فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
اعتراضاتِ کنونی به کجا ره می‌سپارد؟

انقلاب، براندازی، کودتا، مداخلۀ بیگانه وسقوط حکومت یا سرکوب و سکوت و ادامۀ‌ روند چهل سالۀ گذشته؟

علی صاحبی ( روان شناس بالینی)

دیروز عزیزی از من سئوال کرد که
خودکشی یک دست‌فروش در تونس منجر به انقلاب و سرنگونی حکومت شد، آیا با کُشته شدنِ مهسا امینی احتمال وقوع انقلاب در ایران هست یا ساختار حکومت به گونه‌ای است که هیچ انقلابی رُخ نخواهد داد.
از آنجائی که من همواره همه‌چیز ـ به ویژه رفتار آدمی چه رفتار فردی و چه کُنش جمعی را از منظر تئوری‌های علمی در علوم رفتاری و علوم اجتماعی تحلیل می‌کنم، سعی کردم از منظر یکی از تئوری‌های مهم روان‌شناسی اجتماعی برای پاسخ به امکان وقوع انقلاب یا عدم وقوع آن کمک بگیرم.
دکتر نیل اسمل سر (N.Esmelser)، در باب انقلاب و چرایی و چگونگی وقوع آن یکی از معتبرترین تئوری‌های آزمون شده در شرایط اجتماعی مختلف را ارائه کرده است.
از دیدگاه اسمل‌سر، انقلاب شدیدترین شکل دگرگونی اجتماعی است. او برای تبیین رفتارهای جمعی از مفهوم ارزش افزوده استفاده می‌کند.
او معتقد است هرگاه در جامعه‌ای شش عامل اجتماعی با هم جمع شوند، انقلاب بطور حتم بوقوع می‌پیوندد. مانند جمع شدنِ بنزین و اکسیژن و یک جرقه ـ که هرگاه با هم جمع شوند، ‌بطور حتم آتش رخ خواهد داد.
انقلاب یک کنش جمعی است که برآیند و حاصلِ جمع شدن این شش عنصر است.

1 ـ عامل ایجادکننده structural conducireness که همان شرایط ساختاری جامعه است مثل وجود هر نوع تبعیض، اختلاف طبقاتی، حقوق نابرابر شهروندی،‌تقسیم شهروندان به خودی ـ غیرخودی.

2 ـ فشار ساختاری
(وجود فقر، گرانی، بی‌عدالتی، تورم و فساد گستردۀ دست‌اندرکاران)

3 ـ ‌باور عموی پذیرفته شده Generalized belief
(باور گسترده مردم مبنی بر مصرف بیهوده ثروت عمومی در پروژه‌های غیرلازم).

ـ دخالت پرهزینه در کشورهای دیگر
ـ بی‌تفاوتی حاکمان نسبت به سرنوشت مردم
-سرگرم کردن مردم یا گیر دادن به موضوعات فرعی
- بی‌ارادگی دولت در برخورد با فسادهای گسترده.

4 ـ عامل شتاب‌دهنده:
- کشته شدن بی‌گناهی
- چیزی مثل ریختن ساختمان متروپل
- بالا رفتن یکباره نرخ سوخت و ...

5 ـ بسیج یا گردهم‌آیی نیروها برای اقدام و اعتراضات گسترده (جمع شدن افراد هم نظر برای یک اقدام عملی)
ـ سندیکاها​، انجمن‌های علمی ـ‌دانشجویی
ـ احزاب، گروههای اینترنتی و ...

6 ـ ناکارآمدی حکومت (شکست) در مدیریتِ اقداماتِ‌انجام شده توسط مردم.

ـ‌ واکنش حکومت به اقداماتِ ‌اعتراضی یا پاسخ حاکمیت به عنصر پنجم.

گاهی حکومت‌ها این اقدامات اعتراضی را یک فیدبکِ مفید می‌بینند و از رویه‌های خود کوتاه می‌آیند. با مسئولیت‌پذیری به اشتباهات خرد و عوامل اجرایی خود اقرار می‌کنند.
تلاش می‌کنند تا آسیب‌ها را جبران کنند و در جهتِ اصلاح روش و رویه‌های معیوب و تکراری خود گام عملی بردارند. در آن صورت اعتراضات هم خاموش می‌شود و آن چهار عامل دیگر نیز به تدریج از بین می‌روند و ثبات و پایداری استقرار پیدا می‌کند.
پاسخ من به سئوال اول این است که در شرایط کنونی اگر نظامِ‌سیاسی و حاکمیت به اعتراضات پاسخ مناسب بدهد و با پاسخگو نشان دادن خود مسئولیت‌پذیرانه با معترضین گفتگو کند، تن به پذیرش اشتباهات تکراری خود دهد، و دست ار انحصار طلبی و خود محق بینی و توهم کنترل و قدرت بردارد و به زندگی مردم احترام بگذارد، انقلاب رُخ نمی‌دهد امّا اگر حاکمیت و نظام سیاسی همچنان غیرپاسخگو و لجباز بماند و سازوکار حکمرانی مسئولیت‌گریز را دنبال کند و آشغال‌ها (مشکلات) را زیر فرش قایم کند، وقوع انقلاب براساس تئوریِ آزمون شده اسمل‌سر غیرقابل اجتناب است.
متاسفانه در این چهل روز در کمال تعجب نه تنها هیچ نشانه ای از پاسخ و واکنش خردمندانه به اعتراضات و مطالبه گری از سوی حاکمیت دیده نشده، بلکه واکنش های یاس آور و همچنان لجبارانه خود نمایی می کند.

چهارم آبان هزار و چهارصد و یک شمسی
#جنبش_خشونت_ پرهیز
@dralisahebi @MostafaTajzadeh
جو بایدن و آزادی ایران!

