خطر آشوب فراگیر در عراق و دست بستۀ تحلیلگران در ایران
آشوبی که بر بغداد و برخی دیگر از شهرهای عراق حاکم شده است، بدون حلاجی و واکاوی سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی قابل تحلیل نیست.
واکاوی تحلیلی سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی در رسانههای داخلی اما منطقهای کاملاً ممنوعه است به طوری که حتی نزدیک شدن به آن نیز خطر برخوردهای امنیتی و پیگرد قضایی را به دنبال دارد!
هرگاه تصمیم یا سیاستی خارج از حیطۀ نقد و حتی تحلیل قرار گیرد، پس از مدتی آسیبهای آن در عمل ظاهر میشود. به واقع نقد و تحلیل حرفهای، نوعی آسیبشناسی است که میتواند چشم سیاستگذار را به روی خطرات و احتمالات و سناریوهای مختلف باز کند. به عبارت دیگر، نقد و تحلیل ارائۀ نوعی مشاورۀ مجانی است که فقط افراد بالغ ارزش آن را درک میکنند و با ترغیب و تشویق اهل نظر به نقد و تحلیل، عملاً در فهم و عقل آنان سهیم و شریک میشوند.
ممنوعیت نقل و تحلیلِ سیاستها معمولاً دو علت دارد. نخست، آگاهی سیاستگذار از سستی و ضعف سیاست خود که بنا به دلایلِ ناموجه نمیخواهد آن ضعفها آشکار شود. دوم، احساس کمال مطلق در مقام عقل کل که خود علامت عدم بلوغ است.
نیروهایی که با تکیه بر موفقیتهای مقطعیشان، اعلام پیروزی نهایی میکنند و هر گونه ابراز تردید دیگران در این پیروزی نهایی را به معنای تلخ کردن کام خود به حساب میآورند و در عمل مانع آن میشوند، دستاوردهای مقطعی را هم از دست می دهند.
در هر صورت، پیشگیری از بیان هر نوع نقد و تحلیل و تردید در سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی، امروزه در عراق عوارض خود را به نمایش گذاشته است. آشوبی دامنهدار و طولانی، ثبات آن کشور را تهدید میکند و بزرگترین بازندۀ آشوب در عراق هم ایران است. مادامی که ممنوعیت تحلیل در این باره پا برجا باشد، امکان تصمیمگیریهای اشتباه و پرهزینه هم بیشتر میشود.
به قولِ یکی "ما این وسط چه کاره بیدیم؟ خود دانند!"
#احمد_زیدآبادی
#آشوب_عراق
#مقتدی_صدر
#جمهوری_اسلامی
#خاور_میانه
@ahmadzeidabad
@MostafaTajzadeh
آشوبی که بر بغداد و برخی دیگر از شهرهای عراق حاکم شده است، بدون حلاجی و واکاوی سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی قابل تحلیل نیست.
واکاوی تحلیلی سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی در رسانههای داخلی اما منطقهای کاملاً ممنوعه است به طوری که حتی نزدیک شدن به آن نیز خطر برخوردهای امنیتی و پیگرد قضایی را به دنبال دارد!
هرگاه تصمیم یا سیاستی خارج از حیطۀ نقد و حتی تحلیل قرار گیرد، پس از مدتی آسیبهای آن در عمل ظاهر میشود. به واقع نقد و تحلیل حرفهای، نوعی آسیبشناسی است که میتواند چشم سیاستگذار را به روی خطرات و احتمالات و سناریوهای مختلف باز کند. به عبارت دیگر، نقد و تحلیل ارائۀ نوعی مشاورۀ مجانی است که فقط افراد بالغ ارزش آن را درک میکنند و با ترغیب و تشویق اهل نظر به نقد و تحلیل، عملاً در فهم و عقل آنان سهیم و شریک میشوند.
ممنوعیت نقل و تحلیلِ سیاستها معمولاً دو علت دارد. نخست، آگاهی سیاستگذار از سستی و ضعف سیاست خود که بنا به دلایلِ ناموجه نمیخواهد آن ضعفها آشکار شود. دوم، احساس کمال مطلق در مقام عقل کل که خود علامت عدم بلوغ است.
نیروهایی که با تکیه بر موفقیتهای مقطعیشان، اعلام پیروزی نهایی میکنند و هر گونه ابراز تردید دیگران در این پیروزی نهایی را به معنای تلخ کردن کام خود به حساب میآورند و در عمل مانع آن میشوند، دستاوردهای مقطعی را هم از دست می دهند.
در هر صورت، پیشگیری از بیان هر نوع نقد و تحلیل و تردید در سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی، امروزه در عراق عوارض خود را به نمایش گذاشته است. آشوبی دامنهدار و طولانی، ثبات آن کشور را تهدید میکند و بزرگترین بازندۀ آشوب در عراق هم ایران است. مادامی که ممنوعیت تحلیل در این باره پا برجا باشد، امکان تصمیمگیریهای اشتباه و پرهزینه هم بیشتر میشود.
به قولِ یکی "ما این وسط چه کاره بیدیم؟ خود دانند!"
#احمد_زیدآبادی
#آشوب_عراق
#مقتدی_صدر
#جمهوری_اسلامی
#خاور_میانه
@ahmadzeidabad
@MostafaTajzadeh
🟢 منتخب توییتهای روز، با موضوع واکنشها به بیعدالتیهای متعدد در حق سید مصطفی تاجزاده که جان ایشان را به خطر انداخته است.
✍ Mohammadreza Zafarghandi
☘ آقای #تاجزاده شنبه آنژیوگرافی شد و در شریان اصلی #قلب که دچار تنگی خطرناک شده بود استنت گذاشته شد. در شش ماه آینده برای اینکه در محل استنت لختگی خون، #انسداد مجدد و…ایجاد نشود مراقبت جدی و امکان نظارت ودسترسی فوری به پزشک متخصص قلب ضروری است.
این امکان در #زندان فراهم نیست.
✍ Negaran Iran
☘ مسئولیت حفظِ جانِ مردِ آزادی ؛ عدالت و اصلاحاتِ واقعی با تمامِ ظالمانی است که ناجوانمردانه و غیرقانونی او را اسیر حفظِ هوسهای ریاستطلبانه و مستبدانهی خود کردهاند !!!
مراقبِ نبضِ قلبی که برای عدالت و آزادیِ مردمِ ایران میتپد باشید !!!
#سید_مصطفی_تاجزاده_را_آزاد_کنید
✍ Muhamed H. Asadi
☘ دلم برای شبهایی که #سیدمصطفی_تاجزاده ی عزیز گفتگوی کلابهاوسی داشتند تنگ شده.
✍ Mohamad Torabi
☘ و غم مخور،
که چون ظلمتِ فراقِ آن روشنی
دراز شد،
نور نیز دراز شد:
ظلمتِ کوتاه، روشنیِ کوتاه؛ ظلمتِ دراز، روشنیِ دراز…#جان_مصطفی_تاجزاده_در_خطر_است
✍ farzane
☘ سرت سلامت آقای #تاجزاده !
#جان_تاجزاده_در_خطر_است
✍@mahnaz.B
☘ جان وسلامتی منتقدخشونت پرهیز #مصطفی_تاجزاده در #خطرست وی به مراقبت های پزشکی نیازداردوباید تحت نظر متخصصین قلب باشد #مصطفی_تاجزاده_را_آزاد_کنید
✍ Mardom
☘ تاجزاده نه گروهی دارد ، نه اسلحه نه پول و نه قدرت ، فقط حرف میزند .
هر گذشته ای که داشته و هر طرز فکری که دارد مهم نیست چون الان تبدیل شده به نماد حق آزادی بیان .
دشمنی حکومت با او شخصی نیست ، هرکاری که امروز با او بکنند فردا میتوانند با تک تک مردم بکنند .
✍ vahid
☘ مرد میدان گفتگو به سلامت باشد
#تاجزاده
✍ سید محمد صحفی
☘ دست از سر این انسان شریف و منتقد صریح و صادق و خوشنام بردارید.
جانش در خطر است.
#تاجزاده_را_آزاد_کنید
#جای_منتقد_زندان_نیست
✍ هاتف قاضیزاده
☘ یادآر
#مهدی_محمودیان
#تاجزاده
✍ اسدالله میرزا
☘ نظارت دقیق و دسترسی فوری به پزشک و همچنین دسترسی به داروی حیاتی پلاویکسد برای تمام بیمارانی که PCI میشن ضروریه....چه اونی که تو زندانه چه اونیکه تو روستای دورافتاده زندگی میکنه.....
✍ مجید امیررحیمی🇮🇷
☘ جسارتاً استاد نه فقط شش ماه آینده که دوره بحرانی حاد بیماری ست ، بلکه تا سالهای آینده هم باید تحت نظر کاردیولوژیست باشند تا در صورت اندیکاسیون ، نه فقط آنژیوپلاستی بلکه حتی در مورد بای پس هم اقدام بموقع صورت گیرد .
