فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝 نامه علی مطهری به دبیر شورای نگهبان


جناب آقای احمد جنتی دامت برکاته
دبیرمحترم شورای نگهبان


با اهداء سلام، در صحبت اخیرتان مطالبی درباره طرح مجلس در خصوص اصلاح قانون انتخابات گفته اید که قابل تأمل و حاکی از نگاه از بالا به پایین به مجلس است. گویی نه این است که شورای نگهبان صرفاً باید مصوبه مجلس را از نظر انطباق با شرع و قانون اساسی بررسی و اظهارنظر کند، بلکه نیت خوانی می کنید که این طرح با هدف بی خاصیت کردن احراز صلاحیت داوطلبان طراحی و تصویب شده است. به شما و آقای کدخدایی -که از همان ابتدا از این طرح ابراز نگرانی کرد- حق می دهم که نگران باشید، چرا که سالها مطلق العنان تحت عنوان مبهم «نظارت استصوابی» هر کاری که خواسته اید کرده اید و اکنون بناست این نظارت بر اساس معیارهای مشخص انجام شود.

گفته اید مجلس توجهی به اصلاح قانون انتخابات نکرد و حالا در روزهای پایانی خود به فکر اصلاح قانون انتخابات افتاده است.
اولاً مجلس طرح مفصلی در اصلاح قانون انتخابات مجلس ارائه کرد و شما رد کردید. ثانیاً چه فرقی می کند مجلس طرحی را در روزهای پایانی ارائه کند یا در روزهای آغازین و یا در وسط دوره، شما وظیفه دارید منصفانه درباره آن اظهارنظر کنید.
گفته اید باید اصلاح قانون انتخابات ناظر به سیاستهای کلی انتخابات باشد. اتفاقاً این طرح ناظر به همین سیاستها از جمله حفظ حقوق نامزدها در بررسی صلاحیتها و پاسخگو بودن شورای نگهبان نسبت به عملکرد خود است تا شورای نگهبان از آن جایگاه خدایی که برای خود فرض کرده و خود را ناظر و عالم به همه اعمال و نیات و معیار عقاید و اظهار نظرهای نامزدها می داند پایین بیاید.

گفته اید اصلاح قانون انتخابات باید با کار دقیق و کارشناسی به دور از هیجانات انجام شود. اینها را مجلسی ها بهتر از شما می دانند و عمل می کنند، نیازی به رهنمود حضرت عالی نیست. اما آن هیجانات را شما و آقای کدخدایی و افرادی که پشت صحنه شورای نگهبان هستند ایجاد کرده اند. شما پاسخ دهید که چه کرده اید که هم اصول گرا و هم اصلاح طلب، هم رد صلاحیت شده و هم رد صلاحیت نشده در جریان بررسی این طرح در مجلس فریادش از ظلم شورای نگهبان بلند بود و نگران حاکم شدن اختناق و خفقان و کاهش سرمایه اجتماعی انقلاب و نظام بودند. نمایندگان به دستور قرآن عمل کردند که خداوند فریاد به بدگویی را دوست ندارد مگر از سوی کسی که مظلوم واقع شده باشد.

اما جالب است که در آخر، مکنون قلبی خود را بروز داده اید و آن اینکه گفته اید امیدوارم مجلس یازدهم اقدام به اصلاح قانون انتخابات کند، یعنی از پیش مصوبه اخیر مجلس دهم را رد کرده اید و تمایل خود برای اصلاح قانون انتخابات توسط مجلس خودساخته را اعلام کرده اید. در این صورت تکلیف شرط عدالت در اعضای شورای نگهبان چه می شود؟
بی اختیار به یاد تشرهای امام خمینی به شورای نگهبان افتادم که چگونه جناب عالی و امثال جناب عالی را از جایگاه خدایی پایین می آورد و به حقوق مردم توجه می داد. این تفکر را که همه مراحل انتخاب را شما باید انجام دهید، از سر خود بیرون کنید، بخشی از انتخاب را هم به عهده مردم بگذارید. فرضا دو نفر فاسد وارد مجلس شوند بهتر از آن است که دهها اصلح از ورود به مجلس باز بمانند. امیدوارم در روش خود تجدید نظر کنید. برای شما آرزوی توفیق دارم.

با تقدیم احترام
علی مطهری

@alimotahari_ir
🆔
@MostafaTajzadeh
📝📝📝نجف دریابندری

✍️مصطفی آرانی

مرگ نجف‌ دریابندری در ۹۰ سالگی، ضایعه‌ای برای ادبیات ایران به حساب می‌آید. کمتر کسی مثل دریابندری توانسته از زندگی خود این چنین مفید استفاده کند و در طول عمر ۹۰ ساله خود، ۳۴ کتاب ازجمله ۲۸ ترجمه وارد بازار کند. ریشه این استعداد اما به جوانی او باز می‌گردد؛ وقتی که در اداره انتشارات شرکت نفت کار می‌کرد. خودش می‌گوید که در آنجا دو همکار هم داشت: محمدعلی موحد و ابراهیم گلستان. داستان این هفته ما، قصه این سه نفر است. سه بزرگ ادبی – هنری ایران که ریشه مشترکی داشتند ولی در نهایت ساقه و برگ متفاوتی پیدا کردند و هر یک درخت تناوری شدند که بر بخشی از فرهنگ ایرانی سایه انداختند.

«من رفتم اداره انتشارات شرکت نفت. آنجا دکتر نطقی بود که رئیس اداره بود، ابراهیم گلستان بود، دکتر محمدعلی موحد بود، من از همه‌شان جوان‌تر بودم.» این‌ها را نجف دریابندری گفته. در مصاحبه‌ای که با سیروس علی‌نژاد و صفدر تقی‌زاده داشته و در جشن‌نامه او در شماره ۱۰۰ فصلنامه بخارا، منتشر شده است. مصاحبه‌ای که در حقیقت تصویری روشن از زندگی اوست. این قاب اما شاید یکی از قاب‌های محشر این زندگی باشد. تصویری از اداره انتشارات شرکت نفت که در آن سه غول ادبی – هنری حال حاضر ایران نشسته‌اند. گلستان، موحد و البته دریابندری که هنوز هفت روز از فوت او نگذشته است. چه شد که آبادان و شرکت نفتش به جایی رسید که در دهه ۳۰ چنین انسان‌هایی را پرورش دهد؟

* چه شد که وارد شرکت نفت شدند؟
ماجرا را از بزرگترین عضو این جمع سه نفره آغاز کنیم. از ابراهیم گلستان. متولد سال ۱۳۰۱، ۹۷ ساله. گلستان، آبادانی نبود. در شیراز متولد شده بود، در تهران درس خوانده بود و در مازندران برای حزب توده فعالیت سیاسی می‌کرد. با این حال در سال ۱۳۲۶ از این حزب جدا شد و گفته شده که دو سال بعد به استخدام روابط عمومی شرکت نفت درآمد. البته «ارتباط گلستان با شرکت نفت محدود به بخش انتشارات نبود بلکه پس از تأسیس استودیوی خود به نام «استودیو گلستان» برای شرکت نفت تعدادی فیلم مستند‌ با محوریت نفت ساخت.» و «بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ به روابط عمومی شرکت نفت در‌ تهران‌ انتقال پیدا می‌کند و ساخت چند فیلم صنعتی را عهده‌دار می‌شود.»

محمد‌علی موحد یک سال از گلستان بزرگتر است و اهل تبریز است. زندگی او، برعکس گلستان که به نوعی آقازاده به حساب می‌آمد، در کودکی توام با فقر بود. البته موحد فرزند یک بازرگان بود اما بعد از فوت پدر روزگار به آن‌ها سخت شد. او در ۲۷ سالگی به تهران آمد و در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد اما در همان سال، به دلیلی که معلوم نیست راه خرمشهر را گرفت تا در اداره روابط عمومی وزارت نفت درآید. یعنی درست یک سال بعد از محمد‌علی موحد.

ماجرای دریابندری اما شاید از همه جالب‌تر باشد. او متولد سال ۱۳۰۹ است. پدرش اصالتا بوشهری بود ولی او در آبادان به دنیا آمد. شغل پدر، پایلوت کشتی بود. پایلوت در آن زمان به ناخدای کشتی‌ها البته در رودخانه می‌گفتند. او برای مهارت در فن کشتیرانی نخست از بوشهر به بصره برده می‌شود و بعد از آن در آبادان مشغول به کار می‌شود. دریابندری در همین شهر به دنیا می‌آید و به مدرسه می‌رود ولی آن طور که با طنازی خاص خود می‌گوید بعد از آنکه مدرسه مختلط ابتدایی تمام شد و رفت به مدرسه پسرها دیگر درس نخواند و حتی در امتحان دیپلم هم تجدید شد.

📌برای خواندن متن کامل این یادداشت روی "INSTANT" بزنید:
telegra.ph/نجف%E2%80%8C-دریابندری-05-09
🗞 منتخب مقالات روز
(برای دیدن هر مقاله لینک مربوطه را لمس نمایید.)