جو بایدن رئیس جمهور آمریکا از "آزادی" قریب‌الوقوع ایران خبر داده و ظاهراً در اشاره به ضمیری که قرار است این آزادی را رقم بزند، دچار مشکل کلامی شده ست.
امیدوارم آزادی مورد نظر او برای ایران، از جنس همان آزادی نباشد که باراک اوباما برای تونس و مصر و لیبی و سوریه وعده داد و یا جرج بوش پسر، برای افغانستان و عراق پدید آورد.
من طبعاً با آن نظری که کلنگی کردن خاورمیانه را هدف اصلی آمریکا در منطقۀ ما می‌داند، موافق نیستم، اما بر این باورم که دولت آمریکا شناخت درست و درمانی از پیچیدگی‌های جوامع خاورمیانه ندارد و به جای کمک به نظم و ثبات کشورهای این منطقه، معمولاً آنها را زخمی و سپس به حال خود رها می‌کند تا در آتش بی‌ثباتی و هرج و مرج بسوزند و خاکستر شوند! این دقیقاً همان اتفاقی است که در بیشتر جوامع خاورمیانه رخ داده است.
به هر حال، اظهارات بایدن احتمالاً ناآرامی‌ها در ایران را وارد مرحلۀ تازه‌ای می‌کند. به نظرم همان چیزی که سال‌ها از ترس آن کابوس‌های شبانه می‌دیدم، در حال وقوع است. فریادم در این باره، تا به حال به جایی نرسیده و شاید از این پس هم به جایی نرسد. با این حال، همچنان فریاد خواهم زد چون کار دیگری از دستم برنمی‌آید.
اگر کسانی دل‌شان برای این سرزمین می‌تپد یا حتی اندک ترحمی به آن دارند، نباید اجازه دهند که عقل حسابگرشان قربانی نفرت بی‌حساب و کتاب‌شان شود. چهره‌ها و افرادی که خود را اپوزیسیون معرفی می‌کنند، اگر در تحلیل‌ها و محاسبات‌شان، جایی هم برای احتمال غلط بودن آنها در نظر بگیرند، جای دوری نخواهد رفت. لااقل در این زمینه با اپوزیسیون رژیم‌های بن‌علی و مبارک و قذافی و اسد خرده مشورتی بکنند شاید پشیمانی و تأسف آنها، در تغییرِ رویکردشان به مسائل ایران بی‌اثر نباشد.
مقام‌های جمهوری اسلامی هم اگر به جای گوش جان سپردن به تحلیل‌های تنگ‌نظرانه و انتزاعی مراکز امنیتی‌شان که تاکنون این همه بدبختی به بار آورده است، لحظه‌ای به سخن این همه کارشناس دلسوز گوش فرا دهند، مطمئناً پشیمان نخواهند شد و چه بسا پنجرۀ تازه‌ای پیش روی‌شان گشوده شود.
در این میان اما برای جلوگیری از دوقطبی شدن کامل فضا که زمینه‌ساز و مشوقِ جنگ و خونریزی تا آخرین نفر و آخرین نفس است، شکل‌گیری و بسیج نیروی میانه و ضدخشونت، حیاتی‌ترین کاری است که روشنفکران و دلسوزان این کشور باید به آن اهتمام کنند. تشکیل این نیرو که طبعاً کوششی توانفرسا می‌طلبد، بدون موافقت حکومت برای رسمی شدن آن نیز مفید فایده نخواهد بود و چه بسا بر وخامت و پیچیدگی اوضاع بیفزاید. بنابراین از مسئولان کشور درخواست می‌شود که مسیر شکل‌گیری آن را باز کنند تا بلکه کنشگران خشونت‌پرهیز هم به خو تکانی دهند و با شکل دادن این نیرو در کنترل و مهار دامنۀ بحران‌ها نقشی هر چند کوچک بازی کنند.
#احمد_زیدآبادی
#جو_بایدن
#آزادی_ایران
#جنبش_خشونت_پرهیز
#بهار_عربی
@ahmadzeidabad
https://instagram.comahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
معنایی برای جنبش سبک زندگی

محمد فاضلی

مفاهیم مختلفی برای شرح ماهیت اعتراضات مهر ۱۴۰۱ به‌کار گرفته شده است و #جنبش_سبک_زندگی یکی از آن‌هاست. این جنبش به چه معنا جنبش سبک زندگی است؟ برای پاسخ باید مفهوم سبک زندگی را درک کرد. من تلاش می‌کنم طرح نظری دقیق‌تری از سبک زندگی ارائه دهم و با تعریف سبک زندگی شروع می‌کنم.

سبک زندگی را می‌توان این گونه تعریف کرد: شیوه‌ای که بدان طریق فرد از بدن، روان/ذهن، زمان و پول خود استفاده می‌کند. بگذارید با مصادیق روشن‌تر این چهار ضلع سبک زندگی را بررسی کنیم.

برخی از بدن بیشتر برای ورزش استفاده می‌کنند و برخی بیشتر استراحت می‌کنند یا تلویزیون می‌بینند. برخی بدن را بر محور سلامتی (مثلا غذای کم‌چرب و رژیمی) مدیریت می‌کنند و برخی کارهای پرخطر برای بدن انجام می‌دهند. برخی بدن را با حجاب رسمی می‌پوشانند و برخی پوشش دیگری انتخاب می‌کنند.

برخی روان/ذهن خود را روی فعالیت علمی و برخی بر کسب‌وکار متمرکز می‌کنند؛ برخی ترجیح می‌دهند کتاب فلسفی بخوانند و دیگرانی مایل به خواندن کتب مذهبی هستند؛ گروهی برا سلامت روانی خود هزینه می‌کنند و برخی به روان‌شناس یا تراپیست باور ندارند.

آدم‌ها زمان‌شان را بین کارهای مختلف توزیع می‌کنند. آن‌ها برای شیوه استفاده از بدن‌شان (یا نوع مواجهه با بدن)، و شیوه استفاده و مواجهه با ذهن/روان، زمان‌های خاصی را اختصاص می‌دهند که الگوی تخصیص زمان معرف تفاوت افراد هم هست.

هر نوع استفاده از بدن، ذهن/روان و تخصیص زمان، مستلزم هزینه است. تصمیم درخصوص تلویزیون دیدن یا کوه رفتن (الگوی استفاده از بدن)، کتاب خواندن یا موسیقی گوش دادن (الگوی استفاده از ذهن)، و کار کردن یا تفریح کردن (الگوی استفاده از زمان) به توانایی فرد برای هزینه کردن و ترجیحات او در این زمینه بستگی دارد.

یک چهارضلعی را در نظر بگیرید که بدن، روان/ذهن، زمان و پول اضلاعش هستند. سبک زندگی فضای درون این چهار ضلعی است. سبک زندگی حاصل ترکیب، یک‌جا شدن و اتحاد این چهار ضلع و بُعد در کل و جزئیات زندگی هر فرد است. اعتراضات اجتماعی در ایران امروز از آن جهت جنبش سبک زندگی است که بخش‌های زیادی از شهروندان در هر چهار ضلع به وضع موجود معترض هستند و شکافی میان خود و حکومت مشاهده می‌کنند.

