فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
روحانی:هیچ وقت نه معجزه را ادعا کردیم،نه گفتیم همه مشکلات یک شبه حل میشود
10دولت بعدی هم نخواهند توانست همه مشکلات را حل کنند
‎ اگر تورم سال92 ادامه پیدا می کرد و برجام نبود،امروز چه وضعی داشتیم؟
📝📝📝به دنبال بیانیه محمود احمدی نژاد در حمایت از نامزدی حمید بقایی، مدیر مسول روزنامه جوان در یادداشتی رییس دولت های نهم و دهم را به "دور زدن رهبری" متهم کرد. در پاسخ به او، یکی از فعالان رسانه ای تیم احمدی نژاد، یادداشتی انتقادی نوشت و ضمن رد اتهام فوق، همکاران عبدالله گنجی (در روزنامه جوان) را به همکاری با رسانه های خارجی در وقایع سال ۸۸ متهم کرد.
افزون بر آن مدیر مسول روزنامه جوان را به برخورد بسیجیان تهدید کرد و نوشت:" اگر در قامت مدیر مسئول روزنامه سپاه پاسداران به رهبری دروغ بست و روی همان دروغ علیه محمود احمدی نژاد تحلیل گذاشت، آن وقت در این کشور حتما تعدادی بسیجی پیدا می شوند که به ایشان و امثال ایشان سیلی بزنند."
به منظور تنویر افکارعمومی کانال "فردای بهتر"متن هر دو یادداشت را به طور کامل منتشر می کند.
@MostafaTajzadeh
📝📝📝"نهی"دور زده شد/ نظام باید سلاح یارانه را غلاف کند

✍️️عبدالله گنجی، مديرمسئول روزنامه "جوان"، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

ورود جناب بقایی به انتخابات (با سند احمدی نژاد) و حمایت پررنگ شنیداری، دیداری و قلمی دکتر احمدی نژاد از وی از یک سو وعدم معنایابی بقایی -بعنوان کاندیدای مستقل- از سوی دیگر، تردیدی باقی نمی گذارد که یک ضلع رقابت آینده احمدی نژاد است وبقایی صرفا ماسک شفاف و توری شکلی را به صورت دارد که احمدی نژاد در آن دیده می شود.

احمدی نژاد با شعار یارانه از زبان بقایی وارد گود انتخابات شده است.

روزی که مقام معظم رهبری ایشان را نهی کرد یقین داشتم که کار ایشان بر این روال پیش نخواهد رفت و اولین دلیلش هم علنی کردن مساله از سوی معظم له بود.

بر اساس سیره ای که از وی سراغ داشتم، یقین داشتم که اجتهاد ایشان از جایی بیرون خواهد زد و مثل همیشه دوگانه ای را به نمایش خواهد گذاشت.

ساده اندیشی است اگر کسی باور کند احمدی نژاد در انتخابات خود را ذیل نظام جمهوری اسلامی و قوانین آن تعریف کرده باشد. از آخرین پیام اش در روزهای اخیر و رد نظر شورای نگهبان در سال۱۳۹۲می توان این را فهمید.

او به فقر و غنا یارانه مساوات داد نه عدالت که بعدا میوه بچیند نه اینکه میدان را به دیگری بسپارد.

تا آنجا که بشود ظاهر را رعایت می کنند اما او جای خود را بزرگتر از چتر نظام می بیند. ایشان دیگر آن احمدی نژادی نیست که روحانیت مبارز را فصل الخطاب بداند و در لیست جناح راست در مجلس ششم قرار گیرد. او همچنین نگران کاندیداتوری دوستان سابق دولت خود می شود که جز حلقه ویژه نیستند. چراکه قبول داشتن رهبری ایشان و اعلام تمایز حداکثری از نیروهای ریشه دار انقلاب شرط همراهی ایشان است.

رقابت بقایی باهر کس به معنی رقابت احمدی نژاد است و دو جریان عمده کشور علیرغم همه اختلافات و همچنین اصل نظام در نگاه به این نقطه مشترک هستند.

بنابراین، دوقطبی خطرناکی که با نهی احمدی نژاد کنترل شد؛ همچنان پابرجاست.

نظام باید یارانه را حصر در نیازمندان کند و این سلاح توهم ساز را غلاف نماید.

این جماعت بین فهم از جایگاه مردمی خود و جنبه های ولایی نظام گرفتارند و تعارضات مربوط به این دوگانه را بسیار ناشیانه بیرون می ریزند.

نمونه اش طرح همزمان انتخابات آزاد از سوی هاشمی و احمدی نژاد در سال ۱۳۹۲ بود.
@javadrooh
@MostafaTajzadeh
📝📝📝درباره عبدالله گنجی، رسانه های امنیتی و ادعای دور زدن نهی
✍️️محمدحسين حيدري
‼️بخش اول
من هر بار که به عملکرد منظومه رسانه های متعدد و متنوع وابسته به سپاه پاسداران نگاه می کنم، یک گزاره تلخ در ذهنم تداعی می شود. انگار معیار اصلی برای انتصاب مدیران ارشد این رسانه ها، برخورداری از حداقل استعداد و هوش سیاسی و رسانه ای است، حتی انگار اصرار دارند این حداقل استعداد، از میانگین قابلیت های خبرنگاران جزء و معمولی همین رسانه ها هم کمتر باشد. نمی دانم چرا اما انگار تعمدی وجود دارد.

حالا این مورد به کنار. من البته یقین ندارم اما گویی التزام عملی به اصل استفاده ابزاری از نهاد ولایت فقیه و دفاع بد از رهبری هم جزو معیارهای لازم برای گزینش مدیران رسانه های نظامی - امنیتی است. این خسارت بزرگی است و معلوم نیست چرا نهادی که موظف به پاسداری از انقلاب اسلامی است نسبت به آن واکنش نشان نمی دهد. نمونه بارزش، همین مدیرمسئول محترم روزنامه جوان است. آقای عبدالله گنجی در واکنش به کاندیداتوری حمید بقایی، تاکید کرده است که «با کاندیداتوری بقایی، محمود احمدی نژاد فرمان نهی رهبر انقلاب را دور زده است.»

در اینکه آقای گنجی از چشم و گوش سالم برخوردار هستند کسی تردیدی ندارد. من معتقدم هستم تعمق روی فرمایشات رهبر انقلاب ضروری است، آقای گنجی ممکن است شخصا این مساله را مفید یا حداقل ضروری نداند، با این وجود باز هم مطالعه متن کامل سخنرانی رهبر معظم انقلاب جزء وظایف سازمانی ایشان است. فلذا ایشان حتما می دانند که رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانی معروف تاکید کردند فرمایشاتشان خطاب به محمود احمدی نژاد، «توصیه» است اما به همین مقدار هم بسنده نکردند و بلافاصله «امر بودن» سخنان خود اعم از امر منفی (نهی یا منع) و امر مثبت (فرمان) را صراحتا نفی کردند. ایشان حتما منظور مشخصی از بیان این جملات و قیود داشته اند. جناب گنجی در اینکه رهبری سخن لغو و بیهوده بر زبان جاری نمی کنند، ان شاءالله که تردیدی ندارند؟

