📝📝📝در نقد مصاحبه تصویری تاجزاده - تقی رحمانی
❌بخش اول
✅گفتگوی تاج زاده به آقای دهباشی نکات خوبی دارد . گفتگو در مجموع در روندی مناسبی پیش می رود اما چند نکته است که قابل تامل است
✅1- روایتی که مجری شریعتی را به چالش می کشد روایتی حمید زیارتی معروف به روحانی است . هم روایت متینی رئیس دانشگاه مشهد و هم روایت بازجویان وزارت اطلاعات به خصوص در دوره ری شهری که خط ضد منتظری و ضد شریعتی آن بالا بود
✅2- در مورد شریعتی و مطهری باید گفت :مطهری به فقه و اصول شیعه اشنا بود اما این اشنایی به معنی این نبود که وی ،توان نواوری هم داشته است نرمش مطهری در مقایسه با مصباح یزدی قابل توجه است. منتظری به آزادی بیان باور داشت اما مطهری آزادی عقیده را با آزادی بیان فرق می گذارد. اما مطهری آثارش برای بازسازی جریان راست معقول ایران بس مهم است. هم چنین تندی مطهری به شریعتی را نمی شود نادیده گرفت این تندی قابل نقد است.
✅3- تاج زاده در توجیه نگاه خودی و غیر خودی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ،می گوید که ما خودی و غیر خودی را برای حقوق ملی نمی گفتیم بلکه برای جبهه بندی سیاسی ترسیم می کردند
✅ 4-اما نقد مجری به سخن تاج زاده درست بود. تاج زاده در بیان خاطرات خود به اعدام ها برمی گردد دو نکته مهم را بیان می کند که جریان ایشان در کنار نگاه و جریان سرکوب گر که فقط به اعدام می اندیشید . تلاش می کرد که جریانات منحرف را در عمل فشل و ناتوان کنند در اعدام ها تعادل به خرج دهد. با این روش جریان تاج زاده در کنار موتلفه و لاجوردی قرار می گیرد و خودی می شود منتها با اختلاف با جریان موتلفه و لاجوردی در برابر جریان منحرف و هم م.م ها و نهضت آزادی قرار می گیرد . این دیدگاه در عمل خودی و غیر خودی را توجیه می کند.
نگارنده در نشستی در سال 1385 در گفتگوی سحابی و نبوی حضور داشت بعد در ان مناظره هم سحابی روی مسئله خودی و غیر خودی به نبوی اعتراض کرد که بهزاد نبوی تصریح کرد که ولایت فقیه و باور به آن ملاک ما در تفکیک جریانات با هم است.پس موتلفه خودی و م.م ها غیر خودی می شوند در حکومتی از نوع ایران این تقسیم بندی م.م ها و نهضت آزادی را بیشتر زیر فشار قرار می داد که داد .
✅5- تاج زاده از اعدام های اوین و لاجوردی می گوید برخی از روایت های وی قابل اشکال است. در اعدام های 1367 وزارت اطلاعات طرف اصلی است و عدم اعدام 3 نفر از اعضای حزب توده هم دلیل سیاسی داشت. اطلاعات اگر می خواست می دانست مانع اعدام همه چپ ها شود.چرا که کیانوری از بندی زنده بیرون امد که چنین نفر چپ و توده ای که سن زیادی هم داشتند اعدام شدند. برخی از اینان در سال 1366 از رهبری انقلاب تقاضای عفو کردند که میزد گرد آن را اطلاعات برگزار می کرد اما باز این افراد هم اعدام شدند.
روش وزارت اطلاعات در مورد کیانوری و طبری نمایش بود تا دفاع از حق حیات این چند تن. در مورد شاهسوندی هم بودند بسیاری که اطلاعات آنان را اعدام کرد که حقشان اعدام نبود در مورد سعادتی هم می خواستند که وی را در برابر دیگر رهبران سازمان اعلم کنند در حالیکه در همان زمان روش اطلاعات که هنوز وزارت نشده بود کمی نرم تر از لاجوردی بود. در مورد حسین روحانی هم باید گفت که وی به همراه چند نفر دیگر به لحاظ عقیدتی هم خود را مسلمان می دانستند اما لاجوردی باز آنان را اعدام کرد.
به طور کلی اطلاعات و لاجوردی در آن سال ها تفاوت روی تعداد اعدام داشتند نه روی اعدام نکردند. برای همین است که پرسش نهائی از تاج زاده این است که خودی و غیر خودی کردن جریان ایشان آنان را در کنار جریانی قرار می داد که سرکوب خط اولشان بود. این نکته و نگاه را تاج زاده نقد نکرده است. در ضمن م.م ها . نهضت آزادی به هر شکل در پست مقام بودن را نمی خواستند در سخنان تاج زاده در قدرت ماندن و داشتن پست مقام بسیار مشهود است.
@taghirahmani
@mostafatajzadeh
❌بخش اول
✅گفتگوی تاج زاده به آقای دهباشی نکات خوبی دارد . گفتگو در مجموع در روندی مناسبی پیش می رود اما چند نکته است که قابل تامل است
✅1- روایتی که مجری شریعتی را به چالش می کشد روایتی حمید زیارتی معروف به روحانی است . هم روایت متینی رئیس دانشگاه مشهد و هم روایت بازجویان وزارت اطلاعات به خصوص در دوره ری شهری که خط ضد منتظری و ضد شریعتی آن بالا بود
✅2- در مورد شریعتی و مطهری باید گفت :مطهری به فقه و اصول شیعه اشنا بود اما این اشنایی به معنی این نبود که وی ،توان نواوری هم داشته است نرمش مطهری در مقایسه با مصباح یزدی قابل توجه است. منتظری به آزادی بیان باور داشت اما مطهری آزادی عقیده را با آزادی بیان فرق می گذارد. اما مطهری آثارش برای بازسازی جریان راست معقول ایران بس مهم است. هم چنین تندی مطهری به شریعتی را نمی شود نادیده گرفت این تندی قابل نقد است.
✅3- تاج زاده در توجیه نگاه خودی و غیر خودی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ،می گوید که ما خودی و غیر خودی را برای حقوق ملی نمی گفتیم بلکه برای جبهه بندی سیاسی ترسیم می کردند
✅ 4-اما نقد مجری به سخن تاج زاده درست بود. تاج زاده در بیان خاطرات خود به اعدام ها برمی گردد دو نکته مهم را بیان می کند که جریان ایشان در کنار نگاه و جریان سرکوب گر که فقط به اعدام می اندیشید . تلاش می کرد که جریانات منحرف را در عمل فشل و ناتوان کنند در اعدام ها تعادل به خرج دهد. با این روش جریان تاج زاده در کنار موتلفه و لاجوردی قرار می گیرد و خودی می شود منتها با اختلاف با جریان موتلفه و لاجوردی در برابر جریان منحرف و هم م.م ها و نهضت آزادی قرار می گیرد . این دیدگاه در عمل خودی و غیر خودی را توجیه می کند.
نگارنده در نشستی در سال 1385 در گفتگوی سحابی و نبوی حضور داشت بعد در ان مناظره هم سحابی روی مسئله خودی و غیر خودی به نبوی اعتراض کرد که بهزاد نبوی تصریح کرد که ولایت فقیه و باور به آن ملاک ما در تفکیک جریانات با هم است.پس موتلفه خودی و م.م ها غیر خودی می شوند در حکومتی از نوع ایران این تقسیم بندی م.م ها و نهضت آزادی را بیشتر زیر فشار قرار می داد که داد .
✅5- تاج زاده از اعدام های اوین و لاجوردی می گوید برخی از روایت های وی قابل اشکال است. در اعدام های 1367 وزارت اطلاعات طرف اصلی است و عدم اعدام 3 نفر از اعضای حزب توده هم دلیل سیاسی داشت. اطلاعات اگر می خواست می دانست مانع اعدام همه چپ ها شود.چرا که کیانوری از بندی زنده بیرون امد که چنین نفر چپ و توده ای که سن زیادی هم داشتند اعدام شدند. برخی از اینان در سال 1366 از رهبری انقلاب تقاضای عفو کردند که میزد گرد آن را اطلاعات برگزار می کرد اما باز این افراد هم اعدام شدند.
روش وزارت اطلاعات در مورد کیانوری و طبری نمایش بود تا دفاع از حق حیات این چند تن. در مورد شاهسوندی هم بودند بسیاری که اطلاعات آنان را اعدام کرد که حقشان اعدام نبود در مورد سعادتی هم می خواستند که وی را در برابر دیگر رهبران سازمان اعلم کنند در حالیکه در همان زمان روش اطلاعات که هنوز وزارت نشده بود کمی نرم تر از لاجوردی بود. در مورد حسین روحانی هم باید گفت که وی به همراه چند نفر دیگر به لحاظ عقیدتی هم خود را مسلمان می دانستند اما لاجوردی باز آنان را اعدام کرد.
به طور کلی اطلاعات و لاجوردی در آن سال ها تفاوت روی تعداد اعدام داشتند نه روی اعدام نکردند. برای همین است که پرسش نهائی از تاج زاده این است که خودی و غیر خودی کردن جریان ایشان آنان را در کنار جریانی قرار می داد که سرکوب خط اولشان بود. این نکته و نگاه را تاج زاده نقد نکرده است. در ضمن م.م ها . نهضت آزادی به هر شکل در پست مقام بودن را نمی خواستند در سخنان تاج زاده در قدرت ماندن و داشتن پست مقام بسیار مشهود است.
@taghirahmani
@mostafatajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝در نقد مصاحبه تصویری تاجزاده - تقی رحمانی ❌بخش اول ✅گفتگوی تاج زاده به آقای دهباشی نکات خوبی دارد . گفتگو در مجموع در روندی مناسبی پیش می رود اما چند نکته است که قابل تامل است ✅1- روایتی که مجری شریعتی را به چالش می کشد روایتی حمید زیارتی معروف به روحانی…
📝📝📝در نقد مصاحبه تصویری تاجزاده - تقی رحمانی
❌بخش دوم
✅6- اما می توان گفت م.م ها به چیزی آگاه بودند که تاج زاده و دوستانش باور نداشتند و حتی ندیدن چون در حکومت و مقام بودند دو نکته مهم بود
❌الف - رانت در حکومت بودن آن سان برای ایشان طبیعی بود که مانند هوا و نفس کشیدن این رانت را نمی دیدند. این رانت از امنیت و هم امکان تحصیل و هم مقام داشتن و هم موقعیت اقتصادی برخور داربودن را برای ایشان می آورد هنوز هم اصلاح طلبان حذف شده از مقامات بالا برخی از این رانت ها را دارند در سپهر نظام هستند .حتی نوع زندان کشیدن ایشان با غیر خودی ها متفاوت است. اگر چه حق ایشان نبود و نیست که زندانی شوند. اما چون سمت به آزادی دارند باید از این جریان حمایت شود.
❌ب- اعلام ولایت مطلقه فقیه که نهضت آزادی و م.م ها به خصوص سحابی بر آن نقد داشتند که در حقیقت زدن مهر حکومت مطلقه به همه امور بود.که تاوان این اعتراض را هم پرداختند و می پردازند. مدل ولایت فقیه که در حکومت ایران ترویج شد و بعد هم مطلقه شد و هم ملاک خودی و غیر خودی اعلام شد نمی توانست مورد موافقت م.م ها قرار بگیرد.
✅مدل ولایت فقیه به لحاظ تاریخی حتی از حکومت صفویه ناموزون تر بود. اصلاح طلبان فعلی در سال های رهبری انقلاب با آقای خمینی متوجه بنیانگذاری نظری که در فقه شیعه سابقه نداشت نمی شدند. این نظریه امروز در عمل خود را نشان می دهد که ولایت مطلقه که شعبه ای از احکام الهی است حال سزوار است که همین اعتقاد ملاک خودی و غیر خودی پنداشتند با دیگران شود که در انقلاب حتی هرینه بیشتری داده اند. در حالی که م.م ها به قانون التزام دارند. به عبارتی اگر اصلاح طلبان با قانون همراه هستند ملاک خودی و غیر خودی باید ایشان را با نهضت آزادی و م.م ها هم سو می کرد نه با موتلفه که ایشان را هم به زندان انداخت.
✅شاید بد نباشد که اشاره شود که م.م ها حکومتی باور داشتند که حکومت را وزیر و نظارت فقها بر اجرای موازین شرع نه اجرائی شریعت و حاکمان منتخب مردم باید بگردانند اگر مردم نخواستند نباید اصراری بر حکومت کردن داشت. این نکته ظریف را به نظر می رسد که اصلاح طلبان داخل حکومت باور ندارند اگر چه م.م ها و نهضت آزادی به دلیل مصالح ملی با اصلاح طلبان همراه بوده اما به سخن تاج زاده اشاره می کنم که حرکت ائتلافی با اصلاح طلبان برای م.م ها به معنی دست کشیدن از اصول خود نبوده. البته چنین رعایتی چندان ساده و بدون اشکال نیست. که اشکال آن باید نقد شود.
@taghirahmani
@mostafatajzadeh
❌بخش دوم
✅6- اما می توان گفت م.م ها به چیزی آگاه بودند که تاج زاده و دوستانش باور نداشتند و حتی ندیدن چون در حکومت و مقام بودند دو نکته مهم بود
❌الف - رانت در حکومت بودن آن سان برای ایشان طبیعی بود که مانند هوا و نفس کشیدن این رانت را نمی دیدند. این رانت از امنیت و هم امکان تحصیل و هم مقام داشتن و هم موقعیت اقتصادی برخور داربودن را برای ایشان می آورد هنوز هم اصلاح طلبان حذف شده از مقامات بالا برخی از این رانت ها را دارند در سپهر نظام هستند .حتی نوع زندان کشیدن ایشان با غیر خودی ها متفاوت است. اگر چه حق ایشان نبود و نیست که زندانی شوند. اما چون سمت به آزادی دارند باید از این جریان حمایت شود.
❌ب- اعلام ولایت مطلقه فقیه که نهضت آزادی و م.م ها به خصوص سحابی بر آن نقد داشتند که در حقیقت زدن مهر حکومت مطلقه به همه امور بود.که تاوان این اعتراض را هم پرداختند و می پردازند. مدل ولایت فقیه که در حکومت ایران ترویج شد و بعد هم مطلقه شد و هم ملاک خودی و غیر خودی اعلام شد نمی توانست مورد موافقت م.م ها قرار بگیرد.
✅مدل ولایت فقیه به لحاظ تاریخی حتی از حکومت صفویه ناموزون تر بود. اصلاح طلبان فعلی در سال های رهبری انقلاب با آقای خمینی متوجه بنیانگذاری نظری که در فقه شیعه سابقه نداشت نمی شدند. این نظریه امروز در عمل خود را نشان می دهد که ولایت مطلقه که شعبه ای از احکام الهی است حال سزوار است که همین اعتقاد ملاک خودی و غیر خودی پنداشتند با دیگران شود که در انقلاب حتی هرینه بیشتری داده اند. در حالی که م.م ها به قانون التزام دارند. به عبارتی اگر اصلاح طلبان با قانون همراه هستند ملاک خودی و غیر خودی باید ایشان را با نهضت آزادی و م.م ها هم سو می کرد نه با موتلفه که ایشان را هم به زندان انداخت.
✅شاید بد نباشد که اشاره شود که م.م ها حکومتی باور داشتند که حکومت را وزیر و نظارت فقها بر اجرای موازین شرع نه اجرائی شریعت و حاکمان منتخب مردم باید بگردانند اگر مردم نخواستند نباید اصراری بر حکومت کردن داشت. این نکته ظریف را به نظر می رسد که اصلاح طلبان داخل حکومت باور ندارند اگر چه م.م ها و نهضت آزادی به دلیل مصالح ملی با اصلاح طلبان همراه بوده اما به سخن تاج زاده اشاره می کنم که حرکت ائتلافی با اصلاح طلبان برای م.م ها به معنی دست کشیدن از اصول خود نبوده. البته چنین رعایتی چندان ساده و بدون اشکال نیست. که اشکال آن باید نقد شود.
@taghirahmani
@mostafatajzadeh
📝 ده پیروزی و دستاوردِ اولیهی مقاومتهای مدنی در برابر فرمان ضدمهاجرتیِ ترامپ
✍️️محمدرضاجلايي پور
✅١- عقبنشینی دولت از ممنوعیت ورود کارتسبزیها (بر خلاف اعلام اولیه، دولت رسما پذیرفت که همهی دارندگان کارت سبز حتی در همین ۹۰ روز هم امکان ورود به آمریکا را دارند)
✅٢- عقب نشینی دولت از ممنوعیت ورود بسیاری از دوملیتیها (بر خلاف اعلام اولیه، دولت رسما قبول کرد که متولدان این ۷ کشور که دوملیتیهای آمریکایی یا چند دوملیتی دیگر - از جمله آلمانی، بریتانیایی و کانادایی - هستند میتوانند به آمریکا وارد شوند)
✅٣- از سرگیریِ تقاضاهای صدور و تمدید ویزا برای آندسته از شهروندان این ۷ کشور که در آمریکا هستند (بعد از یک هفته توقف رسیدگی به تقاضاهایشان)
✅٤- صدور حکم قاضی ماساچوست برای تعلیق و تاخیر اجرای فرمان ترامپ در این ایالت تا ۵ فوریه
✅٥- صدور حکم قاضی فدرال واشنگتن برای تعلیق اجرای فرمان ترامپ در سراسر ایالتهای امریکا تا اطلاع ثانوی (که تا اطلاع ثانوی سفر متولدان این ۷ کشور را با ویزا به همهی ایالتهای آمریکا و با همهی خطوط هواپیمایی ممکن کرد)
✅٦- عقبنشینیِ دولت از بازداشت مسافرانِ این کشورها (از جمله کودکان، پناهندگان، دانشجویان و مهاجران) در فرودگاههای آمریکا و برخورد نامحترمانه با آنها (بعد از بازداشتها و برخوردهای تند اولیه)
✅ ٧- گردآوریِ ۲۴ میلیون دلار کمک مردمی برای ای.سیال.یو جهت حمایت از حقوق مهاجران
✅٨- عقبنشینی شرکتِ اوبِر، اعتراض رسمی رئیساش به فرمان ترامپ و انصرافش از مشاوره به ترامپ (بعد از تحریمِ جمعی اوبر توسط مخالفان فرمان ترامپ)
✅٩- افزایش چنددرصدیِ مخالفانِ فرمان ترامپ بین عموم آمریکاییها
✅۱۰- راضی شدنِ خط هواپیمایی لوفتانزا برای سوار کردن دارندگان ویزای این هفت کشور به مقصد بوستون
❎ هیچ کدام از این دستاوردهای اولیه بدون واکنشِ قدرتمندِ جامعهی مدنی آمریکا و مهاجرانِ ساکن آمریکا و بسیج و سازماندهی موثرِ اعتراضِ جمعی در همین چند روز (از جمله طومار بیست هزار استاد دانشگاه امریکا و تجمع هزاران نفر در فرودگاههای آمریکا در اعتراض به این فرمان) حاصل نمیشد. همهی این دستاوردها در شرایطی به دست آمده است که هر سه شاخهی قضایی، اجرایی و قانونگذاری حکومت آمریکا در کنترل جمهوریخواهانِ مهاجرتستیز است. اعتراض و مقاومت کارساز است.