اکثریتی از شهروندان به لحاظ اقتصادی در تنگنایی قرار گرفته‌اند که هزینه لازم برای مدیریت و آرامش بدن، روان/ذهن و تخصیص رضایتمندانه زمان را ندارند. داشتن وضعیت اقتصادی نامناسب سبب ناخرسندی بدن (مثلاً گرسنگی یا بدمسکنی) می‌شود؛ روان/ذهن را مشوّش کرده و فرد را در استفاده از زمان به تنگنا و اجبار وامی‌دارد (مثلاً ۱۶ ساعت در روز کار کردن برای امرار معاش، یا ۱۶ ساعت خوابیدن به دلیل بیکاری).

گروه‌هایی از شهروندان مایل هستند زمان و ذهن خود را به کارهایی مشغول کنند که امکانی برای آن ندارند (مثلاً استفاده آزاد از فضای مجازی) و حکومت زمان و ذهن آن‌ها را برای فعالیت‌هایی می‌طلبد (نظیر استفاده از صدا و سیما و محتوای رسمی اطلاع‌رسانی؛ یا نوع آموزش رسمی در مدارس) که افراد اعتماد و انگیزه کافی برای آن ندارند.

گذشته از آن‌که درآمد و وضعیت اقتصادی افراد، الگوهای استفاده از بدن را محدود می‌کند (مثلا فقرا نمی‌توانند تنیس بازی کنند یا سفر خارجی بروند)، الزام سیاسی نیز الگوهای استفاده از بدن را محدود کرده (نظیر حجاب رسمی) که برای گروه‌هایی ناخوشایند است.

بخشی از گستردگی پایگاه اجتماعی اعتراضاتی که جامعه را در بر گرفته، به معنایی که گفته شد، برآمده از ارتباط ماهوی آن با سبک زندگی در چهار بُعد ذکر شده است. نااُمیدی جامعه ایرانی را هم می‌توان در این چارچوب درک کرد. بخش‌های کثیری از جامعه عمیقاً احساس می‌کنند اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ به گونه‌ای سیاست‌گذاری و اداره می‌شود که:

🔹فرصت‌های اقتصادی مناسب برای مدیریت بدن و استفاده از آن در جهات مطلوب ایجاد نمی‌شود.

🔹ذهن/روان افراد فرصتی برای آرامش یافتن و تمرکز بر آن‌چه دوست دارند پیدا نمی‌کند.

🔹وضعیت اقتصادی و اعمال قدرت سیاسی، اختیار و کنترل افراد بر شیوه استفاده از زمان و بدن را محدود می‌کنند.

این مفهوم از سبک زندگی می‌تواند چارچوبی برای درک چرایی چندبُعدی، متکثر و گسترده بودن اعتراضات – بالفعل و بالقوه – فراهم کند. هر گونه راهکاری برای پاسخ‌گویی سازنده به اعتراضات نیز باید هر چهار بُعد را مد نظر قرار دهد.

@fazeli_mohammad @MostafaTajzadeh
♦️ جنبش دموکراتیک و لزوم اجتناب از خشونت نظامی
✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

به‌عنوان فردی دل‌سوز برای مردم و کشور ام در حد بضاعت ناچیز ام نکاتی می‌نویسم. ممکن است کسان مختلفی در دو سو دل‌خور شوند. اما فکر می‌کنم نوشتن از سکوت کردن به‌تر است.

در همه جای دنیا وقتی جنبش‌های اجتماعی با سرکوب مواجه می‌شوند، محتمل است که به گزینه‌ی بهره‌گیری از خشونت نظامی روی بیاورند. خوش‌بختانه ما سرنوشت سازمان‌های نظامی‌ی رادیکال نظیر سازمان مجاهدین خلق و امثالهم را در پیش چشم داریم و مردم ما می‌دانند که حرکت در آن مسیر چه عواقبی دارد. بنابراین، وظیفه‌ همه‌ ما است که یادآورشویم نیروی تغییرخواهی در ایران می‌بایست همواره دموکراتیک باقی بماند وحتا شکست ظاهری رابر تمایلات میلیتاریستی ترجیح دهد.

ممکن است تمایل و اشتیاق شدید به تحقق تغییر در صورت عدم تحقق آن منجر به سرخورده‌گی شود و نطفه‌ تمایل به روی‌آوری‌ به اقدامات میلیتاریستی را پدید آورد.

امیدوارام مردم ناراضی و مشتاق ایجاد تغییر و تحول همواره بر سرشت دموکراتیک و تا حد ممکن صلح‌طلبانه‌ تغییر خواهی‌شان تاکید و تمرکز کنند و مردم هیچ منطقه یا شهری از ایران اجازه‌ رشد این‌گونه تمایلات را ندهند. تحقق دیرتر تغییر مطلوب‌تر از تغییر به هر شیوه و ترتیبی است.

امیدوارام به‌تدریج اجماعی میان نیروهای هر دو طرف پدید آید تا مطالبه‌ی ضروری و نیرومند تغییرخواهی در مجرای درستی بیافتد و هرگز به سمت اشکالی از خشونت میلیتاریستی ولو درحد محلی هم سوق پیدا نکند و هیچ نیرویی در ایران چنین مسیرهایی را دنبال نکند.

مایل‌ام در این‌جا به نکته‌ی مهم مانوئل کاستلز اشاره کنم که می‌گوید:
”هنگامی که یک جنبش برای مقابله با خشونت نظامی، خود درگیر خشونت نظامی می‌شود، ویژگی اساسی خود به عنوان یک جنبش دموکراتیک را از دست می‌دهد تا تبدیل به هماوردی در یک جنگ داخلی خونین شود، هماوردی که گاهی به اندازه‌ی سرکوب‌کنندگان خود بی‌رحم و خشن است” (کاستلز، ۱۳۹۶: ۹۰؛ شبکه‌های خشم و امید: جنبش‌های اجتماعی در عصر اینترنت).