✍ محمدرضا فیض
☘ #تاجزاده نماد خشونت پرهیزی در جامعه امروز و یکی از آخرین دیوارها در مقابل گرداب هرج و مرج است
هر خبر بدی که از سلامتی ایشان منتشر میشود ترکی بر این دیوار مینشیند
همه باید بترسیم از روزی که این دیوار تخریب شود
✍ مهدی پریشانی
☘ در حالی که مشهورترین اختلاس گران و تاراج کنندگان بیت المال از بیشترین گذشت و مدارا برخوردارند ، چرا باید منتقد دلسوز و اصلاح طلبی چون #سید_مصطفی_تاجزاده علیرغم بیماری قلبی در بند باشد ؟
چرا #احمد_جنتی از محاکمه و حضور در دادگاه مصون است؟
#تاجزاده_را_آزاد_کنید
@MostafaTajzadeh
✍ Mohammadreza Zafarghandi
☘ آقای #تاجزاده شنبه آنژیوگرافی شد و در شریان اصلی #قلب که دچار تنگی خطرناک شده بود استنت گذاشته شد. در شش ماه آینده برای اینکه در محل استنت لختگی خون، #انسداد مجدد و…ایجاد نشود مراقبت جدی و امکان نظارت ودسترسی فوری به پزشک متخصص قلب ضروری است.
این امکان در #زندان فراهم نیست.
✍ Negaran Iran
☘ مسئولیت حفظِ جانِ مردِ آزادی ؛ عدالت و اصلاحاتِ واقعی با تمامِ ظالمانی است که ناجوانمردانه و غیرقانونی او را اسیر حفظِ هوسهای ریاستطلبانه و مستبدانهی خود کردهاند !!!
مراقبِ نبضِ قلبی که برای عدالت و آزادیِ مردمِ ایران میتپد باشید !!!
#سید_مصطفی_تاجزاده_را_آزاد_کنید
✍ Muhamed H. Asadi
☘ دلم برای شبهایی که #سیدمصطفی_تاجزاده ی عزیز گفتگوی کلابهاوسی داشتند تنگ شده.
✍ Mohamad Torabi
☘ و غم مخور،
که چون ظلمتِ فراقِ آن روشنی
دراز شد،
نور نیز دراز شد:
ظلمتِ کوتاه، روشنیِ کوتاه؛ ظلمتِ دراز، روشنیِ دراز…#جان_مصطفی_تاجزاده_در_خطر_است
✍ farzane
☘ سرت سلامت آقای #تاجزاده !
#جان_تاجزاده_در_خطر_است
✍@mahnaz.B
☘ جان وسلامتی منتقدخشونت پرهیز #مصطفی_تاجزاده در #خطرست وی به مراقبت های پزشکی نیازداردوباید تحت نظر متخصصین قلب باشد #مصطفی_تاجزاده_را_آزاد_کنید
✍ Mardom
☘ تاجزاده نه گروهی دارد ، نه اسلحه نه پول و نه قدرت ، فقط حرف میزند .
هر گذشته ای که داشته و هر طرز فکری که دارد مهم نیست چون الان تبدیل شده به نماد حق آزادی بیان .
دشمنی حکومت با او شخصی نیست ، هرکاری که امروز با او بکنند فردا میتوانند با تک تک مردم بکنند .
✍ vahid
☘ مرد میدان گفتگو به سلامت باشد
#تاجزاده
✍ سید محمد صحفی
☘ دست از سر این انسان شریف و منتقد صریح و صادق و خوشنام بردارید.
جانش در خطر است.
#تاجزاده_را_آزاد_کنید
#جای_منتقد_زندان_نیست
✍ هاتف قاضیزاده
☘ یادآر
#مهدی_محمودیان
#تاجزاده
✍ اسدالله میرزا
☘ نظارت دقیق و دسترسی فوری به پزشک و همچنین دسترسی به داروی حیاتی پلاویکسد برای تمام بیمارانی که PCI میشن ضروریه....چه اونی که تو زندانه چه اونیکه تو روستای دورافتاده زندگی میکنه.....
✍ مجید امیررحیمی🇮🇷
☘ جسارتاً استاد نه فقط شش ماه آینده که دوره بحرانی حاد بیماری ست ، بلکه تا سالهای آینده هم باید تحت نظر کاردیولوژیست باشند تا در صورت اندیکاسیون ، نه فقط آنژیوپلاستی بلکه حتی در مورد بای پس هم اقدام بموقع صورت گیرد .
✍ محمدرضا فیض
☘ #تاجزاده نماد خشونت پرهیزی در جامعه امروز و یکی از آخرین دیوارها در مقابل گرداب هرج و مرج است
هر خبر بدی که از سلامتی ایشان منتشر میشود ترکی بر این دیوار مینشیند
همه باید بترسیم از روزی که این دیوار تخریب شود
✍ مهدی پریشانی
☘ در حالی که مشهورترین اختلاس گران و تاراج کنندگان بیت المال از بیشترین گذشت و مدارا برخوردارند ، چرا باید منتقد دلسوز و اصلاح طلبی چون #سید_مصطفی_تاجزاده علیرغم بیماری قلبی در بند باشد ؟
چرا #احمد_جنتی از محاکمه و حضور در دادگاه مصون است؟
#تاجزاده_را_آزاد_کنید
@MostafaTajzadeh
به انکار و توجیه پایان دهید!
در سال 88 بازجویی داشتم که "دست بزن داشت" و علناً افتخارش این بود که "از سر متهم پوست میکِند" و نامش "لرزه بر اندام متهمان میاندازد."
پیش از آن در زندان سال 79 با مواردی از فشار و تهدید روبرو شده بودم؛ اما این یکی واقعاً نوبرش بود.
من که از کودکی به قول مارکس "عواطف لطیف مذهبی" داشتهام و همیشه عاشق علی و حسین بودهام و تمام مطالعاتم در بارۀ اسلام در آیۀ "انالله یأمرکم بالعدل و الاحسان" خلاصه میشده است، از اینکه بازجویی با ادعای دفاع از همۀ آنچه برای من مظهر عدل و احسان به شمار میآمد، تمام مرزها و حریمهای قطعی اسلام را در هم میشکست، دچار عذابی مضاعف میشدم.
جالب آنکه آنها در آن محیط بسته و منقطع از عالم، میکوشیدند تا مرا متقاعد کنند که فهم من از اسلام انحرافی و اسلام مورد نظرِ آنها اسلام ناب و راستین است!
این مطالب را نمینویسم تا خداناباوران و یا دینستیزان را متمایل به فهمی انسانی و رحمانی از اسلام کنم، چرا که این کار در این وضعیت، اگر اثر معکوس نگذارد، حتماً بیاثر است!
خطابم در این نوشتار آن دسته از اصطلاحاً دیندارانی هم نیست که به قول حسین، دین را "لقلقۀ لسان" کردهاند و آن را ابزار مناسبی برای تحمیق خلایق و بهرهکشی مادی یا سیاسی از آن قرار دادهاند و منفعت و منزلت و قدرت خود را به جای خداوند نشاندهاند. سخن از عدل و احسان نزد این افراد، همچون کوبیدن مشت بر سندان است!
در واقع روی سخنم با آن دسته از دینداران صادقی است که چه در داخل حکومت و چه خارج از آن، از روی دغدغۀ مذهبی، این نوع رفتارها را توجیه و یا به کلی انکار میکنند و بدین وسیله، سبب استمرار آن میشوند.
استمرار رفتارهای ظالمانه و خشن و زشت به نام اسلام و به قصد تحکیم حکومت، مطمئناً سبب تشدید اسلامهراسی و اسلامگریزیِ نسلهای جدید از یک سو و به خطر افتادن تمام ارکان حکومت از سوی دیگر میشود.
من که اصولاً با "انقلاب" بخصوص از نوع "تودهوار" یا "چریکی" یا هر نوع صورت "خشن" دیگر آن، در هیچ نقطهای از تاریخ و جغرافیا میانهای ندارم و "اصلاح بنیانهای فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی" جامعه را تنها راه مطمئن و برگشتناپذیر برای حرکت در جهت توسعۀ همه جانبه و استقرار نظم و ثباتی عادلانه و مورد رضایت عموم میدانم، بارها کوشیدهام تا خالی از هر نوع بغض و کینه و بدخواهی و به بهای به جان خریدن بغض و کینۀ بخشی از حامیان و دشمنان حکومت، صدایم را به گوش دست اندارکاران نظام برسانم تا متوجه خطرات چندجانبۀ نوع حکمرانی و رفتار نیروهای خود شوند، اما گویی نتیجۀ همۀ این کوششها عبث بوده است.