منبع:
@jalaeipour
@mostafatajzadeh
✍️️محمدرضاجلايي پور
✅١- عقبنشینی دولت از ممنوعیت ورود کارتسبزیها (بر خلاف اعلام اولیه، دولت رسما پذیرفت که همهی دارندگان کارت سبز حتی در همین ۹۰ روز هم امکان ورود به آمریکا را دارند)
✅٢- عقب نشینی دولت از ممنوعیت ورود بسیاری از دوملیتیها (بر خلاف اعلام اولیه، دولت رسما قبول کرد که متولدان این ۷ کشور که دوملیتیهای آمریکایی یا چند دوملیتی دیگر - از جمله آلمانی، بریتانیایی و کانادایی - هستند میتوانند به آمریکا وارد شوند)
✅٣- از سرگیریِ تقاضاهای صدور و تمدید ویزا برای آندسته از شهروندان این ۷ کشور که در آمریکا هستند (بعد از یک هفته توقف رسیدگی به تقاضاهایشان)
✅٤- صدور حکم قاضی ماساچوست برای تعلیق و تاخیر اجرای فرمان ترامپ در این ایالت تا ۵ فوریه
✅٥- صدور حکم قاضی فدرال واشنگتن برای تعلیق اجرای فرمان ترامپ در سراسر ایالتهای امریکا تا اطلاع ثانوی (که تا اطلاع ثانوی سفر متولدان این ۷ کشور را با ویزا به همهی ایالتهای آمریکا و با همهی خطوط هواپیمایی ممکن کرد)
✅٦- عقبنشینیِ دولت از بازداشت مسافرانِ این کشورها (از جمله کودکان، پناهندگان، دانشجویان و مهاجران) در فرودگاههای آمریکا و برخورد نامحترمانه با آنها (بعد از بازداشتها و برخوردهای تند اولیه)
✅ ٧- گردآوریِ ۲۴ میلیون دلار کمک مردمی برای ای.سیال.یو جهت حمایت از حقوق مهاجران
✅٨- عقبنشینی شرکتِ اوبِر، اعتراض رسمی رئیساش به فرمان ترامپ و انصرافش از مشاوره به ترامپ (بعد از تحریمِ جمعی اوبر توسط مخالفان فرمان ترامپ)
✅٩- افزایش چنددرصدیِ مخالفانِ فرمان ترامپ بین عموم آمریکاییها
✅۱۰- راضی شدنِ خط هواپیمایی لوفتانزا برای سوار کردن دارندگان ویزای این هفت کشور به مقصد بوستون
❎ هیچ کدام از این دستاوردهای اولیه بدون واکنشِ قدرتمندِ جامعهی مدنی آمریکا و مهاجرانِ ساکن آمریکا و بسیج و سازماندهی موثرِ اعتراضِ جمعی در همین چند روز (از جمله طومار بیست هزار استاد دانشگاه امریکا و تجمع هزاران نفر در فرودگاههای آمریکا در اعتراض به این فرمان) حاصل نمیشد. همهی این دستاوردها در شرایطی به دست آمده است که هر سه شاخهی قضایی، اجرایی و قانونگذاری حکومت آمریکا در کنترل جمهوریخواهانِ مهاجرتستیز است. اعتراض و مقاومت کارساز است.
منبع:
@jalaeipour
@mostafatajzadeh
📝 پیوندهای بزرگان و پیشوایان تشیع با علمای اهل سنت
✍️️ اكبر ثبوت
💢 بخش سوم
ج. حسین بن شجاع صوفی
از محدثان سنی است که با سید مرتضی معاصر و از خاصّان وی بوده و سید دو قصیده مشتمل بر بیش از پنجاه بیت در رثای او سرود-از جمله این بیت ها:
ذکر تک فی الخلوات التی
شننت بهن علی السرورا
و کنت لدیجورهن الصباح
و فی سهکات لهن العبیرا
(در آن خلوت ها که شادمانی را بر من می پاشیدی و تاریکی ها را همچون صبح می زدودی و بوهای ناخوش را باعطر وجود خود از میان می بردی تو را یاد کردم.)
و اظلم بینی و بین الانام
و ما کنت من قبل الا البصیرا
(پیش تر من بینا بودم و اینک با مرگ تو ظلمتی کور میانهُ من و مردم را پر کرد.)
و طال علیّ الزمان القصیر
و کان الطویل علیّ القصیرا
(در کنار تو، زمان طولانی بر من کوتاه می نمود و اکنون زمانی کوتاه بر من طولانی می نماید.)
فقدتک فقد الزمان الحبیب
الیّ و فقدی الشباب النضیرا
(با رفتن تو،روزگاری را که دوست داشتم از دست دادم و چنان شد که شادابیِ جوانی را گم کرده باشم.)
اخیّ حسین و من لی بان
تجیب النداء و تبدی الضَمیرا
(برادرکم حسین! کیست که آواز مرا پاسخ دهد و آنچه را در دل است آشکار نماید؟)
عهدتک تطرد عنّی الهموم
و تذکرنی بالامور الامورا
(تو را چنان یافتم که اندوه را از دلم دور می کنی و امور را به یاد من می آوری.)
اخان فآخذ منک الوفاء
و اظماُ فاکرع منک النمیرا
(از دیگران نادرستی می دیدم و از تو وفاداری آموختم ؛تشنه می شدم و از دست تو آبی زلال می نوشیدم.)
و کم لیله کنت لی ثانیا
بظلمائها موُنسا او سمیرا
(چه بسا شب های تیره که تو در کنار من و مونس و هم سخن من بودی.)
سقی الله قبرک بین القبور
سحابا و کیف النواحی مطیرا
(خدا قبر تو را از ابری باران زا سیراب کندکه همه جا را فرا گیرد.)
و لازال قبرک من نوره
بجنح الظلام یضیء القبورا
(همواره قبر تو چنان باد که از نور آن همهُ قبرها در دل تاریکی پر از نور شوند.)
و لازلت ممتلیءالراحتین
نعیما و لاقیت ربّا غفورا ۱
(همواره هر دو دستت پر از نعمت الهی باد و به لقای پروردگاری آمرزنده سر افراز گردی.)
ادامه دارد....
پاورقی:
(۱-دیوان الشریف المرتضی ،ج ۲ صص ۶-۴۴)
منبع :
@akbarsobout
@mostafatajzadeh
✍️️ اكبر ثبوت
💢 بخش سوم
ج. حسین بن شجاع صوفی
از محدثان سنی است که با سید مرتضی معاصر و از خاصّان وی بوده و سید دو قصیده مشتمل بر بیش از پنجاه بیت در رثای او سرود-از جمله این بیت ها:
ذکر تک فی الخلوات التی
شننت بهن علی السرورا
و کنت لدیجورهن الصباح
و فی سهکات لهن العبیرا
(در آن خلوت ها که شادمانی را بر من می پاشیدی و تاریکی ها را همچون صبح می زدودی و بوهای ناخوش را باعطر وجود خود از میان می بردی تو را یاد کردم.)
و اظلم بینی و بین الانام
و ما کنت من قبل الا البصیرا
(پیش تر من بینا بودم و اینک با مرگ تو ظلمتی کور میانهُ من و مردم را پر کرد.)
و طال علیّ الزمان القصیر
و کان الطویل علیّ القصیرا
(در کنار تو، زمان طولانی بر من کوتاه می نمود و اکنون زمانی کوتاه بر من طولانی می نماید.)
فقدتک فقد الزمان الحبیب
الیّ و فقدی الشباب النضیرا
(با رفتن تو،روزگاری را که دوست داشتم از دست دادم و چنان شد که شادابیِ جوانی را گم کرده باشم.)
اخیّ حسین و من لی بان
تجیب النداء و تبدی الضَمیرا
(برادرکم حسین! کیست که آواز مرا پاسخ دهد و آنچه را در دل است آشکار نماید؟)
عهدتک تطرد عنّی الهموم
و تذکرنی بالامور الامورا
(تو را چنان یافتم که اندوه را از دلم دور می کنی و امور را به یاد من می آوری.)
اخان فآخذ منک الوفاء
و اظماُ فاکرع منک النمیرا
(از دیگران نادرستی می دیدم و از تو وفاداری آموختم ؛تشنه می شدم و از دست تو آبی زلال می نوشیدم.)
و کم لیله کنت لی ثانیا
بظلمائها موُنسا او سمیرا
(چه بسا شب های تیره که تو در کنار من و مونس و هم سخن من بودی.)
سقی الله قبرک بین القبور
سحابا و کیف النواحی مطیرا
(خدا قبر تو را از ابری باران زا سیراب کندکه همه جا را فرا گیرد.)
و لازال قبرک من نوره
بجنح الظلام یضیء القبورا
(همواره قبر تو چنان باد که از نور آن همهُ قبرها در دل تاریکی پر از نور شوند.)
و لازلت ممتلیءالراحتین
نعیما و لاقیت ربّا غفورا ۱
(همواره هر دو دستت پر از نعمت الهی باد و به لقای پروردگاری آمرزنده سر افراز گردی.)
ادامه دارد....
پاورقی:
(۱-دیوان الشریف المرتضی ،ج ۲ صص ۶-۴۴)
منبع :
@akbarsobout
@mostafatajzadeh
📝📝📝یک یاغی در کاخ سفید- اكونوميست
✅واشنگتن در میانه یک انقلاب قرار دارد. هنوز چندی از حضور ترامپ در کاخ نگذشته که او اولین کوکتل مولوتفهای خود که همان فرامین سیاسی و اجراییاش است را به اینسو و آنسو پرتاب میکند. در واقع، ترکشهای ناشی از سیاستهای او در همین ماه اول حضور در کاخ سفید نه تنها به آمریکا که به بسیاری از کشورهای جهان پرتاب شده است. او هنوز از پا ننشسته است. خارج شدن از پیمان تجاری ترانس- پاسیفیک، مذاکره دوباره در مورد پیمان نفتا، ساخت دیوار در مرز با مکزیک، بازنگری در قوانین مهاجرتی، استقبال از بریتانیا و روسیه، بیاعتنایی به اتحادیه اروپا، دفاع از شکنجه و حمله به مطبوعات نمونهای از کوکتل مولوتفپراکنیهای اوست. او و کابینهاش به افکار عمومی بیتوجهند. ترامپ در نزد منتقدان فردی بیپروا و هرج و مرجطلب است. این خصلت او در ممنوعیت موقت ورود شهروندان 7 کشور خاورمیانهای به آمریکا نمود یافت. پیشنویس قانون منع ورود در خفا نوشته شد، به سرعت اجرا شد و بعید است که اهداف اعلامی آمریکا در برخورد با تروریسم را محقق سازد. حتی متحدان جمهوریخواه او نیز اعلام کردند که یک سیاست مهاجرتی خوب و معقول با فرمان اجرایی او بر باد رفت.در سیاست، هرج و مرج معمولا به شکست میانجامد. با وجود ترامپ، هرج و مرج بخشی از برنامهاش است. وعدههایی که در کوران رقابتهای انتخاباتیاش مبالغه مینمود اکنون به طغیانی مرگبار تبدیل شده که باعث وارد آمدن تکانههایی سهمگین به آمریکا و جهان شده است.
❌حزب کوکتل مولوتفی
✅برای درک شورشگری ترامپ، بیایید از خشم شروع کنیم. در آمریکایی که دچار شکاف شده- جایی که هر طرفی نه تنها در اشتباه است بلکه بدنام نیز شده است- درگیری یک دارایی سیاسی است. هر چه ترامپ بیشتر از سخنرانیهای جنجالی برای توهین به اندیشههای ارزشمند استفاده کند، حامیانش بیشتر اقناع میشوند که او واقعا نخبگان خائن و حریص را از سالنهای واشنگتن بیرون میکند. نارنجک پراکنان اصلی ترامپ یعنی استفان بانن (مشاور ارشد ترامپ) و استفان میلر (مشاور دیگر و نویسنده سخنرانیهای ترامپ) اکنون آن منطق را وارد دولت کردهاند. هرگاه که تظاهرکنندگان و رسانهها علیه ترامپ میشورند، نشان میدهد که آنها کارشان را درست انجام دادهاند. اگر فوران چنین مواضع و سخنانی ادامه داشته باشد، نشان میدهد ترامپ همان گونه که گفته مرد عمل است. پنهان کاری و سردرگمی در مورد ممنوعیت مهاجرت نه تنها نشانهای از شکست بلکه نشانی است از اینکه چگونه مردم از کارشناسانی که به منافع خودشان خدمت میکنند اجتناب میکنند؛ کارشناسانی که بر حسب عادت اراده مردم را معکوس میکنند. سیاست ستیز با دیدگاهی جهانی مهار میشود که نافی دههها سیاست خارجی آمریکاست. به لحاظ تاکتیکی، ترامپ زمان اندکی برای نهادهای چندجانبهای دارد که بر هر چیزی از امنیت تا تجارت و تا محیط زیست حاکمند.
✅او معتقد است کشورهای کوچکتر بیشتر پاداشها را درو میکنند در حالی که آمریکا بیشتر هزینه را میپردازد. او میتواند از قدرت چانهزنی خود برای رسیدن به معاملهای بهتر استفاده کند و یکی یکی به سراغ کشورها میرود. بانن و دیگران به لحاظ استراتژیک دیپلماسی آمریکا را رد میکنند. آنها معتقدند چندجانبه گرایی یعنی مظهر یک انترناسیونالیسم منسوخ. کشمکشهای ایدئولوژیک امروز بر سر حقوق بشر جهانشمول نیست بلکه بر سر دفاع از فرهنگ «یهودی- مسیحی» در برابر یورش دیگر تمدنها بهویژه اسلام است. اگر از این منظر نگاه شود، سازمان ملل و اتحادیه اروپا موانعی هستند و ولادیمیر پوتین- لااقل در شرایط فعلی- متحدی بالقوه است. هیچکس نمیتواند بگوید ترامپ چقدر به این موارد باور دارد.
❌سخنان ابلهانه
✅آمریکاییهایی که ترامپ را رد میکنند طبیعتا و بیشتر به این دلیل چنین میکنند که از این میترسند که او آسیبی به کشورشان وارد کند. آنها حق دارند نگران باشند اما برخی قوانین و موسسات حامی آنها هستند. در این دنیا، ابزارهای نظارتی بر ترامپ کم است. . بدون مشارکت و حمایت فعال آمریکا، همکاری جهانی شکست میخورد. سازمان تجارت جهانی ارزش این نام را ندارد. سازمان ملل بیاستفاده خواهد شد. معاهدات و کنوانسیونهای بیشماری تضعیف خواهند شد. همکاریهایی که طی دههها شکل گرفته را نمیتوان به راحتی کنار گذاشت و آسیبهایش هم پابرجا خواهد بود.
✅در دنیای بیاعتمادی و اتهام متقابل، کشورهایی که از جهان ناراضیاند وسوسه تغییر آن را در سر خواهند پروراند حتی اگر این کار با توسل به زور باشد. چه باید کرد؟ اولین کار محدود کردن آسیبها است. جمهوریخواهان و دموکراتهای میانهرو باید به ترامپ بگویند که بانون و ایدئولوگهایی مانند او در اشتباه هستند. اگر ترامپ میخواهد «ابتدا آمریکا» را در صدر بنشاند باید اولویت را به تقویت روابط بدهد نه اینکه با متحدان تحقیرآمیز رفتار کند.
@mostafatajzadeh
✅واشنگتن در میانه یک انقلاب قرار دارد. هنوز چندی از حضور ترامپ در کاخ نگذشته که او اولین کوکتل مولوتفهای خود که همان فرامین سیاسی و اجراییاش است را به اینسو و آنسو پرتاب میکند. در واقع، ترکشهای ناشی از سیاستهای او در همین ماه اول حضور در کاخ سفید نه تنها به آمریکا که به بسیاری از کشورهای جهان پرتاب شده است. او هنوز از پا ننشسته است. خارج شدن از پیمان تجاری ترانس- پاسیفیک، مذاکره دوباره در مورد پیمان نفتا، ساخت دیوار در مرز با مکزیک، بازنگری در قوانین مهاجرتی، استقبال از بریتانیا و روسیه، بیاعتنایی به اتحادیه اروپا، دفاع از شکنجه و حمله به مطبوعات نمونهای از کوکتل مولوتفپراکنیهای اوست. او و کابینهاش به افکار عمومی بیتوجهند. ترامپ در نزد منتقدان فردی بیپروا و هرج و مرجطلب است. این خصلت او در ممنوعیت موقت ورود شهروندان 7 کشور خاورمیانهای به آمریکا نمود یافت. پیشنویس قانون منع ورود در خفا نوشته شد، به سرعت اجرا شد و بعید است که اهداف اعلامی آمریکا در برخورد با تروریسم را محقق سازد. حتی متحدان جمهوریخواه او نیز اعلام کردند که یک سیاست مهاجرتی خوب و معقول با فرمان اجرایی او بر باد رفت.در سیاست، هرج و مرج معمولا به شکست میانجامد. با وجود ترامپ، هرج و مرج بخشی از برنامهاش است. وعدههایی که در کوران رقابتهای انتخاباتیاش مبالغه مینمود اکنون به طغیانی مرگبار تبدیل شده که باعث وارد آمدن تکانههایی سهمگین به آمریکا و جهان شده است.
❌حزب کوکتل مولوتفی
✅برای درک شورشگری ترامپ، بیایید از خشم شروع کنیم. در آمریکایی که دچار شکاف شده- جایی که هر طرفی نه تنها در اشتباه است بلکه بدنام نیز شده است- درگیری یک دارایی سیاسی است. هر چه ترامپ بیشتر از سخنرانیهای جنجالی برای توهین به اندیشههای ارزشمند استفاده کند، حامیانش بیشتر اقناع میشوند که او واقعا نخبگان خائن و حریص را از سالنهای واشنگتن بیرون میکند. نارنجک پراکنان اصلی ترامپ یعنی استفان بانن (مشاور ارشد ترامپ) و استفان میلر (مشاور دیگر و نویسنده سخنرانیهای ترامپ) اکنون آن منطق را وارد دولت کردهاند. هرگاه که تظاهرکنندگان و رسانهها علیه ترامپ میشورند، نشان میدهد که آنها کارشان را درست انجام دادهاند. اگر فوران چنین مواضع و سخنانی ادامه داشته باشد، نشان میدهد ترامپ همان گونه که گفته مرد عمل است. پنهان کاری و سردرگمی در مورد ممنوعیت مهاجرت نه تنها نشانهای از شکست بلکه نشانی است از اینکه چگونه مردم از کارشناسانی که به منافع خودشان خدمت میکنند اجتناب میکنند؛ کارشناسانی که بر حسب عادت اراده مردم را معکوس میکنند. سیاست ستیز با دیدگاهی جهانی مهار میشود که نافی دههها سیاست خارجی آمریکاست. به لحاظ تاکتیکی، ترامپ زمان اندکی برای نهادهای چندجانبهای دارد که بر هر چیزی از امنیت تا تجارت و تا محیط زیست حاکمند.
✅او معتقد است کشورهای کوچکتر بیشتر پاداشها را درو میکنند در حالی که آمریکا بیشتر هزینه را میپردازد. او میتواند از قدرت چانهزنی خود برای رسیدن به معاملهای بهتر استفاده کند و یکی یکی به سراغ کشورها میرود. بانن و دیگران به لحاظ استراتژیک دیپلماسی آمریکا را رد میکنند. آنها معتقدند چندجانبه گرایی یعنی مظهر یک انترناسیونالیسم منسوخ. کشمکشهای ایدئولوژیک امروز بر سر حقوق بشر جهانشمول نیست بلکه بر سر دفاع از فرهنگ «یهودی- مسیحی» در برابر یورش دیگر تمدنها بهویژه اسلام است. اگر از این منظر نگاه شود، سازمان ملل و اتحادیه اروپا موانعی هستند و ولادیمیر پوتین- لااقل در شرایط فعلی- متحدی بالقوه است. هیچکس نمیتواند بگوید ترامپ چقدر به این موارد باور دارد.
❌سخنان ابلهانه
✅آمریکاییهایی که ترامپ را رد میکنند طبیعتا و بیشتر به این دلیل چنین میکنند که از این میترسند که او آسیبی به کشورشان وارد کند. آنها حق دارند نگران باشند اما برخی قوانین و موسسات حامی آنها هستند. در این دنیا، ابزارهای نظارتی بر ترامپ کم است. . بدون مشارکت و حمایت فعال آمریکا، همکاری جهانی شکست میخورد. سازمان تجارت جهانی ارزش این نام را ندارد. سازمان ملل بیاستفاده خواهد شد. معاهدات و کنوانسیونهای بیشماری تضعیف خواهند شد. همکاریهایی که طی دههها شکل گرفته را نمیتوان به راحتی کنار گذاشت و آسیبهایش هم پابرجا خواهد بود.
✅در دنیای بیاعتمادی و اتهام متقابل، کشورهایی که از جهان ناراضیاند وسوسه تغییر آن را در سر خواهند پروراند حتی اگر این کار با توسل به زور باشد. چه باید کرد؟ اولین کار محدود کردن آسیبها است. جمهوریخواهان و دموکراتهای میانهرو باید به ترامپ بگویند که بانون و ایدئولوگهایی مانند او در اشتباه هستند. اگر ترامپ میخواهد «ابتدا آمریکا» را در صدر بنشاند باید اولویت را به تقویت روابط بدهد نه اینکه با متحدان تحقیرآمیز رفتار کند.
@mostafatajzadeh
📝📝📝پایان عصر رجزخوانی دیپلماتیک
داوود حشمتی
✅حرفهای روزهای اخیر ترامپ دررابطه با ایران نیازمند پاسخگویی قاطع است،اما نه به شیوه «رجز خوانی های دیروز ایران و امروز آمریکا». حرف های او را درباره «گزینه نظامی» و «نفس های آخر ایران» را نباید بیپاسخ گذاشت، اما شایسته هر پاسخی نیز نیست. حرف ترامپ روی دیگر سخنان کسانی بود که در ایران معتقد بودند دولت روحانی از سر استیصال (یا به تعبیر آنها سازشکاری از سرترس) به سمت برجام رفت. ایران در سال های اخیر نیازمند پیشرفت و توسعه بودوهست،وتحریم های ظالمانه اواخر دوران احمدی نژاد کشور را در شرایط سخت قرار داده بود.این مساله ای نیست که قابل انکار باشد. اما تويیت ترامپ نیز توهمی بیش نبود؛ ترامپ نوشته است:«ایران داشت نفسهای آخر را میکشید و در حال فروپاشی بود تا اینکه آمریکا با طناب نجاتی در قالب توافق هستهای به مددش رسید: 150 میلیارد دلار».این توهم غلط قطعا ناشی از مشاوره افرادی است که به صهیونیست ها وعربستان نزدیک هستند.
