نه مرد سجادهایم و نه مرد کَلیم
ما مرد مِیایم در خراباتْ مقیم
قاضی نخورد مِی که از آن دارد بیم
دُردی خرابات بِه از مالِ یتیم
#مهستی_گنجوی
#نون
ما مرد مِیایم در خراباتْ مقیم
قاضی نخورد مِی که از آن دارد بیم
دُردی خرابات بِه از مالِ یتیم
#مهستی_گنجوی
#نون
نه مرد سجادهایم و نه مرد کَلیم
ما مرد مِیایم در خراباتْ مقیم
قاضی نخورد مِی که از آن دارد بیم
دُردی خرابات بِه از مالِ یتیم
#مهستی_گنجوی
#نون
ما مرد مِیایم در خراباتْ مقیم
قاضی نخورد مِی که از آن دارد بیم
دُردی خرابات بِه از مالِ یتیم
#مهستی_گنجوی
#نون
با هر ڪه دلم ز عشق تو راز ڪند
اول سخن از هجر تو آغاز ڪند
از ناز دو چشم خود چنان باز ڪنی
ڪهآن دم زده لب به خندهاے باز ڪند
#مهستی_گنجوی
#ب
اول سخن از هجر تو آغاز ڪند
از ناز دو چشم خود چنان باز ڪنی
ڪهآن دم زده لب به خندهاے باز ڪند
#مهستی_گنجوی
#ب
در دل نگذارمت که افگار شوی
در دیده ندارمت که بس خوار شوی
در جان کنمت جای نه در دیده و دل
تا با نفس باز پسین یار شوی
ُ#مهستی_گنجوی
#دال
در دیده ندارمت که بس خوار شوی
در جان کنمت جای نه در دیده و دل
تا با نفس باز پسین یار شوی
ُ#مهستی_گنجوی
#دال
بازار دلم با سر سودات خوشست
شطرنج غمم با رخ زیبات خوشست
دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات خوشست
#مهستی_گنجوی
#ب
جان در ره عاشقی خطر باید کرد
آسوده دلی زیر و زبر باید کرد
وانگه ز وصال باز نادیده اثر
با درد دل از جهان گذر باید کرد
#مهستی_گنجوی
#ج
آسوده دلی زیر و زبر باید کرد
وانگه ز وصال باز نادیده اثر
با درد دل از جهان گذر باید کرد
#مهستی_گنجوی
#ج
دريافتم آخر ز قضا را به شبش
صد بوسه زدم بر لب همچون رطبش
او خواست كه دشنام دهد، حالي من
دشنام به بوسه در شكستم به لبش
#مهستی_گنجوی
#دال
صد بوسه زدم بر لب همچون رطبش
او خواست كه دشنام دهد، حالي من
دشنام به بوسه در شكستم به لبش
#مهستی_گنجوی
#دال
دریای سرشک دیدهٔ پر نم ماست
وان بار که کوه برنتابد غم ماست
در حسرت همدمی بشد عمر عزیز
ما در غم همدمیم و غم همدم ماست
#مهستی_گنجوی
#دال
وان بار که کوه برنتابد غم ماست
در حسرت همدمی بشد عمر عزیز
ما در غم همدمیم و غم همدم ماست
#مهستی_گنجوی
#دال
در طاس فلک نقش قضا و قدر است
مشکل گرهیست خلق از این بی خبر است
پندار مدار کین گره بگشایی
دانستن این گره به قدر بشر است
#مهستی_گنجوی
#د
مشکل گرهیست خلق از این بی خبر است
پندار مدار کین گره بگشایی
دانستن این گره به قدر بشر است
#مهستی_گنجوی
#د