فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.7K subscribers
10.9K photos
3.42K videos
520 files
29.4K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
🎥 چرا صدای خودتان را نمی‌پسندید؟

صدای شما از طوری که دیگران شما را می‌بینند قابل تفکیک نیست، اما ارتباط شما با آن بسیار نامشخص است. ربکا کلاین‌برگر چگونگی استفاده و درک ما از صدای خود و دیگران را مطالعه می‌کند. او توضیح می‌دهد چرا ممکن است صدای ضبط شده‌ی خودتان را دوست نداشته باشید، تفاوت صدای خارجی، داخلی و درونی‌تان چیست؛ و به طرز خارق‌العاده‌ای، ندانسته اطلاعاتی را منتقل می‌کنید.
@science_magazine
🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝 گزارش مطالعه شخصی

✍️ علی جعفرآبادی

چندیست که در مسیر مطالعات و گفت‌و‌گو‌هایم، ذهنم مشغول جایگاه و نقش و کارنامة تشکل‌های صنفی و گروه‌های آموزشی در آموزش‌و‌پرورش و تاثیر آن‌ها بر ارتقای سطح تربیت معلم شده است:

گروه‌های آموزشی به‌مثابه ساز‌و‌کاری برای بهبود كيفيت آموزشي معلمان، تكامل تدريجي هدف‌هاي آموزشي و تعيين راهبردهاي تحولی برای رسیدن به اهداف آموزشی و پرورشی؛ و کانون‌ها و تشکل‌های صنفی به‌منزلة ساز‌‌و‌کاری برای حمایت از حقوق صنفی فرهنگیان و اعمال نظر در تصمیم‌ها و سیاست‌های مربوط به فرهنگیان.

هم گروه‌های آموزشی و هم تشکل‌های صنفی، هر دو، برخاسته از متن و بدنة معلمی کشور هستند و می‌توانند مایة توانمندی و سربلندی این گروه باشند. آموزش‌و‌پرورش نمی‌تواند و نباید از کارکرد چنین نهادهایی غافل باشد؛ و بهتر است بگوییم حیف است، اگر خود را از هم‌افزایی آنها محروم کند.

به نظر می‌آید چهار حالت برای سنجش رابطة گروه‌های آموزشی و تشکل‌های صنفی (به اختصار، تشکل) با نهاد آموزش‌و‌پرورش می‌توان تصور کرد:

1️⃣ تشکل قوی و آموزش‌و‌پرورش قوی:
در این حالت هر دو نهاد به خوبی به وظایف خود عمل و حقوق خود را استیفا می‌کنند و در مقابل دیگری و جامعه پاسخ‌گو هستند. حاصل این تعامل که تعامل بزرگان و قدرتمندان است، رشد و بالندگی هر دو گروه و جامعه خوهد بود.

2️⃣ تشکل ضعیف و آموزش‌و‌پرورش ضعیف:
نه تشکل می تواند آموزش‌و‌پرورش را تغییر دهد و نه آموزش‌و پرورش تشکل‌ها (و به تبع آن، معلمان و مدارس) را. هر دو به گوشه‌ای افتاده‌اند و روزگار می‌گذرانند.

3️⃣ تشکل قوی و آموزش‌و‌پرورش ضعیف:
در این حالت علی‌القاعده تشکل‌ها این توان را می‌یابند که به آموزش‌و‌پرورش جهت دهند و در صورت لزوم، آن را مؤاخذه کنند و چه بسا زمینه تغییر مدیران را فراهم آورند.

4️⃣ تشکل ضعیف و آموزش‌و‌پرورش قوی:
منظور از قوی، در این حالت، داشتن دست بالا در ساز و کارهای سیاسی است؛ نه قوت علمی و مدیریتی.
آموزش‌و‌پرورش همه فضای آموزشی و پرورشی و عرصه‌های اجتماعی و سیاسی مرتبط با این حوزه را تصرف می‌کند. هم قانونگذار است و هم مفسر و هم مجری قانون و بدین ترتیب تشکل‌ها روز به روز لاغر‌تر می‌شوند.

در این حالت معلمان نقش راهبری و پیامبری جامعه را از دست می‌دهند و خطر چاپلوسی و سوء‌استفاده، نخبگان و تشکل‌ها را تهدید می‌کند؛ و بیم آن است که نخبگان و تشکل‌ها استانداردها را با سلیقه مدیران آموزش‌و‌پرورش بسنجند. در این وضعیت است که استعدادی رشد نمی‌کند و صدایی بر نمی‌خیزد و تشکل‌ها و جامعة معلمی توانش را از دست می‌دهد و برای رسیدن به نان، آبرو و هویت شخصی و حرفه‌ای‌اش را به معامله می‌آورد.

#هویت_معلمی
#گزارش_مطالعه
#تشکل_های_صنفی
#گروه_های_آموزشی
#مدیریت_آموزشی
#سیاستگذاری_آموزشی

@TeacherasLLL
🆔 @MostafaTajzadeh
🔊فایل صوتی

✍️آیت الله حیدری

آیا ادبیات قرآن، یک ادبیات ذُکوری و مردانه است؟!

ضمائر "هو" و "هم" در ادبیات قرآن، مختصّ مذکر نیست، بلکه برای غیر مؤنث (اعمّ از مؤنث و مذکّر و غیره) است!

این مدّعا، از ده‌ها و صدها شاهد و نمونه در قرآن برخوردار است

در نعمت‌های اخروی هیچ تبعیضی بین زن و مرد نیست؛ زیرا معیار در آن عالم، "انسان بودن" است و نه "مردانگی" و "زنانگی"!

ریشه اصلی وقوع خطا در فهم ادبیات قرآن، برداشت نادرست "سیبویه" از ضمائر است

شرافت ضمیر "مذکر" بر ضمیر "مؤنث"، دیدگاه نادرستی است که هیچ مبنای قرآنی ندارد!

@sokhanranihaa
🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝تو درد بکش، من هم داد می‌کشم

✍🏻محمد فاضلی

برخی مسئولان سال‌هاست، و در صدر آن‌ها برخی نمایندگان مجلس اخیراً و به شدت، رفتار جالبی در پیش گرفته‌اند. من این رفتار را «پوپولیسم نو» یا «تو درد بکش، من هم داد می‌کشم» نام‌گذاری می‌کنم.

بیماری را تصور کنید که از شکستگی استخوان، ضرب‌خوردگی شدید، عفونت و درد شدید دندان، یا آپاندیس نیازمند مراقبت و عمل درمانی به پزشک مراجعه کرده است. پزشک هم دست می‌گذارد روی عضوی که شدید درد می‌کند، فشار می‌دهد، به بیمار هم می‌گوید این‌جا بیمارستان است و باید آرامش را حفظ کرد؛ هیس، سر و صدا نکن؛ اما خودش داد می‌کشد.

بیمار در چنین حالتی حتماً می‌گوید پزشک‌جان، من دردم می‌آید، تو چرا داد می‌کشی؟ داد کشیدن را خودم بلدم؛ تو راهکاری، درمانی، کار بهتری بلد نیستی؟ پزشک هم می‌گوید: من دارم داد می‌کشم که بقیه بفهمند تو وضعیت اورژانسی داری و باید رسیدگی‌ کنند؛ من دارم جلب توجه می‌کنم.

حال بیمار و پزشک، دقیقاً حال برخی مدیران و نمایندگان مجلس در این روزهاست. مردم درد می‌کشند آن‌ها هم داد می‌کشند. آن‌ها مثل پزشک داستان، موافق حق داد کشیدن خود مردم نیستند، خودشان از طرف مردم داد می‌کشند. آن‌ها جلب توجه می‌کنند. آن‌ها با داد کشیدن بیماری «
#سندروم_دیده_شدن» را تسکین می‌دهند.

آن‌ها چیزی درباره علت درد نخوانده‌اند و حتی یافته‌ها و دانسته‌های دیگران درباره بیماری را هم نمی‌خوانند. من چندی پیش در متنی با عنوان
«چرا لگن سوار می‌شویم؟» خلاصه‌ای از گزارش تحقیق و تفحص مجلس دهم درباره صنعت خودروسازی و علت فساد و ناکارآمدی در آن‌را ارائه کردم. نمایندگانی که چپ و راست به قیمت بالای پراید حمله می‌کنند، با اطمینان می‌شود گفت آن گزارش را نخوانده‌اند، حتی در سخنان‌شان یک کلمه به چنین گزارشی اشاره نمی‌کنند، جرأت ندارند حتی خواستار انتشار عمومی آن بشوند. مسأله‌شان درد فروش گران‌قیمت پراید نیست، آن‌ها داد می‌کشند.

#پوپولیسم_نو (خیلی هم نو نیست، الان شدید شده)، دنبال «سیاست جَزَع و فَزَع» برای جلب توجه است؛ هیچ چیز در چنته ندارد؛ داد می‌کشد و هر قدر صدایش بلندتر می‌شود، تهی و پوک بودنش بیشتر آشکار می‌شود؛ هیچ چیز درباره علت نمی‌گوید، یک خط راهبرد حرکت به سمت حل مسأله در آن نیست؛ فقط داد می‌کشد.