✅به عنوان کسانی که در ایران زندگی کردیم،ما هم دوران سخت تورم 45 درصدی، افزایش وحشتناک نرخ دلار و کاهش ارزش پول ملی را تجربه کردیم وهم خوب به خاطر داریم که دولت روحانی حتی در همان صد روز آغازین (تا پیش از توافق ژنو) توانست آشفتگی اقتصادی را مهار کند. هنوز به توافق نهایی نرسیده بودیم که دولت روحانی توانست نرخ تورم را کاملا مهار کند و به سمت تک نرخی شدن پیش برود. هیچ کدام از این اتفاقات ارتباطی با پول های آزاد شده ایران به واسطه برجام نداشت.
✅این همان اقتصاد مقاومتی بود که اتفاقا مورد نظررهبری نظام هم بود. دلواپسان تصورشان ازاقتصاد مقاومتی،اقتصاد ریاضتی بود. برخلاف آن ها که فکر می کردند باید«روزی یک وعده غذا خورد»(توصیه آیت ا... جنتی) یا«به جای مرغ اشکنه بخوریم»(توصیه آیت ا... علم الهدی)،اقتصاد مقاومتي مفهومش این بود که بتوانیم اقتصاد را فارغ از تاثیرات وحشتناک خارجی بر آن اداره کنیم.
با این حال، حرفهای ترامپ،مایک فلین وسایر دولتمردان آمریکا نیازمند پاسخگویی است. اما با چه زبانی؟ آیا انتظار داریم همانند دوران گذشته،ایران هم به «رجز خوانی دیپلماتیک» روی بیاورد؟ هرگز. این خواسته طراحان سناریو علیه ایران در آمریکا و همچنین دلواپسان داخلی است که روحانی، «های» ترامپ را با «هوی» تند جواب دهد. ما هم این مطالبه بحق را از دولت روحانی داریم که «یاوه گویی های ترامپ» را بی پاسخ نگذارد، اما معتقدیم مجموعه نظام همچنان (و فعلا)مشغول موضع گیری «منطقی»،«درست» و «یکصدا» هستند.
✅دردو مقطع، ما همراهی و همکاری مجموعه دولت و رهبری را شاهد بودیم که نتایج مطلوبی داشت. در مساله برجام و مقابله با عربستان ما شاهد همکاری مطلوبی بودیم که اتفاقا اپوزیسیون خارج نشینی که می خواست ایران، افغانستان یا عراق شود تا بتواند به کشور باز گردد به تفرقه میان آنها دلخوش کرده بود. امروز از دو منظر باید به گفته های ترامپ نگاه کرد. اول: بخشی در داخل و خارج از ایران دلخوش هستند تا در سایه جنگ لفظی میان ایران و آمریکا، سود خود را ببرند. آنها چشم به شکاف میان دولت و حاکمیت در ایران دوختهاند. داخلی ها در سایه این جنگ لفظی به دنبال زمین زدن و یک دوره ای کردن روحانی هستند وخارجی ها چشم به برانداختن کل نظام. دوم: اجازه ندادن به ترامپ برای اجماع جهانی علیه ایران. ترامپ گفته که گزینه نظامی برای ایران همچنان روی میز است. اما به خوبی می دانیم که ترامپ رای نیمی از مردم آمریکا را دارد که همانها هم اتفاقا به ترامپ رای دادند چون گفته بود: «با هزینه های نظامی که در خاورمیانه صورت گرفت می شد سه بار آمریکا را ساخت.» لذا او پشتیبانی افکارعمومی آمریکا را برای انجام چنین کاری به همراه ندارد.
✅امروز که افکارعمومی خود آمریکا هم با او همراه نیست، نباید طوری رفتار کرد که فردا روز، افکارعمومی داخلی هم ما را مقصر قلمداد کند. همچنان معتقدم که باید ازشنيدهشنيدن «یکصدا» از ایران دفاع کرد. صدایی که «احساساتی» نیست. رجزخوانی بیحاصل و هزینه ساز نیست. اما در عین حال «قاطعانه» موضع می گیرد. این مساله را در مورد عربستان شاهد بودیم. ایران به یاوه های وزیرخارجه عربستان پاسخ های احساسی نداد.
✅در عوض، هم افکارعمومی داخل، علیه عربستان بسیج شد و هم عربستان، افکارعمومی و کشورها ی ديگر راعلیه ما بسیج کرد. ما درعین حال که به دوری از احساسات نیازمندیم به پاسخگویی هم احتیاج داریم. افکارعمومی داخلی نباید احساس کند،آدم سطح پایینی چون ترامپ می تواند به راحتی هر حرفی را بزند. لذا دوری از «رجزخوانی بی حاصل» الزامی است، اما «پاسخ گویی منطقی»هم لازم است.
منبع: روزنامه قانون
@mostafatajzadeh
داوود حشمتی
✅حرفهای روزهای اخیر ترامپ دررابطه با ایران نیازمند پاسخگویی قاطع است،اما نه به شیوه «رجز خوانی های دیروز ایران و امروز آمریکا». حرف های او را درباره «گزینه نظامی» و «نفس های آخر ایران» را نباید بیپاسخ گذاشت، اما شایسته هر پاسخی نیز نیست. حرف ترامپ روی دیگر سخنان کسانی بود که در ایران معتقد بودند دولت روحانی از سر استیصال (یا به تعبیر آنها سازشکاری از سرترس) به سمت برجام رفت. ایران در سال های اخیر نیازمند پیشرفت و توسعه بودوهست،وتحریم های ظالمانه اواخر دوران احمدی نژاد کشور را در شرایط سخت قرار داده بود.این مساله ای نیست که قابل انکار باشد. اما تويیت ترامپ نیز توهمی بیش نبود؛ ترامپ نوشته است:«ایران داشت نفسهای آخر را میکشید و در حال فروپاشی بود تا اینکه آمریکا با طناب نجاتی در قالب توافق هستهای به مددش رسید: 150 میلیارد دلار».این توهم غلط قطعا ناشی از مشاوره افرادی است که به صهیونیست ها وعربستان نزدیک هستند.
✅به عنوان کسانی که در ایران زندگی کردیم،ما هم دوران سخت تورم 45 درصدی، افزایش وحشتناک نرخ دلار و کاهش ارزش پول ملی را تجربه کردیم وهم خوب به خاطر داریم که دولت روحانی حتی در همان صد روز آغازین (تا پیش از توافق ژنو) توانست آشفتگی اقتصادی را مهار کند. هنوز به توافق نهایی نرسیده بودیم که دولت روحانی توانست نرخ تورم را کاملا مهار کند و به سمت تک نرخی شدن پیش برود. هیچ کدام از این اتفاقات ارتباطی با پول های آزاد شده ایران به واسطه برجام نداشت.
✅این همان اقتصاد مقاومتی بود که اتفاقا مورد نظررهبری نظام هم بود. دلواپسان تصورشان ازاقتصاد مقاومتی،اقتصاد ریاضتی بود. برخلاف آن ها که فکر می کردند باید«روزی یک وعده غذا خورد»(توصیه آیت ا... جنتی) یا«به جای مرغ اشکنه بخوریم»(توصیه آیت ا... علم الهدی)،اقتصاد مقاومتي مفهومش این بود که بتوانیم اقتصاد را فارغ از تاثیرات وحشتناک خارجی بر آن اداره کنیم.
با این حال، حرفهای ترامپ،مایک فلین وسایر دولتمردان آمریکا نیازمند پاسخگویی است. اما با چه زبانی؟ آیا انتظار داریم همانند دوران گذشته،ایران هم به «رجز خوانی دیپلماتیک» روی بیاورد؟ هرگز. این خواسته طراحان سناریو علیه ایران در آمریکا و همچنین دلواپسان داخلی است که روحانی، «های» ترامپ را با «هوی» تند جواب دهد. ما هم این مطالبه بحق را از دولت روحانی داریم که «یاوه گویی های ترامپ» را بی پاسخ نگذارد، اما معتقدیم مجموعه نظام همچنان (و فعلا)مشغول موضع گیری «منطقی»،«درست» و «یکصدا» هستند.
✅دردو مقطع، ما همراهی و همکاری مجموعه دولت و رهبری را شاهد بودیم که نتایج مطلوبی داشت. در مساله برجام و مقابله با عربستان ما شاهد همکاری مطلوبی بودیم که اتفاقا اپوزیسیون خارج نشینی که می خواست ایران، افغانستان یا عراق شود تا بتواند به کشور باز گردد به تفرقه میان آنها دلخوش کرده بود. امروز از دو منظر باید به گفته های ترامپ نگاه کرد. اول: بخشی در داخل و خارج از ایران دلخوش هستند تا در سایه جنگ لفظی میان ایران و آمریکا، سود خود را ببرند. آنها چشم به شکاف میان دولت و حاکمیت در ایران دوختهاند. داخلی ها در سایه این جنگ لفظی به دنبال زمین زدن و یک دوره ای کردن روحانی هستند وخارجی ها چشم به برانداختن کل نظام. دوم: اجازه ندادن به ترامپ برای اجماع جهانی علیه ایران. ترامپ گفته که گزینه نظامی برای ایران همچنان روی میز است. اما به خوبی می دانیم که ترامپ رای نیمی از مردم آمریکا را دارد که همانها هم اتفاقا به ترامپ رای دادند چون گفته بود: «با هزینه های نظامی که در خاورمیانه صورت گرفت می شد سه بار آمریکا را ساخت.» لذا او پشتیبانی افکارعمومی آمریکا را برای انجام چنین کاری به همراه ندارد.
✅امروز که افکارعمومی خود آمریکا هم با او همراه نیست، نباید طوری رفتار کرد که فردا روز، افکارعمومی داخلی هم ما را مقصر قلمداد کند. همچنان معتقدم که باید ازشنيدهشنيدن «یکصدا» از ایران دفاع کرد. صدایی که «احساساتی» نیست. رجزخوانی بیحاصل و هزینه ساز نیست. اما در عین حال «قاطعانه» موضع می گیرد. این مساله را در مورد عربستان شاهد بودیم. ایران به یاوه های وزیرخارجه عربستان پاسخ های احساسی نداد.
✅در عوض، هم افکارعمومی داخل، علیه عربستان بسیج شد و هم عربستان، افکارعمومی و کشورها ی ديگر راعلیه ما بسیج کرد. ما درعین حال که به دوری از احساسات نیازمندیم به پاسخگویی هم احتیاج داریم. افکارعمومی داخلی نباید احساس کند،آدم سطح پایینی چون ترامپ می تواند به راحتی هر حرفی را بزند. لذا دوری از «رجزخوانی بی حاصل» الزامی است، اما «پاسخ گویی منطقی»هم لازم است.
منبع: روزنامه قانون
@mostafatajzadeh
📝 تفاوت دیپلماسی سردار و حقوقدان
✍ #سید_مصطفی_تاجزاده
💢بخش اول
✅ آقای محسن رضایی در اظهاراتی عجیب ادعا کرد که "عاقبت گفتگوی تمدن ها تهدید بوش و عاقبت برجام تهدید ترامپ شد". طبق کشف سردار اگر آقای خاتمی از گفتگوی تمدن ها دم نمی زد، بوش ایران را تهدید نمی کرد و چنانچه دکتر روحانی برجام را به فرجام نمی رساند ترامپ جرأت تهدید ما را نمی یافت. به عبارت دیگر اگر خاتمی منادی جنگ تمدنها می شد و روحانی بهجای " ائتلاف برای صلح"، پیشنهاد " ائتلاف برای جنگ" را میداد، شاهد تهدید ایران توسط روسای جمهور وقت آمریکا نمیبودیم. بهترین دلیل آن که احمدی نژاد از گفتگوی تمدن ها سخن نگفت و به سوی برجام نرفت و حتی به انکار هلوکاست برخاست، اما ایران هرگز تهدید نشد! البته مختصری تهدید شد که یکی از نتایج آن جهش 400 درصدی ارزش دلار امریکا در برابر ریال ایران ظرف کمتر از دو سال بود. کاهش صادرات نفت به نصف میزان آن و بلوکه شدن منابع ارزی و درآمد های نفتی کشور نیز از دیگر پیامدهای دیپلماسی انقلابی دولت مورد حمایت اصولگراها بود.
✅ اینکه چرا آقای رضایی اصرار دارد اولدرم بلدرم ترامپ را بعد از آزمایش موشکی اخیر ایران به برجام ربط دهد و برخلاف رییس جمهور فعلی آمریکا که توافق هسته ای را کلاه بزرگی می داند که روحانی و ظریف بر سر اوباما و کری گذاشتند، سردار برجام را راهبردی ناکام و تهدیدآفرین میخواند، به خود او مربوط است. اما آنچه به ملت ایران مربوط می شود دو نکته است؛ یکی در باب گذشته و درس گیری از آن و دیگری در باب آینده و دفع تهدیدات و مخاطرات از میهن و مردم.
✅⬅️ اول. ما در بیست سال گذشته دو راهبرد دیپلماتیک را تجربه کردیم . خاتمی با شعار گفتگوی تمدن ها و روحانی با برافراشتن پرچم صلح طلبی و نفی خشونت، هر دو به جنگ و تروریسم "نه" گفتند و کوشیدند با جلب همدلی یا دست کم همکاری اتحادیه اروپا، انگلستان، روسیه، چین، هند، ژاپن، کره جنوبی، عربستان و ... امنیت میهن را با کمترین هزینه تامین و راه بر توسعه اقتصادی و بهبود معیشت مردم بگشایند و اگر کارشکنی جناح جنگ سالار و تحریم طلب وطنی و امریکایی نبود، می توانستند گام هایی به مراتب مثبت تر به سود ایرانیان بردارند. آن دو رییس جمهور توانستند کاخ سفید را در مواجهه با ایران در تنهایی و انزوا قرار دهند تا آنجا که بوش جنگ افروز حداکثر کاری که توانست انجام دهد همین تهدید تو خالی بود.
✅ آقای رضایی به خوبی می داند که بوش به رغم تهدیدهایش اما به دلیل راهبرد صلح طلبانه اصلاح طلبان نتوانست حتی یک گام افزون بر تنگناهای قبلی دولت امریکا علیه ملت ما به ایرانیان تحمیل کند. حال آنکه همین بوش پسر در زمان احمدی نژاد توانست پرونده ایران را به شورای امنیت بکشاند و چند قطعنامه تحریم علیه جمهوری اسلامی به تصویب همه اعضا برساند.
✅ درماجرای برجام نیز دولت تدبیر و امید موفق شد که پرونده ایران را از زیرفصل هفت منشور ملل متحد که مختص تهدید کنندگان صلح بین المللی است خارج سازد و ضمن لغو تحریم های هسته ای حقوق هسته ای کشورمان را تثبیت نماید و راه بر زیاده خواهی بدخواهان ببندد.
✅ با وجود این شواهد انکار ناپذیر، سردار کمر به تخریب چنین راهبردی بسته است و می نویسد: " اگر امریکا بدون واهمه و به سادگی برجام را نقض می کند، این یعنی یک اشکال است". از سردار باید پرسید که طبق منطق او آیا اشکال بزرگتری در کار بود که ترامپ توانست در نخستین روز کاری خود پیمان همکاری توافق ترانس پاسیفیک (TPP) را که اعضای آن نماینده 40% اقتصاد جهانند، "بدون واهمه و به سادگی" کنار گذارد؟
✅ و آیا اشکال بیشتری در کار بود که دن کیشوت امریکایی در کارزار انتخاباتی خود کنوانسیون ژنو (1949)، قرار داد نفتا (NAFTA)، قراردادهای سازمان های تجارت جهانی (WTO)، پیمان محیط زیستی پاریس و حتی پیمان ناتو (NATO) را از حملات خود بی نصیب نگذاشت و نقض یا دست کم بازنگری آنان را وعده داد؟ راهبرد هرج و مرج طلبانه ترامپ ریشه در جهان ناشناسی او دارد یا از ترامپ ناشناسی آقای رضایی سرچشمه می گیرد؟
@mostafatajzadeh
✍ #سید_مصطفی_تاجزاده
💢بخش اول
✅ آقای محسن رضایی در اظهاراتی عجیب ادعا کرد که "عاقبت گفتگوی تمدن ها تهدید بوش و عاقبت برجام تهدید ترامپ شد". طبق کشف سردار اگر آقای خاتمی از گفتگوی تمدن ها دم نمی زد، بوش ایران را تهدید نمی کرد و چنانچه دکتر روحانی برجام را به فرجام نمی رساند ترامپ جرأت تهدید ما را نمی یافت. به عبارت دیگر اگر خاتمی منادی جنگ تمدنها می شد و روحانی بهجای " ائتلاف برای صلح"، پیشنهاد " ائتلاف برای جنگ" را میداد، شاهد تهدید ایران توسط روسای جمهور وقت آمریکا نمیبودیم. بهترین دلیل آن که احمدی نژاد از گفتگوی تمدن ها سخن نگفت و به سوی برجام نرفت و حتی به انکار هلوکاست برخاست، اما ایران هرگز تهدید نشد! البته مختصری تهدید شد که یکی از نتایج آن جهش 400 درصدی ارزش دلار امریکا در برابر ریال ایران ظرف کمتر از دو سال بود. کاهش صادرات نفت به نصف میزان آن و بلوکه شدن منابع ارزی و درآمد های نفتی کشور نیز از دیگر پیامدهای دیپلماسی انقلابی دولت مورد حمایت اصولگراها بود.
✅ اینکه چرا آقای رضایی اصرار دارد اولدرم بلدرم ترامپ را بعد از آزمایش موشکی اخیر ایران به برجام ربط دهد و برخلاف رییس جمهور فعلی آمریکا که توافق هسته ای را کلاه بزرگی می داند که روحانی و ظریف بر سر اوباما و کری گذاشتند، سردار برجام را راهبردی ناکام و تهدیدآفرین میخواند، به خود او مربوط است. اما آنچه به ملت ایران مربوط می شود دو نکته است؛ یکی در باب گذشته و درس گیری از آن و دیگری در باب آینده و دفع تهدیدات و مخاطرات از میهن و مردم.
✅⬅️ اول. ما در بیست سال گذشته دو راهبرد دیپلماتیک را تجربه کردیم . خاتمی با شعار گفتگوی تمدن ها و روحانی با برافراشتن پرچم صلح طلبی و نفی خشونت، هر دو به جنگ و تروریسم "نه" گفتند و کوشیدند با جلب همدلی یا دست کم همکاری اتحادیه اروپا، انگلستان، روسیه، چین، هند، ژاپن، کره جنوبی، عربستان و ... امنیت میهن را با کمترین هزینه تامین و راه بر توسعه اقتصادی و بهبود معیشت مردم بگشایند و اگر کارشکنی جناح جنگ سالار و تحریم طلب وطنی و امریکایی نبود، می توانستند گام هایی به مراتب مثبت تر به سود ایرانیان بردارند. آن دو رییس جمهور توانستند کاخ سفید را در مواجهه با ایران در تنهایی و انزوا قرار دهند تا آنجا که بوش جنگ افروز حداکثر کاری که توانست انجام دهد همین تهدید تو خالی بود.
✅ آقای رضایی به خوبی می داند که بوش به رغم تهدیدهایش اما به دلیل راهبرد صلح طلبانه اصلاح طلبان نتوانست حتی یک گام افزون بر تنگناهای قبلی دولت امریکا علیه ملت ما به ایرانیان تحمیل کند. حال آنکه همین بوش پسر در زمان احمدی نژاد توانست پرونده ایران را به شورای امنیت بکشاند و چند قطعنامه تحریم علیه جمهوری اسلامی به تصویب همه اعضا برساند.
✅ درماجرای برجام نیز دولت تدبیر و امید موفق شد که پرونده ایران را از زیرفصل هفت منشور ملل متحد که مختص تهدید کنندگان صلح بین المللی است خارج سازد و ضمن لغو تحریم های هسته ای حقوق هسته ای کشورمان را تثبیت نماید و راه بر زیاده خواهی بدخواهان ببندد.
