فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
حلالیت طلبیدن یا عذرخواهی

✍️سعید معدنی

چند ماه پیش یک استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران فوت کرد. او گرایشات مذهبی قوی داشت و در دوران انقلاب دانشجو بوده و به همراه تعدادی از همکلاسی‌هایش ده‌ها استاد باسواد و کاربلد را از دانشگاه اخراج کردند و بعدها خودشان بدون هیچ مانع و زحمتی جای همان استادان اخراجی نشستند و شدند استاد دانشگاه تهران. می‌گفتند وی آخر عمر از کسانی که به واسطه ایشان خسارتی به آنها وارد شده، حلالیت طلبیده تا شاید آن دنیایش آباد شود.

چند وقت پیش هم وزیر نفت دولت احمد‌ی‌نژاد فوت کرد. یکی دو روز قبل از مرگش از سوی ایشان توئیتی پخش شد که از مردم ایران حلالیت طلبید. تا احتمالا به باور خود در آن دنیا در حین عبور از پل صراط پایش نلرزد و به بهشت برین خداوند برود.

اخیراً هم عبدالرضا داوری مشاور احمدی‌نژاد در زمان رئیس‌جمهوری و سپس منتقد ایشان گفته است زمانی که سوزن پنج سانتی را برای تخلیه آب اطراف ریه به بدنش فرو کرده‌اند، د‌ل‌اش خواسته از یکی حلالیت بطلبد یاد جواد ظریف افتاده و در توییتر از ایشان حلالیت طلبیده! انگار اموراجتماعی و امور مردم ارث پدرشان است که به راحتی یکی طلب کند و دیگری ببخشد. این همان عبدالرضا داوری است که گفت داستان ملاقات خاتمی با جرج سوروس ثروتمند یهودی را من در روزنامه‌ی کیهان ساخته و پرداختم در حالی که از اساس دروغ بود. همان ملاقاتی که سالهای سال نقل روزنامه‌های جناح راست و محافل تندرو بود و بهره‌های فراوانی را برای به زانو در آوردن دولت اصلاحات به کار بردند.

در امور اجتماعی - سیاسی، حلالیت طلبیدن معنی ندارد. هم آن استاد دانشگاه و دوستانش و هم وزرای خطاکار و هم کسانی که به دروغ داستان هایی بافتند تا نمایندگان منتخب مردم را نابود و میلیون‌ها رای دهنده را ناامید کنند و هستی و آینده‌ی یک ملت تباه شود.... آیا با حلالیت طلبیدن مساله حل می‌شود؟

به نظر من حلالیت طلبیدن باز نوعی‌خودخواهی است. فرد به فکر جامعه و خسارت هایش نیست، به فکر آخرت و ترس از جهنم است. اگر اعتقادی به آخرت نداشنند اصلا حلالیت هم نمی‌خواستند. مثل مسئولان کشورهای کمونیستی و ازجمله مسئولان شوروی سابق که هزاران ظلم و ستم کردند و حتی اعتقاد داشتند مردم‌شان لیاقت ایشان را ندارند! و تا لب مرگ‌شان به ریش مردم خندیدند.

در اموراجتماعی حلالیت طلبیدن موضوعیت ندارد. بدون شایستگی پست‌های مهم را اشغال کردن، اشتباهات مهلک داشتن، دروغ بستن‌ها، خیانت‌هایی که این همه فقر و بیکاری و بحران و ناامیدی و خودکشی و دیگر آسیبهای اجتماعی را در جامعه به بار آورده با یک حلالیت طلبی خودخواهانه حل نمی‌شود. اصلا حلالیت طلبیدن از چه کسی و از چه چیزی؟ امثال آن استاد دانشگاه که استادان را اخراج کردند و خانواده و فرزندانشان را از موقعیت و درآمد پدر محروم و آواره کشورهای دیگر کردند و هزاران دانشجو را از داشتن استادان کاربلد محروم کردند و مجبور شدند پای درس برخی استادان نااستاد کم‌سواد و بی‌سواد بنشینند و استعداد و جوانی‌ و عمرشان به هدر رود، و ماهیت دانشگاه در ایران تهی و نابود شود، آیا با یک حلالیت طلبیدن دم مرگ همه‌ی این آسیب‌ها حل و جبران می‌شود؟

در برخی کشورها عذرخواهی می‌کنند. عذر خواهی نوعی خود شکستن است و آموزش اخلاقی به دیگران. وقتی مربی ژاپنی تیم‌اش صعود نمی‌کند در مقابل تماشاگران تا کمر خم می‌شود و عذر می‌خواهد. عذرخواهی موضوع مشخصی دارد اما حلالیت طلبیدن یک حرف کلی، نامشخص و گاهی همینجوری و حرف مفت است.

سالها قبل در جلسه بزرگداشت مترجمان متون جامعه‌شناسی، استاد عبدالحسین نیک‌گوهر یکی از تقدیر شوندگان بود. وی در دوره انقلاب در چهل سالگی از استادی دانشگاه تهران اخراج شده بود. در آن جلسه گفت:"افرادی پیش من آمده‌اند و حلالیت طلبیده‌اند من به ایشان گفتم فرض من بخشیدم، اما با افرادی مثل زریاب خویی چکار می کنید که اکنون دست‌شان از دنیا کوتاه است" و ایضا دانشجویان محروم از درس و سواد ایشان.

به باور من آنهایی که در امور سیاسی و اجتماعی دروغ گفتند یا کارشکنی و خیانت کردند و مثلاً نگذاشتند دولت اصلاحات موفق شود و یا برجام به سرانجام برسد تا جامعه نفسی بکشد و فرصت توسعه و پیشرفت را بیابد، به همه ایرانی‌های امروز و آیندگان خیانت کردند. اینان از که حلالیت خواهند طلبید؟ از ۸۵ میلیون ایرانی و نسل‌های آینده؟ شاید اگر دولت اصلاحات موفق می شد، و یا برجام به سرانجام می‌رسید و به تنش زدایی با کانون توسعه -غرب- ختم می‌شد. الان کشور به این حال و روز و این بحران‌ انسان‌کش فعلی نمی‌رسید....