ورود ۶۰هزار میلیارد تومان نقدینگی حقیقی به بورس تهران و فرابورس ایران
✍️احسان سلطانی

نامه علی مطهری به آیت الله جنتی/شما می خواهید شورای نگهبان،مطلق العنان باشد

دوران کرونا ۴؛ شرایط مالی دولت ایران در یک نگاه کلان
✍️حسین رفیعی

بی‌تفاوت نباشیم
✍️حامد شجاعی

به چه زبانی هشدار دهیم که شنیده شویم؟
✍️محمد فاضلی

زندگی دوگانه روزنامه‌نگارانیا دستورالعمل روزنامه‌نگاری در دوران اختناق
✍️مجتبی رحیمی

مداحان و رقابت برای گرفتن اشک بیشتر
✍️مصطفی داننده

خروج از سیاست یا نبرد با بوروکراسی
✍️علی سرزعیم

جنبش اجتماعی؛ راه سوم
✍️کیوان صمیمی

پشت پرده ریاکاری
✍️داود قرایلو

داستان اقتصاددان و سیاستمدار
✍️علی میرزا خانی

دریابندری، هزار خاطره‌ی شیرین، یک خاطره‌ی تلخ
✍️محمدمنصور هاشمی

خدا، چگونه درد و رنج انسان را می‌فهمد؟
✍️علی زمانیان

فهم جنبش سبز ایران به عنوان نهضتِ جنبش‌ها
✍️نوید پورمختاری

ترامپ قانون گریز دو قطعنامه کاهش اختیارات به راه انداختن جنگ علیه ایران را وتو کرد تا آمریکا را داخل جنگ های بی پایان نگاه دارد.
✍️برنی سندرز

ویروس کرونا پوسیدگی فرهنگ سیاسی آمریکا را آشکار می کند. آیا مشکلات آمریکا حل شدنی هستند؟
✍️میشل بِلَت

دولت ترامپ به دنبال تمدید تحریم تسلیحاتی ایران است تا برجام را نابود سازد و فشارهای حداکثری بر ایران را به مرحله خطرناکتری بکشاند
✍️دیوید وینر و جاناتان تیرون

خشونت کرونایی
✍️ سارا ایزدخواه

نگاهی به دو حادثه ی تلخ چند روز اخیر در سیستان و بلوچستان
✍️سعیده خاشی

جامعه تحقیرشده: اصلاحات و سیاستِ حقیقت
✍️مراد ثقفی

کاخ عشرت‌آباد مرمت و موزه می‌شود
✍️حجت نظری

آیا تسهیلات حمایت از اشتغال، از کارایی لازم برخوردار است؟
✍️حسین سلاح‌ورزی

یادداشت علی عجمی، درباره مرگ!

آب کردن لوح بی قیمت زرین هخامنشی برای خرید خودروی پیکان!!!

کرونا؛ سیاست، اقتصاد و فرهنگ!
✍️مهران صولتی

ضد تبلیغ از «ولیّ فقیه» (در حاشیه سخنان آقای صدیقی در برنامه تلویزیونی )
✍️احمد حیدری

حکم دادگاه تجدید نظر حسین جنتی

گاف بزرگ شریعتمداری
✍️محمدحسین مهرزاد

ورود ۶۰هزار میلیارد تومان نقدینگی حقیقی به بورس تهران و فرابورس ایران
✍️احسان سلطانی

لاریجانی در دوراهی انتخاب: بازنشستگی یا ریسک انتخابات ریاست جمهوری؟

🆔 @MostafaTajzadeh
🔎 نگاهی به توئیت‌های منتخب روز:

https://twitter.com/hoseinrazzagh/status/1259095434125082625?s=21

فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران:
حسن فتحی برای اجرای حکم حبس به زندان رفت: حسن فتحی، روزنامه‌نگار، پس از تایید حکم یکسال و نیم زندان از سوی دادگاه تجدید نظر روانه زندان اوین شد. فتحی، روز پنج‌شنبه ۱۸ اردیبهشت، برای گذراندن حکم یک و نیم سال حبس به زندان اوین رفت. او در خرداد…

یاشار سلطانی:
#قالیباف⁩ گفته: مردم تهران می‌گویند اتوبان جدید نخواستیم. همین چاله‌های اتوبان‌ها را پر کنید هنر کردید.
آقای برادر!
‏چاله‌های ۵۰-۶۰ هزار میلیاردی به‌جا مانده از دوران شما در تهران به این زودی‌ها پر نمی‌شود!
مردم نگران ⁧ #ابر_چاله‌های⁩ جدید شما در ⁧ #مجلس⁩ هستند!

hassan younesi:
اینکه هر از چندگاهی موضوع
#حق_طلاق زنان مطرح میشود نشان می دهد که قوانین موضوعه نیاز به بازنگری و تغییرات مناسب با تجربیات و دانش روز دارد.
این تغییرات قابلیت بررسی جدی دارد : ۱- حق طلاق برابر برای زن و مرد ۲- حذف مهریه از رابطه زوجیت ۳- بهره مندی مناسب زوجین از اموال یکدیگر

محمد مساعد:
مجموعه #ایران‌خودرو حدود ۳۰۰ نفر مدیرعامل و هیات‌مدیره دارد (مدیران میانی و... به کنار)
کل تحویل پارسالش؟ ۴۰۰هزار دستگاه!
یعنی پارسال در شرکتی با ۱۳هزار میلیارد تومان زیان انباشه، برای تولید هر ۴خودرو در روز، یک نفر دستمزد مدیریت عالی گرفته. اسم این #سفره‌داری است نه خودروسازی.

محمد مالی:
خبر کوتاه است ولی می‌توان کتابی درباره‌اش نوشت:
امروز در اهواز، دختر جوانی خود را به کارون می‌اندازد تا خودکشی کند اما یک کارتُن‌خواب او را نجات می‌دهد.

Ehsan Soltani:
سبک اختصاصی اقتصاد رانتی-رفاقتی-غارتی ایران در بازار سرمایه متجلی شده است. با اموال عمومی و پول مردم بانک و کارخانه تاسیس می شود. سپس مال مردم به خودشان فروخته می شود، روی آن سفته بازی می شود و دارایی حبابی و تورم خلق می گردد، که البته اربابی اش هم با اقلیت ائتلاف غالب است.

mehdi mahmoudian:
کاش مقام رهبری، رهبر همه جوانان ایرانی بود ونه فقط " #جوانان_حزب_الهی و #دختر_چادری یا با حجاب".
کاش همه جوانان و دختران ایرانی نیز که در ابن کشور بخاطر نوع پوشش‌شان، بخاطر عقیده‌شان و بخاطر زندگی کردن، تحقیر می‌شوند نیز از پشتیبانی رهبری که نگران تحقیرشان می‌بود، بهره می‌بردند.

محسن بیات‌زنجانی:
ما اینجا بر سر و کله‌ی هم می‌زنیم که خیلی از معلمین یا دانش‌آموزان تلفن‌هوشمند ندارند، امروز با موردی مواجه شدم که تلفنش هست، ولی همسر خانم معلم، آموزش بچه‌ها را با این تصمیم تعطیل کرده که دوست ندارم صدا و تصویرت را برای دانش‌آموزان بفرستی!
#چه‌گویم‌که‌ناگفتنم‌بهتراست

Mohamad Ali Abtahi:
از خواب بیدار شدم دیدم پیامک آمده:
گسل‌های تهران شناسایی و دستگیر شدند.
پریدم رفتم پای تلویزیون اعترافاتشون رو گوش کنم، هنوز آماده نشده بود!
دیدم که میگم!

بهزاد اقبال خواه:
حدود ۸ ماه پیش وقتی تصمیم گرفتیم کیفیت کارتنهای پستی را بهتر کنیم یک جمله ساده را سرلوحه کارمان قرار دادیم: "کاری کنیم که مردم کارتنهای #پست را بعد از دریافت مرسولات پیش خودشان نگهدارند"
امروز خوشحالم که تا حدودی به این هدف نزدیک شده ایم

مهدی حاجتی:
ساعت نزدیک به یازده صبح است، از مقابل نقطه ای که کارگران روزمزد برای رفتن سر کار تجمع می کنند می گذرم. خلوت تر از همیشه است اما دو کارگر بی پناه که از نگاهشان یاس می بارد نشسته اند و این ساعت یعنی امروز هم هیچ! راستی مسئولیت شما حاکمان در چنین بحرانی چیست؟
#کارگر

Saeid Dehghan:
پيام درفشان، وكيل دادگستري به ٢سال زندان و ٢سال محروميت از وكالت محكوم شد
دليل دستگيري سال٩٧: تجمع در منزل موكل بازداشتي اش(كيخسروي) بخشي از بازجويي: پرونده شكايت مشتركِ ما از بازپرس فيلتركننده تلگرام. اتهام: توهين به رهبري. دليل: چت خصوصي! اين حكم بدوي است و اعتراض كرديم اما...!

Saeed Arkanzadeh Yzd:
مصباح‌زاده که می‌خواست روزنامه «کیهان» را راه بیندازد، به سن قانونی نرسیده بود. موقتا عبدالرحمن فرامرزی صاحب‌امتیاز شد.
خانلری هم که می‌خواست مجله «سخن» را منتشر کند، سن قانونی نداشت. ذبیح‌الله صفا صاحب‌امتیاز شد تا خانلری سی‌ساله شود.
چقدر آن وقت‌ها آدم‌ها زود بزرگ می‌شدند!