این جامعه همانطور که به اذعان آقای رئیسی نیازمند ایجاد مسکن و شغل است، از آن بالاتر به فضای تنفس در حوزۀ سیاسی و اجتماعی و کوتاه شدن دست نیروهای خشن و متعصب از نهادهای حاکم نیاز دارد.
متأسفانه این دسته از نیروها در روندِ تحولات دهههای اخیر به گونهای عمل کردهاند که با ادعای "پا به رکابی در دفاع از نظام" آن را به گروگان خود در آوردهاند و مانع هر نوع تحول معناداری در بهبود شرایط میشوند.
این نیروها از این پس، جز ضرر و زیان و ایجاد بحران، دستاورد دیگری برای حکومت ندارند و بروز فجایعی مانند مرگ دلخراش زندهیاد مهسا (ژینا) امینی، نتیجۀ توصیهها و عملکرد آنهاست. اگر جلو آنها گرفته نشود؛ از این به بعد فاجعه پشت فاجعه رخ خواهد داد و کشور را با بیثباتی بیسابقهای روبرو خواهد کرد.
به نظر من، این چیزی نیست که یک انسان ایراندوست و آگاه به تاریخ و شرایط داخلی و منطقهای و بینالمللی کشور، خواهان آن باشد؛ اماهواخواهان آن روز به روز در حال افزایش است.
#احمد_زیدآبادی
#مهسا_امینی
#انقلاب_توده_وار
#اصلاح_بنیانی
#بازجویی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
در سال 88 بازجویی داشتم که "دست بزن داشت" و علناً افتخارش این بود که "از سر متهم پوست میکِند" و نامش "لرزه بر اندام متهمان میاندازد."
پیش از آن در زندان سال 79 با مواردی از فشار و تهدید روبرو شده بودم؛ اما این یکی واقعاً نوبرش بود.
من که از کودکی به قول مارکس "عواطف لطیف مذهبی" داشتهام و همیشه عاشق علی و حسین بودهام و تمام مطالعاتم در بارۀ اسلام در آیۀ "انالله یأمرکم بالعدل و الاحسان" خلاصه میشده است، از اینکه بازجویی با ادعای دفاع از همۀ آنچه برای من مظهر عدل و احسان به شمار میآمد، تمام مرزها و حریمهای قطعی اسلام را در هم میشکست، دچار عذابی مضاعف میشدم.
جالب آنکه آنها در آن محیط بسته و منقطع از عالم، میکوشیدند تا مرا متقاعد کنند که فهم من از اسلام انحرافی و اسلام مورد نظرِ آنها اسلام ناب و راستین است!
این مطالب را نمینویسم تا خداناباوران و یا دینستیزان را متمایل به فهمی انسانی و رحمانی از اسلام کنم، چرا که این کار در این وضعیت، اگر اثر معکوس نگذارد، حتماً بیاثر است!
خطابم در این نوشتار آن دسته از اصطلاحاً دیندارانی هم نیست که به قول حسین، دین را "لقلقۀ لسان" کردهاند و آن را ابزار مناسبی برای تحمیق خلایق و بهرهکشی مادی یا سیاسی از آن قرار دادهاند و منفعت و منزلت و قدرت خود را به جای خداوند نشاندهاند. سخن از عدل و احسان نزد این افراد، همچون کوبیدن مشت بر سندان است!
در واقع روی سخنم با آن دسته از دینداران صادقی است که چه در داخل حکومت و چه خارج از آن، از روی دغدغۀ مذهبی، این نوع رفتارها را توجیه و یا به کلی انکار میکنند و بدین وسیله، سبب استمرار آن میشوند.
استمرار رفتارهای ظالمانه و خشن و زشت به نام اسلام و به قصد تحکیم حکومت، مطمئناً سبب تشدید اسلامهراسی و اسلامگریزیِ نسلهای جدید از یک سو و به خطر افتادن تمام ارکان حکومت از سوی دیگر میشود.
من که اصولاً با "انقلاب" بخصوص از نوع "تودهوار" یا "چریکی" یا هر نوع صورت "خشن" دیگر آن، در هیچ نقطهای از تاریخ و جغرافیا میانهای ندارم و "اصلاح بنیانهای فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی" جامعه را تنها راه مطمئن و برگشتناپذیر برای حرکت در جهت توسعۀ همه جانبه و استقرار نظم و ثباتی عادلانه و مورد رضایت عموم میدانم، بارها کوشیدهام تا خالی از هر نوع بغض و کینه و بدخواهی و به بهای به جان خریدن بغض و کینۀ بخشی از حامیان و دشمنان حکومت، صدایم را به گوش دست اندارکاران نظام برسانم تا متوجه خطرات چندجانبۀ نوع حکمرانی و رفتار نیروهای خود شوند، اما گویی نتیجۀ همۀ این کوششها عبث بوده است.
این جامعه همانطور که به اذعان آقای رئیسی نیازمند ایجاد مسکن و شغل است، از آن بالاتر به فضای تنفس در حوزۀ سیاسی و اجتماعی و کوتاه شدن دست نیروهای خشن و متعصب از نهادهای حاکم نیاز دارد.
متأسفانه این دسته از نیروها در روندِ تحولات دهههای اخیر به گونهای عمل کردهاند که با ادعای "پا به رکابی در دفاع از نظام" آن را به گروگان خود در آوردهاند و مانع هر نوع تحول معناداری در بهبود شرایط میشوند.
این نیروها از این پس، جز ضرر و زیان و ایجاد بحران، دستاورد دیگری برای حکومت ندارند و بروز فجایعی مانند مرگ دلخراش زندهیاد مهسا (ژینا) امینی، نتیجۀ توصیهها و عملکرد آنهاست. اگر جلو آنها گرفته نشود؛ از این به بعد فاجعه پشت فاجعه رخ خواهد داد و کشور را با بیثباتی بیسابقهای روبرو خواهد کرد.
به نظر من، این چیزی نیست که یک انسان ایراندوست و آگاه به تاریخ و شرایط داخلی و منطقهای و بینالمللی کشور، خواهان آن باشد؛ اماهواخواهان آن روز به روز در حال افزایش است.
#احمد_زیدآبادی
#مهسا_امینی
#انقلاب_توده_وار
#اصلاح_بنیانی
#بازجویی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
💢چه کسانی تحریک میکنند؟
🖊احمدزیدآبادی
شهروندانی را به دلیل "تحریک مردم به اغتشاش" دستگیر میکنند.
به نظر من اما تحریک اصلی را در این میان، برخی نمایندگان مجلس، شماری از امامان جمعه، جمعی از صاحبمنصبان و عموم رسانههای افراطی جناح اصولگرا صورت میدهند. اگر واقعاً قصد پیشگیری از اقدامات تحریکآمیز در بین است، لازم است اینها زبان به کام گیرند!
#احمد_زیدآبادی
#بازداشت_شهروندان
#نمایندگان_مجلس
#امامان_جمعه
#رسانه_های_اصولگرا
@tahkimmelat @MostafaTajzadeh
🖊احمدزیدآبادی
شهروندانی را به دلیل "تحریک مردم به اغتشاش" دستگیر میکنند.
به نظر من اما تحریک اصلی را در این میان، برخی نمایندگان مجلس، شماری از امامان جمعه، جمعی از صاحبمنصبان و عموم رسانههای افراطی جناح اصولگرا صورت میدهند. اگر واقعاً قصد پیشگیری از اقدامات تحریکآمیز در بین است، لازم است اینها زبان به کام گیرند!
