و برخورداری از مناصب و مکاسب و منزلتهای دولتی نیز به کامشان به قدری شیرین آمده است که حس محرومیت و حذفشدگی دیگر مردم را مطلقاً احساس نمیکنند.
♦️از این افراد چگونه میتوان انتظار همدردی با جوانانی را داشت که از شدت خشم مربوط به محرومیتِ سیاسی و تنگنای اقتصادی و فشار فرهنگی، دست به طغیان زدهاند تا راهی برای مسالمت و صلح و آشتی با آنها بگشایند. از نگاه آنان هرکس شعار نابهنجاری داد "عامل دشمن" است و باید به هر بهایی سر جای خود نشانده شود.
♦️متأسفانه انواع محدودیتهای سیاسی و اجتماعی برای امثال من، امکان تماس و ارتباط با این قشر جوان محذوف را از بین برده است. سالهای سال حتی برای یک بحث و گفتگوی ساده به دانشگاه و دیگر محیطهای جمعی در هیچ نقطهای از این کشور راه نداشتهایم، بنابراین، آنان اصلاً ما را نمیشناسند چه رسد به اینکه بخواهند به نگرانیها و دغدغههایمان در مورد رفتار هدفمند سیاسی یا اجتماعی توجه نشان دهند.
♦️در این بین، بدبختانه نیروی دیگری هم در آن سوی مرزهاست که بخشی از آن، هر نوع اعتراض و حرکت اجتماعی داخلی را به معنای سقوط قریبالوقوع حکومت و آماده شدن فرش قرمز برای پهن شدن زیر پای آنان به قصد بالا رفتن از پلههای قدرت تعبیر میکنند و با چنان حرارتی به تحریک مخاطبان خود مشغول میشوند که پنداری هدف غایی یک کشور، فقط نبودن یک نظام است و میزانِ هزینه و نوع نظم و یا بینظمی پس از آن دیگر کوچکترین ارزشی ندارد.
♦️این افراد چندان در این زمینه بیتاب به نظر میرسند که به زبان بیزبانی مردم به خشم آمده را حتی به جنگ داخلی فرا میخوانند! برای آنها گویی سرنوشت یک کشور باستانی و زندگی ٨۵ میلیون ایرانی مطلقاً اهمیتی ندارد. فقط اصرار دارند که این نظام باید برود؛ حتی اگر میلیونها خون ریخته شود و یا جز خاکستر و ویرانی از این سرزمین به جا نماند.
♦️تصور آنها بر آن است که چون ۴۴ سال پیش یک انقلاب تقریباً سریع در ایران رخ داد، اکنون هم میتواند رخ دهد! به همین راحتی! هر کس هم جز این بگوید و یا دغدغه و نگرانی دیگری را مطرح کند، فوری به "حمایت از رژیم" متهم و در دنیای مجازی ترور شخصیت میشود.
♦️گاهی فکر میکنم جامعۀ ایران برای این دسته افراد همچون صحنۀ نمایش یا فیلمی است که هر چه مهیجتر و خشنتر باشد، آنان را سرگرمتر میکند! ماجرا برای آنان پنداری نوعی تفنن است اما برای ما دراینجا مسئلۀ مرگ و زندگی و سرنوشت یک سرزمین باستانی است. به همین دلیل نیز ما در اینجا برای برداشتن هر گامی مجبور به صدها ساعت فکر و تأمل هستیم اما آنان بیمحابا و پی در پی دستورالعملهای منجر به خونریزی صادر میکنند.
♦️هر خونی که در این سرزمین به خاک ریخته شود، خون سیاوش است. به همان اندازه حرمت دارد. در تاریخ خونبارمان، فرزندان بسیاری از مردم ما در خون خود غلتیدهاند و مادران بسیاری داغدار شدهاند. ادبیات خون و خونریزی را باید از فرهنگ این سرزمین ریشهکن کنیم. دیگر برای همیشه بس است!
بدرود تا درودی دیگر
@MostafaTajzadeh
@tahkimmelat
✍️ احمد زیدآبادی :
♦️ پیش از این بارها در کلابهاوس توضیح داده بودم که اگر خشم و هیجان بر فضا غالب شود، کمیت امثال من لنگ میشود و حرفهایمان اگر هم سبب ناراحتی و انزجار طرفهای مختلفِ صحنه ی بازی نشود، عمدتاً نادیده گرفته میشود.
♦️در واقع اینک سه نیروست که در صحنه ی بازی حضور دارند. نخست جوانانی که احساس عمیقِ نادیدهانگاری فرهنگی، طردشدگی سیاسی، حاشیهنشینی اقتصادی و در یک کلام، احساس حذف از روند تصمیمگیری و سلب اراده و آزادی خود برای انتخاب نوع زندگی خود میکنند.
♦️من فشارِ ناشی از این تحقیرشدگی و نادیدهانگاری و خشم و طغیان ناشی از آن را با پوست و گوشت و استخوانم لمس میکنم و کمال همدردی را با آن دارم.
♦️سرزمین ملی یعنی جغرافیایی که فرصت برابر برای تک تک شهروندان خود بدون هرگونه تبعیضی فراهم باشد و این مهمترین نکتهای است که نظام حاکم بر کشور ما گویی اصلاً آن را به رسمیت هم نمیشناسد چه رسد به آنکه بدان عمل کند.
♦️در واقع، قشر محدودی با عناوینی چون مکتبی، حزباللهی، ارزشی، انقلابی.. تمام نظام تصمیمگیری و مدیریتهای منبعث از آن را در همۀ سطوحش، گونهای ارث ازلی و خدادادی برای خود میداند و تنها معیارِ زندگی عمومی و خصوصی را نیز منحصر به شیوۀ زندگی خود میشناسد و بقیۀ اقشار جامعه را به تقلید از آن شیوه فرا میخواند و یا آنها را کلاً بیگانه به شمار میآورد؛ چنانکه گویی حق و حقوقی از این سرزمین ملی ندارند و هر فریاد اعتراضشان باید خفه شود!
♦️بسیاری از افراد این قشر، چنان در پیلههای ذهنی خود محدود ماندهاند که اصلاً امکان ارتباط ذهنی با دیگر اقشار جامعه را ندارند و برخورداری از مناصب و مکاسب و منزلتهای دولتی نیز به کامشان به قدری شیرین آمده است که حس محرومیت و حذفشدگی دیگر مردم را مطلقاً احساس نمیکنند.
♦️از این افراد چگونه میتوان انتظار همدردی با جوانانی را داشت که از شدت خشم مربوط به محرومیتِ سیاسی و تنگنای اقتصادی و فشار فرهنگی، دست به طغیان زدهاند تا راهی برای مسالمت و صلح و آشتی با آنها بگشایند. از نگاه آنان هرکس شعار نابهنجاری داد "عامل دشمن" است و باید به هر بهایی سر جای خود نشانده شود.
♦️متأسفانه انواع محدودیتهای سیاسی و اجتماعی برای امثال من، امکان تماس و ارتباط با این قشر جوان محذوف را از بین برده است. سالهای سال حتی برای یک بحث و گفتگوی ساده به دانشگاه و دیگر محیطهای جمعی در هیچ نقطهای از این کشور راه نداشتهایم، بنابراین، آنان اصلاً ما را نمیشناسند چه رسد به اینکه بخواهند به نگرانیها و دغدغههایمان در مورد رفتار هدفمند سیاسی یا اجتماعی توجه نشان دهند.
♦️در این بین، بدبختانه نیروی دیگری هم در آن سوی مرزهاست که بخشی از آن، هر نوع اعتراض و حرکت اجتماعی داخلی را به معنای سقوط قریبالوقوع حکومت و آماده شدن فرش قرمز برای پهن شدن زیر پای آنان به قصد بالا رفتن از پلههای قدرت تعبیر میکنند و با چنان حرارتی به تحریک مخاطبان خود مشغول میشوند که پنداری هدف غایی یک کشور، فقط نبودن یک نظام است و میزانِ هزینه و نوع نظم و یا بینظمی پس از آن دیگر کوچکترین ارزشی ندارد.
♦️این افراد چندان در این زمینه بیتاب به نظر میرسند که به زبان بیزبانی مردم به خشم آمده را حتی به جنگ داخلی فرا میخوانند! برای آنها گویی سرنوشت یک کشور باستانی و زندگی ٨۵ میلیون ایرانی مطلقاً اهمیتی ندارد. فقط اصرار دارند که این نظام باید برود؛ حتی اگر میلیونها خون ریخته شود و یا جز خاکستر و ویرانی از این سرزمین به جا نماند.
♦️تصور آنها بر آن است که چون ۴۴ سال پیش یک انقلاب تقریباً سریع در ایران رخ داد، اکنون هم میتواند رخ دهد! به همین راحتی! هر کس هم جز این بگوید و یا دغدغه و نگرانی دیگری را مطرح کند، فوری به "حمایت از رژیم" متهم و در دنیای مجازی ترور شخصیت میشود.
♦️گاهی فکر میکنم جامعۀ ایران برای این دسته افراد همچون صحنۀ نمایش یا فیلمی است که هر چه مهیجتر و خشنتر باشد، آنان را سرگرمتر میکند! ماجرا برای آنان پنداری نوعی تفنن است اما برای ما دراینجا مسئلۀ مرگ و زندگی و سرنوشت یک سرزمین باستانی است. به همین دلیل نیز ما در اینجا برای برداشتن هر گامی مجبور به صدها ساعت فکر و تأمل هستیم اما آنان بیمحابا و پی در پی دستورالعملهای منجر به خونریزی صادر میکنند.
♦️هر خونی که در این سرزمین به خاک ریخته شود، خون سیاوش است. به همان اندازه حرمت دارد. در تاریخ خونبارمان، فرزندان بسیاری از مردم ما در خون خود غلتیدهاند و مادران بسیاری داغدار شدهاند. ادبیات خون و خونریزی را باید از فرهنگ این سرزمین ریشهکن کنیم. دیگر برای همیشه بس است!
بدرود تا درودی دیگر
@MostafaTajzadeh
@tahkimmelat
🛑 اسامی بازداشت شدگان شهریور ۱۴۰۱ (این لیست بهروز می شود)
#ژینا_مدرس_کرجی، فعال زنان در سنندج بازداشت شد.