عذرخواهی یک حسن هم دارد، نوعی هشدار به جوانان و مسئولان آینده است که مواظب گفتار و رفتار خود باشند تا مجبور نشوند روزی در مقابل مردم بایستند و شرمگین عذر بخواهند.

۲۴ دی‌ماه ۱۴۰۱

#سعید_معدنی
#حلالیت
#عذرخواهی
#گناه
#شرم
#آخرت
@Saeed_Maadani @MostafaTajzadeh
🔴 جنبش‌های اجتماعی به روایت سعید مدنی - 2
▪️ جنبش‌های اجتماعی و هویت -2

🔷
سعید مدنی

▪️ آیا هویت جنبش‌های جدید، مثل خود جنبش، جدید است؟ و آیا با پدیدآیی جنبش حادث می‌شود یا در پیوند با هویت‌های گذشته و ادامۀ آنها است، هرچند که تکمیل، اصلاح و بازسازی شده باشد؟ پاسخ این است که اولاً جنبش‌ها در سطح جامعه و حتی در سطح بین‌الملل با یکدیگر پیوند و حتی هم‌افزایی دارند. بنابراین هویت هر جنبش را نمی‌توان از کل جنبش‌های دموکراسی‌خواهانه، تغییر‌خواهانه، قانون‌گرایی‌خواهانه و مشروطه‌طلبانۀ پیش از آن منفک و مستقل کرد. در‌عین‌حال باید بلافاصله تأکید کرد که هر جنبش ویژگی‌هایی دارد که آن را از جنبش‌های پیشین متمایز می‌کند. هویت جنبش‌ها در پیوند با فرایند شکل‌گیری اندیشه‌ها، باورها و ارزش‌ها در ادوار گذشته است. درواقع، تبار جنبش و گفتمان آن محصول یک فرایند تحول اندیشه و تفکر دربارۀ دموکراسی و عدالت در پیش از آن است که با تولد جنبش جدید، این اندیشه بار دیگر بازبینی می‌شود و در قالب و سامان جدید و با دریافت‌های به‌روز‌شده و در برخی موارد متفاوت شکل می‌گیرد. بنابراین در عین پیوستگی با گذشته از شاخصه‌ها و ویژگی‌های متمایزی نیز برخوردار است.

🔸هویت مبتنی بر خاطرۀ جمعی است، از‌این‌رو افراد تبار آن را در گذشته تشخیص می‌دهند و تفسیر می‌کنند. به سخن دیگر، هویت در بستری از روایت شکل می‌گیرد. گفته‌اند روایت کل قابل‌فهمی است که بر توالی و رشته رویدادهای هر داستان حاکم است. درواقع، روایت از زنجیرۀ حوادثی تشکیل شده که پیرامون «موضوع» یا پدیده شکل می‌گیرند. جنبش‌ها آغازی دارند و پس از آن زنجیره‌ای از حوادث، رویدادها و اتفاقات تلخ و شیرین قرار می‌گیرد که در بازخوانی تاریخی جنبش می‌توان به آن اشاره کرد. ویژگی اول روایت، برخورداری از یک نقطۀ آغاز برجسته، ارزشمند و قابل‌دفاع است که هدفی را تعیین می‌کند. ما به محض شروع به روایت به یک آغاز می‌اندیشیم. این آغاز تنها برای علاقه‌مندان و حامیان جنبش اهمیت ندارد بلکه حتی مخالفان جنبش نیز، با وجود معارضه و مقابله با جنبش، نمی‌توانند اهمیت آغاز را کتمان کنند.

▪️ ویژگی دوم روایت، رویدادهای متوالی و مرتبط است. رویدادها و حوادثی که به حساب آورده می‌شوند، از ارزش ویژه برخوردارند، نوعی پیوند و تسلسل میان آنها برقرار است و در هر نوبت روایت نقطۀ پایانی دارند. حوادث برای همۀ ما پیوند، مفهوم و تسلسل دارند. جنبش‌ها همواره در حال نوشتن روایت خود هستند و این روایت همیشه یک نقطۀ پایان و سپس آغاز جدید دارد. این سلسله انتها ندارد و به هر بهانه‌ای «ما»ی جنبش یا «آن‌ها»ی ضد‌جنبش به عکس‌ها و تصاویر این آلبوم می‌افزاییم.

🔸ویژگی سوم روایت، تنظیم رویدادها است. مجموعۀ حوادث ارزش واحدی ندارند، برخی مهم‌ترند، برخی مقدمۀ دیگری هستند، برخی با دیگری رابطۀ علنی دارند، اما در‌هرحال دارای مسیر، هدف و پیوند خطی مشخصی هستند. همۀ حوادثِ مرتبط با یک جنبش واجد معنا و مفهوم مشترکی نیز هستند، مثل خواست و مطالبۀ دموکراسی و تغییر. از اینجا ویژگی چهارم روایت احصا می‌شود. همۀ این حوادث یا روایت‌ها دارای مفهومی منسجم و پیوسته هستند. شخصیت‌های قصه، داستان، حماسه تکه‌های پازل‌ روایتی واحد هستند. ویژگی آخر روایت نشانه‌گذاری است. آیا داستانی، روایتی سراغ دارید که از آغاز تا پایان نشانه‌ها را به‌کار نگیرد؟ شاهنامه را ببینید، سیمرغ، رستم، سهراب، کیکاوس. بعید است اشاره‌ای به هریک از این واژه‌ها بشود و شما به یاد شاهنامه نیفتید. «عدالت‌خانه» در مشروطه یا «ملی شدن صنعت نفت» در نهضت ملی نشانه‌هایی هستند که ما با شنیدن آن‌ها به یاد آن واقعه و روایت و هویت ادغام‌شده در آن می‌افتیم.

▪️ جنبش‌ها سرشار از نماد و نشانه‌ هستند. برخی از این نشانه‌ها را جنبش و ابتکارات درون آن پدید می‌آورد و برخی را سرکوب‌کنندگان جنبش. هر نشانه و مفهوم عادی و معمولی معنای خاصی پیدا می‌کند، و باید این نشانه‌ها را از دل روایت جنبش استخراج کرد.