#احمد_زیدآبادی
#بازداشت_شهروندان
#نمایندگان_مجلس
#امامان_جمعه
#رسانه_های_اصولگرا
@tahkimmelat @MostafaTajzadeh
دانشجویان بازداشتی:
#محمد_نوری، #مائده_جمال، #آذین_سعیدی، #حسین_رهاد، #بنفشه_کمالی، #میلاد_شمالی، #مائده_دلبری، #محمد_عرب، #وحید_فراهانی، #زهرایاس_معینی، #یوسف_تیموری، #هومن_محمدیزاده، #مهران_محبتی، #مهدیار_گرامی، #امین_سالاری، #حافظ_طاهری، #بردیا_شکوریفرد، #مهرداد_ارندان، #مجید_اماموردی، #ماهان_گچپزان، #کامیار_شریفی، #ریحانه_معروف، #محمد_ولیزاده، #شیوا_موسیزاده، #رامین_کیانی، #محمد_کوهنورد، #احمد_پیروزنیا، #محسن_امیری، #محراب_کمالی، #هادی_امیرمحسنی، #محمدصالح_همایونی، #شاهو_بایزیدی، #سپیده_احمدخانی، #محمدرضا_لطفعلیزاده، #محمدحسین_نوریان، #نیما_آذرصنعتی، #جواد_شاکر، #شهریار_شمس، #سیاوش_فرخنژاد، #محمد_پردهباف
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
@MostafaTajzadeh
#محمد_نوری، #مائده_جمال، #آذین_سعیدی، #حسین_رهاد، #بنفشه_کمالی، #میلاد_شمالی، #مائده_دلبری، #محمد_عرب، #وحید_فراهانی، #زهرایاس_معینی، #یوسف_تیموری، #هومن_محمدیزاده، #مهران_محبتی، #مهدیار_گرامی، #امین_سالاری، #حافظ_طاهری، #بردیا_شکوریفرد، #مهرداد_ارندان، #مجید_اماموردی، #ماهان_گچپزان، #کامیار_شریفی، #ریحانه_معروف، #محمد_ولیزاده، #شیوا_موسیزاده، #رامین_کیانی، #محمد_کوهنورد، #احمد_پیروزنیا، #محسن_امیری، #محراب_کمالی، #هادی_امیرمحسنی، #محمدصالح_همایونی، #شاهو_بایزیدی، #سپیده_احمدخانی، #محمدرضا_لطفعلیزاده، #محمدحسین_نوریان، #نیما_آذرصنعتی، #جواد_شاکر، #شهریار_شمس، #سیاوش_فرخنژاد، #محمد_پردهباف
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
@MostafaTajzadeh
این چرخه را قطع کنید!
سیاست عرصۀ تدبیر و سنجش و عقلانیت است؛ ما اما آن را به صحنۀ زورآزمایی کلامی و فیزیکی در آوردهایم.
در طول تاریخ دویست سالهمان هیچ مشکل و بحرانی از سوی حکومتها و همینطور مخالفانشان از راه تدبیر حل نشده است. هر چه بوده تلاش برای غلبه بر دیگری از راه زور بوده است.
ما در سیاست، استعداد و توان "گذشت" را به کلی از دست دادهایم. ورد زبانِ اجدادمان " صلوات بر گذشتهها" برای فصل خصومت و آغازی دوباره بوده است، ولی این سنت هیچ اثری در بازی قدرت این مملکت نداشته است.
همه مدعی کوشش برای نجات کشور و آسایش مردم خود هستیم، اما قربانی اصلی برانگیختگی عاطفی و احساسی ما و تبدیل آن به زورآزماییهای سیاسی، کشور و مردم ما بودهاند.
در پی جان باختن زندهیاد مهسا امینی در مقرّ گشت ارشاد، اعتراضی از سر همدردی و برای نشان دادن اهمیت جان یک انسان بیگناه صورت گرفت، اما پیامد تأسفبار آن تا کنون، دهها مادر ایرانی دیگر را هم داغدار فرزندان خود کرده است.
اینک سخنگوی قوۀ قضائیه میگوید: "مردم مطالبه دارند که بدون هیچگونه مسامحه و با قاطعیت و صلابت کامل با مسببین اصلی این آشوبها و آشوبطلبان وابسته به دشمن برخورد نمایئم."
از وی باید پرسید کدام "مردم" چنین مطالبهای دارند؟ چرا بخشی از قشر حامی خودتان را "مردم" مینامید؟
مردمی که در کوچه و خیابان میتوان نظر آنها را جویا شد، هیچکدام با انتقامجویی و تداوم "چرخۀ خشونت" در بین ایرانیان موافق نیستند. آنها از اجدادشان آموختهاند که برای عبور از چرخۀ انتقام و خشونت دائمی، بر گذشتهها صلوات بفرستند ولی اهل قدرت از آنها نمیآموزند.
از سخنگوی قوۀ قضائیه میپرسم: در طول 44 سال گذشته همکاران و اسلاف وی در دستگاه قضایی، چند بار همین حرف وی را تکرار کردهاند؟ پس از هر ناآرامی اجتماعی، مقامهای قضایی، نخستین سخنشان "برخورد بدون مسامحه و با قاطعیت و صلابت کامل با مسببان" بوده و در پی آن احکام شدید و غلیظی هم علیه بازداشت شدگان صادر شده است. مسئولان کشور یک بار هم که شده از خود بپرسند که همۀ این احکام، چه اثری بر پیشگیری از تکرار ناآرامیها داشته است جز اینکه دوباره بخشی از مردم را به خشم آورده و آنان را مترصد ناآرامی دیگری در آینده کرده است؟
تا کی تا کجا باید این چرخه ادامه یابد و زندگی را در کام این ملت رنجکشیده تلختر از زهر کند؟
یک بار هم که شده تدبیر به خرج دهید و با بررسی منصفانۀ عوامل و ریشههای بازتولید این نوع ناآرامیها، روشهای حکمرانی خود را تغییر دهید و حلقههای چرخۀ خشونت را از هم باز کنید. اگر گام مشخص و آشکاری در این جهت بردارید همین مردم معترض، خود مانع هر نوع اخلال امنیتی در این کشور از آن سوی مرزها خواهند شد.
پس این چرخه را قطع کنید. چرخۀ خشونت در این کشور اگر همچنان بچرخد، تمامیت موجودیت ما را در زیر زبانههای بیرحم خود له خواهد کرد. این جمله فقط خطاب به حکومت نیست خطاب به همۀ کسانی است که در صحنۀ سیاست و اجتماع ایران نقشی برای خود قائلاند. اگر به هوش نباشیم، دروازههای دوزخ به روی کشورمان گشوده خواهد شد!
#احمد_زیدآبادی
#اعتراض_اجتماعی
#مهسا_امینی
#سخنگوی_قوه_قضائیه
#چرخه_خشونت
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
سیاست عرصۀ تدبیر و سنجش و عقلانیت است؛ ما اما آن را به صحنۀ زورآزمایی کلامی و فیزیکی در آوردهایم.
در طول تاریخ دویست سالهمان هیچ مشکل و بحرانی از سوی حکومتها و همینطور مخالفانشان از راه تدبیر حل نشده است. هر چه بوده تلاش برای غلبه بر دیگری از راه زور بوده است.
ما در سیاست، استعداد و توان "گذشت" را به کلی از دست دادهایم. ورد زبانِ اجدادمان " صلوات بر گذشتهها" برای فصل خصومت و آغازی دوباره بوده است، ولی این سنت هیچ اثری در بازی قدرت این مملکت نداشته است.
همه مدعی کوشش برای نجات کشور و آسایش مردم خود هستیم، اما قربانی اصلی برانگیختگی عاطفی و احساسی ما و تبدیل آن به زورآزماییهای سیاسی، کشور و مردم ما بودهاند.
در پی جان باختن زندهیاد مهسا امینی در مقرّ گشت ارشاد، اعتراضی از سر همدردی و برای نشان دادن اهمیت جان یک انسان بیگناه صورت گرفت، اما پیامد تأسفبار آن تا کنون، دهها مادر ایرانی دیگر را هم داغدار فرزندان خود کرده است.
اینک سخنگوی قوۀ قضائیه میگوید: "مردم مطالبه دارند که بدون هیچگونه مسامحه و با قاطعیت و صلابت کامل با مسببین اصلی این آشوبها و آشوبطلبان وابسته به دشمن برخورد نمایئم."
از وی باید پرسید کدام "مردم" چنین مطالبهای دارند؟ چرا بخشی از قشر حامی خودتان را "مردم" مینامید؟
مردمی که در کوچه و خیابان میتوان نظر آنها را جویا شد، هیچکدام با انتقامجویی و تداوم "چرخۀ خشونت" در بین ایرانیان موافق نیستند. آنها از اجدادشان آموختهاند که برای عبور از چرخۀ انتقام و خشونت دائمی، بر گذشتهها صلوات بفرستند ولی اهل قدرت از آنها نمیآموزند.
از سخنگوی قوۀ قضائیه میپرسم: در طول 44 سال گذشته همکاران و اسلاف وی در دستگاه قضایی، چند بار همین حرف وی را تکرار کردهاند؟ پس از هر ناآرامی اجتماعی، مقامهای قضایی، نخستین سخنشان "برخورد بدون مسامحه و با قاطعیت و صلابت کامل با مسببان" بوده و در پی آن احکام شدید و غلیظی هم علیه بازداشت شدگان صادر شده است. مسئولان کشور یک بار هم که شده از خود بپرسند که همۀ این احکام، چه اثری بر پیشگیری از تکرار ناآرامیها داشته است جز اینکه دوباره بخشی از مردم را به خشم آورده و آنان را مترصد ناآرامی دیگری در آینده کرده است؟
تا کی تا کجا باید این چرخه ادامه یابد و زندگی را در کام این ملت رنجکشیده تلختر از زهر کند؟
یک بار هم که شده تدبیر به خرج دهید و با بررسی منصفانۀ عوامل و ریشههای بازتولید این نوع ناآرامیها، روشهای حکمرانی خود را تغییر دهید و حلقههای چرخۀ خشونت را از هم باز کنید. اگر گام مشخص و آشکاری در این جهت بردارید همین مردم معترض، خود مانع هر نوع اخلال امنیتی در این کشور از آن سوی مرزها خواهند شد.