#اوین_ راستی، فعال زنان در مریوان بازداشت شد.
#لیلا_صالحی، فعال زنان در بیجار بازداشت شد.
#علیرضا_صابریان، دبیر انجمن اسلامی علوم پزشکی دانشگاه مشهد بازداشت شد.
#بردیا_شکوری فرد، دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران ورودی ۹۹ بازداشت شد.
#مهرداد_ارندان دانشجوی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بازداشت شد.
#محمد_نوری دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه تهران، در برابر درب منزلش بازداشت شد.
#محمد_عرب دبیر انجمن فرهنگ و تمدن اسلامی دانشگاه نوشیروانی بابل، امروز بازداشت شدهاست.
#مهرداد_ارندان دانشجوی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در جریان اعتراضات دیشب بازداشت شده است.
#محمدرضا_جلاییپور، فعال سیاسی بازداشت شد.
#علیرضا_خوشبخت روزنامهنگار و فعال سیاسی بازداشت شد.
#زهرا_توحیدی، فعال سیاسی بازداشت شد.
#روحالله_نخعی فعال سیاسی بازداشت شد.
#هدی_توحیدی، فعال سیاسی بازداشت شدد.
#نیلوفر_حامدی، خبرنگار روزنامه شرق بازداشت شد.
#بهروز_شیربیگی، دانشجوی کارشناسی جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی بازداشت شد.
#فرهاد_شجاعحیدری دانشجوی کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی بازداشت شد.
#منصوره_موسوی فعال حوزه زنان در مشهد بازداشت شد.
#فرانک_رفیعی، #باران_ساعدی، #ماهرو_هدایتی، #آزاده_جماعتی، #بهار_زنگیبند، #گشین_محمدیان، #ریزان_احمدی در کردستان بازداشت شدند.
✅ @MostafaTajzadeh
#ژینا_مدرس_کرجی، فعال زنان در سنندج بازداشت شد.
#اوین_ راستی، فعال زنان در مریوان بازداشت شد.
#لیلا_صالحی، فعال زنان در بیجار بازداشت شد.
#علیرضا_صابریان، دبیر انجمن اسلامی علوم پزشکی دانشگاه مشهد بازداشت شد.
#بردیا_شکوری فرد، دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران ورودی ۹۹ بازداشت شد.
#مهرداد_ارندان دانشجوی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بازداشت شد.
#محمد_نوری دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه تهران، در برابر درب منزلش بازداشت شد.
#محمد_عرب دبیر انجمن فرهنگ و تمدن اسلامی دانشگاه نوشیروانی بابل، امروز بازداشت شدهاست.
#مهرداد_ارندان دانشجوی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در جریان اعتراضات دیشب بازداشت شده است.
#محمدرضا_جلاییپور، فعال سیاسی بازداشت شد.
#علیرضا_خوشبخت روزنامهنگار و فعال سیاسی بازداشت شد.
#زهرا_توحیدی، فعال سیاسی بازداشت شد.
#روحالله_نخعی فعال سیاسی بازداشت شد.
#هدی_توحیدی، فعال سیاسی بازداشت شدد.
#نیلوفر_حامدی، خبرنگار روزنامه شرق بازداشت شد.
#بهروز_شیربیگی، دانشجوی کارشناسی جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی بازداشت شد.
#فرهاد_شجاعحیدری دانشجوی کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی بازداشت شد.
#منصوره_موسوی فعال حوزه زنان در مشهد بازداشت شد.
#فرانک_رفیعی، #باران_ساعدی، #ماهرو_هدایتی، #آزاده_جماعتی، #بهار_زنگیبند، #گشین_محمدیان، #ریزان_احمدی در کردستان بازداشت شدند.
✅ @MostafaTajzadeh
🔴 مسئله بقاء
تحلیلی پیرامون آشوب واعتراض شهریور1401
✍️شهاب الدین حائری شیرازی
ناآرامی اخیر با ناآرامی های گذشته از جهاتی متفاوت است
1_فقر مطلقی که در اثر کلان سیاستهای خارجی وتحریمها بر مردم ونه مسئولان، تحمیل شده موجب عصبانیت گسترده و درمانده شدن طیف وسیعی از مردم وپدیدار شدن لشکر بی انتهایی گردیده که چیزی برای از دست دادن ندارند.
نیروی انتظامی که مامور مقابله با ناارامی است فرزند وبرادر وپسرخاله خود را مقابل خود می بیند.
2_از بُعد اعتقادی،حقوقهای نجومی، تبعیضها و بی عدالتی ها و اختلاسها، قداستی برای حکومت باقی نگذاشته که بتواند فرد را مجاب کند که در برابر خواهر وبرادر خود از قوه قهریه استفاده کند.
3_به عکس ناارامی های 78 و88 که رویارویی سیاسی یک جناح سیاسی با حاکمیت بود این بار رویارویی مردم وحاکمیت،بیشتر ماهیت اجتماعی و اقتصادی دارد که قریب به اتفاق مردم با آن درگیرند.
4_اختلاس های هزاران میلیاردی نو به نو، حاکمیت را با بحران مشروعیت و ناتوانی در اداره مثبت وبهینه جامعه مواجه کرده،طرفداران نظام از خود می پرسند؛ ثمره دفاع از یک نظام ناکارامد چیست؟!
5_ مردمسالاری برای رساندن افراد قدرتمند به بالای هرم قدرت است نتیجه چندین انتخابات، با دخالت حداکثری شورای نگهبان وحضور حداقلی مردم،به قدرت رسیدن افرادی ضعیف در مسئولیتهای اجرایی وتقنینی است که نه تجربه حل مسئله دارند نه اغلب هوش و شجاعت کافی،لذا حل مسئله با این مسئولان ضعیف وپرحاشیه که عموما ثناگوی قدرت اند ومنفعل، دشوار است.
نکته آخر ناامیدی از اصلاح است. حاکمیت چنان با مردم سخن می گوید که گویی در فضای متفاوتی زندگی وتنفس می کند،طیف وسیعی از مردم نه زبان ونه اهداف و نه نظام ارزشی مشترکی با مسئولان ندارند و یکدیگر را نمی فهمند این امر به ناتوانی در گفتگو وحل مسئله انجامیده و حرکت اعتراضی را به سرعت به سمت آشوب وانقلاب می برد.
نسل دهه 70 و80 و90 مشارکت جو در این اعتراضها، اغلب باورهای اعتقادی متفاوتی دارد این نسل پر انرژی در فضایی رشد یافته که باورهای مذهبی بشدت آسیب دیده و نگاهی بدبینانه به انقلاب ونظام و دین بر جامعه حاکم شده است.
عملکرد پرتناقض حکومت منسوب به دین و روحانیت، موجب فروپاشی اعتقادی بسیاری از نوجوانان وجوانان شده و امروز آنها را به مصاف حکومتی که عاجز از درکشان است آورده.
ادامه وضع فعلی به کم و کمتر شدن هیمنه حکومت خواهد انجامید چرا که جمهوری اسلامی نتوانست خود را به روز رسانی کند و درک صحیحی از جامعه امروز ایران داشته باشد اما توانست همه را علیه خود با سیاستهای کلان فقر زا متحد نماید.
جمهوری اسلامی برای بقاء نیازمند بازنگری اساسی در اهداف و کیفیت حکمرانی مبتنی بر درک صحیح از جامعه امروز است.
ما بایست بجای تمرکز بر نابودی این وآن بر آبادانی مملکت متمرکز شویم.
1401/6/31
@MostafaTajzadeh
https://t.me/virayeshe_zehn
تحلیلی پیرامون آشوب واعتراض شهریور1401
✍️شهاب الدین حائری شیرازی
ناآرامی اخیر با ناآرامی های گذشته از جهاتی متفاوت است
1_فقر مطلقی که در اثر کلان سیاستهای خارجی وتحریمها بر مردم ونه مسئولان، تحمیل شده موجب عصبانیت گسترده و درمانده شدن طیف وسیعی از مردم وپدیدار شدن لشکر بی انتهایی گردیده که چیزی برای از دست دادن ندارند.
نیروی انتظامی که مامور مقابله با ناارامی است فرزند وبرادر وپسرخاله خود را مقابل خود می بیند.
2_از بُعد اعتقادی،حقوقهای نجومی، تبعیضها و بی عدالتی ها و اختلاسها، قداستی برای حکومت باقی نگذاشته که بتواند فرد را مجاب کند که در برابر خواهر وبرادر خود از قوه قهریه استفاده کند.
3_به عکس ناارامی های 78 و88 که رویارویی سیاسی یک جناح سیاسی با حاکمیت بود این بار رویارویی مردم وحاکمیت،بیشتر ماهیت اجتماعی و اقتصادی دارد که قریب به اتفاق مردم با آن درگیرند.
4_اختلاس های هزاران میلیاردی نو به نو، حاکمیت را با بحران مشروعیت و ناتوانی در اداره مثبت وبهینه جامعه مواجه کرده،طرفداران نظام از خود می پرسند؛ ثمره دفاع از یک نظام ناکارامد چیست؟!
5_ مردمسالاری برای رساندن افراد قدرتمند به بالای هرم قدرت است نتیجه چندین انتخابات، با دخالت حداکثری شورای نگهبان وحضور حداقلی مردم،به قدرت رسیدن افرادی ضعیف در مسئولیتهای اجرایی وتقنینی است که نه تجربه حل مسئله دارند نه اغلب هوش و شجاعت کافی،لذا حل مسئله با این مسئولان ضعیف وپرحاشیه که عموما ثناگوی قدرت اند ومنفعل، دشوار است.
نکته آخر ناامیدی از اصلاح است. حاکمیت چنان با مردم سخن می گوید که گویی در فضای متفاوتی زندگی وتنفس می کند،طیف وسیعی از مردم نه زبان ونه اهداف و نه نظام ارزشی مشترکی با مسئولان ندارند و یکدیگر را نمی فهمند این امر به ناتوانی در گفتگو وحل مسئله انجامیده و حرکت اعتراضی را به سرعت به سمت آشوب وانقلاب می برد.