امیدوارام همه‌ نیروهای دل‌سوز از افتادن در چنین دامی پرهیز کنند و بپذیرند که تحول‌خواهی گرچه برای ما بسیار ضروری و البته اجتناب‌ناپذیر است، اما از هر راهی مجاز نیست. ضرورت دارد بر دموکراتیک بودن و غیرمیلیتاریستی بودن تحول‌خواهی پای فشرده شود و حتا اگر دامی در این مسیر پهن شده، با هوشیاری از این دام‌های مخرب اجتناب شود.
#جنبش_اجتماعی
#خشونت_نظامی

📌@MostafaTajzadeh
⭕️ در ستایش آبان

❇️ سعید مدنی

▪️ فاخته عقیم اصطلاحی رایج بود در میان روشنفکران شیلیایی در دوران پینوشه و اشاره داشت به روشنفکرانی که آماده بودند در باره هر چیز کوچک و بزرگ در سراسر گیتی بنویسند و موضع گیری کنند اما زمانی که پای مسایل شیلی در میان بود سکوت می کردند. ویژگی فاخته عقیم این بود که نه صدای خوبی داشت و نه تخم میگذاشت. سکوت برخی نسبت به آنچه در آبان رخ داد آنها را بی شباهت به فاخته عقیم نمی کند. ما اخلاقا محکوم به سخن گفتن درباره آبان هستیم . ابهام زیادی درباره آنچه در آبان 98 در خیابانها رخ داد وجود ندارد.

🔺 اعتراضات آبان از چند ویژگی‌ها برخوردار بود که آن را نسبت به اعتراضات قبل و بعد از آن متمایز می‌کند. اهم این ویژگیها عبارت اند از:

1-«گستردگی»: اعتراضات آبان ۹۸ بیش از ۱۰۰ شهر را در برگرفت که بی‌سابقه بود.

2- تنوع طبقاتی: شواهد و قرائن نشان میدهد معترضان از «وضعیت اقتصادی و اجتماعی» متنوعی برخوردار بودند. به طور کلی آنها شامل ترکیبی از گروه‌های فقیر و کم‌درآمد حاشیه شهرها و بخشی از طبقه متوسط شهری بودند. بخشی از طبقه متوسط شهری درپی تورم وکاهش قدرت خرید و درآمد، و همچنین نابرابری‌های فزاینده با هدف کاهش هزینه مسکن به حاشیه شهرها مهاجرت کرد و در این اعتراضات نقش فعال داشت.

3- «ترکیب سنی» : معترضان آبان ۹۸ بسیار جوان بودند. برآورد دقیقی در این زمینه در دسترس نیست اما اگر بنا را بر میانگین سنی بازداشت‌شدگان قرار دهیم، متوجه ترکیب سنی بسیار جوانی می‌شویم که البته پیش از این در اعتراضات سال ۹۶ نیز شاهد حضور این ترکیب جوان بودیم.

4- مواضع تهاجمی: برخلاف مواضع و رفتار انفعالی معترضان در اعتراضات گذشته معترضان آبان رویکردی تهاجمی و البته خشونت پرهیز داشتند و با مداخله نیروهای سرکوب به سادگی میدان را واگذار نمی کردند.
5- سرکوب حداکثری: اگر چه در مورد تعداد کشته‌شدگان اعتراضات آبان ۹۸ (از حدود ۲۰۰ نفر تا بیش از هزار نفر) اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد، اما همگی نشان دهنده شدت برخورد نسبت به معترضان در مقایسه با گذشته است.

6- اولویت اعتراض به اقتصاد: «سوگیری به شدت اقتصادی اعتراضات» آبان ۹۸ که با موضوع افزایش قیمت بنزین آغاز شد و در ادامه ابعاد سیاسی نیز پیدا کرد بسیار حائز اهمیت است. اگر در اعتراضاتی مانند جنبش سبز، وجه سیاسی برجسته بود، در این اعتراضات تا حد زیادی مسائل اقتصادی، عامل وقوع اعتراضات است و تداوم آن بود.

▪️ در این مختصر امکان سخن گفتن درباره همه این ویژگیها ممکن نیست. بنا براین فقط به اختصار یکی از مهمترین ویژگیهای اعتراضات یعنی ترکیب سنی معترضان توضیح داده می شود. این ویژگی از آن جهت اهمیت دارد که در آینده نیز سهم مهمی در تحولات و اعتراضات خواهد داشت.

🔺 حداقل از دهه ۷۰ به این سو جنبش جوانان به موازات جنبش اصلاحات و پس از آن جنبش سبز سهم و نقش ایفا کرده است. در سال ۸۸ اگرچه نوعی اعتراض بین نسلی وجود داشت و تنوع سنی زیادی را شاهد بودیم اما جوانان نیز حضور جدی داشتند. از سال ۹۶ به این‌سو، جوانان حضور جدی‌تری در اعتراضات داشته‌اند. در اعتراضات دی ۹۸ ، واقعه سرنگونی هواپیمای اوکراینی و اعتراضات خوزستان حضور جوانان بسیار موثرتر شده است.

▪️جنبش جوانان گونه‌ای از جنبش‌های اجتماعی عام محسوب می‌شود. جنبشی که در ابتدا نگاه مثبتی به آن وجود نداشت، و حتی از 1960 تا 1980 نقش مؤثری برای این جنبش‌ها در گذار به دموکرسی قائل نبودند، اما از 1980 به بعد دیدگاه‌های مثبتی به خود جلب کرد .جنبش‌های عام «تلاش‌هایی هماهنگ»، «دارای جهتی عام» و «با آهستگی» است که با «تأمل» به سمت جلو حرکت می‌کند؛ و این روند باعث می‌شود که «طولانی‌مدت و متداوم» باشد. این جنبش معمولاً «رهبری شناخته‌شده» ندارد و تجلی یک «اعتراض» یا ترسیم کلی نوعی «موجودیت آرمان‌شهری» در قالب ادبیاتی متنوع اما فاقد تعریف دقیق است. زمینة شکل‌گیری جنبش‌های عام «تغییرات تدریجی و فراگیر در ارزش‌های جوانان» است....

متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3ca55S2
@MostafaTajzadeh
#آبان_98
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#جنبش_جوانان
#ویژگیهای_اعتراضات_آبان_98
https://t.me/iranfardamag
♦️ لخ والسا؛ مردی برای امید

#حسن_مایلی

🔻 مبارزات جنبش همبستگی لهستان به رهبری لخ والسا طی دو دهه به‌خصوص مابین سال‌های ۸۹_۱۹۸۰ را می‌توان ناقوسی بر پایان رژیم سوسیالیستی یاروزلسکی در لهستان دانست.