داوود حشمتی:
حکومت شوروی از مردمش میخواست درحالی که از ماشینهای بی‌کیفیت استفاده میکنند و زندگی حداقلی از رفاه دارند، به توان نظامی و موشکهایی که فضا را تسخیر کردند، افتخار کنند. مردم اما دیگر با دیدن یوری گاگارین به هیجان نمی‌آمدند و زندگی کردن را حق خود میدانستند.
#عبرت_از_تاریخ



🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝مسعود مردانی، متخصص عفونی: خطر بروز موج دوم کرونا / شهر تهران در وضعیت قرمز قرار دارد / اکثر افراد تا آخر سال بعد مبتلا خواهند شد

مسعود مردانی، متخصص عفونی با تاکید بر اینکه کرونا هنوز تمام نشده‌ است، گفت: اکثر افراد تا آخر سال بعد به بیماری کووید۱۹ مبتلا خواهند شد، اما اگر بیماری به طور ناگهان در نقطه‌ای اپیدمی شود، ممکن است سیستم بهداشت و درمان و ارائه خدمات را دچار مشکل کند؛ این در حالی است که هنوز برای دارو، تجهیزات حفاظتی و تخت ICU دچار اشکال هستیم و نباید خودمان را از چاله به چاه بیندازیم
@emtedadnet

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝زهرا ناظوری خودکشی کرد

زهرا ناظوری همسر زندانی عبدالرسول مرتضوی یکی از امضاکنندگان بیانیه استعفای علی خامنه ای در اعتراض به شرایط سخت خود و خانواده اش دست به خودکشی زد و هم اکنون در بیمارستان تحت مراقبت های ویژه است.
وی قبل از این اقدام در صفحه اینستاگرام خود نوشت؛
همه راه ها را برای رساندن صدایم امتحان کردم اما تاثیری نداشت.
امشب، بدلیل فشارهای زیاد از همه کس و همه طرف: تهدید از طرف حکومت و تحت فشار قرار دادن خانواده ام و استفاده از انها برای جلوگیری از فعالیت های خود ، زیر منگنه خانواده بودن، عدم حمایت دوست و فامیل و خانواده، دور شدن دوست و آشنا بدلیل فعالیت سیاسی‌ام و وضعیت همسرم، تهمت و افترا از طرف فامیل و دوست وآشنا ، حتی فشار از طرف خود همسرم... با اینکه مایل نیستم اما چاره‌ای جز خودکشی ندارم.
اگر جانم را ازدست دادم مسئولیتش بعهده حکومتی است که روز به روز جامعه را غرق در فساد کرد و به تباهی کشاند.
@Sahamnewsorg

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝تصویری تاریخی از میرزا حسن رشدیه...

۱۶٨ سال پیش مردی به دنیا آمد که پایه مدارس نوین را گذاشت و در این راه تکفیر شد...
هم ترور شد، هم بارها از شهر و کشور بیرون رانده شد و بارها پشت سر هم مدارسی تاسیس کرد که با حمله جماعت متعصب تعطیل شد...


و به انواع اتهامات متهم شد..

یکی از دهها اتهامش این بود که
می گفتند در مدارس از زنگ ،برای اعلام شروع کلاس استفاده می کند تا بچه ها جذب مسیحیتی شوند که در کلیسا زنگ دارد..

و با این همه مانع و خشونت و تعصب و جهل مخالفین از رو نرفت و خسته و ناامید نشد و نهادی را پایه گذاشت که من و شما به برکت آن به علم و دانشی برسیم و از حجم تعصب ،جهالت و نادانی جامعه مان بکاهیم.

سهمش خوشنامی ابدی باد...
@zamane_ghadiim

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝نشست های گفتار و اندیشه
ویژه برنامه شب های مهر و ماه

📝با سخنرانی:

محسن آرمین

سروش دباغ

مقصود فراستخواه

🎼با شعر خوانی:


عبدالجبّار کاکایی
سیّد عبدالجواد موسوی

📝📝📝شب های قدر ساعت ۲۲
بصورت زنده از :
instagram.com/goftar_andisheh

حزب اتحاد ملّت ایران اسلامی
منطقه فارس
@emtedadnet

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝 تاکید سیدمحمد خاتمی بر همبستگی ملی و آشتی: هیچ نگاهی به قدرت ندارم و نخواهم داشت/ خدایم شاهد است که فقط برای این مملکت، نظام و مردم آنچه به نظرم خیر می آید، مطرح می کنم

دولت ما در زمینه کرونا نسبتا خوب عمل کرد. بخش های دولتی خوب عمل کردند به خصوص بخش بهداشت و درمان، پزشکان عزیز ما، پرستاران عزیز و بخش خدمات پزشکی ما فوق العاده و فداکارانه کار کردند و آبرویی برای دولت و نظام کشور خریدند و دلها را به خودشان نزدیکتر کردند.

معتقدم همانطور که نظرسنجی ها هم این را نشان می دهند تا حدودی فاصله میان دولت و ملت ترمیم شده و این نعمت بسیار بزرگی است.

من سه چهارسال پیش از سرخیرخواهی مساله آشتی ملی را مطرح کردم. منی که هیچ نگاهی به قدرت ندارم و نخواهم داشت و یک ذره دلم برای قدرت تنگ نشده و فقط و فقط خدایم شاهد است برای این مملکت، برای نظام و مردم آنچه به نظرم خیر می آید، مطرح می کنم و گفتم آشتی ملی که مورد اعتراض هم قرار گرفت. معتقدم اگر این آشتی مورد قبول واقع شده بود شاید امروز بسیاری از مشکلات را نداشتیم و وضع بهتری داشتیم.

ما باید همبستگی ملی را که زمینه آن را کرونا فراهم کرده گسترش دهیم. بخش های مختلف جامعه باید در کنار هم باشیم. دولت باید اولویت هایی برای حفظ این همبستگی و ایجاد امید در جامعه تعیین کند.

اولویت دولت باید مشاغل کوچک و تولیدکنندگان خرد و همین مشاغل و خدماتی که از کرونا بیشترین آسیب را دیدند، باشد. اتفاقا بیشتر مشاغل جزو این ها هستند و دولت باید از هر راهی که می تواند آنها را مد نظر قرار دهد.

اگر ذخایری داریم، الان جای استفاده از آن است. برای اینکه بتوانیم هم اشتغال موجود را حفظ کنیم و هم مردم آسیب دیده را راضی نگه داریم.

ما چه زیانی از آزادی زندانیان خود به خاطر کرونا دیدیم؟ و چرا همه را آزاد نکردیم؟ و چرا نمی کوشیم که این آزادی را دائمی کنیم؟ اگر بنا باشد عفوی به خارج و داخل داده شود، آیا زمانی مناسب تر از الان داریم؟ آیا این کار سبب همبستگی بیشتر نخواهد شد؟ آیا سبب دلبستگی ها به همدیگر نخواهد شد؟

درست است که دشمن داریم و دشمن در ایجاد مشکلات ما موثر بوده، ولی عمدتا مشکلات ناشی از خود ماست و دشمن از این مشکلات سوءاستفاده می کند. از جدایی ملت و دولت سوءاستفاده می کند. ما باید جلو این سوءاستفاده را بگیریم و این سوءاستفاده با همبستگی خنثی می شود.

رئیس محترم قوه قضائیه سال گذشته کار ابداعی ای انجام دادند و آن اینکه برای زندانیان و به خصوص کسانی که سیاسی بودند و با تعبیر اینکه ما میان زندانیان سیاسی و امنیتی تفاوت قائلیم، تقاضای عفو کردند.

این عفو را گسترده تر کنند تا کسانی که از حضور در اجتماع محروم مانده اند و آزادی هایشان محدود شده نیز بتوانند به صحنه بیایند و در خدمت جامعه باشند. این ها است که می تواند همبستگی در جامعه را قوی تر کند و ما را به پیش ببرد.

📌سخنان خاتمی خطاب به نمایندگان مجلس آتی و اصلاح طلبان:

شما(نمایندگان جدید مجلس) می دانید که بیش از نیمی از کسانی که حق رای داشتند به پای صندوق نیامدند. الان که شما به مجلس راه پیدا کردید خواهشم این است که خودتان را تنها نماینده کسانی که به شما رای دادند، ندانید و بیایید مطالبات و خواست ها و توقعات به جای آن بیش از 50درصدی که به صحنه نیامدند را نمایندگی کنید.

نماینده، نماینده کل ملت است. مردم باید احساس کنند با اینکه به پای صندوق نیامدند اما خواست های آنها نیز مطرح است. اندک افرادی که از غیرجناح شما به مجلس آمدند که اگر اکثریت مردم به پای صندوق می آمدند شاید اوضاع اقلیت و اکثریت عکس می شد را منزوی نکنید. از وجود آنها استفاده کنید.

از اصلاح طلبان جامعه محور می خواهم تا برنامه ها و طرح های خود را برای چنین موقعیتی ارائه کنند. آنها در این مسیر می توانند از رقبای خود نیز کمک بگیرند و این کار می تواند به همدلی و همبستگی ملی کمک کند./ جماران

@javademam
@MostafaTajzadeh

📌متن کامل را اینجا بخوانید👇

yun.ir/mh93kf
📝📝📝 حاجی میرزایی خواستار توقف اجرای حکم نجات بهرامی و مرخصی معلمان زندانی شود

✍️ شیرزاد عبداللهی

نجات بهرامی همکار محجوب و با سواد و با اخلاق ما برای اجرای حکم یک سال زندان ،ظرف 5 روز باید خود را به شعبه اول اجرای احکام دادسرای شهید مقدس معرفی کند. او در دوره وزارت سید محمد بطحایی معاون رسانه ای روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بود. دوره ای که بی شباهت به کشورداری شاه سلطان حسین نبود زیرا دخالت ارگانها و نهادها در امور آموزش و پرورش و عزل و نصب مدیران از حد گذشت.