رفتار «تو درد بکش من هم داد می‌کشم» پرتناقض هم هست. عاملان چنین رفتاری در همان حال که طرح می‌دهند تا فضای مجازی را تخته کنند، نان‌شان هم در بقای فضای مجازی است. آ‌ن‌ها کاملاً آگاه هستند که آن بلندگویی که دادشان را به گوش خلایق می‌رساند همین فضای مجازی است. جملات‌ سخنان‌شان را کوتاه طراحی می‌کنند که در یک دقیقه فیلم قابل انتشار در اینستاگرام یا کلمات محدود توئیتر بتوان جا داد.

پوپولیسم نو، خوردن از توبره و آخور هم هست. طرح برای بستن فضای مجازی می‌دهی تا قدرت خوشش آید، و حواست به دوربین و کارگردانی داد کشیدن هم هست تا جلب توجه کنی؛ اما از نوشتن دو خط یادداشت سیاستی علت‌شناسانه در روزنامه عاجزی، تو فقط داد می‌کشی؛ درباره فرایند، سازوکار، علت، کنشگر، گزینه‌ها و سیاست‌های منجر به عفونت، شکستگی، پارگی و ضرب‌خوردگی چیزی نگو؛ نه سوادش را داری نه جرأتش؛ فشارش به بقیه می‌آید اما تو فقط داد بکش تا معلوم شود چقدر دردشناسی.

آقایان و خانم‌های دادکش، داد کشیدن را مردم خودشان بلدند؛ شما اگر درباره منشأ، فرایند، نیروها، اندیشه‌ها، گزاره‌ها، گزینه‌ها، سیاست‌ها، اقدامات و برنامه‌های منجر به بروز درد، چیزی فراتر از کلیات ابوالبقا بلدید، غیر از تکرار واژه‌های کلیشه‌ای سراسر تهی چیزی می‌دانی، اگر راهکاری در سر داری، بنویس؛ داد نکن. شما را برای داد کشیدن و جلب توجه کردن، انتخاب نکرده‌اند یا بر کاری نگمارده‌اند.

@fazeli_mohammad
@MostafaTajzadeh
📝📝📝ظلم، جهل و برزخیان روی زمین*

✍🏻آرمان امیری

بالا گرفتن جدال بر سر مذاکره یا ادامه استراتژی «نه جنگ و نه صلح»، بار دیگر انبوهی از روایت‌های متکی بر «صلح حسنی» و «مقاومت حسینی» را بر فضای سیاسی کشور آوار کرد. بیشترین خلاقیت را در این میان نابغه‌ای از اهل سیاست به خرج داد که نهیب زد «تا کی قرار است در دهه‌های ابتدای رسالت متوقف بمانیم؟! وقت آن رسیده که کمی پیشتر آمده و به شیوه سنت امام رضا برسیم»! این سطح از رادیکالیسم در شکستن سنت، طبیعتا با واکنش طنزگونه‌ای از جانب برخی مخاطبان مواجه شد که برای تمامی این حضرات، آرزوی «غیبت مهدی‌گون» می‌کردند. به راستی اما، چرا فضای اندیشه و گفتگوی سیاست‌مداران و سیاست‌ورزان ما اینقدر محدود، تکراری، سطح پایین و بدوی است؟

ماریو بارگاس یوسا، در کتاب «چرا ادبیات؟» تلاش می‌کند به پرسشی تکراری اما همچنان پر اهمیت بپردازد: چرا باید ادبیات (رمان) بخوانیم؟ او استدلال می‌کند که در جهان جدید، دانش و فن‌آوری نقش وحدت بخش خود را از دست داده‌اند. تخصص‌گرایی میان انسان‌ها مرز می‌کشد و مدام امکان گفتگوی آن‌ها را محدودتر می‌سازد. در چنین شرایطی تنها ادبیات است که می‌تواند فصل مشترک تجربیات انسانی به شمار آید.

یوسا می‌نویسد: «ادبیات به تک‌تک افراد با همه ویژگی‌های فردی‌شان امکان داده از تاریخ فراتر بروند. ما در مقام خوانندگان سروانتس، شکسپیر، دانته و تولستوی یکدیگر را در پهنه گسترده مکان و زمان درک می‌کنیم و خود را اعضای یک پیکر می‌یابیم، زیرا در آثار این نویسندگان چیزهایی می‌آموزیم که سایر آدمیان نیز آموخته‌اند و این همان وجه اشتراک ماست به‌ رغم طیف وسیعی از تفاوت‌ها که ما را از هم جدا می‌کند. (چرا ادبیات، یوسا: صفحه ۱۰)

زمانی استاد شجریان در توضیح چرایی عداوت رژیم مذهبی با موسیقی گفته بود: «جماعت روحانی و آخوند می‌خواهد همه توجهات را به خودش جلب کند. پس وقتی می‌بیند که موسیقی توجه مردم را به خود جلب کرده آن را حرام می‌کند». این تعبیر جالب استاد، به نظرم فراتر از موسیقی، می‌تواند در مورد تمامی اشکال هنر و به ویژه ادبیات به کار رود.

زبان مشترک و دیرینه ایرانیان، زبانی که نخبگان فرهنگ و هنر و اندیشه‌اش را به توده‌هایش پیوند می‌داد، برای ده‌ها قرن همواره زبان هنر و ادبیات بوده است. پشمینه‌پوشان تندخو اما، سطح ادب و گفتگوی جامعه را نیز، در قامت اندیشه کوتاه خود محدود کردند. بی‌خبران از موسیقی و تئاتر و سینما و رمان، وقتی از تکفیر کامل هنر ناامید شدند، آن را کالایی لوکس و تجملی در کف «روشنفکرِ غرب‌زده و برج عاج نشینِ بی‌خبر از مردم» جلوه دادند تا جای‌ش را با سنت روضه‌خوانی خود پر کنند.

من اما، همچون یوسا می‌اندیشم که می‌نویسد: «جامعه بدون ادبیات، یا جامعه‌ای که در آن ادبیات مثل مفسده‌ای شرم‌آور به گوشه‌ و کنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده می‌شود و به کیشی انزواطلب بدل می‌گردد، جامعه‌ای است محکوم به توحش معنوی و حتی آزادی خود را به خطر می‌اندازد». (همان، صفحه ۸)

در چنین جامعه‌ای دیگر فرقی نمی‌کند که موضوع سخن تخصصی‌ترین مسائل سیاسی باشد یا شیوه پیش‌گیری از کووید۱۹، سر و کله روایات و احادیث و روضه‌خوانی همه جا پیدا می‌شود و پای‌اش را درون هر کفشی فرو می‌کند.

یوسا می‌نویسد: «دنیای بدون ادبیات، دنیایی است بی‌تمدن، بی‌بهره از حساسیت و ناپخته در سخن گفتن، جاهل و غریزی، خام‌کار در شور و شر عشق؛ و این کابوسی که برای شما تصویر می‌کنم، مهم‌ترین خصلت‌ش، سازگاری و تن‌ دادن انسان به قدرت است». (همان صفحه ۲۳) و این توصیف، پیش‌بینی تمام عیاری است از وضعیت انسداد سیاسی و انقطاع اندیشه، در جامعه‌ای استبداد زده، که مدعیان سیاسی‌اش نه گوش موسیقی دارند و نه چشم نقاشی و نه ذوق تئاتر. علیل از هرگونه استدلالِ سره، الکن از بیانی شفاف و ساده، اما پرمدعا و با تبختر، ترس‌خوردگی و بی‌شهامتی خود را در پس دون‌پایه‌ترین ادبیات فقهی پنهان می‌کنند و در نهایت سطح اندیشه و تفکر جامعه‌ای را در سطح جهل تیره و فلاکت‌بار خود سخیف می‌سازند.

شاملو، جایی در ذکر پشیمانی از شور انقلابی گذشته خود گفته بود: «ما ظلم را با جهل جایگزین کردیم». معنای عمیق این «جهل» را اگر کسی از دستگاه فکری و نظری شاملو در نیافته باشد، با یک نگاه به سطح ادبیات و استدلال فضای سیاسی کشور به خوبی می‌تواند دریابد. آنگاه روشن‌تر می‌شود که سرنوشت ملتی که در رویای رهایی از «ظلم» به ورطه هولناک «جهل» سقوط می‌کند، تنها مصداق همان «برزخیان روی زمین» خواهد بود.