سوال مشخص این است که مدیرمسئول روزنامه وابسته به سپاه پاسداران که با حکم رئیس سازمان بسیج مستضعفین منصوب شده، با چه منطق و به چه اجازه ای در روز روشن به رهبر معظم انقلاب دروغ می بندد؟! این سوال را حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران و حجت الاسلام والمسلمین سعیدی و نیز مسئولان حفاظت و گزینش سپاه باید پاسخ بدهند. آیا آقای عبدالله گنجی معتقد است رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاکید بر «توصیه» بودن سخنان خود و نیز نفی امر مثبت و منفی (نهی و فرمان) مرتکب خطا شده اند؟ آیا آقای گنجی معتقدند رهبر انقلاب باید به جای توصیه به محمود احمدی نژاد، او را نهی می کردند؟ اگر چنین باشد، هیچ ایرادی ندارد. رهبر معظم انقلاب شاگرد مکتب امیرالمومنین (ع) است. در زمان حاکمیت آن بزرگوار، مردم رهبر معصوم جامعه اسلامی را نقد می کردند و خود حضرت به این امر تشویق می کردند و از نقاد، دفاع. آقای گنجی حالا نه در روزنامه جوان، در همین شبکه های اجتماعی می توانند یک نقد بنویسند بر آن سخنرانی و آنجا بگویند درست این بود که رهبر انقلاب احمدی نژاد را از حضور در انتخابات نهی می کردند نه توصیه. هیچ ایرادی هم ندارد، هیچ اشکالی هم بر التزام عملی ایشان به ولایت فقیه وارد نمی شود. اما اگر در قامت مدیر مسئول روزنامه سپاه پاسداران به رهبری دروغ بست و روی همان دروغ علیه محمود احمدی نژاد تحلیل گذاشت، آن وقت در این کشور حتما تعدادی بسیجی پیدا می شوند که به ایشان و امثال ایشان سیلی بزنند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز قاطع و جازم تاکید کردند که در انتخابات هیچ دخالتی نمی کنند. روشن است که اگر رهبری شانس اول پیروزی در انتخابات و محبوب قلوب میلیون ها ایرانی، کسی را که مردم هر لحظه حضورش را تمنا می کنند و هنوز هم چشم انتظار ورودش هستند، به جای «توصیه»، «نهی» می کردند، امروز نمی توانستند با این قاطعیت از دخالت نکردن در انتخابات سخن بگویند. حالا اگر کسی در مقام مسئول تریبون رسمی سپاه پاسداران به فاصله چند ساعت از پایان سخنرانی رهبری، جلوی چشم مردم و بویژه جوان ها چیزی را به رهبری نسبت دهد که دقیقا در نقطه مخالف فرمایشات امروزشان است و مهر تایید بسازد برای ادعای دخالت رهبری در انتخابات، آیا شایسته نیست بچه های اطلاعات سپاه یک اسکن کامل از او بگیرند؟ آیا اگر کسی در چنین جایگاهی تصویری از رهبری ارائه کرد که مخالف مردمسالاری دینی و نص صریح سخنان خود ایشان است، نباید ککمان بگزد؟
ادامه مطلب 👇
@MostafaTajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝درباره عبدالله گنجی، رسانه های امنیتی و ادعای دور زدن نهی ✍️️محمدحسين حيدري ‼️بخش اول من هر بار که به عملکرد منظومه رسانه های متعدد و متنوع وابسته به سپاه پاسداران نگاه می کنم، یک گزاره تلخ در ذهنم تداعی می شود. انگار معیار اصلی برای انتصاب مدیران ارشد…
📝📝📝درباره عبدالله گنجی، رسانه های امنیتی و ادعای دور زدن نهی
✍️️محمدحسين حيدري
‼️بخش دوم
از این گذشته، رهبر انقلاب، محمود احمدی نژاد را برادر مومن خود خطاب کردند. آقای گنجی می گوید برادر مومن رهبر انقلاب، ایشان را دور زده است. آیا آقای گنجی با این تعبیر رهبر انقلاب هم مخالفند و فکر می کنند رهبری نباید این تعبیر را برای محمود احمدی نژاد به کار می بردند؟ مگر برادر مومن، برادر مومن بزرگتر را دور می زند؟ برای آقای گنجی که هیچ، رهبری برای فرمانده سپاه پاسداران هم این تعبیر را استفاده نکرده اند. خب! آقای گنجی وقتی می گوید برادر مومن، رهبری را دور زده، آیا نگران قضاوت مردم آن هم به طریق اولی درباره کسانی که یک دهم چنین تعبیری هم درباره شان استفاده نشده، نیستند؟ بدتر از این، اگر یک جوان دهه هفتادی، یک نوجوان دهه هشتادی، بر اساس همین سخن آقای گنجی، خدای ناکرده نتیجه بگیرد، رهبری که نمی تواند برادر مومن را از برادر دورزننده تشخیص دهد، بنابراین توصیه و امر و نهی و مصلحت سنجی اش هم وجهی ندارد، آیا وجدان مدیرمسئول روزنامه سپاه تیر نمی کشد؟! کلا خجالت نمی کشید؟! ولایت فقیه آلت فعل انتخاباتی شماست که اساسا قرار بوده در سیاست دخالت نکنید؟ کسی که با ارائه تفسیر موسع و خلاف نص از «توصیه» رهبری به محمود احمدی نژاد، «نهی» می سازد و حتی نتیجه می گیرد حمید بقایی هم حق کاندیداتوری ندارد، چطور دیگران را به اطاعت از ولایت فقیه دعوت می کند؟!

شما را اگر همین فردا از روزنامه سپاه محترمانه تودیع کنند، اصلا دور از انتظار نیست که بایستید به همین سپاه و همین نظام بد و بیراه بگویید، حالا کسی که شانس نخست ریاست جمهوری است، به صرف یک توصیه با صرف نظر از حق شرعی، قانونی و دمکراتیک خود و نیز با چشم پوشی از درخواست میلیون ها ایرانی گفته است چشم، این همه چشم سفیدی شما از کجا نشات می گیرد؟

من وقتی این شیوه از تضعیف نه فقط شخص رهبری بلکه نهاد ولایت فقیه را می بینم، بغض می کنم. ما بسیجی ها دفاع از انقلاب شغلمان نیست، عشقمان است. کارگری می کنیم، پیک موتوری هستیم، هر چه هستیم عرق می ریزیم. به خدا قسم اگر قرار بود بسیجی های سپاه محمد رسول الله تهران در معرکه 88 مثل آقای گنجی از رهبری و انقلاب دفاع کنند، امروز اساسا بودجه دفاعی باقی نمی ماند که به جای خرج شدن برای تولید موشک و هدف گرفتن صهیونیست ها یا گشودن سفره کوچک نیروهای مسلح فداکار، خرج ورق پاره های روزنامه جوان شود و در نتیجه در پایگاه های بسیج برای پاک کردن شیشه ها با مشکل مواجه می شدیم.

آقای گنجی! در معرکه وقتی فرق مِیتی موش می شکافت، وقتی زانوی حسین گشنه در می رفت، وقتی عمود توی صورت علی دراز می خورد، وقتی آن بسیجی در آتش می سوخت، وقت آن بسیجی را لخت می کردند و لباس زیرش را هم در می آوردند، دبیر سرویس کدام رسانه انقلابی مشغول ارسال رزومه اش برای یورونیوز فارسی بود؟! روز عاشورا همه کاره سرویس سیاسی کدام روزنامه به جای «تکبیر گفتن» در خیابان انقلاب، برای خبرگزاری دشمن ایمیل می فرستاد؟ سایت ضد انقلاب دیگربان را خبرنگاران سابق کدام روزنامه انقلابی اداره می کنند؟! به خدا قسم اگر حسین همدانی و یاران شهیدش و پهلوان هایی که امروز دور از خانواده و در غربت شمشیر میزنند، این طور وامی دادند، امروز زیگورات چغازنبیل هم با خاک یکسان شده بود.

آقای گنجی و همه کسانی که شغلشان دفاع ازانقلاب است، چشم و گوششان را باز کنند. «توصیه»، «توصیه» است و «نهی»، «نهی». «توصیه»، آن هم «توصیه»ای که پشت بندش «نفیِ امر» باشد، به معنی دادن حق به توصیه شونده برای انتخاب است. این را بفهمید که توصیه رهبری به محمود احمدی نژاد، نه تنها مانع از کاندیداتوری حمید بقایی نیست، بلکه حتی اگر همین امروز محمود احمدی نژاد در پاسخ به تمنای میلیون ها ایرانی تصمیم بگیرد و احساس تکلیف کند تا شخصا وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شود، احدی نمی تواند راه او را به بهانه دروغ نهی یا عدم تبعیت از رهبری سد کند.

سلامت جسم محمود احمدی نژاد و فرسوده نشدن فرزند شجاع و فداکار ملت زیر بار سنگین نوکری در کسوت ریاست جمهوی، مهمترین حجت ما برای این است که از خدا بخواهیم به صحنه رقابت وارد نشود و در عوض شاگرد وفادارش را یاری کند. اما اگر به هر دلیل با تغییر شرایط، برای تغییر تصمیمش احساس تکلیف کند و امثال شما بخوهید راهش را سد کنید، باید بدانید که ما بسیجی وار پای انقلاب ایستاده ایم. نمی دانم آقای گنجی آخرین بار کی پایش به یک پایگاه بسیج باز شده، در هر صورت خوب است خصوصیات بسیجیان خمینی را از براندازان 88 و 78 و بقایای ارتش بعث صدام بپرسید. به قول یکی از همین بسیجی ها، اگر در این معرکه وارد شدید، حتما سپر بردارید که ما شمشیر کشیده ایم و از چپ و راست می زنیم.
@heydari_m_h
@MostafaTajzadeh
📝📝📝توصیه انتخاباتی یک فعال اصلاح طلب

✍️️حمید رضا جلایی پور
من می گویم ما اول از مخاطبان خود می توانیم بیاموزیم. یعنی از آنها سوال کنیم که شما درباره انتخابات ۹۶ چه نظری دارید؟ ممکن است سخنان خوب داشته باشند آنرا در گروه دوستان و یا فامیل به اشتراک بگذارید.

ممکن است مخاطب شما سخن ایجابی نداشته باشد اما از اوضاع دل پری داشته باشد. در میان این سخنان شکوه آمیز ممکن است پیشنهاد های عملی پیدا شود، آنرا به اشتراک بگذارید. من نیز تشنه شنیدنشان هستم.