🔸روایت‌ها ممکن است ثابت و گاه ارتجاعی باشند. روایت ثابت آن است که حوادث و وقایع تغییری در دوری و نزدیکی نسبت به هدف آن ایجاد نکنند. در‌واقع در این وضعیت پدیده یا «سوژه» نازا و عقیم می‌شود، حوادثی رخ می‌دهند اما تغییری در موقعیت جنبش پدید نمی‌آورند. این مثل روایت داستانی یکنواخت یا فیلمی است که گره دراماتیک ندارد، حوصلۀ شما از آن سر می‌رود....

متن کامل:

https://bit.ly/3QmHdh8
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#جنبش‌های_نوین_اجتماعی
#هویت_در_جنبش‌های_اجتماعی
https://t.me/iranfardamag @MostafaTajzadeh
🔴 در تکاپوی امید و ناامیدی
▪️ بررسی کتاب" جنبش‌های اجتماعی و امید"
❇️ نوشته‌ی
سعید مدنی

🔷 علیرضا رجایی

🔺"جنبش‌های اجتماعی و امید" نام کتابی است از دکتر سعید مدنی که به‌علّت ممانعت بی‌دلیل از انتشار کتاب‌های او در ایران،نشر باران در سوئد آن را منتشر کرده‌است.مدنی چنان‌که می‌دانیم خود نیز اکنون در زندان است و این از شگفتی‌های تاریخ امروز ماست که پژوهشگری توانا و موثّر،پس‌از چندین نوبت متوالی زندان و تبعید،در۶۲ سالگی باز هم باید دوران نامعلومی از حبس و زندان را تحمّل کند.

🔹هسته اصلی کتاب"جنبش‌های اجتماعی و امید" امّا از قضا در زندان شکل گرفته‌است؛ یعنی وقتی مدنی در سال ۹۲ پس‌ از یک سال بازداشت در بند ۲۰۹ وزارت اطّلاعات، به بند عمومی و مشهور ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. او این انتقال را "فرصتی طلایی" می‌داند که امکان آن را یافت منتخبی از کتاب مهمّ "جنبش‌های اجتماعی" نوشته دو محقق برجسته این رشته یعنی جف گودوین و جیمز ام جاسپر را ترجمه و در همان سال منتشر کند،ولی کاستی‌های ترجمه که در فقدان منابع در زندان و در جریان بیماری و جرّاحی درایّام حبس پدید آمده‌بود، مدنی را برآن داشت تا حاصل یک دهه مطالعات نظری و میدانی خود را در زمینه جنبش اجتماعی و در ادغام با اثر گودوین و جاسپر، در قالب کتاب "جنبش‌های اجتماعی و امید" منتشر کند؛کتابی فشرده و متراکم وانباشته از تئوری‌ها و‌ تحلیل‌ها‌ در شش فصل و ۳۶۰ صفحه که ابعادمتفاوت و گاه متناقض تکوین و افول جنبش‌ها و چگونگی سازمانِ رهبری و چشم‌اندازهای آنها را در متن دیالک‌تیک عمیق امید و ناامیدی بررسی می‌کند.

🔺 در پیشانی و سرآغاز کتاب این جمله علی شریعتی نقش بسته است که می‌گوید:"هر کس به میزانی که عصیان دارد ارزش دارد".کلیّت این جمله کافی است که خاست‌گاه فکری و نظری نویسنده و نحوه مواجهه او را با جنبش‌های اجتماعی روشن کند.هسته اصلی کتاب نیز توضیح چگونگی جنبش‌های اجتماعی جدید است که حدّاقل در سرمایه‌داری‌های متاخّر مرزبندی روشنی با جنبش‌های قدیم دارند.در توضیح این تفاوت و دگرگونی کیفی،نظر فیلسوف چپ‌گرای ایتالیایی آنتونیو نگری آمده‌است که می‌گوید تحوّل مدل‌های مقاومت به‌ سوی هرچه دموکراتیک‌تر، شفافتر و پایدارتر شدن دستاوردها سیر می‌کند. "مفهوم سنّتی شورش که برداشتی از کمون‌ پاریس و انقلاب اکتبر است تغییر کرده و نقش اینترنت و فضای مجازی به‌عنوان‌پدیده‌ای بدیع واجد اهمیّت شده‌است".

🔹به‌عبارت‌دیگر تاریخ جنبش‌های قدیم، بیشتر به آن نوع حرکت‌های اجتماعی بازمی‌گردد که با انقلاب فرانسه آغاز شد و با گسترش گرایش‌های چپ‌گرایانه،در حول محور کار و سرمایه شکل گرفتند. این است که به تعبیر چارلز تیلی انقلاب در ردیف جنبش‌های اجتماعی قدیم است زیرا مستقیماً و منحصراً کانون‌های قدرت را نشانه می‌گیرد. درپیِ همین پارادایم انقلاب بود که در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ الگوهای نیل به دموکراسی و عدالت، تا حد زیادی تحت تاثیر تجارب اروپای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم- بویژه انقلاب روسیه- و نیز تجارب کشورهای رها شده از استعمار در دهه‌های پس‌از جنگ‌جهانی‌دوّم، بسرعت به‌‌سوی جنبش‌های مسلحانه و نخبه‌گرا و اراده‌گرایانه سوق یافت.هرچند سرمایه‌داری‌های متاخّر و پیشرفته از بازتاب‌های این رادیکالیسم بی‌نصیب نماندند امّا با وقوع جنبش دانشجویی، جنبش سبز و جنبش‌های محیط زیست، خلع سلاح هسته‌ای و هم‌جنس‌گرایان از دهه‌های ۶۰ به‌ بعد، رفته‌رفته هدف ساقط کردن حکومت در نظام‌های سیاسی دموکراتیک کنارگذاشته‌شد و صرفاً تغییر رفتار و قوانین مسلّط مدّنظر جنبش‌ها قرارگرفت.طبیعی بود که با تغییر چشم‌انداز،اهداف و ابزار جنبش‌ها نوع سازماندهی تشکیلاتی آنها نیز دگرگون شد و عملاً سازمان‌های منظّم و نیرومند جای خود را به شیوه‌های مبارزاتی نمادین و سازماندهی و رهبری غیرمتمرکز داد.