پی‌نوشت:
تیتر برگرفته از کتابی نوشته «محمد قائد»

@DivaneSara
@MostafaTajzadeh

https://t.me/divanesara/1232
📝📝📝 میراث نفت

«مجتبی گهستونی» روزنامه‌نگار و پژوهشگر میراث فرهنگی در شماره هفتم حق ملت از «میراث نفت» در خوزستان به مثابه میراثی مدرن نوشته که نگاهی تازه دارد به تحولات ابتدای سده جاری شمسی در خوزستان. در ادامه چند خطی از این گزارش جذاب را می خوانید:

در خوزستان، حفاری مته‏‌های چاه شماره یک مسجدسلیمان در منطقه «نفتون» در عمق ۱۱۸۰ فوتی (حدود ۳۶۰ متر) زمین به یک میدان عظیم نفتی رسید. صدای هلهله، گاله (فریاد)، هوراها و براووهای مدیران، کارشناسان و کارگران خواب صبحگاهی اهالی منطقه «جهانگیری» را پریشان کرد.

هیچ نشانه‌ای از ریچی نبود. دوستانش ریچی را صدا می‏‌زدند. فقط یک جواب شنیدند: به هیچ چیز دست نزنید؛ فقط عکس بگیرید. او زنده در داخل کابین خلبان سروته آویزان بود. کارشناسان زمین‏ شناسی و تجهیزات هواپیما را در منطقه نفتی «یمهه» مسجدسلیمان نشاندند. سنگ‏ بنای نخستین فرودگاه شهرهای نفتی گذاشته شد.

سنگ نماهای ساختمانی صیقل‏ خورده، درهای تمام‏ چوب با کنده‏‌کاری و در بعضی از قسمت‏‌های ساختمان آثاری از گچ‏‌بری در سقف و دیوارها دیده می‏ شد. این منازل به «بنگله» معروف شدند. دوره سوم انبوه‌سازی منازل کارگری و کارمندی در تمامی مناطق در دستور کار قرار گرفت.

تجهیزات در بارانداز درخزینه پیاده می‏ شد و به وسیله گاری و حیوانات بارکش با عبور از مناطق سخت و دشوار کوهستانی و رودخانه‏‌ها تا مسجدسلیمان حمل می‏‌شد، اما شرکت نفت ایران و انگلیس بر آن شد راهی ایجاد کند تا این تجهیزات راحت‏‌تر و بدون تلفات و در زمان کمتر به مقصد برسد. چاره کار احداث خط آهنی بین درخزینه در حوالی شوشتر تا مسجدسلیمان بود.

متن کامل این گزارش را در شماره هفتم حق ملت بخوانید. برای تهیه نسخه چاپی حق ملت علاوه بر کتابفروشی‌ها می‌توانید با مراجعه به سایت مجله، سفارش خود را ثبت کنید و بدون پرداخت هزینه پست نسخه‌های چاپی مجله را در منزل یا محل کارتان دریافت کنید. نسخه الکترونیکی هم در فیدیبو، طاقچه و جار در دسترس است.

@haghemelatmag
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 «پیشروی‌های آرام اینستاگرام ایرانی»

پژوهشی به‌کوشش ابوالفضل حاجی‌زادگان درباره روندهای تغییر اینستاگرام ایرانی منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

۷۵ درصد از صفحه‌های روزمره‌نگاری در اختیار زنان قرار دارد. همچنین در حالی که فقط ۱۲ درصد از صفحه‌های تأثیرگذار تجاری در اختیار اشخاص قرار دارند، سه-چهارم از این صفحه‌های شخصی در اختیار زنان است. با توجه به اینکه صفحه‌های روزمره‌نگاری و صفحه‌های مد و زیبایی نیز به‌طور غیرمستقیم موجب درآمدزایی صاحب صفحه می‌شود، می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که شاید به مرور زمان، فضای آنلاین (و به‌طور خاص اینستاگرام) در مقایسه با فضای آفلاین، موقعیت‌های شغلی مناسب‌تری را در اختیار بخشی از زنان قرار دهد.

یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که علیرغم اتهامی که هر از گاهی در خصوص تأثیرپذیری کاربران اینستاگرام از «خارج‌نشین‌ها» مطرح می‌شود، نه تنها اکثریت چشمگیری از صفحه‌های تأثیرگذار در اختیار افراد ساکن ایران است، بلکه این برتری عددی، روندی افزایشی نیز دارد. به‌طوری که سهم صفحه‌های تأثیرگذارِ داخلی در طی یک سال اخیر، از ۷۶ درصد به ۸۰ درصد افزایش پیدا کرده است.

اینستاگرام ایرانی علیرغم اینکه همواره از سوی بعضی از جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای و حتی بعضی از اهالی دانشگاه و روشنفکران، در معرض آسیب‌انگاری‌ها و اتهام‌های دست‌ودلبازانه قرار دارد، بر مسیر آزمون و خطا و خوداصلاح‌گری حرکت می‌کند. به‌ازای هر کاربری که زیر صفحه‌ی فلان بازیکن یا داور فوتبال فحاشی می‌کند، هزاران کاربر ایرانی در اینستاگرام در حال مطالعه و آموزش و یادگیری و خرید و فروش و خندیدن و خنداندن اطرافیانشان هستند. لطفاً یک بار دیگر، بخش دوم جمله‌ی قبل را بخوانید. از قضا، این فعالیت‌ها مربوط به همان حوزه‌هایی‌اند که نهاد دولت (و نه صرفاً دولت روحانی) در آنها فاقد کارآمدی لازم است. چه کسی می‌تواند در مؤثر بودن بخشی از صفحه‌های تأثیرگذار اینستاگرام ایرانی در افزایش آگاهی مردم در مقابله با بحران کرونا تردیدی داشته باشد؟

📌متن کامل این پژوهش را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
tinyurl.com/y2x8sb4j
#ابوالفضل_حاجی‌زادگان #شبکه‌های_اجتماعی #اینستاگرام

نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 سلامت معلم

چند روز پیش این کتاب را دیدم. به نظرم جالب و مهم آمد. نگه داشته بودم تا کتاب را بررسی و ارزیابی کنم و ببینم آیا می توانم برای ترجمه آن طرحی در اندازم و تا دیر نشده منبعی و دستمایه ای در اختیار معلمان قرار دهم...؛ که با خود اندیشیدم شاید این کار من از مصادیق حبس و احتکار و انبار کردن باشد و روا نباشد. شاید کسی یا نهادی پیدا شود و کتاب را بررسی کند و زودتر ترجمه ای از کتاب روانه بازار کند و خلقی بهره مند شوند.

در معرفی کتاب آمده است:
«وقتی همه گیری جهانی سال 2020 آغاز شد، جهان با چنان شدتی واژگونه شد که هیچ‌کس را یارای مقابله با آن نبود. و بزرگی انتظار و توقع از معلمان و سترگی کار آنان و سخت‌کوشی و تلاش آن‌ها برای خدمت به دانش آموزان نمایان شد.
اما، آیا کسی به فکر سلامتی معلمان هست؟ »

http://www.acel.org.au/ACEL/ItemDetail?iProductCode=978036761555

#ایده
#کتاب #سلامت_روان

یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
🆔 @MostafaTajzadeh
📝 📝📝فلسفه.
فیلسوف.
تفلسف.
فلسفه‌ورزی.
ف...

✍️ آزاد عندلیبی | کتابخانهٔ بابل

هنوز از خواندن متنی که در آغازش این کلمه‌ها به چشم می‌خورد منصرف نشده‌اید؟ هنوز تلخیِ «دشواری» و «حوصله‌سربری» چسبیده به این کلمات منصرفتان نکرده؟ پس احتمالاً می‌توانید پای برنامه یا کتاب جناب آقای براین مگی بنشینید.
لابد دیده‌اید که تا پای این واژه‌ها وسط می‌آید اولین چیزی که به ذهن عمدهٔ خوانندگان خطور می‌کند سختی و دشوارفهمی و دست و پا زدنی عبث است برای کار شاقِ طاقت‌سوزِ «فهمیدن».

البته این تصور پر بی‌راه هم نیست. کم نبوده‌اند نیستند فیلسوفان و حتا شارحانِ فلسفه‌ای که برای فهمیدن حرف‌هایشان یک اکیپ مترجم و شارح و مفسر و تحلیلگر لازم است. در همین شبکه‌های اجتماعی که بگردید برمی‌خورید به کسانی که انگار دارند اورادی کوانتومی از سیاره‌هایی دیگر را با در و دیوار و تایم‌لاین مطرح می‌کنند. عده‌ای هم البته همیشه هستند که به‌تأیید برایشان سر تکان بدهند؛ کسانی که اگر یک‌دو خط قابل فهم بنویسند تعجب می‌کنید. تاریخ فلسفه کم از این چهره‌ها ندارد و امروز هم کم نیستند کسانی که واقعاً یا ظاهراً چنین پیچیده به نظر می‌رسند. در این هزارتوی بی‌انتها، کمتر از کم‌اند کتاب‌هایی به فارسی که فیلسوفان دربارهٔ «موضوعات» حرف زده‌اند. و کمتر از کمتر کتاب‌هایی که در آنها فیلسوفان به‌زبانی ساده دربارهٔ موضوعات حرف زده باشند. براین مگی کتاب «مردان اندیشه» را از جهتی در پاسخ به چنین وضعیتی ساخته است.