وقتی انتقاد ها تمام شد از مخاطب خود می توان پرسید حالا در ۹۶ چه باید کرد؟ تعداد زیادی معتقد به شرکت در انتخابات هستند، این مخاطبان به رغم نارضایتی اقتصادی راحتتر از روحانی دفاع می کنند. ولی از آنها در خواست کنید چون حامیان روحانی خوشبختانه از امکانات عمومی تبلیغاتی محروم اند، فقط به رای دادن خودتان به روحانی اکتفا نکنید و در گروه های تلگرامی دوستان و فامیل را به شرکت در انتخابات دعوت کنید

غیر از بحث های فوق ما دو جور می توانیم با مخاطبان خود «بحث فعال» بکنیم. یک جور صحبت سلبی است. یعنی به مخاطبان خود بگوییم اگر از فرصت انتخاباتی استفاده نکنیم و یک آدم عاقل و پخته و غیر مردم انگیز را به ریاست جمهوری نفرستیم، ایران می تواند به سرنوشت فعلی ونزوئلا روبرو شود. خالی بندی سیاسی می تواند مثل دوره مهرورزی آسیب های جبران ناپذیر به کشور بزند.

ما ایجابی هم می توانیم با مخاطبان خود صحبت کنیم. بگوییم ما به روحانی رای می دهیم چون قدرت «برجام سازی» دارد. برجام سازی به چه معنا؟ شما یادتان هست موضوع هسته ای به یک مساله بحران زا و ایرانسوز تبدیل شده بود و روحانی در ۹۲ قول داد که موضوع هسته ای را در قالب یک برنامه جامع مشترک (در چارچوب بازی برد برد) به پیش خواهد برد. و برد. و ایران را وارد مرحله آواربرداری کرد- خداییش باید از او در این جهان و منطقه لغزنده دفاع کنیم.

الان هم ایران برای حل ابرچالشهایش به برجام مشترک نیاز دارد. یعنی به یک برنامه جامع که «همه ارکان حکومت» و «همه جناح های کشور» بر سر آن اجماع کنند تا بتوان با این چالشهای ایرانسوز (مثل بیکاری، بحران ریزگردها و…) روبرو شد. روحانی نشان داده که ضعف دارد اما در برجام سازی کارنامه موفقی دارد.

@MostafaTajzadeh
📝📝📝موج چهارم

✍️️دکتر محمد حسین ادیب


ایران در سال 92 به ارزش حدود یک میلیارد و 500 ملیون دلار سنگ آهن صادر کرد . در سال 94 صادرات سنگ آهن تقریبا متوقف شده است .
علت توقف صادرات سنگ آهن ایران , فناوری موج چهارم است!

در گذشته صادرات سنگ آهن با کشتی های 60 تا 70 هزار تنی انجام میشد . اکنون استرالیا 4 کشتی 600 هزار تنی خریداری کرده است و هزینه حمل از استرالیا به چین فقط 4 دلار برای هر تن است .
اما هزینه انتقال سنگ آهن از بافق یزد تا بندرعباس با فن آوری موج دوم ایران 17 دلار است . ایران هرگز نمی تواند با فناوری موج دومی با فناوری موج چهارمی استرالیا رقابت کند . مزید بر این مشکل حمل فناوری استخراج در معادن سنگ آهن ایران موج دومی است .در حالی که در استرالیا موج چهارمی است .

قیمت ورق سرد چین در سال 2001 حدود 540 دلار بود . در همان سالها فناوری چین در تولید ورق سرد موج سومی بود . اینک موج چهارمی هست و قیمت آن حدود 450 دلار شده است .3 دلار امروز معادل یک دلار سال 2001 در بازار جهانی قدرت خرید دارد به عبارت دیگر تورم زدایی شده است .
به سخن دیگر قیمت ورق سرد چین در مقایسه با سال 2001 در واقع 150 دلار است .
چینی ها در شرف قبضه بازار جهانی فولاد هستند .
چینی ها برج 110 طبقه را با فناوری موج چهارمی در 10 ماه میسازند . در حالی که در تهران یک ساختمان 5 طبقه با فناوری موج دومی معمولا 18 ماهه ساخته میشود .
فناوری موج دومی در تولید مسکن بیش از حد نقدینگی را درگیر میکند . علت اینکه در ایران از کمبود منابع بانکی گله میکنند استفاده از فناوری های قدیمی است .
با فناوری جدید در هر مورد نیاز به وام بانکی حداقل به یک ششم کاهش می یابد .
در ایران به سبب استفاده از فناوری قدیمی در هر مورد , نیاز به وام بانکی شش برابر عرف جهان است .
استفاده از فناوری قدیمی خواب سرمایه را طولانی کرده و این باعث افزایش میزان بهره در ایران شده است.
( منظور از فناوری فقط ابزار الات و ماشین نیست بلکه روش و روش بهره وری و فوت فن امور هم هست )

اگر از فناوری موج چهارم در حمل و نقل استفاده شود قیمت زمین در ایران به شدت کاهش می یابد .
اگر در ایران به جای طرح مسکن مهر دولت در حومه شهرهای بزرگ شهرهای اقماری احداث می کرد و با هزینه دولت شهرهای اقماری را با متروی موج چهارمی به قلب کلانشهرها وصل میکرد , قیمت زمین به شدت در تهران سقوط میکرد.
با قطار شهری موج چهارمی 500 کیلومتر طی یک ساعت طی میشود .فاصله زمانی شهر اقماری با فاصله 120 کیلومتری تا تهران با قطار نسل چهارمی فقط 15 دقیقه است. اگر از 120 کیلومتری تهران طی 15 دقیقه با مترو در میدان فردوسی پیاده می شدند آیا قیمت زمین در تهران همین حد بود؟
45هزار میلیارد تومان منابعی که صرف احداث مسکن مهر شد و اکنون در خیلی مناطق فقط بتن آباد ایجاد کرده است, اگر صرف احداث زیرساخت در 50 شهر اقماری در حومه کلانشهرهای ایران و وصل آنها با قطار تند رو نسل چهارمی شده بود, به سادگی جمعیت شهرهای اقماری به کلانشهرها وصل شده بود .

در سال 2004 فروش کمپانی جنرال موتور امریکا که با فناوری موج سوم تولید میکرد, از تولید ناخالص ملی 140 کشور جهان بیشتر بود.
در سال 2007 جنرال موتور امریکا به میزان 250 میلیارد دلار ورشکست شد. اکنون جنرال موتور با فناوری موج چهارم اولین تولید کنتده خودرو در جهان است.
بحران در صنعت خودروسازی ایران به سبب استفاده از فناوری موج دومی است.
درآمد ریالی ناشی از فروش نفت در سال گذشته به اظهار وزیر نفت 28 هزار میلیارد تومان و بدهی صنعت خودرو و قطعه سازان به بانکها 24 هزار میلیارد تومان است.
بدهی بانکی صنعت خودرو و قطعه سازی معادل 86 درصد درآمد نفت است. که غیرطبیعی است و نشان می دهد یه جای کار اشکال دارد.
با فناوری موج دومی نمیشود خودرو تولید کرد , فقط بدهی بانکی تولید میشود .

همه صنایع پتروشیمی گازی ایران که طی 10 سال گذشته تاسیس شده است فناوری موج جهارمی دارد و ایران در این زمینه در جهان پیشرو است.

اما در زمینه صنعت گاز چنین نیست.
توتال فرانسه فاز یک و دو پارس جنوبی را با فناوری موج سومی ایجاد کرد . بعدها ایران فازهای بعدی را با کپی برداری با مهندسی معکوس تکمیل کرد . اما توتال در قطر طی سالهای اخیر از فناوری موج چهارم استفاده کرد.
اگر با قایق از کنار تاسیسات قطری ها عبور کنید مشاهده می کنیدکه حجم تاسیسات قطری ها که طی پنج سال اخیر احداث شده 20 درصدِ حجم تاسیسات ایران است. گزارشهای منتشر شده نشان می دهد از نظر هزینه تمام شده نیز 25 درصد ایران هزینه کرده اند .
هزینه تمام شده توسعه پارس جنوبی با فناوری
موج سوم 4 برابر موج چهارمی است.
منبع: @tribunesarzaminman

@MostafaTajzadeh
📝 📝دو سال پيش در چنين ايامي در سوگ زنده ياد دكتر محمود آخوندي حقوقدان برجسته و با اخلاق حقوق كيفري نشستيم كه تالیفات گرانبها و تربيت شاگرداني شايسته از خدمات ارزنده اوست. بمناسبت بزرگداشت ياد وی و حمایت از ديدگاه او در مبحث استقلال قضايي كه اين روزها يكي از مسايل جدي در كشور و جهان و از موضوعات ضروري و در حقوق بشر و توسعه عدالت بشمار می رود، کانال "فردای بهتر" مقاله ای را كه در همين زمینه توسط كميسيون حقوق بشر اسلامي ايران منتشر شده است، بازنشر می دهد و علاقمندان را به خواندن آن دعوت می كند:
@MostafaTajzadeh
📝📝📝ضرورت شکل گیری انجمن مدنی مستقلی توسط قضات برای صیانت و تقویت استقلال قضائی/كميسيون حقوق بشر اسلامي ايران

دكتر محمود آخوندي : « برای تقویت استقلال قضات در کشورمان ، علاوه بر اقدامات متعدد دیگر، به وجود جامعه/انجمن قضات بیش از هر دوران دیگر احساس نیاز می شود جامعه /انجمنی که با شرکت کلیه قضات با رای مخفی و مستقیم آنان تشکیل یابد و به حفظ منافع صنفی و دسته جمعی قضات و تامین استقلال مادی و معنوی آنان یاری نماید و برای صیانت از ارزشهای قضایی بکوشد. در تهیه لوایح و طرحهای قوه قضاییه با ارائه نظریه های اصلاحی برای بهبود هر چه بیشتر وضع دادگستری، بررسی و نشان دادن علل و جهات طولانی شدن دادرسیها و نارضایتی های مراجعین حضور فعال داشته باشد.
جامعه /انجمنی که برای ارج نهادن به مقام قضا و تامین امنیت شغلی و بالا بردن شان و حیثیت دادگستری و قضات حفظ استقلال دادرسان در برابر قوه مجریه، قوه مقننه و مسئولان بلند پایه قوه قضاییه بتواند گامهای موثری بر دارد.»