✅ با وجود این شواهد انکار ناپذیر، سردار کمر به تخریب چنین راهبردی بسته است و می نویسد: " اگر امریکا بدون واهمه و به سادگی برجام را نقض می کند، این یعنی یک اشکال است". از سردار باید پرسید که طبق منطق او آیا اشکال بزرگتری در کار بود که ترامپ توانست در نخستین روز کاری خود پیمان همکاری توافق ترانس پاسیفیک (TPP) را که اعضای آن نماینده 40% اقتصاد جهانند، "بدون واهمه و به سادگی" کنار گذارد؟
✅ و آیا اشکال بیشتری در کار بود که دن کیشوت امریکایی در کارزار انتخاباتی خود کنوانسیون ژنو (1949)، قرار داد نفتا (NAFTA)، قراردادهای سازمان های تجارت جهانی (WTO)، پیمان محیط زیستی پاریس و حتی پیمان ناتو (NATO) را از حملات خود بی نصیب نگذاشت و نقض یا دست کم بازنگری آنان را وعده داد؟ راهبرد هرج و مرج طلبانه ترامپ ریشه در جهان ناشناسی او دارد یا از ترامپ ناشناسی آقای رضایی سرچشمه می گیرد؟
@mostafatajzadeh
📝 تفاوت دیپلماسی سردار و حقوقدان
✍ #سید_مصطفی_تاجزاده
💢بخش دوم
✅⬅️ دوم. می دانیم که اگر به جای روحانی جلیلی انتخاب شده بود، از برجام خبری نبود و به جای مذاکرات هستهای کلاس های درس تاریخ تداوم می یافت و ایران در همان سه سال آخر دولت اوباما به سرنوشت ونزوئلا دچار میشد. در دوره ترامپ نیز نه تنها از یکی از بزرگترین اهرم های دفاعی خود یعنی همکاری تمامی قدرت های بزرگ جهان علیه تهدید های دولت آمریکا بی بهره می ماند، بلکه امروز ترامپ می توانست با اتکا و استناد به قطعنامههای محکومیت ایران در شورای امنیت سازمان ملل تمام دولت های جهان را از اتحادیه اروپا و انگلیس تا روسیه و هند و چین و ژاپن و کره جنوبی علیه ایران بسیج کند و با کمترین هزینه و قوی ترین پشتوانه های سیاسی و حقوقی به مقابله با منافع ملی و حتی امنیت ما برخیزد. مهم تر آنکه اگر برجام در دوره اوباما منافع مارا تامین میکرد در عصر ترامپ کارکرد امنیتی نیز یافته است و بزرگترین مانع ماجراجویی او و کندکننده تیغ تیز کاخ سفید علیه ایران و ایرانی به شمار میرود. بر این اساس آقای رضایی باید توضیح دهد که چرا این پیمان امنیتبخش را آماج حملات خود قرار داده و قرار است به جای آن چه بگذارد؟
✅ من فرض را بر نا آگاهی سردار میگذارم اما نمی توانم به ملت ایران هشدار ندهم که اگر هوشیار نباشند و از تجربه آغاز جنگ تحمیلی و نیز دیپلماسی دشمنتراش احمدی نژاد درس نگیرند که به کاخ سفید فرصت داد توافق همه قدرت های دنیا را علیه ایران را جلب کند و افزون بر تهدید های بی سابقه، تحریم های کمر شکن نیز به ایران تحمیل نماید، جنگ طلبان وطنی بار دیگر اجازه و بهانه خواهند یافت که همگام با جنگ افروزان اسرائیلی و ارتجاع عرب، ایران را به جای چین به مسأله اول ترامپ تبدیل کنند و با هموار سازی مسیر رو در رویی دو کشور بر سر میهن ما همان آورند که بر برخی کشورهای دیگر آوردهاند.
✅ به ملت ایران عرض می کنم که ما امروز بیش از زمان اوباما به برجام نیاز داریم. چون در آن صورت می توانیم به نام "جامعه جهانی" به مقابله با تهدید های ترامپ برخیزیم و در برابر اقدام های نابخردانه او بایستیم. برجام همچنین به ما اجازه می دهد که به طرح هایی مشابه آنچه اساتید دانشگاه صنعتی شریف پیشنهاد کردند روی خوش نشان دهیم و با گسترش روابط اقتصادی ، بازرگانی، توریستی، خدماتی، فرهنگی، ورزشی، علمی و فنی با دنیا از جمله با اروپا و چین و روسیه وحتی با آن دسته از شرکت های امریکایی که خواهان تعامل سالم با ایراناند بپردازیم و دروازه های میهن را به روی جهانیان و به ویژه شهروندان ایالات متحده باز کنیم و با جلب حمایت دولت های دنیا و افکار عمومی ملت ها هم هزینه های ماجراجویی های احتمالی ترامپ را علیه ایران بالا بریم و هم همدلی آحاد ایرانیان را دربرابر تهدید ها و مخاطرات آتی به دست آوریم.
✅ منظورم کسانی است که تحریم ها را نعمت می خوانند و رشد اقتصادی کشور را با تحریم ها بهتر ارزیابی می کنند و معتقدند که در پاسخ به قدرت رسیدن یک نژاد پرست جنگ افروز در امریکا، در ایران نیز باید کسانی زمام قوه مجریه را در دست گیرند که به جای آب، نفت بر آتش نظامی گری ترامپ بریزند، بدان امید که بتوانند آب رفته را به جوی بازگردانند و یک بار دیگر بهای ارزش دلار را در برابر پول ملی 400 درصد افزایش دهند. به باور من بر همه ایرانیان لازم است که تمام شعارها، گفتارها و رفتار های سیاسیون و حتی نظامیان را به دقت رصد نمایند و هر سخن و عمل تحریک کننده را شدیدا محکوم کنند تا جنگ طلبان وطنی فرصت نیابند که بار دیگر ایران را سیبل جنگ سالاران آمریکایی نمایند و با منزوی ساختن کشورمان، مجددا تحریم ها را همراه با تهدیدهای تازه متوجه ایرانیان کنند.
@mostafatajzadeh
✍ #سید_مصطفی_تاجزاده
💢بخش دوم
✅⬅️ دوم. می دانیم که اگر به جای روحانی جلیلی انتخاب شده بود، از برجام خبری نبود و به جای مذاکرات هستهای کلاس های درس تاریخ تداوم می یافت و ایران در همان سه سال آخر دولت اوباما به سرنوشت ونزوئلا دچار میشد. در دوره ترامپ نیز نه تنها از یکی از بزرگترین اهرم های دفاعی خود یعنی همکاری تمامی قدرت های بزرگ جهان علیه تهدید های دولت آمریکا بی بهره می ماند، بلکه امروز ترامپ می توانست با اتکا و استناد به قطعنامههای محکومیت ایران در شورای امنیت سازمان ملل تمام دولت های جهان را از اتحادیه اروپا و انگلیس تا روسیه و هند و چین و ژاپن و کره جنوبی علیه ایران بسیج کند و با کمترین هزینه و قوی ترین پشتوانه های سیاسی و حقوقی به مقابله با منافع ملی و حتی امنیت ما برخیزد. مهم تر آنکه اگر برجام در دوره اوباما منافع مارا تامین میکرد در عصر ترامپ کارکرد امنیتی نیز یافته است و بزرگترین مانع ماجراجویی او و کندکننده تیغ تیز کاخ سفید علیه ایران و ایرانی به شمار میرود. بر این اساس آقای رضایی باید توضیح دهد که چرا این پیمان امنیتبخش را آماج حملات خود قرار داده و قرار است به جای آن چه بگذارد؟
✅ من فرض را بر نا آگاهی سردار میگذارم اما نمی توانم به ملت ایران هشدار ندهم که اگر هوشیار نباشند و از تجربه آغاز جنگ تحمیلی و نیز دیپلماسی دشمنتراش احمدی نژاد درس نگیرند که به کاخ سفید فرصت داد توافق همه قدرت های دنیا را علیه ایران را جلب کند و افزون بر تهدید های بی سابقه، تحریم های کمر شکن نیز به ایران تحمیل نماید، جنگ طلبان وطنی بار دیگر اجازه و بهانه خواهند یافت که همگام با جنگ افروزان اسرائیلی و ارتجاع عرب، ایران را به جای چین به مسأله اول ترامپ تبدیل کنند و با هموار سازی مسیر رو در رویی دو کشور بر سر میهن ما همان آورند که بر برخی کشورهای دیگر آوردهاند.
✅ به ملت ایران عرض می کنم که ما امروز بیش از زمان اوباما به برجام نیاز داریم. چون در آن صورت می توانیم به نام "جامعه جهانی" به مقابله با تهدید های ترامپ برخیزیم و در برابر اقدام های نابخردانه او بایستیم. برجام همچنین به ما اجازه می دهد که به طرح هایی مشابه آنچه اساتید دانشگاه صنعتی شریف پیشنهاد کردند روی خوش نشان دهیم و با گسترش روابط اقتصادی ، بازرگانی، توریستی، خدماتی، فرهنگی، ورزشی، علمی و فنی با دنیا از جمله با اروپا و چین و روسیه وحتی با آن دسته از شرکت های امریکایی که خواهان تعامل سالم با ایراناند بپردازیم و دروازه های میهن را به روی جهانیان و به ویژه شهروندان ایالات متحده باز کنیم و با جلب حمایت دولت های دنیا و افکار عمومی ملت ها هم هزینه های ماجراجویی های احتمالی ترامپ را علیه ایران بالا بریم و هم همدلی آحاد ایرانیان را دربرابر تهدید ها و مخاطرات آتی به دست آوریم.
✅ منظورم کسانی است که تحریم ها را نعمت می خوانند و رشد اقتصادی کشور را با تحریم ها بهتر ارزیابی می کنند و معتقدند که در پاسخ به قدرت رسیدن یک نژاد پرست جنگ افروز در امریکا، در ایران نیز باید کسانی زمام قوه مجریه را در دست گیرند که به جای آب، نفت بر آتش نظامی گری ترامپ بریزند، بدان امید که بتوانند آب رفته را به جوی بازگردانند و یک بار دیگر بهای ارزش دلار را در برابر پول ملی 400 درصد افزایش دهند. به باور من بر همه ایرانیان لازم است که تمام شعارها، گفتارها و رفتار های سیاسیون و حتی نظامیان را به دقت رصد نمایند و هر سخن و عمل تحریک کننده را شدیدا محکوم کنند تا جنگ طلبان وطنی فرصت نیابند که بار دیگر ایران را سیبل جنگ سالاران آمریکایی نمایند و با منزوی ساختن کشورمان، مجددا تحریم ها را همراه با تهدیدهای تازه متوجه ایرانیان کنند.
@mostafatajzadeh
📝 نامهای به کیانوش عیاری
✅ عفاف دیدگان یا حجاب گیسوان؟
✍🏼 مسعودباستانی
✅ اگر این جمله درست باشد که «سینما محل تقاطع هنر، علوم انسانی و علوم اجتماعی است و فیلمساز مولف همان کسی است که مردم شناسی را درکنار فیلمسازی آموخته است»، شما به راستی یکی از فیلمسازان ارزشمند این سرزمین هستید.انتشار تصمیم دلیرانه و مهم تر از آن سخنان صادقانه و شجاعانه درباره نحوه فیلمسازی و این که دیگر حاضر نیستید فیلمی بسازید که خانم ها در آن چه در خلوت خودشان و چه در مقابل محارم روسری بر سر داشته باشند،مرا به نوشتن این نامه ترغیب کرد.زیرا که این بار پیام نهفته در گفتار و رفتار شما شاید به اندازه همه آن مفاهیم ناب مکشوف در فیلم هایتان ارزش داشت. وفاداری به واقعیت های زندگی اجتماعی و اصالت بخشی به حقیقت ناب انسان در مارپیچ سرگیجه آور این زمانه، بیشتر از هرکس از سینماگری انتظار می رفت که به گفته خودش به هنگام تولد از قابله اش تاریخ تولد سینما را پرسیده است و تاکید کرده است که جهان پیرامونی اش بدون سینما بی معناست. بدین ترتیب او پسر سینماست حتی اگر امروز عیار و پیشکوت سینمای ایران نامیده شود. همین نسبت از وی، مردی را ساخته است که در هیچ شرایطی نمی تواند از وظیفه سترگی که ذات سینما به عنوان میراث معنوی بر عهده اش گذاشته چشم پوشی کند. مگر جز این است که سینماگران از دوران برادران لومیر تاکنون با بهره گیری از تکنیک ذخیره نور و انعکاس آن بر پرده سفید سالن تاریک، همواره تکه ای از واقعیت های زندگی و حقیقت زندگان را بازنمایی کردهاند!
✅ آقای عیاری عزیز، می دانم که این تصمیم مخمصمه های مالی تان را تنگ تر و انزوای شما را شدیدتر خواهد کرد. می دانم که این بار هم با چوب تهمت های رنگ وا رنگ دلواپسان، که از فیلم «شبح کژدم» تا «کاناپه» پیوسته بر شما تاخته اند، باز هم از صحنه رانده خواهید شد و چه بسا دوره نامعلوم دیگری بر شانزده سال محرومیت از نمایش آثارتان افزوده می شود. اما در چشم من، این تصمیم به اندازه یک عصیان فرهنگی در برابر خلقیات نادرست اهالی این سرزمین که به خودفریبی و خودسانسوری خوگرفتهاند، جلوه گری می کند. انگار عادت کرده ایم که در هر شرایطی به قیمت پایین یا بهایی اندک به تحریف واقعیت و انکارحقیقت، با اشکال گوناگون تن دهیم. این کژی در جهان سینما که قرار است منعکس کننده صادقانه حقایق باشد، زشت تر است.اگر چه این تصمیم از طرف شما به عنوان یک سینماگرو صرفا در حیطه شغلی خودتان مطرح شده است ولی پیام نهفته در آن می تواند تلنگر محکمی بر اذهان حقیقت جو باشد. سر مشق برای همه آنانی که به حکم سرنوشت در شهر دروغ ساکن شده اند و با بستن چشمهایشان، سرشت خود را به تزویر آلوده اند!شما بهتر از من می دانید که اغلب راستگویان، برندگان بازی های روزمره زندگی نیستند اما به حکم تاریخ ماندگارند. شما تصمیم گرفته اید تا از این پس تصاویر بازیگران فیلم هایتان را با پوشش غیر واقعی به دست تماشاگران نرسانید.
✅ این چنین پایمردی بر سر تحقق همین آرمان سینمای واقعگرا در زمانه ای که به قول خودتان همواره کفه ترازو به سود فیلم هایی که ماموریت اصلی شان سرگرمی است، میچرخد خود نشانه شرافت هنری شماست.آقای عیاری؛ شما نمی خواهید در قاب سینما به تماشاگر دروغ بگویید و او را به دنیای فانتزی های شیرین یا تخیلات مطلوبش پرتاب کنید.اما باید دردمندانه برای تان بنویسم که چه بسا مشکل فیلم کاناپه، تنها کلاه گیس ها و نحوه پوشش زنان بازیگر در محیط های خصوصی نیست. فیلم «کاناپه» به محاق توقیف رفت، زیرا که این فیلم نیز همچون اسلافش برگی از کارنامه سینمای رئالیستی شماست. به یاد دارم زمانی از سینمای بدلی انتقاد می کردید و«عرفان زدگی» و «سونامی معناگرایی» را آفت های سینمای ایران می دانستید.
📌 شماره چهارم ستون #جمعه_نامه در #روزنامه_قانون
ادامه را در لینک زیر :
www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/73583
@mostafatajzadeh
✅ عفاف دیدگان یا حجاب گیسوان؟
✍🏼 مسعودباستانی
✅ اگر این جمله درست باشد که «سینما محل تقاطع هنر، علوم انسانی و علوم اجتماعی است و فیلمساز مولف همان کسی است که مردم شناسی را درکنار فیلمسازی آموخته است»، شما به راستی یکی از فیلمسازان ارزشمند این سرزمین هستید.انتشار تصمیم دلیرانه و مهم تر از آن سخنان صادقانه و شجاعانه درباره نحوه فیلمسازی و این که دیگر حاضر نیستید فیلمی بسازید که خانم ها در آن چه در خلوت خودشان و چه در مقابل محارم روسری بر سر داشته باشند،مرا به نوشتن این نامه ترغیب کرد.زیرا که این بار پیام نهفته در گفتار و رفتار شما شاید به اندازه همه آن مفاهیم ناب مکشوف در فیلم هایتان ارزش داشت. وفاداری به واقعیت های زندگی اجتماعی و اصالت بخشی به حقیقت ناب انسان در مارپیچ سرگیجه آور این زمانه، بیشتر از هرکس از سینماگری انتظار می رفت که به گفته خودش به هنگام تولد از قابله اش تاریخ تولد سینما را پرسیده است و تاکید کرده است که جهان پیرامونی اش بدون سینما بی معناست. بدین ترتیب او پسر سینماست حتی اگر امروز عیار و پیشکوت سینمای ایران نامیده شود. همین نسبت از وی، مردی را ساخته است که در هیچ شرایطی نمی تواند از وظیفه سترگی که ذات سینما به عنوان میراث معنوی بر عهده اش گذاشته چشم پوشی کند. مگر جز این است که سینماگران از دوران برادران لومیر تاکنون با بهره گیری از تکنیک ذخیره نور و انعکاس آن بر پرده سفید سالن تاریک، همواره تکه ای از واقعیت های زندگی و حقیقت زندگان را بازنمایی کردهاند!
✅ آقای عیاری عزیز، می دانم که این تصمیم مخمصمه های مالی تان را تنگ تر و انزوای شما را شدیدتر خواهد کرد. می دانم که این بار هم با چوب تهمت های رنگ وا رنگ دلواپسان، که از فیلم «شبح کژدم» تا «کاناپه» پیوسته بر شما تاخته اند، باز هم از صحنه رانده خواهید شد و چه بسا دوره نامعلوم دیگری بر شانزده سال محرومیت از نمایش آثارتان افزوده می شود. اما در چشم من، این تصمیم به اندازه یک عصیان فرهنگی در برابر خلقیات نادرست اهالی این سرزمین که به خودفریبی و خودسانسوری خوگرفتهاند، جلوه گری می کند. انگار عادت کرده ایم که در هر شرایطی به قیمت پایین یا بهایی اندک به تحریف واقعیت و انکارحقیقت، با اشکال گوناگون تن دهیم. این کژی در جهان سینما که قرار است منعکس کننده صادقانه حقایق باشد، زشت تر است.اگر چه این تصمیم از طرف شما به عنوان یک سینماگرو صرفا در حیطه شغلی خودتان مطرح شده است ولی پیام نهفته در آن می تواند تلنگر محکمی بر اذهان حقیقت جو باشد. سر مشق برای همه آنانی که به حکم سرنوشت در شهر دروغ ساکن شده اند و با بستن چشمهایشان، سرشت خود را به تزویر آلوده اند!شما بهتر از من می دانید که اغلب راستگویان، برندگان بازی های روزمره زندگی نیستند اما به حکم تاریخ ماندگارند. شما تصمیم گرفته اید تا از این پس تصاویر بازیگران فیلم هایتان را با پوشش غیر واقعی به دست تماشاگران نرسانید.
✅ این چنین پایمردی بر سر تحقق همین آرمان سینمای واقعگرا در زمانه ای که به قول خودتان همواره کفه ترازو به سود فیلم هایی که ماموریت اصلی شان سرگرمی است، میچرخد خود نشانه شرافت هنری شماست.آقای عیاری؛ شما نمی خواهید در قاب سینما به تماشاگر دروغ بگویید و او را به دنیای فانتزی های شیرین یا تخیلات مطلوبش پرتاب کنید.اما باید دردمندانه برای تان بنویسم که چه بسا مشکل فیلم کاناپه، تنها کلاه گیس ها و نحوه پوشش زنان بازیگر در محیط های خصوصی نیست. فیلم «کاناپه» به محاق توقیف رفت، زیرا که این فیلم نیز همچون اسلافش برگی از کارنامه سینمای رئالیستی شماست. به یاد دارم زمانی از سینمای بدلی انتقاد می کردید و«عرفان زدگی» و «سونامی معناگرایی» را آفت های سینمای ایران می دانستید.
📌 شماره چهارم ستون #جمعه_نامه در #روزنامه_قانون
ادامه را در لینک زیر :
www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/73583
@mostafatajzadeh
قانون
عفاف دیدگان یا حجاب گیسوان؟ :: قانون
مسعود باستانی
📝 از شاهدان بازاری تا پرده نشینان سیاسی
✍ حسین نقاشی
در این یادداشت به نقد و بررسی عوامل "حزب گریزی" و آسیب های آن پرداخته ام.