پس این چرخه را قطع کنید. چرخۀ خشونت در این کشور اگر همچنان بچرخد، تمامیت موجودیت ما را در زیر زبانههای بیرحم خود له خواهد کرد. این جمله فقط خطاب به حکومت نیست خطاب به همۀ کسانی است که در صحنۀ سیاست و اجتماع ایران نقشی برای خود قائلاند. اگر به هوش نباشیم، دروازههای دوزخ به روی کشورمان گشوده خواهد شد!
#احمد_زیدآبادی
#اعتراض_اجتماعی
#مهسا_امینی
#سخنگوی_قوه_قضائیه
#چرخه_خشونت
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
جهان غرب و جمهوری اسلامی
اینکه درست در بحبوحۀ اعتراضهای خیابانی در ایران، آمریکا و متحدان اروپاییاش علامتهای آشکاری از تمایل خود به ادامۀ تعامل و معامله با جمهوری اسلامی ارسال میکنند، تا اندازهای متأثر از نوع رفتار برخی گروههای اصطلاحاً اپوزیسیونِ خارج از کشور است.
آمریکا و اروپا در کنار اظهارنظرهای رسانهای خود، قطعاً برآوردهای مشخصی هم از وضعیت ایران در پشت پرده دارند و بر اساس همان برآوردها نیز سیاست عملی خود را تنظیم میکنند.
آنها وقتی مشاهده میکنند که عدهای به نام اپوزیسیون جز دشنامگویی هنری ندارند و حتی حضور گزارشگر بی بی سی را هم در فاصلهای دور از محل تجمع خود تحمل نمیکنند و با فحاشی و اهانت او را به برخورد فیزیکی تهدید میکنند، با خود میگویند خب، با وجود افرادی با این سطح از مدنیت و فرهنگ، قرار است با "تغییر رژیم" در ایران چه نوع نظمی مستقر شود که ما خود را درگیر هزینههای آن کنیم؟
این اتفاق در سوریه هم رخ داد. کشورهای غربی جز برخی لفاظیهای تند و تیز و تحرکات محدود برای حفظ منافع درازمدت و استراتژیک خود، اقدام مؤثری علیه نظام بشار اسد نکردند، زیرا کمترین اطمینانی به استقرار حداقلی از نظم و ثبات پس از فروپاشی دولت او در سوریه نداشتند.
به خلاف برخی تحلیلهای توطئهنگرانه، مهمترین دغدغۀ جهان غرب، کنترلِ بیثباتیهای مهار دررفته، در بخشهای حساس جهان از جمله خاورمیانه است. هر سناریویی که وضع را از کنترل خارج کند و آنها را به دخالت پرهزینه برای استقرار نظم در کشوری وادار سازد، تا اطلاع ثانوی از دستور کارشان خارج شده است. افغانستان نمونۀ روشن این دستور کار تازه است.
بنابراین، مدعیان اپوزیسیونی که از یک سو نهایت بیتحملی را نسبت به غیرِ خود به نمایش میگذارند و از سوی دیگر مطلقاً التفات و دغدغهای نسبت به پیامدهای بیثبات ساز توصیههای ضد امنیتی خود از قبیلِ "ضرورت مسلح شدن معترضان" ندارند، محال است کمترین انگیزهای در کشورهای غربی برای حمایت از "تغییر رژیم" در ایران پدید آورند.
غربیها البته در کشاکش خود با جمهوری اسلامی خواهان اعمال فشارهای مختلفی علیه آن هستند اما نه در سطحی که از هم بپاشد و جهنمی از هرج و مرج از خود به ارث بگذارد.
متأسفانه بسیاری از چهرههای اصطلاحاً اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور نه فقط نسبت به شرایط داخلی ایران بلکه نسبت به نظم و نظام جهانی نیز دچار توهم شدهاند و بر اساس همین توهمزدگی نیز دستورالعملهای رنگارنگ از راه دور صادر میکنند.
به نظرم تا جهان غرب نسبت به کنترلِ مؤثر پیامدهای امنیتی "تغییر رژیم" در ایران و ثبات و انضباط نظامِ جایگزین آن کاملاً مطمئن نشود، محال است سیاست تغییر رژیم در ایران را عملاً در دستور کار خود قرار دهد. تحقق این دو شرط هم در آیندهای قابل پیشبینی بسیار دشوار به نظر میرسد بخصوص اینکه مدعیان جایگزینی اصلاً فهمی از مقولات بنیادی نظام بینالملل ندارند.
در دوران جرج بوش پسر شاید رهبران آمریکا به تغییر رژیم در ایران اندیشیده باشند، اما آن دوران بخصوص پس از تجربۀ عراق و افغانستان برای ایالات متحده به سر آمده است.
این نکات البته نباید رهبران جمهوری اسلامی را نسبت به وضعیت موجود در ایران اغفال کند. جامعۀ ایرانی مطالبات و نیازهای بنیادی و عاجلی دارد که اگر حکومت در جهت رفع سریع آنها، سیاستهایش را متحول و کارآمد نکند، ناآرامی و بیثباتی دورهای و مزمن، به صورت امری گریزناپذیر در خواهد آمد و تمام فرصتها و امکانات کشور را تا حد رسیدن به قعر بدبختی و فلاکت از بین خواهد برد.
بنابراین، انتظار بخشی از نیروی اصطلاحاً اپوزیسیون از غرب برای حمایت عملی آن از سیاست "تغییر رژیم" در ایران در شرایط کنونی، همانقدر خیال و افسانه است که تصورِ ایجاد ثبات و نظم سیاسی لازم در کشور با تداوم برخی سیاستها و عملکردهای بیثباتزای جاری در جمهوری اسلامی.
#احمد_زیدآبادی
#اعتراض_اجتماعی
#سیاست_غرب
#تغییر_رژیم
#اپوزیسیون
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
اینکه درست در بحبوحۀ اعتراضهای خیابانی در ایران، آمریکا و متحدان اروپاییاش علامتهای آشکاری از تمایل خود به ادامۀ تعامل و معامله با جمهوری اسلامی ارسال میکنند، تا اندازهای متأثر از نوع رفتار برخی گروههای اصطلاحاً اپوزیسیونِ خارج از کشور است.
آمریکا و اروپا در کنار اظهارنظرهای رسانهای خود، قطعاً برآوردهای مشخصی هم از وضعیت ایران در پشت پرده دارند و بر اساس همان برآوردها نیز سیاست عملی خود را تنظیم میکنند.
آنها وقتی مشاهده میکنند که عدهای به نام اپوزیسیون جز دشنامگویی هنری ندارند و حتی حضور گزارشگر بی بی سی را هم در فاصلهای دور از محل تجمع خود تحمل نمیکنند و با فحاشی و اهانت او را به برخورد فیزیکی تهدید میکنند، با خود میگویند خب، با وجود افرادی با این سطح از مدنیت و فرهنگ، قرار است با "تغییر رژیم" در ایران چه نوع نظمی مستقر شود که ما خود را درگیر هزینههای آن کنیم؟
این اتفاق در سوریه هم رخ داد. کشورهای غربی جز برخی لفاظیهای تند و تیز و تحرکات محدود برای حفظ منافع درازمدت و استراتژیک خود، اقدام مؤثری علیه نظام بشار اسد نکردند، زیرا کمترین اطمینانی به استقرار حداقلی از نظم و ثبات پس از فروپاشی دولت او در سوریه نداشتند.
به خلاف برخی تحلیلهای توطئهنگرانه، مهمترین دغدغۀ جهان غرب، کنترلِ بیثباتیهای مهار دررفته، در بخشهای حساس جهان از جمله خاورمیانه است. هر سناریویی که وضع را از کنترل خارج کند و آنها را به دخالت پرهزینه برای استقرار نظم در کشوری وادار سازد، تا اطلاع ثانوی از دستور کارشان خارج شده است. افغانستان نمونۀ روشن این دستور کار تازه است.
بنابراین، مدعیان اپوزیسیونی که از یک سو نهایت بیتحملی را نسبت به غیرِ خود به نمایش میگذارند و از سوی دیگر مطلقاً التفات و دغدغهای نسبت به پیامدهای بیثبات ساز توصیههای ضد امنیتی خود از قبیلِ "ضرورت مسلح شدن معترضان" ندارند، محال است کمترین انگیزهای در کشورهای غربی برای حمایت از "تغییر رژیم" در ایران پدید آورند.