(‼️برگرفته از مقاله زنده یاد استاد دکتر آخوندی با عنوان استقلال قضات در نظام حقوقی ایران)

یک لحظه درنگ:
در اعلامیه اصول مبنائی استقلال قضائی مصوب مجمع عمومی ملل متحد در 1985 میلادی نکته مورد تاکید مرحوم دکتر آخوندی یکی از مولفه های مهم صیانت از استقلال قضائی قلمداد شده است. علیرغم تاکید سند بین المللی یاد شده در 32 سال قبل و تجربه های مثبتی که در کشورهای دیگر در این زمینه به وقوع پیوسته به گونه ای که حتی امروزه در کشورهائی حتی مانند هند و پاکستان نیز انجمن مدنی و صنفی قضات قدرت موثری برای صیانت از استقلال قضائی از جمله در مقابل مقامات بلند پایه دستگاه قضائی دارند، در کشور ما ایده ایجاد سازوکار مذکور چندان مطرح نشده یا اگر از سوی برخی حقوق دانان شجاع و مستقل مانند زنده یاد دکتر آخوندی مطرح گردیده با واکنش مثبت مسئولان وقت امور قضائی مواجه نشده است و بر همین اساس نیز باتجربه های بازنشسته یا قضات فعال کنونی در دستگاه قضائی از خیر پیگیری شکل گیری انجمن مدنی یاد شده گذشته اند. اینکه خلاء یاد شده چه زمان و چگونه در ایران مرتفع خواهد شد، را باید در آینده به نظاره نشست.
@ihrciran
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 ای کاش بدون بقایی می آمدید تا باور کنیم برای زیارت شهدا آمده اید.!!

⬅️نامه مقام سابق راهیان نور خطاب به رییس جمهور سابق

✍️️جواد تاجيك *

جناب آقای دکتر احمدی نژاد!
باسلام و احترام
شما در سال ماقبل آخر دوره ریاست جمهوری تان -که این حقیر خادمی ستادمرکزی راهیان نور کشور را بر عهده داشتم- به منطقه آمدید. ما در فرودگاه آبادان به استقبال تان آمدیم و از آنجا با چند دستگاه خودروی وَن به سمت یادمان عملیات رمضان در منطقه پاسگاه زید حرکت کردیم. #سردارباقرزاده در طول مسیر و بنده در یادمان پاسگاه زید، به بیان مشکلات زیرساختی راهیان نور از جمله #جاده_خاکی و پارکینگ زید پرداختیم. یادم هست سردار به شما گفتند بیایید تا دولت تان تمام نشده، یک کار اساسی برای راهیان نور انجام دهید. شما سرمستانه گفتید: "دولت ما تمام نمی شود و حالا حالاها ادامه دارد." در سال آخر دولت دهم به همراه نماینده تان در ستادمرکزی راهیان نور -آقای #مشایی- در یک سفر تشریفاتی به راهیان نور آمدید تا نمایش حمایت از ایشان در انتخابات را از این نقطه مقدس شروع کنید. از آن سفر هم چیزی برای راهیان نور در نیامد. امسال اما به همراه آقای #بقایی آمده اید. این بار برای چه آمده اید؟!
🔸 آمده اید که ببینید بچه های #گردان_کمیل چگونه پنج شبانه روز بی آب و مهمات در #فکه مقاومت کردند تا آنجا که بیسیم چی گردان به #شهید_همت گفت به امام بگویید همانگونه که خواسته بودی حسین وار تا آخر ایستادیم و تسلیم نشدیم.!
آمده اید ببینید که بچه ها چگونه جزایر #مجنون را با تقدیم جانشان نگه داشتند، چون امام گفته بود "جزایر باید حفظ شود."!
آمده اید مقاومت بچه ها در پشت کانال ماهی و سه راه مرگ #شلمچه را ببینید؟ آنگاه که حسین خرازی فریاد می زد: "ما مکلفیم با وجود همه کمبود‌ها بنا به فرمان امام، با همه وجودمان بجنگیم."
🔸یا اینکه آمده اید خاطرات نداشتنِ سابقه حتی یک روز حضور در جبهه را مرور کنید؟ خیلی مایلم بدانم شب های عملیات کربلای۵ که به تعبیر رهبرمعظم انقلاب، "شب قدر انقلاب اسلامی" بود و همه عشاق در شلمچه گرد هم آمده بودند، شما کجا بودید!
🔸حالا که مهمان شهدا هستید مثل بقیه به شما خیرمقدم عرض می کنیم. اما شما که دیگر مسئولیتی ندارید بخواهید احتمالا مشکلات راهیان نور را حل کنید -آن موقع هم نکردید- ، شما که سابقه جبهه ندارید که بخواهید تجدید خاطره کنید و شما که از کار انتخاباتی منع شده اید؛ لااقل بدون آقای بقایی می آمدید تا باور کنیم برای زیارت شهیدان آمده اید.!

* دبیرسابق ستادمرکزی راهیان نور کشور

پايگاه خبرى جانبازان اصلاح طلب
@janbazansabz

@MostafaTajzadeh
📝📝📝صدایی که شنیده نشد
لطف‌الله میثمی

آیا در یوم‌الله ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ قانون اساسی ثمره انقلاب مشروطیت سقوط کرد یا آن وضعیتی که در آن قانون اساسی دور زده می‌شد و با آن بازی می‌شد؟ می‌توان گفت آنچه سقوط کرد خودکامگی بود و نه قانون اساسی مشروطیت.

آیت‌الله مدرس صدای قانونی مردم را به گوش حاکمیت وقت رساند، ولی آن صدا شنیده نشد و رضاشاه در واکنش، به تبعید او نیز بسنده نکرد و به او اجازه ندادند تا نمازش را به پایان برساند و او را مسموم کردند و به شهادت رسید.

مرحوم دکتر مصدق که رضاشاه را مجری توانمندی می‌دانست نخست‌وزیری او را قبول داشت، ولی با سلطنت او مخالفت کرد. رضاشاه هم او را مانند مدرس تبعید کرد.

روح قیام سی‌ام تیر 1331 ـ که در آن قیام سی نفر از هم‌وطنان ما به شهادت رسیدند ـ این بود که طبق قانون اساسی مشروطیت شاه باید سلطنت می‌کرد، نه اینکه فرمانده کل قوا باشد و ارتش باید در اختیار نخست‌وزیر باشد. در پرتو چنین قیامی مردم پیروز شدند و موفق شدند یک اصل قانون اساسی را احیا کنند و مصوبات مؤسسان دوم را زیر سؤال ببرند.

شاه و شاه درست‌کن‌ها صدای نهضت ملی ایران را هم نشنیدند. وقتی مردم فضا را بر شاه تنگ کردند از مملکت فرار کرد و به کمک کودتای انگلیسی‌ـ امریکایی دوباره بر تخت سلطنت نشست و تاج‌بخشی شد. این در حالی بود که مصدق نه مخالف سلطنت مشروطه بود و نه مخالف محمدرضاشاه. مصدق می‌خواست شاه پادشاه مشروطه بماند و دخالتی در امور نکند تا به تاج‌بخشی انگلیس و امریکا نیز نیازی نداشته باشد.

خودکامگی شاه به جایی رسید که حتی ارتشبد جم که رئیس ستاد فرماندهی شاه بود در خاطرات خود نوشت: ما نمی‌دانستیم وظیفه ارتش چیست؟ مقابله با شوروی؟ مقابله با عراق؟ مقابله با هند در کنار پاکستان؟ مقابله با رزمندگان ظفار؟ یا سرکوب چریک‌ها و مجاهدین در شهر؟ همه چیز به تصمیم شاه بستگی داشت.

وقتی مردم قیام کردند شاه گفت صدای انقلاب ملت ایران را شنیدم و سعی دارم به قانون اساسی عمل کنم و شکنجه‌ای هم در کار نباشد. این اعلام دیر انجام شد و مردم تصمیم خود را گرفته بودند و انقلاب به رهبری مرحوم امام پیروز شد و ما به‌سرعت صاحب قانون اساسی ثمره انقلاب شدیم؛ انقلابی که توحیدی، اسلامی و مردمی و شعارش «جمهوری اسلامی آری، حکومت خودکامه هرگز» بود.