نسل دهه 70 و80 و90 مشارکت جو در این اعتراضها، اغلب باورهای اعتقادی متفاوتی دارد این نسل پر انرژی در فضایی رشد یافته که باورهای مذهبی بشدت آسیب دیده و نگاهی بدبینانه به انقلاب ونظام و دین بر جامعه حاکم شده است.
عملکرد پرتناقض حکومت منسوب به دین و روحانیت، موجب فروپاشی اعتقادی بسیاری از نوجوانان وجوانان شده و امروز آنها را به مصاف حکومتی که عاجز از درکشان است آورده.
ادامه وضع فعلی به کم و کمتر شدن هیمنه حکومت خواهد انجامید چرا که جمهوری اسلامی نتوانست خود را به روز رسانی کند و درک صحیحی از جامعه امروز ایران داشته باشد اما توانست همه را علیه خود با سیاستهای کلان فقر زا متحد نماید.
جمهوری اسلامی برای بقاء نیازمند بازنگری اساسی در اهداف و کیفیت حکمرانی مبتنی بر درک صحیح از جامعه امروز است.
ما بایست بجای تمرکز بر نابودی این وآن بر آبادانی مملکت متمرکز شویم.
1401/6/31
@MostafaTajzadeh
https://t.me/virayeshe_zehn
Telegram
ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
نگاه محمدحسن(شهاب الدین)حائری شیرازی به مسائل روز
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
۵ پیشنهاد به ۹ نفر برای پایان۶ روز نا آرامی
✍️ امیر دبیری مهر
🔹خطاب من در این نامه افراد زیر هستند.
آقایان ابراهیم رییسی ، قالیباف ، محسنی اژه ای، علی شمخانی ،حسین اشتری ، حسین سلامی ، وحیدی ، کاظمی و خطیب هستند که مهمترین مسوولیت را در قبال مدیریت بحران پیش امده در کشور را دارند آقایان به ترتیب رییس شورای عالی امنیت ملی ، رییس قوه مقننه، رییس قوه قضاییه،دبیر شورای عالی امنیت ملی، فرمانده کل انتظامی کشور، فرمانده کل سپاه، رییس وزیر کشور وشورای امنیت ،رییس سازمان اطلاعات سپاه و وزیر اطلاعات هستند و طبق قانون و شرع در کنترل نا ارامی های اخیر
مهمترین نقش را دارند.
🔹برادران گرامی
در بیست سال اخیر در مقاطع مختلف بعنوان یک پژوهشگر معتمد و البته مستقل با اغلب شما مسوولین محترم درباره مسایل مختلف مربوط به تحولات اجتماعی و حکمرانی کارآمد سخن گفته ام و شاهد هستید که در نوشته ها و تحقیقات و سخنانم بارها هشدار دادم اگر چنین کنید و چنان نکنید چه خواهد شد و متاسفانه این روزها شاهد برخی از ان روز مباداها هستیم و اما بعد:
🔹اول - باید بپذیرید که در بخشی از جامعه بویژه نسل جدید نارضایتی انباشته توام با خشمی برامده از ناکامی وجود دارد که مرگ مرحومه مهسا امینی مانند جرقه ای انبار این باروت را روشن کرد....بنابر این در نخستین اقدام فضایی را برای تخلیه ی این خشم و عصبانیت ایجاد کنید و این مهم را به فردا موکول نکنید.
🔹 دوم - اجازه ندهید ماموران موظف و نیروهای خودسر تحت تاثیر احساسات و خود تکلیف پنداری دست به رفتارهای خشونت بار بویژه علیه زنان و دختران بزنند این کار مانند ریختن بنزین روی اتش خشم عمومی است. وقتی رفتار خشن خطرناک است تکلیف خطر تیر اندازی و کشتن احتمالی معترضین روشن است که من با شناختی که از شما دارم با ان مخالف هستید.
🔹سوم - اجازه ندهید با فیلتراسیون و مسدود سازی جریان اطلاعات در داخل و بین مردم جریان خبر رسانی و تحلیل دست رسانه های مغرض و بیگانه قرارگیرد...افات ازاد بودن جریان اطلاع رسانی به مراتب کمتر از خطر یکسویه شدن ان است .
ضمن اینکه فضای مجازی بخشی از خشم عمومی را مهار می کند و مسدود شدن ان زیان بار تر است. مراقب مشورت ادمهای کوته نظر و خام و هیجان زده باشید.
🔹چهارم - همه شما طبق برنامه زمانی با مردم صحبت کنید در صورت نیاز عذرخواهی کنید...باور کنید این نشانه ضعف نیست نشانه ادب و تدبیر است یکی از علل تشدید بحران اخیر این است که هیچ کس حاضر به عذرخواهی نشده است. در صحبت با مردم به نقص سیاست ها و اشکالات بنیادین روشهای اجرایی مانند گشت ارشاد اعتراف کنید..اینطور همدلی خود را با ولی نعمتان خود نشان خواهید داد....به والله لجبازی و همدل و همراه نبودن با مردم نشانه ثبات قدم نیست.
🔹پنجم - بجای نسبت دادن اعتراضات به بیگانگان و اغتشاشگر خواندن معترضین که ترفند نخ نما و قدیمی شده با کار اطلاعاتی دقیق نفوذی های تخریب گر که تحت پوشش معترض و همچنین نیروهای خودسر که تحت عنوان حزب اللهی و بسیجی در میدان حضور دارند و بر اتش خشونت می دمند را شناسایی و دست شان را طبق قانون از میدان اعتراض ها و تجمعات کوتاه کنید و بگذارید معترضین فریاد خودشان را بزنند و شما تامین کننده امنیت انها باشید.
🔹و اخر اینکه روزها و شب های سختی پیش روست... اجازه ندهید بیش از این مردم به جان هم بیفتند... جوان و نوجوان معترض فرزند ماست نیروی پلیس و امنیتی و پاسدار هم فرزند ماست....چرا بخاطر فقدان تدبیر و عقلانیت باید خشم و خشونت و زور طرفین رو در روی هم قرار گیرد و داغی بر داغ های کشور افزوده شود....خسارتهای مالی ناشی از این شلوغی ها به کنار هر چند کل ان فدای سر یک تار موی یک ایرانی ... به اینده ایران بیندیشید به فقری که هنوز هست...به جهلی که هست و عزتی که خدشه دار شده ... مبادا روزمرگی ها نگاه ما به اینده را تیره کند.
*اندیشکده خرد
@MostafaTajzadeh 📣
✍️ امیر دبیری مهر
🔹خطاب من در این نامه افراد زیر هستند.
آقایان ابراهیم رییسی ، قالیباف ، محسنی اژه ای، علی شمخانی ،حسین اشتری ، حسین سلامی ، وحیدی ، کاظمی و خطیب هستند که مهمترین مسوولیت را در قبال مدیریت بحران پیش امده در کشور را دارند آقایان به ترتیب رییس شورای عالی امنیت ملی ، رییس قوه مقننه، رییس قوه قضاییه،دبیر شورای عالی امنیت ملی، فرمانده کل انتظامی کشور، فرمانده کل سپاه، رییس وزیر کشور وشورای امنیت ،رییس سازمان اطلاعات سپاه و وزیر اطلاعات هستند و طبق قانون و شرع در کنترل نا ارامی های اخیر
مهمترین نقش را دارند.
🔹برادران گرامی
در بیست سال اخیر در مقاطع مختلف بعنوان یک پژوهشگر معتمد و البته مستقل با اغلب شما مسوولین محترم درباره مسایل مختلف مربوط به تحولات اجتماعی و حکمرانی کارآمد سخن گفته ام و شاهد هستید که در نوشته ها و تحقیقات و سخنانم بارها هشدار دادم اگر چنین کنید و چنان نکنید چه خواهد شد و متاسفانه این روزها شاهد برخی از ان روز مباداها هستیم و اما بعد:
🔹اول - باید بپذیرید که در بخشی از جامعه بویژه نسل جدید نارضایتی انباشته توام با خشمی برامده از ناکامی وجود دارد که مرگ مرحومه مهسا امینی مانند جرقه ای انبار این باروت را روشن کرد....بنابر این در نخستین اقدام فضایی را برای تخلیه ی این خشم و عصبانیت ایجاد کنید و این مهم را به فردا موکول نکنید.
🔹 دوم - اجازه ندهید ماموران موظف و نیروهای خودسر تحت تاثیر احساسات و خود تکلیف پنداری دست به رفتارهای خشونت بار بویژه علیه زنان و دختران بزنند این کار مانند ریختن بنزین روی اتش خشم عمومی است. وقتی رفتار خشن خطرناک است تکلیف خطر تیر اندازی و کشتن احتمالی معترضین روشن است که من با شناختی که از شما دارم با ان مخالف هستید.
🔹سوم - اجازه ندهید با فیلتراسیون و مسدود سازی جریان اطلاعات در داخل و بین مردم جریان خبر رسانی و تحلیل دست رسانه های مغرض و بیگانه قرارگیرد...افات ازاد بودن جریان اطلاع رسانی به مراتب کمتر از خطر یکسویه شدن ان است .
ضمن اینکه فضای مجازی بخشی از خشم عمومی را مهار می کند و مسدود شدن ان زیان بار تر است. مراقب مشورت ادمهای کوته نظر و خام و هیجان زده باشید.
🔹چهارم - همه شما طبق برنامه زمانی با مردم صحبت کنید در صورت نیاز عذرخواهی کنید...باور کنید این نشانه ضعف نیست نشانه ادب و تدبیر است یکی از علل تشدید بحران اخیر این است که هیچ کس حاضر به عذرخواهی نشده است. در صحبت با مردم به نقص سیاست ها و اشکالات بنیادین روشهای اجرایی مانند گشت ارشاد اعتراف کنید..اینطور همدلی خود را با ولی نعمتان خود نشان خواهید داد....به والله لجبازی و همدل و همراه نبودن با مردم نشانه ثبات قدم نیست.
🔹پنجم - بجای نسبت دادن اعتراضات به بیگانگان و اغتشاشگر خواندن معترضین که ترفند نخ نما و قدیمی شده با کار اطلاعاتی دقیق نفوذی های تخریب گر که تحت پوشش معترض و همچنین نیروهای خودسر که تحت عنوان حزب اللهی و بسیجی در میدان حضور دارند و بر اتش خشونت می دمند را شناسایی و دست شان را طبق قانون از میدان اعتراض ها و تجمعات کوتاه کنید و بگذارید معترضین فریاد خودشان را بزنند و شما تامین کننده امنیت انها باشید.