غربیها البته در کشاکش خود با جمهوری اسلامی خواهان اعمال فشارهای مختلفی علیه آن هستند اما نه در سطحی که از هم بپاشد و جهنمی از هرج و مرج از خود به ارث بگذارد.
متأسفانه بسیاری از چهرههای اصطلاحاً اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور نه فقط نسبت به شرایط داخلی ایران بلکه نسبت به نظم و نظام جهانی نیز دچار توهم شدهاند و بر اساس همین توهمزدگی نیز دستورالعملهای رنگارنگ از راه دور صادر میکنند.
به نظرم تا جهان غرب نسبت به کنترلِ مؤثر پیامدهای امنیتی "تغییر رژیم" در ایران و ثبات و انضباط نظامِ جایگزین آن کاملاً مطمئن نشود، محال است سیاست تغییر رژیم در ایران را عملاً در دستور کار خود قرار دهد. تحقق این دو شرط هم در آیندهای قابل پیشبینی بسیار دشوار به نظر میرسد بخصوص اینکه مدعیان جایگزینی اصلاً فهمی از مقولات بنیادی نظام بینالملل ندارند.
در دوران جرج بوش پسر شاید رهبران آمریکا به تغییر رژیم در ایران اندیشیده باشند، اما آن دوران بخصوص پس از تجربۀ عراق و افغانستان برای ایالات متحده به سر آمده است.
این نکات البته نباید رهبران جمهوری اسلامی را نسبت به وضعیت موجود در ایران اغفال کند. جامعۀ ایرانی مطالبات و نیازهای بنیادی و عاجلی دارد که اگر حکومت در جهت رفع سریع آنها، سیاستهایش را متحول و کارآمد نکند، ناآرامی و بیثباتی دورهای و مزمن، به صورت امری گریزناپذیر در خواهد آمد و تمام فرصتها و امکانات کشور را تا حد رسیدن به قعر بدبختی و فلاکت از بین خواهد برد.
بنابراین، انتظار بخشی از نیروی اصطلاحاً اپوزیسیون از غرب برای حمایت عملی آن از سیاست "تغییر رژیم" در ایران در شرایط کنونی، همانقدر خیال و افسانه است که تصورِ ایجاد ثبات و نظم سیاسی لازم در کشور با تداوم برخی سیاستها و عملکردهای بیثباتزای جاری در جمهوری اسلامی.
#احمد_زیدآبادی
#اعتراض_اجتماعی
#سیاست_غرب
#تغییر_رژیم
#اپوزیسیون
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
الگوی سنتی مادر من
مادر من نمادِ یک زن سنتی روستایی بود. قوی و نترس و زحمتکش و معتقد، با چارچوبهای آهنین اخلاقی.
او در برخورد با مردانِ فامیل و آشنا با آنها دست میداد. در سفرش به مشهد در سال 1346 پسرداییاش را که از کرمان به خراسان مهاجرت کرده بود، تصادفاً در صحن امام رضا میبیند. دو طرف در برابر چشم جمعیت دست در گردن هم میاندازند و ساعتها به تلخی گریه میکنند.
مادرم در عروسیها با بلند شدن صدای دهل و سرنا، مثل دیگر زنان روستایی، جلوی جمعیتی انبوه از زن و مردم و پیر و جوان میرقصید و التفاتی به پنهان کردن موی خود نداشت.
مادران ما در این سرزمین اینگونه زیستهاند. اسلام نزد آنها آیینی اخلاقی و مظهر همۀ مهربانیها و انساندوستیها و خوشقلبیها و مداراها و بخششها و خوبیهای روی زمین بوده است؛ الگوبرداری از رسالۀ فقیهان نبوده است.
تحمیل معیارهای ظاهرگرایانه و سختگیرانۀ فقیهان بر آن سنت سهلگیرانه و به شدت اخلاقی، کار دست این جامعه داده است. این بحران از طریق بازگشت به آن سنت قابل عبور است.
#احمد_زیدآبادی
#الگوی_زن_روستایی
#ساز_و_آواز
#رقص
#معیارهای_فقهی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
مادر من نمادِ یک زن سنتی روستایی بود. قوی و نترس و زحمتکش و معتقد، با چارچوبهای آهنین اخلاقی.
او در برخورد با مردانِ فامیل و آشنا با آنها دست میداد. در سفرش به مشهد در سال 1346 پسرداییاش را که از کرمان به خراسان مهاجرت کرده بود، تصادفاً در صحن امام رضا میبیند. دو طرف در برابر چشم جمعیت دست در گردن هم میاندازند و ساعتها به تلخی گریه میکنند.
مادرم در عروسیها با بلند شدن صدای دهل و سرنا، مثل دیگر زنان روستایی، جلوی جمعیتی انبوه از زن و مردم و پیر و جوان میرقصید و التفاتی به پنهان کردن موی خود نداشت.
مادران ما در این سرزمین اینگونه زیستهاند. اسلام نزد آنها آیینی اخلاقی و مظهر همۀ مهربانیها و انساندوستیها و خوشقلبیها و مداراها و بخششها و خوبیهای روی زمین بوده است؛ الگوبرداری از رسالۀ فقیهان نبوده است.
تحمیل معیارهای ظاهرگرایانه و سختگیرانۀ فقیهان بر آن سنت سهلگیرانه و به شدت اخلاقی، کار دست این جامعه داده است. این بحران از طریق بازگشت به آن سنت قابل عبور است.
#احمد_زیدآبادی
#الگوی_زن_روستایی
#ساز_و_آواز
#رقص
#معیارهای_فقهی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
در بارۀ حکم ناعادلانۀ تاجزاده
اتهامهای گل و گشاد و احکام کیلویی!
بنا به قولِ وکیل مصطفی تاجزاده حکم هشت سال زندان موکلش که پنج سال آن قابل اِعمال است، وارد مرحلۀ اجرایی شده است.
آنچه در حکم آقای تاجزاده جلب نظر میکند همان اتهامهای همیشگی و گل و گشادی است که هر شهروند مسالمتجویِ معترضی را میتوان طبق آنها محکوم کرد.
اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به اندازهای تعریف نشده و مبهم است که گفتگوی دوستانۀ دو نفر را هم میتوان مصداق آن دانست. اما عجیب اینکه بازجویان و بازپرسان و قضات، در بسیاری موارد، اقدامات تکنفره را هم به اجتماع و تبانی تعبیر میکنند! اجتماع و تبانی به لحاظ صوری، لاجرم با حضور چند نفر انجام میپذیرد و به طور قطع یک فرد نمیتواند با خودش اجتماع و تبانی کند. این استدلال ساده و بدیهی اما در بسیاری از دادگاهها مورد اعتنا قرار نمیگیرد. در اینجا برای آنکه متهم به نشر اکاذیب نشوم، ناچارم به حکم خودم در سال 88 اشاره کنم که به همین اتهام متهم و محکوم شدم بدون آنکه طرفِ دیگرِ اجتماع و تبانی را به من معرفی کنند! در این مورد فقط از "عمرو عاصهای زمانه" که گویا به مرحوم هاشمی رفسنجانی اشاره داشت، نامی به میان آمده بود، بدون آنکه من آن مرحوم را دیده باشم و یا اساساً تماس و ارتباطی بینمان برقرار شده باشد!
در مورد آقای تاجزاده هم باید پرسید که او مشخصاً با چه فرد یا افرادی اجتماع و تبانی کرده است؟ اگر چنین افرادی وجود دارند، چرا برای آنها پرونده تشکیل نشده است و اگر وجود ندارند، اتهام اجتماع و تبانی از کجا آمده است؟
اتهام تبلیغ علیه نظام نیز کاملاً تعریف نشده و مبهم است. گاه کوچکترین انتقادی از یک ارگان حاکم مانند شورای نگهبان و یا نیروهای مسلح، تحت عنوان تبلیغ علیه نظام تفهیم اتهام میشود! در واقع با وجود چنین مادهای در قانون مجازات اسلامی، مخالفت و اعتراض که جای خود، حتی راه یک انتقاد ملایم و مسالمتجویانه از وضعیت موجود نیز بسته شده است.
نشر اکاذیب هم گرچه میتواند تعریف مشخصی پیدا کند اما آن هم معمولاً شامل طرح هر حدس و گمانی در بارۀ رویدادهای پشت پردۀ سیاست میشود، حدس و گمانهایی که بدون مطرح کردنِ آنها اصولاً تحلیل و پیشبینی اوضاع امکانپذیر نمیشود.
از این رو، آقای تاجزاده ظاهراً فقط به دلیل لحنِ خاصش در نقدِ شرایط و طرح برخی گمانهزنیها از آیندۀ کشور متهم و محکوم شده و این حکمی کاملاً ناعادلانه و غیرمنصفانه است.