🔺 از برجسته‌ترین ویژگی‌های جنبش‌های اجتماعی جدید خودانگیختگی و خودجوشی آنها و اتّکاء به شبکه‌های غیررسمی اجتماعی،تاکید بر خشونت‌پرهیزی، مواجهه با چالش‌های عمیق میان سنّت و مدرنیته و جابه‌جایی گروه‌های مرجع است. در ایران نیز این‌جابه‌جایی به شکل تنزّل رتبه روحانیان و صعود اعتبار هنرمندان، ورزشکاران، معلّمان، استادان، روزنامه‌نگاران و چهره‌های علمی و ادبی بروز پیدا کرده‌است......

متن کامل:
https://bit.ly/3BDDBBp
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#علیرضا_رجایی
#جنبش‌های_اجتماعی_و_امید
https://t.me/iranfardamag @MostafaTajzadeh
🔴 ای خفتۀ روزگار، دریاب
🔵 "تأکیدی چندباره بر لزوم اجرای بدون تنازلِ حقوقِ اساسی"

✍️ #سعید_رضادوست:

سه سال پیش از این و به مناسبت «روز جهانی حقوق بشر» دربارۀ لزوم گذار از ایدۀ «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» به «اجرای بدون تنازل حقوق اساسی» نوشتاری را منتشر کردم. چکیدۀ آن نوشته این بود که باید دقت داشت آنچه قوام‌بخشِ امر دموکراتیک می‌باشد رعایتِ «حقوق اساسی» است و نه الزاماً «قانون اساسی». «قانون» یکی از برجسته‌ترین فرآورده‌های «حقوق» است و نه برابرنهادۀ آن. «قانون» را معادل و هم‌وزن «حقوق» انگاشتن خطاست و می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای اِعمالِ استبدادِ مدرن.

قانون را «گزاره‌ای لازم‌الإجرا، معطوف به آینده و دارای ضمانت اجرا» دانسته‌اند که توسط «نهاد صالح» و به صورت «عام‌الشمول و همگانی»، «روشن» و «قابل اجرا» همراه با «امکان تغییر» وضع و ابلاغ می‌شود. هرحکومتی نیز که بهره‌مند از چنین گزاره‌هایی باشد و به وسیلۀ آن حاکمیتش را اِعمال کند می‌تواند بر«قانونی» بودن خویش تکیه و تأکید نماید. اما آیا هر گزاره‌ای که با مختصات پیش‌گفته وضع شود و نامِ قانون را بر پیشانی خویش داشته باشد، منطبق با «حقوق» نیز خواهد بود؟ «کوچاندنِ اجباریِ بسیاری از انسان‌ها» طی جنگ دو جهانی و یا «برپاییِ اردوگاه‌های کار اجباری» که هر دو به «نسل‌کشی» ختم شدند نیز «قانونِ» معتبر بودند. اما کدام خردِ متعارف و وجدان می‌پذیرد که این‌دست از قوانین «حقوقی» نیز تلقی شوند؟

👈 متن کامل
http://www.kaleme.com/1400/02/17/klm-286764/
@Kaleme @MostafaTajzadeh
👈« مشهورترین جامعه شناسان ایرانی زندانی‌شده‌ی سده‌ی اخیر/ از پهلوی دوم تاکنون»

🟢 بخش نخست

✍️ به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی از کارشناسی تا دکترا که با علاقه تمام این رشته را تا امروز دنبال کرده‌ام، تعریف مطلوب، کامل و کاربردی این شاخه از علم را چنین می‌دانم:

« جامعه شناسی، #علمی_انتقادی درباره‌ی #قواعد_زندگی_اجتماعی انسان هاست».

🔴 اما چرا جامعه شناسان اگر نگوییم مغضوب نظام‌های قدرت بلکه خوشایند آنها نیستند؟

👈 به اعتقاد نگارنده اصلی ترین دلیل این امر نگاه انتقادی به ساختارهای کلان جامعه و قواعد زندگی اجتماعی انسان‌هاست.
#رویکردی_انتقادی که بهنجار یا نابهنجار بودن جامعه را فراتر از سطوح فردی می‌داند و ایجاد و تسری آسیب‌های فردی و اجتماعی را به افراد تقلیل نمی‌دهد بلکه ساختارهای کلان اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی را در این فرآیند مستقیماً دخیل و دارای عاملیت می‌‌انگارد.
روشن ترین نمونه در این زمینه توصیف و تفسیر
#پدیده‌ی_خودکشی توسط #امیل_دورکیم در دو سده‌ی پیش است. تقریباً تا قبل‌از او، خودکشی پدیده‌ای در #سطح_خرد و به‌عنوان آسیبی فردی، توصیف و تبیین می‌شده و طبیعتاً درمانهای بالینی برای آن نیز با شیوه های فردی دنبال می‌شده است؛ اما دورکیم در تحقیق مفصل خود درخصوص خودکشی، چنین تفسیر کرد که این پدیده؛ #امری_اجتماعی و #چند‌_عاملی است و پیچیدگی های فراوانی فراتر از سطح فردی و خرد دارد. این پژوهش درخشان یک جامعه‌شناس، نمونه بارزی از نگاه انتقادی #بینش_جامعه_شناختی در خصوص پدیده‌های مختلفی است که توسط افراد در جوامع رخ می‌دهد که گرچه متاثر از ساختارهای کلان اجتماعی است اما همواره تلاش شده و می‌شود فرد یا افراد به تنهایی عامل و سبب رخداد آن پدیده‌ها، تلقی شوند. پدیده‌هایی چون #اعتیاد، #روسپی‌گری، #قتل، #سرقت؛ از این نمونه هستند.

👈👈 #گفتمان حاکم بر بینش‌جامعه‌شناختی
در بررسی و تبیین مسائل و پدیده‌های فردی و اجتماعی یک جامعه، گفتمانی فراتر از فرد و سطح خرد و تحلیل فردی‌است و مستقیماً ساختار کلان حاکمیت را در جنبه های مختلف؛ عامل و دخیل در ایجاد، افزایش یا کاهش این پدیده‌ها می‌داند. و این سرآغاز مغضوب شدن جامعه شناسان از سوی نظام و
#مناسبات_قدرت درنتیجه‌ی به چالش کشیده‌شدن آن است.