🔹و اخر اینکه روزها و شب های سختی پیش روست... اجازه ندهید بیش از این مردم به جان هم بیفتند... جوان و نوجوان معترض فرزند ماست نیروی پلیس و امنیتی و پاسدار هم فرزند ماست....چرا بخاطر فقدان تدبیر و عقلانیت باید خشم و خشونت و زور طرفین رو در روی هم قرار گیرد و داغی بر داغ های کشور افزوده شود....خسارتهای مالی ناشی از این شلوغی ها به کنار هر چند کل ان فدای سر یک تار موی یک ایرانی ... به اینده ایران بیندیشید به فقری که هنوز هست...به جهلی که هست و عزتی که خدشه دار شده ... مبادا روزمرگی ها نگاه ما به اینده را تیره کند.
*اندیشکده خرد
@MostafaTajzadeh 📣
🍃 به نامِ « زن ، زندگی و آزادی » 🍃
🌹بانو زریندخت عطایی(سحابی) بعد از عمری مجاهدت و مقاومت سرانجام از قفس تن رها گشت و به ابدیت پیوست.
🌸زنی که در آشوب جهان ما در خیمهی مصائب زندگی ، خانهی ایستادگی و زیبایی را آفرید ، مهر همسری را در خشم سیاست آزمود و در شفقت مادری با فقدان فرزند هرگز نیاسود ، گوهر جان به جانان سپرد. او که خود در ملکات آزادگی و نسب بردن از خاندانی دانشور چون آذری در آسمان روزگاران بود ، اینک ردای خاک از بر افکنده در برابر یزدان گهربخش به آغوش آفتاب رحمت او آرامی گرفتهاست .
🌿رنج بی شماری که نتوانست رنگ زایای زندگیی آزاد و حیات متبرک به آزادی را از او دریغ کند ، شرمگین اوست تا توان درخشان این زن ایرانی در پروردن هالهی قهرمان و رشید و همنوردی با عزت الله سحابیی راد و دلیر در دیدهی خردمندان تماشایی شود .
🌺 مرگ او ستایش زندگی است و اندوه قلب رنجورش آتش برنای مجمر فرزانگی و پایوری خواهد شد تا زنان این این آذرستان بی چراغ نمانند . یادش را حقیقت وجود گرامیاش بیدار نگاه میدارد چونان چشمی که نگران مردمان خویش است ، و شهید شاهد آزادی و زندگی خواهد بود زیرا که هوای این وطن را کوهستان جهان او، به مهربانی و رادی رعایت کرده است
🌹تسلیتی در کلمات نیست ، کلمات خود به تسلای خویش گریستهاند و به ماتم بی او شدن ، با او به مدارای اندوه برآمدهاند، آن یار کوچیدهی عزت و مام رهیده از تن هاله ، با مرامی از نیک نامی خاک را به خاکدان نهاد و به آسمان پیوست. پروازشان بر خاندان و خانواده بزرگ عطایی، سحابی ، بازرگان و علاقهمندان و دوستدارانشان و خانواده ملی و مذهبی تسلیت باد و نامشان سردفتر آزادگان نبشته باد!
▪️ ایران فردا
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#زن_زندگی_آزادی
#زریندخت_عطایی
پینوشت کانال فردای بهتر: هجرت ابدی بانوی صبور و مجاهد و شمع فروزان خانواده های عطائی و سحابی به فرزند و بستگانش تسلیت گفته و از خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و آمرزش و برای بازماندگان صبر و شکیبائی مسئلت داریم. @MostafaTajzadeh
https://bit.ly/3S5vd3v
https://t.me/iranfardamag
🌹بانو زریندخت عطایی(سحابی) بعد از عمری مجاهدت و مقاومت سرانجام از قفس تن رها گشت و به ابدیت پیوست.
🌸زنی که در آشوب جهان ما در خیمهی مصائب زندگی ، خانهی ایستادگی و زیبایی را آفرید ، مهر همسری را در خشم سیاست آزمود و در شفقت مادری با فقدان فرزند هرگز نیاسود ، گوهر جان به جانان سپرد. او که خود در ملکات آزادگی و نسب بردن از خاندانی دانشور چون آذری در آسمان روزگاران بود ، اینک ردای خاک از بر افکنده در برابر یزدان گهربخش به آغوش آفتاب رحمت او آرامی گرفتهاست .
🌿رنج بی شماری که نتوانست رنگ زایای زندگیی آزاد و حیات متبرک به آزادی را از او دریغ کند ، شرمگین اوست تا توان درخشان این زن ایرانی در پروردن هالهی قهرمان و رشید و همنوردی با عزت الله سحابیی راد و دلیر در دیدهی خردمندان تماشایی شود .
🌺 مرگ او ستایش زندگی است و اندوه قلب رنجورش آتش برنای مجمر فرزانگی و پایوری خواهد شد تا زنان این این آذرستان بی چراغ نمانند . یادش را حقیقت وجود گرامیاش بیدار نگاه میدارد چونان چشمی که نگران مردمان خویش است ، و شهید شاهد آزادی و زندگی خواهد بود زیرا که هوای این وطن را کوهستان جهان او، به مهربانی و رادی رعایت کرده است
🌹تسلیتی در کلمات نیست ، کلمات خود به تسلای خویش گریستهاند و به ماتم بی او شدن ، با او به مدارای اندوه برآمدهاند، آن یار کوچیدهی عزت و مام رهیده از تن هاله ، با مرامی از نیک نامی خاک را به خاکدان نهاد و به آسمان پیوست. پروازشان بر خاندان و خانواده بزرگ عطایی، سحابی ، بازرگان و علاقهمندان و دوستدارانشان و خانواده ملی و مذهبی تسلیت باد و نامشان سردفتر آزادگان نبشته باد!
▪️ ایران فردا
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#زن_زندگی_آزادی
#زریندخت_عطایی
پینوشت کانال فردای بهتر: هجرت ابدی بانوی صبور و مجاهد و شمع فروزان خانواده های عطائی و سحابی به فرزند و بستگانش تسلیت گفته و از خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و آمرزش و برای بازماندگان صبر و شکیبائی مسئلت داریم. @MostafaTajzadeh
https://bit.ly/3S5vd3v
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🍃 به نامِ « زن ، زندگی و آزادی »🍃
@iranfardamag 🔸بانو زریندخت عطایی بعد از عمری مجاهدت و مقاومت سرانجام از قفس تن رها گشت و به ابدیت پیوست. ▪️ زنی که در آشوب جهان ما در خیمهی مصائب زندگی ، خانهی ایستادگی و زیبایی را آفرید ، مهر همسری را در خشم سیاست آزمود و در شفقت مادری با فقدان…
💢منتظر تسخیر همه خیابان ها بودن هوشمندی نیست
🖊حامد آئینه وند
1.غم فراگیر ناشی از جوانمرگی دختر 22 ساله کردستانی در مقر پلیس امنیت اخلاقی تهران قلبهای ایرانیان را به آتش کشیده است. این دختر جوان که به همراه خانواده خود برای بازدید اقوام به تهران آمده بود به هنگام خروج از مترو حقانی توسط گشت ارشاد و به رغم آنکه ظاهر نامناسبی هم نداشته بازداشت می شود و دو ساعت بعد پیکر بی جان او در حالی به بیمارستان کسری منتقل شده که فاقد علائم حیاتی بوده است. امروز عواطف عمومی به قدری جریحه دار شده ،که ما هیچ گاه چنین تاثر فراگیر و همبستگی مثال زدنی در محکومیت پلیس و بی اعتمادی مطلق به آن را شاهد نبوده ایم.
2.بسیاری از روحانیون انقلابی ما در زمان استقرار رژیم پهلوی مدعی بوده اند که بادر اختیارداشتن یک شبکه رادیویی یا تلویزیونی همه مکارم اخلاق را در جامعه استوار می کنند اما امروز پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی و در اختیار داشتن همه قدرت سیاسی ، رسانه ای و تبلیغاتی می خواهند در جامعه ای مسلمان با قدرت سخت به پاسداری از حجاب بپردازند. این چه افتخاری است که بخش کثیری از دختران جوان ما که خروجی نظام آموزشی و فرهنگی جمهوری اسلامی هستند تجربه حضور درمقر پلس امنیت اخلاقی را به خاطر حجاب دارند؟ اگر کارگزاران فرهنگی، حوزه های علمیه، مساجد ، سازمان تبلیغات اسلامی ، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما با وجود بودجه های سنگینی که دریافت می کنند در انجام وظایف فرهنگی خود ناکام بوده اند، چرا جبران ناکامی آنان باید به پلیس سپرده شود؟
3.جامعه شناسی اعتراضات به ما می گوید که به شدت باید از تقلیل گرایی پر هیز کرد. ویدئو هایی که از خشم و تظاهرات مردم معترض در فضای مجازی دست به ست می شود به قدری دارای پیامهای روشن و مشخص است که نیاز ی به تببین و تفسیر ندارد که مساله فوت جانسوزمهسا امینی به خودی خود نمی تواند موجد شعارهایی چنین ساختارشکنانه باشد و بهتر است حالا که به این بهانه در دناک خشم انباشته و متراکم مردم به جان آمده از مجموعه شرایط بالینی کشور فوران کرده و در خیابان ها تجلی یافته است در مجموعه بزرگی از سیاست های اداره کشور از جمله حجاب اجباری تجدید نظر شود . بهتر است که تصمیم گیران و تصمیم سازان که خود بهتر از نگارنده می دانند چه خبر است مساله اعتراضات را لوث نکنند و آن را به اینکه ضربه ای نبوده است، قانون اجرا شده است،مرحوم بیماری زمینه ای داشته و آمار و ارقام ها نشانگر این است که این ها موارد استثنایی است و دشمن به دنبال بهانه و سوء استفاده است تقلیل ندهند. ( العاقل تکفیه الاشاره ) صدای رسای مردم را به درستی و به هنگام بشنوند و در صدصد تغیر سیاست ها باشند. من البته مدتهاست امیدی ندارم ولی همین کوشش های گاه گاه ( نوشتن و هشداردادن ) را در حکم کوشش بیهوده به از خفتگی مولانا می دانم و با خود می گویم شاید در ذهن احدی از مسولان تاثیر مثبتی بگذارد.