این کتاب حاصل یکی از مشهورترین و موفق‌ترین برنامه‌های یک شبکهٔ تلویزیونی در سراسر قرن بیستم است. زمانی که بی‌بی‌سی جهانی این برنامه را تولید کرد شاید خیال نمی‌کرد که تایمز آن را این‌طور توصیف کند که «در هیچ شبکهٔ تلویزیونی عمومی تا به حال چیزی چنین جدّی و پردامنه وجود نداشته است.» در این کتاب بخشی از مهمترین چهره‌های فلسفهٔ قرن بیستم نشسته‌اند جلوی دوربین دربارهٔ همان موضوعاتی صحبت کرده‌اند که از سرمنشأهای آن «پیچیدگی» به حساب می‌آیند. موضوعاتی دشوار که معمولاً اسباب ترس کتابخوان‌ها و فلسفه‌دوست‌ها بوده است. مگی در مقام مصاحبه‌کننده‌ای کم‌نظیر این فیلسوفان را واداشته است تا با زبانی که لازمهٔ یک برنامهٔ تلویزیونی پربیننده ا‌ست ــ و البته از غنای فلسفی هم کم‌بهره نیست ــ جذاب‌ترین برنامهٔ تلویزیونی تاریخ دربارهٔ فلسفه را به وجود بیاورند. کتاب عیناً پیاده‌شدهٔ آن برنامه‌ها نیست. همین کم‌وبیش تغییراتِ مصاحبه‌ها در این کتاب یک دورهٔ آموزشی‌ست برای همهٔ کسانی که می‌خواهند درس‌گفتار و سخنرانی و مصاحبه را تبدیل به کتاب کنند: همه‌چیز به‌اندازه، سر جای خود، نه کم نه زیاد. فلسفی.


مردان اندیشه | براین مگی | ترجمهٔ عزت‌الله فولادوند | طرح نو

t.me/BabelBookReviewinstagram.com/BabelBookReview
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 علیه شکنجه، علیه انفرادی.
سندی که نرگس محمدی ثبت کرد

✍️ آیدا قجر

اگر از کسانی‌ که بازداشت، بازجویی و حبس را تجربه‌ کرده‌اند بپرسیم که سخت‌ترین مرحله کدام بوده است، بیشتر آن‌ها به سلول انفرادی اشاره می‌کنند. بسیاری از زندانیانی که تجربه انفرادی داشته‌اند، در روایت‌های بی‌شماری که تاکنون منتشر شده است، گفته‌اند سلول انفرادی حتی سال‌ها پس از پایان دوران حبس، آن‌ها را همراهی می‌کند.

چه بسیار انسان‌هایی که هنوز از فضای بسته هراس دارند، خواب‌های‌شان هم‌چنان آشفته است و تنهایی برای‌شان حکم شکنجه دارد؛ همان‌هایی که ساعت‌ها، روزها و ماه‌ها در انفرادی، آرامش روان و حتی سلامت جسمانی‌ خود را از دست داده‌اند.

اگرچه تاکنون بسیاری از زندانیان که حبس آن‌ها به پایان رسیده است، به ویژه آن‌هایی که ایران را ترک کرده‌ و به امنیت نسبی رسیده‌اند، بارها درباره سلول انفرادی، بازجویی‌ها و شکنجه‌‌هایی که شده، افشاگری کرده‌اند اما کتاب «شکنجه سفید» به عنوان سندی از شکنجه‌گری جمهوری اسلامی، از روایت‌های زنان زندانی سیاسی و عقیدتی در زندان تهیه شده است.

«نرگس محمدی»، فعال حقوق بشر که به تازگی آزاد شده، این کتاب را در گفت‌وگو با ۱۲ زن زندانی، کنار روایت‌های خودش از آن‌چه بر او تحمیل کرده‌اند، نوشته‌ است. «شکنجه سفید» را نشر باران منتشر کرده است.
***
نرگس محمدی برای بار سوم سلول انفرادی را در اردیبهشت ۱۳۹۱ تجربه کرد. او یک‌بار در سال ۱۳۸۰ و یک‌بار در سال ۱۳۸۹ انفرادی را تجربه کرده بود. بار سوم وی را به بند ۲۰۹ «اوین» منتقل کردند. در آن زمان، همسرش، «تقی رحمانی» که فعال سیاسی است، ایران را ترک کرده بود.

نرگس محمدی دو دفعه آخر «مادر» بود و مقابل چشمان فرزندانش، بازداشت شده بود: «از فکر کردن به علی و کیانا می‌گریختم. دلم بی‌تاب و بی‌قرار بود. وقتی ناخودآگاه اسم‌شان به ذهنم خطور می‌کرد، بلند می‌شدم و می‌دویدم. احساس می‌کردم اگر بنشینم، از شدت غم فرو می‌پاشم. مطمئن بودم که بچه‌ها روزهای سختی دارند. از خدا می‌خواستم من را از ذهن و دل بچه‌ها بگیرد.»

او بعدها در مراجعه به روان‌پزشک متوجه شده بود که از محیط در بسته می‌ترسد و خواب آرام را از دست داده است. سوال‌ها رهایش نمی‌کردند: «چرا باید در سلول انفرادی باشم؟» همان‌طور که لحظه‌ای مادر بودنش رهایش نکرد و تمام مدت به علی و کیانا فکر می‌کرد: «تاول‌های زخم‌های سلول انفرادی من گاهی می‌ترکد، گاه عفونت می‌کند، گاه می‌سوزد و گاه وحشت را به رگ‌هایم می‌دواند. هنوز التیام نیافته‌اند این زخم‌ها که دیده نمی‌شوند.»


📌متن کامل را در لینک زیر بخوانید.

@hoseinrazzagh
https://t.co/8hwvdwTNmO
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 درنگ

✍️ برنت استیرتون، عکاس:
«من این عکس را از بچه های مدرسه‌ای شبانه‌روزی در بنگال غربی در #هند گرفتم.

آنها در مدرسه‌ای که مختص نابینایان بود درخوابگاه با هم هم‌اتاق بودند. این پسر‌ها مبتلا به به زالی هستند که ناشی از کمبود رنگدانه است. این اختلال مادرزادی با گونه‌هایی از نقص در بینایی همراه است. این پسر‌ها مهارت های زندگی را فرا می‌گرفتندتا بتوانند به رغم این مشکل رشد کنند. این‌ها بنایی اندکی دارند.

درست قبل از اینکه این تصویر را بگیرم، آن‌ها شطرنج بازی می‌کردند. در حالی که دو نفر با حساسیت فوق العاده‌ای دستانشان را روی صفحة شطرنج حرکت می‌دادند؛ بقیه داشتند گوش می‌کردند؛ و این یعنی آن‌ها باید این توانایی را داشته باشند که کل حرکت‌های بازی را به شکل کامل حفظ کنند؛ همچنین، برای حرکت‌های بعدی هم استراتژی لازم را داشته باشند. این یکی از بهترین نمونه هایی است که من در مورد چگونگی جبران معلولیت‌های بدن انسان دیده ام و یادآوری می‌کند که اگر به موقع فرصتی فراهم شود، نابینایان می توانند اعضای شگفت انگیز و ارزشمند جامعه باشند.»

#درنگ
#نابینا #روشندل
#عصای_سفید
@TeacherasLLL
🆔 @MostafaTajzadeh
🎙 مهدی نصیری :

از انقلابی گری شیعی دفاع می کنم نه از انقلابی گری اشعریانه/ هم در عرصه گفتمانی و هم در عرصه کارکردی دچار اشکالات و آسیبهای جدی و خطرناک هستیم و باید دست به اصلاح و بازنگری بزنیم.

من تغییر کرده ام البته نه تغییری دفعی بلکه تدریجی که پاره ای از نتایج سیاسی و اجتماعی و معرفتی آن ظرف یکی دو سال اخیر بروز بیشتری داشته است.

تغییراتم تغییرات ایدئولوژیک و عقیدتی به معنای اعراض از سنت و انگاره های اصیل دینی و نقل مکان به جبهه مثلا روشنفکران مدرن نیست.

هیچگاه رابطه ای عاشقانه ـ عشقی که کور و کر می کند ـ با ولایت فقیه و جمهوری اسلامی نداشته ام بلکه رابطه ای عاقلانه داشته ام و اکنون نیز دارم. من اسم این را می گذارم انقلابی گری شیعی در برابر انقلابی گری اشعریانه که نظام و انقلاب و ولایت فقیه را معیار حقیقت می داند و حتی نقد دلسوزانه و مشفقانه نظام و امام و رهبری را بر اساس کتاب و سنت و عقل و عینیات آشکار به آسانی بر نمی تاید و بلافاصله انواع و اقسام انگها و ناسزاها را نثار منتقدین می کند.