دو جریان موسوم به اصلاح‌طلب و اصولگرا هر دو به قانون اساسی وفادارند، حتی شخصیت‌ها و تشکل‌هایی هم که مخالف قانون اساسی بودند در دوران هشت‌ساله اصلاحات به ظرفیت‌های خالی آن پی بردند و وفاداری خود را به قانون اساسی اعلام کردند. اصل ششم و اصل 56 قانون اساسی همه چیز را به آرای مردم مشروط کرده است و مردم حق دارند سرنوشت خود را رقم بزنند که این امر از طریق انتخابات‌های مختلف عملی می‌شود.

کارشناسان و مردم می‌گویند دوران مرحوم امام که قانون نظارت استصوابی وجود نداشت مشکلی هم ایجاد نشد و مجالس کیفی و مترقی نسبتاً خوبی داشتیم، بعد هم که نظارت استصوابی به‌صورت قانون درآمد و دوباره با فراز و فرودی در مجلس ششم مطرح شد و با اصرار نمایندگان به مجمع تشخیص مصلحت رفت توقع مردم محدود به اجرای همین قانون مصوب مجمع تشخیص مصلحت است.

در انتخابات دهمین دور مجلس شورای اسلامی دیدیم رد صلاحیت به‌قدری گسترده بود که آرای مردم در تهران با نظر مسئولان هماهنگی نداشت و بخشی از مسئولان گفتند مردم تهران اهل کوفه شدند و فهرست انتخاباتی آن‌ها ملهم از رادیوهای بیگانه بود. مجلس دهم تشکیل شد، ولی متأسفانه بدون شخصیت‌های کیفی و باتجربه از دو جناح سیاسی. به نظر می‌رسد اگر مسئولان به شکل رد صلاحیت‌ها یا به شکل دیگر قانون و مردم را دور بزنند و به آن‌ها بی‌اعتماد شوند، مردم هم به‌نوبه خود و متقابلاً به حکومت بی‌اعتماد می‌شوند.

🔸منبع: سرمقاله چشم انداز ایران، شماره ۱۰۲
@MostafaTajzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آشناي ناشناخته
دكتر بهشتي
قسمت اول
@MostafaTajzadeh 📧
📝📝📝مظلومیت روحانی
✍️️جلال جلالي زاده
روحانی را زیاد،دوست ندارم ،فکر می کنم آدم متکبر ومغروری است.وطبیعتا آدم های متواضع وشاداب مانند سید خندان را دوست دارم.اما دوست داشتن ودوست نداشتن موجب خارج شدن از جاده انصاف نمی شود.
روحانی مظلومترین رئیس،جمهور ایران است .فردی حقوقدان ،شجاع ،جسور ،پیگیر وعامل به وعده ها،اما با دست خالی چه می،توان کرد .روحانی هم از سوی اطرافیان ودولتش مظلوم واقع شده وهم از سوی مخالفان بی انصاف که هیچ حدی از اخلاق را رعایت نمی کنند.
داستان مقایسه روحانی ومخالفان منجمله محمود خان بزرگ مرا به یاد خاطره ای انداخت که روزی در منزل مرحوم ماموستا ملا شیح محمد برزنجی بودیم وبحث تبلیغ اسلام ونمادهای اسلام بود که چه کسی می تواند نماینده اسلام در اروپا باشد؟ مرحوم شیخ به مطلب جالبی اشاره کرد وگفت: به فرض اروپا از مسلمانان بخواهد مبلغی برای تبلیغ اسلام بفرستید ،مسلمانان یک شخص ژولیده موی ،بد قیافه با لباس های چرکین ویک خنجر در کمر ویک تسبیح درشت بر گردن اعزام کنند ویا یک آدم متشخص وفهمیده وخوش سیما وعالم را بفرستند ،کدام یک مقبولتر است‌ ؟
روحانی شخصیت با پرستیژی است که در قد وقامت ریاست جمهوری می تواند نماد شعور ایرانیان وجامعه متمدن ایرانی برای گذار از این وضعیت نابسامان باشد.اما مگر اختیار وقدرت رئیس جمهور در این نظام چند در صد است؟
چرا برای همیشه نباید مردم ما اگاه شوند که نظام مساوی،با ریاست جمهوری نیست؟ وتنها سی در صد قدرت آن هم در محدوده قوه مجریه در دست ایشان است که اگر همه موانع از سر راه ایشان بر داشته شود وکار شکنی ها وتبلیغات منفی،صدا وسبما ونشریات مخالف وسازمان های حقوق بشری و دخالت نمایندگان در انتصاب آبدارچی های ادارات برداشته شود، ونیروهای دولتی هم به وظایف خودشان عمل کنند ،دولت موفق می شود.
علاوه بر مسئله ریاست جمهوری،آنچه که سال هاست روح وروانم را می آزارد ،سادگی مردم وفراموش کردن مصالح ومنافع اصلی،وطبیعی وفریب خوردن است،فریب کسانی که آنان را به سیه روزی انداخته اند.. این سادگی مردم که هنوز باوجود این همه خیانت باز هم از مسببان فقر وضعف وتهیدستی وتضییع حقوق خود،فرمان می برند ودفاع می کنند.بازهم مرا به یاد خاطره ای انداخت.
در محضر یکی از عالمان بودم و فرزند یکی از علمای منطقه اورامان در آنجا بود که پدرش در زمان رضا شاه در شهر بانه اعدام شده بود .آن عالم می گفت؛ مرحوم پدرم هنگامی که پدر این اقارا اعدام کرده اند ،شهادتین را به پدرش تلقین نموده است.وآن شخص هم تشکر می کرد.جریان برخی ازمردم ایران بدینگونه است که متاسفانه قدر مسئولان خدوم را نمی دانند ،اما در مقابل از کسانی که به دنبال منافع شخصی وحزبی خود هستند ومسبب تمام بد بختی های ملتند وبا دادن یارانه پنجاه هزار تومانی هفتصد ملیارد پول نفت را معلوم نیست چکار کردند وکارخانه هارا تعطیل وجایگاه ایران را متزلزل وعامل بیکاری وبسیاری ناهنجاری های دیگر شدند وبسیاری از بهترین نیروها فراری وسرمایه ها به خارج منتقل شدند ،بار دیگر می خواهند با طرح افزایش یارانه در مقابل به خاک ذلت نشاندن وسیه روزی ملت دوره نکبت وبدبختی را برگردانند.
خوشبختانه در دولت روحانی هیچ نفعی عاید این جانب نشده وشاید در دولت قبلی به نسبت بهتر بوده .اما خلاف مروت ومردانگی است که مصالح شخصی را بر مصالح مردمان فقیر ومستضعف که انقلاب کردند تا به وضعیت بهتری برسند ترجیح داد .
روحانی مظلوم است ،چون تنهاست وابزاری برای رساندن پیام خود به مردم ندارد ،اما در عین حال تلاش می کند به وعده های خود واجرای منشور حقوق شهروندی در همه ابعاد عمل کند.

@drjalalizadeh
@MostafaTajzadeh
📝📝📝نگاهی به مبارزه با قاچاق کالا

✍️️میثم مشایخ

پدیده‌ی قاچاق کالا در ایران، انگیزه‌های گوناگونی دارد. از جمله مهم‌ترینِ این انگیزه‌ها، میزان سود حاصل از قاچاق کالا است. سالانه حدود ۱۵ تا ۲۵ میلیارد دلار، کالای قاچاق وارد ایران می‌شود و چنین رقمی نشان از سازمان‌یافته بودنِ قاچاق کالا در ایران دارد که به مانند وارداتِ قانونیِ کالا، بعضاً به آسانی صورت می‌پذیرد.

قاچاق کالاهای مصرفی به مانند واردات کالاهای مصرفی، امری اعتیادآور است. به این معنا که لذت و شیرینیِ حاصل از سود آن وقتی بر زبان وارد‌کننده و نیز قاچاق‌چی بنشیند، آن فرد، دیگر به آسانی قادر نیست چنین مخدر را کنار بگذارد. لذا مبارزه با پدیده‌ی قاچاق، پیشگیری و نظارتی "آهنین" می‌طلبد!

کارنامه‌ی مبارزه با قاچاق کالا در دولت تدبیر و امید

در سال ۹۲ بر اساس گزارش ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، حجم قاچاق کالا در این سال به حدود ۲۵ میلیارد دلار ( حدود ۱۸ میلیارد دلار ورودی و نزدیک به ۷ میلیارد دلار خروجی) رسید که به گفته‌ی کارشناسان، این رقم معادل ۲ برابر بودجه عمرانی کشور در سال ۹۲ بود.