🔻 لخ والسا اولین کنشِ خود را در اعتراض گسترده کارگری در ۱۹۷۰ به منصه ظهور گذاشت و همین امر سبب اخراج او از کار شد. وی در اعتراضات کارگری کشتی‌سازی گدانسک در سال ۱۹۸۰ در قلب اعتراضات بود. در اوت ۱۹۸۰ طی مذاکره نمایندگان کمیته اعتصاب و دولت ضمن مرتفع شدن مطالبات، اتحادیه مستقل کارگری تاسیس شد و لخ والسا به ریاست آن رسید. با فشارهای برژنف، یاروزلسکی رهبر نظام سوسیالیستی لهستان در سال ۱۹۸۱ سرکوب جنبش را در دستور کار قرار داد و حکومت نظامی اعلام کرد و ضمن غیرقانونی اعلام کردن جنبش سران آن را بازداشت و زندانی کرد. در سال ۱۹۸۳ با فشارهای جنبش حکومت نظامی پایان و والسا آزاد شد. همان سال والسا به پاس مبارزات خود جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. با شدت گرفتن اعتراضات در سال ۱۹۸۸ یاروزلسکی میزگردهای مذاکره را تشکیل داد و از نمایندگان جنبش همبستگی برای گفتگو دعوت کرد. طی گفتگوهای فشرده جنبش همبستگی مجددا قانونی شد و اصلاحات سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد در دستور کار قرار گرفت. جنبش همبستگی در انتخابات ۱۹۸۹ اکثریت کرسی های مجلس سنا را به دست آورد و در همان سال لخ والسا رئیس جمهور لهستان شد و نظام سوسیالیستی لهستان طی مبارزات مدنی جنبش همبستگی به بایگانی تاریخ پیوست.

🔻 آندری وایدا کارگردان مطرح لهستانی در سال ۲۰۱۳ در فیلم والسا مردی برای امید زندگی و مبارزات والسا را روی پرده برد. البته وایدا پیشتر و در دهه هشتاد میلادی بی‌پرده و آشکارا به صف منتقدین و جنبش همبستگی پیوست و دوربین خود را راوی جنبش همبستگی لهستان به رهبری لخ والِسا کرده بود و حتی در سال ۱۹۸۹ با لیست جنبش همبستگی به عضویت مجلس سنا درآمد. وایدا در سال ۲۰۱۳ پس از حواشی متعدد پیرامون لخ والسا و ارائه اسناد منتقدین والسا مبنی بر همکاری وی با پلیس مخفی حزب کمونیست آن هم با نام مستعار بولِک! فیلم والسا مردی برای امید را برای پاسداشت زحمات لخ والسا روی پرده برد و در برخی سکانس‌های آن آشکارا به تبرئه والسا همت گمارد!

#لخ_والسا
#جنبش_همبستگی_لهستان
فیلم پیوست سکانسی از فیلم والسا مردی برای امید اثر آندری وایدا در سال ۲۰۱۳ 👇
📌@MostafaTajzadeh
🔴 برای« تحقق آزادی» – بخش اول
▪️ مروری بر تجربه‌ی بهار عربی

🔷کمال اطهاری

«بردگانِ عالی‌جاه را دیده‌ام من
در کاخ‌های بلند
که قلاده‌های زرین به گردن داشته‌اند
و آزاده‌مَردُم را
در جامه‌های مرقع
که سرودگویان
پیاده به مقتل می‌رفتند.» ( الف. بامداد)

1️⃣ فریادِ «برای آزادی» سرزمین ایران را دربرگرفته، و جان‌هایی شریف برای تحقق آن در پی‌هم پای در مقتل می‌نهند. دیگر تبرداران را دستِ خسته به فرمان نیست، و هیچ طلسمِ معجزتی پناه‌دهنده‌ی حاکمیتی نیست، که سال‌ها است با خودکامگی‌اش، دستِ تطاول به جامعه و در نتیجه خود گشاده است.

▪️ حاکمیتی که در سراشیب انحصار قدرت و ثروت، با فریادِ شعفِ «ما می‌توانیم!» به‌سوی زوال دویده است، دیگر بعید است توان توقف و بازگشت را بیابد؛ چرا که نیروهای مخرب شکل‌گرفته در آن، که مانع هرگونه اصلاحاتی بوده‌اند، حاکمیت را به پایین و پایین‌تر، به‌سوی فروپاشی می‌رانند. پس در مجالی اندک که باقی است، برای دستیبابی به قراردادی اجتماعی درباره‌ی نظامی جایگزین، باید کاری درخور کرد.

🔸یعنی وقت آن است که نه‌تنها «برای آزادی» که «برای تحقق آزادی» نیز مردم هم‌پیمان شوند. آیا برای تحقق آزادی، توافق درباره‌ی یک قانون اساسی جدید، حاصل هم‌اندیشیِ حقوق‌دانانی خبره در یک اتاق، یا حتی جمع شدنِ تعدادی از نمایندگان نیروهای سیاسی و اجتماعی در مجلسی وسیع‌تر، کفایت می‌کند؟ تجربه‌ی تاریخی ایران و جهان، از آن جمله تجربه‌ی اخیر بهار عربی، ثابت کرده که بی‌شک چنین نیست.

▪️ هم‌آوایی و شوریدن مردم «ضد» یک حاکمیت خودکامه و فاسد؛ حقِ مردم، ناچار، و شرط لازم برای تحول و توسعه است، اما متضمن تحقق آزادی نیست. بلکه تا اینجا و در صورت بسنده کردن به آن، تنها تضمین می‌کند که حاکمیت از یک خودکامه، به دیگری انتقال یابد. تحقق آزادی، آداب و ترتیبی برای حرکت از نفی به اثبات، از ضد به جایگزین، برای برپایی نظامی برتر و نوین در جهانِ بی‌قرار امروز دارد، که باید آن را بیاموزیم. یعنی باید بیاموزیم که پس از تبدیلِ ناچارِ جامعه‌ی جنبشی به جامعه‌ی شورشی، چگونه یک انقلاب اجتماعی پایدار برای تحقق آزادی می‌تواند شکل گیرد.