در همین جا میتوان رئیس دستگاه قضا را مخاطب قرار داد و نسبت چنین حکمی را با وعدههای وی برای شنیدن هر نوع نقد و اعتراض و مخالفتی به پرسش گرفت. او قاعدتاً برای این پرسش پاسخی در آستین دارد و احتمالاً خواهد گفت که این حکمی بدوی و ابتدایی بوده و چنانچه آقای تاجزاده درخواست تجدید نظر میداد، نه حکم در این مرحله اجرایی میشد و نه شاید عیناً مورد تأیید دادگاه تجدیدنظر قرار میگرفت.
این پاسخ اما کافی و وافی نیست چرا که اولاً چرا باید احکام بدوی دادگاهها تا این اندازه شدید و غلیظ و ناعادلانه باشد؟ ثانیاً وقتی متهمی به هر دلیلی نسبت به رأی بدوی دادگاه خواستار تجدیدنظر نشود، آیا صرف این اقدام، توجیهی برای اعمال مجازاتی ناعالانه علیه او فراهم میکند؟
بنابراین، اگر واقعاً قصد و ارادهای محکم برای بهبود عملکرد دستگاه قضا وجود دارد، در درجۀ نخست باید قوانین تعریف نشده و گل و گشادی که محکوم کردن متهمان بر طبق آنها مثل نوشیدن آب است، از مبنا تغییر کنند. در درجۀ دوم، قضاتی که معروف به صدور رأی کیلویی علیه متهمان سیاسیاند و به عیان هیچکدام از معیارهای بیطرفی را رعایت نمیکنند و گفته میشود تحت نفوذ ضابطانِ خاصی قرار دارند، از منصب قضا برکنار شوند. در درجۀ سوم نیز همۀ محکومان این نوع اتهامات از جمله مصطفی تاجزاده از زندان رهایی یابند.
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#اتهام_گل_و_گشاد
#احکام_کیلویی
#زندانی_سیاسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
اتهامهای گل و گشاد و احکام کیلویی!
بنا به قولِ وکیل مصطفی تاجزاده حکم هشت سال زندان موکلش که پنج سال آن قابل اِعمال است، وارد مرحلۀ اجرایی شده است.
آنچه در حکم آقای تاجزاده جلب نظر میکند همان اتهامهای همیشگی و گل و گشادی است که هر شهروند مسالمتجویِ معترضی را میتوان طبق آنها محکوم کرد.
اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به اندازهای تعریف نشده و مبهم است که گفتگوی دوستانۀ دو نفر را هم میتوان مصداق آن دانست. اما عجیب اینکه بازجویان و بازپرسان و قضات، در بسیاری موارد، اقدامات تکنفره را هم به اجتماع و تبانی تعبیر میکنند! اجتماع و تبانی به لحاظ صوری، لاجرم با حضور چند نفر انجام میپذیرد و به طور قطع یک فرد نمیتواند با خودش اجتماع و تبانی کند. این استدلال ساده و بدیهی اما در بسیاری از دادگاهها مورد اعتنا قرار نمیگیرد. در اینجا برای آنکه متهم به نشر اکاذیب نشوم، ناچارم به حکم خودم در سال 88 اشاره کنم که به همین اتهام متهم و محکوم شدم بدون آنکه طرفِ دیگرِ اجتماع و تبانی را به من معرفی کنند! در این مورد فقط از "عمرو عاصهای زمانه" که گویا به مرحوم هاشمی رفسنجانی اشاره داشت، نامی به میان آمده بود، بدون آنکه من آن مرحوم را دیده باشم و یا اساساً تماس و ارتباطی بینمان برقرار شده باشد!
در مورد آقای تاجزاده هم باید پرسید که او مشخصاً با چه فرد یا افرادی اجتماع و تبانی کرده است؟ اگر چنین افرادی وجود دارند، چرا برای آنها پرونده تشکیل نشده است و اگر وجود ندارند، اتهام اجتماع و تبانی از کجا آمده است؟
اتهام تبلیغ علیه نظام نیز کاملاً تعریف نشده و مبهم است. گاه کوچکترین انتقادی از یک ارگان حاکم مانند شورای نگهبان و یا نیروهای مسلح، تحت عنوان تبلیغ علیه نظام تفهیم اتهام میشود! در واقع با وجود چنین مادهای در قانون مجازات اسلامی، مخالفت و اعتراض که جای خود، حتی راه یک انتقاد ملایم و مسالمتجویانه از وضعیت موجود نیز بسته شده است.
نشر اکاذیب هم گرچه میتواند تعریف مشخصی پیدا کند اما آن هم معمولاً شامل طرح هر حدس و گمانی در بارۀ رویدادهای پشت پردۀ سیاست میشود، حدس و گمانهایی که بدون مطرح کردنِ آنها اصولاً تحلیل و پیشبینی اوضاع امکانپذیر نمیشود.
از این رو، آقای تاجزاده ظاهراً فقط به دلیل لحنِ خاصش در نقدِ شرایط و طرح برخی گمانهزنیها از آیندۀ کشور متهم و محکوم شده و این حکمی کاملاً ناعادلانه و غیرمنصفانه است.
در همین جا میتوان رئیس دستگاه قضا را مخاطب قرار داد و نسبت چنین حکمی را با وعدههای وی برای شنیدن هر نوع نقد و اعتراض و مخالفتی به پرسش گرفت. او قاعدتاً برای این پرسش پاسخی در آستین دارد و احتمالاً خواهد گفت که این حکمی بدوی و ابتدایی بوده و چنانچه آقای تاجزاده درخواست تجدید نظر میداد، نه حکم در این مرحله اجرایی میشد و نه شاید عیناً مورد تأیید دادگاه تجدیدنظر قرار میگرفت.
این پاسخ اما کافی و وافی نیست چرا که اولاً چرا باید احکام بدوی دادگاهها تا این اندازه شدید و غلیظ و ناعادلانه باشد؟ ثانیاً وقتی متهمی به هر دلیلی نسبت به رأی بدوی دادگاه خواستار تجدیدنظر نشود، آیا صرف این اقدام، توجیهی برای اعمال مجازاتی ناعالانه علیه او فراهم میکند؟
بنابراین، اگر واقعاً قصد و ارادهای محکم برای بهبود عملکرد دستگاه قضا وجود دارد، در درجۀ نخست باید قوانین تعریف نشده و گل و گشادی که محکوم کردن متهمان بر طبق آنها مثل نوشیدن آب است، از مبنا تغییر کنند. در درجۀ دوم، قضاتی که معروف به صدور رأی کیلویی علیه متهمان سیاسیاند و به عیان هیچکدام از معیارهای بیطرفی را رعایت نمیکنند و گفته میشود تحت نفوذ ضابطانِ خاصی قرار دارند، از منصب قضا برکنار شوند. در درجۀ سوم نیز همۀ محکومان این نوع اتهامات از جمله مصطفی تاجزاده از زندان رهایی یابند.
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#اتهام_گل_و_گشاد
#احکام_کیلویی
#زندانی_سیاسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
🔹شما را به خدا گوش کنید!
#احمد_زیدآبادی
در پی حادثۀ خونین و جگرخراش شاهچراغ، مسئولان کشور در مورد ارادۀ دشمنان ایران برای ایجاد ناامنی و هرج و مرج در کشور هشدار دادهاند.
بدون شک، ایران در خارج از مرزهای خود دشمنانی از جمله برخی کشورها و برخی گروههای تروریستی دارد که مترصد ضربه زدن به امنیت و موجودیت آن هستند. اما در این میان، خود مسئولانِ کشور برای حفظ امنیت و ثبات پایدار ایران چه کردهاند؟
این وضع نتیجۀ عملکرد چه کسانی است؟ این رابطۀ خطرناک با روسیه و ارسال پهپاد انتحاری به مسکو کار کیست؟ تعلیق مذاکرات برجام و ادامۀ تحریمهای سنگین علیه کشور از کجا آب خورد؟ چشم بستن بر گسترش فقر و تبعیض در کشور به چه دلیلی است؟ بیاعتنایی به هشدارهای مکرر و بیوقفۀ عموم کارشناسان حوزههای مختلف در مورد بحرانی شدن شرایط جامعه در صورت ادامۀ سیاستهای مرسوم با چه منطقی صورت گرفت؟ حذفِ مستمر و فزایندۀ نیروهای سیاسی از دایرۀ تصمیمگیری برای کشور و حاکم کردن افراد سطحی و ناکارآمد و بدون تخصص بر مقدرات اقتصاد و آموزش و آموزش عالی و فرهنگ و هنر و سیاست وغیره از کجا نشأت یافت؟ توسعه را امری مذموم شمردن و از الزاماتِ آن شانه خالی کردن با چه قصد و غرضی انجام شد؟ نادیدهانگاری مطالبات عمومی و بخصوص زنان و جوانان برای انتخاب سبک زندگی خود و برچیدن بساط زورِ فرهنگی و عقیدتی طبق کدام مصلحت بود؟ بیتحملی در برابر اعتراضهای صنفی و بازداشت برخی رهبران آنان با کدام دغدغۀ معطوف به حفظ امنیت کشور صورت گرفت؟...