اما از سال ۹۲ (به عنوان سال مبنا) پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، مبارزه با قاچاق کالا، صورتی جدی‌تر به خود گرفت؛ به نحوی که رقم ۲۵ میلیارد دلار در سال ۹۲، در سال ۹۳ به حدود ۱۹.۸ میلیارد دلار و در سال ۹۴ به ۱۵.۵ میلیارد دلار رسید. همچنین در سال ۹۵ به گفته سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا، کشف قاچاق، رشدی ۱۰۰ درصدی داشته و امحاء کالای قاچاق نیز رشد ۳۰۰ درصدی را تجربه کرد.

چالش‌هایِ رویکردی و سیاستِ مبارزه با قاچاق کالا

سیاست و رویکرد مبارزه با قاچاق کالا در ایران، عموماً روندی معکوس دارد. به این معنا که عمده‌ی مبارزه، نه با قاچاقِ سازمان‌یافته، بلکه با قاچاق‌های خُرد و واحدهای صنفی است که با ایشان به دلیل خُرده‌فروشیِ اندک کالای قاچاق، برخوردهای بسیار سفت و سختی از جمله جریمه‌های سنگین و یا تعطیلی آن واحد صنفی صورت می‌گیرد. در واقع انرژی‌ای که می‌بایست بیشتر معطوف به منشا و مبدا باشد، شاملِ مقاصدِ خُرد می‌گردد. دومین چالش، عدم امحاء کالای قاچاق و شائبه بازگشت آن به بازار و بوجود آمدنِ شبکه‌ای از یک تجارت پُرسود، نهادی و سازمان‌یافته است. وقتی سخن از میزان رشد امحاء کالای قاچاق به میان می‌آید، یعنی درصدی از آن در گذشته به هر نحوی به بازار بازمی‌گشته است. این دو چالش، پیشِ روی نهادهای نظارتی و دولت قرار دارد که اولاً شیپور را از سر گُشادش نمی‌نوازند (علی‌رغم کارنامه‌ی خوب دولت تدبیر و امید در زمینه مبارزه با قاچاق کالا و ارز) و ثانیاً، عدم امحاء و نیز درگیریِ بیش از اندازه با خُرده‌فروشان، بی‌تردید سلامتِ کاریِ افراد در نهادهای نظارتی را به خطر خواهد انداخت و دولت و قوه‌قضائیه را با چالشِ نیروهای تحت امر خود در کنار چالش قاچاق کالا و ارز روبرو خواهد کرد.

@MeysamMashayekh
@MostafaTajzadeh
❇️نشریه مهرنامه در آخرین شماره خود نیم قرن سیاست ورزی هاشمی رفسنجانی و جریان های سیاسی پس از انقلاب را در میزگردی با حضور سیدمصطفی تاجزاده و غلامحسین کرباسچی بررسی کرده است
@MostafaTajzadeh
🎙🎙🎙کرباسچی: مخالفان اصلاح طلب هاشمی مناسبات قدرت را نمی شناختند

نيم قرن سياست ورزي
هاشمي رفسنجاني و جريان هاي سياسي پس از انقلاب در ميزگردي با حضور سيد مصطفي تاجزاده و غلامحسين منتشر شده در مهرنامه نوروز 96
‼️بخش اول
خیال هاشمی راحت شد که جامعه دیگر کاریزما نمی‌خواهد
نباید به بهانه نقد اشتباه تاکتیکی، استراتژی را تخطئه کرد. مثلا ما کل دوره مدیریت آقای هاشمی در مجلس را نبینیم و تنها ملاک آزادی‌خواهی آقای هاشمی را این قرار دهیم که وقتی برخوردی در پشت تریبون اتفاق افتاد خندیده است!
آنچه برای آقای هاشمی روشن بود؛ این بود که اگر این جریان رشد کند، صرفا به در دست گرفتن مدیریت اجرایی کشور اکتفا نخواهد کرد. بلکه با حرکت‌های عوامفریبانه وپوپولیستی به مرحل های فراتر می‌اندیشد و گویی مدعی رهبری و کل نظام است
در یکی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت، آقایان هاشمی، روحانی و ناطق نشسته بودند و اصرار به آقای روحانی شد که ایشان کاندیدا شوند؛ در همان جلسه، هرسه به این نتیجه رسیدند که ممکن است آقای روحانی آن رای لازم را در جامعه نداشته باشد. به همین جهت، قرار می‌شود اگر ایشان نامزد شد؛ هم آقای ناطق و هم آقای هاشمی به کمک ایشان بیایند. آقای هاشمی آمد و با حمایت از آقای روحانی، چنین موجی را بوجود آوردند. واقعا کار بسیار شگفت انگیزی بود که در کمتر از 10 تا 15 روز، رییس جمهوری از این جناح آن هم بعد از حذف آقای هاشمی، بتواند پا به کاخ ریاست‌جمهوری بگذارد

اینکه آقای هاشمی آن بحثهای توسعه و تولید ثروت را مطرح کرد؛ طبیعیِِ فضای افتتاح پس از انسداد دوران جنگ بود. به نظر من،جناح چپ آن زمان به دلیل مسایلی که بعد از امام در فضای سیاسی کشور و به خصوص، در جریان انتخابات مجلس چهارم پیش آمد و به نوعی، عکس العمل جناح راست به مجلس سوم بود؛ موضع‌گیری‌هایی علیه آقای هاشمی صورت داد

به تدریج، جناح چپ جذب دیدگاه های توسعه ای هاشمی شدند. من معتقد نیستم جناح چپ شرایط جدید پس از جنگ را نفهمید؛ چراکه اگر اینطور بود، باید همان مواضع اقتصادی را ادامه میداد. دلیل آن گلایه های اولیه، بیشتر مسایل سیاسی و تحولات پس از امام بود
حتی آقای ناطق هم در لیست کارگزاران بود تا حالت تقابل شدید بوجود نیاید. بعد هم که نتایج انتخابات طوری رقم خورد که ترکیب مجلس پنجم نسبت به مجلس چهارم خیلی تعدیل شد و آنچه آقای هاشمی می خواست، اتفاق افتاد. تا جایی که آقای عبدالله نوری در برابر آقای ناطق نوری که مورد اتفاق جناح راست بود، برای ریاست مجلس 107 رای آورد
@MostafaTajzadeh
🎙🎙🎙نيم قرن سياست ورزي
هاشمي رفسنجاني و جريان هاي سياسي پس از انقلاب در ميزگردي با حضور سيد مصطفي تاجزاده و غلامحسين منتشر شده در مهرنامه نوروز 96
‼️کرباسچی، بخش دوم
تحلیل من از اینکه آقای هاشمی در 84 برنده نشد، همین است که بخشی از اصلاح‌طلبان در دور دوم رای ندادند و یا حتی به احمد ینژاد رای دادند. چراکه مجموع آرای نامزدهای اصلاح‌طلب )آقایان هاشمی، کروبی، معین و مهرعلیزاده( در دور اول انتخابات، بیش از 16 میلیون بود و آرای نامزدهای جناح راست حدود 11 میلیون.


آقای هاشمی تاکید داشت که پروژه شوراها را مرحله‌ای عملیاتی کنیم. یعنی، ابتدا در روستاها و شهرهای کوچک و بعد در شهرهای متوسط این کار را انجام دهیم و شهرهای بزرگ را از دست ندهیم. اتفاقا، آنچه آقای هاشمی می‌گفت؛ در عمل هم درست درآمد. یعنی، شورای اول تهران چنان بحرانی درست کرد که کل اصلاحات را به هوا برد.

من برخلاف آقای تاج زاده که معتقدند آقای هاشمی بعد از شهادت آقای بهشتی مطرح شدند؛ معتقدم همان زمانی که مرحوم آقای بهشتی هم بود، آقای هاشمی خیلی در اداره مجموعه حزب و نظریه دادن در کنار مرحوم بهشتی نقش داشتند

در اینکه آقای بهشتی از نظر مدیریتی فردی استثنایی بود؛ جای شک نیست. خود ما هم از این دست نمونه ها از ایشان زیاد سراغ داشتیم. ولی من این را می خواهم بگویم که اگر هم آقای بهشتی می خواست حرف آخر را بزند؛ حتما یک نگاهی هم به صحبت آقای هاشمی داشت. یعنی، تایید آقای هاشمی هم برای امام، هم برای آقای بهشتی و هم برای بقیه مهم بود.

هاشمی به دلیل ویژگی‌های شخصی و فکری که داشت؛ هر دو جناح با او احساس قرابت می‌کردند. یعنی، اینطور نبود که مثلا جناح چپ بگوید مواضع آقای هاشمی، مواضع حمایت از ماست. بلکه آقای هاشمی به گون های حرف میزد و موضع میگرفت که جناح چپ )منهای آن مباحث حاشیه‌ای( حرف خود را در صحبت‌های آقای هاشمی می‌دیدند

جامعیت هاشمی می‌زند. در واقع، بهتر است بگوییم ایشان در صحبتها و موضعگیری‌ها بخوانیم. ایشان در هر بحثی که پیش می‌آمد؛ آنقدر» فراجناحی« داشت؛ تا اینکه ایشان را واقع‌بینی و حقیقت جویی داشت که برای همه قانع کننده بود. یعنی، وقتی کسی نزد آقای هاشمی میرفت )حتی اگر مخالف نظرات آقای هاشمی بود(؛ وقتی حرف‌ها و استدلال‌های آقای هاشمی را می‌شنید، به دلیل همان همه جانبه‌نگری که ایشان در مسایل داشت، نظرات افراد در بسیاری موارد تغییر می‌کرد و اگر هم قانع نمی‌شدند، حرفی برای گفتن نداشتند.