4.جمهوری اسلامی در مورخه 23. 11 .1373 قانونی را در مجلس تصویب کرد به نام "قانون ممنوعیت به کار گیری تجهیزات دریافت از ماهواره " و به بهانه اینکه ماهواره ها اخلاق عمومی و دین مردم را تهدید می کنند به ناجا ماموریت داده بود تا دیش ها را از پشت بامها جمع و نابود کند. آن زمان خیلی ها بر این باور بودند که اینها توجیهاتی برای پیشگیری از رشد آگاهی های عمومی توسط شبکه های فارسی زبانی است که نظارتی از سوی حکومت بر آنها وجود ندارد. پس از اینکه اینترنت فراگیر شد و موبایل های هوشمند به بازار آمد رونق مبارزه ناجا با دیش ها هم از سکه افتاد و دم خروس، قسم حضرت عباس حکومت را بر باد داد.الان بیش از 90 در صد مردم از ماهواره استفاده می کنند اما جمهوری اسلامی نه دیش ها را جمع می کند و نه حاضر به تغیر قانون ماهواره است. در خصوص حجاب اجباری هم برخی منتقدان می گویند مساله مرکزی حکومت نه دغدغه دینی بلکه حفظ نوعی اقتدار سیاسی ایدئولو ژیک است که با حکومت بر بدن زنان در عرصه عمومی پیوند خورده است و چنانچه حجاب اختیاری شود یا گشتهای ارشاد منحل شود که معنای ضمنی هر دو گزاره یکی است فضایی ایجاد خواهد شد که درآن پرسش از چرایی حضور روحانیت در قدرت بالا می گیرد .مساله ای که خطرات عرفی شدن ساختار قدرت را افزایش می دهد و معنای صریح آن از دست رفتن میلیادرها دلار پول است....
5. در 22 خرداد ماه 1356 که هنوز هیچ تظاهرات خیابانی مهمی بعد از خرداد 1342 روی نداده بود سه تن از سران جبهه ملی ( داریوش فروهر ،کریم سنجابی و شاهپور بختیار) نامه ای سر گشاده به شاه نوشتند( اینجا ) و از ایشان خواستند تا برای پیشگیری از افتادن مملکت به پرتگاه دست به اصلاحات ساختاری بزند و همان گونه که می دانیم شاه آن نامه را نادیده گرفت و بعد از سرکوب تظاهرات 29 بهمن 56 تبریز که نخستین بار " مرگ بر شاه " بر زبان مردم افتاد تصور کرد 👇👇👇👇
🖊حامد آئینه وند
1.غم فراگیر ناشی از جوانمرگی دختر 22 ساله کردستانی در مقر پلیس امنیت اخلاقی تهران قلبهای ایرانیان را به آتش کشیده است. این دختر جوان که به همراه خانواده خود برای بازدید اقوام به تهران آمده بود به هنگام خروج از مترو حقانی توسط گشت ارشاد و به رغم آنکه ظاهر نامناسبی هم نداشته بازداشت می شود و دو ساعت بعد پیکر بی جان او در حالی به بیمارستان کسری منتقل شده که فاقد علائم حیاتی بوده است. امروز عواطف عمومی به قدری جریحه دار شده ،که ما هیچ گاه چنین تاثر فراگیر و همبستگی مثال زدنی در محکومیت پلیس و بی اعتمادی مطلق به آن را شاهد نبوده ایم.
2.بسیاری از روحانیون انقلابی ما در زمان استقرار رژیم پهلوی مدعی بوده اند که بادر اختیارداشتن یک شبکه رادیویی یا تلویزیونی همه مکارم اخلاق را در جامعه استوار می کنند اما امروز پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی و در اختیار داشتن همه قدرت سیاسی ، رسانه ای و تبلیغاتی می خواهند در جامعه ای مسلمان با قدرت سخت به پاسداری از حجاب بپردازند. این چه افتخاری است که بخش کثیری از دختران جوان ما که خروجی نظام آموزشی و فرهنگی جمهوری اسلامی هستند تجربه حضور درمقر پلس امنیت اخلاقی را به خاطر حجاب دارند؟ اگر کارگزاران فرهنگی، حوزه های علمیه، مساجد ، سازمان تبلیغات اسلامی ، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما با وجود بودجه های سنگینی که دریافت می کنند در انجام وظایف فرهنگی خود ناکام بوده اند، چرا جبران ناکامی آنان باید به پلیس سپرده شود؟
3.جامعه شناسی اعتراضات به ما می گوید که به شدت باید از تقلیل گرایی پر هیز کرد. ویدئو هایی که از خشم و تظاهرات مردم معترض در فضای مجازی دست به ست می شود به قدری دارای پیامهای روشن و مشخص است که نیاز ی به تببین و تفسیر ندارد که مساله فوت جانسوزمهسا امینی به خودی خود نمی تواند موجد شعارهایی چنین ساختارشکنانه باشد و بهتر است حالا که به این بهانه در دناک خشم انباشته و متراکم مردم به جان آمده از مجموعه شرایط بالینی کشور فوران کرده و در خیابان ها تجلی یافته است در مجموعه بزرگی از سیاست های اداره کشور از جمله حجاب اجباری تجدید نظر شود . بهتر است که تصمیم گیران و تصمیم سازان که خود بهتر از نگارنده می دانند چه خبر است مساله اعتراضات را لوث نکنند و آن را به اینکه ضربه ای نبوده است، قانون اجرا شده است،مرحوم بیماری زمینه ای داشته و آمار و ارقام ها نشانگر این است که این ها موارد استثنایی است و دشمن به دنبال بهانه و سوء استفاده است تقلیل ندهند. ( العاقل تکفیه الاشاره ) صدای رسای مردم را به درستی و به هنگام بشنوند و در صدصد تغیر سیاست ها باشند. من البته مدتهاست امیدی ندارم ولی همین کوشش های گاه گاه ( نوشتن و هشداردادن ) را در حکم کوشش بیهوده به از خفتگی مولانا می دانم و با خود می گویم شاید در ذهن احدی از مسولان تاثیر مثبتی بگذارد.
4.جمهوری اسلامی در مورخه 23. 11 .1373 قانونی را در مجلس تصویب کرد به نام "قانون ممنوعیت به کار گیری تجهیزات دریافت از ماهواره " و به بهانه اینکه ماهواره ها اخلاق عمومی و دین مردم را تهدید می کنند به ناجا ماموریت داده بود تا دیش ها را از پشت بامها جمع و نابود کند. آن زمان خیلی ها بر این باور بودند که اینها توجیهاتی برای پیشگیری از رشد آگاهی های عمومی توسط شبکه های فارسی زبانی است که نظارتی از سوی حکومت بر آنها وجود ندارد. پس از اینکه اینترنت فراگیر شد و موبایل های هوشمند به بازار آمد رونق مبارزه ناجا با دیش ها هم از سکه افتاد و دم خروس، قسم حضرت عباس حکومت را بر باد داد.الان بیش از 90 در صد مردم از ماهواره استفاده می کنند اما جمهوری اسلامی نه دیش ها را جمع می کند و نه حاضر به تغیر قانون ماهواره است. در خصوص حجاب اجباری هم برخی منتقدان می گویند مساله مرکزی حکومت نه دغدغه دینی بلکه حفظ نوعی اقتدار سیاسی ایدئولو ژیک است که با حکومت بر بدن زنان در عرصه عمومی پیوند خورده است و چنانچه حجاب اختیاری شود یا گشتهای ارشاد منحل شود که معنای ضمنی هر دو گزاره یکی است فضایی ایجاد خواهد شد که درآن پرسش از چرایی حضور روحانیت در قدرت بالا می گیرد .مساله ای که خطرات عرفی شدن ساختار قدرت را افزایش می دهد و معنای صریح آن از دست رفتن میلیادرها دلار پول است....
5. در 22 خرداد ماه 1356 که هنوز هیچ تظاهرات خیابانی مهمی بعد از خرداد 1342 روی نداده بود سه تن از سران جبهه ملی ( داریوش فروهر ،کریم سنجابی و شاهپور بختیار) نامه ای سر گشاده به شاه نوشتند( اینجا ) و از ایشان خواستند تا برای پیشگیری از افتادن مملکت به پرتگاه دست به اصلاحات ساختاری بزند و همان گونه که می دانیم شاه آن نامه را نادیده گرفت و بعد از سرکوب تظاهرات 29 بهمن 56 تبریز که نخستین بار " مرگ بر شاه " بر زبان مردم افتاد تصور کرد 👇👇👇👇
چون همه مردم به خیابان ها نیامدند و سرکوب ارتش هم موفقیت آمیز بوده است تهدیدی متوجه حکومت نیست. از فاصله آن تصور تا فروپاشی نظام پهلوی زمان زیادی طول نکشید.مصطفی تاج زاده هم با شعار اصلاحات ساختاری و ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری به گمانم همانی را انجام داد که سران جبهه ملی در 56 انجام دادند. نقل می کنند که بعد از سرکوب تظاهرات تبریز شاه به هویدا یا یکی از وزرا گفته بود که همه مردم به خیابان نیامدند ... اعلی حضرت منتطر بودند همه مردم به خیابان بیایند و مردم هم انتظار ایشان را برآورده کردند......
@MostafaTajzadeh
@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
@tahkimmelat
#به_یاد_آر
بیانیه میرحسین در مورد حوادث و برخورد خشن و خونین با مردم در آبان ۹۸
🔹🔸🔹🔸🔹
بسمه تعالی
❇️ برخورد خشن و خونین با مردمی خشمگین و فرودستانی جان به لب رسیده که در اعتراض به یک تصمیم غیر معقول کاسبکارانه و مخالف منافع اقشار مستضعف، و زخم خورده از سیاستهای خانمان برانداز به خیابانها آمده بودند، و تأمل در گستردگی اعتراضها در تهران و سایر نقاط کشور که نشاندهنده سرخوردگی همگانی در میان اقشار جان به لب رسیده از اوضاع کشور دارد شباهت تام و تمام با کشتار بیرحمانه مردم در ۱۷ شهریورخونین ۵۷ دارد.