✅مولفههاي حزب و تاثير بسزاي آن بر دموكراتيك شدن عرصه سياست، مانع ترويج و تشويق حزبگرايي از سوي هسته سخت قدرت خواهد بود. در چنين بستري «پردهنشينان» عرصه سياست محيط مناسبي براي نشو و نما در برابر «شاهدان بازاري» اين عرصه مييابند.
✅مرادم از شاهدان بازاري همه آن كساني هستند كه با حضور در احزاب و سازمانهاي سياسي در سطوح مختلف به «رقابتپذيري»، «برتري كار جمعي بر فردي»، «خير عمومي» و «شفافيت» در برابر «رقابت گريزي»، «برتري كار فردي يا محفلي بر كار جمعي»، «خير فردي» و «عدم شفافيت» تن دادهاند.
✅«پردهنشينان عرصه سياست» براي خود استدلالهاي قابل تاملي نيز دارند. عضويت در احزاب اصلاحجو و منتقد وضع موجود كه اغلب در موقعيت اپوزيسيون گاه قانوني يا حتي غيرقانوني قرار ميگيرند، هزينه دارد. افراد حاضر در سطوح مختلف در اين احزاب، «نشان» دار ميشوند و از احراز هرگونه سمت سياسي، اقتصادي يا اجتماعي محروم شده يا در خطر به زير كشيده شدن از موقعيتهايي كه دارند، هستند و حتي ارتقاي حرفهايشان نيز دستخوش ملاحظات فراوان غيرمرتبط به جايگاه حزبي و سياسيشان شده و گاه نامقدور ميشود.
✅وقتي ميتوان با برند «منتقد بودن» و اصلاحجو بودن از يك سو منتقدان وضع موجود در جامعه را درباره خود قانع كرد و از سوي ديگر به طور رسمي عمل سياسي را در چارچوب درست حزبي پيگيري نكرد، چرا يك «پرده نشين عالم سياست» خود را دچار فرآيندهاي دست و پا گير حزبي و «نشان»دار شدن هر چي بيشتر در برابر حكمرانان كند؟! عقل ابزاري و معطوف به نتيجه-كسب قدرت- در چنين جوامعي اين محاسبهها را براي اهلش به بار ميآورد!
✅عنصر سياسي محفلي با خود ميانديشد كه «نشان» اصلاحجو و منتقد وضع موجود بودن به حد كافي هزينهساز است، چرا بر اين هزينه حضور در يك ساختار منضبط، مرامدار و تحت نظر را علاوه كنم؟ چرا بايد علاوه بر مخاطرات احتمالي، خود را اسير و دست بسته دموكراسي درون حزبي، سلسلهمراتب، انضباط و طي پله به پله مراتب بر مدار مناسبات درون حزبي كنم؟
✅اينچنين است كه سياست و عمل «حزبي» جاي خود را به سياست و عمل «محفلي» و دورهمي ميدهد. در چنين شرايطي افراد اين محافل هر يك با نزديك شدن به يك يا چند چهره موثر در يك جريان، براي خود و ديگر اعضاي محفل، ايجاد موقعيت ميكنند
✅هر چه در معايب اين پردهنشينانِ عالم سياست گفته شد، در برابر شق نازلتري از راهيافتگان به كرسيها و موقعيتهاي سياسي، هيچ است. آناني كه تنها به دليل وابستگي خانوادگي به شخصيتهاي سياسي يا اقتصادي يا به واسطه داشتن موقعيت اقتصادي چشمگير بدون اينكه كمترين فعاليت سياسي را تجربه كرده باشند، به چنين موقعيتها دست مييابند.
✅فعالان سیاسی «محفلی» دارای سوابق فعالیت سیاسی در سطوح مختلف- آماتور، نیمهحرفهای و حتی حرفهای- هستند، اما اینان نهتنها تجربه فعالیت سیاسی درخوری ندارند، بلکه تنها همین وابستگیها و گاه چهره شدنهای یک شبه در فضای مجازی- فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و...- و امثال اینها، این موقعیت را در اختیارشان قرار داده است که چنین خیال و عزمی را در خود بپرورانند
✅بايد تلاش سلبي و هم ايجابي شود كه «خاندانسالاري»ها و «يك شبه» سياسي شدهها، گوي سبقت از «السابقون» و خاك خوردههاي عرصه فعاليت سياسي و حزبي نربايند تا انگيزه و همتي باقي بماند كه خود و ديگران به مسير صحيح عمل سياسي رهنمون شوند.
📌 رونامه اعتماد ، متن کامل یادداشت:
http://www.etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=638&pageno=6
@mostafatajzadeh
✍ حسین نقاشی
در این یادداشت به نقد و بررسی عوامل "حزب گریزی" و آسیب های آن پرداخته ام.
✅مولفههاي حزب و تاثير بسزاي آن بر دموكراتيك شدن عرصه سياست، مانع ترويج و تشويق حزبگرايي از سوي هسته سخت قدرت خواهد بود. در چنين بستري «پردهنشينان» عرصه سياست محيط مناسبي براي نشو و نما در برابر «شاهدان بازاري» اين عرصه مييابند.
✅مرادم از شاهدان بازاري همه آن كساني هستند كه با حضور در احزاب و سازمانهاي سياسي در سطوح مختلف به «رقابتپذيري»، «برتري كار جمعي بر فردي»، «خير عمومي» و «شفافيت» در برابر «رقابت گريزي»، «برتري كار فردي يا محفلي بر كار جمعي»، «خير فردي» و «عدم شفافيت» تن دادهاند.
✅«پردهنشينان عرصه سياست» براي خود استدلالهاي قابل تاملي نيز دارند. عضويت در احزاب اصلاحجو و منتقد وضع موجود كه اغلب در موقعيت اپوزيسيون گاه قانوني يا حتي غيرقانوني قرار ميگيرند، هزينه دارد. افراد حاضر در سطوح مختلف در اين احزاب، «نشان» دار ميشوند و از احراز هرگونه سمت سياسي، اقتصادي يا اجتماعي محروم شده يا در خطر به زير كشيده شدن از موقعيتهايي كه دارند، هستند و حتي ارتقاي حرفهايشان نيز دستخوش ملاحظات فراوان غيرمرتبط به جايگاه حزبي و سياسيشان شده و گاه نامقدور ميشود.
✅وقتي ميتوان با برند «منتقد بودن» و اصلاحجو بودن از يك سو منتقدان وضع موجود در جامعه را درباره خود قانع كرد و از سوي ديگر به طور رسمي عمل سياسي را در چارچوب درست حزبي پيگيري نكرد، چرا يك «پرده نشين عالم سياست» خود را دچار فرآيندهاي دست و پا گير حزبي و «نشان»دار شدن هر چي بيشتر در برابر حكمرانان كند؟! عقل ابزاري و معطوف به نتيجه-كسب قدرت- در چنين جوامعي اين محاسبهها را براي اهلش به بار ميآورد!
✅عنصر سياسي محفلي با خود ميانديشد كه «نشان» اصلاحجو و منتقد وضع موجود بودن به حد كافي هزينهساز است، چرا بر اين هزينه حضور در يك ساختار منضبط، مرامدار و تحت نظر را علاوه كنم؟ چرا بايد علاوه بر مخاطرات احتمالي، خود را اسير و دست بسته دموكراسي درون حزبي، سلسلهمراتب، انضباط و طي پله به پله مراتب بر مدار مناسبات درون حزبي كنم؟
✅اينچنين است كه سياست و عمل «حزبي» جاي خود را به سياست و عمل «محفلي» و دورهمي ميدهد. در چنين شرايطي افراد اين محافل هر يك با نزديك شدن به يك يا چند چهره موثر در يك جريان، براي خود و ديگر اعضاي محفل، ايجاد موقعيت ميكنند
✅هر چه در معايب اين پردهنشينانِ عالم سياست گفته شد، در برابر شق نازلتري از راهيافتگان به كرسيها و موقعيتهاي سياسي، هيچ است. آناني كه تنها به دليل وابستگي خانوادگي به شخصيتهاي سياسي يا اقتصادي يا به واسطه داشتن موقعيت اقتصادي چشمگير بدون اينكه كمترين فعاليت سياسي را تجربه كرده باشند، به چنين موقعيتها دست مييابند.
✅فعالان سیاسی «محفلی» دارای سوابق فعالیت سیاسی در سطوح مختلف- آماتور، نیمهحرفهای و حتی حرفهای- هستند، اما اینان نهتنها تجربه فعالیت سیاسی درخوری ندارند، بلکه تنها همین وابستگیها و گاه چهره شدنهای یک شبه در فضای مجازی- فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و...- و امثال اینها، این موقعیت را در اختیارشان قرار داده است که چنین خیال و عزمی را در خود بپرورانند
✅بايد تلاش سلبي و هم ايجابي شود كه «خاندانسالاري»ها و «يك شبه» سياسي شدهها، گوي سبقت از «السابقون» و خاك خوردههاي عرصه فعاليت سياسي و حزبي نربايند تا انگيزه و همتي باقي بماند كه خود و ديگران به مسير صحيح عمل سياسي رهنمون شوند.
📌 رونامه اعتماد ، متن کامل یادداشت:
http://www.etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=638&pageno=6
@mostafatajzadeh
www.etemadnewspaper.ir
روزنامه اعتماد
روزنامه اعتماد,اعتماد, Etemad
📝 روشنفکری و روشنفکرمآبی
✍ دکترمحمدرضاسرگلزایی
✅ دیروز دوستی سخنی گفت که مرا به فکر فرو برد. دوستم گفت: من روشنفکرها را دوست دارم ولی از روشنفکرمآبها خوشم نمیآید. چون موضوع جلسه چیز دیگری بود من دنبالهی این حرف را نگرفتم ولی با خودم راجع به آن، گفتگویی داشتم که ماحصل این را با شما در میان میگذارم.
#ادوارد_سعید که کتابی با عنوان “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟” نوشته است وظیفه روشنفکر را “نقد نهادهای قدرت” میداند. یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده است این است که قدرت بدون نقد فساد میآورد. اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر بطور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند دچار “خودشیفتگی” میشوند و پس از این به باتلاق “ایدئوکراسی” فرو میغلتند (یعنی “مذهب حافظ قدرت”) و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است بر “سلطان” مباح میگردد. به همین دلیل در جامعه،
✅ روشنفکر نقد میکند و نقد میکند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.
یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از “روشنفکر نما” یا همان “روشنفکر مآب” جدا میکند این است که روشنفکرمآب “نقد” نمیکند بلکه “نق میزند”. نقد کردن کار آسانی نیست. شما برای نقد کردن مدیریت یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرایند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید. پس نقد کردن تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی میخواهد. اما شما میتوانید راجع به هرچیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!
✅ “نق زدن” یک فرایند “هیجان مدار” است. یعنی ما با نق زدن آرامتر میشویم، خشم و غممان را با دیگران در میان میگذریم و “درد دل” می کنیم اما “نقد کردن” یک فرایند “مسأله مدار” است، ما هنگام نقد ، خودمان را سبک نمیکنیم بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو میکنیم.
“نق زدن” مخاطب تعریف شدهای ندارد، کافی است گوش مفت بیابی، آن وقت میتوانی شروع به نق زدن کنی ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شدهای دارد. مخاطب روشنفکر پیش از همه، خود نهادهای قدرتاند و سپس کارشناسان، گروه های ذی نفع، رسانهها و سایر نقدکنندگان.
✅ نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه! شما میتوانید در هر مهمانی که مینشینید و هر تاکسی که سوار میشوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد! ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانهها ارسال کنید باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید بنابرین یکی دیگر از ویژگیهای روشنفکران که آن ها را از روشنفکرمآبان جدا میکند “شجاعت” است.
البته این جا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سختتری در پیش میگیرند و آن آگاه سازی تودههای مردم است. کسی که قرار است تودههای مردم را آگاه نماید از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید. این کار شبیه “بند بازی” است. اگر کمی تخصصیتر سخن بگوید مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر کمی عوامانهتر سخن بگوید به سرعت دچار #پوپولیسم - عوام زدگی –میشود! بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند. با این حال این قلمرو پرخطر را نباید خالی گذشت چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو جا را برای “پوپولیستهای واقعی” باز میکنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه “مار” شکل “مار” را طراحی میکنند.
✅ ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی میکنند، روشنفکر اهل انزوا و درخود فرورفتن نیست. او از جامعه قهر نمیکند و ناامید نیز نمیشود چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخورده اند. شاید برخی از آن ها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشتهاند، آن ها به دنبال #اتوپیا - مدینه فاضله – بودهاند و ناکام ماندهاند.
✅ روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله اجتماع امیدوار است بنابراین تماسش را با جامعه حفظ میکند و تیم و تشکّل میسازد. منظورم از تشکل، محفل نیست بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنی شناسنامهدار که بطور دائمی رشد میکنند و با جامعهی بیرون از خود ارتباط برقرار میکنند، اثر میگذارند و اثر میپذیرند.
.
📍پی نوشت: راجع به روشنفکران ایرانی سه کتاب بسیار ارزشمند منتشر شده: "هویت اندیشان و میراث فکری احمد فردید" ، "نو اندیشان دینی" و "گونه شناسی روشنفکران ایرانی". دو کتاب اول را محمد منصور هاشمی نوشته و کتاب سوم را نظام بهرامی کمیل. هر سه کتاب را نشر کویر منتشر کرده است.
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
@mostafatajzadeh
✍ دکترمحمدرضاسرگلزایی
✅ دیروز دوستی سخنی گفت که مرا به فکر فرو برد. دوستم گفت: من روشنفکرها را دوست دارم ولی از روشنفکرمآبها خوشم نمیآید. چون موضوع جلسه چیز دیگری بود من دنبالهی این حرف را نگرفتم ولی با خودم راجع به آن، گفتگویی داشتم که ماحصل این را با شما در میان میگذارم.
#ادوارد_سعید که کتابی با عنوان “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟” نوشته است وظیفه روشنفکر را “نقد نهادهای قدرت” میداند. یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده است این است که قدرت بدون نقد فساد میآورد. اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر بطور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند دچار “خودشیفتگی” میشوند و پس از این به باتلاق “ایدئوکراسی” فرو میغلتند (یعنی “مذهب حافظ قدرت”) و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است بر “سلطان” مباح میگردد. به همین دلیل در جامعه،
✅ روشنفکر نقد میکند و نقد میکند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.
یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از “روشنفکر نما” یا همان “روشنفکر مآب” جدا میکند این است که روشنفکرمآب “نقد” نمیکند بلکه “نق میزند”. نقد کردن کار آسانی نیست. شما برای نقد کردن مدیریت یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرایند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید. پس نقد کردن تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی میخواهد. اما شما میتوانید راجع به هرچیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!
✅ “نق زدن” یک فرایند “هیجان مدار” است. یعنی ما با نق زدن آرامتر میشویم، خشم و غممان را با دیگران در میان میگذریم و “درد دل” می کنیم اما “نقد کردن” یک فرایند “مسأله مدار” است، ما هنگام نقد ، خودمان را سبک نمیکنیم بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو میکنیم.
“نق زدن” مخاطب تعریف شدهای ندارد، کافی است گوش مفت بیابی، آن وقت میتوانی شروع به نق زدن کنی ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شدهای دارد. مخاطب روشنفکر پیش از همه، خود نهادهای قدرتاند و سپس کارشناسان، گروه های ذی نفع، رسانهها و سایر نقدکنندگان.
✅ نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه! شما میتوانید در هر مهمانی که مینشینید و هر تاکسی که سوار میشوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد! ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانهها ارسال کنید باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید بنابرین یکی دیگر از ویژگیهای روشنفکران که آن ها را از روشنفکرمآبان جدا میکند “شجاعت” است.
البته این جا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سختتری در پیش میگیرند و آن آگاه سازی تودههای مردم است. کسی که قرار است تودههای مردم را آگاه نماید از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید. این کار شبیه “بند بازی” است. اگر کمی تخصصیتر سخن بگوید مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر کمی عوامانهتر سخن بگوید به سرعت دچار #پوپولیسم - عوام زدگی –میشود! بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند. با این حال این قلمرو پرخطر را نباید خالی گذشت چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو جا را برای “پوپولیستهای واقعی” باز میکنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه “مار” شکل “مار” را طراحی میکنند.
✅ ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی میکنند، روشنفکر اهل انزوا و درخود فرورفتن نیست. او از جامعه قهر نمیکند و ناامید نیز نمیشود چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخورده اند. شاید برخی از آن ها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشتهاند، آن ها به دنبال #اتوپیا - مدینه فاضله – بودهاند و ناکام ماندهاند.
✅ روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله اجتماع امیدوار است بنابراین تماسش را با جامعه حفظ میکند و تیم و تشکّل میسازد. منظورم از تشکل، محفل نیست بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنی شناسنامهدار که بطور دائمی رشد میکنند و با جامعهی بیرون از خود ارتباط برقرار میکنند، اثر میگذارند و اثر میپذیرند.
.
📍پی نوشت: راجع به روشنفکران ایرانی سه کتاب بسیار ارزشمند منتشر شده: "هویت اندیشان و میراث فکری احمد فردید" ، "نو اندیشان دینی" و "گونه شناسی روشنفکران ایرانی". دو کتاب اول را محمد منصور هاشمی نوشته و کتاب سوم را نظام بهرامی کمیل. هر سه کتاب را نشر کویر منتشر کرده است.
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
@mostafatajzadeh
📄 نامه فعالان سیاسی و مدنی :
📝 ضرورت تفکیک کولبری از پدیده قاچاق کالا
✅ بیش از 300 نفر از فعالان سیاسی، مدنی و رسانهای کشور در نامهای ضمن ابراز تاسف از حادثه رخ داده برای کولبران در غرب کشور به ارائه پیشنهاداتی برای بهتر شدن وضعیت آنان پرداختند.
🖋 متن این نامه که نسخهای از آن در اختیار ایلنا قرار گرفت به شرح زیر است:
✅ حادثه دردناک اخیر سردشت و جانباختن تعدادی از کولبران بر اثر ریزش بهمن، بار دیگر لزوم توجه ویژه به این موضوع را ایجاد کرده است. شبیه این فاجعه را در سالهای گذشته نیز شاهد بودهایم، گاه قهر طبیعت و گاه برخوردهای ناصواب با کولبران آمار قربانیان این قشر محروم را بالا برده است. پر واضح است که حساب کولبرانی که با حداقل درآمد و با بیشترین خطر در جهت کسب روزی خانواده به این کار مشغولند از حساب کارتلهای اقتصادی و عاملان و حامیان پشتپردهی پدیدهی شوم قاچاق کالا جداست و انتظار میرود که شیوهی برخورد حاکمیت با این دو بخش مختلف نیز متفاوت از هم باشد.
✅ ما امضاکنندگان این نامه ضمن ابراز تسلیت و همدردی با هموطنان کردمان و به طور اخص بازماندگان قربانیان این حادثه تاسفآور، از مسئولین تقاضامندیم که:
✅١- در کوتاهمدت از طریق مقامات محلی اقدامات دلجویانه و حمایتی برای قربانیان حادثه و بازماندگانشان انجام گیرد.
✅ ٢- نسبت به برخورد با پدیده کولبری تمهیدات ویژهای قائل شده و از برخوردهای خشن و سلیقهای مسبوق به سابقه ممانعت به عمل آید و با خاطیان احتمالی برخورد صورت گیرد. این ضرورت هنگامی اهمیت ویژهتری مییابد که بدانیم در چند سال گذشته موارد متعددی از برخوردهای شدید با کولبران گزارش شده است که حتی منجر به کشتهشدن آنان شده است. در مواجهه با پدیدهی قاچاق باید سراغ عاملان اصلی رفت و روی فساد ریشهای برخی از مراکز مرتبط با قدرت متمرکز شد و نه مردمان بیچارهای که در غم تامین روزی خانوادهشان پای در مسیر پرخطر کولبری میگذارند.
✅ ٣- در اجرای بندهای 9 و 12 اصل سوم قانون اساسی و با توجه به مسئولیت خطیر دولت در برقراری عدالت اجتماعی و توجه ویژه به ارتقا سطح معیشت اقشار آسیبپذیر و به حاشیه راندهشده، این حادثه سبب شود که اقدامات قاطعی در جهت توسعه اقتصادی مناطق مرزی انجام گیرد. برنامههای اقتصادی نامتوازن و مرکزگرای سالهای گذشته موجب گردیده که شاخصهای توسعه مناطق کردنشین، مانند برخی دیگر از استانهای مرزی، بسیار کمتر از میانگین کشوری باشد. آمار بیکاری در استانهای کرمانشاه، کردستان و ایلام بیشترین درصد را در میان استانهای کشور دارد و سرمایهگذاری در زمینه احداث مراکز تولیدی و صنعتی در این مناطق، کمتر از سایر نقاط کشور میباشد. نتیجه این موارد به ناچار رویآوردن مردمان این خطه به شغلهای کاذب و پرخطری مانند کولبری است.