در تمام سالهای فعالیت سیاسی ام اگر جایی تشخیص می دادم که عملکرد انقلاب و نظام با اصول و ارزشها تطبیق نمی کند، در نقد آن در درون خود و یا بیرون و در عرصه فعالیت مطبوعاتی تردید نمی کردم و هرگز برجستگی نام امام یا رهبری و یا انقلاب و نظام باعث نمی شد من فهم خودم را بدون دلیل و یافتن پاسخی مناسب تخطئه کنم.

قبلا نیز گفته ام که در هفت دیدار خصوصی که با رهبری در دوران کیهان و صبح داشتم در چهار دیدار آن یا از نظام انتقاد کردم و یا حرفی متفاوت با دیدگاه ایشان مطرح کردم و البته واکنش ایشان هم منفی نبود و بلکه مثبت بود.

عصر حیرت نتیجه تغییر نگاهم در موضوع تجدد و فلسفه و عرفان و نیز تجربیات مطبوعاتی و فرهنگی و سیاسی ام بود و در عین حال توانست تعارضات کلامی بین نگاه من با نگاه بزرگان معاصر را قابل هضم و فهم کند و از افتادن در ورطه شکاکیت و نیز ستیزه گری های دینی و فرقه ای حفظ کند و حتی از سرخوردگی کامل از روند نظام و انقلاب جلوگیری کرده و راهی جدید را برای تداوم دینی و مردمی نظام و انقلاب در ذهن من بگشاید. البته اگر گوشی برای شنیدن باشد و فرصت از دست نرود.

توییتم در مورد مرحوم مهندس بازرگان دقیقا با موضوع عصر حیرت مرتبط است. جالب است بدانید که در همین مورد بین دیدگاه امام و دیدگاه رهبری صد و هشتاد درجه اختلاف وجود دارد. یعنی همین آثاری از بازرگان را که امام بسترساز فکری برای منافقین دانسته اند، رهبری آنها را در زمره اندیشه های ناب اسلامی دانسته اند که بازرگان پیش از انقلاب ترویج می کرده است.

چرا ما مثلا به قرائت رهبری از بازرگان عمل نکنیم و به خاطر خدمات او، از او تجلیل نکنیم؟ آیا اگر به نسل جوانی که امروز بخش زیادی از آنها با انقلاب پیوندی ندارند و حتی بعضا فکر می کنند رژیم شاه بهتر از جمهوری اسلامی بوده، بگوییم امثال مهندس بازرگان و یا مصدق هم با شاه سرستیز داشته اند، برای نظام و انسجام ملی بهتر نیست؟

در عصر غیبت هیچ فرد و جریانی در فراتر از مسلمات و قطعیات دین و مذهب و در مسائل اختلافی و اجتهادی سمبل اسلام ناب نیست که بتواند مخالفان قرائت خود را خارج از دین و منحرف بنامد و با او برحورد حذفی در عرصه سیاست و اجتماع کند و حتی اگر کسی دچار خطای فاحش عقیدتی شود اما از سر شبهه و بدفهمی باشد و نه از سر ستیز با حقیقت، او نیز مستحق توهین و تحقیر و اتهام خروج از اسلام و محروم شدن از حقوق انسانی و شهروندی نیست.

امروز مهمترین اولویت جمهوری اسلامی و جامعه ایران را نقد و بررسی و وارسی منطقی عملکرد چهل سال اخیر بر اساس عقل و عدل و آرمانهای دینی و گفتگوهای جدی و صریح بین جناح ها و صاحب نظران برای یافتن راههایی برای غلبه برمشکلات و بحرانهای موجود می دانم.

ما هم در عرصه گفتمانی و هم در عرصه کارکردی دچار اشکالات و آسیبهای بسیار جدی و بعضا خطرناک هستیم و باید دست به اصلاح و بازبینی و بازنگری در هر دو عرصه بزنیم. به نظرم هر کس اوضاع کنونی کشور و جامعه و نظام را عادی و عاری از نگرانی می بیند یا در اشتباه و بی خبری است و تا تجاهل و تغافل می کند. حالمان در بسیاری از عرصه ها خوب نیست و باید کاری کنیم.

اگر کسانی گمان می کنند خداوند پیروزی و موفقیت جمهوری اسلامی را در هر صورت و با هر عملکردی تضمین کرده و ما دردانگان و برگزیدگان خداوند بر روی زمین هستیم، سخت در اشتباهند. چنین باوری بر خلاف سنتهای قطعی الهی و آموزه های قرانی و اهل بیتی است.

📌متن کامل گفتگو را در لینک زیر بخوانید:
http://nasiri1342.blogfa.com/post/300
@nasiri42
🆔 @MostafaTajzadeh
✍️بیژن اشتری

اگر ترامپ برای چهار سال دیگر پرزیدنت آمریکا باشد چه سیاستی را علیه ایران دنبال خواهد کرد؟جوابش ساده است:ادامه تحریم ها و افزایش فشار حداکثری.هدف ترامپ این است که با ادامه این رویکرد،مردم ایران به قدری از حیث اقتصادی جان به لب شوند که علیه حکومت قیام کنند.هواداران وطنی ترامپ هم به چنین سناریویی دل بسته اند.ترامپ اهل لشکرکشی به ایران نیست چون هزینه اش برای آمریکا زیاد و عواقبش غیرقابل کنترل است.پس فقط یک سناریو باقی می ماند و آن نابود کردن اقتصاد ایران با هدف شوراندن مردم علیه حکومت است.اما به نظرم،چنین سناریویی نه تنها به هدف نخواهد خورد بلکه نهایتا به ضد خود بدل خواهد شد.این را من نمی گویم،علم سیاست و اقتصاد می گوید.آمارتیا سن،متفکر اقتصادی برنده جایزه نوبل،و ساموئل هانتینگتون استاد هاروارد و بسیاری دیگر از متفکران سیاسی و اقتصادی، میگویند.اگر ترامپ با اساتیدی از این دست مشورت میکرد متوجه میشد که تحریم ها فقط باعث فقیرتر شدن جامعه ایران و نابودی طبقه متوسط ایران شده و اتفاقا همین پدیده به نوبه خودش راه را بر تحولات دموکراتیک در جامعه ایران بسته است.

هانتینگتون اگر زنده بود به پرزیدنت ترامپ میگفت:"مهم ترین عامل در دموکراتیزه شدن یک کشور اقتدارگرا ارتقای وضع اقتصادی آن کشور و پدید آمدن طبقه متوسط است که تنها طبقه حامل ارزش ها و رفتارهای دموکراتیک است.هر جا که این طبقه کوچک و ضعیف ماند دموکراسی توفیقی پیدا نکرد.یک طبقه متوسط قوی ضامن اصلی و عامل بنیادین در دموکراتیک شدن جامعه است.

به نظرم ادامه سیاست های ترامپ درباره ایران حداکثر جمهوری اسلامی را به رژیمی شبیه کره شمالی تبدیل خواهد کرد؛رژیمی بسته که دور خود دیوار کشیده،با اقتصادی به غایت ضعیف اما در یک سطح حداقلی کارآمد،هیئت حاکمه ای بسته تر و قدرتمندتر و نظامی تر، با مردمی فقیرتر ،بدون هیچ نهاد مدنی موثری،و البته مطیع تر زیرا که به ناگزیر فقط در فکر سیر کردن شکم خود است.ترامپ اگر با دو تا استاد دانشگاه هاروارد مشورت میکرد متوجه می شد که قیام پابرهنگان افسانه ای است که کمونیست ها ساخته و در مغز عده ای فرو کرده اند.آنچه جامعه ای را دموکراتیک می کند رشد مدام و تدریجی اقتصاد و صنعت،باز شدن درهای کشور به سوی سرمایه خارجی،توریسم،گسترش علم و دانش و سوادآموزی است.تحول دموکراتیک یک پروسه است و نه یک پروژه تحمیلی از بیرون.هیچ راه میانبری نیست

@chelsalegi
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝زندانى در جوار چراگاه شتران

✍️ رضا خندان

ساعت 10 صبح چهارشنبه سی‌ام مهر، 24 ساعت پس از انتقال نسرین، به سمت قرچک به راه افتادم. روز قبل، او را با نیرنگ و دروغ به قصد اعزام به بیمارستان، با وجود بیماری قلبی، از زندان خارج کرده، به زندان قرچک منتقل کرده بودند. بنابر این هیچ وسیله یا لباسی با خودش به همراه نداشت. مقداری لباس و کتاب آماده کردیم و من به سمت قرچک به راه افتادم. ساعت یازده و نیم بود که به زندان قرچک رسیدم. می‌دانستم که ملاقات بند آنها روزهای چهارشنبه است. اما مطمئن بودم نسرین در اعتراض به بازداشت مهراوه همچنان در اعتصاب ملاقات است. این هفته نهمین هفته‌ای بود که او از آمدن به ملاقات خودداری می‌کرد. زندان زنان قرچک را در بدترین و دورافتاده‌ترین جای ممکن ساخته‌اند.