2️⃣ محمد بوعزیزی، یک میوه‌فروش تونسی بود که در پی توقیف چرخ‌دستی‌اش توسط مقامات دولتی، در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ (آذر 1389) خودسوزی کرد. پس از آن اعتراضات خونین سراسر تونس را دربر گرفت، که آن را انقلاب کرامت نامیدند و نام جهانی‌اش بهار عربی شد. هرچند پیشتر خیزش‌های موردی ناشی از فقر و بیکاری و گرانی در کشورهای عربی وجود داشت، اما این‌بار مردمِ ناامید از اصلاحات، به‌سرعت شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» یا «خواست ما سقوط نظام است» را برگزیدند. تقریبا یک ماه بعد در ژانویه 2011 (1389) پس از تظاهرات خونین مردم، زین‌العابدین بن‌علی رئیس‌جمهوری وقت تونس پس از 23 سال، قدرتی را که با کودتا به‌دست آورده بود از دست داد و با میلیاردها دلار به عربستان سعودی فرار کرد. وی پیش از فرار اعلام کرده «صدای انقلاب را شنیده است» و حتی به‌دیدار محمد بوعزیزیِ سوخته در بیمارستان رفته بود. سقوط بن‌علی، انگیزه‌ای برای خیزش انقلابی در دیگر کشورهای عربی و بخصوص مصر شد (درباره‌ی بهار عربی از مقالات ارزشمند ربیعی، 1397 و تقوی، 1396 در فصلنامه‌ی دولت‌پژوهی بهره گرفته‌ام).

🔸 بهار عربی خیلی زود در دیگر کشورها به خزان پیوست و در کشورهای لیبی، سوریه و یمن با دخالت خارجی فاجعه‌بار گشت؛ اما در خود تونس تا این اواخر یعنی تا انحلال پارلمان در ژوئیه ۲۰۲۱ توسط «قیس سعید» رئیس جمهور کنونی، به‌نظر می‌رسید که تداوم یافته است. اکثریت احزاب تونس این اقدام را کودتایی علیه دستاوردهای انقلاب 2011 دانستند. اما سعید که خود را ناجی خروج تونس از بحران می‌داند، در ژوئیه 2022 (مرداد ۱۴۰۱) پیش‌نویس قانون اساسی جدیدی را به همه‌پرسی گذاشت که در آن رئیس جمهور دارای احتیارات بسیار بیشتر از گذشته می‌شود. در اثر تحریم اکثریت احزاب تونس، تنها 25 درصد از واجدین شرایط در این همه‌پرسی شرکت کردند، اما «هیات عالی مستقل انتخابات تونس» با اعلام این که ۹۴.۶۰ درصد از شرکت‌کنندگان به تغییر قانونی اساسی رای مثبت داده‌اند، قانون اساسی جدید را رسمیت بخشیده است....

@MostafaTajzadeh
متن کامل:
http://bit.ly/3GTej5x
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#چگونگی_تحقق_آزادی
#جنبش_زن_زندگی_آزادی
#بررسی_تجربه‌ی_بهار_عربی

https://t.me/iranfardamag
🔴 نگاهی به" کودکان" در جنبش " زن، زندگی و آزادی"- بخش اول

🔶مصاحبه با فاطمه قاسم‌ زاده*

1️⃣ جنبش اعتراضی زن ، زندگی و ازادی از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است یکی از این موارد متمایز، حضور کودکان است . کودکان به اشکال مختلف در این اعتراضات از موضع مطالبه گری تا زیرمجموعه قوای سرکوب و گاه نیز در نقش ناظر و .... شرکت داشته اند تا جایی که به نقل از خبرگزاری فارس، ۴۱.۸ درصد از بازداشت شدگان کمتر از ۲۰ سال سن دارند.
در این اعتراضات علاوه بر مشارکت تعداد بسیاری از کودکان ، بالای 50 کودک کشته شده و بالای 400 کودک بازداشتی داریم . همچنین کودکان زیر 18 سال را در لباس بسیج داریم که با داشتن اسلحه به شلیک به معترضین پرداخته اند، تعداد بسیاری از کودکان بازداشتی به کانون اصلاح و تربیت اعزام شده اند ، تعداد بسیاری از کودکان به صورت غیر مستقیم از خشونتهای فیزیکی و روانی آسیب دیده اند و ... ارزیابی شما از حضور کودکان در این جنبش اعتراضی به هر وجه و شکلی چیست؟

🔺 قاسم‌زاده: افرادی که در این جنبش اعتراضی شرکت دارند، فقط کودکان نیستند. علاوه بر کودکان، نوجوانان،‌ جوانان به ویژه دانشجویان،‌ زنان و سایر گروه‌های مردمی نیز مشارکت دارند، اما درمقایسه با جنبش‌های دیگر، حضور کودکان پدیده‌ای جدید و پرسش برانگیز است.
در مورد مفهوم کودکی، براساس ماده یک پیمان‌نامة حقوق کودک که جمهوری اسلامی ایران نیز آن را پذیرفته است، افراد زیر 18 سال، کودک محسوب می‌شوند.

🔹از دیدگاه روان‌شناسی، افراد زیر 12 سال کودک و افراد 18-12 سال، نوجوان هستند.

🔺 براساس ماده 38 پیمان‌نامة حقوق کودک «کشورهای عضو باید هرگونه اقدامات عملی را جهت تضمین این‌که افراد کمتر از 15 سال در مخاصمات مستقیماً شرکت نکنند، معمول خواهند داشت.»
اما بیان اعتراضات، با شرکت در مخاصمات، متفاوت است. اگرچه متأسفانه در مواردی، اعتراضات با مخاصمات همراه می‌شود.
🔹براساس ماده 13 پیمان‌نامه حقوق کودک «کشورهای عضو حق کودک را در مورد آزادی تشکیل اجتماعات و مجامع مسالمت‌آمیز، به رسمیت می‌شناسند.»

🔺 در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز، در اصل ۲۷، «تشکیل اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها بدون حمل سلاح» آزاد است.

🔹از نظر ترکیب سنی افراد شرکت‌کننده در این اعتراضات، بهتر است بر حضور «نسل جوان» تأکید کنیم زیرا علاوه بر کودکان و نوجوانان، دانشجویان نیز در این جنبش اعتراضی مشارکت فعال داشته‌اند و آسیب‌های زیادی از جمله محرومیت از ادامة تحصیل، دستگیری، قتل، و... را متحمل شده‌اند که آمارهای آن از طرف منابع موثق ارائه شده است.