#جامعه‌شناس با بینش عمیق، پدیده‌ها را رصد می‌کند، نشانه‌ها را دقیق بررسی می‌نماید، عوامل تاثیرگذار را می‌یابد، با شرایط و پدیده‌های متقدم و متاخر احتمالی می‌سنجد و با توصیف و تبیین و تفسیر عوامل و راهکارها؛ هشدار می‌دهد.
و این فرآیند و به‌ویژه آنجا‌که با تبیین و هشدار در سطوح کلان و اجتماعی به نقش آشکار و پنهان مناسبات قدرت در پیدایش و تداوم چالش‌ها و شرایط آنومیک جامعه، ورود می‌یابد؛ برای نظام قدرت خوشایند و قابل شنیدن و تحمل نیست
و بنابراین صدایش خاموش و مکتوم و یا حذف می‌شود.

💢 از جامعه شناسان غیر‌ایرانی با بینش انتقادی مناسبات قدرت جامعه‌ی خود می توان از
#سی_رایت_میلز، #کارل_آگوست_ویتفوگل، #آنتونیو_گرامشی، #اسلاوی_ژیژک، #جین_آدامز، #آیدا_ب_ولز،#پائولا_انگلد، #پیر_بوردیو، #تئودور_آدورنو، #کارل_مارکس، #هربرت_مارکوزه؛ نام برد که به‌دلیل رویکرد انتقادی به نظام حاکم؛ زندانی، #محروم_از_شغل_و_تحصیل، تبعید و یا ناگزیر به #مهاجرت از وطن خود شدند.

🔵 خبر قطعی شدن حکم ۹ سال زندان
#سعید_مدنی، #جامعه شناس_ ایرانی؛ نگارنده را بر آن داشت تا ضمن اشاره‌ای کوتاه بر علل ناخوشایند بودن بینش جامعه شناختی توسط ساختار حاکمیت جوامع؛ مروری بر #جامعه_شناسان_زندانی_شده‌ی_ایرانی طی یک سده‌ی گذشته داشته باشد.

⚠️ لطفاً توجه فرمایید: 👇

1️⃣ تاجایی که جستجو کردم، این نخستین مرور بر جامعه‌شناسان زندانی در ایران است که می‌طلبد از‌سوی پژوهش
‌گران دیگر تصحیح و تکمیل شود.
2️⃣ این افراد، دست‌کم یک دوره از دوره‌های آموزشی خود را دانشجوی جامعه‌شناسی یا علوم اجتماعی بوده یا هستند.

🔻🔻 اسامی به ترتیب زمان بازداشت از دهه‌ی بیست تاکنون 👇

۱- انور خامه‌ای
خامه‌ای در زمان دانشجویی با محفل‌های شبانه #تقی_ارانی و بعد از آن به #گروه_۵۳_نفر پیوست. در اردیبهشت ۱۳۱۶ گروه ۵۳ نفر به اتهام توطئه و #مرام_اشتراکی بازداشت شدند. در نتیجه او نیز به ۶ سال زندان محکوم شد که در مهر ۱۳۲۰ با یک سال تخفیف، از زندان آزاد شد.

✍️ فریبا نظری
۳۰بهمن ۱۴۰۱
@MostafaTajzadeh
👈ادامه در بخش دوم👇👇

https://t.me/Sociologyofsocialgroups
📝@F_nazari
🔴به‌ نام هستی‌بخش

❇️اعتراض بیش از ۶۰۰ نفر از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مدنی به حکم تاسّف بار ۹ سال حبس برای سعید مدنی

🔸همچنان‌که انتظار می‌رفت دادگاه تجدیدنظر، حکم ۹ سال محکومیت دکتر سعید مدنی را تایید کرد. این رای به معنای آن است که مبنای سنجشِ واقعیتِ اتّهاماتی که در نهادهای امنیتی، در قالب پرونده‌های سیاسی-امنیتی بسته‌بندی می‌شود، در دادگاه‌های ما شرایطی برای رسیدگی قضایی ندارد.

🔹تلاشها و هشدارهای حقوقدانان و صاحب‌نظرانِ سیاسی در مورد فقدانِ استقلالِ قضایی در رسیدگی به پرونده‌های سیاسی از ابتدای انقلاب تاکنون پیوسته بی‌نتیجه بوده‌است. مهمترین دلیل این معضل و بحران بزرگِ حقوقی، اِعمال سیاستِ مهارِ منتقدانِ سیاسی است. درواقع استقلال قضایی در رسیدگی به پرونده های سیاسی، زمانی قابل دسترسی است که چرخشی دموکراتیک در ساختارهای نظام سیاسی مستقر تحقق یابد. اصلاحات ساختاری همان اصلی است که سعید مدنی از سالها قبل با دلسوزی و احساس مسوولیت، ضرورت اجتناب‌ناپذیر آن را مکرراً گوشزد کرده‌است.

🔸ما امضا کنندگان این بیانیه، ضمن اعتراض به حکم ۹ سال حبس سعید مدنی و احکام ناعادلانه مشابهی که برای دیگر فعّالان سیاسی-عقیدتی صادر شده است ، اعلام می کنیم چنین احکامی جز محروم کردن جامعه ایران از اندیشمندان متعهدی که در راه تحقق آزادی و عدالت کوشش می کنند، نتیجه‌ای دربر ندارد و تنها راه توسعه‌ی خشونت‌پرهیز را مسدود می‌کند.