✅٤- در جهت حل مسئولانهی این بحران پیشنهاد میشود که با توجه به وجود مرز زمینی طولانی و فراهم بودن زمینه تجارت و مبادلات اقتصادی، اقدام به اجرای سیاستهای اقتصادی حمایتی، ایجاد مناطق آزاد تجاری، توسعه بازارچههای مرزی و افزایش تسهیلات و تشویقات سرمایهگذاری در مناطق مرزی غرب کشور شود و در نتیجهی آن روند توسعه اقتصادی این مناطق با شیب افزایشی بیشتری همراه باشد، به گونهای که انتفاع مردم این منطقه از نتایج آن بیشتر از قبل گردد و زمینهی مناسبی برای معیشت عزتمندانهی شهروندان این مناطق فراهم شود. باشد که دیگر شاهد تکرار تراژدیهای شبیه حادثه اخیر نباشیم.
@mostafatajzadeh
📝 ضرورت تفکیک کولبری از پدیده قاچاق کالا
✅ بیش از 300 نفر از فعالان سیاسی، مدنی و رسانهای کشور در نامهای ضمن ابراز تاسف از حادثه رخ داده برای کولبران در غرب کشور به ارائه پیشنهاداتی برای بهتر شدن وضعیت آنان پرداختند.
🖋 متن این نامه که نسخهای از آن در اختیار ایلنا قرار گرفت به شرح زیر است:
✅ حادثه دردناک اخیر سردشت و جانباختن تعدادی از کولبران بر اثر ریزش بهمن، بار دیگر لزوم توجه ویژه به این موضوع را ایجاد کرده است. شبیه این فاجعه را در سالهای گذشته نیز شاهد بودهایم، گاه قهر طبیعت و گاه برخوردهای ناصواب با کولبران آمار قربانیان این قشر محروم را بالا برده است. پر واضح است که حساب کولبرانی که با حداقل درآمد و با بیشترین خطر در جهت کسب روزی خانواده به این کار مشغولند از حساب کارتلهای اقتصادی و عاملان و حامیان پشتپردهی پدیدهی شوم قاچاق کالا جداست و انتظار میرود که شیوهی برخورد حاکمیت با این دو بخش مختلف نیز متفاوت از هم باشد.
✅ ما امضاکنندگان این نامه ضمن ابراز تسلیت و همدردی با هموطنان کردمان و به طور اخص بازماندگان قربانیان این حادثه تاسفآور، از مسئولین تقاضامندیم که:
✅١- در کوتاهمدت از طریق مقامات محلی اقدامات دلجویانه و حمایتی برای قربانیان حادثه و بازماندگانشان انجام گیرد.
✅ ٢- نسبت به برخورد با پدیده کولبری تمهیدات ویژهای قائل شده و از برخوردهای خشن و سلیقهای مسبوق به سابقه ممانعت به عمل آید و با خاطیان احتمالی برخورد صورت گیرد. این ضرورت هنگامی اهمیت ویژهتری مییابد که بدانیم در چند سال گذشته موارد متعددی از برخوردهای شدید با کولبران گزارش شده است که حتی منجر به کشتهشدن آنان شده است. در مواجهه با پدیدهی قاچاق باید سراغ عاملان اصلی رفت و روی فساد ریشهای برخی از مراکز مرتبط با قدرت متمرکز شد و نه مردمان بیچارهای که در غم تامین روزی خانوادهشان پای در مسیر پرخطر کولبری میگذارند.
✅ ٣- در اجرای بندهای 9 و 12 اصل سوم قانون اساسی و با توجه به مسئولیت خطیر دولت در برقراری عدالت اجتماعی و توجه ویژه به ارتقا سطح معیشت اقشار آسیبپذیر و به حاشیه راندهشده، این حادثه سبب شود که اقدامات قاطعی در جهت توسعه اقتصادی مناطق مرزی انجام گیرد. برنامههای اقتصادی نامتوازن و مرکزگرای سالهای گذشته موجب گردیده که شاخصهای توسعه مناطق کردنشین، مانند برخی دیگر از استانهای مرزی، بسیار کمتر از میانگین کشوری باشد. آمار بیکاری در استانهای کرمانشاه، کردستان و ایلام بیشترین درصد را در میان استانهای کشور دارد و سرمایهگذاری در زمینه احداث مراکز تولیدی و صنعتی در این مناطق، کمتر از سایر نقاط کشور میباشد. نتیجه این موارد به ناچار رویآوردن مردمان این خطه به شغلهای کاذب و پرخطری مانند کولبری است.
✅٤- در جهت حل مسئولانهی این بحران پیشنهاد میشود که با توجه به وجود مرز زمینی طولانی و فراهم بودن زمینه تجارت و مبادلات اقتصادی، اقدام به اجرای سیاستهای اقتصادی حمایتی، ایجاد مناطق آزاد تجاری، توسعه بازارچههای مرزی و افزایش تسهیلات و تشویقات سرمایهگذاری در مناطق مرزی غرب کشور شود و در نتیجهی آن روند توسعه اقتصادی این مناطق با شیب افزایشی بیشتری همراه باشد، به گونهای که انتفاع مردم این منطقه از نتایج آن بیشتر از قبل گردد و زمینهی مناسبی برای معیشت عزتمندانهی شهروندان این مناطق فراهم شود. باشد که دیگر شاهد تکرار تراژدیهای شبیه حادثه اخیر نباشیم.
@mostafatajzadeh
نامه_فعالان_سیاسی_و_مدنی_ضرورت_تفکیک.pdf
386.7 KB
بیش از 300 نفر از فعالان سیاسی، مدنی و رسانهای کشور در نامهای ضمن ابراز تاسف از حادثه رخ داده برای کولبران در غرب کشور به ارائه پیشنهاداتی برای بهتر شدن وضعیت آنان
پرداختند.
@mostafatajzadeh
پرداختند.
@mostafatajzadeh
📝📝📝پرچمها را آتش نزنیم
✍️️مهرناز موسوي
✅طی هفته گذشته که محدودیتهای ویزایی دولت جدید آمریکا اعلام شد و بسیاری از ایرانیان در آمریکا و خانوادههای آنها را تحت تاثیر قرار داد، آمریکاییها همراهی و نزدیکی بسیار زیادی با ایرانیانی که از این سیاستها آسیب دیده و یا خواهند دید، نشان دادند. برخی از انجمنهای مدنی آمریکا در فرودگاههای این کشور از جمله نیویورک و واشینگتن دیسی و تگزاس، وکیل به فرودگاهها فرستادند تا از حقوق این افراد دفاع کنند. خود من دهها پیام به اشکال مختلف از طریق تلفن و توییتر و فیس بوک گرفتم که دوستان آمریکاییام چه همیسایه، چه همکلاسیها و همکاران سابق، ابراز ناراحتی کردند و گفتند که به یادم هستند و از وضعیتی که پیش آمده ابراز تاثر کردند. برخی از آنها حتی عذرخواهی میکردند.
✅برخی از تماسها و پیامها واقعا که اشک به چشمانم آورد از این همه محبت و دوست داشتنی که در میان این آدمها وجود دارد و در همه مدتی که در آمریکا بودهام بارها تجربهاش کردم. حتما شما هم دیدید و یا شنیدید. دیدید حضور هزاران نفر از مردم آمریکا که در کنار مهاجرین یا اقلیتهای قومی شعار دادند و خلاصه حمایت کردند. اینها مردم آمریکا هستند. بله، افرادی هم هستند که با مهاجرین ممکن است رفتار خوبی نداشته باشند. اینها را هم شنیدهاید. سیاستمداران هم تلخی و نامهربانی خود را داشتهاند. بله درست است. اما خواستم به عنوان یک تجربه شخصی بگویم که در مقایسه با خیلی از کشورهای جهان، آمریکا کشوری دهنده و مهربان است. سیاست را کنار بگذاریم - چه موافق چه مخالف- در مجموع کشوری پذیرا برای مهاجرین است. و بله، مهاجرت سختیها و دشواریهای خودش را دارد و تبعیض و چه و چه هم وجود دارد. اما این تصویر غالبی است که من می بینیم و البته در روزهای گذشته این تصویر را شما بارها مشاهده کرده اید. وقتی دوست وکیلم با من صحبت می کند و می گوید به او مترجم فارسی زبان معرفی کنم چون می خواهند وکالت چند ایرانی که فرودگاه مانده اند یا به کشورهای دیگر برگردانده شده اند را قبول کند، واقعا احساس خوبی میکنم. وقتی دوست دیگرم میگوید پدرش یک قاضی میشناسد اگر میتواند کمکی بکند بگو که دریغ نخواهم کرد، احساس خوبی میکنم و….
✅برای همین است که می خواهم به مردم کشورم بگویم که پرچم این مردم را آتش نزنید. پرچم ربطی به سیاستمداران ندارد. ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. همان قدر که پرچم برای مردم ایران مقدس است و قابل احترام، برای کشورهای دیگر و از جمله مردم آمریکا هم محترم است. با آتش زدن پرچم هیچ پیامی به سیاستمداران فرستاده نمی شود. با آتش زدن پرچم، به یک مردم توهین می کنیم. آنها را نادیده میگیریم. خشونت خیلی عمیقی دارد این آتش زدنها. خوراک جنگ طلبان میشود و بیانگر ارزشها و باورهای اجتماعی و انسانی ما ایرانیان نخواهد بود. چه محافظهکار چه مذهبی چه اصلاح طلب، چه موافق حکومت ایران چه مخالف، هر که و هر چه هستیم، به مردم کشورهای دیگر احترام بگذاریم و پرچم کشورشان را که در شادی و غم در کنار خود میگیرند، آتش نزنیم.
✅بارها مقامات ایرانی گفتهاندکه با مردم آمریکا مشکل نداریم و با آنها دوست هستیم. پس پرچم مردم آمریکا را آتش میزنید؟ شما سیاستمداران، شما مخالفان آمریکا، شما کسانی که پیامی دارید، برای ارسال پیام خود کار دیگری بکنید. کما اینکه شما یک بار هم ندیدهاید که مخالفان دولت ایران در آمریکا، پرچم ایران را آتش بزنند. این حداقل ِ نوع دوستی و احترام است به مردم کشور. خیلی از مواقع میتوان توضیح داد که چرا مردم ایران ممکن است از سیاستهای آمریکا ناراحت باشند، اما واقعا این آتش زدن پرچم را نمیتوان توضیح داد. این یک خودزنی فرهنگی و انسانی است.
✅اینها را نوشتم که وقتی دیدید که پرچم آمریکا را برای مصارف تبلیغاتی مضر و مخرب، زیر پایتان انداختند که از روی آن راه بروید، وقتی به دستتان فندک دادند که آن را آتش بزنید، فکر کنید که در حال انجام چه کاری و با چه تبعاتی هستید و چطور دیده میشود؟ این انتخاب شماست. این انتخاب ماست که بخواهیم مردم دنیا ما را چگونه ببینند. به آتش زدن و بی احترامی به پرچم نه بگوییم و اگر انتقادی داریم با صدای رسا بیان کنیم. بنویسیم. فریاد بزنیم. اما به مردم کشورهای دیگر و پرچمشان احترام بگذاریم.
#احترام_به_ملتها
@mostafatajzadeh
✍️️مهرناز موسوي
✅طی هفته گذشته که محدودیتهای ویزایی دولت جدید آمریکا اعلام شد و بسیاری از ایرانیان در آمریکا و خانوادههای آنها را تحت تاثیر قرار داد، آمریکاییها همراهی و نزدیکی بسیار زیادی با ایرانیانی که از این سیاستها آسیب دیده و یا خواهند دید، نشان دادند. برخی از انجمنهای مدنی آمریکا در فرودگاههای این کشور از جمله نیویورک و واشینگتن دیسی و تگزاس، وکیل به فرودگاهها فرستادند تا از حقوق این افراد دفاع کنند. خود من دهها پیام به اشکال مختلف از طریق تلفن و توییتر و فیس بوک گرفتم که دوستان آمریکاییام چه همیسایه، چه همکلاسیها و همکاران سابق، ابراز ناراحتی کردند و گفتند که به یادم هستند و از وضعیتی که پیش آمده ابراز تاثر کردند. برخی از آنها حتی عذرخواهی میکردند.
✅برخی از تماسها و پیامها واقعا که اشک به چشمانم آورد از این همه محبت و دوست داشتنی که در میان این آدمها وجود دارد و در همه مدتی که در آمریکا بودهام بارها تجربهاش کردم. حتما شما هم دیدید و یا شنیدید. دیدید حضور هزاران نفر از مردم آمریکا که در کنار مهاجرین یا اقلیتهای قومی شعار دادند و خلاصه حمایت کردند. اینها مردم آمریکا هستند. بله، افرادی هم هستند که با مهاجرین ممکن است رفتار خوبی نداشته باشند. اینها را هم شنیدهاید. سیاستمداران هم تلخی و نامهربانی خود را داشتهاند. بله درست است. اما خواستم به عنوان یک تجربه شخصی بگویم که در مقایسه با خیلی از کشورهای جهان، آمریکا کشوری دهنده و مهربان است. سیاست را کنار بگذاریم - چه موافق چه مخالف- در مجموع کشوری پذیرا برای مهاجرین است. و بله، مهاجرت سختیها و دشواریهای خودش را دارد و تبعیض و چه و چه هم وجود دارد. اما این تصویر غالبی است که من می بینیم و البته در روزهای گذشته این تصویر را شما بارها مشاهده کرده اید. وقتی دوست وکیلم با من صحبت می کند و می گوید به او مترجم فارسی زبان معرفی کنم چون می خواهند وکالت چند ایرانی که فرودگاه مانده اند یا به کشورهای دیگر برگردانده شده اند را قبول کند، واقعا احساس خوبی میکنم. وقتی دوست دیگرم میگوید پدرش یک قاضی میشناسد اگر میتواند کمکی بکند بگو که دریغ نخواهم کرد، احساس خوبی میکنم و….
✅برای همین است که می خواهم به مردم کشورم بگویم که پرچم این مردم را آتش نزنید. پرچم ربطی به سیاستمداران ندارد. ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. همان قدر که پرچم برای مردم ایران مقدس است و قابل احترام، برای کشورهای دیگر و از جمله مردم آمریکا هم محترم است. با آتش زدن پرچم هیچ پیامی به سیاستمداران فرستاده نمی شود. با آتش زدن پرچم، به یک مردم توهین می کنیم. آنها را نادیده میگیریم. خشونت خیلی عمیقی دارد این آتش زدنها. خوراک جنگ طلبان میشود و بیانگر ارزشها و باورهای اجتماعی و انسانی ما ایرانیان نخواهد بود. چه محافظهکار چه مذهبی چه اصلاح طلب، چه موافق حکومت ایران چه مخالف، هر که و هر چه هستیم، به مردم کشورهای دیگر احترام بگذاریم و پرچم کشورشان را که در شادی و غم در کنار خود میگیرند، آتش نزنیم.
✅بارها مقامات ایرانی گفتهاندکه با مردم آمریکا مشکل نداریم و با آنها دوست هستیم. پس پرچم مردم آمریکا را آتش میزنید؟ شما سیاستمداران، شما مخالفان آمریکا، شما کسانی که پیامی دارید، برای ارسال پیام خود کار دیگری بکنید. کما اینکه شما یک بار هم ندیدهاید که مخالفان دولت ایران در آمریکا، پرچم ایران را آتش بزنند. این حداقل ِ نوع دوستی و احترام است به مردم کشور. خیلی از مواقع میتوان توضیح داد که چرا مردم ایران ممکن است از سیاستهای آمریکا ناراحت باشند، اما واقعا این آتش زدن پرچم را نمیتوان توضیح داد. این یک خودزنی فرهنگی و انسانی است.
✅اینها را نوشتم که وقتی دیدید که پرچم آمریکا را برای مصارف تبلیغاتی مضر و مخرب، زیر پایتان انداختند که از روی آن راه بروید، وقتی به دستتان فندک دادند که آن را آتش بزنید، فکر کنید که در حال انجام چه کاری و با چه تبعاتی هستید و چطور دیده میشود؟ این انتخاب شماست. این انتخاب ماست که بخواهیم مردم دنیا ما را چگونه ببینند. به آتش زدن و بی احترامی به پرچم نه بگوییم و اگر انتقادی داریم با صدای رسا بیان کنیم. بنویسیم. فریاد بزنیم. اما به مردم کشورهای دیگر و پرچمشان احترام بگذاریم.
#احترام_به_ملتها
@mostafatajzadeh
📝📝📝فرشاد مومنی : مشکل اینجاست که اول تصمیم می گیرند بعد فکر می کنند
❌بخش اول
❇️توسعه نیافتگی ایران ناشی از فقدان پشتوانه علمی در تصمیمات کلان کشور است
✅ ما وارد دوره ای شدیم که مطالعات آینده شناختی نشان می دهد که تغییرات قابل توجهی در قیمت نفت در افق میان مدت نخواهیم داشت. این در حالی است که به دلیل سهل انگاری ها و سوء تدبیرها که در قله خود و در سال های 1384 تا 1392 موجب شد، ایران بیشترین وابستگی را به درآمد نفتی پیدا کرد.
✅ ما بحران منابع را جدی نمی گیریم. یکی از مولفه های اصلی از کارافتادگی، واکنش دولت به این شرایط است. بودجه 1392 تا 1396 و سند لایحه آن را نگاه کنید. رفتار عملی دولت به گونه ای است که انگار در دوران سرخوشی درآمد نفتی به سر می بریم. لایحه دولت که نشان از رفتار دولت است حاکی از آن است که در 4 سال گذشته میزان هزینه های دولت، هر سال بیش از 25 درصد افزایش داشته است!
✅ هنگامی که دولت روحانی برسر کار آمد به دلیل اشتباهات دولت سابق مشکلات مالی بسیاری داشت حتی میزان بدهی دولت اعلام نمی شد تا اینکه وزیر دارایی گفت که ما اصلا اداره ای جدید می گذاریم تا تکلیف بدهی ها را مشخص کند. در قرن 21 چنین اتفاقی عجیب است که حتی دولت میزان بدهی به ارث رسیده خود را نداند!
✅ دفتری را که ایجاد کردند داده ها را جمع آوری کرد و آن 100 هزار میلیارد تومان پیش بینی اولیه، تبدیل به 700هزار میلیارد تومان شد. یعنی دولت، حدود دو و نیم برابر کل بودجه سال 96 فقط بدهی دارد. علاوه بر آن برآوردهای خوشبینانه حاکی از آن است که دولت فقط برای اینکه تعهدات عمرانی خود را انجام بدهد چیزی حدود 800 هزار میلیارد تومان منابع نیاز دارد.
✅اوضاع صندوق توسعه ملی هم چندان مساعد نیست و چشم انداز جذب سرمایه خارجی نیز امیدوار کننده نیست. به نحوی که یکی از ارکان رکود سال های اخیر کاهش بی سابقه قدرت خلق تقاضا از سوی دولت برای تحرک بخشی به اقتصاد کشور بوده است.
✅ اسناد کلیدی راهبردی به ما نشان می دهد که غربی ها حالت نه جنگ و نه صلح را ادامه دهند. آنها صراحتا می گویند که این برنامه توافق را به گونه ای جلو می برند که برای ایران دستاورد چندان ملموسی نداشته باشد. متاسفانه در داخل کشور نیز، هم پیمانان آگاه و ناآگاهی دارند که همین مسیر را مطلوب می انگارند و دائما می گویند که این مذاکرات برای هیچ بود و نفع خود را در مناسبات تشنج آلود می دانند که این فضا، انگیزه های تولید را به حداقل می رساند.
✅ ویژگی مشترک کشورهای در حال توسعه در قرن بیستم که از این وضع عبور کرده اند این بوده که از نظر منابع، کشوری فقیر محسوب می شدند. اما این کمبودها مانعی برای پیشرفت و توسعه در آنها ایجاد نکرد.
✅در شرایطی که نظام تصمیم گیری خردرز وجود ندارد حتی وفور منابع مانعی می شود و ایران نمونه بارز این موضوع است. یعنی ایران به هنگام وفور منابع در حرکت به سمت تنزل جایگاه، سرعت گرفت. اگر می گویند که نقطه عزیمت اصلاح، باید از تخصیص منابع باشد تجربه ای است که در مقیاس جهانی وجود دارد و پشتوانه قابل اعتنا و شواهد تجربی غیرقابل انکاری در این زمینه وجود دارد.