داستان از آنجا آغاز شد که روزی از روزها، وزیر به نجات بهرامی تلفن زد و از او خواست که استعفا بدهد و جلوی چشم نباشد و گرنه یک نهاد قدرتمند تصمیم گرفته که او را بازداشت کند. نجات بهرامی با اطمینان از بی گناهی خود و این باور که قبول استعفا، اعتراف به خطا است و نیز احتمال اینکه ممکن است این نقل قول یک بلوف اداری و "پاپوش دوزی" از ناحیه دفتر وزیرباشد پاسخ میدهد : "من کار خلافی نکرده ام اگر تشخیص این است که من نباید مسئولیت داشته باشم مرا برکنار کنید." [نقل به مضمون ]

قضیه مدتی مسکوت می ماند و احتمال "بلوف" تقویت می شود. بقیه ماجرا یعنی دستگیری توسط اطلاعات سپاه، بازداشت و انفرادی و حکم محکومیت یکسال زندان و حالا اجرای حکم را همه می دانیم.

بایدتاسف بخوریم، بابت اینکه قوه قضاییه به جای بی طرفی، در نقش مدافع سایر بخش های حکومت عمل می کند و دانشجویان، معلمان، نویسندگان و روزنامه نگاران بی پناه را به خاطر عقایدو نظرات آنها و یا انتقاد از وضع موجود، احضار ، بازداشت و زندانی می کند و عده ای را هم با وثیقه های سنگین یا احکام تعلیقی زیر حکم در حالت خوف و رجا نگه می دارد.

وجدان عمومی جامعه به عنوان هیات منصفه، رفتار قوه قضاییه با فرهیختگان جامعه از جمله فعالان صنفی و سیاسی و منتقدان را عادلانه نمی داند.

نجات بهرامی، مولف کتاب "توسعه و بازار در برابر پوپولیسم "، صاحب نظر در امور توسعه و مکاتب سیاسی و نویسنده ده ها یادداشت و مقاله ارزشمند است . جای چنین انسان خردمندی ، زندان نیست. باید تاسف بخوریم و بپرسیم که در این شرایط بحرانی و پاندمی کووید19 که مملکت با هزار مساله بهداشتی و اقتصادی مواجهه است از طرف نجات بهرامی و امثال او چه خطر فوری و فوتی متوجه حکومت است که با وجود بیماری فشار خون و خطر ابتلا به ویروس کرونا در محیط پر ازدحام زندان و گذراندن دوهفته قرنطینه با شرایط خاص، آن هم در ماه مبارک رمضان، بر اجرای حکم اصرار دارند؟

اصولا از فردی که سروکارش با کتاب و قلم است و جز مطالعه و نوشتن کار دیگری بلد نیست ، چه تهدیدی متوجه نظام است که باید زندانی شود؟ در هیچ کشور پیشرفته ای افراد را به خاطر عقیده و نگاه سیاسی متفاوت و یا اظهار نظر زندانی نمی کنند. اصلا عنوان جرم سیاسی و عقیدتی خلاف شان و منزلت انسان وجمع نقیضین و نشانه عقب ماندگی است، به همین دلیل است که با وجود وعده ها ، جرم سیاسی تعریف نمی شود و جرایم سیاسی را ذیل جرائم امنیتی طبقه بندی می کنند.

از مقامات قضایی درخواست می کنم به احترام جامعه فرهنگی کشور ، اجرای حکم نجات بهرامی را عقب بیاندازند و علاوه بر آن همه زندانیان سیاسی و عقیدتی مخصوصا فعالان معلمی را تا پایان بحران کرونا به مرخصی بفرستند. من تصور می کنم این حداقلِ خواست اغلب فرهنگیان و معلمان است.

باید تاسف بخوریم بابت این که اثرات اجرای این احکام ظالمانه به شخص زندانی محدود نمی شود. همسر و فرزندان زندانی سیاسی و پدر و مادر و بستگان او نیز دچار بحران های عاطفی عمیقی می شوند و به عبارتی پابه پای فرد زندانی زجر می کشند و آثار آن مخصوصا بر روح و روان کودکان مخرب و پایدار است. شاید برای همین است که آقای نجات بهرامی دردناک ترین بخش این تراژدی را تاثیر اجرای حکم بر دختر دوساله اش هانا می داند.

تاسف آخر بابت این است که گاهی دستگاه اداری متبوع، برای خودشیرینی نزد مقامات امنیتی و قضایی با اعمال مجازات های اقتصادی (قطع حقوق و اخراج ) خانواده زندانی را هدف قرار می دهد(نمونه محمد حبیبی). چه می شد اگر وزیر آموزش و پرورش در یک توئیت، حداقل با معلمان زندانی و خانواده آنها به دلایل انسانی ابراز همدردی می کرد؟ چه میشد اگر آقای حاج میرزایی در توئیتی از مقامات قوه قضاییه در خواست می کرد که حکم زندان نجات بهرامی را به تعویق بیاندازند و معلمان زندانی را مثل زندانیان عادی در شرایط کرونایی به مرخصی بفرستند.

@Kaleme
🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝 «کالسکه‌ای غرق خون»

✍🏻مهدی تدینی

پانزدهم بهمن ۱۲۸۹، تهران، مخبرالدوله ــ ساعتی مانده به غروب آقای وزیر پس از یک روز کاری سوار بر کالسکه به خانه آمد. تا کالسکه ایستاد صدای شلیک بلند شد. مردی از شیشۀ کالسکه وزیر را به گلوله بست. ضارب فرار کرد و وزیر غرق خون کف کالسکه افتاد. تنها کلامی که از او شنیدند این بود که «سوختم...». او را نیمه‌جان به خانه بردند و ساعتی بعد درگذشت. او مرتضی‌قلی‌خان بود، معروف به صنیع‌الدوله؛ دولتمردی که همۀ فکر و ذکرش احداث معدن و خط‌آهن و کارخانه بود. این ایده که هزینۀ ساخت راه‌آهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود، ایدۀ او بود که سال‌ها بعد رضاشاه پیاده کرد. چرا صنیع‌الدوله را کشتند و قاتل که بود؟

مرتضی‌قلی خان از خاندان «هدایت» بود. افراد این خاندان تحصیلات عالی داشتند. پدرش، علی‌قلی خان، معروف به مخبرالدوله، چهار پسر داشت: مرتضی‌قلی، محمدقلی، مهدی‌قلی و حسین‌قلی که همه دولتمرد شدند. مهدی‌قلی شش سال نخست‌وزیر رضاشاه بود (مرتضی‌قلی پسرعموی پدر صادق هدایت می‌شد). مرتضی‌قلی در زمان ناصرالدین‌شاه در آلمان درس معدن خواند و وقتی به ایران بازگشت به مقامات بالا رسید. در چند کابینه وزیر بود، از وزیر فواید عام تا وزیر مالیه و فرهنگ. با محترم‌السلطنه، دختر مظفرالدین‌شاه ازدواج کرد، اما داماد شاه بودن فایدۀ خاصی برایش نکرد. وزیر بودن و داشتن مقامات عالی ویژگی خاصی نیست، آنچه در مورد او جذاب است، تکاپوهایش برای «صنعتی‌سازی» ایران است. از تلاش برای احداث معدن تا احداث کارخانۀ ریسندگی و به خصوص ایده‌هایی برای بهبود وضع مالی، بودجه و احداث راه‌آهن.

در همین رؤیاها به سر می‌برد که چهار سال پس از مشروطه به قتل رسید. پس از سوءقصد، دو نفر در تعقیب و گریز از سوی مردم و پلیس بازداشت شدند که هر دو خارجی بودند، یکی فردی گرجی‌ـ‌روس به نام ایلاریون و دیگری یک ارمنی به نام ایوان. ضارب همان فرد گرجی بود و مدعی بود برای صنیع‌الدوله در مازندران کار کرده و چون حق و حقوقش را کامل نداده او را کشته است. شرح ترور او را به نوشتاری دیگر می‌سپرم. فقط بگویم، ضاربان او طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شدند و اصلاً معلوم نیست با چه مجازاتی روبرو شدند. از دیگر سو، ادعاهای ضارب به خصوص دربارۀ تهیۀ تفنگ باورپذیر نیست و به احتمال زیاد افرادی ایرانی یا خارجی ضارب را مأمور قتل صنیع‌الدوله کرده بودند، به خصوص خود روس‌ها.

صنیع‌الدوله رساله‌ای دارد با عنوان «راه نجات» و در آن نجات ایران از وضع موجود را احداث راه‌آهن معرفی می‌کند. نکتۀ بسیار جالب دریافت عمیقی است که او از مفهوم «امنیت» دارد. می‌گوید امنیت فقط داشتن نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راه‌های مناسبی ندارد تا مردم معیشت خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد. دقیقاً چنین می‌گوید:

«بالفرض در مملکتی قوۀ حربیه و نظمیه به اندازه‌ای تکمیل شده باشد که مافوق آن متصور نباشد. ولی از مردمش به علت نادانی [= عدم تخصص] غیر از... عملگی کاری برنیاید، و یا به واسطۀ بی‌راهی [= عدم جاده‌کشی] از مسافت قلیل مایحتاج خود را حمل و نقل نتوانند و به این جهات بیچاره بمانند. باز جان آن‌ها در مخاطره است، هرچند امنیت بلاواسطه [= نظامی] به سر حد کمال رسیده باشد.»

صنیع‌الدوله در این رساله شرح می‌دهد سرانۀ مصارف عمومی (یعنی بودجۀ عمومی) در ایران بسیار ناچیز است و دلیلش این است که مردم فقیرند و نمی‌توانند مالیات چندانی دهند. باید راهی یافت تا در کوتاه‌ترین زمان بتوان بودجۀ عمومی را از طریق مالیات بالا برد. او جملۀ درخشانی دارد؛ می‌گوید: «تمام رمز مملکت‌داری همین است که باید در مملکت تولید ثروت نمود؛ یعنی اسبابی فراهم کرد که ثروت اهل مملکت رو به تزاید گذارد تا بتوانند متناسب با مکنت خود مالیات زیادتری بدهند.»