💠اسامی:
هاشم آقاجری, رضا آقاخانی, زهرا آقاخانی , مسعود آقايى, ابوطالب آدینه وند, هامون آذر, فاطمه آذری‌قمی, حسن آصالح, حمید آصفی, حسین آقامحمدی, رحیم آقامحمدی, محمود آقامحمدی, سیدیعقوب آل‌شفیعی‌فومنی, مهرداد آهنخواه, محمدرضا آهنی, محسن آویژگان, رضا آیلور, غلام‌حيدر ابراهيمباى‌سلامى, زهرا ابراهیمی, حسنعلی ابوطالبی, هادی احتظاظی, حمید احراری, شهروز احمدی, محمدرضا احمدی, مائده احمدی, رضا احمدی, فهیمه احمدیان, سیدغفور احمدی‌ونهری, رامین اخلومدی, علی‌اکبر اخوه, مرتضی ادهمی, حسین ارغوانی, محمدکریم آسایش, سارا استوارحصاری, احمدرضا اسدی, بتول اسدی, زهرا اسدی, آرمان اسعد, زینب اسماعیلی, جمال اسماعیلی, محمدرضا اسماعیلی, احمدرضا اشتری, مهری اشرفی‌پور, حسین اشفاق, حسن اشفاق, کمال اطهاری, زهره اعتصامی, محبوبه اعرج‌شیروانی, دانیال افتخاری, فائزه افشار, فرزانه افشاری, علی افشاری, فهیمه افشاری, رضا افضل‌زاده, عباس اقبال, على‌اكبر يابسى, اعظم اکبرزاده, کرامت‌الله اکبری, کاظم اکرمی, سیدعبدالمجید الهامی, مجید الهامی, حسین الهامی‌نژاد ,جواد امام, زهره امانی, شهربانو امانی, شهناز امجدی, اصغر امیدوار, تهمورث امیران, هستی امیری, حبیب‌الله امیری, پدرام امیریان, مهدی امیری‌شهنوازی, محسن امین‌زاده, کاک‌حسن امینی, مرتضی امینی, اسدالله امینی, اکبر امینی‌ارمکی, فاطمه انصاری, مژگان اورند, سعيده ايزدى, مصطفی ایزدی, جمیله ایمانی, مصطفی بادکوبه‌ای‌هزاوه, هاشم باروتی , ابوالفضل بازرگان, عبدالعلی بازرگان, سیدمحمود باقری, محمدرضا باقری, مجتبی باقری, آرزو باهر, محمدباقر بختیار, اکبر بدیع‌زادگان, اميدرضا بردبار , اشرف بروجردی, محمد بلبلیان, رویا بلوری , محمدحسین بنی‌اسدی, علی‌رضا بنی‌علی, مریم بهادری, عماد بهاور, جلال بهرامی, مهرداد بهزادی, قربان بهزادیان‌نژاد, حمید بهشتی, سیدعلیرضا بهشتی‌شیرازی, امیر بهمنی, فریبرز بیات, بهنام بیات, صفا بی‌طرف, معصومه بیّنات, محسن پاينده, مسعود پدرام, مرتضی پدریان‌جونی, مهناز پزشک , عاطفه پهلوان, عبدالحسین پهلوانی, وحید پوراسماعیلی, عبّاس پوراظهری, عباس پورحسینی, حسن پورعظیم, حسن پویا, مسعود پیران, حسین پیروان, حبیب‌الله پیمان, مصطفی تاجزاده, مهدی تاجیک, محمّد تبریزی, محمدرضا تحویلداری, عزت‌اله تقواييان, علی تقی‌پور, علی تک‌فلاح, علی تمسکی, مصطفی تنها, امیراحسان تهرانی, مرتضی تهرانی, فرهاد توانا , ناهيد توسلى, محمد توسلی.....

متن و اسامی کامل:
https://bit.ly/3IMNUGY
#سعید_مدنی
#اعتراض_به_محکومیت
#فقدان_استقلال_قضایی
https://t.me/iranfardamag @MostafaTajzadeh
📝📝📝برادران بلیزر

✍🏻حسین قدیانی

وقتی با وجود قصه‌ی سرشار از غصه‌ی مهسا امینی و وقایع تلخ بعدش هنوز در رسمی‌ترین تریبون‌های نظام از سوپرانقلابی‌ها خواسته می‌شود که در مواجهه با خانم‌های بدون روسری آتش به اختیار عمل کنند، هیچ کارگردانی را نمی‌توان به ساخت فیلم سیاه متهم کرد. من البته #برادران_لیلا را ندیده‌ام. فقط در بعضی نقدها خوانده‌ام که گویا در آخرین فیلم #سعید_روستایی دختری به پدرش سیلی می‌زند؛ پدری که در سینک ظرف‌شویی ادرار می‌کند.

اعتراف می‌کنم که صحنه‌های تهوع‌آوری است اما نه تهوع‌آورتر از این روزهای مملکت ما. سلمنا! ادرار در سینک ظرف‌شویی زشت است ولی نه زشت‌تر از شاشیدن نامزدهای انتخابات بر سر معیشت ملت؛ قبل از انتخابات بگویند پول کشور را به قوی‌ترین پول منطقه تبدیل می‌کنیم و بعد از انتخابات گور پدر گشت ارشاد مسئولین. نه! هرگز نگویید آیا در ایران، فرزندی به پدر خود سیلی می‌زند؟ اگر محسن رضایی در خانه هم همین‌جور دروغ می‌گوید، پس حق با پسرش بود.

مادام که بخواهیم به بهانه‌ی حفظ حرمت بزرگ‌ترها چشم بر واقعیت ببندیم، آش همین آش است و کاسه همین کاسه. بزرگ‌تری که سر بی‌حجاب روز بیست و دوم بهمن تاج می‌گذارد و بر سر بی‌حجابی دیگر ماست می‌پاشد، مشغول ادرار روی سینک امر به معروف و نهی از منکر است‌‌. آری! ما دقیقاً مشغول تماشای یک سیرک هستیم. وقتی از منابر آدینه جز سیاهی دوقطبی‌سازی نمی‌شنویم، دیگر اوج نامردی است که یک کارگردان جوان سینما را متهم به سیاه‌نمایی کنیم‌.

گیرم من برادران لیلا را ندیده باشم اما آیا اکاذیب مافوق سیاه برادران انتخابات را هم نشنیده‌ام که تورم و گرانی چه ربطی به تحریم دارد؟ شگفتا! مسئولین به جای آن‌که خودشان را جریمه کنند، از جریمه‌ی جمهور حرف می‌زنند. در اوج دنائت، از یک کنش اجتماعی رسماً یک واکنش سیاسی ساخته‌اند و شگفت‌آورتر این‌که عوض کنار آمدن با پوشش مردم که از قضا محصول مستقیم سیاست‌های خودشان بوده، اصرار دارند گندشان را مدام هم بزنند.