❇️ آدمکشان سال ۵۷ نمایندگان یک رژیم غیر دینی بودند، و ماموران و تیراندازان آبان ۹۸ نمایندگان یک حکومت دینی. آنجا فرمانده کل قوا شاه بود و امروز اینجا ولی فقیه با اختیارات مطلقه.
❇️ بنده به همه خانوادههای شهیدان بیگناه تسلیت میگویم و عرض میکنم زخم وارد شده بر جان و تن ملت التیام نخواهد یافت مگر با معرفی آمرین و مباشرین این کشتار و محاکمه علنی آنها و توضیح بدون لکنت دلایل این جنایت آشکار. وگرنه صدا کلفت کردن و دم از میان یک جنگ جهانی بودن پاسخی قانع کننده به مردم نیست و این فرافکنیها نمیتواند زخم عمیق و خطرناک وارد شده را التیام بخشد. کافی است نظام به عواقب کشتار میدان ژاله توجه کند.
میرحسین موسوی
@MostafaTajzadeh
@cheningoftmirhosein
بیانیه میرحسین در مورد حوادث و برخورد خشن و خونین با مردم در آبان ۹۸
🔹🔸🔹🔸🔹
بسمه تعالی
❇️ برخورد خشن و خونین با مردمی خشمگین و فرودستانی جان به لب رسیده که در اعتراض به یک تصمیم غیر معقول کاسبکارانه و مخالف منافع اقشار مستضعف، و زخم خورده از سیاستهای خانمان برانداز به خیابانها آمده بودند، و تأمل در گستردگی اعتراضها در تهران و سایر نقاط کشور که نشاندهنده سرخوردگی همگانی در میان اقشار جان به لب رسیده از اوضاع کشور دارد شباهت تام و تمام با کشتار بیرحمانه مردم در ۱۷ شهریورخونین ۵۷ دارد.
❇️ آدمکشان سال ۵۷ نمایندگان یک رژیم غیر دینی بودند، و ماموران و تیراندازان آبان ۹۸ نمایندگان یک حکومت دینی. آنجا فرمانده کل قوا شاه بود و امروز اینجا ولی فقیه با اختیارات مطلقه.
❇️ بنده به همه خانوادههای شهیدان بیگناه تسلیت میگویم و عرض میکنم زخم وارد شده بر جان و تن ملت التیام نخواهد یافت مگر با معرفی آمرین و مباشرین این کشتار و محاکمه علنی آنها و توضیح بدون لکنت دلایل این جنایت آشکار. وگرنه صدا کلفت کردن و دم از میان یک جنگ جهانی بودن پاسخی قانع کننده به مردم نیست و این فرافکنیها نمیتواند زخم عمیق و خطرناک وارد شده را التیام بخشد. کافی است نظام به عواقب کشتار میدان ژاله توجه کند.
میرحسین موسوی
@MostafaTajzadeh
@cheningoftmirhosein
آری یقین داشته باش که ما پیروز خواهيم شد. پیروز خواهیم شد به سبب همان شکست؛ آن پیشرفت آهسته و تدریجی و طولانی که طی آن حقانیت خود را بازیافتیم؛ به سبب آن رنجی که با همه ناعادلانه بودنش به ما درسی آموخت، راز هر پیروزیای را به ما آموخت، رازی که اگر روزی از دستش ندهیم پیروزی نهایی را باز خواهیم شناخت. به ما آموخت که برخلاف آنچه گهگاه میپنداشتیم، روح دلاوری را در برابر شمشیر فایدتی نیست، اما روح دلاوری همراه با شمشیر همیشه بر شمشیر تنها پیروز است. هم از این رو است که اکنون ما پس از آن که اطمینان یافتهایم روح دلاوری با ماست، شمشیر را نیز پذیرا شدهایم. ما نخست میبایست ببینیم که مردم میمیرند و آن گاه مخاطرۀ مرگ را بپذیریم، میبایست کارگر فرانسوی را سپیدهدمان در راهروهای زندان ببینیم که به سوی چوبۀ دار میرود و سلول به سلول از رفقایش میخواهد که شهامت داشته باشند، و از آن پس برای دست یافتن به روح دلاوری، تن به شکنجۀ جسم دهيم. در واقع انسان فقط صاحب آن چیزی است که بهایش را پرداخته است. و ما بهائی بس گران پرداختهایم و هنوز میپردازیم. اما دیگر یقین و اطمینان داریم و حقانیت و عدالت از آن ماست. شکست شما حتمی است.
یک نامه
آلبرکامو
ترجمۀ رامین شهروند
از کتاب «نامههایی به یک دوست آلمانی»
چاپ شده در شماره ٣١ کتاب جمعه
٢٨ فروردین ١٣۵٩
@MostafaTajzadeh
@gadaboutmitsl
یک نامه
آلبرکامو
ترجمۀ رامین شهروند
از کتاب «نامههایی به یک دوست آلمانی»
چاپ شده در شماره ٣١ کتاب جمعه
٢٨ فروردین ١٣۵٩
@MostafaTajzadeh
@gadaboutmitsl
🔷🔸وطنم
🖋 علي طهماسبي
وطنم غريب بود، زندگياش را به غارت بردند. بعد هم زنده بهگورش کردند. ما احساس بيوطني ميکرديم.
هنوز هم.
پيوند چنداني ميان ما باقي نمانده بود. وطنم غريب بود، ماي بيوطن سر به ديوار ندامت ميکوبيم از آن همه فريب، از آن همه راي دادن ها به اميد آزادي، به اميدي که اين وطن وطن بشود. بعد هم تحقيرمان کردند. نه يک بار، چندين بار. به خيابانها آمديم هرولهکنان دويديم، فرياد زديم، پاسخمان چه بود؟ بچههامان هزار هزار پر کشيدند، از غربتي به غربت ديگر، هنوز هم.
شما هم ميدانيدکه "وطن" تنها مرزهاي زميني و خاک و آب نيست، چيزي آسماني هم نيست، فراتر از اينهاست، سامانِ زندگي در زمين است. هم در زبان، هم در اسطورهها، "وطن" به معناي مادرِ همه افراد يک جامعه هم هست. روانِ جمعي است، نگران همه است.
"مامِ وطن" کاري به دين فرزندانش ندارد، کهن بانويي را ميماندکه براي همه فرزندانش دعا ميکند و بخور ميسوزاند. همه مسلمان باشند، مسيحي ياشند، بهايي باشند، سني باشند شيعه باشند، کرد باشند، بلوچ باشند، همه براي مادر يکسانند.
"مامِ وطن" غريب و زنده بهگور شده بود، با هيچ سرودي، شعري، غزلي و چکامهاي هم از گور بر نميخاست. شايد "ژينا" اين مسافر غريب، بي آنکه خود بداند نمادي شد براي وطنم، دختري ساده و بيآلايش، با نگاه مهربانش، که به ستم دژخيمان به خاک افتاد، ناگهان آواي افتادنش، به سهمگيني فرو افتادن آسمانِ کشورمان، همه را بر انگيخت.
اما در اين آواي سهمگين، غزلي زنانه و مادرانه هم هست که تا کنون نبوده، بايد مراقبش باشيم. مباد خشمِ فرو خورده سالها که از ستم جباران انباشته شده چنان کند که فاجعهاي ديگر پديد آورد.
ميخواهم بگويم دخترها، پسرها "ژينا" غزلي تازه است، زنانه و مادرانه و انساني است، در سرتاسر ميهنمان طنين انداز شده. مراقبش باشيم، لگدکوب خشمِ بي حساب و احساس انتقامِ کور نشود، مباد که مظلومان امروز خود ستمگرانِ ديگري شوند، باشد که آواي سحر انگيز اين غزلِ زندگي دوام آورد تا "وطن" را از غربت گورستان رها کند.
بادا که چنين باشد، اول مهر ۱۴۰۰
🆔@Shariati40 @MostafaTajzadeh
🖋 علي طهماسبي
وطنم غريب بود، زندگياش را به غارت بردند. بعد هم زنده بهگورش کردند. ما احساس بيوطني ميکرديم.
هنوز هم.
پيوند چنداني ميان ما باقي نمانده بود. وطنم غريب بود، ماي بيوطن سر به ديوار ندامت ميکوبيم از آن همه فريب، از آن همه راي دادن ها به اميد آزادي، به اميدي که اين وطن وطن بشود. بعد هم تحقيرمان کردند. نه يک بار، چندين بار. به خيابانها آمديم هرولهکنان دويديم، فرياد زديم، پاسخمان چه بود؟ بچههامان هزار هزار پر کشيدند، از غربتي به غربت ديگر، هنوز هم.
شما هم ميدانيدکه "وطن" تنها مرزهاي زميني و خاک و آب نيست، چيزي آسماني هم نيست، فراتر از اينهاست، سامانِ زندگي در زمين است. هم در زبان، هم در اسطورهها، "وطن" به معناي مادرِ همه افراد يک جامعه هم هست. روانِ جمعي است، نگران همه است.
"مامِ وطن" کاري به دين فرزندانش ندارد، کهن بانويي را ميماندکه براي همه فرزندانش دعا ميکند و بخور ميسوزاند. همه مسلمان باشند، مسيحي ياشند، بهايي باشند، سني باشند شيعه باشند، کرد باشند، بلوچ باشند، همه براي مادر يکسانند.
"مامِ وطن" غريب و زنده بهگور شده بود، با هيچ سرودي، شعري، غزلي و چکامهاي هم از گور بر نميخاست. شايد "ژينا" اين مسافر غريب، بي آنکه خود بداند نمادي شد براي وطنم، دختري ساده و بيآلايش، با نگاه مهربانش، که به ستم دژخيمان به خاک افتاد، ناگهان آواي افتادنش، به سهمگيني فرو افتادن آسمانِ کشورمان، همه را بر انگيخت.
اما در اين آواي سهمگين، غزلي زنانه و مادرانه هم هست که تا کنون نبوده، بايد مراقبش باشيم. مباد خشمِ فرو خورده سالها که از ستم جباران انباشته شده چنان کند که فاجعهاي ديگر پديد آورد.