🔺 در پرسش خود به گروه دیگری از کودکان اشاره کرده‌اید که در لباس بسیج با داشتن اسلحه، به شلیک به افراد معترض پرداخته‌اند. افراد بسیجی در گروه‌های سنی مختلف، در سرکوب تظاهرات اعتراض‌کنندگان مشارکت داشته‌اند. از آنجا که بسیجیان و خانواده‌های آنان، از امتیازات خاصی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، شغلی، تحصیلی و... از طرف دولت برخوردار می‌شوند، موظف‌اند که در موقعیت‌های اضطراری مشارکت داشته باشند. اما آنچه این بار تعجب برانگیز و تأسف‌آور است، مسلح کردن نوجوانان بسیجی بود که با حالات و رفتارهایی که نشان می‌دادند، گویی برای خود آن‌ها نیز، تعجب برانگیز بوده اما مسلماً برای افرادی که آنان را در پایگاه‌های بسیج دانش‌آموزی، برای رویارویی با مردم، آماده می‌کنند، امری عادی است.

🔹در دانشگاه ما هم شاهد حضور دانشجویان بسیجی و رفتارهای خشونت‌آمیز آنان با سایر دانشجویان هستیم که علاوه بر درگیری‌های فیزیکی با دانشجویان، به شناسایی و معرفی دانشجویان فعال به مقامات مربوط، برای دستگیری آنان، می‌پردازند.

🔺 برای ارائه‌ی یک ارزیابی کلی از حضور نسل جوان در این جنبش اعتراضی می‌توان به دلایل زیر اشاره کرد:

۱- بی‌توجهی حاکمیت به حقوق اساسی نسل جوان در طی دهه‌های اخیر
۲- ناامیدی نسل جوان از تحقق حقوق خود توسط حاکمیت
۳- آگاهی نسل جوان به دلایل مختلف از حقوق اساسی فراموشی شدة خود
4- پذیرش ضرورت اعتراض به وضعیت موجود برای دستیابی به حقوقی و اهداف خود.
5- تفاوت بین نسل‌ها که به‌صورت طبیعی در همة جوامع وجود دارد و سبب تفاوت نگرش‌ها و خواست‌های آنان می‌شود و اگر نتوانند آن‌ها را آزادانه بیان کنند، به‌صورت اعتراضی مطرح می‌سازند.
6- تغییرات شدیدی که در سطح جهانی در ارتباط با سبک زندگی رخ داده و نسل جوان در فضای مجازی با آن پیوندی استوار دارد. تغییراتی که بسیار فراتر از وضعیت موجود در جامعة ما و گاه در حد متناقض با آن قرار دارد...
@MostafaTajzadeh
متن کامل :
https://bit.ly/3VPycyP
#کودکان
#ایران_فردا
#جنبش_زن_زندگی_آزادی
https://t.me/iranfardamag
🔴 دانشگاه #برای_آزادی

🔶 محترم رحمانی

🔹 دانشگاه به منزله یک نهاد مدرن در همه‌ی جهان محل و مکان تولید علم ، پرورش نخبگان و تولید محتواهای علمی برای به حرکت درآوردن چرخ های صنعت و ساخت اجتماعی می باشد. اما با وجود حکم رانی ها در ایران؛ امکان تولید علم و نیز آموزش نیروها از دانشگاه گرفته شده و این نهاد درایران یرغم گذشت صد سال ازتاسیشان نتوانسته اند به جایگاه واقعی خود دست یابد. از این رو دانشگاه به سنگرمخالفت،مبارزه و اعترا ض از سویی و تهدید، تطمیع و سرکوب از سوی دیگر شده است .چرا که اساسا دانشجو فرزند جامعه ایرانی و در حمایت از آن خواسته و مطالباتش را نیز با آن همراه و همگام می نماید ونقش نداشته هایی چون حزب و جامعه مدنی و.. را بر دوش می کشد!

🔸 از زمانی که دانشجویان برای آموزش به خارج اعزام شدند و در کشورهای اروپایی درس آموختند با چهره جدید دانشگاه که متفاوت ازآموزش های سنتی جامعه خود بود، آشنایی یافتند اما تولید و پژوهش های آزاد در دانشگاه های ما میسر نشد و در نتیجه تعارض دانشگاه و حاکمان رقم خورد و از آن پس دانشگاه ها به عرصه مخالفت و اعتراض و مقاومت پیوند خورد.

🔹 اگر از دهه های 20 تا90 سال های 1300 و اینک 1401 را بنگرید جنبش های دانشجویی متاثر از شرایط و پارادایمهای جهانی و منطقه ای با توجه به ویژگی های مبارزاتی جامعه خود در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران نقش ایفا کرده اند. در دهه های 20 و 30 با برپایی اعتراض و تظاهرات ، دهه های 40 و 50 با جذب نیرو برای سازمان های چریکی و غیر چریکی و در دهه 60 و 70 با پیگیری مطالبات جامعه ایران ، در دهه 80 با پیگیری مطالبات جنبش سبز ، در دهه 90 با مطالبات صنفی و در 1396 با جنبش بی چیزان در صحنه بوده است حتی اگر سکوت هم داشته از آنها عبرت ها گرفته است و حالا در نخستین سال 1401 دوباره و یک پارچه می خروشد و اما چرا؟

🔸 از دومین روز اعتراضها نسبت به مرگ مهسا در کدانشگاه نیز بدان پیوست و با بازگشایی دانشگاه های کشور به اوج خود رسید. و این بار نه فقط دانشگاه های مادر مانند تهران، شریف، امیرکبیر،علامه طباطبایی که همیشه سنگر دار مبارزات دانشجویی بوده اند، بلکه اکثر قریب به اتفاق مکان های دانشجویی در حدی از توان و امکان دست به اعتراض و دادن شعار ، تحصن و.... زدند.

🔹 دانشجویان اعتراض های خود را به طور مداوم و روزانه به گوش حکمرانان و مردم و سایرین رسانیدند ، آنان کلاس های درس را تحریم کرده و با شیوه های مختلف سعی نمودند پرچم آزادی را برافراشته نگه دارند که البته با سن 19 تا 27 سالگی و جوانی جنبش زن، زندگی و آزادی نسبت مستقیم و قطعی داشت. تهدید، حمله به تجمع ها و..و... نه تنها آنان را نمی هراساند بلکه روزانه بر تعداد آنان در تجمع ها می افزود.