احتمالاً فیلم سعید روستایی بوی بدی داشته باشد ولی این بو بوی غریبه‌ای نیست برای ما. مایی که بلیزر دیدیم و پراید خریدیم. اف بر آن‌هایی که انقلاب را با کلاس باکلاس بهشتی و کراوات دل‌ربای چمران نشان‌مان دادند و اینک از ما می‌خواهند احترام خطبه‌های خونی امثال علم‌الهدی را نگه داریم. رسانه‌ای که به مزبله‌ی فرقه‌ی پایداری تبدیل شده، رسانه‌ی هر خزعبلی هست الا رسانه‌ی ملی. ماله‌کش‌ها الکی سخت می‌گیرند. همان‌جور که سیاهی‌های صنعت سیاست را ماله می‌کشند، می‌توانند در مصاف با سیاهه‌های هنر سینما هم ماله‌کشی کنند...

@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
📝📝📝اعدام و اقتدار

✍🏻 سعید مدنی

در زمان و زمانه ای که هر روز 400 تا 1000 نفر به دلیل سیاست های غلط، مدیریت ضعیف ، فساد و ناکارآمدی جان می‌بازند و روزانه هزار خانواده را داغدار می‌کنند، مرگ روح الله زم چه حساسیتی را ممکن است برانگیزاند. حتما بعدها در نگارش وقایع این روز ها نامی از تک تک جان باختن بیماران مبتلا به کرونا نمی‌برند اما از روح الله زم یاد خواهند کرد، نه به این دلیل که او چنین کرد و چنان نکرد، نه به این دلیل که او خدمت کرد یا خیانت، نه به این دلیل که او صادقانه اعتراف کرد یا فریب وعده های زندانبان را خورد ، نه به این دلیل که او از حقوق قانونی اش برای داشتن وکیل و امثال آن برخوردار بود یا نبود و شاید نه به این دلیل که او واقعا مجرم بود یا قربانی، بلکه به این دلیل که او در زمان و زمانه ای که خاک مرگ بر سر جامعه ریخته شده بود و هر روز هزاران نفر در بیمارستانها به سادگی می‌مردند، "اعدام" شد.

حکم اعدام نه‌تنها یک سیاست جنایی خاص یا موضوع حقوق بشری، بلکه یک مسئله مهم سیاسی بنیادین است. این حکم بازتاب رابطه بنیادین بین افراد و نظام حکمرانی است. صدور و اجرای حکم اعدام همسو با نظر آنانی است که قدرتی مطلق‌العنان و انحصاری ازجمله حق‌گرفتن زندگی شهروندان را طالب اند. به این ترتیب حکم اعدام قربانی بزرگتر از محکوم به مرگ و خانواده اش یعنی یک ملت دارد. روی دیگر سکه اعدام آن است که حق حکمران برای کشتن مقدم بر حق شهروندان برای زندگی است. این حق که گروهی سر همنوع خود را می‌برند از کجا بر می‌خیزد؟ قطعا این حق مبنای حاکمیت مردم و قانون نیست. قانون نماینده اراده عامّه است که از مجموع اراده‌های افراد پدید آمده، از این رو باید پرسید: چه کسی به افراد دیگر حق داده است که حیات کسی را از وی باز گیرند؟ بزرگی گفته اگر بشر حق خودکشی ندارد، چگونه میتواند معطی این حق به هرمرجع دیگری باشد؟ و از همین رو، هیچ حقی مجازات مرگ را تجویز نمی‌کند.

تسلط حق نظام برای مجازات اعدام هم علت و هم نتیجه مجموعه سیاسی و اجتماعی فراگیرتری است که بسیاری آفات را به دنبال دارد. آیا محتمل نیست نظامی با مجوز کشتن، زمانی و جایی برای فرستادن شهروندان به جنگ‌هایی فراتر از دفاع از خود یا استفاده از قدرت افراطی یا اعمال شکنجه به بهانه تهدید امنیت ملی اقدام کند. آیا نظامی با مجوز کشتن، نظامی خطرناک نیست؟ می‌توانیم فراتر از این بگوییم آیا شهروندان در نظام حامی و مجری مجازات مرگ ، قربانیان این نظام نمی شوند؟

نظام‌های مجازات‌کننده مرگ بسیار خطاکار و خطرناک‌اند، زیرا اغلب خشن، محاسبه‌گر و برنامه‌ریزی‌شده هستند. پیام صدور مجوز کشتن به هر نظامی آن است که کشتار همیشه خطا نیست. چه زمان و چه کسی و به چه دلیل اختیار کشتن را به نظام‌ها داده است؟ حتی اگر محکومان سزاوار سلب حیات باشند که اغلب نیستند ، نباید آن‌ها را کشت، زیرا مجازات باید خاستگاه حیات باشد و نه خاتمه حیات.

در سال 2001 و در میانه‌گذار به دمکراسی، دولت شیلی قانون لغو حکم اعدام را به تصویب رساند. تا آن زمان 126 سال بود که حکم اعدام برای جرایم غیرسیاسی به کار برده می‌شد. مجازات حبس ابد نیز حداقل برای 40 سال صادر میشد. این موضوع در جشن عمومی که برای نشان دادن تعهد کامل به زندگی و حق حیات همه زندانیان برگزار شده بود اعلام شد. بی تردید روزی تاریخی بود که در آن گزینه طرفداری از زندگی، گزینه طرفداری از مرگ را شکست داد. به گفته یکی از فعالان حقوق بشر شیلی: «حق حیات و حفاظت از آن، حق بنیادین موجودات انسانی است. بدون حیات، موجودی وجود ندارد و بنابراین بدون آن همه حقوق ذاتی انسانی مردم نقض می شود.

اگرچه حکم اعدام نقض جدی اصول بنیادین اعلامیه جهانی حقوق بشر از جمله اصل سوم است که مطابق آن " هرکس حق حیات، آزادی و امنیت فردی دارد" ، این حکم در برخی کشورها هنوز به کار گرفته می‌شود. خوشبختانه آگاهی فزاینده درباره مصونیت حق حیات، مشارکت رسانه‌های جمعی در انتشار خبر محکومیت اعدام در شبکه های اجتماعی،خبررسانی گسترده در این زمینه و ارتباطات منطقه ای و بین کشوری موجب شناخت بیشتر این حقایق و محکومیت گسترده حکم اعدام شده است. اگر جهانی سازی یک اثر مثبت داشته باشد، دقیقاً همین امکان دسترسی و انتشار اطلاعات و رساندن اخبار به دولت‌ها، جامعه بین الملل و جامعه مدنی است.