ميخواهم بگويم دخترها، پسرها "ژينا" غزلي تازه است، زنانه و مادرانه و انساني است، در سرتاسر ميهنمان طنين انداز شده. مراقبش باشيم، لگدکوب خشمِ بي حساب و احساس انتقامِ کور نشود، مباد که مظلومان امروز خود ستمگرانِ ديگري شوند، باشد که آواي سحر انگيز اين غزلِ زندگي دوام آورد تا "وطن" را از غربت گورستان رها کند.
بادا که چنين باشد، اول مهر ۱۴۰۰
🆔@Shariati40 @MostafaTajzadeh
🟢 زنان ایرانی؛ رهبران سعادت، آزادی و عدالت
✍️ محمد شریفشاهی
جنبش زنان در کشورهای غربی دهها سال و در بعضی از کشورها بیش از یک قرن پس از تحولات و انقلاب دموکراتیک آزادیخواه توانست در عرصههای سیاسی و اجتماعی ظهور و بروز داشته باشد؛ اما زنان ایرانی از همان آغاز انقلاب مشروطه، پیشگام و همپای مردان در تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی موثر بودند.
این تاثیرگذاری آنچنان بود که ناظران غربی را به ستایش نسبت به زنان ایرانی واداشت. مورگان شوستر در توصیف زنان ایرانی مینویسد: "زنان ایرانی از ۱۹۰۷ به بعد، با یک جهش، مترقیترین زنان جهان شدهاند، زنان محجبه ایران که با تجربهای ناچیز، یک شبه آموزگار، روزنامهنویس، موسس باشگاههای زنان و سخنگو در مباحث سیاسی شدند، کاری کردند که نهضت زنان در غرب، دهها و شاید صدها سال برای انجام آن، وقت صرف کرده بود".
و امروز با گذشت بیش از ۱۱۵ سال از این توصیف شوستر، زنان ایرانی پیشتازان و رهبران واقعی جامعه ایران برای سعادت، آزادی و عدالت هستند. سالها تحقیر، انکار و محرومیت نتوانسته است زنان ایرانی را به انقیاد درآورد. زنان و دختران ایرانی امروز به حق، شایستگی رهبری جامعه به سوی آزادی، توسعه و شادکامی را دارند و به خوبی این نقش را بازی میکنند. زنان ایرانی شایسته ستایش هستند.
@MostafaTajzadeh
@kaleme
✍️ محمد شریفشاهی
جنبش زنان در کشورهای غربی دهها سال و در بعضی از کشورها بیش از یک قرن پس از تحولات و انقلاب دموکراتیک آزادیخواه توانست در عرصههای سیاسی و اجتماعی ظهور و بروز داشته باشد؛ اما زنان ایرانی از همان آغاز انقلاب مشروطه، پیشگام و همپای مردان در تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی موثر بودند.
این تاثیرگذاری آنچنان بود که ناظران غربی را به ستایش نسبت به زنان ایرانی واداشت. مورگان شوستر در توصیف زنان ایرانی مینویسد: "زنان ایرانی از ۱۹۰۷ به بعد، با یک جهش، مترقیترین زنان جهان شدهاند، زنان محجبه ایران که با تجربهای ناچیز، یک شبه آموزگار، روزنامهنویس، موسس باشگاههای زنان و سخنگو در مباحث سیاسی شدند، کاری کردند که نهضت زنان در غرب، دهها و شاید صدها سال برای انجام آن، وقت صرف کرده بود".
و امروز با گذشت بیش از ۱۱۵ سال از این توصیف شوستر، زنان ایرانی پیشتازان و رهبران واقعی جامعه ایران برای سعادت، آزادی و عدالت هستند. سالها تحقیر، انکار و محرومیت نتوانسته است زنان ایرانی را به انقیاد درآورد. زنان و دختران ایرانی امروز به حق، شایستگی رهبری جامعه به سوی آزادی، توسعه و شادکامی را دارند و به خوبی این نقش را بازی میکنند. زنان ایرانی شایسته ستایش هستند.
@MostafaTajzadeh
@kaleme
💢 توپ در زمین حاکمیت است
✍️ دکتر محمدرضا افخمی- فعال سیاسی
در چند روز گذشته از طریق کلیپ های منتشر شده و البته به لطف تعطیلی مطب گاه به صورت مستقيم و دورادور شاهد اعتراضات و نحوه برخورد حکومت با آنها بوده ام. آنچه به شدت جلب نظر می کند اولا تشدید خشونتها نسبت به اعتراضات قبلی از سوی حکومت و ثانیا پاسخ خشن تر و جسورانه تر معترضان است. نیروهای انتظامی و لباس شخصی نسبت به اعتراضات قبلی تحمل کمتری نشان می دهند و سرکوب را سریعتر و شدیدتر آغاز می کنند . از سوی دیگر بر خلاف سالهای ۸۸ ، ۹۶ و ۹۸ مردم تظاهر کننده با جسارت و شهامت بیشتری در برابر نیروهای سرکوب کننده می ایستند و البته اگر فرصتی برایشان مهیا شود حسابی از خجالت نیروهای تنها مانده در می آیند . بخصوص در وقایع سال ۸۸ به یاد داریم در مواردی که نیروهای انتظامی به محاصره مردم در می آمدند ، تعدادی از تظاهر کننده ها سپر آنها و مانع از کتک خوردنشان توسط سایرین می شدند اما در این روزها اصلا چنین صحنه هایی ندیدیم و نیروهای جدامانده شدیدا کتک خوردند.
تشدید خشونت از سوی حکومتی که مدتهاست کرکره دکان تعقل و گفتگو را پایین کشیده و معترضان را اراذل و اوباش و عامل بیگانگان و در بهترین حالت فریب خورده می نامد و در این مورد نیز برخورد جهادی و بی ترمز - بخوانید خشونت و سرکوب - را تنها راه چاره می داند چندان غیر منتظره نیست اما آنچه می خواهم بدان بپردازم جسارت و خشونت بیشتر معترضانی است که اکثرا دهه هفتادی و هشتادی هستند.
♦️نوجوانان و جوانان دهه هفتاد و هشتاد به لطف ابزارهای اطلاع رسانی از جهان مدرن و آزاد خبر دارند و میخواهند و حق خود می دانند که آزاد باشند، رفاه داشته باشند ، چشم انداز روشنی از آینده پیش رویشان باشد ، به آنچه مستحق آنند بدون تبعیض و بی عدالتی برسند ، نان و آب و هوا و محیط زیست سالم داشته باشند ، بتوانند در کشور خود سرافرازانه بمانند و زندگی کنند و ... آنان بر خلاف دهه پنجاه و شصتی ها که دچار درماندگی آموخته شده اند و یا سر در لاک خود برده و به گوشه ای خزیده اند یا رفته اند و یا می خواهند بروند، ایمان دارند که می توانند تغییر ایجاد کنند. آنان هم نومیدند و هم امیدوار؛ نومید از حکومت، نومید از شبه اپوزیسیون اصلاح طلب، نومید از اپوزیسیون متفرق و عموما بی کفایت خارج از کشور و امیدوارند به اراده و نیروی جوانی و شوقشان برای بدست آوردن هر آنچه ندارند؛ و البته چون میپندارند، چیزی ندارند که از دست بدهند و با ادامه وضع موجود آیندهای برای خود نمی بینند و از سوی دیگر خشونت عریان حکومت را می بینند و بردباری پیشینیانشان را در برابر حکومت بی تأثیر ، پس جسورند و خشن و خطر اینجاست که رخ می نماید.
♦️ این نسل شجاع که پتانسیل آن را دارد که در مقابل خشونت عریان حکومت، روی به خشونت بیشتر بیاورد و برای به کارگیری این خشونت متوسل به ابزارهای خشن تر شود و جهت ایستادگی در برابر خشونت مسلح حکومت در آینده نه چندان دور حتی دست به سلاح ببرد، و از آنجا که فاقد رهبری و مکانیسم های کنترلی است پیش بینی عواقب خطرناک آن چندان سخت نیست.
♦️ حاکمیت ممکن است این سری از اعتراضات را هم با کشتن عده ای از معترضان، مجروح کردن عده ای بیشتر و بازداشت و زندانی کردن عده ای باز هم بیشتر و البته انتساب صفاتی چون اوباش و اراذل، عوامل بیگانه، فریب خورده و ... پایان بخشد اما این آتش زیر خاکستر با کوچکترین بهانه مجددا شعله ور خواهد شد و هر بار با نفرت و خشونت بیشتری همراه خواهد بود.
♦️ حکومت با نادیده گرفتن خواستهای اساسی ملت، عدم تامین نیازها و حقوق اساسی آنها ، فساد فراگیر و تبعیض و بی عدالتی و اصرار بر قوانینی که اکثریت عظیم ملت با آن مخالفند (از جمله حجاب اجباری) نقش درجه اول در شروع ، تداوم و تشدید خشونت دارد. از سوی دیگر وقتی حکومتی از حل مسائل کشور با بهره گیری از خردورزان دلسوز و پیران اندیشمند و سیاسیون عاقل با سلایق و آرای مختلف سر باز زند و راه بر تضارب آرا ببندد و منتقدان و دگراندیشان را تحمل نکند و بر یکدست سازی حاکمیت با تعطیلی عملی ارکان دموکراسی اصرار ورزد باید با جوانانی که بدنبال احقاق حقوق اساسی خود هستند، جوانانی لبریز از هیجان و احساس که به مقتضای سن و سال از بردباری کمتری برخوردارند رودررو شود که حاصل آن جز تشدید چرخه خشونت نخواهد بود.