🔸 شعارهای دانشجویی در سراسر ایران از شعارهای خلاقانه تا شعارهای استادیومی ، همه و همه، خوب یا بد، زبان شناسی جامعه ایرانی را در فضاهای عمومی و مجازی منعکس می نمود و در واقع زیستی از جامعه خود ایران بوده و هست. شعار« دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد»و «آزادی، آزادی، آزادی»، «سفرچرا؟ بمان و پس بگیر» ، «شیفت شب آگاهی، شیفت صبح آزادی» تا ... سایر شعارهاو...و...بازتاب حکمرانی و جامعه ای بود که نسل دانشجویی آن برای جامعه ارزش هایش را برساخت می کرد بر اساس جامعه. و بر ساخت حکمرانانی است که با زدن اتهام هرزگی و برهنه گی جنبش بر خشم عمومی افزودند! و ادبیات استادیومی را نخست آنان واردکردند.

🔹 حرکت های اعتراضی و مبارزات جنبش دانشجویی به دلیل تداوم و خلاقیت آن مورد سرکوب شدید قرار گرفت، بازداشت فعالین دانشجویی و مقاومت کنندگان دانشگاه، حمله های شدید به تجمعات اعتراضی دانشجویی از شریف تا دانشگاه کردستان، محرومیت از خوابگاه ها و سایر امکان های رفاهی دانشجویی از قبیل وام ، محرومیت از تحصیل و.. در صدر برنامه های سرکوب قرار داشته است. و البته برنامه هایی نظیر جذب دانشجو از طریق تریبون های آزاد و گفتگو هم دیگر مورد توجه دانشجویان معترض قرار نگرفته و حتی احساسات آنان را بشدت جریحه دار کرده و برکشمکش سخت و مقاومت زیاد از سوی دانشجویان افزوده است.

🔸 اینک بدنه دانشجویی به طرز گسترده و غیر قابل باوری به صحنه آمده و مهار آن از کنترل و سرکوب نظام خارج شده است دانشجویان در هر جا و به هر شکل با خالی کردن کلاس های درس، با تحصن، با سرود و با هر شکلی که بتواند پیام خود را برساند ، به طرح خواسته های اجتماعی و صنفی خود پرداخته تا به جامعه و به حکمرانان بگوید خود را لایق وسزاوار زیستی بهتر از این وضعیت ها می داند با سرود همیشگی اش #برای_آزادی!

#ایران_فردا
#محترم_رحمانی
#جنبش_دانشجویی
@MostafaTajzadeh
https://bit.ly/3Be510y
https://t.me/iranfardamag
♦️پی‌آمدهای اعدام معترضان در بحبوحه‌ی جنبش اجتماعی‌ی سراسری

🖊حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱

همان‌طوری که محتمل می‌نمود حکومت در مسیر اجرای گزینه‌ی سرکوب تام که شش وجه آن را قبلاً شرح داده ام، آخرین اقدام کوچک مقیاس را در سطح فردی آزمود و یکی از معترضان را به اتهام محاربه اعدام نمود. اما پی‌آمدهای این اقدام چیست؟


پی‌آمد اول: همان‌طور که هم‌کار عزیز ام آقای دغاغله به‌درستی نوشته اند، حکومت کوشید برای کشته‌ شده‌های جنبش اجتماعی روایت رسمی بسازد و مسوولیت آنان را به گردن نگیرد. برای نخستین بار در زبان فارسی کلمه‌ای جدید برای این کار ساخته شد: «کشته‌سازی». من در جست‌وجوهایم در تاریخ زبان فارسی چنین اصطلاحی را به این معنا پیدا نکرده ام. اما اعدام معترضان را دیگر نمی‌توان به پای کس دیگری نوشت یا از بیماری‌های روانی و غیرروانی و زمینه‌ای سخن گفت. مسؤولیت چنین اقدامی رسماً بر عهده‌ی حکومت نهاده می‌شود.

پی‌آمد دوم: اما اگر بپذیریم که اعدام معترضان به قصد مرعوب کردن آنان صورت گرفته باشد، باید گفت که نه تنها این هدف محقق نمی‌شود بل‌که بر عکس اعدام معترضان، خشم و خشونت معترضان و ناراضیان را بیش‌تر می‌سازد و مردم مخالف حکومت را بیش از پیش در اهداف رادیکال‌شان متحد می‌سازد. این اقدام به مردم معترض پیام می‌دهد که حکومت هرگز حاضر نیست تن به مصالحه بدهد و می‌خواهد با مخالفان خود تا انتها بجنگد. چنین پیامی می‌تواند به چرخه‌ی خشونت و انتقام‌گیری دامن بزند و وضع خطرناک‌تری را برای جامعه رقم بزند. اعدام معترضان در وضعیت جنبش سراسری و وضعیت رادیکالیستی عملاً سوخت رساندن به جنبش اجتماعی و شتاب بخشیدن به آن است و هم‌چون عامل شتاب‌زا عمل می‌کند.

پی‌آمد سوم: نتیجه‌ی دیگر اعدام معترضان متحد کردن محیط خارجی یا «محیط ژئوپولیتیک» (نظام سیاسی به تعبیر کاستلز) علیه نظام سیاسی است و می‌تواند آن‌ها را به اقدامات شدیدتری علیه نظام سیاسی برانگیزاند.

پی‌آمد چهارم: پی‌آمد چهارم این است که نظام سیاسی با ناکارآمد شدن انتخاب‌های قبلی به این نتیجه برسد که باید به مرحله‌ی بعد برود و شکل بسیار خشن‌تر و بزرگ‌مقیاس‌تری را برای سرکوب برگزیند. این‌چنین انتخابی می‌تواند شرایط را برای خود نظام سیاسی هر چه دشوارتر سازد و تمام راه‌های برگشت را برای تصمیمات اصلاح‌گرانه ببندد و هیچ راه بازگشتی برای سیستم باقی نگذارد.

بنابراین، پیش‌نهاد من این است که همه‌ی اشکال سرکوب متوقف شود. این راه هرگز به نتیجه‌ی مطلوبی برای کشور و برای خود نظام سیاسی نمی‌انجامد. تنها راه کم‌هزنیه پذیرش اشکالی از اصلاح رادیکال است.
#اعدام
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی

📌@MostafaTajzadeh