✅موسسه جهانی وایدر در سال 1999 پروژه ای انجام داد که موضوع آن ارزیابی توسعه در قرن بیستم و ارائه رهنمودهایی برای قرن بیست و یکم بود. در آن مطالعه گفتند برای توسعه در قرن بیست و یک، دو متغیر ابر تعیین کننده وجود دارد که یکی سیاست های دولت است که تاکید کردند سیاست های اقتصادی منظور است و دومی فناوری است که هردو ابر تعیین کننده هستند. حال آنکه رشد فناوری نیز خود متاثر از جهت گیری های دولت هاست.
✅مطالعات نشان می دهد علم در فرآیند تصمیم گیری ایران نقش تعیین کننده ای ندارد و در فرآیند خلق ارزش افزوده هم سهم دانایی در ایران به طرز فاجعه آمیزی اندک است ما در شعار و تبلیغات خیلی به علم اهمیت می دهیم اما در حقیقت چنین نیست.
✅در گزارش سال 1998 بانک جهانی که نقطه عطفی در تاریخ مطالعات توسعه محسوب می شود، برای توسعه یافتگی، ملاک دانایی محوری را در نظر گرفته شده است و اینکه این موضوع چه میزان در خلق ارزش افزوده تاثیر دارد.
✅تا پیش از این مطالعه، وضعیت ایران با هر استانداردی که بررسی می شد همواره در رده های میانی بود و بین رتبه 85 تا رتبه 95 قرار داشت. این گزارش برای ایران هم نقطه عطف است. چرا که وقتی با مقیاس سهم دانایی در خلق ارزش افزوده کشورها را رتبه بندی کردند، ایران به ربع انتهایی کشورهای جهان سقوط کرد.
@mostafatajzadeh
❌بخش اول
❇️توسعه نیافتگی ایران ناشی از فقدان پشتوانه علمی در تصمیمات کلان کشور است
✅ ما وارد دوره ای شدیم که مطالعات آینده شناختی نشان می دهد که تغییرات قابل توجهی در قیمت نفت در افق میان مدت نخواهیم داشت. این در حالی است که به دلیل سهل انگاری ها و سوء تدبیرها که در قله خود و در سال های 1384 تا 1392 موجب شد، ایران بیشترین وابستگی را به درآمد نفتی پیدا کرد.
✅ ما بحران منابع را جدی نمی گیریم. یکی از مولفه های اصلی از کارافتادگی، واکنش دولت به این شرایط است. بودجه 1392 تا 1396 و سند لایحه آن را نگاه کنید. رفتار عملی دولت به گونه ای است که انگار در دوران سرخوشی درآمد نفتی به سر می بریم. لایحه دولت که نشان از رفتار دولت است حاکی از آن است که در 4 سال گذشته میزان هزینه های دولت، هر سال بیش از 25 درصد افزایش داشته است!
✅ هنگامی که دولت روحانی برسر کار آمد به دلیل اشتباهات دولت سابق مشکلات مالی بسیاری داشت حتی میزان بدهی دولت اعلام نمی شد تا اینکه وزیر دارایی گفت که ما اصلا اداره ای جدید می گذاریم تا تکلیف بدهی ها را مشخص کند. در قرن 21 چنین اتفاقی عجیب است که حتی دولت میزان بدهی به ارث رسیده خود را نداند!
✅ دفتری را که ایجاد کردند داده ها را جمع آوری کرد و آن 100 هزار میلیارد تومان پیش بینی اولیه، تبدیل به 700هزار میلیارد تومان شد. یعنی دولت، حدود دو و نیم برابر کل بودجه سال 96 فقط بدهی دارد. علاوه بر آن برآوردهای خوشبینانه حاکی از آن است که دولت فقط برای اینکه تعهدات عمرانی خود را انجام بدهد چیزی حدود 800 هزار میلیارد تومان منابع نیاز دارد.
✅اوضاع صندوق توسعه ملی هم چندان مساعد نیست و چشم انداز جذب سرمایه خارجی نیز امیدوار کننده نیست. به نحوی که یکی از ارکان رکود سال های اخیر کاهش بی سابقه قدرت خلق تقاضا از سوی دولت برای تحرک بخشی به اقتصاد کشور بوده است.
✅ اسناد کلیدی راهبردی به ما نشان می دهد که غربی ها حالت نه جنگ و نه صلح را ادامه دهند. آنها صراحتا می گویند که این برنامه توافق را به گونه ای جلو می برند که برای ایران دستاورد چندان ملموسی نداشته باشد. متاسفانه در داخل کشور نیز، هم پیمانان آگاه و ناآگاهی دارند که همین مسیر را مطلوب می انگارند و دائما می گویند که این مذاکرات برای هیچ بود و نفع خود را در مناسبات تشنج آلود می دانند که این فضا، انگیزه های تولید را به حداقل می رساند.
✅ ویژگی مشترک کشورهای در حال توسعه در قرن بیستم که از این وضع عبور کرده اند این بوده که از نظر منابع، کشوری فقیر محسوب می شدند. اما این کمبودها مانعی برای پیشرفت و توسعه در آنها ایجاد نکرد.
✅در شرایطی که نظام تصمیم گیری خردرز وجود ندارد حتی وفور منابع مانعی می شود و ایران نمونه بارز این موضوع است. یعنی ایران به هنگام وفور منابع در حرکت به سمت تنزل جایگاه، سرعت گرفت. اگر می گویند که نقطه عزیمت اصلاح، باید از تخصیص منابع باشد تجربه ای است که در مقیاس جهانی وجود دارد و پشتوانه قابل اعتنا و شواهد تجربی غیرقابل انکاری در این زمینه وجود دارد.
✅موسسه جهانی وایدر در سال 1999 پروژه ای انجام داد که موضوع آن ارزیابی توسعه در قرن بیستم و ارائه رهنمودهایی برای قرن بیست و یکم بود. در آن مطالعه گفتند برای توسعه در قرن بیست و یک، دو متغیر ابر تعیین کننده وجود دارد که یکی سیاست های دولت است که تاکید کردند سیاست های اقتصادی منظور است و دومی فناوری است که هردو ابر تعیین کننده هستند. حال آنکه رشد فناوری نیز خود متاثر از جهت گیری های دولت هاست.
✅مطالعات نشان می دهد علم در فرآیند تصمیم گیری ایران نقش تعیین کننده ای ندارد و در فرآیند خلق ارزش افزوده هم سهم دانایی در ایران به طرز فاجعه آمیزی اندک است ما در شعار و تبلیغات خیلی به علم اهمیت می دهیم اما در حقیقت چنین نیست.
✅در گزارش سال 1998 بانک جهانی که نقطه عطفی در تاریخ مطالعات توسعه محسوب می شود، برای توسعه یافتگی، ملاک دانایی محوری را در نظر گرفته شده است و اینکه این موضوع چه میزان در خلق ارزش افزوده تاثیر دارد.
✅تا پیش از این مطالعه، وضعیت ایران با هر استانداردی که بررسی می شد همواره در رده های میانی بود و بین رتبه 85 تا رتبه 95 قرار داشت. این گزارش برای ایران هم نقطه عطف است. چرا که وقتی با مقیاس سهم دانایی در خلق ارزش افزوده کشورها را رتبه بندی کردند، ایران به ربع انتهایی کشورهای جهان سقوط کرد.
@mostafatajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝فرشاد مومنی : مشکل اینجاست که اول تصمیم می گیرند بعد فکر می کنند ❌بخش اول ❇️توسعه نیافتگی ایران ناشی از فقدان پشتوانه علمی در تصمیمات کلان کشور است ✅ ما وارد دوره ای شدیم که مطالعات آینده شناختی نشان می دهد که تغییرات قابل توجهی در قیمت نفت در افق میان…
📝📝📝فرشاد مومنی : مشکل اینجاست که اول تصمیم می گیرند بعد فکر می کنند
❌بخش دوم
✅در این گزارش چهار برش داده بودند و کشورها را مقایسه کرده بودند. یک برش کشورهای صنعتی و برش دوم کل جهان بود، برش سوم میانگین کشورهای در حال توسعه بود و برش چهارم 69 کشور تک محصولی خام فروش در نظر گرفته شده بود.
✅اینکه از گروه اول وضع ما بد تر باشد، طبیعی است اما در سه گروه بعدی که همیشه میانه بودیم با معیار دانش از میانگین هر سه گروه پایین تر شدیم. حتی در میان خام فروش ها هم وضعیت بدی داریم.
✅ در حال حاضر هم، نهادی که بتواند کنترل کند که برای اینکه تصمیم گیری های کلیدی پشتوانه مطالعاتی وجود داشته باشد، نداریم. خطیر ترین و حادترین تصمیماتی که در این کشور گرفته شده است؛ حتی پنج صفحه مطالعه نداشته است.
✅به عنوان مثال وقتی که دولت احمدی نژاد مسئولیت را برعهده گرفت، یکی از اولین تصمیمات وی این بود که طرح سهام عدالت را عملیاتی کند و در مصوبه اولیه دولت تصویب کردند که به 70 میلیون ایرانی، دو میلیون تومان سهام بدهند. این مبلغ 140 هزار میلیارد تومان می شد و به قیمت دلار آن روز این رقم بالغ بر 150 میلیارد دلار بود. در چنین شرایطی که این تصمیم را گرفتند و وقتی خواستند به آن عمل کنند، متوجه شدند که اصلا به این میزان دارایی قابل واگذاری در کشور وجود ندارد!
✅ رییس جمهور هم نامه ای به رهبری نوشت تا بتواند به اصل 44 هم دست اندازی کند و وقتی که حتی این مجوز را گرفتند بازهم این میزان دارایی واگذاری را نداشتند. مشکل این جا است که اول تصمیم می گیرند و بعد فکر می کنند.
✅کلید اصلی ماجرا این است دولت محترمی که می تواند این میزان دارایی بین نسلی را جا به جا کند، ناتوان از آن است که یک پیوست سه صفحه ای به ما نشان دهد و متاسفانه بدون مطالعه با عملیاتی شدن آن موافقت می شود.
✅اگر قرار دادهای نفتی ایران بررسی بشود شما ملاحظه خواهید کرد که در آنجا هم چندان تفاوتی نیست و تصمیم گیری های چند میلیاردی بدون کارشناسی صورت می گیرد.
✅بنا بر این ملاحظات می توانیم بگوییم که زیر ذره بین قرار دادن نظام تصمیم گیری و تخصیص منابع، هم به لحاظ تئوریک قابل دفاع است و هم تجربیات نشان می دهد که ابتدا باید فکری برای تخصیص منابع صورت بگیرد و گرنه رویای توسعه، تعبیر نخواهد شد!
http://asreeqtesad.ir/item/5140
@mostafatajzadeh
❌بخش دوم
✅در این گزارش چهار برش داده بودند و کشورها را مقایسه کرده بودند. یک برش کشورهای صنعتی و برش دوم کل جهان بود، برش سوم میانگین کشورهای در حال توسعه بود و برش چهارم 69 کشور تک محصولی خام فروش در نظر گرفته شده بود.
✅اینکه از گروه اول وضع ما بد تر باشد، طبیعی است اما در سه گروه بعدی که همیشه میانه بودیم با معیار دانش از میانگین هر سه گروه پایین تر شدیم. حتی در میان خام فروش ها هم وضعیت بدی داریم.
✅ در حال حاضر هم، نهادی که بتواند کنترل کند که برای اینکه تصمیم گیری های کلیدی پشتوانه مطالعاتی وجود داشته باشد، نداریم. خطیر ترین و حادترین تصمیماتی که در این کشور گرفته شده است؛ حتی پنج صفحه مطالعه نداشته است.
✅به عنوان مثال وقتی که دولت احمدی نژاد مسئولیت را برعهده گرفت، یکی از اولین تصمیمات وی این بود که طرح سهام عدالت را عملیاتی کند و در مصوبه اولیه دولت تصویب کردند که به 70 میلیون ایرانی، دو میلیون تومان سهام بدهند. این مبلغ 140 هزار میلیارد تومان می شد و به قیمت دلار آن روز این رقم بالغ بر 150 میلیارد دلار بود. در چنین شرایطی که این تصمیم را گرفتند و وقتی خواستند به آن عمل کنند، متوجه شدند که اصلا به این میزان دارایی قابل واگذاری در کشور وجود ندارد!
✅ رییس جمهور هم نامه ای به رهبری نوشت تا بتواند به اصل 44 هم دست اندازی کند و وقتی که حتی این مجوز را گرفتند بازهم این میزان دارایی واگذاری را نداشتند. مشکل این جا است که اول تصمیم می گیرند و بعد فکر می کنند.
✅کلید اصلی ماجرا این است دولت محترمی که می تواند این میزان دارایی بین نسلی را جا به جا کند، ناتوان از آن است که یک پیوست سه صفحه ای به ما نشان دهد و متاسفانه بدون مطالعه با عملیاتی شدن آن موافقت می شود.
✅اگر قرار دادهای نفتی ایران بررسی بشود شما ملاحظه خواهید کرد که در آنجا هم چندان تفاوتی نیست و تصمیم گیری های چند میلیاردی بدون کارشناسی صورت می گیرد.
✅بنا بر این ملاحظات می توانیم بگوییم که زیر ذره بین قرار دادن نظام تصمیم گیری و تخصیص منابع، هم به لحاظ تئوریک قابل دفاع است و هم تجربیات نشان می دهد که ابتدا باید فکری برای تخصیص منابع صورت بگیرد و گرنه رویای توسعه، تعبیر نخواهد شد!
http://asreeqtesad.ir/item/5140
@mostafatajzadeh
📝📝📝 خیانت اسراییل به آرمان های آمریکا
✍مجتبی کتابچی/ مترجم
✅ آمریکا با دو متحد خود، رابطه ویژه ای دارد: اول بریتانیا و دوم اسراییل.هنگامی که منافع این دو شریک ویژه آمریکا با تضاد مواجه می شود، معمولا اسراییل پیروز این تقابل است.
✅با توجه به پیچیدگی های روابط آمریکایی ها اشغال اراضی فلسطینیان توسط اسراییل وارد 50 سال شد و هنوز هیچ راه حلی برای این مساله نمیتوان متصور شد.
✅سیاستمداران هر دو حزب آمریکا همیشه اعلام کردهاند که پیوند های آمریکا و اسراییل ناگسستنی است.
✅ چرخشهای سیاستمداران اسراییلی به راست منجر به تنشهایی جدی با متحد اصلی آنها شده است.
✅نتانیاهو در کسوت یک سیاستمدار مرتجع مهمترین هدفش حفظ وضع موجود اسراییل به عنوان یک ابرقدرت منطقه ای، حتی به قیمت از بین رفتن حقوق اولیه فلسطینی ها است.
✅باراک اوباما را نمیتوان به عنوان شخصی شناخت که به اصول آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون و عدالت پایند نبود ، بلکه کابینه تندرو اسراییل این معیارهارا زیر پا گذاشته است.
✅اسرائیلی ها تندرو معتقدند با حمایت ترامپ می توانند نواحی روستایی کرانه غربی را نیز به خاک خود ضمیمه کنند و امیدوارند بر اساس وعده ای که ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود داده بود، سفارت آمریکا را از تلآویو به اورشلیم منتقل کند.
@mostafatajzadeh
❌منبع : گاردین
http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/73689
✍مجتبی کتابچی/ مترجم
✅ آمریکا با دو متحد خود، رابطه ویژه ای دارد: اول بریتانیا و دوم اسراییل.هنگامی که منافع این دو شریک ویژه آمریکا با تضاد مواجه می شود، معمولا اسراییل پیروز این تقابل است.
✅با توجه به پیچیدگی های روابط آمریکایی ها اشغال اراضی فلسطینیان توسط اسراییل وارد 50 سال شد و هنوز هیچ راه حلی برای این مساله نمیتوان متصور شد.
✅سیاستمداران هر دو حزب آمریکا همیشه اعلام کردهاند که پیوند های آمریکا و اسراییل ناگسستنی است.
✅ چرخشهای سیاستمداران اسراییلی به راست منجر به تنشهایی جدی با متحد اصلی آنها شده است.
✅نتانیاهو در کسوت یک سیاستمدار مرتجع مهمترین هدفش حفظ وضع موجود اسراییل به عنوان یک ابرقدرت منطقه ای، حتی به قیمت از بین رفتن حقوق اولیه فلسطینی ها است.
✅باراک اوباما را نمیتوان به عنوان شخصی شناخت که به اصول آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون و عدالت پایند نبود ، بلکه کابینه تندرو اسراییل این معیارهارا زیر پا گذاشته است.
✅اسرائیلی ها تندرو معتقدند با حمایت ترامپ می توانند نواحی روستایی کرانه غربی را نیز به خاک خود ضمیمه کنند و امیدوارند بر اساس وعده ای که ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود داده بود، سفارت آمریکا را از تلآویو به اورشلیم منتقل کند.
@mostafatajzadeh
❌منبع : گاردین
http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/73689
قانون
خیانت اسراییل به آرمان های آمریکا :: قانون
مجتبی کتابچی/ مترجم
📝📝📝دیپلماسی ماتادوری- امير خرمي شاد
✅روزهای اخیر دونالد ترامپ در یک مکالمهء تلفنی با رئیس جمهور مکزیک این کشور را تهدید به فرستادن نیروی نظامی کرد. و در همان روز مایکل فلین - مشاور امنیت ملی دولت ترامپ - در یک بیانیه ایران را غیرمستقیم تهدید به حملهء نظامی کرد. یک روز قبل٬ استیو بَنِن - استراتژیست و مشاور ارشد دونالد ترامپ - اظهار داشت که در همین چند سال آینده «بدون تردید» یک جنگ میان آمریکا و چین رخ خواهد داد؛ تحلیلگران در سراسر جهان هشدار دادند که از چنین اظهاراتی چنین برداشت خواهد شد که آمریکا در حال برنامهریزی برای یک حملهء گستردهء و غیرمنتظرهء اتمی به چين است و ایجاد این وحشتی در دل مسئولین چینی احتمال وقوع یک جنگ هستهای تمام عیار را به شدت بالا میبرد. در روز قبل از آن٬ دونالد ترامپ با متهم کردن دولتهای چین و آلمان و ژاپن به دستکاری در «نرخ ارز» کشورشان و سپس تهدید چین به قرار دادن تعرفههای ۴۵٪ بر کالاهای صادراتیاش٬ این قدرتهای اقتصادی جهان را نگران یک «جنگ تجاری» در مقیاس جهانی نیز کرده است. علاوه بر اینها٬ در هفتهای که گذشت٬ دولت ترامپ با امضای یک «فرمان اجرایی» ورود شهروندان ۷ کشور و پناهجویان جنگزده را به آمریکا ممنوع کرد و جامعهء بینالمللی و فضا داخلی آمریکا را در یک التهاب و تنش بیسابقهای فرو برد.
✅پس با توجه به مجموعهء این رویدادها؛ «ایران» تنها کشوری نیست که در عرض دو هفتهای که از تحلیف دونالد ترامپ میگذرد مورد تهدیدهای بیپروای دولت او قرار گرفته و بنا براین معقول هم نیست که واکنش ایران به این تهدید به صورت «منزوی» و «مقابله به مثل» مستقیم و «جدا» از سایر کشورها باشد. بلکه ایران هر چه موضع «کلی»تری در این مورد بگیرد٬ و تهید آمریکا علیه خود را در یک بستر «کلی»تر تشریح و محکوم کند٬ و تمرکز را از روی خود بر دارد٬ و بر «شباهت» موقعیت خود به سایر این کشورها تاکید کند؛ باعث انزوا و تضعیف و افشاری بیشتر دولت آمریکا در عرصهء بینالمللی میشود.
✅امروز دولت دونالد ترامپ همانند یک «گاو خشمگین» است که آشفته و سر در گُم و بیهدف در وسط میدان میچرخد و سُم بر زمین میکشد و به اینسو و آنسو حملهور میشود؛ طبیعتاْ هر کس که بیشتر توجه او را جلب کند و مستقیمتر در مقابلش قرار گیرد٬ خطر شاخ خوردنش بیشتر است. اما اگر به او فرصت تمرکز کردن و جهت یافتن و شتاب گرفتن داده نشود٬ پس از مدتی
خود از پا میافتد و به زانو مینشیند.