حتی هم اینک نیز که بحران در ابعاد گوناگون خود را نشان داده است، چرا فکر عاجلی نمیشود؟ دریغ از یک وعدۀ تأثیرگذار، دریغ از یک ابتکار آرامشبخش، دریغ از یک انعطاف قابل توجه، دریغ از یک نرمش امیدوار کننده....حتی حاضر نمیشوند افراد هتاک و بحرانآفرین را از دور و بر خودشان دور کنند و یا بازداشتیهای بیگناه از جمله روزنامهنگاران را از بند رها سازند. همچنان زبان تهدید و تخفیف و نادیدهانگاری در چرخش است و اگر هم مسئولی کلامی اندک امیدبخش بر زبان میراند بر اثر هجوم تندروها، بلافاصله با زدن چند تبصره، اصلِ حرفش را پس میگیرد!
میخواهید با سرنوشت این کشور چه کنید؟ استفادۀ بینهایت از زور تا اثر و نشانی از هیچ معترضی باقی نماند؟ آیا این اصلاً ممکن است؟ آیا امکان ایجاد کمترین حد از نظم و ثبات از این طریق وجود دارد؟ آیا این کار کشور را غرق در خون نمیکند؟ پس اگر احیاناً این راه را بسته میدانید، چرا در ارائۀ ابتکاری جدید و افقگشا کاری ملموس نمیکنید؟ با این بیتصمیمی و تعلل منتظر چه هستید؟ که آتش به طور فراگیر دامن کشور را بگیرد و تمام هستی آن را بسوزاند؟
من به شما اطمینان میدهم که با هیچ سطحی از زور و خشونت نمیتوان وضع را به حال سابق آن برگرداند. فقط و فقط دو راه وجود دارد. یا تغییر مسیر به سمت تحول و اصلاح بنیادی بدون درنگ و فوت لحظهای وقت و یا درگیر کردن کشور در آتش ناامنی. هر چه از ابزار زور بیشتر استفاده شود شعلههای آتش ناامنی بلندتر میشود. هر کسی در هر مقامی جز این را به شما بگوید، قصد فریبتان را دارد. من ناصح امین و دلسوزی برای شما هستم. بیهیچ کینه و غرض شخصی شما را خطاب قرار میدهم. از همین لحظه شروع کنید و با آزاد کرد بازداشتیهای بیگناه، نوری در افق این تونل به مردم نشان دهید. مطمئن باشید اکثریت قاطع مردم اگر در انتهای این تونل نوری واقعی ببینند آن را نادیده نخواهند گرفت. قبلاً صدها بار گفتم که عجله کنید، فرصت را از دست ندهید، وقت تنگ است. گوش نکردید. شما را به خدا الان گوش کنید. از بد روزگار اکنون سرنوشت این کشور به تصمیم شماست. با تصمیم درست قادرید آن را نجات دهید و با ادامۀ بیتصمیمی و یا تصمیم نادرست میتوانید آن را کنام موران و ماران کنید چرا که دیگر اثری از پلنگان و شیران هم نمانده که در یک ایران ویران لانه کنند!
#اعتراض
#سرکوب
#آزادی_زندانیان
#شاهچراغ
@MostafaTajzadeh
#احمد_زیدآبادی
در پی حادثۀ خونین و جگرخراش شاهچراغ، مسئولان کشور در مورد ارادۀ دشمنان ایران برای ایجاد ناامنی و هرج و مرج در کشور هشدار دادهاند.
بدون شک، ایران در خارج از مرزهای خود دشمنانی از جمله برخی کشورها و برخی گروههای تروریستی دارد که مترصد ضربه زدن به امنیت و موجودیت آن هستند. اما در این میان، خود مسئولانِ کشور برای حفظ امنیت و ثبات پایدار ایران چه کردهاند؟
این وضع نتیجۀ عملکرد چه کسانی است؟ این رابطۀ خطرناک با روسیه و ارسال پهپاد انتحاری به مسکو کار کیست؟ تعلیق مذاکرات برجام و ادامۀ تحریمهای سنگین علیه کشور از کجا آب خورد؟ چشم بستن بر گسترش فقر و تبعیض در کشور به چه دلیلی است؟ بیاعتنایی به هشدارهای مکرر و بیوقفۀ عموم کارشناسان حوزههای مختلف در مورد بحرانی شدن شرایط جامعه در صورت ادامۀ سیاستهای مرسوم با چه منطقی صورت گرفت؟ حذفِ مستمر و فزایندۀ نیروهای سیاسی از دایرۀ تصمیمگیری برای کشور و حاکم کردن افراد سطحی و ناکارآمد و بدون تخصص بر مقدرات اقتصاد و آموزش و آموزش عالی و فرهنگ و هنر و سیاست وغیره از کجا نشأت یافت؟ توسعه را امری مذموم شمردن و از الزاماتِ آن شانه خالی کردن با چه قصد و غرضی انجام شد؟ نادیدهانگاری مطالبات عمومی و بخصوص زنان و جوانان برای انتخاب سبک زندگی خود و برچیدن بساط زورِ فرهنگی و عقیدتی طبق کدام مصلحت بود؟ بیتحملی در برابر اعتراضهای صنفی و بازداشت برخی رهبران آنان با کدام دغدغۀ معطوف به حفظ امنیت کشور صورت گرفت؟...
حتی هم اینک نیز که بحران در ابعاد گوناگون خود را نشان داده است، چرا فکر عاجلی نمیشود؟ دریغ از یک وعدۀ تأثیرگذار، دریغ از یک ابتکار آرامشبخش، دریغ از یک انعطاف قابل توجه، دریغ از یک نرمش امیدوار کننده....حتی حاضر نمیشوند افراد هتاک و بحرانآفرین را از دور و بر خودشان دور کنند و یا بازداشتیهای بیگناه از جمله روزنامهنگاران را از بند رها سازند. همچنان زبان تهدید و تخفیف و نادیدهانگاری در چرخش است و اگر هم مسئولی کلامی اندک امیدبخش بر زبان میراند بر اثر هجوم تندروها، بلافاصله با زدن چند تبصره، اصلِ حرفش را پس میگیرد!
میخواهید با سرنوشت این کشور چه کنید؟ استفادۀ بینهایت از زور تا اثر و نشانی از هیچ معترضی باقی نماند؟ آیا این اصلاً ممکن است؟ آیا امکان ایجاد کمترین حد از نظم و ثبات از این طریق وجود دارد؟ آیا این کار کشور را غرق در خون نمیکند؟ پس اگر احیاناً این راه را بسته میدانید، چرا در ارائۀ ابتکاری جدید و افقگشا کاری ملموس نمیکنید؟ با این بیتصمیمی و تعلل منتظر چه هستید؟ که آتش به طور فراگیر دامن کشور را بگیرد و تمام هستی آن را بسوزاند؟
من به شما اطمینان میدهم که با هیچ سطحی از زور و خشونت نمیتوان وضع را به حال سابق آن برگرداند. فقط و فقط دو راه وجود دارد. یا تغییر مسیر به سمت تحول و اصلاح بنیادی بدون درنگ و فوت لحظهای وقت و یا درگیر کردن کشور در آتش ناامنی. هر چه از ابزار زور بیشتر استفاده شود شعلههای آتش ناامنی بلندتر میشود. هر کسی در هر مقامی جز این را به شما بگوید، قصد فریبتان را دارد. من ناصح امین و دلسوزی برای شما هستم. بیهیچ کینه و غرض شخصی شما را خطاب قرار میدهم. از همین لحظه شروع کنید و با آزاد کرد بازداشتیهای بیگناه، نوری در افق این تونل به مردم نشان دهید. مطمئن باشید اکثریت قاطع مردم اگر در انتهای این تونل نوری واقعی ببینند آن را نادیده نخواهند گرفت. قبلاً صدها بار گفتم که عجله کنید، فرصت را از دست ندهید، وقت تنگ است. گوش نکردید. شما را به خدا الان گوش کنید. از بد روزگار اکنون سرنوشت این کشور به تصمیم شماست. با تصمیم درست قادرید آن را نجات دهید و با ادامۀ بیتصمیمی و یا تصمیم نادرست میتوانید آن را کنام موران و ماران کنید چرا که دیگر اثری از پلنگان و شیران هم نمانده که در یک ایران ویران لانه کنند!
#اعتراض
#سرکوب
#آزادی_زندانیان
#شاهچراغ
@MostafaTajzadeh