اینکه به آقای بازرگان در آن جلسه اعتراض شد، به علت حمایت از همان جریان مجاهدین خلق بود که آنها را تعبیر به می‌کرد. بالاخره اکثریت مردم و احساسات عمومی با توجه به خشونتی که «فرزندان مجاهد « از سوی این حرکت‌های مسلحانه ایجاد شده بود، با این دیدگاه‌ها همراه نبود

زمانی که من در اصفهان استاندار بودم؛ یک سال ماه رمضان در تابستان میدان داران تره‌بار در شهر شکل گرفت که واقعا عجیب بود و دولت به‌ناچار «بحران هندوانه» کاری کرده بودند که هندوانه را سهمیه بندی کرد. در واقع، چون شرایط جنگی بود؛ هر چیزی که در اختیار بخش خصوصی قرار می‌گرفت، هم کنترل آن سخت می‌شد و هم احتمال احتکار آن وجود داشت. در این میان، دولت برای آنکه زندگی مردم اداره شود، مجبور بود چنین کنترلی بر اقتصاد داشته باشد

به نظر من، جناح چپ آن زمان به دلیل مسایلی که بعد از امام در فضای سیاسی کشور و به‌خصوص، در جریان انتخابات مجلس چهارم پیش آمد و به‌نوعی، عکس‌العمل جناح راست به مجلس سوم بود؛ موضع‌گیری‌هایی علیه آقای هاشمی صورت داد که زیاد استدلالی نبود.

با اتفاقاتی که در مجلس چهارم رخ داد؛‌ آقای هاشمی متوجه شد که این جریان راست اصلا آن جریانی نیست که قبلا به‌عنوان افرادی معقول و معتدل می‌شناخت

به ایشان اشکال م یکنیم که مثلا چرا جلوی حذف جناح چپ در انتخابات مجلس چهارم نایستاد؟ درحالیکه واقعیت این است که آقای هاشمی در مجلس چهارم اگر می‌توانست جلوی شورای نگهبان را برای خیلی از حذف‌ها بگیرد؛ واقعا می‌گرفت. اما این تحلیل را نداشت که باید با شورای‌نگهبان دربیفتد.
تغییر آرایش نیروها در انتخابات مجلس پنجم، مقدمه ای شد برای حرکت‌بعد که همان دوم خرداد 76 و انتخاب آقای خاتمی بود. به عنوان جمع‌بندی این
بحث باید بگویم من هیچ‌گاه نه در رفتار آقای هاشمی دیدم که رفتار سیاسی داشته باشد؛ بلکه خیلی صادقانه رفتار می کرد و توقعی هم که از دیگران داشت، همین رفتار صادقانه و دور از سیاست بازی بود. متاسفانه، شاید بعدها ایشان هم به این نتیجه رسید که خیلی‌ها پاسخ مناسبی به برخورد صادقانه ایشان ندادند
@MostafaTajzadeh
🎙🎙🎙نيم قرن سياست ورزي
هاشمي رفسنجاني و جريان هاي سياسي پس از انقلاب در ميزگردي با حضور سيد مصطفي تاجزاده و غلامحسين منتشر شده در مهرنامه نوروز 96
‼️کرباسچی، بخش سوم
در صحبت‌هایی که خاتمی با ما می‌کرد؛ بحث توسعه سیاسی نبود. بیشتر مباحث فرهنگی را مدنظر داشتند. بعدا این دوستان ایشان را وسوسه کردند و رفت به سمت توسعه سیاسی حتی احزاب جناح راست همچون موتلفه هم، به‌خاطر نوع برخوردی که مردم و گروه‌های مختلف با آنها داشتند؛ شفاف نبوده‌اند. اولا خیلی ملاحظات دولتی و حکومتی داشتند و ثانیا، ملاحظات سیاسی مردمی هم داشتند. مثل همین جمله‌ای که آقای تا جزاده می‌گویند که ما حملات به آقای هاشمی را قبول نداشتیم؛ اما اگر می‌خواستیم مرزبندی کنیم و این را شفاف بگوییم، فکر می‌کردیم از نظر تبلیغاتی و بیرونی خوب نیست که مردم ببینند بخشی از طرفداران آقای خاتمی به آقای هاشمی حمله و توهین می‌خوانند و در مقابل، عده‌ای دیگر از حامیان آقای» عالیجناب سرخپوش «می‌کنند و ایشان را‌ خاتمی، آقای هاشمی را به‌عنوان یار و یاور اصلاحات قبول دارند. این بی‌تجربگی سیاسی، به همه لطمه زده است؛

آقای هاشمی نگفت در مقطعی،» اگر توافقی بر سر کسی که بتواند کشور را اداره کند، نباشد؛ می آیم «جناح راست و اعتدالگرایان داشتند روی آقای ولایتی تفاهم می کردند. تقریبا آقای هاشمی هم با اجماع بر سر آقای ولایتی چندان مخالف نبود. ولی نهایتا، این توافق حاصل نشد.
وقتی به مقطعی رسیدید که حداقل های اقتصادی فراهم شده باشد؛ مسلما زیربنای توسعه سیاسی می تواند خیلی به رشد و توسعه اقتصادی کمک کند. آقای هاشمی هم، این مساله را منکر نبود