@mostafatajzadeh
✅روزهای اخیر دونالد ترامپ در یک مکالمهء تلفنی با رئیس جمهور مکزیک این کشور را تهدید به فرستادن نیروی نظامی کرد. و در همان روز مایکل فلین - مشاور امنیت ملی دولت ترامپ - در یک بیانیه ایران را غیرمستقیم تهدید به حملهء نظامی کرد. یک روز قبل٬ استیو بَنِن - استراتژیست و مشاور ارشد دونالد ترامپ - اظهار داشت که در همین چند سال آینده «بدون تردید» یک جنگ میان آمریکا و چین رخ خواهد داد؛ تحلیلگران در سراسر جهان هشدار دادند که از چنین اظهاراتی چنین برداشت خواهد شد که آمریکا در حال برنامهریزی برای یک حملهء گستردهء و غیرمنتظرهء اتمی به چين است و ایجاد این وحشتی در دل مسئولین چینی احتمال وقوع یک جنگ هستهای تمام عیار را به شدت بالا میبرد. در روز قبل از آن٬ دونالد ترامپ با متهم کردن دولتهای چین و آلمان و ژاپن به دستکاری در «نرخ ارز» کشورشان و سپس تهدید چین به قرار دادن تعرفههای ۴۵٪ بر کالاهای صادراتیاش٬ این قدرتهای اقتصادی جهان را نگران یک «جنگ تجاری» در مقیاس جهانی نیز کرده است. علاوه بر اینها٬ در هفتهای که گذشت٬ دولت ترامپ با امضای یک «فرمان اجرایی» ورود شهروندان ۷ کشور و پناهجویان جنگزده را به آمریکا ممنوع کرد و جامعهء بینالمللی و فضا داخلی آمریکا را در یک التهاب و تنش بیسابقهای فرو برد.
✅پس با توجه به مجموعهء این رویدادها؛ «ایران» تنها کشوری نیست که در عرض دو هفتهای که از تحلیف دونالد ترامپ میگذرد مورد تهدیدهای بیپروای دولت او قرار گرفته و بنا براین معقول هم نیست که واکنش ایران به این تهدید به صورت «منزوی» و «مقابله به مثل» مستقیم و «جدا» از سایر کشورها باشد. بلکه ایران هر چه موضع «کلی»تری در این مورد بگیرد٬ و تهید آمریکا علیه خود را در یک بستر «کلی»تر تشریح و محکوم کند٬ و تمرکز را از روی خود بر دارد٬ و بر «شباهت» موقعیت خود به سایر این کشورها تاکید کند؛ باعث انزوا و تضعیف و افشاری بیشتر دولت آمریکا در عرصهء بینالمللی میشود.
✅امروز دولت دونالد ترامپ همانند یک «گاو خشمگین» است که آشفته و سر در گُم و بیهدف در وسط میدان میچرخد و سُم بر زمین میکشد و به اینسو و آنسو حملهور میشود؛ طبیعتاْ هر کس که بیشتر توجه او را جلب کند و مستقیمتر در مقابلش قرار گیرد٬ خطر شاخ خوردنش بیشتر است. اما اگر به او فرصت تمرکز کردن و جهت یافتن و شتاب گرفتن داده نشود٬ پس از مدتی
خود از پا میافتد و به زانو مینشیند.
@mostafatajzadeh
📝 شبنم صبحگاهی بر چهره بیپناهی
✍️️ دکتر محسن رنانی
✅ کافی بود لرد کاولی(Lord Cowley) سفیر کبیر دولت بریتانیا در پاریس، صد و شصت سال پیش، هنگام انعقاد معاهده پاریس، اندکی پافشاری میکرد، آنگاه مشهد که از توابع ایالت خراسان بزرگ به مرکزیت هرات بود، نیز همراه با هرات و دیگر سرزمینهایی که امروز افغانستان مینامیم از ایران جدا شده بود. چرا که «جناب جلالتمآب مقرب الخاقان فرخ خان امين الملك سفير كبير دولت عليه ايران صاحب تصوير همايون و حمايل آبي و داراي كمر مُكَلّل به الماس و غيره و غيره و غيره» (این کلمات عینا در عهدنامه پاریس مندرج است) از طرف آقاخان نوری، صدر اعظم ناصرالدین شاه، اختیار کامل داشت که در هر مسئلهای به جز سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت آقاخان با انگلیسیها به توافق برسد. اگر چنین شده بود، در ۳۵ سال پس از انقلاب اسلامی هموطنان مشهدی ما بیگانگان افغان محسوب می شدند که حق نداشتند در مدارس فارسی زبان ما تحصیل کنند و حق نداشتند با پول خودشان ملکی را در ایران خریداری کنند و حق نداشتند رانندگی کنند و حق نداشتند سرمایه گذاری کنند و اگر پسرانشان با همسری ایرانی ازدواج میکردند فرزندانشان ایرانی محسوب نمیشدند.
✅ و به همین سادگی، کافی بود ۲۲ سال بعد که انگلستان، به سبب هرج و مرج در افغانستان، تصمیم گرفت ولایت هرات را تحت حاکمیت ایران قرار دهد و استخاره ناصرالدین شاه هم برای پذیرش این پیشنهاد «بسیار بسیار خوب» آمد، این پادشاه خودشیفته از حیرانی به درآمده و این تصمیم دولت بریتانیا را پذیرفته بود، در این صورت اکنون هموطنان افغان ما همچنان ایرانی بودند.
✅ می بینید چه ساده و تصادفی مرزهای ملیت پس و پیش میرود. و اکنون ما به خاطر تذبذب پادشاهی مستبد و فاسد به نام ناصرالدین شاه، هموطنان افغان خود را بیگانه میدانیم و مردمان این دیار که دو هزار سال بود ایرانی بودند را غریبه پنداشتهایم و وقتی به خاطر جبر زمانه و جنگ داخلی به ایران یعنی سرزمین مادریشان پناه آوردند حق تحصیل و اشتغال و مالکیت و ازدواج را از آنان ستاندیم و به آنان ــ که برخی ۳۵ سال است در ایران زندگی میکنند ــ هنوز حق شهروندی ندادهایم. می بینید که این اعتباریات که تا این اندازه بی پایه و اساس است چگونه بین ما آدمیان جدایی میافکند و چگونه یک خطا یا بزدلی تاریخی یک سیاستمدار میتواند سرنوشت میلیون ها انسان را تغییر دهد؟
✅ و چه کوچک است دنیای کسانی که مرزهای انسان بودنشان با همین مرزهای اعتباری از هم جدا میشود. زبان، نژاد، جغرافیا، مذهب، رنگ و قبیله، اعتباریاتی هستند که هزاران سال است با خط کشیهای غیر واقعیشان انسانیت را به بازی گرفتهاند و ما چه کودن بوده ایم طی این قرن ها که به این خط کشیهای کودکانه و مصنوعی تن داده ایم و کم کم آن را آنقدر جدی گرفتهایم که اصلا نمی دانیم که روزگاری نه چندان دور، هرات مهمترین شهر خاوری ایران محسوب میشده است.
✅ و اینک ژیلا به ولایت هرات رفته است. در این سفر، بنی یعقوب به جستجوی یوسف انسانیت ما رفته است که ۱۶۰ سال پیش در چاه بیکفایتی و فساد حاکمان ایران افتاد و ۳۵ سال است به بردگی و بیگاریاش گرفتهایم. به دیدار کودکانی که کودکان ما بودند اگر ما اندکی هشیارانهتر زیسته بودیم، و مردمان ما بودند اگر ما اندکی مردمیتر حکومت کرده بودیم. و ژیلا در این سفرِ غربت، هم معنی نامش، به سان «شبنم صبحگاهی» است که شبانگاهان آرام و بی صدا بر روی خارها، برگها و گلهای زندگی و زمانه خویش مینشیند و با نگارش تجربه خویش آنها را جاندار و ماندگار میکند. وقتی ژیلا از زبان معاون دانشگاه کابل از افزایش شدید نامه نگاریهای دانشگاهی در زمان طالبان مینویسد که بیشترشان درباره مراقبت از استاندارد ریش و سبیل استادان و دانشجویان بوده است برای ما تصویری آشنا میسازد. و وقتی از زبان راننده کابلی، تهران مدرنی را توصیف میکند که آجر به آجرش، با ملاطی از بیوفایی و ناهمدلیهای ما، به دست هموطنان افغانمان ساخته شده است، عرق شرم بر جبینِ دل ما مینشیند.
📌 متن كامل در فايل زير 👇👇👇
@mostafatajzadeh
✍️️ دکتر محسن رنانی
✅ کافی بود لرد کاولی(Lord Cowley) سفیر کبیر دولت بریتانیا در پاریس، صد و شصت سال پیش، هنگام انعقاد معاهده پاریس، اندکی پافشاری میکرد، آنگاه مشهد که از توابع ایالت خراسان بزرگ به مرکزیت هرات بود، نیز همراه با هرات و دیگر سرزمینهایی که امروز افغانستان مینامیم از ایران جدا شده بود. چرا که «جناب جلالتمآب مقرب الخاقان فرخ خان امين الملك سفير كبير دولت عليه ايران صاحب تصوير همايون و حمايل آبي و داراي كمر مُكَلّل به الماس و غيره و غيره و غيره» (این کلمات عینا در عهدنامه پاریس مندرج است) از طرف آقاخان نوری، صدر اعظم ناصرالدین شاه، اختیار کامل داشت که در هر مسئلهای به جز سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت آقاخان با انگلیسیها به توافق برسد. اگر چنین شده بود، در ۳۵ سال پس از انقلاب اسلامی هموطنان مشهدی ما بیگانگان افغان محسوب می شدند که حق نداشتند در مدارس فارسی زبان ما تحصیل کنند و حق نداشتند با پول خودشان ملکی را در ایران خریداری کنند و حق نداشتند رانندگی کنند و حق نداشتند سرمایه گذاری کنند و اگر پسرانشان با همسری ایرانی ازدواج میکردند فرزندانشان ایرانی محسوب نمیشدند.
✅ و به همین سادگی، کافی بود ۲۲ سال بعد که انگلستان، به سبب هرج و مرج در افغانستان، تصمیم گرفت ولایت هرات را تحت حاکمیت ایران قرار دهد و استخاره ناصرالدین شاه هم برای پذیرش این پیشنهاد «بسیار بسیار خوب» آمد، این پادشاه خودشیفته از حیرانی به درآمده و این تصمیم دولت بریتانیا را پذیرفته بود، در این صورت اکنون هموطنان افغان ما همچنان ایرانی بودند.
✅ می بینید چه ساده و تصادفی مرزهای ملیت پس و پیش میرود. و اکنون ما به خاطر تذبذب پادشاهی مستبد و فاسد به نام ناصرالدین شاه، هموطنان افغان خود را بیگانه میدانیم و مردمان این دیار که دو هزار سال بود ایرانی بودند را غریبه پنداشتهایم و وقتی به خاطر جبر زمانه و جنگ داخلی به ایران یعنی سرزمین مادریشان پناه آوردند حق تحصیل و اشتغال و مالکیت و ازدواج را از آنان ستاندیم و به آنان ــ که برخی ۳۵ سال است در ایران زندگی میکنند ــ هنوز حق شهروندی ندادهایم. می بینید که این اعتباریات که تا این اندازه بی پایه و اساس است چگونه بین ما آدمیان جدایی میافکند و چگونه یک خطا یا بزدلی تاریخی یک سیاستمدار میتواند سرنوشت میلیون ها انسان را تغییر دهد؟
✅ و چه کوچک است دنیای کسانی که مرزهای انسان بودنشان با همین مرزهای اعتباری از هم جدا میشود. زبان، نژاد، جغرافیا، مذهب، رنگ و قبیله، اعتباریاتی هستند که هزاران سال است با خط کشیهای غیر واقعیشان انسانیت را به بازی گرفتهاند و ما چه کودن بوده ایم طی این قرن ها که به این خط کشیهای کودکانه و مصنوعی تن داده ایم و کم کم آن را آنقدر جدی گرفتهایم که اصلا نمی دانیم که روزگاری نه چندان دور، هرات مهمترین شهر خاوری ایران محسوب میشده است.
✅ و اینک ژیلا به ولایت هرات رفته است. در این سفر، بنی یعقوب به جستجوی یوسف انسانیت ما رفته است که ۱۶۰ سال پیش در چاه بیکفایتی و فساد حاکمان ایران افتاد و ۳۵ سال است به بردگی و بیگاریاش گرفتهایم. به دیدار کودکانی که کودکان ما بودند اگر ما اندکی هشیارانهتر زیسته بودیم، و مردمان ما بودند اگر ما اندکی مردمیتر حکومت کرده بودیم. و ژیلا در این سفرِ غربت، هم معنی نامش، به سان «شبنم صبحگاهی» است که شبانگاهان آرام و بی صدا بر روی خارها، برگها و گلهای زندگی و زمانه خویش مینشیند و با نگارش تجربه خویش آنها را جاندار و ماندگار میکند. وقتی ژیلا از زبان معاون دانشگاه کابل از افزایش شدید نامه نگاریهای دانشگاهی در زمان طالبان مینویسد که بیشترشان درباره مراقبت از استاندارد ریش و سبیل استادان و دانشجویان بوده است برای ما تصویری آشنا میسازد. و وقتی از زبان راننده کابلی، تهران مدرنی را توصیف میکند که آجر به آجرش، با ملاطی از بیوفایی و ناهمدلیهای ما، به دست هموطنان افغانمان ساخته شده است، عرق شرم بر جبینِ دل ما مینشیند.
📌 متن كامل در فايل زير 👇👇👇
@mostafatajzadeh
📝📝📝حصر نه قانوني و نه اخلاقي است - دکتر مصطفی معین
✅فردی که در حال حاضر اصلح است آقای روحانی است و اصلاحطلبان همآرای خودشان را به سبد ایشان میریزند.
✅من احتمال این امر (رد صلاحیت روحانی) را اصلاً جدی نمیبینم. اگر عقل سلیمی حاکم باشد که نباید سرمایههای کشور را به این صورت بسوزانند و باعث سرخوردگی عمومی و تفرق جامعه شود، فکر میکنم که چنین اجازهای داده نخواهد شد. بنابراین ایجاد حاشیه امن، خیلی منطق جدی پشت سرخود ندارد. فکر نمیکنم که جریان اصلاحات قصد کاندیدا کردن افراد دیگری بهغیراز آقای روحانی را داشته باشد. البته این حرفها یک مقداری هم میتواند فضاسازی روانی باشد.
✅من احتمال رأی آوری آقای روحانی را کمتر از سال ۹۲ نمیبینیم. ممکن است ریزش آرایی هم وجود داشته باشد اما از طرف مقابل اینگونه تخریبهای دولت و آقای روحانی و کارشکنیهایی که صورت میگیرد باعث آگاهی بیشتر مردم میشود و چه بسا یک عدهای که در سال ۹۲ رأی نداده باشند به خاطر همین چالشها و بحران سازیها به حقانیت این دولت بیشتر پی ببرند و بهپای صندوق بیایند و به آقای روحانی رأی بدهند؛ یا حداقل به خاطر شرایط کشور و تهدیدهایی که خواه یا ناخواه میتواند در صورت رأی نیاوردن روحانی و رأی آوردن یک فرد غیر متعادل و افراطی متوجه کشور شود و احساس خطری که مردم از این لحاظ میکنند، درصدی به آرای آقای روحانی اضافه شود. اما در کل آقای روحانی مشکل چندانی نخواهد داشت.
✅ما بهجای اینکه در زمینههای دیگر نوآوری، ابداع و اختراع داشته باشیم، در روشهای ایجاد محدودیت و سلب آزادیها نوآوری داریم. ما کم میشنویم که این روشهای عجیب و غریب در تاریخ گذشته یا در کشورهای دیگر انجامشده باشد. بنابراین این کاری که با آقای خاتمی انجام میدهند نه از لحاظ سیاسی و اخلاقی توجیه دارد، نه توجیه قانونی و حقوقی دارد و نه حتی توجیه مدیریتی. این محدودیتها حتی او را محبوبتر کرده است. این اقدامات آقای خاتمی را در هالهای از مظلومیت قرار داده و با توجه به اینکه مردم ما مدافع مظلوم هستند، محبوبیت ایشان دوچندان شده است. بنابراین این اقدام به نظر من یک تصمیم غیرمدبرانه است. ما باید با یک مقدار عقلانیت بیشتر این نوع شیوهها را منسوخ اعلام کنیم.
✅در مورد حصر هم همینگونه است. در حصر نگاهداشتن، چه وجه قانونی به لحاظ قانون اساسی و قوانین عادی دارد؟ این موضوع از چه وجه اخلاقی برخوردار است؟ چه تدبیری است که به این نتیجه میرسد که باید یک فرد را از آزادیهای خدادادیاش محروم کنند و او را در حصر قرار دهند؟ بهخصوص که من هیچگاه ندیدم که آقای مهندس موسوی چه در دوران مسئولیتش چه قضایای سال ۸۸ دروغ گفته، به کسی توهینی کرده یا تهمتی زده باشد. ایشان از اخلاقیترین مسئولان و شخصیتهای انقلاب ما هستند. در ثانی شما اگر در حال حاضر به صحبتهای انتخاباتی ایشان درباره فسادهای اقتصادی یا سیاسی در مناظرهها و تبلیغات توجه کنید میبینید که خیلی از صحبتها و پیشبینیهای ایشان اتفاق افتاده و حقایق نمایان شده است.
@mostafatajzadeh
✅فردی که در حال حاضر اصلح است آقای روحانی است و اصلاحطلبان همآرای خودشان را به سبد ایشان میریزند.
✅من احتمال این امر (رد صلاحیت روحانی) را اصلاً جدی نمیبینم. اگر عقل سلیمی حاکم باشد که نباید سرمایههای کشور را به این صورت بسوزانند و باعث سرخوردگی عمومی و تفرق جامعه شود، فکر میکنم که چنین اجازهای داده نخواهد شد. بنابراین ایجاد حاشیه امن، خیلی منطق جدی پشت سرخود ندارد. فکر نمیکنم که جریان اصلاحات قصد کاندیدا کردن افراد دیگری بهغیراز آقای روحانی را داشته باشد. البته این حرفها یک مقداری هم میتواند فضاسازی روانی باشد.
✅من احتمال رأی آوری آقای روحانی را کمتر از سال ۹۲ نمیبینیم. ممکن است ریزش آرایی هم وجود داشته باشد اما از طرف مقابل اینگونه تخریبهای دولت و آقای روحانی و کارشکنیهایی که صورت میگیرد باعث آگاهی بیشتر مردم میشود و چه بسا یک عدهای که در سال ۹۲ رأی نداده باشند به خاطر همین چالشها و بحران سازیها به حقانیت این دولت بیشتر پی ببرند و بهپای صندوق بیایند و به آقای روحانی رأی بدهند؛ یا حداقل به خاطر شرایط کشور و تهدیدهایی که خواه یا ناخواه میتواند در صورت رأی نیاوردن روحانی و رأی آوردن یک فرد غیر متعادل و افراطی متوجه کشور شود و احساس خطری که مردم از این لحاظ میکنند، درصدی به آرای آقای روحانی اضافه شود. اما در کل آقای روحانی مشکل چندانی نخواهد داشت.
✅ما بهجای اینکه در زمینههای دیگر نوآوری، ابداع و اختراع داشته باشیم، در روشهای ایجاد محدودیت و سلب آزادیها نوآوری داریم. ما کم میشنویم که این روشهای عجیب و غریب در تاریخ گذشته یا در کشورهای دیگر انجامشده باشد. بنابراین این کاری که با آقای خاتمی انجام میدهند نه از لحاظ سیاسی و اخلاقی توجیه دارد، نه توجیه قانونی و حقوقی دارد و نه حتی توجیه مدیریتی. این محدودیتها حتی او را محبوبتر کرده است. این اقدامات آقای خاتمی را در هالهای از مظلومیت قرار داده و با توجه به اینکه مردم ما مدافع مظلوم هستند، محبوبیت ایشان دوچندان شده است. بنابراین این اقدام به نظر من یک تصمیم غیرمدبرانه است. ما باید با یک مقدار عقلانیت بیشتر این نوع شیوهها را منسوخ اعلام کنیم.
✅در مورد حصر هم همینگونه است. در حصر نگاهداشتن، چه وجه قانونی به لحاظ قانون اساسی و قوانین عادی دارد؟ این موضوع از چه وجه اخلاقی برخوردار است؟ چه تدبیری است که به این نتیجه میرسد که باید یک فرد را از آزادیهای خدادادیاش محروم کنند و او را در حصر قرار دهند؟ بهخصوص که من هیچگاه ندیدم که آقای مهندس موسوی چه در دوران مسئولیتش چه قضایای سال ۸۸ دروغ گفته، به کسی توهینی کرده یا تهمتی زده باشد. ایشان از اخلاقیترین مسئولان و شخصیتهای انقلاب ما هستند. در ثانی شما اگر در حال حاضر به صحبتهای انتخاباتی ایشان درباره فسادهای اقتصادی یا سیاسی در مناظرهها و تبلیغات توجه کنید میبینید که خیلی از صحبتها و پیشبینیهای ایشان اتفاق افتاده و حقایق نمایان شده است.
@mostafatajzadeh