اما تعلیم و تربیت زمانبر است، می‌ماند «جاده‌سازی». می‌گوید راه نجات ایران این است که در اسرع وقت راه‌آهن ساخته شود و شرح می‌دهد از این طریق سالی میلیون‌ها تومان از جیب مردم ذخیره می‌شود و می‌توان آن را روانۀ بودجۀ عمومی کرد، ضمن اینکه با گسترش راه‌ها تجارت داخلی سریع رشد می‌کند. اما بیش از همه تأکید دارد بودجۀ این کار نه از خارج، بلکه از جیب مردم ایران باید تأمین شود! رضاشاه ۲۰ سال بعد، همین ایده را برای احداث راه‌آهن به کار بست.

در پایان ملتمسانه دعوت می‌کنم رسالۀ «راه نجات» را که فقط ۲۵ صفحه است در پیوست بخوانید، بسیار خواندنی است، بسیار!

پی‌نوشت: محمدحسین منظورالاجداد، در مقاله‌ای درخشان اسناد ترور صنیع‌الدوله را بررسی کرده که از آن بهره بردم.


#ترور،
@tarikhandishi
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 خدا کتاب نازل کرده است...

✍️ محمد مجتهد شبستری


بخش_اول
۱. در مقالۀ پیشین گفتم این مدعای مشهور که خداوند دین نازل کرده است مبنای قرآنی ندارد. در این مقال می‌خواهم دربارۀ مدعای مشهور دیگر یعنی انزال کتاب از سوی خدا سخن بگویم. این مدعا بدون تردید مبنای قرآنی دارد. در بیش از ۲۵ آیۀ قرآن تعبیر «انزال کتاب» و یا «تنزیل کتاب» از سوی خدا به کار رفته است. از همۀ این آیات به‌صراحت فهمیده می‌شود که خداوند کتاب نازل کرده است.
۲. اما در این باب سه پرسش بسیار مهم وجود دارد: الف) معنای «کتاب» در قرآن چیست؟ ب) معنای «نزول کتاب» در قرآن چیست؟ ج) کتاب به چه کسی نازل شده است؟
3. چون مدعای قرآن انزال کتاب است و نه انزال دین، مسئلۀ مهم الهیاتی ما پرداختن به موضوع انزال و تنزیل کتاب از سوی خدا و موضوعات و مسائل مهم مربوط به آن است، نه پرداختن به موضوع دین. پرسش اصلی در این باب «قرآن چیست؟» هست و نه «دین چیست؟». بحث‌ها را از متن مقدس مسلمانان باید شروع کرد، نه از دین مسلمانان. شروع از متنْ شروع با هرمنوتیک است، کاری که صاحب این قلم از بیست سال پیش آن را دنبال می‌کند.
معتقدم قرار دادن دین در محور بحث‌های الهیاتی نواندیشانه به جای آغاز کردن از متن، یعنی پرسشِ «قرآن چیست؟»، در دهه‌های گذشته موجب خلط مبحث‌های متعدد و سرگردانی‌های فکری فراوان شده است. خطاهای گذشته را باید تصحیح کرد.

معنای کتاب در قرآن :
بنا بر احصاء محمد فؤاد عبدالباقی در المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم واژۀ «کتاب» تقریباً ۲۶۵ بار در قرآن تکرار شده است. این واژه در معناهای کاملاً متفاوت به کار رفته است که راغب اصفهانی پاره‌ای از آن‌ها را در المفردات فی غریب القرآن ذیل مادۀ «کتب» برشمرده است. اما کسی که معناهای کتاب در قرآن را با دقتْ استقصا و آن‌ها را تقسیم‌بندی کرده محمدحسین طباطبائی، صاحب تفسیر المیزان، است وی در ذیل تفسیر آیات ۸۴ تا ۹۰ از سورۀ انعام تحت عنوان سخنی دربارۀ «معنای کتاب در قرآن» مطالبی آورده که خلاصۀ آن چنین است:
«آنچه امروز از واژۀ "کتاب" در ذهن ما متبادر می‌شود صحیفه‌هایی است که در آن‌ها مطالبی نوشته شده است. اما واژۀ "کتاب" می‌تواند معناهای دیگر داشته باشد. مثلاً هر آنچه ظرف ضبط یک سلسله حقایق و معانی باشد "کتاب" نامیده شود بدون آن که خطوط، الفاظ، و کلمات در آن باشد» (این تقریر مربوط به آن سمانتیک مورد نظر طباطبائی است که وی در سراسر تفسیر المیزان از آن پیروی می‌کند و در مقدمۀ آن تفسیر آن را توضیح داده است).

معنای «کتاب» در قرآن در مواردی با آنچه به ذهن ما متبادر می‌شود کاملاً متفاوت است. بخشی از مواردی که در آن‌ها واژۀ کتاب برای غیر از ملفوظات و مخطوطات به کار رفته به سه دسته تقسیم می‌شود: ۱) کتاب‌هایی که بر پیامبران نازل شده است (از باب نمونه، بقره: ۲۱۳)؛ ۲) کتاب‌هایی که اعمال فرد فرد بندگان، از حسنات و سیئات، در آن‌ها ضبط می‌شود، کتاب‌هایی که اعمال امت‌ها در آن‌ها ضبط می‌شود، کتابی که اعمال همۀ انسان‌ها در آن ضبط می‌شود (از باب نمونه، اسراء: ۱۰؛ جاثیه: ۲۸-۲۹)؛ ۳) کتاب‌هایی که تفصیلات نظام هستی و حوادث را ضبط می‌کند (از باب نمونه، یونس: ۶۱؛ آل عمران: ۱۴۵).

در هر سه دسته از این آیات به‌کار بردن واژۀ «کتاب» از باب «توسع» است. واژۀ «کتاب» در همۀ آن آیات به واقعیت‌هایی اشاره می‌کند که غیر از الفاظ و جملاتِ مخطوط است.

او همان‌جا می‌نویسد: «و علیٰ هذه التوسُعِ جَریٰ کلامُه تعالیٰ فی اطلاق الکتاب علیٰ طائفةٍ مِنَ الوحی الملقیٰ الیٰ النبی» اینکه خداوند طائفه‌ای از وحی القاشده بر پیامبر را کتاب نامیده از باب توسع است.
۳. این مقال جای پرداختن به تفصیلات بحث فوق نیست. فایدۀ این سخن مختصر که در اینجا آوردم کنار زدن یک حجاب بزرگ از جلوِ چشمان کسی است که در عین حال که برای قرآن گونه‌ای ریشۀ الهی قائل است، می‌خواهد با روش‌های علمی در آن تحقیق کند یا آن را تفسیر کند. چنین کسی از مطالعۀ متن قرآن شروع می‌کند و در همان آغاز کار باید از «متن» یک تصور علمی داشته باشد. این پیش‌فهم یا پیش‌فرض باطل و مانع تفسیر، که قرآن خود را کتابِ نازل نامیده و بنا بر این الفاظ و جملات و معانی آن انشاء و تألیف خداوند است، مانع تحقیق علمی و تفسیر قرآن است و مطالب بالا نشان می‌دهد که این مدعا بیش از هر چیز از سوءفهمِ «معنای کتاب در قرآن» پدید آمده است...

پایان بخش اول

🆔 @sokhanranihaa
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 اصلاح‌طلبان؛
ضرورت تمرکز بر بازسازی درونی و پرهیز از مجادلات فرساینده و بی‌حاصل بیرونی

✍️ رضا کیانی

انتقادهای اخیر کارگزاران و ژورنالیست‌های آنها به اصلاحات و خاتمی را دستکم به دو دلیل باید به فال نیک گرفت. نخست، همان شعار همیشگی اصلاح‌طلبان که می‌گوید "زنده باد مخالف من"؛ و دوم، این واقعیت که صف‌بندی‌ها و آرایش کنونی نیروهای سیاسی در ایران مدت‌هاست از حیز انتفاع افتاده و نیازمند تغییراتی بر مبنای عینیات و مقتضیات جدید است که در آن، راهبردها و راهکارهای گروه‌های سیاسی هرچه شفاف‌تر و هدف‌مندتر گردند.

کارگزاران سازندگی محصول تفکرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی‌اند. سیاست‌مداری که در تمام سالهای حضور پررنگ و تٱثیرگذارش در عرصه‌ی سیاست و حاکمیت ایران، علی‌رغم تغییروتحولات مهم در دیدگاهش، کم و بیش به اصول اعتقادی خود که شامل توسعه‌ی اقتصادی، مدرن کردن صنعت و تجارت، و عملگرایی همراه با سیاست‌زدایی از جامعه و حتی کابینه‌ی خود بود پای‌بند ماند.

به این ترتیب، فرزندان معنوی او، یعنی کارگزاران را با وجود برخی اختلاف‌‌نظرهای مقطعی در میان عناصرشان، در مجموع باید تکنوکراتهایی به‌شمار آورد که می‌خواهند "کار کنند" و به‌همین دلیل هم نباید از آنان انتظار داشت که در کنش‌های فعال سیاسی-مدنی شرکت نموده و امکان حضور خود در حاکمیت را به‌خطر اندازند؛ حضوری که به‌زعم آنها تنها راه تٱثیرگذاری بر سرنوشت جامعه، پی‌گیری اصول آیت‌الله، و حتی اصلاح کژی‌هاست؛ و البته حضوری که تضمین‌کننده‌ی تداوم "آقازادگی" بسیاری از آنان و بهره‌وری‌شان از آنچه که طی سالها به‌دست آورده‌اند می‌باشد.