@MostafaTajzadeh
🎙🎙🎙تاجزاده :هاشمی توجه نکرد که دیگر زمان امام نیست

نيم قرن سياست ورزي
هاشمي رفسنجاني و جريان هاي سياسي پس از انقلاب در ميزگردي با حضور سيد مصطفي تاجزاده و غلامحسين منتشر شده در مهرنامه نوروز 96
‼️بخش اول
سیاست‌ورزی آقای هاشمی نشان از آن دارد که به دنبال تحکیم پایه‌های جمهوریت نظام بود و خودش هم تسلیم رای مردم بود.
هاشمی از پشتوانه های جناح چپ بود
هاشمی متاخر که در دهه آخر عمر خود بسیار با مردم همراه شد به سمبل توجه توامان به توسعه سیاسی و اقتصادی تبدیل شد. هاشمی متاخر ضمن آنکه معتقد بود برای ثبات و پیشرفت کشور و تحکیم جایگاه ایران در نظام بین‌المللی باید توسعه اقتصادی داشته باشیم؛ به این باور رسیده بود که پابه‌پای آن باید از حقوق شهروندی هم دفاع کنیم.
من فکر می کنم اشتباه محاسباتی آقای هاشمی، صرفا به دلیل عدم ‌واقع ‌بینی ایشان بود. البته وقتی جناح راست با شعار «حمایت از هاشمی حمایت از رهبر است» و «مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است» جناح چپ را در مجلس چهارم حذف کرد؛ خیلی غیراخلاقی است که وقتی وارد مجلس شدند، به سراغ خود آقای هاشمی بروند. اما من برمی‌گردم به روایت همان جلسه‌ای که با ایشان داشتیم. در آنجا شاید تصور ایشان آن بود که لابد ما چون خودمان حذف شده‌ایم، داریم این هشدارها را می‌دهیم و می‌گوییم اینها اگر قدرت بگیرند، خطرناک است. تعبیری که ایشان در آن جلسه در پاسخ به ما داشت این بود که «بزرگ آنها که جامعه مدرسین باشد؛ مثل موم در دست من است!». تصور می‌کرد با چند تماس تلفنی و تشر زدن و گلایه کردن مسایل حل می‌شود. البته، واقعا هم به‌ویژه در قم نفوذ داشت. پس از فوت ایشان دیدیم بسیاری از مراجع، علما و اساتید حوزه چه پیام‌های همدلانه‌ای داده بودند که برای هیچ‌کس دیگری نفرستاده بودند.
من این گفته آقای کرباسچی را قبول ندارم که برخورد با آقای هاشمی را جناح چپ در مجلس‌ششم باب کرد. سال‌ها قبل‌تر جناح راست در مجلس ‌چهارم چنان علیه آقای هاشمی سم‌پاشی کرد که آقای هاشمی در مجلس گریه کرد و از وضعیت زندگی، خانواده، سابقه و شرایط خود دفاع نمود. یعنی چنان گزارشی داد که دل آدم را کباب می‌کرد و این سوال را مطرح می کرد که چرا آقای هاشمی باید به چنین موضع ضعفی بیفتد که مجبور به طرح چنین مطالبی در دفاع از خود شود؟ این زمانی بود که جناح چپ حذف شده بود و جناح راست تصور می‌کرد تنها نیرویی که مقابلش ایستاده ، آقای هاشمی است.
ما از دور دوم انتخابات 84 پیچ بزرگی را پشت سر گذاشتیم. یعنی نیروهایی که زمانی منتقد آقای هاشمی بودند در دور دوم از آقای هاشمی حمایت کردند. بعد از آن من یاد ندارم که هیچ‌جا آقای هاشمی از ما نقد کرده باشد. اما قبل از آن می کرد. بنابراین همراهی ما فقط از 88 نبود. 88 اوج گرفت چون جنبش اجتماعی ایجاد شده بود. 88 در مردمی تر شدن آقای هاشمی هم موثر بود. 84 به پختگی ما در سیاست‌ورزی کمک کرد به این معنا که دیدیم باید مسیر واحدی را بپیماییم.
بعد از پیروزی در دوم‌خرداد، اختلاف درونی جریان چپ در قبال آقای هاشمی همچنان ادامه پیدا کرد. منتهی، جایگاه نیروها تغییر یافت. دسته ای از اصلاح‌طلبان منتقد آقای هاشمی بودند و بعد از پیروزی هم همچنان آقای هاشمی را نقد و تصور می‌کردند اهداف اصلاح‌طلبانه با «عبور از هاشمی» تامین می‌شود. مجموعه ای از عوامل دست‌به‌دست هم داد تا این صدا، به‌عنوان صدای اصلاحات تلقی شود. درحالی که بخش‌های زیادی از جریان اصلاحات مخالف این حرکت بود. مشخصاً مجاهدین انقلاب اسلامی مخالف این مشی بودند.
بعد از دوم خرداد بعضی دوستان و طرفداران آقای هاشمی این اشتباه را کردند که بدلیل نقدهای برخی از اصلاحطلبان به همه آنها حمله کردند. گویی این چند نفر منتقد نماینده تمام اصلاح‌طلبانند و بنابراین باید مقابل آنها بایستند و از این زاویه نقد مجموعه اصلاح‌طلبان را شروع کردند.
اگر بخواهیم روابط اصلاح‌طلبان را با آقای هاشمی بعد از دوم‌خرداد بررسی کنیم، سه اشتباه اصلی دیده می‌شود:
اول، دوستانی از جناح چپ که به نقد آقای هاشمی اولویت دادند و کار آنها مصلحت نبود. دوم، اشتباه یاران و نزدیکان آقای هاشمی که این نقدها را به همه اصلاح طلبان تعمیم دادند و آقای هاشمی را در تقابل با اصلاحات معرفی کردند. سوم، اشتباه ما که سکوت کردیم. درحالی که باید به صحنه می‌آمدیم و اعلام می‌کردیم اصلاحات فقط این افراد و جریاناتی نیستند که آقای هاشمی را نقد می‌کنند.
من هم معتقدم دوستانی که بعد از دوم خرداد به آقای هاشمی انتقاد می کردند، خیلی به مناسبات واقعی قدرت توجه نداشتند. اما متاسفانه آن طرف هم توجهی به مناسبات درونی اصلاح‌طلبان نداشتند و اصلاحات را یکپارچه می‌دیدند. به همین دلیل توجه نکردند که این ها دو طیف هستند. یک طیف موافق و طیف دیگر مخالف آقای هاشمی است و ما می‌توانیم با طیف موافق صجبت کنیم تا ماجرا مهار شود یا شدت آن کاهش یابد
🎙🎙🎙نيم قرن سياست ورزي
هاشمي رفسنجاني و جريان هاي سياسي پس از انقلاب در ميزگردي با حضور سيد مصطفي تاجزاده و غلامحسين منتشر شده در مهرنامه نوروز 96
‼️سیدمصطفی تاج زاده، بخش دوم
پخته‌ترین نیروی ما که خود آقای هاشمی بود متوجه نشد وقتی با حذف جناح چپ همراهی یا سکوت کند، آن جناحی که تحت‌عنوان حمایت از ایشان بالا می آید، مقابل او خواهد ایستاد
وقتی تخریب بی سابقه در حد راه اندازی کارناوال عصر عاشورا در انتخابات ۷۶ صورت گرفت، بدلیل اینکه جلوی آن گرفته نشد، همچنان ادامه پیدا کرد. در آن ماجرا با پول و امکانات عمومی علیه آقای خاتمی فیلم تهیه نمودند و در سطح وسیع و به گونه سازمان‌یافته آن را توزیع کردند. البته، چون مردم تصمیم خود را برای دادن رای به آقای خاتمی گرفته بودند، این تخریب ها تاثیر معکوس داشت، اما آن انحراف ادامه یافت. بعد از انتخابات آقای خاتمی این پروژه را پیگیری کرد. وزارت اطلاعات دولت اصلاحات گزارشی از سازندگان، توزیع‌کنندگان و رابطان کار به ویژه در صداوسیما تهیه کرد. با وجود این آقای خاتمی آن پرونده را به جریان نینداخت و صرفا گزارشی به رهبری داد. به نظرم کار آقای خاتمی اشتباه بود. ما باید پرونده را به دادگاه می فرستادیم تا پیگیری و حکم صادر شود. البته دنبال عقده‌گشایی و کینه‌توزی نبودیم و می توانستیم خاطیان را بعد از محکومیت در دادگاه ببخشیم. اما باید مساله روشن می‌شد تا بعدها کار به جایی نرسد که آقای هاشمی بگوید من به خدا شکایت می‌برم. به‌هرحال همه ما کوتاهی کردیم. هم ما و هم آقای هاشمی که نباید از این انحرافات ساده عبور می‌کردیم.
تقریبا می‌توان گفت تا وقتی آقای بهشتی زنده بودند؛ آقای هاشمی جلوه ویژه ای نداشت. بعد از شهادت آقای بهشتی بود که آقای هاشمی محور شد.
آقای هاشمی مدافع مهندس موسوی بود و آن زمان آرایش نیروهایی سیاسی بر موافقت یا مخالفت با نخست‌وزیر وقت تعریف می‌شد.
همراهی طیف چپ و آقای هاشمی تا پایان جنگ ادامه یافت. جدایی‌ها به‌ تدریج از زمان ریاست‌جمهوری ایشان آغاز شد.
آقای هاشمی رابطه عاطفی با امام داشت که هیچ‌کس دیگر حتی آقای منتظری نداشت. بنابراین وقتی دیگران می‌خواستند مطالبی را با امام مطرح کنند که خودشان رویشان نمی‌شد، می‌گفتند آقای هاشمی مطرح کند.
از منظر مدیریت حکومت و جامعه آقای بهشتی واقعا استثنایی بود. من مدیری نظیر ایشان را نه‌تنها در روحانیت، که در میان مکلاها هم ندیده‌ام. به‌همین علت در جریان های مهم دو سال و نیم اول انقلاب حرف آخر را نهایتا آقای بهشتی می زد.
باید اعتراف کنم که یکی از مواردی که ما در آن کوتاهی کردیم، این بود که به اندازه کافی جایگاه و دیدگاه‌های چهره‌هایی چون آقای بهشتی را برای جامعه و نسل جوان توضیح ندادیم. حساسیتی که آقای بهشتی روی حقوق اساسی انسان‌ها و دفاع از محرومان داشت اگر نگویم بی نظیر بود، واقعا کم نظیر بود. و باید اعتراف کنم که آن ‌زمان در ذهن خود من مواضع آقای بهشتی بیش از حد روشنفکرانه بود. از نظر مخالفان نیز آقای بهشتی یک چهره استثنایی بود و تصور می‌کردند اگر او را بزنند همه چیز تمام خواهد شد.
بعد از بنی‌صدر، خیلی زود اختلافات درونی ما اوج گرفت. هم در سازمان، هم در حزب، هم در دولت و هم در مجلس. خیلی زود در همه این نهادها چپ و راست به‌وجود آمد. فضای دانشگاه و جبهه‌ها هم که عملا با چپ خط امامی بود. فضای عمومی کشور هم تحت‌تاثیر انقلاب و جنگ چپ بود. اختلاف بزرگ مشخص هم در این باره بود که آیا مهندس موسوی نخست‌وزیر بماند یا نماند.
بارها گفته‌ام که اگر دخالت تبلیغاتی و روانی امام (نه دخالت ردصلاحیتی، صندوقی یا بگیر و ببند) نبود، ما در انتخابات مجلس سوم شکست می‌خوردیم. و این تصور و ذهنیت وجود داشت که علیرغم فراجناحی بودن امام جناح چپ به ایشان نزدیک‌تر است.
افکار عمومی عملا آقای هاشمی را حامی چپ می‌دانست. اما اینکه چرا جناح راست بیش از انتقادهای خصوصی با آقای هاشمی مواجهه نمی کرد و حاضر نبود ارتباط خود را با ایشان قطع کند (بازهم فراتر از خصوصیات شخصی آقای هاشمی که سعی می‌کرد با همه جناح‌ها ارتباط داشته باشد) این بود که اولا آقای هاشمی جایگاهی در مجلس و در حزب داشت که نمی‌بایست کسی با او قهر کند. ثانیاً یکی از نعمت‌هایی که خدا به ایشان داد این بود که قبل از ریاست‌جمهوری، هشت‌سال در مجلس حضور داشت.
@MostafaTajzadeh