ادامه در لینک زیر :
https://bit.ly/3npHEYA
#اعدام_بس
#علیه_اعدام
#سعید_مدنی
#اعلامیه_جهانی_حقوق_بشر

لینک مطلب در ایران فردا:
https://t.me/iranfardamag/3808
@iranfardamag @MostafaTajzadeh
📝📝📝 سازمان جنبش و شبکه‌ها
جنبش‌های اجتماعی به روایت
سعید مدنی – 10

✍🏻
سعید مدنی

جنبش‌های اجتماعی به‌ویژه جنبش‌های اجتماعی جدید غالباً از «ساختار شبکه‌ای» برخوردارند که توانایی و قدرت آن متأثر از عواملی چون اندازه، تراکم یا چگالی، و پیچیدگی شبکه‌ها‌ست. قدرت و میزان اثر‌گذاری هر شبکه موکول به انباشت منابع در درون آن است. در‌واقع، بدون وجود منابع در درون شبکه، پیوندهای موجود در آن نمی‌توانند شبکه را کارآمد سازند. منابع درون شبکه می‌تواند سرمایه قلمداد شود. از این دیدگاه، ‌شبكه‌ چنین‌ تعریف‌ می‌شود: الگویی‌ از پیوند‌های‌ ارتباطی‌ معین میان‌ مجموعه‌ای‌ از افراد یا كنشگران‌ اجتماعی ‌که بر  ‌منابع‌ تجسم‌‌یافتۀ درون‌ ‌شبكه‌ متمركز است‌.

پیوندهای نیرومند درون  هر شبکه  از‌جمله  خانواده‌ها و دیگر جماعات حس هویت و تعلق را ایجاد می‌کند و افزایش می‌دهد. اما پیوندهای افقی در درون شبکه‌ها وگروه‌های اجتماعی بدون پیوندهای بین‌گروهی، از قبیل پیوندهایی که شکاف‌های گوناگون اجتماعی مبتنی بر دین، طبقه، قومیت، جنسیت و شئون و موقعیت‌های اجتماعی ـ اقتصادی را در‌می‌نوردند، ممکن است تمامی انرژی یک یا چند شبکۀ اجتماعی را هدر دهند. جنبش‌های اجتماعی چسب بین این شبکه‌ها می‌شوند و انرژی حیرت‌انگیزی را از این طریق پدید می‌آورند.

شبکه‌ها اغلب فعال‌اند و نه منفعل. زمانی که شبکه در متن یک جنبش اجتماعی فعال می‌شود، بر‌پایۀ عقلانیت جمعی به موجودی خلاق بدل می‌شود که به‌سادگی نمی‌توان آن را مهار کرد. گفته شده وقتی شبکه‌ها به سویی هجوم می‌آورند به‌نظر می‌رسد نیروهای بی‌شماری از تمام جهت‌ها به نقطه‌ای خاص یورش می‌برند و سپس در محیط محو می‌شوند.

با وجود فصل مشترک‌های بسیاری که در تعاریف شبکه‌ها مطرح شده، آن‌ها را می‌توان به لحاظ ویژگی‌های متنوعشان به چندین دسته تقسیم کرد. شبکه‌ها برحسب نوع به دو گروه رسمی و غیر‌رسمی؛ برحسب اندازه به محدود و گسترده؛ برحسب ابعاد به خانوادگی، منطقه‌ای، ملی و جهانی؛ و برحسب ساختار به باز و بسته، انبوه  و پراکنده، همگن و ناهمگن تقسیم می‌شوند. هر فرد ممکن است خود‌آگاه یا نا‌خود‌آگاه  در چند شبکه عضویت داشته باشد و در جنبش‌های اجتماعی همه یا بخشی از آن‌ها را به سود جنبش فعال کند. حضور خود‌آگاه یا ناخودآگاه در شبکه‌ها به واسطۀ آن است که جنبش‌های اجتماعی به جنبش‌های سبک زندگی شهرت یافته‌اند، یعنی در جریان زندگی روزمره و به‌عنوان بخش مهمی از انتخاب‌های روزانۀ افراد روش زندگی آنان را تحت تأثیر قرار می‌دهند و آن‌ها را  هضم می‌کنند.

جنبش‌های اجتماعی موجب برانگیخته شدن حساسیت‌های شدید در میان گروه بزرگی از افراد جامعه می‌شوند و در‌نتیجه احتمال پیوستن آنان به یك جنبش اعتراضی بدون پیوندهای سازمانی و حزبی را افزایش می‌دهند. شبكه‌های مبتنی بر مشاركت فردی بر‌پایۀ تجربیات مشترك پیشین شكل می‌گیرند و همین امر سبب می‌شود تا صورت‌های جدیدی از مشاركت ابداع شود. شکل گرفتن اشکال جدید مشارکت به‌هیچ‌وجه به معنای منتفی شدن كاركرد احزاب و سازمان‌های سیاسی یا کاهش ارزش فعالیت این سازمان‌ها نیست. برعكس قطعاً كسانی كه با شبكه‌های حزبی و سازمانی پیوند می‌خورند با سرعت بیشتری می‌توانند نقش خود را در جنبش ایفا كنند. اما واقعیت این است كه اكثریت قابل‌توجه جامعه هرگز وارد احزاب و سازمان‌های سیاسی نمی‌شوند و اغلب مشاركت فردی را ترجیح می‌دهند. جنبش‌های اجتماعی نه‌تنها نمی‌توانند قدرت این بخش بزرگ جامعه را نادیده بگیرند، بلكه برعكس بستر مناسب را برای مشاركت همۀ آنها در سرنوشت جامعه فراهم می‌كنند..... 

متن کامل:
https://cutt.ly/HwowbuFz
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#سازمان_جنبش
#شبکه‌های_اجتماعی

🆔@MostafaTajzadeh