با این نگرش، کارگزاران را نمی‌توان یک نیروی ماهیتٲ سیاسی دانست. این واقعیت در انتخابات مجلس یازدهم آشکارتر شد. جایی که حزب کارگزاران سازندگی عملٱ صف خود را از جبهه‌ی اصلاحات جدا کرد و در پی آن، نتیجه‌ی انتخابات نشان داد که آنان رٱسا و با پرچم مستقل‌شان مقبولیت چندانی در بین مردم ندارند.
اما در عین‌حال نیرویی هستند که می‌توانند از همان جایگاه علمی، اقتصادی و تکنوکراتی‌شان و درصورتی‌که درست مدیریت شوند، کمک شایانی به کارفرمای سیاسی خود بکنند، چنانکه در دولت خاتمی کردند.

با توجه به آنچه گفته‌شد، آن بخش از اصلاح‌طلبانی که در نگاه مردم به‌عنوان پیشگام این راه شناخته‌ شده‌اند ضمن شنیدن و مورد توجه قراردادن انتقادها از همه طرف، ازجمله کارگزاران، نباید از وظیفه‌ی مبرمی که خود نیز به آن اذعان دارند غافل شوند که همانا بیرون کشیدن اصلاحات از شرایط ناخوشایند کنونی و ارتقای آن به مرحله و جایگاه کارآمدتر حول استراتژی‌های به‌روزتری است که اهم آنها را می‌توان چنین برشمرد:

- شفافیت بیشتر در اهداف
- توجه عملی و جدی به امر عدالت اجتماعی
- تٱکید صریح‌تر بر ضرورت دموکراتیک‌تر کردن حاکمیت
- کار و تلاش واقعی و بلندمدت در میان گروه‌های اجتماعی هدف، که می‌تواند بخش‌های بزرگی از فرهنگیان، دانشچویان، کارگران، و به‌طور کلی اقشار متوسط و متوسط به پایین باشد.
- از همه مهم‌تر، سعی در ایجاد و توسعه‌ی تشکل‌های فراگیر با مانیفست و اهداف معین و تبیین‌شده.
تشکل‌هایی بنیادی، پایدار و دموکراتیک که در درون خود نیز امکان رشد و تحول را داشته‌باشند.

بدیهی‌است از آنجا که آزادی و عدالت از خواسته‌های دیرین اکثریت مردم جامعه، حتی بخش‌هایی از فرادستان است، تلاش مسالمت‌جویانه اما جدی و پیگیر در راه این اهداف باز هم چون گذشته مورد اقبال عمومی قرارخواهدگرفت.

شاید پس از طی چنان روندی (که کوتاه مدت هم نخواهد‌بود)، احزاب واقعی اصلاح‌طلب بتوانند با بهره‌گیری از تمام امکانات قانونی و مدنی و به پشتوانه‌ی بخش زیادی از مردم، فعالانه و با اعتمادبه‌نفس بار دیگر وارد میدان شوند. در آن‌صورت‌ است که دیگر کسی منتظر قهرمان نخواهدماند و کاریزمای سرمایه‌‌‌‌های بی‌بدیلی چون سیدمحمد خاتمی که اندیشه‌اش همواره می‌تواند چراغ راه و الگوی اصلاحات باشد ذره ذره خرج چانه‌زنی‌ها و کلنجارهای سیاسی در مقاطع و بزنگاه‌هایی همچون انتخابات نخواهدشد.

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝بی‌تفاوت نباشیم

✍️حامد شجاعی

چند روز پیش یادداشت کوتاهی با عنوان "به سرعت آب خوردن" نوشتم و در آن ماجرای عدم پرداخت وجه نقد از سوی خودپرداز بانک تجارت شعبه درکه در عین کسر از حساب مبلغ درخواستی را شرح دادم.

کمتر از یک هفته پس از نگارش یادداشت مذکور که در چند کانال تلگرامی، از جمله کانال "فردای بهتر" منتشر شد وجه مذکور به حساب نگارنده برگردانده شد و پیامی از سوی مدیر آن کانال دریافت کردم که در آن، خانم پولادزاده، از روابط عمومی بانک تجارت پیگیر تماس و گفتگو با اینجانب شده بود. پس از چند روز موفق به برقراری تماس تلفنی با خانم پولادزاده شدم. (که مشخص شد از معاونان اداره روابط عمومی بانک تجارت است)

مکالمه ما بیش از ده دقیقه به طول انجامید و در ابتدای آن تاکید کردم که مدتهاست تصمیم گرفته‌ام به جای طرح مطالبات بزرگ صعب‌الوصول، پیگیر مطالبات کوچکی باشم که حصول آن‌ها، مشوق شهروندان دیگر برای مطالبه‌گری‌های مشابه شود. ایشان نیز با صبر و حوصله، ضمن عذرخواهی، به بیان دلایل اتفاق مذکور پرداخت و سختی‌های نگهداری و کار کشیدن از خودپردازها و سخت‌افزارهای بانکی در شرایط تحریم را مورد اشاره قرار داد. اشاره‌ای هم به آسیب دیدن تعدادی از خودپردازهای کشور به دلیل ضدعفونی‌های غیراصولی صورت گرفته در روزهای نخست انتشار خبر کرونا شد. در نهایت هم مشخص شد که تطویل مدت بازگشت مبلغ مذکور به حساب، ناشی از ایراد موجود در شبکه شتاب و خارج از اراده و اختیار بانک یا شعبه مورد بحث بوده است.

در هر حال نگارنده، همانطور که مشکل مذکور را مکتوب و منتشر کرد، از نظر اخلاقی وظیفه خود می‌داند از پیگیری اداره روابط عمومی بانک تجارت و به ویژه خانم پولادزاده، معاون اداره مذکور تشکر کند. اگر چه ایشان در همان تماس تاکید داشت که پیگیری و رفع مشکل به مدد همکاران فنی بانک امکان‌پذیر شده است.

دستاورد اصلی نگارنده از یادداشت مذکور و تجارب مشابه در انعکاس مشکلات موجود روزمره، بیش از آنکه احیای هشتاد هزار تومان وجه نقد به اضافه حدود پنج هزار تومان سود بانکی آن باشد، اطمینان از اهمیت و مفید بودن انعکاس کاستی‌ها، ایرادات و مشکلات موجود در امور معمول و در ظاهر، عادی‌ست که وجود و تکرارشان، ناخودآگاه منجر به احساسات ناخوشایند و بروز نارضایتی از شرایط معمول زندگی جمعی می‌شود. انعکاس و پیگیری کاستی‌ها و ناکارآمدی‌های کوچک می‌تواند تسهیلگر اصلاح یا رفع مشکلات بزرگ جامعه باشد. بی‌تفاوت نباشیم.

🆔@MostafaTajzadeh
✍🏻داود فیرحی

علی‌رغم گسست جدی‌ای که بین جریان روشنفکری و دیدگاه‌های حوزوی وجود دارد و گاه این گسست به تضاد نزدیک می‌شود؛ معتقدم دستگاه فقه و روشنفکری به شدت به هم نیاز دارند و می‌توانند مکمل هم باشند. از این منظر، ضرورت یک تفکر پل‌ساز بین دستگاه فقه و روشنفکری احساس می‌شود.

دانش فقه یک دانش 1400 ساله است که چهره‌های سرشناس بسیاری دارد.

جریان روشنفکری دینی نیز به عنوان یک تلاش فکری برای نگاه نقادانه به مثلت «دین، سنت و تجدد»، هم دارای ریشه حدودا 200 ساله است و هم یک جریان ضروری است. اساسا جهان اسلام و بخصوص جامعه ایران درشرایط کنونی، بدون روشنفکری دینی دچار یک نقصان اساسی است.
روشنفکری دینی مقصدی است که می‌تواند هم رادیکالیسم مذهبی و هم سکولاریسم ستیزنده را تا حد زیادی تعدیل کند.
جریان روشنفکری دینی در کشور ما، یک جریان بزرگ است که امروز تیپهایی مانند استاد مجتهدشبستری و استاد عبدالکریم سروش یا مصطفی ملکیان نماینده اش هستند؛ کسانی که هم روشنفکر دینی هستند و هم در ادبیات آنها نوعی نگاه سلبی به دانش فقه وجود دارد.


https://telegra.ph/فقه-و-روشنگری-05-09
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝مدّاح‌مِحوَری

✍️جویاجهانبخش

یکی از تَحَوّلاتِ چشمگیرِ عزاداریِ سُنَّتیِ شیعی در دو دَهۀ أَخیر، رَوَندِ فَزایندۀ مَدّاح‌مِحوَری است.
دَر این سال‌ها شُمارِ کسانی که در اِصطلاح "مَدّاح" خوانده می‌شوند و إِنشادِ نوحه‌ها و برخواندنِ سوک‌سرودها و أَحیانًا رهبریِ سینه‌زنی و دیگر أَجزایِ مَراسمِ سوک‌واری را بر عُهده دارند، فُزونی یافته است.