♦️ حکومتی که حتی امثال سید محمد خاتمی را تحمل نکرد حالا با جوانانی طرف است که از خاتمی صدها بار عبور کردهاند و اشتباه در برخورد با این نسل میتواند تبعاتی در حد موجودیت حکومت داشته باشد.👇👇👇👇
✍️ دکتر محمدرضا افخمی- فعال سیاسی
در چند روز گذشته از طریق کلیپ های منتشر شده و البته به لطف تعطیلی مطب گاه به صورت مستقيم و دورادور شاهد اعتراضات و نحوه برخورد حکومت با آنها بوده ام. آنچه به شدت جلب نظر می کند اولا تشدید خشونتها نسبت به اعتراضات قبلی از سوی حکومت و ثانیا پاسخ خشن تر و جسورانه تر معترضان است. نیروهای انتظامی و لباس شخصی نسبت به اعتراضات قبلی تحمل کمتری نشان می دهند و سرکوب را سریعتر و شدیدتر آغاز می کنند . از سوی دیگر بر خلاف سالهای ۸۸ ، ۹۶ و ۹۸ مردم تظاهر کننده با جسارت و شهامت بیشتری در برابر نیروهای سرکوب کننده می ایستند و البته اگر فرصتی برایشان مهیا شود حسابی از خجالت نیروهای تنها مانده در می آیند . بخصوص در وقایع سال ۸۸ به یاد داریم در مواردی که نیروهای انتظامی به محاصره مردم در می آمدند ، تعدادی از تظاهر کننده ها سپر آنها و مانع از کتک خوردنشان توسط سایرین می شدند اما در این روزها اصلا چنین صحنه هایی ندیدیم و نیروهای جدامانده شدیدا کتک خوردند.
تشدید خشونت از سوی حکومتی که مدتهاست کرکره دکان تعقل و گفتگو را پایین کشیده و معترضان را اراذل و اوباش و عامل بیگانگان و در بهترین حالت فریب خورده می نامد و در این مورد نیز برخورد جهادی و بی ترمز - بخوانید خشونت و سرکوب - را تنها راه چاره می داند چندان غیر منتظره نیست اما آنچه می خواهم بدان بپردازم جسارت و خشونت بیشتر معترضانی است که اکثرا دهه هفتادی و هشتادی هستند.
♦️نوجوانان و جوانان دهه هفتاد و هشتاد به لطف ابزارهای اطلاع رسانی از جهان مدرن و آزاد خبر دارند و میخواهند و حق خود می دانند که آزاد باشند، رفاه داشته باشند ، چشم انداز روشنی از آینده پیش رویشان باشد ، به آنچه مستحق آنند بدون تبعیض و بی عدالتی برسند ، نان و آب و هوا و محیط زیست سالم داشته باشند ، بتوانند در کشور خود سرافرازانه بمانند و زندگی کنند و ... آنان بر خلاف دهه پنجاه و شصتی ها که دچار درماندگی آموخته شده اند و یا سر در لاک خود برده و به گوشه ای خزیده اند یا رفته اند و یا می خواهند بروند، ایمان دارند که می توانند تغییر ایجاد کنند. آنان هم نومیدند و هم امیدوار؛ نومید از حکومت، نومید از شبه اپوزیسیون اصلاح طلب، نومید از اپوزیسیون متفرق و عموما بی کفایت خارج از کشور و امیدوارند به اراده و نیروی جوانی و شوقشان برای بدست آوردن هر آنچه ندارند؛ و البته چون میپندارند، چیزی ندارند که از دست بدهند و با ادامه وضع موجود آیندهای برای خود نمی بینند و از سوی دیگر خشونت عریان حکومت را می بینند و بردباری پیشینیانشان را در برابر حکومت بی تأثیر ، پس جسورند و خشن و خطر اینجاست که رخ می نماید.
♦️ این نسل شجاع که پتانسیل آن را دارد که در مقابل خشونت عریان حکومت، روی به خشونت بیشتر بیاورد و برای به کارگیری این خشونت متوسل به ابزارهای خشن تر شود و جهت ایستادگی در برابر خشونت مسلح حکومت در آینده نه چندان دور حتی دست به سلاح ببرد، و از آنجا که فاقد رهبری و مکانیسم های کنترلی است پیش بینی عواقب خطرناک آن چندان سخت نیست.
♦️ حاکمیت ممکن است این سری از اعتراضات را هم با کشتن عده ای از معترضان، مجروح کردن عده ای بیشتر و بازداشت و زندانی کردن عده ای باز هم بیشتر و البته انتساب صفاتی چون اوباش و اراذل، عوامل بیگانه، فریب خورده و ... پایان بخشد اما این آتش زیر خاکستر با کوچکترین بهانه مجددا شعله ور خواهد شد و هر بار با نفرت و خشونت بیشتری همراه خواهد بود.
♦️ حکومت با نادیده گرفتن خواستهای اساسی ملت، عدم تامین نیازها و حقوق اساسی آنها ، فساد فراگیر و تبعیض و بی عدالتی و اصرار بر قوانینی که اکثریت عظیم ملت با آن مخالفند (از جمله حجاب اجباری) نقش درجه اول در شروع ، تداوم و تشدید خشونت دارد. از سوی دیگر وقتی حکومتی از حل مسائل کشور با بهره گیری از خردورزان دلسوز و پیران اندیشمند و سیاسیون عاقل با سلایق و آرای مختلف سر باز زند و راه بر تضارب آرا ببندد و منتقدان و دگراندیشان را تحمل نکند و بر یکدست سازی حاکمیت با تعطیلی عملی ارکان دموکراسی اصرار ورزد باید با جوانانی که بدنبال احقاق حقوق اساسی خود هستند، جوانانی لبریز از هیجان و احساس که به مقتضای سن و سال از بردباری کمتری برخوردارند رودررو شود که حاصل آن جز تشدید چرخه خشونت نخواهد بود.
♦️ حکومتی که حتی امثال سید محمد خاتمی را تحمل نکرد حالا با جوانانی طرف است که از خاتمی صدها بار عبور کردهاند و اشتباه در برخورد با این نسل میتواند تبعاتی در حد موجودیت حکومت داشته باشد.👇👇👇👇
♦️ توپ در زمین حاکمیت است. اگر بر روشهای غلط حکمرانی خود اصرار ورزد و به خواست ملت تن ندهد با ادامه اعتراضات، بدلیل خسته شدن نیروهای سرکوب و ریزش تدریجی آنها به دلیل رویارویی فرساینده با هموطنانشان، قدرت سرکوب نیز کاهش یافته و در نهایت این سیل او را با خود خواهد برد.
@MostafaTajzadeh
@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
@tahkimmelat
انا لله و انا الیه راجعون
@nehzatazadiiran
بانو زریندخت عطایی ( سحابی) همسر فداکار شادروان مهندس عزت الله سحابی مبارز حق طلب و خستگی ناپذیر و مادر شهید هاله سحابی پس از سال ها رنج و مرار ت و در نهایت صبوری روز سی و یکم شهریور ماه دیده از دنیا فروبست و در سفر آخرت بسوی آفریدگار مهربان شتافت.
نهضت آزادی ایران درگذشت آن نمونه فداکاری و گذشت را به ملت ایران،خانواده های سحابی و عطایی، بویژه برادر عزیزمان جناب آقای حامد سحابی و کلیه دوستان و علاقه مندان تسلیت گفته و برای آن مرحوم از خداوند رحمان طلب مغفرت می نماید
برنامه تشییع روز یکشنبه ساعت ۹ صبح در لواسان ابتدای کند علیا قبرستان بهشت فاطمه برگزار می شود.
مراسم بزرگداشت روز سه شنبه ساعت ۱۶ در محل منزل آن مرحوم واقع در لواسان، صحرای ناران کوچه گلستان پلاک ۱۰ برگزار خواهد شد.
نهضت آزادی ایران
۱ مهر ۱۴۰۱
@nehzatazadiiran
@MostafaTajzadeh
@nehzatazadiiran
بانو زریندخت عطایی ( سحابی) همسر فداکار شادروان مهندس عزت الله سحابی مبارز حق طلب و خستگی ناپذیر و مادر شهید هاله سحابی پس از سال ها رنج و مرار ت و در نهایت صبوری روز سی و یکم شهریور ماه دیده از دنیا فروبست و در سفر آخرت بسوی آفریدگار مهربان شتافت.
نهضت آزادی ایران درگذشت آن نمونه فداکاری و گذشت را به ملت ایران،خانواده های سحابی و عطایی، بویژه برادر عزیزمان جناب آقای حامد سحابی و کلیه دوستان و علاقه مندان تسلیت گفته و برای آن مرحوم از خداوند رحمان طلب مغفرت می نماید
برنامه تشییع روز یکشنبه ساعت ۹ صبح در لواسان ابتدای کند علیا قبرستان بهشت فاطمه برگزار می شود.
مراسم بزرگداشت روز سه شنبه ساعت ۱۶ در محل منزل آن مرحوم واقع در لواسان، صحرای ناران کوچه گلستان پلاک ۱۰ برگزار خواهد شد.
نهضت آزادی ایران
۱ مهر ۱۴۰۱
@nehzatazadiiran
@MostafaTajzadeh
#میر_حسین_موسوی :
آنها همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحران های موجود با بحران های بزرگ تر و توسعه رفتار های نابخردانه خود به مرزهایی خطرناکترند ، تا جایی که پس از ایجاد این همه پیچیدگی در فضای کشور اینک بی توجه به عواقب سنگین رفتارهای خود با بهانه جویی های واهی زمزمه هایی خطرناک از جمله زمزمه تسویه های وسیع از دانشگاهیان آزاده و متعهد را سر می دهند . ( ب ۱۱ )
#چهار_هزارو_دویست_و_چهل_روز_زندان !
چه تلخ میشماریم روزشمار #زندان ( #حصر_خانگی ) #غیر_قانونی ، غیراخلاقی ، غیر شرعی و #ظالمانه را ،
به #یادآریم_۴۲۴۰_روز ...
#ننگ_است_فراموشی
#میر_حسین_موسوی
@mirehosein
@MostafaTajzadeh
آنها همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحران های موجود با بحران های بزرگ تر و توسعه رفتار های نابخردانه خود به مرزهایی خطرناکترند ، تا جایی که پس از ایجاد این همه پیچیدگی در فضای کشور اینک بی توجه به عواقب سنگین رفتارهای خود با بهانه جویی های واهی زمزمه هایی خطرناک از جمله زمزمه تسویه های وسیع از دانشگاهیان آزاده و متعهد را سر می دهند . ( ب ۱۱ )
#چهار_هزارو_دویست_و_چهل_روز_زندان !
چه تلخ میشماریم روزشمار #زندان ( #حصر_خانگی ) #غیر_قانونی ، غیراخلاقی ، غیر شرعی و #ظالمانه را ،
به #یادآریم_۴۲۴۰_روز ...
#ننگ_است_فراموشی
#میر_حسین_موسوی
@mirehosein
@MostafaTajzadeh