تمام این عکس‌ها را امروز گرفته‌ام. عکس‌هایی که از محوطه پارکینک اختصاصی زندان و اطراف آن اندکی گویای شرایط این تبعیدگاه است.

پس از برگشتن به خانه، عکس شترهایی را که در محوطه پارکینگ زندان در حال چریدن و استراحت بودند؛ به بچه‌ها نشان دادم. با این که می‌دانستند زندان در محل دورافتاده‌ای است اما باورشان نمی‌شد این همه شتر در آنجا باشد.
زمانی که به ساختمان اداری زندان وارد می‌شوی، احساس خفگی، عقب ماندگی محض و بدبختی می‌کنی. فضاهای تنگ، نامرتب و درب و داغان خودنمایی می‌کنند. از در و دیوار ساختمان اداری که احتمالا بهترین بخش زندان است؛ بدسلیقگی، بی‌برنامگی و آشفتگی می‌بارد. این حجم از شلختگی باور کردنی نیست. معلوم است هیچ برنامه مدونی برای ساختن آنجا نداشته‌اند. متناسب با نیازشان مدام در و دیوار و امکاناتی را با ربط و بی‌ربط به آنجا اضافه کرده‌اند و شده است مثلا، ”زندان". حتی برای این زندان، که گفته می‌شود پیش از این گاوداری بوده، تاکنون نتوانسته‌اند یک نام ثابت انتخاب کنند. آخرین باری که برای پیدا کردن ویدا موحدی به آنجا رفته بودم با عنوان "ندامتگاه شهر ری" تابلو زده بودند. اما این بار اسم‌اش شده بود: "ندامتگاه زنان استان تهران". با وجود این، مردم از روز اول به آنجا "زندان قرچک" می‌گویند چرا که در نزدیکی شهرستانی است به همین نام.
نسرین تلفنی می‌گفت: دیروز به محض این که ماشین به محوطه زندان قرچک رسید یاد روزهایی افتادم که برای پیگیری پرونده نرگس، شاپرک و مریم (دختران خیابان انقلاب) به آنجا می‌رفتم و حس عجیبی بهم دست داد."

می گفت: "پس از ورود به زندان، من را برای تشکیل پرونده به بهداری بردند. خانمی جلوتر از من وارد اتاق دکتر شد. سرفه‌های خیلی بدی می‌کرد و معلوم بود که کرونا گرفته و بیماری‌اش کاملا پیشرفته است. به محض مشاهده او با این وضع، دکتر از اتاقش فرار کرد."ساعت دو و نیم بود که به خانه رسیدم. با خودم فکر می‌کردم؛ حتی اگر نسرین به اعتصاب ملاقات پایان دهد احتمالا بچه‌ها نتوانند با این مسافت طولانی و شرایط آنجا، به ملاقات بروند.

@Sahamnewsorg
🆔 @MostafaTajzadeh
Forwarded from امتداد
✍🏻سید مصطفی تاجزاده:

📌امام علی: «رسول خدا(ص) بارها می‌فرمود: «ملتی که در آن حق ضعیف از قوی بدون لکنت زبان(بیم و هراس) ستانده نشود، روی سعادت را نخواهد دید.» به یاد زندانیان ناشناس و گمنام آبان ۹۸ و نیز محکومین اخیر آن اعتراضات در بهبهان. امید که به زودی شاهد آزادی دسته اول و تبرئه گروه دوم باشیم.

#امتداد
@emtedadnet
📝📝📝رهبری می تواند قفل تحریم بشکند ودروازه قفقاز را به روی ایران بگشاید

✍️نادر صدیقی

موضع من به لحاظ سیاسی روشن است.من در اعتراض به آخرین مرحله تسخیر قلمرو جمهوریت توسط استصوابیون در انتخابات شرکت نکردم(گرچه ترجیح می دادم خاتمی لیست اعلام کند وما بتوانیم مقاومت کارآمد تری علیه خراطی عنصر جمهوریت از پیکره جمهوری اسلامی به عمل آوریم) اما در مسئله نظریه ملی ایران هیچ کس را سراغ ندارم که در بعد نظری به اندازه رهبری مجهز به ابزار مفهومی ایران در همه وجوه وابعاد چند فرهنگی،چند زبانی ،شیعی وسنی هویت ایران باشد.بارها این را به مناسبت های گوناگون نوشته ام رهبری شهریار شناس واقبال شناس و فارسی دان،فارسی پرور،ودر همان حال سید و ترک وخراسانی وچفیه بردوش وعربی دان که به یکسان می تواند باعشایر دشت مغان ترکی سخن بگوید وبا عشایر عرب خوزستان عربی متکلم به زبان عربی باشد، بیش از هرکس دیگر قادر است هویت ترکیبی وچند وجهی ایران را نمادینه کند.قفقاز اکنون در کلیت چند وجهی آذری وارمنی وگرجی و چند قومیتی خود تهدید ها واز آن بیشتر فرصت هایی فراروی کشور ما نهاده که در صورت اتخاذ یک راهبرد درست وهوشیارانه می تواند دروازه ورود ما به یک جهان جدید (جهانی در نقطه تلاقی تمدنی ما با همه ملتهای قفقاز و ترکیه وروسیه ) باشد.ما می توانیم از خلال صلح سازی فعال بر بنیاد رفع اشغالگری وآشتی طرفین منازعه، کمک کنیم که قفقاز تبدیل به خانه مشترک قفقازی ها(آذری ها ،ارمنستانی ها،گرجی ها واقوام شمالی قفقاز) شود واز این طریق دروازه جهانی جدید به روی خود بگشایم :جهان عاری از تحریم وسرشار از مراوده های فرهنگی وگردشگری وتجارت.

اگر چنین نکنیم یعنی رویکردی انفعالی،رفع تکلیفی وتماشاگرانه در قبال صلح سازی بربنیاد رفع اشغالگری داشته باشیم،نیروهای اشغالگر قادر خواهند بود از خلال همدستی با ناسیونال فاشیسم بومی وآریاپرستانه،حساسیت ناسیونال فاشیسم رقیب یعنی گرایش های پان ترکیستی را برانگیخته ویک دو قطبی کاذب (ناسیونال فاشیسم آریایی وپانترکیستی) ایجاد کنند وبه این ترتیب فرصت لحظه حاضر برای ساختن جهانی نوین در امتداد تعامل ایران وقفقاز از بین برود ویا به ضد خود تبدیل شود.به رغم تابلوی جنگ در لحظه حاضر که باچشمانی غیر مسلح نیز درآنسوی ارس قابل مشاهده است صلح پایدار بر مبنای رفع اشغالگری وبرمبنای 4 قطعنامه سازمان مللی در ضرورت تخلیه مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان،اکنون بیش از هر زمان دیگر در دسترس است.ما تجربه مذاکرات سه جانبه موسوم به "فرایند آستانه" میان سه کشور ایران ،ترکیه وروسیه را داریم که شدیدترین اختلافات فی مابین را در سوریه مدیریت کرده است،اکنون می توان همان الگوهای مذاکراتی را یک گام به پیش برد ومثلا در چارچوب "فرایند تهران" یک نوع هم افزایی با "گروه مینسک"(روسیه ،فرانسه ،امریکا) درجهت اجرایی سازیِ گام به گامِ هر چهار قطعنامه سازمان مللی سامان داد.

🆔 @MostafaTajzadeh

📌 برای خواندن متن کامل اینجا را دانلود کنید:
📝📝📝تن فروشی؛بی آبی؛خودکشی

✍️سعیده خاشی

فقر مسبب ویرانیست و ویرانی پروا را از میان می برد٫جامعه ی زنان و مصائب ناشی از فقر حادث بر آنان ٫نیاز به بررسی و واکاوی جدی دارد.

تن فروشی و خودکشی٫پدیده هایی تلخ هستند و بسیاری از صاحبان نفوذ و قدرت نظیر مجمع نمایندگان استان سیستان و بلوچستان در دهه های گذشته و حال حاضر هیچ تلاش و برنامه ای برای تسهیل شرایط زیست و برطرف نمودن خلا های قانونی مربوط به آنان نکرده است.

برای مثال لوایحی نظیر منع کودک همسری٫مبارزه با خشونت علیه زنان٫و لوایح تصویب شده ی اعطای تابعیت به فرزندان مادر ایرانی٫حمایت از حقوق کودکان تا چه میزان برای نمایندگان استان با اهمیت بوده است و چه سهمی برای تصویب آن داشته اند؟

جامعه ی ما آنچنان به برخی از حقوق مدنی و اجتماعی زنان ناآگاه است که در بسیاری از موارد طرح آن را ضروری نمیداند و در حالی که بی هیچ شعاری ٫ترقی جامعه در گروی توسعه ی همه جانبه وضعیت زنان آن است!

البته حاکمیت نگاهی مرد سالارانه بر اجتماع ٫موجب تابو تلقی شدن مصائب زنان شده است و بسیاری از شرح رنج های رفته بر جامعه ی نسوان هراس دارند و شیفته ی سکوت جامعه نسبت به اقدامات سبعانه علیه زنان هستند.