"اِقتِصادِ" مَدّاحی هم بسیار تَرَقّی کرده و مَدّاحی به یک پیشۀ نان‌وآب‌دار بَدَل گَردیده است. نُفوذِ اِجتِماعی و سیاسیِ مَدّاحان بالا گرفته است و حتّی مَدّاحانِ مُسَلَّح یا مَدّاحانِ تَعیین‌گرِ رَوَندها و تَصَدّی‌هایِ سیاسی به میدان آمده‌اند و بعضًا تا جایی پیش رفته‌اند که بتوانند بَعضِ مَقاماتِ رسمیِ کشور را که محبوبِ برخی از دیگَر مَقامات نیستند، به قَتل تهدید کُنَند یا با تمثیلاتِ رکیک و تشبیهاتِ مُستَهجَن خوار و بی‌مقدار دارند!
تفاصیلِ پاره‌ای از این غَرائِب را لابُد در أَخبارِ سیاسی شَنیده و در جَرائِد خوانده‌اید؛ و البَتّه این جَوانِبِ تَحَوُّلاتِ نِهادِ اِجتِماعیِ "مَدّاحی"، لُزومًا موردِ بَحثِ بَنده نیست... .

پدیده‌ای نوظُهور و اندیشه‌برانگیز که در کنارِ این تَحَوُّلاتِ فَراخ‌دامَنه جلبِ نَظَر می‌کُنَد و عامّ و فَراگیر نیز شُده است، پَدیدۀ مَدّاح‌مِحوَری است که در کثیری از مَجالِسِ سوک‌واریِ حُسَینی نگاهِ ناظِران را به خود می‌کَشَد و اِختِصاصی به مَجالِسِ رَسمی و حُکومَتی و سیاسیٖ‌مَآب هَم نَدارَد.

سابِقًا مَرسوم بود که "أَهلِ مِنبَر" یَعنی خُطَبا ـ که أَغلَب نیز دَر زیِّ دَستاربَندان بودَند و بیش یا کَمی از دانشِ دین اندوخته ـ، مِحوَرِ جَلَساتِ سوک‌واری باشَند. فِی‌المَثَل می‌دانستیم فُلان واعِظِ نامی یا بَهمان سُخَنرانِ گرامی، دَر این یا آن مَجلِسِ تَعزیَت، سُخَن خواهَد ران۟د. عُم۟دۀ وَقت نیز در اِختیارِ همین سخنرانان بود تا از عَقائِد و أَحکام و أَخلاق و تاریخِ إِسلام بَرایِ مُستَمِعان سُخَن بگویَند. دَر فَواصِلِ میانِ سُخَنرانیها و بَرایِ عوض۟‌شُدَنِ حال‌وهوایِ مَجلِس، زَمانی کوتاه به مَدّاحی اِختِصاص می‌یافت؛ آن هَم مَدّاحیِ سُنَّتی که غالِبًا مُؤَدَّبانه و نِسبَةً مَعقول بود و مُنافاتی هوی۟دا با شَأنِ مَجلِس نَداشت؛ مَدّاحانِ زیرَک و دانا می‌کوشیدَند تا "مُناسِب۟‌خوانی" پیشه سازَند و بَیاناتِ خود را به نَحوی تَتِمَّۀ سُخَنانِ خُطَبا قَرار دِهَند و با أَشعار و گُفتارِ مُناسِب، آنچه را أَهلِ مِنبَر گُفته‌اند تَکمیل و تَأ۟یید کُنَند و دَر أَذهانِ مَجلِسیان رُسوخ دِهَند.
به هَمین مُناسَبَت، کَم نَبودَند مَدّاحانی که بِضاعَتی دَرخور از عُلوم و فُنون و آداب داشتَند؛ از شِعر و أَدَب آگاه و از صِناعَتِ موسیقی و فَنِّ آواز مُطَّلِع بودَند؛ دَر حَدِّ خود مُطالَعاتِ تاریخی نیز داشتَند و از مَعرِفَتِ آدابِ اِجتِماعی هَم مَحظوظ بودَند.

پدیدۀ نوظُهورِ مَدّاح‌مِحوَری، بیشینۀ این مُناسَبات را بَر هَم زَده است. عُمدۀ وَقت و وَقتِ عُمدۀ مَجالِسِ عَزاداریِ حُسَی۟نی، دَر اِختیارِ مَدّاحان است، نَه خُطَبا. مَجالِس به نامِ مَدّاحان شناخته می‌شَوَد و سُخَنرانان دَر حاشیۀ حُضورِ مَدّاحان، مَجالی تَنگ و حُضوری کَم‌رنگ دارَند (گویی بَرایِ خالیٖ نَبودَنِ عَریضه!). حَتّیٰ در إِعلانها و تبلیغاتِ مَجالِسِ سُخَنرانی، نام و نشانِ مَدّاحان تَقَدُّم و تَشَخُّص دارَد، یا دَستِ‌کَم هَم‌پایۀ نام و نشانِ خُطَباست. در واقِع، زِمامِ مَجالِس و مَحافِلِ حُسَی۟نی را بَرنامه‌هایِ مَدّاحان و رَوَندِ مَدّاحانه دَر دَست دارَد، نه سخنرانی‌هایِ مَعارِفیِ خُطَبا. مَجلِس، مَجلسِ "عزاداری" است، نه "بَیانِ عقائِد و أَحکام و أَخلاق و تاریخِ إِسلام". دیگَر از کَی۟فیَّتِ بَعضِ مَدّاحی‌هایِ رایِج و اِقتِرانِ آن با نواهای مُبتَذَل و حَرَکاتِ بغایَت ناموزون و إِشاراتِ جان‌گزای۟ و عباراتِ مَهانَت‌فزایِ جماعت و چه و چه‌هایِ شایِع چیزی نَمی‌گویم که آن خود داستانی دارد عَلیٰ‌حِده و پُر آبِ چشم.

این که چه شد که چنین شد، و کدام دَستانِ پی۟دا و پنهان،این چگونگی‌ها را از بَرایِ مَجالِسِ حُسَینی رَقَم زد بر من پوشیده است. لیک عِیان می‌بینم که این مدّاح‌محوری و إِفراط دَر بَذلِ تَوَجُّه به مَدّاحی (آن هم بدین آیین که تَنها مَطلوبِ شُماری از جوانانِ هَیَجان۟‌زَده و... توانَد بود)، به هیچ روی، به سودِ مَعارِفِ شیعی تَمام نَخواهَد شُد و سُنَّتِ تَبلیغیِ شیعه را به اِنحطاط خواهد کَشانید؛ مَجالِسِ ما را روزاروز از آموزِش و إِحیایِ عُلومِ آلِ مُحَمَّد (ع) که هَدَفِ أَصلیِ تَشکیلِ اِجتِماعاتِ إیمانی بوده است، تُهی‌تَر می‌سازد و سیطَرۀ عواطِف و إِحساسات را بَر مَعارِف و عَقلانیَّت فزونی می‌بخشَد؛ و این، دَر درازمُدَّت به سود دُشمنانِ دیانَت است.
http://yadegarestan.kateban.com/post/3782

🆔 @dinonline
🆔@MostafaTajzaeh
📝📝📝 گزارشی از یک پنهانکاری ۱۷۰ روزه

روزنامه اعتماد امروز در گزارشی به پنهانکاری ۱۷۰ روزه در تعداد کشته‌شدگان وقایع آبان ماه سال گذشته پرداخته و نوشته است:

با فروكش كردن اعتراضات نوبت به پيگيری برای انتشار آمار كشته و بازداشت‌شدگان رسيد. حسن روحانی رييس‌جمهوری، محمود واعظی رييس‌دفتر رييس‌جمهوری، محمدجعفر منتظری دادستان كل كشور، عبدالرضا رحمانی فضلی وزير كشور، غلامحسين اسماعيلی سخنگوی قوه قضاييه، علي ربيعی، سخنگوی دولت ازجمله افرادی بودند كه از سوی رسانه‌ها به واسطه عدم اعلام تعداد كشته و بازداشت‌شدگان اعتراضات آبان‌ماه مورد پرسش قرار گرفتند ولی هر كدام به نوعی مسووليت را متوجه ديگری كردند تا پس از گذشت 170 روز، خبری از ارايه آمار جان‌باختگان اعتراضات آبان‌ماه نباشد.

آماری كه در اظهارات اخير وزير كشور نيز خبری از آن نيست تا همچنان آخرين آمار ارائه شده همان آمارهای ادعايی باشد كه مسوولان مربوطه به تكذيب آن پرداختند ولی جزييات بيشتری درباره‌اش منتشر نكردند. رييس‌جمهوری انتشار آمار را وظيفه پزشكی قانونی كه نهادی زيرمجموعه قوه قضاييه است، اعلام كرد و اين نهاد صراحتا به تكذيب آن پرداخت و شورای امنيت كشور را كه رياستش برعهده رحمانی فضلی است، مسوول انتشار آمار اعلام كرد. جالب آنكه سی ام بهمن‌ماه علی ربيعی در جريان نشست خبری خود تاكيد كرد كه «در چند روز آينده آمار دقيق حوادث آبان از سوی مراجع ذی ربط اعلام می شود» اما از آن زمان تاكنون نيز 2 ماه و 20 روز گذشته ولی هيچ ‌يک از نهادهای مسوول نسبت به انتشار آمار اقدام نكرده‌اند.

@emtedadnet
🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝شرحی بر " بازخوانی فقه با توجه به بعد دوم"


✍️ علی زمانیان
پیش از این، در نوشتاری کوتاه به طرح یک ادعا پرداختم که احکام فقهی عموما ناظر به جسم و بدن انسان است و از بعد دوم انسان که روان او باشد، غفلت شده است. از رهگذر این نکته، ضرورت بازخوانی احکام فقهی با تاکید بر بعد دوم انسان، یعنی روان را مطرح کردم.

https://t.me/kherade_montaghed/635

بنا به بازتابی که این نوشته به همراه داشته است، لازم دیدم صورت مسئله را توضیح بدهم و از ابهامش بکاهم. اما پیش از این باید بگویم، کسانی بخش‌هایی از نوشته‌ی مرا ذیل یکی از مطالبِ استاد گرامی جناب دکتر شبستری اضافه کرده و آن را به ایشان منتسب کرده‌اند. (به عنوان مثال در نقدی که آقای احمد حیدری در این باب نوشته‌اند، این اشتباه صورت گرفته است)، و این چنین ناخواسته، اخلاقِ نقل و نقد را رعایت نکرده‌اند.

https://t.me/MostafaTajzadeh/26867

مقاله‌ی "بازخوانی فقه با توجه به بعد دوم"، ذیل فضیلتی نگاشته است که آن را می‌توانیم در مقوله‌ی"حساسیت اخلاقی در باره‌ی پیامدها و تبعات رفتار و گفتار"، صورت‌بندی نماییم. به این معنا که هر انسانی وظیفه‌ی اخلاقی دارد در تمام افعالش، چه فعل رفتاری و چه فعل گفتاری، نتایج و پیامدهای فعلش را محاسبه کند و ببیند آن چه انجام می‌دهد و یا می گوید، چه آثار و نتایجی به بار می‌آورد. فقیه نیز مانند هر انسان دیگر، در باب نتایج و پیامدهای گفتار خود مسئولیت اخلاقی دارد. به نظر می رسد مطرح شدن فقه پویا، به همین منظور بود که فقیه باید به ملاحظات و شرایط زمانه توجه کند. و بداند حکم را در چه ظرف و مکانی مطرح می‌کند.

دو مقام و مرحله را در فقه باید از یک‌دیگر تفکیک کرد::

اولا، مقام استخراج حکم فقهی از منابع و متون دینی. به این مرحله نیز مرحله‌ی استنباط حکم فقهی نیز اطلاق می‌شود.
ثانیا، مقام ابراز و اظهار حکم فقهی به مخاطبان.

مرحله‌ی اول تماما به روش استنباط و استخراج حکم از منابع و متون دینی وابسته است. اما در مرحله ی دوم، فقیه نیاز دارد به دو متغیر توجه کند. در غیر این صورت حکم او نفوذ چندانی میان مخاطبان نخواهد داشت.
اولا، ظرفیت‌ها و امکان‌ها
ثانیا، تبعات و نتایج حکم

تبعات و نتایج حکم نیز دست کم به سه گروه تقسیم می‌شود. یکی از آن‌ها، تبعات و نتایج روان‌شناختی است.
در مقاله‌ی مورد اشاره به این نکته پرداخته بودم که در حال حاضر، فقها عموما در مرحله‌ی اعلام احکام، به ظرفیت‌ها و به ویژه به تاب‌آوری روان‌شناختی و هم چنین به تبعات و نتایج احکام توجه زیادی ندارند. به عنوان مثال، از نظر فقیه، کسانی از روزه گرفتن معاف هستند که ظرفیت و امکان جسمی و بدنی کافی دارند. اما به ظرفیت و تاب روان‌شناختی بی توجهی شده است. در حالی که آدمی فقط جسم نیست، روان او هم باید توان و ظرفیت کافی برای بر دوش گرفتن وظیفه‌ای را که بر عهده‌اش می‌گذارند، داشته باشد.

همان گونه که در کلام الله می‌خوانیم: "ماجعل عليكم في الدين من حرج" (خدا در دین تنگنایی قرار نداده است).
مرحوم مطهری نیز یادآوری می کند: "اسلام به تعبیر رسول اکرم (ص) شریعت سمحه سهله است. در این شریعت به حکم این‌که سهله است، تکالیف دست و پاگیر و شاقّ و حَرَج آمیز وضع نشده است. و به حکم این‌که سمحه (با گذشت) است، هرجا که انجام تکلیفی توأم با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تکلیف ملغی می‌شود.) (مجموعه‌ی آثار جلد 2، صفحه 241 )

آیا توجه دادن فقها به بعد دوم انسان و یادآوری ظرفیت‌ و توان روان‌شناختی مخاطبان، موضوع عجیبی است؟ و اگر گفته شود که فقها نیز مانند همه‌ی انسان‌ها در قبال پیامدها و تبعاتِ گفتار و فتواهایی که صادر می‌کنند، اخلاقا مسئولند، آیا سخنی ناصوابی گفته شده است؟
@kherade_montaghed
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 خانه ما کجاست؟

✍️سلمان کدیور

.
ممنوع التصویر شدن برخی دوستان در رسانه ملی، مرا یاد چند سال پیش انداخت که به یک برنامه تلوزیونی دعوت شدم. تهیه کننده برنامه صحبت کرد و قول گرفت حرف تند نزنم، بعد برای اطمینان نکات اصلی و حتی متن صحبت هایم را هم چک کرد، برنامه که شروع شد هرچه منتظر ماندم دعوتم نکرد. همانطور معطل بودم تا برنامه تمام شد. و آخر کار با شرمندگی تماس گرفت که قبل برنامه از بالا با ما تماس گرفته اند و دستور دادند که شما را از برنامه حذف کنیم.

این گذشت و کمی که گذشت سر قصه های دیگر دريافتم #ممنوع_التصویر هستم.

بعد که گذشت و در دانشگاه ها سخنرانی داشتم، اندک اندک مجوز آنها نیز لغو شد و رسما از حضور در جمع دانشجویان محروم شدم و الان چند سال است #ممنوع_سخنرانی ام.

یکی دوسال بعد فکر کردم حالا که دیگر دانشجو نیستم، سخنرانی هم که تعطیل شده، پس حساسیت ها رویم تمام شده، تا اینکه تهیه کننده رادیویی برای تحلیل وضعیت کشور در انتخابات مرا دعوت به همکاری کرد. البته با اصرار چرا که نمی پذیرفتم و عاقبت که جواب مثبت مرا دریافت و رفت استعلام بگیرد، هیچ خبری ازش نشد و من دریافتم #ممنوع_صدا هم شده ام.

کارهایم را جمع و جور کردم و تمرکزم را روی نوشتن نقد اجتماعی متمرکز کردم که من و سه نفر از دوستانم را به با یک پرونده قطور ساختگی دادگاهی و محکوم به 91 روز حبس و ممنوعیت فعالیت سیاسی کردند.

گفتم خب بیخیال فعالیت های آنچنانی، برویم سراغ ادبیات و چهار سال شب و روز برای نوشتن #پس_از_بیست_سال
صرف کردم و وقتی یکی از روزنامه ها ویژه نامه ای از کتاب کار کرده بود، تماس گرفته بودند که این آقای نویسنده یک مجرم امنیتی است و چرا برایش رپرتاژ رفته اید و سردبیر را به شدت ترسانده بودند.

بگذریم که در این سال ها اکثر دوستانم از من فاصله گرفتند، بسیاری طردم کردند، برخی ها مخالفم شدند و برخی ها دشمنم. چرا؟ چون گونه ای فکر می کردم که آنها نمی اندیشیدند.

در جلسه دادگاه به قاضی پرونده گفتم، آقاي رئیس! خیلی از هم سن و سالان و هم صنفی های من آرزویشان این است که حکم دادگاه انقلاب شما را دخیل بزنند به سفارت خانه ای اروپایی که از آن نان و نامی بستانند، اما ما چه گوییم که از آنها نیز متنفریم و آنان نیز ما را مزدور حکومت می‌دانند؟ در این جهان خانه ما کجاست؟

بله این است حکایت ما که نه در این مملکت جایی داریم و نه در خارج از آن دل و مهر و عشق و علاقه ای. با این حال عاشق مردمانش هستیم. رنج هایشان ما را بی خواب می کند و شادی شان ما را به شوق می آورد. به راستی خانه ما کجاست؟

@Falaakhon
🆔@MostafaTajzadeh
📝 انتظار می‌رود اظهارات #مهدی_نصیری سردبیر سابق #کیهان که «خشونتی را که همه این سالها باید علیه فاسدان اقتصادی به‌کار می‌بردیم، در عرصه فرهنگ و اجتماع با جوانان و هنرمندان و زنانی به‌کار بردیم که مثل ما نمی‌اندیشیدند و مثل ما زندگی نمی‌کردند.» مقدمه تجدیدنظر در نگاه حاکمیت باشد.
#توییت
@MostafaTajzadeh
📝📝📝ملاقات با امام زمان، رهبری و مبارزه با خرافات

✍️عبدالرحیم اباذری

چند روز پیش یکی از امام‌جمعه‌های موقت تهران در برنامه « عطر رمضان» شبکه قرآن صداوسیما که در کنار مرقد شیخ صدوق (رضوان‌الله تعالی علیه) اجرا می‌شد، اظهار داشت: «یک عالم ابوالشهیدی با آقای بهجت محشور بود، ازایشان در مورد درک شب قدر رهنمود می‌طلبد … و بعد از انجام آن عمل موفق به درک شب قدر و تشرف به حضور امام زمان(عج) می‌شود. این عالم جلیل‌القدر ابوالشهید می‌گوید من در این تشرف از حضرت سؤالاتی داشتم [که] یکی هم درباره مقام معظم رهبری بود، پرسیدم: آقا! حضرت آقا در نظر شما چه جورند ؟! حضرت در جواب فرمودند: «ایشان از مایند[از ما هستند]، سلمان منا اهل‌البیت». به‌قدری این جریان مرا شارژ کرده [ برای اینکه] ما رهبری داریم که از قماش حضرت است… حضرت فرمودند ایشان از ما هستند یعنی جنسشان و گوهرشان پاک است». این قسمت هم‌اکنون در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود.

📌 متن کامل این یادداشت را در سایت دین‌آنلاین بخوانید!

@dinonline
🆔@MostafaTajzadeh