طرح مسأله ی تن فروشی یک زن برای رفع تشنگی فرزندانش و در پی آن خودکشی با هدف نشان دادن عمق تباهی که «بی آبی»به جان جامعه انداخته ٫وصل چند آسیب ناگوار اجتماعی به یکدیگر است و در پی آن نقشه ی راهی روشن برای رفع مشکل ایجاد نمی شود .

چون هر پدیده باید به طور جدا و در فضایی روشن و تخصصی مورد بررسی قرار بگیرد و چاره اندیشی صورت گیرد و از مسایل و مشکلات مختلف برای نشان دادن عمق یک مشکل دیگر بهره نگیریم‌.

بی آبی جامعه را در معرض چالش های مختلف قرار داده و رفته رفته ما را با مشکلات بسیاری روبرو می کند ٫بنابراین انتظار می رود این چالش جدی که دهه هاست استان ما را دستخوش آسیب های اجتماعی و اقتصادی متعدد کرده با حساسیت و تخصصی تر مطرح گردد .

از فضای پیش آمده به جای برداشت های هیجانی و کوتاه مدت ٫ باید نهایت بهره را برد و ازنمایندگان استان خواست به مسایل زنان به طور جدی تر توجه و برای حاکمیت نگاهی برابری طلبانه تلاش کنند.تا مسببان تجاوز ٫قتلهای ناموسی و دیگر درد های فروخورده ی اجتماع ٫به عدالت سپرده شود

🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝شکست کرونا به سبک ژاپن

توکیوـــــ هیچ قانونی وجود ندارد که به شما بگوید چه کار کنید ولی همه با قوانین و مقررات آشنا هستند: ماسک‌تان را بزنید، فاصله‌تان را حفظ کنید، دست‌های‌تان را ضدّعفونی و درجه‌ی حرارت بدن‌تان را بررسی کنید. با هیچ‌کس تماس نداشته نباشید، فریاد نزنید. در مسابقات فوتبال هورا نکشید و در شهربازی‌ها دادوقال راه نیندازید (ولی اگر هم به ویروس مبتلا شدید، بدانید که تنها یک اشتباه کرده‌اید).

این‌ها ممکن است همچون روایتی آخرالزمانی از آینده‌یی طاعون‌زده از آخرین سریال [شبکه‌ی تلویزیونی] نتفلیکس به نظر برسد، ولی این از قضا راه‌حل ژاپنی‌ها برای یکی از مهم‌ترین و اضطراری‌ترین مشکلاتِ پیشِ رویِ دنیای کنونی است: چگونه با کرونا زندگی کنیم. آمیزه‌ی علم هوشمند و تأثیرپذیری اجتماعی موجب شده است بدون [وضع] هیچ مجازات قانونی یا منع رسمی آمدـ‌وـ‌شدی، ویروس کاملاً کنترل شود. این کشور در جستجوی رویکردی بینابینی است: جایی بین سخت‌گیریِ چینی‌ها و آسان‌گیریِ سوئدی‌ها؛ آن‌ها با این کار خود را به‌عنوان الگویی برای آنچه مشاور کرونای کاخ سفید، آنتونی س. فائوچی، دوره‌ی جدید پاندمی می‌خواند معرفی کرده‌اند.

هیتوشی اُشیتانی، پروفسور ویروس‌شناسی دانشگاه توهوکو و یکی از مشاوران ارشد دولت در این پاندمی، می‌گوید: ”ما از همان آغاز سعی کرده‌ایم انتقال ویروس را سرکوب کنیم و درعین‌حال فرصت‌های اجتماعی و اقتصادی را حفظ کنیم. به‌خاطر نظام قانونی‌مان نمی‌توانستیم آن کاری را که چین کرد در اینجا هم انجام دهیم. کره‌ی [جنوبی] و سنگاپور کلّی تست انجام می‌دهند ولی ظرفیت تست PCR ما در آغاز محدود بود. در نتیجه سعی کرده‌ایم رویکردی متفاوت پیدا کنیم“.

ماه‌ها پیش از آن که تمام جهان به ماسک روی بیاورند و خطرات فضاهای بسته و اجتماعات انبوه را درک کنند، ژاپن شروع به یافتن راهی کرد برای زندگی‌کردن با این پاندمی، بی آن‌که هیچ منع سختگیرانه‌ی شدیدی برای تردد اعلام شود.

🆔 @MostafaTajzadeh

📌 برای خواندن متن کامل روی "INSTANT" بزنید:

https://telegra.ph/شکست-کرونا-به-سبک-ژاپن-10-24
📝📝📝 راز داستان فشار برای حمله به ایران

۵ محقق و روزنامه‌نگار از نیویورک تایمز و نشریه سایت در آلمان در گزارش مفصل تازه‌ای کل پرونده مناقشه‌ هسته‌ای ایران را به بررسی و تدقیق گرفته‌اند، با اطلاعاتی جزیی تر و تازه‌تر. حبیب‌ حسینی‌فرد هم با نگاهی به هر دو گزارشی داده بسیار خواندنی و البته تکان‌دهنده
‏از نقش سازمان اطلاعات آلمان در به دست‌آوردن اولین و مهمترین اطلاعات از برنامه اتمی نوشته‌اند، از این که چگونه جاسوس ایرانی آلمانی‌ها به دلیل بی‌مبالاتی سیا لو می‌رود و دعوایی شدید میان دو سازمان اطلاعاتی درمی‌گیرد، از این که نهایتا این زن و بچه جاسوس ایرانی (موسوم به دلفین) ‏بودند که لپ تاپ حاوی اطلاعات او را به استانبول و به سفارت آمریکا رساندند، از این که چگونه اهود باراک در سال ۲۰۰۸ ارتش اسرائیل را برای حمله به ایران ماموریت می‌دهد ولی به دلیل محکم‌بودن سنگر‌های نطنز به کمک آمریکا نیاز بوده و دولت بوش امتناع می‌کند. گزارش از گفت‌وگوی توام با‏مناقشه اولمرت و بوش و باراک در تل‌آویو در حاشیه جشن‌های شصتمین سالگرد تاسیس اسرائیل می‌گوید که بوش با مشت روی میز می‌کوبد و می‌گوید آقای باراک نه یعنی نه!

و بعد نوبت به قدرت‌رسیدن نتانیاهو در سال ۲۰۰۹ است، با سابقه‌ای خانوادگی در شوق ایجاد یک اسرائیل بزرگ و امن و به دور از ‏خطراتی واقعی یا اغراق‌شده کم و بیش شبیه هولوکاست، با حساسیت نسبت به این که توازن قدرت در منطقه آن هم به سود حکومتی که شعار نابودی اسرائیل را می‌دهد و با حساسیت نسبت به حفظ انحصار هسته‌ای اسرائیل و نیز با بدبینی به همه کشورها و حتی اطرافیان خودش، به طوری که زمانی که در کابینه ‏در باره ایران صحبت می‌شود نه تنها موبایل‌ها حتی تلفن ثابت و ... هم از کار می‌افتد، تلویزیون‌ها و همه دستگاه‌ها از برق کشیده می‌شوند و ...
در نوامبر سال ۲۰۱۰ اجلاس ۴۰ نفره‌ای از همه افراد ذیربط در موساد برای حمله به ا یران تشکیل می‌شود با اصرار نتانیاهو و اهود باراک که همچنان ‏وزی دفاع است، ولی فرمانده ارتش (اشکنازی) و رئیس موساد (گانتس) کماکان حرفشان این است که اسرائیل به تنهایی از پس این کار برنمی‌آید.

از اینجا موضوع ترور دانشمندان اتمی ایران در دستور کار قرار می‌گیرد با فهرستی از ۱۵ نفر از این دانشمندان و متخصصان. ولی اسرائیلی‌ها همچنان دلخور که ‏محسن فخری‌زاده که پدر بمب اتمی (در حال ساخت) ایران بوده را نتوانسته‌اند نابود کنند و گفته می‌شود که حتی در آزمایش هسته‌ای کره شمالی هم حضور داشته. ظاهرا اسرائیلی‌ها تا نزدیک او هم رسیده‌اند و حتی فایلی صوتی از او را برای جرج بوش فرستاده‌اند. در مورد سر به نیست‌کردن ‏فخری‌زاده در موساد اختلاف درمی‌گیرد و مراقبت و تعقیب از او ترجیح داده می‌شود، ولی فخری‌زاده از رصد موساد خارج می‌شود تا بالاخره نتانیاهو در جریان گزارش دستبرد به اسناد اتمی ایران در تهران و در جریان نمایش این اسناد گفت: نام فخری‌زاده را به یاد داشته باشید.

‏ادعای «بمب اتم» بر عهده منابع است. چیزی که از همه تامل‌برانگیزتر بود عزم جزم اسراییل برای حمله به ایران بود که تنها عامل بازدارنده‌اش ترس از واکنش ایران (دفاعی/تهاجمی) و نیاز به کمک امریکا بوده و هست.
‏روایت نیویورک‌تایمز از این گزارش
https://t.co/meiVW8mDJd

و روایت مفصل‌تر نشریه دی سایت
https://t.co/zWallLxByO

@A_pajhohi
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝ترامپ یا بایدن؟

✍️محسن رنانی

گرچه این سخنرانی در خرداد سال گذشته انجام شده است اما اکنون در فضای مجازی به اشتراک می گذارم، چون زمانش اکنون است. اکنون که همه در این اندیشه‌اند که اگر ترامپ بیاید چه می‌شود؟ و اگر بایدِن بیاید چه؟ فکر کردم اکنون زمان خوبی برای توجه دادن به این نکته است که تا الگو‌های ما تغییر نکنند چیزی عوض نخواهد شد. بحران‌های ما حاصل سوء رفتار الگوهای ما و سوء مدیریت سیاستگران ماست، ربطی به ترامپ و بایدِن ندارد. آمدن و رفتن ترامپ و بایدِن فقط سرعت بحران‌‌های ما را کم و زیاد می کند.

ترامپ بیاید، تولید ما با سرعت بیشتری سقوط می‌کند؛ بایدن بیاید، تولید ما با سرعت کمتری سقوط می‌کند. ترامپ بیاید، حجم نقدینگی ما با سرعت بیشتری بالا می‌رود؛ بایدن بیاید، حجم نقدینگی ما با سرعت کمتری بالا می‌رود. ترامپ بیاید، کشورهای عربی با سرعت بیشتری از ما دور می شوند و به سوی هم‌پیمانی با اسرائيل می‌روند؛ بایدن بیاید، با سرعت کمتری چنین می‌کنند. ترامپ بیاید، کشته‌های تصادفات رانندگی ما با سرعت بیشتری بالاتر می‌رود؛ بایدن بیاید، کشته‌ها همچنان بالا می‌رود اما با سرعتی کمتر. ترامپ بیاید، مرگ‌های کرونایی ما با سرعت بیشتری افزایش می‌یابد؛ بایدن بیاید با سرعتی کمتر. ترامپ بیاید، فحاشی‌های ما در فضای مجازی خیلی زیادتر می‌شود؛ بایدن بیاید، کمتر زیادتر می‌شود. ترامپ بیاید شکاف و قهر بین روشنفکران و حاکمان خیلی عمیق‌تر می‌شود؛ بایدن بیاید، همچنان عمیق‌‌تر می‌شود اما با سرعت کمتر.

و البته ترامپ بیاید احتمالا ما زودتر به نقطه تصمیمات سخت برای افق‌گشایی می‌رسیم؛ اما اگر بایدن بیاید، مدت دیگری فرصت می‌یابیم تا بیشتر همدیگر را و کشور را تخریب کنیم و بعد به آن نقطه برسیم. احتمالا در نقطه تصمیمات سخت هم، یا شروع می‌کنیم فرصت طلبی کنیم تا نگذاریم تصمیمات سخت گرفته شود و کشور از بحران فاصله بگیرد؛ یا این که به‌جای همکاری و همدلی برای رسیدن به تصمیم درست و کم هزینه، سعی می‌کنیم همدیگر را مقصر معرفی کنیم و بیشتر تخریب کنیم. حتی وقتی تصمیمات سخت را هم گرفتیم دوباره همان تصمیم سخت را بهانه ای برای تخریب یکدیگر قرار خواهیم داد (تکرار تجربه برجام). پس با آمد و رفت ترامپ و بایدن چیزی عوض نمی‌شود چون ما عوض نمی‌شویم.

دقت کنیم، ‌ما در ده سال گذشته تجربه‌های بزرگ و پرهزینه‌ای را پشت سر گذاشته‌ایم، اما در این ده سال هیچ کس عوض نشده است، یعنی هیچ کس از جای خودش تکان نخورده است، همه همان جایی هستند که ده سال پیش ایستاده بودند و حرف‌ها همان حرف‌ها و الگوهای رفتاری، همان الگوها. نه رهبری، به عنوان الگویی که جایگاه منحصر به فردی در ساختار سیاسی ما دارد، و نه آقایان موسوی یا خاتمی یا کروبی یا چهره‌های اصول‌گرا، یا روشنفکران بیرون حاکمیت یا نخبگان درون حاکمیت، یا حتی منتقدان خارج از کشور، هیچ کدام در این ده سال از موضع خود جابه‌جا نشده‌اند؛ یعنی همه همان «حقّ»ی که بوده‌اند هستند. و چون همه همان حقّی که بوده‌اند هستند، آنچه فدا شده است، حقّ ملت ایران است: حق رفاه، حق امنیت، حق آرامش، حق اشتغال،‌ حق ازدواج، حق امید، حق آینده‌ای روشن و حق توسعه.

به گمان من از اکنون تا انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در مهم ترین نقطه عطف تاریخ بعد از انقلاب ایستاده ایم. تحولات بزرگی در راه است که کوچکترین انتخاب خطا می‌تواند هزینه‌های سنگین بین نسلی تازه‌ای بر کشور ما تحمیل کند. پس نوبت آن است که همه‌مان تغییر کنیم، و همه‌مان جا‌به‌جا بشویم تا مجالی و فضایی برای تغییر ایجاد کنیم و بستر تصمیمات بزرگ اما عقلانی را آماده کنیم. کشور سالهاست مانند چهارراهی شده است که خودروها از چهار طرف آمده‌اند و در وسط آن گره خورده و متوقف شده‌اند، حالا همه راننده‌ها سرشان را از خودروی خود بیرون کرده‌اند و داد می‌زنند آقا تو خطا آمده‌ای برو عقب و البته هیچ‌کس عقب نمی‌رود چون هر کس که تا وسط چهارراه آمده است عده دیگری هم پشت‌ سر او وارد چهارراه شده اند. برای خروج از این بن‌بست هیچ راهی نیست که همه با هم یک دنده عقب بگیریم. آنانی که در خودروی سیاست، دنده عقب ندارند شایسته سیاست‌ورزی در عصر توسعه‌خواهی نیستند.

🎧 صوت سخنرانی در فایل پایین:

https://t.me/RenaniMohsen/11

@Sahamnewsorg
🆔 @MostafaTajzadeh
🗞منتخب مقالات روز
(برای دیدن هر مقاله لینک مربوطه را لمس نمایید.)

نغمه‌خوان ۳۵۰؛ گپی با مهدی اقبال درباره جنگ، زندان و شجریان

خود پیداست در زانوی تو

حاج آقا مصطفی از آیت‌الله بروجردی اجازه اجتهاد گرفته بود

هشدار امنیتی استیضاح روحانی؛ فاز بعدی چیست؟
✍️محمدحسین مهرزاد

واقعیت زندانیان مهریه/ تجمع برعلیه مهریه درمقابل مجلس شورای اسلامی
✍️ صدرا سعادتی

آیا در صورت پیروزی جو بایدن، در جهان غیر عادی، آمریکای غیر نُرمال به آمریکای نُرمال گذر خواهد کرد؟

اگر ترامپ دوباره به ریاست جمهوری انتخاب شود، آمریکا خاورمیانه را «برای ۱۰۰ سال» آینده تغییر خواهد داد. ایران روزی ۵ بار برای باخت ترامپ دعا می کند.

سریال شارلی ابدو
✍️مهرنوش جعفری‌

"حجاب اجباری و امر سیاسی"
✍️هادی عظیمی

ما مردمان درب و داغونی هستیم.ما فاجعه ای بر بشریت ایم.

شصت سال صبوری و شکوری

مردم از دولت می‌خواهند: ایستادگی در برابر مداخلات

کار ترامپ تمام است؟
✍️هادی خسروشاهین

ترامپ فقط دروغ می گوید. این آمریکای من نیست، اگر ایران صدها کودک را برای همیشه از والدینشان جدا کرده بود، مایک پامپئو جهان را زیر و روی می کرد

تو درد بکش، من هم داد می‌کشم
✍️محمد فاضلی

این نامش انقلابی گری نیست بلکه هرج و مرج است/ اصولگرایان نگران انتخابات 1400 هستند
✍️جواد امام

افشاگری یا سکوت روحانی؟

ما حاصل تکامل انسان‌هایی هستیم که در جوامعی زندگی می‌کردند که تغییرات چندانی در آنها به وقوع نمی پیوست

ناگهان دردهایم آرام گرفت، از بدنم جدا شدم و پرواز کردم

همه آموزگاریم!
✍️احسان شریعتی

در نقد دفاعیات مجید توکلی«‌ها» از تحریم
✍️علی نصری

مناظره بهتر؛ ترامپ به بایدن نرسید
✍️ مهدی نوربخش

روبرویمان، در میانه کوه و دریا و افق، تصویر عجیب و دلنشینی ساخته شده بود

🆔 @MostafaTajzadeh